موضوعات: "اخلاقی" یا "قدردانی"

علت مبتلا شدن یعقوب به فراق جدایی؟...

 

 

هنگامی که برادران یوسف (علیه السلام )او را یعقوب  (علیه السلام )جدا کردند و بعد از مدتی همان برادران

بنیامین (برادر تنی یوسف)را از پدر گرفتند وبه مصر بردند و بدون او باز گشتند ،یعقوب بسیار آزرده دل و

شکسته  شده و عرض کرد :« خدایا !آیا به من رحم نمیکنی ؟چشمم را که گرفتی و فرزندم را که بردی»

خداوند به یعقوب (علیه السلام )وحی کرد .« اگر یوسف و بنیامین را میرانده باشم، برای تو زنده خواهم کردتا

شما را کنار هم جمع کنم. ولی آیا آن گوسفند را به یاد داری که ذبح و بریان نمودی و خوردی، اما فلانی و

فلانی در همسایگی تو روزه بودند و از گوشت آن چیزی به آن هاندادی

بعد از این وحی، در هر چاشتی ،همیشه در خانه یعقوب (علیه السلام) حتی یک فرسخی اطراف آن، جار می زدند که هر کس شام می خواهد به خانه یعقوب بیاید!

منبع :

محاسن /جلد 2 /ص 399

​سؤالاتی که هیچ‌کس پاسخ آن‌ها را نمی‌داند!

 

اثرگذاری معاد در تربیت انسان/ افرادی که قیامت را باور ندارند

این آیات شریفه به مسأله معاد اشاره دارد که از اصول اعتقادی ماست. در میان اصول اعتقادی دو اصل اساسی داریم که تمامی مسائل دینی اصول و فروع مبتنی بر آنهاست، توحید و معاد.

اعتقاد به معاد از توحید نشأت می‌گیرد. هر اندازه‌ که انسان به معاد اعتقاد داشته باشد در تربیت انسان اثرگذار است تا جایی که او را وادار به ترک محرمات و انجام واجبات می‌کند.

معاد در تربیت انسان مؤثرتر است تا توحید. تنها اعتقاد به توحید کافی نیست که انسان را منظم و مقید کند به انجام واجبات و ترک محرمات، بنابراین توحید کافی نیست.

اقلیتی هستند که می‌گویند تنها توحید یا معاد کافی است که افراد به سوی تقرب به خدا حرکت کنند. اما مولای ما فرموده است: خدایا من تو را عبادت می‌کنم نه به خاطر ترس از جهنم است و نه به خاطر بهشت، اگر بهشت و جهنم هم نبود معبودم تو بودی.

اکثریت مردم با اعتقاد به معاد تربیت می‌شوند. در معاد آنچه از قرآن می‌فهمیم یعنی معاد جسمانی است همین بدن در دنیا بعد از مرگ دوباره در محشر زنده می‌شود روح به آن بدن در قیامت تعلق می‌گیرد و محققان می‌گویند از قرآن استفاده می‌کنیم که این بدن دنیوی می‌پوسد و در محشر روح دوباره بر آن دمیده می‌شود.

در قرآن کریم داریم انسان خیال می‌کند استخوان‌هایش را جمع نمی‌کنیم، استخوان‌های پوسیده را می‌برند نه اینکه دوباره در بدن دیگری باشیم. شبهه‌افکنان می‌گویند ما می‌پوسیم و زنده می‌شویم؟ قرآن می‌گوید: بله، همین طور است. روح و جسم با هم در آن دنیا زنده می‌شوند قرآن می‌گوید همین استخوان‌ها را می‌آوریم.

مردمی که نمی‌خواهند قیامت را باور کنند می‌گویند وقتی استخوان پوسید و از بین رفت دوباره نو می‌شویم؟ آیا امکان‌پذیر است؟‌ گفته می‌شود که چون معاد جسمانی است شبهه‌افکنی کردند خداوند همین بدن ما را زنده می‌کند.

سؤالاتی که هیچ‌کس پاسخ آن‌ها را نمی‌داند

حال مطرح می‌شود که چه زمانی قیامت می‌شود؟‌ با زمان کاری نداشته باشید و خداوند به هیچ کسی نگفته است.

شاید نزدیک باشد دنیا می‌گذرد و به زودی آخرت می‌آید.

 2 چیز است که هیچ کس نمی‌داند جز خداوند متعال؛ اول اینکه زمان قیامت کی‌ می‌شود و دوم زمان ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند:‌ کسانی که برای ظهور من وقت تعیین می‌کنند دروغ می‌گویند من تابع فرمان خداوند هستم.

باید متذکر شویم که چه بخواهی چه نخواهی شما را می‌خوانند و اجابت می‌کنید وقتی در صور دمیده شد همه از قبرها بر می‌خیزند حمدگویان می‌روند چنان دنیا به پایان می‌رسد که فکر می‌کنی چقدر زود گذشت.

ما وقتی آیات قرآن را می‌خوانیم وظیفه داریم در آن تدبر و تفکر هم کنیم و با زندگی خود تطبیق دهیم.

منبع:

 http://www.jamnews.ir/detail/News/749635?sk=1

چرا ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) برابر با ثواب زیارت امام حسین (ع) است؟

حجت الاسلام و المسلمین حسین انصاریان درباره حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) در نوشته ای گفته است:

صاحب بن عبّاد، رساله مختصرى در حالات آن جناب نوشته كه شيخ ما، مرحوم ثقة الاسلام نورى، در خاتمه مستدرك، آن را نقل كرده در آن كتاب و در رجال شيخ نجاشى آمده: حضرت عبد العظيم از سلطان زمان خود ترسيد، و گريخت، و به عنوان آنكه قاصد و پيك است، در شهرها گردش می كرد تا به رى آمد، و در ساربانان مخفى شد، و بنا بر روايت نجاشى در سردابى در خانه يكى از شيعيان، در سكّة الموالى پنهان گشت، و در آنجا عبادت خدا می كرد و روزها را روزه می داشت و شبها به نماز می ايستاد، و پنهان از ديد مردم بيرون می آمد، و قبرى را كه برابر قبر او به فاصله يك راه رو است زيارت میكرد، و می گفت: اين قبر مردى از فرزندان موسى بن جعفر عليه السّلام است، و پيوسته در آنجا بود و يكى دو نفر از شيعه، از احوال او با خبر می شدند، تا آنكه بيشتر مردم رى او را شناختند، پس شخصى از شيعيان، حضرت رسالت پناه را در خواب ديد، كه فرمود: مردى از فرزندان مرا، از سكّة الموالى برخواهند داشت، و كنار درخت سيب، در باغ عبد الجبّار بن عبد الوّهاب، دفن خواهند كرد، و اشاره فرمود به همان مكانى كه در آنجا دفن شد، بيننده خواب نزد صاحب باغ رفت، تا آن درخت و جايش را از صاحب باغ بخرد، مالك باغ به او گفت: اين درخت و جايش را برای چه می خرى؟ خريدار خوابش را تعريف كرد، صاحب باغ گفت: من نيز چنين خوابى ديده ام، و جاى اين درخت را با تمام باغ وقف بر آن سيّد، و ساير شيعيان كرده ام، كه اموات خود را در آنجا دفن كنند.

حضرت عبد العظيم پس از مدتى بيمار شد، و بر اثر آن بيمارى به رحمت ايزدى پيوست، چون او را براى غسل دادن برهنه كردند، در جيب لباسش ورقه اى يافتند، كه نسب شريف خود را در آن نوشته بود: منم ابو القاسم عبد العظيم فرزند عبد اللّه فرزند على، فرزند حسن، فرزند زيد، فرزند امام حسن، فرزند على بن ابى طالب عليهم السّلام.

صاحب بن عبّاد، در وصف دانش عبد العظيم فرموده: ابو تراب رويانى روايت كرده كه گفت: از ابو حمّاد رازی شنيدم كه میگفت: در شهر سرّ من رأى بر حضرت امام علىّ النقى عليه السّلام وارد شدم، پس پاره اى از مسائل حلال و حرام خود را، از آن حضرت پرسيدم.

سؤالات مرا پاسخ دادند، زمانی كه براى بيرون آمدن از سرّ من راى، با آن حضرت وداع كردم به من فرمودند: اى حمّاد هرگاه چيزى از امور دينت بر تو مشكل شد، در ناحيه خود، يعنى در شهر رى، از عبد العظيم بن عبد اللّه حسنى بپرس، و سلام مرا به او برسان.

محققّ داماد در كتاب «رواشح» گفته، احاديث بسيارى در فضيلت زيارت حضرت عبد العظيم روايت شده، از جمله آمده است: هركه قبر او را زيارت كند، بهشت بر او واجب میشود، و شيخ بزرگوار شهيد ثانى در حواشى كتاب «خلاصه» همين روايت را از بعض نسب شناسان نقل فرموده، و ابن بابويه و ابن قولويه به سند معتبر روايت كرده اند، كه مردى از اهل رى، خدمت حضرت امام علی النقى عليه السّلام رفت، حضرت پرسيد كجا بودى؟ عرض كرد به زيارت امام حسين عليه السّلام رفته بودم، فرمود: اگر قبر عبد العظيم را كه نزد شماست، زيارت می كردى، هرآينه مانند كسى بودى كه امام حسين عليه السّلام را زيارت كرده باشد.

فقير گويد: علما براى آن بزرگوار زياراتى نقل نكرده اند، مگر فخر المحققين آقا جمال الدين، كه در كتاب «مزار» خود فرموده زيارت آن حضرت به اين صورت مناسب است:السَّلامُ عَلَى آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى عِيسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَيْرَ خَلْقِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفِيَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَصِيَّ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ السَّلامُ عَلَيْكُمَا يَا سِبْطَيِ الرَّحْمَةِ وَ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَ قُرَّةَ عَيْنِ النَّاظِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ بَاقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِيِّ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ الْبَارَّ الْأَمِينَ ،سلام بر آدم برگزيده خدا، سلام بر نوح پيامبر خدا، سلام بر ابراهيم دوست خدا سلام بر موسى هم سخن خدا، سلام بر عيسى روح خد، سلام بر تو اى رسول خدا سلام بر تو اى بهترين خلق خدا، سلام بر تو اى برگزيده خدا، سلام بر تو اى محمّد بن عبد اللّه خاتم پيامبران، سلام بر تو اى امير مؤمنان على بن ابى طالب، جانشين رسول خدا سلام بر تو اى فاطمه سرور بانوان جهانيان، سلام بر شما اى دو فرزندزاده پيامبر رحمت، و دو سرور جوانان اهل بهشت، سلام بر تو اى على بن الحسين سرور عبادت كنندگان، و نور چشم بينندگان، سلام بر تو اى محمد بن على، شكافنده دانش، پس از پيامبر، سلام بر تو اى جعفر بن محمد راستگوى نيكوكار امين،السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الطَّاهِرَ الطُّهْرَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ التَّقِيَّ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِيَّ النَّاصِحَ الْأَمِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ السَّلامُ عَلَى الْوَصِيِّ مِنْ بَعْدِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى نُورِكَ وَ سِرَاجِكَ وَ وَلِيِّ وَلِيِّكَ وَ وَصِيِّ وَصِيِّكَ وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِيُّ وَ الطَّاهِرُ الصَّفِيُّ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ السَّادَةِ الْأَطْهَارِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ السَّلامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى ذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

سلام بر تو اى موسى بن جعفر، پاك و پاكيزه، سلام بر تو اى على بن موسى الرضا، امام پسنديده، سلام بر تو اى محمد بن على پرهيزکار، سلم بر تو اى على بن محمد النّقى، خيرخواه امين، سلام بر تو اى حسن بن على، سلام بر جانشين پس از او، پروردگارا درود فرست بر نورت و چراغت، و نماينده نماينده ات، و جانشين جانشينت، و حجّتت بر آفريدگانت، سلام بر تو اى سرور پاكيزه و پاك و برگزيده، سلام بر تو اى فرزند سروران پاك، سلام بر تو اى فرزند برگزيدگان و خوبان، سلام و رحمت و بركات خدا بر رسول خدا و بر فرزندان رسول خدا.

