اگر می خواهید برکت از سفره تان نرود، بخوانید

 

از پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) پرسیده شد:

آیا شیطان با انسان چیزى مى خورد؟

در پاسخ فرمودند: آرى ، بر سر هر سفره اى که بسم الله الرحمن الرحیم گفته نشود،

شیطان با آنان غذا مى خورد، و به این جهت ،خداوند برکت را از آن سفره بر مى دارد.

 

منبع :بحارالانوار، ج 92، ص 258

زکات علم در کلام امام صادق(ع)

الإمامُ الصّادقُ علیه ‌السلام :

إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ زَکاةً ، وزَکاةُ العِلمِ أن یُعَلِّمَهُ أهلَهُ .

هرچیزى‌زکاتى دارد و زکات دانش، آموختن آن است به اهلش.

 

تحف العقول : 364 منتخب میزان الحکمة : 400

آيا براي شوخي كردن حدّ و مرزي وجود دارد؟

 

شوخي كردن، مرزهايي دارد كه نبايد از آن تجاوز كرد:

اولين مرز اين است كه از مرز حق و صداقت خارج نشود. شوخي نبايد به باطل كشيده شود و يا آلوده به دروغ و… گردد. به پيامبر خدا(صلی علیه وآله وسلم) با تعجب عرض كردند: شما با ما شوخي مي كنيد؟ حضرت فرمود: «ولي جز حق نمي گويم». در جايي حضرت تصريح مي كند كه: «من اگر چه با شما شوخي مي كنم، ولي جز حق نمي گويم»

 مرز دوم اين است كه شوخي نبايد با دشنام، آلوده باشد. امام باقر(علیه السلام) مي فرمايد: خداوند عزوجل كسي را كه در جمع، بدون دشنام دادن، شوخي مي كند، دوست مي دارد.

مرز سوم اين كه شوخي نبايد از راه تمسخر ديگران صورت گيرد. ممكن است برخي از راه برداشتن وسايل ديگران با آنان شوخي كنند و از راه ترساندن آنان، خودشان بخندند. در چند مورد نقل شده كه اصحاب پيامبر خدا(صلی علیه وآله وسلم) اين گونه شوخي كردند و حضرت ،ناراحت شده، آنان را از اين گونه شوخي نمودن برحذر داشتند .


مرز چهارم، شوخي با نامحرم است. شوخي با نامحرم، زمينه را براي گناه فراهم مي سازد؛ از اين رو بايد از آن پرهيز كرد. اگر هزينه يك شوخي، ارتكاب گناه باشد، ارزش آن را ندارد كه انجام شود. ابوبصير مي گويد: در كوفه به زني قرآن مي آموختم. روزي با وي شوخي كردم. وقتي خدمت امام باقر(علیه السلام) رسيدم، مرا سرزنش كردند و فرمودند:«ديگر اين كار را تكرار نكن.»


مرز پنجم، كثرت شوخي و خنده است. هر چيزي و از جمله شوخي و خنده، اگر از حد خود بگذرد، پيامدهاي ناگواري خواهد داشت. قهقهه زدن و خنديدن زياد، موجب قساوت قلب و مردن دل مي گردد و هيبت و وقار انسان را از بين مي برد.

منبع :پرسش و پاسخ  به سوالات شرعی/محمدی 112

ویژگی های دنیای حرام در کلام امام علی(علیه السلام) ...

 

ویژگی های دنیای حرام در کلام امام علی(علیه السلام) که نمی دانستید
راه های آن حیرت زا، گریزگاهایش ناپیدا، و خواسته هایش نومید کننده و زیانبار است، پناهگاه های آن انسان را تسلیم مرگ می کند، و از خانه های خود بیرون می راند، و چاره اندیشی های آن ناتوان کننده است.

 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام):

برابر دنیا خویشتن دار و برابر آخرت دلباخته باشید. آن کس را که تقوا بلند مرتبت کرد خوار نشمارید، و آن را که دنیا عزیزش کرد گرامی ندارید. برق درخشنده دنیا شما را خیره نکند، و سخن ستاینده دنیا را نشنوید. به دعوت کننده دنیا پاسخ ندهید، و از تابش دنیا روشنایی نخواهید، و فریفته کالاهای گران قدر دنیا نگردید.

همانا برق دنیای حرام بی فروغ است، و سخنش دروغ، و اموالش به غارت رفتنی، و کالاهای آن تاراج شدنی است.

آگاه باشید! دنیای حرام چونان عشوه گر هرزه ای است که تسلیم نشود، و مرکب سرکشی است که فرمان نبرد، دروغگویی خیانتکار، ناسپاس حق نشناس، دشمنی حیله گر، پشت کننده ای سرگردان، حالاتش متزلزل، عزّتش خواری، جدّش بازی و شوخی، و بلندی آن سقوط است.

خانه جنگ و غارتگری، تبهکاری و هلاکت، و سر منزل نا آرامی است، جایگاه دیدار کردن ها و جدایی هاست. راه های آن حیرت زا، گریزگاهایش ناپیدا، و خواسته هایش نومید کننده و زیانبار است، پناهگاه های آن، انسان را تسلیم مرگ می کند، و از خانه های خود بیرون می راند، و چاره اندیشی های آن ناتوان کننده است.

