بصیرت به چه معناست و راه دست یابی و حفظ آن کدام است؟

 

بصیرت یا بینش، نوعی دید درونی است که با دید چشم ظاهری، متفاوت است و اصلاً با چشم یا اندام های ظاهری بدن، قابل دریافت نیست.بصیرت، قوّه و نیرویی قلبی است که به مدد نور الهی، پدید آمده، حقیقت و باطن امور را - چنان که هست - در می یابد. با دید بصیرت، انسان، درست را از نادرست و حق را از باطل، به آسانی تشخیص می دهد. اهل بصیرت با امداد نیروی قدسی که به آنها عطا شده، می شنوند؛ می اندیشند؛ نگاه می کنند؛ می بینند و از عبرت ها، بهره می گیرند و آن گاه راه های روشنی را می پیمایند و بدین ترتیب، از افتادن در پرتگاه ها و لغزش گاه ها در امان می مانند.1

در واقع، بصیرت و بینش، نوری درونی است که شخص با آن نور، در میان مردم، زندگی می کند؛ چنان که قرآن کریم فرموده است: «وجَعَلنا لَهُ نُوراً یمشِی بِهِ فِی النّاسِ».2

 انسان به سیر بصیرت، راه را از بی راهه و حقیقت را از امر غیرحقیقی، باز می شناسد و نیز درگرفتن اطلاعات و داده ها، درست گزینی می کند و نیز در ارائة نظر و رأی، درست گویی می کند و به فرمودة امام علی علیه السلام، آن که بصیرت و بینش نداشته باشد، رأی او، نادرست و بی ارزش است.3

بصیرت، نوعی به کارگیری عقل در مسیر هدایت انسان و استفاده از روشن گری آن است. قرآن کریم با ترغیب به بینا کردن دل ها با نور عقل، آنهایی را که از این نیرو استفاده نمی کنند، کوران واقعی معرفی می کند. خداوند می فرماید: آیا در زمین سیر نمی کنند؛ تا صاحب دل هایی گردند که بدان تعقل کنند و گوش هایی که بدان بشنوند؟ پس همانا چشم ها کور نمی شوند؛ بلکه دل هایی که در سینه ها جای دارند، کور می شوند.4

چه بی فایده است دیدة سر، هنگامی که دیدة دل، نابینا باشد. امام علی علیه السلام در این باره فرموده است: «هرگاه دیدة بصیرت، کور باشد، نگاه چشم، سودی ندهد».5

آن کس که دیدة بصیرت دارد، نگاه هایش به سوی خوبی ها کشانده شده، از بدی ها دور داشته می شود. دارندة بصیرت و بینش درونی، پیش از آن که در پی عیب های دیگران باشد، عیب های خود را می جوید و می بیند و از گناهان و خطاهای خود، دست می شوید. او می داند که دیدة کور داشتن، بهتر از دل کور داشتن است، بنابراین، دیده بر نارواها بسته، گوش را از شنیدنی های ناروا و پا را از رفتن به جایگاه های ناپسند و دست را از انجام کارهای ناشایسته و دل را از خطور گناه و اندیشه را از هر چه غیر خداست، پاک می کند. کسانی که با دیدة بصیرت به عالم و عالمیان می نگرند، از هر عاملی که موجب نابینایی دیدة بصیرت و کوری آن می گردد، پرهیز می کنند. اینان از غفلت ها و عوامل ایجاد غفلت، دوری می ورزند؛ زیرا امام علیعلیه السلام فرموده است: «دوام یافتن غفلت، موجب کوری بصیرت می گردد».6

کسی که بصیرت الهی نصیبش شده است، محبت دنیا را از دلش خارج می سازد. امام علیعلیه السلام فرموده است: «به خاطر دنیادوستی، قلب ها از نور بصیرت، کور گشته اند».7

پی نوشت ها:

1. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 158. 2. انعام، آیة 122. 3. غررالحکم و دررالکلم، ح 6548. 4. حج، آیة 46. 5. غررالحکم و دررالکلم، ح 9972. 6. همان، ح 5146. 7. همان، ح 4878.

