بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
شنبه 95/11/16
اعمال خود را به معصومی که اعتقاد داری واسطه میان تو و خداونددر بر آوردن آرزوهایت است، بسپار و به او توسل کن و با توجه به او به در گاه خدا توجه
کن تا عبادت تورا خالی از نقصان و خالی از عفو ورحمت و مغفرت، به خدا بسپارد…
و هرگز به خود وطاعتت خوش بین مباش…زیرا چه بسیار اعمالی که با نهایت تلاش و آرزو در دنیا به جا آورده ای، ولی بعد برای تو روشن شده است که
دارای عیب و نقصان بوده است و عقل و دل از غفلت شگفت زده شده لند.
حال چگونه خواهد بود اگر خداوند که هیچ چیز بر او پنهان نیست، ناظر بر اعمالت باشد؟؟؟
منبع:
اقبال الاعمال/ ج2/ص 249
جمعه 95/11/15
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، آیتالله عبدالله جوادی آملی بعدازظهر امروز در دیدار جمعی از اعضاء نظام پرستاری استان قم که در بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء برگزار شد، با اشاره بهضرورت توجه بهسلامت روح و روان در کنار توجه بهسلامت جسم اظهار داشت: انسان یک موجود ابدی است و مرگ تنها پلی برای رسیدن به ابدیت بهحساب میآید.
وی بابیان اینکه رسیدگی بهسلامت بدن واجب شرعی است، افزود: در کنار آن باید به این نکته هم توجه شود که بدن تنها مرکب و ابزار است و جان ما، راکب این مرکب است و با دور کردن شرک از جان سلامت روح تضمین میشود.
مرجع تقلید شیعیان تصریح کرد: آن چیزی که بعد از مرگ برای انسان باقی میماند همین جان اوست، لذا باید برای سلامت آن رابطه خود با خداوند را تقویت کنیم و شرک خفیه را از جان خود دور کنیم.
وی با تأکید بر اینکه توحید باعث معطر شدن جامعه میشود، خاطرنشان کرد: حقیقت توحید نفی شرک را به همراه دارد چراکه منشأ همه اختلافات همین شرک است و با دور کردن شرک و پیوند با توحید جامعه به آرامش خواهد رسید.
آیتالله جوادی آملی پرستاری را شغلی مشکل دانست و گفت: این شغل با آنکه دشواریهای زیادی دارد ولی ثواب فراوانی هم دارد چراکه آنها تأمین سلامت مردم را که از بهترین نعمتهاست را تأمین و مراقبت میکنند.
وی خاطرنشان کرد: پرستاران آموزشهای پزشکی را بهویژه در بخش پیشگیری از بیماریها به جامعه منتقل و آموزش دهند و از این حیث نقش معلم گونه در جامعه ایفا میکنند.
منبع:
جمعه 95/11/15
فضایل و مناقب حضرت زینب(سلام الله علیها)
زینب کبری دارای فضایل و مناقب بسیاری بود، برخی از القاب آن حضرت خود گویای فضیلتهای بیشمار آن بانوی بزرگوار است. تا آنجا که یکی از بزرگان در این باره میگوید: فضائل و برتریهای حضرت زینب و خصلتهای جلالت قدر و علم و عمل و عصمت و عفت و نورانیت و روشنایی و شرف و زیباییاش همچون مادرش زهرا علیها السلام است.
مقام علمی
یکی از فضایل و خصایص حضرت زینب (سلام الله علیها و اله) مقام علمی اوست، ایشان زنی دانشمند، سخنور، فصیح و بلیغ و نائب خاص امام حسین(علیه السلام) در بیان حلال و حرام الهی بود و روایت است که در اسارت هنگامی که امام سجاد(علیه السلام) بیمار بودند مردم در حلال و حرام به زینب (سلام الله علیها و اله) مراجعه می کردند و او هم پاسخ آنان را میداد.
امام صادق(علیه السلام) برای جواز چاک دادن گریبان در مصیبت فقدان پدر و برادر و… به فعل و عمل زینب(سلام الله علیها و اله) در جریان کربلا استناد میکند. امام سجاد(علیه السلام) نیز در خطاب به عقیله بنیهاشم میفرماید:
«یا عمه انت بحمد الله عالمه غیر معلمه وفهمه غیر مفهمه »؛ عمه جان تو بحمدالله عالمهای هستی بدون این که معلم داشته باشی و تو فهمیدهای هستی بی آن که کسی مطالب را به تو یاد داده باشد. بر این اساس حضرت زینب کبری(سلام الله علیها و اله) علم و دانش خود را از طریق دیدن استاد و معلم به دست نیاورده، بلکه از جانب خدای تعالی به آن حضرت اعطاء شده است.
هوش و ذکاوت
صاحب کتاب «اساور من ذهب» درباره حافظه و ذکاوت حضرت زینب(سلام الله علیها) چنین مىنویسد:
در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوى بزرگوار همین بس که خطبه طولانى و بلندى را که حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در دفاع از حق امیرالمؤمنین(علیه السلام) و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایراد فرمودند، حضرت زینب(سلام الله علیها) روایت فرموده است.
و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت نموده و از آن حضرت به عقیله تعبیر مىکند. چنانچه ابوالفرج اصفهانى در مقاتل مىنویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را از حضرت زینب(سلام الله علیها) روایت کرده و مىگوید: «حدثتنى عقیلتنا زینب بنت على علیهالسّلام..»
دقت کنیم که حضرت زینب(سلام الله علیها) با اینکه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء که محتوى معارف اسلامى و فسلفه احکام و مطالب زیادى است را با یک مرتبه شنیدن حفظ کرده، و خود یکى از راویان این خطبه بلیغه و غراء بود.
کرامات حضرت زینب(سلام الله علیها)
به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم علیهمالسلام، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اکرم(ص) افرادى هستند که در نزد خداوند متعال رتبه و منزلت رفیع و والایى دارند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشکلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل(علیه السلام) که حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به برکت توسل به آن حضرت مشکلاتشان حل شده و به حوائج و خواستههاى خویش نائل شدهاند.
حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاک است که توسل به آن حضرت براى حل مشکلات بزرگ بسیار تجربه شده است و کرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.
به عنوان مثال شبلنجى یکى از علماى اهل تسنّن در نورالابصار مىنویسد:
شیخ عبدالرحمن اجهورى مقرى در کتابش مشارق الانوار مىگوید در سال هزار و صد و هفتاد دجار مشکلى بسیار سختى شدم و به روضه (قبر مطهر و نورانی) حضرت زینب(سلام الله علیها) متوسل شدم و قصیدهاى در مدح آن حضرت سرودم که مطلع آن چنین بود:
آلِ طاها لَکُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواکُمْ بِما لَکُمْ آلآء
و خدا به برکت آن بانوى گرامى مشکل مرا حل کرد.
جمعه 95/11/15
حضرت زینب(سلام الله علیها) در کاخ یزید آیهای از قرآن را تفسیر کردند که با شرایط فعلی یعنی در زمانی که لشکر کفر بر شیعیان هجوم میآورند و جان و مال آنها را میگیرند، تطبیق زیادی دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»، حضرت زینب(سلام الله علیها) در کاخ یزید ملعون آیهای از قرآن را تفسیر کردند که با شرایط فعلی یعنی در زمانی که لشکر کفر بر شیعیان هجوم میآورند و جان و مال آنها را میگیرند، تطبیق زیادی دارد. حضرت زینب(سلام الله علیها) ضمن بیان خطبهای فرمودند:
«حمد وسپاس مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر فرستاده خدا و بر خاندانش باد. خداوند راست گفت، آنجا که فرمود: «عاقبت آنان که اعمال بد مرتکب شدند، به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند وآن را به سخره گرفتند». اى یزید آیا اکنون که زمین و آسمان را [از جهات گوناگون] بر ما تنگ کردى و ما را همانند اسیران به هر سو کشاندى، مىپندارى ما به نزد خداخوار شدیم و تو نزد او عزیز و گرامى مى باشى؟ و تصور کردى این نشانه قدر و منزلت تو در نزد خداست؟ از این رو، باد غرور به بینى انداخته و به خود بالیدى و خرم و شادمان شدى از اینکه دیدى دنیا در کمند تو در آمده و امور تو سامان یافته و مُلک و خلافت ما در اختیار تو قرار گرفته است؛ پس کمى آهستهتر! آیا سخن خداوند را فراموش کردى که فرمود: «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ؛ آنها که کافر شدند [و راه طغیان پیش گرفتند] تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت مىدهیم، به سودشان است. ما به آنان مهلت مىدهیم تا بر گناهان خود بیفزایند؛ و براى آنها عذاب خوار کنندهاى [آماده شده] است.»
(آیه10 روم) (مقتل الحسین مقرّم، ص 357 – 359)
با توجه به آنچه در ماجرای عاشورای حسینی و جریان اسارت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) توسط یزیدیان پیش آمده بود، اکنون یزیدیان جهان مدتهاست در وسعت بیشتری شروع به کشتار شیعیان و محبان اهل بیت عصمت و طهارت(علیه السلام) کردند و این رفتارشان به دلیل کینه و حسادت آنها نسبت به امامان معصوم(علیه السلام) است. در این شرایط باید مانند زینب(سلام الله علیها) این آیه را برای آنها خواند: «آنها که کافر شدند [و راه طغیان پیش گرفتند] تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت مىدهیم، به سودشان است. ما به آنان مهلت مى دهیم تا بر گناهان خود بیفزایند؛ و براى آنها عذاب خوار کننده اى [آماده شده] است.»
منبع:
پنجشنبه 95/11/14
لزوم پرستاری
امام صادق علیه السلام:
«المؤمن فی تبارهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد اذا اشتکی تداعی له سائره بالسهر و الحمی » (1)
مؤمنان در احسان و نیکی به یکدیگر ومهرورزیدن و مهربانی به هم، مانند پیکری هستند که هرگاه عضوی از آن به دردآید،اعضای دیگر نیز به بی خوابی و تب با اوهمدردی می کنند.
در جامعه اسلامی، افراد نسبت به یکدیگرنباید و نمی توانند بی تفاوت باشند، وپایه واساس زندگی بر محبت و رسیدگی به یکدیگرمی باشد، به خصوص نسبت به سالمندان یابیماران این تعهد و احسان باید صورت پذیرد.
پرستاری از دیدگاه ائمه علیهم السلام
در موقعیت های متفاوت پیامبر و ائمه گرامی علیهم السلام رهنمودهای فراوانی در این امرارائه فرموده اند. از جمله سخنانی که پیامبرصلی الله علیه وآله در آخرین روزهای عمربابرکتشان در مسجد مدینه فرمودند: چنین است: «من قام علی مریض یوما و لیلة بعثه الله مع ابراهیم الخلیل علیه السلام فجاز علی الصراط کالبرق اللامع و من سعی لمریض فی حاجة فقضاها خرج من ذنوبه کیوم ولدته امه » (2)
کسی که یک روز و یک شب پرستاری بیماری را به عهده بگیرد، خداوند او را باابراهیم خلیل علیه السلام محشور می کند، پس هم چون درخشش برقی از صراط عبور می کند وکسی که در برطرف کردن نیازهای مریض تلاش کند و نیاز او را برآورد، همانند روزی که از مادر متولد شده است از گناهانش پاک می گردد.
این رهنمودها نشانگر اهمیت رسول گرامی صلی الله علیه وآله بر پرستاری بوده و تاکید ایشان رابر همیاری در جامعه نشان می دهد.
امام صادق علیه السلام عن رسول الله صلی الله علیه وآله: «من سعی لمریض فی حاجة قضاها اولم یقضهاخرج من ذنوبه کیوم ولدته امه…» (3)
کسی که برای برآوردن نیاز بیماری تلاش کند، خواه نیازاو برآورده شود یا نه همانندروزی که از مادر متولد شده است از گناهان پاک می گردد.
علاوه براهمیت موضوع تاکید بر عمل انجام شده توسط پرستار دارد که مهم نیست و عمل است حال خواه منجر به نتیجه دلخواه گردد یا خیر، و شرط پاداش پرستار را منوط به بهبودی نیاروده و با ایجاد انگیزه بسیار راسخ در این امر به پرستاری تشویق می فرمایند.