السَّلامُ عَلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ الْمُطِيعِ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ ابْنَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبَى السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ بِزِيَارَتِهِ ثَوَابُ زِيَارَةِ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ يُرْتَجَى السَّلامُ عَلَيْكَ عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ حَشَرَنَا فِي زُمْرَتِكُمْ وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَ نَبِيِّكُمْ وَ سَقَانَا بِكَأْسِ جَدِّكُمْ مِنْ يَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُرِيَنَا فِيكُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ أَنْ يَجْمَعَنَا وَ إِيَّاكُمْ فِي زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْ لا يَسْلُبَنَا مَعْرِفَتَكُمْ إِنَّهُ وَلِيٌّ قَدِيرٌ ،سلام بر بنده شايسته، فرمان بُردار پروردگار جهانيان، و پيرو رسول او و امير مؤمنان، سلام بر تو اى ابا القاسم فرزند سبط نجيب برگزيده، سلام بر تو اى كسی كه به زيارتش، ثواب زيارت سيد الشهدا اميد می رود، سلام بر تو، خدا ميان ما و شما در بهشت، شناسايى برقرار كند، و در گروهتان محشور فرمايد، و به حوض پيامبرتان وارد سازد، و به ما با جام جدّتان از دست على بن ابيطالب بنوشاند، درود خدا بر شما، از خدا می خواهم كه به ما درباره شما، خوشحالى و گشايش بنماياند، و ما و شما را در گروه جدّتان محمد درود خدا بر او و خاندانش گرد آورد، و معرفت شما را از ما باز نگيرد، به درستى كه او سرپرست توانايى است،أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ التَّسْلِيمِ إِلَى اللَّهِ رَاضِياً بِهِ غَيْرَ مُنْكِرٍ وَ لا مُسْتَكْبِرٍ وَ عَلَى يَقِينِ مَا أَتَى بِهِ مُحَمَّدٌ نَطْلُبُ بِذَلِكَ وَجْهَكَ يَا سَيِّدِي اللَّهُمَّ وَ رِضَاكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ يَا سَيِّدِي وَ ابْنَ سَيِّدِي اشْفَعْ لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَخْتِمَ لِي بِالسَّعَادَةِ فَلا تَسْلُبْ مِنِّي مَا أَنَا فِيهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنَا وَ تَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ وَ عَافِيَتِكَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

من با دوستى شما، و بيزارى از دشمنان تان، و تسليم بودن به خدا، تقرّب به خدا می جويم، با خشنود بودن به آن، بدون انكار و تكبّر، و به يقين به آنچه محمّد آن را آورده، به اين امر و خاطر تو را میجويم اى سرور من، خدايا خشنودى تو، و خانه آخرت را می خواهم، اى سرور من و فرزند سرور من، برايم درباره بهشت شفاعت كن، زيرا براى تو نزد خدا مقامى از مقامات والا است.

خدايا از تو می خواهم كه سرانجام كارم را به خوشبختى ختم كنى، و آنچه را در آنم از دستم نگيرى، جنبش و نيرويى جز به خداى والاى بزرگ نيست.

خدايا براى ما اجابت كن، و آن را به كرم و عزّتت، و رحمت و عافيتت بپذير، و درود خدا بر محمّد و خاندان او و بر آنان سلام باد، سلامى كامل، اى مهربان ترين مهربانان.

منبع:

http://www.shahrekhabar.com/cultural/148335480038369

نگرانی من از این است که من چه کرده ام؟!!!

حجت الاسلام علی محدث پدرش مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رحمة)می گوید: یک روز صبح پدرم برخاست وشروع به گریه کردن نمود ،از او پرسیدم: چرا اشک میریزید ؟فرمود:برای اینکه دیشب نماز شب نخواندم!گفتم : پدر جان!نماز شب که مستحب است و واجب نیست ، شما که ترک واجب نکرده اید و حرامی بجا نیاورده اید چرا این طور نگرانید ؟ فرمود : فرزندم ! نگرانی من از این است که من چه کرده ام که باید توفیق نماز شب خواندن از من سلب شود ؟

منبع :

اصحاب امام صادق(علیه اسلام )/ ص 16

یاد خداوند در همه حال...

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: از سخت ترین کارهایی که خداوند بر بندگانش واجب کرده این است که اورا بسیار یاد کنند. منظورم این نیست که بگویند «سبحان الله الحمدلله لااله الله و الله اکبر» هرچند که این هم ذکر است؛ بلکه منظورم این است که هنگام روبه رو شدن با حلال و حرام خداند را یاد کند پس اگر به عملی برخورد کرد که طاعت و بندگی خداوند در آن بُوَد به آن عمل کند و اگر به عملی برخورد کرد که نافرمانی خداوند در آن بُوَد آن را ترک کند.

منبع:

جهاد با نفس از کتاب وسائل الشیعه شیخ حر عاملی/لطیف راشدی/ص124

چگونه گناهان خود را درمان کنیم؟

جا دارد که همه ما در تک تک کلمات این نسخه شفابخش دقیق شویم و به ویژه به مراحل آن بنگریم. حضرت اولین قدم برای درمان بیماری گناه را ورود به بوستان ایمان می داند و این به آن معناست که تا آدمی ایمان نداشته باشد که می تواند از دام گناهان بیرون بیاید این اتفاق برای او نخواهد افتاد اما لزومات زیبای این کار همان نیت و احساس پشیمانی و اندوه از گناهانی است که انسان مرتکب شده است. تا زمانی که انسان به حقیقت گناه خود پی نبرد و نداند که در چه مهلکه ای خود را قرار داده است قصد و نیتی هم برای بیرون آمدن از آن مهلکه در قلب و ذهن او پدیدار نخواهد شد. در آن صورت است که توبه او توبه نصوح است و اشک را از دیدگانش جاری می سازد، چنانچه با این اشک ها بذر توبه خود را آبیاری می کند تا به شجره طیبه ای بدل شود.

دکتر صفدر صانعی در کتاب نسخه شفا به نقل از یافعی در “روض الریاض” روایتی از پاسخ بسیار زیبا و قابل تأمل حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام را آورده است که بسیار جالب توجه است. شخصی از امیر مومنان می پرسد که آیا برای درد گناه دارویی هست؟ معلوم است که این فرد آن قدر بصیرت درونی داشته که اولا گناه خود را ببیند و در ثانی آن را به حساب یک درد بیاورد یعنی همچنان که انسان واقف به دردهای تن خود است و در پی علاج و درمان این دردها می رود و اگر این دردها را حس نمی کرد، طبیعتا در پی علاج و نسخه بهبود نبود شرط اول علاج دردهای روح نیز واقف شدن به این دردهاست، همچنان که وقوف به درد روح که همان گناهان است آن شخص را به محضر امیر مومنان می کشاند. اما نسخه ای که حضرت از آن یاد می کند نه تنها یک نسخه برای درمان دردهای روح است، بلکه خود به تنهایی عصاره و چکیده ای از معارف و حکمت هایی است که قلب انسان را بیدار و روح آدمی را احیا می کند.

گناه آدمی را به زحمت می اندازد
حضرت در ابتدای این نسخه به این حقیقت اذعان می کنند که اولا گناه یک بیماری است، همچنان که تن ها درگیر بیماری ها و به زبان امروزی تر ویروس ها و قارچ ها و عفونت ها می شوند روح ها هم گرفتار بیماری ها می شود و در ادامه می فرمایند که این بیماری یعنی گناه، مردم را به زحمت انداخته است. همچنان که حتی یک بیماری کوچک مثل سرماخوردگی می تواند آدمی را به زحمت بیندازد گناهان نیز آدمی را به زحمت می اندازند و مگر می شود باور کرد که فی المثل حسادت و حرص و طمع، آدمی را به زحمت نیندازد؟ مگر می شود باور کرد که کبر و نخوت انسان را دچار بیماری نکند؟

نسخه درمان بیماری گناه از زبان امیر مومنان (ع)
اما حضرت در این نسخه شفابخش خطاب به آن شخص می فرماید: از اینجا برخیز و به بوستان ایمان برو، چون وارد شدی مقداری از ریشه درخت نیت و دانه های پشیمانی و قدری از درخت توبه و تخم ورع و میوه فهم و اندوه از شاخه های یقین و مغز اخلاص و پوست اجتهاد و مقداری هم از ساقه های انابه و زهر برگردان تواضع گرفته همه را با حواس جمع و با دلی متوجه و فهمی سرشار، با انگشتان تصدیق و کف توفیق میان طشت تحقیق می ریزی و با آب چشمانت شستشو می دهی و آنگاه تمام را در میان دیگ امید ریخته و با آتش اشتیاق می جوشانی، آنقدر تا مواد زائد در جوش جدا شده و عصاره و خامه حکمت بدست آید، سپس آن را گرفته در بشقاب رضا و تسلیم ریخته و باد نفخ و نسیم استغفار بر آن می دمی تا بیشتر از آنکه فاسد شده، خنک شود و این برایت گوارا می شود آنگاه در جائی که آدمی نباشد و جز خدا کسی ترا نبیند می نوشی این است داروئی که درد گناهان را ساکت و جراحات معصیت را التیام می بخشد چنانچه اثری از آن باقی نمی ماند.

اشک توبه شجره طیبه می رویاند
جا دارد که همه ما در تک تک کلمات این نسخه شفابخش دقیق شویم و به ویژه به مراحل آن بنگریم. حضرت اولین قدم برای درمان بیماری گناه را ورود به بوستان ایمان می داند و این به آن معناست که تا آدمی ایمان نداشته باشد که می تواند از دام گناهان بیرون بیاید این اتفاق برای او نخواهد افتاد اما لزومات زیبای این کار همان نیت و احساس پشیمانی و اندوه از گناهانی است که انسان مرتکب شده است. تا زمانی که انسان به حقیقت گناه خود پی نبرد و نداند که در چه مهلکه ای خود را قرار داده است قصد و نیتی هم برای بیرون آمدن از آن مهلکه در قلب و ذهن او پدیدار نخواهد شد. در آن صورت است که توبه او توبه نصوح است و اشک را از دیدگانش جاری می سازد، چنانچه با این اشک ها بذر توبه خود را آبیاری می کند تا به شجره طیبه ای بدل شود.

منبع:
http://www.jamnews.ir/detail/News/749384?sk=1

​ایمان و معرفت...

 

ایمان و معرفت زیر بنای کمالات نفسانی و حرکت به سوی قرب الهی است سالک باید قبل از حرکت مقصد و غایت حرکت خویش را روشن کند و بداند که به کجا می رودواز چه طریقی باید حرکت کندوالا به مقصد نخواهد رسید.ایمان به خدا به حرکت وتکاپوی انسان جهت میدهد ومقصدش را روشن میسازد وکسانی که ایمان نداشته باشند از پیمودن صراط مستقیم تکامل عاجز میباشند.درقرآن کریم امده: وان الذین لا یومنون بالاخره عن الصراط لناکبون. کسانی که به خدا وقیامت ایمان ندارند از راه راست منحرف خواهند شد.(74مومنون)

منبع:

کتاب خودسازی، تزکیه و تهذیب نفس/سازمان عقیدتی سیاسی ارتش/ص76

 

مرحوم دولابی: قدر معلم خود را ندانستیم!