14جمله کلیدی "درباره بصیرت" از رهبر معظم انقلاب...

 در سال 88 «ملت ایران از یک امتحان و از یک فتنه عبور کرد» 1389/8/26 [1]

و این یکی از مقاطع مهمِ رشد تاریخی ما است. «این معنایش فقط این نیست که حالا همه فهمیدند ملت ایران قوی است؛ بلکه معنای مهمتر آن این است که با این حرکت، با این قدرت بر عبور از فتنه و محنت، این ملت یک وضع جدیدی پیدا کرد؛ یک توانائی تازه‌ای در او به وجود آمد.» 1389/8/26 [2]

یکی از مهم‌ترین دستاوردهای ایستادگی در مقابل فتنه «افزایش بصیرت ملت» بود: «مردم در مقابل فتنه هم ایستادند. فتنه‌ی سال 88 کشور را واکسینه کرد؛ مردم را بر ضد میکروبهای سیاسی و اجتماعی‌ای که میتواند اثر بگذارد، مجهز کرد؛ بصیرت مردم را بیشتر کرد.» 1389/7/27 [3]

اما بصیرت چیست؟ چه ضرورتی دارد که از بصیرت برخوردار باشیم؟ و چگونه می‌توان به بصیرت دست یافت؟ در ادامه بر اساس بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهیم. بصیرت، قطب‌نماست قبل از هرچیز باید معنای بصیرت را فهم کرد: «بصیرت، نورافکن است؛ بصیرت، قبله‌نما و قطب‌نماست… در یک فضای تاریک، بصیرت روشنگر است. بصیرت راه را به ما نشان میدهد.» 1389/8/4 [4]

بصیرت عامل جلوگیری از «گمراهی» است: «بصیرت یعنی گم نکردن راه، اشتباه نکردن راه، دچار بیراهه‌ها و کجراهه‌ها نشدن، تأثیر نپذیرفتن از وسوسه‌ی خنّاسان و اشتباه نکردن کار و هدف.» 1390/10/19 [5]

بصیرت در واقع مجموعه‌ای از شناخت‌ها است: «بصیرت، روشن‌بینى. یعنى چه؟ یعنى شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ بصیرت است.» 1393/9/6 [6]

با بصیرت است که انسان فهمِ صحیحی از «حقایق» پیدا می‌کند: «بصیرت این است که انسان بداند، حقایق را درک کند، جایگاه خودش را، جایگاه کشورش را، جایگاه ملّتش را، جایگاه منطق انقلاب را، جایگاه آن خطّ مستقیم و صراط مستقیمی که امام در کشور ترسیم کرد؛ جایگاه اینها را بداند؛ این، بصیرت است.» 1394/9/4 [7]

بصیرت در واقع مجموعه‌ای از شناخت‌ها است: «بصیرت، روشن‌بینى. یعنى چه؟ یعنى شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ بصیرت است.» 1393/9/6

نکته‌ی مهم اینکه بصیرت در زمینه‌های گوناگون موضوعیت دارد: «بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راه‌های جلوگیری از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است.» 1388/7/15 [8]

اشتباهِ غیرقابل بخشش اما چه ضرورتی دارد انسانِ مسلمان از بصیرت برخوردار باشد؟ در پاسخ باید گفت عالم، عرصه‌ی درگیری و مبارزه‌ی «جبهه‌ی حق» علیه «جبهه‌ی باطل» است. در این صحنه‌ی درگیریِ حساس و سرنوشت‌ساز، انسان بی‌بصیرت در واقع «کور» است: «نداشتن بصیرت مثل نداشتن چشم است؛ راه را انسان نمیبیند. بله، عزم هم دارید، اراده هم دارید، امّا نمیدانید کجا باید بروید.» 1392/10/19 [9]