پرستاری پیامبرصلی الله علیه وآله
حضرت علی علیه السلام، گوشه ای از پرستاری پیامبرگرامی صلی الله علیه وآله را در شبی که وجود مبارک ایشان مبتلا به تب بوده یادآوری می نمایند. (4)
علی علیه السلام: شبی تب وجودم را فراگرفت وخواب را از من ربود. بدین جهت رسول خداصلی الله علیه وآله تا صبح نیز بیدار بود و شب را بین من و نماز تقسیم می کرد. پس از نماز نزد من می آمد و جویای حال من می شد و با نگاه کردن به من از وضعیت بیماری ام اطلاع می یافت و شیوه پیامبرصلی الله علیه وآله تا طلوع صبح این چنین بود. پس از آن که حضرت با اصحاب نماز گذاردند در حق من دعا کردند که خدایا!علی را شفا ده و سلامتی بخش که به خاطربیماری اش تا صبح نخوابیدم.
منبع:
- بحارالانوار، ج 74، ص 274.
2 - همان، ج 76، ص 368.
3 - همان، ج 81، ص 217.
4- همان، ج 43، ص 173.
چهارشنبه 95/11/13
امام کاظم(ع) فرمود: «کسی که نماز جعفر را بخواند اگر گناه او به عدد ریگهاى درهم فشرده بیابان و به اندازه کفهاى دریا باشد، خداوند همه آنها را مىبخشد.»
“طیار” لقب جعفربن ابی طالب پسر عم پیغمبر اکرم (ص) و برادر ارشد امیرمؤمنان(ع) امام اول شیعیان است.
این نماز، هدیهای از سوی پیامبر اسلام(ص) به جعفر بن ابیطالب است. زمانیکه جعفر در روز فتح خیبر، از «حبشه» به «مدینه» آمد، رسول خدا(ص) به استقبال او رفت و پیشانى او را بوسید آنگاه رو به مردم کرد و فرمود. نمیدانم به کدام یک از ایندو خوشحالی کنم، به فتح خیبر یا به برگشتن پسر عمویم جعفر؟ سپس این نماز را به او آموختند و فرمودند: «اگر توانستى این نماز را هر روز، و اگر نتوانستى هر هفته، و اگر نتوانستى هر ماه، و اگر نتوانستى هر سال، و اگر نتوانستى در عمر خود یک بار این نماز را بخوان. اگر این نماز را خواندى، خداوند گناهان بزرگ و کوچک، قدیم و جدید و گناه عمدى و اشتباهى تو را مىبخشد.
امام باقر(ع) فرمود: «در هر رکعت از نماز جعفر، هفتاد و پنج بار تسبیحات گفته مىشود که هر کدام چهار تسبیح است و جمعاً در هر رکعت، سیصد تسبیح مىشود، و رویهم هزار و دویست تسبیح در چهار رکعت گفته مىشود، و خداوند عزّ و جلّ آنها را مضاعف مىسازد (و چنانکه وعده فرموده در برابر هر حسنه ده حسنه پاداش عطا میفرماید) به پاداش آنها براى آن شخص، دوازده هزار حسنه منظور مىکنند که هر حسنه از آن در ارزش و گرانى قدر، مانند کوه احد و بزرگتر از آن است.
امام کاظم(ع) فرمود: «کسی که نماز جعفر را بخواند اگر گناه او به عدد ریگهاى درهم فشرده بیابان و به اندازه کفهاى دریا باشد، خداوند همه آنها را مىبخشد.
بهترین وقت خواندن نماز جعفر، ظهر روز جمعه است، ولی در هر روز و هر ساعتی از شبانه روز میشود آنرا خواند.
منبع : http://www.afkarnews.ir
سه شنبه 95/11/12
وجود امام امروز برای ما معیار است راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام
وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریان هایی که بین مسلمین سعی در به انحراف
کشیدن انقلاب از
خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساس تر سخت تر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست
و وصیتم به
برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند از نظر اعتقادی سیاسی آماده کنند که بتوانند
کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریان انحرافی دارند بشناسند که شناخت مردمئ در سایه
تداوم انقلاب حیاتی است.
منبع: مجموعه خاطرات/صمدی/ص30
سه شنبه 95/11/12
آیت الله بهجت( رحمت الله علیه) نقل کردند که: مرحوم حاج آقا حاج حسین قمی پس از رسیدن به ریاست و
مرجعیت به کسی گفته بود، برو و از جانب من به حضرت امیرالمونین بگو: اگر ریاست برای دین من ضرر دارد
مراببر.
طولی نکشید که از دنیا رفت.
منبع: کتاب زمزم عرفان/ص90
سه شنبه 95/11/12
اگر شما مخلصید، چرا چشمه های حکمت از قلبتان به زبانتان جاری نشده، با اینکه چهل سال است به خیال خود
قربت الی الله عمل کرده اید.
با اینکه در حدیث وارد است کسی که برای خدا چهل صباح، اخلاص ورزد، چشمه های حکمت از قلبش به زبانش
جاری گردد، پس بدان اعمال ما برای خدا نیست و خودمان هم ملتفت نیستیم و درد بی درمان همین جاست…
وای به حال کسی که با نماز و طاعتش وارد جهنم شود.
منبع: چهل حدیث/ص43
سه شنبه 95/11/12
عجب از امراض مهلکه است.
هر چقدر هم خوب شدید و کارهای نیک انجام دادید، باز به خدا بگویید:”خدایا! آیا بنده ای بدتر از من هم داری؟
امام سجاد(علیه السلام) با اینکه معصوم بودند. اما با این حال در دعای ابو حمزه عرض می کنند: خدایا چه کسی
بد حال تر از من است.
منبع:در محضر مجتهدی/ص95
سه شنبه 95/11/12
بی عیب ما نداریم در دنیا و ما باید همیشه تو جه مان به آن عیوب خودمان باشد….و انسان که بخواهد برای خدا کار کند و به مقام انسانیت برسد، باید همیشه دنبال این باشد که ببیند چه عیبی دارد.
دنبال این نباشد که ببیند چه حسنی دارد. برای این که، دنبال اینکه چه عیبی دارد، می شود انسان در صدد رفع آن برآید، و دنبال اینکه چه حسنی دارد پرده می شود در چشم انسان و نمی تواند عیوب خودش را ببیند.
منبع:صحیفه نور/ج17/ص161
سه شنبه 95/11/12
شرط زندگی و معاشرت را دعوا نکردن قرار دهید،یگانگی و الفت مبداء تمام خوبی هاست.از حدیث کساء ادب صحبت کردن فرزندان و شوهر و همسر با یکدیگر بیاموزید، اگر زن با مرد مدارا کند، در نصف اعمال خوب او شریک است.
با بزرگ خانواده تان مدارا کنید.زن با شوهرش، فرزندان با پدرشان مراعات کنند و حرمت او را نگه دارند.هماهنگی و موافقت اخلاقی بین زن و مرد در محیط خانواده از هر لحاظ به صورت صد در صد برای غیر انبیاء و اولیا علیهم السلام غیر ممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و با صفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت داشت و گذشت و چشم پوشی و رافت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.
منبع: حاج دولابی/مصباح الهدی
سه شنبه 95/11/12
آیت الله شبیری زنجانی نقل می فرمودند: من از نزدیکان حاج احمد آقا فرزند اما شنیدم که ایشان حضرت امام خمینی( رحمت الله علیه) را در خواب دیده اند.
از ایشان می پرسند که به شما چه گذشت؟
ایشان دست خود را بلند می کنند و پایین می آورند و می گویند: بدان، حرکتی مانند این حرکت دست من در اینجا حساب دارد.
حاج احمد آقا می پرسند: عبور از برزخ چه گذشت؟
امام می فرمایند: با وساطت اولیای خدا به خوبی گذشت.
منبع:کتاب حمیم/ ج2/ص215
سه شنبه 95/11/12
ائمه ی ما (علیهم السلام) به ما فرموده اند: که در این فشارهای اخرالزمان بگویید:”
یاالله یا رحمن یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک“
معنایش این است که: خدایا!همان مرتبه ای را که مطلوب تو هست، ما را به همان درجه برسان و بر آن نگهدار.
صراط از همین جا شروع می شود اگر یک ذره انحراف پیدا کنیم خدا می داند در کجا پرت می شوید.
کسی که کارش خراب است یا جلو رفته و یا عقب مانده است ودر هرحال اعتدال را رعایت نکرده است.
منبع:نکته های ناب آیت الله بهجت(ره)
سه شنبه 95/11/12
عارف حکیم مرحوم حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به(مرشد چلویی) می گفت: روزی تو همیشه می رسد، گاهی کم است گاهی زیاد، گاهی کم است و گاهی زیاد، ولی روزی حداقل را خدای متعال قطع نمی کند.
مثل جوی آب، گاهی آب زیاد و تندی در جوی می آید و گاهی هم آب کم می شود، اما قطع نمی شود.
<آب باریک بند نمی آید، آب باریک همیشه میاد>
منبع: بهترین کاسب قرن
سه شنبه 95/11/12
اگر این حب نفس و خود خواهی نباشد، انسان از دیگران عیب نمی گیرد. این عیب گیری هایی که بعضی از ما نسبت به دیگران می کنیم، همه اش برای این است که ما خودمان را برای آن حب نفسی که داریم(خود را) خیلی مهذب و آدم کاملی می دانیم و دیگران را معیوب می دانیم و به عیبشان ایراد می گیریم.
در آن شعر هست که یک آقایی شعرش را نمی خواهم بخوانم به یک کسی اشکال کرد(او) گفت:
من همین هایی که می گویی هستم، اما تو آن طور که می نمایی هستی؟؟؟
منبع: تفسیر سوره حمد/ج3
دوشنبه 95/11/11
فجر است و سپیده حلقه بر در زده است / روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
…..با آمدن امام در کشور ما / خورشید حقیقت زافق سر زده است ………
دهه فجرمبارک
منبع:
دوشنبه 95/11/11
ورود حضرت امام خمینی (ره) به وطن اسلامی و آغاز دهه مبارکه فجر
30 سال پیش درچنین روزی درسال 1357هجری شمسی ، امام خمینی(ره) بنیانگذارجمهوری اسلامی ایران، پس ازپانزده سال دوری ازوطن درمیان استقبال پرشورمردم قدم به خاک میهن اسلامی گذاشتند. پس از یکصد و هفده روز توقف امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو، امام خمینی (ره ) ساعت سه و سی دقیقه به وقت تهران به سوی تهران حرکت کردند .
با آنکه پخش مستقیم مراسم ورود امام از شبکه تلویزیون میلیون ها نفر را درخانه ها پای تلویزیون نشانده بود ، در تهران سیل جمعیت برای دیدار رو در رو با امام خمینی خود را به مسیر تعیین شده و خیابان هایی که از فرودگاه تا بهشت زهرا به عنوان معبر امام انتخاب شده بود رسانده و در سوی خیابان ها مستقر شدند . به نوشته روز نامه کیهان طول جمعیت استقبال کننده از امام خمینی به 32 کیلومتر می رسید . در هواپیما دویست نفر امام را همراهی می کردند که پنجاه تن از از آنان همراهان و هواداران و نزدیکان امام خمینی و 150 نفر دیگر از خبرنگاران بودند . راس ساعت نه و سی و هفت دقیقه و سی ثانیه امام در میان حلقه گروه منتخب استقبال کنندگان از پله های هواپیما فرود آمدند .
خودروی حامل امام خمینی و افراد اسکورت با سرعتی متعادل به سوی میدان آزادی به راه افتادند تا از آنجا راهی دانشگاه تهران شوند و سپس راه را در مسیر خیابان آزادی تا بهشت زهرا ادامه دادند . امام (ره)در این روز ابتدا در فرودگاه با ایراد بیاناتی از تمامی افرادی که در این مدت در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی نقش ایفا کردند تشکر کردند . ایشان سپس با حضور در کنار شهدای انقلاب اسلامی درباره مواردی چند از جمله غیر قانونی بودن مجلس و دولت منصوب شاه و مفاسد رژیم گذشته ایراد سخن کردند . ایشان همچنین در این روز طی پیامی از افسران ، در جه داران و سربازان ارتش خواستند با دولت غاصب بختیار همکاری نکنند . آن حضرت همچنین در مدرسه رفاه تهران در میان اعضای کمیته برگزاری استقبال از دستاوردهای انقلاب سخن گفتند .
منبع:
دوشنبه 95/11/11
بسم الله الرحمن الرحیم
باز هم دهه فجر رسید. روزهای پیروزی انقلاب اسلامی که برای پدر و مادرهای ما پر از خاطره است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمار می رود.
دوازده تا بیست و دو بهمن ۱۳۵۷ دهه فجر انقلاب اسلامی و روزهای سرنوشت ساز ملت به پاخاسته ایران است. بازگشت افتخارآمیز امام خمینی به ایران اسلامی و اعلام تشکیل دولت موقت با خود نتایج مثبتی از جمله پیوستن بسیاری از ارتشیان به انقلاب و بیعت نیروی هوایی با امام بزرگوار و شکست حکومت نظامی با حضور شکوهمند مردم در صحنه به فرمان امام خمینی، فتح مراکز مهمی همچون صدا و سیما و پادگانهای نظامی و سرانجام پیروزی انقلاب اسلامی را همراه داشت .
