موضوع: "اخلاقی"

دلخوشی هایی که دلم را لرزاند!...

با سلام و احترام:

وبلاگم رو باز کردم بلکه” تار عنکبوت هایش را پاک کنم” تا شاید برکتی شامل حالم شود!، بالای صفحه دلخوشی های کوچک؛ در چشمم رعدو برقی زده و دلم را تکان میدهد!

خدا رو شاکرم که نوشتند روان بنویسید!…

می نویسم بلکه شاید با نوشتنم دله یکی از دوستانم شاد شود!…و اینک فانتزی هایی که واقعا دلم رو نوازش میده:/ 

1- دیدن جوجه رنگی….. که واقعا منو شاد میکنه

2- فکر اینکه یکی موقع تولدم یه جعبه پر از جوجه های رنگی بهم هدیه بده….(فقط تصورش کنید!)

3- بوییدن گل های بهاری خوشبو مثل گل های اصیل محمدی (چشماتو ببندو یه نفس عمیق پر از عطر گل های محمدی بکش)

4- دیدن نوزاد چاقالو…..و ترجیحا له کردنش تو بغلم!!!

5- گل رز آبی که دیگه واقعا منو شاد میکنه:/

6- تو مصاحبه استعداد ناب قبول بشم!

7- یکی دعوتم کنه و بگه تا 5 روز حداقل می خوام بهت کباب و قرمه سبزی بدم! (واااااااای)

و اما شادی های معنویم!……………………………………….

8- دیدن حتی یکبارم که شده “امام زمان(عج)". حتی تو خواب…و همیشه تو خونش بمونم

9-بهم بگن بزرگترین آرزوتو خدا قبول کرده بهت بده …. (بین خودمون باشه! بزرگترین آرزوم اینه که بفهمم خوده شخص امام زمان(عج) بر جنازم نماز میخونن!

10- متوجه بشم خدا ازم راضیه…

11- یک بار وقتی به ائمه بخصوص به امام حسین(ع) سلام میدمو میگم (صلی الله علیک یا اباعبدالله) حتی یکبار صدای جواب سلام بشنوم

12- مبلغ واقعی دین اسلام و مفید برای جامعه باشم

13- و در پایان شهادت و عاقبت بخیری همه جوونا و خانوادم و خودم….

14- و هر جوری هست خدا بهم بفهمونه که جای بابام خوبه و خدا رحمتش کرده(……….!)

“و البته که دل خوشی هایی دارم بی پایان و به دور از حوصله نوشتار”

اینم 14 تا دل خوشی بنده ” به نیت 14 معصوم!

نمیدونم شما هم مثل من اولاش خندیدین و قند تو دلتون آب شد؛

                                                                                 و آخراش هم دلتون ریخت ؟!….

 

 

 

 

 

 

#به_قلم_خودم

#دل_خوشی_کوچک_زندگی

هر لحظه بخوانی کم است....!

عکس العمل شیطان هنگام نزول آیه الکرسی
امام محمد باقر از امیر المومنین (ع) روایت فرموده: هنگامی که آیت الکرسی نازل شد رسول خدا (ص) فرمود آیه الکرسی آیه ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت هر بتی که در جهان بود با صورت به زمین خورد.

در این زمان ابلیس ترسید و به قومش گفت :”امشب حادثه ای بزرگ اتفاق افتاده است باشید تا من عالم را بگردم و خبر بیاورم.

ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید مردی را دید و از او سوال کرد: ” دیشب چه حادثه ای اتفاق افتاد”
مرد گفت “رسول خدا فرمود:” آیه ای از گنج های عرش نازل شد که بت های جهان به خاطر آن آیه همگی با صورت به زمین خوردند. ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن ها خبر داد.
 
آیت الکرسی سید آیات قرآن
 
پیامبر به حضرت علی (ع) فرمود: ” یا علی ! من سید عربم-مکه سید شهر هاست- کوه سینا سید همه کوه هاست- جبرئیل سید همه فرشتگان است – فرزندانت سید جوانان اهل بهشتند- قرآن سید همه کتاب هاست – بقره سید همه سوره های قرآن است – ودر بقره یک آیه است که آن آیه ۵۰کلمه دارد و هر کلمه ۵۰ برکت دارد و آن آیت الکرسی است.
 
پاداش کسی که آیت الکرسی را زیاد می خواند
 
عبدالله بن عوف گفته است:” شبی خواب دیدم که قیامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آسانی بررسی کردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و کاخ های زیادی به من نشان دادند. به من گفتند: درهای این کاخ را بشمار ؛ من هم شمردم ۵۰ درب داشت.
بعد گفتند: خانه هایش را بشمار. دیدم ۱۷۵ خانه بود. به من گفتند این خانه ها مال توست. آن قدر خوشحال شدم که از خواب پریدم و خدا را شکر گفتم.
 
صبح که شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف کردم.
او گفت : معلوم است که تو آیه الکرسی زیاد می خوانی. گفتم : بله ؛ همین طور است. ولی تو از کجا فهمیدی. گفت برای اینکه این آیه ۵۰ کلمه و ۱۷۵ حرف دارد. من از زیرکی حافظه او تعجب کردم. آنگاه به من گفت : هر که آیه الکرسی را بسیار بخواند سختی های مرگ بر او آسان می شود.
 
داستان نزول
رسول اکرم (ص) فرمود: چون خدای متعال خواست سوره ی حمد و آیه های شهدالله (۱۸و۱۹ آل عمران) و قل اللهم (۲۶-۲۷آل عمران) و سوره توحید و آیه الکرسی را به زمین نازل کندهمگی به عرش الهی چنگ زدند در حالی که بین آن ها و خداوند حجابی نبود.
سپس فرمودند : پروردگارا ما را به خانه پر گناه و به سوی کسانی که عصیان و گناه می کنند می فرستی ؛ در حالی که ما پاک و مطهر هستیم.
سپس خدای متعال فرمود :” به عزت و جلال خودم سوگند ، هیچ کس شما را بعد از نماز نخواند مگر این که او را در مرتبه بالای قدس جای دهم که از نعمت های آن استفاده کنند و در هر روز ۷۰ بار به او با نظر رحکت خود بنگرم و در هر روز ۷۰ حاجت او را برآورم هرچند که بسیار گناه کرده باشد که کمترین آن دعاها و حاجت ها و آمرزش گناهان باشد. او را از هر دشمنی پناه می دهم و برای پیروزی بر هر دشمنی یاریش می دهم و مانعی به جز مرگ برای بهشت رفتن او نباشد.( یعنی بعد از مرگ بلافاصله به بهشت می رود)
 
آیت الکرسی برای حفظ چشم
 
بعد از هر نماز دستان را روی چشم بگذارید و بعد از خواندن آیت الکرسی بگویید:”اللهم احفظ حدقتی بحق حدقتی علی بن ابیطالب(ع)”
 
امان نامه الهی
 
امام کاظم (ع) فرمود: از بعضی پدران بزرگوارم شنیدم که کسی داشت سوره حمد را می خواند پس حضرت فرمود: هم شکر خدا را به جای آورد و هم به پاداش رسید. بعد حضرت شنید که سوره توحید می خواند فرمود: ایمان آورد و ایمنی به دست آورد و سپس شنید که سوره قدر می خواند فرمود: راست گفت و آمرزیده شد و بعد شنید که آیت الکرسی می خواند فرمود: خداوند خالق امان نامه برایش فرو فرستاد.
 
قرآن برتر است یا تورات؟
روایت شده که از پیامبر (ص) پرسیدند: قرآن برتر است یا تورات؟ فرمودند: در قرآن آیه ای است که از تمام کتابهایی که خداوند بر پیامبرانش نازل فرموده بهتر و برتر و والاتر است و آن آیه الکرسی است.
پیامبر فرمودند با فضیلت ترین آیه ای که بر من نازل شد آیه الکرسی است.
پیامبر فرمودند آیه الکرسی وسوره توحید عظیم تر از همه چیزهایی است که دون و پست تر از خداست.
 
پیامبر (ص) فرمودند: دانش بر تو گوارا باد. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست این آیه دارای دو زبان و دو لب است که در عرش الهی تسبیح و تقدیس خدا می گوید.
رسول خدا (ص) فرمود: در شب معراج دو لوح را دیدم ، که در یک لوح سوره حمد و در لوح دیگر کل قرآن قرار داشت که سه نور از آن می درخشید . پس گفتم ای جبرئیل این نوره چیست؟ جبرئیل در جواب گفت : آن سه نور یکی سوره توحید و یکی سوره یاسین و دیگری آیه الکرسی می باشد.
 
پیامبر (ص) فرمودند: در معراج در آـسمان هفتم دیدم که ملائکه حجب سوره نور را می خوانند ، خزان کرسی آیه الکرسی و حمله عرش سوره مومن را می خوانند.

امام صادق (ع) فرمود: همانا من از آیه الکرسی برای بالا رفتن درجات استفاده می کنم.

امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه سوره حمد و توحید و قدر را با آیه الکرسی بخوانید و بعد از آن برخیزید و و رو به قبله حاجات خود را از خدا بخواهید که حاجاتتان بر آورده خواهد شد زیرا اسم اعظم هستند.
 
امام علی (ع) فرمودند اگر شما از آثار معنوی آیه الکرسی آگاه بودید در هیچ حال خواندن آن را ترک نمی کردید.
امام محمد باقر (ع) فرمودند: هر کس یک بار آیه الکرسی را بخواند خداوند هزار ناراحتی از ناراحتی های دنیا و هزار سختی آخرت رااز او دور می کند که کمترین ناراحتی دنیا فقر و کمترین سختی آخرت فشار قبر است.

رسول خدا در خواب به دختر خویش فرمودند: ترازوی اعمال خویش را با آیه الکرسی سنگین گردان. زیرا هرکس آن را قرائت نماید آسمان وزمین با فرشتگانش به جنبش و حرکت در آیند و خداوند را با صدای بلند به پاکی یاد کنند و او را بزرگ بدارند و تسبیح گویند. پس از آن تمامی فرشتگان از خداوند می خواهند که گناه خواننده آیه الکرسی را ببخشد و از خطا و لغزشش در گذرد.

رسول خدا (ص) فرمودند: هرکس آیه الکرسی را یک بار بخواند اسم او از دیوان اشقیا و انسان های بد محو می شود.

امام رضا (ع) به نقل از پیامبر فرمودند: هر کس ۱۰۰ مرتبه آیه الکرسی را بخواند چنان باشد که همه عمر خود را عبادت کرده باشد.
 
بعد از نماز
 
پیامبر فرمودند: هر کس آیه الکرسی را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شکافته گردد و به هم نیاید تا خداوند متعال به سوی خواننده آیت الکرسی نظر رحمت افکند و فرشته ای را بر انگیزد که از آن زمان تا فردای آن کارهای خوبش را بنویسد و کارهای بدش را محو کند.

رسول اکرم (ص) فرمود: یا علی بر تو باد به خواندن آیه الکرسی بعد از هر نماز واجب. زیرا به غیر از پیغمبر و صدیق و شهید کسی به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی کند و هر کس بعد از هر نماز آیه الکرسی را بخواند به جز خداوند متعال کسی او را قبض روح نمی کند و مانند کسی باشد که همراه پیامبران خدا جهاد کرده تا شهید شده است و فرمود: بعد از مرگ بلا فاصله داخل بهشت می شود و به جز انسان صدیق و عابد کسی بر خواندن آیه الکرسی مواظبت نمی کند.

در روایتی از امام باقر آمده است:” هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بیچارگیدر امان شود و رزق او وسعت یابد و خداوند به او از فضل خودش مال زیادی بخشد.”
 
رسول اکرم فرمودندک هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول درگاه حق می گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از بلاها و گناهان نگه دارد.

جهت نور چشم بعد از هر نماز دست بر چشم بگذارد و آیه الکرسی بخواند و بگوید :” اعیذ نور بصری بنور الله الذی لا یطفی” 

خداوند به موسی بن عمران وحی فرمود: کسی که بعد از نماز واجبش آیه الکرسی بخواند خداوند متعال به او قلب شاکرین – اجر انبیا و عمل صدیقین را عطا فرماید و چیزی جز مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگیری نمی نماید. مداومت نمی نماید به آن مگر پیامبر یا صدیق یا کسی که از او راضی شده ام و یا شخصی که شهادت را روزی او می نمایم.
 
زیادی علم وحافظه
 
پیامبر (ص) روایت کرده است که فرمودند : ۵ چیز حافظه را قوی می گرداند: خوردن شیرینی – گوشت نزدیک گردن – عدس – نان سرد و خواندن آیت الکرسی

عالمی گوید : هر که علم می خواهد بر پنج چیز مواظبت می کند:

۱- پرهیزکاری در آشکارا و پنهان ۲- خواندن آیت الکرسی ۳- همیشه با وضو بودن ۴- نماز شب خواندن حتی اگر دو رکعت باشد. ۵- غذا خوردن به منظور نیرو گرفتن نه شکم پر کردن.
 
سفر
 
امام صادق (ع) فرمود: سفر را با دادن صدقه و یا با خواندن آیت الکرسی آغاز کنید. کسی که در سفر هر شب آیه الکرسی را بخواند هم خودش در سلامت باشد و هم چیزهایی که همراه اوست.
 
حاجت
 
اگر برای کسی کار مهمی پیش آمده باشد و بخواهد که زود انجام شود و به صحرایی رود که در آنجا کسی نباشد و خطی دور خود بکشد و رو به قبله با تواضع بنشیند و ۷۰ بار آیه الکرسی را بخواند . بدون شک در آن روز حاجات او بر آورده شود . این کار تجربه شده است و شکی در آن نیست.
 
رسول اکرم (ص) فرمودند: هرگاه برای حاجتت از خانه ی خود بیرون آمدی آیه الکرسی را بخوان که حاجتت به خواست خدا برآورده گردد.

امام علی (ع) فرمودند: هرگاه یکی از شما اراده حاجتی کند پس صبح روز پنج شنبه در طلب آن بیرون رود و در وقت بیرون رفتن آخر سوره آْ عمران ( آیه ۱۹۰تا آخر) و آیه الکرسی و سوره قدر و حمد را بخواند ، زیرا که در خواندن این ها حوائج دنیا و آخرت برآورده می شود.

در روایت آمده است هر کس آیت الکرسی را در وقت غروب بخواند حاجتش برآورده گردد.

اینگونه آسایش دل داشته باشیم

امام صادق علیه السلام:

طَلَبتُ فَراغَ القلبِ فوَجَدتُهُ فی قِلَّةِ المالِ

آسایش دل را جستجو کردم و آن را در کمی  ثروت یافتم.

 

پی نوشت:

مستدرک الوسائل: ج ۱۲، ص ۱۷۴، ح ۱۳۸۱۰

دوری از قرآن عامل خواری و ذلت مسلمانان است


یک نویسنده و پژوهشگر قرآنی در نشست تخصصی «پژوهش‌های علمی در قرآن» در غرفه خانه کتاب در بیست و هفتمین نمایشگاه قرآن با اشاره به آیه ۷۸ سوره نمل گفت: دانشمندان به عملکرد حواس پنج‌گانه دست یافته‌اند اما درباره قلب به عنوان یک خروجی که در این آیه بیان شده، هنوز اطلاعی ندارند و به علم آن دست نیافته‌اند.

به گزارش ایسنا، میکائیل بهاری در ادامه با تأکید بر انس با قرآن افزود: گرفتاری مسلمانان در زمان حاضر به دلیل دوری از قرآن و تعالیم آن است و همین امر باعث شده از قافله تمدن بشری عقب بیفتند و با وجود جمعیت بیش از یک میلیارد نفری مسلمانان خودباخته‌اند و از تفرقه رنج می‌برند. از این رو نیاز است که به این کتاب روی بیاوریم.

بهاری ادامه داد: در این دوران رشد علم، ذکر گوشه‌ای از تذکرات علمی آخرین کتاب الهی از ضروریات یک اقدام فرهنگی است تا انسان‌ها و به ویژه جوانان تشنه علم و معرفت به سوی دریای پربرکت قرآن رهنمون شوند.

وی با اشاره به آیه ۹ سوره اسرا گفت: راهی که قرآن پیشنهاد می‌کند استوارترین راه است اما در فضای مجازی شبهاتی را مطرح می‌کنند. از جمله این که با وجود علم چه نیازی به قرآن هست یا به جای علم چرا باید ارزش‌ها را با دین سنجید! اسلام عقل را در راستای وحی بیان می‌کند و عقل و علم نیاز به وحی دارند و در عرض هم و نه در طول هم قرار دارند.

این پژوهشگر تصریح کرد: کسانی بیان می‌کنند که با وجود علم چه نیازی به دین هست، مانند این است که فرزندی بگوید به راهنمایی‌های پدر نیازی ندارد. در واقع عقل و علم و دین در کنار هم سازنده هستند که بی‌اعتنایی به پیام‌های الهی محروم کردن بشر از یک کانال به مراتب گسترده‌تر از کانال تجربه است و چه ظلمی بالاتر از این که بشر، چشم و گوش خود را بر بخشی از دانستنی‌ها ببندد.

وی با اشاره به شبهه نیاز نداشتن به دین نیز بیان کرد: تمام کارخانجات دنیا برای تولیدات خود دفترچه راهنما تهیه و در کنار محصولات خود قرار می‌دهند، این دفترچه مشتریان را راهنمایی می‌کند، بنابراین ما نیز آفریدگار داریم و کتاب قرآن برای راهنمایی ماست.

بهاری گفت: چرا دانشمندانی که عمر خود را در راه شناخت پدیده‌ها گذرانده‌اند، ایمان نمی‌آورند. گوته می‌گوید که اگر چه همواره از قرآن روی برمی‌گردانیم و در همان مرحله اول از آن دوری می‌کنیم اما خیلی زود قرآن ما را به سوی خود جذب می‌کند.

وی در ادامه با اشاره به شکایت پیامبر (صلی اله علیه و اله) به دلیل رها کردن قرآن بیان کرد: پشت کردن به قرآن در این دنیا برای مسلمانان ذلت و خواری به بار آورده و در روز آخرت نیز شکایت پیامبر (صلی اله علیه و اله) از آنان را به دنبال خواهد داشت. در حالی که قرآن قانون و برنامه زندگی است و همه بشریت باید آن را مورد توجه قرار دهند.

بهاری ادامه داد: قرآن فقط کتاب تلاوت و تجوید نیست، بلکه کتاب تدبر و اندیشه است و تلاوت باید مقدمه باشد. همه مأمور به تدبر در قرآن هستیم، بنابراین تدبر اختصاص به گروه خاصی ندارد.

انتهای پیام

روزه و پرورش وجدان!

 

متن زیر برشی از کتاب «عالی‌ترین مکتب تربیت و اخلاق یا ماه مبارک رمضان» اثر آیت الله صافی گلپایگانی است که در ادامه می‌خوانید؛

در نهاد انسان نیرویی آسمانی و قوّه‌ای ملکوتی است که او را به کارهای نیک تشویق کرده و از کارهای زشت باز می‌دارد.

همه این نیرو را در اعماق باطن خود می‌یابند و پیروی از آن را کمال و فضیلت می‌دانند. و تنها از کسانی می‌توان انتظار و توقّع امانت‌داری، صداقت و عدالت داشت و به خیر و نیکی آنان دل بست که این نیرو در آنان زنده و بیدار است. و این نور در نهاد هر کس به خاموشی گرایید، دیگر نباید از او انتظار عدالت، فضیلت، شرف و آدمیت داشت.

در اصطلاح علمای اخلاق به این نیرو «وجدان» می‌گویند. حقیقت این نیرو هر چه باشد و اسمش «وجدان» باشد یا «ضمیر» یا «قلب»، تفاوت نمی‌کند. چنین نیرویی در بشر وجود دارد که با انجام کار نیک، شاد و خوشحال می‌شود (مانند: کسی که از عهده تکلیف و مسؤولیت بزرگی بیرون آمده باشد که در این صورت، احساس راحتی و آسایش قلبی می‌نماید.) و هرگاه کار بد و عمل زشت و گناهی از انسان سر زند، این نیرو او را توبیخ و سرزنش می‌کند، و او را از کرده خود پشیمان ساخته و بسا که آثار ندامت و کراهت در چهره گرفته او خوانده می‌شود و در ضمیر، احساس ندامت کرده و می‌گوید: کاش این کار را نکرده بودم! و …

ندای وجدان و صدای ضمیر، همواره به او نهیب می‌زند و او را می‌ترساند و از او می‌خواهد تا نقطه ضعف‌ها را برطرف کند، و شکستگی و خسارت حاصل از گناه را جبران نماید.

قرآن مجید چنین حالت وجدانی را «نفس لوّامه» نامیده است.

بارها افرادی را دیده‌ایم که تحت تأثیر این ندای وجدان و برای خلاصی از تألّمات روحی، صفحه زندگی آن‌ها- که از جرم، خیانت، گناه، ستم و فساد سیاه شده بود- عوض شده و در فصل دیگری از زندگی به صورت انسانی پاک و خیرخواه، نوع پرور، خداپرست و با شرافت ظاهر گردیدند.

پیروی از این نیروی خداداد و ذاتی و به کار بستن آن، باعث رشد و ترقّی آن می‌شود؛ چنان چه بی‌اعتنایی و اهمال و سستی نسبت به آن، سبب ضعف و فنای آن می‌گردد؛ و از این رو وقتی برای اوّلین بار، انسان با وجدان خویش مخالفت نماید، سخت ناراحت و نادم است و در آتش عذاب روحی می‌سوزد و اگر آن مخالفت را دنبال کند، وجدان او به تدریج تاریک می‌شود؛ تا حدّی که از آن کار زشت و ناپسند، هیچ گونه عکس العملی در نهاد خویش نمی‌یابد و مصداق: خَتَمَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَعَلی سَمْعِهِمْ وَعَلی ابصارِهِمْ غِشاوَةٌ می‌گردد.

یکی از اهداف و برنامه‌های دینی این است که وجدان بشر همیشه زنده بماند و از ضعف و سستی آن جلوگیری شود.

نماز، حج، دعا، اذکار، مواعظ، نصایح، تلاوت قرآن و سایر احکام تربیتی اسلام و به طور کلّی، اطاعت از تمام اوامر و نواهی شرع، این نیرو را رشد می‌دهد و وجدان عالی‌تر و نیرومندتری به نام «وجدان دینی و شعور به مسؤولیت» می‌سازد.

این وجدان، مظهری از خوف و ترس از خدا و خشیت الله است.

این وجدان دینی است که هنگام وسوسه‌های شیطانی و اندیشه‌های اهریمنی به کمک مردم پرهیز کار بر می‌خیزد و آنان را از خطر سقوط در پرتگاه گناه نجات می‌دهد:

انَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوْا فَإِذَا هُمْ مُّبصِرُونَ

این وجدان ایمانی و مذهبی، گناه را مانند سنگ بزرگی- که بیم فرود آمدن آن بر سر شخص وجود دارد- خطرناک و مهیب جلوه می‌دهد:

انَّ المُؤمِنَ یَری ذَنَبهُ کَانَّهُ صَخَرةٌ یَخافُ ان تَقعَ عَلیَه

یکی از فواید تربیتی روزه «پرورش وجدان» است. روزه از جمله عباداتی است که با خلوص و پاکی نیت و پیروی از وجدان دینی انجام می‌شود و ریاکاری و اغراض باطل در آن کمتر وارد می‌گردد؛ زیرا روزه، صبر و امساک از مفطرات و خویشتن‌داری است. و کسی که نیت پاک، شوق به اطاعت فرمان خدا و پاسخ به ندای وجدان نداشته باشد، امساک و خویشتن‌داری نیز ننموده و در خلوت از خوردن و آشامیدن پرهیز نخواهد کرد؛ چرا که می‌تواند در حضور مردم از خوردن غذا خودداری کند، و به طور محرمانه روزه خود را افطار کند.

پس بی‌تردید کسی که در حضور و غیاب مردم امساک دارد و روزه است، دارای نیت قربت و اخلاص است و اطاعتش، واقعی و حقیقی است و این است معنای فرمایش امیرالمؤمنین علیه السّلام:

وَالصِّیامُ ابِتلاءً لِاخلاصِ الخَلق

این روزه دار یقیناً دارای وجدان رشد یافته دینی است و حتماً روزه او سبب رشد بیش‌تر وجدان و شعور او به مسؤولیت می‌شود.

پس ای برادر ایمانی و ای حبیب روحانی! اگر خواهان رشد و جدان و بیداری ضمیر هستی، روزه بگیر و آن را که یکی از ارکان اسلام است، کوچک مشمار؛ که در حدیث آمده است:

بُنِیَ الاسلامُ عَلی خَمسةِ اشیاء، عَلَی الصَلوةِ، وَ الزَکاةِ، وَالحَجِ، وَ الصَومِ، وَالولَایة

اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت.

دردسرهایی که بعد از مرگ آغاز می شود!

عقیق: هیچوقت به این موضوع فکر کرده اید که برگزاری مراسم ترحیم و ختم چقدر هزینه دارد؟ هزینه غسل، سنگ قبر معمولی، مداح و اکو، مسجد، نماز میت، اعلامیه ترحیم،‌ پارچه اعلام همدردی همه از هزینه‌های هنگفتِ مردن است که برای ورثه دردسرهای زیادی دارد. امروزه شاید بتوان گفت که مراسم تدفین از مراسم عروسی پر هزینه تر شده، که این هزینه ها مصیبت خانواده عزادار را دو چندان کرده است.

تسلیت و تعزیت، سنتی عمومی در میان همه ملل جهان است. تسلی دادن به معنای آرامش بخشیدن به شخص مصیبت‌زده است، که باعث کم شدن اندکی از فشار مصیبت و فقدان از دست دادن عزیزی می شود .

مراسم ختم از جمله رسومات پسندیده و حکیمانه در شرع مقدس اسلام است و در منابع دینی سفارش زیادی به شرکت در مراسم تشییع اموات و دلداری به بازماندگان شده است. اما در این زمان، این آیین پسندیده که جهت تسلیت به بستگان متوفی، می باشد؛ تبدیل به غم و اندوه مضاعف، و آلوده به منکراتی شده و از جهاتی از مبانی اسلام فاصله گرفته است.(آیا واقعا درست است؟)


البته بر این هزینه ها، هزینه پخت و پز برای میهمان هایی که به خیال خود برای تسلی دادن چند روزی را در خانه متوفی سکنی می گزینند اضافه کنید!
بدین ترتیب خانواده‌ی مصیبت زده ی داغدار، هم باید داغ عزیز از دست رفته‌ خود را تحمل کرده و هم چند روزی برای تسلی دهندگان غذا تهیه کنند! که از نظر آموزه‌های اسلام، تحمیل هزینه پذیرایی از مردم بر مصیبت‌زده، از سنت‌های غیرعقلانی است.

آیا غذا خوردن در منزل صاحب مصیبت حرام است یا نه؟ در پاسخ باید گفت: برخی از فقیهان شیعی به دلیل برخی از روایات، می‌گویند: غذا خوردن در منزل متوفی در سه روز اول فوت متوفی، کراهت دارد و یا حداکثر خوردنش اشکال دارد.
 

رسم ایران قدیم برای شرکت در مجلس ختم
جا دارد به سنت خوبی که در برخی از مناطق کشور مرسوم بوده و شایسته است در همه جا گسترش یابد اشاره کنیم.
رسم قدیم ایران نیز چنین بوده است که تا هفت روز از خانه صاحب عزا دودی بلند نمی شده و بستگان و همسایگان برای آنها غذا می بردند و اجازه می دادند آنها در خلوت و آرامش به دلتنگی و عزاداری خود برسند . 

در این صورت اگر می خواهید طبق رسوم گذشته برخورد کنید و این برخورد را مناسب می دانید یکی از بهترین کارها کمک به صاحبان عزا در پذیرایی و یا ارسال مبلغی به عنوان کمک برای برگزاری مراسم است جالب است بدانید این آیین همچنان در میان اقوام لر و بختیاری ایران مرسوم است.

سابقاً در منطقه گیلان معمول بود که اگر شخصی فوت می کرد؛ به خلاف روش و سنتی که در سایر مناطق ایران متداول است برای مدت یک هفته تمام تسهیلات زندگی را برای بازماندگان متوفی تدارک می‌دیدند تا صاحب عزا مزاحمتی جهت مجالس ترحیم احساس نکند، بدین ترتیب که همسایگان و بستگان متوفی  هر روز شام و ناهار تهیه کرده و به خانه عزادار می‌فرستادند و از تسلیت گویندگان و عزاداران پذیرایی می‌کردند و به صاحبان عزا علاوه بر رنج از دست دادن عزیز خود، رنج پذیرائی از مهمانان که معمولاً کم هم نبودند اضافه نمی‌شد.

بدین‌ترتیب مدت یک هفته در خانه صاحبان عزا و داغدیدگان، به اصطلاح محلی برنجی خیس نمی‌شد و دودی از آشپزخانه آنها بلند نمی شد .

 زمانی که جناب جعفر طیار در جنگ موته به شهادت رسید. پیامبر اکرم از حضرت فاطمه(علیهاالسلام) خواست که به نزد اسماء، همسر جعفر و خانواده‌اش برود و سه روز برایشان غذا تهیه کند، بعد از این دستور پیامبر، میان مسلمانان رسم شد که وقتی کسی دچار مصیبت می‌شد همسایگان و خویشان او سه روز برایش غذا تهیه کرده و می‌بردند.
 

