بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
شنبه 96/02/16
چه قدر خوب است که برای تاسف خوردن به حال خودمان نیز زمان مشخص و محدودی در نظر بگیریم. چند دقیقه اشک بریزیم و بعد به استقبال روزی برویم که در پیش رو داریم
موری به طور تمام وقت روی صندلی چرخدار می نشست. و با این حال پر از فکر بکر و نکته بود. مطالبش را روی هر چه به دستش می رسید یادداشت می کرد.
باورهایش را به رشته تحریر در می آورد. درباره زندگی در سایه مرگ می نوشت :
«آن چه را می توانید انجام دهید و آن چه را نمی توانید بپذیرید»
«بپذیرید که گذشته هر چه بوده گذشته، گذشته را انکار نکنید» «بیاموزید تا خود و دیگران را ببخشایید»
«هرگز خیال نکنید فرصتی از دست رفته است»
منبع:
سهشنبهها با مـــوری از مــيچ آلــبوم
شنبه 96/02/16
در کسب حلال و نیز دقت در کیفیت فرزندآوری بر اساس آموزههای دینی از مهمترین تأکیدات دینی است که تمام پیامبران الهی نسبت به آن اهتمام داشتند تا جایی که خداوند در قالب داستانهای مختلف به این موضوعات اشاره میکند.
به عنوان نمونه در آیات مختلفی شاهدیم که پیامبران(ع) از خداوند فرزند صالح درخواست میکردند و در امر نکاح نهایت توجه را میکردند تا جایی که رسول گرامی اسلام(ص) برای امر ولادت حضرت زهرا(س) به مدت زیادی به راز و نیاز پرداخت و در نهایت خداوند خلقت جسمانی حضرت را توسط آن سیب بهشتی مقرر کرد. در این باره روایت است:از طرف خداوند سیبی بهشتی به وسیله جبرئیل به رسول اکرم صلی الله علیه و آله اهدا شد. حضرت آن را گرفت و بوسید و روی چشم گذارد و به سینه چسبانید و به دستور خدا خواست آن را تناول کند. سیب را که شکافت نوری از آن درخشید و حضرت از دیدن آن نور دهش کرد. جبرئیل عرض کرد: «یا رسول الله، بخور که آن نور «منصوره فاطمه» است.» پرسید: «ای جبرئیل «منصوره» کیست؟» عرض کرد: «دختری است که از صلب تو خارج می شود و نامش در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است.»
اما گاهی انسانها به سبب غفلتهایی که بر آنها عارض میشود، اهمیت این امر حساس و حیاتی را فراموش میکنند و بدون انجام مقدمات لازم و دینی به فرزندآوری اقدام میکنند و چه بسا شیطان هم از این غفلت سوءاستفاده کند و بر نطفه اثر بگذارد. خداوند در سوره اسراء خطاب به ابلیس میفرماید « [ای ابلیس] و از ایشان هر که را توانستى با آواى خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده و شیطان جز فریب به آنها وعده نمىدهد؛ وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً».
بر اساس این آیه میبینیم ابلیس میتواند در اموال و اولاد شرکت کند و اثر منفی و مخربی بگذارد؛ عبد الرحمان بن کثیر میگوید از امام صادق(ع) سؤال کرد: «آیا شیطان را در هنگام مجامعت نصیبى و شراکتى است؟ فرمود: بله، مگر کلام خداى تعالى را به ابلیس نشنیدى؟!» بعد آیه را تلاوت کردند. بعد میگوید «پرسیدم: چگونه فهمیده مىشود شیطان در آن شرکت داشته است؟ فرمود: به حب و بغض ما اهلبیت وضع آن مشخص مىشود.» بنابراین نیاز است حتماً نام خدا را از قبل آورد و از شیطان به خدا پناه برد که در احادیث ادعیه مختلفی از اهلبیت(ع) برای این جهت صادر شده است؛ امید که خداوند فرزندانی صالح را نصیب تمام مؤمنین و شیعیان کند.
منبع:
(معانی الاخبار، ص 376، ح53)
(شواهد التنزیل، ج1، ص451)
شنبه 96/02/16
تاریخ چه بسیار ملتها و حکومتهایی را به خود دیده که بهخاطر روحیهی تجملگرایانهی سران و مردمانش تن به قراردادهای ذلتبار داده و استقلال مملکتی را به پای لذتهای زودگذر قربانی گردهاند! اگر جامعهای به حالت زهد و قناعت برسد و در برابر فشارها مقاومت کند و بهخاطر برخوردار شدن از مواهب زودگذر دنیایی، عزت و استقلال خود را از دست ندهد، به آنچه که خود دارد، اکتفا میکند و با تلاش و کوشش سعی میکند که موقعیتهای بهتری را به دست آورد.