هر ساله در طول دهه فجر مراسم و یادبود های زیادی توسط طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران انجام میگیرد. همچنین در سازمانها و ادارات دولتی اقدام به برگزاری سمینارها و همایشها میشود. صدا و سیمای ایران نیز غالباً به پخش نماهنگ ها و تصاویر مربوط به روزهای مبارزات و تظاهرات میپردازد. همچنین جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولاً در طول دهه فجر برگزار میشود.
در مدارس نیز دانش آموزان کلاسهای درس را با نوارهای رنگی، پرچم و عکس های زیبا از روزهای انقلاب اسلامی تزئین میکنند.
در روز دوازده بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای امام خمینی به ایران، در حدود ساعت نه و سی دقیقه نواخته میشود.
در این روز بزرگترین استقبال تاریخ در تهران برگزار شد، در حدود ساعت نه و سی دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن ماه هواپیمای حامل امام خمینی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. امام خمینی در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه هفده که مدفن شهدای انقلاب بود، شد و سخنرانی خود را ایراد نمود.
*دهه فجر بر همه ی ایرانیان مبارک باد*
منبع:
دوشنبه 95/11/11
از اثرات احترام به سالمندان دوستی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است چه افتخاری بالاتر از این که فردی لیاقت دوستی با پیامبر را داشته باشد احترام گذاشتن به سالمندان حتی در خیابان وقتی عبور از عرض آن برای آنها دشوار است احترام به آنها محسوب میشود . گرفتن بار سنگینشان کمک کردن برای سوار شدن یا پیاده شدن همه و همه احترام به آنهاست و باعث ایجاد احساس همدلی در مردم میشود.
انسان هر آنچه میکند به او باز می گرددو هر عملی را عکس العملی هست همه ما در کارنامه زندگی خود اعمالی داریم که خوب یابد برای ما نوشته شدهاند که بر همان اساس در زندگی خود خوب یا بد میبینیم اگر خوب کرده باشیم پاداش ما همان خوبی و در صورت بدی بدی خواهیم دید بر این اساس امام علی علیه السلام فرمودند : به پیران احترام بگذارید تا کودکانتان به شما احترام گذارند
ایشان میفرمایند: به کودکان رحم کن و بزرگسالان را احترام را کن تا از دوستان من باشی.
منبع:
. (کافی ج2 ص316 ح7 )
یکشنبه 95/11/10
ثواب نماز جماعت
در روایتی وارد شده است كه «اگر یك نفر به امام جماعت اقتدا كند هر ركعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز دارد، و اگر دو نفر اقتدا كنند، هر ركعتی ثواب ششصد نماز دارد و هر چه بیشتر شوند ثواب نمازشان بیشتر می شود تا به ده نفر برسند و عده آنان كه از ده گذشت، اگر تمام آسمانها كاغذ و دریاها مركب و درختها قلم و جن و انس و ملائكه نویسنده شوند، نمی توانند ثواب یك ركعت آن را بنویسند».
مستحب است كه نمازهای واجب خصوصاً نمازهای شبانه روزی به جماعت خوانده شود و در نماز صبح و مغرب و عشاء، خصوصا برای همسایه مسجد و كسی كه صدای اذان مسجد را می شنود بیشتر سفارش شده است.
مستحب است انسان صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اول وقت كه فرادی، یعنی تنها خوانده شود بهتر است، و نیز نماز جماعتی را كه مختصر بخوانند، از نماز فرادی كه آن را طول بدهند بهتر می باشد.
وقتی كه جماعت برپا می شود، مستحب است كسی كه نمازش را فرادی خوانده، دوباره با جماعت بخواند و اگر بعد بفهمد كه نماز اول باطل بوده، نماز دوم او كافی است.
در زمان پیامبر ( صلّی الله علیه و آله ) هر گاه افراد نماز جماعت كم می شدند آن حضرت به جستجوی افراد می پرداخت و می فرمود: «شركت در نماز صبح و عشاء بر منافقان از هر چیز سنگین تر است».
و در حدیث آمده: «هر كه نماز جماعت را دوست بدارد، خداوند و فرشتگان او را دوست می دارند».
منبع:
سه شنبه سی ام خرداد ۱۳۹۱ساعت17:1توسط دانشجوان
یکشنبه 95/11/10
گناه نه تنها انسان را از سعادت و سلامت روح و جسم دور میکند، بلکه باعث محرومیت از عبادات نیز میشود. گناه به سرعت انسان را از موقعیتش خارج میکند و به سوی اعماق میکشاند. امام صادق این موضوع را با تشبیه به ما تفهیم کردهاند.
مهمترین عامل در گمراهی و دور شدن انسانها از سعادت دنیوی و اخروی است…
گناه نه تنها انسان را از سعادت و سلامت روح و حتی جسم دور میکند، بلکه باعث محرومیت انسانها از عبادت نیز میشود. گناه به سرعت انسان را از موقعیتش خارج میکند و به سوی اعماق میکشاند. امام صادق (ع) درباره اثر گناه در انسان میفرمایند: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلاَةَ اللَّیْلِ وَاِنَّ عَمَلَ السَّیِّیءِ اَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِی اللَّحْمِ؛ «همانا شخص گناهى مرتکب مىشود و بر اثر آن از نماز شب محروم میشود و تأثیر کار بد در صاحبش از تأثیر کارد در گوشت سریعتر است».
پس گناه علاوه بر قساوت قلب، شقاوت، عذاب وجدان، انزوا و گوشهگیری از دیگران میتواند عاملی برای محرومیت ما از برخی نعمات نیز باشد؛ چراکه عبادت، مناجات با خدا و میل به سوی آن بیتردید نعمتی بزرگ است.
حال برای رهایی از دام ابلیس باید چه کرد…؟ در فرهنگ قرآن و عترت به آموزههای متعددی برای رهایی از گناه اشاره شده است، اما به راستی یکی از راهکارهای آسان که به سرعت نیز جواب میدهد و راه گشاست، «یاد اهلبیت (ع)» است.
به راستی انسان وقتی برای لحظاتی هر چند کوتاه به اهلبیت (ع) فکر میکند، به سرعت بالا کشیده میشود و بسیاری از هجمههای فکری و روانی از او پس زده میشود. به عبارت دیگر، همانطور که اثرگذاری گناه در انسان از کارد در گوشت سریعتر است و باعث محرومیت از نعمات و به اعماق کشیده شدن او میشود، یاد اهل بیت(ع) به سرعت آدمی را از زمین میکند و رشد میدهد که این نعمتی بس عظیم است و شایسته است بیش از پیش از این نعمت بهره ببریم.
منبع:
شناسه خبر: 1311149 سرویس: فرهنگی
۱۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۴
یکشنبه 95/11/10
بسیاری از نیروهای حاضر در جبههها جوانان بودند. جوانان در قالب نیروهای بسیج حضوری چشمگیر در دفاع مقدس داشتهاند. این جوانان از سر کلاس درس و دانشگاه یا کارخانه و مزرعه و اداره برای دفاع از آرمان و سرزمین خود به جبههها آمده بودند. جوانان ایران اسلامی با خلق رشادتهای فراوان نشان دادند که بهترین جوانان جهانند. الگوی این جوانان، جوانان کربلا بود. ملتی که چنین جوانانی دارد به جاست که بر خود ببالد و به داشتن چنین جوانانی افتخار کند.
در سوگ شهادت شهیدان
رفتند عاشقان خدا از دیار ما
از حد خود گذشت غم بیشمار ما
دلهایمان به همره این کاروان برفت
در ره بماند دیده امیدوار ما
یک عده یافتند مقصد و مقصود خویش
واحسرتا به سر نرسید انتظار ما
عمری پی وصال دویدیم و عاقبت
اندر فراق سوخت دل داغدار ما
یاران زقید و بند علایق رها شدند
ماندیم و خاطرات کهن در کنار ما
افسوس روزگار شهادت به سر رسید
سوز و گداز و آه و فغان شد نثار ما
دیگر تمام قافلهها کوچ کردهاند
برجای مانده است تن زخمدار ما
صمد قاسمپور
منبع: ماهنا مه گلبرگ
یکشنبه 95/11/10
هفته دفاع مقدس نمودار مجموعهای از برجستهترین افتخارات ملت ایران در دفاع از مرزهای میهن اسلامی و جانفشانی دلاورانه در پای پرچم برافراشته اسلام و قرآن است. در این مجموعه تابناک، درخشندهترین و نفیسترین نگین گرانبها یاد و خاطره شهیدان است. آنها جوانان و جوانمردان رشید و پاک سرشتی بودند که با آگاهی و درک والای خود موقعیت حساس کشور را تشخیص دادند و وظیفهی بزرگ جهاد در راه خدا را مشتاقانه پذیرا شدند. هر ملتی که چنین دلاوران آگاه و شجاعی را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنان ببالد و آنان را الگوی تربیت جوانان خود در همه دورانها بداند.
دفاع مقدس و غرور ملی
هشت سال دفاع جانانه ملت در برابر تجاوز وحشیانه دشمن منشأ غرور ملی پایانناپذیری برای مردم سلحشور ایران گردید و باعث شد که توطئه مشترک شرق و غرب برای به زانو درآوردن ملت بزرگ ایران به فرصتی برای اثبات توانمندیهای اسلام و انقلاب و کشور تبدیل شود. رشادتهای جوانان برومند، انقلاب و نظام را بیمه کرد و نشان داد که با داشتن پشتوانه مردمی و در پرتو حاکمیت اسلام و وحدت نیروها میتوان هر دشمن خیره سری را ناکام ساخت.
دفاع مقدس و ولایت پذیری
این روزها هنگامی که یادی از دفاع مقدس میشود، دنیایی از شرف و حماسه ملتی نجیب و آزاده در اذهان تداعی میشود که عطر معنویت و صفای خاصی به ما ارزانی میدارد. ملتی که با پرورش رزمندگانی حماسهآفرین مفهوم روشن «تعبد در برابر ولایت» را به نمایش گذاشتند و با انگیزه «ادای تکلیف» در پی «مرجع و رهبر» خود سر از پا نشناخته، به جبهههای حق علیه باطل شتافتند و طلوع عشقی بیبدیل را ترسیم کردند و به پیروزی بزرگی که حفاظت از وجب به وجب سرزمین اسلامی و صیانت از مکتب و عقیده بود دست یازیدند.
شنبه 95/11/09
مرحوم حاج اسماعیل دولابی می گفت:
مادرت را ببوس، دستش را بوسه بزن، پایش را ببوس، تا گریه بیفتد، وقتی گریه افتاد خودت هم به گریه می افتی.
آن وقت کارهایت روی غلطک می افتد و خداوند همه در هایی را که به روی خود بسته ای باز می کند.
منبع: کتاب مصباح الهدی
شنبه 95/11/09
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظر علی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه طلبه ای در مدرسه ی مروی تهران بود و بسیار بسیار آدم فقیری بود.آن قدر فقیر بود که شب ها می رفت دور و بر حجره های طلبه ها می گشت و از توی آشغال های آنها چیزی برای خوردن پیدا می کرد. یک روز نظر علی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد. نامه ی او در موزه ی تهران تحت عنوان” نامه ای به خدا” نگهداری می شود. مضمون نامه این است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا! سلام علیکم، اینجانب بنده ی شما هستم. از آن جا که شما در قرآن فرموده اید: “هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است."من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین. در جای دیگر از قرآن فرموده اید:"مسلما خدا خلف وعده نمی کند.".بنابراین اینجانب به چیز های زیر نیاز دارم:
1_خانه ای وسیع 2_همسری زیبا ومتدین 3_خادم 4_یک کالسکه و سورچی 5_ یک باغ 6_مقداری پول برای تجارت.
لطفا پس از هماهنگی به من اطلاع دهید.<"مدرسه مروی_حجره شماره 16_ نظر علی طالقانی".
پس نامه را در هنگام سحر برداشته و می برد لای درب مسجد شاه که در نزدیکی مدرسه مروی می باشد می گذارد. فردای آن روز ناصرالدین شاه با درباری ها می خواستند به شکار بروند. کاروان او از جلوی مسجد می گذشت.ناگهان به اذن خداوند، باد تندی شروع به وزیدن میکند و نامه نظر علی را روی پای ناصرالدین شاه می اندازد.
