موضوع: "بصیرتی"

هر لحظه بخوانی کم است....!

عکس العمل شیطان هنگام نزول آیه الکرسی
امام محمد باقر از امیر المومنین (ع) روایت فرموده: هنگامی که آیت الکرسی نازل شد رسول خدا (ص) فرمود آیه الکرسی آیه ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت هر بتی که در جهان بود با صورت به زمین خورد.

در این زمان ابلیس ترسید و به قومش گفت :”امشب حادثه ای بزرگ اتفاق افتاده است باشید تا من عالم را بگردم و خبر بیاورم.

ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید مردی را دید و از او سوال کرد: ” دیشب چه حادثه ای اتفاق افتاد”
مرد گفت “رسول خدا فرمود:” آیه ای از گنج های عرش نازل شد که بت های جهان به خاطر آن آیه همگی با صورت به زمین خوردند. ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن ها خبر داد.
 
آیت الکرسی سید آیات قرآن
 
پیامبر به حضرت علی (ع) فرمود: ” یا علی ! من سید عربم-مکه سید شهر هاست- کوه سینا سید همه کوه هاست- جبرئیل سید همه فرشتگان است – فرزندانت سید جوانان اهل بهشتند- قرآن سید همه کتاب هاست – بقره سید همه سوره های قرآن است – ودر بقره یک آیه است که آن آیه ۵۰کلمه دارد و هر کلمه ۵۰ برکت دارد و آن آیت الکرسی است.
 
پاداش کسی که آیت الکرسی را زیاد می خواند
 
عبدالله بن عوف گفته است:” شبی خواب دیدم که قیامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آسانی بررسی کردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و کاخ های زیادی به من نشان دادند. به من گفتند: درهای این کاخ را بشمار ؛ من هم شمردم ۵۰ درب داشت.
بعد گفتند: خانه هایش را بشمار. دیدم ۱۷۵ خانه بود. به من گفتند این خانه ها مال توست. آن قدر خوشحال شدم که از خواب پریدم و خدا را شکر گفتم.
 
صبح که شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف کردم.
او گفت : معلوم است که تو آیه الکرسی زیاد می خوانی. گفتم : بله ؛ همین طور است. ولی تو از کجا فهمیدی. گفت برای اینکه این آیه ۵۰ کلمه و ۱۷۵ حرف دارد. من از زیرکی حافظه او تعجب کردم. آنگاه به من گفت : هر که آیه الکرسی را بسیار بخواند سختی های مرگ بر او آسان می شود.
 
داستان نزول
رسول اکرم (ص) فرمود: چون خدای متعال خواست سوره ی حمد و آیه های شهدالله (۱۸و۱۹ آل عمران) و قل اللهم (۲۶-۲۷آل عمران) و سوره توحید و آیه الکرسی را به زمین نازل کندهمگی به عرش الهی چنگ زدند در حالی که بین آن ها و خداوند حجابی نبود.
سپس فرمودند : پروردگارا ما را به خانه پر گناه و به سوی کسانی که عصیان و گناه می کنند می فرستی ؛ در حالی که ما پاک و مطهر هستیم.
سپس خدای متعال فرمود :” به عزت و جلال خودم سوگند ، هیچ کس شما را بعد از نماز نخواند مگر این که او را در مرتبه بالای قدس جای دهم که از نعمت های آن استفاده کنند و در هر روز ۷۰ بار به او با نظر رحکت خود بنگرم و در هر روز ۷۰ حاجت او را برآورم هرچند که بسیار گناه کرده باشد که کمترین آن دعاها و حاجت ها و آمرزش گناهان باشد. او را از هر دشمنی پناه می دهم و برای پیروزی بر هر دشمنی یاریش می دهم و مانعی به جز مرگ برای بهشت رفتن او نباشد.( یعنی بعد از مرگ بلافاصله به بهشت می رود)
 
آیت الکرسی برای حفظ چشم
 
بعد از هر نماز دستان را روی چشم بگذارید و بعد از خواندن آیت الکرسی بگویید:”اللهم احفظ حدقتی بحق حدقتی علی بن ابیطالب(ع)”
 
امان نامه الهی
 
امام کاظم (ع) فرمود: از بعضی پدران بزرگوارم شنیدم که کسی داشت سوره حمد را می خواند پس حضرت فرمود: هم شکر خدا را به جای آورد و هم به پاداش رسید. بعد حضرت شنید که سوره توحید می خواند فرمود: ایمان آورد و ایمنی به دست آورد و سپس شنید که سوره قدر می خواند فرمود: راست گفت و آمرزیده شد و بعد شنید که آیت الکرسی می خواند فرمود: خداوند خالق امان نامه برایش فرو فرستاد.
 
قرآن برتر است یا تورات؟
روایت شده که از پیامبر (ص) پرسیدند: قرآن برتر است یا تورات؟ فرمودند: در قرآن آیه ای است که از تمام کتابهایی که خداوند بر پیامبرانش نازل فرموده بهتر و برتر و والاتر است و آن آیه الکرسی است.
پیامبر فرمودند با فضیلت ترین آیه ای که بر من نازل شد آیه الکرسی است.
پیامبر فرمودند آیه الکرسی وسوره توحید عظیم تر از همه چیزهایی است که دون و پست تر از خداست.
 
پیامبر (ص) فرمودند: دانش بر تو گوارا باد. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست این آیه دارای دو زبان و دو لب است که در عرش الهی تسبیح و تقدیس خدا می گوید.
رسول خدا (ص) فرمود: در شب معراج دو لوح را دیدم ، که در یک لوح سوره حمد و در لوح دیگر کل قرآن قرار داشت که سه نور از آن می درخشید . پس گفتم ای جبرئیل این نوره چیست؟ جبرئیل در جواب گفت : آن سه نور یکی سوره توحید و یکی سوره یاسین و دیگری آیه الکرسی می باشد.
 
پیامبر (ص) فرمودند: در معراج در آـسمان هفتم دیدم که ملائکه حجب سوره نور را می خوانند ، خزان کرسی آیه الکرسی و حمله عرش سوره مومن را می خوانند.

امام صادق (ع) فرمود: همانا من از آیه الکرسی برای بالا رفتن درجات استفاده می کنم.

امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه سوره حمد و توحید و قدر را با آیه الکرسی بخوانید و بعد از آن برخیزید و و رو به قبله حاجات خود را از خدا بخواهید که حاجاتتان بر آورده خواهد شد زیرا اسم اعظم هستند.
 
امام علی (ع) فرمودند اگر شما از آثار معنوی آیه الکرسی آگاه بودید در هیچ حال خواندن آن را ترک نمی کردید.
امام محمد باقر (ع) فرمودند: هر کس یک بار آیه الکرسی را بخواند خداوند هزار ناراحتی از ناراحتی های دنیا و هزار سختی آخرت رااز او دور می کند که کمترین ناراحتی دنیا فقر و کمترین سختی آخرت فشار قبر است.

رسول خدا در خواب به دختر خویش فرمودند: ترازوی اعمال خویش را با آیه الکرسی سنگین گردان. زیرا هرکس آن را قرائت نماید آسمان وزمین با فرشتگانش به جنبش و حرکت در آیند و خداوند را با صدای بلند به پاکی یاد کنند و او را بزرگ بدارند و تسبیح گویند. پس از آن تمامی فرشتگان از خداوند می خواهند که گناه خواننده آیه الکرسی را ببخشد و از خطا و لغزشش در گذرد.

رسول خدا (ص) فرمودند: هرکس آیه الکرسی را یک بار بخواند اسم او از دیوان اشقیا و انسان های بد محو می شود.

امام رضا (ع) به نقل از پیامبر فرمودند: هر کس ۱۰۰ مرتبه آیه الکرسی را بخواند چنان باشد که همه عمر خود را عبادت کرده باشد.
 
بعد از نماز
 
پیامبر فرمودند: هر کس آیه الکرسی را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شکافته گردد و به هم نیاید تا خداوند متعال به سوی خواننده آیت الکرسی نظر رحمت افکند و فرشته ای را بر انگیزد که از آن زمان تا فردای آن کارهای خوبش را بنویسد و کارهای بدش را محو کند.

رسول اکرم (ص) فرمود: یا علی بر تو باد به خواندن آیه الکرسی بعد از هر نماز واجب. زیرا به غیر از پیغمبر و صدیق و شهید کسی به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی کند و هر کس بعد از هر نماز آیه الکرسی را بخواند به جز خداوند متعال کسی او را قبض روح نمی کند و مانند کسی باشد که همراه پیامبران خدا جهاد کرده تا شهید شده است و فرمود: بعد از مرگ بلا فاصله داخل بهشت می شود و به جز انسان صدیق و عابد کسی بر خواندن آیه الکرسی مواظبت نمی کند.

در روایتی از امام باقر آمده است:” هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بیچارگیدر امان شود و رزق او وسعت یابد و خداوند به او از فضل خودش مال زیادی بخشد.”
 
رسول اکرم فرمودندک هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول درگاه حق می گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از بلاها و گناهان نگه دارد.

جهت نور چشم بعد از هر نماز دست بر چشم بگذارد و آیه الکرسی بخواند و بگوید :” اعیذ نور بصری بنور الله الذی لا یطفی” 

خداوند به موسی بن عمران وحی فرمود: کسی که بعد از نماز واجبش آیه الکرسی بخواند خداوند متعال به او قلب شاکرین – اجر انبیا و عمل صدیقین را عطا فرماید و چیزی جز مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگیری نمی نماید. مداومت نمی نماید به آن مگر پیامبر یا صدیق یا کسی که از او راضی شده ام و یا شخصی که شهادت را روزی او می نمایم.
 
زیادی علم وحافظه
 
پیامبر (ص) روایت کرده است که فرمودند : ۵ چیز حافظه را قوی می گرداند: خوردن شیرینی – گوشت نزدیک گردن – عدس – نان سرد و خواندن آیت الکرسی

عالمی گوید : هر که علم می خواهد بر پنج چیز مواظبت می کند:

۱- پرهیزکاری در آشکارا و پنهان ۲- خواندن آیت الکرسی ۳- همیشه با وضو بودن ۴- نماز شب خواندن حتی اگر دو رکعت باشد. ۵- غذا خوردن به منظور نیرو گرفتن نه شکم پر کردن.
 
سفر
 
امام صادق (ع) فرمود: سفر را با دادن صدقه و یا با خواندن آیت الکرسی آغاز کنید. کسی که در سفر هر شب آیه الکرسی را بخواند هم خودش در سلامت باشد و هم چیزهایی که همراه اوست.
 
حاجت
 
اگر برای کسی کار مهمی پیش آمده باشد و بخواهد که زود انجام شود و به صحرایی رود که در آنجا کسی نباشد و خطی دور خود بکشد و رو به قبله با تواضع بنشیند و ۷۰ بار آیه الکرسی را بخواند . بدون شک در آن روز حاجات او بر آورده شود . این کار تجربه شده است و شکی در آن نیست.
 
رسول اکرم (ص) فرمودند: هرگاه برای حاجتت از خانه ی خود بیرون آمدی آیه الکرسی را بخوان که حاجتت به خواست خدا برآورده گردد.

امام علی (ع) فرمودند: هرگاه یکی از شما اراده حاجتی کند پس صبح روز پنج شنبه در طلب آن بیرون رود و در وقت بیرون رفتن آخر سوره آْ عمران ( آیه ۱۹۰تا آخر) و آیه الکرسی و سوره قدر و حمد را بخواند ، زیرا که در خواندن این ها حوائج دنیا و آخرت برآورده می شود.

در روایت آمده است هر کس آیت الکرسی را در وقت غروب بخواند حاجتش برآورده گردد.

دردسرهایی که بعد از مرگ آغاز می شود!

عقیق: هیچوقت به این موضوع فکر کرده اید که برگزاری مراسم ترحیم و ختم چقدر هزینه دارد؟ هزینه غسل، سنگ قبر معمولی، مداح و اکو، مسجد، نماز میت، اعلامیه ترحیم،‌ پارچه اعلام همدردی همه از هزینه‌های هنگفتِ مردن است که برای ورثه دردسرهای زیادی دارد. امروزه شاید بتوان گفت که مراسم تدفین از مراسم عروسی پر هزینه تر شده، که این هزینه ها مصیبت خانواده عزادار را دو چندان کرده است.

تسلیت و تعزیت، سنتی عمومی در میان همه ملل جهان است. تسلی دادن به معنای آرامش بخشیدن به شخص مصیبت‌زده است، که باعث کم شدن اندکی از فشار مصیبت و فقدان از دست دادن عزیزی می شود .

مراسم ختم از جمله رسومات پسندیده و حکیمانه در شرع مقدس اسلام است و در منابع دینی سفارش زیادی به شرکت در مراسم تشییع اموات و دلداری به بازماندگان شده است. اما در این زمان، این آیین پسندیده که جهت تسلیت به بستگان متوفی، می باشد؛ تبدیل به غم و اندوه مضاعف، و آلوده به منکراتی شده و از جهاتی از مبانی اسلام فاصله گرفته است.(آیا واقعا درست است؟)


البته بر این هزینه ها، هزینه پخت و پز برای میهمان هایی که به خیال خود برای تسلی دادن چند روزی را در خانه متوفی سکنی می گزینند اضافه کنید!
بدین ترتیب خانواده‌ی مصیبت زده ی داغدار، هم باید داغ عزیز از دست رفته‌ خود را تحمل کرده و هم چند روزی برای تسلی دهندگان غذا تهیه کنند! که از نظر آموزه‌های اسلام، تحمیل هزینه پذیرایی از مردم بر مصیبت‌زده، از سنت‌های غیرعقلانی است.

آیا غذا خوردن در منزل صاحب مصیبت حرام است یا نه؟ در پاسخ باید گفت: برخی از فقیهان شیعی به دلیل برخی از روایات، می‌گویند: غذا خوردن در منزل متوفی در سه روز اول فوت متوفی، کراهت دارد و یا حداکثر خوردنش اشکال دارد.
 

رسم ایران قدیم برای شرکت در مجلس ختم
جا دارد به سنت خوبی که در برخی از مناطق کشور مرسوم بوده و شایسته است در همه جا گسترش یابد اشاره کنیم.
رسم قدیم ایران نیز چنین بوده است که تا هفت روز از خانه صاحب عزا دودی بلند نمی شده و بستگان و همسایگان برای آنها غذا می بردند و اجازه می دادند آنها در خلوت و آرامش به دلتنگی و عزاداری خود برسند . 

در این صورت اگر می خواهید طبق رسوم گذشته برخورد کنید و این برخورد را مناسب می دانید یکی از بهترین کارها کمک به صاحبان عزا در پذیرایی و یا ارسال مبلغی به عنوان کمک برای برگزاری مراسم است جالب است بدانید این آیین همچنان در میان اقوام لر و بختیاری ایران مرسوم است.

سابقاً در منطقه گیلان معمول بود که اگر شخصی فوت می کرد؛ به خلاف روش و سنتی که در سایر مناطق ایران متداول است برای مدت یک هفته تمام تسهیلات زندگی را برای بازماندگان متوفی تدارک می‌دیدند تا صاحب عزا مزاحمتی جهت مجالس ترحیم احساس نکند، بدین ترتیب که همسایگان و بستگان متوفی  هر روز شام و ناهار تهیه کرده و به خانه عزادار می‌فرستادند و از تسلیت گویندگان و عزاداران پذیرایی می‌کردند و به صاحبان عزا علاوه بر رنج از دست دادن عزیز خود، رنج پذیرائی از مهمانان که معمولاً کم هم نبودند اضافه نمی‌شد.

بدین‌ترتیب مدت یک هفته در خانه صاحبان عزا و داغدیدگان، به اصطلاح محلی برنجی خیس نمی‌شد و دودی از آشپزخانه آنها بلند نمی شد .

 زمانی که جناب جعفر طیار در جنگ موته به شهادت رسید. پیامبر اکرم از حضرت فاطمه(علیهاالسلام) خواست که به نزد اسماء، همسر جعفر و خانواده‌اش برود و سه روز برایشان غذا تهیه کند، بعد از این دستور پیامبر، میان مسلمانان رسم شد که وقتی کسی دچار مصیبت می‌شد همسایگان و خویشان او سه روز برایش غذا تهیه کرده و می‌بردند.
 

آداب و رسوم کنونی برخی شهرهای ایران
از آداب و رسوم مردم شهرستان «اهر» در ختم اموات این است که همسایگان، اهل فامیل و آشنایان، سه روز مخارج عزاداری را تقبّل می کنند و کمک حال فرد صاحب عزا می شوند. زنان نیز برای فرد مصیبت دیده، مواد غذایی از جمله خرما، تخم مرغ و کره و کلّه قند تهیه می کنند و برای صاحب عزا، می آورند.

در کرمان شرکت کنندگان در مجلس هفتم برای صاحبان عزا به رسم احترام و برای کمک در تأمین مخارج مراسم، کله قند و چای می بردند. به نوشته پورکریم ترکمن های اینجه برون یک روز پس از خاکسپاری هدایایی چون کله قند و پارچه و برّه برای صاحبان عزا می بردند.

در کردستان از مهمانان در مسجد و خانه فقط با آب خنک پذیرایی می کنند و دعوت از آنان برای صرف غذا معمول نیست. قبلاً در کردستان مرسوم بود که روز سوم خانواده میت به زنانی که بر سر مزار حضور داشتند، کلوچه می دادند. به نوشته پورکریم ترکمن ها از مهمانان با آبگوشتی به نام «اللّه یُلی» در روز سوم و پنجم پذیرایی می کردند.

در میان کُردها به پیروی از سنّت پیامبر، وابستگان دورتر میّت یا همسایگان او، خانواده متوفی و اقوام نزدیک او را برای صرف غذا دعوت می کنند یا به خانه متوفی غذا می فرستند.


 سنت پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) در مجالس ترحیم
وقتی به تاریخ و فرمایشات پیامبر اکرم و اهل بیت مراجعه می کنیم، سنت غنی اسلام را مخالف این فرهنگ جاافتاده در کشور خود می بینیم!

امام صادق(علیه السلام) در مجلس عزاداری وارد شده و خطاب به آنان اظهار داشتند: پروردگار، مصیبت وارد شده بر شما را جبران فرماید، به جبران صبر و تحملتان، پاداش خوبی به شما دهد و شخص متوفی را نیز در سایه رحمت خویش قرار دهد. سپس از مجلس خارج شدند. (1) 

در این صورت اگر می خواهید طبق رسوم گذشته برخورد کنید و این برخورد را مناسب می دانید یکی از بهترین کارها کمک به صاحبان عزا در پذیرایی و یا ارسال مبلغی به عنوان کمک برای برگزاری مراسم است جالب است بدانید این آیین همچنان در میان اقوام لر و بختیاری ایران مرسوم است.

این روایت بیانگر آن است که باید مراسم ترحیم را به سادگی برگزار کرد و اقوام و دوستان به ابراز همدردی با صاحبان عزا بسنده کنند و نباید اجازه دهند که در کنار آنها بودن به سبب تسلی دادن، صاحب عزا برای پذیرایی از آنها دچار تکلف و دردسر شود، بلکه باید تلاش کنند که در این مدت، این خانواده‌ها حتی دغدغه طعام خویش را نیز نداشته باشند و خود اطرافیان و بستگان متکفل تهیه غذا برای مصیبت زده شوند.

امام صادق(علیه السلام) در روایت دیگری می‌فرماید: الاکل عند اهل المصیبة من عمل الجاهلیة و السنة البعث الیهم بالطعام؛ غذا خوردن نزد مصیبت زدگان و با خرج آنان، از رفتارهای جاهلیت است و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرستادن غذا برای مصیبت‌زدگان است.(2)    

براساس حدیث فوق، به یک واقعه تاریخی اشاره می کنیم. پس از شهادت جعفر طیار، پیامبر اکرم دستور داد سه روز به خانه جعفر غذا بفرستند تا خانواده‌اش جز مصیبت از دست دادن جعفر، دغدغه دیگری نداشته باشند. براساس سنت پیامبر، اگر حتی صاحبان عزا دیگران را برای غذا خوردن در خانه متوفی دعوت کنند؛ شایسته نیست بروند. زیرا غذا خوردن نزد اهل مصیبت زده و در منزلشان از اعمال مردم قبل از ظهور اسلام بوده است.

همچنین در حدیثی آمده: زمانی که جناب جعفر طیار در جنگ موته به شهادت رسید. پیامبر اکرم از حضرت فاطمه(علیهاالسلام) خواست که به نزد اسماء، همسر جعفر و خانواده‌اش برود و سه روز برایشان غذا تهیه کند، بعد از این دستور پیامبر، میان مسلمانان رسم شد که وقتی کسی دچار مصیبت می‌شد همسایگان و خویشان او سه روز برایش غذا تهیه کرده و می‌بردند.(3)  

امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «سزاوار است همسایگان مصیبت دیده، به جای او سه روز اطعام کنند.» اما امروزه وقتی فردی از دنیا می‌رود؛ نه تنها خویشان، خانواده‌ی متوفی را اطعام نمی‌کنند؛ بلکه خانواده‌ی متوفی مجبور هستند سه روز به دیگران غذا بدهند!

 نظر علما و مراجع
در توضیح المسائل مراجع عظام نیز چنین آمده است: بعد از دفن، مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند ولی اگر مدتی گذشته است که به واسطه سرسلامتی دادن مصیبت، یادشان می‌آید، ترک آن بهتر است و نیز مستحب است تا سه روز برای اهل خانه میت غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است.

اکنون این سؤال پیش می‌آید که: آیا غذا خوردن در منزل صاحب مصیبت حرام است یا نه؟ در پاسخ باید گفت: برخی از فقیهان شیعی به دلیل برخی از روایات، می‌گویند: غذا خوردن در منزل متوفی در سه روز اول فوت متوفی، کراهت دارد و یا حداکثر خوردنش اشکال دارد.


پی نوشت:
1- وسائل الشیعه، ج 3، ص 218.
2- من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 182.
3- من لایحضره الفقیه، ج 1 ص 48، سنن سنن الترمذی، ج 3، ص 323.

عمل نیکی که زمان مرگ را به تعویق می‌اندازد!

“صله رحم” به معنای ارتباط و دیدار با خویشاوندان و کمک به آنها از آموزه‌های اخلاقی اسلام است. قرآن و احادیث بر صله رحم تأکید کرده‌اند، تا آنجا که قرآن ترک‌کنندگان آن را در شمار زیان‌کاران و لعنت‌شدگان معرفی می‌کند. در روایات نیز صله رحم به عنوان بهترین عمل پس از ایمان، اولین سخنگوی قیامت، بهترین خصلت مؤمن و مهم‌ترین عامل طولانی شدن عُمر معرفی شده است. بنابر حدیثی قدسی، صله رحم از رحمت خداست و هر کس آن را ترک کند، از رحمت او محروم خواهد ماند.

صله رحم گاهی واجب و گاهی مستحب است. قطع رحم یعنی ترک صله رحم واجب و عدم ارتباط لازم با خویشان، یکی از گناهان کبیره است و حتی درباره خویشاوندان بدخُلق یا گناهکار نیز مُجاز نیست.

در فرهنگ ایرانیان، صله رحم جایگاه ویژه‌ای داشته و به مناسبت‌های مختلفی مانند عید نوروز، ماه رمضان و عیدهای ملی یا مذهبی نمود بیشتری دارد."(ویکی شیعه)

حجت الاسلام و المسلمین کریم مومنی در رابطه با سفارش موکد ائمه(علیه السلام) نسبت به صله رحم عنوان کرد: در زمان امام صادق(علیه السلام)، گروهی نشسته بودند و در این رابطه اظهار نظر می کردند که در این دنیا همه چیز به جز مرگ چاره دارد، اما هیچ چاره ای برایمرگ نیست، در این هنگام، امام صادق(علیه السلام) به آن جمع وارد شدند و فرمودند “مرگ هم چاره دارد".

صله رحم، چاره مرگ است

وی افزود: زمانی که امام صادق(علیه السلام)، این مطلب را با آن گروه، مطرح کردند، اعضای آن جمع، با تعجب از امام(علیه السلام) پرسیدند که چاره مرگ چیست؟، امام صادق(علیه السلام) در جواب آن ها فرمودند “صله رحم، چاره مرگ است".

این کارشناس مذهبی بیان کرد: بر اساس روایات متقن و مستند، یکی از مهم ترین عواملی که عمر را زیاد می کند، موجب افزایش رزق و روزی می شود و هم چنین مرگ بد را دور می کند، صله رحم است.

مومنی با بیان اینکه رزق و روزی، همیشه به معنای رزق مادی و مالی نیست، گفت: در گذشته که نسبت به امروز، صله ر حم بسیار بیشتر انجام می شد،‌ مزایا و منافع این امر مهم نیز بیشتر مشاهده می شد، معرفی دختر و پسر جوان به یکدیگر برای ازدواج یکی از مزایای بسیار مهمی بود که در گذشته از همین رفت و آمدها و صله رحم انجام می گرفت و امروزه این امر مهم کمتر دیده می شود.

سادگی و صمیمیت در رفت و آمدها از بین رفته است

وی با اشاره به اینکه ایام نوروز یکی از بهترین و مناسب ترین ایام برای انجام صله رحم است، عنوان کرد: یکی از مزایای ایام نوروز، دید و بازدید و رفت و آمدهایی است که در این مدت انجام می شود، هرچند امروزه از سادگی و صمیمیت آن کم شده و بیشتر به سمت تجمل گرایی سوق داده شده است.

این کارشناس مذهبی تاکید کرد: در گذشته، بسیاری از دشمنی ها، قهرها و اختلافات خانوادگی به بهانه دید و بازدید و صله رحم در ایام عید نوروز ازبین می رفت، اما متاسفانه این سنت حسنه، امروزه آنچنان که باید پررنگ نیست، در برخی موارد چشم و هم چشمی، حسادت ها و .. نیز نتیجه دید وبازدید و رفت و آمدهایی است که در فامیل شکل می گیرد در حالی که هدف از صله رحم و دید و بازدید رفع کدورت ها و صمیمیت بیشتر است.

وی با بیان اینکه قرآن کریم، به افرادی که موجب وصل دو گروه یا دونفر با یکدیگر می شوند، وعده بهشت داده است، گفت: خداوند متعال در برابر این وعده بهشت، به کسانی که موجب قطع ارتباط شده و اموری را که خدا تاکید به وصل آن کرده، را قطع می کنند، وعده عذاب داده است.

چشم و هم چشمی، آسیب برخی رفت و آمدهای فامیلی است

مومنی بیان کرد: کم شدن اختلافات فامیلی، وصلت و ازدواج فامیلی، از بین رفتن کدورت ها و ایجاد صمیمیت، دفع مرگ بد، افزایش طول عمر، افزودن و برکت رزق و روزی و… همگی از جمله منافع و مزایای صله رحم است اما همانطور که گفته شد امروزه به دلیل افزایش تجملات، برخی چشم و هم چشمی ها از آسیب های مهمی است که متوجه این امر می شود.

این کارشناس مذهبی ادامه داد: صله رحم و دید و بازدید در ایام عید، قرار است که شادی آور باشد و غم ها را ازمیان ببرد اما متاسفانه امروزه افزایش تجملات و چشم و هم چشمی ها، باعث شده که صله رحم و رفت و آمد فامیلی، اختلافات و غم و غصه ها را بیشتر کند.

وی اظهار کرد: برخی زرق و برق ها و تجملاتی که امروزه، به اصطلاح دست و پا گیر شده است، بیهوده و بی دلیل توسط خود انسان به وجود آمده است و هیچ توجیه عقلی و شرعی برآن مترتب نیست و متاسفانه این امر، بر همه وجوه زندگی افراد تاثیر گذاشته است.

نباید اعتراضات خوارج‌گونه داشته باشیم

حجت‌الاسلام پناهیان گفت: نباید اعتراضات خوارج‌گونه نسبت به ولی امر مسلمین داشته باشیم.

به گزارش ایسنا، حجت‌الاسلام‌ علیرضا پناهیان، مشاور مسئول دفتر نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌های کشور در یادواره شهدای شهرک گلسار که در حسینیه شاهد و ایثار رشت برگزار شد، با اشاره به آیه «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ…»، اظهار کرد: پیامبر(ص) مامور به ادامه‌ حکومت الهی براساس دستور شد، حتی اگر نتیجه آن مظلومیت و شهادت باشد.

وی با بیان اینکه انبیا آمدند تا مردم خودشان حرکت کنند و هدایت شوند، گفت: بعثت پیامبران برای تحقق «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» بود. در واقع مردم باید برای قسط قیام کنند؛ نه پیامبران.

این مدرس حوزه و دانشگاه تصریح کرد:‌ پیامبران مردم را رشد می‌دهند، اما از قدرت الهی خودشان سوءاستفاده نمی‌کنند. ولی فقیه در جامعه اسلامی نیز به تبعیت از انبیا و اولیا نباید از قدرتش برای حل مشکلات استفاده کند، بلکه جامعه باید به رشد و تعالی برسد.

پناهیان فلسفه حکومت دینی را رشد و کمال مردم دانست که در ظهور تجلی پیدا می‌کند و یادآور شد:‌ مردم باید هدایت شوند و به کمال برسند؛ نه اینکه اولیای خدا کارها را به پیش ببرند لذا روش حکمرانی در حکومت دینی و ولایی و حاکمیت اولیای خدا باید تبیین شود.

او بیان کرد:‌ امام خمینی(ره) در سال پایانی عمر مبارکش در بیانیه‌ها و سخنرانی‌ها لیبرال‌ها را در کنار منافقین می‌آوردند و مشکلات را از ناحیه آنان می‌دانند لذا امروز تفکرات لیبرالی می‌تواند انقلاب را از مسیر اصلی خودش منحرف کند.

مشاور مسئول دفتر نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌های کشور آزمون‌های آخرالزمان را سهل دانست و خاطرنشان کرد:‌ خداوند در آخرالزمان بساط کفر و نفاق را برمی‌چیند و لذا آزمون‌های آخرالزمان زود به نتیجه می‌رسد و کفار و منافقین را رسوا می‌کند.

پناهیان به خصوصیات فتنه‌های آخرالزمان اشاره کرد و گفت:‌ صبر مومنان در آخرالزمان زود جواب می‌دهد و لذا باید از خداوند طلب فتنه کنیم تا خوب از بد مشخص شود.

این مدرس حوزه و دانشگاه وجود شهدا و خانواده‌های معظم و مکرم آنها را واسطه خیر دانست و متذکر شد:‌ شهدای ما در وصیتنامه‌های خود از عاشورا و کربلای امام حسین(ع) گفته‌اند و خودشان را رهرو نهضت حسینی می‌دانند. تبعیت از ولایت نیز محور اصلی وصیتنامه‌های شهداست که اوج خلوص، بصیرت، معرفت و صفای باطن آنان را نشان می‌دهد.

منظور از تبديل سيّئات به حسنات درمورد توبه كنندگان

در اين كه منظور از تبديل سيئات به حسنات چيست؟ چند تفسير وجود دارد كه همگى مى تواند قابل قبول باشد:
1ـ هنگامى كه انسان توبه مى كند و ايمان به خدا مى آورد دگرگونى عميقى در سراسر وجودش پيدا مى شود، و به خاطر همين تحول و انقلاب درونى سيئات اعمالش در آينده، تبديل به حسنات مى شود، اگر در گذشته مرتكب قتل نفس مى شد، در آينده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مى گذارد، و اگر زناكار بود بعداً عفيف و پاكدامن مى شود و اين توفيق الهى را در سايه ايمان و توبه پيدا مى كند.
2 ـ ديگر اين كه: خداوند به لطف و كرمش، و فضل و انعامش بعد از توبه كردن سيئات اعمال او را محو مى كند، و به جاى آن حسنات مى نشاند، چنان كه در روايتى از «ابوذر» از پيامبر اسلام«ص» مى خوانيم: روز قيامت كه مى شود، بعضى از افراد را حاضر مى كنند خداوند دستور مى دهد: گناهان صغيره او را به او عرضه كنيد و كبيره ها را بپوشانيد.به او گفته مى شود: تو در فلان روز فلان گناه صغيره را انجام دادى، و او به آن اعتراف مى كند، ولى قلبش از كبائر ترسان و لرزان است.در اينجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفى كند دستور مى دهد: به جاى هر سيئه، حسنه اى به او بدهيد، عرض مى كند: پروردگارا! من گناهان مهمى داشتم كه آنها را در اينجا نمى بينم.«ابوذر» مى گويد: در اين هنگام پيامبر تبسم كرد به گونه اى كه دندان هايش آشكار گشت، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات»(1)(2)
3 ـ سومين تفسير اين كه: منظور از سيئات، نفس اعمالى كه انسان انجام مى دهد نيست، بلكه آثار سوئى است كه از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى كه توبه كند و ايمان آورد، آن آثار سوء از روح و جانش برچيده مى شود، و تبديل به آثار خير مى گردد، و اين است معنى تبديل سيئات به حسنات.
البته اين سه تفسير، منافاتى با هم ندارند و ممكن است هر سه در مفهوم آيه جمع باشند.(3)

پي نوشت

1. سوره فرقان، آيه 70.
2. تفسير نور الثقلين، ج 4، ص 33.
3. تفسير نمونه، ج 15، ص 181.

اساس عالم بر احسان متقابل است

 

ای کاش می شد این جهان کاشانه سبز                                  می بود مهر و هم دلی در خانه سبز
ای کاش دهقان بشر همچون فرشته                                      می شد طراوت بخش این گلخانه سبز
ای کاش می آمد ز عشق و هم نوایی                                      بر گلشن تاریک غم، پروانه سبز

فرمان به نیکوکاری
یکی از اوامر مهم الهی، عدل و احسان است؛ چرا که احسان، بهترین زمینه های روحی، عاطفی، هم دردی وهم دلی را برای اقامه عدل فراهم می سازد. از این رو، خداوند مؤمنان را به دادگری و رعایت عدل و انصاف در زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی فرمان می دهد که نیکوکاری پیشه سازند و به یکدیگر نیکی کنند.

احسان متقابل
در فرهنگ اسلامی و قرآنی، دنیا، تجارت خانه اولیای خدا و سرای بی نیازی و کشتگاهِ سرایی دیگر است. انسان آینده نگر، در پرتو بندگی شایسته در حق خداوند رحیم، با بندگان خدا از در نیکی وارد می شود. قرآن کریم در زمینه احسان و نیکی چنین می فرماید: «همان سان که خداوند در مورد تو نیکی کرده است، تو نیز درباره دیگران نیکی کن».