این روحیه آنچنان ارزشمند است که اگر مسئولی چنین روحیهای نداشته باشد، بایستی او را به داشتن چنین روحیهای وادار نمود. امام علی (ع) وقتی که شنید که شریح قاضی خانهای به 80 دینار خریده و برای این خریدش گواه گرفته و امضا زدهاند، امام با نگاه خشمآلودی به او فرمودند: «اگر آنگاه که این خانه را خریدی نزد من میآمدی، برای تو سندی مینوشتم بدینسان، پس رغبت نمیکردی به خریدن خانه به درهمی یا افزون از آن و سند چنین است: این خانهای است که خریده است آن را بندهای خوار، از مردهای که او را از جای برخیزاندهاند برای کوچ و بستن بار. از او خانهای از خانههای فریب خریده است … به بهای برون شدن از قناعتی که موجب عزتمندی است و داخل شدن در ذلت.»
کلام امام بهروشنی بیانگر این نکته است که خروج از کمند زهد و قناعت و فرو افتادن در دام حرص و رفاهزدگی، ویروس عزتفروشی را در جامعه سرایت میدهد.دولت اسلامی باید سیره حکومتی علی(ع) را شاخص خود قرار دهد که می فرماید: «من اگر مىخواستم، مىتوانستم از عسل پاك، و از مغز گندم، و بافتههاى ابریشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هیهات كه هواى نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام هاى لذیذ برگزینم، در حالى كه در «حجاز» یا «یمامه» كسى باشد كه به قرص نانى نرسد، و یا هرگز شكمى سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شكمهایى كه از گرسنگى به پشت چسبیده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد. آفریده نشدهام كه غذاهاى لذیذ و پاكیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پروارى كه تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده كه شغلش چریدن و پر كردن شكم بوده، و از آینده خود بى خبر است. آیا مرا بیهوده آفریدند آیا مرا به بازى گرفتهاند آیا ریسمان گمراهى در دست گیرم و یا در راه سرگردانى قدم بگذارم.»
کسانی که ساده زیستی را به زهد فروشی تفسیر کرده و آن را ارزش نمی دانند، باید پاسخ دهند که این عبارات حضرت و دهها نمونه دیگر مانند آن را چگونه تفسیر می کنند؟
تجملگرایی مسئولین سمّ مهلکی است که آثار مخرب آن دامان جامعه را خواهد گرفت. یکی از آثار مخرب تجمل گرایی مسئولان گسترش فساد و انحطاط اخلاقی در جامعه است. امام خمینی (ره) در این زمینه میفرمایند: «این خوی کاخ نشینی اسباب این میشود که انحطاط اخلاقی پیدا شود. اکثر این خوی های فاسد، از طبقه ی مرفه به مردم دیگر صادر شده است.»ایشان همچنین در این زمینه میفرماید: «این طور نیست که انسان خیال کند که شیطان ابتدا می آید به آدم بگوید که بیا و برو طاغوتی شو؛ این را نمیگوید. قدم به قدم انسان را پیش میبرد … اگر جلویش را گرفتید، طمعش بریده میشود و اگر جلویش را نگرفتید، فردا یک قدم دیگر جلو میرود. یک وقت میبینید که این طلبه ی زاهد عابد، که در مدرسه زندگی میکرد، متحول شد به یک نفر انسان طاغوتی.»و در نهایت یکی از سنتهای قطعی پروردگار برای دولت و جامعه خوش گذران و تجمل پرست، سقوط و نابودی آن دولت و آن جامعه است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً؛ و چون اراده کردیم که جمعیت و دیاری را نابود کنیم، توانگران خوشگذران را وادار به فساد میکنیم و وقتی به فسق پرداختند، سزاوار عذاب میشوند. آنگاه آنجا را زیر و زبر میکنیم و نابودشان میسازیم.»(اسراء/16)
منبع:
(صحیفه ی نور، ج 17، ص 218)
(صحیفه ی امام، ج 18، ص14)
شنبه 96/02/16
شما وقتی تشنه میشوید اگر پنج دقیقه طاقت بیاورید، آخر سر هوار میزنید، یا دعوا میکنید که آب بیاور – یا خودتان طرف آب میدوید. عطش که زیاد شود، اختیار آدمی را میبرد. این تازه عطش ظاهری است.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: شما وقتی تشنه میشوید اگر پنج دقیقه طاقت بیاورید، آخر سر هوار میزنید، یا دعوا میکنید که آب بیاور – یا خودتان طرف آب میدوید. عطش که زیاد شود، اختیار آدمی را میبرد. این تازه عطش ظاهری است.