ناصرالدین شاه نامه را می خواند و شکار را کنسل کرده و دستور می دهد کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد و نظر علی را به کاخ فرا می خواند. وقتی نظر علی را به کاخ آوردند،دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:"نامه ای ا برای خدا نوشته بودید، ایشان به ما حواله نمودند. پس ما هم باید انجامش دهیم و دستور می دهد همه ی خواسته های نظر علی یک به یک اجرا شود.
نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد و خاک، سر گردان ماست
منبع: اثر آفرینان/ج6
شنبه 95/11/09
وایل پاییز 1361 چند روز قبل از تولد نوه ام، مادر عروسم خبر داد برادرش فوت کرده و نمی تواند پیش دخترش برود.
غلامحسین هم با چند نفر برای ماموریت آمده بود تهران. فکر کنم یکی از همراهانش مجید بقایی بود که بعد ها شهید شد. باهم آمدند خانه که خودش خبر تولد دخترش را به من داد.
ما هم داشتیم خانه مان را نقاشی و بنایی می کردیم. مانده بودم چکار کنم. هر چه اصرار می کردم بچه ات به دنیا اومده و زنت تنهاست، برگرد برو اهواز، گوش نمی کرد، می گفت:”صاحب بچه خداست، خدا بچه رو داده، خودش هم حفظش می کنه من کاره ای نیستم” این عادت همیشه اش بود. اگر ده جمله صحبت می کرد، نه تا از صحبت هایش از خدا بود. عجیب معتقد بود که همه چیز از خداست. وتوکل زیادی داشت.
منبع: یادگاران/ص47
شنبه 95/11/09
امیدوارم سه کار یادتان نرود که همه چیز همین سه کار است:
یکی ایمان به خدا، یکی عمل صالح، یکی هم تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر
یعنی در مشقت، در زیاد و کم دنیا، خلاف قاعده دیدنی ها و در گردنه های دنیا حواستان باشد که گیر نکنید، خسته نشوید.
کوه را ببینید، دائم سربالایی و سر پایینی دارد. حتی آسمان هم پستی بلندی دارد.
در طیاره هم که انسان می خواهد مکه برود گاهی اوقات سر بالا می رود، گاهی پایین می آید. گاهی زیر صندلی خالی می شود و می گویند چاه است، پس آسمان هم چاله و بلندی دارد.
راه خدا و راه ایمان هم همینطور است، پستی و بلندی دارد، پس صبور باش.
منبع:مصباح الهدی/ص315
شنبه 95/11/02
حکیمی به هنگام مرگ حسرت می خورد.
به او گفتند: تورا چه می شود؟
گفت: چه می اندیشید درباره کسی که سفری طولانی و بی توشه در پیش دارد و بی همدم در گور خواهد ماند.
و به داوری عدل می رود و حجتی ندارد.
منبع:
کشکول/شیخ بهائی/ص 206
شنبه 95/11/02
امام رضا(علیه السلام) فرمودند: خوش رفتاری با پدر و مادر اگر چه مشرک باشند واجب است اما پیروی از آنان در امر حرام و گناه صحیح نیست.
فرزند در برخوردو نوع سخن گفتن، صدای خودرا نباید بلند تر از صدای پدر و مادر برد.
با آنان به نرمی و نیکی سخن بگوید نه با تندی و فریاد زدن.
سخن تند، توهین آمیز، حرف های بی ادبانه، به تعبیر قرآن (اف گفتن) در برابر آنان جایز نیست.
هنگام راه رفتن، جلوی آنان راه نرود و حتی قبل از آنان ننشیند.
احسان به والدین را بی واسطه به دست خود انجام دهد.
فرزند در هر موقیعتی که باشد باید در مقابل والدین متواضع و فروتن باشد.
منبع:
نشانی بهشت/ص84
شنبه 95/11/02
ا
از ابن عباس روایت شده است: جمعی به نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) آمدند و به آن حضرت گفتند: فلان کس روزها روزه دار است و شب ها به نماز ایستاده و بسیار ذاکر است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: کدامیک از شما خوردنی و آشامیدنی اورا می دهید؟
گفتند: همه ما.
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: همه شما از او بهترید.
منبع:
کشکول شیخ بهایی/ج1
سه شنبه 95/10/28
پادشاهی به وزیر خویش گفت: از آن خدا روزی بنده کرده است، کدام یک بهتر است؟
گفت: خردی که با آن زیست کند.
گفت: اگر آن نبود؟
گفت: مالی که عیوبش را پنهان سازد.
گفت:اگر آن نبود؟
گفت: صاعقه ای که او را بسوزاند و مردم وممالک را از او برهاند.
منبع:
کشکول شیخ بهائی/ص 260
دوشنبه 95/10/27
ویژگی های اخلاقی نواب صفوی و یارانش
یکی از مهمترین دلایل گسترش نسبی فعالیت فداییان اسلام و اثر گذاری آن بر فشارهای گوناگون مردم را باید در اخلاق ویژه رهبران این جمعیت به ویژه سید مجتبی نواب صفوی جست؛ در این جا به پاره ای از ویژگی های روحی آنان از منظر یارانش اشاره می شود:
شجاعت
اعتقاد و ایمان نواب صفوی، واحی و دیگر فداییان اسلام به اهداف و آرمانهایشان، جسارت و شجاعت وصف ناپذیری را برای آنان به ارمغان آورد، مرحوم رضا گلسرخی درباره شجاعت نواب و واحدی چنین می گوید: شبی در منزل مرحوم نواب بودم، یادم هست که آن موقع هم مخفی بودند و برای دستگیری ایشان جایزه تعیین شده بود. صبح که بلند شدم، دیدم هیچ کس نیست، نه نواب بود و نه واحدی، بعد از چندی، نواب آمد… وقتی سوال کردم واحدی کجاست کفت: فکر می کنم رفته حلیم بخرد گفتم: چه طور در این موقعیت حساس بیرون رفته است. گفت: چون دیشب یکی از برادران هوس حلیم کرد حتما واحدی رفته برایش حلیم بخرد… صبح همان روز، نواب رفته بود حمام که در حمام، قضیه جالبی برایش پیش می آید. می گفت: من در حمام میدان شاه - میدان قیام فعلی - رفتم… داخل حمام بودم که یکی آمد و گفت یک ماشین نظامی گمانم برای دستگیری تو آمده است، حمام را محاصره کرده اند و توی پله ها هم هستند، من پس از استحمام آمدم بیرون و نماز خواندم… هیچ کدام از ماموران جرات نمی کردند جلو بیایند، خلاصه لباس هایم را پوشیدم، آمدم دم دخل حمامی، پولم را دادم، در حالی که آنها داخل پله ایستاده بودند تا جلو پله ها آمدم، گفتم الله اکبر. مرحوم نواب قسم می خورد که وقتی یک تکبیر کشیدم ماموران پله ها را دوتا دوتا گرفتند و فرار کردند… من از حمام بیرون آمدم، یک نفر هم نگفت کجا می روی، فقط یک تکبیر گفتم: هیچ اسلحه ای هم نداشتم.
پرهیز از عمل ناشایست
گلسرخی در بیان ویژگی اخلاقی نواب در جایی دیگر می گوید: من چند سال با ایشان در جلسات خصوصی و عمومی بودم. خدا شاهد است که حتی یک عمل مکروه از ایشان ندیدم، من ایشان را یک سفر به کاشان دعوت کردم و اصرار ورزیدم که به باغ فین برویم. ایشان گفت: آیا این سفر فین فایده تبلیغی هم دارد یا نه گفتم: نه، مسافرت تفریحی است. گفت: من با خودم عهد کرده ام سفری که فایده دینی و تبلیغی نداشته باشد نکنم.
زهد و تقوا
شهید حاج مهدی عراقی درباره نواب می گوید: مرحوم نواب جوانی بود ساده زیست، مقید به این نبود که زندگی تجملی داشته باشد، از مال دنیا هم هیچی نداشت… اکثر شب ها سعی می کردند نماز شب بخواند و در نماز به خصوص رکوع و سجودش خیلی دقت داشته که هر کسی ناظر نماز ایشان می شده، بی اختیار شیفته این حالت معنوی می شده، کلمات خاصی هم از خودش در قنوت، رکوع و سجود ابداع می کرده و در موقع بیان با خدا صحبت می کرد. این تقریبا از ویژگی های ایشان بود. ضمنا ترس در وجودش نبود، از هیچ چیز نمی ترسید، و یکی از ویژگی هایش این بود که اعتقاد زیادی به استخاره داشت یعنی اکثر کارهای مهمی را می خواست انجام بدهد یا یک کسی را می خواست عقب ماموریتی بفرستد استخاره می کرد. دست به هر کاری می زد، از کار کردن ابایی نداشت. وارد خانه یک کسی می شد و می دید موقع بیل زدن باغچه است… بیل را بر می داشت و این کار را انجام می داد. شیخ مهدی حق پناه می خواستند خانه اش را کاه گل بکند، نواب سه - چهار روز آن جا می ایستد و عملگی می کند.
منبع:
برگرفته از سایت http://www.ghadeer.org/Book/907/138958
یکشنبه 95/10/26
یکی از پدیده های بسیار مؤثر بر فرهنگ و آداب و رسوم مردم ایران مسئله کشف حجاب بود؛ مسئله ای که شاید بتوان آن را در نوع خود یک اقدام منحصر به فرد در تاریخ این کشور دانست که توسط رضا شاه بعد از دیدار از ترکیه اجرا شد.
پس از اعلام کشف حجاب، علما و عامه ی مردم به مخالفت شدید با آن برخاستند:
در حومه تهران و شهرهای بزرگ مقاومت بسیار زیاد بود. در خراسان تظاهراتی علیه رفع حجاب برپا گردید. مردم در صحن حضرت رضا علیه السلام متحصن شدند و ( قتل عام معروف مسجد گوهرشاد اتفاق افتاد) آیت الله شیخ عبدالکریم حائری، زعیم حوزه علمیه قم، مطلب را با وحشت تلقی کردند و از غصه این موضوع بیمار گردیدند و حدود یک سال پس از کشف حجاب از همان بیماری از دنیا رفتند. (مؤسسه فرهنگی قدر ولایت. ۱۳۷۳، ص۱۲۵)
بسیاری از زن ها تا آخر سلطنت رضاخان از خانه خارج نشدند. در بسیاری از خانه ها حمام ساخته شد تا زن ها برای استحمام مجبور نباشند از خانه خارج شوند و … . ( استاد ملک ، ۱۳۶۷، ص ۱۴۲ و ۲۴۱)
این نقشه را کسانی طراحی کردند که رضاشاه را به قدرت رسانده بودند و قرار بود وی مجری آن باشد؛ چنان که مستر همفر در خاطرات خود می نویسد:
در مسئله بی حجابی زنان، باید کوشش فوق العاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها کردن چادر، مشتاق شوند… پس از آنکه حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه ی مأموران ما آن است که جوانان را به عشق بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان تشویق کنند و بدین وسیله فساد را در جوامع اسلامی گسترش دهند. (همفر، ۱۳۷۷، ص۸۴)
میشل هولباک، نویسنده ی اسلام ستیز فرانسوی نیز که اخیراً دین اسلام را «حماقت» و «خطرناک» توصیف کرده، در جدیدترین اظهارات خود گفته است:
برای غلبه بر مسلمانان باید آنها را به فساد کشید. ما از راه زور نمی توانیم افراط گرایی دینی را متوقف سازیم، پس بهتر است مسلمانان را به فساد بکشانیم. جنگ بر ضد افراط گرایی اسلامی با کشتن مسلمانان فایده ای ندارد، فقط با فاسد کردن آنها می توان به این پیروزی دست یافت. باید به جای بمب، دامن های کوتاه و تعدادی گوشواره فرو بریزیم؛ چون ضعف واقعی مسلمانان در همین جاست. (سروش بانوان، آذر۱۳۸۰، ص۱۰)
پس از روی کار آمدن محمدرضا، گروهی از زنان که از فشار حکومت پدرش سخت به ستوه آمده بودند در مخالفت با کشف حجاب، در معابر عمومی با چادر ظاهر شدند و مأموران حکومتی هم علی رغم وجود قانون کشف حجاب چندان که باید با آنان مقابله نمی کردند. در مهرماه ۱۳۲۰ آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی طی نامه ی شدید اللحنی به نخست وزیر وقت خواهان کم کردن فشار بر زنان محجبه شد. در سال ۱۳۲۳ نیز آیت الله سید حسین طباطبایی قمی از مراجع وقت، نامه ای به شاه جدید نوشت و از وی خواست کشف حجاب اجباری را الغا کند. سرانجام با مخالفت علما و مقاومت مردم، قانون کشف حجاب لغو گردید.