متن حدیث: 

کُونُوا عَنِ الدُّنْیَا نُزَّاهاً وَ إِلَی الْآخِرَةِ وُلَّاهاً وَ لَا تَضَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ التَّقْوَی وَ لَا تَرْفَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ الدُّنْیَا وَ لَا تَشِیمُوا بَارِقَهَا وَ لَا تَسْمَعُوا نَاطِقَهَا وَ لَا تُجِیبُوا نَاعِقَهَا وَ لَا تَسْتَضِیئُوا بِإِشْرَاقِهَا وَ لَا تُفْتَنُوا بِأَعْلَاقِهَا فَإِنَّ بَرْقَهَا خَالِبٌ وَ نُطْقَهَا کَاذِبٌ وَ أَمْوَالَهَا مَحْرُوبَةٌ وَ أَعْلَاقَهَا مَسْلُوبَةٌ أَلَا وَ هِیَ الْمُتَصَدِّیَةُ الْعَنُونُ وَ الْجَامِحَةُ الْحَرُونُ وَ الْمَائِنَةُ الْخَئُونُ وَ الْجَحُودُ الْکَنُودُ وَ الْعَنُودُ الصَّدُودُ وَ الْحَیُودُ الْمَیُودُ حَالُهَا انْتِقَالٌ وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ وَ عِزُّهَا ذُلٌّ وَ جِدُّهَا هَزْلٌ وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ دَارُ حَرَبٍ وَ سَلَبٍ وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ أَهْلُهَا عَلَی سَاقٍ وَ سِیَاقٍ وَ لَحَاقٍ وَ فِرَاقٍ قَدْ تَحَیَّرَتْ مَذَاهِبُهَا وَ أَعْجَزَتْ مَهَارِبُهَا وَ خَابَتْ مَطَالِبُهَا فَأَسْلَمَتْهُمُ الْمَعَاقِلُ وَ لَفَظَتْهُمُ الْمَنَازِلُ وَ أَعْیَتْهُمُ الْمَحَاوِلُ فَمِنْ نَاجٍ مَعْقُورٍ وَ لَحْمٍ مَجْزُورٍ وَ شِلْوٍ مَذْبُوحٍ وَ دَمٍ مَسْفُوحٍ وَ عَاضٍّ عَلَی یَدَیْهِ وَ صَافِقٍ بِکَفَّیْهِ وَ مُرْتَفِقٍ بِخَدَّیْهِ وَ زَارٍ عَلَی رَأْیِهِ وَ رَاجِعٍ عَنْ عَزْمِهِ وَ قَدْ أَدْبَرَتِ الْحِیلَةُ وَ أَقْبَلَتِ الْغِیلَةُ وَ لَاتَ حِینَ مَنَاصٍ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ قَدْ فَاتَ مَا فَاتَ وَ ذَهَبَ مَا ذَهَبَ وَ مَضَتِ الدُّنْیَا لِحَالِ بَالِهَا فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ.

 

منبع:

نهج البلاغه، خطبه ۱۹۱

 

شيطان از كدام خصلت آدم، براي فريب او بهره جست؟

سوره طه، آيه 120: «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‏»


«وسوسه» در اصل به معنى صداى بسيار آهسته است. مرتبه اي از وسوسه، مطالب بد و افكار بى ‏اساسي است كه به ذهن انسان خطور مي كند، اعم از اينكه از درون خود انسان بجوشد و يا كسى از بيرون عامل آن شود. كلمه «شيطان» به معناى شرير است كه ابليس را هم به خاطر شرارتش شيطان لقب داده ‏اند.

 مقصود از «شجره خلد» همان درختى است كه آدم و حوا (عليهما السلام) به امر ارشادي پروردگار از خوردن آن ممنوع شدند، در حالي كه از دريچه فريب شيطان، خوردن آن آدمي را به حيات جاودانه سوق مي داد. كلمه «يبلى» از ماده «بلى» است كه به معناى كهنه شدن و پوسيدن چيزى است و در مقابل نو به كار مى‏ رود و و مراد از «ملك لا يبلي» (ملكى كه كهنه نشود)؛ سلطنتى است كه مرور زمان و اصطكاك مزاحم‏ ها و موانع در آن اثر نمي گذارد. بدين ترتيب برگشت معنا به اين ترتيب مى ‏شود كه ابليس به آدم گفت آيا مى ‏خواهى تو را به درختى راهنمايي كنم كه با خوردن ميوه آن عمرى جاودان و سلطنتى دايمى داشته باشى؟!

در واقع شيطان حساب كرد تمايل آدم به چيست و به اينجا رسيد كه او تمايل به زندگى جاويدان و رسيدن به قدرت بى‏ زوال دارد، لذا براى كشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از اين دو عامل استفاده كرد، و به تعبير دقيق تر همانگونه كه خداوند به آدم وعده داد كه اگر شيطان را از خود دور سازى، هميشه در بهشت مشمول نعمت هاى پروردگارت خواهى بود («فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى‏»)[1]، شيطان نيز در وسوسه ‏هايش، از همين شناخت بهره جست و انگشت بر همين نقطه گذارد. 

آرى همواره شياطين جريان باطل، برنامه ‏هاى خود را از همان راه هايى آغاز مى‏ كنند كه رهبران راه حق شروع كرده ‏اند، ولى چيزى نمى ‏گذرد كه آن را به انحراف مى‏ كشانند و جاذبه راه حق را وسيله اي براى رسيدن به بيراهه‏ ها قرار مى ‏دهند.

 

منبع:

[1] طه/117.

تفسير نمونه، ج‏13، ص 321.  

ترجمه تفسير الميزان، ج‏14، ص 310.