خداوند رحمان و رحیم در این آیه، چهار اصل مهم را به دنیاداران گوشزد می کند:

1. در میان تمام امکاناتی که خدا به تو داده، سرای آخرت را بجوی که گم شده اصلی توست.

2. هر کس بهره و سهمی در برابر خدا دارد. تو نه سهم خویش را فراموش کن و نه سهم دیگران را به جای سهم خود بردار.

3. اساس عالم بر احسان متقابل است. پس همان گونه که خداوند به تو تفضل دارد، تو نیز در سایه رأفت الهی به دیگران نیکی کن.

4. از یاد مبر که انباشتن ثروت و سهیم نکردن دیگران، مایه فساد است؛ پس فساد نکن.

اوصاف نورانی نیکوکاران
از منظر قرآن کریم، اوصاف نیکوکاران و پرواپیشگان چنین است:

ـ آنان آنچه را پرورگارشان به آنها مرحمت کرده، دریافت می دارند؛ یعنی با میل و خشنودی این مواهب الهی را پذیرا می شوند.

ـ بخشی از شب را بیدارند و به عبادت و نماز شب می پردازند.

ـ پیوسته در سحرگاهان استغفار می کنند.

ـ در اموال آنها، حقی برای نیازمند و محروم وجود دارد.

امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید: «خداوند در دارایی توان گران، به جز خمس و زکات، حقوق دیگری مقدر کرده است و آن حق معلوم و معیّن، چیزی است که هر کس وظیفه خود می داند از مالش بپردازد. او باید به اندازه توان مالی اش آن مقدار را بر خود واجب شمارد و بپردازد».

فرجام خوش نیکوکاران
قانون جزای احسان به احسان، نعمتی بزرگ از سوی خداوند کریم است که وعده آن را به بندگان داده است. این نشان دهنده این است که پاداش خداوند در برابر اعمال نیکوی بندگان نیز در خور کرم اوست نه در خور میزان اعمال نیک بندگان، و این گونه «نظر لطف و عنایت خداوند پیوسته با بندگان نیکوکار است.» همچنین میوه و ثمره نیکوکاری و احسان در حق دیگران، پاداش باشکوه سرای آخرت را در پی خواهد داشت: «پس خدا پاداش این جهان و پاداش نیکوی سرای آخرت را به آنان ارزانی داشت و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

آثار نیکوکاری از منظر قرآن
در انسان شناسی اسلامی، اگر انسان سرمایه هستی خود را صرفا صرف امور دنیوی کند، گرفتار خسران می شود، ولی اگر آن را برای رسیدن به ابعاد تعالی بخش هزینه کند، در مسیر رستگاری گام برداشته است. به همین دلیل، نیکی در حق دیگران، به معنای گذشت از منافع مادی برای رسیدن به خیر و منفعت اخروی است و مشارکت در آثار فردی و اجتماعی نیز در پرتو چنین هدف والایی معنا و مفهوم می یابد.

در برخی آیات نورانی قرآن کریم، آثار و برکات الهی احسان و نیکوکاری چنین مطرح شده است:

ـ «برای کسانی که نیکی کردند، در این جهان نیکی است و بی گمان سرای واپسین بهتر است؛ چه خوب است سرای پرواپیشگان!»

ـ «پس، خدا پاداش این جهان و پاداش نیکوی سرای آخرت را به آنان ارزانی داشت و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

تعدیل ثروت و رفع نیاز نیازمندان

از جمله راه های تعدیل ثروت در جامعه اسلامی، سنت نیک احسان و نیکوکاری است که آیین اسلام تأکید زیادی بر آن دارد. ثروت ثروتمندان، امانتی الهی است تا افزون بر آنکه خود از آن بهره مند می گردند و به قدر نیاز آن را مصرف می کنند، مازاد بر نیاز خویش را به دستگیری از نیازمندان تخصیص دهند. در این صورت، افزون بر برطرف شدن نیاز نیازمندان، روحیه افزون طلبی در جامعه به تعادلی نسبی می رسد.

یک گرسنه به طعامی بنوازی روزی                                            بْه ز صوم رمضان است به شعبان بردن
بهْ ز آزادی صد بنده فرمان بردار                                                حاجت مؤمن محتاج به احسان بردن

آيا سبّ دشمنان اسلام جايز است؟

سوره انعام، آيه 108: («وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون»)؛ و آنهايى را كه جز خدا مى‏ خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى [و] به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد. اين گونه براى هر امتى كردارشان را آراستيم. آن گاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود، و ايشان را از آنچه انجام مى ‏دادند آگاه خواهد ساخت.
خداوند در اين آيه به روشني سبّ و دشنام به دشمنان را نهي كرده، بيان مي كند اين رفتار باعث مي شود كه آنها نيز از روي تعصب حريم مقدس خداى متعال را مورد هتك قرار دهند و به همين دليل اين كار جايز نيست.[1] زيرا هر گروهي كار خود و باورهاي خود را صحيح مي داند و توهين به طرز فكر اشتباه آنها تنها باعث بازگشت اين توهين به مقدسات ما مي گردد. حضرت على (ع) به جمعى از يارانش كه پيروان معاويه را در ايام جنگ صفين دشنام مى‏ دادند فرمود: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ‏ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ[2]»؛ من خوش ندارم كه شما ناسزاگو باشيد، اگر شما به جاى دشنام، اعمال آنها را برشمريد و حالات آنها را متذكر شويد (و روى اعمالشان تجزيه و تحليل نمائيد) به حق و راستى نزديكتر است و براى اتمام حجت بهتر".


بنابراين طبق اين آيه و روايت دو نكته برداشت مي شود:

اول اينكه مومن هرگز نبايد بر زبان ناسزا جاري سازد؛ حتي اگر اين دشنام را به خرافي ترين و بدترين دين نسبت مي دهد. در واقع خداوند رعايت اصول ادب و نزاكت در بيان را بر مسلمانان لازم مى ‏شمارد.[3]

دوم اينكه اين روايت راه بهتري را پيش روي مسلمانان قرار مي دهد و آن اينست كه  به جاي دشنام دادن به آنها كه تنها باعث كينه ورزي و مقابله به مثل مي شود، اشتباهات و اعمال ناپسند آنها را بيان كرده، تحليل نماييم تا راه اشتباه و طرز تفكر غيرصحيح آنها براي همه روشن شود و براي خود آنها نيز حجت تمام گردد.


پي نوشت:
[1] . الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، ج‏7، ص: 314
[2] . نهج البلاغه(للصبحي صالح)، شريف رضي، انتشارات هجرت، قم،ص323؛ بحار الانوار، بيروت،دار احياء التراث العربي، ج32، ص561
[3] . تفسير نمونه، ج‏5، ص: 394؛ دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374ش

هشدار جدی امام علی(ع) درباره مرگ و دنیای فانی

 امام علی علیه السلام فرمود: 

همانا انسان در دنیا تخته نشان تیرهای مرگ، و ثروتی است دستخوش تاراج مصیبت ها:

وَ قَالَ علی ( علیه السلام ) : إِنَّمَا الْمَرْءُ فِی الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أَکْلَةٍ غَصَصٌ وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَی وَ لَا یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ فَمِنْ أَیْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ وَ هَذَا اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ یَرْفَعَا مِنْ شَیْ‌ءٍ شَرَفاً إِلَّا أَسْرَعَا الْکَرَّةَ فِی هَدْمِ مَا بَنَیَا وَ تَفْرِیقِ مَا جَمَعَا.

با هر جرعه نوشیدنی، گلو رفتنی، و در هر لقمه ای، گلوگیر شدنی است، و بنده نعمتی به دست نیاورد جز آن که نعمتی از دست بدهد، و روزی به عمرش افزوده نمی گردد جز با کم شدن روزی دیگر. پس ما یاران مرگیم، و جان های ما هدف نابودی ها، پس چگونه به ماندن جاودانه امیدوار باشیم. در حالی که گذشت شب و روز بنایی را بالا نبرده جز آن که آن را ویران کرده، و به اطراف پراکنده شود 

چرا همسر حضرت زينب(س) در كربلا حضور نداشت؟

«عبدالله بن جعفر» ـ همسر حضرت زينب(س) ـ يكي از شخصيت هاي مشهور اسلام و از سخاوتمندان بنام و معروف است. پدرش «جعفر بن ابي طالب» از مسلمانان شجاع و دلير صدر اسلام و از سخنوران و فصحاي عرب بود كه به جرم ايمان آوردن به خدا و رسول او و مبارزه با شرك و بت پرستي به همراه همسرش «اسماء بنت عميس» از وطن مألوف خود مكه ، به كشور بد آب و هوا و سوزان حبشه مهاجرت كند و متجاوز از دوازده سال در غربت و دور از پدرش، ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد و برادرانش عقيل و علي ( عليه السلام ) بسر برد.

برخي از متأخران احتمالاتي به‌عنوان عذر عبدالله‌ بن جعفر در نپيوستن به امام بيان كرده‌اند كه مهم‌ترين آنها چنين است:

1. نابينا بودن وي؛ چنان‌كه گفته‌اند: وَكانَ سَبَبُ تَأخُّرِهِ عَن حُضورِ الطَّف ذِهابَ بَصَرِه؛«دليل عدم حضورش در قيام عاشورا نابينايي‌اش بود».

2. سال‌خوردگي؛ زيرا او در آن هنگام حدود هفتاد سال داشت و طبيعي است كه با اين سن‌وسال، آمادگي لازم و توان جسماني مناسب براي جهاد نداشته است.

3. داشتن مأموريتي ازطرف امام در مدينه، مانند مأموريت حفظ جان بني‌هاشم؛ زيرا با خروج امام و ديگر بزرگان بني‌هاشم از مدينه، ممكن بود دشمنان توطئه يا دسيسه‌اي براي نابودي بني هاشم اجرا كنند. شخصيتي همچون عبدالله‌ بن‌ جعفر مي‌توانست بني‌ هاشم را از چنين خطرهايي مصون نگاه دارد

به‌هرروي هريك از احتمالات فوق، تنها يك حدس تاريخي است؛ زيرا در هيچ‌يك از منابع اصيل تاريخي اشاره‌اي به نابينايي عبدالله‌ بن جعفر نشده است. سال‌خوردگي نيز نمي‌توانسته مانعي جدي براي كسي چون او باشد؛ زيرا بااينكه او در آن هنگام حدوداً 71 ساله بود، مي‌توانست با امام هجرت كند؛ چنان‌كه در سپاه امام، كهن‌سالان ديگري چون حبيب‌بن‌مُظاهِر، مسلم‌بن‌عَوْسَجَه و انس‌ بن‌ حارث حضور داشتند. احتمال مأموريت داشتن عبدالله از سوي امام، با شخصيت و جايگاه او سازگار است؛ اما هيچ شاهد و قرينة تاريخي بر آن دلالت نمي‌كند.

حقيقت اين است كه حتي در ميان خواص شيعه و بزرگان بني‌هاشم، شخصيت‌هايي بودند كه نمي‌توانستند حركت امام را در آن موقعيت زماني به‌درستي درك و تحليل كنند. آنان قيام الهي امام را با محاسبات معمول خود ارزيابي مي‌كردند و آن را محكوم به شكست مي‌پنداشتند. البته امام هيچ‌يك از شيعيان و نزديكان خود را مجبور به شركت در اين قيام نكرد و تنها كساني امام را همراهي كردند كه بصيرت كافي و ايمان و اخلاص حقيقي و روح ولايت‌پذيري داشتند.

.منبع:

ابن‌عنبه، عمدة الطالب، ص‌37،
. عبدالرضا عرب، «عبدالله‌بن‌جعفر و قيام كربلا»، فصلنامة تاريخ در آينة پژوهش، ش21، ص156.

آدمها چند دسته اند!

آدم ها سه دسته اند: آدم هایی که زود (به موقع) می‌ فهمند اشتباه می‌ کنند، آدم هایی که دیر می‌فهمند اشتباه می‌کنند و آدم هایی که هیچ وقت نمی‌فهمند اشتباه می‌کنند.
آدمها در این که همه اشتباه می‌کنند، مشابهند. آنچه افراد را در دسته بندی ها از هم متمایز می‌کند، درک و عملکرد آنها پس از اشتباه است.
خصوصیت مهم دسته اولی از آدم ها این است که وقتی می‌فهمند اشتباه می‌کنند که فرصت جبران دارند و هنوز موقعیت تصحیح اشتباه خود را از دست نداده اند. اینان خوشبخت ترین مردم اند و ارزشمندترین مردم برای اطرافیان خود.

کسى که در تمام عمرش به اعمال زشت اشتغال ورزد تا آن گاه که به یقین مشاهده ى مرگ کند در آن ساعت پشیمان شود و گوید اکنون توبه کردم، توبه ى چنین کسى پذیرفته نخواهد شد چنان که هر کس به حال کفر بمیرد نیز توبه اش قبول نشود. بر این گروه عذابى بس دردناک مهیّا ساختیم
در نگاه دینی هم این انسان ها، موفق و سعادتمند هستند چرا که فرصت سوزی نکرده و سریع از مسیر اشتباهشان برگشته اند و خداوند نیز این برگشت را به زیبایی و با آغوش باز پذیرفته است: « إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیب»: خداوند توبه کسانی را می پذیرد که از روی نادانی عمل زشتی مرتکب شده و فوری توبه کنند
این گروه از آدم ها هیچ گاه از رحمت و لطف پروردگارشان مأیوس نبوده و به وعده های او باور و یقین دارند : «یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً» ؛«ای بندگان من که بر خود اسراف کرده‌اید از رحمت خداوند ناامید نشوید که خدا همه‌ی گناهان را می‌آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»
دسته دوم، این افراد زمانی می‌فهمند اشتباه می‌کنند یا کرده اند که کار از کار گذشته و فرصت اصلاح و جبران را از دست داده اند. این دسته یا مغمومند و حسرت دار، یا فرافکن و در تلاش توجیه و یافتن مقصر که البته هیچ یک دردی را دوا نخواهد کرد.
حال و روز این دسته از افراد هم در آیات قرآن کریم در دو جایگاه زیبا به تصویر کشیده شده است؛ 
یکی لحظه ای که مرگ به سراغ انسان می آید و او یقین می کند که دیگر راه فراری وجود ندارد: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَ لاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کفّارٌ أُولئِک أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً»؛ کسى که در تمام عمرش به اعمال زشت اشتغال ورزد تا آن گاه که به یقین مشاهده ى مرگ کند در آن ساعت پشیمان شود و گوید اکنون توبه کردم، توبه ى چنین کسى پذیرفته نخواهد شد چنان که هر کس به حال کفر بمیرد نیز توبه اش قبول نشود. بر این گروه عذابى بس دردناک مهیّا ساختیم.
عدم پذیرش توبه و ندامت براى چنین انسان هایى مخالف با رحمت الهى نیست چرا که حقیقت توبه در این جا تحقق نیافته است. حقیقت توبه همان تحول درونى در موقع آزادى عمل است و یقیناً چنین توبه اى را پروردگار خواهد پذیرفت و باب رحمت او واسع است، ولى در جایى که اختیار از آدمى سلب شده و آثار مرگ و عذاب الهى آشکار گردیده، اظهار حال توبه از باب اضطرار است و ادعایى بیش نخواهد بود.
ترک گناه آنوقت توبه و تصمیم و اختیار محسوب می ‏گردد که آدمی‏ خود گناه را نقل و حاضر ببیند و کیفر گناه را نسیه و غایب بداند و آنگاه‏ به ملاحظه کیفر آینده و یا به خاطر اجر و ثواب آینده و یا به ملاحظه‏ احساس زشتی و پلیدی که در خود گناه می‏کند از ارتکاب آن گناه منصرف‏ گردد .

انسان هم در جهان طبیعت همین حال را دارد ، هر اصلاح و تکمیلی که‏ بایست بکند تا وقتی است که روی درخت طبیعت است و جدا نشده ، و اما همین که از این درخت با دست مرگ جدا شد دیگر راه اصلاح به روی او بسته‏ است .
و دیگری در روز قیامت؛ «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلىَ‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یَلَیْتَنىِ اتخَّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا* یَاوَیْلَتىَ‏ لَیْتَنىِ لَمْ أَتخَّذْ فُلَانًا خَلِیلًا* لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ»
شخص ستمکار در روز قیامت از شدت حسرت دست خود را به دندان مى‏ گزد و مى‏ گوید: اى کاش طریقه پیغمبر را پیش گرفته بودماى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم او مرا از قرآن گمراه کرد.

منبع:

سوره نساء، آیه ی17.
2- سوره زمر، آیه 53.
3- سوره ى نساء، آیه ى 18.
4- محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج 4، ص 240 ـ 241;5

 

یه شب که هزار شب نمیشه!!!

سلام….
رواق کوثرنت رو که باز کردم چشمم خورد به #یک_شب_که_هزار_شب_نمیشود
یاد اون زمان های افتادم که قبل حوزه تا بهم میگفتن گناه نکن!!!میگفتم یک شب که هزار شب نمیشه! ?
اما اون موقع نمیدونستم
گاهی یه شب 70سال عبادتو ازبین میبره… ?
نمیدونستم اونی که یه شب راحت گناه میکنه شبای بعدی هم راهش باز میشه…. ?
نمیدونستم همه چی از یه بار شروع میشه ?
نمیدونستم اینجا یه شب یه شب گناه میکنم و قراره یه شبی جواب همه اینا رو بدم…….(شب اول قبر…….)آره همین یه شبا جمع میشن و میشه شب اول قبر ?
نمیدونستم برای کسی که عاشقته و خیلی دوست داره و منتظرته اگه یبار هم خیانت کنی چه دلی شکستی…. ?
نمیدونستم همه اون شبا من گناه می کردم و یکی جای من تا صبح برام استغفار می کرده…. ?
نمیدونستم درحال گناه، نگاه کسی که منو خلق کرده بهمه
نمیفهمیدم حضرت زهرا(س) به اندازه کافی سیلی خورده دیگه من با کارام سیلی به گوش خودش و پسرش نزنم…..
نمیدونستم…..
اما حالا می خوام به همه بگم
به حرمته اونی که عاشقته و نگات میکنه
از گناه فاصله بگیر…. ?☺
#به_قلم_خودم

توصیه پیامبر(ص) برای آمرزش گناهان گذشته و آینده ‌تان

روزی جبرئیل در خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مشغول صحبت بود که حضرت علی(علیه السلام) وارد شد .جبرئیل چون آن حضرت را دید برخاست و شرائط تعظیم بجای آورد…

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

ای جبرئیل! از چه جهت به این جوان تعظیم می‌کنی عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که او بر من حق تعلیم است.

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: چه تعلیمی؟

جبرئیل عرض کرد:

در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد؛

از من پرسید: «تو کیستی و من کیستم؟»

من در جواب متحیر ماندم و مدتی در مقام جواب ساکت بودم، که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید و این طور به من تعلیم داد که بگو: « تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بنده ذلیل، جبرئیلم» از این جهت او را که دیدم تعظیمش کردم.(۱)

ثواب نقل فضایل امیرالمومنین(علیه السلام):

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: امیرالمومنین علی(علیه السلام) فضایل فراوانی دارد هر کس یکى از آنها را نقل کند و اقرار هم به آن فضیلت داشته باشد خداوند گناهان گذشته و آینده ‌ى او را بیامرزد و هر کس فضیلتى را از او بنویسد تا آنگاه که آن نوشته باقى باشد فرشتگان برایش طلب آمرزش کنند و هر کس فضیلتى از آنها را گوش دهد خداوند گناهانى را که بوسیله گوش انجام داده بیامرزد و هر کس به فضیلتى از فضائل او نگاه کند گناهانى که بوسیله چشم انجام داده آمرزیده شود.(۲)

منابع؛

۱- تحفة المجالس القطره

۲- ارشاد القلوب-ت رضایى، ج‌۲، ص۳

آيا اصول كلام خداوند در قرآن با كلام عادي و عرفي بشر متفاوت است؟

در يك كلام بايد گفت بله؛ بين كلام خداوند و كلام معمولي بشر تفاوت وجود دارد. اما براي پاسخ كامل به اين سوال ابتدا بايد درباره زبان قرآن توضيح مختصري ارائه دهيم تا متوجه تفاوت زبان قرآن با زبان مردم عادي بشويم.
از آنجا كه خداوند پيامبران را از ميان مردم انتخاب كرده و با زبان همان مردم به سراغ آن‏ها فرستاده است «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاء»[1] به طور طبيعى واژه‏ ها را از زبان مردم وام گرفته است. اما توجه به اين نكته ضروري است كه گرچه از همان واژه هاي مردم براي القاي مقصود خود استفاده كرده است، اما همه آن‏ها را صرفا در همان معانى رايج به كار نبرده است، بلكه مانند علوم و فنون و همه‏ تحوّلات ديگر، معناى خاص و متناسب با اهداف و مقاصد خود به آن‏ها بخشيده است. در واقع بايد گفت زبان قرآن صرفا زبان عرف عام نيست، بلكه با اخذ واژه‏ ها از زبان عمومى و اعطاى معانى جديد به آن‏ها، عرف خاصى را رقم زده است، همان طور كه هر تحوّل علمى، سياسى، فرهنگى و اجتماعى چنين تعاملى با زبان دارد. اما قرآن به زبان رايج در هيچ يك از اين علوم و فنون و نحله‏ هاى فكرى مانند زبان عرفا، زبان فلاسفه، زبان متكلّمان، زبان علوم تجربى و … سخن نگفته است! استفاده قرآن از عرف و زبان خاص به اين معناست كه قرآن داراى اصطلاحات ويژه‏ خود است، يعنى همان طور كه اگر كسى بخواهد متون پزشكى را بفهمد، ناچار از آشنايى با فرهنگ اصطلاحات پزشكى است؛ براى فهميدن قرآن نيز بايد با فرهنگ دين و اصطلاحات آن، به ويژه دين اسلام، آشنا باشد. كسى كه در تفسير قرآن تنها از معناى عمومى واژه‏ ها استفاده مى‏ كند، مانند كسى است كه متن پزشكى را با استفاده از فرهنگ‏ هاى عمومى ترجمه و تفسير كند كه قطعا به بى ‏راهه رفته است. علّامه طباطبايى عدم توجّه به فرهنگ خاصّ قرآن در تفسير را، موجب در غلطيدن در وادى تفسير به رأى مى‏ داند. ايشان مى‏ فرمايد:
 «مفسّر نبايد در تفسير آيات قرآن به اسبابى كه براى فهم كلام عربى در دست دارد، اكتفا نموده، كلام خدا را با كلام مردم مقايسه كند. وقتى ما كلام يكى از افراد انسانى را مى‏ شنويم، بى‏ درنگ براى فهم مرادش، قواعد معمول را به كار مى‏ بنديم، همان طور كه در اقارير و شهادات چنين مى‏ كنيم؛ زيرا بيان همه‏ ما افراد انسانى بر مبناى معانى و مصاديق حقيقى و مجازى معهود در عرف اهل زبان است. پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ما را از اين كه كلام خدا را به شيوه كلام ديگران تفسير كنيم، باز داشته است، حتّى اگر در مواردى فهم ما مطابق با واقع باشد.» البته فرق بين كلام خداوند و كلام مردم در نحوه‏ استعمال الفاظ و چيدن جملات و به كار بردن فنون ادبى و صناعات لفظى نيست، براى اين كه قرآن هم، كلامى عربى است كه همه آن چه در ساير كلمات عربى رعايت مى‏ شود در آن نيز رعايت شده، بلكه اختلاف بين آن دو از جهت مراد و مصداق است. اينكه هر كدام از واژه اي يكسان معناي متفاوتي را اراده مي كنند.
علّامه طباطبايى، يكى ديگر از تفاوت‏هاى عمده‏ كلام خدا با كلام مردم را در اين مى‏ داند كه در كلام عرف، مسامحه راه دارد، بدين سان كه گاهى حكمى را كه بايد بر روى «كثير» ببرد، بر روى «جميع» مى‏ برد و تازه همه‏ اينها در چهار چوب ادراكاتى است كه بشر از جهان خارج دارد. و اما بيرون از اين چهار چوب، يعنى حقايقى كه از آن‏ها غافل است و به خاطر محدوديت دركش، قهرا سهل انگاريش درباره‏ آن‏ها بيشتر است. اما كلام خداى سبحان چنين نيست، چون او به هر چيزى از هر جهتش احاطه‏ علمى دارد. برخى از روايات نيز مؤيّد اين نظريه است. به عنوان مثال از على عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: «بر حذر باش از اينكه قرآن را بر اساس رأى و نظر خود تفسير كنى؛ مگر اينكه آن را از دانشمندانش فرا بگيرى؛ چرا كه چه بسا كلام نازل ‏شده‏ اى كه همانند سخن بشر است در حالى كلام خداست و تأويل آن به سخن بشر همانند نيست. همان گونه كه چيزى از آفريده‏ هاى خدا شبيه كارهاى انسان نيست، چيزى از كلام خدا نيز مشابه كلام بشر نيست. سخن خدا، صفت او است؛ در حالى كه سخن بشر فعل او است. بنا بر اين، كلام خدا را همانند كلام بشر ندان كه هلاك مى ‏شوى.»[2] نيز از ايشان نقل شده است كه درباره آيات «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا»[3] و « هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ »[4] كه درباره آمدن پروردگار سخن مي گويند، فرمود: «آمدن خداوند سبحان مانند آمدن مخلوقاتش نيست و تاويل كلام خداوند نه مانند كلام بشر است ونه مانند فعل او» [5]
بنابراين بايد گفت كه قرآن زبان مخصوص به خود دارد و نمى‏ توان زبان قرآن را با زبان معمول انسان ها مقايسه كرد. اما همين زبان خاص براي بيان مقصود خود از واژه ها و اصطلاحات رايج زبان عرفي و معمولي انسان ها استفاده كرده است. اما گاهي به همين واژه هاي معمول معنايي خاص بخشيده است. در واقع قرآن فرهنگ خاصي را بنا كرده است كه براي فهم آن فرهنگ بايد از زبان دين به طور عام و فرهنگ اسلام به طور خاص كمك گرفت. در نتيجه بايد تفسير خاصّ واژه‏ هاى قرآنى را از مجموع اصول حاكم بر اديان و به ويژه فرهنگ اسلام و قرآن اخذ كرد.[6]


پي نوشت:
[1] .ابراهيم،4
[2] . ايّاك أن تفسّر القرآن برأيك حتى تفقهه عن العلماء، فانّه ربّ تنزيل يشبه بكلام البشر و هو كلام اللّه و تأويله لا يشبه كلام البشركما ليس شى‏ء من خلقه يشبهه، كذلك لا يشبه فعله تبارك و تعالى شيئا من افعال البشر و لا يشبه شى‏ء من كلامه كلام البشر. فكلام اللّه تبارك و تعالى صفته و كلام البشر افعالهم فلا تشبّه كلام اللّه بكلام البشر فتهلك» التوحيد، شيخ صدوق، هاشم حسيني، جامعه مدرسين قم، 1398ق،ص264-265
[3] فجر،23
[4] .انعام،158
[5] . فذلك كلّه و ليست جيئته جلّ ذكره كجيئة خلقه، و لا يشبه تأويله كلام البشر و لا فعل البشر.
[6] . مبانى و روشهاى تفسيرى، محمد كاظم شاكر، مركز جهانى علوم اسلامى‏، قم،1382، ص: 124-120

به خدا قسم مسئولیت داریم...!

والله و بالله ما در برابر این قضیه‏ مسئولیم . به خدا قسم مسئولیت داریم . به خدا قسم ما غافل هستیم . و الله قضیه‏ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است ، این قضیه است . داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده ، این قضیه است . اگر می‏خواهیم‏ به خودمان ارزش بدهیم ، اگر می‏خواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش‏ بدهیم ، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش می‏گفت برای‏ من عزاداری کنید ، می‏گفت چه شعاری بدهید ؟ آیا می‏گفت بخوانید : ” نوجوان اکبر من” یا می‏گفت بگویید : ” زینب مضطرم الوداع ، الوداع ” ؟! چیزهایی که من ( امام حسین ) در عمرم هرگز به اینجور شعارهای پست و کثیف ذلت آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها نگفتم؟! اگر حسین بن‏ علی بود می‏گفت اگر می‏خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد . شمر امروز موشه دایان است. شمر هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمر امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان بخورد. هی دروغ در مغز ما کردند که‏ آقا این یک مسئله داخلی است. مربوط به عرب و اسرائیل است . … تلاش ما مسلمین در این زمینه چه بوده است؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم ، خودمان را شیعه علی بن ابی طالب بخوانیم. … آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالی به آنها بکنیم؟ آیا اینها مسلمان‏ نیستند، عزیزان ندارند؟ آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمی‏کنند؟ « فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم (سوره نساء ، آیه ۹۵) الذین‏ آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم»( سوره توبه ، آیه ۲۰) به وسیله مال که می‏توانیم کمک کنیم . والله این انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولین سوالی که بعد از مُردن‏ از ما می‏کنند همین است که در زمینه همبستگی اسلامی چه کردید ؟ پیغمبر فرمود : « من سمع مسلما ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم » هر کس بشنود صدای مسلمانی را که فریاد می‏کند یاللمسلمین مسلمانان به‏ فریاد من برسید ، و او را کمک نکند ، دیگر مسلمان نیست ، من او را مسلمان نمی‏دانم . چه مانعی دارد که ما برای اینها حساب باز کنیم ؟ چه‏ مانعی دارد که مقدار کمی از درآمد خودمان را اختصاص به اینها بدهیم ؟ … مردم بیدار آن مردمی هستند که فرصت شناس باشند، دردشناس باشند، حقایق شناس باشند. من وظیفه خودم را عمل کردم . وظیفه من فقط گفتن بود و خدا می‏داند جز تحت فشار وجدان و وظیفه خودم چیز دیگری نبود. این کمک مالی را وظیفه‏ شما می‏دانم و وظیفه خودم و هر خطیب و واعظی می‏دانم که این را بگوید، بر هر خطیب و واعظی واجب می‏دانم که چنین حرفی را بزند. مراجع تقلید بزرگی مثل آیت الله حکیم و دیگران رسما فتوا داده‏اند که کسی که در آنجا کشته می‏شود ، اگر نماز هم نخواند شهید در راه خداست. پس بیاییم به خودمان ارزش بدهیم ، به کار و فکر خودمان ارزش بدهیم ، به کتابهای خودمان ارزش بدهیم ، به پولهای خودمان ارزش‏ بدهیم ، خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند بکنیم . علت اینکه دولتهای‏ بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمی‏اندیشند ، این است که معتقدند مسلمان غیرت ندارد . آمریکا را فقط همین یکی جری کرده است . می‏گوید مسلمان جماعت غیرت ندارد ، همبستگی و همدردی ندارد. می‏گوید یهودی که‏ برای پول می‏میرد، جز پول چیزی نمی‏شناسد، خدایش پول است ، زندگیش پول‏ است ، حیات و مماتش پول است ، به یک چنین مسئله حساسی که می‏رسد روزی‏ یک میلیون دلار به همکیشانش کمک می‏کند ولی هفتصد میلیون مسلمان دنیا کوچکترین کمکی به همکیش خود نمی‏کنند”

رمضان ماه ، کفاره گناهان

 

رمضان مانند حج و عمره و نماز جمعه و جماعت سبب آمرزیده شدن گناهان می‌شود. در حدیث صحیح آمده است:

خواندن نمازهای پنج‌گانه با جماعت و حضور در نماز جمعه و عمره تا عمره آینده و رمضان تا رمضان آینده و… باعث کفاره گناهان کوچک انسان می‌گردد.

البته گناهان بزرگ با توبه نصوح بخشوده می‌گردد.

منبع:ابن مسلم از پیامبر نقل می کنند

رمضان، میدان مسابقه در اعمال نیک

پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) بهترین اسوه و الگو برای امت اسلامی است. آن حضرت (ص) بخشنده‌ترین انسان‌ها بود. راوی می‌گوید: رسول الله (ص) در ماه مبارک رمضان بر جود، کرم، احسان، نیکوکاری، بخشش و صله‌رحم خود می‌افزودند و جود و کرمش فراگیرتر از باد وزنده بود؛ و نیز در ماه مبارک رمضان قرآن را با جبرئیل (ع) مرور می‌کردند و در آخرین رمضان عمر شریفش دو بار قرآن کریم را با جبرئیل (ع) مرور کردند

مرور قرآن یعنی قرآن‌خوانی دوره‌ای که چند نفر با هم به ترتیب، قرآن می‌خوانند و دیگران استماع می‌کنند. خوشبختانه این شیوه قرآن‌خوانی هنوز در بسیاری از مساجد بلاد اسلامی پررنگ و به قوت خود باقی است هر چند در بعضی از مساجد کم رنگ و یا متأسفانه متروک شده است.

منبع:اسوه حسنه ،پیامبر اکرم ، ص23

صیاد شیرازی ...


کشتن کسی مثل صیّاد شیرازی خیلی هنر و توانایی و پیچیدگی تشکیلاتی نمی ‌خواهد. آدمی از خانه‌اش بیرون می ‌آید، سوار اتومبیلش می ‌شود و بدون محافظ راه می ‌افتد و می ‌رود. در این میان اگر دو نفر آدم، نامردانه و مخفیانه و با فریب ‌گری تصمیم بگیرند او را به قتل برسانند، کار ساده‌ای است، والّا اگر می ‌خواستند مردانه جلو بیایند، صیّاد شیرازی یک نفری جواب امثال آنها را می ‌داد. کسی مثل امیرالمؤمنین علیه السلام را هم یک نفر آدم با یک همدست می ‌تواند بکشد؛ چون او شیر همه‌ی بیشه‌های مردانگی و شجاعت بود. بنابراین کشتن کسی مثل صیّاد شیرازی، نه دلیل قوّت سازمانی و نه دلیل طرفدار داشتن کسی است. این کار جز خباثت و شقاوت و دوری روزافزون آنها از مردم و ارزش‌ها، چیز دیگری را نشان نمی ‌دهد. وقتی مردم به این حادثه، این طور جواب می ‌دهند، خیلی چیزهای بزرگ به دست ملت می ‌آید. خون شهید حقیقتاً چیز مبارک و عجیبی است. شما ببینید در تشییع شهید صیّاد شیرازی چه اجتماعی تشکیل شد! همه متأثّر بودند و گریه می ‌کردند. هیچ کس به خاطر رودربایستی و برای نشان دادن خود نیامده بود؛ همه با یک انگیزه‌ی قلبی آمده بودند.