پس از لغو قانون، بسیاری از زنان مسلمان به حجاب روی آوردند، اما بر خلاف دوره ی پیش از کشف حجاب که زنان چادر و روبنده ی مشکی می پوشیدند، از این زمان به بعد استفاده از چادر رنگی بیشتر متداول گردید. البته برخی از زنان هم که چند سال طعم آزادی به سبک غربی را چشیده بودند دیگر حاضر به بازگشت به فرهنگ حجاب نبودند. مهم ترین تفاوت کشف حجاب در عصر پهلوی اول و دوم این بود که کشف حجاب در عصر رضا شاه به زور سر نیزه و در عصر محمدرضا به پشتیبانی تبلیغات گسترش یافت. (زیبابی نژاد و سبحانی، ۱۳۷۹، ص۱۶۳).
در واقع، پهلوی دوم با برنامه های حساب شده تلاش کرد تا زنان را به بی حجابی و برهنگی تشویق نماید و از طریق رسانه های گروهی، مراکز آموزشی، ادارات و سینماها در دین زدایی متمرکز شد.
محمد رضا با این کار دو هدف را دنبال می کرد: اول رواج بی حجابی و بی عفتی؛ و دوم نشان دادن چهره ای طرفدار حقوق زنان از خود. وی می خواست با وارد کردن زنان به صحنه های اجتماعی، خود را مدافع حقوق آنان جا بزند، حال آنکه زنان نیز همانند مردان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند.
امام خمینی رحمه الله در توصیف وضعیت فرهنگی بانوان در دوران شاهنشاهی می فرماید:
در رژیم سابق شأن و مرتبت عبارت از آرایش مهوع و لباسهای کذا و کذا بود… آن روز بانوان اسلامی خجالت می کشیدند که با لباس اسلامی و لباسی که در آن مراعات شده باشد، [ظاهر بشوند] طبقات ضعیف هم اگر این کار را می کردند خجالت می کشیدند در بین قشرهای فاسد و مرفه بودند. (امام خمینی، ۱۳۶۲، ج۱۴، ص۱۹۸ به نقل از: شیدائیان، ۱۳۸۳، ص۳۵)
به طور کلی، باید گفت: عشرت طبی، مدگرایی وتقلید از فرهنگ منحط غرب زمینه حضور گسترده غرب را، هم به لحاظ فکری و هم فیزیکی، در ایران فراهم کرد و همان گونه که خانم رایت نویسنده آمرکیایی گفته، در زمان شاه آمریکایی ها در همه جای ایران حضور داشتند:
ایران در آن زمان کشوری بود که برای زنان آمریکایی جاذبه داشت. من در سفر به آن کشور، خود را در یک کشور اروپایی حس می کردم. همه جا می توانستم بروم، عملاً هر کاری می توانستم بکنم، می توانستم با هر کسی صحبت کنم و هر لباسی که می خواستم بپوشم. دامن های کوتاه مد بود… گاهی خارجی ها بیشتر از ایرانیان احساس آسودگی می کردند. (رایت، ۱۳۸۲، ص۱۲-۱۳)
منبع :
حجاب در زمان محمدرضا پهلوی 1 | حجاب برتر
جمعه 95/10/24
آیت الله العظمی بهجت (دام عزه ):لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر(علیه السلام) تشرف حاصل کند، بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسل به ائمه(علیه السلام ) بهتر از تشرف باشد.
زیرا هر کجا که باشیم آن حضرت می بیند و عبادت در زمان غیبت افضل از عبادات در زمان حضور است. زیارت هرکدام از ائمه (علیه السلام) مانند زیارت حضرت حجت است.
آیت الله همدانی (دام عزه):رضایت امام بر زیارت امام مقدم است.
سعی کنید به دنبال کسب رضایت امام باشیدکه اهم آن در رعایت تقوای الهی است دیدن حضرت چندان توصیه نشده است.
جمعه 95/10/24
فاطمه طباطبایی :از امام راحل نقل می کنند که ایشان می فرمایند: یکی از چیزهایی که امام در روز های آخر به من توصیه می کردند خواندن دعای عهد بود.
ایشان می گفتند:صبح ها سعی کن این دعا را بخوانی، چون در سرنوشتت دخالت دارد.
آیت الله احمد میانجی(دام عزه): در شبانه روز لااقل یک زیارتی یا دعای عهدی بخوانیم، به یاد او باشیم. به یاد او صدقه بدهیم واگر گرفتار شدیم به او توسل جوییم.
منبع:گام های سلوک /ص 160
یکشنبه 95/10/19
آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام امشب یکشنبه 19 دی ماه در یکی از بیمارستانهای تهران دار فانی را وداع گفت.
وی ساعاتی قبل به دلیل عارضه قلبی در یکی از بیمارستانهای تهران بستری شده بود.
پايگاه خبري شمانيوز، این ضایعه را تسلیت گفته و از خداوند متعال برای ایشان، غفران الهی و برای خانواده آیتالله هاشمی رفسنجانی، صبر و شکیبایی مسئلت مینماید.
زندگینامه آیتالله هاشمی رفسنجانی
خبرگزاری فارس: اکبر هاشمی رفسنجانی در سوم شهریور ماه سال 1313ه.ش (برابر با 4 آگوست 1934) در روستای بهرمان شهرستان رفسنجان و در خانوادهای نسبتاً ثروتمند به دنیا آمد. او یکی از 9 فرزند میرزاعلی هاشمی بهرمانی و ماه بیبی صفریان است.
پدرش با تحصیلات حوزوی از باغداران و تاجران پسته بهرمان از توابع بخش نوق رفسنجان بود. نام خانوادگی هاشمی برای خانواده ایشان، با آن که سیّد نیستند، به این دلیل انتخاب شده است که نام جدّ پدری وی حاج هاشم بوده است که در سرتا سر منطقه، املاک و امکانات زیادی داشته است. هاشمی تحصیل را، از سن 5 سالگی در مکتب خانه ای در نوق آغاز نمود.
در سن 14 سالگی به قم رفت و به تحصیل علوم دینی پرداخت و به درجه اجتهاد نائل گردید. اساتید وی در حوزه علمیه قم آیات عظام سید حسین طباطبایی بروجردی، امام خمینی (ره)، سید محمد محقق داماد، محمدرضا گلپایگانی، سید محمد کاظم شریعتمداری، عبدالکریم حائری یزدی، شهاب الدین نجفی مرعشی، محمد حسین طباطبائی و حسینعلی منتظری بوده اند.
وی در آنجا تحت تاثیر تعلیمات امام خمینی (ره) به سیاست روی آورد و به مخالفت با حکومت محمد رضا شاه پهلوی و انقلاب سفید او پرداخت. با تبعید امام، نقش هاشمی در مبارزه با شاه و نمایندگی امام در داخل کشور پررنگ تر شد. با وجود نگرش ضد غربی انقلابیون، او سفرهای زیادی از ژاپن در شرق تا 20 ایالت از ایالات متحده در غرب نمود.
هاشمی در سال 1337 با عفت مرعشی که دختری از خانواده روحانی و از نوادگان سید محمد کاظم طباطبایی یزدی است، ازدواج نمود. او خواهر حسین مرعشی، معاون سید محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری و از مدیران اصلی دولت سازندگی است. ثمره این ازدواج 5 فرزند به ترتیب و به نامهای فاطمه، محسن، فائزه، مهدی و یاسر است.
دو دختر او با دو پسر آیتالله لاهوتی اشکوری، امام جمعه سابق رشت و از دوستان هاشمی در زندان (که یکی پزشک و دیگری دندانپزشک است) ازدواج کردند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی بیش از آنکه به عنوان یک شخصیت علمی شناخته شده باشد، به عنوان یک چهره سیاسی مطرح است و این هم به خاطر فعالیت های فراوان سیاسی ایشان در دوران قبل و بعد از انقلاب است. با مراجعه به اسناد معتبر تاریخی می توان همواره از ایشان در مناسبتهای مختلف سیاسی نام و نشانی پیدا کرد.
هاشمی رفسنجانی فعالیت سیاسی خود را از سال 1340 آغاز کرد. او در دوران قبل از انقلاب، بسیار به امام نزدیک بود. هاشمی در دوران پیش از انقلاب و در طول نهضت امام خمینی (ره) به صورت یک عضو فعال و همیشه در صحنه حضور داشته است. نمونه بارز حمایت ایشان از امام خمینی (ره)، حرکتی بود که ایشان به همراه دیگر علما در اعتراض به زندانی شدن امام انجام دادند.
هاشمی رفسنجانی پس از انقلاب اسلامی عناوین افتخاری متعددی را از مجامع علمی دنیا کسب کرده و دانشگاه تهران نیز عنوان دکترای افتخاری علوم سیاسی را به ایشان اهدا کرده است. ایشان هنوز نقطه امید و اتکای مردم و مسئولان جامعه در بحرانهای داخلی و خارجی است.
آیت الله هاشمی رفسنجانی همچنین در شهریورماه 1386 به دنبال رحلت آیت الله مشکینی رئیس فقید مجلس خبرگان رهبری در دومین اجلاس سالانه دوره چهارم مجلس خبرگان، به ریاست این مجلس مهم و تأثیرگذار برگزیده شد. وی اسفند سال 1389 ریاست مجلس خبرگان رهبری را به آیت الله مهدوی کنی سپرد.
اکبر هاشمی بهرمانی، روحانی و سیاستمدار، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس اسبق مجلس خبرگان رهبری نخستین رئیس مجلس ایران و چهارمین رئیس جمهور ایران در دو دوره پیاپی بین سالهای 1368 تا 1376 بود و به عنوان یکی از پرنفوذترین شخصیتهای سیاسی جمهوری اسلامی شناخته میشد.
حسین مرعشی: مراسم تدفین پس فردا سهشنبه ۲۱ دی است.
پنجشنبه 95/10/16
رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت. وقتی دکتر این مجروح را دید به من
گفت:«بیارش داخل اتاق عمل…». دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تاراحت تر بتوانم مجروح را
جابه جا کنم.
مجروح به سختی گوشه ی چادرم را گرفت و بریده بریده وبه سختی گفت:
«من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری؛ ما برای این چادر داریم می رویم». چادرم در مشتش
بود که ………………شهید شد.
منبع:موعظه خوبان/سید عیرضا ادیانی، حسین ترابی ص59
پنجشنبه 95/10/16
رسول خدا [صلی الله علیه وآله و سلم] می فرماید: (هر مردی که همسرش آرایش کرده، از خانه اش
بیرون بیرون می رود، بی غیرت است. و هرآنکه چنین مردی را بی غیرت بنامد، گناه نکرده است. و
هر زنی که آرایش کرده و عطر زده از خانه اش خارج شود و شوهرش به آن خشنود باشد؛ با هر
گامی که بر می دارد، خانه ای در آتش برای شوهرش ساخته می شود)
خداوند متعال می فرماید:
(یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم واهلیکم نارا)
( ای آنان که ایمان آورده اید ! بازدارید خود و خاندان خود را از آتش…)
عفاف و حجاب،تنها ویژه ی زنان نیست بلکه مردان نیز،هم خود باید نسبت به آن حساس باشند؛
و هم از خانواده ی خویش پاسداری کنند و به آن رهنمود شوند.
با رعایت عفاف و حجاب - از سوی مردان و زنان - بنیاد خانواده مستحکم می ماند ودر هر کدام از
زن و شوهر ،عشق خویش را خرج یکدیگر می کنند . در غیر این صورت، هر چند جسم و کالبد با
هم باشند؛ ولی دل و روحشان در جای دیگر خواهد بود.
از دیگر سوی ، با بی عفتی ها و بی حجابی ها، آسیب های بسیار بر اجتماع و خانواده های دیگر
وارد خواهد شد؛ بدین گونه که زمینه های چشم چرانی های زنان و مردان بیمار دل و تضعیف
غیرت دینی را درپی خواهد داشت و چه بسا زنان و مردانی که با مشاهده و تاّثیر پذیری از چنین
صحنه هایی، بهمقایسه ی نابجا میان آنان با همسران خویش بپردازند و آهسته-آهسته زمینه
های سست شدن بنیان خانواده ها شروع شود.