امیدوارم قلبهای ما در این گردابها به امام حسین(ع) نزدیک شود. کربلا تربت میسازد و همه ابدان شیعیان را تربت میکند. از عطش، آب بدن خشک میشود و تشنه دنیا و آخرت میشود. هم تشنه آب ظاهر میشود و هم تشنه معنوی. تشنگی، آب بدن را میکشد و کم میکند و آن را خشک و خاک و تربت میکند. کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت میشود؛ همین بدن ظاهری، ولو نمره باشد.تربت را اگر به دریا بزنی، خجالت میکشد که طغیان کند و ساکت میشود. اگر آن را به تب شدید چهل درجه عرضه کنی، تب فوراً ساکت میشود و از آن بدن میرود – خجالت میکشد. تربت به او میگوید تو حرف نزن، من مال کربلایم. به تب میگوید من از صبح تا ظهر عاشورا طروفانها دیدهام. تو فقطیک طوفان دیدهای. تب خجالت میکشد و تا تربت امام حسین(ع) به آن میرسد سرش را پایین میاندازد و میرود. اگر به دریایی که طغیان کرده است تربت نشان دهی، خجالت میکشد، سرش را پایین میاندازد و آرام میگیرد. همه شما، هم با عقلتان، هم با محبتتان و هم با ولایتتان میبینید که این درست است.امیدوارم این ابتلائات، ساکت شود سپس با خودِ کربلاییها گریه کنیم – با خود امام حسین و حضرت زینب(ع). چقدر شیرین است؛ هرگاه آنها گریه کردند، تو هم گریه کنی و هر وقت سرور داشتند، مسرور باشی. از مصیبتهای خود، راحت شویم و بنشینیم. چگونه راحت شویم؟ یاد مصیبت آنها ما را راحت می کند، زیرا مصائب آنها زیاد و تمام است. ابتلاهای ما کجا و ابتلائات آنها کجا؟ جای ما کجا و جای آنها کجا؟ امیدوارم انشاءالله به حساب خوبان بگذاری. همه مصائب دنیا را به حساب کربلا بگذار؛ بگو باغصه کربلا، دیگر دنیا به مصیبتش نمیارزد که برای شغصه بخوریم و محزون شویم.
هر وقت خواستی گریه کنی، برای مولایمان حسینبن علی(ع) گریه کن کههمه آسمان و زمین و ملکوت، وقتی که او بگرید و محزون باشد، برای او گریه میکنند. در روز عاشورا حضرت یکی دو بار گریه افتاد وَبَکی بُکاءً شدیداً. امیرالمومنین(ع) در عمرش دو سه بار در میان جمعیت و در مساجد گریه کرده است. منتهی یک مرتبه گریه آنها، خیلی زیاد است و اگر بخاطر همان یک بار، مخلوقات و بشر و ذرّات عالم تا قیامت گریه کنند، کم است.
منبع:
کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 49
شنبه 96/02/16
در آیات قرآن کریم، مساله ایمان به غیب مورد تاکید قرار گرفته و از صفات متقیان دانسته شده است. «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ؛ آنها كه (متقین) به غیب ایمان دارند (به امور پنهان از حواس مانند خدا، وحى، فرشتگان و معاد) و نماز را برپا مى كنند (خضوع در برابر حق دارند) و از آنچه به آنها روزى داده ایم انفاق مى نمایند» قرآن کریم در مرحله ی اول غیب را مختص خدا می داند. «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً؛ داناى غیب اوست و هیچ كس را بر اسرار غیبش آگاه نمى سازد»، اما در آیه بعد از آن استثنایی آورده و می فرماید: «إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُول؛ جز كسى از رسولان الهی كه (خدا از او) خشنود باشد».
