کلید واژه: "اعتراض"

اجازه بدید کمی هم بی نمازا ، نماز بخونند

می خواست برگرده جبهه  بهش گفتم: پسرم! تو به اندازه ی سنّت خدمت کردی  بذار اونایی برن جبهه که نرفته اند  چیزی نگفت و ساکت یه گوشه نشست…   … وقت نماز که شد ، جانمازم رو انداختم که نماز بخونم  دیدم اومد و جانمازم رو جمع کرد  خواستم بهش اعتراض… بیشتر »