آداب و رسوم کنونی برخی شهرهای ایران
از آداب و رسوم مردم شهرستان «اهر» در ختم اموات این است که همسایگان، اهل فامیل و آشنایان، سه روز مخارج عزاداری را تقبّل می کنند و کمک حال فرد صاحب عزا می شوند. زنان نیز برای فرد مصیبت دیده، مواد غذایی از جمله خرما، تخم مرغ و کره و کلّه قند تهیه می کنند و برای صاحب عزا، می آورند.

در کرمان شرکت کنندگان در مجلس هفتم برای صاحبان عزا به رسم احترام و برای کمک در تأمین مخارج مراسم، کله قند و چای می بردند. به نوشته پورکریم ترکمن های اینجه برون یک روز پس از خاکسپاری هدایایی چون کله قند و پارچه و برّه برای صاحبان عزا می بردند.

در کردستان از مهمانان در مسجد و خانه فقط با آب خنک پذیرایی می کنند و دعوت از آنان برای صرف غذا معمول نیست. قبلاً در کردستان مرسوم بود که روز سوم خانواده میت به زنانی که بر سر مزار حضور داشتند، کلوچه می دادند. به نوشته پورکریم ترکمن ها از مهمانان با آبگوشتی به نام «اللّه یُلی» در روز سوم و پنجم پذیرایی می کردند.

در میان کُردها به پیروی از سنّت پیامبر، وابستگان دورتر میّت یا همسایگان او، خانواده متوفی و اقوام نزدیک او را برای صرف غذا دعوت می کنند یا به خانه متوفی غذا می فرستند.


 سنت پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) در مجالس ترحیم
وقتی به تاریخ و فرمایشات پیامبر اکرم و اهل بیت مراجعه می کنیم، سنت غنی اسلام را مخالف این فرهنگ جاافتاده در کشور خود می بینیم!

امام صادق(علیه السلام) در مجلس عزاداری وارد شده و خطاب به آنان اظهار داشتند: پروردگار، مصیبت وارد شده بر شما را جبران فرماید، به جبران صبر و تحملتان، پاداش خوبی به شما دهد و شخص متوفی را نیز در سایه رحمت خویش قرار دهد. سپس از مجلس خارج شدند. (1) 

در این صورت اگر می خواهید طبق رسوم گذشته برخورد کنید و این برخورد را مناسب می دانید یکی از بهترین کارها کمک به صاحبان عزا در پذیرایی و یا ارسال مبلغی به عنوان کمک برای برگزاری مراسم است جالب است بدانید این آیین همچنان در میان اقوام لر و بختیاری ایران مرسوم است.

این روایت بیانگر آن است که باید مراسم ترحیم را به سادگی برگزار کرد و اقوام و دوستان به ابراز همدردی با صاحبان عزا بسنده کنند و نباید اجازه دهند که در کنار آنها بودن به سبب تسلی دادن، صاحب عزا برای پذیرایی از آنها دچار تکلف و دردسر شود، بلکه باید تلاش کنند که در این مدت، این خانواده‌ها حتی دغدغه طعام خویش را نیز نداشته باشند و خود اطرافیان و بستگان متکفل تهیه غذا برای مصیبت زده شوند.

امام صادق(علیه السلام) در روایت دیگری می‌فرماید: الاکل عند اهل المصیبة من عمل الجاهلیة و السنة البعث الیهم بالطعام؛ غذا خوردن نزد مصیبت زدگان و با خرج آنان، از رفتارهای جاهلیت است و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرستادن غذا برای مصیبت‌زدگان است.(2)    

براساس حدیث فوق، به یک واقعه تاریخی اشاره می کنیم. پس از شهادت جعفر طیار، پیامبر اکرم دستور داد سه روز به خانه جعفر غذا بفرستند تا خانواده‌اش جز مصیبت از دست دادن جعفر، دغدغه دیگری نداشته باشند. براساس سنت پیامبر، اگر حتی صاحبان عزا دیگران را برای غذا خوردن در خانه متوفی دعوت کنند؛ شایسته نیست بروند. زیرا غذا خوردن نزد اهل مصیبت زده و در منزلشان از اعمال مردم قبل از ظهور اسلام بوده است.

همچنین در حدیثی آمده: زمانی که جناب جعفر طیار در جنگ موته به شهادت رسید. پیامبر اکرم از حضرت فاطمه(علیهاالسلام) خواست که به نزد اسماء، همسر جعفر و خانواده‌اش برود و سه روز برایشان غذا تهیه کند، بعد از این دستور پیامبر، میان مسلمانان رسم شد که وقتی کسی دچار مصیبت می‌شد همسایگان و خویشان او سه روز برایش غذا تهیه کرده و می‌بردند.(3)  

امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «سزاوار است همسایگان مصیبت دیده، به جای او سه روز اطعام کنند.» اما امروزه وقتی فردی از دنیا می‌رود؛ نه تنها خویشان، خانواده‌ی متوفی را اطعام نمی‌کنند؛ بلکه خانواده‌ی متوفی مجبور هستند سه روز به دیگران غذا بدهند!

 نظر علما و مراجع
در توضیح المسائل مراجع عظام نیز چنین آمده است: بعد از دفن، مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند ولی اگر مدتی گذشته است که به واسطه سرسلامتی دادن مصیبت، یادشان می‌آید، ترک آن بهتر است و نیز مستحب است تا سه روز برای اهل خانه میت غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است.

اکنون این سؤال پیش می‌آید که: آیا غذا خوردن در منزل صاحب مصیبت حرام است یا نه؟ در پاسخ باید گفت: برخی از فقیهان شیعی به دلیل برخی از روایات، می‌گویند: غذا خوردن در منزل متوفی در سه روز اول فوت متوفی، کراهت دارد و یا حداکثر خوردنش اشکال دارد.


پی نوشت:
1- وسائل الشیعه، ج 3، ص 218.
2- من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 182.
3- من لایحضره الفقیه، ج 1 ص 48، سنن سنن الترمذی، ج 3، ص 323.

سوریه را به آلمان ترجیح داد

سوریه را به آلمان ترجیح داد
پدر شهید از ماجرای اعزام فرزندش به سوریه برایمان می‌گوید: به‌طور مستقیم با من این موضوع را مطرح نکرد، اما می‌دانستیم که شش ماه است در سپاه بست نشسته و هر روز می‌رود و می‌آید و اصرار می‌کند که اعزامش کنند. تا اینکه بالاخره با اعزامش موافقت شد و فکر می‌کنم واقعا این موافقت هم کار خدا بود. بابک یک روز قبل از اعزام خود، در مسجد باب الحوائج بلوار شهید انصاری رشت که مسجد آذری‌های مقیم رشت است و همه بابک را درآنجا می‌شناسند، از همه نمازگزاران مسجد بعد از نماز خداحافظی کرده بود، به همه گفته بود که من یک مدتی نیستم می‌خواهم بروم خارج از کشور، آن موقع همه فکر می‌کردند می‌خواهد آلمان برود.


از پدر می‌پرسم چرا آلمان؟! پدر شهید می‌گوید:، چون من و برادران بابک خیلی اصرار داشتیم که به آلمان برود و ادامه تحصیل بدهد، حتی موقعیتش را هم برایش فراهم کرده بودیم، اما خودش قبول نمی‌کرد برود. آن روز مردم فکر کرده بودند که بالاخره اصرار‌های ما جواب داده و بابک راضی شده به آلمان برود. اما به جای آلمان از سوریه سردرآورد. بابک با این سفر همه را شوکه کرد.‌

 

منبع: خاطرات شهیدبابک نوری

 

انجام دادن چه كارهايى اعتكاف را باطل مى‏ كند؟

آيات عظام امام، رهبري و فاضل: هر كارى كه مبطل روزه است و نيز تماس و آميزش (هرچند در شب باشد)، اعتكاف را باطل مى ‏سازد و بنابر احتياط واجب، انجام دادن ساير محرمات اعتكاف نيز مبطل اعتكاف است.

آيات عظام بهجت و صافى: هر كارى كه مبطل روزه است و نيز آميزش (هرچند در شب باشد) اعتكاف را باطل مى‏ سازد و بنابر احتياط واجب، انجام دادن محرمات اعتكاف نيز مبطل اعتكاف است.

آية اللَّه تبريزى: هر كارى كه مبطل روزه است، اعتكاف را نيز باطل مى‏ سازد؛ ولى انجام دادن محرمات اعتكاف - به جز آميزش - مبطل اعتكاف نيست.

آيات عظام سيستانى، مكارم، نورى و وحيد: انجام دادن محرمات اعتكاف و هر كارى كه مبطل روزه است، اعتكاف را باطل مى‏ سازد.

منبع:

آيا عظام امام و فاضل، تعليقات على العروة، ج 2، احكام الاعتكاف م 3،آيت الله صافى، هدايةالعباد، ج 1، م 1423 وآيت اللهبهجت، وسيلة النجاة، ج 1، م 1210.آيت اللهتبريزى، منهاج‏الصالحين، الاعتكاف، م 1080.آيات عظام نورى و مكارم، تعليقات على العروة، ج 2، احكام الاعتكاف م 3 ؛آيات عظام سيستانى و وحيد، منهاج‏ الصالحين، الاعتكاف، م 1080 و دفتر: رهبري.

فکر نمی‌کردیم برای عشق به اهل بیت(ع) جانش را هم بدهد

وقتی فکر هادی اذیت‌مان می‌کرد که در تنهایی و شهر غریب دارد زندگی می‌کند و با او تماس می‌گرفتیم یکجوری با ما حرف می‌زد که دلواپسی‌هایمان را برطرف می‌کرد و خیال‌مان آسوده می‌شد. هیچ وقت به این فکر نمی‌کردم که هادی یک روز با داعشی رو به رو باشد. اصلا فکر نمی‌کردم شرایط هادی اینجوری باشد. فکر می‌کردم هادی چند سال دیگر می‌آید ایران و ما با یک طلبه با لباس روحانیت مواجه می‌شویم با همان محاسن و لبخند همیشگی‌اش. اصلا هیچوقت فکر نمی‌کردم او را در لباس جنگ ببینم حتی تصورش را هم نمی‌کردم کسی که همیشه اوضاع درس خواندن و طلبگی‌اش را در نجف آرام توصیف می‌کرد برای جنگ با یک داعشی آماده باشد. هادی را با تمام تفاوت‌هایش یک آدم عادی می‌دانستم فکر نمی‌کردم جنگیدن با داعش دغدغه هادی باشد. فکر نمی‌کردم عشق به اهل بیت(ع) تا حد جان دادن برایش مهم باشد.

 

منبع:پسرک فلافل فروش/ج1

 

هرکس دوست دارد جایگاه خود را در بهشت ببیند...بخواند

در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) گزارش شده که فرمود: هر کس در ماه رجب این عبارت را صدبار بگوید: «استغفر اللّه الّذی لا اله الّا هو وحده لاشریک له واتوب الیه؛و با صدقه این ماه را به پایان ببرد، پاداش صد شهید را دارد و اگر در ماه رجب از دنیا برود خدا از او راضی می باشد.

و نیز در حدیث دیگری آمده است که هر کسی دوست دارد که جایگاه خود را در بهشت ببیند و برای او نشان داده شود در ماه رجب یک روز روزه بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند در رکعت اول صدبار قل هو اللّه احد، در رکعت دوم دویست بار قل هو اللّه احد بخواند. از اینگونه احادیث فراوان است که در فضیلت این ماه وارد شده است.

 

منبع:. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، اعمال ماه رجب.

لیلة الرغائب


لیلة الرغائب
از جمله شبهای بزرگ و با عظمت ماه رجب شب جمعه اول این ماه است.معروف به لیلة الرغائب، اعمال مخصوصی در این شب ذکر شده که به واسطه آن اعمال برکات و پاداش فراوان بر انسان سرازیر می شود.

رغائب جمع رغیبه است به معنی «امرٌ مرغوب فیه عکاء کثیر» یعنی شبی که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می آید در حدیث است شب جمعه اول این ماه احیاء و بیداری و نیایش فضیلت ویژه دارد و موجب دست یابی به عطایای ارزشمند حضرت پروردگار است، در حدیث است که رسول خدا(ص) فرمود: ملائکه این شب را به این نام نهادند و محدثان در کتاب های دعا نمازی با کیفیت مخصوصی در این شب ذکر کرده اند که پیامبر(ص) فرمود: هر کس این نماز را در این شب انجام دهد ثواب این نماز به نیکوترین صورت با روی خندان و درخشان و با زبانی فصیح در شب اول قبر در حضور این فرد ظاهر شود و به او می گوید: ای دوست من مژده می دهم تو را که از هر شدّت و سختی نجات یافتی، نمازگزار می گوید: تو کیستی که من تاکنون چنین صورتی زیبا با چنین جلوه ای ندیدم و سخنی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیدم در پاسخ می گوید: من همان نماز لیلة الرغائبم که شما انجام دادی. امشب آمده ام نزدت باشم تا حق را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من در عرصه قیامت سایه بر سر تو خواهم افکند پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد.

منبع:

شیخ صدوق کتاب امالی، ص 11 و بحار، ج 97، ص 33.

عمل نیکی که زمان مرگ را به تعویق می‌اندازد!

“صله رحم” به معنای ارتباط و دیدار با خویشاوندان و کمک به آنها از آموزه‌های اخلاقی اسلام است. قرآن و احادیث بر صله رحم تأکید کرده‌اند، تا آنجا که قرآن ترک‌کنندگان آن را در شمار زیان‌کاران و لعنت‌شدگان معرفی می‌کند. در روایات نیز صله رحم به عنوان بهترین عمل پس از ایمان، اولین سخنگوی قیامت، بهترین خصلت مؤمن و مهم‌ترین عامل طولانی شدن عُمر معرفی شده است. بنابر حدیثی قدسی، صله رحم از رحمت خداست و هر کس آن را ترک کند، از رحمت او محروم خواهد ماند.

صله رحم گاهی واجب و گاهی مستحب است. قطع رحم یعنی ترک صله رحم واجب و عدم ارتباط لازم با خویشان، یکی از گناهان کبیره است و حتی درباره خویشاوندان بدخُلق یا گناهکار نیز مُجاز نیست.

در فرهنگ ایرانیان، صله رحم جایگاه ویژه‌ای داشته و به مناسبت‌های مختلفی مانند عید نوروز، ماه رمضان و عیدهای ملی یا مذهبی نمود بیشتری دارد."(ویکی شیعه)

حجت الاسلام و المسلمین کریم مومنی در رابطه با سفارش موکد ائمه(علیه السلام) نسبت به صله رحم عنوان کرد: در زمان امام صادق(علیه السلام)، گروهی نشسته بودند و در این رابطه اظهار نظر می کردند که در این دنیا همه چیز به جز مرگ چاره دارد، اما هیچ چاره ای برایمرگ نیست، در این هنگام، امام صادق(علیه السلام) به آن جمع وارد شدند و فرمودند “مرگ هم چاره دارد".

صله رحم، چاره مرگ است

وی افزود: زمانی که امام صادق(علیه السلام)، این مطلب را با آن گروه، مطرح کردند، اعضای آن جمع، با تعجب از امام(علیه السلام) پرسیدند که چاره مرگ چیست؟، امام صادق(علیه السلام) در جواب آن ها فرمودند “صله رحم، چاره مرگ است".

این کارشناس مذهبی بیان کرد: بر اساس روایات متقن و مستند، یکی از مهم ترین عواملی که عمر را زیاد می کند، موجب افزایش رزق و روزی می شود و هم چنین مرگ بد را دور می کند، صله رحم است.

مومنی با بیان اینکه رزق و روزی، همیشه به معنای رزق مادی و مالی نیست، گفت: در گذشته که نسبت به امروز، صله ر حم بسیار بیشتر انجام می شد،‌ مزایا و منافع این امر مهم نیز بیشتر مشاهده می شد، معرفی دختر و پسر جوان به یکدیگر برای ازدواج یکی از مزایای بسیار مهمی بود که در گذشته از همین رفت و آمدها و صله رحم انجام می گرفت و امروزه این امر مهم کمتر دیده می شود.

سادگی و صمیمیت در رفت و آمدها از بین رفته است

وی با اشاره به اینکه ایام نوروز یکی از بهترین و مناسب ترین ایام برای انجام صله رحم است، عنوان کرد: یکی از مزایای ایام نوروز، دید و بازدید و رفت و آمدهایی است که در این مدت انجام می شود، هرچند امروزه از سادگی و صمیمیت آن کم شده و بیشتر به سمت تجمل گرایی سوق داده شده است.

این کارشناس مذهبی تاکید کرد: در گذشته، بسیاری از دشمنی ها، قهرها و اختلافات خانوادگی به بهانه دید و بازدید و صله رحم در ایام عید نوروز ازبین می رفت، اما متاسفانه این سنت حسنه، امروزه آنچنان که باید پررنگ نیست، در برخی موارد چشم و هم چشمی، حسادت ها و .. نیز نتیجه دید وبازدید و رفت و آمدهایی است که در فامیل شکل می گیرد در حالی که هدف از صله رحم و دید و بازدید رفع کدورت ها و صمیمیت بیشتر است.

وی با بیان اینکه قرآن کریم، به افرادی که موجب وصل دو گروه یا دونفر با یکدیگر می شوند، وعده بهشت داده است، گفت: خداوند متعال در برابر این وعده بهشت، به کسانی که موجب قطع ارتباط شده و اموری را که خدا تاکید به وصل آن کرده، را قطع می کنند، وعده عذاب داده است.

چشم و هم چشمی، آسیب برخی رفت و آمدهای فامیلی است

مومنی بیان کرد: کم شدن اختلافات فامیلی، وصلت و ازدواج فامیلی، از بین رفتن کدورت ها و ایجاد صمیمیت، دفع مرگ بد، افزایش طول عمر، افزودن و برکت رزق و روزی و… همگی از جمله منافع و مزایای صله رحم است اما همانطور که گفته شد امروزه به دلیل افزایش تجملات، برخی چشم و هم چشمی ها از آسیب های مهمی است که متوجه این امر می شود.

این کارشناس مذهبی ادامه داد: صله رحم و دید و بازدید در ایام عید، قرار است که شادی آور باشد و غم ها را ازمیان ببرد اما متاسفانه امروزه افزایش تجملات و چشم و هم چشمی ها، باعث شده که صله رحم و رفت و آمد فامیلی، اختلافات و غم و غصه ها را بیشتر کند.

وی اظهار کرد: برخی زرق و برق ها و تجملاتی که امروزه، به اصطلاح دست و پا گیر شده است، بیهوده و بی دلیل توسط خود انسان به وجود آمده است و هیچ توجیه عقلی و شرعی برآن مترتب نیست و متاسفانه این امر، بر همه وجوه زندگی افراد تاثیر گذاشته است.

ای کسانی که اهل استغفار هستید، بیدار شوید.

آیت الله حق شناس به اطرافیان می گفت:دعا کن ماه رجب نیاید!

اگر ماه رجب بیاید ، کلکت را می‌کنیم ! این قدر به ماه رجب معتقد بودند ! پس شما هم باید خودتان را برای ماه رجب مهیا بکنید .

“الترجیب بمعنی التأهب و الاستعداد” از امیر مومنان سوال شد:

استعداد چیست؟

حضرت فرمود: استعداد آن است که انسان لااقل، تارک محرمات و فاعل واجبات بوده و متخلق به اخلاق باشد.

عرضه داشت: یا رسول الله می خواهم در رحمت خدا باشم.

حضرت فرمودند: به خلق خدانیکی کن .

آره باباجان من ! مفتکی نمی شود . حالا هی سر مردم کلاه بگذار !

حضرت فرمودند: آیا امسال عمره رفتی؟

عرض کرد : نه یابن‌رسول الله.

حضرت فرمودند: منافع بی شماری از تو فوت شد.

این شخص خیلی ناراحت شد.

حضرت فرمودند: آیا می خواهی چیزی به تو یاد دهم که ثواب یک عمره، دو عمره ،ده عمره ، صد عمره به تو برسد!

فرمودند: دل مومن را خوشحال کردن، ثوابش با صد عمره مقابله می‌کند.

در این ماه هر شب از اول شب ندا می دند : "ایها القانتون قوموا “.

ای کسانی که مشغول به طاعت وبندگی هستید ، بیدار شوید .

نزدیک سحر ندا می شود : ” ایها المستغفرون قوموا “ (وسائل الشیعه ، ج 10 ، ص 478 ) .

ای کسانی که اهل استغفار هستید، بیدار شوید.

باید ماه رجب را بزرگ بشمارید…

*منبع:بر گرفته از کتاب زملک تا ملکوت، دفتر اول

 

نباید اعتراضات خوارج‌گونه داشته باشیم

حجت‌الاسلام پناهیان گفت: نباید اعتراضات خوارج‌گونه نسبت به ولی امر مسلمین داشته باشیم.

به گزارش ایسنا، حجت‌الاسلام‌ علیرضا پناهیان، مشاور مسئول دفتر نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌های کشور در یادواره شهدای شهرک گلسار که در حسینیه شاهد و ایثار رشت برگزار شد، با اشاره به آیه «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ…»، اظهار کرد: پیامبر(ص) مامور به ادامه‌ حکومت الهی براساس دستور شد، حتی اگر نتیجه آن مظلومیت و شهادت باشد.

وی با بیان اینکه انبیا آمدند تا مردم خودشان حرکت کنند و هدایت شوند، گفت: بعثت پیامبران برای تحقق «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» بود. در واقع مردم باید برای قسط قیام کنند؛ نه پیامبران.

این مدرس حوزه و دانشگاه تصریح کرد:‌ پیامبران مردم را رشد می‌دهند، اما از قدرت الهی خودشان سوءاستفاده نمی‌کنند. ولی فقیه در جامعه اسلامی نیز به تبعیت از انبیا و اولیا نباید از قدرتش برای حل مشکلات استفاده کند، بلکه جامعه باید به رشد و تعالی برسد.

پناهیان فلسفه حکومت دینی را رشد و کمال مردم دانست که در ظهور تجلی پیدا می‌کند و یادآور شد:‌ مردم باید هدایت شوند و به کمال برسند؛ نه اینکه اولیای خدا کارها را به پیش ببرند لذا روش حکمرانی در حکومت دینی و ولایی و حاکمیت اولیای خدا باید تبیین شود.

او بیان کرد:‌ امام خمینی(ره) در سال پایانی عمر مبارکش در بیانیه‌ها و سخنرانی‌ها لیبرال‌ها را در کنار منافقین می‌آوردند و مشکلات را از ناحیه آنان می‌دانند لذا امروز تفکرات لیبرالی می‌تواند انقلاب را از مسیر اصلی خودش منحرف کند.

مشاور مسئول دفتر نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌های کشور آزمون‌های آخرالزمان را سهل دانست و خاطرنشان کرد:‌ خداوند در آخرالزمان بساط کفر و نفاق را برمی‌چیند و لذا آزمون‌های آخرالزمان زود به نتیجه می‌رسد و کفار و منافقین را رسوا می‌کند.

پناهیان به خصوصیات فتنه‌های آخرالزمان اشاره کرد و گفت:‌ صبر مومنان در آخرالزمان زود جواب می‌دهد و لذا باید از خداوند طلب فتنه کنیم تا خوب از بد مشخص شود.

این مدرس حوزه و دانشگاه وجود شهدا و خانواده‌های معظم و مکرم آنها را واسطه خیر دانست و متذکر شد:‌ شهدای ما در وصیتنامه‌های خود از عاشورا و کربلای امام حسین(ع) گفته‌اند و خودشان را رهرو نهضت حسینی می‌دانند. تبعیت از ولایت نیز محور اصلی وصیتنامه‌های شهداست که اوج خلوص، بصیرت، معرفت و صفای باطن آنان را نشان می‌دهد.

اعمال لیله الرغائب...

ماه رجب اولین ماه از ماه‌های حرام و ماه خدا و هنگام عبادت و دعا و استغفار است و رحمت الهی در این ماه در حال ریزش و نزول است، به همین جهت این ماه را رجب الاصب گویند، چون «صب» به معنای ریختن است. بنا بر برخی روایات «لیله الرغائب» شرافت و ارزش شب جمعه و ماه رجب هر دو را درخود جمع کرده و ارزشی دوچندان دارد.

شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان درباره این شب می‌نویسد: بدان که شب جمعه اول ماه رجب را «لیلة الرغائب» گویند و از برای آن عملی از حضرت رسول (ص) با فضیلت بسیار وارد شده که سید بن طاووس در کتاب اقبال و علامه مجلسی در اجازه نبیزهره آن را نقل کرده‌اند. از جمله فضیلت‌هایی که برای آن بر شمرده‌اند اینکه به سبب شرافت این شب گناهان بسیار از کسانی که اعمال خاصی را انجام دهند آمرزیده می‌شود.

بیان شده از جمله اعمال این شب نمازی است که اگر شخص آن را به جا آورد، پس از مرگ هنگامی که در قبر گذاشته شود خداوند تبارک و تعالی ثواب نمازش را به سوی او به بهترین صورت می‌فرستد تا همدم او شود و او را از تنهایی بیرون آورد.

البته چند سالی است که این شب به عنوان، «شب آرزوها» مطرح شده و برخی بدون توجه به ماهیت این شب، بالن‌های آرزوی خود را به هوا می‌فرستند! در حالی که  آیت‌الله جوادی آملی از مراجع عظام تقلید معتقد است: لیلة الرغائب به معنای شب آرزوها نیست، بلکه شب رغبت‌ها و گرایش‌ها و مجذوب‌شدن‌ها است، لذا آن انجذاب و گرایش و میل و شوق را می‌گویند رغبت، در برابر رهبت.

با توجه به برخی اختلاف نظرها درباره حلول ماه رجب امسال، درباره زمان لیلة الرغائب از آیت‌الله جوادی آملی سؤال شد که این عالم دینی گفت: فردا شب (پنج‌شنبه ۱۶ اسفندماه) لیلة الرغائب است.

*اعمال شب لیلة الرغائب

در مفاتیح آمده است: پنجشنبه ماه رجب روزه گرفته شود، چون شب جمعه داخل شود، ما بین نماز مغرب و عشا، ۱۲ رکعت نماز به جا آورده می‌شود که هر 2 رکعت با یک سلام ختم می‌شود.

به این ترتیب که در هر رکعت یک مرتبه سوره «حمد»و ۳ مرتبه «سوره قدر» و ۱۲‌ مرتبه «سوره توحید» خوانده می‌شود و هنگامى که از نماز فارغ شدند، ۷۰ مرتبه مى‌‌گویند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَعَلَى آلِهِ»

سپس به سجده مى‌‌روند و ۷۰ مرتبه می‌گویند: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ»

آن گاه سر از سجده بر مى‌‌دارند و ۷۰ مرتبه مى‌‌گویند: «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ»

دوباره به سجده مى‌‌روند و ۷۰ مرتبه مى‌‌گویند: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ

سپس حاجت خود را مى‌‌طلبند که به خواست خدا برآورده خواهد شد.

محمدهادی...فدای امام هادی(علیه السلام) شد

 

سال ۱۳۶۷ بود که محمدهادی یا همان هادی به دنیا آمد.او در شب جمعه و چند روز بعد از ایام فاطمیه به دنیا آمد.
وقتی تقویم را که می بینند درست مصادف است با شهادت امام هادی (ع) بر همین اساس نام او را محمدهادی می گذارند. عجیب است که او عاشق و دلداده امام هادی (ع) شد و در این راه و در شهر امام هادی (ع) یعنی سامراء به شهادت رسید. 

خانواده‌ هادی می گویند : هادی اذیتی برای ما نداشت. آنچه می خواست را خودش به دست می آورد. از همان کودکی روی پای خودش بود. مستقل بار آمد و این، در آینده زندگی او خیلی تأثیر داشت. هادی از اول یک جور دیگری بود. حال و هوا و خواسته‌هایش مثل جوانان هم‌ سن و سالش نبود. دغدغه‌مندتر و جهادی‌تر از جوانان دیگر بود. او ویژگی های خاصی داشت:

همیشه دائم الوضو بود.  مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت.

اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد.

وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست.

هادی علاقه ی زیادی به شهید ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت.ودر خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود.

از خصوصیات بارز هادی کمک پنهانی به نیازمندان چه در ایران و چه در عراق بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از شهادتش روشن شد.

انرژی‌اش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود و بیشتر وقتش در مسجد محله و پایگاه در کنار دوست صمیمی و استادش زنده یاد همسفر شهدا سید علیرضا مصطفوی و انجام کارهای فرهنگی می گذشت. پس از پرواز ناگهانی سید علیرضا در تابستان سال ۸۸ هادی آرام و قرار نداشت و بسیار غمگین بود. زیرا نزدیکترین دوست خود را در مسجد از دست داده بود. سال بعد از عروج آقا سید علیرضا همه ی دوستان را جمع کرد و تلاش نمود تا کتاب خاطرات سیدعلیرضا مصطفوی چاپ شود. او همه ی کارها را انجام می داد اما می گفت: راضی نیستم اسمی از من به میان آید.
کتاب همسفرشهدا منتشر شد. 

هادی بعد از پایان خدمت، چندین کار مختلف را تجربه کرد و بعد از آن، راهی حوزه علمیه شد.زیرا راهی جز طلبگی در نجف پاسخگوی غوغای درون هادی نبود و در نهایت شهادت چه زیبا او را برگزید. و هادی فدای امام هادی (ع) شد.

 

منبع:کتاب پسرک فلافل فروش/ج1

اساس عالم بر احسان متقابل است

 

ای کاش می شد این جهان کاشانه سبز                                  می بود مهر و هم دلی در خانه سبز
ای کاش دهقان بشر همچون فرشته                                      می شد طراوت بخش این گلخانه سبز
ای کاش می آمد ز عشق و هم نوایی                                      بر گلشن تاریک غم، پروانه سبز

فرمان به نیکوکاری
یکی از اوامر مهم الهی، عدل و احسان است؛ چرا که احسان، بهترین زمینه های روحی، عاطفی، هم دردی وهم دلی را برای اقامه عدل فراهم می سازد. از این رو، خداوند مؤمنان را به دادگری و رعایت عدل و انصاف در زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی فرمان می دهد که نیکوکاری پیشه سازند و به یکدیگر نیکی کنند.

احسان متقابل
در فرهنگ اسلامی و قرآنی، دنیا، تجارت خانه اولیای خدا و سرای بی نیازی و کشتگاهِ سرایی دیگر است. انسان آینده نگر، در پرتو بندگی شایسته در حق خداوند رحیم، با بندگان خدا از در نیکی وارد می شود. قرآن کریم در زمینه احسان و نیکی چنین می فرماید: «همان سان که خداوند در مورد تو نیکی کرده است، تو نیز درباره دیگران نیکی کن».

خداوند رحمان و رحیم در این آیه، چهار اصل مهم را به دنیاداران گوشزد می کند:

1. در میان تمام امکاناتی که خدا به تو داده، سرای آخرت را بجوی که گم شده اصلی توست.

2. هر کس بهره و سهمی در برابر خدا دارد. تو نه سهم خویش را فراموش کن و نه سهم دیگران را به جای سهم خود بردار.

3. اساس عالم بر احسان متقابل است. پس همان گونه که خداوند به تو تفضل دارد، تو نیز در سایه رأفت الهی به دیگران نیکی کن.

4. از یاد مبر که انباشتن ثروت و سهیم نکردن دیگران، مایه فساد است؛ پس فساد نکن.

اوصاف نورانی نیکوکاران
از منظر قرآن کریم، اوصاف نیکوکاران و پرواپیشگان چنین است:

ـ آنان آنچه را پرورگارشان به آنها مرحمت کرده، دریافت می دارند؛ یعنی با میل و خشنودی این مواهب الهی را پذیرا می شوند.

ـ بخشی از شب را بیدارند و به عبادت و نماز شب می پردازند.

ـ پیوسته در سحرگاهان استغفار می کنند.

ـ در اموال آنها، حقی برای نیازمند و محروم وجود دارد.

امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید: «خداوند در دارایی توان گران، به جز خمس و زکات، حقوق دیگری مقدر کرده است و آن حق معلوم و معیّن، چیزی است که هر کس وظیفه خود می داند از مالش بپردازد. او باید به اندازه توان مالی اش آن مقدار را بر خود واجب شمارد و بپردازد».

فرجام خوش نیکوکاران
قانون جزای احسان به احسان، نعمتی بزرگ از سوی خداوند کریم است که وعده آن را به بندگان داده است. این نشان دهنده این است که پاداش خداوند در برابر اعمال نیکوی بندگان نیز در خور کرم اوست نه در خور میزان اعمال نیک بندگان، و این گونه «نظر لطف و عنایت خداوند پیوسته با بندگان نیکوکار است.» همچنین میوه و ثمره نیکوکاری و احسان در حق دیگران، پاداش باشکوه سرای آخرت را در پی خواهد داشت: «پس خدا پاداش این جهان و پاداش نیکوی سرای آخرت را به آنان ارزانی داشت و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

آثار نیکوکاری از منظر قرآن
در انسان شناسی اسلامی، اگر انسان سرمایه هستی خود را صرفا صرف امور دنیوی کند، گرفتار خسران می شود، ولی اگر آن را برای رسیدن به ابعاد تعالی بخش هزینه کند، در مسیر رستگاری گام برداشته است. به همین دلیل، نیکی در حق دیگران، به معنای گذشت از منافع مادی برای رسیدن به خیر و منفعت اخروی است و مشارکت در آثار فردی و اجتماعی نیز در پرتو چنین هدف والایی معنا و مفهوم می یابد.

در برخی آیات نورانی قرآن کریم، آثار و برکات الهی احسان و نیکوکاری چنین مطرح شده است:

ـ «برای کسانی که نیکی کردند، در این جهان نیکی است و بی گمان سرای واپسین بهتر است؛ چه خوب است سرای پرواپیشگان!»

ـ «پس، خدا پاداش این جهان و پاداش نیکوی سرای آخرت را به آنان ارزانی داشت و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

تعدیل ثروت و رفع نیاز نیازمندان

از جمله راه های تعدیل ثروت در جامعه اسلامی، سنت نیک احسان و نیکوکاری است که آیین اسلام تأکید زیادی بر آن دارد. ثروت ثروتمندان، امانتی الهی است تا افزون بر آنکه خود از آن بهره مند می گردند و به قدر نیاز آن را مصرف می کنند، مازاد بر نیاز خویش را به دستگیری از نیازمندان تخصیص دهند. در این صورت، افزون بر برطرف شدن نیاز نیازمندان، روحیه افزون طلبی در جامعه به تعادلی نسبی می رسد.

یک گرسنه به طعامی بنوازی روزی                                            بْه ز صوم رمضان است به شعبان بردن
بهْ ز آزادی صد بنده فرمان بردار                                                حاجت مؤمن محتاج به احسان بردن

توصیه امام علی(ع) برای داشتن دلی پاک...

ما که خود را شیعه و پیرو مکتب علوی می‌دانیم، باید در عمل نیز به بهترین وجه این را به اثبات برسانیم و یکی از مهمترین راه‌های حرکت در مسیرِ صحیح، عمل به توصیه‌ها و فرامین معصومین(علیهم السلام) است. بنابراین مطالعه، تفکر، نشر و عمل به احادیث معصومین(علیهم السلام) در این راستا امری ارزشمند و بسیار حائز اهمیت و فضیلت است؛ ان‌شاءالله همه‌ ما با گفتار و رفتار نیک و پسندیده‌ خود، مایه‌ افتخار و مباهات اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) باشیم.

حضرت امام علی(علیه السلام) می‌فرمایند:

ریشه صلاح و پاکی دل، مشغول داشتن آن به ذکر خداست.

منبع: غررالحکم3083

دعای مادر...

از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند:این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت:شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود. هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان»

 

منبع:حکایت های اخلاقی/ج1

خدا كه به همه محرم است پس چرا مردان و زنان بايد در نماز خود را بپوشانند؟

هميشه پوشيدن لباس به خاطر مَحرم و نامَحرمي نيست، بلكه گاهي پوشيدن لباس جنبه تكريم و ادب دارد. معمولاً افراد در خانه خود، لباس ساده مي پوشند ولي وقتي مهمان وارد خانه مي شود، به احترام مهمان، لباس كامل و مناسب مي پوشند و اگر قرار باشد در مجلس عروسي شركت كنند، لباس كامل تري بر تن مي كنند. اين تغيير لباس ها، به خاطر ادب و احترام مهمانان مجالس است. حضور در محضر خداوند، در حال نماز نيز مقتضي پوشيدن لباس مناسب و كامل است. 

منبع:

كتاب پرسش هاي مهم پاسخ هاي كوتاه، حجه الاسلام استاد قرائتي، سوال28

آيا سبّ دشمنان اسلام جايز است؟

سوره انعام، آيه 108: («وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون»)؛ و آنهايى را كه جز خدا مى‏ خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى [و] به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد. اين گونه براى هر امتى كردارشان را آراستيم. آن گاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود، و ايشان را از آنچه انجام مى ‏دادند آگاه خواهد ساخت.
خداوند در اين آيه به روشني سبّ و دشنام به دشمنان را نهي كرده، بيان مي كند اين رفتار باعث مي شود كه آنها نيز از روي تعصب حريم مقدس خداى متعال را مورد هتك قرار دهند و به همين دليل اين كار جايز نيست.[1] زيرا هر گروهي كار خود و باورهاي خود را صحيح مي داند و توهين به طرز فكر اشتباه آنها تنها باعث بازگشت اين توهين به مقدسات ما مي گردد. حضرت على (ع) به جمعى از يارانش كه پيروان معاويه را در ايام جنگ صفين دشنام مى‏ دادند فرمود: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ‏ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ[2]»؛ من خوش ندارم كه شما ناسزاگو باشيد، اگر شما به جاى دشنام، اعمال آنها را برشمريد و حالات آنها را متذكر شويد (و روى اعمالشان تجزيه و تحليل نمائيد) به حق و راستى نزديكتر است و براى اتمام حجت بهتر".


بنابراين طبق اين آيه و روايت دو نكته برداشت مي شود:

اول اينكه مومن هرگز نبايد بر زبان ناسزا جاري سازد؛ حتي اگر اين دشنام را به خرافي ترين و بدترين دين نسبت مي دهد. در واقع خداوند رعايت اصول ادب و نزاكت در بيان را بر مسلمانان لازم مى ‏شمارد.[3]

دوم اينكه اين روايت راه بهتري را پيش روي مسلمانان قرار مي دهد و آن اينست كه  به جاي دشنام دادن به آنها كه تنها باعث كينه ورزي و مقابله به مثل مي شود، اشتباهات و اعمال ناپسند آنها را بيان كرده، تحليل نماييم تا راه اشتباه و طرز تفكر غيرصحيح آنها براي همه روشن شود و براي خود آنها نيز حجت تمام گردد.


پي نوشت:
[1] . الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، ج‏7، ص: 314
[2] . نهج البلاغه(للصبحي صالح)، شريف رضي، انتشارات هجرت، قم،ص323؛ بحار الانوار، بيروت،دار احياء التراث العربي، ج32، ص561
[3] . تفسير نمونه، ج‏5، ص: 394؛ دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374ش

چرا حضرت يوسف(ع) فساد انگيزي برادرانش را به شيطان نسبت مي دهد؟

سوره يوسف، آيه 100: («… وَ قَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي‏ …»)

سرانجام شيرين‏ ترين لحظه زندگى يعقوب، تحقق يافت و بعد از سالها فراق ميان حضرت بعقوب (ع) و حضرت يوسف (ع)، وصال ميان پدر و فرزند رخ داد. اما هنگامي كه حضرت يوسف در صدد شرح ماجرا برمي آيد و انتظار مي رود علت اصلي همه بلايا و مصائب (يعني ظلمي كه برادرانش در حق او روا داشتند؛ بطوري كه با مفسده انگيزي يوسف را از پدر جدا نموده، در چاه رهايش كردند و با دروغ و ظاهرسازي مساله را به گمان خود حل كردند تا جايگاه خود را ارتقا دهند) در كانون تشريح وي باشد، مي فرمايد: «نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي» به دنبال مداخله شيطان، در بين من و برادران گرفتاري ها و بلاياي زيادى سرازير شد. حضرت يوسف از اين ماجرا، به همين اندازه اكتفا نموده و آن را سربسته رها مي كند. در حاليكه به اصل فراق و زنداني شدن تصريح نموده است.

راغب در مفردات مى‏ گويد: «نزغ»، مداخله در امور به قصد خرابكارى و به فساد كشاندن آن است و اساسا به همين جهت به وسوسه هاي شيطاني «نزغ» مي گويند. در آيه فوق نيز نزغ به همين معنا به كار رفته است. وسوسه ‏هاى شيطانى در اين گونه ماجراها هميشه نقش مهمى ايفاء مي كنند، اما آيا شيطان از برادران يوسف سلب اراده كرده بود و ايشان بي تقصير بودند؟ 

در پاسخ بايد گفت: خداوند ذات انسان را، ذات مختار قرار داده است؛ به گونه اي كه فعل ارادي انسان تنها به اختيار او تحقّق مي يابد، بلكه محال است بدون اختيار خودش وجود خارجي پيدا كند. از اين رو از وسوسه‏ هاي شيطاني به تنهايى كارى ساخته نيست، تصميم گيرنده نهايى خود انسان است، اوست كه درهاى قلب خود را به روى شيطان مى ‏گشايد و اجازه ورود مى ‏دهد. لذا از اين آيه، مطلبى كه بر خلاف اصل آزادى اراده باشد استفاده نمى ‏شود. 

‏ اما آنچه در حقيقت باعث شد كه حضرت يوسف مفسده انگيزي برادران را به شيطان نسبت دهد بحث كلامي اختيار و اراده نيست، بلكه اين بحث اجتماعي است كه مقصرين اين فتنه انگيزي، خود به اشتباه خود پي برده بودند و به اندازه كافي شرمنده بودند؛ لذا در اينجا نمونه ديگرى از سعه صدر و بزرگوارى يوسف (ع)، چهره مي گشايد تا بدون ‏آنكه مقصر اصلي را رسوا كند، تنها به صورت سربسته بگو‏يد: شيطان در اين كار دخالت كرد و عامل فساد شد. 

پي نوشت:

تفسير نمونه، ج‏10، ص 80.  
 

خدايي كه از همه چيز آگاه است چرا انسان‏ را امتحان مي كند؟


زمایش‏هاى ما براى شناخت بيشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمايش الهى در واقع همان پرورش و تربيت است.
به عبارت ديگر آزمايش كردن انسان براى فهميدن است؛ ولى آزمايش كردن خدا براى فهميدن نيست؛ بلكه براى آن است كه از انسان عملى سر زند و پاداش و كيفر بر اساس آن عمل باشد يا سبب توبه بندگانش شود.
توضيح آن‏كه، خدا مي داند كه فلان شخص در برابر حوادث تلخ و شيرين چه برخوردى خواهد كرد؛ امّا نبايد بر اساس اين دانش به آن شخص اجر و پاداش دهد. همان‏گونه كه ما مي دانيم فلان خياط مي تواند بدوزد و يا فلان بنّا مي تواند بسازد؛ امّا هرگز بر اساس اين علم به او مزد نمي دهيم، بلكه بايد از او كارى سر زند تا استحقاق پاداش داشته باشد.ابزار امتحان الهى؛ نعمت‏ها، نقمت‏ها، حوادث وصحنه‏ هاى تلخ و شيرين در طول زندگى است.(1)
خداوند در قرآن كريم در اين رابطه آيات فراواني را ذكر كرده است. در قرآن متجاوز از بيست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است، اين يك قانون كلى و سنت دائمى پروردگار است كه براى شكوفا كردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتيجه پرورش دادن بندگان آنان را مى ‏آزمايد، يعنى همان گونه كه فولاد را براى استحكام بيشتر در كوره مى‏ گدازند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمى را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مى‏ دهد تا مقاوم گردد.
به طور نمونه مي فرمايد:
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ (1)
و قطعاً شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى و جانى و كمبود محصولات، آزمايش مى‏ كنيم و صابران (در اين حوادث و بلاها را) بشارت بده.
يا مي فرمايد: و نبلوكم بالشرّ و الخير(2)
شما را با خوبي و بدي مي آزماييم
در جاي ديگر مي فرمايد:
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون؛(3)
آيا مردم گمان مى ‏كنند بدون امتحان رها مى‏ شوند، نه هرگز بلكه همگى بايد امتحان دهند.
در جاى ديگر آمده است:
فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُر؛(4)
هنگامى كه يكى از پيروان سليمان تخت بلقيس را در كمتر از يك چشم به هم زدن از راه دور براى او حاضر كرد، سليمان گفت اين لطف خدا است براى اينكه مرا امتحان كند آيا شكرگزارى مى‏ كنم يا كفران؟
امير مومنان حضرت على عليه السلام نيز در روايتي مى‏ فرمايد: ان الله يبتلى عباده عند الاعمال السيئة بنقص الثمرات و حبس البركات و اغلاق خزائن الخيرات ليتوب تائب و يتذكر متذكر(5)
همانا خداوند، بندگان خود را به خاطر اعمال فاسدشان، به كمبود محصول و حبس بركت و بسته شدن منابع خير، گرفتار مى‏ كند تا شايد متذكّر شوند و توبه نمايند.
يا در جاي ديگر مي فرمايد:و ان كان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لكن لتظهر الافعال التي بها يستحق الثواب و العقاب:

گرچه خداوند به روحيات بندگانش از خودشان آگاه تر است ولى آنها را امتحان مى‏ كند تا كارهاى خوب و بد كه معيار پاداش و كيفر است از آنها ظاهر گردد (6)

منبع:

1.سوره بقره، آيه 155
2. سوره انبياء،آيه 35
3. سوره عنكبوت، آيه 1
4. سوره نمل،آيه 40
5.نهج البلاغه، خطبه 143
6. نهج البلاغه كلمات قصار جمله 93

هشدار جدی امام علی(ع) درباره مرگ و دنیای فانی

 امام علی علیه السلام فرمود: 

همانا انسان در دنیا تخته نشان تیرهای مرگ، و ثروتی است دستخوش تاراج مصیبت ها:

وَ قَالَ علی ( علیه السلام ) : إِنَّمَا الْمَرْءُ فِی الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أَکْلَةٍ غَصَصٌ وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَی وَ لَا یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ فَمِنْ أَیْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ وَ هَذَا اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ یَرْفَعَا مِنْ شَیْ‌ءٍ شَرَفاً إِلَّا أَسْرَعَا الْکَرَّةَ فِی هَدْمِ مَا بَنَیَا وَ تَفْرِیقِ مَا جَمَعَا.

با هر جرعه نوشیدنی، گلو رفتنی، و در هر لقمه ای، گلوگیر شدنی است، و بنده نعمتی به دست نیاورد جز آن که نعمتی از دست بدهد، و روزی به عمرش افزوده نمی گردد جز با کم شدن روزی دیگر. پس ما یاران مرگیم، و جان های ما هدف نابودی ها، پس چگونه به ماندن جاودانه امیدوار باشیم. در حالی که گذشت شب و روز بنایی را بالا نبرده جز آن که آن را ویران کرده، و به اطراف پراکنده شود 

علت نزول آيه نجوا و نسخ آن پس از مدتي كوتاه چه بود؟

«يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا نَجَيْتُمُ الرَّسولَ فَقَدِّمُوا بَينَ يَدَى نجْوَاشْ صدَقَةً ذَلِك خَيرٌ لَّكمْ وَ أَطهَرُ فَإِن لَّمْ تجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! هنگامى كه مى ‏خواهيد با رسول خدا نجوا كنيد (و سخنان درگوشى بگوييد)، قبل از آن صدقه‏ اى (در راه خدا) بدهيد اين براى شما بهتر و پاكيزه‏ تر است و اگر توانايى نداشته باشيد، خداوند غفور و رحيم است.
درباره سبب نزول اين آيه گفته شده كه گروهى از مردم مخصوصا از اغنيا مرتبا مزاحم پيامبر (ص) مى ‏شدند و با او نجوى مى ‏كردند، كارى كه مايه اندوه ديگران، و يا كسب امتياز بى دليلى براى اينان بود، بعلاوه موجب ضايع شدن وقت گرانبهاى پيامبر (ص) مى ‏شد، به همين دليل حكم فوق نازل گشت كه اگر مي خواهيد با پيامبر خدا(ص) سخن بگوييد، قبل از آن صدقه بدهيد و اين آزمونى بود براى آنها و نيز كمكى به مستمندان [ صدقه صرف ايشان مي شد] و وسيله مؤثرى براى كم شدن اين مزاحمت ها.
اكثر مفسران شيعه و اهل سنت نوشته اند تنها كسى كه به اين آيه عمل كرد امير مؤ منان على (عليه السلام ) بود چنانكه طبرسى در روايتى از خود حضرت نقل مى كند كه فرمود: «آية من كتاب الله لم يعمل بها احد قبلى ، و لا يعمل بها احد بعدى كان لى دينار فصرفته بعشرة دراهم فكنت اذا جئت الى النبى (صلى اللّه عليه و آله ) تصدقت بدرهم» آيه اى در قرآن است كه احدى قبل از من و بعد از من به آن عمل نكرده و نخواهد كرد، من يك دينار داشتم آنرا به ده درهم تبديل كردم و هر زمان مى خواستم با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نجوا كنم درهمى را صدقه مى دادم ).
همين مضمون از بسياري از علماي شيعه و اهل سنت نقل شده است .
فخر رازى نيز اين حديث را كه تنها كسى كه به آيه فوق عمل كرد على (عليه السلام ) بود از جمعى از محدثان از ابن عباس نقل كرده است .
در (در المنثور) نيز روايات متعددى در ذيل آيات فوق در همين معنى آمده است .
در تفسير روح البيان از (عبدالله فرزند عمر بن خطاب) نقل مى كند كه مى گفت : «كان لعلى (عليه السلام ) ثلاث ، لو كانت لى واحدة منهن كانت احب الى من حمر النعم : تزويجه فاطمه (عليه السلام )، و اعطائه الراية يوم خيبر، و آية النجوى» على (عليه السلام ) سه فضيلت داشت كه اگر يكى از آنها براى من حاصل مى شد بهتر بود از شتران سرخ موى نخست ازدواج با دختر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله )، فاطمه (سلام الله عليها)، و ديگر دادن پرچم به دستش در روز خيبر، و ديگر آيه نجوى . ثبوت اين فضيلت بزرگ براى على (عليه السلام ) در غالب كتب تفسير و حديث آمده و چنان مشهور و معروف است كه نيازى به شرح بيشتر نيست .
 اكثر علما معتقدند كه اين آيه با آيه ديگرى نسخ گرديده و آن آيه اين است:
«أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ»آيا ترسيديد كه فقير شويد و از دادن صدقه قبل از نجوا خوددارى كرديد؟ اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت؛ نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد و خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد و [بدانيد كه‏] خداوند از آن چه انجام مى‏ دهيد، آگاه است.
درباره علت نسخ آيه نجوا بايد گفت همان طور كه لزوم صدقه دادن در نجوا منافعى در برداشت، طبعا جلوى منافع ديگرى را نيز مى ‏گرفت؛ زيرا شكى در اين نيست كه اعراض نمودن مسلمانان و اصحاب پيامبر (ص) در اثر همان حكم از تماس‏ها و گفت و گوهاى خصوصى با رسول خدا (ص)، آنان را از منافع و استفاده ‏هاى زيادى محروم مى‏ ساخت و به مصالح عمومى لطمه وارد مى‏ نمود. براى مقدم داشتن همان مصالح عمومى بر مصالح خصوصى و ترجيح دادن منافع عام بر منافع خاص فقرا، خداوند حكم وجوب اين صدقه را برداشت و حكم به پا داشتن نماز و پرداختن زكات و پيروى از رسول خدا (ص) را جايگزين آن ساخت.
نزول آيه نجوا و سپس نسخ آن فوايد و نتايج زيادى را در برداشت: از جمله اين كه نسخ اين حكم بهترين عامل تنبيه و بيدارى مسلمانان و مهم‏ترين وسيله اتمام حجت براى آنان بود؛ زيرا با صدور فرمان نسخ براى همه روشن گرديد كه تمام صحابه و ياران پيامبر (ص) مال دنيا را بر تماس و گفت و گو با پيامبرشان مقدم داشتند و از ياران وى كسى بر اين حكم عمل نكرد؛ مگر امير مؤمنان على بن ابى طالب (ع).
در عين حال اين حكم اين نكته را نيز مي رساند كه كسانى كه به خاطر پول و بذل مال، تماس‏ هاى خصوصى و ارتباطشان را با رسول خدا (ص) قطع مى‏ كنند، به مال و ثروت بيش‏تر از ملاقات خصوصى و ديدار رسول خدا (ص) اهميت و ارزش قائل هستند.
علت تشريع اين حكم با نسخ شدن آن معلوم و روشن گرديد، زيرا همان نسخ بود كه لطف و عنايت پروردگار را نسبت به بندگانش آشكار و عدم اهتمام مسلمانان را نسبت به مناجات با پيامبرشان برملا ساخت و با همين نسخ بود كه مقام و شخصيت امير مؤمنان (ع) در ميان ساير صحابه شناخته شد.


منبع:
[1].مجادله ،12
[2]. تعبير شتران سرخ موي در ميان عرب براى اشاره به گرانبهاترين اموال به كار برده مى شد، و آن را به صورت ضرب المثل به هنگام بيان بسيار نفيس  بودن چيزى ذكر مى كردند.
[3]. البيان في تفسير القرآن،  سيد ابو القاسم خوئى‏،موسسة احياء آثار الامام الخوئى‏، قم، بي تا، بي نا، ص: 372؛ تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، تهران،1374، ج23،ص450-451
[4]. مجادله،13
[5].البيان في تفسير القرآن، ص: 372-377

سه ویژگى برجسته مؤمن از زبان امام رضا(ع)

امام رضا علیه السلام فرمودند:

لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال:

1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.

مؤمن، مؤمن واقعى نیست مگر آن که سه خصلت در او باشد: سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از امامش؛ سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است، سنّت پیغمبرش؛ مدارا و نرم رفتارى با مردم است، سنّت امامش؛ صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.

پاداش زیارت پیاده امام حسین علیه السّلام

حجة الاسلام و المسلمین آقای سید کاظم بادکوبی نقل کردند که سفری در خدمت آیة الله سید محمود شاهرودی پیاده به کربلا رفتیم.
وسایل سفر را در مدرسه بادکوبه ای گذاشتیم، برای زیارت امام حسین علیه السّلام با همان حال خستگی و پاهای تاول زده وارد صحن حضرت ابا عبد الله شدیم.
یک زائر ایرانی متوجه شده بود که ایشان با پای پیاده به کربلا مشرّف شده اند، با اصرار زیاد التماس می کرد که ثواب این زیارت پیاده را به او بفروشند.
مرحوم آیة الله شاهرودی به تقاضای ایشان اعتنا نکردند و به سوی حرم مطهر حرکت کردند.
بعد از زیارت به مدرسه بادکوبه ای آمدیم و استراحت نمودیم.
فردا صبح خادم مدرسه آمد و گفت: سید محمود شاهرودی و سید محمد باقر بادکوبه ای کجا هستند؟ یک نفر کارشان دارد.
بعد از ملاقات متوجّه شدیم که او همان شخص دیروزی است که می خواست ثواب زیارت ما را بخرد.
او گفت: دیشب حضرت ابا عبد الله علیه السّلام را در عالم رؤیا دیدم که در مجلسی تشریف دارند و جمعی در اطراف آن حضرت هستند.
من با گریه خدمت حضرت رسیدم و عرض کردم که من می خواستم ثواب زیارت پیادۀ دو سید را بخرم و آن دو سید قبول نکردند.
حضرت ابا عبد الله علیه السّلام به کسی روی کردند و فرمودند:
برو به نزد برادرم حضرت عباس و بگو: ثواب زیارت پیاده سید محمود شاهرودی و سید محمد باقر بادکوبه ای چقدر می باشد؟
من با آن شخص به محضر حضرت عباس علیه السّلام رفتم. ایشان نیز در صحن نشسته بودند و جمعی در اطراف ایشان بودند.
آن شخص این مطلب را از حضرت عباس علیه السّلام پرسید. حضرت رو کردند به ملائکه ای که در آنجا حضور داشتند و فرمودند:
ثواب زیارت پیاده آن دو سید را چقدر می نویسید؟
ملائکه مرا با خود بردند و از من پرسیدند: چه می بینی؟
نگاه کردم دیدم که آسمان درحال بارش است، گفتم: باران می بینم که درحال بارش می باشد.
به من فرمودند: اگر خداوند به ما امر بفرماید که قطرات این باران را حساب کنیم، می توانیم آن را حساب کنیم، ولی ما قدرت نداریم که ثواب زیارت پیادۀ این دو سید را حساب کنیم.

منبع:

تهذیب، ج 6، ص 52.

اعطاى لقب سیدالشهدا علیه السلام از طرف خدا


از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است: «روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله ، در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام بود و حسین علیه السلام در دامان ایشان قرار داشت. ناگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله به سجده افتاد. سپس فرمود: اى فاطمه! پروردگار بى همتایت به من فرمود: آیا حسین را دوست دارى؟ عرض کردم: آرى، حسین، نور چشم من است و گل خوش بو و میوه قلب من است. آن گاه درحالى که دست مبارک خود را بر سر حسین علیه السلام قرار داده بود، فرمود: پروردگارم به من فرمود: مبارک باد این مولود که برکات و صلوات و رحمت و رضوان من بر او باد و غضب و عذاب من، بر کسى که او را به قتل مى ساند و با او دشمنى مى کند. به راستى که او، سیدالشهدا علیه السلام ، اولین و آخرین است. هم در دنیا و هم در آخرت. او سرور جوانان اهل بهشت است».

به خاطر حسین علیه السلام بخشیده شد


چند روزى بود که براى فرار از مجازات، پنهان شده بود. گناهى کرده بود که باید تنبیه مى شد. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را که هنوز چندان بزرگ نشده بودند ،از دور دید. سرآسیمه به طرف آنها دوید و آنان را به دوش کشید و با شتاب نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت: «یا رسول الله صلى الله علیه و آله ! من پناه آورده ام به خدا و این دو فرزند، مرا به خاطر این دو ببخش.»
رسول خدا صلى الله علیه و آله تا این جریان را دید، به گونه اى خندید که دست به دهان مبارک گذاشت و فرمود: «تو را بخشیدم و به خاطر حسن و حسین علیهماالسلام از گناهت گذشتم.» آن گاه به حسن و حسین علیهماالسلام رو کرد و فرمود: «شفاعت شما را پذیرفتم».

منبع:

داستان های نهج البلاغه

با پای برهنه


آیت الله سید عبدالکریم کشمیری در روز عاشورا بسیار مضطرب و بی قرار بود؛ با حالت خاص از خانه با پای برهنه و گِل بر سر مالیده بیرون می آمد، اگر کسی روضه می خواند اشک می ریخت و منقلب بود و آرام و قرار نداشت. می رفت کنار حرم حضرت معصومه(س) کنار دسته های عزاداری و تا آخر شب همان جا کنار حرم به گنبد نگاه می کرد و در حال خود بود و اشک می ریخت.

باقی مانده چای روضه


آیت الله مجتهدی تهرانی: علت موفقیت من، همین مجالس توسل و روضه خوانی و سینه زنی در کنار درس های طلبگی است. از زمانی که طلبه بودم، پنج شنبه ها در منزلمان روضه برقرار می کردم. وقتی هم که به قم رفتیم، مجلس روضه مان در قم برپا بود. وقتی هم نزد استادمان حاج شیخ علی اکبر برهان در مسجد لرزاده تهران بودیم، ایشان هفته ای یک شب، سینه زنی می کردند و می فرمودند: من هر چه دارم از همان روضه ها و سینه زنی هایی است که برای اهل بیت گرفته ام.

منبع:

سخنان مرحوم مجتهدی

شعار بزرگ الهی


این کسانی که این راه را طی کردند و این حرکت عاشقانه را و مؤمنانه را دارند انجام میدهند، واقعاً دارند حسنه‌ای را انجام میدهند. این یک شعار بزرگ است، لا تُحِلّوا شَعائِرَ الله، این بلاشک جزو شعائرالله است. جا دارد که امثال بنده که محرومیم از این‌جور حرکتها عرض بکنیم که «یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً». همان‌طور که عرض کردیم، این حرکت حرکت عشق و ایمان است؛ هم در آن ایمان و اعتقاد قلبی و باورهای راستین، تحریک‌کننده و عمل‌کننده است؛ هم عشق و محبّت. تفکّر اهل‌بیت و تفکّر شیعی همین‌جور است؛ ترکیبی است از عقل و عاطفه، ترکیبی است از ایمان و عشق؛ ترکیب این دو. این آن‌چیزی است که در سایر فِرَق اسلامی، خلأ آن محسوس است؛ سعی هم میکنند گاهی به یک نحوی این خلأ را پُر کنند، [امّا] نمیشود؛ چه کسی مثل خاندان پیغمبر -این عناصر برجسته، ممتاز، نورانی، ملکوتی- وجود دارد در بین معتقَداتِ شُعبِ دیگرِ اسلامی، که این‌جور مردم به آنها عشق بورزند، با آنها تعامل کنند، با آنها حرف بزنند، به آنها سلام کنند و از آنها ان‌شاءالله جواب بشنوند؛ چه‌کسی دیگر وجود دارد؟ این است که این یک فرصتی است در اختیار پیروان اهل‌بیت؛ این زیارت ائمّه (علیهم‌السّلام)، این معاشقه‌ی معنوی با این بزرگواران، این زیارتهای سرشار از مفاهیم عالی و ممتاز که در اختیار ما است.

منبع:

سخنان رهبر درباره اربعین

قصد و نیت از زیارت امام حسین(ع)

یکی از نکاتی که در استحباب زیارت امام حسین(علیه السلام) هست اینست که تأکید شده اين زيارت را از روي حبّ به رسول خدا(ص)، امير المؤمنين(ع) و فاطمه زهرا(س) انجام دهيد. این عجیب است که چه سرّی در این مطلب وجود دارد. انسان وقتی می‌خواهد امام حسين(ع) را زیارت کند حبّاً لرسول الله و أمیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(عليهم السلام) باشد. همچنان که امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید «روز قيامت ندا مي‌شود زائرين حسين(ع) کجا هستند؟» ببینید این چه عنوان عجیبی است که در روز قيامت خود زائر امام حسين بودن موضوعیت دارد مثل أین الرجبیون. «عده بسيار زيادي بر مي‌خيزند از آنها سؤال مي‌شود شما از زیارت امام حسین چه چیز اراده کردید؟»

گاهی اوقات قصد ما از زیارت اين است که دو رکعت نماز در حائر بخوانیم و حاجتمان را بگیریم، گرفتاری‌هایمان را حل کنیم، اینها درست است اما آنچه که مهم است اینست که انسان همانطور که گاهی(بلا تشبیه) به فرزند يک بزرگي اظهار ارادت مي‌کند تا به آن بزرگ بگوید من به شما علاقه دارم، در این روایات هم اینچنین آمده. وقتی روز قیامت از زوار امام حسین(ع) سؤال می‌شود شما به چه قصدی به زیارت امام حسین رفتید؟ می‌گویند: «بخاطر محبت رسول الله، فاطمه و علی، خطاب مي‌آيد: «اينها خمسه‌ي طيبه هستند ملحق به آنها شويد. شما با آنها و در درجه‌شان هستيد. برويد تحت لواء رسول الله که در دست امير المؤمنين است قرار گيريد تا وارد بهشت شويد.»

توصیه به پیاده روی در راه زیارت


یکی دیگر از نکات این استحباب مشی و پياده‌روي است، بعضی از آقایان احتمال داده‌اند اینکه در روایات وارد شده خدای تبارک و تعالی در ازاء هر قدم «بکلِّ خطوة» یک حسنه‌ای به زائر امام حسین(علیه السلام) مي‌دهد، این برای کسی است که وارد کربلا شده و در منزلش استقرار پیدا کرده و بعد از منزل می‌خواهد به حرم برود. این حرف کاملاً مخالف با روایات است.

از روایات استفاده می‌شود که اين ثواب براي هر زائري است که از هر نقطه‌ای به کربلا برود ولو هزاران فرسنگ فاصله داشته باشد. اینطور نیست که مختص زوّاري باشد که در کربلا حضور يافته‌اند. چون در بعضی از روایات کلمه‌ی من منزله را دارد، نظير «من خرج من منزله یرید زیارة الحسین بن علی(ع) إن کان ماشیاً کتب الله له بکل خطوةٍ حسنة»، منزل در اینجا یعنی از وطن خودش و جایی که در آن زندگی می‌کند نه در مکاني که در کربلا استقرار پیدا کرده است. در همین باب استحباب مشی روایات فراوانی وجود دارد.

اخيراً بعضی افراد جاهل که اطلاع از روايات ندارند، و می‌خواهند روشنفکری کنند می‌گویند اين چه بساطی است که در اين ايّام همه راه افتاده‌اند و مردم را برای پیاده‌روی تشويق مي‌کنند. بعضی هم پا را فراتر گذارده و می‌گویند اين یک چیز جدید است. در حالي که در روایات ما ترغیب به زيارت با پاي پياده و ماشیاً فراوان است. عکس‌هایی از صد سال پیش وجود دارد که افراد ماشیاً از نجف به کربلا می‌رفتند، قبلش هم حتماً بوده و ما اطلاع نداریم، چون از زمان خود ائمه معصومین علیهم السلام، پیروان ائمه به این روایات عمل می‌کردند و شاید مقیّدتر از ما در عمل به این روایات بوده‌اند.

حضرت مي‌فرمايد کسی که ماشیاً می‌رود «کتب الله له بکلّ خطوةٍ حسنة و محي عنه سیئة»، در ازاء هر قدم يک حسنه به او داده مي‌شود و یک سیئه از او پاک مي‌گردد. «حتی إذا صار في الحائر کتبه الله من الصالحین» وقتی به حائر امام حسین می‌رسد خدا مهر صالحین را بر وي می‌زند و وقتی حضرت را زیارت کرد «کتبه الله من الفائزین» خدا نام او را جزو رستگاران مي‌نويسد. «حتی إذا أراد الانصراف اتاه ملکٌ فقال له أن رسول الله(ص) یقرئک السلام و یقول لک استأنف العمل فقد غفر لک ما مضي» هنگامي هم که قصد بازگشت کند فرشته‌اي به سويش آيد و گويد رسول‌خدا به تو سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد اعمال خود را از نو آغاز کن که پروردگار گناهان گذشته‌ات را بخشيد.

سرزمين نجات


قال رسول الله صلى الله عليه و آله: يقبر ابنى بأرض يقال لها كربلا هى البقعة التى كانت فيها قبة الاسلام نجا الله التى عليها المؤمنين الذين امنوا مع نوح فى الطوفان.
پيامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسين در سرزمينى به خاك سپرده مى‏شود كه به آن كربلا گويند، زمين ممتازى كه همواره گنبد اسلام بوده است، چنانكه خدا ياران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.

منبع:

كامل الزيارات، ص269، باب 88، ح 8 .

سرانجام گستاخى


محمد بن زکريا مى گويد: مامون هر نيرنگى که داشت براى امام جواد عليه السلام بکار برد (تا آن حضرت را آلوده و دنياطلب نشان دهد) ولى چيزى دستگيرش نشد چون عاجز شد و خواست دخترش را براى زفاف حضرت فرستد  دستور داد دويست دختر از زيباترين کنيزان را خواسته به هر يک از آنان جامى که در آن گوهرى بود بدهند که حضرت در کرسى دامادى مى نشيند در پيشش دارند   و چنانکه دستور داده بود کردند  لکن امام به آنها توجهى نکرد.
مردى بود بنام مخارق که آوازه خوان ، تارزن و ضربگير بود و ريش درازى داشت ماءمون او را دعوت کرد.
مخارق گفت : يا اميرالمؤمنين اگر امام جواد عليه السلام مشغول کارى از امور دنيا باشد همانطوري که تو مى خواهى او را به دنيا مشغول مى کنم . سپس در برابر امام جواد عليه السلام نشست و آوازى شروع کرد که اهل خانه دورش جمع شدند و شروع کرد به ساز زدن و آواز خواندن ، ساعتى ادامه داد.
چون امام جواد عليه السلام بر من فرياد زد دهشتى به من دست داد که هرگز از آن بهبود پيدا نمى کنم امام جواد عليه السلام به او اعتنايى نمى فرمودند و به راست و چپ هم نگان نمى کرد سپس سرش را به طرف او بلند کرد و فرمود:
اى دراز ريش از خدا بترس ، ناگهان ساز و ضرب از دستش افتاد و تا وقتى که مرد دستش کار نمى کرد.
ماءمون از حال او پرسيد جواب داد:
چون امام جواد عليه السلام بر من فرياد زد دهشتى به من دست داد که هرگز از آن بهبود پيدا نمى کنم.

منبع:

مناقب ابن شهرآشوب  ج 4، ص 377

شفاى چشم


محمدبن ميمون مى گويد: من در مکه همره امام رضا عليه السلام بودم به حضرت عرض کردم : من مى خواهم به مدينه بروم ، نامه اى بنويس به ابى جعفر عليه السلام ببرم امام رضا عليه السلام تبسم فرمود و نامه اى نوشت .
به مدينه رفتم و چشمهايم درد داشت (و درست نمى ديد) به خانه امام رفتم نامه را دادم موفق  غلام امام  گفت سرنامه را بگشا و بازکن و در پيش روى امام بگير (چنان کردم ) سپس حضرت جواد عليه السلام به من فرمود: اى محمد حال چشمت چطور است؟
عرض کردم يا ابن رسول الله بيمار است و نور چشمم رفته همانطور که مشاهده مى فرمائيد.
آنگاه دستش را دراز کرد و بر چشم من کشيد بينائيم برگشت همانند سالمترين وضعيتى که بود شده بودم ، سپس دستها و پاهاى حضرت را بوسيدم و برگشتم در حاليکه بينا شده بودم و حضرت جواد عليه السلام در اين زمان کمتر از سه سال داشت.

منبع:

دلائل الامامه ص 209,

چرا همسر حضرت زينب(س) در كربلا حضور نداشت؟

«عبدالله بن جعفر» ـ همسر حضرت زينب(س) ـ يكي از شخصيت هاي مشهور اسلام و از سخاوتمندان بنام و معروف است. پدرش «جعفر بن ابي طالب» از مسلمانان شجاع و دلير صدر اسلام و از سخنوران و فصحاي عرب بود كه به جرم ايمان آوردن به خدا و رسول او و مبارزه با شرك و بت پرستي به همراه همسرش «اسماء بنت عميس» از وطن مألوف خود مكه ، به كشور بد آب و هوا و سوزان حبشه مهاجرت كند و متجاوز از دوازده سال در غربت و دور از پدرش، ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد و برادرانش عقيل و علي ( عليه السلام ) بسر برد.

برخي از متأخران احتمالاتي به‌عنوان عذر عبدالله‌ بن جعفر در نپيوستن به امام بيان كرده‌اند كه مهم‌ترين آنها چنين است:

1. نابينا بودن وي؛ چنان‌كه گفته‌اند: وَكانَ سَبَبُ تَأخُّرِهِ عَن حُضورِ الطَّف ذِهابَ بَصَرِه؛«دليل عدم حضورش در قيام عاشورا نابينايي‌اش بود».

2. سال‌خوردگي؛ زيرا او در آن هنگام حدود هفتاد سال داشت و طبيعي است كه با اين سن‌وسال، آمادگي لازم و توان جسماني مناسب براي جهاد نداشته است.

3. داشتن مأموريتي ازطرف امام در مدينه، مانند مأموريت حفظ جان بني‌هاشم؛ زيرا با خروج امام و ديگر بزرگان بني‌هاشم از مدينه، ممكن بود دشمنان توطئه يا دسيسه‌اي براي نابودي بني هاشم اجرا كنند. شخصيتي همچون عبدالله‌ بن‌ جعفر مي‌توانست بني‌ هاشم را از چنين خطرهايي مصون نگاه دارد

به‌هرروي هريك از احتمالات فوق، تنها يك حدس تاريخي است؛ زيرا در هيچ‌يك از منابع اصيل تاريخي اشاره‌اي به نابينايي عبدالله‌ بن جعفر نشده است. سال‌خوردگي نيز نمي‌توانسته مانعي جدي براي كسي چون او باشد؛ زيرا بااينكه او در آن هنگام حدوداً 71 ساله بود، مي‌توانست با امام هجرت كند؛ چنان‌كه در سپاه امام، كهن‌سالان ديگري چون حبيب‌بن‌مُظاهِر، مسلم‌بن‌عَوْسَجَه و انس‌ بن‌ حارث حضور داشتند. احتمال مأموريت داشتن عبدالله از سوي امام، با شخصيت و جايگاه او سازگار است؛ اما هيچ شاهد و قرينة تاريخي بر آن دلالت نمي‌كند.

حقيقت اين است كه حتي در ميان خواص شيعه و بزرگان بني‌هاشم، شخصيت‌هايي بودند كه نمي‌توانستند حركت امام را در آن موقعيت زماني به‌درستي درك و تحليل كنند. آنان قيام الهي امام را با محاسبات معمول خود ارزيابي مي‌كردند و آن را محكوم به شكست مي‌پنداشتند. البته امام هيچ‌يك از شيعيان و نزديكان خود را مجبور به شركت در اين قيام نكرد و تنها كساني امام را همراهي كردند كه بصيرت كافي و ايمان و اخلاص حقيقي و روح ولايت‌پذيري داشتند.

.منبع:

ابن‌عنبه، عمدة الطالب، ص‌37،
. عبدالرضا عرب، «عبدالله‌بن‌جعفر و قيام كربلا»، فصلنامة تاريخ در آينة پژوهش، ش21، ص156.

حجاب در کلام مقام معظم رهبری


اسلام برای ایجاد محیطی سالم و برای آنکه زن بتواند به مسئولیت های اجتماعی خود عمل کند حجاب را معین کرده است.

حجاب در کل دنیا، نماد اسلام خواهی است و پیوند ناگسستنی با هویت اسلامی دارد.

دخترانی که چادری هستند گرمای بیشتری را تحمل می کنند. اما این تحمل نیز نشان از پایبندی به ارزش هاست.

لباس برای جلب نظر و نگاه نیست؛ بلکه برای پوشش است که زن بتواند بدون اینکه جنبه زن بودن و جنسی اش مطرح شود به فعالیت خود بپردازد. در مجامع جهانی، در کنفرانس ها، در مراکز علمی و دانشگاه ها حضور پیدا کند بدون اینکه مورد تعرض قرار بگیرد.

حجاب در غرب مورد هجوم است و این نشان از گرایش آنها به حجاب دارد غرب این راه را رفته و در حال برگشت به اسلام است.

کسی که به مُد و خودنمایی و افراط در کار آرایش مشغول است، کی به ارزش های واقعی خود خواهد رسید؟ هیچ وقت؛ چرا که مجالی پیدا نمی کند تا بخواهد به ارزش های واقعی خود و انسانیت خود بیندیشد.

حجاب چهارچوبی است که مانع از نزدیکی هرزگان به زن می شود.

تصرف کشوری که تنها تفکر شهوت در اذهانشان باقی است، بدون صرف هزینه خواهد بود.

عفت زن مایه احترام و شخصیت اوست. مساله حجاب و مَحرم و نامحرم و نگاه کردن و نگاه نکردن، همه اینها برای این است که عفاف سالم نگه داشته شود.

غربی ها حفظ حجاب و پوشش زن را نمی پسندند؛ بلکه ابتذال حاکم بر روابط زن و مرد و بهره کشی ناجوانمردانه از زن را نسخه مطلوب در حیات اجتماعی زن می شمارند و خلاف این را نقض حقوق بشر می دانند. آنها پایمال کردن حقوق انسان ها را به نام حقوق بشر می پندارند.

حجاب زن را عفیف و سنگین و متین می کند.

آمارها واقعا وحشت انگیز است؛ در هر شش ثانیه یک تجاوز به عنف در آمریکا صورت می گیرد. ببینید چقدر مساله عفت مهم است و وقتی بی اعتنایی شد قضیه به کجا می رسد.

زن را برای نوازش چشم مرد، برای بهره وری نامشروع مرد، …می خواهند زن به شکل خاصی در جامعه ظاهر بشود. این بزرگترین اهانت به زن است حالا و لو با چندین لفّاف تعارف آمیز، این را بپوشانند و اسم های دیگری رویش بگذارند.

زن را وسیله التذاذ مرد کرده اند اسمش را گذاشته اند آزادی زن! در حالی که این درواقع آزادی مردان هرزه، برای تمتع از زن است.

آنها برای اینکه از زن آنچنان موجودی که مورد نظر خودشان هست بوجود آورند محتاج این هستند که دائما مد درست کنند. چشم ها و ذهن ها را به همین چیزهای ظاهر و کوته نظرانه مشغول کنند. کسی که به این چیزها مشغول شد، به ارزش های واقعی کی خواهد رسید؟ مجال پیدا نمی کند برسد.

منبع:

( مقام معظم رهبری ،دیدار با بانوان، …)

هدف از حجاب قرب به خداست ؟؟..

* کلا هدف از حجاب و سایر احکام دین، قرب به خداست؛ چه اینکه حجاب به طهارت و پاکدامنی و کنترل غریزه جنسی و خودنمایی و دعوت به خود و عفت کمک می کند و عفت و طهارت از صفات الهی محسوب می شوند؛ لذا حجاب موجب قرب به خداست. قل للمومنین و المومنات یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم.

* انسان برای کمال خلق شده است و اسلام برای این هدف تعدیل غرایز را پیشنهاد می کند؛ یعنی پاسخ در حد نیاز. یکی از آن غرایز غریزه جنسی است که اسلام با طرح مساله حجاب و عفت برای آقایان و خانم ها درصدد تعدیل و جلوگیری از طغیان آن است.

* حجاب از انحلال کانون مستحکم خانواده جلوگیری می کند و امنیت اجتماعی را فراهم می سازد. لذا حفظ آرامش زن، مصونیت جامعه از فساد و عمق و معنا بخشیدن به امنیت اجتماعی با توسعه حجاب میسر است.

* حجاب برای این در قرآن آمده است که زن مورد اذیت و آزار قرار نگیرد و با حیثیت انسانی با جامعه در تعامل باشد، نه با جذابیت ظاهری. البته می توانید با ورق زدن حوادث روزنامه ها، ارتباط مستقیم بین بدحجابی و نا امنی ها و اتفاقات پیش آمده برای زنان را دریابید.

* احترام به زن و پرهیز از مفسده دو علت فقهی حکم حجاب است.

* زن باید محجبه وارد عرصه اجتماع شود تا فضای جامعه یک فضای جنسی نباشد یک فضای انسانی باشد.

* بی حجابی در غرب نیاز جنسی را به بیماری های جنسی تبدیل کرد. چه اینکه اگر حجاب نباشد تحریک جنسی بی ضابطه خواهد بود و تحریک بی ضابطه ارضاء بی ضابطه را می طلبد. ارضاء بی ضابطه یعنی ایدز، یعنی گم شدن نسل، یعنی نیاز جنسی را با حیوانات، یعنی تولد انسان هایی که قابلیت کشتن انسان معصوم را دارند (زنازادگان) و… لذا آنچه که قرار بود حافظ نسل انسان باشد قاتل نسل انسان می شود.

* بدون وجود عفت، ما گمشده ایم. همانگونه که حجاب ظاهر عفت و عفت باطن حجاب است، بی حجابی نیز زمینه ساز بی عفتی است و گام به گام بدحجاب را به بی عفتی نزدیک می سازد. اگرچه اکثر خانم های ایرانی بدحجاب، بی عفت نیستند اما واقعیت این است که پیام بدحجابی در نگاه مردان به بی عفتی معنا می شود و کوچکترین بی احتیاطی از طرف زنان بدحجاب به معنای بی عفتی نزد مردان تعبیر می شود. لذا خداوند در قرآن می فرماید حجاب برای این است که اذیت نشوید.

منبع:

سخنان علما درباره حجاب

قرآن و دوستدار او


يكى از نويسندگان معاصر مىنويسد: بابا كاظم (يكى از ياران صديق نوّاب صفوى) اهل اراك، انسانى متدين به حقايق، و عامل به دستورهاى حضرت حق بود و تنها چيزى كه آن مرد با صفا را رنج میداد بیسوادى بود; بخصوص وقتى سخن قرآن به ميان می آمد به موجب اينكه سواد خواندن و نوشتن نداشت، سخت رنجيده خاطر می شد.او با تمام وجود عاشق قرآن بود و ميل داشت مانند كسانى كه می توانند قرآن بخوانند، قرآن بخواند.او نمی توانست قرآن بخواند ولى به آنچه از قرآن به وسيله علماى ربانى شنيده بود به طَبَق آراسته بود.رفتار و اخلاقش قرآن بود و به حلال و حرام را مخصوصاً در كسب و كار و خوراك رعايت می كرد.شبى در عالم رؤيا به حضور يكى از معصومين (گويا حضرت پيامبر«ص») مشرف مىشود.حضرت به او می فرمايد: بابا، قرآن بخوان.عرض می كند نمىتوانم.حضرت مىفرمايد: مىتوانى! او در محضر رهبر اسلام چند آيهاى تلاوت می كند و از شدت شوق از خواب بيدار شده، حسّ مىكند تمام قرآن بر قلب او تجلى كرده و نقش بسته است.فرداى آن شب به محضر نوّاب صفوى رسيده، داستان رؤياى صادق خود را بيان می كند.ايشان از او امتحان به عمل می آورد و می بيند عين حقيقت است.بابا نه تنها قرآن را از حفظ مىخواند، بلكه با حس سرانگشت خود آيات قرآن را از ساير جملات عربى تشخيص می داد و همچنين با فلان آيه در چه جزء يا چه سورهاى است.گاهى صفحهاى از مفاتيح را جلوِ او می گذاشتند و از او می پرسيدند: اين قسمت در كجاى قرآن است؟ انگشت روى كلمات می گذاشت و می گفت: اين قرآن نيست! گاهى از او مىپرسيدند فلان آيه در كجاست؟ قرآن را باز میكرد و با انگشت خود آيه را پيدا كرده، نشان میداد.

منبع :

حکاین های قرانی

جوان خداترس و آيات عذاب الهى

امام صادق(عليه السلام) فرمود: روزى سلمان در بازار آهنگران عبور مىكرد، ديد جوانى فرياد مىكشد و جمعيت بسيارى دور او را گرفتهاند و آن جوان به روى زمين افتاده و بىهوش شده است.مردم تا سلمان را ديدند نزد او آمده، و گفتند: گويا به اين جوان، بىهوشى يا ديوانگى روى داده است.به بالين او بياييد و از خدا بخواهيد تا وى نجات يابد.وقتى جوان احساس كرد كه سلمان در كنارش است، آرامش يافت و چشم خود را گشود و عرض كرد: من نه ديوانهام و نه حالت بىهوشى به من رخ داده است، بلكه در اين بازار عبور مىكردم وقتى ديدم آهنها را روى سندانها گذاشته و مىكوبند به ياد آين آيه قرآن افتادم،«فَالَّذينَ كَفَروا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نّار يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ، يُصْهَرُ بِهِ ما فى بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ ، وَ لَهُمْ مَّقامِعُ مِنْ حَديد…»«براى كافران لباسهائى از آتش بريده شود و آب سوزان بر سرهاى آنها ريخته گردد كه شدت گرمى آن، اندرون و پوستشان را بسوزاند و براى آنها گرزهايى از آتش قرار داده شود.»ياد اين آيه مرا به اين وضع در آورده است.محبت آن جوان با ايمان در قلب سلمان راه يافت.او را به دوستى خود انتخاب كرد و همواره سلمان با او رفاقت داشت تا وقتى كه به وى خبر دادند دوستت در بستر مرگ قرار گرفته است.سلمان به بالين او آمد و گفت: اى فرشته مرگ (عزرائيل) با برادر من مهربانى كن.صدايى شنيده شده كه گفت:«يا اَباعَبْدِالله اَنَا لِكُلَّ مُؤْمِن رَفيق.»«اى سلمان، من نسبت به هر شخص با ايمان رفيق و مهربانم.»

منبع:

حکایت های قرانی

بال جبرئيل

شخصى در خواب ديد كه پا بر روى بال حضرت جبرئيل گذاشته و نماز مىخواند.خواب خود را بر كسى كه در علم خواب تبحّر داشت نقل نمود و از او تعبير خوابش را پرسيد؟ وى گفت: حتماً در هنگام نماز، پا بر روى قرآن گذاشته اى.بيننده خواب در صدد تحقيق بر آمد و زير فرشى كه نماز مىخواند ورقى از قرآن را پيدا نمود.

منبع:

حکایت های قرانی

قرآن روزى دهنده

نقل مىكنند مردى همواره ملازم در خانه عمر بن خطاب بود تا به او كمكى شود.عمر از او خسته شده، به او گفت: اى مرد، به در خانه خدا هجرت كردهاى يا به درخانه عمر؟ برو و قرآن بخوان و از تعليمات قرآن بياموز كه تو را از آمدن به در خانه عمر بىنياز مىسازد.او رفت و ماهها گذشت، ديگر نيامد و عمر او را نديد تا اينكه اطلاع يافت كه او از مردم دور شده و در جاى خلوتى به عبادت اشتغال دارد.(و در ضمن استمداد از درگاه خدا توفيق تلاش براى كسب روزى حلال يافته و معاش خود را تأمين نموده است.)عمر به سراغ او رفت و به وى گفت: مشتاق ديدار تو شدم و آمدم از تو احوال بپرسم.بگو بدانم چه باعث شد كه از ما دور گشتى و بريدى؟او در پاسخ گفت: قرآن خواندم.قرآن مرا از عمر و آل عمر بىنياز ساخت.عمر گفت: كدام آيه را خواندى كه چنين تصميم گرفتى؟او گفت: قرآن مىخواندم به اين آيه رسيدم:«وَ فى السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ.»«روزى شما در آسمان است و همچنين آنچه به شما وعده داده مىشود.»با خود گفتم رزق و روزى من در آسمان است ولى من آن را در زمين مىجويم! براستى بد مردى هستم.

منبع:

حکایت های قرانی

درخت بادام در خانه ميزبان

مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه عليه، به نقل از محمّد بن احمد نيشابورى از قول جدّه اش خديجه، دختر حمدان حكايت كند: در آن هنگامى كه امام رضا عليهما السلام در مسير راه خراسان وارد شهر نيشابور گرديد، به منزل ما تشريف فرما شد. امام عليه السلام پس از آن كه اندكى استراحت نمود، در گوشه اى از حيات خانه ما يك بادام كشت نمود، كه رشد كرد و بزرگ شد و يك ساله به ثمر رسيد؛ و هر سال ثمره بسيارى مى داد

و چون مردم متوجّه شدند، كه امام رضا عليه السلام آن درخت را با دست مبارك خود كشت نموده است، هر روز به منزل ما مى آمدند و از بادام هاى آن جهت شفا و درمان امراض خود استفاده مى كردند و هركس هر نوع مرضى كه داشت، به عنوان تبرّك از آن بادام كه تناول مى كرد، عافيت و سلامتى خود را باز مى يافت. و حتّى نابينايان شفا مى گرفتند و زن هاى آبستن - كه درد زايمان برايشان سخت و غيرقابل تحمّل بود - از آن بادام استفاده مى كردند و به آسانى وضع حمل مى نمودند. و همچنين حيوانات مختلف مى آمدند و خود را به وسيله آن درخت متبرّك مى ساختند.

پس ا آن كه مدّت زمانى از اين جريان گذشت، درخت بادام خشك شد و جدّم، حمدان چند شاخه اى از آن درخت را قطع كرد كه در نتيجه چشم هايش كور و نابينا گرديد. و فرزند او - كه عَمرو نام داشت و يكى از ثروتمندان مهمّ شهر نيشابور بود - آن درخت را از ريشه قطع و نابود كرد و او نيز به جهت اين كار، تمام اموال و زندگيش متلاشى شد و بيچاره گرديد، كه ديگر به هيچ عنوان توان امرار معاش نداشت.

و راوى در نهايت گويد: قبل از آن كه درخت خشك شود، كرامات بسيارى به بركت امام رضا عليه السلام از آن ظاهر مى گرديد و مردم ؛ بلكه حيوانات از آن بهره مى بردند.

منبع:

عيون اءخبارالرّضا عليه السلام: ج ۲، ص ۱۳۲

درخت بادام در خانه ميزبان

مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه عليه، به نقل از محمّد بن احمد نيشابورى از قول جدّه اش خديجه، دختر حمدان حكايت كند: در آن هنگامى كه امام رضا عليهما السلام در مسير راه خراسان وارد شهر نيشابور گرديد، به منزل ما تشريف فرما شد. امام عليه السلام پس از آن كه اندكى استراحت نمود، در گوشه اى از حيات خانه ما يك بادام كشت نمود، كه رشد كرد و بزرگ شد و يك ساله به ثمر رسيد؛ و هر سال ثمره بسيارى مى داد

و چون مردم متوجّه شدند، كه امام رضا عليه السلام آن درخت را با دست مبارك خود كشت نموده است، هر روز به منزل ما مى آمدند و از بادام هاى آن جهت شفا و درمان امراض خود استفاده مى كردند و هركس هر نوع مرضى كه داشت، به عنوان تبرّك از آن بادام كه تناول مى كرد، عافيت و سلامتى خود را باز مى يافت. و حتّى نابينايان شفا مى گرفتند و زن هاى آبستن - كه درد زايمان برايشان سخت و غيرقابل تحمّل بود - از آن بادام استفاده مى كردند و به آسانى وضع حمل مى نمودند. و همچنين حيوانات مختلف مى آمدند و خود را به وسيله آن درخت متبرّك مى ساختند.

پس ا آن كه مدّت زمانى از اين جريان گذشت، درخت بادام خشك شد و جدّم، حمدان چند شاخه اى از آن درخت را قطع كرد كه در نتيجه چشم هايش كور و نابينا گرديد. و فرزند او - كه عَمرو نام داشت و يكى از ثروتمندان مهمّ شهر نيشابور بود - آن درخت را از ريشه قطع و نابود كرد و او نيز به جهت اين كار، تمام اموال و زندگيش متلاشى شد و بيچاره گرديد، كه ديگر به هيچ عنوان توان امرار معاش نداشت.

و راوى در نهايت گويد: قبل از آن كه درخت خشك شود، كرامات بسيارى به بركت امام رضا عليه السلام از آن ظاهر مى گرديد و مردم ؛ بلكه حيوانات از آن بهره مى بردند.

منبع:

عيون اءخبارالرّضا عليه السلام: ج ۲، ص ۱۳۲

دوحکم متفاوت

ابوسعيد خراسانى حكايت كند: روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا عليه السلام وارد شدند و پيرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤ ال كردند؟

امام عليه السلام به يكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به ديگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحيح مى باشد.

وقتى علّت آن را جويا شدند، حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زيارت و ملاقات با من آمده است، سفرش مباح مى باشد؛ ولى ديگرى چون به عنوان زيارت و ديدار سلطان حركت نموده، سفرش معصيت است.

منبع:

تهذيب شيخ طوسى: ج ۴، ص ۲۲۰، ح ۱۷

راهی برای بهشت

يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام به نام معمّر بن خلاد حكايت می کند: هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مى گرديد، كنار آن سفره نيز يك سينى آورده مى شد. پس امام عليه السلام از هر نوع غذا، مقدارى بر مى داشت و داخل آن سينى قرار مى داد و به يكى از غلامان خود مى فرمود كه تحويل فقراء و تهى دستان داده شود. سپس به دنباله آن، اين آيه شريفه قرآن: فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ سوره بلد: آيه ۱۱. را تلاوت مى نمود؛ و مى فرمود: خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عاليه بهشت، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد. به همين جهت، اطعام دادن و سير گرداندن افراد را وسيله اى براى ورود به بهشت قرار داده است.

منبع:

بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۹۷، ح ۱۱،

 

تبرک به جایگاه امام رضا (ع)

- سليمان بن جعفر - كه يكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام است - حكايت می كند: يكى از نوادگان امام سجّاد عليه السلام - به نام علىّ بن عبيداللّه - مشتاق ديدار و زيارت امام رضا عليه السلام بود، به او گفتم: چه چيزى مانع از رفتن به محضر شريف آن حضرت مى باشد؟

پاسخ داد: هيبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گرديده است.

اين موضوع سپرى گشت، تا آن كه روزى مختصركسالتى بر وجود مبارك امام عليه السلام عارض شد و مردم به عيادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند. پس به آن شخص گفتم: فرصت مناسبى پيش آمده است و تو نيز به همراه ديگر افراد به ديدار و ملاقات آن حضرت برو، كه فرصت خوبى خواهد بود. لذا علىّ بن عبيد اللّه به عيادت و ديدار امام رضا عليه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسيار مسرور و خوشحال گرديد.

مدّتى از اين ديدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبيداللّه روزى مريض شد؛ و چون خبر به امام عليه السلام رسيد، حضرت جهت عيادت از او حركت نمود؛ و من نيز همراه آن بزرگوار به راه افتادم، چون وارد منزل او شديم، حضرت مختصرى كنار بستر او نشست و از او دلجوئى نمود. و پس از گذشت لحظاتى كه از منزل خارج شديم، يكى از بستگان آن شخص گفت: همسر علىّ بن عبيداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جايگاه جلوس ‍ حضرت رضا عليه السلام را مى بوسيد و بدن خود را به وسيله آن محلّ تبرّك مى نمود.

منبع:

بحارالا نوار: ج ۴۹، ص ۲۲، ح ۱۵.

آیا نباید کار را برای ثواب انجام داد؟

اگر نیت افعال ما انجام عمل صالح برای خدا باشد، کالبد بی جان اعمال ما روح پیدا می کند.
اعمالی که ما در شبانه روز انجام می دهیم و مورد نهی دین و شارع نیست، یا واجب است و یا مستحب یا مباح. در حدیثی آمده است «الاعمال بالنیّات» یعنی اعمال و افعال ما به وسیله نیت های ما ارزش پیدا می کنند. اگر نیت افعال ما انجام عمل صالح برای خدا باشد، کالبد بی جان اعمال ما روح پیدا می کند.

شاید بگویید چه فرقی می کند که کار را برای چه کسی و چه چیزی انجام دهیم؟ اما واقعیت این است که کار برای خدا بسیار ثمرات ویژه ای دارد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می شود.

نتیجه کاری که برای خدا باشد

1. خدا مزد می‌دهد گرچه عمل نکنیم و با نیت باشد، «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» ؛ یعنی سعی خودت را بکنی مزد داری حالا چه کار انجام بشود چه نشود، شما سعی خودت را کردی رفتی مسجد پیش نماز نبود که نمازت را بخوانی ثواب جماعت داری. یعنی اگر غیر این بود می‌گفت(لیس للانسان الا ما عمل) خدا نگفته اگر کار کردی من مزد می‌دهم می‌گوید اگر تلاش کردی مزد می‌دهم حالا این چه عمل بشود و چه نشود.

2. حتی با نیت، شما نیت کار خیر داری ثواب می‌دهند.

3. حتی با شرکت در کار خیر، مثلا عید قربان پول نداری گوسفند بخری و بکشی صد نفر می‌شوند یک گوسفند می‌خرند شریکی خدا ثواب همه را می‌دهد نه اینکه ثواب را تقسیم کند خدا به همه ثواب یک گوسفند می‌دهد.

4. کار برای خدا کم آن هم مفید است «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَه»؛ یک ذره هم کار بکنی خدا ثواب می‌دهد یعنی اگر یک دانه انگور دهان یک گنجشک بگذاری، حتی یک دانه انگور دهان بابات بگذاری ثواب داری اما خلق نه، اگر به تو گفتند یک کیلو انگور بیاور شما رفتی یک دانه آوردی ناراحت می‌شود یعنی خلق جنس کم را قبول نمی‌کند اما خالق جنس کم را هم قبول می‌کند.


کسب ثواب و اجر به خاطر انجام کارهای مورد پسند خدای متعال، با کسب رضایتش هیچ گونه مغایرت و تنافی ندارد. یعنی انسان می تواند کاری انجام دهد که هم از ثواب و اجر آن برخوردار شود و هم از رضایت الهی برخوردار باشد. پس نیازی نیست که این دو را در دل و نیت خود تفکیک کنیم تا مشکلی پیش نیاید.

البته از نگاه ایده آل، انسان باید صرفاً برای تعالی و رشد، و نزدیکی به پروردگار کارهایش را انجام دهد نه طمع بهشت، و کسب ثواب و فرار از عقاب. همانطور که از روایات استفاده می شود که عبادت خداوند با سه انگیزه انجام می شود، ترس از جهنم، طمع به بهشت، محبت و خشنودی خداوند.

منبع:
1- النجم/39
2- الزلزلة/7

آدمها چند دسته اند!

آدم ها سه دسته اند: آدم هایی که زود (به موقع) می‌ فهمند اشتباه می‌ کنند، آدم هایی که دیر می‌فهمند اشتباه می‌کنند و آدم هایی که هیچ وقت نمی‌فهمند اشتباه می‌کنند.
آدمها در این که همه اشتباه می‌کنند، مشابهند. آنچه افراد را در دسته بندی ها از هم متمایز می‌کند، درک و عملکرد آنها پس از اشتباه است.
خصوصیت مهم دسته اولی از آدم ها این است که وقتی می‌فهمند اشتباه می‌کنند که فرصت جبران دارند و هنوز موقعیت تصحیح اشتباه خود را از دست نداده اند. اینان خوشبخت ترین مردم اند و ارزشمندترین مردم برای اطرافیان خود.

کسى که در تمام عمرش به اعمال زشت اشتغال ورزد تا آن گاه که به یقین مشاهده ى مرگ کند در آن ساعت پشیمان شود و گوید اکنون توبه کردم، توبه ى چنین کسى پذیرفته نخواهد شد چنان که هر کس به حال کفر بمیرد نیز توبه اش قبول نشود. بر این گروه عذابى بس دردناک مهیّا ساختیم
در نگاه دینی هم این انسان ها، موفق و سعادتمند هستند چرا که فرصت سوزی نکرده و سریع از مسیر اشتباهشان برگشته اند و خداوند نیز این برگشت را به زیبایی و با آغوش باز پذیرفته است: « إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیب»: خداوند توبه کسانی را می پذیرد که از روی نادانی عمل زشتی مرتکب شده و فوری توبه کنند
این گروه از آدم ها هیچ گاه از رحمت و لطف پروردگارشان مأیوس نبوده و به وعده های او باور و یقین دارند : «یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً» ؛«ای بندگان من که بر خود اسراف کرده‌اید از رحمت خداوند ناامید نشوید که خدا همه‌ی گناهان را می‌آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»
دسته دوم، این افراد زمانی می‌فهمند اشتباه می‌کنند یا کرده اند که کار از کار گذشته و فرصت اصلاح و جبران را از دست داده اند. این دسته یا مغمومند و حسرت دار، یا فرافکن و در تلاش توجیه و یافتن مقصر که البته هیچ یک دردی را دوا نخواهد کرد.
حال و روز این دسته از افراد هم در آیات قرآن کریم در دو جایگاه زیبا به تصویر کشیده شده است؛ 
یکی لحظه ای که مرگ به سراغ انسان می آید و او یقین می کند که دیگر راه فراری وجود ندارد: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَ لاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کفّارٌ أُولئِک أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً»؛ کسى که در تمام عمرش به اعمال زشت اشتغال ورزد تا آن گاه که به یقین مشاهده ى مرگ کند در آن ساعت پشیمان شود و گوید اکنون توبه کردم، توبه ى چنین کسى پذیرفته نخواهد شد چنان که هر کس به حال کفر بمیرد نیز توبه اش قبول نشود. بر این گروه عذابى بس دردناک مهیّا ساختیم.
عدم پذیرش توبه و ندامت براى چنین انسان هایى مخالف با رحمت الهى نیست چرا که حقیقت توبه در این جا تحقق نیافته است. حقیقت توبه همان تحول درونى در موقع آزادى عمل است و یقیناً چنین توبه اى را پروردگار خواهد پذیرفت و باب رحمت او واسع است، ولى در جایى که اختیار از آدمى سلب شده و آثار مرگ و عذاب الهى آشکار گردیده، اظهار حال توبه از باب اضطرار است و ادعایى بیش نخواهد بود.
ترک گناه آنوقت توبه و تصمیم و اختیار محسوب می ‏گردد که آدمی‏ خود گناه را نقل و حاضر ببیند و کیفر گناه را نسیه و غایب بداند و آنگاه‏ به ملاحظه کیفر آینده و یا به خاطر اجر و ثواب آینده و یا به ملاحظه‏ احساس زشتی و پلیدی که در خود گناه می‏کند از ارتکاب آن گناه منصرف‏ گردد .

انسان هم در جهان طبیعت همین حال را دارد ، هر اصلاح و تکمیلی که‏ بایست بکند تا وقتی است که روی درخت طبیعت است و جدا نشده ، و اما همین که از این درخت با دست مرگ جدا شد دیگر راه اصلاح به روی او بسته‏ است .
و دیگری در روز قیامت؛ «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلىَ‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یَلَیْتَنىِ اتخَّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا* یَاوَیْلَتىَ‏ لَیْتَنىِ لَمْ أَتخَّذْ فُلَانًا خَلِیلًا* لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ»
شخص ستمکار در روز قیامت از شدت حسرت دست خود را به دندان مى‏ گزد و مى‏ گوید: اى کاش طریقه پیغمبر را پیش گرفته بودماى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم او مرا از قرآن گمراه کرد.

منبع:

سوره نساء، آیه ی17.
2- سوره زمر، آیه 53.
3- سوره ى نساء، آیه ى 18.
4- محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج 4، ص 240 ـ 241;5

 

عظمت الهی در آفرینش جهان در کلام امام علی(ع)

امام على علیه السلام:

وَ لَو ضَرَبتَ فى مَذاهِبِ فِکرِکَ لِتَبلُغَ غایاتِهِ ما دَلَّتکَ الدَّلالَةُ إِلاّ عَلى أَنَّ فاطِرَ النَّملَةِ هُوَ فاطِرُ النَّخلَةِ لِدَقیقِ تَفصیلِ کُلِّ شَى ءٍ و َغامِضِ اختِلافِ کُلِّ حَىٍّ وَ مَا الجَلیلُ وَ اللَّطیفُ وَ الثَّقیلُ و َالخَفیفُ و َالقَوىُّ وَ الضَّعیفُ فى خَلقِهِ إِلاّ سَواءً.

اگر راههاى اندیشه ات را در نوردى تا به پایانه هاى آن رسى، هیچ دلیلى تو را جز به این رهنمون نشود که آفریننده مورچه همان آفریننده درخت خرما است و این به سبب دقت و ظرافتى است که جداسازى هر چیزى از چیز دیگر و پیچیدگى و تنوعى است که در هر موجود زنده اى به کار رفته است موجودات بزرگ و کوچک، سنگین و سبک و نیرومند و ناتوان، همگى در آفرینش براى خداوند یکسانند.

 منبع:

نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص. ۲۷۱، خطبه ۱۸۵

مانع گريه كردن كودك تان نشويد!!!...

امام صادق عليه السلام درباره اهميت وفايده گريه كردن كودك، به يكي از اصحاب مي فرمايند:

اى مفضّل! از منافع گريه كودكان آگاه باش، بدان كه در مغز كودكان رطوبتى است كه اگر در آن بماند بيماريها و نارسايي هاى سخت و ناگوار به او مي رساند؛ مانند نابينايى و …. .گريه آن رطوبت را از سر كودكان سرازير و بيرون مى‏ كند و بدين وسيله سلامتى تن و درستى ديده ايشان را فراهم مى ‏آورد. پدر و مادر از اين راز آگاه نيستند و مانع آن مى ‏شوند كه كودك از گريه ‏اش سود ببرد لذا همواره در سختى مى‏ افتند و مى‏ كوشند كه او را ساكت كنند و با فراهم كردن خواسته‏ هايش از گريه بازش دارند، ولى نمى‏ دانند كه گريه كردن به سود اوست و سرانجام نيكى پيدا مى ‏كند.

بدين ترتيب چه بسا كه در اشيا، منافعى نهفته باشد كه معتقدان به اهمال و بى‏ تدبيرى در كار عالم از آن غافل‏اند و اگر مى ‏دانستند، هيچ گاه نمى‏ گفتند كه فلان چيز بى‏ ثمر است؛ زيرا آنان از اسباب و علل آگاه نيستند. براستى هر چه را كه منكران نمى ‏دانند عارفان مى‏ بينند. چه بسيار است چيزهايى كه دانش اندك آفريدگان از آن كوتاه و خالق آفرينش با دانش بى ‏پايانش از آن آگاه است.

منبع:
شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل)، ص 51

سلامتی هر چی چادری!!!!

واقعا سلامتی هر چی چادری

که قدر این چادر و می دونن و درست دارن از ان استفاده میکنند

صلوات

به فکر نمازت باش نکنه ه از دستش بدی ؟؟؟

سفارشِ همیشگیِ شهیدزرّین!!

                                                                            بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
بار آخر ‌که اومد اصفهان، رفت خمسِ مالش رو داد. وقتی برگشت خوشحال بود و می‌گفت: های که راحت شدم…
سفارش همیشگی‌اش شده بود: نماز اولِ وقت، نمازِ جماعت، مسجد رفتن… بعد از شهادتش اومده بود به خوابِ همسرش و گفته بود: خوش به حال خودم که مسجد می رفتم…
منبع:  

کتاب ستاره‌های آسمانی، صفحه27

اعتماد و توکل

                                                                      بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

در روزگار عیسی بن مریم علیه السلام، زنی بود صالحه و عابده، چون وقت نماز فرا می رسید، هر کاری که داشت رها و به نماز و طاعت مشغول می شد.

روزی هنگام پختن نان، مؤذّن بانگ اذان داد، او نان پختن را رها کرد و به نماز مشغول شد؛ چون به نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد «تا تو از نماز فارغ شوی نان ها همه سوخته می شود» زن به دل جواب داد: اگر همه نان ها بسوزد بهتر است که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد.

دیگر بار شیطان وسوسه کرد: پسرت در تنور افتاد و سوخته شد، زن در دل جواب داد: اگر خدای تعالی قضا کرده است که من نماز کنم و پسرم به آتش دنیا بسوزد من به قضای خدای تعالی راضی هستم و از نماز فارغ نمی شوم که اللّه تعالی فرزند را از آتش نگاه دارد.

شوهر زن از در خانه درآمد، زن را دید که به نماز ایستاده است. در تنور دید همه نان ها به جای خویش ناسوخته و فرزند را دید در آتش بازی همی کرد و یک تار موی وی به زیان نیامده بود و آتش بر وی بوستان گشته، به قدرت خدای عزّ و جلّ.

چون زن از نماز فارغ گشت، شوهر دست وی بگرفت و نزدیک تنور آورد و در تنور نگریست، فرزند را دید به سلامت و نان به سلامت هیچ بریان ناشده، عجب ماند و شکر باری تعالی کرد و زن سجده شکر کرد خدای را عز و جلّ، شوهر فرزند را برداشت و به نزدیک عیسی علیه السلام برد و حال قصّه با وی نگفت. عیسی گفت: برو از این زن بپرس تا چه معاملت کرده است و چه سرّ دارد از خدای؟ چه اگر این کرامت آن مردان بودی او را وحی آمدی و جبرئیل وحی آوردی او را.

شوهر پیش زن آمد و از معاملت وی پرسید، این زن جواب داد و گفت: کار آخرت پیش داشتم و کار دنیا باز پس داشتم و دیگر تا من عاقلم هرگز بی طهارت ننشستم الّا در حال زنان و دیگر اگر هزار کار در دست داشتم چون بانگ نماز بشنیدم همه کارها به جای رها کردم و به نماز مشغول گشتم و دیگر هرکه با ما جفا کرد و دشنام داد، کین و عداوت وی در دل نداشتم و او را جواب ندادم و کار خویش با خدای خویش افکندم و قضای خدای را تعالی راضی شدم و فرمان خدای را تعظیم داشتم و بر خلق وی رحمت کردم وسائل را هرگز بازنگردانیدم اگر اندک و اگر بسیار بودی بدادمی و دیگر نماز شب و نماز چاشت رها نکردمی، عیسی علیه السلام گفت: اگر این زن مرد بودی پیغامبر گشتی.

مسئله نسوختن طفل در تنور آتش مسئله ای است که دو بار قرآن مجید بر آن شهادت داده است، یکی ابراهیم علیه السلام در زمان نمرود و دیگر موسی علیه السلام در دوران کودکی در عصر فرعون و البته هرکس با تمام وجود تسلیم حق گردد، خداوند هر مشکلی را برایش سهل و هر چیزی را به فرمان او قرار خواهد داد. چنانچه فرموده اند: الْعَبُودِیةُ جُوْهَرَةٌ کنْهُهُ الرُّبُوبِیةُ

بندگی حقیقتی است که در ذات آن مالکیت بر هر چیز نهفته است.

منبع :

عرفان اسلامى، ج‏1، ص: 376

 

 

 

اخه ادم این قدر بی رحم ؟؟


پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت 

با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید.

بچه ماشین بهش زد و فرار کرد.

پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.

پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.

خواهش می کنم عملش کنید من پول و تا شب براتون میارم

پرستار : با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.

اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت:

این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.

صبح روز بعد…

همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید

با خواندنِ این خاطره به عظمتِ روحیِ شهید بابایی پی خواهید برد


  

                                                               بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونه‌مون رو عوض‌ کنیم ، می‌خوام خونه‌مون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، میدیم به اونا و خودمون میریم اونجا…
اون بنده خدا وقتی فهمید فرمانده‌اش می‌خواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم…

?خاطره ای از زندگی خلبانِ شهید عباس بابایی
منبع:

کتاب خدمت از ماست 82 ، صفحه 181

                                           اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

شيطان از كدام خصلت آدم، براي فريب او بهره جست؟

سوره طه، آيه 120: «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‏»


«وسوسه» در اصل به معنى صداى بسيار آهسته است. مرتبه اي از وسوسه، مطالب بد و افكار بى ‏اساسي است كه به ذهن انسان خطور مي كند، اعم از اينكه از درون خود انسان بجوشد و يا كسى از بيرون عامل آن شود. كلمه «شيطان» به معناى شرير است كه ابليس را هم به خاطر شرارتش شيطان لقب داده ‏اند.

 مقصود از «شجره خلد» همان درختى است كه آدم و حوا (عليهما السلام) به امر ارشادي پروردگار از خوردن آن ممنوع شدند، در حالي كه از دريچه فريب شيطان، خوردن آن آدمي را به حيات جاودانه سوق مي داد. كلمه «يبلى» از ماده «بلى» است كه به معناى كهنه شدن و پوسيدن چيزى است و در مقابل نو به كار مى‏ رود و و مراد از «ملك لا يبلي» (ملكى كه كهنه نشود)؛ سلطنتى است كه مرور زمان و اصطكاك مزاحم‏ ها و موانع در آن اثر نمي گذارد. بدين ترتيب برگشت معنا به اين ترتيب مى ‏شود كه ابليس به آدم گفت آيا مى ‏خواهى تو را به درختى راهنمايي كنم كه با خوردن ميوه آن عمرى جاودان و سلطنتى دايمى داشته باشى؟!

در واقع شيطان حساب كرد تمايل آدم به چيست و به اينجا رسيد كه او تمايل به زندگى جاويدان و رسيدن به قدرت بى‏ زوال دارد، لذا براى كشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از اين دو عامل استفاده كرد، و به تعبير دقيق تر همانگونه كه خداوند به آدم وعده داد كه اگر شيطان را از خود دور سازى، هميشه در بهشت مشمول نعمت هاى پروردگارت خواهى بود («فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى‏»)[1]، شيطان نيز در وسوسه ‏هايش، از همين شناخت بهره جست و انگشت بر همين نقطه گذارد. 

آرى همواره شياطين جريان باطل، برنامه ‏هاى خود را از همان راه هايى آغاز مى‏ كنند كه رهبران راه حق شروع كرده ‏اند، ولى چيزى نمى ‏گذرد كه آن را به انحراف مى‏ كشانند و جاذبه راه حق را وسيله اي براى رسيدن به بيراهه‏ ها قرار مى ‏دهند.

 

منبع:

[1] طه/117.

تفسير نمونه، ج‏13، ص 321.  

ترجمه تفسير الميزان، ج‏14، ص 310.

حالا که خیلیا خوابن ما بیدار باشیم....

#به_قلم_خودم
سلام ابجیا
گفتم امشب یکم مسائل اقتصادی کشورو حل کنیم! #بدون_تعارف
خب الانه هممون نقد داریم به خیلی از مسئولین که به جاست اما گله ها رو میزارم برای بعد!
اصا واردات زیاده ما نمیخریم و نمیزاریم بخرن!
فعلا یه سری خارها تو چشم خودمون و کناریامونم هست که باید برطرف بشه!!! بعله…
خب میگیم برااقتصاد ما میتونیم چیکار کنیم؟
معلومه اولش اینه که #کالای_ایرانی بخریم!
خب شاید بگین برای ما کیفیت هم مهمه!
اما من یه سوال دارم انصافاشماکه خیاط باشی هرچی تقاضات بیشتر شد بیشتر به فکر شهرت و ابروت نمیشیو لباس با کیفیت تری بدوزی؟(خب من و شمت حمایت کنیم بخریم تا کیفیت هم کم کم بالابره….وقتی پول و تقاضا باشه کیفیتم بالامیره)
خب شاید بگین مثلایه کفش ایرانی میگیرم با فلان مارک80تومن همونو چینی میگیرم سه جفت!
البته جواب این تو همون جواب قبلیه اخه من که تقاضا ندارم و جنسمم البته از چینی خیلی بهتره مجبورم1-بخاطر مواد مرغوبم2-بخاطر نبود مشتری و اینکه چرخه تولیدم قطع نشه گرون بفروشم!
خب حالا بگذریم انصافا یه سری تولیدات ما هم مرغوبه
فقط مشکلی که هست تقاضاست و شبیه این توجیهاتو سوالات که ما طلبها با فوت و فن توجیه صحیح آشنا که نه مهارت داریم!
طبق سفارش حضرت اقا #حمایت_از_کالای_ایرانی کنیم
وظیفه #روشنگری داریم…..
حالا که خیلیا خوابن ما بیدار باشیم….
نظر شما چیه؟!
#تولیدی

توصیه پیامبر(ص) برای آمرزش گناهان گذشته و آینده ‌تان

روزی جبرئیل در خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مشغول صحبت بود که حضرت علی(علیه السلام) وارد شد .جبرئیل چون آن حضرت را دید برخاست و شرائط تعظیم بجای آورد…

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

ای جبرئیل! از چه جهت به این جوان تعظیم می‌کنی عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که او بر من حق تعلیم است.

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: چه تعلیمی؟

جبرئیل عرض کرد:

در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد؛

از من پرسید: «تو کیستی و من کیستم؟»

من در جواب متحیر ماندم و مدتی در مقام جواب ساکت بودم، که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید و این طور به من تعلیم داد که بگو: « تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بنده ذلیل، جبرئیلم» از این جهت او را که دیدم تعظیمش کردم.(۱)

ثواب نقل فضایل امیرالمومنین(علیه السلام):

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: امیرالمومنین علی(علیه السلام) فضایل فراوانی دارد هر کس یکى از آنها را نقل کند و اقرار هم به آن فضیلت داشته باشد خداوند گناهان گذشته و آینده ‌ى او را بیامرزد و هر کس فضیلتى را از او بنویسد تا آنگاه که آن نوشته باقى باشد فرشتگان برایش طلب آمرزش کنند و هر کس فضیلتى از آنها را گوش دهد خداوند گناهانى را که بوسیله گوش انجام داده بیامرزد و هر کس به فضیلتى از فضائل او نگاه کند گناهانى که بوسیله چشم انجام داده آمرزیده شود.(۲)

منابع؛

۱- تحفة المجالس القطره

۲- ارشاد القلوب-ت رضایى، ج‌۲، ص۳

یک چشم زدن غافل از آن یار نباشیم...

 

عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم   آقا نشد که لایق دیدارتان شوم

غفلت بساط کرد سر راه طفل دل  وایَم نشد که راهیِ بازارتان شوم

اصل اگر به عَرضه حسن تو می شدم چیزی نداشتم که خریدارتان شوم

باری ز دوش حضرتتان بر نداشتم  شرمنده ام که تا به کجا بارتان شوم

ای حیدر زمانه غریبت گذاشتیم در روز غم ولی نشد عمارتان شوم

با آنکه سر شکسته و سر خورده مانده ام اذنم بده فدایی و سردارتان شوم

ماه خدا رسید و دلم آرزو نمود مهمان کنار سفره افطارتان شوم

در روز انتقام شهیدان کربلا آقا اجازه هست ز انصارتان شوم

در بین روزه و عطش و اشک و شور و شین یک ذکر مستجاب بگویم فقط حسین

                                 آقا جان چشم به راهم نمی ایی اقا دلتنگم نمی ایی اقا

 

امام مهدی(عج) و ماه رمضان


زیارت آل یاسین شرح حالات عبادی و معنوی امام مهدی(عج) است. امام مهدی که راهش، امتداد راه پیامبر و امیرالمؤمنین و امام زین العابدین(ع) است. عبودیت و بندگی او نه از سر نیاز یا ترس، بلکه از سر درک حقیقت هستی و سپاس گزاری از خداست، عبودیتی که همیشه در وجود امام جاری است و در برخی حالات به نقطه اوج خود می رسد و ماه رمضان نقطه اوج بندگی امام است.

