نعمت بخشش...

امیرالمومنین علی علیه السّلام فرمودند: إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً یَخْتَصُّهُمُ اللَّهُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ فَیُقِرُّهَا فِی أَیْدِیهِمْ مَا بَذَلُوهَا فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَیْرِهِمْ؛

خدای را بندگانی است که نعمت خیر رسانی به مردم را ویژه آنان قرار داده است، پس تا آنگاه که ببخشایند، نعمتها را در دست آنان باقی دارد، ولی چون از بخشش دست بردارند خدا نیز نعمتها را از آنان ستانَد و به دیگران بخشد.

منبع:

نهج البلاغه، حکمت 417

یاد خداوند در همه حال...

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: از سخت ترین کارهایی که خداوند بر بندگانش واجب کرده این است که اورا بسیار یاد کنند. منظورم این نیست که بگویند «سبحان الله الحمدلله لااله الله و الله اکبر» هرچند که این هم ذکر است؛ بلکه منظورم این است که هنگام روبه رو شدن با حلال و حرام خداند را یاد کند پس اگر به عملی برخورد کرد که طاعت و بندگی خداوند در آن بُوَد به آن عمل کند و اگر به عملی برخورد کرد که نافرمانی خداوند در آن بُوَد آن را ترک کند.

منبع:

جهاد با نفس از کتاب وسائل الشیعه شیخ حر عاملی/لطیف راشدی/ص124

چگونه گناهان خود را درمان کنیم؟

جا دارد که همه ما در تک تک کلمات این نسخه شفابخش دقیق شویم و به ویژه به مراحل آن بنگریم. حضرت اولین قدم برای درمان بیماری گناه را ورود به بوستان ایمان می داند و این به آن معناست که تا آدمی ایمان نداشته باشد که می تواند از دام گناهان بیرون بیاید این اتفاق برای او نخواهد افتاد اما لزومات زیبای این کار همان نیت و احساس پشیمانی و اندوه از گناهانی است که انسان مرتکب شده است. تا زمانی که انسان به حقیقت گناه خود پی نبرد و نداند که در چه مهلکه ای خود را قرار داده است قصد و نیتی هم برای بیرون آمدن از آن مهلکه در قلب و ذهن او پدیدار نخواهد شد. در آن صورت است که توبه او توبه نصوح است و اشک را از دیدگانش جاری می سازد، چنانچه با این اشک ها بذر توبه خود را آبیاری می کند تا به شجره طیبه ای بدل شود.

دکتر صفدر صانعی در کتاب نسخه شفا به نقل از یافعی در “روض الریاض” روایتی از پاسخ بسیار زیبا و قابل تأمل حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام را آورده است که بسیار جالب توجه است. شخصی از امیر مومنان می پرسد که آیا برای درد گناه دارویی هست؟ معلوم است که این فرد آن قدر بصیرت درونی داشته که اولا گناه خود را ببیند و در ثانی آن را به حساب یک درد بیاورد یعنی همچنان که انسان واقف به دردهای تن خود است و در پی علاج و درمان این دردها می رود و اگر این دردها را حس نمی کرد، طبیعتا در پی علاج و نسخه بهبود نبود شرط اول علاج دردهای روح نیز واقف شدن به این دردهاست، همچنان که وقوف به درد روح که همان گناهان است آن شخص را به محضر امیر مومنان می کشاند. اما نسخه ای که حضرت از آن یاد می کند نه تنها یک نسخه برای درمان دردهای روح است، بلکه خود به تنهایی عصاره و چکیده ای از معارف و حکمت هایی است که قلب انسان را بیدار و روح آدمی را احیا می کند.

گناه آدمی را به زحمت می اندازد
حضرت در ابتدای این نسخه به این حقیقت اذعان می کنند که اولا گناه یک بیماری است، همچنان که تن ها درگیر بیماری ها و به زبان امروزی تر ویروس ها و قارچ ها و عفونت ها می شوند روح ها هم گرفتار بیماری ها می شود و در ادامه می فرمایند که این بیماری یعنی گناه، مردم را به زحمت انداخته است. همچنان که حتی یک بیماری کوچک مثل سرماخوردگی می تواند آدمی را به زحمت بیندازد گناهان نیز آدمی را به زحمت می اندازند و مگر می شود باور کرد که فی المثل حسادت و حرص و طمع، آدمی را به زحمت نیندازد؟ مگر می شود باور کرد که کبر و نخوت انسان را دچار بیماری نکند؟

نسخه درمان بیماری گناه از زبان امیر مومنان (ع)
اما حضرت در این نسخه شفابخش خطاب به آن شخص می فرماید: از اینجا برخیز و به بوستان ایمان برو، چون وارد شدی مقداری از ریشه درخت نیت و دانه های پشیمانی و قدری از درخت توبه و تخم ورع و میوه فهم و اندوه از شاخه های یقین و مغز اخلاص و پوست اجتهاد و مقداری هم از ساقه های انابه و زهر برگردان تواضع گرفته همه را با حواس جمع و با دلی متوجه و فهمی سرشار، با انگشتان تصدیق و کف توفیق میان طشت تحقیق می ریزی و با آب چشمانت شستشو می دهی و آنگاه تمام را در میان دیگ امید ریخته و با آتش اشتیاق می جوشانی، آنقدر تا مواد زائد در جوش جدا شده و عصاره و خامه حکمت بدست آید، سپس آن را گرفته در بشقاب رضا و تسلیم ریخته و باد نفخ و نسیم استغفار بر آن می دمی تا بیشتر از آنکه فاسد شده، خنک شود و این برایت گوارا می شود آنگاه در جائی که آدمی نباشد و جز خدا کسی ترا نبیند می نوشی این است داروئی که درد گناهان را ساکت و جراحات معصیت را التیام می بخشد چنانچه اثری از آن باقی نمی ماند.