منبع:

بیانات در دیدار فرماندهان ارتش

او را از اوایل پیروزی انقلاب می‌شناختم

من تقریباً از اوّلین روزهای پیروزی انقلاب این شهید را شناختم. از اصفهان پیش ما می ‌آمد، گزارش می ‌داد و کمک می ‌خواست؛ از آن وقت ما با ایشان آشنا شدیم. او سپس به کردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحمیلی فعّالیت کرد؛ بعد از جنگ هم که معلوم است. این‌که شما می ‌بینید یک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پیرش، امروزی ‌اش، دیروزی ‌اش، برای ابراز احترام به پیکر این شهید، یک اجتماع عظیم را به وجود می ‌آورند ـ که جزو تشییع ‌های کم نظیر در دوران انقلاب بود ـ به‌خاطر همین اخلاص و همین صفاست. خدای متعال دل ‌ها را متوجّه می ‌کند. ما این را لازم داریم و الحمدلله امروز هم افرادِ این‌گونه داریم.

منبع:

بیانات رهبر کبیر انقلاب درباره فتح خرمشهر

بيانات مقام معظم رهبري حضرت خامنه اي در مورد فتح خرمشهر

- فتوحات ما در ميادين جنگ از جمله آزادي خرمشهر با تقوي امكان پذير شد.
- روز آزادي خرمشهر را بعنوان يك ياد بود و افتخار ملي و ميهني بايد گرامي داشت.
- براي شما فرزندان صالح اسلام مايه سر بلندي و افتخار است كه در نبرد خونين اسلام با كفر حضوري با همه وجود داشتيد.
- شما جوانان عزيز امروز شاهد تحقيق وعده الهي يعني پيروزي اسلام بر همه كفر ميباشيد.
- ملت بزرگ ايران بخاطر صبر و ايمان به پيروزي دست يافت.
- تاريخ و آينده گزارش كار و تلاش هاي رزمندگان را هميشه درخود حفظ خواهد كرد .
- بايد از حماسه هاي بجا مانده از جنگ براي جاري كردن اين روحيه در امتداد تاريخ استفاده شود.
- فداكاري رزمندگان و جانبازان و آزادگان و ملت بزرگ ايران از مكتب عاشوراي حسيني نشأت گرفته است.
- هنرمندان بايد با هنر الهام گرفته از پيشوايان دين شكوه هشت سال دفاع مقدس را جاودانه سازند.
- آنچه در 8 سال جنگ اتفاق افتاد بيان كننده روحيه مقاومت و فداكاري و اخلاص ملت پر افتخار ايران در عرصه هاي مقاومت بوده است

منبع:

بیانات مقام معظم رهبری

 

نیمه شعبان، شب مبارکی است ...

شب نیمه شعبان، یادآور تولّد اولین و آخرین امید پیامبران و فرشتادگان الهی و منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر(عج) و دارای فضلیتی بس عظیم است و در روایات معصومین علیهم السلام بر احیای آن تاکید شده تا آن جا که نبی مکرم اسلام(ص) در فضیلت این شب نورانی فرموده است: «مَنْ أَحْیَا لَیْلَهَ النِّصْفِ‏ مِنْ شَعْبَانَ‏ لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»هرکس شب نیمه شعبان را به شب زنده داری سپری کند، در روزی که دلها مرده است، دل او زنده است.

بزرگان دین و علما به عنوان وارثان و ادامه دهندگان رسالت انبیاء الهی و مروجان حقیقی آموزه های غنی اهل بیت(ع) نیز علاوه بر آن که خود اهتمام ویژه ای به احیای شب نیمه شعبان داشته و دارند، عموم مومنین و منتظران و عاشقان امام عصر حضرت بقیه الله الاعظم(عج) را به احیای این شب عزیز و دعا برای سلامتی و تعجیل در ظهور ولی عصر(عج) دعوت کرده اند.

حضرت ولی عصر عجل الله فرجه و آخرین حجّت الهی که «خیر اهل الارض» زمان ماست، در سحرگاه نیمه شعبان سال ۲۵۵ ه. ق چشم به جهان گشودند و این شب مبارک که میلاد موفور السرور آن حضرت است، احتمال دارد شب قدر نیز باشد، همان گونه که به برخی اعمال لیالی قدر در این شب نیز سفارش گردیده است.

نیمه شعبان، شب مبارکی است که در فضائل شباهت بسیاری به لیالی قدر دارد و همان گونه که در برتری شب های قدر فرموده اند که «فإنّها لیلة آلی الله علی نفسه الا یردّ سائلاً له فیها ما لم یسأل معصیة»

در فضیلت شب نیمه شعبان نیز نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که خداوند در شب نیمه شعبان به اندازه موی گوسفندان قبیله بنی کلب بندگانش را می آمرزد: «یغفر الله لیلة النصف من شعبان من خلقه بقدر شعر معزی بنی کلب» و این سخن، کنایه از فراوانی آمرزیده شدگان در آن شب مبارک است.

کلام نورانی دیگری از امام صادق علیه السلام نشان می دهد نیمه شعبان نیز در حدّ خویش، شب قدر و واجد یکی از درجات تقدیر امور است. ایشان در برابری این سنت با لیالی مبارکه قدر فرمود: «انّها اللیلة التی جعلها الله لنا أهل البیت بإزاء ما جعل لیلة القدر لنبینا صلی الله علیه و آله و سلم؛ همان طور که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شب قدر مرحمت فرمود، به ما اهل بیت نیز نیمه شعبان را عطا کرد»

امام باقر علیه السلام در پاسخ پرسشی درباره فضیلت شب نیمه شعبان فرمود که با فضیلت ترین شب پس از لیلة القدر شب نیمه شعبان است که خداوند در این شب فضل خویش را بر بندگانش ارزانی می دارد و با منّ و کرم خود آنان را می آمرزد. پس برای نزدیکی به خدای سبحان در این شب بکوشید چون خداوند سوگند یاد کرده است که هیچ سائلی را تا وقتی که امر ناپسند و گناهی نخواسته است محروم نگرداند «هی أفضل لیلة بعد لیلة القدر؛ فیها یمنح الله تعالی العباد فضله و یغفر لهم بمنّه. فاجتهدوا فی القربة إلی الله(تعالی) فیها، فإنّها لیلة آلی الله تعالی علی نفسه ألا یرد سائلاً له فیها، ما لم یسئل معصیة و … فاجتهدوا فی الدعاء و الثناء علی الله(عزّ وجلّ).

منبع:

ثواب الاعمال، ص۷۷.

سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم !! چرا ؟؟؟

 سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم. زیرا دستمان به او نمی‌رسد وگرنه، اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می‌کُشد؟ آیا جنّیان او را می‌کُشند یا ما انسان‌ها؟

 ما پیشتر و در طول تاریخ ائمه(ع) امتحان خود را پس داده‌ایم!

شاید از بعضی از روایات استفاده شود که عمر حضرت حجّت(ع) در پس از ظهور زیاد نباشد. لذا بعضی از منتظران حضرتش از این جهت ناراحتند، امّا فکر نمی‌کنند که یک روز [حکومت و زندگی با آن حضرت] به سال‌ها می‌ارزد.

دعا می‌کنیم که خداوند کام ما شیعیان را با فرج امام زمان(ع) شیرین گرداند!

ما مثل طایفه و گروهى هستیم که رییس خود را حبس نموده است و در بلایا، خود تصمیم جنگ و یا صلح را اتّخاذ مى کند! خودمان کرده ایم و اجازه نمى دهیم بیاید قضایا را حلّ کند، با این که مى دانیم اگر بیاید مى تواند مشکلات را حلّ کند، ولى باز او را محبوس کرده ایم!

بنابراین، اگر میلیون ها نفر هم با او موافق باشند، او مثل شخص وحید و تنها است که هیچ ناصر و مُعین و یار و یاورى ندارد!

زیرا ما در بیدارى درست به وظیفه ى خود عمل نمى کنیم، با این حال منتظر هستیم که بیدار شویم و تهجّد به جا آوریم. اگر توفیق شامل حال انسان گردد، از خواب بیدار مى شود و مشغول تهجّد مى گردد؛ ولى اگر توفیق نباشد، چنان چه بیدار هم بشود، از آن ها بهره نمى برد.

منبع:

[در محضر بهجت: 1/41]

اعمال نیمه شعبان

ماه شعبان، هشتمین ماه از ماههای قمری است. ماهی بسیار شریف و منسوب به سید انبیاء صلی الله علیه و آله است از سفارشات نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است که می‌ فرمود
در این ماه برای جلب محبّت پیغمبر خود و برای تقرّب به سوی پروردگار خود روزه بدارید که در این صورت کسی که چنین کند خداوند او را دوست می‌دارد و در روز قیامت کرامت خود را نصیب او می‌گرداند و بهشت را بر او واجب می‌کند.
این ماه اعمالی دارد که برای سالک الی الله و آنان که دل در گرو معبود بسته‌اند بسیار با ارزش است تا در تحت لوای این اعمال به حقیقت عبودیت و بندگی خالق بی همتا که همان هدف و غایت از آفرینش تمامی موجودات است برسند
یقیناً برای رهپویان کوی وصال، کثرت اعمال سبب نمی‌شود که مأیوس از انجام دادن آن گردند و خود را محروم از فیوضات و عطایای واسعه ذات لایزال الهی کنند چرا که بر اساس قاعده «ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه» اگر همه اعمال را نمی‌توانیم به جا آوریم تمامی آن را ترک نکنیم.
بخش دوم: اعمال این ماه
اعمال این ماه دو قسم است. یک قسم مشترک بین همه روزها و شب‌های این ماه شریف است و قسم دوم اختصاص به روزهای معینی از ماه دارد.

اعمال مشترک:

۱٫ روزه داشتن که در روایات، از روزه این ماه به «کفاره گناهان بزرگ» تعبیر شده است.

۲٫ استغفار هر روز هفتاد مرتبه «استغفرالله و اسئله التوبه».

۳٫ صدقه دادن، از امام صادق علیه السلام نقل شده که خداوند صدقه این ماه را پرورش می‌دهد و در روز قیامت، آن صدقه به اندازه کوه اُحد دیده می‌شود.

۴٫ خواندن مناجات شعبانیه در هر روز.
۵٫ صلوات فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم السلام آن حضرت.

منبع:

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۵۴، ص۵۹؛ امالی، صدوق، ص۱۶،۱۷٫

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۶۰ و ۶۲٫

چرا باید به پدر خود احترام بگذاریم

یکی از سنت‌های زندگی، بحث بازتاب دنیایی عمل است و معمولاً همه انسانها هر چند غیر معتقد به مذهب خاص، به این مطلب اذعان دارند که نتیجه خوبی و بدی اعمال را در این دنیا خواهیم دید یا به بفرموده خداوند در قرآن: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها؛ اگر نیکى کنید به خود مى‌‌کنید، و اگر بدى کنید به خود مى‏ کنید.» اگر انسان کمی عاقل باشد و به فکر زندگی حداقلی دنیای خود هم باشد، باید فرمول «هر چه کنی به خود کنی/ گر همه نیک و بد کنی» را رعایت کند. لذا باید در باب احترام به پدر هم این دستور را رعایت کنیم که امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) فرمودند:

«بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ؛ با پدرانتان خوش‌رفتاری کنید تا فرزندانتان با شما خوش‌رفتاری کنند.» یعنی برای اینکه فرزندانمان با ما خوش رفتاری کنند و در زمان کهولت سن، گرفتار بی‌مهری فرزندان قرار نگیریم، باید احترام به پدر را رعایت کنیم. البته خوب می‌دانیم که این دلیل برای کسانی است که دنبال مزد هستند و دوست دارند پاداش کارشان را بگیرند یا بچه هایشان آنها را احترام کنند، و الا احترام به پدر از اوجب واجبات است.

در سیره علما و مراجع هم این احترام به والدین بسیار مشهود بوده است. در احوالات حضرت آیت‌الله بهجت نقل می‌کنند: «زمانی‌که آیت‌الله بهجت در نجف مشغول تحصیل و تهذیب نفس بودند، عده‌ای که مطالب عرفانی را قبول نداشتند، نامه‌ای برای پدر آقای بهجت می‌فرستند و در مورد ایشان بدگویی می‌کنند و می‌گویند ممکن است فرزندت از درس و بحث، خارج شود. پدر بزرگوار ایشان نامه‌ای برای آقای بهجت می‌نویسد که من راضی نیستم جز واجبات، عمل دیگری انجام دهی، حتی راضی نیستم نماز شب بخوانی، آقای بهجت می‌فرماید: وقتی نامه ی پدرم به دستم رسید، خدمت آقای قاضی رسیدم و نامه را به ایشان نشان دادم، ایشان فرمودند: شما مقلد چه کسی هستید؟ گفتم: من مقلد آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی هستم، فرمودند: باید بروید از مرجع تقلیدتان بپرسید.

آقای بهجت می‌فرماید: من نزد آقا سید ابوالحسن اصفهانی رفتم و از ایشان کسب تکلیف کردم، ایشان فرمودند: باید حرف پدرت را اطاعت کنی، از آن موقع به بعد آقای بهجت سکوت می‌کنند و چیزی نمی‌گویند.

آیت‌الله بهجت(ره) در سکوت مطلق فرو می‌روند و حتی برای خرید، از خادم مدرسه تقاضا می کنند تا این کار را برای ایشان انجام دهد؛ چرا که سخن گفتن از واجبات نیست و کار و فعل مباحی است حتی ایشان خیلی کم در کوچه و خیابان رفت و آمد می کردند و تمام این کارها به خاطر این بود که می خواستند از دستور پدرشان اطاعت کنند.»

از این رو فرخی سیستانی در آثار احترام به پدر چنین سروده است:

«هر آن پسر که پدر، زان پسر بُوَد خشنود/ نَه روز او بد باشد، نه عیش او دشوار.»

منبع:

سخنان ایت الله بهجت درباره ارزش پدر ،ج4ص،34

چگونه مى شود كارى بدون مقدمات و شرايط انجام گيرد؟!

چگونه مى شود كارى بدون مقدمات و شرايط انجام گيرد؟!

اگر مى خواهيد دعا كنيد و واقعا دعا و خواستن از خدا باشد، دعا تشريفاتى دارد، اگر مى خواهيد از ناحيه ى دعا به جايى برسيد، زبان حالتان اين باشد: تسليم خدا هستيم ، هر چه بخواهد بكند، بنا داريم عمل به وظيفه ى بندگى كنيم . آيا با اين حال خدا ما را به دست گرگ مى دهد؟!او مى تواند تمام مصيبت هاى اهل ايمان را تدارك و جبران كند،ولو خراش و خدشه اى باشد. در صورت روشنايى (راه و تكليف ) راه برويد، و اگر روشن نبود عصا را به زمين بكوبيد و احتياط كنيد.
 منبع:
 
در محضر ایت الله بهجت ج1،ص341.

ایا گشایشی در کارها می خواهی ....

در خصوص چگونگی گشایش در کارهای آمده است: پروردگارا! از سوی خود رحمتی به ما عطا کن و برای ما رشدی در کارمان فراهم ساز.

«رَشَد» به معنای رُشد، نجات ورضای الهی آمده است. در داستان اصحاب کهف، داستان موسی وخضر (آیه 66)  و پیامبر اسلام (آیه 23)

از این آیه می‌آموزیم و درس می‌گیریم که:

1- برای حفظ دین، جوانمردی،‌گذشت از رفاه و آسایش و هجرت لازم است.

«اَوَی الفِتیَة الی الکهف» (با توجه به آیه‌ اول)

2- دعا همراه با تلاش و حرکت مؤثر است. «اَوَی … ربّنا»

3- هجرت از محیط فاسد برای حفظ ایمان و ارزش‌ها، کاری جوانمردانه است.

«اَوَی الفِتیَة الی الکهف»

4- هجرت و قیام برای خدا، زمینه دریافت امدادهای الهی است.

«اَوَی الفِتیة الی الکهف فضربنا»

آن که طبیعتش را بر عقلش حاکم گردانیده است، در محکمه هر بخردی محکوم است.

منبع:

کهف/ 10

«قُمِ اللَّیلَ إِلاَّ قَلیلاً» ..شب را برخیز هرچند که اندک باشد.


عبادت از دیگر ویژگی های پیامبر می باشد که خداوند در قرآن کریم از آغاز رسالت به پیامبر دستوراتی داده که از جمله آن دستورات، شب زنده داری می باشد: «قُمِ اللَّیلَ إِلاَّ قَلیلاً» شب را برخیز هرچند که اندک باشد.

بیداری در شب از ویژگی های لازم برای رسول خدا بوده است که در قالب قرائت قرآن و تهجد و شب زنده داری مطرح شده است.

در آیه دیگر که حکم وجوب نماز شب برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم استفاده می شود، می فرماید: «وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَک عَسی أَنْ یبْعَثَک رَبُّک مَقاماً مَحْمُوداً» و پاسی از شب را زنده بدار تا برای تو [به منزله] نافله ای باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.

عده ای وجوب نماز شب برای پیامبر اکرم را از این آیه استفاده کرده اند؛ اگر برخیزی و نماز شب بخوانی، امید است که خداوند تو را به مقام شایسته ای برساند که منظور مقام شفاعت می باشد.

در روایات فراوان عبادات نیمه شب پیامبر و سر گذاشتن بر خاک از ایشان نقل شده است؛ عایشه نقل می کند: شبی پیامبر از بستر برخاست و به بیرون رفت؛ حسادت مرا تحریک کرد که ببینم پیامبر کجا می رود؛ به دنبال ایشان رفتم؛ پیامبر را دیدم که در تاریکی شب، سر به سجده گذاشته است. گفتم: یا رسول الله! آیا این گونه عبادت می کنی؟ درحالی که خداوند طبق آیات قرآن، گذشته و آینده تو را بخشیده است؟. پیامبر در جواب فرمودند: آیا من بنده شکرگذار خداوند نباشم. عایشه قانع شد

امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با اینکه معصوم و مبرّای از گناه بودند، همیشه استغفار می کردند: «وَ کانَ رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم یتُوبُ إِلَی اللَّهِ فِی کلِّ یوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ غَیرِ ذَنْب» پیغمبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله بدون اینکه گناهی کرده باشد هر روزی هفتاد مرتبه استغفار می کرد.

در نماز شب هم مستحب است که انسان به پیروی از رسول خدا و دستوری که خداوند داده است هفتاد بار استغفار کند.

منبع:

اسراء آیه 79

بحار، ج 90، ص: 282

ان رسول الله صلی الله علیه و آله أفضل الراسخون فی العلم


ویژگی دیگر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، علمی است که خداوند به ایشان عطا فرموده است.

علم و آگاهی ایشان بالاترین آگاهی و دانشی بوده که میان انسان ها وجود داشته است.

خداوند می فرماید: «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیک الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ عَلَّمَک ما لَمْ تَکنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیک عَظیماً»

و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد؛ و آنچه را نمی دانستی، به تو آموخت؛ و فضل خدا بر تو(همواره) بزرگ بوده است.

علم الهی، علم لَدُنی خداوند می باشد که به پیامبر عطا شده است و رسول به وسیلۀ آن می تواند، اسرار هستی را به دست آورد.

خدای متعال می فرماید: «وَ ما یعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» در حالی که تفسیر آن ها را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند.

در روایتی نقل شده است: «ان رسول الله صلی الله علیه و آله أفضل الراسخون فی العلم»

منبع:

نساء 113

آل عمران؛ 7

ویژگی پیامبر در قران را بیان کنید ....


دومین ویژگی قرآنی مسأله مهربانی و رئوف بودن ایشان است که خداوند حضرت را این گونه معرفی می کند «لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ؛ »

قطعاً، برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت ] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.

رئوف و رحیم از ویژگی های پیامبر اکرم است؛ همان گونه که خداوند در قرآن کریم خود را رئوف و مهربان می نامد، پیامبر اکرم را نیز این گونه معرفی می کند.

وجود مقدس پیامبر و اخلاق و رفتار ایشان، مایۀ دفع ضرر و جذب منافع برای همه به ویژه مسلمانان است.

اگر پیامبر اکرم دارای سجایای اخلاقی نبودند، نمی توانستند این وظیفه سنگین را به سرانجام برساند.

قرآن کریم درباره اخلاق نیک پیامبر اعظم می فرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک ».

پس به [برکتِ ] رحمت الهی، با آنان نرم خو [و پُر مِهر] شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند.

خداوند متعال در آیه دیگر اشرف مخلوقات را رحمت برای جهانیان معرفی کرده و می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناک إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»

بنابراین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، نه تنها برای مسلمانان بلکه برای تمام جهانیان رحمت است.

درروایتی از أنس بن مالک نقل شده که می گوید: ده سال خدمتگذاری پیامبر را کردم، حضرت حتی یکبار به من اُف نگفتند؛ هر کاری را انجام دادم به من نمی فرمود: چرا انجام دادی و کاری را که انجام نمی دادم مرتب به من نمی فرمود: چرا انجام ندادی؛ حتی با بردگان خود نیز این چنین رفتار می کردند و این مهربانی را در همه جا و در همه حال برای خانواده و اطرافیان خود برای مسلمانان داشته که درس و الگویی برای همه می باشد.

منبع:

توبه آیه 128

آل عمران 159

انبیاء 107

دو خطر در زمان امام سجاد (ع)

امت اسلام در روزگار امام سجاد(عليه السلام) با دو خطر عمده مواجه بودند:

خطر اول
اولين خطرى كه جامعه اسلامى را تهديد مى كرد گشوده شدن مرزهاى فرهنگى جامعه اسلامى به روى فرهنگ هاى گوناگونى بود كه از سرزمين هاى فتح شده به سوى جامعه اسلامى سرازير شده و ممكن بود ذوب شدن و از دست دادن اصالت امت اسلام را در پى داشته باشد، چنين عصرى نياز مبرمى به يك حركت علمى داشت تا اصالت فكرى و شخصيت ممتاز تشريعى امت اسلام را كه برگرفته از قرآن و سنت بود در برابر فرهنگ هاى نو ظهور تحكيم و تأييد كرده و با كاشتن بذر اجتهاد شخصيت امت اسلام را اصالت بخشد.

اين همان كارى بود كه امام سجاد(عليه السلام) به انجام آن كمر همت بست، او مجلس درس خويش را در مسجد نبوى آغاز آرد و معرفت اسلامى را در قالب تفسير، حديث، فقه، علوم تربيتى و عرفان از چشمه سار علوم پدران پاكش به مردم ارزانى داشت. چنين بود كه اين جلسات درس، عده اى از فقهاى مسلمان را تقديم جهان اسلام كرده، پايه گذار مكاتب بعدى فقه اسلامى شده و سنگ بناى حركت پوياى فقه گرديد.

خطر دوم
دومين خطرى كه جامعه اسلامى را در آن زمان تهديد مى كرد فراموش شدن ارزش هاى اخلاقى بود كه پيامد جريان رفاه زدگى، دنيا گرايى و زياده روى در استفاده از تجملات حيات محدود دنيا بود.
امام زين العابدين(عليه السلام) در مقابله با اين خطر بزرگ كه موجب لرزش شديد و از هم پاشيدگى شخصيت اسلامى جامعه از درون گشته و جامعه را از استمرار رسالت خود باز مى داشت سلاح دعا را برگزيد، از اين رو است كه «صحيفه سجاديه» را مى توان به تعبيرى يك حركت اجتماعى بزرگ دانست كه ضرورت هاى جامعه، امام سجاد(عليه السلام) را به انجام آن واداشته بود جدا از اينكه اين كتاب يك ميراث الهى بى همتا است كه تا ابد منبع فيض و مشعل هدايت و مدرسه تهذيب و اخلاق بوده و انسانيت همواره محتاج اين ميراث محمدى و علوى است، احتياجى كه روز به روز به تناسب افزايش اغواگرى هاى شيطان و فريبندگى هاى دنيا فزونى مى يابد.

منبع:

مقدمه صحيفه سجاديه، شهيد سيد محمد باقر صدر(ره)  به نقل از كتاب پيشوايان دين، ج امام سجاد(ع)، ص19

آیا مناجات های شعبانیه تاثیری دارد ؟؟؟....


یکی از کارهایی که بزرگان و پیشوایان دین در این ماه انجام می دادند، مناجات با رب الارباب است از جمله مناجات ها مناجات معروف شعبانیه است که از امیرالمؤمنین و فرزندان او است که در ماه شعبان می خواندند و آن مناجاتی است که برای اهلش عزیز و گرامی است و برای خاطر آن به ماه شعبان مأنوس می شوند بلکه انتظار آن را می کشند و مشتاق آمدن ماه شعبان می شوند و در آن مناجات علوم سرشاری در کیفیّت معامله بنده با خدای متعال است که در آن اظهار ادب در طریق معرفت حق و سؤال و دعا و استغفار نسبت به خدای خود بیان شده و استدلالات ظریف و لطیفی که سزاوار مقام عبودیّت برای استحکام مقام امیدواری مناسب حال مناجات است، ذکر کرده و دلالت صریح و روشن در معنای قرب و لقای خداوند و دیدار او تنظیم شده است که به آن وسیله شبهات انسانها و شکیّات منکران و وحشت اهل شک و شبهه را برطرف کرده است.

حال به فرازهایی از مناجات این ماه اشاره می شود.

لازم به ذکر است که این مناجات مهم ترین اعمال این ماه است بر انسان ها که بعضی فقرات آن را در تمام سال ترک نکند گرچه در قنوت نماز خویش و سایر حالات روزمرّه خود به آن با خدای خود ارتباط پیدا کند.گفتنی است غفلت از آن غفلت از همه خوبی های این ماه است.

آنجا که می گوید: انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النّور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلّقة بعزّ قدسک

یعنی ای خدا واضح و روشن ساز چشمهای دل و جان ما را به شعایی که با آن به تو نظر کنند، تا اینکه این چشمها و دلها، پرده های نور را پاره کند و به معدن عظمت و بزرگی مقام تو واصل گردد و روح و روان ما به واسطه ارتباط با تو عزیز و بر هواهایمان غالب و پیروز شود.

و لازم است بیشتر تأمّل و دقت نماید که آیا در قلب او چشمی هست که به وسیله آن درک نور کند و از خود بپرسد آن پرده های نور چیست؟ و آیا آن چیزی که به نور تو محتجب شده و به معدن عظمت و بزرگی مقام تو متّصف است، چه می باشد؟

منبع:

مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.

نماز در شب نیمه شعبان


امام صادق(ع) در مورد با فضیلت ترین دعاها در شب نیمه شعبان می فرمایند:

هنگامی که نماز عشاء را به جای آوردی دو رکعت نماز بگزار، در رکعت اول، حمد و سوره قل یا ایّها الکافرون و در رکعت دوم توحید بخوان پس از سلام سی سه مرتبه سبحان اللّه، سی سه مرتبه الحمد لله و سی و چهار مرتبه اللّه اکبر سپس بگوید: یا من الیه ملجأ العباد پس از آن سجده کند و بیست مرتبه بگوید یا رب هفت مرتبه یا الله و هفت مرتبه لاحول ولا قوّة الّا باللّه ده مرتبه ماشاء اللّه لاقوّة الّا بالله سپس صلوات بر پیامبرص بفرستد و حاجات خود را بخواهد، حضرت فرمود به خدا قسم خدای متعال به کرم و فضل خود، آنرا به تو می دهد.

در حدیث دیگر آمده است که رسول خداص فرمود: در شب نیمه شعبان خواب بودم که جبرئیلع نزد من آمد و گفت: یا محمّدص آیا در این شب به خواب می روی؟ گفتم: ای جبرئیل مگر امشب چه شبی است؟ گفت: نیمه شعبان است، برخیز یا محمّدص پس مرا به پا داشت و مرا به بقیع برد به من گفت، سر خود را بلند کن، این شبی است که در آن درهای آسمان باز است و درهای رحمت و رضوان و مغفرت و توبه و جود و احسان باز است و خداوند به شماره موها و پشمهای چهارپایان آزاد می کند و نیز در آن شب اجلها و ارزاق مردم از این سال به سال دیگر تقسیم می گردد و هرچه در تمام سال اتّفاق می افتد در این شب وارد می گردد.

منبع:

مفاتیح الجنان، ص 278، از ابی یحیی.

المراقبات، ص 185.

 

روزه داری در ماه شعبان


پیامبر می فرمایند: شعبان ماه من است هر کس یک روز از این ماه را روزه بدارد بهشت بر او واجب می شود، و در برخی احادیث از شعبان به سید و سرور ماهها تعبیر شده است.

در روایتی از حضرت صادق(ع) گزارش شده که هنگامی ماه شعبان فرا می رسید، پدرم امام سجادع اصحاب و یاران خود را جمع می کرد و چنین می فرمود:ای اصحاب من، می دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول ص می فرمود:

شعبان ماه من است پس روزه بدارید برای دوستی و محبت پیامبر خود و برای تقرّب و نزدیک شدن به پروردگار، به حق آن خدایی که جان علی بن الحسین به دست قدرت اوست، سوگند یاد می کنم که از پدرم حسین بن علیع شنیدم که او نیز از پدرش امیرالمؤمنینع شنیده است که می فرماید: هر کس روزه بدارد ماه شعبان را برای محبّت پیامبرص و تقرّب به سوی خدا، خدا او را دوست دارد و او را به کرامت و بزرگواری خود در قیامت نزدیک گرداند و بهشت را بر او واجب نماید.

از صفوان جمال روایت شده که می گفت امام صادق(ع) به من فرمود وادار کن کسانی را که در اطراف تو هستند به روزه ماه شعبان. گفتم فدایتان شوم. مگر در فضیلت آن چیزی می بینید فرمودند: بلی به درستیکه رسول خدص هرگاه می دید هلال ماه شعبان را، امر می فرمود به منادی که در مدینه ندا می کرد: ای اهل مدینه من از جانب خداوند به سوی شما مبعوث شدم آگه باشید که شعبان ماه من است. پس خدا رحمت کند کسی را که مرا بر ماه من یاری کند یعنی روزه بدارد

از امام صادق روایت است که امیرالمؤمنینع فرمود: ما فاتنی صوم شعبان مذ سمعت منادی رسول اللّهص ینادی تلی شعبان فلن یفوتنی ایّام حیاتی صوم شعبان ان شاء اللّه روزه ماه شعبان از من فوت نشد از زمانی که شنیدم منادی رسول خدص فریاد می کرد. بنابراین هرگز روزه ماه شعبان از من در ایام زندگانی ام فوت نخواهد شد.اگر خدا بخواهد.روایت شده که روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خداست.

روزی در نزد امام صادق(ع)، ذکر روزه ماه شعبان به میان آمد. حضرت فرمود که در فضیلت روزه شعبان چنین و چنان است. حتّی آنکه مردی مرتکب خون حرام می شود پس در ماه شعبان روزه می گیرد. به او نفع بخشیده و او آمرزیده می شود.

اعمال زیادی در ماه شعبان وارد شده ولی آنچه از روایات استفاده می شود این است که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است. هر که در هر روز این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که هفتاد هزار مرتبه در ماههای دیگر استغفار کرده است. عمل دیگری که در این ماه سفارش شده صدقه دادن است اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایی باشد. تا خداوند بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند.

عمل دیگر روزه ماه شعبان آنچه در قبل گذشت، از امام صادق(ع) درباره فضیلت روزه ماه رجب سؤال کردند حضرت فرمود: چرا از روزه ماه شعبان غافلید؟ پرسیدند کسی که یکروز از شعبان را روزه بدارد چه قدر ثواب دارد؟ فرمود: به خدا قسم بهشت ثواب اوست

دوباره پرسیدند بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود تصدّق و استغفار. هر که در این ماه صدقه دهد خداوند او را تربیت کند. همچنان که یکی از شما بچه شترش را تربیت می کند تا آنکه در روز قیامت به صاحبش برسد.

روزه ماه شعبان به خصوص در پنجشنبه ماه ثوابی بسیار دارد، روایت شده که در هر پنجشنبه ماه شعبان آسمانها را زینت می کنند، پس ملائکه عرض می کنند: خداوندا روزه داران این روز را بیامرز و دعای آنها مستجاب می شود. همچنین پیامبرص فرموده: هر که روز دوشنبه و پنجشنه شعبان را روزه دارد حقتعالی 20 حاجت دنیوی و 20 حاجت اخروی او را برآورده می سازد.

در این ماه صلوات بر محمّد و آل محمدص بسیار سفارش شده. همچنین نمازهای بسیار سفارش شده که برای طریقه انجام آن به مفاتیح الجنان مراجعه فرمائید.

در مجموع این ماه انجام نماز، روزه، زکات، امر به معروف و نهی از منکر، صدقه بر فقرا و مساکین، نیکی به پدر و مادر و همسایگان و اصلاح بین بستگان سفارش بسیار شده است.

منبع:

وسایل الشیعه، ج 10، ص 480.

کافی، ج 4، ص 93.

 

ماه شعبان

ماه شعبان ماه دعا و مناجات با خداست. ماه تهذیب و آمادگی برای ورود به رمضان است. اعمال و دعاهای فراوانی در این ماه وارد شده است. تولد امام حسین، امام سجاد، حضرت ابوالفضل و حضرت مهدی علیهم السلام در این ماه واقع شده است. مناجات شعبانیه از مهمترین دعاهای این ماه است. مناجاتی که در ماه شعبان هست و من در نظر ندارم که در هیچ یک از ادعیه گفته شده باشد که ادعیه مال همه ائمه است؛ این دعای شعبان، مناجات شعبان، مناجات همه ائمه است و در این، مسائل بسیار هست؛ معارف بسیار هست و ادب این که انسان چه جور باید با خدا مناجات کند. ما غافلیم از این معانی که وضع چی است.

در ماه رجب دائم استغفار کنید


ماه رجب فرصت خوبی است؛ ماه دعاست، ماه توسل است، ماه توجه است، ماه استغفار است. دائم هم باید استغفار کنیم. هیچ کس هم خیال نکند که من از استغفار مستغنی ام. پیغمبر خدا میفرماید که: «انّه لیغان علی قلبی و انّی لأستغفر اللَّه فی کلّ یوم سبعین مرّة». بلاشک پیغمبر هم حداقل روزی هفتاد مرتبه استغفار میکرد. استغفار برای همه است؛ بخصوص ماها که در این تحرکات مادی، در این دنیای مادی غرقیم و آلوده ایم. استغفار بخشی از این آلودگی را پاکیزه میکند و از بین میبرد. ماه استغفار است؛ ان شاءاللَّه فرصت را مغتنم بشماریم.