منبع: اربعین حجاب/ محسن رفیعی ،معصومه شریفی ص128–129
سه شنبه 95/10/14
حجت الاسلام و المسلمین حسین انصاریان درباره حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) در نوشته ای گفته است:
صاحب بن عبّاد، رساله مختصرى در حالات آن جناب نوشته كه شيخ ما، مرحوم ثقة الاسلام نورى، در خاتمه مستدرك، آن را نقل كرده در آن كتاب و در رجال شيخ نجاشى آمده: حضرت عبد العظيم از سلطان زمان خود ترسيد، و گريخت، و به عنوان آنكه قاصد و پيك است، در شهرها گردش می كرد تا به رى آمد، و در ساربانان مخفى شد، و بنا بر روايت نجاشى در سردابى در خانه يكى از شيعيان، در سكّة الموالى پنهان گشت، و در آنجا عبادت خدا می كرد و روزها را روزه می داشت و شبها به نماز می ايستاد، و پنهان از ديد مردم بيرون می آمد، و قبرى را كه برابر قبر او به فاصله يك راه رو است زيارت میكرد، و می گفت: اين قبر مردى از فرزندان موسى بن جعفر عليه السّلام است، و پيوسته در آنجا بود و يكى دو نفر از شيعه، از احوال او با خبر می شدند، تا آنكه بيشتر مردم رى او را شناختند، پس شخصى از شيعيان، حضرت رسالت پناه را در خواب ديد، كه فرمود: مردى از فرزندان مرا، از سكّة الموالى برخواهند داشت، و كنار درخت سيب، در باغ عبد الجبّار بن عبد الوّهاب، دفن خواهند كرد، و اشاره فرمود به همان مكانى كه در آنجا دفن شد، بيننده خواب نزد صاحب باغ رفت، تا آن درخت و جايش را از صاحب باغ بخرد، مالك باغ به او گفت: اين درخت و جايش را برای چه می خرى؟ خريدار خوابش را تعريف كرد، صاحب باغ گفت: من نيز چنين خوابى ديده ام، و جاى اين درخت را با تمام باغ وقف بر آن سيّد، و ساير شيعيان كرده ام، كه اموات خود را در آنجا دفن كنند.
حضرت عبد العظيم پس از مدتى بيمار شد، و بر اثر آن بيمارى به رحمت ايزدى پيوست، چون او را براى غسل دادن برهنه كردند، در جيب لباسش ورقه اى يافتند، كه نسب شريف خود را در آن نوشته بود: منم ابو القاسم عبد العظيم فرزند عبد اللّه فرزند على، فرزند حسن، فرزند زيد، فرزند امام حسن، فرزند على بن ابى طالب عليهم السّلام.
صاحب بن عبّاد، در وصف دانش عبد العظيم فرموده: ابو تراب رويانى روايت كرده كه گفت: از ابو حمّاد رازی شنيدم كه میگفت: در شهر سرّ من رأى بر حضرت امام علىّ النقى عليه السّلام وارد شدم، پس پاره اى از مسائل حلال و حرام خود را، از آن حضرت پرسيدم.
سؤالات مرا پاسخ دادند، زمانی كه براى بيرون آمدن از سرّ من راى، با آن حضرت وداع كردم به من فرمودند: اى حمّاد هرگاه چيزى از امور دينت بر تو مشكل شد، در ناحيه خود، يعنى در شهر رى، از عبد العظيم بن عبد اللّه حسنى بپرس، و سلام مرا به او برسان.
محققّ داماد در كتاب «رواشح» گفته، احاديث بسيارى در فضيلت زيارت حضرت عبد العظيم روايت شده، از جمله آمده است: هركه قبر او را زيارت كند، بهشت بر او واجب میشود، و شيخ بزرگوار شهيد ثانى در حواشى كتاب «خلاصه» همين روايت را از بعض نسب شناسان نقل فرموده، و ابن بابويه و ابن قولويه به سند معتبر روايت كرده اند، كه مردى از اهل رى، خدمت حضرت امام علی النقى عليه السّلام رفت، حضرت پرسيد كجا بودى؟ عرض كرد به زيارت امام حسين عليه السّلام رفته بودم، فرمود: اگر قبر عبد العظيم را كه نزد شماست، زيارت می كردى، هرآينه مانند كسى بودى كه امام حسين عليه السّلام را زيارت كرده باشد.
فقير گويد: علما براى آن بزرگوار زياراتى نقل نكرده اند، مگر فخر المحققين آقا جمال الدين، كه در كتاب «مزار» خود فرموده زيارت آن حضرت به اين صورت مناسب است:السَّلامُ عَلَى آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى عِيسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَيْرَ خَلْقِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفِيَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَصِيَّ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ السَّلامُ عَلَيْكُمَا يَا سِبْطَيِ الرَّحْمَةِ وَ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَ قُرَّةَ عَيْنِ النَّاظِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ بَاقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِيِّ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ الْبَارَّ الْأَمِينَ ،سلام بر آدم برگزيده خدا، سلام بر نوح پيامبر خدا، سلام بر ابراهيم دوست خدا سلام بر موسى هم سخن خدا، سلام بر عيسى روح خد، سلام بر تو اى رسول خدا سلام بر تو اى بهترين خلق خدا، سلام بر تو اى برگزيده خدا، سلام بر تو اى محمّد بن عبد اللّه خاتم پيامبران، سلام بر تو اى امير مؤمنان على بن ابى طالب، جانشين رسول خدا سلام بر تو اى فاطمه سرور بانوان جهانيان، سلام بر شما اى دو فرزندزاده پيامبر رحمت، و دو سرور جوانان اهل بهشت، سلام بر تو اى على بن الحسين سرور عبادت كنندگان، و نور چشم بينندگان، سلام بر تو اى محمد بن على، شكافنده دانش، پس از پيامبر، سلام بر تو اى جعفر بن محمد راستگوى نيكوكار امين،السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الطَّاهِرَ الطُّهْرَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ التَّقِيَّ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِيَّ النَّاصِحَ الْأَمِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ السَّلامُ عَلَى الْوَصِيِّ مِنْ بَعْدِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى نُورِكَ وَ سِرَاجِكَ وَ وَلِيِّ وَلِيِّكَ وَ وَصِيِّ وَصِيِّكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِيُّ وَ الطَّاهِرُ الصَّفِيُّ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ السَّادَةِ الْأَطْهَارِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ السَّلامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى ذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
سلام بر تو اى موسى بن جعفر، پاك و پاكيزه، سلام بر تو اى على بن موسى الرضا، امام پسنديده، سلام بر تو اى محمد بن على پرهيزکار، سلم بر تو اى على بن محمد النّقى، خيرخواه امين، سلام بر تو اى حسن بن على، سلام بر جانشين پس از او، پروردگارا درود فرست بر نورت و چراغت، و نماينده نماينده ات، و جانشين جانشينت، و حجّتت بر آفريدگانت، سلام بر تو اى سرور پاكيزه و پاك و برگزيده، سلام بر تو اى فرزند سروران پاك، سلام بر تو اى فرزند برگزيدگان و خوبان، سلام و رحمت و بركات خدا بر رسول خدا و بر فرزندان رسول خدا.
السَّلامُ عَلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ الْمُطِيعِ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ ابْنَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبَى السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ بِزِيَارَتِهِ ثَوَابُ زِيَارَةِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ يُرْتَجَى السَّلامُ عَلَيْكَ عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ حَشَرَنَا فِي زُمْرَتِكُمْ وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَ نَبِيِّكُمْ وَ سَقَانَا بِكَأْسِ جَدِّكُمْ مِنْ يَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُرِيَنَا فِيكُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ أَنْ يَجْمَعَنَا وَ إِيَّاكُمْ فِي زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْ لا يَسْلُبَنَا مَعْرِفَتَكُمْ إِنَّهُ وَلِيٌّ قَدِيرٌ ،سلام بر بنده شايسته، فرمان بُردار پروردگار جهانيان، و پيرو رسول او و امير مؤمنان، سلام بر تو اى ابا القاسم فرزند سبط نجيب برگزيده، سلام بر تو اى كسی كه به زيارتش، ثواب زيارت سيد الشهدا اميد می رود، سلام بر تو، خدا ميان ما و شما در بهشت، شناسايى برقرار كند، و در گروهتان محشور فرمايد، و به حوض پيامبرتان وارد سازد، و به ما با جام جدّتان از دست على بن ابيطالب بنوشاند، درود خدا بر شما، از خدا می خواهم كه به ما درباره شما، خوشحالى و گشايش بنماياند، و ما و شما را در گروه جدّتان محمد درود خدا بر او و خاندانش گرد آورد، و معرفت شما را از ما باز نگيرد، به درستى كه او سرپرست توانايى است،أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ التَّسْلِيمِ إِلَى اللَّهِ رَاضِياً بِهِ غَيْرَ مُنْكِرٍ وَ لا مُسْتَكْبِرٍ وَ عَلَى يَقِينِ مَا أَتَى بِهِ مُحَمَّدٌ نَطْلُبُ بِذَلِكَ وَجْهَكَ يَا سَيِّدِي اللَّهُمَّ وَ رِضَاكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ يَا سَيِّدِي وَ ابْنَ سَيِّدِي اشْفَعْ لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَخْتِمَ لِي بِالسَّعَادَةِ فَلا تَسْلُبْ مِنِّي مَا أَنَا فِيهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنَا وَ تَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ وَ عَافِيَتِكَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
من با دوستى شما، و بيزارى از دشمنان تان، و تسليم بودن به خدا، تقرّب به خدا می جويم، با خشنود بودن به آن، بدون انكار و تكبّر، و به يقين به آنچه محمّد آن را آورده، به اين امر و خاطر تو را میجويم اى سرور من، خدايا خشنودى تو، و خانه آخرت را می خواهم، اى سرور من و فرزند سرور من، برايم درباره بهشت شفاعت كن، زيرا براى تو نزد خدا مقامى از مقامات والا است.
خدايا از تو می خواهم كه سرانجام كارم را به خوشبختى ختم كنى، و آنچه را در آنم از دستم نگيرى، جنبش و نيرويى جز به خداى والاى بزرگ نيست.
خدايا براى ما اجابت كن، و آن را به كرم و عزّتت، و رحمت و عافيتت بپذير، و درود خدا بر محمّد و خاندان او و بر آنان سلام باد، سلامى كامل، اى مهربان ترين مهربانان.