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: لذا این جماعت را اهل مطالعه می‌گویند. یعنی قرآن و حدیث آل محمد(صلی الله علیه و اله) در آنها طلوع کرده است. گفت: این‌ها هیچکدام درس نخوانده بودند. کجا قرآن و حدیث خواندند؟ گفت: اهل مطالعه‌اند ولو آنکه نخوانده باشند. پرسید: این‌ها از چه این طور شدند؟ گفت: از نور محمد و آل محمد(صلی الله علیه و اله).
چطور درس نخوانده‌اند؟ آیا می‌شود کسی دوست اهل بیت(علیهم السلام) باشد و از کودکی درس نخوانده باشد؟ آنها شاگرد محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و اله)‌اند، آیا درس نخوانده‌اند؟ آیا چون پیش آنها درس خوانده‌ایم، درس نخوانده‌ایم؟ منتهی قدر معلم خود را ندانستیم. این نسبتی که به ما می‌دهند و می‌گویند بی‌سواد است، درست است چون قدر معلم‌مان را ندانستیم. آن جور که باید از آنها درست استفاده کرده باشم نکردم. آن طور نشد که تا نیمه شب، زانو بزنی و او مرتباً کلام بریزد و بنویسد، خودش بگوید و خودش هم در قلبت بنویسد. اخلاص به این خانواده و به حجّت خدا عجّل الله تعالی فرجه‌الشریف نشان ندادم. اگر اخلاصم را ارائه می‌دادم و کاغذ پیش آنها می‌گذاشتم خودش هم می‌گفت و هم می‌نوشت. آیا دیده‌ای که روزهای اول و دوم، بعضی معلّم‌ها دست بچه را می‌گیرند؟ هم می‌گویند هم می‌نویسند تا مشق یاد او بدهند. این خانواده که اگر دو کلام یاد بدهند همه قرآن است. اگر یک حدیثِ آنها حقَّش ادا شود و در قلب شما جا باز کند همه احادیث است. اگر یک آیه از قرآن در قلب شما منزل کرد و شما را مصداق خود قرار داد، … دیگر همه‌اش مطالعه است. خواندن نیست و اگر از قلب و جان نباشد هزار سال هم که قرآن بخوانم، قرآن خوانم، اهل مطالعه نیستم. مطالعه وقت طلوع است، طلوع فجر. یعنی فجر صادق پیدا شد.

منبع:

کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 140

"تفاوت بین شهدای کربلا و توّابین در کلام رهبر"

لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. فرض بفرمایید کسانی در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهل‌بیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند؛ همه‌شان هم به شهادت رسیدند، پیش خدا هم مأجورند؛ اما کاری که باید بکنند، آن کاری نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند. اگر کاری که توابین در مدتی بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام می‎دادند، اوضاع عوض می‎شد؛ ممکن بود حوادث، جور دیگری حرکت بکند. شناسائی لحظه‌ها و انجام کار در لحظۀ نیاز، خیلی چیز مهمی است. (بیانات در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی 88/10/29)

فرق بین شهدای کربلا و توّابین همین است. شهدای کربلا هم شهید شدند، توّابین هم شهید شدند. فاصلۀ زمانی بین آنها هم خیلی زیاد نبود؛ اما شهدای کربلا در عرش انسانیت قرار دارند، شهدای توّابین نه؛ مقامشان با آنها خیلی فرق دارد. چرا؟ چون شهدای کربلا به ندای حسین بن علی (علیه السلام) در وقتِ خود پاسخ دادند؛ ولی توّابین به ندای آن حضرت، بعد از گذشتن وقت پاسخ دادند. فرقش این است. (بیانات در دیدار خانواده‌هاى شهیدان قائن (78/6/8)

آنهایی که در کربلا شهید شدند، کفّارۀ اشتباهشان داده شد. دربارۀ آنها بحثی نیست و اسمشان را هم نمی‎آوریم. اما کسانی از خواص، به کربلا هم نرفتند. نتوانستند بروند؛ توفیق پیدا نکردند و البته، بعد مجبور شدند جزو توّابین شوند. چه فایده؟! وقتی امام حسین (علیه السلام)کشته شد؛ وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت؛ وقتی فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگرچه فایده؟! لذاست که در تاریخ، عدۀ توّابین، چند برابر عده‌ی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! به‌ خاطر اینکه در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه‌ی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند. (بیانات در دیدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسول‌الله (صلی الله علیه و اله) (75/3/20)

هدفداری انسان و ضرورت تقوا...

 

(نقل کردند که امیر المومنین علیه السلام کمتر بر منبری می نشست که پیش از سخن این عبارت را نگوید:) ای مردم! از خدا بترسید، هیچ کس بیهوده آفریده نشد تا به بازی پردازد، و او را به حال خود وا نگذاشته اند تا خود را سرگرم کارهای بی ارزش نماید، و دنیایی که در دیده ها زیباست، جایگزین آخرتی نشود که آن را زشت می انگارند، و مغروری که در دنیا به بالاترین مقام رسیده، چون کسی نیست که در آخرت به کمترین نصیبی رسیده است.

منبع:

حکمت 370 نهج البلاغه

چرا از مرگ می ترسیم؟؟؟

چرا انسان ها از مرگ می ترسند؟

ابن سینا: الف - عده ای از مجهول و مرموز بودن مرگ می ترسند .

ب - گروهی از معلوم نبودن سرنوشت انسان پس از متلاشی شدن بدن بیمناکند .

ج - و بعضی ها از نابودی مطلق جسم و روح می ترسند .

د - و برخی از درد و رنج جان دادن نگرانند .

ه - و جمعی از عذاب بعد از مرگ می ترسند .

و - و گروهی از جدایی از مال و جاه و لذایذ و خوشی های زندگی بیمناکند.؟

منبع:

مجموعه رسائل، «رسالة فی دفع الغم من الموت »

بصیرت به چه معناست و راه دست یابی و حفظ آن کدام است؟

 

بصیرت یا بینش، نوعی دید درونی است که با دید چشم ظاهری، متفاوت است و اصلاً با چشم یا اندام های ظاهری بدن، قابل دریافت نیست.بصیرت، قوّه و نیرویی قلبی است که به مدد نور الهی، پدید آمده، حقیقت و باطن امور را - چنان که هست - در می یابد. با دید بصیرت، انسان، درست را از نادرست و حق را از باطل، به آسانی تشخیص می دهد. اهل بصیرت با امداد نیروی قدسی که به آنها عطا شده، می شنوند؛ می اندیشند؛ نگاه می کنند؛ می بینند و از عبرت ها، بهره می گیرند و آن گاه راه های روشنی را می پیمایند و بدین ترتیب، از افتادن در پرتگاه ها و لغزش گاه ها در امان می مانند.1

در واقع، بصیرت و بینش، نوری درونی است که شخص با آن نور، در میان مردم، زندگی می کند؛ چنان که قرآن کریم فرموده است: «وجَعَلنا لَهُ نُوراً یمشِی بِهِ فِی النّاسِ».2

 انسان به سیر بصیرت، راه را از بی راهه و حقیقت را از امر غیرحقیقی، باز می شناسد و نیز درگرفتن اطلاعات و داده ها، درست گزینی می کند و نیز در ارائة نظر و رأی، درست گویی می کند و به فرمودة امام علی علیه السلام، آن که بصیرت و بینش نداشته باشد، رأی او، نادرست و بی ارزش است.3

بصیرت، نوعی به کارگیری عقل در مسیر هدایت انسان و استفاده از روشن گری آن است. قرآن کریم با ترغیب به بینا کردن دل ها با نور عقل، آنهایی را که از این نیرو استفاده نمی کنند، کوران واقعی معرفی می کند. خداوند می فرماید: آیا در زمین سیر نمی کنند؛ تا صاحب دل هایی گردند که بدان تعقل کنند و گوش هایی که بدان بشنوند؟ پس همانا چشم ها کور نمی شوند؛ بلکه دل هایی که در سینه ها جای دارند، کور می شوند.4

چه بی فایده است دیدة سر، هنگامی که دیدة دل، نابینا باشد. امام علی علیه السلام در این باره فرموده است: «هرگاه دیدة بصیرت، کور باشد، نگاه چشم، سودی ندهد».5

آن کس که دیدة بصیرت دارد، نگاه هایش به سوی خوبی ها کشانده شده، از بدی ها دور داشته می شود. دارندة بصیرت و بینش درونی، پیش از آن که در پی عیب های دیگران باشد، عیب های خود را می جوید و می بیند و از گناهان و خطاهای خود، دست می شوید. او می داند که دیدة کور داشتن، بهتر از دل کور داشتن است، بنابراین، دیده بر نارواها بسته، گوش را از شنیدنی های ناروا و پا را از رفتن به جایگاه های ناپسند و دست را از انجام کارهای ناشایسته و دل را از خطور گناه و اندیشه را از هر چه غیر خداست، پاک می کند. کسانی که با دیدة بصیرت به عالم و عالمیان می نگرند، از هر عاملی که موجب نابینایی دیدة بصیرت و کوری آن می گردد، پرهیز می کنند. اینان از غفلت ها و عوامل ایجاد غفلت، دوری می ورزند؛ زیرا امام علیعلیه السلام فرموده است: «دوام یافتن غفلت، موجب کوری بصیرت می گردد».6

کسی که بصیرت الهی نصیبش شده است، محبت دنیا را از دلش خارج می سازد. امام علیعلیه السلام فرموده است: «به خاطر دنیادوستی، قلب ها از نور بصیرت، کور گشته اند».7

پی نوشت ها:

1. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 158. 2. انعام، آیة 122. 3. غررالحکم و دررالکلم، ح 6548. 4. حج، آیة 46. 5. غررالحکم و دررالکلم، ح 9972. 6. همان، ح 5146. 7. همان، ح 4878.

14جمله کلیدی "درباره بصیرت" از رهبر معظم انقلاب...

 در سال 88 «ملت ایران از یک امتحان و از یک فتنه عبور کرد» 1389/8/26 [1]

و این یکی از مقاطع مهمِ رشد تاریخی ما است. «این معنایش فقط این نیست که حالا همه فهمیدند ملت ایران قوی است؛ بلکه معنای مهمتر آن این است که با این حرکت، با این قدرت بر عبور از فتنه و محنت، این ملت یک وضع جدیدی پیدا کرد؛ یک توانائی تازه‌ای در او به وجود آمد.» 1389/8/26 [2]

یکی از مهم‌ترین دستاوردهای ایستادگی در مقابل فتنه «افزایش بصیرت ملت» بود: «مردم در مقابل فتنه هم ایستادند. فتنه‌ی سال 88 کشور را واکسینه کرد؛ مردم را بر ضد میکروبهای سیاسی و اجتماعی‌ای که میتواند اثر بگذارد، مجهز کرد؛ بصیرت مردم را بیشتر کرد.» 1389/7/27 [3]

اما بصیرت چیست؟ چه ضرورتی دارد که از بصیرت برخوردار باشیم؟ و چگونه می‌توان به بصیرت دست یافت؟ در ادامه بر اساس بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهیم. بصیرت، قطب‌نماست قبل از هرچیز باید معنای بصیرت را فهم کرد: «بصیرت، نورافکن است؛ بصیرت، قبله‌نما و قطب‌نماست… در یک فضای تاریک، بصیرت روشنگر است. بصیرت راه را به ما نشان میدهد.» 1389/8/4 [4]

بصیرت عامل جلوگیری از «گمراهی» است: «بصیرت یعنی گم نکردن راه، اشتباه نکردن راه، دچار بیراهه‌ها و کجراهه‌ها نشدن، تأثیر نپذیرفتن از وسوسه‌ی خنّاسان و اشتباه نکردن کار و هدف.» 1390/10/19 [5]

بصیرت در واقع مجموعه‌ای از شناخت‌ها است: «بصیرت، روشن‌بینى. یعنى چه؟ یعنى شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ بصیرت است.» 1393/9/6 [6]

با بصیرت است که انسان فهمِ صحیحی از «حقایق» پیدا می‌کند: «بصیرت این است که انسان بداند، حقایق را درک کند، جایگاه خودش را، جایگاه کشورش را، جایگاه ملّتش را، جایگاه منطق انقلاب را، جایگاه آن خطّ مستقیم و صراط مستقیمی که امام در کشور ترسیم کرد؛ جایگاه اینها را بداند؛ این، بصیرت است.» 1394/9/4 [7]

