عشق، زپروانه بیاموز!...

 

یکی از شاگردان شیخ، از قول ایشان نقل می کند که فرمود:

شبی من، گرم او و مشغول مناجات، تضرع و راز و نیاز با معشوق بودم دیدم پروانه ای آمد دور چراغ(گردسوز های سابق)، هی گردش کرد تا یک طرف بدن خود را به چراغ زد و افتاد؛ اما جان نداد.!

با زحمت بسیار، مجددا خود را حرکت داد و امد و آن طرف بدنش را به چراغ زد و خود را هلاک کرد پس از این جریان به من الهام کردند:«فلانی! عشقبازی را از این حیوان، یاد بگیر. دیگر ادعایی در وجودت نباشد. حقیقت عشق بازی و محبت به معشوق، همین بود که این حیوان انجام داد.»

من از این داستان عجیب درس گرفتم و حالم عوض شد.

منبع:

کیمیای محبت/محمدی ری شهری/ص150

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.