آیا خدا دین را به زور به انسانه تحمیل کرده...

 

شبهه می‌کنند که خداوند دینش را با زور به مردم تحمیل می‌کند، و در بیشتر آیات قرآن وعده‌ی عذاب می‌دهد، پس این خود نشان می‌دهد که فطرت انسان نیاز به خدا ندارد. چون اگر داشتند، با میل و اراده‌‍‌ی خود مسلمان می‌شدند، نه با زور و تهدید. پاسخ چیست؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر مسلمانی ارادی نبود، همین طغیان کنندگان نیز تسلیم امر پروردگارشان می‌شدند؛ پس همین که خودشان منحرف و معترضند، پاسخ مستند و مستدلی می‌باشد بر این که انتخاب دین اختیاری است و نه زوری و تحمیلی. آیا فقط هر کس مسلمان شده، با زور و تحمیل مسلمان شده است و کافران از این زور و تحمیل خداوند متعال، معاف و مستثنا شده‌اند؟!

پس با کمی تأمل و تفکر در مورد ادعا، پاسخ‌ها روشن می‌گردد؛ اما جهت توجه بیشتر ذهن، به چند مطلب پیرامون ساختار همین شبهه، اشاره می‌گردد:

توحید:

●- آیا ایجاد کنندگان این شبهه، قبول دارند که خدایی هست و سپس او را متهم می‌سازند که «دینش را به زور تحمیل می‌کند»! یا اصلاً وجود خداوند سبحان و بالتبع نبوت و دین را قبول ندارند؟!

اگر قبول دارند که خدایی هست، پس باید خود و هر چه هست را بنده و مخلوق او بدانند. باید از یک سو او را علیم و حکیم بدانند؛ منزه از هر عیب و نقص و توصیفی که مختص مخلوقات می‌باشد بدانند؛ و از سویی دیگر، خیال نکنند که خودشان بیشتر از خالق‌شان می‌دانند!

●- و اگر وجود خداوند سبحان را قبول ندارند، پس چرا می‌گویند: «خدا دینش را به زور تحمیل می‌کند»؟! چطور ممکن است که عاقلی وجود “فاعل” را قبول نداشته باشد، اما “فعل” را به او نسبت دهد؟!

●- نتیجه آن که این شبهه‌پردازان، هم جاهل هستند، هم کافر هستند و هم معاند. یعنی چنین نیست که قبول نداشته باشند، بلکه چون ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس، می‌دانند که خدایی هست و بازگشت به سوی اوست، اما به جنگ خالق خود و پروردگار عالمیان رفته‌اند.

دین:

●- آیا ایجاد کنندگان این شبهه، اصلاً می‌دانند که “دین” یعنی چه؟ اگر نمی‌دانند که نباید در مورد دین خدا سخن بگویند، و اگر می‌دانند، لابد آگاه هستند که خودشان نیز نوعی “نوعی” دین دارند و در عالم هیچ کسی “بی‌دین” نیست، ولو دینش حق نباشد و باطل باشد. در سوره الکافرون فرمود که به کفار بگو: «دین شما برای خودتان، دین من برای خودم»، یعنی کفار نیز دین دارند.

●- دین، به مجموعه‌ی جهان‌بینی، اعتقادات و بایدها و نبایدهای منطبق با آن گفته می‌شود، پس هیچ کسی بی‌دین نیست؛ حال خواه مسلمان یا مسیحی باشد، خواه هندو و بودایی، و خواه پیرو ایسم‌ها، و یا بنده و تابع هوای نفس خود و دیگران.

تمامی این ادیان، تشویق و تهدید دارند؛ حتی هوای نفس نیز با مشتهیات تشویق می‌کند و با فشارها تهدید می‌کند، آیا با زور تحمیل می‌کنند؟! یا هر گرونده‌ای با اراده و اختیار خود انتخاب کرده و به سوی محبوبش می‌رود؟!

اگر با زور تحمیل شده بود که همه یک دین داشتند.

زور و تحمیل:

●- به نظر می‌رسد حتی معنا و مصداق واژه‌هایی چون: «زور و تحمیل» را نمی‌دانند، وگرنه دست کم به خودشان نظری می‌انداختند و چنین ادعایی ننموده و به او افترا نمی‌بستند!