بصیرت در واقع مجموعه‌ای از شناخت‌ها است: «بصیرت، روشن‌بینى. یعنى چه؟ یعنى شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ بصیرت است.» 1393/9/6

نکته‌ی مهم اینکه بصیرت در زمینه‌های گوناگون موضوعیت دارد: «بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راه‌های جلوگیری از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است.» 1388/7/15 [8]

اشتباهِ غیرقابل بخشش اما چه ضرورتی دارد انسانِ مسلمان از بصیرت برخوردار باشد؟ در پاسخ باید گفت عالم، عرصه‌ی درگیری و مبارزه‌ی «جبهه‌ی حق» علیه «جبهه‌ی باطل» است. در این صحنه‌ی درگیریِ حساس و سرنوشت‌ساز، انسان بی‌بصیرت در واقع «کور» است: «نداشتن بصیرت مثل نداشتن چشم است؛ راه را انسان نمیبیند. بله، عزم هم دارید، اراده هم دارید، امّا نمیدانید کجا باید بروید.» 1392/10/19 [9]

در این رویارویی اگر «بصیر» نباشیم در «تشخیص جبهه‌ها» به خطا می‌رویم: «بنده بارها این جبهه‌های سیاسی و صحنه‌های سیاسی را مثال میزنم به جبهه‌ی جنگ. اگر شما تو جبهه‌ی جنگ نظامی، هندسه‌ی زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهای بزرگ هست… عرصه‌ی سیاسی عیناً همین‌جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک‌وقت می‌بینید آتش توپخانه‌ی تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما به طرف قسمتی است که آنجا دوستان مجتمعند، نه دشمنان.» 1388/5/5 [10]

بدون بصیرت بزرگ‌ترین اشتباهات «در تشخیص جبهه‌ی حق از باطل» رُخ می‌دهد: «در ماجرای دفاع از دین، از همه‌چیز بیشتر، برای انسان، بصیرت لازم است. بی‌بصیرتها فریب می‌خورند. بی‌بصیرتها در جبهه‌ی باطل قرار می‌گیرند؛ بدون این‌که خود بدانند.» 1371/4/22 [11]

«اشتباههای کوچک، قابل بخشش است. آن اشتباهی که قابل بخشش نیست، این است که کسی جبهه‌ی حق را با جبهه‌ی باطل اشتباه کند و نتواند آن را بشناسد.» 1369/2/6 [12]

نکته‌ی مهم این است که: «اگر بصیرت نبود، همان ایمان ممکن است انسان را به بیراهه بکشاند. کسی که علم ندارد، بصیرت درست ندارد به آنچه پیرامون او دارد میگذرد، گاهی اوقات میشود که راه را عوضی طی میکند؛ همه‌ی نیروی او نه فقط هدر میرود، بلکه به کج‌راهه او را میرساند و میکشاند؛ پس بصیرت لازم است.» 1392/10/19 [13]

و تنها با بصیرت است که می‌توان از «فتنه»ها عبور کرد: «یک ملّتی که بصیرت دارد، مجموعه‌ی جوانان یک کشور وقتی بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند، همه‌ی تیغهای دشمن در مقابل آنها کند میشود. بصیرت این است. بصیرت وقتی بود، غبارآلودگی فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند.» 1388/7/15 [14]

به نماز اهمیت دهید...

ایت الله بهجت (قدس سره ) :عروج مومن است و عروج مستلزم قرب و القاء است .

سرمایه های سعادت آخرت و وسیله زندگانی روزگار های غیر متناهی نماز است.

همین که شما می گویید  اول این کار را بکنم بعد نماز بخوانم ،این خلاف است ؛نگویید این حرف را ،به نمازتان اهمیت دهید،اول نماز .

منبع :گام های سلوک /حسن قدوسی زاده ص 17

اولین احمد نام ؟

 

احمد پدر خلیل عروضی اولین کسی که در اسلام بعد از رسول اکرم با نام احمد نامیده شد . اصلش از قبیله اَزد فراهید

 بوداحمد نام اسلامی است که در جاهلیت کسی با آن نامیده نشده بود ،حتی در زمان رسول اکرم هم به احترام آن  

 حضرت کسی با آن نامیده نشد ،پس از آن بزرگور اولین کسی که با آن نامیده شد احمد بن عمرو ،پدر خلیل بود

منبع :

پیدایش اولین ها ؟عمران علیزاده/253

اولین کتاب در غریب القران ؟؟..

 

اولین کسی که در «غریب القرانّ»کتاب نوشت آبان بن تغلب بود ،سیوطی گوید : اولین کسی که در غریب القران کتاب

نوشت ابو عّبَیده مَعمَر مّثَنَی بود  ،ولی صحیح آن است که آبان بود چون آبان در سال 141 وفات نمود و ابو عبیده در سال

208بنابر این لا اقل شصت هفت سال آبان جلو تر بوده است .

منبع : پیدایش اولین ها /عمران علی زاده /ص168

تاسف سید بن طاووس

سید بن طاووس خطاب به فرزند خود و همه ی شیعیان می نویسد :

قول و عمل بسیاری از مردم ،از نظرهای فراوان با عقیده آنان مخالف اسـت؛

مثلا بارها دیده ام که اگر بنده ای  یا اسبی یا درهم و دیناری از آنان گم شود،سراپامتوجه آن می شوندو برای یافتن ان،نهایت کوشش را به کار می برند؛

اما ندیدم کسی برای تاخیر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) و عقب افتادن اصلاح اسلام و تقویت ایمان مسلمانان وقطع ریشه کافران وستمکاران به اندازه ی دلبستگی به این امور ناچیز؛ دلبسته باشد وبه اندازه ای که برای از دست دادن این چیز ها متاثر میگردد،متاثر باشد.

منبع:

کشف المحجة/ص206

نحوه تبریک وتسلیت گفتن در سیره امام علی (ع)

روش تبريك گفتن در تولد فرزند

وَ هَنَّأَ بِحَضْرَتِهِ رَجُلٌ رَجُلًا بِغُلَامٍ وُلِدَ لَهُ فَقَالَ لَهُ لِيَهْنِئْكَ الْفَارِسُ فَقَالَ [عليه السلام] لَا تَقُلْ ذَلِكَ وَ لَكِنْ قُلْ شَكَرْتَ الْوَاهِبَ وَ بُورِكَ لَكَ فِى الْمَوْهُوبِ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ .

و درود خدا بر او ، فرمود: (در حضور امام، شخصى با اين عبارت ، تولد نوزادى را تبريك گفت ” قدم دلاورى يكّه سوار مبارك باد”
چنين مگو ! بلكه بگو : خداى بخشنده را شكر گزار ، و نوزاد بخشيده بر تو مبارك ، اميد كه بزرگ شود و از نيكو كارى اش بهرمند گردي!.

روش تسليت گفتن

وَ عَزَّى قَوْماً عَنْ مَيِّتٍ مَاتَ لَهُمْ فَقَالَ [عليه السلام] إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَيْسَ لَكُمْ بَدَأَ وَ لَا إِلَيْكُمُ انْتَهَى وَ قَدْ كَانَ صَاحِبُكُمْ هَذَا يُسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِى بَعْضِ أَسْفَارِهِ فَإِنْ قَدِمَ عَلَيْكُمْ وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَيْهِ .

و درود خدا بر او ، فرمود: (مردمى را در مرگ يكى از خويشاوندانشان چنين تسليت گفت)
مْردن از شما آغاز نشده ، و به شما نيز پايان نخواهد يافت. اين دوست شما به سفر مى رفت، اكنون پنداريد كه به يكى از سفرها رفته ؛ اگر او باز نگردد شما به سوى او خواهيد رفت.

نقصان قطعه ای از زمین !

 

 

 

حکایت کنند که :مردی قطعه زمینی در مجاورت زمین شخص دیگری داشت وهر سال بخشی از زمین او را ضمیمه قطعه زمین خویش می ساخت

 روزی صاحب زمین اولی به دومی گفت : این نقصان و کاستی در زمین من از چه روی پدید می آید ؟که خدا می گوید (اََوَلَم یَروَا اَنا نَاتِی اَلارضَ نَنقّصّها مِن اَطرافِها) یعنی: آیا نبینند که ما در زمین در می آییم و از کناره های آن می کاهیم؟

اولی : پس این افزودنی در قطعه زمین تو از کجا پدید آمید ؟

دوم :(ذَلِک فَضلّ اللهّ یّو تیهِ مَن یَشاء)یعنی : این فضل خداوند است که آن را به هر که خواهد بدهد

اولی : آخر چرا مال تو افزون تر می شود و مال من نقصان می آید؟

دومی : ( یا اَیّهَا اَلذینَ آمنوا  لا تَسالّوا عَن اشَیاءَ اِن تّبدَلَکّم تَسّوکّم ) یعنی : ای کسانی که گرویده اید مپرسید از چیزهای که اگر برایتان آشکار شود نا خوشنود تان کند!

منبع:محاضرات الادباء /217/1

زمان توبه...؟

مثلی است که در آن آمده است: شخصی،  خاری بر سر راه مردم کاشته بود. به او می گفتند:

بیا این خار را بکن!آن مرد گفت : دیر نمی شود ،و هر بار که به او می گفتند،

میگفت ،دیر نمی شود و وعده ی آینده را میداد.

خار، رشد می کرد و ریشه می دوانید و تنه اش کلفت تر میشد.

خار کن هم ،سال به سال پیر تر می شد. و از نیرو یش کاسته می شد.

وی وقتی که خواست خار را بکند  نتوانست،هد چه زور زد ، درخت از ریشه در نیامد.

زمان توبه نیز بعد از انجام هر گناه است.

اگرگناه بماند،ریشه میدواندو گاهی غیر قابل جبران است.

منبع:

همان/ص391

 

 

 

چگونه هم صحبت خدا شد؟؟؟

 

خداوند به موسی  (علیه السلام)وحی کرد:

آیا میدانی چرا تنها تو را در میان بندگانم، کلیم (هم سخن) خود قرار دادم؟

موسی گفت: پروردگارا ! رازش چیست!

خداوند فرمود: من بندگانم را زیرورو کردم، کسی را در میان آنها متواضع تر از تو در پیشگاه خود ندیدم.

ای موسی! همانا تو هنگامی که نماز میگذاری،صورت خود را روی خاک می نهی!

منبع:

داستان های موضوعی/کاضم سعید پور/ص85

 

موقع برگشتن خانه ام را گم می کردم

ملا صالح مازندرانی از علمای بنام ومعروف فرمود:(من در پیشگاه خداوند بر طلاب حجت هستم ، زیرا احدی از

من فقیر تر نبود :به طوری که زمانی قدرت تهیه چراغ برای مطالعه نداشتم ودر حافظه و استعداد ،کسی

فراموش کارتر از من نبود . هر زمانی که من از منزل خارج می شدم ،در موقع برگشتن خانه ام را گم می

کردم و اسامی فرزندانم را فراموش می کردم ودر سن 30 سالگی شروع به تعلیم (تعلم)حروف

تهجی(الفبا)نمودم : ولی با پشتکار و همت زیاد خداوند بر من منت نهاد و تحصیل علم نمودم.

منبع مجله نامه جامه /شماره 29

کفاره گناهان...؟

 

پیامبر(صلی الله وعلیه وآله ) فرمودند: برتوبادخواندن قرآن زیرا خواندن آن کفاره گناهان است و پرده ای در برابر آتش  وموجب ایمنی از عذاب.

فرزندم! ازخواندن قران غافل مباش، زیرا قرآن دل را زنده می کند و از فحشا وزشتکاری و ستم و گناه باز می دارد.

منبع:

میزان الحکمه /ج 10/حدیث 16503

محاسبه نفس!