منبع:
شنبه 95/10/11
لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. فرض بفرمایید کسانی در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهلبیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند؛ همهشان هم به شهادت رسیدند، پیش خدا هم مأجورند؛ اما کاری که باید بکنند، آن کاری نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند. اگر کاری که توابین در مدتی بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام میدادند، اوضاع عوض میشد؛ ممکن بود حوادث، جور دیگری حرکت بکند. شناسائی لحظهها و انجام کار در لحظۀ نیاز، خیلی چیز مهمی است. (بیانات در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی 88/10/29)
فرق بین شهدای کربلا و توّابین همین است. شهدای کربلا هم شهید شدند، توّابین هم شهید شدند. فاصلۀ زمانی بین آنها هم خیلی زیاد نبود؛ اما شهدای کربلا در عرش انسانیت قرار دارند، شهدای توّابین نه؛ مقامشان با آنها خیلی فرق دارد. چرا؟ چون شهدای کربلا به ندای حسین بن علی (علیه السلام) در وقتِ خود پاسخ دادند؛ ولی توّابین به ندای آن حضرت، بعد از گذشتن وقت پاسخ دادند. فرقش این است. (بیانات در دیدار خانوادههاى شهیدان قائن (78/6/8)
آنهایی که در کربلا شهید شدند، کفّارۀ اشتباهشان داده شد. دربارۀ آنها بحثی نیست و اسمشان را هم نمیآوریم. اما کسانی از خواص، به کربلا هم نرفتند. نتوانستند بروند؛ توفیق پیدا نکردند و البته، بعد مجبور شدند جزو توّابین شوند. چه فایده؟! وقتی امام حسین (علیه السلام)کشته شد؛ وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت؛ وقتی فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگرچه فایده؟! لذاست که در تاریخ، عدۀ توّابین، چند برابر عدهی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! به خاطر اینکه در وقت خود نیامدند. کار را در لحظهی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند. (بیانات در دیدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسولالله (صلی الله علیه و اله) (75/3/20)
پنجشنبه 95/10/09
در سال 88 «ملت ایران از یک امتحان و از یک فتنه عبور کرد» 1389/8/26 [1]
و این یکی از مقاطع مهمِ رشد تاریخی ما است. «این معنایش فقط این نیست که حالا همه فهمیدند ملت ایران قوی است؛ بلکه معنای مهمتر آن این است که با این حرکت، با این قدرت بر عبور از فتنه و محنت، این ملت یک وضع جدیدی پیدا کرد؛ یک توانائی تازهای در او به وجود آمد.» 1389/8/26 [2]
یکی از مهمترین دستاوردهای ایستادگی در مقابل فتنه «افزایش بصیرت ملت» بود: «مردم در مقابل فتنه هم ایستادند. فتنهی سال 88 کشور را واکسینه کرد؛ مردم را بر ضد میکروبهای سیاسی و اجتماعیای که میتواند اثر بگذارد، مجهز کرد؛ بصیرت مردم را بیشتر کرد.» 1389/7/27 [3]
اما بصیرت چیست؟ چه ضرورتی دارد که از بصیرت برخوردار باشیم؟ و چگونه میتوان به بصیرت دست یافت؟ در ادامه بر اساس بیانات حضرت آیتالله خامنهای به این پرسشها پاسخ میدهیم. بصیرت، قطبنماست قبل از هرچیز باید معنای بصیرت را فهم کرد: «بصیرت، نورافکن است؛ بصیرت، قبلهنما و قطبنماست… در یک فضای تاریک، بصیرت روشنگر است. بصیرت راه را به ما نشان میدهد.» 1389/8/4 [4]
بصیرت عامل جلوگیری از «گمراهی» است: «بصیرت یعنی گم نکردن راه، اشتباه نکردن راه، دچار بیراههها و کجراههها نشدن، تأثیر نپذیرفتن از وسوسهی خنّاسان و اشتباه نکردن کار و هدف.» 1390/10/19 [5]
بصیرت در واقع مجموعهای از شناختها است: «بصیرت، روشنبینى. یعنى چه؟ یعنى شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیلهاى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناختها؛ بصیرت است.» 1393/9/6 [6]
با بصیرت است که انسان فهمِ صحیحی از «حقایق» پیدا میکند: «بصیرت این است که انسان بداند، حقایق را درک کند، جایگاه خودش را، جایگاه کشورش را، جایگاه ملّتش را، جایگاه منطق انقلاب را، جایگاه آن خطّ مستقیم و صراط مستقیمی که امام در کشور ترسیم کرد؛ جایگاه اینها را بداند؛ این، بصیرت است.» 1394/9/4 [7]
بصیرت در واقع مجموعهای از شناختها است: «بصیرت، روشنبینى. یعنى چه؟ یعنى شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیلهاى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناختها؛ بصیرت است.» 1393/9/6
نکتهی مهم اینکه بصیرت در زمینههای گوناگون موضوعیت دارد: «بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راههای جلوگیری از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است.» 1388/7/15 [8]
اشتباهِ غیرقابل بخشش اما چه ضرورتی دارد انسانِ مسلمان از بصیرت برخوردار باشد؟ در پاسخ باید گفت عالم، عرصهی درگیری و مبارزهی «جبههی حق» علیه «جبههی باطل» است. در این صحنهی درگیریِ حساس و سرنوشتساز، انسان بیبصیرت در واقع «کور» است: «نداشتن بصیرت مثل نداشتن چشم است؛ راه را انسان نمیبیند. بله، عزم هم دارید، اراده هم دارید، امّا نمیدانید کجا باید بروید.» 1392/10/19 [9]
در این رویارویی اگر «بصیر» نباشیم در «تشخیص جبههها» به خطا میرویم: «بنده بارها این جبهههای سیاسی و صحنههای سیاسی را مثال میزنم به جبههی جنگ. اگر شما تو جبههی جنگ نظامی، هندسهی زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهای بزرگ هست… عرصهی سیاسی عیناً همینجور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یکوقت میبینید آتش توپخانهی تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتی است که آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان.» 1388/5/5 [10]
بدون بصیرت بزرگترین اشتباهات «در تشخیص جبههی حق از باطل» رُخ میدهد: «در ماجرای دفاع از دین، از همهچیز بیشتر، برای انسان، بصیرت لازم است. بیبصیرتها فریب میخورند. بیبصیرتها در جبههی باطل قرار میگیرند؛ بدون اینکه خود بدانند.» 1371/4/22 [11]
«اشتباههای کوچک، قابل بخشش است. آن اشتباهی که قابل بخشش نیست، این است که کسی جبههی حق را با جبههی باطل اشتباه کند و نتواند آن را بشناسد.» 1369/2/6 [12]
نکتهی مهم این است که: «اگر بصیرت نبود، همان ایمان ممکن است انسان را به بیراهه بکشاند. کسی که علم ندارد، بصیرت درست ندارد به آنچه پیرامون او دارد میگذرد، گاهی اوقات میشود که راه را عوضی طی میکند؛ همهی نیروی او نه فقط هدر میرود، بلکه به کجراهه او را میرساند و میکشاند؛ پس بصیرت لازم است.» 1392/10/19 [13]
و تنها با بصیرت است که میتوان از «فتنه»ها عبور کرد: «یک ملّتی که بصیرت دارد، مجموعهی جوانان یک کشور وقتی بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند، همهی تیغهای دشمن در مقابل آنها کند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتی بود، غبارآلودگی فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند.» 1388/7/15 [14]
دوشنبه 95/10/06
امام علی (علیه السلام) فرمودند: در فتنه ها، چونان شتر دو ساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد، ونه پستانی تا اورا بدوشند.
منبع:نهج البلاغه حکمت 1 /محمد دشتی ص 445
شنبه 95/10/04
از امام باقر و امام صادق[ علیه السلام] سؤال کردند : مامردی را می بینیم که دارای عبادت و کوشش وخشوع است ولی عقیده به حق( و حقانیت امامت شما ) ندارد، آیا آن اعمال سودی برایش دارد ؟
حضرت فرمود :
ای ابا محمد! مثل ما اهل بیت، مثل آن خانواده ای است که در بنی اسرائیل بودند، هیچ یک از آن ها نبودکه چهل شب( در راه عبادت) تلاش کند و دعا نماید مگر اینکه دعای او به اجابت می رسید
یکی از بنی اسرائیل چهل شب کوشش کرد سپس دعا کرد ومستجاب نشد، سراغ عیسی بن
مریم و از آنچه برایش پیش آمده شکوه کرد، و خواست که ایشان برایش دعا کند. عیسی وضو
گرفت ونماز خواند و به درگاه خدا دعا کرد، خداوند به او وحی کرد:
ای عیسی! بنده من از غیر دری که باید نزدم آید سراغ من آمده است،
او مرا می خواند در حالیکه
در دل نسبت به (پیامبری) تو تردید دارد. بنابراین اگر آنقدر مرا بخواند
که گردنش قطع گردد وبند بند
انگشتانش بریزد دعایش را مستجاب نمی کنم… .
منبع:
سخنان قدسی/ موسسه امام هادی (ع) ص123
جمعه 95/10/03
از عارف فرزانه، آیت الله کشمیری(ره) سوال شد:«چرا خیلی ها می گویند عصر جمعه و شب شنبه، غمگین است؟»
ایشان در جواب فرمودند:« چون روز جمعه روز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) است و اعمال شیعیان را می نگرد، محزون می شود. او صدر{و اصل} است؛ پس مشتقات او هم به حزن او محزون می شوند».
(روح و ریحان، ص127)
آیت الله بهجت(ره) در زیارت حضرت غایب(عجل الله تعالی فرجه شریف) وارد شده است« السلام علیک ایها المهذب الخائف؛ سلام بر تو ای پیراسته بیمناک»، با این که اگر انسان خائن باشد، باید خائف باشد، و شخص مهذب و بی گناه و پاک، از کسی بیم ندارد؛ ولی آن حضرت با آن حریم پاک، از اظهار{آشکار کردن} خود، خائف است. بنابراین از گناه ما و بخاطر اعمال ماست که ان حضرت، هزار سال در بیابان ها دربه در و خائف است.
(در محضر بهجت،ج2، ص44)
عمری است که از حضور او جا ماندیم / در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم / ماییم که در غیبت کبری ماندیم
یکشنبه 95/09/28
آیتالله محمد واعظ زاده خراسانی از اعضای شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب دار فانی را وداع گفت.
وی در سال 1304 شمسی در مشهد متولد شد و تحصیلات خود را در حوزه علمیه نجف اشرف به مدت سه سال و سپس در حوزههای مشهد و قم سپری نمود.
اساتید سطح ایشان آقا ضیاءالدین عراقی، آقا شیخ محمدحسین اصفهانی، آیتالله سید محسن حکیم، آقا موسی خوانساری، شیخ عباس قمی و آقا شیخ مرتضی طالقانی بودند و از شاگردان برجسته مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی، حاج شیخ کاظم دامغانی، حاج میرزا احمد مدرس یزدی به شمار میآید.
وی درس خارج فقه و اصول را در محضر مرحوم حاج سید محمد حجت، مرحوم حاج میرزا احمد آقازاده کفایی (پسر آخوند خراسانی)، مرحوم آقا سید یونس اردبیلی، آیتالله بروجردی، آیتالله گلپایگانی و امام خمینی(ره) گذراند و فلسفه و علوم عقلی را از شیخ سیفالله ایسی و شیخ مجتبی قزوینی و علامه طباطبایی آموخته است.
شروع تدریس ایشان در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد از سال 1339 در زمینههای فقه، تاریخ فقه، تاریخ حدیث، شرح حدیث، تفسیر قران، تاریخ تفسیر، کلام، فلسفه، بوده و بهعنوان اولین دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی برگزیده شد؛ از دیگر فعالیتهای ایشان میتوان به عضو هیأت مدیره و مدیر گروه علوم قرآن در بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، اشاره نمود.
آیتالله واعظ زاده خراسانی در میزگردها و کنفرانسهای تقریب مذاهب در قاهره، حلب، روسیه، اردن، ازبکستان، اوکراین، امارات متحده عربی، اندونزی، بحرین، بلژیک، ترکیه و… شرکت کرد و آثار متعددی در زمینه فقه و اصول در کارنامه خود دارد.
شادی روح این عالم بزرگ صلوات…
منبع:
جمعه 95/09/26
حجت الاسلام و المسلمین رضا ایمانی، استاد حوزه و دانشگاه به مناسبت هفته وحدت به مباحث اعتقادی اهل تسنن پیرامون امام زمان (عج) پرداخت و اظهارداشت: یک گروه بسیار اندکی در میان اهل سنت وجود دارد که با نام «منکران یا مخالفان مهدویت» شناخته می شوند و چهره های شاخص آنها؛ ابن خلدون و احمد امین هستند و این ها، مسئله مهدویت را بطور کامل انکار می کنند و احادیث را رد می کنند.
اکثریت اهل تسنن موافق مهدویت هستند
وی با اشاره اینکه در مقابل این گروه اندک، اکثریت اهل تسنن موافقان مهدویت هستند، تصریح کرد: این طیف از اهل تسنن نیز به دو دسته تقسیم می شوند، یک گروه در ضمن اشتراکاتی در این مبحث با شیعیان، اختلاف نظرهایی نیز دارند.
۱۴ اشتراک نظر شیعیان و اهل تسنن پیرامون مهدویت
ایمانی با اشاره به اینکه ۱۴ مورد اشتراکی میان شیعیان و اهل تسنن در باب مهدویت وجود دارد، افزود: اولین مورد، اشتراک، اعتقاد به مهدویت است بطور مثال شیخ محمد صفایینی از علمای اهل سنت در کتاب «لوامع الانوار» جلد دو صفحه ۸۴، آورده است که « الایمان بخروجه المهدی واجب؛ یعنی ایمان به خروج امام زمان(عج) واجب است» پس این افراد، اعتقاد به خروج حضرت(عج) را واجب می دانند.
این کارشناس ارشد مهدویت ادامه داد: مرکز فرهنگی وهابیت که در میان اهل تسنن، با شیعیان به مبارزه می پردازد و تکفیر می کند، در سال ۱۹۷۶، در مورد مهدویت در قالب مرکز رابطه العالم الاسلامی آورده است که « فإنّ الاعتقاد بظهور المهدی یعتبر واجباً على کل مسلم یعنی اعتقاد به خروج حضرت مهدی(عج) واجب است بر هر مسلمانی» یعنی وهابیت هم مانند دیگر فرق اهل تسنن اعتقاد به مهدویت را واجب می دانند.
اعتقاد اهل تسنن به غیر قابل انکار بودن احادیث مهدوی
وی با اشاره به اینکه اهل تسنن به تواتر اخبار و روایات مهدویت اعتقاد دارند، افزود: آنان معتقدند روایات مهدویت همچون واقعه غدیرخم و حدیث ثقلین متواتر است یعنی سندش توسط افرا بسیاری نقل شده است و امکان رد و انکار وجود ندارد.
ایمانی با اشاره به اینکه اهل تسنن نیز معتقدند که دعوت امام زمان(عج) جهانی خواهد بود، تصریح کرد: آنان هم به نزول حضرت عیسی(ع) و اقتدایش به حضرت مهدی(عج) ایمان دارند و همچنین به «خسف بیداع» به عنوان یکی از نشانه های ظهور اعتقاد دارند.