منبع:

بیانات رهبردر دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی

از هرساعت ماه رجب برای به دست آوردن توجه الهی استفاده کنید


ماه رجب، ماه مبارکی است؛ ماه توسل و تذکر و توجه و تضرع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهای محتاج و نیازمند ما به ذیل لطف و فضل الهی است. این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خداست. در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، میتواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همه ی نعمتهای دنیا پوچ است؛ یعنی میتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد. بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! ای صاحبان دلهای بیدار و مخصوصاً ای جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است.

منبع:

بیانات مقام معظم رهبری

دعای هر روز رجب


در ماه رجب، یکی از دعاهایی که بسیار مورد استفاده و توجه مؤمنان قرار می گیرد، دعای شریف «یا مَنْ اَرْجُوهُ» است. این دعا را امام صادق علیه السلام به پیروان خود آموختند تا در ماه رجب در هر روز و شب و در پی هر نماز آن را زمزمه کنند. «ای کسی که همه خوبی ها را از او امید دارم و می دانم که از ناحیه او هیچ بدی نخواهد رسید. ای کسی که عطای بسیار در مقابل بهای اندک می دهی. ای کسی که آن چه از او می خواهند و نمی خواهند و حتی نمی دانند به مردمان از روی رحمت و مهربانی عطا می کند و می بخشد. با خواستن من از درگاه تو، تمام خیر و خوبی دنیا و آخرت را بر من ارزانی دار وتمام بدی های آن دو سرا را از من دور نما. که هر قدر هم عطا کنی، چیزی از تو کم نخواهد شد و از فضل خود، لطف و کرمت را بر من افزون نما. ای صاحب بزرگی و کرامت، ای مالک نعمت ها و صاحب بخشش، ای کسی که بر بندگان منّت داری و لطف، رویم را بر آتش جهنم حرام گردان».

اهمیت ماه عظیم رجب به حدی است که علامه مجلسی رحمه الله در فضیلت آن ماه و روزه آن بیش از چهل حدیث در جلد نود و چهارم بحار الانوار آورده و با عبارات گوناگون، عظمت، فضیلت، قداست و عنایات خاص الهی را در این ماه یاد آور شده است .

ماه رجب بهترین فرصت برای تقویت ایمان و پارسایی است .ماه رجب، ماه دعا و نیایش، ماه خودسازی، ماه نماز و استغفار و آمرزش، ماه زیارت و دیدار اولیای الهی، ماه تهذیب اخلاق و رفتار، ماه پاکی جسم و جان، ماه ذکر توحید و تسبیح و تحمید، ماه بیعت و صلوات بر پیامبر و خاندان پاک او، ماه اعتکاف و حضور صادقانه در مسجد جامع، ماه روزه داری و احسان و نیکوکاری، ماه تهجد و شب زنده داری، ماه عمره گذاری و زیارت مرقد شریف نبوی صلی الله علیه و آله، ماه زیارت امیر المؤمنین و سید الشهدا علیهما السلام، و حضور در بارگاه قدسی امام رضا علیه السلام است .

ماه رجب ماه خداست، زیرا بشریت قله های قرب الهی را فتح می کند . ماه پیامبر و پیامبری است، زیرا آخرین سفیر خدا در ۲۷ رجب برانگیخته شده است . ماه ولایت است، زیرا دو و یا سه تن از امامان معصوم علیهم السلام در این ماه تولد یافته اند .

روش عملی تحصیل حضور قلب در نماز


کار سختی است، ولی «أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ‏ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیر» در ابتدای راه بنا بگذارید که در میان نمازهای یومیه، فقط یک نماز دو رکعتی صبح را با حضور قلب بخوانید. اگر نمی‏ شود به کمتر اکتفا کنید و از اول ماه رجب تقریباً نذر کنید که این کار را انجام دهید، یعنی اگر انجام ندادید خود را تنبیه کنید. حتی با خود قرار بگذارید که اگر در این اندازه هم نمی‏ توانید، حداقل در یک سوره‏ ی حمد نماز صبح حضور قلب داشته باشید. نازل‏ترین مرتبه‏ ی حضور قلب در نماز بعد از مرتبه‏ ی فقهی آن، توجه به معانی کلماتی است که می‏ خوانیم. لذا در ماه رجب به مدت یک هفته این گونه که گفته شد عمل کنید و ببینید چقدر فرق می‏کند. اگر موفق بودید این دستور را توسعه دهید. این‏که گفته می‏ شود از نماز صبح شروع کنید به این دلیل است که عقبه‏ ی نماز صبح متصل به خواب است و روح آرام گرفته است، لذا خواطر شیطانی در نماز صبح کمتر به انسان حمله می‏ کند، ولی در بقیه‏ ی نمازهای یومیه حمله‏ ها شدیدتر است. لذا کنترل خود و خواطر خود در نماز صبح راحت‏ تر است. اگر این کار را هم نمی‏ توانید انجام دهید، این تمرین را در نماز نافله‏ ی صبح انجام دهید، به این ترتیب که در حال نماز به معانی کلماتی که می‏ گویید توجه داشته باشید؛ گویی در حال بازگو کردن مطلبی نزد بزرگی هستید.

منبع:

نهج البلاغه، حکمت 289.

ذکری که حفظ کننده ی انسان از آتش جهنم می‌باشد


چه ذکری حفظ کننده ی ما از آتش جهنم می‌باشد؟
، امام صادق علیه السلام به صَباح بن سیّابِه فرمودند:

آیا می‌خواهی به تو دعایی بیاموزم که خدای متعال به برکت آن، چهره تو را از حرارتِ آتش جهنم نگه دارد ؟

صباح گوید: به حضرت عرض کردم: آری

حضرت فرمودند:

بعد از سپیده‌ دم صد مرتبه بگو :

أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ

خداوند به برکت این ذکر،

تو را از آتش جهنم حفظ خواهد کرد.

منبع :

وسائل الشیعه ج۶، ص

نوروز و مردم دوستى

در این ایام نوروز، به كمك مستضعفان بشتابید. كسانی كه دارند و می‏توانند، جمعاً به كسانی كه نادار و محتاج و مستمندند، كمك كنند. این روح همكاری و همیاری در میان ملت‏ها كه سنت قدیمی و دستور عالی اسلام است، چیز بسیار ارزشمندی است؛ آن را حفظ كنید. به خصوص در ایام عید و ایام ماه مبارك رمضان، آن را بیشتر اهمیت بدهید. روحیه مردم‌دوستى، روحیه ایثار و ازخودگذشتگى، برای دیگران فكر كردن و كار كردن، روحیه‏ای است كه ملت‏ ما را به نتایج و غایات این حركت خواهد رسانید.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی: عید نوروز مراسم و جنبه های مثبتی دارد مانند پاک سازی منازل و صله رحم و دید و باز دید و امثال اینها که از نظر شرع مقدس اسلام خوب است ولی از مراسم خرافی مانند شب چهارشنبه سوری و سیزده بدر سزاوار است اجتناب شود.

آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره): عید فی حد نفسه مانعی ندارد ولی انجام محرمات شرعی در هیچ حال و تحت هیچ عنوان جایز نیست و مسلمانان و مؤمنان باید از کار حرام همواره اجتناب کنند و در این گونه موارد نهی از منکر کنند. 

آیت الله العظمی سید محمد تقی خوانساری (ره): ظاهرا عید گرفتن آن با قطع نظر از اخبار من بلغ مستحب شرعی است و کافی است در اثبات آن (خبر معلی بن خنیس) که مورد قبول نزد

منبع:

مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، ج 1، ص 160

نوروز و صله رحم

عید نوروز چیز خوبی است؛ وسیله‌ای كه با آن دل‏ها شاد می‏شود، انسان‏ها با یكدیگر ارتباط برقرار می‏كنند، صله رحم و صله احباب می‏كنند؛ چون دوستان و رفقا هم مثل ارحام، احتیاج به صله دارند. انسان باید با ارحام صله بكند، باید با دوستان و رفقا هم صله بكند؛ یعنی ارتباط برقرار بكند. این، ارتباطِ عید نوروز است كه بسیار خوب است.

منبع:

شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی

نوروز از دیدگاه مقام رهبری


حضرت آیت اللّه خامنه ای، بر تحول درونی در آغاز هر سال تأکید می کند و می فرماید:

تحول هر سال جدید شمسی که مصادف با نوای تحول در عالم طبیعت می باشد، فرصتی است برای اینکه انسان به تحول درونی خود و به اصلاح امور روحی و معنوی، فکری و مادی خود بپردازد و این دعای شریفی که در آغاز سال می خوانیم، درس همین تحول است. در این دعا از خدای متعال درخواست می کنیم که در حال ما و در وضعیت روحی و نفسانی ما یک تحول و دگرگونی مبارکی ایجاد کند.

مقام رهبری، مردم را در نوروز، به محاسبه اعمال سال گذشته سفارش می کند و می فرماید:

یکی از وظایف سال این است که هر کسی به حالت و حساب خود رسیدگی کند. این بهانه خوبی است که انسان به پشت سر خود برگردد و غفلت هایی را که انجام داده است، کوتاهی ها و کارهای ناشایستی که از او سر زده است و همچنین کارهای خوب خود را یک بار مشاهده کند. همه باید عادت کنیم که هر سالی که نو می شود، به مناسبت اول سال، به گذشته یک ساله خود نگاهی بکنیم. هر یک از نقاط مثبت و منفی، به ما پیامی می دهند.

همچنین در عید نوروز، همه را به صله رحم فرامی خواند:

عید نوروز، چیز خوبی است. وسیله ای است که با آن دل ما شاد می شود. انسان ها با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. صله رحم و صله احباب می کنند. انسان باید با ارحام صله بکند. این ارتباط عید نوروز است که بسیار خوب است.

همچنین مقام رهبری، همگان را به مردم دوستی در نوروز توصیه می کند که: «در این ایام (نوروز) به کمک مستضعفان بشتابید. کسانی که دارند و می توانند جمعاً به کسانی که ندارند و مستمندند، کمک کنند».

منبع:

سخن مقام معظم رهبری

نو پوشی، تمیز پوشی، مصافحه و معانقه


 از دیگر آداب اسلامی تزریق شده در عید نوروز نو پوشی و تمیز پوشی است که از ارزش های بزرگ اسلام است و همچنین بوسیدن از آداب دیگر آن است، البته دین اسلام جامع است و برای همه کلان رفتارهای انسانی و ریزه کاری های انسان برنامه دارد، لذا برای بوسیدن نیز برنامه دارد و این نکته گفتنی است و باید توجه کرد که دین اسلام می فرماید بوسیدن پدر و مادر عبادت است و بوسیدن فرزندان درجات بهشت را بالاتر می برد و در معارف اسلامی، بین اجر و درجه مثل نظامیان تفاوت است، گاهی کسی کاری می کند که برای یک بار ارج می‌نهند و گاهی کاری می‌کند که درجه می‌دهند و تا آخر عمر از آن درجه بهره‌مند است، لذا در اسلام بوسیدن سفارش شده و در معارف اسلامی گفته شده که بوسیدن، عقده زدایی می‌کند و بوسیدن پیام ساکت محبت است.ثواب دارد چون پیشانی جای سجده خدا و عبادتگاه خدا است که بوسیده می‌شود، همچنین مصاحفه و دست دادن از آداب دیگر عید است و در روایات آمده تا دستان مومنین در دست یک دیگر است همچون برگ پاییز گناهانشان می ریزد.

آداب عید نوروز

یکی از آداب عید نوروز خواندن نماز عید است.شیخ طوسی(ره) فرموده است:

نماز ظهر و عصر روز نوروز را که خواندی چهار رکعت نماز با دو سلام (دو رکعت دو رکعت) می خوانی رکعت اول پس از حمد ده بار سوره «قدر» رکعت دوم پس از حمد ده بار سوره «کافرون» رکعت سوم پس از حمد ده بار سوره «توحید» رکعت چهارم پس از حمد ده بار سوره «ناس» و «فلق» (معوذتین). و در پایان نماز سجده شکر بجاآور و در آن دعاکن تا خداوند گناهان ۵۰ ساله ات را ببخشد.

منبع: شیخ طوسی (ره)

چهارشنبه سوری ....


هاشم رضی در كتاب گاه شماری و جشن‌های ایران باستان، درباره چهارشنبه سوری می نویسد: «ایرانیان در یكی از چند شب آخر سال جشن سوری را كه عادت و سنتی دیرینه بود، با آتش‌افروزی همگانی برپا می‌كردند.اما چون اساس تقسیم آنان در روزشماری بر آن پایه نبود كه ماه را به چهار هفته با نام‌های كنونی روزها بخش كنند، لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال چنین جشنی برگزار نمی‌شد. روزشماری كنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شد. بی‌گمان سالی كه این جشن به شكلی گسترده بر پا بوده مصادف با شب چهارشنبه شده است و چون در روزشماری تازیان چهارشنبه نحس و بدیمن به شمار می‌آمده از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و بدین وسیله می‌كوشیدند نحوست چنین شبی را از بین ببرند.

دکتر کورش نيکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ايران باستان، عقيده دارد که چهارشنبه سوری هيچ ارتباطی با ايران باستان و زرتشتيان ندارد و شکل گيری اين مراسم را پس از ورود اعراب به ايران می داند. دکتر نيکنام در اين باره می گويد:"ما زرتشتيان در کوچه ها آتش روشن نمی کنيم و پريدن از روی آتش را زشت می دانيم.

در گاه شماری ايران باستان و زرتشتيان اصلأ هفته وجود ندارد. ما در ايران باستان هفت روز هفته نداشتيم. شنبه و يکشنبه و… بعد از ورود اعراب به فرهنگ ايران وارد شد. ما پيش از تسلط اعراب بر ايران هر ماه را به سی روز تقسيم می کرديم. و برای هر روز هم اسمی داشتيم . هرمز روز، بهمن روز،… برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( يا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در اين پنج روز آتش روشن می کرديم تا روح نياکانمان را به خانه هايمان دعوت کنيم.” بنابراين اينکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگيريم ( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گويای اين هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ايران مرسوم شد.”

“بنابراين، اين آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ايران باستان است و زرتشتيان به احتمال زياد برای اينکه اين سنت از بين نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و اين جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری.”

گرد آوردن بوته، گيراندن و پريدن از روی آن و گفتن عبارت “زردی من از تو، سرخی تو از من” شايد مهمترين رسم شب چهارشنبه سوری است. هر چند که در سالهای اخير متاسفانه اين رسم شيرين جايش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است.

واید درختان در زندگی انسان‌ها

امروزه با صنعتی شدن جوامع بشری درختان نقش مهمتری در زندگی بشر ایفا می‌کنند، از سویی مقدمات پیشرفت بیشتر صنعت و فناوری را موجب می‌شوند و منابع تأمین‌کننده محصولاتی نظیر وسایل چوبی، مبلمان، لوازم‌التحریر(کاغذ، انواع مدادهای مختلف) ‌الوار و هزاران محصول دیگر محسوب می‌شوند و از سوی دیگر به منزله ریه‌های یک شهر تلقی شده و نقش مهمی در تأمین سلامت اعضای جامعه ایفا می‌کنند.

به علت فعالیت کارخانجات صنعتی و نیز ازدیاد وسایل نقلیه عمومی و فعالیت روزانه آنها در سطح شهرهای بزرگ آلاینده‌ها و گازهای مهلک و خطرناکی نظیر دی‌اکسیدکربن در هوای شهرها فزونی یافته و سلامت افراد را تهدید می‌کند.

افزایش هر چه بیشتر این مواد آلاینده کاهش میزان اکسیژن در هوا را سبب می‌شود و این وضع نامساعد گروه‌های آسیب‌پذیر نظیر بیماران ریوی و قلبی، سالخوردگان و کودکان را بیشتر تهدید می‌کند. در چنین شرایطی مسأله درخت و درختکاری راه‌حلی مناسب برای مبارزه با آلودگی‌های مذکور به شمار می‌آید. ایجاد جنگل‌های مصنوعی و فضای سبز در اطراف شهرهای بزرگ به تأسیس کارخانجات تولید اکسیژن می‌ماند.

روز درختکاری بهانه‌‌ایست برای اینکه ما به محیط زیست احترام گذشته و آن را احیاء کنیم و یا حداقل آن را با دقت بیشتری نگهداری کنیم. امید است با تلاش در این جهت، حتی با کاشتن یک نهال کوچک، کشوری زیبا و آباد را برای خویش مهیا کنیم که به طور حتم کاری پسندیده است

امروزه با صنعتی شدن جوامع بشری درختان نقش مهمتری در زندگی بشر ایفا می‌کنند، از سویی مقدمات پیشرفت بیشتر صنعت و فناوری را موجب می‌شوند و منابع تأمین‌کننده محصولاتی نظیر وسایل چوبی، مبلمان، لوازم‌التحریر(کاغذ، انواع مدادهای مختلف) ‌الوار و هزاران محصول دیگر محسوب می‌شوند و از سوی دیگر به منزله ریه‌های یک شهر تلقی شده و نقش مهمی در تأمین سلامت اعضای جامعه ایفا می‌کنند.

به علت فعالیت کارخانجات صنعتی و نیز ازدیاد وسایل نقلیه عمومی و فعالیت روزانه آنها در سطح شهرهای بزرگ آلاینده‌ها و گازهای مهلک و خطرناکی نظیر دی‌اکسیدکربن در هوای شهرها فزونی یافته و سلامت افراد را تهدید می‌کند.

افزایش هر چه بیشتر این مواد آلاینده کاهش میزان اکسیژن در هوا را سبب می‌شود و این وضع نامساعد گروه‌های آسیب‌پذیر نظیر بیماران ریوی و قلبی، سالخوردگان و کودکان را بیشتر تهدید می‌کند. در چنین شرایطی مسأله درخت و درختکاری راه‌حلی مناسب برای مبارزه با آلودگی‌های مذکور به شمار می‌آید. ایجاد جنگل‌های مصنوعی و فضای سبز در اطراف شهرهای بزرگ به تأسیس کارخانجات تولید اکسیژن می‌ماند.

روز درختکاری بهانه‌‌ایست برای اینکه ما به محیط زیست احترام گذشته و آن را احیاء کنیم و یا حداقل آن را با دقت بیشتری نگهداری کنیم. امید است با تلاش در این جهت، حتی با کاشتن یک نهال کوچک، کشوری زیبا و آباد را برای خویش مهیا کنیم که به طور حتم کاری پسندیده است.

2 عمل خیر که در همین دنیا پاداشش را می گیرید ...

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند :

 دو چیز است که ثواب آن زود به انسان می رسد. دوچیز هم هست که عقوبت آن سریع به انسان می رسد. آن دوچیز که ثواب آن زود می رسد :

1️)  صلَةُ الرَّحِم (دیدار با خویشاوندان)

2️)  اعانَةُ المَظلوم، (کمک کردن مظلوم)

بیچاره ای مظلوم شده، شما به او کمک می کنید خداوند سریع به او ثواب می‌دهد.

 دو چیز هم هست که عقوبت آن سریع و به عجله و زود به انسان می‌رسد، یعنی به آخرت نمی کشد.

1️)  قطعُ الرَّحِم ، با خواهرت قهر کنی، به دیدنش نروی و … در همین دنیا سی سال از عمرت کم می‌شود.

2️)  الظُّلم، به کسی ظلم بکنید.

منبع :

بررسی گناهان کبیره در مواعظ و کلام آیت الله مجتهدی تهرانی ،ص۱۶۳ و ۱۶۴

 

راهی ساده برای شاد کردن

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند :

 لا یَرَى أَحَدُکُم إِذَا أَدخَلَ عَلَى مُؤمِنٍ سُرُوراً أَنَّهُ عَلَیهِ أَدخَلَهُ فَقَط بَل وَ اللَّهِ عَلَینَا بَل وَ اللَّهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص).

وقتی یکی از شما مومنی را شاد می کند، نپندارد که تنها او را شاد کرده است،

بلکه به خدا سوگند ما را نیز شاد کرده است، رسول خدا را هم شاد کرده است.

منبع :

اصول کافی

چند کلید طلایی برای داشتن خوابی راحت ...

 

چند کلید طلایی برای داشتن خوابی راحت
در منابع دینی به این مهم پرداخته شده و دستورالعمل هایی برای داشتنن یک خواب خوب و آرامش دهنده داده اند. در این فرصت بر آن شده ایم که حول این محور در منابع دینی به نتیجه ای برسیم … با ما همراه باشید.
  یکی از نکاتی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که قبل از خواب به چیزهای مثبت و خوب توجه کنید و تا می توانید کارهای خوب بکنید … یکی از این کارها انجام مستحبات است …

این از رحمت حق است که راه دوستی و گفتگو با خود این چنین هموار کرده است، آن قدر ذکر و دعا از طرف انبیاء و اولیا رسیده که هر کس با هر سلیقه و هر ظرفیت روحی و جسمی می تواند از یاد معبود بهره ببرد.

دعا هنگام خواب

1- گفتن سه بار تسبیحات اربعه

2- سه بار خواندن سوره توحید

3- چهارده بار صلوات به نیابت 14معصوم 

4- طلب مغفرت برای تمام مؤمنان و مردگان

5- گفتن تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)

6- خواندن آیت الکرسی، فلق، ناس و کافرون

7- خواندن این دعا که به منزله‌ی هزار نماز است: یَفْعَلُ اللهُ ما یشاءُ بِقُدْرَتِهِ وَ یَحْکُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ

8- خواندن سوره یس: از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده: هرکس یس را شب قبل از خواب بخواند، خدا هزار فرشته را مأمور وى خواهد کرد تا او را از شر هر شیطان رانده شده و هر آفتى حفظ کنند.

9- خواندن سوره قدر: از امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده: هرکس هنگام خواب یازده بار سوره قدر را بخواند، خداوند یازده فرشته را مأمور وى خواهد کرد که او را تا صبح، از شر هر شیطان رانده شده اى، مراقبت کنند.

10- خواندن سوره واقعه: از امام صادق (علیه السلام) روایت شده: هر که هر شب پیش از خواب سوره واقعه را بخواند، در حالى خدا را ملاقات خواهد کرد که صورتش چون ماه شب چهارده است.

منبع:

1-بحارالانوار، ج 92، ص 210

2-بحارالانوار، ج 92، ص 289

3-بحارالانوار، ج 92، ص 307

سیره تربیتی پیامبر اکرم (ص)....


پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) در رفتار و منش خود راه پرورش و تربیت صحیح کودک را به مردم نشان می داد. آن حضرت نسبت به کودکان بسیار مهربان و دلسوز بود و با آنان رفتاری محبت آمیز داشت و به یاران خود همیشه سفارش می کردند که با کودکان با مهربانی برخورد کرده و  از هر گونه تندی و خشونت  و بی مهری نسبت به کودکان خودداری کنند.

نمونه هایی از سیره تربیتی آن حضرت نسبت به کودکان را بیان می کنیم تا خود نیز عامل بر آن باشیم:

داستان 1:

هرگاه  کودکی متولد می شد و  را برای نامگذاری یا دعا به حضور رسول خدا  (صلی الله علیه وآله وسلم ) می آوردند، حضرت برای احترام والدینش، او را با آغوش باز می گرفت  و  در دامن خویش می گذاشت ، حتی گاهی اتفاق می افتاد که کودک در دامان پیامبر، ادرار می کرد. در این حال اطرافیان وقتی آن را مشاهده می کردند ، به روی کودک فریاد می زدند و ناراحت  می شدند تا او را از ادرار کردن باز دارند. پیامبر خدا (صلی الله و آله وسلم )، آنان را از این کار باز می داشت و می فرمود: با با ناراحتی و با عصبانیت  از ادرار کودک جلو گیری نکنید. سپس کودک را آزاد می گذاشت تا ادرار کند. وقتی مراسم دعا یا نامگذاری تموم می شد ، والدین  کودک با خوشحالی فرزند خویش را می گر فتند و کمترین آزردگی و ناراحتی در چهره ی رسول خدا  (صلی الله و آله وسلم) دیده نمی شد. وقتی آنها می رفتند پیامبر لباس خویش را می شست و تطهیر می کرد.

یکی از راه های ابراز محبت والدین به فرزند، تهیه کردن وسایل بازی و سرگرمیِ مناسب سن آنهاست. از دیدگاه روان شناسان کودک هرگاه کودک از والدین بخواهد که با او بازی کنند، پدر و مادر باید به این درخواست او پاسخ مثبت دهند، ولی شیوه اداره بازی را بر عهده کودک بگذارند و خواسته های خود را بر او تحمیل نکنند، زیرا بازی، افزون بر اینکه نشاط و شادابی را به کودک هدیه می کند، به رشد استعدادهای نهفته او نیز می انجامد. پیامبر گرامی اسلام با تأکید بسیار بر این موضوع، خود در بازی فرزندانشان، شرکت و به نظارت بر بازی آنها، آنان را بر این امر تشویق می کردند. نمونه این سیره را در داستان زیر می توان مشاهده کرد.

داستان2:

هرگاه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از سفر بر می گشت و در راه با کودکان بر خورد می نمود، به احترام آنان می ایستاد. سپس دستور می داد کودکان را می آوردند و از زمین بر می داشتند و به آن حضرت می دادند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، بعضی  را در آغوش می گرفت، بعضی  را بر پشت و دوش خود سوار می کرد و به یاران  خویش می فرمود: «کودکان را بغل بگیرید و بر دوش خود بنشانید» کودکان از این برخورد محبت آمیز بی نهایت  خوشحال می شدند  و این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمی کردند.

نتیجه:

کودکان در سنین مختلف، نیازمند توجه و احترام دیگران هستند. روح ظرافت و حساس کودک، با کوچک ترین حرکت نادرست، ناراحت و پژمرده می شود. پس باید از هرگونه تحقیر و تمسخر کودک و به زبان آوردن عیب ها و خطاهای او به ویژه در مهمانی ها و دیدارهای خانوادگی پرهیز کرد و با شیوه ای خردمندانه به تأیید ویژگی های مثبت وی و تشویق او پرداخت.

زندگی بهتر با بهترین روش ها.....

از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمودند: سینه خردمند، صندوق راز اوست و خوشرویى وسیله دوست یابى، و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیب هاست .

رازداری

گاهی انسان راز را به دیگری می سپارد؛ اعتماد می کند به یک نفر و رازش را به او می گوید. امیرالمومنین(علیه السلام) می گویند: اگر کسی عاقل است، رازش را به کسی نمی گوید؛ چون قاعدتا وقتی که انسان رازش را می گوید، اطمینان می کند که طرف مقابل آن را فاش نکند، از او تقاضا می کند که این را به کسی نگو، ولی در نامه 31 نهج البلاغه داریم که امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند:  هر انسانی بهتر از دیگران، حافظ سِرّ خودش است.

اگر ما توقع داریم که یک کسی راز ما را نگه دارد، چرا خودمان آن را نگه نمی داریم؟ کسی که عرضه ندارد رازش را نگه دارد، چطور از دیگران توقع دارد که راز او را نگه دارند؟! بهترین جا سینه خود آن فرد است؛

حضرت در حکمت 381 می فرمایند: سخن تا چیزی نگفته ای اسیر توست، وقتی سخنی را گفتی، تو اسیر آن می شوی. مثل تیری که در خشاب است؛ تیری که در خشاب است تا نزدیم در اختیار ماست، وقتی زدیم ما گرفتار آن می شویم، چون آن تیر عوارضی ایجاد می کند و ما باید پاسخگو باشیم.

در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: « آشکار کردن چیزى پیش از استوار شدن آن سبب تباهى آن مى گردد».

بعضى افراد هستند که مى گویند ما سرّ خود را فقط به دوستان صمیمى مى گوییم غافل از این که آن دوستان صمیمى نیز دوستان صمیمى دیگرى دارند و به گفته سعدى:

رازى که نهان خواهى با کس در میان منه; گرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشند همچنین مسلسل:

خامشى به که ضمیر دل خویش *** با کسى گفتن و گفتن که مگوى

اى سلیم! آب ز سر چشمه ببند *** که چو پر شد نتوان بستن جوى

خوش رویی

بدون شک افراد خوشرو و خوش برخورد که با چهره گشاده و لب هاى پرتبسم با دیگران برخورد مى کنند، دوستان زیادى خواهند داشت و به عکس، افرادى که با قیافه در هم کشیده و عبوس و خشم آلود با دیگران روبه رو مى شوند مردم از آنها متنفر مى گردند.

از آنجا که جلب محبت باعث اتحاد صفوف و وحدت کلمه مى شود، در روایات اسلامى ثواب هاى زیادى براى خوشرویى و بشاشت نقل شده است؛ از جمله در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در بحارالانوار مى خوانیم که فرمود: هنگامى که برادران دینى خود را ملاقات مى کنید با هم مصافحه کنید و بشاشت و مسرت را در برابر آنها اظهار کنید و در نتیجه هنگامى که از هم جدا مى شوید گناهان شما بخشوده خواهد شد».

تاثیر شکیبایی در زندگی

تحمّل ناملایمات، پوشنده عیبهاست؛ مقصود امام (ع) تحمّل سختى و اذیّت از طرف دوستان و سایر مردم است که خود فضیلت بزرگى از شاخه هاى شجاعت مى باشد. عبارت: «قبر العیوب» را به اعتبار این که عیبهاى شخصى را در نزد مردم مى پوشاند، استعاره آورده است، همان طورى که قبر لاشه مرده را که در داخل آن قرار گیرد، مى پوشاند.

این احتمال در تفسیر این جمله نیز هست که بسیارى از بى تابى هاى انسان بر اثر شکست هایى است که در زندگى براى او پیش آمده که اگر بى تابى نکند دیگران از این شکست ها که بر اثر ندانم کارى ها به وجود آمده با خبر نمى شوند و به این ترتیب عیوب او پوشانیده خواهد شد. در غیر این صورت همه از نقطه هاى ضعف او با خبر مى گردند.

منبع:

نهج البلاغه

هیچ عذری برایش نداریم...

http://www.farhang-ayeneh.ir/wp-content/uploads/2700_16320_0.jpg

امام صادق (علیه السلام) فرمود:«روز قیامت زن زیبایی را که دچار فتنه و انحراف شده است می آورند و آن زن می گوید: خدایا! برای زیبایی که در آفرینش من قرار دادی دچار انحراف شدم . در آن هنگام حضرت مریم (علیه السلام)را می آورند و به آن زن گفته می شود: آیا تو زیبا تر هستی یا مریم؟ با این که حضرت مریم (علیه السلام)را زیبا تر از تو آفریدیم، اما او دچار فتنه و انحرافی نشد.

و همین طور مرد زیبایی را که دچار فتنه و انحراف شده ، می آورند که می گوید: خدایا! به واسطه زیبایی که در خلقت من قرار دادی ، در برخورد با زنان ، منحرف گشته ام. آن گاه حضرت یوسف (علیه السلام)  را می آورند و به آن مرد گفته می شود: آیا تو زیبا تری یا یوسف؟ حضرت یوسف با آن همه زیبایی، در برخورد با زنان مصر، منحرف نشد.

و همین طور کسی که به واسطه مصیبت و بلا دچار فتنه و انحراف شده می آورند، به خدا عرض می کند: خدایا ! برای شدت بلایی که به من داده بودی دچار فتنه و انحراف گشته ام . آن گاه ایوب (علیه السلام) را می آورند و به آن مرد گفته می شود:

آیا بلایی که دچار آن شدی شدید بود یا بلای ایوب (علیه السلام) ؟ چرا او منحرف نشد»

منبع:

سیمای حجاب و عفت در آیات و روایات/حمید احمدی جلفایی.احمد عالیشانی/ص169.168

چگونه حضرت مهدي(عجل علی تعالی فرجه الشریف) با 313 نفر جهان را تسخير مي كند؟

 

 

چگونه حضرت مهدي(عج) با 313 نفر جهان را تسخير مي كند؟


چگونه با جمعيّت روزافزون بشر كه اكنون طبق آمارگيري‌هاي دقيق از سه ميليارد بيشتر است، حضرت صاحب‌الزّمان (عجل علی تعالی فرجه الشریف) با سيصدوسيزده نفر دنيا را مسخّر مي‌فرمايد؟ و چگونه ممكن است مثلاً سه ميليارد نفر تسليم يك جمعيّت اندك معدود شوند و از عادات و اخلاق و برنامه‌ها و سنن خود دست بردارند؟ آيا غلبه آن حضرت به‌طور اعجاز و خرق عادت است يا آنكه با ملاحظه اسباب و علل و عوامل ظاهري نيز غلبه و پيروزي آن جناب ممكن است؟

برحسب روايات و احاديث شريفه، وقتي حضرت صاحب‌الأمر (عجل علی تعالی فرجه الشریف) ظاهر مي‌شوند، نخست سيصد وسيزده نفر از خواصّ اصحاب آن حضرت در مكّه معظّمه حاضر خدمتش مي‌گردند و وقتي عدّه اصحاب و اجتماع‌ كنندگان به ده هزار نفر رسيد از مكّه خارج مي‌شوند.(1)
و امّا غلبه آن حضرت و حكومت جهاني اسلام، ممكن است به‌ طور اعجاز و خرق عادت انجام يابد و ممكن است با فراهم‌شدن اسباب و علل ظاهري باشد و ممكن است به هر دو نوع، واقع شود، چنان‌ كه پيشرفت و غلبه پيغمبر اكرم (ص) و قواي اسلام به هر دو نوع بود.
امّا به‌طور اعجاز و خرق عادت، محتاج به توضيح نيست كه حصول چنين غلبه مطلق براي آن حضرت، به خواست خداوند، امري است ممكن و معقول و با وعده‌هاي صريح و بشارت‌هاي حتمي كه در قرآن مجيد و احاديث متواتر داده شده، بدون شبهه حاصل خواهد شد و خداوند به مصداق آيه:
(كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّٰهِ)؛(2)
«چه بسيارند گروه اندكي كه به اذن خداوند، بر گروه بسياري چيرگي مي‌يابند».
آن حضرت، اصحابش و عموم بندگان شايسته خدا را بر تمام ملل غالب و حاكم، و وارث و مالك ارض قرار مي‌دهد.
و از لحاظ اسباب، و علل ظاهري هم اگر موضوع را بررسي كنيم، حصول چنين فتح و غلبه و تشكيل آن حكومت الهي ممكن و عملي خواهد بود؛ زيرا آن حضرت در موقعي ظهور مي‌كند كه اوضاع و احوال اجتماعي و اخلاقي و سياسي كاملاً مساعد باشد.
در آن موقع همه ملل از مدنيّت معنوي و اخلاقي محروم، و دشمني و كينه و ظلم و تجاوز، همه را نسبت به يكديگر بدبين و از هم جدا ساخته و اتّحاد، وحدت، همفكري و همكاري، به‌كلّي از ميان بشر رخت بر بسته و از اينكه كسي بتواند بدون مدد غيبي جامعه را رهبري كند، همه مأيوس مي‌گردند و خلاصه، همه با هم در مبارزه و جنگ و ستيز و همه از وضع خود ناراضي، و از مكتب‌هاي مختلف كه عرضه مي‌شود نااميد بوده و منتظر تغيير رژيم و انقلاب و عوض‌شدن اوضاع، و كناررفتن زمامداران خدانشناس و برداشته‌شدن مرزها و الغاي تجزيه‌ها و تقسيم‌ها مي‌باشند.
در يك چنين موقعيتي، حضرت صاحب‌الزّمان (عجل علی تعالی فرجه الشریف) و اصحابش، با نيروي ايمان و اخلاق حسنه و با نجات‌بخش‌ترين برنامه‌هاي عمراني و اقتصادي و عدالت اجتماعي، براي انقلاب و دعوت به قرآن و اسلام، قدم به ميدان مي‌گذارند و آن نهضت الهي و دعوت روحاني را شروع مي‌كنند و مردم را به‌سوي خدا و احكام خدا و زندگي برابري و برادري، عدل و امنيّت، صفا و وفا، راستي و درستي و نظم صحيح، مي‌‌‌خوانند و خود و اصحابش، نمونه همه فضايل بشري مي‌باشند و با نيروي ايمان و استقامت و پشتكار و همّتي كه مخصوص مؤمنان ثابت ‌قدم است، هدف و مقصد خود را تعقيب مي‌نمايند.
معلوم است اين جمعيّت با آن برنامه‌ها و وضع كار، در آن دنياي پرآشوب و غرق در طوفان گرفتاري‌ها و فشارها، دل‌ها را به خود متوجّه نموده و فاتح و پيروز و موفّق مي‌شوند و هيچ نيرويي نمي‌تواند در برابر آنها مقاومت كند.
و شاهد اين حقيقت، همان ظهور رسول اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و پيشرفت سريع دين اسلام و فتوحات محيّرالعقول مسلمين در قرن اول اسلام است، كه يكي از علل ظاهري آن پيروزي‌هاي پي‌درپي و درهم شكسته‌شدن ارتش‌هاي انبوه دولت شاهنشاهي ايران و امپراطوري روم، فساد اوضاع اجتماعي و اداري ايران و روم بود كه مردم اين كشورهاي پهناور را براي قبول يك دعوت صحيح و حكومتي متّكي به مباني عدالت و مساوات آماده كرده بود.