در این رویارویی اگر «بصیر» نباشیم در «تشخیص جبهه‌ها» به خطا می‌رویم: «بنده بارها این جبهه‌های سیاسی و صحنه‌های سیاسی را مثال میزنم به جبهه‌ی جنگ. اگر شما تو جبهه‌ی جنگ نظامی، هندسه‌ی زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهای بزرگ هست… عرصه‌ی سیاسی عیناً همین‌جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک‌وقت می‌بینید آتش توپخانه‌ی تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتی است که آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان.» 1388/5/5 [10]

بدون بصیرت بزرگ‌ترین اشتباهات «در تشخیص جبهه‌ی حق از باطل» رُخ می‌دهد: «در ماجرای دفاع از دین، از همه‌چیز بیشتر، برای انسان، بصیرت لازم است. بی‌بصیرتها فریب می‌خورند. بی‌بصیرتها در جبهه‌ی باطل قرار می‌گیرند؛ بدون این‌که خود بدانند.» 1371/4/22 [11]

«اشتباههای کوچک، قابل بخشش است. آن اشتباهی که قابل بخشش نیست، این است که کسی جبهه‌ی حق را با جبهه‌ی باطل اشتباه کند و نتواند آن را بشناسد.» 1369/2/6 [12]

نکته‌ی مهم این است که: «اگر بصیرت نبود، همان ایمان ممکن است انسان را به بیراهه بکشاند. کسی که علم ندارد، بصیرت درست ندارد به آنچه پیرامون او دارد میگذرد، گاهی اوقات میشود که راه را عوضی طی میکند؛ همه‌ی نیروی او نه فقط هدر میرود، بلکه به کج‌راهه او را میرساند و میکشاند؛ پس بصیرت لازم است.» 1392/10/19 [13]

و تنها با بصیرت است که می‌توان از «فتنه»ها عبور کرد: «یک ملّتی که بصیرت دارد، مجموعه‌ی جوانان یک کشور وقتی بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند، همه‌ی تیغهای دشمن در مقابل آنها کند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتی بود، غبارآلودگی فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند.» 1388/7/15 [14]

کدام خیراست و کدام شر؟!؟!

 کدام خیر است و کدام شر؟

(بقره/21)* ….وَ عَسَی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم وَ عَسَی أَن تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم* چه بسا چیزی را مکروه دارید در حالیکه به صلاح شماست و شاید چیزی را دوست بدارید در حالیکه همان به زیان شماست 

نه تنفر از چیزی ملاک زشتی است و نه مطبوع بودن امری دلیل صحت و صلاحیت آن است. انسان به مبارزه با نفس خود تن در نمی‌دهد و در امور دینی که برای تزکیه نفس اوست، کاهلی می‌کند. در حالیکه همان امر، سعادت نهایی او را تأمین خواهد کرد؛ (قَد أَفلَحَ مَن زَکّیَهَا)

به نماز اهمیت دهید...

ایت الله بهجت (قدس سره ) :عروج مومن است و عروج مستلزم قرب و القاء است .

سرمایه های سعادت آخرت و وسیله زندگانی روزگار های غیر متناهی نماز است.

همین که شما می گویید  اول این کار را بکنم بعد نماز بخوانم ،این خلاف است ؛نگویید این حرف را ،به نمازتان اهمیت دهید،اول نماز .

منبع :گام های سلوک /حسن قدوسی زاده ص 17

اولین احمد نام ؟

 

احمد پدر خلیل عروضی اولین کسی که در اسلام بعد از رسول اکرم با نام احمد نامیده شد . اصلش از قبیله اَزد فراهید

 بوداحمد نام اسلامی است که در جاهلیت کسی با آن نامیده نشده بود ،حتی در زمان رسول اکرم هم به احترام آن  

 حضرت کسی با آن نامیده نشد ،پس از آن بزرگور اولین کسی که با آن نامیده شد احمد بن عمرو ،پدر خلیل بود

منبع :

پیدایش اولین ها ؟عمران علیزاده/253