شخصی به نام، توبه بیشتر اوقات شب وروز از نفس خود حساب می کشید. روزی وی حساب کرد ودید شصت

سال از عمرش گذشته است. آن را به روز حساب کرد و دریافت مدت 21500روز از عمرش گذشته است سپس

با خود گفت که( وای بر من! حتی اگر فقط روزی یک گناه کرده باشم ،خدای خود را در حالی دیدار می کنم که

بیشتر از 21000گناه مرتکب شده ام ).این سخن را با خود گفت و آه از دل برکشید بی هوش بر زمین افتاد و ازدنیا رفت

 

منبع :

تفسیر نمونه /ج 24/ص465

 

 

دو نعمت بزرگ؟؟...

 

از عابدی پرسیدند : در چه حالی /گفت : میان دو نعمت : رزقی فراوان و گناهی پوشیده

منبع :حکایت وحکمت/ حسین دیلمی /ص193

ترک گناه زمینه انجام خوبی ها !!!....

 

گر گناه انجام نشود قطعا ثواب وارد صحنه خواهد شد ،وقتی ما وجودتان را آلوده نکنیم خود به خود در

کارها و افعال شایسته وارد می شویم . در جملات بزرگان آمده است که نفس کشیدن ما ذکر (هو) است که

از دهان بیرون می آید . همه موجودات ذکر دارند .انسان هم ذکر دارد بزرگ ترین ذکر و اشاره به حضرت

حق ، همان ذکر (هو)و (هو)است که خدا آن را بدون زحمت در اختیار انسان گذاشته است ، پس باید دقت

کنیم که این ذکر شریف را خراب نکنیم.فر موده اند :آه کشیدن مریض ،عبادت است ،زیرا در روایت آمده

است که (آه)از نام های مقدس خداست . پس می بینیم که چگونه حتی در وقت سکوت نیز در حال انجام کار ثواب هستیم.


منبع :پرده نشین/ آیته الله العظمی بهجت/ ص 51

یک قدم تا خدا...

عارفی را پرسیدند:(از اینجا تا به نزد خدای منان چه مقدار راه است ؟)

فرمود:«یک قدم»

گفتند:(این یک قدم کدام است؟)

فرمود:«پابگذار روی خودت».

 

منبع

موعظه خوبان/ حسین  ترابی و سید علیرضا ادیانی

شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن...

 

حاجب شاعری بودکه به اهل بیت علیه السلام ارادت داشت.از این رو،شعری گفت که یک بیتش این بود : 

حاجب اگر محاسبه حشر با علیست       /       من ضامنم،هرانچه خواهی گناه کن.

 

شب امیر المومنین(علیه السلام)را در خواب دید.درعالم رویا حضرت فرمودند:(شعرت دوتا ایراد داره :اول اینکه گفتی:اگر محاسبه حشر با علیست .باید میگفتی:یقین محاسبه حشر با علیست.

دوم اینکه چرا گفتی:من ضامنم،هر انچه  توخواهی  گناه کنّ.باید میگفتی:شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن).این قضیه و خواب صحت داشته باشد یانه، مضمون صحیح است. ما نبایدبه محبت اهل بیت (علیه السلام) مغرور بشیم و گناه را کوچک بشماریم.

 

منبع

فرازی از سخن حجت الاسلام والمسلمین عالی 1390/8/22

بهشت برسه کس حرام است...

پیامبر کرم (صلی الله علیه وآله وسلم)می فرماید:

بهشت برسه کس حرام است :سخن چین،کسی که غیبت می کند،وکسی که دائم الخمر باشد.

غیبت کننده در صورتی که توبه کند وتوبه اش نیز پذیرفته شودباز هم آخرین کسی است که وارد بهشت می شود.

خداوند به موسی بن عمران (علیه السلام )وحی فرستاد که غیبت کننده اگر توبه کند آخرین کسی است که وارد بهشت می شود.

منبع:

وسائل الشیعه /ج 8/ص 599

عصر جمعه...

 

از عارف فرزانه، آیت الله کشمیری(ره) سوال شد:«چرا خیلی ها می گویند عصر جمعه و شب شنبه، غمگین است؟»

ایشان در جواب فرمودند:« چون روز جمعه روز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) است و اعمال شیعیان را می نگرد، محزون می شود. او صدر{و اصل} است؛ پس مشتقات او هم به حزن او محزون می شوند».

(روح و ریحان، ص127)

آیت الله بهجت(ره) در زیارت حضرت غایب(عجل الله تعالی فرجه شریف) وارد شده است« السلام علیک ایها المهذب الخائف؛ سلام بر تو ای پیراسته بیمناک»، با این که اگر انسان خائن باشد، باید خائف باشد، و شخص مهذب و بی گناه و پاک، از کسی بیم ندارد؛ ولی آن حضرت با آن حریم پاک، از اظهار{آشکار کردن} خود، خائف است. بنابراین از گناه ما و بخاطر اعمال ماست که ان حضرت، هزار سال در بیابان ها دربه در و خائف است.

(در محضر بهجت،ج2، ص44)

عمری است که از حضور او جا ماندیم / در غربت سرد خویش تنها ماندیم

او منتظر است تا که ما برگردیم / ماییم که در غیبت کبری ماندیم

 

بهترین دوربین مدار بسته جهان...

به مغازه خواربار فروشی رفتم؛ دیدم بالای در مغازه نوشته است؛ این مغازه به دوربین مدار بسته مجهز است. موقع حساب کردن، نگاهی به سقف و گوشه و کنار انداختم؛ ولی هیچ اثری از دوربین ندیدم. گفتم:«این دوربین مدار بسته را کجا نصب کردید؟» فروشنده به قاب بالای سرش اشاره کرد که روی آن، کلمه“الله” نوشته شده بود و گفت:« این بهترین دوربین مدار بسته جهان است. نوشته من هم برای یاداوری به خودم و مردم می باشد که بدانیم همیشه یک نفر اعمال ما را زیر نظر دارد و او خداوند است».

راستی ما به حاضر و ناظر بودن خدا بیشتر ایمان داریم یا دوربین مدار بسته؟ از کدام بیشتر حساب می بریم ومقابل کدام بیشتر مراقبیم؟

قران کریم می فرماید:«الم یعلَم باَن الله یری؛ آیا انسان ندانست که خداوند{در همه حال، اورا} میبیند؟»(سوره علق:14).

اشک تاریخ برایت می ریزد...!

ای زن غربی که به تاراج رفته ای ! به چه سر نو شت بدی گرفتار آمدی!

اشک تاریخ برایت می ریزد که چه تنها و غریب افتاده ای :

افسوس که خورشید وجودت در پس کوهها ی غم و وحشت در شفقی خونین غروب کرده است وغم فروریختندیوار ارزش هایت مغرب زمین را به غمکده ای وحشتناک مبدل ساخته است .

که تو را در آن دفن کرده اند و گفتار های پلید بر جسم بی جانت دندان تیز کرده اند .

آه که زن مغرب زمین ،از میان رفت و شیرازه سنگر منزلش از هم فرو پاشید و دیگر این مو جودات مسخ شده فرزندان گذشتگان خود نیستند

خدایا دنیا را با ظهور ولیت به پایان بر ،که زمین با همه بزرگی که دارد تنگ شده است .

و نفس ها به سختی می زند .

آمین یا رب العالمین

منبع:

حجاب در عصر ما /محمد رضا اکبری /ص 119

به آنها هدیه دهید...

پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله)فرمودند :

 مردگانتان را که درقبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید.

منبع:

نوار الهدایه ص 115

رسالت حوزه در دوره کنونی بسیار دشوار است...!

آیت‌الله صافی گلپایگانی گفت: مسوولیت‌های بزرگی برعهده روحانیت است که این مسوولیت‌ها در زمان‌ها و شرایط گوناگون چند برابر بوده و مضاعف شده است.

این مرجع تقلید در نشست دوره‌ای اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم که در دفتر این مرجع تقلید برگزار شد، اظهار کرد: امیدوارم همه طلاب و اساتید مشمول عنایات خاص حضرت ولیعصر (عج) باشند.

او اظهار کرد: امیدوارم همه بتوانیم در این زمان و اوضاع و احوالی که وجود دارد، وظایف خود را به خوبی انجام دهیم، مسولیت‌های بزرگی برعهده روحانیت است که این مسوولیت‌ها در زمان و اوضاع گوناگونی چند برابر بوده و مضاعف است.

این مرجع تقلید با بیان این‌که وجود جریان‌های گوناگون و احوال کنونی وظیفه و تکلیف ما را زیاد می‌کند، ادامه داد: باید به‌گونه‌ای عمل کنیم که خوشنودی امام زمان (عج) فراهم شود، روحانیت موظف به ارائه خدمات است و امیدوارم همه در علم و عمل و نیل به مقامات بالا، موفق باشند.

وی ادامه داد: افتخار می‌کنیم که حوزه‌های علمیه به جامعه خدمت‌رسانی می‌کنند، خدماتی که در حوزه هم انجام می‌شود، اسباب خرسندی و خوشحالی است، همه در سایه امام زمان (عج) باید به مراتب بلند علم و عمل برسیم.

آیت‌الله صافی گلپایگانی با بیان این‌که باید به‌گونه‌ای عمل کنیم که دشمنان اسلام منکوب شوند، گفت: حوزه و روحانیت آن‌گونه که شایسته است، باید در برابر دشمنان عرض اندام و آن‌ها را محکوم کنند.

او افزود: باید قدر علمای بزرگی را که در حوزه‌های علمیه بودند، بدانیم، آن‌ها تلاش‌های بسیاری کردند که باید قدردان باشیم. این حوزه و این مجلس اسباب افتخار برای همه ماست.

منبع:

http://www.shahrekhabar.com/cultural/14823981607295

با سه خصلت محبوب خالق شویم

 

امام صادق [علیه السلام]فرمود: خدای متعال به موسی وحی کرد:

بندگان من با هیچ خصلتی محبوب تر از این سه خصلت، به من تقرب نمی جویند.

موسی گفت: پروردگارا آنها کدامند؟

فرمودند: ای موسی! بی رغبتی به دنیا وخودداری از گناهان و گریستن از ترس من.

 

 

منبع:سخنان قدسی/موسسه الامام الهادی ص77

 

چشمی که نتواند قران بخواند،نمی خواهم .

 

از جمله ویژگی  های حضرت امام خمینی (ره)این بود که همواره مقید بودندکه قران را از رو تلاوت کنند .یکی از

نزدیکان ایشان در این باره نقل میکند ک نجف که بودیم ،آقا چشمشان ناراحت بود دکتر امد وچشم ایشان رادید

وگفت :شما چند روز قران نخوانید واستراحت کنید .امام یکدفعه خندیدند وگفتند دکتر من چشمم را برای قران

خواندن میخواهم چه فایده ای دارد اگر چشم داشته باشم وقران نخوانم ؟ شما یک کاری بکنید که من نمی

توانم قران را بخوانم…

منبع:موعظه خوبان /سید علیرضا ادیانی ص 234

همه چیز که شما می خوایید در یک حدیث!!!

امروز استاد مبادی گفت نفری یه حدیث برای پیامبر بگین و درباره اش صحبت کنین…

زنگ تفریح خورد و همه دنبال یه حدیث و…..نمیدونم چرا!؟ولی یه لحظه به مغزم خطور کرد که منم برم سر کمد فرهنگی!!!دنبال چیز دیگه ای بودم ولی چشمم خورد به یه سری کارت هایی که توش نکته هایی نوشته بود! با خودم گفتم شاید یه حدیثی هم باشه!!!از قضا سه تا حدیث پیدا کردم از پیامبر که خیلییییییییییییی قشنگ بودن! ولی دلم یه جوری شد….

چند روز بود دنبال آرامش بودم شدیدا!!!دنبال یه حرف کاربردی یه کاری که باعث شه واقعا خدا ازم راضی باشه!