از آنجا که امامان معصوم (علیهم السلام) جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند؛ بواسطه پیامبر اسلام از علم غیب باخبرند
در این آیه شریفه، باور به غیب و انجام اعمال دینی (نماز که ارتباط با خداست و انفاق مال که ارتباط با خلق است) مورد توجه قرار گرفته است، همان نکته ای که در مقدمه به عنوان نگرش از آن نام برده شد، نگرشی که در زوایای زندگی انسان هویداست و انسان را به سمت و سوی سعادت رهنمون میشود. بنابراین کسی که این نگرش را در خود تقویت نموده باشد در روزی که روز بازخواست است؛ می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد. «ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ سپس به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مى شوید، پس شما را از عملکردتان در دنیا آگاه خواهد نمود»
منبع:
ترجمه مشکینی، ص2
شنبه 96/02/16
ما را می میراند تا دیگر نمیریم. هی می میراند و زنده می کند تا جایی که دیگر نمی میریم. البته مردن کار ما است. کار او زنده کردن است. ولی من هر دو را به خدا نسبت دادم. اول هم ما مرده بودیم، او ما را زنده کرد. ما نبودیم. الان ما نبودیم. الان ما هرچه ادب کنیم و بمیریم او ما را زنده تر می کند. مردن پیش از مردن را ادب می گویم، و الا اگر ادب هم نکنیم میمیریم. خدا ما را می میراند و نزدیک خود می برد. فی موتی حیوتی. در مرگ من حیات من است. در فقر من غنای من است. در ذلت من عزت من است.خدای مهربان، غنا را در فقر پنهان ساخته است و صحت را در مرض. انسان فانی می شود که به بقا برسد، می فرماید: خلق کرده ام برای حیات نه برای موت و نابودی. منتهی اینجا جایگاه خوبی نیست. غذا دارد، فضولات هم دارد. ما ناچاریم از اینجا عبور کنیم. حتی اگر نطفه ای سقط شود، در آن جهان زنده می شود. حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسحاق(ع) با اینکه به ظاهر مرده اند، ولی زنده اند و فرزندانی از شیعیان که سقط شده اند زنده می شوند و آنان به این فرزندان درس می دهند تا بالغ شوند. این مطلب در روایات آمده است عقل هم تایید می کند که اینها ضایع نشوند.خداوند بر ریزه کاری های خلقتش مسلط است. خدا مثل ما نیست که بگوید شلوغ شده رها کن، به درد نمی خورد. خداوند حتی بندگان معصیت کارش را هم در نظر دارد. می گوید او از چشم همه افتاده است پس ما باید او را بخواهیم. خدا می گوید: ای بنده ی من اگر همه ی اهل زمین انیس و مونس داشته باشند و تو هیچ کسی را نداشته باشی ما تو را سرپرستی می کنیم. منتهی بنده، خودش سرپرستی نمی خواهد. لج می کند، خداوند هم سربه سر او نمی گذارد تا بیشتر عصبانی نشود. از دور مواظب اوست. طوری که او نفهمد…
منبع:
طوبای محبت 2/ مجالس حاج اسماعیل دولابی/ صفحه ی 104
یکشنبه 96/02/10
قرآن کریم در آیات مختلف به مسئله حزن و اندوه آدمی اشاره کرده و نمونه هایی از اندوه پسندیده و ناپسند را ذکر می کند.
غم و اندوه در مصائب دنیوی و کاستی ها از نوع اندوه های ناپسند است که قرآن کریم برای رهایی از آنها چهار راه حل کلی را پیشنهاد می کند:
1.توکل بر خدا و تقویت پایه های اعتقادی: توجه به قدرت مطلق الهی در نجات انسان از هر اندوهی و ایمان به قضا و قدر از مهم ترین راههای رسیدن به آرامش قلبی و رهایی از حزن و ناراحتی است. همچنین خدا همواره به مومنان یادآور می شود که شیطان اندوهی به آنها نمی رساند، مگر به خواست الهی: «إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ»[1] این آیه نوعی دلداری دادن به مومنان است که نجوا و نشست های پنهانی منافقان ضرری به آنها نمی رساند، زیرا اثرگذاری کارها مشروط به اذن خداست و بشر از خود استقلالی ندارد و اگر مومنان ایمان داشته باشند که همه کارها به اذن خدا انجام می شود و برخدا توکل داشته باشند ، از حزن و اندوه در امان می مانند.