 مردمي كه در برابر دستگاه‌هاي ديكتاتوري و استبداد بسيار خشن و غير‌انساني سلاطين و امراي خود، از بنده هم خوارتر بودند و از حقوق انساني محروم شده بودند، مردمي كه به هركس و هر مقام نظر مي‌كردند، يك نقطه روشن در او نمي‌ديدند؛ نه فرهنگ داشتند نه اقتصاد، نه عدالت، نه امنيّت و نه … و نه …
از آن‌ همه تعظيم و نيايش و بشرپرستي و استعباد سلاطين، خسته شده بودند و علاوه بر اينها ناراحت‌ كننده ‌ترين اختلاف طبقاتي نيز در بين آنها حاكم بود كه مملكت متشكّل شده باشد از اكثريت قريب به اتّفاق محروم و استضعاف شده و جمعيّت معدود برخوردار و اختياردار و مطلق‌العنان و بي‌جهت عزيز…
مسلّم است وقتي صداي روحاني و آزادي بخش چنين مملكتي به گوش مردم برسد و آيه: :
(تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللهَ  وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ)[3]

(إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهىَ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغيِ)؛[4]
«همانا خدا به عدل و احسان، فرمان مي‌دهد و به عطا و بذل به خويشان امر مي‌كند و از كارهاي زشت و منكر و ظلم، نهي مي‌كند».
و اعلان:
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَاُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ أَتْقَيكُمْ)[5]
«اي مردم! ما همه شما را نخست از مرد و زني آفريديم، آنگاه شعبه‌هاي بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد، بزرگوارترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست».
و آيات ديگر را بشنوند، با نهايت استقبال به آن ايمان آورده و راه را براي پيشرفت آن باز مي‌كنند.
مردمي كه از ظلم و ستم و خودخواهي سلاطين و ستمكاران آن عهد، به جان آمده بودند، به‌طور قطع يك دعوت خدايي و يك بانگ گوش ‌نواز توحيدي را كه بر اساس عدالت و الغاي امتيازات و مساوي‌بودن آقا و نوكر، شاه و رعيت، سياه و سفيد، در برابر قانون و عدالت است قبول مي‌كند و از اين جهت آنهايي كه اين دعوت برخلاف منافعشان بود هرچه خواستند از آن جلوگيري كنند يا مانع از گرويدن مردم به آن شوند، نتوانستند، همه‌جا انقلاب مي‌شد و مردم در همه‌جا رژيم ظالم و وضع سابق را محكوم مي‌كردند و اوضاع تغيير مي‌كرد.
اوضاع جهان براي قبول دعوت امام‌زمان، حضرت مهدي (عجل علی تعالی فرجه الشریف) كه همان دعوت به اسلام و قرآن است، مطابق اخبار، به مراتب از اوضاع عالم در زمان بعثت پيغمبر (عجل علی تعالی فرجه الشریف) آماده‌تر خواهد شد و همان‌طور كه كلمه اسلام در آغاز ظهور اسلام به سرعت پيشرفت كرد و صداي توحيد بر همه صداها غالب شد، و اسلامي كه در مقداري از تاريخش منحصر به پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و علي و خديجه عليهما‌السلام

بود، باوجود فقدان وسايل، در جهاد و دفع يورش مشركان، به‌ زودي موفّق گرديد، و لشكرهاي منظّم مسلّحي را كه در دنياي آن روز مجهّزترين سلاح‌ها را در دست داشتند درهم شكست و نابود ساخت.
همين‌طور امام‌زمان (ع) نيز با اصحاب و ياورانش كه از ابتداي كار به تعداد مجاهدين ميدان جهاد بدر مي‌باشند مي‌توانند دنياي منقلب و ناآرام آن روز را آرام و مردم را چنان اميدوار به آينده درخشان و پر از خير و رحمت و بركت نمايد كه در سريع‌ترين فرصت همه به دين اسلام گرويده آمادگي خود را براي قبول يك سازمان الهي اسلامي محكم و پايدار، در تحت سرپرستي امام عصر (ع) نشان دهند.(6)
 

منبع:
[1]. كليني، الكافي، ج8، ص313؛ طوسي، الغيبه، ص477؛ قندوزي، ينابيع‌الموده، ج3، ص235؛ منتخب‌الاثر، تأليف نگارنده، ج3، ص147 – 153.
[2]. بقره، 249.
[3]. آل عمران64. «]بگو: اي اهل كتاب![ بياييد به‌سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است: كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم؛ و بعضي از ما، بعضي ديگر را ـ غير از خداي يگانه ـ به خدايي نپذيرد».
[4]. نحل، 90.
[5]. حجرات، 13.
[6]. پاسخ به ده پرسش پيرامون امامت، خصائص و اوصاف حضرت مهدي (ع)

عامل اصلي انحراف انسان...

 

سه عامل اصلي انحراف انسان و دشمنان سعادت

سوره قصص/ آيه 50:

«فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛ [اگر اين پيشنهاد تو را نپذيرند، بدان كه آنان تنها از هوسهاي خود پيروي مي‌كنند! و آيا گمراهتر از آن كس كه پيروي هواي نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهي را نپذيرفته، كسي پيدا مي‌شود؟! مسلّماً خداوند قوم ستمگر را هدايت نمي‌كند!]

سه عامل در كنار هم دشمن انسان هستند:
1.    جلوه هاي دنيوي
2.    تمايلات نفساني
3.    وسوسه هاي شيطاني
در اين ميان، دنيا و جلوه هاي آن همچون كليدي است كه با حركت به يك سوي، در را باز مي كند و با حركت به سوي ديگر مي بندد. يعني هم مي توان از آن بهره خوب گرفت و هم مي توان آن را در راه بد به كار برد. وسوسه هاي شيطاني نيز – اگر چه نقش آفرين هستند ولي- انسان را به گناه مجبور نمي كنند. البته شيطان در دل اولياي خدا راه نفوذ و تسلطي ندارد. اما دشمن دوم كه از همه كارسازتر است، هواها و تمايلات نفساني است كه خطرناك ترين دشمن انسان به شمار مي رود.

منبع:

تمثيلات نور، استاد قرائتي، تمثيل 50 
 

چرا حجاب در ایران آزاد نیست؟!

 


یکی از مناقشات و سؤالاتی که برخی افراد در برخی محافل مطرح می کنند، این است که اگر حجاب در جامعه اجباری است، چرا در دیگر کشورهای اسلامی این گونه نیست، همانند لبنان، عراق، مالزی، عربستان و فقط در شهرهای مذهبی آن کشورها بی حجابی دیده نمی شود؟

نکته بسیار مهمی که در خصوص این پرسش باید به آن توجه داشت این است که ماهیت و حقیقت اجرای احکام اسلامی دایر مدار نوع عملکرد و مدیریت کشورهای به ظاهر اسلامی نیست؛ چرا که اگر قرار باشد ملاک و معیار استخراج احکام اسلامی، بسته به نوع عملکرد و مدیریت کشورها باشد، در این صورت همین پرسش می تواند در سایر موضوعات نیز مطرح شود، برای نمونه چرا در برخی کشورهای اسلامی شراب سرو می شود، و یا اینکه معاملات ربوی آزاد است، و یا روابط نامشروع و دیسکوها در هتل های چند ستاره عربی قانونی شده است. آیا وجود این منکرات اجتماعی در این کشورها مجوزی برای گسترش و آزادی آنها در سایر بلاد اسلامی می شود؟

برخی از آزادی ها در تضاد جدی با آیات الهی
آیا آزاد کردن بی حجابی در برخی کشورهای عربی مصداق روشن اشاعه فحشا و منکر نیست؟![1] و اینکه آیا این آزادی در جامعه در ضدیت آشکار با آیات امر به معروف و نهی از منکر نیست که خدای متعال آن را در جامعه بر همگان واجب کرده است؟[2]، آیا شعائری همچون حجاب اسلامی جزئی از حدود الهی نیست که آمران به معروف و ناهیان از منکر باید، نسبت به آن رفتار و کنش صحیح و اخلاقی داشته باشند.[3] وقتی بی حجابی در جامعه آزاد و قانونی شود، یعنی این قانون در نقطه مقابل آیات حجاب و عفاف قرار گرفته است، در این چنین فضایی آیا آیات وحی مقدم است یا قوانین سکولار کشورهای اسلامی که در پی اهداف خاص سیاسی و اجتماعی هستند؟

اگر در برخی کشورهای عربی که داعیه اسلامی بودن دارند مقررات دینی و اسلامی حجاب رعایت نمی شود، نمی توانند الگو و اسوه ی جوامع اسلامی باشند.
حکم حجاب توریست های غیر مسلمان
اصل وجوب و رعایت پوشش و حفظ حجاب در جامعه اسلامی بنا بر ادله کامل قرآنی و روایی بر تمام مسلمانان واجب است. و در این مسأله اختلافی بین فقها و محققان علوم اسلامی وجود ندارد؛ چرا که رعایت حجاب یکی از ضروریات دین مبین اسلامی است، و حاکم اسلامی نیز موظف است حافظ حریم و حرمت آن دستورات در جامعه اسلامی باشد، ولی سؤالی که در خصوص رعایت این حکم الهی در خصوص اهل کتاب و غیر مسلمانان مطرح است این است که، هر چند اصل رعایت حجاب در ادیان توحیدی همچون یهودیت، مسیحیت و … مورد اشاره قرار گرفته است، حال وظیفه این دسته افراد در جامعه اسلامی چیست؟ آیا آنان نیز باید به آداب اسلامی مقید باشند یا خیر و دیگران در خصوص آنها چه مسئولیتی برعهده دارند؟ در جواب این پرسش به چند نکته اشاره می کنیم:

1- برخی از محققان بر این باورند که بر اساس مبنایی که در بین عالمان شیعی وجود دارد تردیدی در وجوب پوشش بر زنان غیر مسلمان نیست. دست کم در ممالک اسلامی، رعایت عرف و قوانین اسلامی بر این افراد لازم است. برای نمونه صاحب حدائق در قسمتی از کتاب طهارت این چنین بیان می دارد: الا الکفار مکلفون بالفروع و لمینقلوا فی المسأله خلافا عن احد من الخاصه و بلمن عامه الا عن ابی حنیفه: کافران بر فروع مکلفند بلکه نزدیک است این سخن میان ایشان به اجماع باشد و در این مسئله از هیچ عالم شیعی بلکه سنی جز ابو حنیفه نقل خلاف نشده است.[4]

2- قول دیگر نیز وجود دارد، به این معنا، با توجه به اینکه آیات حجاب از جمله آیه 31 سوره مبارکه نور و همچنین آیه59 سوره مبارکه احزاب دستور حجاب خطاب به مؤمنین است«وَ نِساءِ الْمُؤْمِنین».[5]، از این رو کنیزان و به تبع اهل کتاب از آن استثناء شده اند.[6]، از این رو برخی محققان و اندیشمندان اسلامی بر این باورند هر چند به حکم اولی حجاب برای اهل کتاب در جامعه اسلامی الزامی نیست، ولی به حکم ثانی حاکم اسلامی برای حفظ نظام اجتماعی می تواند قانونی وضع کند.

 

آیا آزاد کردن بی حجابی در برخی کشورهای عربی مصداق روشن اشاعه فحشا و منکر نیست؟! و اینکه آیا این آزادی در جامعه در ضدیت آشکار با آیات امر به معروف و نهی از منکر نیست که خدای متعال آن را در جامعه بر همگان واجب کرده است؟
وظایف و مسئولیت های حکومت اسلامی
موضوع دیگری که ارتباط مشخصی با بحث حجاب دارد، وظایف و مسئولیت های فرهنگی و اجتماعی است که بر عهده حکومت های اسلامی نهاده شده است.

1- احیای ارزش های دینی در جامعه: یکی از روشن ترین و مهمترین وظایف حاکمان اسلامی در جامعه اسلامی زنده نگه داشتن حدود و مقررات اسلامی در جامعه است، ولی اگر در این بین برخی کشورهای اسلامی، قوانین اسلامی در آنها رعایت نمی شود، این کاستی و نقص، نشأت گرفته از سوء مدیریت آنان است نه از ناحیه دستوارت دینی. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز برپا مى‌دارند و زکات مى‌دهند و به کارهاى پسندیده وامى‌دارند، و از کارهاى ناپسند باز مى‌دارند، و فرجام همه کارها از آنِ خداست.»[7]، برخی از محققان از عبارت «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْض» رابطه روشن و دقیقی بین برپایی حکومت و داشتن قدرت و زنده نگه داشتن امر به معروف و نهی از منکر برقرار کرده اند.

2- اجرای احکام و دستورات دینی در جامعه: هدف و فلسفه حکومت دینی اجرا و زنده نگهداشتن دستورات دینی است، والا جامعه ای که دستورات دینی در آن نه توسط مردم و نه توسط حاکمان و متولیان امر رعایت نمی شود را نمی توان دینی دانست، از این رو اگر در برخی کشورهای عربی که داعیه اسلامی بودن دارند مقررات دینی و اسلامی حجاب رعایت نمی شود، نمی توانند الگو و اسوه ی جوامع اسلامی باشند. در خصوص برپایی حکومت و اجرای احکام اسلامی در کتاب نهج البلاغه این چنین نقل شده است: «بارالها! تو خود مى‌دانى آنچه از ما برآمده از سر رقابت در سلطنت و میل به افزودن کالاى دنیا نبوده است، بلکه از آن روست که پرچم دین تو را افراشته بینیم و اصلاح را در کشورت آشکار کنیم و بندگان ستمدیده ‌ات را امانى دهیم تا به فرایض و سنّت ها و احکامت عمل شود.»[8]

منبع:

[1]. نور/19.  «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛  کسانی که دوست دارند زشتی‌ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آن‌ها در دنیا و آخرت است.

[2]. نور، آیه 31 «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‌ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ…»

[3]. « … اْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ؛ آمران به معروف ، نهی کنندگان از منکر، وحافظان حدود (و مرزهای ) الهی ،(مؤمنان حقیقی اند)؛ و بشارت ده به( اینچنین) مؤمنان!

[4]. الحدائق الناظره،ج3، ص39.

[5]. سوره مبارکه احزاب آیه 59. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِن… اى پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: «پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند»

[6]. وسائل الشیعة، ج‌4، ص: 412. « ابی خالد قماط نقل می‌کند از امام صادق(ع) پرسید: آیا کنیز باید سر خودش را بپوشاند؟ آن‌حضرت فرمود: «اگر خواست می‌تواند بپوشاند و می‌تواند نپوشاند (مخیر است)

[7]. حج، آیه 41. «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»

[8]. نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص189. « اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً »

 

چند راهكار براي رفع بلاي وسواس در نماز و طهارت...

 

در پاسخ به بخش اول سوال بايد بگوييم كه: وسواس از قديمي ترين اختلالات شناخته شده رواني است كه بين مردم از شيوع نسبتا بالايي برخوردار است. اين بيماري به لحاظ عوامل آن بسيار پيچيده و متنوع است و درمان آن ممكن، ولي دشوار مي نمايد، مگر اين كه شخص مبتلا واقعا بخواهد علاج شود و به روش درماني آن پاسخ صحيح دهد.
اين بيماري از آن جهت كه هم به عنوان يك بيماري روان تني شناخته شده است و هم زمينه ساز بسياري از انحراف هاي ديني در انسان است، داراي روش هاي درماني متعدد است؛ مانند درمان دارويي، مشاوره و درمان رواني و توصيه هاي ديني.


براي مبارزه با اين بيماري برخي از روش هاي كلي وجود دارد كه در اين قسمت به آن ها اشاره مي نماييم:
مهم ترين و مؤثرترين راه ، بي توجهي به پيام هاي آن و عدرمان وسواسدم پاسخ دهي عملي به آن است. اين بيماري در صورتي ادامه مي يابد و تشديد مي شود كه به نداهاي دروني آن كه مبتني بر تكرار عمل، يا دقت بي مورد و يا قضاوت غير منطقي و افراطي نسبت به امور است، پاسخ دهي عملي شود. براي مقابله با اين حالت بهترين راه، بي اعتنايي به اين پيام ها و ترتيب اثر ندادن به آن ها است. اگر مدتي اين روش عملي شود، به طور قطع از شدت ابتلا به آن كاسته خواهد شد.


يكي ديگر از روش ها تقابل به ضد مي باشد، مثلا براي كساني كه از آلودگي و نجاست هراس دارند و اين هراس بي اعتنايي و وسواس در آن ها شده است، آلوده سازي عمدي شخص توسط خود او يا ديگران، از راه هاي درمان و رفع حساسيت به اين امر است. اگر اين روش با تكرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود.
البته بيماري وسواس چون داراي ريشه هاي هورموني است و با فعاليت هاي هورموني بدن نيز در ارتباط است، پزشكان با تجويز داروهايي سعي مي نمايند فعاليت هاي هورموني بدن را متعادل سازند و از اين طريق كمك مي كنند تا فرد بتواند راحت تر با اين مشكل طرف شود و آن را از خويش براند.


در برخي روايات از وسواس به عنوان وسوسه اي از سوي شيطان ياد شده است. به عنوان مثال نزد امام صادق (علیه السلام) شخصي را به عقل و درايت نام بردند و گفتند او وسواس دارد، حضرت فرمود: چگونه عاقل است كه شيطان را اطاعت مي كند؟
از همين رو به خدا توكل نموده و به خودتان تلقين كنيد كه «وسواس» يك نوع كار شيطانى است و بايد هر چه زودتر دست از آن بردارم.


در پايان براي رفع اين مشكل توصيه مي كنيم كه:
اولا: مسائل شرعي را طبق رساله مرجع تقليد خود به نحو صحيح فراگرفته و دقيقا بر اساس آن چه ذكر گرديده عمل نماييد.
ثانيا: كتاب هايي كه در اين زمينه به نگارش در آمده را مطالعه كنيد مانند «شناخت و درمان وسوسه و وسواس» نوشته محمود ارگانى بهبهانى از انتشارات مجمع ذخاير اسلامى.«وسواس و درمان آن» نوشته آية الله مظاهرى.
ثالثا: پيامدهاي منفي اين بيماري را با خود يادآوري نماييد؛ مانند از بين رفتن تمركز فكرى و اختلال در امور زندگى و بازماندن از انجام تكاليف شرعى
خوب است بدانيد خوشبختانه از سوي معصومين( عليهم السلام) در اين زمينه دستورالعمل هايي ذكر گرديده كه به دو نمونه از آن ها اشاره مي نماييم:
مردى خدمت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله رسيد و عرض كرد يا رسول اللَّه به شما از بلاى وسوسه كه در نماز بدان گرفتار گشته ‏ام شكايت مى‏ كنم تا آن جاست كه بيش تر اوقات نمى‏ فهمم چند ركعت خوانده ‏ام، زياد خوانده‏ ام يا كم. حضرت فرمود: هر گاه خواستى وارد نماز شوى انگشت سبّابه دست راست خود را بر ران چپ خود بگذار و فشار ده و بگو:«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» (از خداوند و از نام او يارى مي جويم، و به خداوند توكّل مي كنم و پناه مي برم به خدايى كه شنوا و دانا است از شرّ شيطان رانده‏ شده درگاه الهى) پس (چون‏ اين كلمات را بگويى) شيطان را مي كشى و زجرش مي كنى و از خود مي رانى.»[1]
در روايت ديگري پيامبر خدا ( صل الله عليه و آله ) براي در امان ماندن از وسواس به حضرت علي عليه السلام خواندن آيه 45 و 46 سوره اسرا را توصيه فرمودند:«إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ نُفُورا»[2]

منبع:
[1] - الكافي، ج‏3، ص 358؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص 338؛ بحارالانوار، ج‏85، ص 238
[2] - اسراء (17)، آيه 46 و 45
كتاب پرسش ها و پاسخ هاي نماز، سيد حسن موسوي (مركز تخصصي نماز)

راه‌هاى كسب آرامش از ديدگاه قرآن...

 

 


عوامل گوناگونى ممكن است انسان را نگران و پريشان سازد. ترس از آينده مبهم، اندوه بر گذشته تاريك، ضعف و ناتوانى در برابر مشكلات، احساس پوچى در زندگى، بى‌توجّهى و قدرنشناسى اطرافيان، سوءظن‌ها و تهمت‌ها، دنياپرستى و دل‌باختگى در برابر آن، وحشت از مرگ و… همگى در پرتو ايمان پاك به خداوند از ميان برداشته مى‌شوند. قرآن براى درمان اين حالت اضطراب و نگرانى و ايجاد حسّ آرامش و اطمينان، به تغيير بينش و گرايش انسان‌ها سفارش مى‌كند. از يك سو بايد به خويش و جهان هستى نگاهى درست افكنده، از سوى ديگر علاقه‌ها و تمايلات خويش را در جهت ايمان مطلق به خداوند تنظيم كنيم تا بدين وسيله فقط از زاويه نگاه او به جهان نگريسته، فقط براى او اصالت قائل شويم.

1. حسّ ايمان:
انسان مؤمن كه بنيان‌هاى اعتقادى خويش را مستحكم و خلل‌ناپذير بنا نهاده و در مقام عمل فقط به انجام تكاليف الهى نظر دارد، هيچ‌گاه هراس و اندوهى به قلبش راه نمى‌يابد؛ زيرا نه خود را مالك ثروت و نه صاحب اختيار در تصميم‌گيرى‌ها مى‌بيند؛ بلكه او فقط امانت‌دار خداوند بر زمين، و‌موظّف به شناخت خير و شر بر اساس دستورهاى خداوند است و در هر حال، تحت سرپرستى خداوند قرار دارد: «اللّهُ وَلىُّ الّذينَ ءَامَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمتِ إلىَ النُّور…» (بقره/2،257) امّا انسان بى‌ايمان از اين پشتوانه مستحكم روحى و روانى محروم بوده، تنها و سرگردان در زمين رها مى‌ماند:«ذلكَ بِأنَّ اللّهَ مَولَى الَّذينَ ءَامَنوا و أنَّ الكـفِرينَ لاَمَولى لَهُم.» (محمد/47،11) گويى از فراز آسمان فرو افتاده يا تندبادى او را به مكانى دور پرتاب كرده است. «و‌مَن يُشرِك بِاللّهِ فَكَأنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّيرُ أَو تَهوِى بِهِ الرّيحُ فِى مَكان سَحِيق.» (حج/22،31) فقدان ايمان به خدا، زندگى را از مفاهيم عالى و ارزش‌هاى شريف انسانى تهى ساخته، احساس رسالت در زندگى در جاى‌گاه جانشين خداوند را از او مى‌ربايد. نگاه قدسى انسان مؤمن به جهان، او رادر زندگى جهت و هدف بخشيده، از احساس دردناك پوچى مى‌رهاند و قدرت رودر رويى با هرگونه فشار را به او مى‌بخشد: «رَبَّنا مَا خَلَقتَ هذا بطِلاً سُبحنَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار.» (آل‌عمران/3،191)در واقع آرامش، گوهر و حقيقت ايمان* و سرانجام و مقصود آن است  و حدّ اعلاى آن از براى عارفان حقيقى است كه با مشاهده حضورى خدا و جهان آخرت به مرتبه والاى ايمان دست يافته و از هرگونه دغدغه و نگرانى رها شده‌اند:«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعنَا مُنادِيًا يُنادِى لِلإِيمنِ أَن ءَامِنُوا بِرَبّكُم فَـَامَنّا رَبَّنا فَاغفِرلَنا ذُنوُبَنا و كَفّر عَنَّا سَيِّئَاتِنا و تَوفَّنا مَعَ الأَبرَار.» (آل‌عمران/3،193).

2. ياد خدا:
نگرانى و اضطراب يا از ترس است يا از ناتوانى؛ پس آن كه خداوند را همواره در ياد داشته باشد و او را سرچشمه همه صفات كمال و منزّه از هرگونه صفت نقصان بنگرد، ناگزير مهر او در دلش نشسته، قلبش به ياد او آرام مى‌گيرد و رحمت و مهربانى او و وعده‌هاى نيكويش به مؤمنان، هرگونه ترس و دلهره حتّى ترس از عذاب خدا را از روانش مى‌زدايد: «اللّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَديثِ كِتباً مُتَشبِهاً مَثانِىَ تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلودُ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلينُ جُلودُهم و قُلوبُهم إِلى ذِكِر اللّهَ.» (زمر/39،23) تغيير سياق سخن از فعل ماضى به فعل مضارع در آيه «الَّذِين ءَامَنوا و تَطمَلـِن قُلوبُهم بِذِكرِ اللَّه» (رعد/13،28) بر ثبات و دوام آرامش مؤمنان دلالت دارد.آرامش بى‌نظير پيامبران هنگام تلقّى وحى در جاى‌گاه بالاترين حدّ ارتباط با خدا در همين جهت قابل تحليل است. در مقابل، كسانى كه از ياد او روى مى‌گردانند، در زندگى همواره در حال نگرانى و اضطراب به سر مى‌برند: «و‌مَن اَعرَضَ عَن ذِكرِى فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكاً.» (طه/20،124)

3. تلاوت قرآن:
همان‌گونه كه نزول تدريجى قرآن بر قلب پيامبر موجب آرامش او مى‌گشت: «و‌قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَولاَ نُزِّلَ عَلَيهِ القُرءانُ جُملَةً وحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ و رَتَّلنهُ تَرتِيلاً» (فرقان/25،32)[30] تلاوت مستمرّ آن نيز به انسان آرامش مى‌بخشد: «إِنَّما المُؤمِنونَ الّذيِنَ إذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهم و إِذا تُلِيَت عَلَيهِم ءَايتُهُ زادَتهُم إيمناً و عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلوُن» (انفال/8‌،2)

4. مطالعه تاريخ زندگى انسان‌هاى بزرگ:
داستان زندگى شجاعانه پيامبران از عوامل آرامش شمرده شده است: «و‌كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيكَ مِن أَنباءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَك.» (هود/11،120)[32] ياد اولياى پاك الهى، خود نوعى ياد خدا بوده، آرامش برخاسته از آن را در پى دارد؛ از اين روى امام‌صادق(عليه السلام)در تفسير آيه 28 رعد/13 مى‌فرمايد: دل‌ها با ياد محمّد(صلى الله عليه وآله)آرام مى‌گيرد كه ياد او همان يادخداوند است.

5‌. توكّل:
مفهوم توكّل در مرحله پس از اسلام و ايمان به خداگرايى كامل انسان در همه ساحت‌هاى هستى خويش رهنمون است: «إِن كُنتُم ءَامَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيهِ تَوَكَّلوا إِن كُنتُم مُسلِمِين.» (يونس/10،84) هرگاه انسان مؤمن در ژرفاى قلب خويش به اين حقيقت دست يابد، همه هراس‌ها و آرزوها و تكاپوها و كشمكش‌ها از روان او رخت بربسته، بى‌دغدغه در جوار خداى خويش آرام مى‌گيرد: «…فَقُل حَسبِىَ اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ و هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظِيم.» (توبه/9،129) در برابر آن‌ها، چندگانه گرايانى كه خداى خود را خوب نشناخته، به او بدگمانند و دل‌هايشان به ظواهر پديده‌هاى هستى چنگ انداخته است، هيچ‌گاه طعم آرامش را نخواهند چشيد: «مَن كَان يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللّهُ فِى الدُّنيَا و الآخِرَة فليَمدُد بسَبَب إِلَى السَّماءِ ثُمَّ ليَقطَع فَلَينظُر هَل يُذهِبَنَّ كَيدَهُ مَا يَغيِظ.» [35] (حج/22، 15) واگذارى همه حوادث به علم و تدبير الهى در عين كوشش كامل انسان، او را از اندوه محروميّت‌ها و تأسف بر گذشته‌ها و نيز شادى بيهوده بر كام‌يابى‌ها رها مى‌سازد:«مَا أَصَابَ مِن مُصِيبَة فِى الأَرضِ و لاَ فِى أَنفُسِكُم إِلاّ فِى كِتب… * لِكَيلاَ تَأسَوا عَلَى مَا فاتَكُم و لاَتَفرحَوُا بِما ءَاتلـكُم.» (حديد/57‌،22) انسان مؤمن با تسليم مطلق در برابر خداوند، همواره از او خشنود بوده، هيچ حادثه‌اى را در جهان، ناخوشايند نمى‌بيند.[36] خداوند فقط در چنين حالتى است كه به طور كامل از بنده خويش راضى و خشنود مى‌شود: «يَأَيَّتُهَا النَّفسُ المُطَلـِنَّةُ * اِرجِعى إِلى رَبِّك راضِيَةً مَرضِيَّة.» (فجر/89‌،27)

6‌. صبر:
بردبارى به تقويت شخصيّت و افزايش توانايى انسان در برابر سختى‌ها و بارهاى سنگين زندگى انجاميده، اعتدال روانى انسان را حفظ مى‌كند؛ از اين‌روى خداوند در دو آيه به يارى جستن از صبر و نماز در مشكلات زندگى دعوت كرده است: «يَأَيَّهَا الّذينَ ءَامَنوا استَعِينوا بِالصَّبرِ‌و الصَّلَوةِ إنَّ اللّهَ مَعَ الصَّـبِرين» . (بقره/2،153) . بردباران، هنگام بروز ناخوشايندى، اصل و مبدأ و بازگشت‌گاه خويش را يادآور شده، بدين وسيله امداد الهى و رحمت خداوندى را بر خويش سزاوار مى‌گردانند:«و‌لَنَبلُوَنَّكُم بِشَىء مِنَ الخَوفِ و الجُوعِ… و بَشِّرِ الصَّـبِرين * الّذِينَ إِذَا أَصبَتهُم مُصيبَةٌ قالوُا إِنّالِلّهِ و إِنّا إِلَيهِ رجِعُون * أُولـلـِكَ عَلَيهم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَةٌ و أُولـلـِكَ هُم المُهتَدون.» (بقره/2،155ـ157)

7. تقوا:
سيطره‌انسان برخواسته‌هاى خويش، او را از پيامدهاى اندوه‌بار كارهاى زشت مصون ساخته: «يأَيُّها الَّذِينَ ءَامَنوا اتَّقُوا اللَّهَ و قُولُوا قَولاً سَديداً * يُصلِح لَكُم أَعَمـلَكُم و يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكم…» (احزاب/33،70 و 71) قدرت‌تشخيص و تصميم‌گيرى او را در حوادث گوناگون زندگى افزوده: «يأَيُّها الّذِينَ ءَامَنوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً وَ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم و يَغفِر لَكُم» (انفال/8‌،29) و روند زندگى را بر او آسان مى‌سازد:«و‌مَن يَتَّقِ اللّهَ‌يَجعَل لَهُ مِن أَمرِهِ يُسراً» (طلاق/65‌،4) و‌در‌پرتو اين قدرت روحى و معنوى، به او آرامش‌مى‌بخشد: «يأيُّهَا الّذِينَ ءَامَنوا اتَّقوا‌اللَّهَ‌و ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤتِكُم كِفلَينِ مِن رَحمَتِهِ و‌يَجعَل‌لَكُم نُوراً تَمشونَ بِهِ و يَغفِرلَكُم» (حديد/57‌،28) از اين‌روى در حديثى،‌آرامش نشانه پرهيزگارى دانسته شده و‌امام‌على(عليه السلام)بهره نيكوى اين جهان را پرهيزكارى‌شمرده، روى گردانى از دنياخواهى را موجب آرامش و ايمنى انسان مى‌داند و آرامش‌هاى مادّى را گذرا و نابود شدنى وصف‌مى‌كند.