آیا خداوند متعال که به زعم آنها «دینش را به زور تحمیل می‌کند»، زورش به آنها و سایر کفار، مشرکان، منافقان، ظالمان، فاسدان و فاسقان نرسیده است؟!

اگر دین زوری و تحمیلی بود که برای کسی راه گریزی نبود و همگان اهل معرفت، ایمان، تقوا و عمل صالح می‌گردیدند!

اگر دین زوری و تحمیلی بود که دیگر نه پیامبر، وحی، کتاب، تعلیم و تربیت لازم بود، نه حق و حقوقی بیان می‌شد و نه توصیه‌ها و تأکید بر رعایت آنها کارآیی داشت، و نه کسی می‌توانست به انکار و دشمنی با او برخیزد!

تهدید:

●- معنای “تهدید” را نیز نمی‌دانند؛ و گرنه می‌فهمیدند که نه تنها “تهدید"، زور و جبری را به دنبال نمی‌آورد، بلکه می‌فهمیدند که تمامی شئون جزئی و کلی، شخصی و اجتماعی انسان، از یک سو با “تشویق” و از سوی دیگر با “تهدید” مواجه می‌باشد؛ مانند عقل و جهل – یا سلامتی و بیماری.

●- اگر قرار بود که حکومت‌ها و مردمان، با تهدید اصلاح شوند که هم اکنون جهان به بهشتی روی زمین مبدل می‌گردید. و اگر قرار بود که مردمان عاقل و صالح، با “تهدیدهای” جاهلان متکبر و زورگو، تسلیم گردند که ایستادگی و مقابله‌ای رخ نمی‌داد.

●- آیا اگر کسی فرزند خود را “تهدید” نماید که «اگر به مدرسه نرفته و درس نخوانی، بدبخت می‌شوی»، او به زور مجبور به تحصیل و فراگیری علوم می‌گردد؟!

●- اگر بگوید: «در صورتی که بی‌عقلی کنی و به سوی اعتیاد و فساد بروی، اولاً تو را از خانه بیرون می‌کنم و ثانیاً این خودت هستی که در آینده‌ها‌ی نزدیک و دور، معذب شده و به هلاکت خواهی رسید»؛ او مجبور می‌شود؟!

●- اگر مصلحی، جامعه‌ای را “تهدید” نماید که اگر “دوست شناس و دشمن شناس نباشید – اگر هوشیار و بصیر نباشید – اگر اهل کار و تلاش نباشید – اگر حافظ عزّت خود نباشید - اگر مقابل تهدیدات و دشمنی‌ها ایستادگی نکنید – اگر به تولید ملی اهمیت ندهید و …، آن جامعه به زور مجبور به رشد و کمال می‌گردد؟! و یا فقط جامعه‌ی عاقل و بصیر و سالم، درس می‌گیرند و به اختیار خود عمل می‌نمایند؟

فطرت و نیاز:

بدیهی است که معنای “فطرت و نیاز” را نیز نمی‌دانند و یا خود را به نادانی می‌زنند! بالاخره بخواهند یا نخواهند، انسان “غنی = بی‌نیاز” نیست، نه در اصل وجودش (نیاز به خالق) و نه حیات و رشدش (نیاز به ربّ، رازق، هادی و …)؛ بنابراین، خود را با عقل و فطرت، نیازمند به غیر می‌بیند؛ و با همان عقل و فطرت، به سوی “غنی = بی‌نیاز” گرایش دارد، نه به سوی سایر نیازمندان مانند خود و یا نیازمندتر از خود. منتهی عقل و فطرت که محجوب و مستور گردید، به اوهام متکی می‌گردد و غیر خدا را معبود می‌گیرد.

هدایت:

●- فرض کنید که به کسی بگویند: «شما باید بروید» و خودش هم می‌بیند که در حال رفتن است؛ اما نگویند: «به کجا بروی؟ چگونه باید بروی؟ و چرا»؟! خب، حال او چه کند؟ به کجا برود و چگونه و چرا؟! چنین رفتنی، حاصلی جز گمراهی و سرگردانی “ضلالت” و بالتبع “هلاکت” دارد؟!