اشک توبه شجره طیبه می رویاند
جا دارد که همه ما در تک تک کلمات این نسخه شفابخش دقیق شویم و به ویژه به مراحل آن بنگریم. حضرت اولین قدم برای درمان بیماری گناه را ورود به بوستان ایمان می داند و این به آن معناست که تا آدمی ایمان نداشته باشد که می تواند از دام گناهان بیرون بیاید این اتفاق برای او نخواهد افتاد اما لزومات زیبای این کار همان نیت و احساس پشیمانی و اندوه از گناهانی است که انسان مرتکب شده است. تا زمانی که انسان به حقیقت گناه خود پی نبرد و نداند که در چه مهلکه ای خود را قرار داده است قصد و نیتی هم برای بیرون آمدن از آن مهلکه در قلب و ذهن او پدیدار نخواهد شد. در آن صورت است که توبه او توبه نصوح است و اشک را از دیدگانش جاری می سازد، چنانچه با این اشک ها بذر توبه خود را آبیاری می کند تا به شجره طیبه ای بدل شود.

منبع:
http://www.jamnews.ir/detail/News/749384?sk=1

​ایمان و معرفت...

 

ایمان و معرفت زیر بنای کمالات نفسانی و حرکت به سوی قرب الهی است سالک باید قبل از حرکت مقصد و غایت حرکت خویش را روشن کند و بداند که به کجا می رودواز چه طریقی باید حرکت کندوالا به مقصد نخواهد رسید.ایمان به خدا به حرکت وتکاپوی انسان جهت میدهد ومقصدش را روشن میسازد وکسانی که ایمان نداشته باشند از پیمودن صراط مستقیم تکامل عاجز میباشند.درقرآن کریم امده: وان الذین لا یومنون بالاخره عن الصراط لناکبون. کسانی که به خدا وقیامت ایمان ندارند از راه راست منحرف خواهند شد.(74مومنون)

منبع:

کتاب خودسازی، تزکیه و تهذیب نفس/سازمان عقیدتی سیاسی ارتش/ص76

 

مرحوم دولابی: قدر معلم خود را ندانستیم!

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: لذا این جماعت را اهل مطالعه می‌گویند. یعنی قرآن و حدیث آل محمد(صلی الله علیه و اله) در آنها طلوع کرده است. گفت: این‌ها هیچکدام درس نخوانده بودند. کجا قرآن و حدیث خواندند؟ گفت: اهل مطالعه‌اند ولو آنکه نخوانده باشند. پرسید: این‌ها از چه این طور شدند؟ گفت: از نور محمد و آل محمد(صلی الله علیه و اله).
چطور درس نخوانده‌اند؟ آیا می‌شود کسی دوست اهل بیت(علیهم السلام) باشد و از کودکی درس نخوانده باشد؟ آنها شاگرد محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و اله)‌اند، آیا درس نخوانده‌اند؟ آیا چون پیش آنها درس خوانده‌ایم، درس نخوانده‌ایم؟ منتهی قدر معلم خود را ندانستیم. این نسبتی که به ما می‌دهند و می‌گویند بی‌سواد است، درست است چون قدر معلم‌مان را ندانستیم. آن جور که باید از آنها درست استفاده کرده باشم نکردم. آن طور نشد که تا نیمه شب، زانو بزنی و او مرتباً کلام بریزد و بنویسد، خودش بگوید و خودش هم در قلبت بنویسد. اخلاص به این خانواده و به حجّت خدا عجّل الله تعالی فرجه‌الشریف نشان ندادم. اگر اخلاصم را ارائه می‌دادم و کاغذ پیش آنها می‌گذاشتم خودش هم می‌گفت و هم می‌نوشت. آیا دیده‌ای که روزهای اول و دوم، بعضی معلّم‌ها دست بچه را می‌گیرند؟ هم می‌گویند هم می‌نویسند تا مشق یاد او بدهند. این خانواده که اگر دو کلام یاد بدهند همه قرآن است. اگر یک حدیثِ آنها حقَّش ادا شود و در قلب شما جا باز کند همه احادیث است. اگر یک آیه از قرآن در قلب شما منزل کرد و شما را مصداق خود قرار داد، … دیگر همه‌اش مطالعه است. خواندن نیست و اگر از قلب و جان نباشد هزار سال هم که قرآن بخوانم، قرآن خوانم، اهل مطالعه نیستم. مطالعه وقت طلوع است، طلوع فجر. یعنی فجر صادق پیدا شد.

منبع:

کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 140