«خسف بیداع» یکی از نشانه های حتمی ظهور
این استاد حوزه و دانشگاه اضافه کرد: «خسف بیداع» یکی از نشانه های ظهور است، بدین صورت که سفیانی زمانی که بنای مقابله با امام زمان(عج) را می کند، در سرزمینی به نام «بیداع» بین مکه و مدینه، سپاهش در زمین فرو می رود که اهل تسنن نیز به وقوع این حادثه ایمان دارند.
لقب منجی آخرالزمان، مهدی است
وی ششمین وجه اشتراک شیعیان و اهل تسنن در باب مهدویت را اعتقاد به لقب «مهدی» توصیف کرد و گفت: آنان نیز معتقدند لقب منجی آخرالزمان، مهدی است و همچنین به امداد الهی خداوند به ایشان هم معتقد هستند که موجب نصرت حضرت(عج) و یاران ایشان می شود.
ایمانی با بیان اینکه اهل تسنن نیز به طلوع خورشید از مغرب به عنوان یکی از نشانه های ظهور ایمان دارند، ابراز کرد: این واقعه البته مشخص نیست که نماد است یا بصورت واقع اتفاق خواهد افتاد و در روایات مطرح شده است و کتابی نیز تحت عنوان «خورشید مغرب» پیرامون آن تالیف شده است.
اعتقاد اهل تسنن به اینکه مهدی موعود(عج) از نسل حضرت زهرا(س) است
مدیر موسسه فرهنگی و هنری «عطر انتظار» خراسان شمالیبا بیان اینکه اهل تسنن نیز معتقدند که مهدی موعود(عج) از نسل حضرت زهرا(س) است، افزود: آنان هم اعتقاد دارند که حضرت مهدی(عج) از فرزندان پیامبر(ص)، امیرالمومنین امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) است و نسبت به مشخصات ظاهری نیز هم عقیده با شیعیان هستند.
وی با اشاره به اینکه با اشاره به اینکه اهل تسنن نیز به فراوانی نعمت در عصر امام زمان(عج) اعتقاد دارند، افزود: آنان نیز به بیعت میان رکن و مقام با امام زمان(عج) اعتقاد دارند و همچنین معتقدند ایشان عدالت و قسط را در سراسر عالم پراکنده می کند و در نهایت معقتدند که امام عصر(عج) هم نام و هم کنیه با پیامبر(ص) است یعنی نام ایشان «محمد» و کنیه اش «ابوالقاسم» است.
مهدویت موضوعی وحدت آفرین میان شیعیان و اهل تسنن
ایمانی با بیان اینکه موضوع مهدویت امری وحدت آفرین میان اهل تسنن و شیعیان است، گفت: می توان با تاکید و تبلیغ روی مباحث مشترک، وحدت میان مسلمانان را تقویت کرد، فرضا با تاکید بر وجوه اعتقادی و حتی دیدگاه وهابیت، می توان این مهم را به وجود آورد.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: ابن تیمیه که ریشه عقاید وهابیت به وی برمی گردد و بسیاری از اخبار و روایات شیعیان، پیرامون ائمه(ع) را تضعیف می کند، در بحث مهدویت، روایات را می پذیرد.
وی در پایان گفت: باید برای کار پیرامون مباحث مهدوی، برروی موارد اشتراکی میان اهل سنت و شیعیان سرمایه گذاری کرد تا موجب ایجاد وحدت شود.
منبع:
http://www.jamnews.ir/detail/News/744356?sk=1
دوشنبه 95/09/22
امروز سومین روزی است که حجتالاسلام محسن قرائتی، معلم دوستداشتنی همه ایرانیان، به خاطر عمل جراحی در بیمارستان بستری است.محبوبیت او نزد مردم ایران که پیش از این در نظرسنجی نمایشگاه قرآن کریم نیز به اثبات رسیده است، ما را بر آن داشت تا جستجوی بیشتری در زندگی و فعالیتهای محسن قرائتی داشته باشیم تا بلکه به علل اصلی آن پی ببریم.
این جستجو سبب شد تا به این نکته برسیم که این قاری و معلم قرآن، فعالیتهای قرآنی و تبلیغی خود را بر مدار «اخلاص» پیش میبرد و به دنبال نتیجهای به غیر از «حسن عاقبت» نیست.
قرائتی در کتاب خاطراتش میگوید: در سنین جوانى خدمت آخوند ملاعلى همدانى رسیدم و از ایشان سؤال کردم که «اگر شما بدانید دعاى مستجابى دارید چه چیز از خدا میخواهید؟ فرمود: اینکه خداوند من را بیامرزد. خیلى تعجّب کردم و تصور کردم که این عارف و عالم بزرگ چه خواهش و دعاى سادهاى دارد و حال آنکه در ذهن خودم دعاهاى بزرگ بزرگى میپروراندم، ولى الآن که بیش از 50 سال سن دارم با آن همه مسئولیّت و مطالعه و کتاب و رادیو و تلویزیون و… به این نتیجه رسیدهام که خواسته آن بزرگوار، یعنى عاقبت به خیرى، بزرگترین خواسته من نیز هست.»
او در بخش دیگری از خاطراتش به یک قرار با امام رضا(علیه السلام) اشاره میکند و مینویسد: «یک سال براى زیارت به مشهد مقدّس رفتم. در حرم با حضرت رضا(علیهالسلام) قرار گذاشتم که من یک سال مجّانى براى جوانها و اقشار مختلف کلاس برگزار میکنم و در عوض امام رضا (علیهالسلام) نیز از خدا بخواهد من در کارم اخلاص داشته باشم.
مشغول تدریس شدم، سال داشت سپرى میشد که روزى همراه با جمعیّت حاضر در جلسه از مسجد بیرون میآمدم، طلبهاى که جلو من راه میرفت نگاهى به عقب کرد، با آنکه مرا دید، به راه خود ادامه داد! من پیش خود گفتم: یا به پشت سر نگاه نکن یا اگر مرا دیدى تعارف کن که بفرمایید جلو! ناگهان به یاد قرار با امام رضا (علیهالسلام) افتادم، فهمیدم اخلاص ندارم، خیلى ناراحت شدم. با خود گفتم که قرآن در مورد اولیاى خدا میفرماید: «لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً»( انسان، ٩ ) آنان نه مزد میخواهند و نه انتظار تشکر دارند. من کار مجّانى انجام دادم، ولى توقّع داشتم مردم از من احترام کنند!
خدمت آیتاللَّه میرزا جواد آقا تهرانى رسیدم و ماجراى خود را تعریف کرده و از ایشان چارهجوئى خواستم. یک وقت دیدم این پیرمرد بزرگوار شروع کرد به گریه کردن، نگران شدم که باعث اذیّت ایشان نیز شدم، لذا عذرخواهى کرده و علّت را پرسیدم. ایشان فرمود: برو حرم، خدمت امام رضا (علیه السلام) و از حضرت تشکّر کن که الآن فهمیدى مشرک هستى واخلاص ندارى، من از خود میترسم که در آخر عمر با ریش سفید در سنّ نود سالگى مشرک باشم و خود متوجّه نباشم.»
بی شک همین رویکرد مخلصانه این معلم و قاری قرآن است که سبب محبوبیت او در بین عموم مردم شده است.
یکی از مصادیق ملموس این اخلاص، در اختیار نهادن رایگان بیش از 90 عنوان کتاب در سایتش است. در حالی که او با شهرت و محبوبیتی که دارد، میتوانست میلیونها تومان از قبل فروش این کتابها درآمد کسب کند…
منبع:
شنبه 95/09/20
کلاس شروع شده بود که معلم پرسید: بچه ها” انتظار فرج یعنی چه؟“ هر کس چیزی میگفت تا نوبت به
من رسید . گفتم : آقا اجازه ،یعنی معاد. معلم گفت: معاد؟؟؟ توضیح بده ببینم! منظورت چیست؟!
رفتم پای تخته و این چنین نوشتم: انتظار فرج یعنی:
<م>- معرفت معصوم
<ع>- عشق به عدالت
<ا>- امید به آیندهای روشن
<د>- داشتن روحیه تعهد و مسولیت پذیذی
منبع:
امام روزگار ما/محمد میری
پنجشنبه 95/09/18
بزرگترین وظیفهى منتظران از منظر مقام معظم رهبری:
بزرگترین وظیفهى منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پیوندهاى دینى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنین و همچنین براى پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانى که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت مىکردند، منتظران حقیقى بودند. کسى که وقتى کشور اسلامى مورد تهدید دشمن است، آمادهى دفاع از ارزشها و میهن اسلامى و پرچم برافراشتهى اسلام است، مىتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانى که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را مىبازند و زانوانشان سست مىشود؛ کسانى که براى مطامع شخصى خود حاضر نیستند حرکتى که مطامع آنها را به خطر مىاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور مىتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسى که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههاى صلاح را آماده سازد و کارى کند که بتواند براى تحقق صلاح بایستد.
دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381
چهارشنبه 95/09/17
انگار خودش آمده بود………!
تمام فضا پرشده بود از یه احساس خاص… همه چشم انتظار و بی قرار!
دل تو دل منو زهرا اصلا نبود!!!یکم که از خودم که بیرون اومدم، انگار خود همه هم بی قرار بود!….
چشم های همه ابری و نیمه ابری اما، آماده ریزش!!!
اگر کمی دیرتر میشد شاید تلافات داده بودیم!
چه هیبت خاصی داشت!!!
واااااااااااااااااااااای خدایا…. دقیقا همونی که تو عکسا دیده بودم!«ولی زبباتر…»
انگار خودش آمده بود…..عطر خاص و بوی خوشش رو هنوز باهر نفس حس میکنم
تمام فضا پر بود از این عطر…..
چه قشنگه انتظار و چه قشنگتر است رسیدن به آن، و چه زیبا سرود
دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد!
حالا گریه امون بچها رو بریده بود…..انگار اشک ها هم فرصت رو غنیمت شمردن…!
چقدر زیبا بود…. “امروز پرچم گنبد پسر فاطمه اینجا بود”
هنوز دل تو دلم نیست……
واقعا انگار خودش آمده بود…………
«(امروز چشم مدرسه ما به پرچم امام حسین(علیه السلام)منور شد!!!»
شاید تازه فهمیدم انتظار چیست؟ وقتی یه تبرک از این خاندان همه را بی قرار کرد…………پس……
اللهم عجل لولیک الفرج…
منبع:
نوشته شده توسط: افسر جوان فضای مجازی
جمعه 95/09/12
حجت الاسلام و المسلمین عباس نصیری فرد عضو کمیسیون سبک زندگی شورای انقلاب فرهنگی گفت: تا وقتی که نور معنوی “امام زمان (علیه السلام) در قلب هر انسان نفوذ پیدا نکند حالت انتظار اتفاق نخواهد افتاد.
وی ادامه داد: آمدن آن حضرت برای به کمال رسیدن مردم است، یعنی حالت انتظار تقویت کمال درونی برای بهره مندی از عنایات امام است. وقتی ما قلب خود را رذایل درونی و از صفت های زشت پاک کردیم، آنگاه پس از این عمل عنایت امام شامل حال ما خواهد شد و در این وضعیت تازه حالت انتظار شکل می گیرد.
رئیس اندیشکده راهبردی مطالعات “جهان” تصریح کرد: حالت انتظار یعنی اعتقاد به وجود غایبانه رهبری عادل، ظلم ستیز و بی نظیر است که وجود ایشان باعث پایداری و استقامت مومنان در امر دینداری می شود. همین امر ظلم دیگران بر ما را نیز کمرنگ خواهد نمود.
وی در ادامه صحبت های خود اظهار کرد: بعد از شکل گیری حالت انتظار در هر فرد، آن شخص به جان و مال دیگران تعدی نمی کند. اگر پست و مقامی داشته باشد از آن به عنوان یک طعمه بهره نمی برد.
این کارشناس علوم قرآنی یادآور شد: افرادی که از این ورطه دورند و به جان و مال مردم لطمه می زنند در خود حالت انتظار را به وجود نیاورده اند و نقش خود در اصلاح جامعه را به کل فراموش کرده اند و نمی دانند امکان دارد “امام زمان (علیه السلام)” هر لحظه ظهور فرمایند.
وی خاطرنشان کرد: هر شخصی می داند که در حکومت امام که به صورت ناگهانی ایجاد می شود، “امام زمان (علیه السلام)” می آیند تا جامعه را اصلاح کنند. بنابراین انتظار فرج در وجود انسان به منزله وجود نیرویی بازدارنده بسیار قوی است که از ارتکاب جرم در جامعه جلوگیری می کند.
منبع: