موضوع: "بدون موضوع"

حاج احمد که بود؟؟؟؟

من همون غذایی رو می‌خورم که بقیه نیروها خوردن

 

سرمای شدیدی خورده بود احساس می کردم به زور روی پاهایش ایستاده است. من مسئول تدارکات لشکر بودم. با خودم گفتم خوبه یک سوپ برای حاجی درست کنم تا بخوره حالش بهتر بشه.

همین کار را هم کردم با چیزهایی که توی آشپزخانه داشتیم یک سوپ ساده و مختصر درست کردم. از حالت نگاهش معلوم بود خیلی ناراحت شده است. گفت: چرا برای من سوپ درست کردی؟

گفتم‌: حاجی آخه شما مریضی، ناسلامتی فرمانده لشکر هستی، شما که سرحال باشی، یعنی لشکر سرحاله!

گفت: این حرفا چیه می زنی فاضل؟ من سوالم اینه که چرا بین من و بقیه نیروها فرق گذاشتی؟ توی این لشکر، هر کسی که مریض بشه، تو براش سوپ درست می‌کنی؟

گفتم: خوب نه حاجی!

گفت: پس این سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذایی رو می‌خورم که بقیه نیروها خوردن.

 

منبع:روضه رضوان / ج1

روزه و پرورش وجدان!

 

متن زیر برشی از کتاب «عالی‌ترین مکتب تربیت و اخلاق یا ماه مبارک رمضان» اثر آیت الله صافی گلپایگانی است که در ادامه می‌خوانید؛

در نهاد انسان نیرویی آسمانی و قوّه‌ای ملکوتی است که او را به کارهای نیک تشویق کرده و از کارهای زشت باز می‌دارد.

همه این نیرو را در اعماق باطن خود می‌یابند و پیروی از آن را کمال و فضیلت می‌دانند. و تنها از کسانی می‌توان انتظار و توقّع امانت‌داری، صداقت و عدالت داشت و به خیر و نیکی آنان دل بست که این نیرو در آنان زنده و بیدار است. و این نور در نهاد هر کس به خاموشی گرایید، دیگر نباید از او انتظار عدالت، فضیلت، شرف و آدمیت داشت.

در اصطلاح علمای اخلاق به این نیرو «وجدان» می‌گویند. حقیقت این نیرو هر چه باشد و اسمش «وجدان» باشد یا «ضمیر» یا «قلب»، تفاوت نمی‌کند. چنین نیرویی در بشر وجود دارد که با انجام کار نیک، شاد و خوشحال می‌شود (مانند: کسی که از عهده تکلیف و مسؤولیت بزرگی بیرون آمده باشد که در این صورت، احساس راحتی و آسایش قلبی می‌نماید.) و هرگاه کار بد و عمل زشت و گناهی از انسان سر زند، این نیرو او را توبیخ و سرزنش می‌کند، و او را از کرده خود پشیمان ساخته و بسا که آثار ندامت و کراهت در چهره گرفته او خوانده می‌شود و در ضمیر، احساس ندامت کرده و می‌گوید: کاش این کار را نکرده بودم! و …

ندای وجدان و صدای ضمیر، همواره به او نهیب می‌زند و او را می‌ترساند و از او می‌خواهد تا نقطه ضعف‌ها را برطرف کند، و شکستگی و خسارت حاصل از گناه را جبران نماید.

قرآن مجید چنین حالت وجدانی را «نفس لوّامه» نامیده است.

بارها افرادی را دیده‌ایم که تحت تأثیر این ندای وجدان و برای خلاصی از تألّمات روحی، صفحه زندگی آن‌ها- که از جرم، خیانت، گناه، ستم و فساد سیاه شده بود- عوض شده و در فصل دیگری از زندگی به صورت انسانی پاک و خیرخواه، نوع پرور، خداپرست و با شرافت ظاهر گردیدند.

پیروی از این نیروی خداداد و ذاتی و به کار بستن آن، باعث رشد و ترقّی آن می‌شود؛ چنان چه بی‌اعتنایی و اهمال و سستی نسبت به آن، سبب ضعف و فنای آن می‌گردد؛ و از این رو وقتی برای اوّلین بار، انسان با وجدان خویش مخالفت نماید، سخت ناراحت و نادم است و در آتش عذاب روحی می‌سوزد و اگر آن مخالفت را دنبال کند، وجدان او به تدریج تاریک می‌شود؛ تا حدّی که از آن کار زشت و ناپسند، هیچ گونه عکس العملی در نهاد خویش نمی‌یابد و مصداق: خَتَمَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَعَلی سَمْعِهِمْ وَعَلی ابصارِهِمْ غِشاوَةٌ می‌گردد.

یکی از اهداف و برنامه‌های دینی این است که وجدان بشر همیشه زنده بماند و از ضعف و سستی آن جلوگیری شود.

نماز، حج، دعا، اذکار، مواعظ، نصایح، تلاوت قرآن و سایر احکام تربیتی اسلام و به طور کلّی، اطاعت از تمام اوامر و نواهی شرع، این نیرو را رشد می‌دهد و وجدان عالی‌تر و نیرومندتری به نام «وجدان دینی و شعور به مسؤولیت» می‌سازد.

این وجدان، مظهری از خوف و ترس از خدا و خشیت الله است.

این وجدان دینی است که هنگام وسوسه‌های شیطانی و اندیشه‌های اهریمنی به کمک مردم پرهیز کار بر می‌خیزد و آنان را از خطر سقوط در پرتگاه گناه نجات می‌دهد:

انَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوْا فَإِذَا هُمْ مُّبصِرُونَ

این وجدان ایمانی و مذهبی، گناه را مانند سنگ بزرگی- که بیم فرود آمدن آن بر سر شخص وجود دارد- خطرناک و مهیب جلوه می‌دهد:

انَّ المُؤمِنَ یَری ذَنَبهُ کَانَّهُ صَخَرةٌ یَخافُ ان تَقعَ عَلیَه

یکی از فواید تربیتی روزه «پرورش وجدان» است. روزه از جمله عباداتی است که با خلوص و پاکی نیت و پیروی از وجدان دینی انجام می‌شود و ریاکاری و اغراض باطل در آن کمتر وارد می‌گردد؛ زیرا روزه، صبر و امساک از مفطرات و خویشتن‌داری است. و کسی که نیت پاک، شوق به اطاعت فرمان خدا و پاسخ به ندای وجدان نداشته باشد، امساک و خویشتن‌داری نیز ننموده و در خلوت از خوردن و آشامیدن پرهیز نخواهد کرد؛ چرا که می‌تواند در حضور مردم از خوردن غذا خودداری کند، و به طور محرمانه روزه خود را افطار کند.

پس بی‌تردید کسی که در حضور و غیاب مردم امساک دارد و روزه است، دارای نیت قربت و اخلاص است و اطاعتش، واقعی و حقیقی است و این است معنای فرمایش امیرالمؤمنین علیه السّلام:

وَالصِّیامُ ابِتلاءً لِاخلاصِ الخَلق

این روزه دار یقیناً دارای وجدان رشد یافته دینی است و حتماً روزه او سبب رشد بیش‌تر وجدان و شعور او به مسؤولیت می‌شود.

پس ای برادر ایمانی و ای حبیب روحانی! اگر خواهان رشد و جدان و بیداری ضمیر هستی، روزه بگیر و آن را که یکی از ارکان اسلام است، کوچک مشمار؛ که در حدیث آمده است:

بُنِیَ الاسلامُ عَلی خَمسةِ اشیاء، عَلَی الصَلوةِ، وَ الزَکاةِ، وَالحَجِ، وَ الصَومِ، وَالولَایة

اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت.

آرام باش...شهید می شوی...

شهید “بابک نوری هریس ” بسیجی جوان گیلانی است که هم‌زمان با سالروز شهادت امام رضا (ع) در نبرد با تکفیری‌های داعش در سوریه به شهادت رسید، وی بیست و دومین شهید مدافع حرم گیلان است.

متن کامل وصیت‌نامه این شهید بزرگوار به شرح ذیل است.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
این‌جانب  بابک نوری هریس   فرزند   محمد

به تو حسادت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش. تو را می‌ستایند، فریب مخور. تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن. مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش…  آنگاه از ما خواهی بود. حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم)

خدایا همیشه خواستم به چیزهایی که از آن‌ها آگاه هستم عمل کنم ولی در این دنیای فانی به‌قدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمی‌دانم لیاقت قرب به خداوند را دارم یا نه؟

خدایا  گناه‌های من را ببخش، اشتباهاتم را در رحمت و مغفرت خودت ببخش و تا وقتی‌که مرا نبخشیدی از این دنیا مبر.

تا وقتی‌که راهم راه حق هست مرا بمیران. خدایا کمکم کن تا در راه تو قدم بردارم و در راه تو جان بدهم.

مادرم جانم به قربان پاهایت که به خاطر دویدن برای به کمال رسیدن فرزندانت آسیب‌دیده می‌شود، در نبود من اشک‌هایت را سرازیر مکن. من با خدای خود عهدی بسته‌ام  که تا مرا نیامرزید مرا از این دنیا مبرد.

مادرم برای من دعا کن، ولی اشک‌هایت را روان مکن که به خدای من قسم راضی به اشک‌هایت نیستم.

خواهران خوب‌تر از جانم من نمی‌دانم وقتی حسین (ع) در صحرای کربلا بود چه عذابی می‌کشید، ولی میدانم حس او به زینب (س) چه بوده.

عزیزان من  حالا دست‌هایی بلند شده و زینب‌هایی غریب و تنها مانده‌اند و حسینی در میدان نیست.

امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینب‌های زمانه و حرم او دفاع کنیم.

برادرانم در نبود من مسئولیت شما سنگین‌تر شده، حالا شما عشق و محبت مرا به دیگران باید بدهید؛ زیرا من عاشق خانواده‌ام، اطرافیانم، شهرم، وطنم و… بوده‌ام  و شما خود من هستید در جسمی دیگر.

پدرم تو هم روزی در جبهه حق علیه باطل از زینب‌های مملکت دفاع کردی، شما دعا کن که با دوستان شهیدت محشور شوم.

منبع: وصیت نامه شهید بابک نوری

مدافع حرمی که وصیت کرد کنار اربابش دفن شود

شهدا…اگر مجنون دل شوریدهای داشت     دل لیلی از آن شوریده تر بود

مدافع حرمی که وصیت کرد کنار اربابش دفن شود
بسم رب الشهدا و الصدیقین

شهید ذوالفقاری از چهار سال پیش فراگیری دروس حوزوی را در حوزه نجف آغاز کرد و پس از بروز تحولات عراق و بسیج نیروهای مردمی برای دفاع از عتبات عالیات به ویژه سامرا و حرمین عسگریین، به عضویت سازمان بدر عراق درآمد.

او در وصیت‌نامه‌اش درمورد محل دفنش چنین نوشته:

«این‌ جانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت می‌کنم که من را در ایران دفن نکنند و اگر شد ببرند امام رضا علیه‌السلام طواف بدهند و برگردانند و همینطور که در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادی‌السلام دفن کنند و دوست دارم نزدیک امام باشد و تمام مستحبات انجام شود و در داخل دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و غیره مثل تربت بگذارند. داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم می‌خورد به سنگ لحد یک اسم حضرت زهرا(س) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ آخ نگویم و بگویم یا زهرا(س).

بالای سر من روضه و سینه‌زنی بگیرند و موقع دفن من پرچم بالای قبرم قرار بگیرد و در زیر پرچم من را دفن کنید و زیاد یا حسین(ع) بگویید و برای من مجلس عزا نگیرید چون من به چیزی که می‌خواستم رسیدم و برای امام حسین و حضرت زهرا مجلس بگیرید و گریه کنید و رو به قبله صحیح دفن کنید چون قبله در نجف اختلاف دارد و روی سنگ قبرم اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک آدم گناه‌کار است یعنی العبد الحقیر و المذنب و یا مثل این؛ پیراهن مشکی هم بگذارید داخل قبر…» 

همین هم شد، نزدیک حرم امیرالمؤمنین دفن شد… شهیدی که وصیت نامه‌اش با «بسم رب الزهرا» آغاز شده بود…


منبع:کتاب پسرک فلافل فروش/ج1

5گروه که شیطان بهشون کاری نداره

گروه که شیطان بهشون کاری نداره

امام صادق عليه السّلام فرمودند:

ابليس گفت:

5 پنج نفر هستند که هيچ چاره اي براي آنها ندارم اما ديگر مردمان در مشت من هستند:

1 هر که با نيت درست به خدا پناه برد و در همه کارهايش به او تکيه کند،

2 کسي که شب و روز بسيار تسبيح خدا گويد،

3 کسي که براي برادر مؤمنش آن پسندد که براي خود مي پسندد،

4 کسي که هر گاه مصيبتي به او مي رسد، بي تابي نمي کند

5 و هر کسي که به آنچه خداوند قسمتش کرده، خرسند است و غم روزيش را نمي خورد.

منبع:

الخصال، ج 1، ص 285

 

اعمال لیله الرغائب...

ماه رجب اولین ماه از ماه‌های حرام و ماه خدا و هنگام عبادت و دعا و استغفار است و رحمت الهی در این ماه در حال ریزش و نزول است، به همین جهت این ماه را رجب الاصب گویند، چون «صب» به معنای ریختن است. بنا بر برخی روایات «لیله الرغائب» شرافت و ارزش شب جمعه و ماه رجب هر دو را درخود جمع کرده و ارزشی دوچندان دارد.

شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان درباره این شب می‌نویسد: بدان که شب جمعه اول ماه رجب را «لیلة الرغائب» گویند و از برای آن عملی از حضرت رسول (ص) با فضیلت بسیار وارد شده که سید بن طاووس در کتاب اقبال و علامه مجلسی در اجازه نبیزهره آن را نقل کرده‌اند. از جمله فضیلت‌هایی که برای آن بر شمرده‌اند اینکه به سبب شرافت این شب گناهان بسیار از کسانی که اعمال خاصی را انجام دهند آمرزیده می‌شود.

بیان شده از جمله اعمال این شب نمازی است که اگر شخص آن را به جا آورد، پس از مرگ هنگامی که در قبر گذاشته شود خداوند تبارک و تعالی ثواب نمازش را به سوی او به بهترین صورت می‌فرستد تا همدم او شود و او را از تنهایی بیرون آورد.

البته چند سالی است که این شب به عنوان، «شب آرزوها» مطرح شده و برخی بدون توجه به ماهیت این شب، بالن‌های آرزوی خود را به هوا می‌فرستند! در حالی که  آیت‌الله جوادی آملی از مراجع عظام تقلید معتقد است: لیلة الرغائب به معنای شب آرزوها نیست، بلکه شب رغبت‌ها و گرایش‌ها و مجذوب‌شدن‌ها است، لذا آن انجذاب و گرایش و میل و شوق را می‌گویند رغبت، در برابر رهبت.

با توجه به برخی اختلاف نظرها درباره حلول ماه رجب امسال، درباره زمان لیلة الرغائب از آیت‌الله جوادی آملی سؤال شد که این عالم دینی گفت: فردا شب (پنج‌شنبه ۱۶ اسفندماه) لیلة الرغائب است.

*اعمال شب لیلة الرغائب

در مفاتیح آمده است: پنجشنبه ماه رجب روزه گرفته شود، چون شب جمعه داخل شود، ما بین نماز مغرب و عشا، ۱۲ رکعت نماز به جا آورده می‌شود که هر 2 رکعت با یک سلام ختم می‌شود.

به این ترتیب که در هر رکعت یک مرتبه سوره «حمد»و ۳ مرتبه «سوره قدر» و ۱۲‌ مرتبه «سوره توحید» خوانده می‌شود و هنگامى که از نماز فارغ شدند، ۷۰ مرتبه مى‌‌گویند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَعَلَى آلِهِ»

سپس به سجده مى‌‌روند و ۷۰ مرتبه می‌گویند: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ»

آن گاه سر از سجده بر مى‌‌دارند و ۷۰ مرتبه مى‌‌گویند: «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ»

دوباره به سجده مى‌‌روند و ۷۰ مرتبه مى‌‌گویند: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ

سپس حاجت خود را مى‌‌طلبند که به خواست خدا برآورده خواهد شد.

غضب خدا

رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی‏ لله‏ علیه‏ و ‏آله:
هشت تن هستند که در روز قیامت، دشمن‏ترین کسان نزد خداوند خواهند بود: دروغگویان؛ مستکبران؛ کسانی که کینه برادرشان را در سینه نگه می‏‌دارند و چون آنان را ببینند برایشان سوگند می‌‏خورند [که دوستشان دارند].


کسانی که، چون به سوی خدا و پیامبرش خوانده شوند، درنگ کنند و کُندی نمایند و چون به سوی شیطان و کارهایش خوانده شوند، بشتابند.


کسانی که هرگاه آزمندی دنیا برایشان جلوه‏ گر شود، آن را با سوگندهایشان، برای خود حلال می‏‌شمرند؛ گرچه بدان حقی نداشته باشند.
سخن‏‌چینان؛ تفرقه ‏اندازان میان برادران؛ و کسانی که برای بی ‏گناهان، لغزش می‏‌جویند و می‏‌تراشند. خدای رحمان و عزّ وجلّ، اینان را پلید می‌شمارد.


متن حدیث:

 

تت

بیا که بی تو…
بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح، به سلام تو از جا بر می خیزد.

بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند.

هیچ کس حریم اطلسی ها را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها در هم نمی گذارد.

بیا که بی تو، قنوت شاخه ها، اجابتی جز غروب تلخ خزان ندارد.

بی تو کدام دست مهر، سرشک غم از دیدگان یتیمان بر می گیرد؟

کجاست آغوش مهربانی که دل های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند؟

ای آبِ آب! رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند. قامتی به استواری کوه، دلی به بی کرانگی دریا، طراوتی به لطافت سبزینه ها، سینه ای به فراخی آسمان ها و صمیمتی به گرمی خورشید می خواهد تا بشود تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند.

منبع:

ارزش ها و آداب معاشرت با مردم


لِابْنِهِ الْحَسَنِ [عليه السلام] يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّى أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً لَا يَضُرُّكَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرَّكَ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ.
پسرم! چهار چيز از من يادگير (در خوبى ها )، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آن ها عمل مى كنى زيان نبيني:
الف ـ خوبى ها
1 ـ همانا ارزشمند ترين بى نيازى عقل است.
2 ـ و بزرگ ترين فقر بى خردى است.
3 ـ و ترسناك ترين تنهايى خود پسندى است.
4 ـ و گرامى ترين ارزش خانوادگى، اخلاق نيكوست.

ب ـ هشدار ها
1 ـ پسرم ! از دوستى با احمق بپرهيز، چرا كه مى خواهد به تو نفعى رساند اما دچار زيانت مى كند.
2 ـ از دوستى با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز دارى از تو دريغ مى دارد.
3 ـ و از دوستى با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايى تو را مى فروشد.
4 ـ و از دوستى با دروغگو بپرهيز كه به سراب ماند: دور را به تو نزديك، و نزديك را دور مى نماياند.

نشانه های درونی در چهره افراد

قرآن کریم به عنوان آخرین و در عین حال کامل‌ترین برنامة الهی در گستره ارتباطات انسانی از ظرفیت دلالت‌های غیرلفظی (حالات و حرکات بدن) غافل نبوده؛ به طوریکه در جای جای آن به ترسیم ابعاد غیرکلامی انواع ارتباطات انسانی پرداخته و سبب تعمیق و تکمیل پیام مورد نظر شده است.

در چهره آنان نشانه‌های درونی وجود دارد که برای افراد فهمیده آشکار است

قرآن به اهمیت خواندن دلالت‌های چهره نیز اذعان دارد. چنان که در آیه سوره بقره ۲۷۳ می‌فرماید:در یاری رساندن به نیازمندان نباید ملاک عمل را صرفاً در خواست لفظی افراد قرارداد چرا که به دلیل حیا و شرم احتمال دارد افراد، نیاز خویش را بر زبان نیاورند؛ در اینجاست که خوانش ظاهر چهره افراد برای تشخیص نیازمندان اهمیت یافته و در نگاه قرآنی ناتوانی در این خوانش برابر با جهالت تلقی می‌شود: «للفقراء الذین احصروا فی سبیل الله لا یستطیعون ضربا فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لا یسئلون الناس الحافا و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم»

حق نیازمندانی است که در راه خدا [به سبب جنگ یا طلب دانش یا بیماری یا عوامل دیگر]در مضیقه و تنگنا افتاده اند [ و برای فراهم کردن هزینه زندگی]نمی توانند در زمین سفر کنند؛ فرد ناآگاه آنان را از شدت پارسایی وعفّتی که دارند توانگر و بی نیاز می‌پندارد. [توی رسول من!]آنان را از سیمایشان می‌شناسی آنان از مردم به اصرار چیزی نمیخواهند؛ و شمایی اهل ایمان! آنچه از مال [با ارزش و بی عیب]انفاق کنید، یقیناً خدا به آن داناست.) (بقره. ۲۷۳)

آنگونه که آیه اشاره می‌کند در چهره آنان نشانه‌های درونی وجود دارد که برای افراد فهمیده آشکار است چرا که فقر و گرسنگی چهره آنان را زرد و رنجور ساخته است. اینان کسانی هستند که هرگز به سان فقرای عادی از مردم چیزی نمی خواهند؛ یعنی اصولا از کسی گدایی نمی‌کنند،چه رسد که درخواست داشته باشند البته این احتمال نیز در معنای آیه وجود دارد که چنانچه درحال اضطرار شدید، مجبور به اظهار حال خود شوند، به شکل محترمانه‌ای درخواست خود را مطرح و اصرار نمی‌کنند (مکارم شیرازى و همکاران، ۱۳۷۵، ج. ۲، صفحه ۲۶۵-۲۶۶) و امیر المونین (ع) می‌فرمایند: دل‌های پاک بندگان مواضع نظر الهی است، هر کسی قلبش پاک باشد، خدا به قلب او نظر می‌کند.

کار دستم داد...اخر

کار دستم داد اخر قلب ناپاکم

اربعین پای پیاده رفت از دستم که رفت 

دل من هوای کربلا دارد…

میدونم بدم ولی اقاجان باهام بساز

چه دردی دارد

#سلام من رسیدم کربلا به یادت هستم#

ویزا.بلیط.وکربلا مال خوبهاست 

سهم چو من پیامک هستم ب یادت “است

میگن پنجره فولاد رضا ع برات کربلا میده…

یاغریب الغربا ویزای من را جور کن 

اربعین ایران بمانم بی گمان دق میکنم 

خلاصه ک اقا 

ب هوای حرمت محتاجم 

اقاجون نوکرتم 

ب دعای مادرت محتاجم 

 

منبع:دلنوشته/زهرا شاهبازی

اگر می خواهید بدانید خداوند شما را دوست دارد یا نه، بخوانید

 

امام باقر علیه السلام:

إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی إذا أحَبَّ عَبداً غَتَّهُ بِالبَلاءِ غَتّاً وَ ثَجَّهُ بِالبَلاءِ ثَجّاً فإذا دَعاهُ قالَ لَبَّیکَ عَبدی لَئِن عَجّلتُ لَکَ ما سَأَلتَ إنّی علی ذلِکَ لَقادرٌ و لَئِنِ ادَّخرتُ لَکَ فَما ادَّخرتُ لَکَ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ.

خداوند تبارک و تعالی، چون بنده‌ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید: لبیک بنده‌ی من! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می‌توانم، اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است.

منبع:

اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج. ۲، ص. ۲۵۳ (باب شدة ابلاء المومن حدیث ۷)

جوان خداترس و آيات عذاب الهى

امام صادق(عليه السلام) فرمود: روزى سلمان در بازار آهنگران عبور مىكرد، ديد جوانى فرياد مىكشد و جمعيت بسيارى دور او را گرفتهاند و آن جوان به روى زمين افتاده و بىهوش شده است.مردم تا سلمان را ديدند نزد او آمده، و گفتند: گويا به اين جوان، بىهوشى يا ديوانگى روى داده است.به بالين او بياييد و از خدا بخواهيد تا وى نجات يابد.وقتى جوان احساس كرد كه سلمان در كنارش است، آرامش يافت و چشم خود را گشود و عرض كرد: من نه ديوانهام و نه حالت بىهوشى به من رخ داده است، بلكه در اين بازار عبور مىكردم وقتى ديدم آهنها را روى سندانها گذاشته و مىكوبند به ياد آين آيه قرآن افتادم،«فَالَّذينَ كَفَروا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نّار يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ، يُصْهَرُ بِهِ ما فى بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ ، وَ لَهُمْ مَّقامِعُ مِنْ حَديد…»«براى كافران لباسهائى از آتش بريده شود و آب سوزان بر سرهاى آنها ريخته گردد كه شدت گرمى آن، اندرون و پوستشان را بسوزاند و براى آنها گرزهايى از آتش قرار داده شود.»ياد اين آيه مرا به اين وضع در آورده است.محبت آن جوان با ايمان در قلب سلمان راه يافت.او را به دوستى خود انتخاب كرد و همواره سلمان با او رفاقت داشت تا وقتى كه به وى خبر دادند دوستت در بستر مرگ قرار گرفته است.سلمان به بالين او آمد و گفت: اى فرشته مرگ (عزرائيل) با برادر من مهربانى كن.صدايى شنيده شده كه گفت:«يا اَباعَبْدِالله اَنَا لِكُلَّ مُؤْمِن رَفيق.»«اى سلمان، من نسبت به هر شخص با ايمان رفيق و مهربانم.»

منبع:

حکایت های قرانی

رازداری کلید حفظ کرامت انسان

اگر کسی عاقل است، رازش را به کسی نمی گوید؛

چون قاعدتا وقتی که انسان رازش را می گوید، اطمینان می کند که طرف مقابل آن را فاش نکند؛ اگر ما توقع داریم که یک کسی راز ما را نگه دارد، چرا خودمان آن را نگه نمی داریم؟
نهج البلاغه صرفا یک کتاب تاریخی نیست، بلکه نقشه راه است کتاب زندگی است. همچنین بخش حکمت های نهج البلاغه گرچه مملو از جملات کوتاه از امیرالمومنین است اما برای نوشتن عظمتش باید درخت ها قلم شوند و دریا ها مرکب.
در حکمت ششم از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمودند: صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ؛ سینه خردمند، صندوق راز اوست و خوشرویى وسیله دوست یابى، و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیب هاست .
در این حدیث گهربار حضرت سه دستورالعمل برای بهبود سبک زندگی تقریر فرموده اند که در ادامه به شرح آن می پردازیم.
رازداری

گاهی انسان راز را به دیگری می سپارد؛ اعتماد می کند به یک نفر و رازش را به او می گوید. امیرالمومنین(علیه السلام) می گویند: اگر کسی عاقل است، رازش را به کسی نمی گوید؛ چون قاعدتا وقتی که انسان رازش را می گوید، اطمینان می کند که طرف مقابل آن را فاش نکند، از او تقاضا می کند که این را به کسی نگو، ولی در نامه 31 نهج البلاغه داریم که امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند:«وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّه»؛ یعنی هر انسانی بهتر از دیگران، حافظ سِرّ خودش است. 
 

اگر ما توقع داریم که یک کسی راز ما را نگه دارد، چرا خودمان آن را نگه نمی داریم؟ کسی که عرضه ندارد رازش را نگه دارد، چطور از دیگران توقع دارد که راز او را نگه دارند؟! بهترین جا سینه خود آن فرد است؛ صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ.


حضرت در حکمت 381 می فرمایند:«الْکَلَامُ فِی وَثَاقِکَ مَا لَمْ تَتَکَلَّمْ بِهِ فَإِذَا تَکَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ فِی وَثَاقِهِ»؛ یعنی سخن تا چیزی نگفته ای اسیر توست، وقتی سخنی را گفتی، تو اسیر آن می شوی. مثل تیری که در خشاب است؛ تیری که در خشاب است تا نزدیم در اختیار ماست، وقتی زدیم ما گرفتار آن می شویم، چون آن تیر عوارضی ایجاد می کند و ما باید پاسخگو باشیم.
 

در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إِظْهَارُ الشَّیْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ؛ آشکار کردن چیزى پیش از استوار شدن آن سبب تباهى آن مى گردد».

توجه !!!
بعضى افراد هستند که مى گویند ما سرّ خود را فقط به دوستان صمیمى مى گوییم غافل از این که آن دوستان صمیمى نیز دوستان صمیمى دیگرى دارند و به گفته سعدى: رازى که نهان خواهى با کس در میان منه; گرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشند همچنین مسلسل:
 

                                 خامشى به که ضمیر دل خویش *** با کسى گفتن و گفتن که مگوى
                                  اى سلیم! آب ز سر چشمه ببند *** که چو پر شد نتوان بستن جوی

منبع:

بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۵۴

مولایم علی علیه السلام

اگر مردم همانطور  که برای عاشورا مراسم می گیرند برای غدیر هم مراسم می گرفتند ولایت بین مردم مهجور نمی ماند و پر رنگ تر میشد.

ای که به دور کعبه  و منکر حیدری 

کعبه  ولادتگه اوست دور حیدر نگرد

خوب است بدانیم که در مساله ی ولایت همه باید وقت بگذاریم و حق مظلومیت  امیرالمومنین علیه السلام را ب مقدار کمی ادا کنیم تا انشاا…خداوند ولی زمانمان را برساند بحق علی علیه السلام.

 

منبع:درد دل/زهراشاهبازی

سخن رهبر انقلاب درباره حمایت از تولید ملی, کالای داخلی...

 

حمایت از تولید ملی, کالای داخلی
ما تکیه میکنیم روی تولید داخلی. بنده این‌همه تکیه کرده‌ام بر روی مصرف تولیدات داخلی. الان هم دارم به شما میگویم، به مردم عزیز کشورمان میگویم، بروید سراغ مصرف تولید داخلی، کارگر ایرانی را ترویج کنید، کار ایرانی را ترویج کنید. متأسّفانه واقعیّت قضیّه این‌جور نیست. در بخشهای مختلف -فرض کنید در وسائل زندگی منزل- کارخانه‌های داخلی مشغول کارند، جنس مرغوب و خوب و برابر با جنس خارجی، گاهی هم بهتر از جنس خارجی، تولید میکنند امّا بازار که شما میروید، می‌بینید همه‌اش جنس خارجی است؛ چرا؟ اینها از کجا می‌آید؟ تأکید بنده بر روی اینکه جلوگیری از واردات محصولاتی که مشابه داخلی دارد، به‌خاطر این است؛ راه این است.

قاچاق، بنده به مسئولین گفته‌ام که آقاجان! وقتی شما آن باند قاچاقچی را پیدا میکنید و آن جنس کلان قاچاق را که چند هزار تُن وزن آن است، وارد کشور میکنید، این جنس را جلوی چشم همه آتش بزنید؛ ضربه بزنید به قاچاقچی، به جنس دارای مشابه داخلی. خب معلوم است وقتی‌که جنس خارجی وارد شد -چه از مبادی ورودی قانونی مثل گمرک و امثال اینها، چه از مبادی قاچاق که متأسّفانه خیلی هم زیاد است- تولید داخلی میخوابد. وقتی تولید داخلی خوابید، همین وضعی پیش می‌آید که امروز هست: جوان ما بیکار میشود، اشتغال ما کم میشود، رکود بر کشور حاکم میشود، وضع زندگی و معیشت مردم دشوار میشود. اینها را که دیگر از طریق ارتباط با آمریکا و با اروپا نمیشود حل کرد، اینها را خودمان باید حل بکنیم. اینها کارهایی است که به عهده‌ی خود ما است؛ راه این است.

منبع:برخی از سخنان رهبری درباره حمایت از کالای ایرانی در دیدار با مردم و مسئولان ،۱۳۹۵/۰۵/۱۱

ویژگی‌های ماه مبارک رمضان

ماه مبارک رمضان ویژگی‌هایی دارد که به مهم‌ترین موارد آن اشاره می‌کنیم:

از بین دوازده ماه سال تنها «رمضان» در قرآن کریم ذکر شده است.
رمضان مختص امت اسلامی است.
ثبوت هلال رمضان نسبت به روزه‌داری با یک شاهد عادل، ممکن است، در صورتی که برای ثبوت ماه‌های دیگر و یا ثبوت رمضان نسبت به غیر روزه حداقل دو شاهد عادل لازم است.
مضاعف شدن ثواب روزه رمضان و هر روزه مستحب دیگر.
استغفار فرشتگان برای روزه‌داران تا هنگام افطار.
مستحب بودن نماز ویژه رمضان به نام نماز تراویح.
گشوده شدن دروازه‌های بهشت و بسته شدن دروازه‌های دوزخ و به زنجیر کشیده‌شدن شیاطین در ماه رمضان.
آراسته شدن بهشت و اعلام آمادگی آن برای پذیرایی از روزه‌داران هر ساله در ماه مبارک رمضان صورت می‌گیرد.
وجود شب قدر در شب‌های رمضان.
 وجوب پرداخت زکات فطر از خصایص و ویژگی‌های رمضان است.

منبع:

آیا خدا دین را به زور به انسانه تحمیل کرده...

 

شبهه می‌کنند که خداوند دینش را با زور به مردم تحمیل می‌کند، و در بیشتر آیات قرآن وعده‌ی عذاب می‌دهد، پس این خود نشان می‌دهد که فطرت انسان نیاز به خدا ندارد. چون اگر داشتند، با میل و اراده‌‍‌ی خود مسلمان می‌شدند، نه با زور و تهدید. پاسخ چیست؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر مسلمانی ارادی نبود، همین طغیان کنندگان نیز تسلیم امر پروردگارشان می‌شدند؛ پس همین که خودشان منحرف و معترضند، پاسخ مستند و مستدلی می‌باشد بر این که انتخاب دین اختیاری است و نه زوری و تحمیلی. آیا فقط هر کس مسلمان شده، با زور و تحمیل مسلمان شده است و کافران از این زور و تحمیل خداوند متعال، معاف و مستثنا شده‌اند؟!

پس با کمی تأمل و تفکر در مورد ادعا، پاسخ‌ها روشن می‌گردد؛ اما جهت توجه بیشتر ذهن، به چند مطلب پیرامون ساختار همین شبهه، اشاره می‌گردد:

توحید:

●- آیا ایجاد کنندگان این شبهه، قبول دارند که خدایی هست و سپس او را متهم می‌سازند که «دینش را به زور تحمیل می‌کند»! یا اصلاً وجود خداوند سبحان و بالتبع نبوت و دین را قبول ندارند؟!

اگر قبول دارند که خدایی هست، پس باید خود و هر چه هست را بنده و مخلوق او بدانند. باید از یک سو او را علیم و حکیم بدانند؛ منزه از هر عیب و نقص و توصیفی که مختص مخلوقات می‌باشد بدانند؛ و از سویی دیگر، خیال نکنند که خودشان بیشتر از خالق‌شان می‌دانند!

●- و اگر وجود خداوند سبحان را قبول ندارند، پس چرا می‌گویند: «خدا دینش را به زور تحمیل می‌کند»؟! چطور ممکن است که عاقلی وجود “فاعل” را قبول نداشته باشد، اما “فعل” را به او نسبت دهد؟!

●- نتیجه آن که این شبهه‌پردازان، هم جاهل هستند، هم کافر هستند و هم معاند. یعنی چنین نیست که قبول نداشته باشند، بلکه چون ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس، می‌دانند که خدایی هست و بازگشت به سوی اوست، اما به جنگ خالق خود و پروردگار عالمیان رفته‌اند.

دین:

●- آیا ایجاد کنندگان این شبهه، اصلاً می‌دانند که “دین” یعنی چه؟ اگر نمی‌دانند که نباید در مورد دین خدا سخن بگویند، و اگر می‌دانند، لابد آگاه هستند که خودشان نیز نوعی “نوعی” دین دارند و در عالم هیچ کسی “بی‌دین” نیست، ولو دینش حق نباشد و باطل باشد. در سوره الکافرون فرمود که به کفار بگو: «دین شما برای خودتان، دین من برای خودم»، یعنی کفار نیز دین دارند.

●- دین، به مجموعه‌ی جهان‌بینی، اعتقادات و بایدها و نبایدهای منطبق با آن گفته می‌شود، پس هیچ کسی بی‌دین نیست؛ حال خواه مسلمان یا مسیحی باشد، خواه هندو و بودایی، و خواه پیرو ایسم‌ها، و یا بنده و تابع هوای نفس خود و دیگران.

تمامی این ادیان، تشویق و تهدید دارند؛ حتی هوای نفس نیز با مشتهیات تشویق می‌کند و با فشارها تهدید می‌کند، آیا با زور تحمیل می‌کنند؟! یا هر گرونده‌ای با اراده و اختیار خود انتخاب کرده و به سوی محبوبش می‌رود؟!

اگر با زور تحمیل شده بود که همه یک دین داشتند.

زور و تحمیل:

●- به نظر می‌رسد حتی معنا و مصداق واژه‌هایی چون: «زور و تحمیل» را نمی‌دانند، وگرنه دست کم به خودشان نظری می‌انداختند و چنین ادعایی ننموده و به او افترا نمی‌بستند!

آیا خداوند متعال که به زعم آنها «دینش را به زور تحمیل می‌کند»، زورش به آنها و سایر کفار، مشرکان، منافقان، ظالمان، فاسدان و فاسقان نرسیده است؟!

اگر دین زوری و تحمیلی بود که برای کسی راه گریزی نبود و همگان اهل معرفت، ایمان، تقوا و عمل صالح می‌گردیدند!

اگر دین زوری و تحمیلی بود که دیگر نه پیامبر، وحی، کتاب، تعلیم و تربیت لازم بود، نه حق و حقوقی بیان می‌شد و نه توصیه‌ها و تأکید بر رعایت آنها کارآیی داشت، و نه کسی می‌توانست به انکار و دشمنی با او برخیزد!

تهدید:

●- معنای “تهدید” را نیز نمی‌دانند؛ و گرنه می‌فهمیدند که نه تنها “تهدید"، زور و جبری را به دنبال نمی‌آورد، بلکه می‌فهمیدند که تمامی شئون جزئی و کلی، شخصی و اجتماعی انسان، از یک سو با “تشویق” و از سوی دیگر با “تهدید” مواجه می‌باشد؛ مانند عقل و جهل – یا سلامتی و بیماری.

●- اگر قرار بود که حکومت‌ها و مردمان، با تهدید اصلاح شوند که هم اکنون جهان به بهشتی روی زمین مبدل می‌گردید. و اگر قرار بود که مردمان عاقل و صالح، با “تهدیدهای” جاهلان متکبر و زورگو، تسلیم گردند که ایستادگی و مقابله‌ای رخ نمی‌داد.

●- آیا اگر کسی فرزند خود را “تهدید” نماید که «اگر به مدرسه نرفته و درس نخوانی، بدبخت می‌شوی»، او به زور مجبور به تحصیل و فراگیری علوم می‌گردد؟!

●- اگر بگوید: «در صورتی که بی‌عقلی کنی و به سوی اعتیاد و فساد بروی، اولاً تو را از خانه بیرون می‌کنم و ثانیاً این خودت هستی که در آینده‌ها‌ی نزدیک و دور، معذب شده و به هلاکت خواهی رسید»؛ او مجبور می‌شود؟!

●- اگر مصلحی، جامعه‌ای را “تهدید” نماید که اگر “دوست شناس و دشمن شناس نباشید – اگر هوشیار و بصیر نباشید – اگر اهل کار و تلاش نباشید – اگر حافظ عزّت خود نباشید - اگر مقابل تهدیدات و دشمنی‌ها ایستادگی نکنید – اگر به تولید ملی اهمیت ندهید و …، آن جامعه به زور مجبور به رشد و کمال می‌گردد؟! و یا فقط جامعه‌ی عاقل و بصیر و سالم، درس می‌گیرند و به اختیار خود عمل می‌نمایند؟

فطرت و نیاز:

بدیهی است که معنای “فطرت و نیاز” را نیز نمی‌دانند و یا خود را به نادانی می‌زنند! بالاخره بخواهند یا نخواهند، انسان “غنی = بی‌نیاز” نیست، نه در اصل وجودش (نیاز به خالق) و نه حیات و رشدش (نیاز به ربّ، رازق، هادی و …)؛ بنابراین، خود را با عقل و فطرت، نیازمند به غیر می‌بیند؛ و با همان عقل و فطرت، به سوی “غنی = بی‌نیاز” گرایش دارد، نه به سوی سایر نیازمندان مانند خود و یا نیازمندتر از خود. منتهی عقل و فطرت که محجوب و مستور گردید، به اوهام متکی می‌گردد و غیر خدا را معبود می‌گیرد.

هدایت:

●- فرض کنید که به کسی بگویند: «شما باید بروید» و خودش هم می‌بیند که در حال رفتن است؛ اما نگویند: «به کجا بروی؟ چگونه باید بروی؟ و چرا»؟! خب، حال او چه کند؟ به کجا برود و چگونه و چرا؟! چنین رفتنی، حاصلی جز گمراهی و سرگردانی “ضلالت” و بالتبع “هلاکت” دارد؟!

●- پس چگونه فرض می‌کنند که اگر پروردگار علیم و حکیم نفرماید که چه راهی به کدام مقصد می‌رسد و هر کاری، چه نتیجه و عاقبتی دارد، هدایت صورت گرفته و هر کس به دلخواه خود مسلمان می‌شود؟! این چه منطقی است؟!

●- پس، نه تشویق خداوند متعال جهتی را به زور تحمیل می‌نماید و نه تهدید او؛ بلکه همه تعلیم برای هدایت است، و قیام کنندگان به علم، به عقل و به قسط، هدایت می‌شوند.

“تعلیم"، یعنی علم آموختن و آگاه نمودن. یعنی به انسان می‌آموزد که “اول و آخر” کجاست؟ اگر این راه را برود، به چه نتایج و مقاصدی می‌رسد و اگر آن را برود، به چه نتایج و مقاصدی می‌رسد.

تشویق و تهدید، اگر از سوی علیم و حکیم و صالح می‌باشد، همه تعلیم است. چنان که مهندس می‌گوید: «اگر زیربنا را چنین ساختی، استقامت این ساختمان برای اهداف احداث آن مستحکم می‌گردد – و اگر چنان ساختی، فرو می‌ریزد» - تعلیم خداوند متعال با تشویق و تهدید، همان تعلیم عاقبت امور و نشان دادن راه، مقصد و برنامه برای هدایت می‌باشد؛ همان «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ – به درستی که راه رشد از گمراهی روشن شد» می‌باشد؛ و اگر می‌خواست، بر انسان نیز چون سایر مخلوقات تحمیل می‌نمود. لذا فرمود:

«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (الإنسان، 3)

ترجمه: ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.

بنابراین، “تشویق یا تهدید"، در هیچ امری، جهتی را به زور تحمیل نمی‌کند.

اعتراض‌شان به خالقیت و ربوبیت اوست:

پس این عده، منکر خدا (ملحد) نیستند، چرا که به وجودش اذعان دارند، اما معاند (دشمن) هستند که بدتر از کافر است. لذا او را با افتراهای گوناگون متهم و محکوم می‌کنند، تا مردمان را گمراه سازند. [درست مانند ابلیس لعین]!

●- اعتراض‌شان به خالقیت این است که چرا «آتش را سوزاننده و پوست و گوشت مرا سوزنده خلق کردی؛ بعد تعلیم دادی که داخل آتش نرو و اصلاً بدون لباس محافظ (لباس تقوا) به آن نزدیک نشو که می‌سوزی»؟! با جهل و تکبر تمام می‌گوید: «من دلم می‌خواهد نه تنها با آتش بازی کنم، بلکه داخلش بروم؛ پس چرا مرا می‌سوزاند؛ تو این را در چگونگی خلقت به ما تحمیل کرده‌ای»؟!

●- اعتراض‌شان به ربوبیت نیز این است که «چرا برای هر موضع، جهت، راه و کاری، فرجامی گذاشته‌ای که در اختیار ما نیست و تحمیلی می‌باشد»؟! و «چرا نقشه راه فرستادی و اصول، قوانین و چارچوب‌ها و مقرراتش را وضع و بیان نمودی»؟! با جهل کامل و تکبر تمام می‌گوید: «دلم می‌خواهد به هر راهی که خواستم بروم، هر کاری که خواستم بکنم، مرتکب به قتل، سرقت، جنایت، تجاوز، فسق، فساد، فحشا و … بگردم؛ اما نتیجه‌اش آن باشد که من می‌خواهم، نه آن که تو قرار دادی – و این تحمیل است»؟!

در واقع می‌گوید: چرا خالق، مالک و ربّ تو هستی و “من” نیستیم؛ این یک تحمیل به “من” است! و این “من” همان شیطان و تکبر شیطانی می‌باشد.

منبع اخبار نیوز

 

قلبم گواهی می دهد که به یقین تو می آیی...

 

زمان گذشت و قلبم گواهی می دهد که به یقین تو می آیی.

تو می آیی و آیینه های زنگار گرفته قرن ها جهالت و سکوت و روزمرگی را دوباره جلا خواهی داد.

تو می آیی و قلب های سیاه شده از تنهایی را دوباره با حضور روشنی بخش خود نورانی خواهی کرد.

تو می آیی و دلم را خویشاوند تمام پنجره های جهان می کنی.

تو می آیی و چشمان جهان را به آبشاران زلال معنویت پیوند می زنی.

تو می آیی و فریادهای فرو خفته ستمدیدگان جهان را معنا می بخشی.

تو می آیی و گوش جهان را که از فریادهای گوشخراش شیاطین کفر و الحاد کر شده است، با زمزمه روح بخش محبتت نوازش می کنی.

تو می آیی و من خوب می دانم که روزی از همین دریچه که سال هاست بسته مانده است، جوانه ای خواهد رویید؛ جوانه ای سبز که از خیال همیشه منتظر من به سمت آسمان های آبی حضور تو سر بر خواهد آورد.

تو می آیی و زمین در زیر پای تو از شادی می شکفد.

تو می آیی و رودهای احساس، از دستان پر مهر نسیم، بر منتظران واقعی ات جاری می شوند.

ای تجلی مهر خداوند در زمین! شوره زار خشک دل های خسته مان در انتظار نوازش نرم نگاه پر مهر توست!

سوار سبزپوش آرزوهای ما! روایت گر فتح و پیروزی مسلمانان! وارث بدر و حنین! ذوالفقار حیدر در دستان توست و نرمی کلام مصطفی از زبان تو جاری می شود.

یا حُجّةُ اللّه علی خلقه!

منبع دلنوشته

مزاحم تلفنی!!!

چه کسی را باید خشنود کرد؟

آیا می دانی که هیچ وقت همه از تو خوشنود نمی شوند؟

زیرا توقع ها و انتظار ها گوناگون و سلیقه ها متفاوت است و

میزان آگاهی ها یکسان نیست.

رشد فکری و سیاسی اشخاص کم و زیاد است.

گاهی خشنود نگه داشتن یک دوست، دوست دیگری را

می رنجاند.      

گاهی خشنود ساختن مردم، خدا را ناخشنود می کند.

گاهی جلب رضای خدا، موجب نارضایی مردم می شود.

گاهی پسند خدا و پسند خود، باهم معارضند.

گاهی خواسته دین با خواهش دل، یکی نیست.

این جا چه باید کرد؟   

اگر ملاک داشتیه باشی و تقوا هم چراغ راهت باشد، کار آسانی است و آن رضایت خدا را در نظر داشتن در هر کاری است؛ چرا که او یگانه است و می توان رضایت او را جلب نمود، اما رضایت همگان را نمی توان جلب کرد. رضایت خدا موجب رضایت و محبت دیگران خواهد شد؛ بر خلاف خشنودی دیگران که گاهی با خشم و غضب خداوند همراه است.

اگر معیار الهی نداشته باشی، باید همیشه در میان تضاد ها، سرگردان بمانی.

منبع:

برای ریحانه/محمود اکبری/ص122-123

اعمال ماه شعبان...

 


*اعمال ماه شعبان

اعمال مشترکه ماه شعبان آن چند امر است:

- هر روز هفتاد مرتبه بگوید: اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ

- هر روز هفتاد مرتبه بگوید: اَسْتَغْفِرُاللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیهِ و در بعضى روایات الْحَىُّ الْقَیومُ پیش از الرَّحْمنُ الرَّحیمُ است و عمل به هر دو خوبست و از روایات مستفاد مى‌شود که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است و هر که هر روز از این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که هفتاد هزار در ماه‌هاى دیگر استغفار کند.

- در این ماه تصدق کند، اگر چه به نصف دانه خرمایى باشد تا حق تعالى بدن او را بر آتش جهنم حرام گرداند، از حضرت صادق(ع) منقول است که از آن جناب سوال کردند از فضیلت روزه رجب فرمود: چرا غافلید از روزه شعبان، راوى عرض کرد: یابن رَسول الله چه ثواب دارد کسى که یک روز از شعبان را روزه بدارد؟ فرمود: به خدا قسم! بهشت ثواب اوست، عرض کرد: یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: تصدق و استغفار، هر که در ماه شعبان تصدق کند، حق تعالى آن را تربیت کند، همچنان‌که یکى از شما شتر بچه‌اش را تربیت مى‌کند تا آنکه در روز قیامت به صاحبش برسد، در حالتى که به قدر کوه احد شده باشد.

- در تمام این ماه هزار بار بگوید: لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَلانَعْبُدُ اِلاّ اِیاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ که پاداش بسیار دارد، از جمله آن‌که عبادت هزار ساله در نامه عملش بنویسند.

- در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت نماز کند، در هر رکعت بعد از حمد صد مرتبه توحید و بعد از سلام صد بار صلوات بفرستد تا حق تعالى هر حاجتی که دارد، برآورد، از امر دین و دنیاى خود و روزه اش نیز فضیلت دارد و روایت شده که در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمان‌ها را زینت مى‌کنند، پس ملائکه عرض مى‌کنند: خداوندا! بیامرز روزه‌داران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان، در خبر نبوى است که هر که روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه دارد، حق تعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجت‌هاى آخرت او را برآورد.

- در این ماه صلوات بسیار فرستد.

- در هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نیمه آن صلوات مَرْویه از حضرت امام زین العابدین (ع) را بخواند.

- صدقه دادن در این ماه، اگر چه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام می‌کند.

- از جمله اعمالی که در ماه شعبان به آن سفارش شده تمرین سکوت برای اندیشیدن درخویش است و آماده شدن برای بهره برداری بهتر از ماه رمضان.

منبع:فضایل ماه رجب ، شعبان رمضان ؛ صفحه ۵۵

اعمال توصیه شده در روزهای آخر ماه رجب ...

 

اعمال توصیه شده در روزهای آخر ماه رجب


 ماه رجب از ارزش و شرافت بسیار بالایی برخوردار است و این شرافت و ارزش بدان دلیل است که این ماه یکی از ماههای حرام و یکی از زمانهای ویژه‌ دعا است. شما می‌توانید اعمال آخر ماه رجب را در اینجا بخوانید.

رویناها عن جدّی أبی جعفر الطوسی رضوان اللّه علیه، و قد تقدم إسنادها فیما أشرناإلیه، و هی:و صلّ فی آخر الشهر عشر رکعات، تقرء فی کل ّرکعة فاتحة الکتاب مرة واحدة و «قُلْ هُوَاللَّهُ أَحَدٌ» ثلاث مرات و «قُلْ یاأَیُّهَا الْکافِرُونَ» ثلاث مرات، فإذاسلّمت فارفع یدیک إلى السماء و قل: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَه الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَحَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ، وَ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.

ثم امسح بها وجهک و سل حاجتک فإنه یستجاب لک دعاؤک و یجعل اللّه بینک و بین جهنم سبعة خنادق، کل خندق کما بین السماء والأرض، و یکتب لک بکلّ رکعة ألف ألف رکعة،و یکتب لک براءة من النار و جواز على الصراط.

قال سلمان رضی اللّه عنه: فلمّا فرغ النبی صلّى الله علیه وآله من الحدیث خرّرت ساجداً أبکی شکراً للّه تعالى لما سمعت من هذا الحدیث.

روایت شده که پیامبر اکرم(ص) در بیان نماز آخر ماه رجب می فرمایند: هر کس در اخر ماه رجب 10 رکعت نماز بخواند که در هر رکعت سوره حمد را یکمرتبه و سوره توحید را سه مرتبه و سوره کافرون را سه مرتبه باشد، و پس از سلام نماز دستهایش را به سوی آسمان بلند کند و بگوید :

لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ، وَ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.

سپس دستهایش را به روی صورت بکشد و حاجتش را از خداوند بخواهد، دعای او مستجاب شود و خداوند بین او و جهنم هفت گودال فاصله بیاندازد که اندازه هر گودال به اندازه فاصله آسمان تا زمین است و در به ازای هر رکعت، هزار رکعت برایش نوشته شود و برای او گذر از صراط و دوری از جهنم تضمین شود.

سلمان رضوان الله علیه می گوید: «هنگامی که کلام پیامبر صلی الله علیه و اله به پایان رسید، به حالت گریه به سجده افتادم و خداوند را شکر نمودم که این حدیث را از پیامبر شنیدم.»

گفتنی است؛ در روز آخر ماه‌ رجب، بر انجام غسل تاکید شده و روزه ‌این روز سبب آمرزش گناهان گذشته و آینده است. همچنین نماز سلمان به نحوى است که در بالا گفته شد.

 

اقبال الاعمال : ج 3 ص258

سالگرد مبعث رسول خدا (ص)، از اعیاد شیعیان و به «عید مبعث» مشهور است...

 

 

مبعث
 
درگاه اسلام
مَبعَث یا بِعثَت در اصطلاح اسلامی به معنای برانگیخته شدن محمد بن عبدالله (ص) به پیامبری است. این اتفاق در۴۰ سالگی پیامبر(ص) در غار حراء واقع در کوه نور (در نزدیکی شهر مکه) روی داد و سرآغاز دین اسلام بود. طبق دیدگاه مشهور شیعه امامیه، این رویداد در روز ۲۷رجب، ۱۳ سال قبل از هجرت پیامبر (ص) روی داده است.

قبل از بعثت پیامبر(ص)، دین بیشتر مردم آن ناحیه، بت‌پرستی بود. دیگر ادیان آسمانی نیز در قسمت‌های مختلف این سرزمین پیروانی داشت. اما با بعثت پیامبرص)، اسلام فراگیر و بت‌پرستی از حجاز برچیده شد.

سالگرد مبعث رسول خدا (ص)، از اعیاد شیعیان و به «عید مبعث» مشهور است.


واژه‌شناسی
 
غار حراء
در اصطلاح دینی، بعثت به معنای فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند برای دعوت انسان‌ها به دین الهی است.[۱] روز مبعث یا عید مبعث نیز در اصطلاح به روزی گفته می‌شود که حضرت محمد(ص) از طرف خداوند به رسالت مبعوث شد.[۲]

این واژه در سوره‌های مختلفی از قرآن کریم، به معنای برانگیختن و فرستادن پیامبران برای هدایت مردم به کار رفته است.[۳] بعثت در قرآن کریم، همچنین در معنای حشر مردگان هم به کار رفته است.[۴] در همه موارد ذکر شده در قرآن، انتساب بعثت به «الله» است و اوست که برانگیختن پیامبران و محشور کردن مردگان را انجام می‌دهد.

کلمه «مبعث» مصدر میمی یا اسم زمان و مکان، از ریشه «ب ع ث»، به معنای برانگیختن[۵]، ارسال[۶] و یا روانه کردن است.[۷]

مبعث پیامبر اکرم(ص)
نوشتار‌های اصلی: حضرت محمد(ص) و اسلام
امام علی(ع):
[پیامبر(ص)] هر سال در حراء خلوت می‌گزید، من او را می‌دیدم و جز من کسی وی را نمی‌دید. آن هنگام جز خانه‌ای که رسول خدا(ص) و خدیجه در آن بود، در هیچ خانه‌ای مسلمانی راه نیافته بود، من سوّمین آنان بودم.
نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۱۹۲، ص۲۲۲.
مبعث پیامبر اکرم(ص) در ۴۰ سالگی و در قولی خلاف مشهور، در ۴۳ سالگی حضرت محمد(ص) رخ داد؛[۸] سبب این اختلاف، برداشت متفاوت از مفهوم بعثت است که آیا اولین نزول قرآن و آیات الهی مساوی با بعثت است، یا اولین تبلیغ رسمی و علنی.[نیازمند منبع]

طبق گفته مورخان، مبعث، در روز دوشنبه ۲۷ رجب سال چهلم عام الفیل و بیستمین سال حکومت خسرو پرویز بر ایران روی داده است. قول‌های دیگری ۱۷ یا ۱۸ رمضان، یا یکی از روزهای ماه ربیع الاول را روز بعثت دانسته‌اند، هرچند شیعیان قول اول را برگزیده‌اند.[۹]

وقتی پیامبر اکرم(ص) در غار حرا به تفکر و عبادت مشغول بود، با نزول نخستین آیات سوره علق، بعثت او آغاز شد و با نخستین آیات سوره مدثر ادامه یافت.[۱۰]

پیامبر(ص) ابتدا همسرش خدیجه(س) و پسر عمویش علی(ع) را در جریان نبوت خویش قرار داد. ۳ سال بعد با نزول آیه وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ ﴿۲۱۴﴾ (ترجمه: و خویشان نزدیکت را هشدار ده.)[ شعراء–۲۱۴] دعوت وارد مرحله جدیدی شد و در همان سال با نزول آیه فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ ﴿۹۴﴾ (ترجمه: پس آنچه را بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی برتاب)[ حجر–۹۴] علنی شد و اول بار پیامبر(ص) در بازار عُکاظ، جایی که همه مردم برای تجارت در آن جمع بودند و عده‌ای نیز در بلندی‌های آن به بیان اشعار تازه و داستان‌های گوناگون مشغول بودند، همه را به سکوت خواند و دعوت خویش را آشکار کرد.

آن روز ابولهب، پیامبر(ص) را به استهزا آزرد وعده‌ای نیز به پیروی از او پیامبر(ص) را آزار رسانیدند؛ اما ابوطالب در حمایت از پیامبر(ص) آنان را تنبیه کرد، عده کمی ایمان آوردند و به جمع گروه‌اندکی که در این دوره ۳ ساله، پنهانی ایمان آورده بودند، پیوستند.[۱۱]

ارتباط با وحی
اولین وحی، وقتی توسط جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل می‌شود، همراه با هیبت و احساس سنگینی بار عظیم رسالت است، به گونه‌ای که گفته شده است وقتی به خانه آمد، به همسرش گفت: «مرا بپوشان»، اما از ابهام و شگفتی گزارشی نشده است؛ چه، آمادگی ارتباط با فرشته وحی و جهان غیب از پیش برای پیامبر(ص) ایجاد شده و پیش از اینکه جبرئیل را ببیند، آثار او را دیده بوده‌ است.

در کودکی به واسطه پاکی درونی که داشت و نیز بیزاری از محیط فاسد آن زمان مکه، میل به تنهایی و گوشه‌گیری از شهر و دیار خود را داشت. به همین جهت، عزلت‌های یک ماهه در کوههای اطراف مکه و بعد بازگشت به شهر، خواب‌هایی که حال و هوای جهان غیب داشت، شنیدن صدای ملک وحی پیش از بعثت و ارتباط ۳ ساله اسرافیل و ۲۰ ساله جبرئیل با ایشان[۱۲] آمادگی‌هایی بوده که ایشان را برای ابلاغ پیامبری مهیا می‌ساخته است.

اگر این دسته از روایات را بپذیریم، درباره روایات دیگری که پیامبر(ص) را ناآشنا به فضای وحی و ارتباط با فرشتگان می‌دانند، تأمل باید کرد. نگاه ناباورانه پیامبر(ص) به حادثه وحی و ترس از پریشان خاطری یا جنزدگی، مشورت با خدیجه و تأییدگرفتن از ورقة بن نوفل به عنوان شاهد پیامبری او و آرام شدن حضرت با دلداری وی، مضامین این دسته از روایات است[۱۳] که با سیر رشد و فضای تربیتی حاکم بر پیامبر(ص) و بصیرت و بینش او نسبت به وظیفه سنگین رسالت، ناسازگار به نظر می‌رسد.

جایگاه بعثت در فرهنگ مسلمانان
 
تمبر یادبود مبعث حضرت رسول اکرم(ص)
در فرهنگ شیعی روز مبعث (۲۷ رجب)، بزرگ داشته می‌شود و جشن‌هایی به همین مناسبت برگزار می‌گردد. اهل سنت مبعث را در ماه رمضان می‌دانند ولی چون تاریخ دقیق آن معلوم نیست، آیین خاصی در بین آنان برای این مناسبت وجود ندارد.[نیازمند منبع] این روز در ایران و برخی استان‌های عراق[۱۴] تعطیل رسمی است.

منبع: نهج البلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷ش.
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
ابن کثیر، اسماعیل، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفة، [۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م].
ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، بی‌نا، ۳۵۵ق/۹۳۶م.
تهانوی، محمدعلی بن علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، با مقدمه رفیق عجم، ترجمه عبدالله خالدی و جورج زیناتی، تحقیق علی فرید دحروج، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶م.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، دمشق - بیروت، دار العلم - الدار الشامیة، ۱۴۱۲ق.
رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۹ش.
شهیدی، سید جعفر، «بعثت»، در بعثت‌نامه: مقالاتی درباره بعثت پیامبر اکرم(ص)، گردآورنده: محمد رصافی، تهران، صبح صادق، ۱۳۸۳ش.
طبری، تاریخ.
فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، گردآوری محسن آل عصفور، قم، مؤسسة دار الهجرة، ۱۴۰۹ق.
مصطفوی، حسن، التحقیق في کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش.
مطیع، مهدی، «بعثت»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۳ش.
همایی، جلال الدین، «مبحث بعثت رسول اکرم(ص)»، در بعثت نامه: مقالاتی درباره بعثت پیامبر اکرم(ص)، گردآورنده: محمد رصافی، تهران، صبح صادق، ۱۳۸۳ش.
یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، 

چگونگی بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله....

 

 

چگونگی بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
مطابق با آنچه در منابع آمده است در حالي كه آن حضرت در غار حرا در حوالي مكه معظمه به عبادت و نيايش مي‌پرداخت، جبرئيل بر وي نازل شد و بر وي آياتي از قرآن مجيد را به عنوان طليعه نبوت نازل نمود. نخستين آياتي كه بر آن حضرت فرود آمد، آيه‌هاي سوره 96 قرآن مجيد يعني سوره علق بود.

امام حسن عسكرى (عليه السّلام )در توصيف بعثت نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود، می فرماید: «… تا اين كه به چهل سالگى رسيد، و خداوند قلب كريمش را بهترين و والاترين و خاشع‌ترين و مطيع‌ترين قلب‌ها يافت. پس به درهاى آسمان اجازه داد و آنها بازشدند و به ملائكه اجازه داد و آنها نازل شدند و در اين حال محمد صلّى اللّه عليه و آله به آنها مى‌نگريست. پس رحمت از طرف عرش بر وى نازل شد و او به روح الامين، جبرئيل- طاووس ملائكه- نگاه مى‌كرد، جبرئيل نزد او فرود آمد و دستش را گرفت و تكان داد و گفت: اى محمد! بخوان، محمد فرمود: چه چيزى را بخوانم؟ گفت: اى محمد!اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ * خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقَ * اِقْرَا وَ رَبُّكَ الْاَكْرَمُ * اَلَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ…». (قرآن را) به نام پروردگارت- كه هستى را آفريد- بخوان همو كه انسان را از خون بسته آفريد. بخوان كه پروردگارت از همه ارجمندتر است. همو كه با قلم تعليم داد و آن چه را كه انسان نمى‌دانست به او آموخت.

سپس آنچه را كه مى‌بايست بر او نازل كرد و خودش به سوى پروردگارش بالا رفت.

محمد صلّى اللّه عليه و آله از كوه پايين آمد در حالى كه عظمت خداوند و جلالت ابّهت الهى او را مدهوش خود كرده بود و به تب و لرز دچار شده بود. چيزى كه اضطرابش را بيشتر مى‌كرد، اين بود كه مى‌ترسيد، قريشيان او را تكذيب كرده و او را به ديوانگى نسبت دهند، در حالى كه او عاقل‌ترين مردم و گرامى‌ترين آنان بود و مبغوض‌ترين چيزها در نظر او شياطين و اعمال ديوانگان بود؛ بنابراين، خداوند اراده كرد كه قلبش را مملوّ را شجاعت نمايد و به او فراخى دل عنايت فرمايد. براى همين از كنار هر سنگ و درختى كه ردّ مى‌شد، مى‌شنيد كه مى‌گفتند:

«السّلام عليك يا رسول اللّه» .

به روايتي، جبرئيل امين با هفتاد هزار فرشته و ميكائيل با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و براي آن حضرت، كرسي عزت و كرامت آوردند و تاج نبوت و رسالت را بر سر آن بزرگوار گذاشتند و لواي حمد را به دستش داده و گفتند بر فراز اين كرسي برو و خدايت را سپاس گو. به روايت ديگر آن كرسي از ياقوت سرخ و پايه‌اي از آن از زبرجد و پايه‌اي از مرواريد بود و چون فرشتگان به سوي آسمان صعود كردند، آن حضرت از كوه حرا پايين آمد و انوار جلال او را فراگرفته بود، به طوري كه كسي توان نظر كردن به چهره مباركش را نداشت و بر هر درخت گياه و سنگي كه مي‌گذشت، وي را سجده مي‌كردند و با زبان فصيح مي‌گفتند: السلام عليك يا نبي الله، السلام عليك يا رسول الله.

همين كه وارد خانه شد از نور چهره مباركش خانه خديجه كبري سلام الله علیها منور شد و آن بانوي پرهيزكار پرسيد: اي محمد! اين چه نوري است كه در تو مشاهده مي‌كنم؟ حضرت فرمود: اين نور پيامبري است، بگو: لا اله الله، محمد رسول الله. خديجه گفت: من سال‌هاست كه پيامبري تو را مي‌دانم و هم اكنون نيز شهادت مي‌دهم كه خدايي جز خداوند يكتا نيست و تو رسول و پيامبر خدايي. بدين گونه خديجه نخستين كسي بود كه به همسرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله ايمان آورد.

از ميان مردان نيز امام علي بن ابي‌طالب علیه‌السلام، به محض ديدن چهره نوراني پيامبر صلی الله علیه و آله به وي ايمان آورد و شهادتين را بر زبان جاري كرد. از آن پس پيامبر صلی الله علیه و آله در كنار خانه خدا نماز مي‌گذارد و خديجه سلام الله علیها و علي علیه‌السلام بر او اقتدا مي‌كردند و نماز مي‌خواندند.[۷] اين سه نفر، با جان و مال و هستي خويش اسلام را پرورانده و فراگير نمودند.

منبع:

فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله، ص 93؛ تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 385.
تاريخ تحقيقى اسلام( موسوعة التاريخ الاسلامى )، ج‌1، ص: 316، به نقل از بحار الانوار، ج 18، ص 206
منتهي الآمال، ج 1، ص 47.

تاریخ دقیق بعثت پیامبر اسلام مشخص نیست...

 


روز مَبْعَث بر پایهٔ باورهای اسلامی و به استناد تاریخ دین اسلام، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. مسلمانان معتقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی الله به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند. محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی می‌کرد.


غار حرا در مکه کشور عربستان
بر اساس باور شیعیان، محمد ابن عبدالله در روز ۲۷ رجب سال ۴۰ عام الفیل، (سال ۱۳ پیش از هجرت) مبعوث شد. شیعیان این روز را جشن می‌گیرند و در روایات اسلامی اعمال مستحبی برای روز مبعث پیش بینی شده‌است. دعا، نماز و غسل مستحب از اعمال این روز است. البته در پاره‌ای از روایات شیعه نیز بعثت محمد در ماه رمضان ذکر شده مانند روایت عیون الاخبار شیخ صدوق که متن آن اینگونه است که: وقتی شخصی به نام فضل از امام رضا می‌پرسد که چرا روزه فقط در ماه مبارک رمضان فرض شد و در سایر ماه‌ها فرض نشد؟ در پاسخ او گفت: «لان شهر رمضان هو الشهر الذی انزل الله تعالی فیه القرآن…» تا آنجا که گفت: «… و فیه نبی محمد صلی الله علیه و آله‌» یعنی بدان جهت که ماه رمضان همان ماهی است که خدا قرآن را در آن نازل فرمود و همان ماهی است که محمد در آن به نبوت برانگیخته شد که چون مخالف با روایات دیگر شیعه در اینباره بوده است؛ محمد تقی مجلسی احتمال تقیه در آن داده، یا فرموده که باید حمل بر برخی معانی دیگری جز معنای بعثت اصطلاحی شود، زیرا تاریخ بیست و هفتم ماه رجب به نظر او نزد علمای امامیه مورد اتفاق و اجماع بوده و گفته است: «… و علیه اتفاق‌الامامیة‌».[۱]

باور اهل سنت
در نزد اهل سنت تاریخ دقیق بعثت پیامبر اسلام مشخص نیست؛ ولی بعضی معتقدند که این واقعه در شب ۲۱ ماه رمضان بوده‌است. به دلیل نامعلوم بودن تاریخ، مبعث نزد اهل سنت جشن گرفته نمی‌شود.

منبع:
فرهنگنامه معین ج ۴
مفاتیح الجنان

چگونه به خدا نزدیک شویم؟؟؟

در ماه رجب به ذکر، دعا و توسل اهمیت بدهید
الان در ماه رجب هستیم؛ ماهی که روزهای متبرّکی دارد. از این ایام استفاده بردن و معنویت را تقویت کردن و با خدا ارتباط برقرارکردن و ذکر و دعا و توسّل را اهمیت دادن از وظایف است. تقویت ارتباط خود با خدا؛ تلاش در مسائل دنیایی - اعم از فراگیری علم و دانش و کوشش در راه سازندگی - آگاه بودن از مسائل سیاسی و اقتصادی و مهمتر از همه، حفظ آن امید، عوامل و ویژگیهایی است که ان شاءاللَّه در آینده - آینده ای نه چندان دور - همه روی زمین را به نور جمهوری اسلامی منوّر خواهد کرد و بشریت را از برکات اسلام برخوردار خواهد ساخت و ملت ایران را - همچنان که خدای متعال به مسلمانان وعده فرموده است - شاهدِ یکپارچگی و وحدت بشریت در روی زمین قرار خواهد داد.[1]

* از دعاهای ماه رجب معارف الهی را یاد بگیرید
امروز جامعه ی انقلابی ما، مردم مؤمن ما، نیاز به این دارند که این آرامش را، این سکینه را، این طمأنینه و وقار را در خودشان هرچه بیشتر به وجود بیاورند. «الا بذکر الله تطمئن القلوب». یاد خداست که دلها را در ماجراهای طوفانی دنیا و زندگی حفظ میکند. یاد خدا را مغتنم بشمارید. ایام ماه رجب نزدیک است. دعاهای ماه رجب یک دریائی از معرفت است. در دعا فقط این نیست که انسان دل را به خدا نزدیک میکند؛ این هست، فراگیری هم هست. در دعا هم تعلیم است، هم تزکیه هست. دعا هم ذهن را - این دعاهای مأثور از ائمه (علیهم السّلام) - روشن میکند، حقایقی را، معارفی را به ما می آموزد که در زندگی به آنها نیاز داریم، و هم دل را متوجه به خدا میکند. ذکر الهی را خیلی باید مغتنم بشمرید.[2]

* از هرساعت ماه رجب برای به دست آوردن توجه الهی استفاده کنید
ماه رجب، ماه مبارکی است؛ ماه توسل و تذکر و توجه و تضرع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهای محتاج و نیازمند ما به ذیل لطف و فضل الهی است. این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خداست. در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، میتواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همه ی نعمتهای دنیا پوچ است؛ یعنی میتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد. بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! ای صاحبان دلهای بیدار و مخصوصاً ای جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است.[3]

* توسلات خود را هرچه میتوانید بیشتر کنید
باید همه به یکدیگر تبریک عرض کنیم [این ] توفیق الهی را که توانستیم بار دیگر وارد ماه رجب بشویم. ماه رجب یک فرصت تقرّب به ارزشهای الهی و تقرّب به ذات مقدّس پروردگار و فرصت خودسازی است. این ایّامی که در روایات ما به عنوان ایّام برجسته معرّفی شده اند، اینها همه فرصتند؛ هر فرصتی هم نعمت است و هر نعمتی هم نیازمند شکر و سپاس است. شکر و سپاس نعمت هم این است که انسان نعمت را بشناسد، بر طبق اقتضای این نعمت رفتار کند، از آن بهره ببرد، نعمت را از خدا بداند و آن را در راه خدا به کار ببرد؛ ماه رجب از این نعمتها است. بعد هم ماه شعبان است که آن هم نعمت دیگری است و این دو ماه از نظر کُمَّلین و اهل توحید و اهل معنا مقدّمه ی ماه رمضانند؛ و ماه رمضان ماه عروج است، ماه رفتن به معراج است، ماه تزکیه است، ماه تصفیه است که همه ی ما به اینها احتیاج داریم. از ماه رجب قدردانی کنید؛ در این ماه توسّلات خودتان به درگاه پروردگار عالم را هرچه میتوانید بیشتر کنید؛ به یاد خدا باشید و کار را برای خدا انجام بدهید؛ این تلاشی که میکنید، این زحمتی که میکشید، برای خدا قرار بدهید.[4]

* در ماه رجب دائم استغفار کنید
ماه رجب فرصت خوبی است؛ ماه دعاست، ماه توسل است، ماه توجه است، ماه استغفار است. دائم هم باید استغفار کنیم. هیچ کس هم خیال نکند که من از استغفار مستغنی ام. پیغمبر خدا میفرماید که: «انّه لیغان علی قلبی و انّی لأستغفر اللَّه فی کلّ یوم سبعین مرّة». بلاشک پیغمبر هم حداقل روزی هفتاد مرتبه استغفار میکرد. استغفار برای همه است؛ بخصوص ماها که در این تحرکات مادی، در این دنیای مادی غرقیم و آلوده ایم. استغفار بخشی از این آلودگی را پاکیزه میکند و از بین میبرد. ماه استغفار است؛ ان شاءاللَّه فرصت را مغتنم بشماریم.[5]

 

منابع:

یانات در دیدار مردم قم ۱۳۷۱/۱۰/۱۹

[2] خطبه های نماز جمعه ی تهران ۱۳۸۸/۰۳/۲۹

[3] خطبه های نماز جمعه ی تهران ۱۳۶۹/۱۱/۱۹

[4] بیانات در دیدار فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ۱۳۹۴/۰۲/۰۶

[5] بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی

 

انسان عاقل، نقد را به نسيه نمي فروشد...


 


انسان عاقل، نقد را به نسيه نمي فروشد

پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «طوبي لمن ترك شهوة حاضرة لموعود لم يره»[1]؛ (خوشا به حال كسي كه لذت آماده اي را وا نهد براي موعودي كه نديده).

طوبي، مونث اطيب (پاكيزه تر) است و چند معنا برايش گفته شده: يكي به معناي زندگي پاكيزه است براي كسي كه داراي اين صفت باشد. دوم به معناي خوشا به حال اوست. سوم درختي است در بهشت.[2]

روايت مي فرمايد: خوشا به حال كسي كه چيزي را كه مطابق شهوت او و نقد است ترك مي كند براي چيزي كه نسيه است و ظاهرا آن را نديده است.

اين همان است كه مي گويند: انسان نمي تواند نقد را به خاطر نسيه ترك كند و يكي از برتري هاي دنيا در چشم دنياپرستان نقد بودن آن است، در مقابل، منافع نسيه است كه آفاتي دارد و ممكن است نقد نشود.

 بعضي اين منافع نقد و نسيه را تعميم مي دهند و در مسائل آخرت هم جاري مي كنند كه همان منطق معروف «ابن سعد» است كه وقتي حضرت [امام حسين](علیه السلام) به او فرمود: از جنگ با من صرف نظر كن. گفت: فكر مي كنم… تا صبح فكر كرد، بعد گفت: مي گويند: بهشت و جهنم و عذاب هست، اگر راست باشد، بعدا توبه مي كنم و اگر دروغ باشد به دنيايم رسيده ام. بعد گفت: دنيا نقد است و آخرت نسيه و انسان عاقل نقد را به نسيه نمي فروشد. 

من كه امروزم بهشت نقد حاصل مي شود / وعده فرداي زاهد را چرا باور كنم

پيروان اين مكتب زيادند، اينها دو اشتباه بزرگ مرتكب مي شوند:

اول اينكه وعده هاي الهي براي افراد با ايمان نسيه نيست، نسيه در جايي است كه طرف ضعيف است و نمي تواند به وعده هايش عمل كند، اما كسي كه قادر مطلق و صادق و حكيم  است نقد و نسيه ندارد و وعده هايش عين واقعيت است و سوخت و سوز ندارد.

دوم اينكه در زندگي دنيا هم بسياري از مواقع نسيه را بر نقد مقدم مي دارند، به عنوان مثال تمام كشاورزان نقدشان را كه بذر است مي دهند، به انتظار محصولي كه در سال آينده بدست مي آورند و يا تمام كساني كه سرمايه گذاري مي كنند، نقد را مي دهند براي نسيه فردا، چون مساله اهم و مهم است.

انسان اگر در اين عمر كوتاه تقوا را رعايت كند، يك عمر جاويدان غرق در نعمت خواهد داشت كه در اين صورت لذت آماده را فداي نعمتي مي كند كه آن را نديده است. وقتي كسي لذت آماده را براي موعودي كه نيامده ترك كند، اين نشانه ايمان است. و اگر ايمان به خدا و غيب نداشته باشد لذت آماده را ترك نمي كند.

مهمترين لذات دنيا، مثل برق زودگذر است اما قرآن درباره لذات آخرت مي فرمايد: «« فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعملون»»[3]؛ (هيچ كس نمي داند چه پاداش هاي مهمي كه مايه روشني چشم ها مي گرددبراي آنها نهفته شده است اين پاداش عظيم جزاي اعمالي است كه انجام داده اند.)

در اين آيه «نفس» به صورت نكره در سياق نفي آمده و به معناي عموم است و همه نفوس حتي رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و فرشتگان مقرب را شامل مي شود كه اين نعمتها و لذات معنوي در فكرشان خطور نكرده. وقتي انسان اين وعده ها را مي بيند چشم پوشي از شهوات بر او آسان مي شود. پيامبر اكرم (ص) در حديثي مي فرمايد: 

«إن الله يقول: اعددت لعبادي الصالحين ما لا عين رأت و لا أذن سمعت و لا خطر علي قلب بشر»[4]؛ خداوند مي فرمايد: من براي بندگان صالحم نعمتهايي فراهم كرده ام كه هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و بر فكر كسي نگذشته است.

علاوه بر اين انسان در دنيا هم نتيجه اش را مي بيند. در حديثي داريم كه اگر انسان چشمش به نامحرم بيفتد و چشم بپوشد، خداوند ايماني به او مي چشاند كه لذت و نورانيت آن را احساس مي كند.[5]

منبع:

[1] تحف العقول، حكمت 119؛ بحار الانوار، ج74، ص153

[2] تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 29 سوره رعد، براي «طوبي» ده معنا نقل كرده است.

[3] سجده/17

[4] تفسير نمونه، ج17، ص149

[5] گفتار معصومين، ص57

حتی اگر چیزی برای صدقه‌دادن ندارید، بخوانید ...

 

حتی اگر چیزی برای صدقه‌دادن ندارید، بخوانید
حدیثی از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) درمورد صدقه دادن نقل شده است.

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«صدقه دهید، حتی به‌اندازه یک پیمانه خرما یا کمتر از یک پیمانه، حتی به‌اندازه یک مشت خرما یا کمتر از یک مشت، حتی به‌اندازه یک نصفه خرما.

اگر کسی همین مقدار را هم نداشت، «سخنی مهربانانه» بگوید.

به‌راستی یکی از شما خداوند را ملاقات می‌کند و خداوند به او می‌فرماید:

«آیا من کاری برای تو نکردم؟ آیا من تو را شنوا و بینا ننمودم؟ آیا به تو ثروت و فرزند ندادم؟»

می‌گوید: بله.

خداوند (تبارک‌وتعالی) می‌فرماید:

«پس ببین چه چیز (از دنیا) برای (آخرتِ) خودت پیش‌فرستاده‌ای!»

نگاه می‌کند به روبه‌رویش، پشت‌سرش، سمت راستش و سمت چپش، اما چیزی پیدا نمی‌کند تا با آن خود را از

آتش حفظ کند.»

 

منبع : الکافی، ج‌۴، ص4

به یاد مولا!!!

سهل بن حسن خراسانی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و گفت: چرا قیام نمی کنید در حالی که صد هزار شیعه آماده جنگ دارید؟ امام صادق برای اینکه او را امتحان کند و به او نشان دهد که این همه شیعه و یار ندارد، دستور داد تا در تنور پر از آتش بنشیند . او که از این فرمان، غافلگیر شده بود، از امام عذر خواهی کرد و فرمان حضرت را اجرا ننمود.

در همین وقت، هارون مکی یکی از یاران واقعی امام صادق وارد شد و سلام کرد امام صادق به او پاسخ داد و فرمود: هارون داخل تنور برو . هارون بدون کوچکترین پرسش  داخل تنور بدون آتش شد. امام صادق در همان حال با مرد خراسانی شروع به صحبت کرد؛ اما او آرام و قرار نداشت. امام از جا بر خواست و به همراه آن مرد داخل تنور را نگاه کرد و هارون را دید که در میان شعله های آتش، چهار زانو نشسته و به معجزه الهی، آتش هیچ آسیبی به او نرسانده است.

امام از مرد خراسانی پرسید: چند نفر مثل هارون مکی می شناسی که اینگونه مطیع فرمان ما باشند؟

آن مرد گفت: یک نفر هم ایگونه سراغ ندارم1

وحال نوبت امامت امام زمان است حال که ایشان در غیبت به سر می برند آیا هارونی هست تا مطیع باشد آیا عماری هست …

مقام معظم رهبری که به عنوان نایب عام سخنی می فرمابند  آن طور که باید عملی نمی شود فقط شنیده می شود
۱۳۹۱: تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی.
۱۳۹۲: حماسهٔ سیاسی و حماسهٔ اقتصادی[۱۰] توجه به تولید ملی به عنوان «حماسه اقتصادی» و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ در ایران به عنوان «حماسه سیاسی»، دلیل نامگذاری این سال است.
۱۳۹۳: اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی[۱۱]
۱۳۹۴: دولت و ملت، همدلی و همزبانی
۱۳۹۵:اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل[۱۲]
۱۳۹۶: اقتصاد مقاومتی، تولید - اشتغال[۱۳]

۱۳۹۷ : -آیا باز هم اقتصاد- اقدام-تولید- بی توجهی به سخنان نایب امام زمان تاکیتا زمانی که امام زمان بیاید به امید کی دلشو به کی خوش کنه بما بچه شیعه ها  بچه شیعه ایکه رهبرش چند سال پشت سرهم تاکید میکنه روی یکسری مسایلی که بازهم مورد بی توجهی قرار گرفت.

لزوم توجه به قبله...

 

توجه به قبله چه لزومي دارد؟

با توجه به آيه شريفه (وَ للَّهِ المَْشرِقُ وَ المَْغْرِب فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَسِعٌ عَلِيمٌ)اگر به هر سو رو كنيم خدا آنجاست ، پس توجه به قبله چه لزومي دارد؟

 توجه به قبله هرگز مفهومش محدود كردن ذات پاك خدا در سمت معينى نيست ، بلكه از آنجا كه انسان يك وجود مادى است و بالاخره بايد به سوئى نماز بخواند، دستور داده شده است كه همه به يكسو نماز بخوانند تا وحدت و هماهنگى در صفوف مسلمين پيدا شود، و از هرج و مرج و پراكندگى جلوگيرى به عمل آيد فكر كنيد اگر هر كسى به سوئى نماز مى خواند و صفوف متفرق تشكيل ميدادند چقدر زننده و ناجور بود؟ ضمنا سمتى كه به عنوان قبله تعيين شده (سمت كعبه ) نقطه اى است مقدس كه از قديمي ترين پايگاه هاى توحيد است و توجه به آن بيدار كننده خاطرات توحيدى مى باشد.تعبير به (وجه الله ) به معنى صورت خدا نيست ، بلكه وجه در اينجا به معنى ذات است.در روايات متعددى مى خوانيم كه به اين آيه ، براى صحت نماز كسانى كه به غير سمت كعبه از روى اشتباه و يا عدم توانائى بر تحقيق نماز خوانده اند استناد شده ، و نيز به همين آيه براى صحت نماز خواندن بر مركب ، استدلال نموده اند (براى توضيح بيشتر به كتاب وسائل الشيعه كتاب الصلوة ابواب القبله مراجعه نمائيد).

منبع:
تفسيرنمونه/ج/1ص415و416

داستان جالب کمک امام زمان(عج) به یک بت پرست ...

 

داستان جالب کمک امام زمان(عج) به یک بت پرست
ماجرای نجات مردی بت پرست از اعدام توسط امام زمان(عج) را در ادامه مطلب بخوانید.

از یکى از علماى شیعه در هند به نام سیّد فرزند على نقل مى‌کند که روزى یک فرد بت پرست که جایگاه و شخصیتى در میان مردم داشت، به من گفت: «مرا به قتل متهم کرده‌اند، تلاش‌هاى فراوان من نیز در روند پرونده مؤثر نشد و قرار است حکم اعدام روز دوشنبه اجرا شود؛ اکنون از همه جا ناامید گشته، نزد شما آمده‌ام. آیا شما مى‌توانید به من کمک کنید؟»

سید مى‌گوید: «با خودم فکر کردم که هر چند او بت پرست است، امّا همه خلایق از نعمت وجود امام زمان(عج) برخوردارند. این شخص نیز به برکت وجود امام زمان(عج) موجود و از رعایاى آن حضرت محسوب است; از این رو به وى گفتم: «صبح روز جمعه لباس تمیزى بر تن کن و به قبرستان مسلمانان برو و صدا بزن: «یا ابا صالح المهدى»! چرا که به اعتقاد ما چنان چه مردم در مشکلات به ایشان متوسل شوند، نتیجه مى گیرند. تو نیز به آن حضرت متوسل شو، شاید نتیجه بگیرى.»

سیّد از قول شخص یاد شده مى گوید: «من این کار را انجام دادم». شخصى نزد من آمد و فرمود: «مشکل تو چیست؟» مشکلم را گفتم و عرض کردم: «سیّد فرزند على» مرا راهنمایى کرد که به شما توسل جویم. آن جناب پس از شنیدن مشکل من فرمود: «مشکل تو حل شد. نگران نباش!» عرض کردم: «اگر با وجود غیر مسلمان بودن و عدم معرفت من نسبت به شما مشکل مرا حل کردید، پس چرا گرفتارى‌هاى مسلمانان معتقد به خود را حل نمى‌کنید؟»

ایشان فرمودند:« اگر مسلمانان، با این حال که تو دارى و حاجت خود را خواستى حاجت خویش را از ما بخواهند، مشکل آنان را نیز حل خواهیم کرد.» پس از این جریان شخص یاد شده روز دوشنبه در دادگاه حاضر شد و قاضى حکم تبرئه وى را صادر کرد.

او گفته است: «من اصلا علت تغییر حکم را نفهمیدم و در حالى که پول فراوان و وکلاى بسیار در حل مشکل من کارساز نشد، توسل به امام شما مشکل مرا حل کرد و قاضى به یک باره از حکمش برگشت و مرا تبرئه کرد!»

 

منبع: کتاب جواهر الکلام فی معرفه الامامه و الامام ج1

اگر میدانستید ذکر صلوات چه پاداشی دارد؟!

 

اگر میدانستید ذکر صلوات چه پاداشی دارد؟!
حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله درمورد پاداش صلوات را در ادامه می خوانید.

 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند :

هر کس هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد ، بر خدا لازم می شود که گناهان او را بیامرزد ، در همان روز یا همان شب.

 

منبع :

بحار الانوار /ج ۹۴/ص69

فواید حیرت‌انگیز نماز‌های 5 گانه ...

 

فواید حیرت‌انگیز نماز‌های 5 گانه
نمازهای پنج گانه به نهر جاری گوارایی می مانند که بر در خانه هایتان روان است وهر روز پنج بار خود را در زلال آن شست و شو می دهید، و دیگر هیچ پلیدی باقی نمی ماند.

 یکی از مهم ترین دستوراتی که در اسلام سفارش زیادی به آن شده نماز است. در اهمیت نماز و اینکه ستون دین معرفی شده سخن های بسیار گفته اند. سبک شمردن نماز نیز شکل های مختلفی دارد که یکی از مهمترین آنها، تأًخیر در خواندن آن است.

چهار علت نمازهای روزانه از زبانا‌‌ رسول خدا(صلے‌الله‌علیه‌وآله):

 

چرا نماز صبح مۍخوانیم؟

«صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان مےماند.»

 

چرا نماز ظهر می خوانیم؟

ظهر، همه عالم تسبیح خدا مےگویند زشت است که امت من تسبیح خدا نگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه مےشود.

 

چرا نماز عصر مۍخوانیم؟

«عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.»

 

چرا نماز مغرب می خوانیم؟

«مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.»

 

چرا نماز عشا می خوانیم؟

«خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.»

[فواید حیرت انگیز نماز‌های پنج‌گانه که نمی‌دانید!]

منبع:

علل الشرایع ص ۳۳۷‌‌

ذکری که با گفتنش ثوابی بی شمار نصیبتان می شود ...

 

 

ذکری که با گفتنش ثوابی بی شمار نصیبتان می شود
حدیثی از امام صادق (علیه السلام) در متن آمده است.

 امام صادق (علیه السلام) می فرمایند :

هر کس هر روز بیست و پنج بار بگوید :  اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمؤمِنینَ وَالموْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ.

 خدا به شماره هر مومنی که در گذشته زنده باشد تا روز قیامت حسنه ای برایش بنویسد و گناهی از او محو کند و درجه ای بالا برد.

 

منبع :

آمالی شیخ صدوق، مجلس ۶۳، حدیث7

كداميك در آزمايش عفاف، عفيفانه تر عمل كرد؛ يوسف(علیه السلام) يا مريم(سلام الله علیها)؟!

 

 

قرآن كريم در مقام بيان ملكه عفاف، هم از مرد و هم از زن تمثيل آورده است. اما بايد ديد كه آيا مرد در اين صحنه عفيفانه تر تجلي نموده يا زن، رخسار عفيفانه تري به تصوير كشيده؟
يوسف صديق( سلام الله عليه) وحضرت مريم( سلام الله عليها) مزاياي ارزشي فراواني داشتند كه قرآن نقل مي كند. اما آنچه در اين مبحث مورد توجه است، وجود ملكه عفاف در آنها است. هم يوسف مبتلا شد ودر اثر عفاف، نجات پيدا كرد، وهم مريم امتحان شد و در پرتو عفاف نجات يافت، مهم اين است كه عكس العمل هريك از اين دو معصوم چگونه بوده است.

 

الف- حضرت يوسف (عليه السلام)

هنگامي كه وجود مبارك يوسف( سلام الله عليه )آزمون مي شود، قرآن مي فرمايد:

««همت به وهم بها لولا ان راي برهان ربه »» [1]؛ (آن زن قصد او كرد و او نيز اگر برهان پروردگار را نديده بود آهنگ او مي كرد.)

در اينجا سخن در مقام فعل و عمل نيست، حتي در مرحله مقدمات عمل هم نيست؛ بلكه در فضاي اهتمام است واين مرحله سوم است. مردا از مرحله اهتمام در اين جا، همان است كه آن زن مصري، همت گماشت و همتش در حد تعقيب يوسف، به فعليت رسيد. ولي يوسف صديق (عليه السلام) نه تنها مرتكب حرام نشد ونه تنها مقدمات حرام را آماده نكرد، بلكه قصد و همت و خيال هم در ميان نبود. به دليل اين كه آيه شريفه، همت و قصد حضرت را تعليق به چيزي كرد كه حاصل نشد و فرمود: «وهم بها لولا ان راي برهان ربه »؛ چون برهان رب را ديد، قصد نكرد.

 

شواهد فراوان ديگري هم هست كه ذات اقدس آله از يوسف به عنوان بنده طاهر ومعصوم ياد كرده است. مثل آن جا كه فرمود:

««انه من عبادنا المخلصين »»[2] اين صغراي قياس است، وكبراي قياس همان است كه شيطان گفت: من نسبت به بندگان مخلص تو راه نفوذ ندارم. ««الا عبادك منهم المخلصين»»[3]. بنابراين، به اعتراف شيطان، يوسف صديق منزه از اين گزند بود، چه اين كه وقتي مفتريان دامن پاك يوسف را متهم كردند، سرانجام اعتراف نمودند وگفتند:

««الان حصحص الحق انا راودته عن نفسه»»[4] ؛ (اكنون حق پديدار گشت، من، از او كام خواستم.)

وذات اقدس اله نيز به نزاهت و قداست يوسف (عليه السلام)شهادت داد وفرمود: نه تنها يوسف به طرف بدي نرفت، بلكه بدي به طرف يوسف نرفت، در آن جا كه فرمود: ««كذلك لنصرف عنه السوء والفحشاء»»[5] اين گونه بدي وپليدي را از او برگردانيم. قرآن نمي گويد: «لنصرفه عن السوء» ، ما او را از گناه باز داشتيم بلكه مي گويد: به گناه اجازه نداديم كه به سراغ او برود.

 

ب- حضرت مريم (سلام الله عليها)

اما حضرت مريم(س) از لحاظ ملكه عفاف، ياهم سطح يوسف صديق (عليه السلام )است كه خدا از او به عنوان عبد مخلص ياد كرد و فرمود: ««انه من عبادنا المخلصين»» و يا از او بالاتر است.

توضيح مطلب اين است كه وقتي از عفاف مريم سخن به ميان مي آيد، سخن از ««همت به وهم بها لولا ان راي برهان ربه»» نيست. سخن اين نيست كه اگر مريم، دليل الهي را مشاهده نمي كرد، مايل بود. بلكه سخن آن است كه:

««قالت اني اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا»»[6]؛ (مريم گفت: اگر پرهيزكاري، از توبه خداي رحمان پناه مي برم.)

نه تنها خودش ميل ندارد، آن فرشته را هم كه به صورت بشر متمثل شده، نهي از منكر مي كند ومي گويد: اگر تو با تقوايي، دست به اين كار نزن. وقتي ذات اقدس اله مي فرمايد:

««فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا»»[7]؛ (پس روح خود را به سوي او فرستاديم. پس چون بشري خوش اندام بر او نمايان شد.)

اين گونه ادامه نمي دهد كه اگر او دليل الهي را نمي ديد، ميل پيدا مي كرد وقصد مي نمود، بلكه مي فرمايد: ««قالت اني اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا»» اين كلمه «ان كنت تقيا» به عنوان امر به معروف ونهي از منكر است، يعني تو بپرهيز. مثل اين كه ذات اقدس اله به ما مي فرمايد: اين كار را انجام ندهيد «ان كنتم مؤمنين» [8]. 

 ما اين تعبير را در قرآن زياد داريم، كه به نوبه خود تعبير ارشادي و راهنمايي است. يعني اگر مؤمن هستيد، برابر ايمانتان عمل كنيد. در اين جا نيز مريم به فرشته متمثل مي فرمايد: اگر باتقوايي دست به اين كار نزن، من كه دستم بسته است، تو هم دستت را ببند. آيا اين تعبير لطيف تر از تعبير يوسف نيست؟! درباره يوسف، ذات اقدس اله فرمود: اگر برهان رب را نمي ديد، قصد گناه مي كرد، ولي چون برهان رب را ديد، قصد نكرد. اما درباره مريم نه تنها نسبت به خودش، سخن از قصد نيست، بلكه فرشته متمثل را نيز از اين قصد نهي مي كند.[9]

منبع:

[1] يوسف/ 24.

[2] يوسف/ 24.

[3] حجر/ 40.

[4] يوسف/ 51.

[5] يوسف/ 42.

[6] مريم/ 18.

[7] مريم/ 17.

[8] آل عمران/ 175.

[9] زن در آينه جلال و جمال، با تلخيص و تصرف

آراستگي در سيره همسرداري حضرت زهرا( عليهاالسلام)...



با دقت در روايت اندك موجود و با مطالعه سيره حضرت زهرا( عليهاالسلام) مصاديق و نمونه هاي زيبائي از ظاهر زندگي همچون: بهداشت، نظافت، آراستگي و استعمال عطر، همچنين بهداشت محيط زندگي و رسيدگي به آن مشاهده مي شود. در اقوال تاريخي و روايات آمده كه حضرت زهرا( عليهاالسلام) خود شخصاً خانه و محيط زندگي خود را جارو مي زده است. در خانه دائماً معطر به خوشبوترين عطرها بوده اند. لباس سفيد بويژه براي نماز از لباسهاي ايشان بوده است. داراي انگشتر و گردنبندي براي زينت بوده اند كه قصه انفاق گردنبند حضرت به فردي نيازمند هم در تاريخ ثبت شده است و بالاخره با كمك گرفتن از فضه خادمه و حفظ حقوق او در مديريت كار خانه به بهترين وجه تلاش و كوشش داشته اند.
توضيح بيشتر مطالب فوق را مي‌توان بدين گونه ارائه نمود:
 
ابراز و اظهار محبت به همسر
يكي از نكات بسيار قابل توجه در روابط ميان زن و شوهر، اظهار محبت به همسر است. در بنيان خانواده‌هايي كه با وجود عامل محبت از فرآيند اظهار محبت، به خوبي استفاده نمي‌شود، اندك اندك خدشه‌ها و خلل‌هايي به وجود مي‌آيد. اطلاع زوجين از اينكه هر يك به ديگري علاقه دارند براي تداوم يك زندگي كافي نيست بلكه؛ شنيدن كلمات محبت‌آميز از لوازم يك زندگي موفق زناشويي است. اين نياز متقابل زن و شوهر به اظهار محبت در مقابل يكديگر، بايد به بهترين نحو پاسخ‌ گويي شود.
در زندگي حضرت فاطمه ( عليهاالسلام)، عبارات محبت‌آميز و احترام‌آميز به علي ( عليه السلام) بسيار است؛ از جمله ايشان در عبارتي خطاب به همسرشان در مقام اظهار محبت مي‌فرمايد: «روحي لروحك الفداء و نفسي لنفسك الوقاء» «روح من فداي روح تو باد و جان من سپر بلاي جان تو باشد.»[1]
همانگونه كه بيان شد، اظهار محبت بايد طرفيني باشد. در اين‌جا نيز اظهار محبت يك سويه نيست بلكه اميرمومنان نيز با عباراتي شبيه به همين عبارت با صديقه طاهره سخن مي‌گويند.
 
حمايت و دفاع از همسر
يكي از مهمترين شاخصه‌هايي كه مي‌ تواند در استحكام خانواده مؤثر باشد، حمايت و دفاع از همسر است. مسلم است كه در هر زندگي خانوادگي، زن و شوهر غير از نقش همسري، در ساير روابط اجتماعي يا سياسي و…، نقش‌هاي ديگري نيز بر عهده دارند و هيچ بنياني مستحكم ‌تر از قلعه‌ خانواده نمي ‌تواند مدافع يك انسان در سختي‌ها، آسيب‌هاي اجتماعي، روحي و… باشد. حمايت هر يك از زوجين از ديگري و تجليل و قدرداني از تلاش‌ها و زحمات وي، از جمله‌ي اين امور است.
صديقه طاهره ( عليهاالسلام)، هم حامي اميرمومنان بود و هم همسر ايشان و از آن‌جا كه اين بانو در همه‌ امور خير پيشتازترين فرد امت محسوب مي ‌شد، در امر دفاع از ولايت نيز، والاترين جان ‌فشاني‌ ها را به ساحت كبريايي خداوند تقديم كرد. يكي از نمونه ‌هاي منقلب كننده‌ دفاع فاطمه ( عليهاالسلام) از همسرش، جرياني است كه علي ( عليه السلام) را با اكراه و اجبار براي اخذ بيعت به مسجد مدينه مي ‌بردند. در روايت است كه بانوي دو عالم( عليهاالسلام)، براي دفاع از همسر به درب مسجد آمد و جلوه‌هاي به ياد ماندني از ايثار و فداكاري از خويش در تاريخ بر جاي گذاشت و در دفاع از همسرش فرمود: « به خدا سوگند اي سلمان، از درب مسجد مدينه پا بيرون نمي‌ گذارم تا آن ‌كه پسرعموي خود را با چشمان خودم سالم ببينم.»
 
زينت ظاهر و باطن براي همسر
آراستگي ظاهر و باطن همسران براي يكديگر، يكي از اصول حاكم بر خانواده‌ هاي آرماني است. اميرمومنان در اين باره مي ‌فرمايد: «جمال الباطن، حسن‌السريرة» «زيبايي باطن ، در حسن نيت و زيبايي درون است.»[2] دل و جان حضرت زهرا ( عليهاالسلام)، در كمال حسن نيت، خلوص و صميميت نسبت به همسر بزرگوارش بود و حسن سريره‌ او جميل‌ ترين زيبايي ‌هاي باطني را در برابر چشمان مبارك اميرمومنان ( عليه السلام) به تماشا مي‌ گذاشت.
پيدا است كه اگر فردي از نعمت جمال ظاهر بي بهره باشد
اولاً با هنرمندي و ظرافت خاصي مي‌ تواند به آراستگي و حسن خويش بيفزايد
ثانياً با ظرايف و طرايفي كه در جلوه‌گري ‌هاي رفتـار خود طراحي مي‌ كنـد ، مي ‌توانـد بـه حسن سـلوك و جمال بـاطن دسـت يابد. بـه عنوان مثـال، لبخنـد زينـت چهره اسـت ، نگاه مهربان، زينت چهره است و مي ‌تواند بر جمال ظاهر و باطن بيفزايد. گشادگي چهره و بشاشيت صورت نيز، نوعي زينت چهره است. در روايت، يكي از خصوصيات زنان با فضيلت، درخشندگي چهره معرفي شده است.[3]
حضرت فاطمه ( عليهاالسلام) به عنوان زينت و استحباب، انگشتري به دست مي‌ كردند و از قول رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي‌ فرمود: «هركس انگشتري عقيق به دست كند، همواره خير مي‌بيند.»[4]
اميرمؤمنان( عليهاالسلام) در اشاره به آراستگي ظاهر و باطن صديقه طاهره ( عليهاالسلام) مي‌فرمود: «هرگاه به او مي‌نگريستم، همه‌ي ناراحتي‌ها و غم‌هايم برطرف مي‌شد».[5]
آراستگي و پاكيزگي در عين سادگي
انسان به طور طبيعي و فطري آراستگي و زيبايي را دوست مي دارد. چنان كه حضرت علي (عليه السلام )و ديگر معصومين فرموده اند: «ان الله جميلٌ و يحبُّ الجمال؛ خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد».[6]
حضرت رضا (عليه السلام) در تشريح سيره و سنت انبيا مي فرمايد: «مِن اخلاقِ الانبياء التَّنظُّفِ؛ آراستگي و نظافت از اخلاق پيامبران است».[7]
بر هر انساني لازم است كه آراستگي به آرايش و نظافت را همچون يكي از وظايف روزانه در زندگي خود رعايت كند و بخشي از اجناس سبد خانوادگي خود را به وسايل آراستگي و نظافت اختصاص دهد.
از لحاظ رواني، آراستگي، نظافت و زيبايي و زيبا سازي محيط خانه و خانواده، آرامش اعضاي آن را فراهم مي سازد و عامل مؤثري براي افزايش محبت و همگرايي بيشتر خواهد بود.
اگر نظافت و زيبايي براي همه انسان ها لازم و مفيد باشد، براي برخي از افراد واجب است. زن و شوهر از كساني هستند كه آراستگي براي آنان واجب و از ضروريات زندگي است.
اميرمومنان علي( عليه‌السلام) در اين باره مي‌ فرمايند:
ليتهيأ احدكم لزوجته كما عيب ان تتهيأ له.
هر مردي از شما مسلمانان موظف است خودش را براي همسرش آراسته كند، همچنان كه دوست دارد زنش براي او آراسته باشد.[8]
صديقه طاهره (سلام الله عليها) نيز كه در مكتب نبوت تربيت شده بود و به فرهنگ و اخلاق اسلامي آشنايي كامل داشت، به رعايت اصل آراستگي در زندگي خانوادگي آگاهي كامل داشت و آراستگي و نظافت را پيش از آن كه يك امر شخصي و فردي بداند، آن را حق خانوادگي و همسر خود مي دانست و ازاين رو، به آن بسيار اهميت مي داد.
يكي از سنت هاي مورد تأكيد رسول خدا( صلي الله عليه و آله) به كار بردن عطر و سفارش به استفاده از بوهاي خوش بوده است. آمده است فاطمه (عليهاالسلام) تا آن هنگام كه در خانه بودند، مرتب از عطرهاي گوناگون استفاده مي كردند و فضاي زندگي را علاوه بر عطر روح و معنويت به عطر ظاهري معطر مي كردند.
درباره زندگي فاطمه زهرا (عليهاالسلام) آمده است كه ام السلمه مي گويد: «از حضرت زهرا( عليهاالسلام )پرسيدم: آيا عطري ذخيره كرده اي؟ فرمودند: آري. رفت و شيشه عطري آورد و مقداري در كف دست من ريخت. بوي خوشي داشت كه هرگز نشنيده بودم. گفتم اين عطر خوشبو را از كجا تهيه كرده اي؟ فرمود: اين عطر مُشكي است كه از بال و پر جبرئيل فرو ريخته است.» پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به عمار ياسر مأموريت داد براي شب عروسي حضرت زهرا( عليهاالسلام) عطرهاي خوشبو تهيه كند.
 
منبع:
[1] . بحراني، مدينة معاجز الائمة الاثني عشر (قم، موسسه معارف الاسلاميه، 1413ق)، ج3، ص369.
[2] . محمدي ري‌شهري، ميزان الحكمة، (بي‌جا، دار الحديث، 1416ق) ج1، ص416
[3] . كليني، الكافي (بي‌ جا، ۱۳۶۲) ج۵ ، ص ۳۲۴.
[4] . «قالت فاطمه (س)، قال رسول‌ الله (ص): من تختم بالعقيق لم يزل يري خيري» (شيخ طوسي، الامالي، (قم، دار الثقافه، 1414ق)، ص311؛ حرعاملي، وسائل الشيعه، (قم، آل البيت، 1409ق) ج5 ، ص88).
[5] . «لَا أَغْضَبَتْنِي وَ لَا عَصَتْ لِي أَمْراً وَ لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا فَتَنْكَشِفُ عَنِّي الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان » اربلي، كشف الغمة (تبريز، بني هاشم، 1381ق)، ج1، ص363؛ مجلسي، بحار الانوار، (بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق) ج۴۳، ص۱۳۴.
[6] . محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج1، ص414.
[7] . كليني، الكافي، ج5، ص567 و ج11، ص310؛ ابن شعبه حراني، تحف العقول (قم، جامعه مدرسين، 1404ق)، ص442.
[8] . ابن حيون، دعائم الاسلام( قم، آل البيت، 1385ق)، ج1، ص123.

تنها کسانی که در روز قیامت حسرت نمی خورند ....

 

تنها کسانی که در روز قیامت حسرت نمی خورند
حدیثی از امام صادق (علیه السلام) در متن خبر آمده است.

 از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند:

 یوم الحسره، کدام روز است که خدا می فرماید: بترسان ایشان را از روز حسرت

حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند.

  پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟

 حضرت فرمودند:  آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا صلوات فرستاده باشد.

 

  منبع : وسائل الشیعه/ج7

طبیعت سرسبز از نگاه قرآن...

 

بی شک درخت و درختکاری و طبیعت سرسبز از نگاه قرآن و سخنان اهل بیت (علیهم السلام) از جایگاه ممتازی برخوردار است. در قرآن کریم، حیات مجدد طبیعت بعد از مرگ ظاهری از نعمت های الهی و نشانه های خداوند برای اهل ایمان شمرده شده و یا به عنوان مثالی برای برپایی قیامت و معاد از آن یاد شده است.

در احادیث آمده است که اگر کسی درختی را آب بدهد، انگار مؤمن تشنه ای را آب داده است. آب دادن به درخت، مثل آب دادن به مؤمن است. در حدیث دیگری وارد شده است که: «إِنْ قَامَتِ السَّاعَهُ وَ فِی یدِ أَحَدِکمُ الْفَسِیلَهُ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لَا تَقُومَ السَّاعَهُ حَتَّی یغْرِسَهَا فَلْیغْرِسْهَا؛ که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: اگر قیامت به پا شد، اگر در آن زمان یک درخت در دست داری، همان را بنشان»یعنی در خطرناک ترین ایام دست از کشاورزی برندار. خیلی مهم است، قیامت این گونه توصیف شده است که زمین چنان تکان می خورد که کوه کنده می شود و بیرون می آید، کوه ها چنان قطعه قطعه می شوند و به هم می خورند تا بالاخره مثل شن می شوند. زمین چنان تکان می خورد که مغز زمین که داغ است بر پهنای اقیانوس ها می خورد و آنها را به جوش می آید. این صحنه چنان صحنه ی خطرناکی است که هر کسی هرچه دارد رها می کند و فرار می کند، ماه گرفته می شود، ستاره ها به هم می ریزند. اصلًا نظام هستی به هم می ریزد؛ در این اوضاع باز اگر نهالی در دست داری آن را بنشان. این نوع بیان اشاره به اهمیت درخت و درختکاری و ایجاد فضای سبز دارد.

نظر به اهمیت درخت و نقش آن در سلامت طبیعت، در کشور ما یکی از روزهای سال به عنوان روز درختکاری نامگذاری شده است، که در آن مردم تشویق به کاشتن نهال می شوند. این روز در کشورهای مختلفی نیز گرامی داشته می شود.

منبع:مستدرک الوسائل/ ج ۱۳/ ص ۴۶0

در روز درخت کاری ما نیز نقشی داشته باشیم

 

زندگی مانند مزرعه ایی است که هر آنچه که در این دنیا می کاریم در نهایت درو می کنیم چه خوب تر از آن که بیاییم در این دنیا کاری انجام دهیم که پس از سال ها هم چنان سود و منفعت داشته باشد.

تنه انشا: گاهی انسان های خیر مدرسه ایی می سازند یا مسجد یا بیمارستانی تا در این دنیا و آن دنیا دعای انسان هایی که خیرشان به آن رسیده بدرقه ی راهشان باشد اما همیشه ما آدم ها انقدر توانایی مالی و جانی نداریم که همچنین هزینه هایی را متهمل شویم و ثوابی کرده باشیم. در این میان روش های دیگری که چه از نظر مالی و چه از نظر جانی کمتر است نیز وجود دارد مانند دست فقیری را گرفتن یا کودکی را زیر پر و بال قرار دادن و یا نه از این ها نیز می توان کم خرج تر باشد اما با ثوابی تقریبا برابر. کاشتن یک نهال کوچک نیز می تواند پر از ثواب و خوبی باشد. زمانی که نهالی را در جایی می کارید موجب می شود که انسان های زیادی در آینده از میوه ی آن در زمانی که گرسنه هستند بهره ببرند. اینگونه، گرسنه ایی را سیر کرده اید. در باران و طوفان یا آفتاب سوزان در زیر درختی که شما کاشته اید پناه می گیرند، اینگونه به نیازمندی سرپناهی داده اید. همین کاغذ و مدادی را که در دست داریم ، همین نیمکت و صندلی که بر روی آن می نشینیم، همگی حاصل درخت هایی است که یک روز کاشته شده اند و الان بریده شده و تبدیل به کاغذ ، مداد ، کتاب، دفتر،نیمکت و… شده است و از همه مهم تر همین دم و بازدمی که می کشیم حاصل تولید اکسیژن همین درخت ها است که اگر نباشد روز به روز هوا آلوده تر می شود و آسمان تیره تر. درخت کاری یکی از بزرگ ترین فرصت ها است برای ایفای وظیفه ی انسانی که با دستان کوچکمان کارهای بزرگی انجام دهیم.

نتیجه گیری: بیاییم در روز درخت کاری ما نیز نقشی داشته باشیم و با کاشت درختان بیشتر دنیایی سرسبزتر و هوایی پاک تر و آسمان آبی تر برای خود و دیگران رغم بزنیم.

منبع: انشا روز درخت ،کاری تولیدی

بیایید در آینده ی سبز کشور خود سهیم شویم...

 

به نام خدا

در کشور ما ایران و چندین کشور دیگر ، پانزدهم اسفند ماه ، روز درخت کاری نامیده شده است. روز درخت‌کاری یکی از روزهای سال است که در آن مردم تشویق به کاشتن نهال می‌شوند. در ایران، روز ۱۵ تا ۲۲ اسفند ماه به عنوان «هفته منابع طبیعی» نامگذاری شده است که نخستین روز این هفته یعنی ۱۵ اسفند «روز درختکاری» است.قرن هاست که درخت یکی از مهم ترین عناصر زندگی بشر بوده است. از سویی مقدمات پیشرفت بیشتر صنعت و فناوری را موجب می شوند و منابع تامین کننده محصولاتی نظیر وسایل چوبی، مبلمان، لوازم التحریر(کاغذ، انواع مدادهای مختلف) ‌الوار و هزاران محصول دیگر محسوب می شوند و از سوی دیگر به منزله ریه های یک شهر تلقی شده و نقش مهمی را در تامین سلامت اعضای جامعه ایفا می کنند که این مورد اخیر از موارد قبل مهم تر است.با کاشت درختان سازگار با وضعیت جوی ایران و با در نظر گرفتن شرایط آب و هوایی خشک و کم باران اغلب مناطق کشور، می توان محیط زیست را لطیف و با طراوت کرد. طبیعت و فضای سبز وسیله ای برای بقای بشری و حفظ زیبایی شهر است و به عنوان میراثی ارزشمند به همه انسان ها تعلق دارد.بیایید همه ی ما در این روز زیبا نهالی کاشته و در آینده ی سبز کشور خود سهیم شویم.

منبع:سایت اخبار نیوز

چرا نماز صبح دو ركعت است؟! ...

 

چرا نماز صبح دو ركعت است؟! … دنيا، دنياي علم است!!!

«روزي كسي پرسيد: چرا نماز صبح دو ركعت است؟ گفتم نمي دانم. دستور خداوند است و بايد انجام دهيم. همين كه فهميد نمي دانم، قيافه روشنفكري گرفت و گفت: دنيا، دنياي علم است، امروز ديگر دين بدون علم صحيح نيست و … .

پرسيدم: حالا تو بگو: چرا برگ درخت انار كوچك است ولي برگ درخت انگور بزرگ و پهن؟ گفت: نمي دانم، من هم همان قيافه را گرفته، گفتم: دنيا، دنياي علم است، علم بايد ثابت كند و … . اندكي از غرورش كاسته شد.

گفتم برادر! قبول داريم كه دنيا، دنياي علم است، ولي نه به اين معني كه همه اسرار هستي را بايد همين امروز بدانيم. حتما ميان برگ باريك انار و برگ پهن انگور و مزه ميوه هايشان، رابطه اي در كار است كه هنوز، برگ شناس و خاك شناس و گياه شناس و ميوه شناس، آن را كشف نكرده است. پس وجود اسرار را مي پذيريم ولي ادعاي فهميدن همه آنها را هرگز از هيچ كس قبول نمي كنيم.

راستي … اگر ما قبل از عمل، اول فلسفه احكام را بدانيم، آنگاه عمل كنيم، پس خداپرستي و تسليم كجا مي رود؟ وحي، برتر از علم و اسرار آميزتر از دانش بشري است. روشنفكران چرا هر قانون و برنامه را مي پذيرند، ولي در برابر قوانين خدا و دين، در تنگنا قرار مي گيرند و اهل منطق! مي شوند.»

منبع:

پرتوي از اسرار نماز، ص36

4 پاداش باورنکردنی برای فرد بیمار ...

 


حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره صبر بر بیماری را در ادامه می خوانید.
  رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود :

برای بیمار چهار پاداش وجود دارد:

1️)  قلم  فرشتگان راست و چپ از او برداشته می‌شود.

2️)  خداوند به فرشتگان فرمان مى ‌دهد که تمام کارهاى خیرى را که او در حال سلامتى خود انجام مى‌ داده براى وى بنویسند.

3️)  آن بیمارى هر عضوى از اعضاى بدن او را جست و جو می ‌کند و گناهانى را که از آن سر زده است خارج می کند.

4️)  اگر بمیرد آمرزیده از دنیا مى ‌رود، و چنانچه زنده بماند بخشیده خواهد شد.

 

 منبع : ثواب الاعمال عقاب الاعمال/ص33

منظور از مغبون(زيان ديده، فريب خورده) چه كساني است؟

در روايات مصاديقي براي مغبون مشخص شده كه به آن اشاره مي كنيم:


- هر كس دو روزش يكسان باشد، مغبون است: “من استوي يوماه فهو مغبون“[1]


- تكبر و غرور، در دنيا سبب فقر و در آخرت موجب غبن است. “المغرور في الدنيا مسكين و في الآخرة مغبون“[2]


- كسي كه از نمازشب محروم شود، مغبون است. “فان المغبون من حرم قيام فایل هاالليل“[3]


- كسي كه جهاد در راه خدا را ترك كند، مغبون است. “ من ترك الجهاد في الله كان كالمغبون“[4]


- در قيامت براي هر روز از ايام عمر، 24 خزينه و انبار باز مي شود و ساعاتي را كه انسان در آن كار خير نكرده به صورت خزينه خالي مي بينيد و تاسفي غير قابل وصف مي خورد. “فيناله من الغبن و الاسف علي فواتها حيث كان متمكنا من ان يملأها حسنات ما لا يوصف»[5]
 

منبع:

[1] بحار الانوار، ج71، ص173

[2] بحارالانوار، ج 72، ص 173

[3] بحارالانوار، ج73، ص 187

[4] بحارالانوار، ج 7، ص262

[5]بحارالانوار، ج33، ص573

شیطان، همه مردم در قبضه حکومت من هستند جز 5 گروه ...

 

شیطان : همه مردم در قبضه حکومت من هستند جز 5 گروه
حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است.

 امام صادق (علیه السلام) فرمودند :

 شیطان گفته همه مردم در قبضه حکومت من هستند جز 5 کس :

1️)  کسی که با نیت صحیح در هر کاری بر خدا توکل کند.

2️)  آنکه شبانه روز به هنگام ثواب و خطا بسیار یاد خدا باشد.

3️)  کسی که هرچه برای خود می پسندد برای دیگران هم بپسندد.

4️)  آنکه به هنگام مصیبت صبر کند.

5️)  کسی که به قسمت الهی راضی باشد و غم روزی نخورد.  

 

منبع : نصایح/ص225

چرا دعامون مستجاب نمی‌شه؟

 

چرا دعامون مستجاب نمی‌شه؟

 امیرالمومنین امام علی( علیه السلام )درباره گفتار خدای تعالی که می‌فرماید:
“اُدعُونی اَستَجِب لَکُم”
(مرا بخوانید تا اجابت کنم شمارا)(1)
سوال شد که چرای دعای ما مستجاب نمی‌شود؟

حضرت علی( علیه السلام) در پاسخ فرمود: دلهای شما در هشت مورد خیانت(و بی وفایی) کرده است:

خدا راشناختید،ولی حقش را آن طور که بر شما واجب بود، ادا نکردید از این رو، آن معرفت به کار شما نیاید،

به پیغمبر خدا ایمان آورده‌اید، آن گاه با سُنَّت و روش او مخالفت ورزیدید و شریعت او را از بین بردید پس کجاست ثمره ایمان شما؟

کتاب خدا را که برای شما فرود آمد خواندید، ولی بدان عمل نکردید و گفتید به گوش و دل می‌پذیریم،ولی به مخالفت با آن برخاستید،

شما گفتید که ما از آتش دوزخ می‌ترسیم،ولی در همه حالات به واسطه گناهان و معاصی خود به سوی دوزخ پیش می‌روید،پس کجاست ترس شما؟

گفتید ما علاقه‌مند بهشت هستیم،ولی در تمام حالات کارهایی انجام می‌دهید که شما را از بهشت دور می‌سازد پس کجاست رغبت و شوق شما به آن،

نعمت خدای خود را خوردید، ولی برای آنها سپاسگزاری نکردید،

خداوند شمارا به دشمنی با شیطان فرمان داد و فرمود: شیطان دشمن شماست(2)،او را دشمن گیرید، ولی به زبان با او دشمنی کردید،اما در عمل به دوستی با او برخاستید؛

عیبهای مردمان را در برابر دیدگانتان قرار دادید و عیبهای خود را پشت سر انداختید،
درنتیجه کسی را ملامت نکنید که خود به ملامت سزاوارتر از اوهستید.با این وضع چه دعایی از شما مستجاب شود!


منبع:

(1)سوره غافر/آیه 60
(2)سوره فاطر/آیه 6
سفینة البحار/ج1/ص448

مسجدومیخانه...

 


مسجدی کنار یک مشروب فروشی قرار داشت و امام جماعت آن مسجد درخطبه هایش هر روز دعا میکرد: “خداوندا زلزله ای بفرست تا این میخانه ویران شود .”
روزی زلزله آمد و دیوار مسجد روی میخانه فرو ریخت و میخانه ویران شد.
صاحب میخانه نزد امام جماعت رفت و گفت: “تو دعا کردی میخانه من ویران شود پس باید خسارتش را بدهی!”
امام جماعت گفت : “مگر دیوانه شدی ! مگر می شود با دعای من زلزله بیاید و میخانه ات خراب شود !”
پس هر دو به نزد قاضی رفتند . قاضی با شنیدن ماجرا گفت: “در عجبم که صاحب میخانه به خدای تو ایمان دارد، ولی تو که امام جماعت هستی به خدای خود ایمان نداری!…

منبع:دلنوشته

سفره ای که اولین روز عید پهن می شود...

نزدیک عید پدر و مادرم ما را به کفش ملی می بردند. خودشون از پشت ویترین انتخاب می کردند و به فروشنده می گفتند اندازه سایز پای ما بیاورد و اصلا سوال نمی کردند که این کفش را دوست دارید یا نه , فقط همیشه می گفتند این ﻛﻔﺸﻬﺎ ﻣﺮﮒ ﻧﺪاﺭﻧﺪ!

عاشق عید بودم . بوی عید را دوست داشتم . بوی شیرینی ها ,بوی عود و بوی سبزی پلو ماهی مادر و مادربزرگام و سفره ای که اولین روز عید پهن می شد و همه فامیل دور آن می نشستند ..

 

چرا فکر نمی کردیم شاید این روزها تمام شوند ؟
چرا آنقدر خاطرمان جمع بود ؟
چرا مواظب لحظه ها نبودیم ؟
چرا خوشبختی را عمیق نفس نکشیدیم ؟
که امروز مجبور نباشیم فقط چنگ بیندازیم به گذشته ها ,خیره شویم به آن و زندگی کنیم با آن …

از کودکی به نوجوانی و جوانی راهی نیست اما همراهانت همیشگی نیستند.
در فراز و فرود راه ,خیلی ها را از دست می دهی .

ما در همین از دست دادن ها بزرگ شدیم , پخته شدیم ,ساخته شدیم .

ﻣﺎﺩﺭ و ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻬﺎوپدر و مادرها و گاهی فرزندان زودتر از پدرو مادر ﺭﻓﺘﻨﺪ و من امروز بعد از گذشت این چند سال , می خواهم بنویسم فقط کفش ملی نیست که مرگ ندارد ,عشق هم مرگ ندارد ,بعضی خاطرات هم مرگ ندارد بعضی قلبها و بعضی آدمها …

منبع:دلنوشته

مؤثرترین داروست ...

 

 

پیامبر اکرم(صلی علیه وآله وسلم):

صــدقـــه بلا را برطرف میکند

و  مؤثرترین داروست. همچنین

قضای ‌حتـــمــــے را برمی‌گرداند

و درد و بیماری‌ها را چیزی جز

دعا و صدقه از بین نمی‌برد.

منبع: بحار الانوار /ج93/ص137

فقط نشسته وگفتیم،خداکند که بیایی...

حرف زدن با امام زمان(عجل علی تعالی فرجه الشریف)

مرحوم آیت الله میلانی میفرمودند:
هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد
و دل کنید. خوب نیست شیعه‌ روزش
شب شود و شب‌اش روز شود و اصلاً به یاد او
نباشد. بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال‌ هم‌
نداشته باشد، مثلاً از  مفاتیح دعایی بخواند،
با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند.
با حضرت درد و دلی کند.

آیت الله بهجت می فرمود:
بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است.
قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش
خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است.
او نزدیک است، درد و دل‌ها را می‌شنود.
با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید.

در زمان حضرت امام هادی( علیه السلام)
شخصی نامه‌ای نوشت از یکی از شهرهای دور
نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم.
گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،
به هر حال چه کنم؟
حضرت در جواب ایشان نوشتند:
«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏»
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو.
ما از شما دور نیستیم.

منبع:

بحارالانوار/ ج53/ ص306

 

ثواب نگاه به پدر و مادر...

 


قال رسول الله(صلی الله علیه وآله و سلم):
ما ولد بار نظر الی ابویه برحمة الا کان له بکل نظرة حجة مبرورة.
فقالوا: یا رسول الله و ان نظر فی کل یوم مائة نظرة؟
قال: نعم، الله اکبر و اطیب.
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود:
هر فرزند نیکو کاری که با مهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه، ثواب یک حج کامل مقبول باو داده می شود، سؤال کردند، حتی اگر روزی صد مرتبه به آنها نگاه کند؟
فرمود: آری خداوند بزرگتر و پاکتر است.

منبع:
بحار الانوار، ج 74، ص 73.

به داشته هایتان شکر گذار باشید...

 


عن ابی الحسن الرضا(ع) قال:
ان الله عز و جل امر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخری: امر بالصلاة و الزکاة، فمن صلی و لم یزک لم تقبل منه صلاته و امر بالشکر له و للوالدین، فمن لم یشکر والدیه لم یشکر الله، و امر باتقاء الله و صلة الرحم، فمن لم یصل رحمه لم یتق الله عز و جل.
امام رضا(ع) فرمود:
خداوند متعال فرمان داده سه چیز همراه سه چیز دیگر انجام گیرد:
1 - به نماز همراه زکات فرمان داده است، پس کسی که نماز بخواند و زکات نپردازد نمازش نیز پذیرفته نمی شود.
2 - به سپاسگزاری از خودش و پدر و مادر فرمان داده است، پس کسی که از پدر و مادرش سپاسگزاری نکند، خدا را شکر نکرده است.
3 - به تقوای الهی فرمان داده و به صله رحم، پس کسی که صله رحم انجام ندهد تقوای الهی را هم بجا نیاورده است.
بحار الانوار، جلد 74، ص 77.

«بلعم باعور» چه كسي بود؟

 



چنان كه در برخي تفاسير آمده است، بلعم باعورا مردي بوده كه در عصر حضرت موسي(عليه السلام) مي زيسته و از دانشمندان و علماي مشهور بني اسرائيل محسوب مي شده است. حتي حضرت موسي(صلي الله عليه وآله وسلم) از او به عنوان يك مبلغي نيرومند سود مي جسته و كارش در اين راه چنان بالا گرفته كه دعايش در پيشگاه خدا به اجابت مي رسيده است. ولي سرانجام با گراييدن به فرعون و تاثير از وعد و وعيدهاي او، از راه حق باز مي ماند و همه مقامات خود را از دست مي دهد تا آن جا كه در صف مخالفان حضرت موسي(عليه السلام) جاي مي گيرد. در حديثي آمده است كه چون فرعون در پي موسي حركت كرد، به بلعم- كه اسم اعظم را مي دانست - دستور داد تا موسي و اصحابش را نفرين كند. وي بر الاغش سوار شد تا در پي موسي رود. الاغش سرباز زد و بلعم الاغ را كتك زد. خداوند الاغ را به سخن آورد كه«چرا مرا مي زني؟! مي خواهي با تو بيايم تا پيامبر خدا و گروه را مؤمنان نفرين كني؟!» و بلعم آن قدر الاغ را زد تا مرد.

منبع:بحارالانوار/ص13377

معجزات نه گانه حضرت موسي(علیه السلام)...

 

 

معجزات نه گانه حضرت موسي(علیه السلام) چيست؟

سوره اسراء/ آيه 101: «وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَىٰ تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ ۖ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَىٰ مَسْحُورًا»؛ [ما به موسي نه معجزه روشن داديم؛ پس از بني اسرائيل سؤال كن آن زمان كه اين (معجزات نه گانه) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟! فرعون به او گفت: «اي موسي! گمان مي‌كنم تو ديوانه (يا ساحري)!»]

معجزات نه گانه حضرت موسي(علیه السلام) عبارت بودند از: 
1.    اژدها شدن عصا
2.    سفيدي كف دست
3.    شكافتن دريا با عصا
4.    طوفان
5.    هجوم ملخ
6.    هجوم شپش
7.    هجوم قورباغه
8.    خون شدن آبها
9.    جاري شدن دوازده چشمه از سنگ با يك عصا زدن


البته مي توان گفت معجزات آن حضرت تا 18 تا بوده است، چون بازگشت هر يك از آنها به حالت اول نيز معجزه اي ديگر است.
همچنين قرآن غير از اين نه معجزه، معجزات ديگري هم براي حضرت موسي بيان كرده است، مانند كنده شدن كوه و بالاي سر يهود قرار گرفتن آن، نزول طعام مَنّ و سَلوي، گاو ذبح شده اي كه مرده را زنده كرد، پس چرا نه معجزه ذكر شده است؟ اما بايد گفت تعداد 9 معجزه درباره فرعون بود كه با ديدن آنها باز هم ايمان نياورد. معجزات ديگر به فرعون ارتباط نداشت. [1]

منبع:

[1]تفسير الميزان/مکارم شیرازی /.فرقان22

 

هیچ عذری برای بی حجابی و بی عفتی

کمال دین و دیندار واقعی کیست؟..

 

 

دیندار واقعی از زبان امام رضا(علیه السلام)
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

امام رضا (ع) می فرمایند:

کَمالُ الدّین وَلایَتُنا وَالبَراءَةُ مِن عَدُوِّنا

کمال دین، در ولایت ما و بیزارى جستن از دشمن ماست.

 

منبع :

اهل بیت / ج 2/ ص 572 /ح 865

 

 

 

آیامی خواهیداز تلخی جان کندن در امان باشید ...

 

ذکری که باعث می شودتلخی جان کندن در امان باشید
روایتی خواندنی از برکات فرستادن صلوات را در ادامه می خوانید.

 یکی از صلحا بر بالین بیماری آمد و او را در سکرات موت دید، پرسید که: تلخی جان کندن را چگونه می‌یابی؟ جواب داد که: کام جان خود را شیرین می‌یابم و هیچ تلخی در آن احساس نمی‌کنم.

 آن صالح، در عجب ماند که موجب این چیست؟ شربتی که در مذاق خاص و عام تلخ است، در مذاق این بیمار، شیرین می‌آید.

 آن بیمار گفت: از این در شگفت نمان، زیرا که به من رسیده بود که: رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرموده است: هرکه بسیار بر من صلوات فرستد، از تلخی جان کندن ایمن باشد.

و من مدتی است که شربت صلوات را می‌نوشم، لهذا اثر تلخی در جان خود نمی‌بینم و از این جهان، شیرین‌کام و نیکو سرانجام می‌روم.

 

منبع:

شرح صلوات اردکانی، ص ۱۱۴

چگونه حضرت مهدي(عجل علی تعالی فرجه الشریف) با 313 نفر جهان را تسخير مي كند؟

 

 

چگونه حضرت مهدي(عج) با 313 نفر جهان را تسخير مي كند؟


چگونه با جمعيّت روزافزون بشر كه اكنون طبق آمارگيري‌هاي دقيق از سه ميليارد بيشتر است، حضرت صاحب‌الزّمان (عجل علی تعالی فرجه الشریف) با سيصدوسيزده نفر دنيا را مسخّر مي‌فرمايد؟ و چگونه ممكن است مثلاً سه ميليارد نفر تسليم يك جمعيّت اندك معدود شوند و از عادات و اخلاق و برنامه‌ها و سنن خود دست بردارند؟ آيا غلبه آن حضرت به‌طور اعجاز و خرق عادت است يا آنكه با ملاحظه اسباب و علل و عوامل ظاهري نيز غلبه و پيروزي آن جناب ممكن است؟

برحسب روايات و احاديث شريفه، وقتي حضرت صاحب‌الأمر (عجل علی تعالی فرجه الشریف) ظاهر مي‌شوند، نخست سيصد وسيزده نفر از خواصّ اصحاب آن حضرت در مكّه معظّمه حاضر خدمتش مي‌گردند و وقتي عدّه اصحاب و اجتماع‌ كنندگان به ده هزار نفر رسيد از مكّه خارج مي‌شوند.(1)
و امّا غلبه آن حضرت و حكومت جهاني اسلام، ممكن است به‌ طور اعجاز و خرق عادت انجام يابد و ممكن است با فراهم‌شدن اسباب و علل ظاهري باشد و ممكن است به هر دو نوع، واقع شود، چنان‌ كه پيشرفت و غلبه پيغمبر اكرم (ص) و قواي اسلام به هر دو نوع بود.
امّا به‌طور اعجاز و خرق عادت، محتاج به توضيح نيست كه حصول چنين غلبه مطلق براي آن حضرت، به خواست خداوند، امري است ممكن و معقول و با وعده‌هاي صريح و بشارت‌هاي حتمي كه در قرآن مجيد و احاديث متواتر داده شده، بدون شبهه حاصل خواهد شد و خداوند به مصداق آيه:
(كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّٰهِ)؛(2)
«چه بسيارند گروه اندكي كه به اذن خداوند، بر گروه بسياري چيرگي مي‌يابند».
آن حضرت، اصحابش و عموم بندگان شايسته خدا را بر تمام ملل غالب و حاكم، و وارث و مالك ارض قرار مي‌دهد.
و از لحاظ اسباب، و علل ظاهري هم اگر موضوع را بررسي كنيم، حصول چنين فتح و غلبه و تشكيل آن حكومت الهي ممكن و عملي خواهد بود؛ زيرا آن حضرت در موقعي ظهور مي‌كند كه اوضاع و احوال اجتماعي و اخلاقي و سياسي كاملاً مساعد باشد.
در آن موقع همه ملل از مدنيّت معنوي و اخلاقي محروم، و دشمني و كينه و ظلم و تجاوز، همه را نسبت به يكديگر بدبين و از هم جدا ساخته و اتّحاد، وحدت، همفكري و همكاري، به‌كلّي از ميان بشر رخت بر بسته و از اينكه كسي بتواند بدون مدد غيبي جامعه را رهبري كند، همه مأيوس مي‌گردند و خلاصه، همه با هم در مبارزه و جنگ و ستيز و همه از وضع خود ناراضي، و از مكتب‌هاي مختلف كه عرضه مي‌شود نااميد بوده و منتظر تغيير رژيم و انقلاب و عوض‌شدن اوضاع، و كناررفتن زمامداران خدانشناس و برداشته‌شدن مرزها و الغاي تجزيه‌ها و تقسيم‌ها مي‌باشند.
در يك چنين موقعيتي، حضرت صاحب‌الزّمان (عجل علی تعالی فرجه الشریف) و اصحابش، با نيروي ايمان و اخلاق حسنه و با نجات‌بخش‌ترين برنامه‌هاي عمراني و اقتصادي و عدالت اجتماعي، براي انقلاب و دعوت به قرآن و اسلام، قدم به ميدان مي‌گذارند و آن نهضت الهي و دعوت روحاني را شروع مي‌كنند و مردم را به‌سوي خدا و احكام خدا و زندگي برابري و برادري، عدل و امنيّت، صفا و وفا، راستي و درستي و نظم صحيح، مي‌‌‌خوانند و خود و اصحابش، نمونه همه فضايل بشري مي‌باشند و با نيروي ايمان و استقامت و پشتكار و همّتي كه مخصوص مؤمنان ثابت ‌قدم است، هدف و مقصد خود را تعقيب مي‌نمايند.
معلوم است اين جمعيّت با آن برنامه‌ها و وضع كار، در آن دنياي پرآشوب و غرق در طوفان گرفتاري‌ها و فشارها، دل‌ها را به خود متوجّه نموده و فاتح و پيروز و موفّق مي‌شوند و هيچ نيرويي نمي‌تواند در برابر آنها مقاومت كند.
و شاهد اين حقيقت، همان ظهور رسول اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و پيشرفت سريع دين اسلام و فتوحات محيّرالعقول مسلمين در قرن اول اسلام است، كه يكي از علل ظاهري آن پيروزي‌هاي پي‌درپي و درهم شكسته‌شدن ارتش‌هاي انبوه دولت شاهنشاهي ايران و امپراطوري روم، فساد اوضاع اجتماعي و اداري ايران و روم بود كه مردم اين كشورهاي پهناور را براي قبول يك دعوت صحيح و حكومتي متّكي به مباني عدالت و مساوات آماده كرده بود.

 مردمي كه در برابر دستگاه‌هاي ديكتاتوري و استبداد بسيار خشن و غير‌انساني سلاطين و امراي خود، از بنده هم خوارتر بودند و از حقوق انساني محروم شده بودند، مردمي كه به هركس و هر مقام نظر مي‌كردند، يك نقطه روشن در او نمي‌ديدند؛ نه فرهنگ داشتند نه اقتصاد، نه عدالت، نه امنيّت و نه … و نه …
از آن‌ همه تعظيم و نيايش و بشرپرستي و استعباد سلاطين، خسته شده بودند و علاوه بر اينها ناراحت‌ كننده ‌ترين اختلاف طبقاتي نيز در بين آنها حاكم بود كه مملكت متشكّل شده باشد از اكثريت قريب به اتّفاق محروم و استضعاف شده و جمعيّت معدود برخوردار و اختياردار و مطلق‌العنان و بي‌جهت عزيز…
مسلّم است وقتي صداي روحاني و آزادي بخش چنين مملكتي به گوش مردم برسد و آيه: :
(تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللهَ  وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ)[3]

(إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهىَ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغيِ)؛[4]
«همانا خدا به عدل و احسان، فرمان مي‌دهد و به عطا و بذل به خويشان امر مي‌كند و از كارهاي زشت و منكر و ظلم، نهي مي‌كند».
و اعلان:
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَاُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ أَتْقَيكُمْ)[5]
«اي مردم! ما همه شما را نخست از مرد و زني آفريديم، آنگاه شعبه‌هاي بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد، بزرگوارترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست».
و آيات ديگر را بشنوند، با نهايت استقبال به آن ايمان آورده و راه را براي پيشرفت آن باز مي‌كنند.
مردمي كه از ظلم و ستم و خودخواهي سلاطين و ستمكاران آن عهد، به جان آمده بودند، به‌طور قطع يك دعوت خدايي و يك بانگ گوش ‌نواز توحيدي را كه بر اساس عدالت و الغاي امتيازات و مساوي‌بودن آقا و نوكر، شاه و رعيت، سياه و سفيد، در برابر قانون و عدالت است قبول مي‌كند و از اين جهت آنهايي كه اين دعوت برخلاف منافعشان بود هرچه خواستند از آن جلوگيري كنند يا مانع از گرويدن مردم به آن شوند، نتوانستند، همه‌جا انقلاب مي‌شد و مردم در همه‌جا رژيم ظالم و وضع سابق را محكوم مي‌كردند و اوضاع تغيير مي‌كرد.
اوضاع جهان براي قبول دعوت امام‌زمان، حضرت مهدي (عجل علی تعالی فرجه الشریف) كه همان دعوت به اسلام و قرآن است، مطابق اخبار، به مراتب از اوضاع عالم در زمان بعثت پيغمبر (عجل علی تعالی فرجه الشریف) آماده‌تر خواهد شد و همان‌طور كه كلمه اسلام در آغاز ظهور اسلام به سرعت پيشرفت كرد و صداي توحيد بر همه صداها غالب شد، و اسلامي كه در مقداري از تاريخش منحصر به پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و علي و خديجه عليهما‌السلام

بود، باوجود فقدان وسايل، در جهاد و دفع يورش مشركان، به‌ زودي موفّق گرديد، و لشكرهاي منظّم مسلّحي را كه در دنياي آن روز مجهّزترين سلاح‌ها را در دست داشتند درهم شكست و نابود ساخت.
همين‌طور امام‌زمان (ع) نيز با اصحاب و ياورانش كه از ابتداي كار به تعداد مجاهدين ميدان جهاد بدر مي‌باشند مي‌توانند دنياي منقلب و ناآرام آن روز را آرام و مردم را چنان اميدوار به آينده درخشان و پر از خير و رحمت و بركت نمايد كه در سريع‌ترين فرصت همه به دين اسلام گرويده آمادگي خود را براي قبول يك سازمان الهي اسلامي محكم و پايدار، در تحت سرپرستي امام عصر (ع) نشان دهند.(6)
 

منبع:
[1]. كليني، الكافي، ج8، ص313؛ طوسي، الغيبه، ص477؛ قندوزي، ينابيع‌الموده، ج3، ص235؛ منتخب‌الاثر، تأليف نگارنده، ج3، ص147 – 153.
[2]. بقره، 249.
[3]. آل عمران64. «]بگو: اي اهل كتاب![ بياييد به‌سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است: كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم؛ و بعضي از ما، بعضي ديگر را ـ غير از خداي يگانه ـ به خدايي نپذيرد».
[4]. نحل، 90.
[5]. حجرات، 13.
[6]. پاسخ به ده پرسش پيرامون امامت، خصائص و اوصاف حضرت مهدي (ع)

انسان عاقل از چه ویژگی هایی شناخته می شود؟

 

انسان عاقل از چه ویژگی هایی شناخته می شود؟
ویژگى عاقل این است که در برابر رفتار جاهلانه بردبارى کند، از کسى که به او ظلم کرده درگذرد، در برابر زیر دست خود متواضع باشد، با بالا دست خود در طلب نیکى رقابت کند، هرگاه بخواهد سخن بگوید بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و سود برد و اگر بد بود سکوت کند و سالم ماند.

 در طول تاریخ در هیچ مکتب و مذهب و در هیچ حزب و گروهی، بیشتر از مکتب اسلام و خصوصا “مذهب شیعه و در هیچ کتابی بیشتر از قرآن و در تعالیم هیچ پیامبری، بیش از بیانات پیامبر اسلام حضرت محمد( صلی الله علیه و آله) بر اهمیت عقل و استفاده از آن و چگونگی شکوفایی آن تکیه نشده است.

به راستی در کدام مکتب می توان سراغ گرفت که هرچه بی ارتباط با عقل و هرچه مخالف با عقل مداری باشد، بی ارزش خوانده شود؟ لذا به جرأت باید گفت که معتقدترین و متعهد ترین مکتب و کتاب و رهبر به حجیت عقل، مکتب اسلام و کتاب قرآن و شخص رسول اکرم صلی الله علیه وآله می باشد.

فریاد «أفلا تعقلون» و «لعلکم تعقلون» و «ان کنتم تعقلون» و «ماعبدالله بمثل العقل» و «العقل مطلح کل امر» و «العقل اقوی اساس» و هزاران فرمایش گهربار دیگر در آیات و روایات که از لسان ائمه گوش آدمیان را می نوازد، نشان از این اهمیت دارد.

بخشیدن خطای دیگران و نادیده گرفتن آن از بی توجهی، بی اعتنایی یا بی خیالی ناشی نمی‌شود و آن‌ هایی که فکر می‌ کنند بخشش مترادف سستی و زد و بند و مطالبه گری و… است، اشتباه می‌کنند.
در بیان تعریف عقل، سخن های بسیاری از طرف فلاسفه و منابع دینی و روایی بیان شده است که در این فرصت مجالی برای بیان این تعریفات نیست.

نکته ای که می خواهیم در این فرصت بیان کنیم، ویژگی هایی است که پیامبر خدا صلوات الله علیه برای انسان عاقل بیان کرده اند. ویژگی هایی که اگر با شخصیت هر یک از ما تطبیق پیدا کنند، ما را انسان عاقلی می کند که می توانیم از طریق چنین نورانیتی که به فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله): “العقل نور یفرق به بین الحق والباطل: عقل، نوری است که به وسیله آن میان حق وباطل فرق نهاده می شود.” عقل را نوری برای تمایز حق و باطل معرفی می کنند، در هر مسیر تاریک و باریکی به سلامت عبور کرد. (1)

پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) در بیانی می فرمایند: صِفَةُ العاقِل اَن یَحلُمَ عَمَّن جَهِلَ عَلَیهِ وَ یَتَجاوَزَ عَمَّن ظَلَمَهُ وَ یَتواضَعَ لِمَن هُوَ دونَهُ وَ یُسابِقَ مَن فَوقَهُ فى طَلَبِ البِرِّ وَ اِذا اَرادَ اَن یَتَکَلَّمَ تَدَبَّرَ فَاِن کانَ خَیرا تَکَلَّمَ فَغَنِمَ وَ اِن کانَ شرّا سَکَتَ فَسَلِمَ وَ اِذا عَرَضَت لَهُ فِتنَةٌ اِستَعصَمَ بِاللّهِ وَ اَمسَکَ یَدَهُ وَ لِسانَهُ وَ اِذا رَى فَضیلَةً اِنتَهَزَ بِها لا یُفارِقُهُ الحَیاءُ وَ لا یَبدو مِنهُ الحِرصُ فَتِلکَ عَشرُ خِصالٍ یُعرَفُ بِهَا العاقِل: ویژگى عاقل این است که در برابر رفتار جاهلانه بردبارى کند، از کسى که به او ظلم کرده درگذرد، در برابر زیر دست خود متواضع باشد، با بالا دست خود در طلب نیکى رقابت کند، هرگاه بخواهد سخن بگوید بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و سود برد و اگر بد بود سکوت کند و سالم ماند، هرگاه با فتنه‌اى رو به ‌رو شود به خدا پناه برد، دست و زبان خود را نگاه دارد، هرگاه فضیلتى ببیند آن را غنیمت شمارد، شرم و حیا از او جدا نشود و حریص نباشد، اینها ده خصلتی هستند که عاقل با آنها شناخته مى ‌شود. (2) 

در ادامه به تفصیل مختصری از دو ویژگی از انسان های عاقل در تعریف پیامبر اسلام صلی الله و علیه وآله می پردازیم.

صبر در برابر رفتار جاهلی
خداوند در یکی از آیات می فرمایند: «هنگامی‌که شخص جاهلی با شما برخورد کرد و شما را با تندی خطاب کرد شما با سلامت و صبر و بردباری با او رفتار کنید»، «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً.» (3) دربارة این آیه تفسیرهای گوناگونی بیان شده است، یکی از آن تفاسیر؛ تفسیر نمونه است که می‌فرماید: «و هنگامی که جاهلان آن‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهند و به جهل و جدال و سخنان زشت می‌پردازند در پاسخ آن‌ ها (سلام) می‌گویند. سلامی که نشانه بی اعتنایی توأم با بزرگواری است، نه ناشی از ضعف، سلامی که ناشی از عدم مقابله به مثل در برابر جاهلان و سبک مغزان است سلام و وداع گفتن با سخنان بی رویه آن‌ها است، نه سلام تحیّت که نشانه محبت و پیوند و دوستی است، خلاصه سلامی که نشانه حلم و بردباری و بزرگواری است.» (4)

یا در آیه 34 فصلت می‌فرماید: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» و به وسیله حق باطل را دفع کن و با حلم و مدارا جهل و خشونت‌ را و با عفو و گذشت به مقابله با خشونت‌ها بر خیز و هرگز بدی را با بدی و زشتی را با زشتی پاسخ مگوی که این روش انتقام جویان است و موجب لجاجت و سرسختی مُنحرفان می‌گردد و در پایان آیه به قسمتی از فلسفه عمیق این برنامه در یک جمله کوتاه اشاره کرده، می‌فرماید: «نتیجه این کار آن خواهد شد که دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند.

گذشت از ظلم دیگران 
و هنگامی که جاهلان آن‌ ها را مورد خطاب قرار می‌ دهند و به جهل و جدال و سخنان زشت می‌ پردازند در پاسخ آن‌ ها (سلام) می‌گویند. سلامی که نشانه بی اعتنایی توأم با بزرگواری است، نه ناشی از ضعف.
حق کسی که به تو بدی کرده آن است که او را ببخشی و اگر دانستی که عفو مضر است، او را مجازات کنی.» [زیرا خداوند می فرماید: «هرکس پس از ظلمی که بر او رفته درصدد انتقام و مجازات باشد ایرادی به او نیست. ایراد و مؤاخذه تنها بر کسانی است که بر مردم ظلم می کنند و در زمین به ناحق طغیان و شرارت می نمایند. برای آنها عذاب دردناکی است و هرکه بر ظلم کسی صبر کند و (با وجود توانایی بر انتقام) عفو کند، این عمل از کارهای پرارزش و بزرگ است (5)؛ و نیز خدای عزوجل فرمود: «هرگاه خواستید مجازات کنید تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید و اگر صبر پیشه کنید، این کار برای صابران بهتر است. (6)

 

بخشش به معنای بی خیالی نیست
بخشیدن خطای دیگران و نادیده گرفتن آن از بی توجهی، بی اعتنایی یا بی خیالی ناشی نمی‌شود و آن‌هایی که فکر می‌ کنند بخشش مترادف سستی و زد و بند و مطالبه گری و… است، اشتباه می‌کنند. بخشش واقعی از عشق حق ریشه گرفته است و انسان با بخشش به یکی از صفات الهی مجهز می‌شود و در می‌ یابد که با بخشیدن چگونه می‌ تواند یک گام به انسانیت نزدیک‌ تر شود.

به امید آنکه ان شاء الله هر چه بیشتر با مصادیقی که پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله فرموده اند خود را بیشتر تطبیق داده و در مسیر انسان های عاقل البته به معنای واقعی، زندگی سعادتمندی داشته باشیم.

منبع:

1- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۱، ص ۹۷

2- تحف العقول، ص 28

3- فرقان/ 63

4- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج 15، ص 149

5- شوری/ 43

6- نحل/126

عامل اصلي انحراف انسان...

 

سه عامل اصلي انحراف انسان و دشمنان سعادت

سوره قصص/ آيه 50:

«فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»؛ [اگر اين پيشنهاد تو را نپذيرند، بدان كه آنان تنها از هوسهاي خود پيروي مي‌كنند! و آيا گمراهتر از آن كس كه پيروي هواي نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهي را نپذيرفته، كسي پيدا مي‌شود؟! مسلّماً خداوند قوم ستمگر را هدايت نمي‌كند!]

سه عامل در كنار هم دشمن انسان هستند:
1.    جلوه هاي دنيوي
2.    تمايلات نفساني
3.    وسوسه هاي شيطاني
در اين ميان، دنيا و جلوه هاي آن همچون كليدي است كه با حركت به يك سوي، در را باز مي كند و با حركت به سوي ديگر مي بندد. يعني هم مي توان از آن بهره خوب گرفت و هم مي توان آن را در راه بد به كار برد. وسوسه هاي شيطاني نيز – اگر چه نقش آفرين هستند ولي- انسان را به گناه مجبور نمي كنند. البته شيطان در دل اولياي خدا راه نفوذ و تسلطي ندارد. اما دشمن دوم كه از همه كارسازتر است، هواها و تمايلات نفساني است كه خطرناك ترين دشمن انسان به شمار مي رود.

منبع:

تمثيلات نور، استاد قرائتي، تمثيل 50 
 

خوشبخت چه کسی است؟ ...

 


از نظر پیامبر اعظم (ص) خوشبخت چه کسی است؟
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

 

پیامبر اعظم (ص) می فرمایند:

اَلسَّعیدُ مَن اختارَ باقِیَةً یَدومُ نَعیمُها على فانیَةٍ لا یَنفَدُ عَذابُها وَ قَدَّمَ لِما یَقدِمُ عَلَیهِ مِمّا هُوَ فى یَدَیهِ قَبلَ أن یُخَلِّفَهُ لِمَن یَسعَدُ بإنفاقِهِ وَ قَد شَقىَ هُوَ بِجَمعِهِ

 

خوشبخت کسى است که سراى باقى را که نعمتش پایدار است بر سراى فانى که عذابش بى‌ پایان است برگزیند و از آنچه در اختیار دارد براى سرایى که به آنجا مى ‌رود پیش فرستد قبل از آن‌که آنها را براى کسى بگذارد که او با انفاق آن خوشبخت مى‌ شود ولى خودش با گردآورى آن (دارایى‌ ها) بدبخت شده است.

منبع:اعلام الدّین، ص345

همه را داریم جزکسی که باید ونداریم...

 

علی جان کوفیان غیرت ندارند
که فرمان تو را گردن گذارند

علی جان کوفیان خفت پذیرند
که دامان بلندت را نگیرند

علی جان کوفیان با کیاست
جدا کردند دین را از سیاست
 
بنام دین سر دین را شکستند
دو بال مرغ آمین را شکستند
 
به پیشانی اگر چه پینه دارند
ز فرزند تو در دل کینه دارند

چو بنچاق فدک را پاره کردند
عزادار تو را آواره کردند

شغالان شیرها را سر بریدند
کبوتربچگان را پر بریدند
 

اوج ناراحتی ما همین است که می گریم و زود فراموش میکنیم اما عجب دلی دارد هزاران سال تنها و غریبانه گریه میکند

میدانستین  تنهاست

تنهاگریه کردن را تنها کسی میفهمد که کسی را نداشته باشد …

نه من وشمایی که در هنگام مصیبت همه را داریم جز …

منبع دلنوشته

چرا حجاب در ایران آزاد نیست؟!

 


یکی از مناقشات و سؤالاتی که برخی افراد در برخی محافل مطرح می کنند، این است که اگر حجاب در جامعه اجباری است، چرا در دیگر کشورهای اسلامی این گونه نیست، همانند لبنان، عراق، مالزی، عربستان و فقط در شهرهای مذهبی آن کشورها بی حجابی دیده نمی شود؟

نکته بسیار مهمی که در خصوص این پرسش باید به آن توجه داشت این است که ماهیت و حقیقت اجرای احکام اسلامی دایر مدار نوع عملکرد و مدیریت کشورهای به ظاهر اسلامی نیست؛ چرا که اگر قرار باشد ملاک و معیار استخراج احکام اسلامی، بسته به نوع عملکرد و مدیریت کشورها باشد، در این صورت همین پرسش می تواند در سایر موضوعات نیز مطرح شود، برای نمونه چرا در برخی کشورهای اسلامی شراب سرو می شود، و یا اینکه معاملات ربوی آزاد است، و یا روابط نامشروع و دیسکوها در هتل های چند ستاره عربی قانونی شده است. آیا وجود این منکرات اجتماعی در این کشورها مجوزی برای گسترش و آزادی آنها در سایر بلاد اسلامی می شود؟

برخی از آزادی ها در تضاد جدی با آیات الهی
آیا آزاد کردن بی حجابی در برخی کشورهای عربی مصداق روشن اشاعه فحشا و منکر نیست؟![1] و اینکه آیا این آزادی در جامعه در ضدیت آشکار با آیات امر به معروف و نهی از منکر نیست که خدای متعال آن را در جامعه بر همگان واجب کرده است؟[2]، آیا شعائری همچون حجاب اسلامی جزئی از حدود الهی نیست که آمران به معروف و ناهیان از منکر باید، نسبت به آن رفتار و کنش صحیح و اخلاقی داشته باشند.[3] وقتی بی حجابی در جامعه آزاد و قانونی شود، یعنی این قانون در نقطه مقابل آیات حجاب و عفاف قرار گرفته است، در این چنین فضایی آیا آیات وحی مقدم است یا قوانین سکولار کشورهای اسلامی که در پی اهداف خاص سیاسی و اجتماعی هستند؟

اگر در برخی کشورهای عربی که داعیه اسلامی بودن دارند مقررات دینی و اسلامی حجاب رعایت نمی شود، نمی توانند الگو و اسوه ی جوامع اسلامی باشند.
حکم حجاب توریست های غیر مسلمان
اصل وجوب و رعایت پوشش و حفظ حجاب در جامعه اسلامی بنا بر ادله کامل قرآنی و روایی بر تمام مسلمانان واجب است. و در این مسأله اختلافی بین فقها و محققان علوم اسلامی وجود ندارد؛ چرا که رعایت حجاب یکی از ضروریات دین مبین اسلامی است، و حاکم اسلامی نیز موظف است حافظ حریم و حرمت آن دستورات در جامعه اسلامی باشد، ولی سؤالی که در خصوص رعایت این حکم الهی در خصوص اهل کتاب و غیر مسلمانان مطرح است این است که، هر چند اصل رعایت حجاب در ادیان توحیدی همچون یهودیت، مسیحیت و … مورد اشاره قرار گرفته است، حال وظیفه این دسته افراد در جامعه اسلامی چیست؟ آیا آنان نیز باید به آداب اسلامی مقید باشند یا خیر و دیگران در خصوص آنها چه مسئولیتی برعهده دارند؟ در جواب این پرسش به چند نکته اشاره می کنیم:

1- برخی از محققان بر این باورند که بر اساس مبنایی که در بین عالمان شیعی وجود دارد تردیدی در وجوب پوشش بر زنان غیر مسلمان نیست. دست کم در ممالک اسلامی، رعایت عرف و قوانین اسلامی بر این افراد لازم است. برای نمونه صاحب حدائق در قسمتی از کتاب طهارت این چنین بیان می دارد: الا الکفار مکلفون بالفروع و لمینقلوا فی المسأله خلافا عن احد من الخاصه و بلمن عامه الا عن ابی حنیفه: کافران بر فروع مکلفند بلکه نزدیک است این سخن میان ایشان به اجماع باشد و در این مسئله از هیچ عالم شیعی بلکه سنی جز ابو حنیفه نقل خلاف نشده است.[4]

2- قول دیگر نیز وجود دارد، به این معنا، با توجه به اینکه آیات حجاب از جمله آیه 31 سوره مبارکه نور و همچنین آیه59 سوره مبارکه احزاب دستور حجاب خطاب به مؤمنین است«وَ نِساءِ الْمُؤْمِنین».[5]، از این رو کنیزان و به تبع اهل کتاب از آن استثناء شده اند.[6]، از این رو برخی محققان و اندیشمندان اسلامی بر این باورند هر چند به حکم اولی حجاب برای اهل کتاب در جامعه اسلامی الزامی نیست، ولی به حکم ثانی حاکم اسلامی برای حفظ نظام اجتماعی می تواند قانونی وضع کند.

 

آیا آزاد کردن بی حجابی در برخی کشورهای عربی مصداق روشن اشاعه فحشا و منکر نیست؟! و اینکه آیا این آزادی در جامعه در ضدیت آشکار با آیات امر به معروف و نهی از منکر نیست که خدای متعال آن را در جامعه بر همگان واجب کرده است؟
وظایف و مسئولیت های حکومت اسلامی
موضوع دیگری که ارتباط مشخصی با بحث حجاب دارد، وظایف و مسئولیت های فرهنگی و اجتماعی است که بر عهده حکومت های اسلامی نهاده شده است.

1- احیای ارزش های دینی در جامعه: یکی از روشن ترین و مهمترین وظایف حاکمان اسلامی در جامعه اسلامی زنده نگه داشتن حدود و مقررات اسلامی در جامعه است، ولی اگر در این بین برخی کشورهای اسلامی، قوانین اسلامی در آنها رعایت نمی شود، این کاستی و نقص، نشأت گرفته از سوء مدیریت آنان است نه از ناحیه دستوارت دینی. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز برپا مى‌دارند و زکات مى‌دهند و به کارهاى پسندیده وامى‌دارند، و از کارهاى ناپسند باز مى‌دارند، و فرجام همه کارها از آنِ خداست.»[7]، برخی از محققان از عبارت «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْض» رابطه روشن و دقیقی بین برپایی حکومت و داشتن قدرت و زنده نگه داشتن امر به معروف و نهی از منکر برقرار کرده اند.

2- اجرای احکام و دستورات دینی در جامعه: هدف و فلسفه حکومت دینی اجرا و زنده نگهداشتن دستورات دینی است، والا جامعه ای که دستورات دینی در آن نه توسط مردم و نه توسط حاکمان و متولیان امر رعایت نمی شود را نمی توان دینی دانست، از این رو اگر در برخی کشورهای عربی که داعیه اسلامی بودن دارند مقررات دینی و اسلامی حجاب رعایت نمی شود، نمی توانند الگو و اسوه ی جوامع اسلامی باشند. در خصوص برپایی حکومت و اجرای احکام اسلامی در کتاب نهج البلاغه این چنین نقل شده است: «بارالها! تو خود مى‌دانى آنچه از ما برآمده از سر رقابت در سلطنت و میل به افزودن کالاى دنیا نبوده است، بلکه از آن روست که پرچم دین تو را افراشته بینیم و اصلاح را در کشورت آشکار کنیم و بندگان ستمدیده ‌ات را امانى دهیم تا به فرایض و سنّت ها و احکامت عمل شود.»[8]

منبع:

[1]. نور/19.  «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛  کسانی که دوست دارند زشتی‌ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آن‌ها در دنیا و آخرت است.

[2]. نور، آیه 31 «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‌ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ…»

[3]. « … اْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ؛ آمران به معروف ، نهی کنندگان از منکر، وحافظان حدود (و مرزهای ) الهی ،(مؤمنان حقیقی اند)؛ و بشارت ده به( اینچنین) مؤمنان!

[4]. الحدائق الناظره،ج3، ص39.

[5]. سوره مبارکه احزاب آیه 59. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِن… اى پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: «پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند»

[6]. وسائل الشیعة، ج‌4، ص: 412. « ابی خالد قماط نقل می‌کند از امام صادق(ع) پرسید: آیا کنیز باید سر خودش را بپوشاند؟ آن‌حضرت فرمود: «اگر خواست می‌تواند بپوشاند و می‌تواند نپوشاند (مخیر است)

[7]. حج، آیه 41. «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»

[8]. نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص189. « اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً »

 

یا علی رفتیم بقیع اما ...

 

یا علی رفتیم بقیع اما چه سوگ/ هر چه گشتیم فاطمه آنجا نبود/ یا علی قبر پرستویت کجاست ؟/آن گل صد بوی خوشبویت کجاست  ؟/هر چه باشد ما نمک پرورده ایم /دل به عشق فاطمه خوش کرده ایم/ حج من بی فاطمه بی عامل است/ فاطمه حلال صدها مشکل است من طواف سنگ کردم دل کجا؟/ راه پیموده ام پس منزل کجاست ؟/حج من بی فاطمه مشتی گل است/ قبر زهرا کعبه ی اهل دل است!…

ایام بی مادری را به ساحت مقدست که سراسر پر از اندوه و غم است تسلیت عرض می نماییم …

منبع :دلنوشته بنده حقیر یا علی

راه‌هاى كسب آرامش از ديدگاه قرآن...

 

 


عوامل گوناگونى ممكن است انسان را نگران و پريشان سازد. ترس از آينده مبهم، اندوه بر گذشته تاريك، ضعف و ناتوانى در برابر مشكلات، احساس پوچى در زندگى، بى‌توجّهى و قدرنشناسى اطرافيان، سوءظن‌ها و تهمت‌ها، دنياپرستى و دل‌باختگى در برابر آن، وحشت از مرگ و… همگى در پرتو ايمان پاك به خداوند از ميان برداشته مى‌شوند. قرآن براى درمان اين حالت اضطراب و نگرانى و ايجاد حسّ آرامش و اطمينان، به تغيير بينش و گرايش انسان‌ها سفارش مى‌كند. از يك سو بايد به خويش و جهان هستى نگاهى درست افكنده، از سوى ديگر علاقه‌ها و تمايلات خويش را در جهت ايمان مطلق به خداوند تنظيم كنيم تا بدين وسيله فقط از زاويه نگاه او به جهان نگريسته، فقط براى او اصالت قائل شويم.

1. حسّ ايمان:
انسان مؤمن كه بنيان‌هاى اعتقادى خويش را مستحكم و خلل‌ناپذير بنا نهاده و در مقام عمل فقط به انجام تكاليف الهى نظر دارد، هيچ‌گاه هراس و اندوهى به قلبش راه نمى‌يابد؛ زيرا نه خود را مالك ثروت و نه صاحب اختيار در تصميم‌گيرى‌ها مى‌بيند؛ بلكه او فقط امانت‌دار خداوند بر زمين، و‌موظّف به شناخت خير و شر بر اساس دستورهاى خداوند است و در هر حال، تحت سرپرستى خداوند قرار دارد: «اللّهُ وَلىُّ الّذينَ ءَامَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمتِ إلىَ النُّور…» (بقره/2،257) امّا انسان بى‌ايمان از اين پشتوانه مستحكم روحى و روانى محروم بوده، تنها و سرگردان در زمين رها مى‌ماند:«ذلكَ بِأنَّ اللّهَ مَولَى الَّذينَ ءَامَنوا و أنَّ الكـفِرينَ لاَمَولى لَهُم.» (محمد/47،11) گويى از فراز آسمان فرو افتاده يا تندبادى او را به مكانى دور پرتاب كرده است. «و‌مَن يُشرِك بِاللّهِ فَكَأنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّيرُ أَو تَهوِى بِهِ الرّيحُ فِى مَكان سَحِيق.» (حج/22،31) فقدان ايمان به خدا، زندگى را از مفاهيم عالى و ارزش‌هاى شريف انسانى تهى ساخته، احساس رسالت در زندگى در جاى‌گاه جانشين خداوند را از او مى‌ربايد. نگاه قدسى انسان مؤمن به جهان، او رادر زندگى جهت و هدف بخشيده، از احساس دردناك پوچى مى‌رهاند و قدرت رودر رويى با هرگونه فشار را به او مى‌بخشد: «رَبَّنا مَا خَلَقتَ هذا بطِلاً سُبحنَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار.» (آل‌عمران/3،191)در واقع آرامش، گوهر و حقيقت ايمان* و سرانجام و مقصود آن است  و حدّ اعلاى آن از براى عارفان حقيقى است كه با مشاهده حضورى خدا و جهان آخرت به مرتبه والاى ايمان دست يافته و از هرگونه دغدغه و نگرانى رها شده‌اند:«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعنَا مُنادِيًا يُنادِى لِلإِيمنِ أَن ءَامِنُوا بِرَبّكُم فَـَامَنّا رَبَّنا فَاغفِرلَنا ذُنوُبَنا و كَفّر عَنَّا سَيِّئَاتِنا و تَوفَّنا مَعَ الأَبرَار.» (آل‌عمران/3،193).

2. ياد خدا:
نگرانى و اضطراب يا از ترس است يا از ناتوانى؛ پس آن كه خداوند را همواره در ياد داشته باشد و او را سرچشمه همه صفات كمال و منزّه از هرگونه صفت نقصان بنگرد، ناگزير مهر او در دلش نشسته، قلبش به ياد او آرام مى‌گيرد و رحمت و مهربانى او و وعده‌هاى نيكويش به مؤمنان، هرگونه ترس و دلهره حتّى ترس از عذاب خدا را از روانش مى‌زدايد: «اللّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَديثِ كِتباً مُتَشبِهاً مَثانِىَ تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلودُ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلينُ جُلودُهم و قُلوبُهم إِلى ذِكِر اللّهَ.» (زمر/39،23) تغيير سياق سخن از فعل ماضى به فعل مضارع در آيه «الَّذِين ءَامَنوا و تَطمَلـِن قُلوبُهم بِذِكرِ اللَّه» (رعد/13،28) بر ثبات و دوام آرامش مؤمنان دلالت دارد.آرامش بى‌نظير پيامبران هنگام تلقّى وحى در جاى‌گاه بالاترين حدّ ارتباط با خدا در همين جهت قابل تحليل است. در مقابل، كسانى كه از ياد او روى مى‌گردانند، در زندگى همواره در حال نگرانى و اضطراب به سر مى‌برند: «و‌مَن اَعرَضَ عَن ذِكرِى فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكاً.» (طه/20،124)

3. تلاوت قرآن:
همان‌گونه كه نزول تدريجى قرآن بر قلب پيامبر موجب آرامش او مى‌گشت: «و‌قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَولاَ نُزِّلَ عَلَيهِ القُرءانُ جُملَةً وحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ و رَتَّلنهُ تَرتِيلاً» (فرقان/25،32)[30] تلاوت مستمرّ آن نيز به انسان آرامش مى‌بخشد: «إِنَّما المُؤمِنونَ الّذيِنَ إذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهم و إِذا تُلِيَت عَلَيهِم ءَايتُهُ زادَتهُم إيمناً و عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلوُن» (انفال/8‌،2)

4. مطالعه تاريخ زندگى انسان‌هاى بزرگ:
داستان زندگى شجاعانه پيامبران از عوامل آرامش شمرده شده است: «و‌كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيكَ مِن أَنباءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَك.» (هود/11،120)[32] ياد اولياى پاك الهى، خود نوعى ياد خدا بوده، آرامش برخاسته از آن را در پى دارد؛ از اين روى امام‌صادق(عليه السلام)در تفسير آيه 28 رعد/13 مى‌فرمايد: دل‌ها با ياد محمّد(صلى الله عليه وآله)آرام مى‌گيرد كه ياد او همان يادخداوند است.

5‌. توكّل:
مفهوم توكّل در مرحله پس از اسلام و ايمان به خداگرايى كامل انسان در همه ساحت‌هاى هستى خويش رهنمون است: «إِن كُنتُم ءَامَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيهِ تَوَكَّلوا إِن كُنتُم مُسلِمِين.» (يونس/10،84) هرگاه انسان مؤمن در ژرفاى قلب خويش به اين حقيقت دست يابد، همه هراس‌ها و آرزوها و تكاپوها و كشمكش‌ها از روان او رخت بربسته، بى‌دغدغه در جوار خداى خويش آرام مى‌گيرد: «…فَقُل حَسبِىَ اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ و هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظِيم.» (توبه/9،129) در برابر آن‌ها، چندگانه گرايانى كه خداى خود را خوب نشناخته، به او بدگمانند و دل‌هايشان به ظواهر پديده‌هاى هستى چنگ انداخته است، هيچ‌گاه طعم آرامش را نخواهند چشيد: «مَن كَان يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللّهُ فِى الدُّنيَا و الآخِرَة فليَمدُد بسَبَب إِلَى السَّماءِ ثُمَّ ليَقطَع فَلَينظُر هَل يُذهِبَنَّ كَيدَهُ مَا يَغيِظ.» [35] (حج/22، 15) واگذارى همه حوادث به علم و تدبير الهى در عين كوشش كامل انسان، او را از اندوه محروميّت‌ها و تأسف بر گذشته‌ها و نيز شادى بيهوده بر كام‌يابى‌ها رها مى‌سازد:«مَا أَصَابَ مِن مُصِيبَة فِى الأَرضِ و لاَ فِى أَنفُسِكُم إِلاّ فِى كِتب… * لِكَيلاَ تَأسَوا عَلَى مَا فاتَكُم و لاَتَفرحَوُا بِما ءَاتلـكُم.» (حديد/57‌،22) انسان مؤمن با تسليم مطلق در برابر خداوند، همواره از او خشنود بوده، هيچ حادثه‌اى را در جهان، ناخوشايند نمى‌بيند.[36] خداوند فقط در چنين حالتى است كه به طور كامل از بنده خويش راضى و خشنود مى‌شود: «يَأَيَّتُهَا النَّفسُ المُطَلـِنَّةُ * اِرجِعى إِلى رَبِّك راضِيَةً مَرضِيَّة.» (فجر/89‌،27)

6‌. صبر:
بردبارى به تقويت شخصيّت و افزايش توانايى انسان در برابر سختى‌ها و بارهاى سنگين زندگى انجاميده، اعتدال روانى انسان را حفظ مى‌كند؛ از اين‌روى خداوند در دو آيه به يارى جستن از صبر و نماز در مشكلات زندگى دعوت كرده است: «يَأَيَّهَا الّذينَ ءَامَنوا استَعِينوا بِالصَّبرِ‌و الصَّلَوةِ إنَّ اللّهَ مَعَ الصَّـبِرين» . (بقره/2،153) . بردباران، هنگام بروز ناخوشايندى، اصل و مبدأ و بازگشت‌گاه خويش را يادآور شده، بدين وسيله امداد الهى و رحمت خداوندى را بر خويش سزاوار مى‌گردانند:«و‌لَنَبلُوَنَّكُم بِشَىء مِنَ الخَوفِ و الجُوعِ… و بَشِّرِ الصَّـبِرين * الّذِينَ إِذَا أَصبَتهُم مُصيبَةٌ قالوُا إِنّالِلّهِ و إِنّا إِلَيهِ رجِعُون * أُولـلـِكَ عَلَيهم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَةٌ و أُولـلـِكَ هُم المُهتَدون.» (بقره/2،155ـ157)

7. تقوا:
سيطره‌انسان برخواسته‌هاى خويش، او را از پيامدهاى اندوه‌بار كارهاى زشت مصون ساخته: «يأَيُّها الَّذِينَ ءَامَنوا اتَّقُوا اللَّهَ و قُولُوا قَولاً سَديداً * يُصلِح لَكُم أَعَمـلَكُم و يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكم…» (احزاب/33،70 و 71) قدرت‌تشخيص و تصميم‌گيرى او را در حوادث گوناگون زندگى افزوده: «يأَيُّها الّذِينَ ءَامَنوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً وَ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم و يَغفِر لَكُم» (انفال/8‌،29) و روند زندگى را بر او آسان مى‌سازد:«و‌مَن يَتَّقِ اللّهَ‌يَجعَل لَهُ مِن أَمرِهِ يُسراً» (طلاق/65‌،4) و‌در‌پرتو اين قدرت روحى و معنوى، به او آرامش‌مى‌بخشد: «يأيُّهَا الّذِينَ ءَامَنوا اتَّقوا‌اللَّهَ‌و ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤتِكُم كِفلَينِ مِن رَحمَتِهِ و‌يَجعَل‌لَكُم نُوراً تَمشونَ بِهِ و يَغفِرلَكُم» (حديد/57‌،28) از اين‌روى در حديثى،‌آرامش نشانه پرهيزگارى دانسته شده و‌امام‌على(عليه السلام)بهره نيكوى اين جهان را پرهيزكارى‌شمرده، روى گردانى از دنياخواهى را موجب آرامش و ايمنى انسان مى‌داند و آرامش‌هاى مادّى را گذرا و نابود شدنى وصف‌مى‌كند.

8‌. توبه:
بازگشت مستمر انسان به‌سوى خداوند، موجب تخليه روان از فشار احساس گناه شده، حالت پاكى و طهارت نخستين را به او باز مى‌گرداند. اعتقاد انسان با ايمان به فضل و رحمت بى‌كران خداوند و امكان محو شدن تمام و كمال همه گناهان، در نهاد او آرامشى بى‌كران مى‌آفريند:«قُل يـعِبادِىَ الَّذينَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِم لاَتَقنَطوا مِن رَحمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغفِر الذُّنوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُور الرَّحيم.» (زمر/39،53)

9. محبّت، تعاون و مهرورزى:
مؤمنان، همه انسان‌ها را هم‌زادان خويش ديده: «و‌هُو الَّذِى أَنشَأَكُم مِن نَفس وحِدَة فَمُستَقَرٌّ و مُستَودَع» (انعام/6‌،98) با ديگر مؤمنان احساس برادرى مى‌كنند: «إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخوَةٌ.» (حجرات/49،10) اين احساس وابستگى مستمر به گروه، به انسان در زندگى آرامش مى‌بخشد: «يأَيُّها النّاسُ إِنّا خَلَقنـكُم مِن ذَكَر و اُنثى و جَعَلنـكُم شُعُوباً و قَبالـلَ لِتَعارَفوُا…‌.» (حجرات/49،13) تأكيد فراوان آموزه‌هاى دينى بر هم‌يارى با ديگران و كمك مالى و معنوى به آن‌ها در قالب انفاق، صدقه، هديه، ايثار، گذشت، عفو، بخشش و… در اين جهت قابل فهم است. اين اعمال افزون بر تقويت حسّ نوع دوستى در نهاد انسان، حالت‌هاى انفعالى نفرت و كينه‌توزى و انگيزه‌هاى ستم و تجاوز و تمايل به خودخواهى را ريشه كن مى‌سازند: «إِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسـنِ و إِيتاى ذِى القُرَبى و يَنهَى عَنِ الفَحشاءِ و المُنكَرِ و البَغىِ يَعِظُكمُ لَعَلَّكُم تَذَكَّرون.» (نحل/16،90)پيامبر(صلى الله عليه وآله)در حديثى قدسى از محبّت و تعاون ميان مردم به صورت عامل جلب محبّت خدا و دست‌يابى به آرامش و اطمينان ياد‌مى‌كند.

10. آداب و مراسم مذهبى:
تشريع احكام عبادى گوناگون از جمله نماز و روزه و حج و… حسّ انتساب و استناد به خداوند را همواره در انسان زنده كرده او را از احساس دردناك بى‌هويّتى مى‌رهاند: «ذلِك و مَن يُعَظِّم شَعـلِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِن تَقوى القُلوب * و لِكُلِّ اُمَة جَعَلنَا مَنسَكاً لِيَذكُرُوا اسمَ اللَّه…» (حج/22، 32 و 34) برخى عبادت‌ها نيز مانند وضو و غسل در نقش نمادهايى از طهارت و پاكى روح عمل مى‌كنند. اجراى گروهى برخى از مراسم مذهبى در ايجاد هويّت جمعى و برقرارى روحيّه همبستگى و همكارى اجتماعى تأثيرگذار است.

11. نماز و نيايش:
نمازهاى پنج‌گانه كه رابطه‌اى ميان انسان و پروردگار او است، نوعى تمدّد اعصاب و تخليه روان از بارهاى منفى به شمار مى‌رود: «إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لاَ إِلـهَ أَلاّ أَنَا فَاعبُدنِى وَ أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكرِى» (طه/20،14)از اين رو، پيامبر هنگام سختى‌ها براى كسب آرامش به نماز پناه مى‌برد. اساساً دعا و نيايش به درگاه خداوند كه پاسخ‌سريع‌آن حضرت رادرپى‌دارد، آرامش‌دهنده مؤمنان در نگرانى‌ها است: «وَ إِذَا سَألَكَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَريبٌ اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذَا دَعانِ فَليَستَجِيبُوا لِى وَ ليُؤمِنُوا بِى لَعَلَّهُم يَرشُدُون.» (بقره/2،186)

منبع:دائرة المعارف قرآن كريم ج1 ص163ت168

آیا واقعا قسمت و تقدیر دست خداست؟ ...

 


اعتقاد به قسمت البته به آن معنا که مردم اعتقاد دارند، آدم را بی مسئولیت می کند در مواقعی که شخص مقصر است و یا اشتباه کرده، قسمت و اراده الهی را پیش می کشد.

 قسمت و تقدیر جایگاه ویژه ای در بین ما ایرانیان دارد. هر زمان که حادثه ای برای ما رخ می دهد و ما دلیل و علتی برای آن پیدا نمی کنیم، سریع به سراغ آسان ترین راه، یعنی نسبت دادن آن اتفاق به قسمت و تقدیر الهی می کنیم. گاهی وقت ها هم پیش می آید که قسمت و تقدیر را پیش می کشیم تا خطا و اشتباه خودمان را پشت آن پنهان کنیم.

اما باید دید دین چه رویکردی درباره این پندار ما ایرانیان به خصوص متدینین دارد. برای فهم بهتر این موضوع لازم است شناختی هم از معنای قضا و قدر پیدا کنیم.

قضا و قدر

تقدیر در لغت به معنای اندازه گیری و چیزی را با اندازه معین ساختن است و قضا به معنای گذراندان و به پایان رساندن و یکسره کردن و حتمیت است.[1]

درباره تقدیر می گویند:

«هر مخلوقی به حکم اینکه ممکن الوجود است، حد و اندازه وجودی خاصی دارد، مثلا جماد به گونه ای اندازه گیری شده و نبات و حیوان به گونه ای دیگر»[2]

و درباره قضا گفته شده:

«قضا به معنای قطعیت وجود شی است. مسلما قطعیت یافتن وجود شی بر اساس نظام علت و معلول و در گرو تحقق علت تام آن شی است.»[3]

بنا بر این می توان نتیجه گرفت که معنایی که مردم از قضا و قدر می فهمند معنای صحیحی نیست. چرا که آن ها وقتی از قضا و قدر یا قسمت سخن می گویند، منظورشان این است که حادثه رخ داده تحت اراده آن ها نبوده، بلکه خداوند آن را اراده کرده است و حال آنکه این معنا صحیح نیست.

تقدیر الهی یعنی هر موجودی را خداوند به گونه ای خاص خلق کرده، یکی را انسان و یکی دیگر حیوان خلق کرد است. و قضای الهی هم به معنای بی دلیل بودن اشیاء نیست، بلکه همه حوادث عالم دارای علت است؛ فقط وقتی علت چیزی آمد با اراده خداوند آن فعل حتمی می شود.

آثار منفی اعتقاد عرفی قسمت و سرنوشت

بی مسئولیت شدن

اعتقاد به قسمت البته به آن معنا که مردم اعتقاد دارند، آدم را بی مسئولیت می کند. در مواقعی که شخص مقصر است و یا اشتباه کرده، قسمت و اراده الهی را پیش می کشد و خودش را تبرئه می کند.

اهمیت ندادن به وعده ها و قول و قرارها

بعضی ها زمانی که به کسی قول می دهند و یا وعده کاری را می دهند، می گویند اگر قسمت باشد این کار را انجام می دهم. بعد وقتی به هر دلیل کار را انجام نداد می گوید خب قسمت نبود که انجام بدهم.

توقف و ایستایی و سد مسیر پیشرفت

هستند آدم هایی که فعالیت نمی کنند و زندگی ساکن و ثابتی دارند، وقتی هم که از آن ها سوال می کنیم چرا حرکتی نمی کنند؟ پاسخ می دهند که قسمت ما همین است.

نتیجه گیری

بهتر است در مواجهه با حوادث ناگهانی به دنبال علت وقوع آن حادثه برویم.. اگر در حادثه ای تلخ کم کاری داشتیم، آن را بپذیریم و اگر علت یک واقعه ای را نمی دانستیم، به جای انتساب آن به ما وراء الطبیعت، علت واقع شدنش را در همین طبیعت پیدا کنیم، چراکه همه اتفاقات عالم، علت مادی مخصوص به خودش را دارد و خداوند بدون وسیله کاری را انجام نمی دهد.

«ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها؛ [4] خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسباب»

منبع:

[1]آموزش فلسفه آیت الله مصباح یزدی، ج 2، ص 442

[2] منشور عقائد امامیه، ص 86

[3] همان

[4] بصائر الدرجات الکبری، ج1، ص6

ین افراد بدون شک اهل بهشت خواهند بود ...

 


اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.
  اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

مَن رَزَقَهُ اللّه‌ُ حُبَّ الاَئِمَّةِ مِن اَهل بَیتى فَقَد اَصابَ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ، فَلا یَشُکَّنَّ اَحَدٌ اَنَّهُ فِى الجَنَّةِ فَاِنَّ فى حُبِّ اَهل بَیتى عِشرینَ خَصلَةً عَشَرَةٌ مِنها فِى الدُّنیا وَ عَشَرَةٌ مِنها فِى الآخِرَةِ

هر کس که خداوند محبت امامان از اهل بیت مرا نصیب او کرده بى‌ گمان به خیر دنیا و آخرت دست یافته و بدون شک در بهشت خواهد بود، پس هیچ یک (از شیعیان) نباید در این که اهل بهشت است شک کند؛ زیرا در دوستى اهل بیت من بیست ویژگى است که ده مورد آن در دنیا و ده مورد آن در آخرت است.

منبع:

بحارالأنوار، ج 27، ص 78، ح12

راه‌هاى كسب آرامش از ديدگاه قرآن...

 


عوامل گوناگونى ممكن است انسان را نگران و پريشان سازد. ترس از آينده مبهم، اندوه بر گذشته تاريك، ضعف و ناتوانى در برابر مشكلات، احساس پوچى در زندگى، بى‌توجّهى و قدرنشناسى اطرافيان، سوءظن‌ها و تهمت‌ها، دنياپرستى و دل‌باختگى در برابر آن، وحشت از مرگ و… همگى در پرتو ايمان پاك به خداوند از ميان برداشته مى‌شوند. قرآن براى درمان اين حالت اضطراب و نگرانى و ايجاد حسّ آرامش و اطمينان، به تغيير بينش و گرايش انسان‌ها سفارش مى‌كند. از يك سو بايد به خويش و جهان هستى نگاهى درست افكنده، از سوى ديگر علاقه‌ها و تمايلات خويش را در جهت ايمان مطلق به خداوند تنظيم كنيم تا بدين وسيله فقط از زاويه نگاه او به جهان نگريسته، فقط براى او اصالت قائل شويم.

1. حسّ ايمان:
انسان مؤمن كه بنيان‌هاى اعتقادى خويش را مستحكم و خلل‌ناپذير بنا نهاده و در مقام عمل فقط به انجام تكاليف الهى نظر دارد، هيچ‌گاه هراس و اندوهى به قلبش راه نمى‌يابد؛ زيرا نه خود را مالك ثروت و نه صاحب اختيار در تصميم‌گيرى‌ها مى‌بيند؛ بلكه او فقط امانت‌دار خداوند بر زمين، و‌موظّف به شناخت خير و شر بر اساس دستورهاى خداوند است و در هر حال، تحت سرپرستى خداوند قرار دارد: «اللّهُ وَلىُّ الّذينَ ءَامَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمتِ إلىَ النُّور…» (بقره/2،257) امّا انسان بى‌ايمان از اين پشتوانه مستحكم روحى و روانى محروم بوده، تنها و سرگردان در زمين رها مى‌ماند:«ذلكَ بِأنَّ اللّهَ مَولَى الَّذينَ ءَامَنوا و أنَّ الكـفِرينَ لاَمَولى لَهُم.» (محمد/47،11) گويى از فراز آسمان فرو افتاده يا تندبادى او را به مكانى دور پرتاب كرده است. «و‌مَن يُشرِك بِاللّهِ فَكَأنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّيرُ أَو تَهوِى بِهِ الرّيحُ فِى مَكان سَحِيق.» (حج/22،31) فقدان ايمان به خدا، زندگى را از مفاهيم عالى و ارزش‌هاى شريف انسانى تهى ساخته، احساس رسالت در زندگى در جاى‌گاه جانشين خداوند را از او مى‌ربايد. نگاه قدسى انسان مؤمن به جهان، او رادر زندگى جهت و هدف بخشيده، از احساس دردناك پوچى مى‌رهاند و قدرت رودر رويى با هرگونه فشار را به او مى‌بخشد: «رَبَّنا مَا خَلَقتَ هذا بطِلاً سُبحنَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار.» (آل‌عمران/3،191)در واقع آرامش، گوهر و حقيقت ايمان و سرانجام و مقصود آن است  و حدّ اعلاى آن از براى عارفان حقيقى است كه با مشاهده حضورى خدا و جهان آخرت به مرتبه والاى ايمان دست يافته و از هرگونه دغدغه و نگرانى رها شده‌اند:«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعنَا مُنادِيًا يُنادِى لِلإِيمنِ أَن ءَامِنُوا بِرَبّكُم فَـَامَنّا رَبَّنا فَاغفِرلَنا ذُنوُبَنا و كَفّر عَنَّا سَيِّئَاتِنا و تَوفَّنا مَعَ الأَبرَار.» (آل‌عمران/3،193).

2. ياد خدا:
نگرانى و اضطراب يا از ترس است يا از ناتوانى؛ پس آن كه خداوند را همواره در ياد داشته باشد و او را سرچشمه همه صفات كمال و منزّه از هرگونه صفت نقصان بنگرد، ناگزير مهر او در دلش نشسته، قلبش به ياد او آرام مى‌گيرد و رحمت و مهربانى او و وعده‌هاى نيكويش به مؤمنان، هرگونه ترس و دلهره حتّى ترس از عذاب خدا را از روانش مى‌زدايد: «اللّهُ نَزَّلَ أَحسَنَ الحَديثِ كِتباً مُتَشبِهاً مَثانِىَ تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلودُ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلينُ جُلودُهم و قُلوبُهم إِلى ذِكِر اللّهَ.» (زمر/39،23) تغيير سياق سخن از فعل ماضى به فعل مضارع در آيه «الَّذِين ءَامَنوا و تَطمَلـِن قُلوبُهم بِذِكرِ اللَّه» (رعد/13،28) بر ثبات و دوام آرامش مؤمنان دلالت دارد.آرامش بى‌نظير پيامبران هنگام تلقّى وحى در جاى‌گاه بالاترين حدّ ارتباط با خدا در همين جهت قابل تحليل است. در مقابل، كسانى كه از ياد او روى مى‌گردانند، در زندگى همواره در حال نگرانى و اضطراب به سر مى‌برند: «و‌مَن اَعرَضَ عَن ذِكرِى فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكاً.» (طه/20،124)

3. تلاوت قرآن:
همان‌گونه كه نزول تدريجى قرآن بر قلب پيامبر موجب آرامش او مى‌گشت: «و‌قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَولاَ نُزِّلَ عَلَيهِ القُرءانُ جُملَةً وحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ و رَتَّلنهُ تَرتِيلاً» (فرقان/25،32)[30] تلاوت مستمرّ آن نيز به انسان آرامش مى‌بخشد: «إِنَّما المُؤمِنونَ الّذيِنَ إذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهم و إِذا تُلِيَت عَلَيهِم ءَايتُهُ زادَتهُم إيمناً و عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلوُن» (انفال/8‌،2)

4. مطالعه تاريخ زندگى انسان‌هاى بزرگ:
داستان زندگى شجاعانه پيامبران از عوامل آرامش شمرده شده است: «و‌كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيكَ مِن أَنباءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَك.» (هود/11،120)[32] ياد اولياى پاك الهى، خود نوعى ياد خدا بوده، آرامش برخاسته از آن را در پى دارد؛ از اين روى امام‌صادق(عليه السلام)در تفسير آيه 28 رعد/13 مى‌فرمايد: دل‌ها با ياد محمّد(صلى الله عليه وآله)آرام مى‌گيرد كه ياد او همان يادخداوند است.

5‌. توكّل:
مفهوم توكّل در مرحله پس از اسلام و ايمان به خداگرايى كامل انسان در همه ساحت‌هاى هستى خويش رهنمون است: «إِن كُنتُم ءَامَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيهِ تَوَكَّلوا إِن كُنتُم مُسلِمِين.» (يونس/10،84) هرگاه انسان مؤمن در ژرفاى قلب خويش به اين حقيقت دست يابد، همه هراس‌ها و آرزوها و تكاپوها و كشمكش‌ها از روان او رخت بربسته، بى‌دغدغه در جوار خداى خويش آرام مى‌گيرد: «…فَقُل حَسبِىَ اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَيهِ تَوَكَّلتُ و هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظِيم.» (توبه/9،129) در برابر آن‌ها، چندگانه گرايانى كه خداى خود را خوب نشناخته، به او بدگمانند و دل‌هايشان به ظواهر پديده‌هاى هستى چنگ انداخته است، هيچ‌گاه طعم آرامش را نخواهند چشيد: «مَن كَان يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللّهُ فِى الدُّنيَا و الآخِرَة فليَمدُد بسَبَب إِلَى السَّماءِ ثُمَّ ليَقطَع فَلَينظُر هَل يُذهِبَنَّ كَيدَهُ مَا يَغيِظ.» [35] (حج/22، 15) واگذارى همه حوادث به علم و تدبير الهى در عين كوشش كامل انسان، او را از اندوه محروميّت‌ها و تأسف بر گذشته‌ها و نيز شادى بيهوده بر كام‌يابى‌ها رها مى‌سازد:«مَا أَصَابَ مِن مُصِيبَة فِى الأَرضِ و لاَ فِى أَنفُسِكُم إِلاّ فِى كِتب… * لِكَيلاَ تَأسَوا عَلَى مَا فاتَكُم و لاَتَفرحَوُا بِما ءَاتلـكُم.» (حديد/57‌،22) انسان مؤمن با تسليم مطلق در برابر خداوند، همواره از او خشنود بوده، هيچ حادثه‌اى را در جهان، ناخوشايند نمى‌بيند.[36] خداوند فقط در چنين حالتى است كه به طور كامل از بنده خويش راضى و خشنود مى‌شود: «يَأَيَّتُهَا النَّفسُ المُطَلـِنَّةُ * اِرجِعى إِلى رَبِّك راضِيَةً مَرضِيَّة.» (فجر/89‌،27)

6‌. صبر:
بردبارى به تقويت شخصيّت و افزايش توانايى انسان در برابر سختى‌ها و بارهاى سنگين زندگى انجاميده، اعتدال روانى انسان را حفظ مى‌كند؛ از اين‌روى خداوند در دو آيه به يارى جستن از صبر و نماز در مشكلات زندگى دعوت كرده است: «يَأَيَّهَا الّذينَ ءَامَنوا استَعِينوا بِالصَّبرِ‌و الصَّلَوةِ إنَّ اللّهَ مَعَ الصَّـبِرين» . (بقره/2،153) . بردباران، هنگام بروز ناخوشايندى، اصل و مبدأ و بازگشت‌گاه خويش را يادآور شده، بدين وسيله امداد الهى و رحمت خداوندى را بر خويش سزاوار مى‌گردانند:«و‌لَنَبلُوَنَّكُم بِشَىء مِنَ الخَوفِ و الجُوعِ… و بَشِّرِ الصَّـبِرين * الّذِينَ إِذَا أَصبَتهُم مُصيبَةٌ قالوُا إِنّالِلّهِ و إِنّا إِلَيهِ رجِعُون * أُولـلـِكَ عَلَيهم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَةٌ و أُولـلـِكَ هُم المُهتَدون.» (بقره/2،155ـ157)

7. تقوا:
سيطره‌انسان برخواسته‌هاى خويش، او را از پيامدهاى اندوه‌بار كارهاى زشت مصون ساخته: «يأَيُّها الَّذِينَ ءَامَنوا اتَّقُوا اللَّهَ و قُولُوا قَولاً سَديداً * يُصلِح لَكُم أَعَمـلَكُم و يَغفِر لَكُم ذُنُوبَكم…» (احزاب/33،70 و 71) قدرت‌تشخيص و تصميم‌گيرى او را در حوادث گوناگون زندگى افزوده: «يأَيُّها الّذِينَ ءَامَنوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً وَ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم و يَغفِر لَكُم» (انفال/8‌،29) و روند زندگى را بر او آسان مى‌سازد:«و‌مَن يَتَّقِ اللّهَ‌يَجعَل لَهُ مِن أَمرِهِ يُسراً» (طلاق/65‌،4) و‌در‌پرتو اين قدرت روحى و معنوى، به او آرامش‌مى‌بخشد: «يأيُّهَا الّذِينَ ءَامَنوا اتَّقوا‌اللَّهَ‌و ءَامِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤتِكُم كِفلَينِ مِن رَحمَتِهِ و‌يَجعَل‌لَكُم نُوراً تَمشونَ بِهِ و يَغفِرلَكُم» (حديد/57‌،28) از اين‌روى در حديثى،‌آرامش نشانه پرهيزگارى دانسته شده و‌امام‌على(عليه السلام)بهره نيكوى اين جهان را پرهيزكارى‌شمرده، روى گردانى از دنياخواهى را موجب آرامش و ايمنى انسان مى‌داند و آرامش‌هاى مادّى را گذرا و نابود شدنى وصف‌مى‌كند.

8‌. توبه:
بازگشت مستمر انسان به‌سوى خداوند، موجب تخليه روان از فشار احساس گناه شده، حالت پاكى و طهارت نخستين را به او باز مى‌گرداند. اعتقاد انسان با ايمان به فضل و رحمت بى‌كران خداوند و امكان محو شدن تمام و كمال همه گناهان، در نهاد او آرامشى بى‌كران مى‌آفريند:«قُل يـعِبادِىَ الَّذينَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِم لاَتَقنَطوا مِن رَحمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغفِر الذُّنوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُور الرَّحيم.» (زمر/39،53)

9. محبّت، تعاون و مهرورزى:
مؤمنان، همه انسان‌ها را هم‌زادان خويش ديده: «و‌هُو الَّذِى أَنشَأَكُم مِن نَفس وحِدَة فَمُستَقَرٌّ و مُستَودَع» (انعام/6‌،98) با ديگر مؤمنان احساس برادرى مى‌كنند: «إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخوَةٌ.» (حجرات/49،10) اين احساس وابستگى مستمر به گروه، به انسان در زندگى آرامش مى‌بخشد: «يأَيُّها النّاسُ إِنّا خَلَقنـكُم مِن ذَكَر و اُنثى و جَعَلنـكُم شُعُوباً و قَبالـلَ لِتَعارَفوُا…‌.» (حجرات/49،13) تأكيد فراوان آموزه‌هاى دينى بر هم‌يارى با ديگران و كمك مالى و معنوى به آن‌ها در قالب انفاق، صدقه، هديه، ايثار، گذشت، عفو، بخشش و… در اين جهت قابل فهم است. اين اعمال افزون بر تقويت حسّ نوع دوستى در نهاد انسان، حالت‌هاى انفعالى نفرت و كينه‌توزى و انگيزه‌هاى ستم و تجاوز و تمايل به خودخواهى را ريشه كن مى‌سازند: «إِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسـنِ و إِيتاى ذِى القُرَبى و يَنهَى عَنِ الفَحشاءِ و المُنكَرِ و البَغىِ يَعِظُكمُ لَعَلَّكُم تَذَكَّرون.» (نحل/16،90)پيامبر(صلى الله عليه وآله)در حديثى قدسى از محبّت و تعاون ميان مردم به صورت عامل جلب محبّت خدا و دست‌يابى به آرامش و اطمينان ياد‌مى‌كند.

10. آداب و مراسم مذهبى:
تشريع احكام عبادى گوناگون از جمله نماز و روزه و حج و… حسّ انتساب و استناد به خداوند را همواره در انسان زنده كرده او را از احساس دردناك بى‌هويّتى مى‌رهاند: «ذلِك و مَن يُعَظِّم شَعـلِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِن تَقوى القُلوب * و لِكُلِّ اُمَة جَعَلنَا مَنسَكاً لِيَذكُرُوا اسمَ اللَّه…» (حج/22، 32 و 34) برخى عبادت‌ها نيز مانند وضو و غسل در نقش نمادهايى از طهارت و پاكى روح عمل مى‌كنند. اجراى گروهى برخى از مراسم مذهبى در ايجاد هويّت جمعى و برقرارى روحيّه همبستگى و همكارى اجتماعى تأثيرگذار است.

11. نماز و نيايش:
نمازهاى پنج‌گانه كه رابطه‌اى ميان انسان و پروردگار او است، نوعى تمدّد اعصاب و تخليه روان از بارهاى منفى به شمار مى‌رود: «إِنَّنى أَنَا اللَّهُ لاَ إِلـهَ أَلاّ أَنَا فَاعبُدنِى وَ أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكرِى» (طه/20،14)از اين رو، پيامبر هنگام سختى‌ها براى كسب آرامش به نماز پناه مى‌برد. اساساً دعا و نيايش به درگاه خداوند كه پاسخ‌سريع‌آن حضرت رادرپى‌دارد، آرامش‌دهنده مؤمنان در نگرانى‌ها است: «وَ إِذَا سَألَكَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَريبٌ اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ إِذَا دَعانِ فَليَستَجِيبُوا لِى وَ ليُؤمِنُوا بِى لَعَلَّهُم يَرشُدُون.» (بقره/2،186)

منبع:

دائرة المعارف قرآن كريم ج1 ص163تا

توصیه جالب امام علی(ع) درباره تربیت فرزندان...




 اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

 

امام علی(ع) می فرمایند:

لا تَقسِروا اَولادَکُم عَلى آدابکُم ، فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمان غَیرِ زَمانِکُم

آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید، زیرا آنان براى زمانى غیر از زمان شما آفریده شده ‌اند.

شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ، ج20، ص267، ح102

سه چيز در روز قيامت به خدا شكايت مي كنند...

 

سه چيز در روز قيامت به خدا شكايت مي كنند

عَنْ أَبِي الزُّبَيْرعَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ:

يَجِي‏ءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلَاثَةٌ يَشْكُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُصْحَفُ وَ الْمَسْجِدُ وَ الْعِتْرَةُ يَقُولُ الْمُصْحَفُ يَا رَبِّ حَرَّقُونِي وَ مَزَّقُونِي وَ يَقُولُ الْمَسْجِدُ يَا رَبِّ عَطَّلُونِي وَ ضَيَّعُونِي وَ تَقُولُ الْعِتْرَةُ يَا رَبِّ قَتَلُونَا وَ طَرَدُونَا وَ شَرَّدُونَا فَأُجْثُوا لِلرُّكْبَتَيْنِ لِلْخُصُومَةِ فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِي أَنَا أَوْلَى بِذَلِك‏.

ابو الزبير از جابر نقل مى‏ كند كه شنيدم پيامبر خدا (ص) فرمود:

در روز قيامت سه چيز مى‏ آيند و به خدا شكايت مى‏ كنند: قرآن و مسجد و عترت (من). قرآن مى ‏گويد: پروردگارا مرا سوزانيدند و در هم كوبيدند. و مسجد مى‏ گويد: مسجد مرا تعطيل كردند و ضايع نمودند. و عترت مى‏ گويد: پروردگارا ما را كشتند و طرد كردند و آواره ساختند. (پيامبر مى‏ فرمايد:) پس من جهت دادرسى زانو به زمين مى ‏زنم و خداوند مى ‏فرمايد: من به اين كار شايسته‏ ترم.

منبع:

الخصال، ج‏1، ص 175باب خصلت هاي سه گانه حديث232‏

اگر می خواهید نزد خدا بهترین باشید...

 


اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

 

امام علی (ع) می فرمایند:

خَیرُ النّاس عِندَ اللّه‌ِ عَزَّوَجَلَّ اَقوَمُهُم لِلّهِ بِالطّاعَةِ فیما لَهُ وَ عَلَیهِ وَاَقوَلُهُم بالحَقِّ وَ لَو کانَ مُرّا فَاِنَّ الحَقَّ بهِ قامَتِ السَّماواتُ وَالرضُ

بهترین مردم نزد خداى متعال کسانى هستند که در اطاعت از خدا استوارترند چه به سودشان باشد چه به ضررشان و حق‌گو باشند هر چند تلخ باشد، زیرا که آسمان‌ها و زمین براساس حق استوار است.

بحارالأنوار، ج 32، ص401

آیا امامان معصوم علم غیب داشته اند؟

 


حدیثی از امام صادق( علیه السلام) آمده که

 می فرمایند:

إذا أرادَ الاِمام ان یعلم شَیْئاً أعْلَمَهُ اللهُ ذلِک.

هنگامی که امام اراده کند تا به چیزی آگاه بشود، خداوند متعال وی را نسبت به آن چیز آگاه می سازد.

منبع: اصول کافی، ج ۱، ص258

منظور از«ايام الله» در قرآن، چه روزهايي است؟؟؟

 

اضافه «ايام» به «ایام الله»، اشاره به روزهاى سرنوشت ساز و مهم زندگى انسانها است كه به خاطر عظمتش به نام «الله» اضافه شده است و نيز به خاطر اينكه يك نعمت بزرگ الهى شامل حال قوم و ملتى شايسته و يا يك مجازات بزرگ و دردناك الهى دامنگير ملتى سركش و طغيانگر شده است كه در هر دو صورت شايسته تذكر و يادآورى است.

در رواياتى كه از ائمه معصومين به ما رسيده «ايام الله» به روزهاى گوناگونى تفسير شده است:

در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: ايام الله ، يوم يقوم القائم (عليه السلام ) و يوم الكرة و يوم القيامه: (ايام الله روز قيام مهدى موعود و روز رجعت و روز قيامت است).

و در تفسير على بن ابراهيم آمده كه ايام الله سه روز است، روز قيام مهدى (عليه السلام ) و روز مرگ و روز رستاخيز.

در حديث ديگرى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى خوانيم : ايام الله نعمائه و بلائه ببلائه سبحانه : (ايام الله (روزهاى ) نعمت هاى او و آزمايش هاى او بوسيله بلاهاى او است ).

همانگونه كه بارها گفته ايم هرگز اين گونه احاديث دليل بر انحصار نيست، بلكه بيان قسمتى از مصداق هاى روشن است. و به هر حال يادآورى روزهاى بزرگ (اعم از روزهاى پيروزى يا روزهاى سخت و طاقت فرسا) است كه نقش مؤثرى در بيدارى و هشيارى ملتها دارد و با الهام از همين پيام آسمانى است كه ما خاطره روزهاى بزرگى را كه در تاريخ اسلام بوده، همواره جاودان مي داريم و هر سال براى تجديد اين خاطره ها روزهاى معينى را اختصاص ‍ مي دهيم  كه در آن به تاريخ گذشته باز مي گرديم و درس هاى مهمى از آن مى آموزيم، درسهائى كه براى امروز ما فوق العاده مؤ ثر است.
و نيز در تاريخ معاصر خود، مخصوصا در تاريخ پرشكوه انقلاب اسلامى ايران روزهاى فوق العاده اى وجود دارد كه مصداق زنده «ايام الله» است و بايد در هر سال خاطره آنها را زنده كرد كه آميخته با خاطره شهيدان، رزمندگان، مجاهدان و مبارزان بزرگ است و سپس از آنها الهام گرفت و ميراث بزرگشان را پاسدارى كرد.

منبع:

تفسير نمونه ج10 ص275و

صبر و استقامت؛ مهمترين عامل پيروزي...

 

اگر پيروزى عوامل مختلفى داشته باشد ـ كه دارد ـ يكى از عمده ترين و مهم ترين اسباب آن صبر و استقامت است. ارتباط اين دو با هم آن چنان روشن است كه اُدباى معروف از قديم صبر و ظفر را در كنار هم قرار مى دادند.

در قرآن مجيد اين حقيقت به روشنى بيان شده است تا آنجا كه در مورد پيروزى سپاه اسلام، حتّى در آنجا كه تفاوت فاحشى از نظر عِدّه و عُدّه با سپاه دشمن داشته باشد، سبب آن را صبر و استقامت مى شمرد و مى فرمايد: «إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِاْئَتَيْنِ وَ اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِاْئَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً»(1); (هر گاه بيست نفر از شما، صاحب صبر و استقامت باشند، بر دويست نفر غلبه مى كنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر). به همين دليل در غزوات اسلامى ـ كه غالباً نابرابرى نفوس و تجهيزات جنگى وجود داشت و موازنه قوا از اين نظر به نفع دشمن بود ـ مسلمانان در سايه صبر و استقامت، بر دشمنان خود پيروز مى شدند، صبر و استقامتى كه برخاسته از ايمان به خدا و اعتقاد به معاد بود.

در خطبه 26 نهج البلاغه نيز امام (عليه السلام) روى اين مسأله تكيه فرموده و با صراحت مى گويد: «وَ اسْتَشْعِرُوا وَ الصَّبْرَ فَاِنَّهُ أَدْعَى إِلَى النَّصْرِ»; (صبر و استقامت را شعار خويش سازيد! بيش از هر چيز، پيروزى را به سوى شما فرا مى خواند).

منبع:

(1).سوره انفال، آيه 65.
پيام امام علي(ع)، آيت الله مكارم شيرازي.جلد2، ص 129.

ذکری که از بین برنده هر غمی است ...

 

ذکری که از بین برنده هر غمی است
حدیثی از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) در متن خبر آمده است.

هر که استغفار کند ، خدا برای او از هر غمی گشایش و از هر تنگنایی مفری پدید آرد. و او را از جایی که انتظار ندارد ، روزی دهد.

منبع: شناسه خبر: ۷۱۳۴۷۰ ۱۳۹۶/۱۱/۱۸ - 15:53




 







 
شناسه خبر: ۷۱۳۴۷۰ ۱۳۹۶/۱۱/۱۸ - ۱۵:۵۴

گسترش فعالیت‌های قرآنی باعث صدور انقلاب اسلامی می‌شود....





دین و اندیشه > دین قرآن و متون دینی
معصومه فرزانه گفت: حضور فرهنگی و قرآنی بانوان به برکت انقلاب اسلامی فراهم شده  و برای حفظ این انقلاب و صدور آن نیازمند گسترش و ترویج فعالیت‌های قرآنی هستیم.به گزارش خبرگزاری مهر، نشست کارگروه قرآنی بانوان با حضور معصومه فرزانه؛ مشاور امور بانوان سازمان اوقاف و امور خیریه و مسئول کارگروه قرآنی بانوان، لاله افتخاری؛ استاد حوزه ودانشگاه ورئیس سابق فراکسیون قرآن و عترت مجلس شورای اسلامی، مدیران موسسات فعال قرآنی، مدیران قرآنی حوزه‌های علمیه و داوران پیشکسوت در سازمان اوقاف و امور خیریه برگزار شد و حاضران به بررسی راه‌های توسعه و گسترش فعالیتهای قرآنی بانوان پرداختند.

مسئول کارگروه قرآنی بانوان ضمن تبریکدهه ایام‌الله دهه فجر و با اشاره به حضور بالنده و پر شور بانوان پس از پیروزی انقلاب اسلامی اظهار کرد: حضور فرهنگی و قرآنی بانوان به برکت انقلاب اسلامی بوده و برای حفظ این انقلاب و صدور آن نیازمند گسترش و ترویج فعالیت‌های قرآنی هستیم که منجر به رشد و تعالی بانوان در عرصه فعالیت‌های قرآنی شود.

ایشان با بیان اینکه قرآن کریم باید در زندگی ما تجسم عینی پیدا کند، تصریح کرد: آن موقعی می‌توانیم بگوییم قرآن کریم در جامعه ما مهجور واقع نشده که این کتاب آسمانی در متن زندگی مردم جاری شود.

وی با اشاره به راه‌های عملیاتی شدن رهنمودها و مطالبات قرآنی مقام معظم رهبری در حوزه فعالیت‌های بانوان تاکید کرد: سطح قرآنی بانوان کشور در رشته‌های مختلف از جمله حفظ، قرائت و پژوهش‌های قرآنی با دیگر کشورها متفاوت بوده و چندین سطح بالاتر است.

فرزانه درباره محورهایی که باید در فعالیت فعالان قرآنی مورد توجه قرار بگیرد، گفت: محورهایی همچون لزوم رفتن به سمت فهم قرآنی، لزوم تدبر و اُنس با قرآن کریم، چگونگی تربیت و تکریم الگوهای قرآنی در خانواده و بین فرزندان، لزوم ارتباط و اُنس با قرآن کریم در مقابل دشمن و بررسی راه‌های تفکر در قرآن کریم برای جلوگیری از انحرافات باید مورد توجه فعالان قرآنی در تمامی عرصه‌ها قرار گیرد.

منبع:


شناسهٔ خبر: 4224084 - شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۰
 
 

درخشش انقلاب اسلامی ایران در ظلمت


در 22 بهمن ماه 1357، انقلابی بس شگرف و شکوه مند با رهبری دینی حضرت امام خمینی رحمه الله و حمایت توده مردم در ایران رخ داد. این انقلاب را می توان اعجازی خواند که جهانیان را به شگفت واداشت، آن هم درست در دورانی که تفکر اندیشه غیردینی و سکولار بر جامعه جهانی قرن بیستم حاکم بود. انقلاب اسلامی ایران با توجه به دینی بودنش، شباهتی به دیگر انقلاب ها نداشت، چنان که حضرت امام خمینی رحمه الله فرمود: «شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران، از همه انقلاب ها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام».

منبع:

معانی الخبار

دیـو شـد از کاخهایش در بـدر....

در مزا رآباد شـهر نیستی / اسـتخوان زندگی پوسـیده بود

مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود

دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت

خون سرخ شاهدان نوشیده بود / عنجه هاشان را به دندان می گرفت

آدمی افسـون شـیطان پلید، / گوسـفندان راضی از چوپانشـان

گر کسی بیدار می شد ناکهان / کشته می شـد بی صدا یا بی نشان

در چنین ظلمت شب ایران زمین / ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت

روح روح ا… ، جان در تن دمید / ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت

آمد آن آرام جان از هجرتش / گوئیا آن شب شـده صبح سـپید

مردمانـش گشـته با هم متحد / نـور ایمـان در دل آنها دمـید

مردم بیدار گشـته می شـدند / هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر

با غریو مشــتهای لالــه ها / دیـو شـد از کاخهایش در بـدر

نورحـق تابـید در دلهـای ما / دست ها دست خدایی گشته بود

نارها گشــته اســیرنـورها / موسـم جشن رهایی گشته بود

سالگشت دیگری ازره رسـید / تهنیت ایدوسـتان، همسنگران

شادی خود را کمی قسمت کنید / سهم دارند از شـماها دیگران

منبع:5بهمن ۱۳۹۵ در♦ مقالات ، تحقیقات و پروژه رایگان دانشجویی

استقلال آزادی جمهوری اسلامی ...

 

 

 

همدلان ، همنفسان ، عاشقان سلام، سلامی چو بوی خوش آشنایی ، سلامی از دیار احساس در لفافه ای از مهر و محبت و در طبقی از عطر گل یاس پیشکش حضور پر لطفتان و درودی چون گلواژه ی سرخ عشق به پاکی صداقت چشمانتان تقدیمتان باد.

 

سلام بر فجر و سلام بر فجر آفرینان میدان عشق
پرهای بافته را بگشا که تندیسی به لطافت نسیم روی امام، چونان تمثیلی جاندار از این دیار می گذرد و با تبسمی پاک، عشقی بی آلایش را از دروازه ی شرق عبور می دهد تا خورشیدی را به طلوعی دوباره فراخواند.


پرهای بافته را بگشا که تیغه های نور در رگهای ظلمت می دود . دانه های مدفون را به تجربه ای نیازموده دعوت می کند. اکنون باغ در انتظار مولودی جدید است.


پرهای بافته را بگشا تا برای محشریان پلی از پیغام عبودیت سازیم و سرود پیروزی و آمدن آفتابی سرخ را همگی به یک آهنگ بخوانیم.
منبع:

iranmojri.com
داستان های جالب و خواندنی


پیامبر (ص) درباره حضرت زهرا(س) می فرماید: فاطمه دخترم بهترین زن عالم است

امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: در دنيا كسى عابدتر از مادرم فاطمه زهرا (س) نبود؛ آن قدر به عبادت مى ايستاد تا پاهايش ورم مى كرد.

ابن عمره از پدرش نقل مى كند كه گفت: از امام صادق(ع) پرسيدم: چرا فاطمه (س) زهرا ناميده شد؟ فرمود: براى آن كه وقتى فاطمه زهرا(س) در محراب عبادت مى ايستاد، نورش براى اهل آسمان مى درخشيد، همان طورى كه نور ستارگان براى اهل زمين مى درخشد.

پیامبر (ص) درباره حضرت زهرا (س)می فرمود: ایمان به خدا در اعماق دل و باطن روح زهراچنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا خودش را از همه چیز فارغ می سازد. فاطمه دخترم بهترین زن عالم است. پاره تن من و نور چشم من و میوه دل من و روح و روان من است. حوریه ای است به صورت انسان. آنگاه که در محراب عبادت می ایستد نورش برای ملائک آسمان درخشندگی دارد و خداوند به ملائکه خطاب می کند: بنده مرا ببینید! چطور در مقابل من به نماز ایستاده و اعضای بدنش را خوف می لرزد و غرق عبادت است! ای ملائکه گواه باشید که پیروان فاطمه را از عذاب دوزخ در امان قرار دادم.

در حدیث دیگری درباره حضرت زهرا (س) به سلمان می فرماید: ای سلمان! خدای تعالی چنان دل و جان و تمام اعضاء و جوارح دخترم فاطمه را به ایمان پر کرده که یک سره برای عبادت و فرمانبرداری حق تعالی خود را از همه چیز فارغ ساخته است.

منبع:

فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج ۱

احساس سوختن به تماشا نمی شود آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم…

درگذشت هموطنان عزیزمان در حادثه تلخ کشتی سانچی

را تسلیت می‌گوییم و البته می‌دانیم که تسلی

خاطر وابستگان این عزیزان چیزی بیش از

حرف‌هاست… دریا چه میکنی با ما؟

بگذاربه فوبیای ترس از دریایمان خاتمه دهیم

چقدر غم دارد دلم

میان آن همه امید،میان چشم انتظار بودن

بچه ای که پدرش را بهانه میگیرد،میان دعاهای مردمی که

خسته اند از بد قلقیه ماه های سال

خسته اند از اتفاق های شومِ ناگوار…

چگونه با آن عظمتت خاموش نکردی آتش درد را؟

احساس سوختن به تماشا نمی شود آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم…

منبع: تولیدی

مقام معظم رهبری دامت بركاته


انتظار يعنى ترقب، يعنى مترصد يك حقيقتى كه قطعى است، بودن؛ اين معناى انتظار است. انتظار يعنى اين آينده حتمى و قطعى است؛ بخصوص انتظارِ يك موجود حىّ و حاضر؛ اين خيلى مسئله‌ى مهمى است.

 اينجور نيست كه بگويند كسى متولد خواهد شد، كسى به وجود خواهد آمد؛ نه، كسى است كه هست، وجود دارد، حضور دارد، در بين مردم است. در روايت دارد كه مردم او را مى‌بينند، همچنانى كه او مردم را مى‌بيند، منتها نميشناسند. در بعضى از روايات تشبيه شده است به حضرت يوسف كه برادران او را ميديدند، بين آنها بود، در كنار آنها بود، روى فرش آنها راه ميرفت، ولى نميشناختند. يك چنين حقيقت بارز، واضح و برانگيزاننده‌اى؛ اين كمك ميكند به معناى انتظار. اين انتظار را بشريت نياز دارد، امت اسلامى به طريق اولى‌ نياز دارد. اين انتظار، تكليف بر دوش انسان ميگذارد. وقتى انسان يقين دارد كه يك چنين آينده‌اى هست؛ همچنانى كه در آيات قرآن هست: «و لقد كتبنا فى الزّبور من بعد الذّكر انّ الارض يرثها عبادى الصّالحون. انّ فى هذا لبلاغا لقوم عابدين»مردمانى كه اهل عبوديت خدا هستند، ميفهمند - بايد خود را آماده كنند، بايد منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمه‌اش آماده‌سازى خود هست. بدانيم كه يك حادثه‌ى بزرگ واقع خواهد شد و هميشه منتظر باشيد. هيچ وقت نميشود گفت كه حالا سالها يا مدتها مانده است كه اين اتفاق بيفتد، هيچ وقت هم نميشود گفت كه اين حادثه نزديك است و در همين نزديكى اتفاق خواهد افتاد. هميشه بايد مترصد بود، هميشه بايد منتظر بود. انتظار ايجاب ميكند كه انسان خود را به آن شكلى، به آن صورتى، به آن هيئت و خُلقى نزديك كند كه در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شكل و آن هيئت متوقع است. اين لازمه‌ى انتظار است .وقتى بناست در آن دوران منتظَر عدل باشد، حق باشد، توحيد باشد، اخلاص باشد، عبوديت خدا باشد - يك چنين دورانى قرار است باشد - ما كه منتظر هستيم، بايد خودمان را به اين امور نزديك كنيم، خودمان را با عدل آشنا كنيم، آماده‌ى عدل كنيم، آماده‌ى پذيرش حق كنيم. انتظار يك چنين حالتى را به وجود مى‌آورد.

1. انبيا: 105 و106

حقیقت لقای الهی...


در دعای ندبه وقتی جریان دعا به حضرت صاحب الزمان (ارواحنافداه) می‌رسد، چنین عبارتی آمده است: «یَاابْنَ مَنْ دَنَی فَتَدَلیَّ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنَی دُنّوا وَاْقتِرابا مِنَ اْلعَلِیِّ اْلاَعْلَی»، یعنی می‌خواهیم از جدايی امام عصر (سلام الله علیه) ناله کنیم و آرزوی وصال داشته باشیم، این آخرین سخن انسان است، گویا کامل ترین مقامی است که در مورد بنده وجود دارد.

در قرآن شریف نیز در باره معراج پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آمده است: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلََّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى» سپس نزدیک و نزدیک‌تر شد تا جايی که به اندازه‌ي دو کمان یا نزدیک‌تر شد. این درخواست، مرتبه‌ي بسیار بلندی است و به همه کس داده نمی‌شود، حتی انبیای اولواالعزم اما می‌توان به آن نزدیک شد.

حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرماید: خداوندا این نورانیت و بصیرت قلوب که اولیاء از تو خواستند و خواهش نمودند که به نورانیت آن، واصل به تو شوند، چه بصیرتی است؟ بار الها، این حجب نور که در لسان ائمه‌ي معصومین (علیهم السلام) ما متداول است، چیست؟ این معدن عظمت و جلال و عزّ قدس و کمال چه چیزی است که غایت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمی آن هم محرومیم، تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا، ما که بندگان سیه روی سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت از چیز دیگر اطلاع نداریم و در فکر اطلاع هم نیستیم، تو خود نظر لطفي به ما کن و ما را از این خواب بیدار و از این مستی هوشیار فرما.

ما هنوز به این نور نرسیده ایم، امّا ائمه‌ي معصومین (علیهم السلام) بدان رسیده اند، با این حال، همین نور را نيز حجاب می‌دانند. در ادامه حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) می‌فرماید: «در هر صورت برای اهلش همین یک حدیث کفایت می‌کند تمام عمر خود را صرف کنند برای تحصیل محبت الهی و اقبال وجه الله». اگر انسان ارتباط خود را با خدا قوی کند، خواهد دید که محجوب و محروم نمی‌شود. برخی از نکات، بسیار عجیب است.

از یکی از بزرگان اهل معنی پرسیدم: علت این که عصرهای جمعه دل انسان می‌گیرد و غمگین می‌شود چیست؟ فرمود:«چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنافداه) به سبب عرضه‌ي اعمال انسان ها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر می‌شوند. او قلب و مدار وجود است.»

منبع:

شرح چهل حدیث،432

معنا و فواید انتظار و انتظار محوری...

«انتظارمحوري» بدين معناست که ما بايد به دست خود و با تلاش و تکاپوي خويش شرايط ظهور مهدي موعود را فراهم آوريم. و با برداشتن موانع و حجاب­هاي پيش روي، خود، خانواده و جامعه خويش را به آن حضور و ظهور هميشگي نزديک و نزديک­تر گردانيم.

خداوند متعال می فرماید: اي کساني که ايمان آورده ايد، (در انجام واجبات، ترک محرمات و تحمل مشکلات) استقامت کنيد و (در برابر دشمنان) پايدار باشيد و يکديگر را به صبر و شکيبايي توصيه کنيد و خود را (براي ارتباط با امام زمان منتظَر و ياري او) آماده و مجهز سازيد!…)

حضرت امام باقر (علیه السلام) فرموده اند: بر انجام واجبات بردبار باشيد! در برابر دشمن شکيبايي از خود نشان دهيد! و خود را براي ارتباط با امام منتظَر خود و ياري او آماده و مجهز سازيد!

از امام جعفر صادق (علیه السلام) نیز نقل کرده اند که حضرت فرمودند: کسي که دوست مي­دارد از اصحاب قائم (ارواحنافداه) باشد، منتظرانه زندگي کند و بر اساس ورع و محاسن اخلاق عمل نمايد، در حالي که در مسير انتظار ظهور گام بر مي دارد… پس با تمام جديت بکوشيد و منتظر بمانيد، اي گروهي که مورد رحمت ويژة خداوند قرار گرفته­ايد!

شرط قرار گرفتن در شمار اصحاب و ياران ويژه امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، از ديدگاه امام صادق(علیه السلام)، سه چيز است: انتظار محوري

منبع:

(يا أيُّهَا الَّذينَ ءآمَنُوا اصبِرُوا وَ صابِرُوا و رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ)آل­عمران (3)، 200.

عجب صبری خدا دارد...

اینروزها دلم که می گیرد با خود می گویم …

واقعا ادم با خودش که فکر می کنه . ..خداییش بدون تعارف و صرفا جهت اطلاع بنده و امثال بنده … خدایی عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد اگر من جای او بودم …

تا حالا فکر کردیم بهش …

اگر من جای او بودم …نمیدانم چه می آمد برسر دنیا و ادماش …

او می بیند و می پوشاند

اما

مردم نمی بینند و فریاد می زنند.

…خدایا….شرمنده ام که مدام شرمنده ام .

 

منبع:دلنوشته/تولیدی/ زهرا شاهبازی

*مقدار خواب


مقدار خواب ایشان را در این اواخر، بیشتر از پنج ساعت در شبانه روز، ندیدیم؛ حتی خواب دراز کش ایشان بیش از سه یا سه و نیم ساعت، نشد، اگر خیلی هم استراحت لازم داشت، بین ده دقیقه یا یک ربع، به طور نشسته استراحت می‌کرد و معمولاً یک ساعت و نیم در شب های کوتاه و دو ساعت و نیم در شب های بلند، قبل از سحر بیدار می‌شد.

منبع:

ایت الله بهجت ،در محضر مجتهدی ،ص33

ادب حجت خدا

امام باقر «علیه السلام»درمورد امام سجاد «علیه السلام »میفرماید:

پدرم از این که با مادرش بر سر یک سفره غذا بخورد، خود داری میکرد. برخی که از این رفتار ایشان تعجب می کردند، میپرسیدند:ای پسر رسول خدا!تو نیکو کارترین مردم هستی و بیش از دیگران به صلحه رحم اهتمتم داری. چگونه با مادرت هم غذا نمیشوی ؟!ایشان پاسخ دادشاید بر سر سفره ،مادرم غذای را مد نظر داشته باشد و من ناخواسته زودتر آن را بخورم .خوش ندارم چنین شود

منبع:

خصال 518/2

او خون گریه کرد ولی ما....چه کردیم؟؟؟

این روزها به خودم که فکر می کنم دلم میگیره! باخودم میگم چیشد که واقعا انقد خدا تو این را بهم نگاه کرد خیلی ناراحت میشم وقتی لطف بابا رو در حق خودم میبینم …گاهی  خیلی ناراحت میشم خیلی بهم میریزم باخودم میگم چقد ماها کم گذاشتیم اون فقط دعا خواست برا ظهورش اما همتشو نداشتیم …همش عهد میبندم و عهد میشکنم ….خودم هم نمی دانم آخر تاکی ؟؟؟

از خودم و اعمالم دلگیرم …و نگرانم …ما بعضی مصیتا رو می شنویم داغون می شیم اونوقت امام زمان (علیه السلام) قطعا می بیند و کسی که ببیند قطعا صبح و شب گریه می کند حضرت خودشون میگن تو ناحیه مقدسه صباحا و مساءا صبح و شب دارم گریه می کنم اونوقت فکر کردیم امام زمان (علیه السلام) گریه می کنن نه خیر-خود آقا میگن…گاهی خون گریه میکنم و بدل ادموع دماء…ومن چقد غافلم…

آب میخوری نوش جان!

اما بشنو یه حرف از خود آقا نه من…که میگن کسی مارو نمی خواد حتی به اندازه ی آب خوردن….اوغریب امروز است …این روز ها خوب است کمی امام زمانمان را دریابیم…

منبع:دلنوشته/تولیدی/العبد…

* ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم


انتظار به معنای این است که ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم … سربازی منجی بزرگی که میخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بین‌المللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشن‌بینی دارد… ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفه‌ای نداریم؛ نه، بعکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم. اعتقاد به امام زمان به معنای گوشه‌گیری نیست… . امروز اگر ما میبینیم در هر نقطه‌ی دنیا ظلم و بی‌عدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها می‌آید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.

منبع:

سخنرانی رهبر درباره امام زمان ۱۳۸۱/۰۷/۳۰

هرکس توکل ندارد ایمان ندارد...

هرکس توکل ندارد،ایمان ندارد ؛زیرا خداوند می فر ماید:

{و علی الله فتوکلوا ان کنتم مومنین} بر خدا توکل کنید اگر مومنید .

پس اگر توکل نباشد ،ایمان هم نیست واقع مطلب همین است.

حقیقت ایمان؛یعنی خدا را مسبب الاسباب میداند و بس،اگر چنین است،لازمه اش تکیه ب اوست و نه دیگری ،پس اگر رای خود ،یادیگری را از روی فهم و عقلو فراست دیدی،از این جاست ک خدا را کنار گذاشته ای !

کجا متو کل هستی؟در حالی ک در این حال،مومن نیستی.

منبع:

تردید و توکل /ایت الله دستغیب /ص128

رسیدن اجل

ای انسان! از خواب گرانت برخیز، و به هوش آی، و امروز عمل کن و پیش از رسیدن اجل، از فرصت استفاده نما و از آن درست کن خانه ای که برهنه می آیی و برهنه از آن کوچ می کنی، چنان که خداوند متعال (در آیه ۹۴ انعام) می فرماید: « و همه شما تنها، به سوی ما بازگشت می کنید، همان گونه که روز اول شما را آفریدیم.»

منبع:

ارشاد القلوب/ج۱/ص ۱۳۷

وصیت نامه شهید رضا پناهی

سال 1349 بود که در کرج به دنیا آمد. در خانواده ای مذهبی ؛ اما بیشتر از دوازده سال نتوانست سنگینی تن کوچکش را بر روح بزرگش تحمل کند. به اصرار ، پدر و مادر خود را راضی کرد تا سرانجام در دوازدهمین سال زندگی اش مسافر ملکوت شود.
وصیت نامه اش  را قبل از اعزام ، مخفیانه در نواری ضبط کرد و در گوشه ای پنهان نمود که بعد از شهادتش به دست خانواده اش رسید.

بسم الله الرحمن الرحیم
من طَلَبَنی وَجَدَنی و من وجدنی عَرَفَنی و من عرفنی اَحَبَّنی و من اَحَبَّنی عَشَقَنی و من عَشَقَنی عَشِقتُه و من عَشِقتُه قَتِلتُه و من قَتِلتُه فَعَلیَّ دِیَتُه و اَنا دِیَتُه.
هر کس من را طلب کند مرا می یابد ، و کسی که مرا یافت مرا می شناسد ، و کسی که مرا شناخت مرا دوست خواهد داشت. و کسی که من را دوست داشت ، عاشق من می شود، و کسی که عاشق من می شود ، من عاشق او می شوم و کسی که من عاشق او شوم ، او را می کشم و کسی که من او را بکشم ، خون بهایش بر من واجب است ، پس خون بهای او من هستم ( حدیث قدسی )
هدف من از رفتن به جبهه این است که ، اولاً به ندای ” هل من ناصر ینصرنی ” لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم.
و آن وظیفه را که امام عزیزمان بارها در پیام ها تکرار کرده ، که هر کس قدرت دارد واجب است که به جبهه برود ، و من می روم تا به پیام امام لبیک گفته باشم .
آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان ، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کنند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند.
من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم حتی اگر شهید شدم ، ناراحت نباشند . چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من ! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان ( عجل الله )  گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود.، تا این که به معشوق خود یعنی “ الله ” برسم.
و به حق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و به حق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد . من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم ، از مال و اموال و  پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم ، فقط برای هدفم یعنی الله.

 

اﻋﺘﺮﺍﺽ ﺷﺪﻳﺪ ﺯﻳﻨﺐ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺑﻪ ﻳﺰﻳﺪ


ﺩﺭ ﻣﺎﺟﺮﺍﻯ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺯﻳﻨﺐ (ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺯﻧﺎﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺧﻮﻧﻴﻦ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ، ﺯﻧﺎﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻯ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻣﺸﻖ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﺘﻚ ﺣﺮﻣﺖ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﺭﻭﭘﻮﺵ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻏﺎﺭﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺯﻳﻨﺐ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﻳﺰﻳﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻳﻨﺐ (ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﻰ ﺷﺪﻳﺪﻯ ﺑﺮ ﺿﺪّ ﺭﻭﺷﻬﺎﻯ ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﻪ ﻳﺰﻳﺪ ﻭ ﻳﺰﻳﺪﻳﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻳﺰﻳﺪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻛﻨﻴﺰﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﻨﺸﺎﻧﻰ، ﻭﻟﻰ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠّﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﻴﺮ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﻫﻰ، ﺣﺮﻳﻢ ﭘﻮﺷﺶ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﻰ ﻭ ﻧﻘﺎﺏ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺩﺍﺭﻯ.
ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ:

ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺟﺰ ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﻜﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻯ، ﺣﺘﻤﺎ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭ (ﻗﻴﺎﻣﺖ) ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠّﻢ ﺑﺒﺮﻧﺪ، ﺑﺎ ﺑﺎﺭ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﮔﻨﺎﻩ، ﮔﻨﺎﻩ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﺧﻮﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﻭ ﻫﺘﻚ ﺣﺮﻣﺖ (ﺣﺠﺎﺏ) ﺁﻧﻬﺎ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺣﻖ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻋﺰّﺕ ﻣﺎ ﻭ ﺫﻟّﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺩﻳﺪ.
ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺯ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ، ﻗﺪﺍﺳﺖ ﺣﺮﻳﻢ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺣﺴﺎّﺱ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻳﻜﻪ ﻫﺘﻚ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﺧﻮﻧﺸﺎﻥ، ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻰﺷﻤﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺫﻛﺮ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﻭﻗﺖ، ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻣﻰﻧﻤﻮﺩﻧﺪ.

 منبع:

۱ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺯﻥ ﺻﻔﺤﻪ 118.
-داستان هایی از پوشش و حجاب

 

عجب در عبادت

حضرت رضا علیه السلام می فرماید:

مردی در بنی اسرائیل چهل سال خدا را عبادت کرد، عبادتش مقبول حضرت دوست نیفتاد، به خود گفت: بدبختی از خود توست و علّت منع قبولی در وجود توست، از جانب حق ندا آمد، این سرزنشی که از خود کردی، از عبادت چهل ساله ات بالاتر است.

 منبع:

عرفان اسلامی، ج 9، ص: 216

 

ورود به بهشت

  بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم 

 

در قسمتی از یک روایت مفصل آمده است: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مردم فرمود:
ای گروه مردم هر کس با اقرار به توحید و کلمه لا اله الا الله مخلصانه بدون آنکه چیزی به آن مخلوط کند خدا را ملاقات نماید اهل بهشت است امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) بپا خاست و عرضه داشت پدر و مادرم فدایت چگونه این کلمه را مخلصانه بگوید و چیزی به آن مخلوط نکند برای ما بیان کن تا حد آن را بشناسیم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری برای دنیا خواهی و حرص بر جمع آوری مال و خوشنود بودن به امور مادی و گناه و معصیت و بردگی و بندگی پول این کله را نگوید و متأسفانه مردمی چنین اند که گفتارشان، گفتار نیکان ولی کردارشان کردار ستمگران و تبهکاران است با زبان شهادت به توحید می دهند اما هر فسق و فجوری را مرتکب می شوند پس هر کس خدای عزوجل را دیدار کند و در او این خصلت ها نباشد و قولش لا اله الا الله است بهشت برای اوست و هر گاه دنیا را بگیرد و آخرت را ترک کند اهل دوزخ است

 منبع:دیار عاشقان، ج1

بهشتیان در قیامت نگران چه چیزی هستند؟

آن ها از این نگران هستند و بیم دارند که نکند خدا کمال و تمام حق را از ما بخواهد و ما دستمان خالی باشد؟ ما هم همیشه از خدا می خواهیم و بخواهیم: الهَنا عامَلنا بِهِ فَضلَک وَ لا تُعامِلنا بِعَدلک و این گونه است که اگر خدا با ما با عدلش برخورد کند و اگر بخواهد کمال و تمام از ما بگیرد ما بیچاره می‌شویم…

در تفسیر سوء حساب که مؤمنان متعهدی که به اوامر الهیه عمل می کنند، از آن می ترسند؛ چنان که در این آیه آمده است: « وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ؛ و آنان که آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده مى پیوندند و از پروردگارشان مى ترسند و از سختى حساب بیم دارند.» (رعد/ 21)

آن ها از این نگران هستند و بیم دارند که نکند خدا کمال و تمام حق را از ما بخواهد و ما دستمان خالی باشد؟ این گونه است که همیشه از خدا می خواهیم و بخواهیم: الهَنا عامَلنا بِهِ فَضلَک وَ لا تُعامِلنا بِعَدلک و این گونه است که اگر خدا با ما با عدلش برخورد کند و اگر بخواهد کمال و تمام از ما بگیرد ما بیچاره می‌شویم.

یک تلنگر
استاد علامه طباطبایی در «رساله معاد» فرموده اند: «در اینکه مراد از سوء حساب در آیه مبارکه، استقصاء است، از شیعه و سنی، اتفاق دارند و بر صحت صدور آن از رسول الله (صلی الله و علیه وآله) اجماع نموده اند.»
حواسمان باشد همان طور که ما از این گرفتن های به حق خداوند بیم داریم و نگران هستیم که در قیامت خداوند تنها از روی عدلش با ما و اعمال ما برخورد کند، خودمان هم در سبک زندگی و نوع برخوردمان با دیگران در صفوف مختلف اعم از خانوادگی و اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مراقب باشیم.

با طلبکار و مستأجر مدارا کنیم … تا طلبمان دیر و زود شد سریع شروع به تهدید و آبرو ریزی نکنیم… وقت دهیم، فرصت دهیم، مدارا  داشته باشیم.

در «تفسیر عیاشی» پنج روایت وارد است که دلالت بر این دارند که مراد از یخافون سوء الحساب در آیه 21 سوره رعد، آن است که آن ها از این می ترسند که هنگام حساب از آنان مداقه و استقصاء به عمل آید و تا آخرین درجه تفحص و تجسس دقت شود .  

بیم آن را دارند که حسناتشان را چه بسا به حساب نیاورند چون قابل قبول نبوده است و سیئاتشان را کلا به حساب آورند زیرا بنا بر فرض ما همه گناه و زشتی بوده است.

اول از ابو اسحاق که گفت شنیدم از حضرت صادق (علیه السلام): «یقول فی سوء الحساب: لا یقبل حسناتهم و یؤخذون بسیئاتهم؛ در آیه سوء الحساب می فرمود: ترس آن را دارند که خوبی های آنان را نپذیرند و آنان را به کردار بد خود بگیرند» (تفسیر عیاشی، ص 211).

دوم از هشام بن سالم از حضرت صادق (علیه السلام) درباره: «یخافون سوء الحساب: قال: یحسب علیهم السیئات، و لا یحسب لهم الحسنات و هو الإستقصآء؛ فرمود: معنای سوء حساب آن است که سیئات آنان را حساب کنند و حسنات آنان را حساب نکنند و این است حقیقت استقصاء یعنی در حساب به نهایت رساندن و تا آخرین چیز جزئی را به نظر آوردن.»

حضرت صادق (علیه السلام) به من گفتند: صله رحم موجب آسانی حساب  می شود در روز قیامت و پس از آن این آیه را قرائت کردند: کسانی که صله می نمایند آنچه را که خداوند امر نموده است به صله آن و از پروردگارشان در خشیت هستند و از بدی حساب هراس دارند.»
سوم از هشام بن سالم از حضرت صادق (علیه السلام) در قول خدای تعالی: «و یخافون سوء الحساب: قال: الإستقصآء والمدآقة. و قال: یحسب علیهم السیئات و لا یحسب لهم الحسنات؛ حضرت فرمودند: معنای بدی حساب، دقت کاری به عمل آوردن و به نهایت رساندن در حساب است و حضرت فرمودند: زشتی های آنان را به حساب آورند و نیکی ها را به حساب نیاورند»

چهارم از حماد بن عثمان از حضرت صادق (علیه السلام): «أنه قال لرجل: یا فلان! ما لک و لاخیک؟! قال: جعلت فداک! کان لی علیه حق، فاستقصیت منه حقی! قال: أبو عبد الله علیه السلام: أخبرنی عن قول الله: و یخافون سوء الحساب!؟ أتراهم خافوا أن یجور علیهم أو یظلمهم؟! لا والله! خافوا الإستقصآء و المدآقة؛ حضرت به مردی گفتند: ای فلان! چه شده است که با برادرت چنین رفتار می کنی؟! عرض کرد: فدایت شوم! من برای خودم حقی بر عهده او داشتم و من در گرفتن حق خود استقصاء کردم و تا آخرین جزء را به حساب آوردم! حضرت گفتند: بگو به من معنای گفتار خدا که می فرماید: مؤمنان از سوء حساب می ترسند چیست؟! آیا چنین می پنداری که آنان می ترسند خدا به آنها جور و ستم روا دارد؟! سوگند به خدا چنین نیست؟ بلکه از استقصاء و دقت کاری های در حساب بیم دارند»

در «تفسیر عیاشی» پنج روایت وارد است که دلالت بر این دارند که مراد از یخافون سوء الحساب در آیه 21 سوره رعد، آن است که آن ها از این می ترسند که هنگام حساب از آنان مداقه و استقصاء به عمل آید و تا آخرین درجه تفحص و تجسس دقت شود . 
پنجم از محمد بن عیسی و با همین اسناد از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که: «حضرت به مردی که بعضی از برادرانش شکایت او را به نزد آن حضرت برده بود گفتند: چرا فلان برادرت از تو شکایت دارد؟! آن مرد گفت: آیا شکایت دارد از من درباره اینکه من حق خود را استقصاء از او خواسته ام؟! حضرت به حال غضب نشستند و سپس گفتند: گویا مثل اینکه تو اگر در حساب برادرت استقصاء کنی، کار زشتی انجام نداده ای؟! به من بگو تا بدانم: آنچه را که خداوند تبارک و تعالی درباره مؤمنان در قرآن حکایت نموده است که «و یخافون سوء الحساب»، آیا آنها می ترسند از اینکه خداوند بر آنان ستم روا دارد و به عنوان ظلم و جور و تعدی در حساب، از آنان حساب بکشد؟! نه سوگند به خدا چنین نیست! آنها ترسی ندارند مگر از استقصاء و حساب را به دقت رسیدگی کردن! و خداوند این استقصاء را سوء حساب نام برده است؛ پس کسی که استقصاء کند بدی کرده است.»

استاد علامه طباطبایی در «رساله معاد» فرموده اند: «در اینکه مراد از سوء حساب در آیه مبارکه، استقصاء است، از شیعه و سنی، اتفاق دارند و بر صحت صدور آن از رسول الله (صلی الله و علیه وآله) اجماع نموده اند.»

مجلسی(ره) از دو کتاب حسین بن سعید از قاسم از عبدالصمد بن بشیر از معاویه روایت کرده است که: «قال: قال لی أبو عبدالله علیه السلام: إن صلة الرحم تهون الحساب یوم القیمة. ثم قرأ: یصلون مآ أمرالله به أن یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب؛ معاویه گوید: حضرت صادق(علیه السلام) به من گفتند: صله رحم موجب آسانی حساب می شود در روز قیامت و پس از آن این آیه را قرائت کردند: کسانی که صله می نمایند آنچه را که خداوند امر نموده است به صله آن و از پروردگارشان در خشیت هستند و از بدی حساب هراس دارند.»

منبع:(رساله “الانسان بعدالدنیا"، ص 49)

(تفسیر عیاشی، ص 210)

(تفسیر عیاشی، ص 211)

(رساله “الانسان بعدالدنیا"، ص 49)

ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت...


روز عاشورایی، مرحوم شیخ مرتضی انصاری (رحمت الله علیه) جلوی در ورودی صحن مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) ایستاده بود و از دسته جات سینه زنی استقبال می کرد و در کنار او، أفندی که از طرف حکومت عثمانی حاکم عراق بود، ایستاده بود.

عاشورا، محرم


أفندی از شیخ انصاری پرسید ای شیخ، هم ما قبول داریم که حسین بن علی (علیه السلام) مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای آن بزرگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟
سینه زنی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و …، اینها چه هدفی را دنبال می کنند؟!

مرحوم شیخ انصاری فرمودند سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش می کنیم دوباره چنین نشود.

أفندی پرسید یعنی چه؟!

شیخ انصاری فرمود در جریان غدیر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر صد هزار نفر، علی (علیه السلام) را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی (علیه السلام) بوده است.

اشکال از ما بود که ما عید غدیر خم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد.
ترسیدیم که اگر عاشورا را هم بزرگ نشماریم و با شعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین (علیه السلام) شهید نشد یا حسین (علیه السلام) را راهزنان میان راه کشتند و یزید (لعنت الله علیه) انسان با تقوایی است‼️

منبع: صد نکته از هزاران، آیت الله حاج شیخ علی رضائی تهرانی

آيا اين صحيح است كه امام حسين (ع) مخير شد بين پيروزي و شهادت؟

منشأ ديدگاه اين سوال، روايتي است از امام باقر(ع) كه فرمود: «خداي تعالي نصرت خود (يعني ملائكه) را بر امام حسين(ع) فرو فرستاد تا آنجا كه بين آسمان و زمين قرار گرفت سپس او را مخيّر ساخت كه پيروزي يا ديدار خدا را انتخاب كند، حضرت، ملاقات خد‎ا را اختيار كرد»


قيام براي نيل به شهادت

يكي از ديدگاه‌هايي كه دربارة انگيزة قيام امام حسين(ع) ممكن است مطرح شود، قيام به انگيزة شهادت است‎. بر اساس اين نظريه هدف امام(ع) از اين حركت، تنها اطاعت امر خدا و جلب خشنودي حضرت حقّ و در نتيجه اداي تكليف خويش بوده است‎، چنان ‎كه با وجود آثار و نتايج فراواني كه بر رسالت پيامبرˆ مترتّب مي‎شود، امّا گفته مي‎شود هدف پيامبرˆ از رسالتش، فرمانبري از حكم الهي و اَداي تكليف بوده است‎. بنابراين، اين نوع نگرش به حادثة عاشورا در صدد بيان اين است كه پذيرش شهادت از طرف معصومان(عليهم السلام) به فرمان الهي، امري مطابق با موازين شرعي و عقلي بوده است و عقل و شرع آن را براي مصالح مهم تجويز كرده است‎‎. (بدون آنكه زير سؤال برد‎ن اهداف ديگر قيام و يا حتّي انكار آنها مطرح باشد‎). چنان‎ كه در هيچ يك از آيات و اخبار فراواني كه دربارة جهاد و شهادت وجود دارد، مسألة رجحان و ترتّب پاداش فراوان بر جهاد، مشروط و مقيّد به عدم شهادت و آگاهي به پيروزي، نشده‎ است، بلكه نبرد با دشمن و جانبازي در راه احيا و اعلا‎ي كلمة حق، امري راجح و داراي پاداش فراوان و از نشان‎هاي ايمان به شمار آمده است‎. چنان‎ كه در دعاها نيز، درخواست شهادت و اشتياق به آن از فضايل بزرگ شمرده شده است‎. بر اين اساس است كه رسول‌خدا (ص) خود، مردم را از اين امر باز نمي‎داشتند هم ‎چنين پيامبر(ص) به امام حسين(ع) فرمود: «اِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجات لَنْ‎تَنالَها اِلا بِالشَّهادَةِ» «براي تو در بهشت مقامات و درجاتي است كه تنها با شهادت به آن مي‎رسي»‎.

از اين‎رو مي‎توان گفت اين ديدگاه ضمن اذعان به اين مسأله‎ كه قيام امام حسين(ع) كاملاً آگاهانه و به انگيزة دفاع از اسلام و احياي سنّت جدّ‎ش بوده است، بر اين باور نيز هست كه اين حركت از جانب حضرت، براي دستيابي به آن مقا‎مي بوده كه خداوند در بهشت براي او در نظر گرفته است و تنها راه رسيدن به آن، به فرمايش پيامبر(ص)، «شهادت» بوده است‎، واين مطلب با توجّه به منزلت و جايگاه خاصّ شهادت در فرهنگ اسلامي و آموزه‎‎هاي ديني، كاملاً درست و مورد پذيرش هر مسلماني است‎.

منبع: سوره توبه، آيه 111‎.

آيا اين صحيح است كه امام حسين (ع) مخير شد بين پيروزي و شهادت؟

منشأ ديدگاه اين سوال، روايتي است از امام باقر(ع) كه فرمود: «خداي تعالي نصرت خود (يعني ملائكه) را بر امام حسين(ع) فرو فرستاد تا آنجا كه بين آسمان و زمين قرار گرفت سپس او را مخيّر ساخت كه پيروزي يا ديدار خدا را انتخاب كند، حضرت، ملاقات خد‎ا را اختيار كرد»


قيام براي نيل به شهادت

يكي از ديدگاه‌هايي كه دربارة انگيزة قيام امام حسين(ع) ممكن است مطرح شود، قيام به انگيزة شهادت است‎. بر اساس اين نظريه هدف امام(ع) از اين حركت، تنها اطاعت امر خدا و جلب خشنودي حضرت حقّ و در نتيجه اداي تكليف خويش بوده است‎، چنان ‎كه با وجود آثار و نتايج فراواني كه بر رسالت پيامبرˆ مترتّب مي‎شود، امّا گفته مي‎شود هدف پيامبرˆ از رسالتش، فرمانبري از حكم الهي و اَداي تكليف بوده است‎. بنابراين، اين نوع نگرش به حادثة عاشورا در صدد بيان اين است كه پذيرش شهادت از طرف معصومان(عليهم السلام) به فرمان الهي، امري مطابق با موازين شرعي و عقلي بوده است و عقل و شرع آن را براي مصالح مهم تجويز كرده است‎‎. (بدون آنكه زير سؤال برد‎ن اهداف ديگر قيام و يا حتّي انكار آنها مطرح باشد‎). چنان‎ كه در هيچ يك از آيات و اخبار فراواني كه دربارة جهاد و شهادت وجود دارد، مسألة رجحان و ترتّب پاداش فراوان بر جهاد، مشروط و مقيّد به عدم شهادت و آگاهي به پيروزي، نشده‎ است، بلكه نبرد با دشمن و جانبازي در راه احيا و اعلا‎ي كلمة حق، امري راجح و داراي پاداش فراوان و از نشان‎هاي ايمان به شمار آمده است‎. چنان‎ كه در دعاها نيز، درخواست شهادت و اشتياق به آن از فضايل بزرگ شمرده شده است‎. بر اين اساس است كه رسول‌خدا (ص) خود، مردم را از اين امر باز نمي‎داشتند هم ‎چنين پيامبر(ص) به امام حسين(ع) فرمود: «اِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجات لَنْ‎تَنالَها اِلا بِالشَّهادَةِ» «براي تو در بهشت مقامات و درجاتي است كه تنها با شهادت به آن مي‎رسي»‎.

از اين‎رو مي‎توان گفت اين ديدگاه ضمن اذعان به اين مسأله‎ كه قيام امام حسين(ع) كاملاً آگاهانه و به انگيزة دفاع از اسلام و احياي سنّت جدّ‎ش بوده است، بر اين باور نيز هست كه اين حركت از جانب حضرت، براي دستيابي به آن مقا‎مي بوده كه خداوند در بهشت براي او در نظر گرفته است و تنها راه رسيدن به آن، به فرمايش پيامبر(ص)، «شهادت» بوده است‎، واين مطلب با توجّه به منزلت و جايگاه خاصّ شهادت در فرهنگ اسلامي و آموزه‎‎هاي ديني، كاملاً درست و مورد پذيرش هر مسلماني است‎.

منبع: سوره توبه، آيه 111‎.

امام حسین(ع)

احادیث پیامبر در مورد امام حسین (ع )
 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
 اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
 پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :
 براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود .

منبع : کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556

 

1 2