بخصوص وقتی از پیامبراکرم شنیده بودم که انقدر ایشون رحمة للعالمینن که به خدا میگن روز محشرنزار گناه امتم رو مردم ببینن!!!ودر جواب خدا میفرماید: تو پیامبر رحمتی اینو میگی ومن ارحم الراحمینم….حتی نمیزارم تو هم گناه بندهامو ببینی….این شد که شرمنده بودم و خلاصه می خواستم که خدا ازم راضی باشه میدونستم یه سری کارا به خدا نزدیکم میکنه اما دنبال یه حرف از یه عالمی بودم که بیشتر قانعم کنه….!تا اینکه روی یکی از اون کارتا یه حدیث بسیییییییار زیبا از پیامبر دیدم:

اولش شرمنده بودم احساس کردم همین الان پیامبر داره نگهم میکنه…ولی با تاسف…

شرمنده بودم که این همه مناسبت گذشت و میلاد پیامبر(صلی الله علیه و اله) تموم شد ولی قشنگ نرفتم دنبال چندتا حدیث از پیامبر(صلی الله علیه و اله) که راجبش فکر کنم و….مثلا طلبه هم هستم!

خلاصه یه حدیث ساده و بسیار زیباکه همه چیزهایی که یه ادم مومن بخواد توش هست:

ای سلمان توصیه میکنم تورا به قرائت قرآن، که همانا قرائت قرآن کفاره گناهان، پوشاننده از آتش دوزخ و پناهگاهی است بر عذاب خدا، برای خواندن هر آیه ثواب100 شهید نوشته می شود و برای هر سوره ثواب یک نبی عطا می گردد، برای قاری رحمت الهی نازل شده و ملائکه برای او استغفار می کنند و خدا از او راضی می گردد…*

*بحار الانوار/ج89/ص17-18

به قلم افسر جوان فضای مجازی

عقربی که پنج نفر را می خورد...

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: در روز قیامت، از داخل جهنم عقربی خارج می شود که سر آن عقرب در آسمان هفتم است و دُمش در ته زمین و دهانش هم از مشرق تا مغرب است.

آن عقرب می گوید : «أَینَ مَن حارَبَ اللهَ و رَسُولَه؟» ؛ آنهایی که با خدا و پیامبر خدا جنگ داشتند کجا هستند؟

جبرئیل فرود می آید و می پرسد: «چه کسانی را می خواهی؟ مقصودت از کسانی که با خدا و پیامبر خدا در جنگ بودند چه کسانی است؟»

عقرب می گوید: آنها پنج نفرند و من می خواهم آنها را ببلعم:

اول: تارِکُ الصَّلوة:

آن کسی که بی نماز از دنیا رفته است، مخصوصاً اگر منکر هم بوده و نماز را قبول نداشته که دیگر هیچ! این عقرب می گوید من ارادۀ تارک الصلوة را دارم. او با خدا و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جنگ بوده است.

دوم: مانِعُ الزَّکاة:

کشاورزی که گندم داشته اما زکاتش را نمی داده، گاو و گوسفندش در حد نصاب بوده زکات نمی داده، طلا به میزان بیست مثقال داشته زکاتش را نمی داده، این عقرب می گوید: من به دنبال کسانی هستم که در دنیا زکات نمی دادند.

سوم: آکِلُ الرِّبا:

کسانی که نزول می خوردند. در زمان ما هستند کسانی که پول می دهند و نزولش را سر ماه می گیرند. چه قدر گناه دارد.

چهارم: شارِبِ الخَمر:

کسانی که شراب می خورند، چهارمین گروهی هستند که آن عقرب به دنبالشان هست.

پنجم: قَومٌ یُحَدِّثُونَ فِی المَسجِدِ حَدیثَ الدُّنیا:

مردمی که در مسجد می نشینند و به جای اینکه مباحثه کنند، درس بخوانند، دعا بخوانند، حرف آخرت و مسائل شرعی و قرآن و مفاتیح بزنند، از دنیا صحبت می کنند: امروز دلار چند بود؟ طلا مظنه اش چه قدر بود؟ شنیده ام بالا رفته؟! این حرف ها جایش در مسجد نیست. آن عقرب به دنبال کسانی است که در مسجد از دنیا حرف بزنند.

برگرفته از کتاب در محضر آیت الله مجتهدی

چگونه خود را از آتش جهنم نجات دهیم ؟.......

 از جمله آثار جلوه گری و بی حجابی زنان کیفر آخرتی دارد  زیرا حجاب  های ناقص یا آشکار کردن آرایش و زینت  ها در نزد نامحرم و جلوه گری با لباس های نازک ، تنگ ، مدل های مخصوص  ویا رنگ های مهیج و جالب توجه نامحرم از جمله  گناهان کبیرهای هست  که بر آن وعده عذاب  دادخ شده است . چه این که بی حجابی نفوذ بارزی از گناهان جنسی است که به بسیاری از گناهان  دیگر دامن می زند

پیامبر اکرم ( صل الله علیه واله و سلم ) فرموده است : زنی که با موهایش بر جهنم آویزان می شود کسی است  که موهای خودرا از نا محرم نمی پوشاند

 رسول خدا ( صل الله علیه واله وسلم )فرمود : (در معراج ) زنی را دیدم که آتش از او زبانه می کسید زیرا خود را برای مردم آرایش می کرد

ودر حدیث دیگری بیان  فرموده است : دو گروه از اهل آتشند که من آن ها را ندیدم :گروهی که تازیانه هائی همانند دم گاو دارند و به انسان ها می زنند و زنانی که در عین پوشیدگی برهنه اند  لباس های نازک وتنگ وبدن نما می پوشند  هوسباز ودلفریبند . موهای آن ها همانند کوهان  شتر جلوه گر است اینها وارد  بهشت  نمی شوند و بوی آن را هم استشمام  نمی کنند  اگر چه بوی آن از مسیر دور استشمام  شود

امام باقر (علیه السلام ) فرمودند : گفتگوی مهیج با زنان از کمینکاه های شیطان است .

و در حدیث دیگری فرمودند :  برای زن جایز نیست که لباس های خود را به هنگام خروج از منز ل خشبو کند . خوشبوئی زن  برای غیر شوهرش به اندازهای مذموم است که سبب نوعی حدث در وجود زن می گردد که تنها با انجام غسل آلودگی آن رفع می گردد .

 امام صادق (علیه السلام ): هر زنی که برای غیر شوهرش  خود را خوشبو کند خدا وند نمازش را نمی پذیرد تا از خشبوئی خود غسل کند  البته مراد از عدم قبولی نماز کاهش ارزش آن است و فقها به استحباب چنین غسلی فتوا دادند .

خانم ! ارزش تو بالا تر از آن است که وجود خود را چراگاه  چشم های گرسنه سازی و آخرت را به پای هوس های  زود گذر ریزی از خدا بترس که آتش آخرت از آتش دنیا سوزانی تر و شعله های آن از شعله های شهوت فروزان تر است

مبنع :حجاب در عصر ما /محمد رضا اکبری /ص 147

رسول برگزیده به نقل از امام علی(ع)

 

 

 

 

 

 

 

شهادت می دهم که محمد(صلی الله علیه و اله و سلم) بنده و فرستاده و برگزیده خدا از میان انسان هاست. پیامبر برای تشریح حقائق آیین الهی انتخاب، و به ارزش های ویژه اخلاقی گرامی داشته شد. او را برای رساندن رسالت های کریمانه اش برگزید، نشانه های هدایت به وسیله او آشکار و تاریکی های جهل و گمراهی با نور هدایت او از میان رفت…

منبع:

خطبه178/ 5-4

 

فرشته ای از فرشته ها...!

 

ارزش عفت و پاکدامنی…

پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگ تر از پاداش عفیفِ پاکدامنی نیست که قدرت بر خدا گناه دارد و آلوده نمی گردد.

همانا عفیفِ پاکدامن، فرشته ای از فرشته هاست…!

منبع:

نهج البلاغه/محمد دشتی/ترجمه531حکمت ها/حکمت 474

 

اکثریت اهل تسنن موافق مهدویت هستند...

 

حجت الاسلام و المسلمین رضا ایمانی، استاد حوزه و دانشگاه به مناسبت هفته وحدت به مباحث اعتقادی اهل تسنن پیرامون امام زمان (عج) پرداخت و اظهارداشت: یک گروه بسیار اندکی در میان اهل سنت وجود دارد که با نام «منکران یا مخالفان مهدویت» شناخته می شوند و چهره های شاخص آنها؛ ابن خلدون و احمد امین هستند و این ها، مسئله مهدویت را بطور کامل انکار می کنند و احادیث را رد می کنند.

اکثریت اهل تسنن موافق مهدویت هستند
وی با اشاره اینکه در مقابل این گروه اندک، اکثریت اهل تسنن موافقان مهدویت هستند، تصریح کرد: این طیف از اهل تسنن نیز به دو دسته تقسیم می شوند، یک گروه در ضمن اشتراکاتی در این مبحث با شیعیان، اختلاف نظرهایی نیز دارند.

۱۴ اشتراک نظر شیعیان و اهل تسنن پیرامون مهدویت
ایمانی با اشاره به اینکه ۱۴ مورد اشتراکی میان شیعیان و اهل تسنن در باب مهدویت وجود دارد، افزود: اولین مورد، اشتراک، اعتقاد به مهدویت است بطور مثال شیخ محمد صفایینی از علمای اهل سنت در کتاب «لوامع الانوار» جلد دو صفحه ۸۴، آورده است که « الایمان بخروجه المهدی واجب؛ یعنی ایمان به خروج امام زمان(عج) واجب است» پس این افراد، اعتقاد به خروج حضرت(عج) را واجب می دانند.

این کارشناس ارشد مهدویت ادامه داد: مرکز فرهنگی وهابیت که در میان اهل تسنن، با شیعیان به مبارزه می پردازد و تکفیر می کند، در سال ۱۹۷۶، در مورد مهدویت در قالب مرکز رابطه العالم الاسلامی آورده است که « فإنّ الاعتقاد بظهور المهدی یعتبر واجباً على کل مسلم یعنی اعتقاد به خروج حضرت مهدی(عج) واجب است بر هر مسلمانی» یعنی وهابیت هم مانند دیگر فرق اهل تسنن اعتقاد به مهدویت را واجب می دانند.

اعتقاد اهل تسنن به غیر قابل انکار بودن احادیث مهدوی
وی با اشاره به اینکه اهل تسنن به تواتر اخبار و روایات مهدویت اعتقاد دارند، افزود: آنان معتقدند روایات مهدویت همچون واقعه غدیرخم و حدیث ثقلین متواتر است یعنی سندش توسط افرا بسیاری نقل شده است و امکان رد و انکار وجود ندارد.

ایمانی با اشاره به اینکه اهل تسنن نیز معتقدند که دعوت امام زمان(عج) جهانی خواهد بود، تصریح کرد: آنان هم به نزول حضرت عیسی(ع) و اقتدایش به حضرت مهدی(عج) ایمان دارند و همچنین به «خسف بیداع» به عنوان یکی از نشانه های ظهور اعتقاد دارند.

«خسف بیداع» یکی از نشانه های حتمی ظهور
این استاد حوزه و دانشگاه اضافه کرد: «خسف بیداع» یکی از نشانه های ظهور است، بدین صورت که سفیانی زمانی که بنای مقابله با امام زمان(عج) را می کند، در سرزمینی به نام «بیداع» بین مکه و مدینه، سپاهش در زمین فرو می رود که اهل تسنن نیز به وقوع این حادثه ایمان دارند.

لقب منجی آخرالزمان، مهدی است
وی ششمین وجه اشتراک شیعیان و اهل تسنن در باب مهدویت را اعتقاد به لقب «مهدی» توصیف کرد و گفت: آنان نیز معتقدند لقب منجی آخرالزمان، مهدی است و همچنین به امداد الهی خداوند به ایشان هم معتقد هستند که موجب نصرت حضرت(عج) و یاران ایشان می شود.