رسیدن به معبود در ماه رمضان به واسطه حضرت مهدی(عج)

فهم حقیقت رمضان و توفیق رسیدن به معبود جز با توسل به پیشگاه مهدی(عج) میسر نمی شود. دعای افتتاح هم در ماه رمضان درس سلوک می دهد که پروردگارا من خواهان تمام خوبی ها و کمالات هستم و می دانم که راه رسیدن به این کمالات توسل به امام مهدی(عج) است. پس مرا به برکت وجود او به نهایت نزدیکی به خود برسان.

هدایت معنوی و باطنی انسان ها به دست امام مهدی(عج) است و به برکت وجود معنوی و نورانی اوست که عالم هستی از فیض حق تعالی بهره مند می شود. حال اگر امام در نهایت بندگی باشد، در عبودیت او رحمت و مهربانی خدا نیز اوج می گیرد.

دعای امامان نشان می دهد که آن ها هم به درگاه حق تعالی رو می آوردند و برای کل هستی و به ویژه برای ما انسان ها از خداوند طلب بخشش می کردند. به همین دلیل است که می گویند به برکت سلوک معنوی امام، حیات بشری شکل می گیرد و امتداد می یابد و عالم به سوی کمال حرکت می کند و تنها با این تعبیر شب قدر معنا می یابد.

منبع :

ماه رمضان با یاری امام زمان

«انّا فتحنا لك فتحا مبينا»

روايت شده كه هركه در هر شب از ماه رمضان سوره «انّا فتحنا لك فتحا مبينا» را در نماز نافله بخواند، در آن سال از آسيب محفوظ میماند.
آگاه باش از اعمالى كه مستحب است در شبهاى ماه رمضان بجا آورده شود، هزار ركعت نماز در مجموع اين ماه است، كه استادان و بزرگان علما در كتاب هاى خود، كه در زمينه فقه يا عبادات نوشته اند به آن اشاره كرده اند.
احاديث در باب كيفيت بجا آوردن آن مختلف است، آنچه موافق روايت ابن ابى قرّه از امام جواد عليه السّلام است، و شيخ مفيد در كتاب «غرّيه و اشراف» ، آن را اختيار كرده، بلكه مورد اختيار مشهور از علماست، آن است كه در دهه اول و دوم ماه رمضان، در هر شب بيست ركعت خوانده شود، هر دو ركعت به يك سلام، به اين صورت كه، هشت ركعت آن را پس از نماز مغرب، و دوازده ركعت ديگر را بعد از نماز عشا بخواند، و در دهه آخر ماه در هر شب سى ركعت بخواند، هشت ركعت آن را پس از نماز مغرب و بيست ودو ركعت ديگر را بعد از نماز عشا بخواند، كه مجموع اين نمازها هفتصد ركعت میشود، و باقى آن را كه سيصد ركعت است در شب هاى قدر بخواند، شب نوزدهم صد ركعت، و شب بيست ويكم صد ركعت، و در شب بيست وسوم نيز صد ركعت كه در جمع هزار ركعت مى شود.
اين هزار ركعت به ترتيب ديگرى هم وارد شده است كه تفصيلش در جاى ديگر آمده، و اين مقام گنجايش شرح آن را ندارد، و اميد است كه اهل خير در اجراى اين هزار ركعت مسامحه و سهل انگارى نكنند، و خود را از فيض آن بهره مند كنند.
و نيز روايت شده: كه پس از هر دو ركعت از نمازهاى مستحبى ماه رمضان بخوان:

اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ فِيمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَكِيمِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ الْمَشْكُورِ سَعْيُهُمْ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُطِيلَ عُمُرِي فِي طَاعَتِكَ وَ تُوَسِّعَ لِي فِي رِزْقِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

خدايا در آنچه حكم می كنى و مقدّر می نمايى از فرمان حتمى ات، و در آنچه بسط مى دهى از كار حكيمانه ات، در شب قدر مقرّر فرما كه مرا از حاجيان خانه كعبه ات قرار دهى، حاجيانى كه حجّشان پذيرفته شده، و تلاششان قبول گشته، و گناهانشان آمرزيده شده است، و از تو درخواست مى كنم كه عمرم را در طاعتت طولانى سازى، و روزى ات را بر من گسترده نمايى، اى مهربان ترين مهربانان.

رمضان و امام خمینی (ره)

حضرت امام خمینی (ره)با وجود مسئولیت ها و وظایف سنگین رهبری حکومت اسلامی، توجه ویژه ای نیز به انجام آداب شرعی و مستحبی داشتند. از جمله در ماه مبارک رمضان که بخش زیادی از اوقاتشان را به خواندن نماز و قرائت قرآن می گذرانیدند.  روایت برخی از نزدیکان حضرت امام را درباره کمیت و کیفیت نماز خواندن ایشان در ماه مبارک رمضان، می خوانید:

تا نماز نمی ‏خواندند افطار نمی ‏کردند

امام در ماه رمضان، در هوای پنجاه درجه نجف، با آن سن و سال و ضعف مفرط روزی هجده ساعت روزه می ‏گرفتند و تا نماز مغرب و عشا را همراه با نوافل بجا نمی ‏آوردند افطار نمی ‏کردند.
روزهای بلند را روزه بودند

امام چهارده سال نجف بودند. از تمام بچه ‏ها دور بودند، هوای به آن گرمی نجف را تحمل می ‏کردند و در آنجا روزهایی به آن بلندی را روزه می ‏گرفتند. کارگر منزلشان صبح که می ‏آمد گلایه می‏ کرد می‏ گفت: «خانم من سینی غذای آقا را که می ‏برم، اصلاً وقتی بر می ‏گردانم احساس نمی‏ کنم از این سینی غذایی خورده شده است، شاید یک کمی مثلاً یک نصفه کتلت خورده ‏اند.» آقا با این شرایط روز به آن بلندی نجف را روزه می‏ گرفتند.
با زبان روزه تمام نافله ‏ها را می‏ خواندند

وقتی امام در ماه مبارک رمضان در فصل گرمای نجف برای نماز جماعت ظهر و عصر با زبان روزه به مدرسه مرحوم آیت ‏الله بروجردی تشریف می‏ آوردند اول هشت رکعت نوافل ظهر را می ‏خواندند و بعد نماز ظهر را با اذان و اقامه نسبتاً طولانی به جا می ‏آوردند و بعد از تعقیب نماز ظهر هشت رکعت نوافل عصر را می ‏خواندند و بعد نماز عصر را با اذان و اقامه مانند نماز ظهر ادا می ‏کردند و بعد از تعقیبات تشریف می‏ بردند. این کار در آن سن و آن هوای گرم و آن حال روزه کار آسانی نبود که حتی جوانها بتوانند موفق به آن بشوند. اما امام با اقبال تمام این گونه جدیت در عبادت داشتند.

منبع:

یادگاری از امام

سخن رهبر انقلاب درباره حمایت از تولید ملی, کالای داخلی...

 

حمایت از تولید ملی, کالای داخلی
ما تکیه میکنیم روی تولید داخلی. بنده این‌همه تکیه کرده‌ام بر روی مصرف تولیدات داخلی. الان هم دارم به شما میگویم، به مردم عزیز کشورمان میگویم، بروید سراغ مصرف تولید داخلی، کارگر ایرانی را ترویج کنید، کار ایرانی را ترویج کنید. متأسّفانه واقعیّت قضیّه این‌جور نیست. در بخشهای مختلف -فرض کنید در وسائل زندگی منزل- کارخانه‌های داخلی مشغول کارند، جنس مرغوب و خوب و برابر با جنس خارجی، گاهی هم بهتر از جنس خارجی، تولید میکنند امّا بازار که شما میروید، می‌بینید همه‌اش جنس خارجی است؛ چرا؟ اینها از کجا می‌آید؟ تأکید بنده بر روی اینکه جلوگیری از واردات محصولاتی که مشابه داخلی دارد، به‌خاطر این است؛ راه این است.

قاچاق، بنده به مسئولین گفته‌ام که آقاجان! وقتی شما آن باند قاچاقچی را پیدا میکنید و آن جنس کلان قاچاق را که چند هزار تُن وزن آن است، وارد کشور میکنید، این جنس را جلوی چشم همه آتش بزنید؛ ضربه بزنید به قاچاقچی، به جنس دارای مشابه داخلی. خب معلوم است وقتی‌که جنس خارجی وارد شد -چه از مبادی ورودی قانونی مثل گمرک و امثال اینها، چه از مبادی قاچاق که متأسّفانه خیلی هم زیاد است- تولید داخلی میخوابد. وقتی تولید داخلی خوابید، همین وضعی پیش می‌آید که امروز هست: جوان ما بیکار میشود، اشتغال ما کم میشود، رکود بر کشور حاکم میشود، وضع زندگی و معیشت مردم دشوار میشود. اینها را که دیگر از طریق ارتباط با آمریکا و با اروپا نمیشود حل کرد، اینها را خودمان باید حل بکنیم. اینها کارهایی است که به عهده‌ی خود ما است؛ راه این است.

منبع:برخی از سخنان رهبری درباره حمایت از کالای ایرانی در دیدار با مردم و مسئولان ،۱۳۹۵/۰۵/۱۱

ویژگی‌های ماه مبارک رمضان

ماه مبارک رمضان ویژگی‌هایی دارد که به مهم‌ترین موارد آن اشاره می‌کنیم:

از بین دوازده ماه سال تنها «رمضان» در قرآن کریم ذکر شده است.
رمضان مختص امت اسلامی است.
ثبوت هلال رمضان نسبت به روزه‌داری با یک شاهد عادل، ممکن است، در صورتی که برای ثبوت ماه‌های دیگر و یا ثبوت رمضان نسبت به غیر روزه حداقل دو شاهد عادل لازم است.
مضاعف شدن ثواب روزه رمضان و هر روزه مستحب دیگر.
استغفار فرشتگان برای روزه‌داران تا هنگام افطار.
مستحب بودن نماز ویژه رمضان به نام نماز تراویح.
گشوده شدن دروازه‌های بهشت و بسته شدن دروازه‌های دوزخ و به زنجیر کشیده‌شدن شیاطین در ماه رمضان.
آراسته شدن بهشت و اعلام آمادگی آن برای پذیرایی از روزه‌داران هر ساله در ماه مبارک رمضان صورت می‌گیرد.
وجود شب قدر در شب‌های رمضان.
 وجوب پرداخت زکات فطر از خصایص و ویژگی‌های رمضان است.

منبع:

ثواب روزه بی‌نهایت مضاعف

در حدیث قدسی آمده است: تمام کردار بنی‌آدم چند برابر می‌گردد؛ هر حسنه‌ای بین ده تا هفتصد برابر پاداش داده می‌شود به جز روزه که بی‌نهایت مضاعف می‌گردد؛ چون روزه عبادت ویژه‌ای است که به خدا وابسته و تنها خداوند متعال از حالت روزه‌دار مطلع و آگاه است. از این رو خداوند متعال فرموده است: روزه‌دار به خاطر رضایت من، آب و غذا را ترک کرده است، پس پاداش روزه‌اش به خود من بر می‌گردد، و بر حسب نیت پاک و اخلاص او، ثواب روزه‌اش بی‌نهایت مضاعف می‌گردد.

در حدیث دیگری آمده: کسی که با انگیزه ایمانی و اخلاص عمل، رمضان را روزه بگیرد، گناهان گذشته او بخشوده می‌شود».

منبع:استاد شیخ محمدعلی خالدی سلطان‌العلما، ص275

رمضان ماه ، کفاره گناهان

 

رمضان مانند حج و عمره و نماز جمعه و جماعت سبب آمرزیده شدن گناهان می‌شود. در حدیث صحیح آمده است:

خواندن نمازهای پنج‌گانه با جماعت و حضور در نماز جمعه و عمره تا عمره آینده و رمضان تا رمضان آینده و… باعث کفاره گناهان کوچک انسان می‌گردد.

البته گناهان بزرگ با توبه نصوح بخشوده می‌گردد.

منبع:ابن مسلم از پیامبر نقل می کنند

رمضان، میدان مسابقه در اعمال نیک

پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) بهترین اسوه و الگو برای امت اسلامی است. آن حضرت (ص) بخشنده‌ترین انسان‌ها بود. راوی می‌گوید: رسول الله (ص) در ماه مبارک رمضان بر جود، کرم، احسان، نیکوکاری، بخشش و صله‌رحم خود می‌افزودند و جود و کرمش فراگیرتر از باد وزنده بود؛ و نیز در ماه مبارک رمضان قرآن را با جبرئیل (ع) مرور می‌کردند و در آخرین رمضان عمر شریفش دو بار قرآن کریم را با جبرئیل (ع) مرور کردند

مرور قرآن یعنی قرآن‌خوانی دوره‌ای که چند نفر با هم به ترتیب، قرآن می‌خوانند و دیگران استماع می‌کنند. خوشبختانه این شیوه قرآن‌خوانی هنوز در بسیاری از مساجد بلاد اسلامی پررنگ و به قوت خود باقی است هر چند در بعضی از مساجد کم رنگ و یا متأسفانه متروک شده است.

منبع:اسوه حسنه ،پیامبر اکرم ، ص23

ماه مبارک رمضان سایه خیر و برکت.

ماه مبارک رمضان سایه خیر و برکت. ماه نزول قرآن، ماه مغفرت و آمرزش، ماه جود و کرم، ماه بخشش و نیکوکاری، ماه ایثار و از خود گذشتگی، ماه جهاد و کوشش، ماه سعی و تلاش، ماه رحمت و سازندگی و ماه ضیافت الله است.

رمضان ماه تهذیب نفس، کسر شهوت، غلبه و چیره شدن بر نفس، ماه صبر و استقامت و بالاخره ماه خودسازی و اصلاح جامعه است. این ماه دانشگاه انسان‌سازی است؛ بله رمضان دانشگاه علمی و عملی، آموزشی و پرورشی و تربیتی و اصلاحی است.

تلاوت قرآن، حضور به موقع در نمازهای پرفیض جماعت، مشارکت در نمازهای تراویح و قیام، شرکت در کلاس‌های آموزشی ویژه رمضان، حضور در مجالس معنوی روح‌افزای مولودخوانی، تشکیل جلسات قرآن‌خوانی دوره‌ای در مساجد و مراکز دینی و منازل، از مهم‌ترین برنامه‌های رمضان است که شخص مسلمان خود را به درگاه احدیت مقرّب می‌سازد.

«مَن أدرَکَ رَمَضَانَ فَلَم یُغفَرلَهُ وَ مَاتَ أبعَدَهُ اللهُ فَقُل آمِین فَقُلتُ آمِین

کسی که رمضان را درک نماید و سبب آمرزش گناهانش نگردد، و از دنیا بدون استفاده از ماه مبارک رمضان برود، خداوند او را از رحمتش دور گرداند؛ جبریل گفت: بگو آمین، گفتم آمین».

منبع:صحیح ابن‌خزیمه از أنس‌بن‌مالک

حضرت خدیجه , اولین بانوی فداکار اسلام...

 

خدیجه اولین همسر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم )و اولین زنی که اسلام آورد و مادر فاطمه زهرا که از زنان مشهور تاجر عرب و حجاز به شمار می رفت پدرش خویلد بن اسد و مادرش فاطمه دختر زائدهٔ بن اصم بن که سلسله آنها از با پیغمبر اکرم و سایر هاشمیان, مشترک می شود

خدیجه اولین همسر پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم)و اولین زنی که اسلام آورد و مادر فاطمه زهرا که از زنان مشهور تاجر عرب و حجاز به شمار می رفت. پدرش خویلد بن اسد و مادرش فاطمه (دختر زائدة بن اصم بن….) که سلسله آنها از “لوی” با پیغمبر اکرم و سایر هاشمیان، مشترک می شود. خدیجه از طرف پدر با رسول خدا، عموزاده و نسب هر دو به “قصی بن کلاب” می رسد. او از خانواده های اصیل و اشراف مکه است. تولد او نیز در مکه و چندین سال قبل از «عام الفیل» بوده است. حضرت خدیجه قبل از ازدواج با رسول خدا، ۲ بار شوهر کرده بود که هر دو از دنیا رفته بودند او از شوهر دوم خود ("ابوهالة بن ….تمیمی” ) فرزندی داشت که نامش “هند” بود که از همین جهت به او لقب “ام هند” دادند. عده ای از علمای بزرگ معتقدند که خدیجه قبلا ازدواجی نکرده بود و فرزندان منتسب به او، مربوط به خواهرش است.

● بانوی ثروتمند حجاز و تجارتش

در آن زمان که مردم مکه، از راه تجارت امرار معاش می کردند خدیجه نیز از آنجا که از ثروتمندان مکه و کارهای تجارتی می کرد و چندین شتر در دست کارگزاران او بود که در اطراف کشورهایی مثل شام، مصر و حبشه، رفت و آمد و دادوستد داشت، وقتی آوازه درستی و امانتداری و خوش خلقی رسول خدا را شنید و لقب “محمد امین” را از او دید، در پی مذاکراتی که با ابوطالب، عموی پیغمیر کرد “محمدامین ” را در کاروان تجارتی خود، در امور مربوط به دادوستدهایش انتخاب کرد و از آن پس پیامبر گرامی اسلام در دوران جوانی در سفرهای تجارتی برای حضرت خدیجه سود فراوانی بدست آورد. در سفری که پیغمبر برای تجارت به شام رفت، حضرت خدیجه غلام خود “میسره” را همراه او کرد و دستور داد تا همه جا، او را همراهی و مراقبت نماید. درشهر بصری در نزدیکی شام به راهبی به نام “نسطورا” برخورد کردند که او به غلام، از آینده پیغمبر و نبوت او خبر داد و از طرفی سود بسیاری عاید آنها شد که تا آن موقع، در هیچ سفری به این اندازه نبود. بعد از برگشت از شام، میسره، احوالات سفر و گفتار راهب و مشاهداتش را که از عظمت و معنویت محمد بود، برای خدیجه تعریف کرد و از همین جا بود که او را مشتاق همسری با “محمد امین” نمود.

● ازدواج خدیجه با رسول خدا

با وجودی که مردان ثروتمندی از قریش چون “ابوجهل بن هشام” و “عقبة بن ابی معیط” از او خواستگاری کرده بودند ولی خدیجه که شیفته درستکاری و امانتداری و مکارم اخلاقی و جهات معنوی او شده بود، خود، پیشنهاد ازدواج داد و برخلاف سنت های ازدواج در میان اعراب جاهلی آن زمان، مال و ثروت زیادی از دارائیش را به محمد، هدیه کرد. محمدامین نیز این پیشنهاد را پذیرفت و مراسم عقد آنها با حضور عموهای پیامبر و بستگان خدیجه که از هه مشهورتر پسرعموی او “ورقة بن نوفل” بود انجام و خطبه عقد توسط “ابوطالب” که بزرگ بنی هاشم و عمو و کفیل پیامبر بود، اجرا شد. مهریه آن حضرت بنا به نقل برخی تاریخ ۲۰ شتر و بنا به نقل بعضی ۱۲ اوقیه و نیم که پانصد درهم می شود، بود. بر سر این جریان زنان مکه رابطه شان را با خدیجه قطع و او را تنها گذاشتند. حضرت رسول در آن موقع ۲۵ سال و خدیجه بنا به اقوال مختلف بین ۴۰ تا ۲۸ سالگی بوده اند. برای اطلاع کامل به کتب مربوطه مراجعه شود. او اولین همسر رسول خدا بود و تا وقتی که حیات داشت هیچ زن دیگری اختیار نکرد و ثمره این ازدواج، دو پسر بنام قاسم و عبدالله که هر دو قبل از بعثت پیامبر از دنیا رفتند و ۴ دختر بنام زینب، ام کلثوم، رقیه و فاطمه زهرا سلام اله علیها بود. فاطمه زهرا، بعد از بعثت به دنیا آمد.

منع:- رک :علی اکبر ،بابا زاده ، تحلیل سیده فاطمه زهرا ، قم ، انتشارات دانش وادب ، چاپ ششم، ۱۳۸۲،ص37

فواید طبی و بهداشتی روزه...

 

 

فواید روزه
روزه فوائد جسمی و روحی فراوان دارد، شفا بخش جسم و توان بخش جان است. پاک کننده آدمی از رذایل حیوانی است. در ساختن فرد صالح و اجتماع بسامان بسیار موثر است، در تهذیب و تزکیه نفس و رهاندن انسان از روزمرّگی تأثیر به سزایی دارد.

فواید طبی و بهداشتی روزه به حدی است که شاید نیاز به بیان و توضیح نداشته باشد و بیشتر شما مردم کم و بیش از آن آگاهید و از جمله آن فواید طبی این است که: تعداد دفعات وعده غذایی معمول مردم سه وعده است و تقریباً در همه ساعات دستگاه گوارش به هضم، جذب و دفع غذا مشغول است. روزه باعث می شود که از یک سو این اعضاء استراحت کنند و از فرسودگی در امان بمانند و نفس تازه بگیرند و از سوی دیگر ذخایر چربی که زیانهای مهلکی دارند تحلیل رفته و کاسته شوند و به عبارتی استراحت کرده و نیروی و انرژی تازه بگیرند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در همین رابطه فرموده است : «صوموا تصحوا».[5] روزه بگیرید تا سالم بمانید.

پس با روزه می توان بیمارها را بهبود بخشید و معالجه کرد و این هم فراموش نشود که روزه هم با میانه روی مقرون باشد و هنگام سحر و افطار در خوردن و آشامیدن افراط و تفریط نشود.

فایده معنوی روزه
عزیزان گرامی و محترم سامعین روزه دار می توانند به وسیله روزه سپری سازند که او را از آتش جهنم حفظ کند چون ما در روایت داریم که می گوید : «الصوم جنة من النار».[6]

یکی از مهمترین فواید این است که قرآن مجید این فایده عظیم را با جمله «لعلکم تتقون» گویا می شود و این عبادت را عامل مهم تقوی می شمارد چون تقوی و پرهیزگاری در تربیت و سازندگی و هویت یک مسلمان نقش بسیاری مهمی دارد و برای رسیدن به همین اثر پرارزش است که بهترین عبادت در ماه مبارک صیام و خصوصا در حال روزه، اجتناب از گناهان است و از فواید دیگر این است که روزه زمینه را برای مهار کردن نفس اماره را فراهم می کند و غلبه بر نفس اماره خیلی در اسلام سفارش شده است. 

 

 روزه در تهذیب و تزکیه نفس و رهاندن انسان از روزمرگی تأثیر به سزایی دارد

 
فضیلت روزه
در روایات داریم که هر چیزی زکاتی دارد و زکات بدن روزه است و شما عزیزان چون از چندین سال که می گذرد متوجه هستید ماه مبارک در منطقه ما مصادف با تابستان است و آن هم به این صورت که گاهی در مدت روزه هشت ساعت از برق خبری نیست. می دانیم این وضعیت خیلی سخت است ولی با این وجود نمی شود روزه را نادیده بگیریم و امام صادق علیه السلام درباره روزه گرفتن در فصل گرما می فرماید : «برترین جهاد روزه در گرما است».[7]

علت وجوب روزه
از بیان گذشته مشخص شد که یکی از دلایل وجوب روزه، تقوی در پیشگاه پروردگار است و الآن می خواهم علت دیگری را هم خدمت شما عزیزان عرض کنم.

هشام از حضرت صادق علیه السلام علت روزه را پرسید امام فرمود: «خداوند روزه را واجب کرد تا غنی و فقیر با هم مساوی باشند و بدان جهت که غنی رنج گرسنگی را لمس نکرده تا به فقیر رحم کند و هر وقت چیزی خواسته قدرت به دست آوردن آن را داشته است، خدا خواسته است که میان بندگانش یکنواختی به وجود آورد و خواسته است ثروتمندان طعم گرسنگی را بچشند و اگر جز این بود ثروتمند بر مستمند و گرسنه ترحم نمی کرد»[8] امام یازدهم هم مطلب را این گونه بیان نمودند که راوی می گوید از حضرت عسکری علیه السلام پرسیدند چرا روزه واجب شده است؟

فرمودند: «تا ثروتمندان درد گرسنگی را دریابد و به فقیر توجه کنند».[9] این مطلب مهم را مقداری توضیح می دهم. شما نگاه کنید در جامعه خودتان می بینید این تفکر وجود دارد که ثروتمندان به فقیران به حقارت نگاه می کنند و این تفکر تازه نیست بلکه ریشه در صدر اسلام هم داشته چون در روایت آمده است که در آن امام صادق( علیه السلام) می فرماید : «مردی ثروتمند و پاکیزه لباس کنار پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم قرار گرفت، در آن حال مسلمانی چرک لباس به محضر آن حضرت آمد، ثروتمند لباس خود را جمع کرد و از خود مواظبت نمود!

پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود: ترسیدی از فقر او چیزی به تو برسد؟ عرضه داشت نه فرمود: ترسیدی از ثروتت به او منتقل شود؟ گفت نه فرمود: ترسیدی لباست آلوده گردد؟ عرضه داشت نه. فرمود: پس این چه کاری بود از تو سر زد؟ عرض کرد یا رسول الله نفس اماره ای که هنوز حاکم بر من است بدی را نزدم خوبی، و خوبی را بدی جلوه می دهد، من نصف ثروتم را به این فقیر بخشیدم.

حضرت به تهیدست فرمود: می پذیری؟ عرضه داشت نه! فرمود: چرا؟ گفت: می ترسم من هم به آنچه او مبتلا است مبتلا شوم».[10]

منبع:

کافی، ج5، ص262، به حواله دیار عاشقان، ج5، ص204،  انصاریان.

آیا از نظر اسلام روزه گرفتن در تمام طول عمر، امر پسندیده ای است؟

 

اعتدال در تمام امور
میانه روی و اعتدال در همه کارها از جمله عبادت، از نظر شارع و عقل امری شایسته و پسندیده است و این مسأله در روایات بسیاری به آن پرداخته شده، که برای نمونه به مواردی از آن ها اشاره می کنیم:

الف. امام صادق علیه السلام فرموده اند: «همانا خدای تبارک و تعالی شریعت های نوح و ابراهیم و موسی و عیسی (علیه السلام) را بمحمد (صلی اللَّه علیه و آله) عطا فرمود، و آن شرایع یکتاپرستی است و اخلاص و ترک بت‏پرستی و فطرت حنیفیه آسان(که همان طریقه و روش اسلام است) و این که گوشه‏گیری و صحرا گردی (کناره‏گیری از جماعت مسلمین) نیست، چیزهای پاکیزه را در این شرایع حلال کرد و پلیدی ها را حرام نمود و تکلیف سنگین و زنجیرهایی که به گردن آنها بود برداشت.»[1]

ب. ابی الجارود از حضرت باقر (علیه السّلام) نقل می کند که رسول اکرم (صلی اللَّه علیه و آله)فرمود: «این دین مقدس اسلام، دینی است استوار و حکیمانه و با متانت(دور از افراط و تفریط)، پس حرکت دینی شما باید با نرمش و اعتدال باشد. شما عبادت الهی را در نظر بندگان خدا سنگین و ناپسند نکنید(که با افراط و زیاده‏روی در عبادت چنین بینشی در دیگران پدید می‏آید)، که در نتیجه، مانند راکب و سواری خواهید شد که از اثر فشار بر مرکب خود، آن حیوان را خسته و کوفته کرده، که نهایتاً نه راهی را طی کرده، و نه پشت و گرده سالمی برای حیوان باقی مانده، بدن زخمی شده و رنجور گشته، در عین حال مسافتی هم طی نشده است.» [2]

ج. از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است که ایشان فرمودند: کاری نکنید که عبادت الهی در نظرتان ناپسند جلوه کند.» [3]

روزه در تمام عمر
با توجه به روایات و سنت عملی معصومین علیهم السلام، به نظر می رسد که روزه گرفتن در تمام طول عمر، کار پسندیده ای نباشد.

در حدیثی پیامبر اسلام( صلی اللَّه علیه و آله) به علی (علیه السلام) می فرماید: «ای علی روزه ی روز فطر و روز قربانی و روزه‏ ی وصال و روزه سکوت و روزه ی نذر، معصیت، و روزه گرفتن تمام دوران عمر حرام است.» [4]

همچنین «زهری» در حدیثی از امام سجاد (علیه السلام )در مقام شمارش روزه های حرام می گوید: «خدمت امام سجّاد( علیه السلام )شرفیاب شدم. حضرتش به من فرمود:… روزه وصال حرام است؛  روزه سکوت حرام است؛ روزه نذر در معصیت حرام است؛ روزه تمام عمر نیز حرام است.»[5]

بنابراین با توجه به این که امامان معصوم ما به عبادت عشق می ورزیدند و در عمل نیز بسیار عبادت انجام می دادند، امّا در منابع روایی ما دیده و یا شنیده نشده است که امامان( علیه السلام) دائما روزه داشته باشند.

