یک دنیا صبر و تحمل بود...

 

او زجر و سختی را به جان می خرید تا انگشت کوچک کسی خراش بر ندارد. یک دنیا صبر و تحمل و فداکاری بود، و خود را وقف غم و درد بود و سپر بلا کرده بود.

چه ذوق و شوق ها و چه ذوق ها داشت.

شوق او آن بود که فداکاری اش را کسی نفهمد.

درد درونش را کسی نداند و خوبی هایش مخفی بماند.

و چه ذوقی، ذوق آن داشت، که به دختری عشق بورزد که همه طردش کرده اند.

به سایه درختی پناه ببرد، که کسی به آن تو جهی نمی کند.

می گفت زرق و برق دنیا را فراموش کنیم.

و علی وار زندگی کنیم .

راستی می دانی چه کسی را می گویم….یکی از شهدای اهل قلم ….شهید سید مرتضی آوینی.

 

منبع:سخنان شهید آوینی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.