8‌. توبه:
بازگشت مستمر انسان به‌سوى خداوند، موجب تخليه روان از فشار احساس گناه شده، حالت پاكى و طهارت نخستين را به او باز مى‌گرداند. اعتقاد انسان با ايمان به فضل و رحمت بى‌كران خداوند و امكان محو شدن تمام و كمال همه گناهان، در نهاد او آرامشى بى‌كران مى‌آفريند:«قُل يـعِبادِىَ الَّذينَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِم لاَتَقنَطوا مِن رَحمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغفِر الذُّنوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُور الرَّحيم.» (زمر/39،53)

9. محبّت، تعاون و مهرورزى:
مؤمنان، همه انسان‌ها را هم‌زادان خويش ديده: «و‌هُو الَّذِى أَنشَأَكُم مِن نَفس وحِدَة فَمُستَقَرٌّ و مُستَودَع» (انعام/6‌،98) با ديگر مؤمنان احساس برادرى مى‌كنند: «إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخوَةٌ.» (حجرات/49،10) اين احساس وابستگى مستمر به گروه، به انسان در زندگى آرامش مى‌بخشد: «يأَيُّها النّاسُ إِنّا خَلَقنـكُم مِن ذَكَر و اُنثى و جَعَلنـكُم شُعُوباً و قَبالـلَ لِتَعارَفوُا…‌.» (حجرات/49،13) تأكيد فراوان آموزه‌هاى دينى بر هم‌يارى با ديگران و كمك مالى و معنوى به آن‌ها در قالب انفاق، صدقه، هديه، ايثار، گذشت، عفو، بخشش و… در اين جهت قابل فهم است. اين اعمال افزون بر تقويت حسّ نوع دوستى در نهاد انسان، حالت‌هاى انفعالى نفرت و كينه‌توزى و انگيزه‌هاى ستم و تجاوز و تمايل به خودخواهى را ريشه كن مى‌سازند: «إِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسـنِ و إِيتاى ذِى القُرَبى و يَنهَى عَنِ الفَحشاءِ و المُنكَرِ و البَغىِ يَعِظُكمُ لَعَلَّكُم تَذَكَّرون.» (نحل/16،90)پيامبر(صلى الله عليه وآله)در حديثى قدسى از محبّت و تعاون ميان مردم به صورت عامل جلب محبّت خدا و دست‌يابى به آرامش و اطمينان ياد‌مى‌كند.

10. آداب و مراسم مذهبى:
تشريع احكام عبادى گوناگون از جمله نماز و روزه و حج و… حسّ انتساب و استناد به خداوند را همواره در انسان زنده كرده او را از احساس دردناك بى‌هويّتى مى‌رهاند: «ذلِك و مَن يُعَظِّم شَعـلِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِن تَقوى القُلوب * و لِكُلِّ اُمَة جَعَلنَا مَنسَكاً لِيَذكُرُوا اسمَ اللَّه…» (حج/22، 32 و 34) برخى عبادت‌ها نيز مانند وضو و غسل در نقش نمادهايى از طهارت و پاكى روح عمل مى‌كنند. اجراى گروهى برخى از مراسم مذهبى در ايجاد هويّت جمعى و برقرارى روحيّه همبستگى و همكارى اجتماعى تأثيرگذار است.

11. نماز و نيايش:
نمازهاى پنج‌گانه كه رابطه‌اى ميان انسان و پروردگار او است، نوعى تمدّد اعصاب و تخليه روان از بارهاى منفى به شمار مى‌رود: «إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لاَ إِلـهَ أَلاّ أَنَا فَاعبُدنِى وَ أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكرِى» (طه/20،14)از اين رو، پيامبر هنگام سختى‌ها براى كسب آرامش به نماز پناه مى‌برد. اساساً دعا و نيايش به درگاه خداوند كه پاسخ‌سريع‌آن حضرت رادرپى‌دارد، آرامش‌دهنده مؤمنان در نگرانى‌ها است: «وَ إِذَا سَألَكَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَريبٌ اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذَا دَعانِ فَليَستَجِيبُوا لِى وَ ليُؤمِنُوا بِى لَعَلَّهُم يَرشُدُون.» (بقره/2،186)

منبع:دائرة المعارف قرآن كريم ج1 ص163ت168

كيفر شهادت دروغ چيست؟

 

كيفر شهادت دروغ، بر اساس روايات و مباني اخلاقي به قرار ذيل است (و بر حسب قوانين قضائي و حقوق جزاء، مسير ديگري براي آن متعين است.):

1. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: شهادت دهنده به دروغ، قبل از اين كه قدمى بردارد، جهنم براى او واجب مى شود.
2. از امام صادق عليه السلام پرسيدند: شاهد دروغگو چگونه مى تواند توبه كند؟
فرمودند: هر مقدار مالى را كه به خاطر شهادت او از دست صاحب مال رفته است، بايد به او پرداخت نمايند؛ اگر ثلث مالش را از دست داده، ثلث مال و اگر نصف مالش را از دست داده، بايد اين مقدار را به او بپردازد و اگر دو نفر شهادت دروغ داده اند و مالى از بين رفته است، هر كدام از اين دو نفر بايد نصف آن مال را به صاحبش بپردازند.

 
منبع:
پاداش نيكي ها و كيفر گناهان، ص573 

آیا واقعا قسمت و تقدیر دست خداست؟ ...

 


اعتقاد به قسمت البته به آن معنا که مردم اعتقاد دارند، آدم را بی مسئولیت می کند در مواقعی که شخص مقصر است و یا اشتباه کرده، قسمت و اراده الهی را پیش می کشد.

 قسمت و تقدیر جایگاه ویژه ای در بین ما ایرانیان دارد. هر زمان که حادثه ای برای ما رخ می دهد و ما دلیل و علتی برای آن پیدا نمی کنیم، سریع به سراغ آسان ترین راه، یعنی نسبت دادن آن اتفاق به قسمت و تقدیر الهی می کنیم. گاهی وقت ها هم پیش می آید که قسمت و تقدیر را پیش می کشیم تا خطا و اشتباه خودمان را پشت آن پنهان کنیم.

اما باید دید دین چه رویکردی درباره این پندار ما ایرانیان به خصوص متدینین دارد. برای فهم بهتر این موضوع لازم است شناختی هم از معنای قضا و قدر پیدا کنیم.

قضا و قدر

تقدیر در لغت به معنای اندازه گیری و چیزی را با اندازه معین ساختن است و قضا به معنای گذراندان و به پایان رساندن و یکسره کردن و حتمیت است.[1]

درباره تقدیر می گویند:

«هر مخلوقی به حکم اینکه ممکن الوجود است، حد و اندازه وجودی خاصی دارد، مثلا جماد به گونه ای اندازه گیری شده و نبات و حیوان به گونه ای دیگر»[2]

و درباره قضا گفته شده:

«قضا به معنای قطعیت وجود شی است. مسلما قطعیت یافتن وجود شی بر اساس نظام علت و معلول و در گرو تحقق علت تام آن شی است.»[3]

بنا بر این می توان نتیجه گرفت که معنایی که مردم از قضا و قدر می فهمند معنای صحیحی نیست. چرا که آن ها وقتی از قضا و قدر یا قسمت سخن می گویند، منظورشان این است که حادثه رخ داده تحت اراده آن ها نبوده، بلکه خداوند آن را اراده کرده است و حال آنکه این معنا صحیح نیست.

تقدیر الهی یعنی هر موجودی را خداوند به گونه ای خاص خلق کرده، یکی را انسان و یکی دیگر حیوان خلق کرد است. و قضای الهی هم به معنای بی دلیل بودن اشیاء نیست، بلکه همه حوادث عالم دارای علت است؛ فقط وقتی علت چیزی آمد با اراده خداوند آن فعل حتمی می شود.

آثار منفی اعتقاد عرفی قسمت و سرنوشت

بی مسئولیت شدن

اعتقاد به قسمت البته به آن معنا که مردم اعتقاد دارند، آدم را بی مسئولیت می کند. در مواقعی که شخص مقصر است و یا اشتباه کرده، قسمت و اراده الهی را پیش می کشد و خودش را تبرئه می کند.

اهمیت ندادن به وعده ها و قول و قرارها

بعضی ها زمانی که به کسی قول می دهند و یا وعده کاری را می دهند، می گویند اگر قسمت باشد این کار را انجام می دهم. بعد وقتی به هر دلیل کار را انجام نداد می گوید خب قسمت نبود که انجام بدهم.

توقف و ایستایی و سد مسیر پیشرفت

هستند آدم هایی که فعالیت نمی کنند و زندگی ساکن و ثابتی دارند، وقتی هم که از آن ها سوال می کنیم چرا حرکتی نمی کنند؟ پاسخ می دهند که قسمت ما همین است.

نتیجه گیری

بهتر است در مواجهه با حوادث ناگهانی به دنبال علت وقوع آن حادثه برویم.. اگر در حادثه ای تلخ کم کاری داشتیم، آن را بپذیریم و اگر علت یک واقعه ای را نمی دانستیم، به جای انتساب آن به ما وراء الطبیعت، علت واقع شدنش را در همین طبیعت پیدا کنیم، چراکه همه اتفاقات عالم، علت مادی مخصوص به خودش را دارد و خداوند بدون وسیله کاری را انجام نمی دهد.

«ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها؛ [4] خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسباب»

منبع:

[1]آموزش فلسفه آیت الله مصباح یزدی، ج 2، ص 442

[2] منشور عقائد امامیه، ص 86

[3] همان

[4] بصائر الدرجات الکبری، ج1، ص6

چه کار کنیم تا دعاهایمان مستجاب شود؟


قَال رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ

پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.

دُعا : ارتباط انسان با خداوند سبحان و درخواست اجابت خواسته‌ها با توسل به معصومین صلوات الله علیهما اجمعین است.

لا یُرَدُّ دُعاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

١-دعایى که با بسم اللّه  الرحمن الرحیم شروع شود، رد نمى‌شود.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم

رُبَما سَأَلتَ الشَّىْ ءَ فَلا تُؤتاهُ وَاُوتیتَ خَیرا مِنهُ عاجِلاً أَو آجِلاً أَو صَرَفَ عَنکَ لِما هُوَ خَیرٌ لَکَ، فَلَرُبَّ أمرٍ قَد طَلَبتَهُ فیهِ هَلاکُ دینِکَ لَو اوتیتَهُ، فَلتَکُن مَسأَلَتُکَ فیما یَبقى لَکَ جَمالُهُ وَ یُنفى عَنکَ وَبالُهُ

٢-گاه چیزى از خدا مى‌خواهى اما به تو داده نمى‌شود و دیر یا زود بهتر از آن به تو داده مى‌شود، یا به خاطر آنچه خیر و مصلحت تو در آن است از برآورده شدن خواسته ات دریغ مى‌شود، زیرا بسا خواسته‌اى که اگر برآورده شود به نابودى و تباهى دین تو مى‌انجامد، پس، چیزى بخواه که زیبایى و نیکیش برایت مى‌ماند و پیامد سوئى ندارد.

امیر‌المونین علیه السلام

أنَا الضّامِنُ لِمَن لَم یَهجُس فى قَلبِهِ إِلاَّ الرِّضا أَن یَدعُوَ اللّه  فَیُستَجابَ لَهُ

٣-کسى که در دلش هوایى جز خشنودى خدا خطور نکند، من ضمانت مى‌کنم که خداوند دعایش را مستجاب کند.

امام حسن علیه السلام

أَعجَزالنّاسٍ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء

٤-عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.

امام حسین علیه السلام

مَن لَم یَرجُ النّاسَ فى شَىْ ءٍ وَرَدَّ أَمرَهُ إلَى اللّه  عَزَّوَجَلَّ فى جَمیعِ اُمورِهِ استَجابَ اللّه  عَزَّوَجَلَّ لَهُ فى کُلِّ شَىْءٍ

٥-هر کس در هیچ کارى به مردم امید نبندد و همه کارهاى خود را به خداى عزوجل واگذارد، خداوند هر خواسته‌اى که او داشته باشد اجابت کند.

امام سجاد علیه السلام

عَلَیکُم بِالدُّعاءِ ، فَإِنَّکُم لاتَقَرَّبونَ إِلَى اللّه  بِمِثلِهِ ، وَلا تَترُکوا صَغیرَةً لِصِغَرِها أَن تَدعُوا بِها ، إِنَّ صاحِبَ الصِّغارِ هُوَ صاحِبُ الکِبارِ؛ إِنَّ العَبدَ لَیَدعو فَیَقولُ اللّه  عَزَّوَجَلَّ لِلمَلَکَینِ: قَدِ استَجَبتُ لَهُ وَلکِنِ احبَسوهُ بِحاجَتِهِ ، فَإِنّى اُحِبُّ أَن أَسمَعَ صَوتَهُ

٦-شما را سفارش مى‌کنم به دعا کردن، زیرا با هیچ چیز به مانند دعا به خدا نزدیک نمى‌شوید و دعا کردن براى هیچ امر کوچکى را، به خاطر کوچک بودنش رها نکنید، زیرا حاجتهاى کوچک نیز به دست همان کسى است که حاجتهاى بزرگ به دست اوست. هر آینه بنده دعا مى‌کند و خداوند عزوجل به دو فرشته مى‌فرماید: من دعاى او را مستجاب کردم اما حاجتش را نگهدارید، زیرا دوست دارم صداى او را بشنوم.

امام صادق علیه السلام نقل شده

خداوند نماز این افراد را قبول نمی کند!

منْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ، لَمْ یَقْبَلِ اللهُ لَهُ صَلَاة‌.

حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر کس با نظر کینه و بغض به پدر و مادر خود نگاه کند، هرچند آن دو به او ستم نیز کرده باشند، خداوند نمازش را نمی پذیرد‌.

 منبع:

کافی، ج2، ص349

راه‌هاى كسب آرامش از ديدگاه قرآن...

 


عوامل گوناگونى ممكن است انسان را نگران و پريشان سازد. ترس از آينده مبهم، اندوه بر گذشته تاريك، ضعف و ناتوانى در برابر مشكلات، احساس پوچى در زندگى، بى‌توجّهى و قدرنشناسى اطرافيان، سوءظن‌ها و تهمت‌ها، دنياپرستى و دل‌باختگى در برابر آن، وحشت از مرگ و… همگى در پرتو ايمان پاك به خداوند از ميان برداشته مى‌شوند. قرآن براى درمان اين حالت اضطراب و نگرانى و ايجاد حسّ آرامش و اطمينان، به تغيير بينش و گرايش انسان‌ها سفارش مى‌كند. از يك سو بايد به خويش و جهان هستى نگاهى درست افكنده، از سوى ديگر علاقه‌ها و تمايلات خويش را در جهت ايمان مطلق به خداوند تنظيم كنيم تا بدين وسيله فقط از زاويه نگاه او به جهان نگريسته، فقط براى او اصالت قائل شويم.

1. حسّ ايمان:
انسان مؤمن كه بنيان‌هاى اعتقادى خويش را مستحكم و خلل‌ناپذير بنا نهاده و در مقام عمل فقط به انجام تكاليف الهى نظر دارد، هيچ‌گاه هراس و اندوهى به قلبش راه نمى‌يابد؛ زيرا نه خود را مالك ثروت و نه صاحب اختيار در تصميم‌گيرى‌ها مى‌بيند؛ بلكه او فقط امانت‌دار خداوند بر زمين، و‌موظّف به شناخت خير و شر بر اساس دستورهاى خداوند است و در هر حال، تحت سرپرستى خداوند قرار دارد: «اللّهُ وَلىُّ الّذينَ ءَامَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمتِ إلىَ النُّور…» (بقره/2،257) امّا انسان بى‌ايمان از اين پشتوانه مستحكم روحى و روانى محروم بوده، تنها و سرگردان در زمين رها مى‌ماند:«ذلكَ بِأنَّ اللّهَ مَولَى الَّذينَ ءَامَنوا و أنَّ الكـفِرينَ لاَمَولى لَهُم.» (محمد/47،11) گويى از فراز آسمان فرو افتاده يا تندبادى او را به مكانى دور پرتاب كرده است. «و‌مَن يُشرِك بِاللّهِ فَكَأنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّيرُ أَو تَهوِى بِهِ الرّيحُ فِى مَكان سَحِيق.» (حج/22،31) فقدان ايمان به خدا، زندگى را از مفاهيم عالى و ارزش‌هاى شريف انسانى تهى ساخته، احساس رسالت در زندگى در جاى‌گاه جانشين خداوند را از او مى‌ربايد. نگاه قدسى انسان مؤمن به جهان، او رادر زندگى جهت و هدف بخشيده، از احساس دردناك پوچى مى‌رهاند و قدرت رودر رويى با هرگونه فشار را به او مى‌بخشد: «رَبَّنا مَا خَلَقتَ هذا بطِلاً سُبحنَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار.» (آل‌عمران/3،191)در واقع آرامش، گوهر و حقيقت ايمان و سرانجام و مقصود آن است  و حدّ اعلاى آن از براى عارفان حقيقى است كه با مشاهده حضورى خدا و جهان آخرت به مرتبه والاى ايمان دست يافته و از هرگونه دغدغه و نگرانى رها شده‌اند:«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعنَا مُنادِيًا يُنادِى لِلإِيمنِ أَن ءَامِنُوا بِرَبّكُم فَـَامَنّا رَبَّنا فَاغفِرلَنا ذُنوُبَنا و كَفّر عَنَّا سَيِّئَاتِنا و تَوفَّنا مَعَ الأَبرَار.» (آل‌عمران/3،193).

2. ياد خدا:
نگرانى و اضطراب يا از ترس است يا از ناتوانى؛ پس آن كه خداوند را همواره در ياد داشته باشد و او را سرچشمه همه صفات كمال و منزّه از هرگونه صفت نقصان بنگرد، ناگزير مهر او در دلش نشسته، قلبش به ياد او آرام مى‌گيرد و رحمت و مهربانى او و وعده‌هاى نيكويش به مؤمنان، هرگونه ترس و دلهره حتّى ترس از عذاب خدا را از روانش مى‌زدايد: «اللّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَديثِ كِتباً مُتَشبِهاً مَثانِىَ تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلودُ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلينُ جُلودُهم و قُلوبُهم إِلى ذِكِر اللّهَ.» (زمر/39،23) تغيير سياق سخن از فعل ماضى به فعل مضارع در آيه «الَّذِين ءَامَنوا و تَطمَلـِن قُلوبُهم بِذِكرِ اللَّه» (رعد/13،28) بر ثبات و دوام آرامش مؤمنان دلالت دارد.آرامش بى‌نظير پيامبران هنگام تلقّى وحى در جاى‌گاه بالاترين حدّ ارتباط با خدا در همين جهت قابل تحليل است. در مقابل، كسانى كه از ياد او روى مى‌گردانند، در زندگى همواره در حال نگرانى و اضطراب به سر مى‌برند: «و‌مَن اَعرَضَ عَن ذِكرِى فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكاً.» (طه/20،124)

3. تلاوت قرآن:
همان‌گونه كه نزول تدريجى قرآن بر قلب پيامبر موجب آرامش او مى‌گشت: «و‌قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَولاَ نُزِّلَ عَلَيهِ القُرءانُ جُملَةً وحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ و رَتَّلنهُ تَرتِيلاً» (فرقان/25،32)[30] تلاوت مستمرّ آن نيز به انسان آرامش مى‌بخشد: «إِنَّما المُؤمِنونَ الّذيِنَ إذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهم و إِذا تُلِيَت عَلَيهِم ءَايتُهُ زادَتهُم إيمناً و عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلوُن» (انفال/8‌،2)

4. مطالعه تاريخ زندگى انسان‌هاى بزرگ:
داستان زندگى شجاعانه پيامبران از عوامل آرامش شمرده شده است: «و‌كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيكَ مِن أَنباءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَك.» (هود/11،120)[32] ياد اولياى پاك الهى، خود نوعى ياد خدا بوده، آرامش برخاسته از آن را در پى دارد؛ از اين روى امام‌صادق(عليه السلام)در تفسير آيه 28 رعد/13 مى‌فرمايد: دل‌ها با ياد محمّد(صلى الله عليه وآله)آرام مى‌گيرد كه ياد او همان يادخداوند است.

5‌. توكّل:
مفهوم توكّل در مرحله پس از اسلام و ايمان به خداگرايى كامل انسان در همه ساحت‌هاى هستى خويش رهنمون است: «إِن كُنتُم ءَامَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيهِ تَوَكَّلوا إِن كُنتُم مُسلِمِين.» (يونس/10،84) هرگاه انسان مؤمن در ژرفاى قلب خويش به اين حقيقت دست يابد، همه هراس‌ها و آرزوها و تكاپوها و كشمكش‌ها از روان او رخت بربسته، بى‌دغدغه در جوار خداى خويش آرام مى‌گيرد: «…فَقُل حَسبِىَ اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ و هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظِيم.» (توبه/9،129) در برابر آن‌ها، چندگانه گرايانى كه خداى خود را خوب نشناخته، به او بدگمانند و دل‌هايشان به ظواهر پديده‌هاى هستى چنگ انداخته است، هيچ‌گاه طعم آرامش را نخواهند چشيد: «مَن كَان يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللّهُ فِى الدُّنيَا و الآخِرَة فليَمدُد بسَبَب إِلَى السَّماءِ ثُمَّ ليَقطَع فَلَينظُر هَل يُذهِبَنَّ كَيدَهُ مَا يَغيِظ.» [35] (حج/22، 15) واگذارى همه حوادث به علم و تدبير الهى در عين كوشش كامل انسان، او را از اندوه محروميّت‌ها و تأسف بر گذشته‌ها و نيز شادى بيهوده بر كام‌يابى‌ها رها مى‌سازد:«مَا أَصَابَ مِن مُصِيبَة فِى الأَرضِ و لاَ فِى أَنفُسِكُم إِلاّ فِى كِتب… * لِكَيلاَ تَأسَوا عَلَى مَا فاتَكُم و لاَتَفرحَوُا بِما ءَاتلـكُم.» (حديد/57‌،22) انسان مؤمن با تسليم مطلق در برابر خداوند، همواره از او خشنود بوده، هيچ حادثه‌اى را در جهان، ناخوشايند نمى‌بيند.[36] خداوند فقط در چنين حالتى است كه به طور كامل از بنده خويش راضى و خشنود مى‌شود: «يَأَيَّتُهَا النَّفسُ المُطَلـِنَّةُ * اِرجِعى إِلى رَبِّك راضِيَةً مَرضِيَّة.» (فجر/89‌،27)

6‌. صبر:
بردبارى به تقويت شخصيّت و افزايش توانايى انسان در برابر سختى‌ها و بارهاى سنگين زندگى انجاميده، اعتدال روانى انسان را حفظ مى‌كند؛ از اين‌روى خداوند در دو آيه به يارى جستن از صبر و نماز در مشكلات زندگى دعوت كرده است: «يَأَيَّهَا الّذينَ ءَامَنوا استَعِينوا بِالصَّبرِ‌و الصَّلَوةِ إنَّ اللّهَ مَعَ الصَّـبِرين» . (بقره/2،153) . بردباران، هنگام بروز ناخوشايندى، اصل و مبدأ و بازگشت‌گاه خويش را يادآور شده، بدين وسيله امداد الهى و رحمت خداوندى را بر خويش سزاوار مى‌گردانند:«و‌لَنَبلُوَنَّكُم بِشَىء مِنَ الخَوفِ و الجُوعِ… و بَشِّرِ الصَّـبِرين * الّذِينَ إِذَا أَصبَتهُم مُصيبَةٌ قالوُا إِنّالِلّهِ و إِنّا إِلَيهِ رجِعُون * أُولـلـِكَ عَلَيهم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَةٌ و أُولـلـِكَ هُم المُهتَدون.» (بقره/2،155ـ157)

7. تقوا:
سيطره‌انسان برخواسته‌هاى خويش، او را از پيامدهاى اندوه‌بار كارهاى زشت مصون ساخته: «يأَيُّها الَّذِينَ ءَامَنوا اتَّقُوا اللَّهَ و قُولُوا قَولاً سَديداً * يُصلِح لَكُم أَعَمـلَكُم و يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكم…» (احزاب/33،70 و 71) قدرت‌تشخيص و تصميم‌گيرى او را در حوادث گوناگون زندگى افزوده: «يأَيُّها الّذِينَ ءَامَنوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً وَ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم و يَغفِر لَكُم» (انفال/8‌،29) و روند زندگى را بر او آسان مى‌سازد:«و‌مَن يَتَّقِ اللّهَ‌يَجعَل لَهُ مِن أَمرِهِ يُسراً» (طلاق/65‌،4) و‌در‌پرتو اين قدرت روحى و معنوى، به او آرامش‌مى‌بخشد: «يأيُّهَا الّذِينَ ءَامَنوا اتَّقوا‌اللَّهَ‌و ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤتِكُم كِفلَينِ مِن رَحمَتِهِ و‌يَجعَل‌لَكُم نُوراً تَمشونَ بِهِ و يَغفِرلَكُم» (حديد/57‌،28) از اين‌روى در حديثى،‌آرامش نشانه پرهيزگارى دانسته شده و‌امام‌على(عليه السلام)بهره نيكوى اين جهان را پرهيزكارى‌شمرده، روى گردانى از دنياخواهى را موجب آرامش و ايمنى انسان مى‌داند و آرامش‌هاى مادّى را گذرا و نابود شدنى وصف‌مى‌كند.

8‌. توبه:
بازگشت مستمر انسان به‌سوى خداوند، موجب تخليه روان از فشار احساس گناه شده، حالت پاكى و طهارت نخستين را به او باز مى‌گرداند. اعتقاد انسان با ايمان به فضل و رحمت بى‌كران خداوند و امكان محو شدن تمام و كمال همه گناهان، در نهاد او آرامشى بى‌كران مى‌آفريند:«قُل يـعِبادِىَ الَّذينَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِم لاَتَقنَطوا مِن رَحمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغفِر الذُّنوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُور الرَّحيم.» (زمر/39،53)

9. محبّت، تعاون و مهرورزى:
مؤمنان، همه انسان‌ها را هم‌زادان خويش ديده: «و‌هُو الَّذِى أَنشَأَكُم مِن نَفس وحِدَة فَمُستَقَرٌّ و مُستَودَع» (انعام/6‌،98) با ديگر مؤمنان احساس برادرى مى‌كنند: «إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخوَةٌ.» (حجرات/49،10) اين احساس وابستگى مستمر به گروه، به انسان در زندگى آرامش مى‌بخشد: «يأَيُّها النّاسُ إِنّا خَلَقنـكُم مِن ذَكَر و اُنثى و جَعَلنـكُم شُعُوباً و قَبالـلَ لِتَعارَفوُا…‌.» (حجرات/49،13) تأكيد فراوان آموزه‌هاى دينى بر هم‌يارى با ديگران و كمك مالى و معنوى به آن‌ها در قالب انفاق، صدقه، هديه، ايثار، گذشت، عفو، بخشش و… در اين جهت قابل فهم است. اين اعمال افزون بر تقويت حسّ نوع دوستى در نهاد انسان، حالت‌هاى انفعالى نفرت و كينه‌توزى و انگيزه‌هاى ستم و تجاوز و تمايل به خودخواهى را ريشه كن مى‌سازند: «إِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسـنِ و إِيتاى ذِى القُرَبى و يَنهَى عَنِ الفَحشاءِ و المُنكَرِ و البَغىِ يَعِظُكمُ لَعَلَّكُم تَذَكَّرون.» (نحل/16،90)پيامبر(صلى الله عليه وآله)در حديثى قدسى از محبّت و تعاون ميان مردم به صورت عامل جلب محبّت خدا و دست‌يابى به آرامش و اطمينان ياد‌مى‌كند.

10. آداب و مراسم مذهبى:
تشريع احكام عبادى گوناگون از جمله نماز و روزه و حج و… حسّ انتساب و استناد به خداوند را همواره در انسان زنده كرده او را از احساس دردناك بى‌هويّتى مى‌رهاند: «ذلِك و مَن يُعَظِّم شَعـلِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِن تَقوى القُلوب * و لِكُلِّ اُمَة جَعَلنَا مَنسَكاً لِيَذكُرُوا اسمَ اللَّه…» (حج/22، 32 و 34) برخى عبادت‌ها نيز مانند وضو و غسل در نقش نمادهايى از طهارت و پاكى روح عمل مى‌كنند. اجراى گروهى برخى از مراسم مذهبى در ايجاد هويّت جمعى و برقرارى روحيّه همبستگى و همكارى اجتماعى تأثيرگذار است.

11. نماز و نيايش:
نمازهاى پنج‌گانه كه رابطه‌اى ميان انسان و پروردگار او است، نوعى تمدّد اعصاب و تخليه روان از بارهاى منفى به شمار مى‌رود: «إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لاَ إِلـهَ أَلاّ أَنَا فَاعبُدنِى وَ أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكرِى» (طه/20،14)از اين رو، پيامبر هنگام سختى‌ها براى كسب آرامش به نماز پناه مى‌برد. اساساً دعا و نيايش به درگاه خداوند كه پاسخ‌سريع‌آن حضرت رادرپى‌دارد، آرامش‌دهنده مؤمنان در نگرانى‌ها است: «وَ إِذَا سَألَكَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَريبٌ اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذَا دَعانِ فَليَستَجِيبُوا لِى وَ ليُؤمِنُوا بِى لَعَلَّهُم يَرشُدُون.» (بقره/2،186)

منبع:

دائرة المعارف قرآن كريم ج1 ص163تا

راه خداشناسی چیست؟ .


 راه خداشناسی، خودشناسی است؛ می دانیم خود، خود را نساخته ایم و نمی توانیم؛ دیگری اگر مثل ما است، خود را و ما را نساخته و نمی تواند بسازد؛ پس قادر مطلق، ما را آفریده و او خداست؛ راه قربش، «شکر منعم»، به طاعت اوست و مشقت آن ابتدائی است، چندی نمی گذرد، برای طالبین، قرب او از هر حلاوتی شیرین تر است.

منبع:

سخنان ایت الله بهجت

گران بهاترین شی

شیخ ابی سعید ابی الخیر را گفتند:فلان کس بر روی آب می رود. شیخ گفت:«سهل است، وزغی و صعوه ای بر روی آب می برود.» شیخ را گفتند:فلان کس در هوا می پرد. شیخ گفت:«زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد.» او را گفتند:فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می برود. شیخ گفت:«شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می شود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بجنبد و با خلق داد و ستد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدا غافل نباشد».

منبع:

از برگان و علمای اهل ادب

خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن . . .

خدای من
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود را و هم تو را آزار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”
خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن . . .

منبع:

تولیدی از خانم سعیدی

 

به سمت او قدم بردار..تا او ده قدم بردارد ...

آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
مادری،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی

منبع:

تولیدی از سعیدی

آیا امامان معصوم علم غیب داشته اند؟

 


حدیثی از امام صادق( علیه السلام) آمده که

 می فرمایند:

إذا أرادَ الاِمام ان یعلم شَیْئاً أعْلَمَهُ اللهُ ذلِک.

هنگامی که امام اراده کند تا به چیزی آگاه بشود، خداوند متعال وی را نسبت به آن چیز آگاه می سازد.

منبع: اصول کافی، ج ۱، ص258

کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...

کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…
 ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…
وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود…
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
 ندا آمد: این را گفتم که بیایی…
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…

منبع:

کتاب راز با خدا

منظور از«ايام الله» در قرآن، چه روزهايي است؟؟؟

 

اضافه «ايام» به «ایام الله»، اشاره به روزهاى سرنوشت ساز و مهم زندگى انسانها است كه به خاطر عظمتش به نام «الله» اضافه شده است و نيز به خاطر اينكه يك نعمت بزرگ الهى شامل حال قوم و ملتى شايسته و يا يك مجازات بزرگ و دردناك الهى دامنگير ملتى سركش و طغيانگر شده است كه در هر دو صورت شايسته تذكر و يادآورى است.

در رواياتى كه از ائمه معصومين به ما رسيده «ايام الله» به روزهاى گوناگونى تفسير شده است:

در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: ايام الله ، يوم يقوم القائم (عليه السلام ) و يوم الكرة و يوم القيامه: (ايام الله روز قيام مهدى موعود و روز رجعت و روز قيامت است).

و در تفسير على بن ابراهيم آمده كه ايام الله سه روز است، روز قيام مهدى (عليه السلام ) و روز مرگ و روز رستاخيز.

در حديث ديگرى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى خوانيم : ايام الله نعمائه و بلائه ببلائه سبحانه : (ايام الله (روزهاى ) نعمت هاى او و آزمايش هاى او بوسيله بلاهاى او است ).

همانگونه كه بارها گفته ايم هرگز اين گونه احاديث دليل بر انحصار نيست، بلكه بيان قسمتى از مصداق هاى روشن است. و به هر حال يادآورى روزهاى بزرگ (اعم از روزهاى پيروزى يا روزهاى سخت و طاقت فرسا) است كه نقش مؤثرى در بيدارى و هشيارى ملتها دارد و با الهام از همين پيام آسمانى است كه ما خاطره روزهاى بزرگى را كه در تاريخ اسلام بوده، همواره جاودان مي داريم و هر سال براى تجديد اين خاطره ها روزهاى معينى را اختصاص ‍ مي دهيم  كه در آن به تاريخ گذشته باز مي گرديم و درس هاى مهمى از آن مى آموزيم، درسهائى كه براى امروز ما فوق العاده مؤ ثر است.
و نيز در تاريخ معاصر خود، مخصوصا در تاريخ پرشكوه انقلاب اسلامى ايران روزهاى فوق العاده اى وجود دارد كه مصداق زنده «ايام الله» است و بايد در هر سال خاطره آنها را زنده كرد كه آميخته با خاطره شهيدان، رزمندگان، مجاهدان و مبارزان بزرگ است و سپس از آنها الهام گرفت و ميراث بزرگشان را پاسدارى كرد.

منبع:

تفسير نمونه ج10 ص275و

صبر و استقامت؛ مهمترين عامل پيروزي...

 

اگر پيروزى عوامل مختلفى داشته باشد ـ كه دارد ـ يكى از عمده ترين و مهم ترين اسباب آن صبر و استقامت است. ارتباط اين دو با هم آن چنان روشن است كه اُدباى معروف از قديم صبر و ظفر را در كنار هم قرار مى دادند.

در قرآن مجيد اين حقيقت به روشنى بيان شده است تا آنجا كه در مورد پيروزى سپاه اسلام، حتّى در آنجا كه تفاوت فاحشى از نظر عِدّه و عُدّه با سپاه دشمن داشته باشد، سبب آن را صبر و استقامت مى شمرد و مى فرمايد: «إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِاْئَتَيْنِ وَ اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِاْئَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً»(1); (هر گاه بيست نفر از شما، صاحب صبر و استقامت باشند، بر دويست نفر غلبه مى كنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر). به همين دليل در غزوات اسلامى ـ كه غالباً نابرابرى نفوس و تجهيزات جنگى وجود داشت و موازنه قوا از اين نظر به نفع دشمن بود ـ مسلمانان در سايه صبر و استقامت، بر دشمنان خود پيروز مى شدند، صبر و استقامتى كه برخاسته از ايمان به خدا و اعتقاد به معاد بود.

