آگاه باشید! کسی با داشتن قرآن، نیازی ندارد

میرالمؤمنین (ع) فرمود:

آگاه باشید! کسی با داشتن قرآن، نیازی ندارد، و بدون قرآن، بی نیاز نخواهد بود، پس درمان خود را از قرآن بخواهید، و در سختی ها از قرآن یاری بطلبید، که در قرآن درمان بزرگترین بیماری ها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است.

منبع:

نهج البلاغه/خطبه ۱۷۶

وصیت نامه شهید رضا پناهی

سال 1349 بود که در کرج به دنیا آمد. در خانواده ای مذهبی ؛ اما بیشتر از دوازده سال نتوانست سنگینی تن کوچکش را بر روح بزرگش تحمل کند. به اصرار ، پدر و مادر خود را راضی کرد تا سرانجام در دوازدهمین سال زندگی اش مسافر ملکوت شود.
وصیت نامه اش  را قبل از اعزام ، مخفیانه در نواری ضبط کرد و در گوشه ای پنهان نمود که بعد از شهادتش به دست خانواده اش رسید.

بسم الله الرحمن الرحیم
من طَلَبَنی وَجَدَنی و من وجدنی عَرَفَنی و من عرفنی اَحَبَّنی و من اَحَبَّنی عَشَقَنی و من عَشَقَنی عَشِقتُه و من عَشِقتُه قَتِلتُه و من قَتِلتُه فَعَلیَّ دِیَتُه و اَنا دِیَتُه.
هر کس من را طلب کند مرا می یابد ، و کسی که مرا یافت مرا می شناسد ، و کسی که مرا شناخت مرا دوست خواهد داشت. و کسی که من را دوست داشت ، عاشق من می شود، و کسی که عاشق من می شود ، من عاشق او می شوم و کسی که من عاشق او شوم ، او را می کشم و کسی که من او را بکشم ، خون بهایش بر من واجب است ، پس خون بهای او من هستم ( حدیث قدسی )
هدف من از رفتن به جبهه این است که ، اولاً به ندای ” هل من ناصر ینصرنی ” لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم.
و آن وظیفه را که امام عزیزمان بارها در پیام ها تکرار کرده ، که هر کس قدرت دارد واجب است که به جبهه برود ، و من می روم تا به پیام امام لبیک گفته باشم .
آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان ، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کنند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند.
من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم حتی اگر شهید شدم ، ناراحت نباشند . چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من ! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان ( عجل الله )  گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود.، تا این که به معشوق خود یعنی “ الله ” برسم.
و به حق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و به حق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد . من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم ، از مال و اموال و  پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم ، فقط برای هدفم یعنی الله.

 

سوره مبارکه حشر گنجینه معارف و تربیت

اما خمینی (ره) خطاب به فرزندش حاج احمد آقا:

پسرم ! سوره مبارکه حشر را مطالعه کن، که گنجینه هایی از معارف و تربیت در آن است، و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند، و از آنها به مدد الهی توشه ها بردارد خصوصاً آیات اواخر آن، از آنجا که می فرماید:

یَا اَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَلتَنظُر نَفسٌ مَا قَدَّمَت لِغَدٍ …

منبع:

برنامه سلوک در نامه های سالکان/ص18 

زبان عاقل و زبان احمق

زبان عاقل ، پشت قلب او قرار دارد، و قلب احمق ، پشت زبان او جاى گرفته است ( عاقل ،با انديشه سخن مى گويد ونادان بى فكر )

انسان عاقل ، وقتى بخواهد سخن بر زبان آورد، نخست به دل و انديشه خود مراجعه مى كند، معنى آن سخن و نيكى يا بدى آن را با عقل و شعور خود مى سنجد، نتيجه يى را كه ممكن است از آن حاصل شود حساب مى كند، و هنگامى كه به درستى و خوبى سخن خود اطمينان يافت ، آن را بر زبان مى آورد.
پس عاقل ، قلب و انديشه اش بيش از زبانش به كار مى اندازد، و زبانش را پشت سر عقل و شعور خود نگاه ميدارد.
اما احمق ، بر عكس رفتار مى كند. يعنى هر سخنى كه به زبانش آمد، نسنجيده و بدون فكر و انديشه بيان مى كند، و پس از آن كه سخن او، در ديگران ، تاءثير بد گذاشت ، تازه بفكر مى افتد كه آيا سخنش درست بوده يا نادرست . يعنى احمق ، نخست زبان خود را به كار مى اندازد و نسنجيده حرف مى زند، و بعد از آن ، به قلب و عقل خود مراجعه مى كند و در باره نيك و بد سخن خود و نتيجه و حاصل آن مى انديشد.
به همين دليل است كه خردمندان ، از قديم گفته اند: سخنى كه درباره آن كاملا فكر نكرده اى ، بر زبان مياور.

منبع:

لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه .ح /40

اﻋﺘﺮﺍﺽ ﺷﺪﻳﺪ ﺯﻳﻨﺐ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺑﻪ ﻳﺰﻳﺪ


ﺩﺭ ﻣﺎﺟﺮﺍﻯ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺯﻳﻨﺐ (ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺯﻧﺎﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺧﻮﻧﻴﻦ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ، ﺯﻧﺎﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻯ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻣﺸﻖ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺘﻚ ﺣﺮﻣﺖ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﺭﻭﭘﻮﺵ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻏﺎﺭﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺯﻳﻨﺐ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﻳﺰﻳﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻳﻨﺐ (ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﻰ ﺷﺪﻳﺪﻯ ﺑﺮ ﺿﺪّ ﺭﻭﺷﻬﺎﻯ ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﻪ ﻳﺰﻳﺪ ﻭ ﻳﺰﻳﺪﻳﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻳﺰﻳﺪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻛﻨﻴﺰﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﻨﺸﺎﻧﻰ، ﻭﻟﻰ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠّﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﻴﺮ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﻫﻰ، ﺣﺮﻳﻢ ﭘﻮﺷﺶ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﻰ ﻭ ﻧﻘﺎﺏ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺩﺍﺭﻯ.
ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ:

ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺟﺰ ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﻜﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻯ، ﺣﺘﻤﺎ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭ (ﻗﻴﺎﻣﺖ) ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠّﻢ ﺑﺒﺮﻧﺪ، ﺑﺎ ﺑﺎﺭ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﮔﻨﺎﻩ، ﮔﻨﺎﻩ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﺧﻮﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﻭ ﻫﺘﻚ ﺣﺮﻣﺖ (ﺣﺠﺎﺏ) ﺁﻧﻬﺎ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺣﻖ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻋﺰّﺕ ﻣﺎ ﻭ ﺫﻟّﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺩﻳﺪ.
ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ، ﻗﺪﺍﺳﺖ ﺣﺮﻳﻢ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺣﺴﺎّﺱ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻳﻜﻪ ﻫﺘﻚ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﺧﻮﻧﺸﺎﻥ، ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻰﺷﻤﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺫﻛﺮ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﻭﻗﺖ، ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻣﻰﻧﻤﻮﺩﻧﺪ.

 منبع:

۱ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺯﻥ ﺻﻔﺤﻪ 118.
-داستان هایی از پوشش و حجاب