ایمانی با بیان اینکه اهل تسنن نیز به طلوع خورشید از مغرب به عنوان یکی از نشانه های ظهور ایمان دارند، ابراز کرد: این واقعه البته مشخص نیست که نماد است یا بصورت واقع اتفاق خواهد افتاد و در روایات مطرح شده است و کتابی نیز تحت عنوان «خورشید مغرب» پیرامون آن تالیف شده است.

اعتقاد اهل تسنن به اینکه مهدی موعود(عج) از نسل حضرت زهرا(س) است
مدیر موسسه فرهنگی و هنری «عطر انتظار» خراسان شمالیبا بیان اینکه اهل تسنن نیز معتقدند که مهدی موعود(عج) از نسل حضرت زهرا(س) است، افزود: آنان هم اعتقاد دارند که حضرت مهدی(عج) از فرزندان پیامبر(ص)، امیرالمومنین امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) است و نسبت به مشخصات ظاهری نیز هم عقیده با شیعیان هستند.

وی با اشاره به اینکه با اشاره به اینکه اهل تسنن نیز به فراوانی نعمت در عصر امام زمان(عج) اعتقاد دارند، افزود: آنان نیز به بیعت میان رکن و مقام با امام زمان(عج) اعتقاد دارند و همچنین معتقدند ایشان عدالت و قسط را در سراسر عالم پراکنده می کند و در نهایت معقتدند که امام عصر(عج) هم نام و هم کنیه با پیامبر(ص) است یعنی نام ایشان «محمد» و کنیه اش «ابوالقاسم» است.

مهدویت موضوعی وحدت آفرین میان شیعیان و اهل تسنن
ایمانی با بیان اینکه موضوع مهدویت امری وحدت آفرین میان اهل تسنن و شیعیان است، گفت: می توان با تاکید و تبلیغ روی مباحث مشترک، وحدت میان مسلمانان را تقویت کرد، فرضا با تاکید بر وجوه اعتقادی و حتی دیدگاه وهابیت، می توان این مهم را به وجود آورد.

این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: ابن تیمیه که ریشه عقاید وهابیت به وی برمی گردد و بسیاری از اخبار و روایات شیعیان، پیرامون ائمه(ع) را تضعیف می کند، در بحث مهدویت، روایات را می پذیرد.

وی در پایان گفت: باید برای کار پیرامون مباحث مهدوی، برروی موارد اشتراکی میان اهل سنت و شیعیان سرمایه گذاری کرد تا موجب ایجاد وحدت شود.

منبع:

http://www.jamnews.ir/detail/News/744356?sk=1

 

 

جهل،،،راهش تغییر نمیکند!!!

مردی مسلمان همسایه ای کافر داشت…!!!

هر روز و هر شب، همسایه ی کافر را لعن ونفرین میکرد…!!!

خدایا…جان این همسایه کافر رابگیر و مرگش را نزدیک کن…طوری که مرد کافر میشنید…!!!

زمان گذشت وآن فرد مسلمانی که نفرین میکرد خودش بیمارشد…!!!

دیگر نمیتوانست غذا درست کند…ولی غذایش در کمال تعجب سر موقع درخانه اش حاضر میشد…!!!

مسلمان سر نماز میگفت:خدایا ممنونم که بنده ات رافراموش نکردی،غذای مرا درخانه ام حاضر وظاهر میکنی و لعنت برآن کافرخدانشناس که تورا نمیشناسد…!!!

روزی از روزها که میخواست برود و غذارا بردارد،دید این همسایه کافر است که برایش غذا می آورد…!!!

از آن شب به بعد مردمسلمان قصه ی دیگری سرنماز میگفت:خدایا…ممنونم که این مرتیکه شیطان را وسیله کردی که برای من غذا بیاورد…!!!

من تازه حکمت تورا فهمیدم که چرا جانش رانگرفتی…

نتیجه:«جهل،امری ذاتی است که با هیچ صراطی،راهش تغییر نمیکند»

منبع:حکایت گلستان سعدی

رازنماز؟

 

شبی که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به معراج رفت به درگاه خداوند عرض کرد:پروردگارا!در این شب،به شادمانی شگفتی دست یافته ام،این شادمانی را بر من افزون فرما و راهی نشانم ده که همواره چنین باشم.

خدای متعال او را به نماز فرمان داد وفرمود:(یا محمد المصلی یناجی ربه) ای محمد! نمازگزار با خدایش سخن می گوید و راز و نیاز می کند.

منبع:حکایت وحکمت/حسین دیلمی/ص 57

سلامت قلب....

 

خدا در وصف روزروز قیامت می فرماید:روزی است که نه مال برای انسان سودمند است ونه پسران اما کسی که با دلی پاک از شرک و گناه نزد خدا آمده است قطعا از آن پاکی بهره خواهدبرد.رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) فرمود: خدا به چهره ها واموالتان نمی نگرد بلکه به دلها وکردارتان می نگرد…

منبع:سوره شعرا/آیات 88تا89

 

عشق، زپروانه بیاموز!...

 

یکی از شاگردان شیخ، از قول ایشان نقل می کند که فرمود:

شبی من، گرم او و مشغول مناجات، تضرع و راز و نیاز با معشوق بودم دیدم پروانه ای آمد دور چراغ(گردسوز های سابق)، هی گردش کرد تا یک طرف بدن خود را به چراغ زد و افتاد؛ اما جان نداد.!

با زحمت بسیار، مجددا خود را حرکت داد و امد و آن طرف بدنش را به چراغ زد و خود را هلاک کرد پس از این جریان به من الهام کردند:«فلانی! عشقبازی را از این حیوان، یاد بگیر. دیگر ادعایی در وجودت نباشد. حقیقت عشق بازی و محبت به معشوق، همین بود که این حیوان انجام داد.»

من از این داستان عجیب درس گرفتم و حالم عوض شد.

منبع:

کیمیای محبت/محمدی ری شهری/ص150

 

راه رسیدن به حقیقت توحید...؟

 

سوال اساسی این است که: انسان، چگونه می تواند از خود شرک زدایی کند؟، و با شکستن بت نفس، ریشه شرک پنهان و آشکار را در وجود خود بخشکاند و به زلال توحید ناب، دست یابد؟؟؟

پاسخ جناب شیخ رجب علی خیاط این است که:

به نظر حقیر، اگر کسی طالب راه نجات باشد و بخواهد به کمال برسد و از معانی توحید، بهره ببرد باید به چهار چیز تمسک جوید:

اول: حضور قلب دائم؛

دوم: توسل به اهل بیت(علیهم السلام)

سوم: گداییِ شب ها

چهارم: احسان به خلق

منبع:

کیمیای محبت/محمدی ری شهری/ص142

بزرگترین دغدغه معلم دوست‌داشتنی همه ایرانیان!...

امروز سومین روزی است که حجت‌الاسلام محسن قرائتی، معلم دوست‌داشتنی همه ایرانیان، به خاطر عمل جراحی در بیمارستان بستری است.محبوبیت او نزد مردم ایران که پیش از این در نظرسنجی نمایشگاه قرآن کریم نیز به اثبات رسیده است، ما را بر آن داشت تا جستجوی بیشتری در زندگی و فعالیتهای محسن قرائتی داشته باشیم تا بلکه به علل اصلی آن پی ببریم.

این جستجو سبب شد تا به این نکته برسیم که این قاری و معلم قرآن، فعالیتهای قرآنی و تبلیغی خود را بر مدار «اخلاص» پیش می‌برد و به دنبال نتیجه‌ای به غیر از «حسن عاقبت» نیست.

قرائتی در کتاب خاطراتش می‌گوید: در سنین جوانى خدمت آخوند ملاعلى همدانى رسیدم و از ایشان سؤال کردم که «اگر شما بدانید دعاى مستجابى دارید چه چیز از خدا می‌خواهید؟ فرمود: اینکه خداوند من را بیامرزد. خیلى تعجّب کردم و تصور کردم که این عارف و عالم بزرگ چه خواهش و دعاى ساده‌اى دارد و حال آنکه در ذهن خودم دعاهاى بزرگ بزرگى می‌پروراندم، ولى الآن که بیش از 50 سال سن دارم با آن همه مسئولیّت و مطالعه و کتاب و رادیو و تلویزیون و… به این نتیجه رسیده‌ام که خواسته آن بزرگوار، یعنى عاقبت به خیرى، بزرگ‌ترین خواسته من نیز هست

او در بخش دیگری از خاطراتش به یک قرار با امام رضا(علیه السلام) اشاره می‌کند و می‌نویسد: «یک سال براى زیارت به مشهد مقدّس رفتم. در حرم با حضرت رضا(علیه‌السلام) قرار گذاشتم که من یک سال مجّانى براى جوانها و اقشار مختلف کلاس برگزار می‌کنم و در عوض امام رضا (علیهالسلام) نیز از خدا بخواهد من در کارم اخلاص داشته باشم.

مشغول تدریس شدم، سال داشت سپرى می‌شد که روزى همراه با جمعیّت حاضر در جلسه از مسجد بیرون می‌آمدم، طلبه‌اى که جلو من راه می‌رفت نگاهى به عقب کرد، با آنکه مرا دید، به راه خود ادامه داد! من پیش خود گفتم: یا به پشت سر نگاه نکن یا اگر مرا دیدى تعارف کن که بفرمایید جلو! ناگهان به یاد قرار با امام رضا (علیه‌السلام) افتادم، فهمیدم اخلاص ندارم، خیلى ناراحت شدم. با خود گفتم که قرآن در مورد اولیاى خدا می‌فرماید: «لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً»( انسان، ٩ ) آنان نه مزد می‌خواهند و نه انتظار تشکر دارند. من کار مجّانى انجام دادم، ولى توقّع داشتم مردم از من احترام کنند!

خدمت آیت‌اللَّه میرزا جواد آقا تهرانى رسیدم و ماجراى خود را تعریف کرده و از ایشان چاره‌جوئى خواستم. یک وقت دیدم این پیرمرد بزرگوار شروع کرد به گریه کردن، نگران شدم که باعث اذیّت ایشان نیز شدم، لذا عذرخواهى کرده و علّت را پرسیدم. ایشان فرمود: برو حرم، خدمت امام رضا (علیه السلام) و از حضرت تشکّر کن که الآن فهمیدى مشرک هستى واخلاص ندارى، من از خود می‌ترسم که در آخر عمر با ریش سفید در سنّ نود سالگى مشرک باشم و خود متوجّه نباشم.»

بی شک همین رویکرد مخلصانه این معلم و قاری قرآن است که سبب محبوبیت او در بین عموم مردم شده است.

یکی از مصادیق ملموس این اخلاص، در اختیار نهادن رایگان بیش از 90 عنوان کتاب در سایتش است. در حالی که او با شهرت و محبوبیتی که دارد، می‌توانست میلیونها تومان از قبل فروش این کتابها درآمد کسب کند…

منبع:

http://www.shahrekhabar.com/cultural/148154412043856

کسی که به پدرو مادرش نیکی میکند ...!؟

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

هنگامی که موسی پسر عمران (علیه السلام)با پروردگارش مناجات می کرد مردی را دید که در سایه عرش خدا قرار گرفته است،عرض کرد:پروردگارا! این کیست که عرش تو بر او سایه افکنده است؟خدای متعال فرمود: این کسی است که به پدرو مادرش نیکی میکند و برای سخن چینی قدم بر نمی دارد.

منبع

سخنان قدسی(2)/موسسه الامام الهادی/ص89

 

حساب عشق...

 

عشقی که نه عشق جاودانی است                بازیچه شهوت جوانی است

عشق   آینه    بلند    نور     است                شهوت ز حساب عشق،دور است

 

منبع:

گلستان کشمیری/سید یلی اکبر صداقت-63

چوپان مطیع

 

ابراهیم ادهم گفت :از کنار چوپانی  گذشتم ، به او گفتم:آیا اب یا شیری داری؟ گفت: کدام را میخواهی یا بیش تر دوس داری ؟گفتم :آب. ان گاه با عصای خود بخ سنگی کخ هیچ شکافی نداشت زد.آب از ان جوشید ،از آن نوشیدم. از برف سرد تر و از عسل شیرین تربود.در حیرت فرو رفتم . چوپان گفت:ابراهیم!تعجب مکن، اگر بنده مولایش را اطاعت کند، همه چیز به فرمانش در اید .