در خطبه 26 نهج البلاغه نيز امام (عليه السلام) روى اين مسأله تكيه فرموده و با صراحت مى گويد: «وَ اسْتَشْعِرُوا وَ الصَّبْرَ فَاِنَّهُ أَدْعَى إِلَى النَّصْرِ»; (صبر و استقامت را شعار خويش سازيد! بيش از هر چيز، پيروزى را به سوى شما فرا مى خواند).

منبع:

(1).سوره انفال، آيه 65.
پيام امام علي(ع)، آيت الله مكارم شيرازي.جلد2، ص 129.

گسترش فعالیت‌های قرآنی باعث صدور انقلاب اسلامی می‌شود....





دین و اندیشه > دین قرآن و متون دینی
معصومه فرزانه گفت: حضور فرهنگی و قرآنی بانوان به برکت انقلاب اسلامی فراهم شده  و برای حفظ این انقلاب و صدور آن نیازمند گسترش و ترویج فعالیت‌های قرآنی هستیم.به گزارش خبرگزاری مهر، نشست کارگروه قرآنی بانوان با حضور معصومه فرزانه؛ مشاور امور بانوان سازمان اوقاف و امور خیریه و مسئول کارگروه قرآنی بانوان، لاله افتخاری؛ استاد حوزه ودانشگاه ورئیس سابق فراکسیون قرآن و عترت مجلس شورای اسلامی، مدیران موسسات فعال قرآنی، مدیران قرآنی حوزه‌های علمیه و داوران پیشکسوت در سازمان اوقاف و امور خیریه برگزار شد و حاضران به بررسی راه‌های توسعه و گسترش فعالیتهای قرآنی بانوان پرداختند.

مسئول کارگروه قرآنی بانوان ضمن تبریکدهه ایام‌الله دهه فجر و با اشاره به حضور بالنده و پر شور بانوان پس از پیروزی انقلاب اسلامی اظهار کرد: حضور فرهنگی و قرآنی بانوان به برکت انقلاب اسلامی بوده و برای حفظ این انقلاب و صدور آن نیازمند گسترش و ترویج فعالیت‌های قرآنی هستیم که منجر به رشد و تعالی بانوان در عرصه فعالیت‌های قرآنی شود.

ایشان با بیان اینکه قرآن کریم باید در زندگی ما تجسم عینی پیدا کند، تصریح کرد: آن موقعی می‌توانیم بگوییم قرآن کریم در جامعه ما مهجور واقع نشده که این کتاب آسمانی در متن زندگی مردم جاری شود.

وی با اشاره به راه‌های عملیاتی شدن رهنمودها و مطالبات قرآنی مقام معظم رهبری در حوزه فعالیت‌های بانوان تاکید کرد: سطح قرآنی بانوان کشور در رشته‌های مختلف از جمله حفظ، قرائت و پژوهش‌های قرآنی با دیگر کشورها متفاوت بوده و چندین سطح بالاتر است.

فرزانه درباره محورهایی که باید در فعالیت فعالان قرآنی مورد توجه قرار بگیرد، گفت: محورهایی همچون لزوم رفتن به سمت فهم قرآنی، لزوم تدبر و اُنس با قرآن کریم، چگونگی تربیت و تکریم الگوهای قرآنی در خانواده و بین فرزندان، لزوم ارتباط و اُنس با قرآن کریم در مقابل دشمن و بررسی راه‌های تفکر در قرآن کریم برای جلوگیری از انحرافات باید مورد توجه فعالان قرآنی در تمامی عرصه‌ها قرار گیرد.

منبع:


شناسهٔ خبر: 4224084 - شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۰
 
 

بیانات مقام معظم رهبری درباره 22 بهمن ...


* دهه‌ى فجر، آن آيينه‌يى است كه خورشيد اسلام در آن درخشيد و به ما منعكس شد. اگر اين آيينه نبود، باز هم مثل همان دوره‌هاى تاريك و قرون خاليه، بايستى ما مى‌نشستيم و اسمى از اسلام مى‌آورديم.

* برگزارى دهه‌ى فجر، بايد مثل برگزارى جشن نيمه‌ى شعبان باشد.

* خاطره‌ى امام، بيش از هميشه، در دهه‌ى فجر و بيست‌ودوى بهمن است. حتّى بيشتر از مراسم سالگرد رحلت امام، اين بزرگداشت نشان‌دهنده‌ى شخصيت آن بزرگوار است.

* دهه فجر در حقيقت ولادت امامت در اين كشور است؛ به همان معنايى كه خود امام و اسلام براى ما ترسيم كرده‌اند.

* ۲۲ بهمن در حيات تاريخى و ملى كشور و هدايت سرنوشت ملت ايران به سوى حق و صلاح نقش بزرگى داشته است.

* در طلیعه‌ی‌ روزهای‌ درخشان‌ فجر از همه‌ چیز شایسته‌تر تكریم‌ شهیدان‌ و خضوع‌ در برابر روح‌ فداكار آنهاست‌.

* دشمنان سعى مى‌كنند انقلاب را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، انقلاب را به ياد مردم مى‌آورد. سعى مى‌كنند امام را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، تجسّم اراده و عظمت امام بزرگوار ماست.

* حادثه بيست‌ودوم بهمن و پيروزى انقلاب، پايان تحقير ملت ايران بود.

* اگر انقلاب اسلامى و امام بزرگوار ما نبود و اگر اسلام پرچمدار انقلاب و تحوّل در اين كشور نبود، هيچ اميدى وجود نداشت كه سلطه جهنّمىِ تحقيرآميز امريكا و حكومت ديكتاتورىِ قسىّ‌القلب پهلوى از اين مملكت بركنده شود.

* راهپيمايى بيست‌ودوم بهمن در جهان يك پديده بى‌نظير است؛ هيچ كشورى در هيچ مراسمى چنين اجتماعى را در شهرهاى بزرگ و كوچك به خود نمى‌بيند و به ياد ندارد؛ اين مخصوص شماست.

* راهپيمايى بيست‌ودوم بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ نشان‌دهنده‌ى عزم عمومى ملت ايران است؛ مظهر همان چيزى است كه هر دشمنى را در هر حد و اندازه‌يى از اقتدار نظامى و توانايى‌هاى تبليغاتى و سياسى، مرعوب مى‌كند.

* ملت ايران هر سال با حركت خود در بيست‌ودوم بهمن، دشمن را در جاى خود متوقف و وادار به عقب‌نشينى كرده.

* روز ۲۲ بهمن و راهپيمائى ۲۲ بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ مظهر اقتدار ملت ايران است؛ مظهر حضور مردمى و اراده و عزم ملى ملت ايران است كه مرد و زن و پير و جوان، در همه‌ى شرائط به خيابانها مى‌آيند و خودشان را در سرتاسر كشور در مقابل چشم بينندگان قرار ميدهند؛ اين خيلى باعظمت است.

منبع:

بیانات امام درباره22 بهمن

پیام انقلاب


«توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن، هنوز به پیروزی نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و رسایل بهره مند است و توطئه ها در کمین. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمان های رهبری و دولت موقت اسلامی است که توطئه ها را نقش بر آب می سازد. … با دولت موقت اسلامی همکاری نمایید تا با حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم.» این کلام، از آن امام انقلاب، پیر جماران است که در 22 بهمن 1357 خطاب به ملت انقلابی گفته شد. این کلام وصیت امام است برای تداوم انقلاب اسلامی. این کلام، پیام همیشگی تاریخ انقلاب خطاب به همه ملت های انقلابی است. امروز ایران اسلامی مان در حال رشد و بالندگی است و تأثیر آن را در سردرگمی و توطئه چینی های دشمنان ناآرام انقلاب می توان دید.

منبع:

مجله ،گلبرگ ،همن 1386، شماره 95

درخشش انقلاب اسلامی ایران در ظلمت


در 22 بهمن ماه 1357، انقلابی بس شگرف و شکوه مند با رهبری دینی حضرت امام خمینی رحمه الله و حمایت توده مردم در ایران رخ داد. این انقلاب را می توان اعجازی خواند که جهانیان را به شگفت واداشت، آن هم درست در دورانی که تفکر اندیشه غیردینی و سکولار بر جامعه جهانی قرن بیستم حاکم بود. انقلاب اسلامی ایران با توجه به دینی بودنش، شباهتی به دیگر انقلاب ها نداشت، چنان که حضرت امام خمینی رحمه الله فرمود: «شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران، از همه انقلاب ها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام».

منبع:

معانی الخبار

روز سرنوشت فرا رسید !!!

از هفدهم تا 22 بهمن 57، ایران یکی از دوره های استثنایی تاریخ سیاسی جهان را گذرانید. در این ایام، دو دولت در یک مرکز و بدون هیچ گونه مرزبندی مواجه بودند. دولتی که پشتوانه و عامل مشروعیت خود را از دست داده و از قدرت نظامی محروم گشته و با انقلابی عظیم روبرو بود. و دولتی دیگر متکی به رهبری انقلاب توده های میلیونی مردم که به جای قدرت نظامی، تنها به ارتش مردم وابستگی داشت.

با وسعت یافتن دامنه های انقلاب، قرار بر این شد که سران ارتش پهلوی، دست به کودتا زده و با به دست گرفتن قدرت، انقلاب مردمی را سرکوب سازند. از این رو از ساعت چهار بعداز ظهر روز 21 بهمن 57، حکومت نظامی اعلام شد
پس از اعلان حکومت نظامی، حضرت امام خمینی (ره) اعلام کرد که مردم به حکومت نظامی اعتنایی نکنند. مردم نیز همچنان به یورش خود به مراکز دولتی و نظامی و انتظامی ادامه دادند و تقریباً تمام این مراکز با اندک درگیری و مقاومت، تسخیر شد و به دست مردم افتاد

این درگیری ها در روز بعد نیز به شدت ادامه یافت و در این روز هزاران زن و مرد و پیر و جوان، هر یک به اندازه توان خود برای سرنگونی نهایی رژیم ظلم و جور، کوشش کردند. آنها با سنگربندی در خیابان ها، سینه سپر کردن در برابر تانک ها و با فداکاری و جانفشانی، انقلاب را به پیروزی رساندند. نه فقط در تهران، بلکه در تمامی شهرهای ایران، درگیری مردم با بقایای رژیم شاه جریان داشت هنگامی که خبر حرکت نیروهای نظامی از شهرهای مختلف ایران به سمت تهران برای سرکوب قیام مردم پخش شد، مردم شهرهای مسیر به درگیری با نیروهای نظامی پرداختند و با بستن راه، مانع حرمت آنها به سمت تهران شدند. برخی از فرماندهان رده بالای ارتش در این درگیری ها به دست مردم کشته شدند تا سرانجام، ارتش، بی طرفی خود را اعلام کرد.

روز سرنوشت فرا رسید و در 22 بهمن 1357، نظام پوسیده ستمشاهی فرو ریخت و ریشه های فاسد دودمان سیاه پهلوی از این کشور اسلامی کنده شد. مبارزه پانزده ساله ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی (ره) به ثمر رسید و با سرنگونی نظام 2500 ساله شاهنشاهی، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران پیروز گردید.

منبع:

مجله اندیشه انقلاب اسلامی، شماره 3 ,

دیـو شـد از کاخهایش در بـدر....

در مزا رآباد شـهر نیستی / اسـتخوان زندگی پوسـیده بود

مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود

دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت

خون سرخ شاهدان نوشیده بود / عنجه هاشان را به دندان می گرفت

آدمی افسـون شـیطان پلید، / گوسـفندان راضی از چوپانشـان

گر کسی بیدار می شد ناکهان / کشته می شـد بی صدا یا بی نشان

در چنین ظلمت شب ایران زمین / ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت

روح روح ا… ، جان در تن دمید / ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت

آمد آن آرام جان از هجرتش / گوئیا آن شب شـده صبح سـپید

مردمانـش گشـته با هم متحد / نـور ایمـان در دل آنها دمـید

مردم بیدار گشـته می شـدند / هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر

با غریو مشــتهای لالــه ها / دیـو شـد از کاخهایش در بـدر

نورحـق تابـید در دلهـای ما / دست ها دست خدایی گشته بود

نارها گشــته اســیرنـورها / موسـم جشن رهایی گشته بود

سالگشت دیگری ازره رسـید / تهنیت ایدوسـتان، همسنگران

شادی خود را کمی قسمت کنید / سهم دارند از شـماها دیگران

منبع:5بهمن ۱۳۹۵ در♦ مقالات ، تحقیقات و پروژه رایگان دانشجویی

استقلال آزادی جمهوری اسلامی ...

 

 

 

همدلان ، همنفسان ، عاشقان سلام، سلامی چو بوی خوش آشنایی ، سلامی از دیار احساس در لفافه ای از مهر و محبت و در طبقی از عطر گل یاس پیشکش حضور پر لطفتان و درودی چون گلواژه ی سرخ عشق به پاکی صداقت چشمانتان تقدیمتان باد.

 

سلام بر فجر و سلام بر فجر آفرینان میدان عشق
پرهای بافته را بگشا که تندیسی به لطافت نسیم روی امام، چونان تمثیلی جاندار از این دیار می گذرد و با تبسمی پاک، عشقی بی آلایش را از دروازه ی شرق عبور می دهد تا خورشیدی را به طلوعی دوباره فراخواند.


پرهای بافته را بگشا که تیغه های نور در رگهای ظلمت می دود . دانه های مدفون را به تجربه ای نیازموده دعوت می کند. اکنون باغ در انتظار مولودی جدید است.


پرهای بافته را بگشا تا برای محشریان پلی از پیغام عبودیت سازیم و سرود پیروزی و آمدن آفتابی سرخ را همگی به یک آهنگ بخوانیم.
منبع:

iranmojri.com
داستان های جالب و خواندنی


ملت مسلمان و قهرمان و مبارز ايران!

بسم الله الرحمن الرحيم
ملت مسلمان و قهرمان و مبارز ايران! در اين لحظه حساس كه به لطف خداوند تعالي مبارزات قهرمانانه شما سدهاي استبداد و استعمار را يكي پس از ديگري مي شكند و انقلاب اسلامي شما شكوفه ها و ميوه هاي خود را آشكار مي سازد، لازم مي دانم ضمن اظهار تشكر و قدرداني از يك يك شما برادران و خواهران چند نكته را يادآوري نمايم:

شما در جريان مبارزات گذشته رشد اسلامي و انقلابي خود را آشكار كرده ايد و اكنون بيش از پيش لازم است كه اين رشد را به جهانيان نشان دهيد تا جهانيان بدانند مردم مسلمان ايران مي توانند بدون قيمومت اين و آن، راه سعادت خود را انتخاب نمايند.

لهذا از شما مي خواهم كه اولا مانع آشوب و هرج و مرج بشويد و نگذاريد آشوبگران مغرض به عملياتي از قبيل غارت، آتش سوزي، مجازات متهمان و از بين بردن آثار علمي و فني و صنعتي و هنري و اتلاف اموال عمومي و خصوصي دست بزند. دشمن براي خراب كردن چهره نهضت از طريق نفوذ دادن افراد مفسد و مغرض در ميان توده مسلمان دست به چنين كارها مي زنند تا نهضت ما را ارتجاعي و وحشيانه قلمداد نمايند. من اكيدا اعلام مي كنم كه هر كس دست به چنين عملياتي بزند از جامعه انقلابي ملت مطرود و در پيشگاه خداوند متعال مسئول است.

اولا توجه داشته باشيد كه انقلاب ما از نظر پيروزي بر دشمن هنوز به پايان نرسيده است. دشمن از انواع وسايل و دسائس بهره مند است و توطئه ها در كمين ماست. تنها هوشياري و انضباط انقلابي و اطاعت از فرمانهاي رهبري و دولت موقت اسلامي است كه همه توطئه ها را نقش بر آب مي سازد.

ثالثا افرادي از دشمن كه به عنوان اسير در اختيار شما قرار مي گيرند هرگز مورد خشونت و آزار قرار ندهيد. همچنان كه سنت اسلامي است به اسيران محبت و مهرباني كنيد و البته دولت اسلامي به موقع آنها را محاكمه و عدالت را در مورد آنها اجرا خواهد كرد.

از همه شما برادران و خواهران عزيزم مي خواهم كه با دولت موقت انقلابي اسلامي كه وارث يك سلسله خرابي هاي دولتهاي فاسد گذشته است همكاري نمائيد تا به حول و قوه الهي هر چه زودتر با همكاري يكديگر ايران اسلامي آباد و آزاد را مورد غبطه جهانيان بسازيم.

والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته

منبع:

روح الله الموسوي الخميني
22/11/57
 

نقلاب اسلامی نامی همگانی

انقلاب اجتماعی 

اصطلاح انقلاب اجتماعی، درباره انقلاب‏هایی به کار می‏رود که بر اثر آنها تحولات ساختاری اقتصادی ـ اجتماعی چشم‏گیری شکل می‏گیرد. برخی چون اِسکاچْپول که تحولات اجتماعیِ ناشی از انقلاب‏ها را به شکل وسیع‏تر تعریف می‏کنند، بر آن‏اند که انقلاب ایران، انقلابی اجتماعی است؛ زیرا با دگرگونی‏های ساختاری و ارزشیِ وسیعی همراه بوده است. 

نقلاب اسلامی نامی همگانی 

از آنجا که انقلاب ایران به روشنی بر جنبش سراسری و چند طبقه‏ای متکی بود، بسیاری از تحلیلگرانِ انقلاب، آن را انقلابی مردمی یا مردمگرا می‏دانند. تردیدی نیست که انقلاب ایران از نظر نوع ائتلاف قشرهای مختلف اجتماعی در آن، پدیده‏ای کم‏نظیر به شمار می‏آید و به همین دلیل «انقلاب مردمی» قلمداد کردنِ آن جایز به نظر می‏رسد.

البته انقلاب ایران بیشتر از هر عنوانی با نام «انقلاب اسلامی» مطرح شده است. به نظر می‏رسد که با توجه به گفتمان حاکم بر انقلاب ایران، رهبری انقلاب و همچنین شکل دولت و روابط اجتماعی بعد از آن، جا دارد که انقلاب ایران به عنوان انقلاب اسلامی مطرح شود.  

عوامل اساسی انقلاب عبارتند


1-رهبری حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی که با شیوه‌ای استثنایی و فوق‌العاده‌ رهبری و فرماندهی را به عهده گرفتند و تا پیروزی نهایی هدایت جریانات را به نحو احسن انجام دادند. ویژگیهای شخصی و رهبری امام خود موضوع بحثی جدید در جامعه شناسی سیاسی می‌باشد. 

۲- حضور یکپارچه و متحد مردم در تمامی صحنه‌ها قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، آن چنان توان و قوتی ایجاد نمود که هیچ‌گونه امکانی برای مقابله با آن در اختیار رژیم شاه و اربابانش نبود. 

۳- اعتقاد به اسلام و ارزشهای آن نه تنها برای خارجیان بلکه برای سران و کارگزاران سیاسی ـ امنیتی رژیم شاه هم بخوبی شناخته شده نبود.  

منبع:

کتاب انقلاب

درآستانه دهه فجر انقلاب اسلامی/ هشدارهای شهید مطهری

درآستانه دهه فجر انقلاب اسلامی؛
هشدارهای شهید مطهری

بی‌شک علامه‌ی شهید مرتضی مطهری(ره) را باید «مغز متفکر» انقلاب اسلامی قلمداد کرد. کسانی که تاریخ انقلاب اسلامی را به خوبی مطالعه کرده‌اند، دریافته‌اند که علامه مطهری در مرتبه‌ی پس از امام خمینی(ره) چه نقش عظیمی را در عرصه‌های نظری و تصمیم‌سازی ایفا کرده‌است.
 
 در مدت 15 سالی که امام خمینی(ره) در تبعید به سر می‌بردند ایشان پل ارتباطی با ایران و هدایت‌گر جریان نهضت اسلامی به شمار می‌آمدند. گواه این ادعا آن است که امام خمینی(ره) آن هنگام که «شورای انقلاب اسلامی» را به عنوان اولین و مهم‌ترین نهاد سیاسی مدیریت نهضت اسلامی معرفی کردند، علامه را به ریاست آن برگزیدند تا بار دیگر اعتماد وصف‌ناپذیر خود را به ایشان، آشکار نمایند.
 
صد افسوس که علامه مطهری بسیار زود از قافله‌ی انقلاب جدا شد و به شهادت رسید. به یقین حضور ایشان می‌توانست بسیاری از حوادث و رویدادهای انقلاب را در سال‌های بعد، دگرگون سازد. اما در طول حیات 3 ماهه‌ی ایشان در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی (22 بهمن 1357 تا 11 اردیبهشت 1358)، علامه در قالب سخنرانی، یادداشت و مصاحبه، مطالب بسیار ارزشمند و کم‌نظیری را درباره‌ی تحلیل انقلاب اسلامی و مسایل اصلی مربوط به آن، بیان کردند که در کتاب «آینده‌ی انقلاب اسلامی ایران» گردآوری شده‌است. بخش مهمی از این بیانات به مسایلی باز می‌گردد که می‌توان آن‌ها را «واپسین دغدغه‌های انقلابی علامه مطهری» خواند.
 
در این یادداشت به صورت موجز و مختصر، برخی از این واپسین دغدغه‌ها را بازگو و تحلیل می‌کنیم.
 
1-استقلال فرهنگی و ممانعت از التقاط
 
از آن‌جا که علامه مطهری در درجه‌ی نخست یک متفکر و نظریه‌پرداز بود، بیش از هر چیز دیگر نسبت به «استقلال فرهنگی و مکتبی» جامعه‌ی ایران حساسیت نشان می‌داد. مقصود ایشان از تعبیر «استقلال فرهنگی و مکتبی» تکیه‌ی محض بر ایدئولوژی اسلامی و پرهیز از التقاط در قالب تجددگرایی بود. به نظر ایشان:
 
«ما با گرایش به مکتب‌های بیگانه، استقلال مکتبی خودمان را از دست می‌دهیم؛ می‌خواهد آن مکتب بیگانه، مکتب کمونیسم باشد یا کاپیتالیسم. با یک مکتب التقاطی، یک کلمه از این گرفتن، دو کلمه از آن گرفتن و سه کلمه از اسلام گرفتن[…] ما به استقلال مکتبی نمی‌رسیم و اگر چنین کنیم محکوم به فنا هستیم. این اعلام خطر بزرگی است که من میکنم.»[1]
 
در تعابیر نقل شده دقت کنید؛ علامه معتقد است که «التقاط» ما را به «فنا» خواهد کشاند و «التقاط» یک «خطر بزرگ» برای انقلاب اسلامی و انقلابیون است!
 
علامه در زمانه‌ای این سخن‌ها را بر زبان جاری می‌سازد که جریان‌های مارکسیستی به شدت قوّت یافته و دست به ترکیب «اسلام» با «مارکسیسم» زده بودند. به جرأت می‌توان ادعا کرد که هیچ‌یک از چهره‌های برجسته‌ی انقلاب به اندازه‌ی ایشان در این باره حساس و نگران نبودند و از خود واکنش نشان نمی‌دادند.[2]
 
جالب است که حساسیت‌ها و هشدارهای علامه نه فقط در آن هنگام (یعنی دهه‌های 40 و 50) بلکه در دهه‌های70 و 80 نیز رنگ صدق پذیرفت؛ چراکه در دهه‌های70 و 80، بخش قابلتوجهی از نیروهای انقلابی، آرام آرام، مبتلا به «استحاله‌ی فکری» و «التقاط ایدئولوژیک» شدند و فضای ذهنی آن‌ها به تسخیر آمیزه‌ای از آموزه‌های «اسلام» و «لیبرالیسم» درآمد!
 
اگر جناب علامه در این دهه‌ها به سر می‌برد، بی‌تردید، همان‌گونه که سرسختانه در برابر موج «اسلام مارکسیستی» ایستادند، در صف اول ستیز با «اسلام لیبرالیستی» نیز قرار می‌گرفتند و اجازه نمی‌دادند خلوص ایدئولوژیک انقلاب اسلامی مخدوش گردد؛ زیرا که این مسأله برای او از اهمیت حیاتی برخوردار بود:
 
«ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارایه نکنیم انقلاب ما به نتیجه و ثمر نمی‌رسد، جذب مکتب‌های دیگر می‌شویم. ولو این که رژیم را عوض کنیم، استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی به دست آوریم، اما اگر به استقلال فرهنگی، به خصوص به استقلال مکتبی نرسیم، باخته‌ایم. ما باید کاری کنیم، باید نشان دهیم جهان‌بینی اسلامی نه با جهان‌بینی غربی می‌خواند نه با جهان‌بینی شرقی»[3]
 
فراتر از این، علامه بر این باور بود که تهدیدزایی «التقاط» هم‌رتبه با تهدیدزایی «الحاد» و یا حتی شاید افزون‌تر از آن است:
 
«این مکتب‌های التقاطی به عقیده‌ی من، ضررشان برای اسلام از مکتب‌هایی که به صراحت ضدّ اسلامی هستند اگر بیش‌تر نباشد، کم‌تر نیست.»[4]
 
امروز که علامه‌ی شهید در میان ما نیست باید در گفتار عمیق او تأمل کنیم و بدانیم که «مارکسیسم اسلامی»، «لیبرالیسم اسلامی»، «ناسیونالیسم اسلامی»[5]‌سازد و به غارت می‌برد، هر چند در ظاهر و قشر، خود را به جوانب و ابعادی از اسلام آراسته باشد. و آیین و مرام دیگری که از آبشخور «التقاط» می‌نوشد؛ هویت اصیل اسلامی ما را مستحیل می
 
2- آزادی نظری
 
علامه مطهری معتقد است که برخورداری جامعه‌ی اسلامی از آزادی نظری، لازمه‌ی قطعی اعتلای معرفت و بینش اسلامی است؛ یعنی نباید گمان کرد که برای نشر و بسط حقایق اسلامی می‌بایست فضای جامعه به روی مکاتب دیگر بسته شود و تنها منطق اسلامی مجال بیان و طرح یابد. تجربه‌ی تاریخی مسلمین نشان داده که همواره اسلام در متن مواجهه‌ی نظری با دیگر مکاتب و آیین‌ها، شکوفا می‌شود و رونق می‌یابد:
 
«تصور نشود که با جلوگیری از ابراز افکار و عقاید می‌شود از اسلام پاسداری کرد. از اسلام فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد و آن منطق، آزادی دادن، مواجهه‌ی صریح، رک و روشن با افکار مخالف است.»[6]
 
بسیاری از آثار جناب علامه، در چنین فضا و چارچوبی ظهور یافته‌اند. کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» در بستر مواجهه با تفکر ماتریالیسم دیالکتیک تولید شده است. کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» پاسخی به شبهات تاریخی، درباره‌ی ایمان آوردن ایرانیان به اسلام است. کتاب «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی» در عین برخورداری از صورت ایجابی قوّی، نقدی بر نگرش مادّی و مارکسیستی نیز می‌باشد. «حماسه‌ی حسینی» در مقابله با تفسیرهای غلط از ماهیت قیام امام حسین(علیه‌السلام) و خرافه زدایی از آن تولد یافته است. کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» عبارت بود از سلسله مقالاتی که علامه‌ی شهید در پاسخ به مقالات مطبوعاتی یک نویسنده که نسبت به موقعیت حقوقی زن در اسلام انتقاد داشت، نوشته شده است.
 
باور استاد شهید به آزادی نظری تا آن‌جا گسترش ‌یافت که حتی ایشان تصریح می‌کردند که نه تنها لازم است در دانشکده الهیات، «مارکسیسم» نیز تدریس شود بلکه آن را باید یک «مارکسیست» تدریس کند. [7]‌انجامد، بلکه انقلاب اسلامی را به شکست می‌کشاند: بنابراین، ایجاد «خفقان فرهنگی» و «استبداد فکری»، نه تنها به بسط اسلام نمی
 
«اگر دولت اسلامی، جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی می‌خواهد زمینه‌ی اختناق را به وجود بیاورد، به طور قطع شکست خواهد خورد.»[8]
 
اما از آن سو، علامه تأکید می‌کند که آزادی، مطلق نیست و در درون ضوابط اسلامی قابل پذیرش است. به عنوان مثال، ایشان تصریح می‌کند که در منطق اسلامی، اندیشه‌ها و آرای آغشته به «اغفال» و «اضلال»، اجازه‌ی نشر در سطح عمومی جامعه را ندارند:
 
«اغفال و اغوا یعنی کاری همراه با دروغ، تبلیغات دروغین کردن[…] دروغ گفتن، اغفال کردن هیچ وقت نمی‌تواند آزاد باشد. این که در اسلام، خرید و فروش کتب ضلال حرام است و اجازه‌ی نشرش نیز داده نمی‌شود [به این دلیل است.] کتب ضلال یعنی کتب اغفال، کتابی که اساسش بر دروغ‌گویی است، به عنوان نمونه نویسنده تاریخ را تحریف می‌کند.»[9]
 
3- تداوم نقش‌آفرینی طبقه‌ی «روحانیت» و جایگزین نشدن آن با طبقه‌ی روشن‌فکر
 
علامه مطهری را باید هم، «منتقد باریک‌اندیش» روحانیت دانست و هم «مدافع سرسخت» آن؛ از نظر ایشان، طبقه‌ی روحانیت به این جهت که تنها حامل «فرهنگ اصیل اسلامی» است؛ بی‌بدیل و پیش‌رو است و به هیچ رو نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد. در مقابل، برخی دیگر از ایده‌ی «اسلام منهای روحانیت» دفاع کرده و معتقد به ضرورت نداشتن ـ و حتی عدم‌ مطلوبیت ـ وجود طبقه‌ی روحانیت بوده و هستند.[10]
 
آیت الله شهید در عین اعتراف به وجود نقایص و کاستی‌هایی در طبقه‌ی روحانیت[11]‌کند:، جایگزین کردن آن را با طبقه‌ی روشن‌فکر، برابر با «مسخ اسلام» معرفی می
 
«آینده‌ی انقلاب هم ـ اگر بخواهد ان شاءالله پیروزتر بماند و به نتایج نهایی برسد ـ باز باید روی دوش روحانیت و روحانیون باشد و اگر این پرچم‌داری از روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح طبقه‌ی روشن‌فکر بیفتد، به عقیده‌ی من یک نسل بگذرد، اسلام به کلی مسخ می‌شود! چرا؟ برای این‌که حامل فرهنگ اسلامی باز همین طبقه، هستند.»[12]
 
علامه مطهری، طبقه‌ی روحانیت را به یک «درخت آفت‌زده» تشبیه می‌کند که باید آفت‌هایش را رفع کرد اما از اصل وجود آن صیانت، نمود:
 
«روحانیت ما مثل یک درخت زنده‌ی آفت‌زده است، با آفت‌هایش باید مبارزه کرد. آن کسی که می‌گوید دست به ترکیبش نزنید، معنایش این است که با آفت‌هایش هم مبارزه نکنید[…] این اشتباه است. کسانی هم که می‌گویند به دلیل فلان عیب و فلان ضعف و این که فلان کس‌ها هم خودشان را وابسته به روحانیت کرده‌اند، این درخت را باید از ریشه کند، آن‌ها هم اشتباه می‌کنند. این درختی است که اگر کنده شود دیگر ما و شما قادر نیستیم به جای آن نهال جدیدی بنشانیم. با آفت‌ها و عیب‌هایش باید مبارزه کرد و آن معایب را اصلاح کرد، ولی اصلش را باید حفظ کرد.»[13]

پی‌نوشت‌ها:

 [1]مرتضی مطهری، آینده‌ی انقلاب اسلامی ایران، تهران: صدرا، صفحه‌ی 166.
[2]مقام معظم رهبری در این باره می‌گویند: «شهید مطهری در حراست از مرزهای ایدئولوژیک نهضت اسلامی، بی‌نظیر بود».
[3]آینده‌ی انقلاب اسلامی ایران، صفحه‌ی 167.
[4]پیشین، صفحه‌ی 97.
[5]«مارکسیسم اسلامی» در دهه‌های 40 تا 50 از سوی گروه‌هایی از قبیل «سازمان مجاهدین خلق» و «گروهک فرقان» سر برآورد؛ «لیبرالیسم اسلامی» در دهه‌های 70 و 80، مقوّم گفتمان اصلاح‌طلبان بود و اکنون «ناسیونالیسم اسلامی» در قالب «مکتب ایرانی» موجودیت فعّال یافته و قصد تبدیل شدن به گفتمان مسلط (هژمونیک) را دارد!
[6]مرتضی مطهری، آینده‌ی انقلاب اسلامی ایران، تهران: صدرا، ص 49.
[7]پیشین، صص 43-44.
[8]پیشین، ص 94.
[9]پیشین، ص 96.
[10]در این زمینه باید گفت برخی متفکران نقدهای غیرمنصفانه‌ی خود را درباره‌ی روحانیت تا آن‌جا پیش بردند که به ایده‌ی «اسلام منهای روحانیت» رسیدند. علامه مطهری در نامه‌ی تاریخی خود به امام خمینی(ره)، از این ایده سخن به میان آورده و سخت با آن مخالفت کرده است. ابوالحسن بنی‌صدر در سال 1356 چنین نظری را - در قالب نفی «رهبری سنتی»- ابراز کرد که جناب علامه آن را در یکی از آثار خود به نقد کشید. (نگاه کنید به: مرتضی مطهری، نهضت‌های اسلامی در صد ساله‌ی اخیر، تهران: صدرا).
[11]برای آگاهی یافتن از برخی از نقدهای علامه به روحانیت، به مقاله‌ی ایشان با عنوان «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» مراجعه کنید. (نگاه کنید به: مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران: صدرا).
[12]پیشین، ص 194.
[13]پیشین

مهدی جمشیدی

ویژگی ها و کمالات انسانی آن حضرت

الف: دانش و معرفت

آن علیا مخدّره یکی از راویان حدیث و حاملان آن بوده است، به طوری که «مُصحَف فاطمة» یکی آثار منسوب به آن حضرت هست که متأسفانه باقی نمانده است! ولی گفته می شود در اختیار حضرات ائمه ی اهل بیت(ع) بوده که به یکی پس از دیگری منتقل شده و هم اکنون در اختیار منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عجّل الله فرجه) می باشد.در خطبه هایی که حضرت فاطمه ی زهرا(س) بعد از رحلت جان سوز پدر بزرگوارش نبیّ مکرّم(ص) در جمع صحابه در مسجد النبیّ(ص) و در خانه ی خود ایراد فرمود، بهترین دلیل بر علم و دانش و معرفت ایشان می باشد.