به هر کار نیکو بود اعتدال
 
ز افراط و تفریط خیزد وبال
چه اندر عبادت چه اندر غنای
 
چه در فقر و کمبود برگ و نوای            

منبع:

 [1]اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج 3، ص 27.
[2] علامه مجلسی، بحار الانوار، ترجمه جلد 67 و 68، ج ‏2، ص 221.
[3] همان، ص 222.
[4] همان، ج ‏74، ص 58.
[5] صدوق، الخصال، ج ‏2، ص 536.

صیاد شیرازی ...


کشتن کسی مثل صیّاد شیرازی خیلی هنر و توانایی و پیچیدگی تشکیلاتی نمی ‌خواهد. آدمی از خانه‌اش بیرون می ‌آید، سوار اتومبیلش می ‌شود و بدون محافظ راه می ‌افتد و می ‌رود. در این میان اگر دو نفر آدم، نامردانه و مخفیانه و با فریب ‌گری تصمیم بگیرند او را به قتل برسانند، کار ساده‌ای است، والّا اگر می ‌خواستند مردانه جلو بیایند، صیّاد شیرازی یک نفری جواب امثال آنها را می ‌داد. کسی مثل امیرالمؤمنین علیه السلام را هم یک نفر آدم با یک همدست می ‌تواند بکشد؛ چون او شیر همه‌ی بیشه‌های مردانگی و شجاعت بود. بنابراین کشتن کسی مثل صیّاد شیرازی، نه دلیل قوّت سازمانی و نه دلیل طرفدار داشتن کسی است. این کار جز خباثت و شقاوت و دوری روزافزون آنها از مردم و ارزش‌ها، چیز دیگری را نشان نمی ‌دهد. وقتی مردم به این حادثه، این طور جواب می ‌دهند، خیلی چیزهای بزرگ به دست ملت می ‌آید. خون شهید حقیقتاً چیز مبارک و عجیبی است. شما ببینید در تشییع شهید صیّاد شیرازی چه اجتماعی تشکیل شد! همه متأثّر بودند و گریه می ‌کردند. هیچ کس به خاطر رودربایستی و برای نشان دادن خود نیامده بود؛ همه با یک انگیزه‌ی قلبی آمده بودند.

منبع:

بیانات در دیدار فرماندهان ارتش

او را از اوایل پیروزی انقلاب می‌شناختم

من تقریباً از اوّلین روزهای پیروزی انقلاب این شهید را شناختم. از اصفهان پیش ما می ‌آمد، گزارش می ‌داد و کمک می ‌خواست؛ از آن وقت ما با ایشان آشنا شدیم. او سپس به کردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحمیلی فعّالیت کرد؛ بعد از جنگ هم که معلوم است. این‌که شما می ‌بینید یک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پیرش، امروزی ‌اش، دیروزی ‌اش، برای ابراز احترام به پیکر این شهید، یک اجتماع عظیم را به وجود می ‌آورند ـ که جزو تشییع ‌های کم نظیر در دوران انقلاب بود ـ به‌خاطر همین اخلاص و همین صفاست. خدای متعال دل ‌ها را متوجّه می ‌کند. ما این را لازم داریم و الحمدلله امروز هم افرادِ این‌گونه داریم.

منبع:

بیانات رهبر کبیر انقلاب درباره فتح خرمشهر

بيانات مقام معظم رهبري حضرت خامنه اي در مورد فتح خرمشهر

- فتوحات ما در ميادين جنگ از جمله آزادي خرمشهر با تقوي امكان پذير شد.
- روز آزادي خرمشهر را بعنوان يك ياد بود و افتخار ملي و ميهني بايد گرامي داشت.
- براي شما فرزندان صالح اسلام مايه سر بلندي و افتخار است كه در نبرد خونين اسلام با كفر حضوري با همه وجود داشتيد.
- شما جوانان عزيز امروز شاهد تحقيق وعده الهي يعني پيروزي اسلام بر همه كفر ميباشيد.
- ملت بزرگ ايران بخاطر صبر و ايمان به پيروزي دست يافت.
- تاريخ و آينده گزارش كار و تلاش هاي رزمندگان را هميشه درخود حفظ خواهد كرد .
- بايد از حماسه هاي بجا مانده از جنگ براي جاري كردن اين روحيه در امتداد تاريخ استفاده شود.
- فداكاري رزمندگان و جانبازان و آزادگان و ملت بزرگ ايران از مكتب عاشوراي حسيني نشأت گرفته است.
- هنرمندان بايد با هنر الهام گرفته از پيشوايان دين شكوه هشت سال دفاع مقدس را جاودانه سازند.
- آنچه در 8 سال جنگ اتفاق افتاد بيان كننده روحيه مقاومت و فداكاري و اخلاص ملت پر افتخار ايران در عرصه هاي مقاومت بوده است

منبع:

بیانات مقام معظم رهبری

 

ویژگی همسر خوب...

 

ویژڱــــی هـای همســــر خوب

پیامبـر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

️بهترین زنـان، زنی ست که دارای این ویژڱی ها باشد:

آمادڱـی ( ذاتی و ارادی ) برای بارداری


داشته باشد؛

با محبت باشد؛
با عفت و پاکدامن باشد؛

در میان بستڱانش سربلند
و در نزد شوهرش فروتن باشد؛

خـود را در نزد شوهر بیارایـد؛
و در نزد دیڱــران، حجاب و وقار و شرم خود
را حفظ کند؛

سخن شوهر را بشنود و از او اطاعت کند.
وقتے با شوهر خلوت کرد،
آنچه او خواست دریغ نکند؛

منبع: اصول کافی جلد2 صفحه 324

نیمه شعبان، شب مبارکی است ...

شب نیمه شعبان، یادآور تولّد اولین و آخرین امید پیامبران و فرشتادگان الهی و منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر(عج) و دارای فضلیتی بس عظیم است و در روایات معصومین علیهم السلام بر احیای آن تاکید شده تا آن جا که نبی مکرم اسلام(ص) در فضیلت این شب نورانی فرموده است: «مَنْ أَحْیَا لَیْلَهَ النِّصْفِ‏ مِنْ شَعْبَانَ‏ لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»هرکس شب نیمه شعبان را به شب زنده داری سپری کند، در روزی که دلها مرده است، دل او زنده است.

بزرگان دین و علما به عنوان وارثان و ادامه دهندگان رسالت انبیاء الهی و مروجان حقیقی آموزه های غنی اهل بیت(ع) نیز علاوه بر آن که خود اهتمام ویژه ای به احیای شب نیمه شعبان داشته و دارند، عموم مومنین و منتظران و عاشقان امام عصر حضرت بقیه الله الاعظم(عج) را به احیای این شب عزیز و دعا برای سلامتی و تعجیل در ظهور ولی عصر(عج) دعوت کرده اند.

حضرت ولی عصر عجل الله فرجه و آخرین حجّت الهی که «خیر اهل الارض» زمان ماست، در سحرگاه نیمه شعبان سال ۲۵۵ ه. ق چشم به جهان گشودند و این شب مبارک که میلاد موفور السرور آن حضرت است، احتمال دارد شب قدر نیز باشد، همان گونه که به برخی اعمال لیالی قدر در این شب نیز سفارش گردیده است.

نیمه شعبان، شب مبارکی است که در فضائل شباهت بسیاری به لیالی قدر دارد و همان گونه که در برتری شب های قدر فرموده اند که «فإنّها لیلة آلی الله علی نفسه الا یردّ سائلاً له فیها ما لم یسأل معصیة»

در فضیلت شب نیمه شعبان نیز نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که خداوند در شب نیمه شعبان به اندازه موی گوسفندان قبیله بنی کلب بندگانش را می آمرزد: «یغفر الله لیلة النصف من شعبان من خلقه بقدر شعر معزی بنی کلب» و این سخن، کنایه از فراوانی آمرزیده شدگان در آن شب مبارک است.

کلام نورانی دیگری از امام صادق علیه السلام نشان می دهد نیمه شعبان نیز در حدّ خویش، شب قدر و واجد یکی از درجات تقدیر امور است. ایشان در برابری این سنت با لیالی مبارکه قدر فرمود: «انّها اللیلة التی جعلها الله لنا أهل البیت بإزاء ما جعل لیلة القدر لنبینا صلی الله علیه و آله و سلم؛ همان طور که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شب قدر مرحمت فرمود، به ما اهل بیت نیز نیمه شعبان را عطا کرد»

امام باقر علیه السلام در پاسخ پرسشی درباره فضیلت شب نیمه شعبان فرمود که با فضیلت ترین شب پس از لیلة القدر شب نیمه شعبان است که خداوند در این شب فضل خویش را بر بندگانش ارزانی می دارد و با منّ و کرم خود آنان را می آمرزد. پس برای نزدیکی به خدای سبحان در این شب بکوشید چون خداوند سوگند یاد کرده است که هیچ سائلی را تا وقتی که امر ناپسند و گناهی نخواسته است محروم نگرداند «هی أفضل لیلة بعد لیلة القدر؛ فیها یمنح الله تعالی العباد فضله و یغفر لهم بمنّه. فاجتهدوا فی القربة إلی الله(تعالی) فیها، فإنّها لیلة آلی الله تعالی علی نفسه ألا یرد سائلاً له فیها، ما لم یسئل معصیة و … فاجتهدوا فی الدعاء و الثناء علی الله(عزّ وجلّ).

منبع:

ثواب الاعمال، ص۷۷.

سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم !! چرا ؟؟؟

 سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم. زیرا دستمان به او نمی‌رسد وگرنه، اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می‌کُشد؟ آیا جنّیان او را می‌کُشند یا ما انسان‌ها؟

 ما پیشتر و در طول تاریخ ائمه(ع) امتحان خود را پس داده‌ایم!

شاید از بعضی از روایات استفاده شود که عمر حضرت حجّت(ع) در پس از ظهور زیاد نباشد. لذا بعضی از منتظران حضرتش از این جهت ناراحتند، امّا فکر نمی‌کنند که یک روز [حکومت و زندگی با آن حضرت] به سال‌ها می‌ارزد.

دعا می‌کنیم که خداوند کام ما شیعیان را با فرج امام زمان(ع) شیرین گرداند!

ما مثل طایفه و گروهى هستیم که رییس خود را حبس نموده است و در بلایا، خود تصمیم جنگ و یا صلح را اتّخاذ مى کند! خودمان کرده ایم و اجازه نمى دهیم بیاید قضایا را حلّ کند، با این که مى دانیم اگر بیاید مى تواند مشکلات را حلّ کند، ولى باز او را محبوس کرده ایم!

بنابراین، اگر میلیون ها نفر هم با او موافق باشند، او مثل شخص وحید و تنها است که هیچ ناصر و مُعین و یار و یاورى ندارد!

زیرا ما در بیدارى درست به وظیفه ى خود عمل نمى کنیم، با این حال منتظر هستیم که بیدار شویم و تهجّد به جا آوریم. اگر توفیق شامل حال انسان گردد، از خواب بیدار مى شود و مشغول تهجّد مى گردد؛ ولى اگر توفیق نباشد، چنان چه بیدار هم بشود، از آن ها بهره نمى برد.

منبع:

[در محضر بهجت: 1/41]

رهبر همه شما و همه ما وجود مبارك بقیة الله است

حضرت امام خمینی (ره): «همان طوری كه رسول اكرم(ص) به حسب واقع حاكم بر جمیع موجودات است، حضرت مهدی همان طور حاكم بر جمیع موجودات است، آن خاتم رسل است و این خاتم ولایت…»

«ببینید كه تحت مراقبت هستید، نامة اعمال ما می رود پیش امام زمان ـ سلام الله علیه ـ هفته‎ای دو دفعه (به حسب روایت ) نكند كه خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمان ـ سلام الله علیه ـ یك وقت چیزی صادر بشود كه موجب افسردگی امام زمان ـ سلام الله‎علیه ـ باشد.»

«رهبر همة شما و همة ما وجود مبارك بقیة الله است و باید ماها و شماها طوری رفتار كنیم كه رضایت آن بزرگوار را كه رضایت خداست بدست آوریم.»

«خداوند… ما را موفّق كند كه به لقای جمال مبارك امام زمان ـ سلام الله علیه ـ موفق بشویم.»

«بحمدالله این كشور الآن در تحت عنایت حق تعالی و در تحت حمایت ولی عصرسلام الله علیه به مقامی رسیده كه می تواند راه خودش را طی كند.»

منبع:

صحیفة نور ـ ج 20 / ص 249

اعمال نیمه شعبان

ماه شعبان، هشتمین ماه از ماههای قمری است. ماهی بسیار شریف و منسوب به سید انبیاء صلی الله علیه و آله است از سفارشات نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است که می‌ فرمود
در این ماه برای جلب محبّت پیغمبر خود و برای تقرّب به سوی پروردگار خود روزه بدارید که در این صورت کسی که چنین کند خداوند او را دوست می‌دارد و در روز قیامت کرامت خود را نصیب او می‌گرداند و بهشت را بر او واجب می‌کند.
این ماه اعمالی دارد که برای سالک الی الله و آنان که دل در گرو معبود بسته‌اند بسیار با ارزش است تا در تحت لوای این اعمال به حقیقت عبودیت و بندگی خالق بی همتا که همان هدف و غایت از آفرینش تمامی موجودات است برسند
یقیناً برای رهپویان کوی وصال، کثرت اعمال سبب نمی‌شود که مأیوس از انجام دادن آن گردند و خود را محروم از فیوضات و عطایای واسعه ذات لایزال الهی کنند چرا که بر اساس قاعده «ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه» اگر همه اعمال را نمی‌توانیم به جا آوریم تمامی آن را ترک نکنیم.
بخش دوم: اعمال این ماه
اعمال این ماه دو قسم است. یک قسم مشترک بین همه روزها و شب‌های این ماه شریف است و قسم دوم اختصاص به روزهای معینی از ماه دارد.

اعمال مشترک:

۱٫ روزه داشتن که در روایات، از روزه این ماه به «کفاره گناهان بزرگ» تعبیر شده است.

۲٫ استغفار هر روز هفتاد مرتبه «استغفرالله و اسئله التوبه».

۳٫ صدقه دادن، از امام صادق علیه السلام نقل شده که خداوند صدقه این ماه را پرورش می‌دهد و در روز قیامت، آن صدقه به اندازه کوه اُحد دیده می‌شود.

۴٫ خواندن مناجات شعبانیه در هر روز.
۵٫ صلوات فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم السلام آن حضرت.

منبع:

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۵۴، ص۵۹؛ امالی، صدوق، ص۱۶،۱۷٫

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۶۰ و ۶۲٫

آیا خدا دین را به زور به انسانه تحمیل کرده...

 

شبهه می‌کنند که خداوند دینش را با زور به مردم تحمیل می‌کند، و در بیشتر آیات قرآن وعده‌ی عذاب می‌دهد، پس این خود نشان می‌دهد که فطرت انسان نیاز به خدا ندارد. چون اگر داشتند، با میل و اراده‌‍‌ی خود مسلمان می‌شدند، نه با زور و تهدید. پاسخ چیست؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر مسلمانی ارادی نبود، همین طغیان کنندگان نیز تسلیم امر پروردگارشان می‌شدند؛ پس همین که خودشان منحرف و معترضند، پاسخ مستند و مستدلی می‌باشد بر این که انتخاب دین اختیاری است و نه زوری و تحمیلی. آیا فقط هر کس مسلمان شده، با زور و تحمیل مسلمان شده است و کافران از این زور و تحمیل خداوند متعال، معاف و مستثنا شده‌اند؟!

پس با کمی تأمل و تفکر در مورد ادعا، پاسخ‌ها روشن می‌گردد؛ اما جهت توجه بیشتر ذهن، به چند مطلب پیرامون ساختار همین شبهه، اشاره می‌گردد:

توحید:

●- آیا ایجاد کنندگان این شبهه، قبول دارند که خدایی هست و سپس او را متهم می‌سازند که «دینش را به زور تحمیل می‌کند»! یا اصلاً وجود خداوند سبحان و بالتبع نبوت و دین را قبول ندارند؟!

اگر قبول دارند که خدایی هست، پس باید خود و هر چه هست را بنده و مخلوق او بدانند. باید از یک سو او را علیم و حکیم بدانند؛ منزه از هر عیب و نقص و توصیفی که مختص مخلوقات می‌باشد بدانند؛ و از سویی دیگر، خیال نکنند که خودشان بیشتر از خالق‌شان می‌دانند!

●- و اگر وجود خداوند سبحان را قبول ندارند، پس چرا می‌گویند: «خدا دینش را به زور تحمیل می‌کند»؟! چطور ممکن است که عاقلی وجود “فاعل” را قبول نداشته باشد، اما “فعل” را به او نسبت دهد؟!

●- نتیجه آن که این شبهه‌پردازان، هم جاهل هستند، هم کافر هستند و هم معاند. یعنی چنین نیست که قبول نداشته باشند، بلکه چون ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس، می‌دانند که خدایی هست و بازگشت به سوی اوست، اما به جنگ خالق خود و پروردگار عالمیان رفته‌اند.

دین:

●- آیا ایجاد کنندگان این شبهه، اصلاً می‌دانند که “دین” یعنی چه؟ اگر نمی‌دانند که نباید در مورد دین خدا سخن بگویند، و اگر می‌دانند، لابد آگاه هستند که خودشان نیز نوعی “نوعی” دین دارند و در عالم هیچ کسی “بی‌دین” نیست، ولو دینش حق نباشد و باطل باشد. در سوره الکافرون فرمود که به کفار بگو: «دین شما برای خودتان، دین من برای خودم»، یعنی کفار نیز دین دارند.

●- دین، به مجموعه‌ی جهان‌بینی، اعتقادات و بایدها و نبایدهای منطبق با آن گفته می‌شود، پس هیچ کسی بی‌دین نیست؛ حال خواه مسلمان یا مسیحی باشد، خواه هندو و بودایی، و خواه پیرو ایسم‌ها، و یا بنده و تابع هوای نفس خود و دیگران.

تمامی این ادیان، تشویق و تهدید دارند؛ حتی هوای نفس نیز با مشتهیات تشویق می‌کند و با فشارها تهدید می‌کند، آیا با زور تحمیل می‌کنند؟! یا هر گرونده‌ای با اراده و اختیار خود انتخاب کرده و به سوی محبوبش می‌رود؟!

اگر با زور تحمیل شده بود که همه یک دین داشتند.

زور و تحمیل:

●- به نظر می‌رسد حتی معنا و مصداق واژه‌هایی چون: «زور و تحمیل» را نمی‌دانند، وگرنه دست کم به خودشان نظری می‌انداختند و چنین ادعایی ننموده و به او افترا نمی‌بستند!

آیا خداوند متعال که به زعم آنها «دینش را به زور تحمیل می‌کند»، زورش به آنها و سایر کفار، مشرکان، منافقان، ظالمان، فاسدان و فاسقان نرسیده است؟!

اگر دین زوری و تحمیلی بود که برای کسی راه گریزی نبود و همگان اهل معرفت، ایمان، تقوا و عمل صالح می‌گردیدند!

اگر دین زوری و تحمیلی بود که دیگر نه پیامبر، وحی، کتاب، تعلیم و تربیت لازم بود، نه حق و حقوقی بیان می‌شد و نه توصیه‌ها و تأکید بر رعایت آنها کارآیی داشت، و نه کسی می‌توانست به انکار و دشمنی با او برخیزد!

تهدید:

●- معنای “تهدید” را نیز نمی‌دانند؛ و گرنه می‌فهمیدند که نه تنها “تهدید"، زور و جبری را به دنبال نمی‌آورد، بلکه می‌فهمیدند که تمامی شئون جزئی و کلی، شخصی و اجتماعی انسان، از یک سو با “تشویق” و از سوی دیگر با “تهدید” مواجه می‌باشد؛ مانند عقل و جهل – یا سلامتی و بیماری.

●- اگر قرار بود که حکومت‌ها و مردمان، با تهدید اصلاح شوند که هم اکنون جهان به بهشتی روی زمین مبدل می‌گردید. و اگر قرار بود که مردمان عاقل و صالح، با “تهدیدهای” جاهلان متکبر و زورگو، تسلیم گردند که ایستادگی و مقابله‌ای رخ نمی‌داد.

●- آیا اگر کسی فرزند خود را “تهدید” نماید که «اگر به مدرسه نرفته و درس نخوانی، بدبخت می‌شوی»، او به زور مجبور به تحصیل و فراگیری علوم می‌گردد؟!

●- اگر بگوید: «در صورتی که بی‌عقلی کنی و به سوی اعتیاد و فساد بروی، اولاً تو را از خانه بیرون می‌کنم و ثانیاً این خودت هستی که در آینده‌ها‌ی نزدیک و دور، معذب شده و به هلاکت خواهی رسید»؛ او مجبور می‌شود؟!

●- اگر مصلحی، جامعه‌ای را “تهدید” نماید که اگر “دوست شناس و دشمن شناس نباشید – اگر هوشیار و بصیر نباشید – اگر اهل کار و تلاش نباشید – اگر حافظ عزّت خود نباشید - اگر مقابل تهدیدات و دشمنی‌ها ایستادگی نکنید – اگر به تولید ملی اهمیت ندهید و …، آن جامعه به زور مجبور به رشد و کمال می‌گردد؟! و یا فقط جامعه‌ی عاقل و بصیر و سالم، درس می‌گیرند و به اختیار خود عمل می‌نمایند؟

فطرت و نیاز:

بدیهی است که معنای “فطرت و نیاز” را نیز نمی‌دانند و یا خود را به نادانی می‌زنند! بالاخره بخواهند یا نخواهند، انسان “غنی = بی‌نیاز” نیست، نه در اصل وجودش (نیاز به خالق) و نه حیات و رشدش (نیاز به ربّ، رازق، هادی و …)؛ بنابراین، خود را با عقل و فطرت، نیازمند به غیر می‌بیند؛ و با همان عقل و فطرت، به سوی “غنی = بی‌نیاز” گرایش دارد، نه به سوی سایر نیازمندان مانند خود و یا نیازمندتر از خود. منتهی عقل و فطرت که محجوب و مستور گردید، به اوهام متکی می‌گردد و غیر خدا را معبود می‌گیرد.

هدایت:

●- فرض کنید که به کسی بگویند: «شما باید بروید» و خودش هم می‌بیند که در حال رفتن است؛ اما نگویند: «به کجا بروی؟ چگونه باید بروی؟ و چرا»؟! خب، حال او چه کند؟ به کجا برود و چگونه و چرا؟! چنین رفتنی، حاصلی جز گمراهی و سرگردانی “ضلالت” و بالتبع “هلاکت” دارد؟!

●- پس چگونه فرض می‌کنند که اگر پروردگار علیم و حکیم نفرماید که چه راهی به کدام مقصد می‌رسد و هر کاری، چه نتیجه و عاقبتی دارد، هدایت صورت گرفته و هر کس به دلخواه خود مسلمان می‌شود؟! این چه منطقی است؟!

●- پس، نه تشویق خداوند متعال جهتی را به زور تحمیل می‌نماید و نه تهدید او؛ بلکه همه تعلیم برای هدایت است، و قیام کنندگان به علم، به عقل و به قسط، هدایت می‌شوند.

“تعلیم"، یعنی علم آموختن و آگاه نمودن. یعنی به انسان می‌آموزد که “اول و آخر” کجاست؟ اگر این راه را برود، به چه نتایج و مقاصدی می‌رسد و اگر آن را برود، به چه نتایج و مقاصدی می‌رسد.

تشویق و تهدید، اگر از سوی علیم و حکیم و صالح می‌باشد، همه تعلیم است. چنان که مهندس می‌گوید: «اگر زیربنا را چنین ساختی، استقامت این ساختمان برای اهداف احداث آن مستحکم می‌گردد – و اگر چنان ساختی، فرو می‌ریزد» - تعلیم خداوند متعال با تشویق و تهدید، همان تعلیم عاقبت امور و نشان دادن راه، مقصد و برنامه برای هدایت می‌باشد؛ همان «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ – به درستی که راه رشد از گمراهی روشن شد» می‌باشد؛ و اگر می‌خواست، بر انسان نیز چون سایر مخلوقات تحمیل می‌نمود. لذا فرمود:

«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (الإنسان، 3)

ترجمه: ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.

بنابراین، “تشویق یا تهدید"، در هیچ امری، جهتی را به زور تحمیل نمی‌کند.

اعتراض‌شان به خالقیت و ربوبیت اوست:

پس این عده، منکر خدا (ملحد) نیستند، چرا که به وجودش اذعان دارند، اما معاند (دشمن) هستند که بدتر از کافر است. لذا او را با افتراهای گوناگون متهم و محکوم می‌کنند، تا مردمان را گمراه سازند. [درست مانند ابلیس لعین]!

●- اعتراض‌شان به خالقیت این است که چرا «آتش را سوزاننده و پوست و گوشت مرا سوزنده خلق کردی؛ بعد تعلیم دادی که داخل آتش نرو و اصلاً بدون لباس محافظ (لباس تقوا) به آن نزدیک نشو که می‌سوزی»؟! با جهل و تکبر تمام می‌گوید: «من دلم می‌خواهد نه تنها با آتش بازی کنم، بلکه داخلش بروم؛ پس چرا مرا می‌سوزاند؛ تو این را در چگونگی خلقت به ما تحمیل کرده‌ای»؟!

●- اعتراض‌شان به ربوبیت نیز این است که «چرا برای هر موضع، جهت، راه و کاری، فرجامی گذاشته‌ای که در اختیار ما نیست و تحمیلی می‌باشد»؟! و «چرا نقشه راه فرستادی و اصول، قوانین و چارچوب‌ها و مقرراتش را وضع و بیان نمودی»؟! با جهل کامل و تکبر تمام می‌گوید: «دلم می‌خواهد به هر راهی که خواستم بروم، هر کاری که خواستم بکنم، مرتکب به قتل، سرقت، جنایت، تجاوز، فسق، فساد، فحشا و … بگردم؛ اما نتیجه‌اش آن باشد که من می‌خواهم، نه آن که تو قرار دادی – و این تحمیل است»؟!

در واقع می‌گوید: چرا خالق، مالک و ربّ تو هستی و “من” نیستیم؛ این یک تحمیل به “من” است! و این “من” همان شیطان و تکبر شیطانی می‌باشد.

منبع اخبار نیوز

 

احترام به پدر سبب آمرزش گناهان

                                                                     آقا جون عاشقتم

گاهی اوقات انسان با وسوه‌های نفس و شیطان دچار آلودگی و گناه می‌شود که برای رهایی از این بحران باید به توبه و استغفار روی آورد. اما انسان در اثر گناه زیاد از توبه و انابه به درگاه الهی نا امید می‌شود، حال برای چنین فردِ ناامیدی چه راه کاری غیر از عبادت و توبه و استغفار در نظر داریم؟ این راه کار را در کلام دین و دستورات اهل بیت علیهم‌السلام وجود دارد.

رسول اکرم(ص) در این زمینه فرموده‌اند: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا مِنْ عَمَلٍ قَبِیحٍ إِلَّا قَدْ عَمِلْتُهُ فَهَلْ لِی مِنْ تَوْبَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَهَلْ مِنْ وَالِدَیْکَ أَحَدٌ حَیٌّ؟ قَالَ أَبِی‏ قَالَ‏ فَاذْهَبْ‏ فَبَرَّهُ‏ قَالَ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ کَانَتْ أُمُّهُ؛ مردی خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: ای رسول خدا، من هیچ کار زشتی نمانده که انجام نداده باشم، آیا می‌توانم توبه کنم؟ رسول خدا(ص) فرمود: آیا هیچ یک از پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: بله، پدرم. حضرت فرمود: برو به او نیکی کن (تا آمرزیده شوی). وقتی او راه افتاد حضرت رسول(ص) فرمود: کاش مادرش زنده بود.»

حال جای سؤال است که احترام به والدین چه برکاتی دارد که این چنین باعث آمرزش چنین شخصی با این همه آلودگی می‌شود. یا باید کمی تأمل کرد چرا حضرت رسول(ص) توصیه به توبه یا نماز خاص یا عبادت خاصی را نکردند و خدمت به والدین را توصیه کردند.

امام سجادعلیه‌السلام در رساله حقوق می‌فرمایند:

خدایا! اطاعت والدین را برای من گوارا قرار بده چنان که آب خنک را برای یک انسان عطشان محبوب و گوارا قرار می‌دهی؛ تا اطاعت و خواسته آن‌ها را بر خواهش‌های نفس خود مقدم بدارم. خدایا! چنان کن که کارهای خوب و خدمات آن‌ها در چشم من زیاد جلوه کند؛ اگر جه آن کارها کم و کوچک باشد و خدمات و نیکی‌های زیاد و طولانی مدت من در نظرم نا چیز باشد.

بنابراین،‌ فرزندان نمی‌توانند به عذر این که ما نمی‌دانیم چگونه با پدر و مادر خود معاشرت کنیم، مرتکب خطا شوند، امام سجاد (ع) در قالب دعا می‌فرمایند : باید به وظایف خود نسبت به پدر و مادر علم پیدا کنیم. همچنین فرزند باید از خدا بخواهد که به او قدرت بدهد تا به آموخته‌هایش دقیق و صحیح عمل کند، یعنی بتواند خود را در مسیر خدمت و اطاعت والدین قرار بدهد؛ آن هم نه از روی کراهت و سختی و زحمت.