●- پس چگونه فرض می‌کنند که اگر پروردگار علیم و حکیم نفرماید که چه راهی به کدام مقصد می‌رسد و هر کاری، چه نتیجه و عاقبتی دارد، هدایت صورت گرفته و هر کس به دلخواه خود مسلمان می‌شود؟! این چه منطقی است؟!

●- پس، نه تشویق خداوند متعال جهتی را به زور تحمیل می‌نماید و نه تهدید او؛ بلکه همه تعلیم برای هدایت است، و قیام کنندگان به علم، به عقل و به قسط، هدایت می‌شوند.

“تعلیم"، یعنی علم آموختن و آگاه نمودن. یعنی به انسان می‌آموزد که “اول و آخر” کجاست؟ اگر این راه را برود، به چه نتایج و مقاصدی می‌رسد و اگر آن را برود، به چه نتایج و مقاصدی می‌رسد.

تشویق و تهدید، اگر از سوی علیم و حکیم و صالح می‌باشد، همه تعلیم است. چنان که مهندس می‌گوید: «اگر زیربنا را چنین ساختی، استقامت این ساختمان برای اهداف احداث آن مستحکم می‌گردد – و اگر چنان ساختی، فرو می‌ریزد» - تعلیم خداوند متعال با تشویق و تهدید، همان تعلیم عاقبت امور و نشان دادن راه، مقصد و برنامه برای هدایت می‌باشد؛ همان «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ – به درستی که راه رشد از گمراهی روشن شد» می‌باشد؛ و اگر می‌خواست، بر انسان نیز چون سایر مخلوقات تحمیل می‌نمود. لذا فرمود:

«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (الإنسان، 3)

ترجمه: ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.

بنابراین، “تشویق یا تهدید"، در هیچ امری، جهتی را به زور تحمیل نمی‌کند.

اعتراض‌شان به خالقیت و ربوبیت اوست:

پس این عده، منکر خدا (ملحد) نیستند، چرا که به وجودش اذعان دارند، اما معاند (دشمن) هستند که بدتر از کافر است. لذا او را با افتراهای گوناگون متهم و محکوم می‌کنند، تا مردمان را گمراه سازند. [درست مانند ابلیس لعین]!

●- اعتراض‌شان به خالقیت این است که چرا «آتش را سوزاننده و پوست و گوشت مرا سوزنده خلق کردی؛ بعد تعلیم دادی که داخل آتش نرو و اصلاً بدون لباس محافظ (لباس تقوا) به آن نزدیک نشو که می‌سوزی»؟! با جهل و تکبر تمام می‌گوید: «من دلم می‌خواهد نه تنها با آتش بازی کنم، بلکه داخلش بروم؛ پس چرا مرا می‌سوزاند؛ تو این را در چگونگی خلقت به ما تحمیل کرده‌ای»؟!

●- اعتراض‌شان به ربوبیت نیز این است که «چرا برای هر موضع، جهت، راه و کاری، فرجامی گذاشته‌ای که در اختیار ما نیست و تحمیلی می‌باشد»؟! و «چرا نقشه راه فرستادی و اصول، قوانین و چارچوب‌ها و مقرراتش را وضع و بیان نمودی»؟! با جهل کامل و تکبر تمام می‌گوید: «دلم می‌خواهد به هر راهی که خواستم بروم، هر کاری که خواستم بکنم، مرتکب به قتل، سرقت، جنایت، تجاوز، فسق، فساد، فحشا و … بگردم؛ اما نتیجه‌اش آن باشد که من می‌خواهم، نه آن که تو قرار دادی – و این تحمیل است»؟!

در واقع می‌گوید: چرا خالق، مالک و ربّ تو هستی و “من” نیستیم؛ این یک تحمیل به “من” است! و این “من” همان شیطان و تکبر شیطانی می‌باشد.

منبع اخبار نیوز

 

  • 5 stars
    نظر از: حضرت مادر (س)
    1397/02/06 @ 05:28:18 ب.ظ

    حضرت مادر (س) [عضو] 

    سلام احسنت

  • پاسخ از: سرباز آقا
    1397/02/08 @ 09:41:29 ب.ظ

    سرباز آقا [عضو] 

    سلام متشکرم

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.