ایمان، خداشناسی بندگی

رسول خدا(ص) فرمود: «انّ ابنَتی فاطمة[س] ملأ اللّه قلبها وجوارحها ایماناً الى مشاشها ففرغت لطاعة اللّه». یعنی؛ خداوند دل و جوارح دخترم فاطمه[س] را عمیقاً سرشار از ایمان ساخته است و او همواره در اطاعت و فرمان برداری خداوند به سر می برد.
حضرت زهرا(س) فرزندانی را تربیت نمود که هر کدام با ایفای نقش بی نظیر خود، درس عزّت و سربلندی، عشق و وفاداری، تقوا و عبودیت، صبر و شکیبائی، شجاعت و کرامت، جهاد و مبارزه، مهر و عاطفه، ایثار وگذشت، جان فشانی در راه خدا و اسلام، صلح و مدارا و… را از خود به یادگار گذاشتند و برای مسلمانان اسوه و الگو شدند.
حسن بصری می گوید: در میان امت اسلامی، فردی نیایش گرِ و اهل عبادت از فاطمه سراغ ندارم. وی به قدری به عبادت (ذکر و رکوع و سجود و دعا) می ایستاد که پاهای مبارکش متورّم می شد و از ترس خدا در نماز نفسَش به شماره می افتاد.

جهاد و مبارزه پی گیر برای خدا

آن حضرت پس از ظهور اسلام در کنار پدر بزرگوار، مادر مکرّمه اش و بنی هاشم در حالی که کودکی دو ساله بود، به مدت سه سال در محاصره شِعب ابی طالب شرکت داشت و انواع سختی ها و مشکلات و دشواری های زندگی را با اخلاص تحمل نمود.حدود یک سال بعد، مادر فداکار و مهربان خود را هم از دست داد.
آن بزرگوار پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، به همراه چند تن از بانوان مسلمان، سختی های زیادی را نیز متحمل شد و در محله ی «قبا» به پدر ملحق گردید.در جنگ های بَدر، اُحد، أحزاب، خیبر، تبوک، فتح مکه و… همانند سایر بانوان مسلمان حضور داشت و نقش و وظیفه ی انسانی و اسلامی به جنگ جویان مسلمان و درمان آن ها و سایر خدمات را ایفاء نمود.

منبع:

زندگانی فاطمه ی زهرا(س)، سید جعفر شهیدی(ره)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

اسامی ، القاب و کنیه ها

برای حضرت زهرا(س) بیش از صد اسم، لقب و کنیه گفته شده که مهم ترین آن ها عبارتند از: فاطمة، بتول، مبارکة، محدثّة، راضیّة، مرضیّة، طاهرة، صدّیقة، سیّدة، حوریّة، نوریّة، شهیدة، محبوبة، عفیفة، حبیبة، صفیّة، عالمة، معصومة، مظلومة، منصورة، جمیلة، مطهّرة، حکیمة، عقیلة، عابدة، باکیة، صابرة، امینة، امّ الائمة، امّ ابیها، امّ الخیرة، امّ الفضائل، امّ المومنین، امّ العلوم، و… .
رسول خدا(ص) : «انّ ابنَتی فاطمة[س] ملأ اللّه قلبها وجوارحها ایماناً الى مشاشها ففرغت لطاعة اللّه». یعنی؛ خداوند دل و جوارح دخترم فاطمه[س] را عمیقاً سرشار از ایمان ساخته است و او همواره در اطاعت و فرمان برداری خداوند به سر می برد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّما سِمّیت ابنتی فاطمة لأنّ اللّه فطَمَها وفَطم مُحبّیها من النّار». یعنی؛ همانا دخترم «فاطمه» نامیده شده، زیرا خداوند او و دوست دارانش را از آتش جهنّم می رهاند.

منبع:

أعلام الهدایة؛ فاطمة الزهرا(س)« سیّدة النساء»، [جلد ۳]

تربیت، فضایل و کمالات انسانی


رسول خدا(ص) فرمود: «فاطمة[س] سیّدة نساء العالَمین». یعنی؛ [دخترم] فاطمه، بهتر بانوان جهانیان است.هم چنین فرمود: «فاطمة أعزّ البریّة علیّ». یعنی؛ فاطمه[س] عزیزترین آفریدگان خداوند نزد من است. همین طور فرمود: «انّها بَضعة منّی او شَجعة منّی». یعنی؛ فاطمة[س] پاره تنِ من و بخشی از وجودم می باشد.
در شأن و فضایل و کمالات حضرت فاطمه زهرا(س) از پیامبر اکرم(ص) سخنان فراوانی نقل شده است که علاقه مندان به آثار و منابعی مانند فضایل الخمسة من الصحاح الستّة تــــالیف مرحوم آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی[ ج۳، المقصد الثالث] و منابع روائی دیگر مراجعه نمایند.حضرت صدّیقه ی کبری در نگاه ائمه معصومین(ع)، صحابه، محبّان و دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی نیز از شخصیت و جایگاه بلند مرتبه ای برخوردار است که به چند نمونه اشاره می شود:
امام جعفر بن محمّدٍ الصادق(ع) فرمود: «انّما سُمّیت فاطمة لأن الخلق فُطموا عن معرفتها». یعنی؛ همانا فاطمه نامیده شده است، زیرا مردم مخلوقات از درک و فهم مقام او ناتوانند.
امّ سلمة می گوید: «هرگاه فاطمه(س) خدمت رسول خدا(ص) می رسید، حضرت پیامبر(ص) به پا بر می خواست و دخترش را می بوسید و به او خوش آمد می گفت و دستش را می گرفت و در جای خود می نشاند… راز خود را با او در میان می گذاشت و در انجام کارها با او مشورت می کرد».
ابن صبّاغ مالکی می نویسد: «فاطمه دختر کسی است که سوره اِسراء[بنی اسرائیل]، در شأن او نازل شده است، وی همسنگ خورشید و ماه و دخت برترین انسان، میلادش پاکیزه و به اتفاق دانشمندان، بانوی بانوان است».

منبع:

مجلسی، بحار الأنوار… ص43 ج2

حضرت زهرا (س) تنها 95 روز پس از رسول خدا در این دنیا زندگی نمود

 حضرت زهرا (س) سرانجام بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانه‌اش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. فاطمه زهرا (س) گاه به زحمت از بستر برمی‌خاست و کارهای خانه را انجام می‌داد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر شهدای احد حاضر می‌گشت و غم و اندوه خود را بازگو می‌نمود.

در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری حضرت زهرا (س) آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. حضرت زهرا (س)  در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عده‌ای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی (علیه السلام) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین حضرت زهرا (س) برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود.

در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت زهرا (س) آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (علیها السلام) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمی‌داد، اما سرانجام آنان بر بستر حضرت زهرا (س) حاضر گشتند. حضرت فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که فرموده بود:هر کس فاطمه را به غضب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأیید نمودند. سرانجام حضرت زهرا سلام الله علیه، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: “شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود.”

منبع:

امالي صدوق، ص 474، ح 18.

حضرت زهرا (س)، الگوى يك بانوى مسلمان


حضرت زهرا (س) الگوى يك بانوى اسلامى است. حضرت فاطمه زهرا (س) حتی خود را بر نامحرم نابینا می پوشاند. على (ع) می فرماید: نزد پيامبر بوديم و او در منبر بود ٬پرسيد: به من خبر دهيد و بگوئيد چه چيز براى زن از همه چيز بهتر است؟ هر كس سخنى گفت و به نتيجه اى منجر نشد. مردم درمانده و متفرق شدند. من به نزد فاطمه آمدم و سؤال پيامبر را تكرار كردم. فاطمه فرمود: بهترين چيز براى زن اين است كه او مردى را نبينند و مردى هم او را نبيند.

منبع:

فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج ۱

 

مهربانترین مادر دنیا....

کجاست فاطمه امشب؟ کجاست بانوی نور؟

فاطمه جان نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان. ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه حق و شفیعه ی حشر، پدر و مادرم فدای دست های مهربانت باد. تو محور آسمان ایثاری و اولین علت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت؛ به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه ی عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از آغاز، حمایت از ولایت، سرلوحه خصایل آسمانی ات بود.

غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا ،امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.یا زهرا (س) در ایام شهادتت دلهایمان را به سوی بقیع پر داده ایم…

منبع:

سایت تبیان

در مورد ایام فاطمیه بیشتر بدانیم...

ایام فاطمیه یا ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) شامل ۲۰ روز از ماه‌های جمادی‌الاول و جمادی الثانی است که شیعیان به عزاداری برای حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دختر پیامبر مسلمانان می‌پردازند.
شیعیان پیرامون تاریخ درگذشت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دو روایت متفاوت شامل هفتاد و پنج روز بعد از درگذشت حضرت محمد(ص) و دیگری نود و پنج روز را مورد وثوق می‌دانند.از آنجا که درگذشت حضرت محمد (ص) در در بیست و هشتم صفر بوده‌است به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخ سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل را «فاطمیه اول» می‌دانند. بنا به روایت نود و پنج روز، تاریخ شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را در سوم تا پنجم جمادی الثانی دانسته و آنرا «فاطمیه دوم» می‌نامند.

در فرهنگ عامه، به دهه دوم جمادی الاول، از دهم تا بیستم آن ماه که بر اساس روایت ۷۵ روز شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در میان آن روزها واقع شده‌است، «دهه اول فاطمیه» و به دهه اول جمادی الثانی، از اول تا دهم جمادی الثانی که بنا به روایت ۹۵ روز، شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در میان این روزها اتفاق افتاده «دهه دوم فاطمیه» می‌گویند.

در فرهنگ عامه شیعیان عراق به جای دو دهه سه دهه برگزار می‌شود، که «دهه اول فاطمیه» ۴۰ روز بعد از درگذشت حضرت محمد(ص) می‌باشد، که مورخ هشتم ربیع الثانی است. البته این تقسیم بندی در شهرهایی مانند قم و تهران نیز وجود دارد.

مناسبت روز پرستار،

مقام معظم رهبری، درباره ارج نهادن به مقام پرستاران می فرماید: «به مناسبت روز پرستار، یک جمله کوتاه در باب ارزش خدمت پرستاران عرض می کنم و آن، این است که همه موظفیم از این انسانهای فداکار و پر عاطفه و دل سوزی که با عمل انسانیِ پرستاری خود، از بیماران در مراحل دشوار بیماری مواظبت و حمایت می‌کنند، به عنوان احترام به ارزش انسانی والا، قدردانی کنیم.

پرستاری، حرفه‌ای انسانی و اسلامی است و جامعه و کشوری مثل ما، که سرشار از عواطف گوناگون است، و نقش عواطف در این جامعه، همواره نقش برجسته ای بوده است، باید به این حرکت عاطفی بزرگ ـ که دارای مبنای عقلانی و فکریِ راسخی هم هست ـ به چشم احترام بنگرد»

منبع:

نشریه گلبرگ، ش 75

 

حرفه‌ای مقدّس و ارزشمند

پرستاری، حرفه‌ای مقدّس و ارزشمند است؛ به طوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله ، پرستار را در قیامت، هم نشین ابراهیم خلیل می داند و می فرماید: «هر کس یک شبانه روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل محشور می‌کند».

حضرت امام خمینی رحمة الله علیه نیز در مورد ارزش پرستاری فرموده است: «پرستاری از بیمار، امر بسیار مشکلی است، لکن خیلی ارزشمند است. … شما متوجه باشید که شغل شما، شغل بسیار شریفی است و از آن طرف، مسئولیتش هم زیاد است». مقام معظم رهبری هم به پرستاران توصیه می‌فرماید: «پرستاران هم ـ چه زن و چه مرد ـ قدر خودشان را بدانند واین حرفه را مقدّس بشمارند».

منبع:

پایگاه خبر نگاری پرستاران

آقاجان...ببخشید مارا که همش بی خیالیم...تسلیت

این روزها خودم هم نمیدانم چه شده….

نمیدانم در درونم چه میگذرد…

آخر چراااا….نمیدانم و همین که نمیدانم که چه شده مرا آزار می دهد…دلم که میگیرد می سوزم و می سازم …

او مهربان است …خوب میدانم و خوب می شناسمش….

اما درد این چند جوان همانطور که دل امام زمان (علیه السلام) را  آتش میزند این روزها حالم را گرفته است خودم هم نمیدانم …

بر او چه می گذرد …. و اندوه با او چه می کند….

و بعضی از ما انسان ها گاهی انسانیت خود را به فراموشی میسپاریم…

با این وجود ادعای یاری امام زمانمان را می کنم….

خدا کند کوفی عیان نباشیم…

و بدانیم چ میکنیم.

آقا ببخشید

شما

کمی مارا در قنوت وترتان دعا کنید

 

منبع: دلنوشته تولیدی/ زهرا شاهبازی

حقیقت لقای الهی...


در دعای ندبه وقتی جریان دعا به حضرت صاحب الزمان (ارواحنافداه) می‌رسد، چنین عبارتی آمده است: «یَاابْنَ مَنْ دَنَی فَتَدَلیَّ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنَی دُنّوا وَاْقتِرابا مِنَ اْلعَلِیِّ اْلاَعْلَی»، یعنی می‌خواهیم از جدايی امام عصر (سلام الله علیه) ناله کنیم و آرزوی وصال داشته باشیم، این آخرین سخن انسان است، گویا کامل ترین مقامی است که در مورد بنده وجود دارد.

در قرآن شریف نیز در باره معراج پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آمده است: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلََّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى» سپس نزدیک و نزدیک‌تر شد تا جايی که به اندازه‌ي دو کمان یا نزدیک‌تر شد. این درخواست، مرتبه‌ي بسیار بلندی است و به همه کس داده نمی‌شود، حتی انبیای اولواالعزم اما می‌توان به آن نزدیک شد.

حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرماید: خداوندا این نورانیت و بصیرت قلوب که اولیاء از تو خواستند و خواهش نمودند که به نورانیت آن، واصل به تو شوند، چه بصیرتی است؟ بار الها، این حجب نور که در لسان ائمه‌ي معصومین (علیهم السلام) ما متداول است، چیست؟ این معدن عظمت و جلال و عزّ قدس و کمال چه چیزی است که غایت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمی آن هم محرومیم، تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا، ما که بندگان سیه روی سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت از چیز دیگر اطلاع نداریم و در فکر اطلاع هم نیستیم، تو خود نظر لطفي به ما کن و ما را از این خواب بیدار و از این مستی هوشیار فرما.

ما هنوز به این نور نرسیده ایم، امّا ائمه‌ي معصومین (علیهم السلام) بدان رسیده اند، با این حال، همین نور را نيز حجاب می‌دانند. در ادامه حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) می‌فرماید: «در هر صورت برای اهلش همین یک حدیث کفایت می‌کند تمام عمر خود را صرف کنند برای تحصیل محبت الهی و اقبال وجه الله». اگر انسان ارتباط خود را با خدا قوی کند، خواهد دید که محجوب و محروم نمی‌شود. برخی از نکات، بسیار عجیب است.

از یکی از بزرگان اهل معنی پرسیدم: علت این که عصرهای جمعه دل انسان می‌گیرد و غمگین می‌شود چیست؟ فرمود:«چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنافداه) به سبب عرضه‌ي اعمال انسان ها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر می‌شوند. او قلب و مدار وجود است.»

منبع:

شرح چهل حدیث،432

سانچی دیگر طاقت نیاورد و به زیر اب فرو رفت ...

محسن بهرامی اظهار داشت:‌ این نفتکش حامل 115 هزار تن میعانات با درجه اشتعال منفی 18 درجه بود که با کمترین حرارت مشتعل می‌شود و حتی اگر اطفای حریق انجام شود ممکن است با یک نقطه داغ مجددا مشتعل شود.

وی افزود: در اطراف کشتی میعانات گازی و گازهای سمی پس از حادثه پخش شده بود و آتش نیز به سمت راست کشتی محدود شده بود.

بهرامی ادامه داد: اطفای چنین حریقی حاصل از این میعانات بسیار خاص و ویژه است و روند اطفای حریق باید مستمر و با تیم کافی انجام شود. اینگونه حریق‌ها مشخصات خاص اطفا را می‌طلبد و نمی‌توان به راحتی با اینگونه حریق‌ها جنگید و آن را متوقف کرد.

وی گفت: برای اطفای حریق چنین محموله‌ای باید به صورت چند جهته و مستمر عملیات انجام داد ضمن آنکه هلی‌کوپتر از نظر فنی مناسب اطفای چنین حریق‌هایی نیست.

سخنگوی نفتکش افزود: در حال حاضر کشتی‌های آتشخوار، آب، کف و فوم را به محل شعله‌های نفتکش می‌پاشند که پاشیدن آب بابت خنک کردن نفتکش است.

وی با اشاره به ورود تیم نجات و تجسس چینی به داخل نفتکش به مدت نیم‌ساعت گفت: MRCCشانگهای اعلام کرد که در قسمت‌های داخلی نفتکش دما بسیار بالا است که از شناورهای آتشخوار بابت پاشیدن آب و خنک کردن استفاده می‌شود.

بهرامی با بیان اینکه در حال حاضر یدک‌کش ژاپنی نیز عملیات اطفای حریق را انجام می‌دهد، گفت: اولویت ما نجات جان دریانوردان و خدمه این کشتی است زیرا آنها سرمایه واقعی این کشور هستند.

وی درباره کشتی فله‌بر چینی که با نفتکش سانچی برخورد کرد، گفت: این کشتی فله‌بر با ظرفیت 75 هزار تن از آمریکا به سمت چین می‌آمد همه این کشورها مجهز به تجهیزات راداری، موقعیت‌یاب و غیره هستند.

سخنگوی نفتکش گفت: کشتی‌ها در حرکت خود مانورهایی دارند و حادثه سانچی در محلی رخ داده که تعداد زیادی کشتی بزرگ ماهیگری حضور داشته‌اند و تورهای کف‌کش‌ آنها کیلومترها امتداد دارد ممکن است کشتی‌ها به آن منطقه که می‌رسند تغییر مسیر می‌دهند زیرا وجود چنین کشتی‌‌های ماهیگیری ممکن است محاسبات افسر کشتی را به هم بریزد و همه اینها البته خام هستند و قطعاً پس از رمزگشایی جعبه سیاه اطلاعات دقیق خارج می‌شود.

وی افزود: در زمان بروز چنین حوادثی کشتی‌ای مثل سانچی به راحتی تغییر مسیر نمی‌دهد و این تغییر مسیر دقیقه‌ها به طول می‌انجامد.

بهرامی با بیان اینکه حادثه نفتکش سانچی جزو بدترین نوع سوانح دریایی است، گفت: فقط در سال 1972 در آرژانتین حادثه‌ای بدین شکل رخ داده بود.

منبع:

از روز نامه دنیای اقتصادی

خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود ....


آیت الله بهجت : کسی که عرضه اداره خانواده را ندارد حالا علیه این سید بزرگوار که جهان اسلام را اداره میکنند حرف میزند
پایگاه صالحات آیت الله احدی :

مقام معظم رهبری - عزیز ما - معمولاً می آمدند خدمت جناب آقای بهجت ، دو تایی با هم خیلی نشست داشتند .

یک مرتبه در حال بازگشت از فرودگاه بودم ، یک پیرمرد بزرگوار محاسن سفید معمم روحانی را دیدم کنار جاده ایستاده ، ایشان را سوار اتومبیل کردیم . بعد دیدم انسان بسیار با فضلی است ، این پیرمرد بزرگوار نقل می کرد :

خدمت آیت الله بهجت بودم ، آقایی از علمای تبریز آمد و علیه آقای خامنه ای صحبت هایی کرد و یک سری گزارشاتی داد .

- فکر کرد چون آقای بهجت عارف است و ساکت و سیاسی حرف نمی زند ، پس نسبت به آقای خامنه ای بدبین است -

یک مرتبه آقای بهجت که مشغول ذکر بود از جا بلند شد و گفت :

خودش عُرضه اداره کردن خانواده را ندارد ، حالا علیه این سید بزرگوار که جهان اسلام را دارند اداره می کنند حرف میزند .

بعد از جا بلند شدند و در را بست و رفت به اطاق دیگر .

بنده غافلگیر شدم .

خوب ببینید عارف اینچنین حرف میزنه ، عالم اینجوری حرف میزنه ، بلده .

و لذا تنها جایی که آقای خامنه ای به خودش تسلیت گفت در مرگ آقای بهجت بود .


گفتنی است که آیت الله بهجت درباره امام هم کلام معروفی دارند که:
“اسراری از آقای خمـــینی میدانم که تاکنون نگفته ام و نخواهم گفت.”

منبع:

سخنان ایت الله بهجت درباره رهبر کبیر انقلاب

گوهر نایاب!!!!


آیت الله العظمی بهجت: همان یکبار که گفتند حضرت علی علیه السلام جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای هفت پشتمان کافیست

وقتی ایشان (مقام معظم رهبری) برای رهبری انتخاب شدند عده ای به آیت الله بهجت گفتند: آقای خامنه ای جوان است برای برای رهبر شدن!

آیت الله بهجت در جواب آن عده فرمودند: همان یکبار که گفتند حضرت علی علیه السلام جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای هفت پشتمان کافیست…

دید سیاسی آیت الله بهجت بر خیلی از شاگردان ایشان پوشیده نیست و ایشان همواره بر حضور شاگردان ممتاز خود همچون آیت الله مصباح و دیگران بر حضور در عرصه سیاست تاکید داشتند.

آیت الله مصباح یزدی در این زمینه می فرمایند: «بنده بايد عرض كنم كه بزرگ‌ترين مشوّق خود بنده در پرداختن به مسائل سياسي و اجتماعي، خود ايشان بوده‌اند و به صورت‌هاي مختلف به دوستان و كساني كه در درس شركت مي‌كردند، سفارش مي‌كردند كه به اين‌گونه مسائل اهميت بدهند و اشاره مي‌كردند كه اگر كساني كه تقيّد به مسائل علمي و معنوي دارند، به اين كارها نپردازند، روزگاري بيايد كه جوّ سياست اجتماع به دست نااهلان بيفتد و جامعه اسلامي را از مسير خودش منحرف كند. حتي گاهي پيغام‌هاي خاصي براي حضرت امام (قدس) در ارتباط با همين مسائل سياسي مي‌دادند كه در يك موردش بنده با يكي از دوستان، واسطه در رساندن اين پيام خاص به حضرت امام بوديم».


آیت الله العظمی بهجت:اگر مردم می‌دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی‌نشست‌

منبع:

سخنان ایت الله بهجت

 

ضعف در خداشناسی......

 

 یکی از مهمترین عوامل معنوی که موجب می‌شود تا انسان نسبت به نماز صبح اهمیت ندهد، عدم معرفت و شناخت نسبت به خداوند متعال و الطاف وی است، فرض کنید اگر با یکی از مسئوالان که حل مشکلتان در دست اوست قراری گذاشته‌اید و یقین دارید که وی در همان ساعت مقرر منتظر شما است. آیا واقعا شب به راحتی می‌خوابید و دیر بر سر قرار حاضر شده و یا با کسلی با وی مواجه می‌شوید؟

 اگر انسان واقعاً نسبت به الطاف الهی کمترین معرفتی داشته باشد و بداند که کسی که در نماز با او صحبت می‌کند، همانی است که او را از نیستی به دنیا آورده و تمامی نعمت های خود را نیز بر او ارزانی داشته تا به نهایت کمال و درجات بالای بهشتی دست پیدا کند و او همانی است که اختیار کمی و زیادی روزی‌اش را دارد ؛ همانی است که مرگ و زندگی‌اش در ید قدرت اوست، با این حال آیا نسبت به نماز با بی‌حالی برخورد خواهد کرد و یا آنکه سر از پا نشناخته و با تمام وجود به اقامه نماز عاشقانه خواهد پرداخت

منبع:

اسرار و آداب نماز 219.

خاطره آیت الله بهجت ....

 
یادم هست، ایشان در همان سال های هفتاد، دیدم ظهر که از مسجد آمد، عمامه را برداشت و با لباس دراز کشید. پرسیدم: آقا چی شده؟ آیا حالتان بد شده، دکتر بیاوریم، فرمود: نه نگران نباشید، به شدت نیاز به خواب دارم. نگاه کردم دیدم ایشان کمتر از سه ساعت و نیم، شب و روز می‌خوابید. همه‌اش کار می‌کرد، به این اندازه، خودش درباره بعضی اساتید می‌گفت، یک ساعت از خوابشان کم کردند، فلان  کتاب را نوشتند. گویا منظور ایشان مرحوم مامقانی بود که در آخر کتاب خویش نوشته بود من سه ساعت را تبدیل به دو ساعت خواب کردم تا توانستم کتاب را به اتمام برسانم. مرحوم ابوی، می‌فرمودند: من نمی‌دانم دو ساعت هم می‌شود خوابید؟ سه ساعت که می‌شود؛ ولی دو ساعت را نمی‌دانم. 

منبع:

الکافی- الإسلامیة، ج‏3، ص: 283

*امر و نهی به فرزندان....


امر و نهی کردن و تحکّم ایشان، بیشتر در حلال و حرام بود. از آن زمان که من بالغ شدم و به سن پانزده سالگی رسیدم، یک‌بار هم دستور نداد نانی بخر یا چیزی تهیه کن. گاهی با عبارات لطیفی به ما می‌فهماند مایلند کاری کنیم؛ مثلاً می‌فرمود: «اگر نانی باشد، شاید اینجا صرف شود». و یا می‌فرمود: «مادرت مایل است که فلان چیز در خانه باشد».
آیا ایشان اصولا عصبانی هم می شدند؟ به ویژه در منزل با فرزندان؟
گاهی کمی عصبانی می شدند، اصولا ایشان تحمل گفتگوی طولانی با کی نداشت. ولی کاملا، بر خود مسلط بود و عصبانیت کمتر بروز و ظهور داشت. در چندجا بیشتر عصبانی ایشان، آشکار می شد، اگر کسی، سخن یا حرکت شبهه ناکی انجام می داد، یا خدای نکرده خلاف شرعی انجام می داد، آنگاه تندی می کرد، و نیز هنگامیکه کسی اسرار ایشان را  که مایل نبود دیگران را بدانند، افشا می کرد، ناراحت می شد.ولی در امور دیگر، اغلب سعی می کرد یا از مجلس، بیرون برود یا تهدید به بیرون رفتن می کرد.

 منبع:

مجموعةورام ،ج1،ص47
 

*طلب شفاء برای بیمار


صحبت از بیماری شد، ما مرتب از ایشان می شنیدیم وقتی، شخصی تقاضای شفا و بهبودی مریضی را می کرد، دستورالعمل های خاصی می دادند؛ اشاره ای داشته باشید.
بله! ایشان می فرمودند: اگر انسان به طبّ مأثور اهل بیت و ائمّه اطهار(علیهم السلام) عمل کند، کمتر به بیماری مبتلا می شود. خرما، شیر، ماست و روغن زیتون را جامع بین غذا و دواء می دانست. توصیه داشت تا گرسنه نشدید، نخورید. سفارش می کردند، لقمه ها را کوچک بردارید و زیاد بجوید. البته وقتی کسی می آمد و مریضی داشت، توصیه هایی هم به او داشتند و در کنار دعا، می فرمودند: زیاد صدقه دهید و سعی کنید، حتی اگر مبلغ کمی هم هست، آن را بین فقراء، پخش کنید، صدقه، شفا دهنده است و به مومنین بگویید برای مریض دعا کنند. اگر فرد تمکن مالی داشت، دستور قربانی کردن می دادند تا گوشت آن بین فقراء تقسیم شود. تاکید داشتند در صورت توانایی، مریض در
 مابین الطلوعین، در هوای آزاد قدم بزند. وقتی کسی به حالت مضطر می آمد و درخواست طلب شفاء می کردند، می فرمودند: به مریض، مخلوط تربت سیدالشهداء و آب زمزم، مرتب بخورانید.

منبع:

سخنان ایت الله بهجت ،الکافی ،ص 32

خداوندشاهد بر اعمال ....ادما


ممکن است با وجود شهادت تمام شاهدان، باز این انسان لجوج و عنود حاضر به پذیرش خطاهای خود نباشد، در این جاست که خداوند با زبان حال به بنده‌ی خود می‌گوید: «ای بی‌حیا؛ در مقابل من و دیدگان من گناه کردی؛ خود من شاهد گناه تو بوده‌ام.» آری خداوند شاهد اعمال ماست و ما در منظر خداوند مرتکب گناه و معصیت می‌شویم. حتی خداوند گاهی از سر لطف و رحمت اجازه نمی‌دهد که فرشتگان نیز از برخی از اعمال انسان آگاه شوند و تنها خداوند است که از تمام امور ظاهر و باطن انسان با خبر است و امیرالمومنین علیه‌السلام نیز در دعای کمیل خود به این مطلب اشاره فرموده‌اند که: «و کنت انت الرّقیب علیّ من ورائهم و الشّاهد لما خفی عنهم و برحمتک اخفیته و بفضلک سترته.» «خدایا علاوه بر فرشتگانت و اعضا و جوارح بدن، خودت پیگیر اعمال من بودی و بر آنچه به واسطه‌ی رحمت و فضلت بر ملائکت مخفی نمودی شاهد و ناظر بودی.»
و به راستی باید بر حذر بود از آن روزی که حاکم و شاهد یک نفر بوده و همان کسی که عمل انسان را مشاهده می‌کند، حکم نهائی را نیز در مورد او صادر می‌نماید.

منبع:

مستدرک الوسائل، ج 9، ص 7

دادگاه الهی در برزخ


دومین دادگاه الهی برای محاسبه‌ی اعمال انسان، دادگاه برزخ است. بعد از مرگ و در عالم برزخ، خداوند دادگاهی تشکیل داده و با ارسال دو ملک خود، سوالاتی را از بندگان خود خواهد پرسید. اکثر سوالات در این دادگاه سوالات اعتقادی است و از افراد در مورد خدائی که پرستیده‌اند، پیامبری که گوش جان به کلام او سپرده‌اند، کتابی را که به عنوان کتاب هدایت پذیرفته‌اند و امامی که او را پیشوای خود قرار داده‌اند سوال خواهد شد.
اگر چه در ظاهر، این سوالات بسیار آسان به نظر می‌رسد و می‌توان در چند دقیقه جواب تمام آن‌ها را از حفظ نمود ولی باید به این نکته توجه داشت که در آن دادگاه، تنها حقائق را می‌توان بر زبان جاری کرد. اگر فردی در دنیا تنها در برابر خداوند سر تعظیم فرود آورده باشد در آنجا نیز می‌تواند بگوید «الله ربّی»؛ اما اگر به جای خدا، در برابر پول و ثروت سر تعظیم فرود آورده باشد به جای اینکه خداوند را ربّ و پروردگار خود معرفی کند، پول و ثروت را پروردگار خود می‌داند و اگر فردی در دنیا به جای پیروی از پیامبر الهی، از نفس و شهوت خود پیروی نموده باشد در آنجا نیز شهوت را به عنوان پیامبر خود معرفی می‌کند؛ لذا برای دادن پاسخ صحیح به پرسش‌های برزخی، باید تمام اعتقادات با همه‌ی وجود انسان و با جسم و جان او در آمیخته باشد تا در آن هول عظیم نیز بتواند آنچه در قلب دارد بر زبان آورد.
بعد از فراق از دادگاه برزخ، تکلیف شخص مشخص شده و یا به بهشت برزخی منتقل می‌شود و یا در دوزخ برزخی جای می‌گیرد و به فرموده‌ی پیامبر عظیم الشان صلی‌الله‌علیه‌واله: «الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرَان.» «قبر (برزخ)، باغی از باغ‌های بهشت و یا حفره‌ای از حفره‌های دوزخ است.

دومین دادگاه الهی برای محاسبه‌ی اعمال انسان، دادگاه برزخ است. بعد از مرگ و در عالم برزخ، خداوند دادگاهی تشکیل داده و با ارسال دو ملک خود، سوالاتی را از بندگان خود خواهد پرسید. اکثر سوالات در این دادگاه سوالات اعتقادی است و از افراد در مورد خدائی که پرستیده‌اند، پیامبری که گوش جان به کلام او سپرده‌اند، کتابی را که به عنوان کتاب هدایت پذیرفته‌اند و امامی که او را پیشوای خود قرار داده‌اند سوال خواهد شد.
اگر چه در ظاهر، این سوالات بسیار آسان به نظر می‌رسد و می‌توان در چند دقیقه جواب تمام آن‌ها را از حفظ نمود ولی باید به این نکته توجه داشت که در آن دادگاه، تنها حقائق را می‌توان بر زبان جاری کرد. اگر فردی در دنیا تنها در برابر خداوند سر تعظیم فرود آورده باشد در آنجا نیز می‌تواند بگوید «الله ربّی»؛ اما اگر به جای خدا، در برابر پول و ثروت سر تعظیم فرود آورده باشد به جای اینکه خداوند را ربّ و پروردگار خود معرفی کند، پول و ثروت را پروردگار خود می‌داند و اگر فردی در دنیا به جای پیروی از پیامبر الهی، از نفس و شهوت خود پیروی نموده باشد در آنجا نیز شهوت را به عنوان پیامبر خود معرفی می‌کند؛ لذا برای دادن پاسخ صحیح به پرسش‌های برزخی، باید تمام اعتقادات با همه‌ی وجود انسان و با جسم و جان او در آمیخته باشد تا در آن هول عظیم نیز بتواند آنچه در قلب دارد بر زبان آورد.
بعد از فراق از دادگاه برزخ، تکلیف شخص مشخص شده و یا به بهشت برزخی منتقل می‌شود و یا در دوزخ برزخی جای می‌گیرد و به فرموده‌ی پیامبر عظیم الشان صلی‌الله‌علیه‌واله: «الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرَان.» «قبر (برزخ)، باغی از باغ‌های بهشت و یا حفره‌ای از حفره‌های دوزخ است.»

منبع:

. بحار الأنوار، ج 70، ص 346.

1 3 4 5