منبع:

رساله حقوق امام سجاد (ع)

چرا باید به پدر خود احترام بگذاریم

یکی از سنت‌های زندگی، بحث بازتاب دنیایی عمل است و معمولاً همه انسانها هر چند غیر معتقد به مذهب خاص، به این مطلب اذعان دارند که نتیجه خوبی و بدی اعمال را در این دنیا خواهیم دید یا به بفرموده خداوند در قرآن: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها؛ اگر نیکى کنید به خود مى‌‌کنید، و اگر بدى کنید به خود مى‏ کنید.» اگر انسان کمی عاقل باشد و به فکر زندگی حداقلی دنیای خود هم باشد، باید فرمول «هر چه کنی به خود کنی/ گر همه نیک و بد کنی» را رعایت کند. لذا باید در باب احترام به پدر هم این دستور را رعایت کنیم که امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) فرمودند:

«بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ؛ با پدرانتان خوش‌رفتاری کنید تا فرزندانتان با شما خوش‌رفتاری کنند.» یعنی برای اینکه فرزندانمان با ما خوش رفتاری کنند و در زمان کهولت سن، گرفتار بی‌مهری فرزندان قرار نگیریم، باید احترام به پدر را رعایت کنیم. البته خوب می‌دانیم که این دلیل برای کسانی است که دنبال مزد هستند و دوست دارند پاداش کارشان را بگیرند یا بچه هایشان آنها را احترام کنند، و الا احترام به پدر از اوجب واجبات است.

در سیره علما و مراجع هم این احترام به والدین بسیار مشهود بوده است. در احوالات حضرت آیت‌الله بهجت نقل می‌کنند: «زمانی‌که آیت‌الله بهجت در نجف مشغول تحصیل و تهذیب نفس بودند، عده‌ای که مطالب عرفانی را قبول نداشتند، نامه‌ای برای پدر آقای بهجت می‌فرستند و در مورد ایشان بدگویی می‌کنند و می‌گویند ممکن است فرزندت از درس و بحث، خارج شود. پدر بزرگوار ایشان نامه‌ای برای آقای بهجت می‌نویسد که من راضی نیستم جز واجبات، عمل دیگری انجام دهی، حتی راضی نیستم نماز شب بخوانی، آقای بهجت می‌فرماید: وقتی نامه ی پدرم به دستم رسید، خدمت آقای قاضی رسیدم و نامه را به ایشان نشان دادم، ایشان فرمودند: شما مقلد چه کسی هستید؟ گفتم: من مقلد آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی هستم، فرمودند: باید بروید از مرجع تقلیدتان بپرسید.

آقای بهجت می‌فرماید: من نزد آقا سید ابوالحسن اصفهانی رفتم و از ایشان کسب تکلیف کردم، ایشان فرمودند: باید حرف پدرت را اطاعت کنی، از آن موقع به بعد آقای بهجت سکوت می‌کنند و چیزی نمی‌گویند.

آیت‌الله بهجت(ره) در سکوت مطلق فرو می‌روند و حتی برای خرید، از خادم مدرسه تقاضا می کنند تا این کار را برای ایشان انجام دهد؛ چرا که سخن گفتن از واجبات نیست و کار و فعل مباحی است حتی ایشان خیلی کم در کوچه و خیابان رفت و آمد می کردند و تمام این کارها به خاطر این بود که می خواستند از دستور پدرشان اطاعت کنند.»

از این رو فرخی سیستانی در آثار احترام به پدر چنین سروده است:

«هر آن پسر که پدر، زان پسر بُوَد خشنود/ نَه روز او بد باشد، نه عیش او دشوار.»

منبع:

سخنان ایت الله بهجت درباره ارزش پدر ،ج4ص،34

بابام یعنی دنیام ....

پشتم به تو گرم است. نمی‏دانم اگر تو نبودی، زبانم چطور می‏چرخید، صدایت نزنم!
راستش را بخواهی، گاهی، حتی وقتی با تو کاری ندارم، برای دل خودم صدایت می‏زنم؛ بابا!
آن‏قدر با دست‏هایت انس گرفته‏ام که گاهی دلم لک می‏زند، دستانم را بگیری.
هر بار دستانم را می‏گیری، خیالم راحت می‏شود؛ می‏دانم که هوایم را داری و من میان ازدحام غریبی،
گم نمی‏شوم و تو هیچ وقت دستم را رها نمی‏کنی …

یه خواهش خواهرانه : قدر باباهاتون و بدونید ….

چگونه مى شود كارى بدون مقدمات و شرايط انجام گيرد؟!

چگونه مى شود كارى بدون مقدمات و شرايط انجام گيرد؟!

اگر مى خواهيد دعا كنيد و واقعا دعا و خواستن از خدا باشد، دعا تشريفاتى دارد، اگر مى خواهيد از ناحيه ى دعا به جايى برسيد، زبان حالتان اين باشد: تسليم خدا هستيم ، هر چه بخواهد بكند، بنا داريم عمل به وظيفه ى بندگى كنيم . آيا با اين حال خدا ما را به دست گرگ مى دهد؟!او مى تواند تمام مصيبت هاى اهل ايمان را تدارك و جبران كند،ولو خراش و خدشه اى باشد. در صورت روشنايى (راه و تكليف ) راه برويد، و اگر روشن نبود عصا را به زمين بكوبيد و احتياط كنيد.
 منبع:
 
در محضر ایت الله بهجت ج1،ص341.

ایا گشایشی در کارها می خواهی ....

در خصوص چگونگی گشایش در کارهای آمده است: پروردگارا! از سوی خود رحمتی به ما عطا کن و برای ما رشدی در کارمان فراهم ساز.

«رَشَد» به معنای رُشد، نجات ورضای الهی آمده است. در داستان اصحاب کهف، داستان موسی وخضر (آیه 66)  و پیامبر اسلام (آیه 23)

از این آیه می‌آموزیم و درس می‌گیریم که:

1- برای حفظ دین، جوانمردی،‌گذشت از رفاه و آسایش و هجرت لازم است.

«اَوَی الفِتیَة الی الکهف» (با توجه به آیه‌ اول)

2- دعا همراه با تلاش و حرکت مؤثر است. «اَوَی … ربّنا»

3- هجرت از محیط فاسد برای حفظ ایمان و ارزش‌ها، کاری جوانمردانه است.

«اَوَی الفِتیَة الی الکهف»

4- هجرت و قیام برای خدا، زمینه دریافت امدادهای الهی است.

«اَوَی الفِتیة الی الکهف فضربنا»

آن که طبیعتش را بر عقلش حاکم گردانیده است، در محکمه هر بخردی محکوم است.

منبع:

کهف/ 10

ان رسول الله صلی الله علیه و آله أفضل الراسخون فی العلم


ویژگی دیگر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم، علمی است که خداوند به ایشان عطا فرموده است.

علم و آگاهی ایشان بالاترین آگاهی و دانشی بوده که میان انسان ها وجود داشته است.

خداوند می فرماید: «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیک الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ عَلَّمَک ما لَمْ تَکنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیک عَظیماً»

و خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد؛ و آنچه را نمی دانستی، به تو آموخت؛ و فضل خدا بر تو(همواره) بزرگ بوده است.

علم الهی، علم لَدُنی خداوند می باشد که به پیامبر عطا شده است و رسول به وسیلۀ آن می تواند، اسرار هستی را به دست آورد.

خدای متعال می فرماید: «وَ ما یعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» در حالی که تفسیر آن ها را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند.

در روایتی نقل شده است: «ان رسول الله صلی الله علیه و آله أفضل الراسخون فی العلم»

منبع:

نساء 113

آل عمران؛ 7

ویژگی پیامبر در قران را بیان کنید ....


دومین ویژگی قرآنی مسأله مهربانی و رئوف بودن ایشان است که خداوند حضرت را این گونه معرفی می کند «لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ؛ »

قطعاً، برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت ] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.

رئوف و رحیم از ویژگی های پیامبر اکرم است؛ همان گونه که خداوند در قرآن کریم خود را رئوف و مهربان می نامد، پیامبر اکرم را نیز این گونه معرفی می کند.

وجود مقدس پیامبر و اخلاق و رفتار ایشان، مایۀ دفع ضرر و جذب منافع برای همه به ویژه مسلمانان است.

اگر پیامبر اکرم دارای سجایای اخلاقی نبودند، نمی توانستند این وظیفه سنگین را به سرانجام برساند.

قرآن کریم درباره اخلاق نیک پیامبر اعظم می فرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک ».

پس به [برکتِ ] رحمت الهی، با آنان نرم خو [و پُر مِهر] شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند.

خداوند متعال در آیه دیگر اشرف مخلوقات را رحمت برای جهانیان معرفی کرده و می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناک إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»

بنابراین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، نه تنها برای مسلمانان بلکه برای تمام جهانیان رحمت است.

درروایتی از أنس بن مالک نقل شده که می گوید: ده سال خدمتگذاری پیامبر را کردم، حضرت حتی یکبار به من اُف نگفتند؛ هر کاری را انجام دادم به من نمی فرمود: چرا انجام دادی و کاری را که انجام نمی دادم مرتب به من نمی فرمود: چرا انجام ندادی؛ حتی با بردگان خود نیز این چنین رفتار می کردند و این مهربانی را در همه جا و در همه حال برای خانواده و اطرافیان خود برای مسلمانان داشته که درس و الگویی برای همه می باشد.

منبع:

توبه آیه 128

آل عمران 159

انبیاء 107

گناهانی که بخشیده نمی شوند کدامند؟

 

گناهانی که بخشیده نمی شوند کدامند؟

یأس و نومیدی از رحمت و مغفرت الهی از بزرگترین گناهان است؛ زیرا آنچه سبب یأس از رحمت و مغفرت پرودگار عالم می شود، ضعف اعتقاد به قدرت و کرم و رحمت بی پایان اوست و قرآن مجید آن را از صفات کفار قرارداده است و می فرماید:(وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ، و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس می‌شوند!)

هر شخصی که مرتکب گناهی می شود تا وقتی مأیوس نباشد در صدد توبه بر آمده و با استغفار آمرزیده می­شود ولی شخص مأیوس آمرزیده شدنی نیست زیرا امیدی به آمرزش و مغفرت الهی ندارد تا توبه نماید.

خداوند تبارک و تعالی خودش را در قرآن به قبول کننده توبه توصیف می­فرماید:(وَ هُوَ الَّذی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ، او کسی است که توبه را از بندگانش می‌پذیرد و بدیها را می‌بخشد، و آنچه را انجام می‌دهید می‌داند.)

و اسماء شریفه تواب، غفار، غفور، غافرالذنب، قابل التوب را از اسماء خود قرار داده است و به طور عموم گناهکاران را به سوی خود دعوت فرموده و آنها را امر به توبه کرده و برای علاج یأس در این مورد تامل در مفاد این آیه شریفه کافی است که فرمود: (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ، بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است)

در این آیه شریفه چند نکته ظریف وجود دارد که بسیار قابل توجه می­باشد:

خداوند فرمود: (یا عِبادِیَ) که متضمن لطف خطاب است و نفرمود ( یا ایها العصاة) ای گناهکاران، فرمود (أَسْرَفُوا) که مشتمل بر رفق در خطاب است و نفرمود (اخطئوا)

فرمود (لا تَقْنَطُوا) که صریحاً دلالت بر نهی از نومیدی و حرام بودن یأس از آمرزش دارد.

جمله قبل را به جمله (إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ) مؤکد فرمود که عمومیت داده آمرزش خود را به تمام گناهان فرمود (جَمیعًا) یعنی همه گناهان و آن را مخصوص به بعضی نکرد و موکد فرموده آن را به جمله (إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ) که خدا بخشاینده و مهربان است.

پس بنابراین تمامی گناهان قابل بخشش بوده و نبایستی از درگاه حضرت حق ناامید گشت؛ اما آن چه مهم است توفیق توبه و عمل به شرایط آن از جمله ندامت و پشیمانی از گناه و عزم و تصمیم جدی بر ترک گناه و عدم بازگشت و ارتکاب مجدد آن واین که اگر گناهی را که مرتکب شده از حق الناس است بر ای توبه بایستی رضایت آن شخص را تحصیل نماید و اگر از حق الله است، از ارتکاب آن خودداری نماید و چنانچه اعمالی را ترک نموده که قضا و یا کفاره دارد، آنها را جبران نموده و …

نقل یک حدیث:

(جابر نقل می­ کند که زنی خدمت رسول خدا(ص) آمد، عرض کرد: زنی بچه خود را به دست خود کشته، آیا برای او توبه است؟ فرمود قسم به خدائی که جان محمد (ص) در قبضه قدرت اوست، اگر آن زن هفتاد پیغمبر را کشته باشد و پشیمان شود و توبه نماید و خدای تعالی صدق او را بداند که دیگر به هیچ گناهی رجوع نمی­نماید توبه­اش را قبول می­فرماید و گناهانش را عفو می­کند به درستی که توبه کننده از گناه مثل کسی است که گناه نکرده است.)

منبع:

[1]- سوره یوسف آیه 87 .

[2]-سوره شورا آیه 25.

[3]-سوره زمر آیه 53.

[4]-لئالی الاخبار باب 3 صفحه 23.

دو خطر در زمان امام سجاد (ع)

امت اسلام در روزگار امام سجاد(عليه السلام) با دو خطر عمده مواجه بودند:

خطر اول
اولين خطرى كه جامعه اسلامى را تهديد مى كرد گشوده شدن مرزهاى فرهنگى جامعه اسلامى به روى فرهنگ هاى گوناگونى بود كه از سرزمين هاى فتح شده به سوى جامعه اسلامى سرازير شده و ممكن بود ذوب شدن و از دست دادن اصالت امت اسلام را در پى داشته باشد، چنين عصرى نياز مبرمى به يك حركت علمى داشت تا اصالت فكرى و شخصيت ممتاز تشريعى امت اسلام را كه برگرفته از قرآن و سنت بود در برابر فرهنگ هاى نو ظهور تحكيم و تأييد كرده و با كاشتن بذر اجتهاد شخصيت امت اسلام را اصالت بخشد.

اين همان كارى بود كه امام سجاد(عليه السلام) به انجام آن كمر همت بست، او مجلس درس خويش را در مسجد نبوى آغاز آرد و معرفت اسلامى را در قالب تفسير، حديث، فقه، علوم تربيتى و عرفان از چشمه سار علوم پدران پاكش به مردم ارزانى داشت. چنين بود كه اين جلسات درس، عده اى از فقهاى مسلمان را تقديم جهان اسلام كرده، پايه گذار مكاتب بعدى فقه اسلامى شده و سنگ بناى حركت پوياى فقه گرديد.

خطر دوم
دومين خطرى كه جامعه اسلامى را در آن زمان تهديد مى كرد فراموش شدن ارزش هاى اخلاقى بود كه پيامد جريان رفاه زدگى، دنيا گرايى و زياده روى در استفاده از تجملات حيات محدود دنيا بود.
امام زين العابدين(عليه السلام) در مقابله با اين خطر بزرگ كه موجب لرزش شديد و از هم پاشيدگى شخصيت اسلامى جامعه از درون گشته و جامعه را از استمرار رسالت خود باز مى داشت سلاح دعا را برگزيد، از اين رو است كه «صحيفه سجاديه» را مى توان به تعبيرى يك حركت اجتماعى بزرگ دانست كه ضرورت هاى جامعه، امام سجاد(عليه السلام) را به انجام آن واداشته بود جدا از اينكه اين كتاب يك ميراث الهى بى همتا است كه تا ابد منبع فيض و مشعل هدايت و مدرسه تهذيب و اخلاق بوده و انسانيت همواره محتاج اين ميراث محمدى و علوى است، احتياجى كه روز به روز به تناسب افزايش اغواگرى هاى شيطان و فريبندگى هاى دنيا فزونى مى يابد.

منبع:

مقدمه صحيفه سجاديه، شهيد سيد محمد باقر صدر(ره)  به نقل از كتاب پيشوايان دين، ج امام سجاد(ع)، ص19

اعمال ماه شعبان...

 


*اعمال ماه شعبان

اعمال مشترکه ماه شعبان آن چند امر است:

- هر روز هفتاد مرتبه بگوید: اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ

- هر روز هفتاد مرتبه بگوید: اَسْتَغْفِرُاللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیهِ و در بعضى روایات الْحَىُّ الْقَیومُ پیش از الرَّحْمنُ الرَّحیمُ است و عمل به هر دو خوبست و از روایات مستفاد مى‌شود که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است و هر که هر روز از این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که هفتاد هزار در ماه‌هاى دیگر استغفار کند.

- در این ماه تصدق کند، اگر چه به نصف دانه خرمایى باشد تا حق تعالى بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند، از حضرت صادق(ع) منقول است که از آن جناب سوال کردند از فضیلت روزه رجب فرمود: چرا غافلید از روزه شعبان، راوى عرض کرد: یابن رَسول الله چه ثواب دارد کسى که یک روز از شعبان را روزه بدارد؟ فرمود: به خدا قسم! بهشت ثواب اوست، عرض کرد: یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: تصدق و استغفار، هر که در ماه شعبان تصدق کند، حق تعالى آن را تربیت کند، همچنان‌که یکى از شما شتر بچه‌اش را تربیت مى‌کند تا آنکه در روز قیامت به صاحبش برسد، در حالتى که به قدر کوه احد شده باشد.

- در تمام این ماه هزار بار بگوید: لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَلانَعْبُدُ اِلاّ اِیاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ که پاداش بسیار دارد، از جمله آن‌که عبادت هزار ساله در نامه عملش بنویسند.

- در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت نماز کند، در هر رکعت بعد از حمد صد مرتبه توحید و بعد از سلام صد بار صلوات بفرستد تا حق تعالى هر حاجتی که دارد، برآورد، از امر دین و دنیاى خود و روزه اش نیز فضیلت دارد و روایت شده که در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمان‌ها را زینت مى‌کنند، پس ملائکه عرض مى‌کنند: خداوندا! بیامرز روزه‌داران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان، در خبر نبوى است که هر که روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه دارد، حق تعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجت‌هاى آخرت او را برآورد.

- در این ماه صلوات بسیار فرستد.

- در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن صلوات مَرْویه از حضرت امام زین العابدین (ع) را بخواند.

- صدقه دادن در این ماه، اگر چه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام می‌کند.

- از جمله اعمالی که در ماه شعبان به آن سفارش شده تمرین سکوت برای اندیشیدن درخویش است و آماده شدن برای بهره برداری بهتر از ماه رمضان.

منبع:فضایل ماه رجب ، شعبان رمضان ؛ صفحه ۵۵

آیا مناجات های شعبانیه تاثیری دارد ؟؟؟....


یکی از کارهایی که بزرگان و پیشوایان دین در این ماه انجام می دادند، مناجات با رب الارباب است از جمله مناجات ها مناجات معروف شعبانیه است که از امیرالمؤمنین و فرزندان او است که در ماه شعبان می خواندند و آن مناجاتی است که برای اهلش عزیز و گرامی است و برای خاطر آن به ماه شعبان مأنوس می شوند بلکه انتظار آن را می کشند و مشتاق آمدن ماه شعبان می شوند و در آن مناجات علوم سرشاری در کیفیّت معامله بنده با خدای متعال است که در آن اظهار ادب در طریق معرفت حق و سؤال و دعا و استغفار نسبت به خدای خود بیان شده و استدلالات ظریف و لطیفی که سزاوار مقام عبودیّت برای استحکام مقام امیدواری مناسب حال مناجات است، ذکر کرده و دلالت صریح و روشن در معنای قرب و لقای خداوند و دیدار او تنظیم شده است که به آن وسیله شبهات انسانها و شکیّات منکران و وحشت اهل شک و شبهه را برطرف کرده است.

حال به فرازهایی از مناجات این ماه اشاره می شود.

لازم به ذکر است که این مناجات مهم ترین اعمال این ماه است بر انسان ها که بعضی فقرات آن را در تمام سال ترک نکند گرچه در قنوت نماز خویش و سایر حالات روزمرّه خود به آن با خدای خود ارتباط پیدا کند.گفتنی است غفلت از آن غفلت از همه خوبی های این ماه است.

آنجا که می گوید: انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النّور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلّقة بعزّ قدسک

یعنی ای خدا واضح و روشن ساز چشمهای دل و جان ما را به شعایی که با آن به تو نظر کنند، تا اینکه این چشمها و دلها، پرده های نور را پاره کند و به معدن عظمت و بزرگی مقام تو واصل گردد و روح و روان ما به واسطه ارتباط با تو عزیز و بر هواهایمان غالب و پیروز شود.

و لازم است بیشتر تأمّل و دقت نماید که آیا در قلب او چشمی هست که به وسیله آن درک نور کند و از خود بپرسد آن پرده های نور چیست؟ و آیا آن چیزی که به نور تو محتجب شده و به معدن عظمت و بزرگی مقام تو متّصف است، چه می باشد؟

منبع:

مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.

نماز در شب نیمه شعبان


امام صادق(ع) در مورد با فضیلت ترین دعاها در شب نیمه شعبان می فرمایند:

هنگامی که نماز عشاء را به جای آوردی دو رکعت نماز بگزار، در رکعت اول، حمد و سوره قل یا ایّها الکافرون و در رکعت دوم توحید بخوان پس از سلام سی سه مرتبه سبحان اللّه، سی سه مرتبه الحمد لله و سی و چهار مرتبه اللّه اکبر سپس بگوید: یا من الیه ملجأ العباد پس از آن سجده کند و بیست مرتبه بگوید یا رب هفت مرتبه یا الله و هفت مرتبه لاحول ولا قوّة الّا باللّه ده مرتبه ماشاء اللّه لاقوّة الّا بالله سپس صلوات بر پیامبرص بفرستد و حاجات خود را بخواهد، حضرت فرمود به خدا قسم خدای متعال به کرم و فضل خود، آنرا به تو می دهد.

در حدیث دیگر آمده است که رسول خداص فرمود: در شب نیمه شعبان خواب بودم که جبرئیلع نزد من آمد و گفت: یا محمّدص آیا در این شب به خواب می روی؟ گفتم: ای جبرئیل مگر امشب چه شبی است؟ گفت: نیمه شعبان است، برخیز یا محمّدص پس مرا به پا داشت و مرا به بقیع برد به من گفت، سر خود را بلند کن، این شبی است که در آن درهای آسمان باز است و درهای رحمت و رضوان و مغفرت و توبه و جود و احسان باز است و خداوند به شماره موها و پشمهای چهارپایان آزاد می کند و نیز در آن شب اجلها و ارزاق مردم از این سال به سال دیگر تقسیم می گردد و هرچه در تمام سال اتّفاق می افتد در این شب وارد می گردد.

منبع:

مفاتیح الجنان، ص 278، از ابی یحیی.

المراقبات، ص 185.

 

روزه داری در ماه شعبان


پیامبر می فرمایند: شعبان ماه من است هر کس یک روز از این ماه را روزه بدارد بهشت بر او واجب می شود، و در برخی احادیث از شعبان به سید و سرور ماهها تعبیر شده است.

در روایتی از حضرت صادق(ع) گزارش شده که هنگامی ماه شعبان فرا می رسید، پدرم امام سجادع اصحاب و یاران خود را جمع می کرد و چنین می فرمود:ای اصحاب من، می دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول ص می فرمود:

شعبان ماه من است پس روزه بدارید برای دوستی و محبت پیامبر خود و برای تقرّب و نزدیک شدن به پروردگار، به حق آن خدایی که جان علی بن الحسین به دست قدرت اوست، سوگند یاد می کنم که از پدرم حسین بن علیع شنیدم که او نیز از پدرش امیرالمؤمنینع شنیده است که می فرماید: هر کس روزه بدارد ماه شعبان را برای محبّت پیامبرص و تقرّب به سوی خدا، خدا او را دوست دارد و او را به کرامت و بزرگواری خود در قیامت نزدیک گرداند و بهشت را بر او واجب نماید.

از صفوان جمال روایت شده که می گفت امام صادق(ع) به من فرمود وادار کن کسانی را که در اطراف تو هستند به روزه ماه شعبان. گفتم فدایتان شوم. مگر در فضیلت آن چیزی می بینید فرمودند: بلی به درستیکه رسول خدص هرگاه می دید هلال ماه شعبان را، امر می فرمود به منادی که در مدینه ندا می کرد: ای اهل مدینه من از جانب خداوند به سوی شما مبعوث شدم آگه باشید که شعبان ماه من است. پس خدا رحمت کند کسی را که مرا بر ماه من یاری کند یعنی روزه بدارد

از امام صادق روایت است که امیرالمؤمنینع فرمود: ما فاتنی صوم شعبان مذ سمعت منادی رسول اللّهص ینادی تلی شعبان فلن یفوتنی ایّام حیاتی صوم شعبان ان شاء اللّه روزه ماه شعبان از من فوت نشد از زمانی که شنیدم منادی رسول خدص فریاد می کرد. بنابراین هرگز روزه ماه شعبان از من در ایام زندگانی ام فوت نخواهد شد.اگر خدا بخواهد.روایت شده که روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خداست.

روزی در نزد امام صادق(ع)، ذکر روزه ماه شعبان به میان آمد. حضرت فرمود که در فضیلت روزه شعبان چنین و چنان است. حتّی آنکه مردی مرتکب خون حرام می شود پس در ماه شعبان روزه می گیرد. به او نفع بخشیده و او آمرزیده می شود.

اعمال زیادی در ماه شعبان وارد شده ولی آنچه از روایات استفاده می شود این است که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است. هر که در هر روز این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که هفتاد هزار مرتبه در ماههای دیگر استغفار کرده است. عمل دیگری که در این ماه سفارش شده صدقه دادن است اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایی باشد. تا خداوند بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند.

عمل دیگر روزه ماه شعبان آنچه در قبل گذشت، از امام صادق(ع) درباره فضیلت روزه ماه رجب سؤال کردند حضرت فرمود: چرا از روزه ماه شعبان غافلید؟ پرسیدند کسی که یکروز از شعبان را روزه بدارد چه قدر ثواب دارد؟ فرمود: به خدا قسم بهشت ثواب اوست

دوباره پرسیدند بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود تصدّق و استغفار. هر که در این ماه صدقه دهد خداوند او را تربیت کند. همچنان که یکی از شما بچه شترش را تربیت می کند تا آنکه در روز قیامت به صاحبش برسد.

روزه ماه شعبان به خصوص در پنجشنبه ماه ثوابی بسیار دارد، روایت شده که در هر پنجشنبه ماه شعبان آسمانها را زینت می کنند، پس ملائکه عرض می کنند: خداوندا روزه داران این روز را بیامرز و دعای آنها مستجاب می شود. همچنین پیامبرص فرموده: هر که روز دوشنبه و پنجشنه شعبان را روزه دارد حقتعالی 20 حاجت دنیوی و 20 حاجت اخروی او را برآورده می سازد.

در این ماه صلوات بر محمّد و آل محمدص بسیار سفارش شده. همچنین نمازهای بسیار سفارش شده که برای طریقه انجام آن به مفاتیح الجنان مراجعه فرمائید.

در مجموع این ماه انجام نماز، روزه، زکات، امر به معروف و نهی از منکر، صدقه بر فقرا و مساکین، نیکی به پدر و مادر و همسایگان و اصلاح بین بستگان سفارش بسیار شده است.

منبع:

وسایل الشیعه، ج 10، ص 480.

کافی، ج 4، ص 93.

 

ماه شعبان

ماه شعبان ماه دعا و مناجات با خداست. ماه تهذیب و آمادگی برای ورود به رمضان است. اعمال و دعاهای فراوانی در این ماه وارد شده است. تولد امام حسین، امام سجاد، حضرت ابوالفضل و حضرت مهدی علیهم السلام در این ماه واقع شده است. مناجات شعبانیه از مهمترین دعاهای این ماه است. مناجاتی که در ماه شعبان هست و من در نظر ندارم که در هیچ یک از ادعیه گفته شده باشد که ادعیه مال همه ائمه است؛ این دعای شعبان، مناجات شعبان، مناجات همه ائمه است و در این، مسائل بسیار هست؛ معارف بسیار هست و ادب این که انسان چه جور باید با خدا مناجات کند. ما غافلیم از این معانی که وضع چی است.

در ماه رجب دائم استغفار کنید


ماه رجب فرصت خوبی است؛ ماه دعاست، ماه توسل است، ماه توجه است، ماه استغفار است. دائم هم باید استغفار کنیم. هیچ کس هم خیال نکند که من از استغفار مستغنی ام. پیغمبر خدا میفرماید که: «انّه لیغان علی قلبی و انّی لأستغفر اللَّه فی کلّ یوم سبعین مرّة». بلاشک پیغمبر هم حداقل روزی هفتاد مرتبه استغفار میکرد. استغفار برای همه است؛ بخصوص ماها که در این تحرکات مادی، در این دنیای مادی غرقیم و آلوده ایم. استغفار بخشی از این آلودگی را پاکیزه میکند و از بین میبرد. ماه استغفار است؛ ان شاءاللَّه فرصت را مغتنم بشماریم.

منبع:

بیانات رهبردر دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی

از هرساعت ماه رجب برای به دست آوردن توجه الهی استفاده کنید


ماه رجب، ماه مبارکی است؛ ماه توسل و تذکر و توجه و تضرع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهای محتاج و نیازمند ما به ذیل لطف و فضل الهی است. این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خداست. در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، میتواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همه ی نعمتهای دنیا پوچ است؛ یعنی میتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد. بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! ای صاحبان دلهای بیدار و مخصوصاً ای جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است.

منبع:

بیانات مقام معظم رهبری