منبع

حکایت و حکمت/حسین دیلمی/ص54

 

خدا را امتحان کن؟.......

عارف فرزانه شیخ رجبعلی خیاط بر اثر مبارزه با گناه به مقاماتی رسید

که ره صد ساله را یک شبه طی کرد . او می گوید :در ایام جوانی دختری رعنا وزیبا از بستگان ،دلباخته من شد وسرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت ،با خود گفتم: رجبعلی !خداوند می تواند تو را خیلی امتحان کند،بیا یک بار تو خدا را امتحان کن !واز این حرام آماده ولذت بخش به خاطر خدا صرفه نظر کن .سپس به خداوند عرضه داشتم :خدایا !من این گناه را برای توترک می کنم ،تو هم مرا برای خودت تربیت کن.آنگاه دلیررانه همچون یوسف علیه السلام در برابرگناه مقاومت می کند وبه سرعت ااز دام خطر می گریزد ،این پرهیز از گناه موجب بصیرت و بینایی او می گردد . دیده برزخی او را روشن می شود و آن چه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند ،می دید و می شنید ، به طوری که چون از خانه خود بیرون می آمد ،بعضی افراد را به صورت واقعی  خود می دید وبرخی اسرار برای او کشف می شد.

منبع

حکایت و حکمت/حسین دیلمی /ص169

درجه شهادت ؟......

عایشه از رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم)  پرسید چه کسی به درجه ی شهیدان می رسد ؟

پیامبر فرمود:کسی که در هر روز بیست بار به یاد مرگ بیفتد

 

منبع

حکمت و حکایت/حسین دیلمی/ص75

بخاطر خدا دوست دارم!....

 

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) از کوچه ای عبور می کرد که کودکی به حضرت سلام کرد.

پیامبر پاسخ سلام او را داد و پرسید:

آیا مرا دوست داری؟ کودک گفت: البته که دوست دارم، شما رسول خدا هستی.

پیامبر فرمودند: مرا بیشتر دوست داری یا خدا را؟ کودک گفت: شما را هم بخاطر خدا دوست دارم!……

 

شاید سوال شما هم باشد!!!!

امیر مومنان علی(علیه السلام) فرمودند: از رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم) پرسیدم: چگونه خدای متعال را بخوانم

و با او مناجات کنم؟ فرمود با صدق و وفا.

عرض کردم: از خدا چه بخواهم؟ فرمودند: سلامتی«دین و دل و جان» در دنیا و آخرت

پرسیدم: برای نجاتم چه کنم؟ فرمودند: غذای حلال بخور و سخن راست بگو.

گفتم: وظیفه من چیست؟ فرمودند: اجرای دستورات خدا و رسول«انجام واجبات و ترک محرمات»

عرض کردم راحتی در چیست؟ فرمودند: رسیدن به بهشت.

منبع:

حکمت و حکایت/حسین دیلمی/ص139

م ع ا د...

 

کلاس شروع شده بود که معلم پرسید: بچه ها” انتظار فرج یعنی چه؟“  هر کس چیزی میگفت تا نوبت به

من رسید . گفتم : آقا اجازه ،یعنی معاد.  معلم گفت: معاد؟؟؟ توضیح بده ببینم! منظورت چیست؟!

رفتم پای تخته و این چنین نوشتم:  انتظار فرج یعنی:

<م>- معرفت معصوم

<ع>- عشق به عدالت

<ا>- امید به آیندهای روشن

<د>- داشتن روحیه تعهد و مسولیت پذیذی

                                                                                                                                                                    منبع:

امام روزگار ما/محمد میری

​بزرگترین وظیفه‌ى منتظران از منظر مقام معظم رهبری

بزرگترین وظیفه‌ى منتظران از منظر مقام معظم رهبری:

بزرگترین وظیفه‌ى منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پیوندهاى دینى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنین و همچنین براى پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانى که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت مى‌کردند، منتظران حقیقى بودند. کسى که وقتى کشور اسلامى مورد تهدید دشمن است، آماده‌ى دفاع از ارزشها و میهن اسلامى و پرچم برافراشته‌ى اسلام است، مى‌تواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانى که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را مى‌بازند و زانوانشان سست مى‌شود؛ کسانى که براى مطامع شخصى خود حاضر نیستند حرکتى که مطامع آنها را به خطر مى‌اندازد، انجام دهند؛ اینها چطور مى‌توانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسى که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینه‌هاى صلاح را آماده سازد و کارى کند که بتواند براى تحقق صلاح بایستد.

دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381

لطف حق

امام صادق (علیه السلام )از رسول خدا نقل میکند که فرمودند:خدای متعال فرمودکه:«هیچ بنده ای نیست که بخواهم او رابه بهشت در آورم مگر انکه او را به بیماری در بدنش مبتلا کنم ،اگر این کفاره گناهانش شد (به همین بسنده می کنم) وگرنه هنگام مرگش بر او سخت می گیرم تا در حالی نز دئ من آید که هیچ گناهی نداشته باشد ، سپس او را وارد بهشت میکنم.و هیچ بنده ای نیست که بخواهم او را وارد دوزخ کنم مگر انکه بدنش را به سلامت نگه دارم ،اگر این تمام مطالباتش در نزد من بود (به همین بسنده میکنم)و گرنه او را از بیم سلطان ایمن کنم،واگر این بس نبود در روزی اش گشایش دهم ،و اگر این نیز بس نبود مرگش را بر او آسان کنم تا در حالی نزد من بیاید که هیچ کار نیکی نزد من نداشته باشد ،سپس اورا داخل دوزخ کنم .

منبع

سخنان قدسی/موسسه االامام الهادی/ص291

نمونه ای از مهر الهی

عظمت شان خاتم انبیا محمد(صلی الله علیه و آله) از اینجا ظاهر می شود که از ابتدای بعثت تا لحظه آخر نفرین عمومی نکرد، چون رحمه العالمین بود، با اینکه اگر لب می جنبانید تمام مشرکین هلاک می شدند.

حتی آن روزی که آنقدر او را زدند که غش کرد و افتاد در حالی خون از سر و صورتش جاری بود به خدیجه خبر دادند که معلوم نیست دیگر محمد(صلی الله علیه و آله) را زنده ببینی، ملائکه آن روز به خدمتش رسیدند و حاجتش را خواستند به هیچ وجه تقاضای هلاکت مشرکین را نکرد بلکه دعایشان هم کرد<<اللهم اهد قومی>> خدایا قوم مرا هدایت فرما، و از این شگفت تر عذر خواهی هم از طرف آنان می فرماید که<<انهم لا یعلمون>> خدایا این ها نمی دانند که من فرستاده تو هستم، جاهلند تو بر آنها غضب مفرما.

این است نمونه ای از مهر الهی.

منبع:

استعاذه شهید دستغیب(ره)/استاد سید محمد هاشم دستغیب/ص146و147

همه غصه ی عالم به دل امام عصر(عج)...!


در حیرتم که چه نویسم؟روی سخنم با کیست؟

واما خدایااااا ماشاکی ایم….ماپیغمبر نداریم؟ ولیمونم غایبه ؟این صاحبنا؟؟؟

بدانیم… مولایمان کجاست ؟شاید هم اکنون در بیابانی است وسر به سجده اشک می ریزد وما را دعا میکند…. شاید چون علی (علیه السلام) سرش را در چاه کرده و اونقد بی کسه اقا….با چاه درد و دل میکند؟؟ شاید هم اکنون در کربلاست ..در بین الحرمین، نگاهی به پرچم سقا میکند و از آن طرف نگاهی به سیدلشهداء… اماااا این را میدانم که نزد ما نیست میدانی چرا چون خودمان نخواستیم… چون لیاقت میخواهد داشتنش شاید ما هنوز کوفی ماااانده ایم؟؟؟بیایید انتظارمان را با کمیل وندبه خواندن نشان دهیم نماز را اول وقت بخوانیم چرا که نماز گفت و گوی راز است و بر آوردن نیاز با هم صحبتی که در صحبتش ملالی نیست… نمیداانم… اما… اقا غریبه… گوشه ی دل رهبرو داریم نگاه میکنیم همه غصه ی عالم به دل امام عصره(عج)…

فرج اقا صلوات.

منبع:

دلنوشته یکی از طلاب مدرسه علمیه کوثر با اقتباس از شهید آوینی

خدا می داند.....

خدا می داند که من چه خطایی کرده ام که مهدی فاطمه چهره می پوشاند

خدا می داند که من چه خطایی کرده ام که مهدی فاطمه اشک در پرده غیبت می ریزد

خدا می داند که من چه خطایی کرده ام که مهدی فاطمه از برای توبه کردن برای من زانوهایش پینه بسته است

خدا می داند که من چه خطایی کرده که مهدی فاطمه زلف هایش سپید همچون دندان های مبارکش شده است

و خدا می داند که من چه خطایی کرده ام که مهدی این جمعه که نه جمعه ها شد که نیامد…!

اللهم عجل لولیک الفرج

منبع:

به قلم فاطمه تجری از طلاب مدرسه علمیه کوثر

فرشته ها هم می خندند؟!

 

حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) از جبرِِِِِِِِِِییل پرسید: آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرییل فرمود: بله.(یکی از جاهایی که فرشتگان می خندند)زمانی است که زن بی حجاب و بد حجابی می میرد وبستگانش او را در قبر می کذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می پوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان می خندند و می گویند: تا وقتی جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می کرد وبه گناه می انداخت(پدر و مادر و شوهر و سایر بستگان از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده است وهمه از دیدنش نفرت دارند، او را می پوشانند...!

منبع:

کیمیای توفیق/محمدحسن حاجی رحیمیان120 121

 

میخواهم تغییر کنم!!!

من نمی خواهم جهان را تغییر  دهم ،من نمی خواهم کشور را تغییر دهم.

من نمی خواهم شهر و خانواده ام را تغییر دهم ، من خودم را تغییر خواهم داد .

من خودم را برای بندگی تغییر خواهم داد، خودم را برای عزیزانم تغییر خواهم داد.

در این دنیایی که همه تنها هستند ،من خودم را تغییر خواهم دادتا تنهایی عزیزانم را بخرم.

و حتی برای لحظه ای تا عزیزانم آرامش را کنارم احساس کنند. ودر این راه از خدا کمک می خواهم

منبع:

دست نوشته معصومه صیادی/طلبه مدرسه علمیه کوثرعلی اباد کتول

احتجاج خداوند به یوسف بر جوان زیبا


امام صادق(علیه السلام):روز قیامت ،زنی زیبا آورده می شود که به خاطر زیبایی اش فریب خورده است. زن می گوید : خدایا!مرازیبا آفریدی وگرفتار شدم

مریم (علیه االسلام)،آورده می شودو گفته میشود:( تو زیبا تری یا این ؟او را زیبا قرار دادیم و فریفته نشد ).

و نیز مردی زیبا آورده شودکه به خاطر زیبایی اش فریفته شده ومی گوید :پروردگارا !مرا زیبا آفریدیو چنین ،گرفتار زنان شدم . دراین هنگام یوسف (علیه السلام ) آورده میشود وبه وی گفته میشود :(تو زیبا تری یا این؟او را زیبا قرار دادیم و فریفته نشد)و مصیبت زدهای را میآورند که به خاطر مصیبت ،در فتنه افتاده است و میگوید: پروردکارا: گرفتاری ام را فراوان کردی وچنین،فریب خوردم .

آنگاه ،ایوب (علیه السلام)آورده شد وبه وی گفته می شود : (گرفتاری تو بیشتر بودیا این ؟وی ،گرفتار شد وفریب نخورد).

منبع

حکمت نامه جوانان /محمدی ری شهری/ص261

1 2 3 5