توجه به علم غیب خدا که سبب می شود توطئه های دشمنان بی اثر شوند و یادآوری عزت ، شنوایی و دانایی مطلق او حزن و اندوه مومنان را می زداید، چنان که خدای والا همواره به سخنان مشرکان آگاه و بر کیفرشان توانمند است ، پس نباید گفتارشان مایه اندوه شود. «فَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ»[2]
2.دعا و یاد خدا: از مهم ترین عوامل نجات از حزن، درخواست از خدا و دعا برای رفع آن است: «وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ»[3]. حضرت یونس نیز پس از دعا به درگاه الهی از شکم ماهی و غم زندانی شدن در آن نجات یافت«وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ.فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ»[4]چنانکه یونس از غم رهایی یافت ، مومنان نیز اگر با اخلاص و خضوع به درگاه خدا دعا کنند آنان نیز خلاصی می یابند. هم چنین انسان اندوهگین با نمازخواندن می تواند حزن خود را بزداید ،زیرا نماز یاد خداست و یاد خدا سبب آرامش آدمی می شود.: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[5]و «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ . فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ»[6] “یضیق صدرک” کنایه از غم است ، چنانکه در تفسیر این آیه گفته اند که از نمازگزاران باش و با حضور دل به نماز پرداز تا از غم نجات یابی.
3.استراحت و پرهیز از عوامل پیدایش اندوه : خدا پس از پایان جنگ احد که غم و اندوه برای مسلمانان به بار آورد، با خوابی سبک آرامش را به آنها بازگرداند: «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا یَغْشَى طَائِفَةً مِنْکُمْ»[7]
هم چنین پنهان بودن برخی امور برای حفظ آرامش و نظام، ضروری و بر پایه حکمت است و در اینگونه موارد کاوش ها و پرسش های پی درپی برای پرده برداشتن از آن زیبنده نیست. از اینرو در آیه ای از اینگونه پرسش ها نهی شده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیَاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ»[8] بر پایه تفسیر آیه اگر برخی از امور غیر ضروری آشکار و سوال هایی نابجا یاد شوند انسان اندوهگین می شوند.[9]
4. آمرزش خداوند :مغفرت الهی حزن و اندوه را بر میدارد .پروردگار با بخشندگی عوامل اندوه را زدوده و آن را می پوشاند: «وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ»[10] مراد از این حزن ، اندوه گناهان غمهای دنیا و نیز غمهای آخرت از جمله اندوه صحرای قیامت ، غم جهنم یا حزن هنگام مرگ و وحشت قبر است.[11] بنابراین می توان با طلب مغفرت از خداوند و پاک شدن دل از بسیاری از غم و اندو ها رهایی یافت؛ چرا که بسیاری از غم و اندوه ها به سبب گناهانی است که روزانه مرتکب می شویم.
پی نوشت:
[1] . چنان نجوایى صرفا از [القاآت] شیطان است تا کسانى را که ایمان آورده اند دلتنگ گرداند و[لى] جز به فرمان خدا هیچ آسیبى به آنها نمى رساند . مجادله،10
[2] . سخنان آنها تو را غمگین نسازد، ما آنچه را پنهان می دارند یا آشکار می کنند می دانیم! یس،76
[3] . و نوح را (به یادآور) هنگامی که پیش از آنها (ابراهیم و لوط) پروردگار خود را خواند، ما دعای او را مستجاب کردیم، او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات دادیم. انبیا،76
[4] . و ذا النون (یونس) را (به یاد آور)، در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت، و چنین می پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت، (اما موقعی که در کام نهنگ فرو رفت) در آن ظلمتها (ی متراکم) فریاد زد خداوندا! جز تو معبودی نیست، منزهی تو، من از ستمکاران بودم.ما دعای او را به اجابت رساندیم، و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم، و همینگونه مؤ منان را نجات می دهیم. انبیا،87-88
[5] . آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش می یابد. رعد،28
[6] . ما می دانیم سینه تو از آنچه آنها می گویند تنگ می شود (و تو را سخت ناراحت می کنند). (برای دفع ناراحتی آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو، و از سجده کنندگان باش.حجر،97-98
[7] . سپس به دنبال این غم و اندوه آرامشی بر شما فرستاد، این آرامش به صورت خواب سبکی بود (که در شب بعد از حادثه احد) جمعی از شما را فرو گرفت. آل عمران،154
[8] . ای کسانی که ایمان آورده اید از مسائلی سوال نکنید که اگر برای شما آشکار گردد شما را ناراحت می کند. مائده،101
[9] . دائره المعارف قرآن کریم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،1382، ج10، ص628-629
[10] . آنها می گویند حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت، چرا که پروردگار ما غفور و شکور است.فاطر،34
[11] .دائره المعارف قرآن کریم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،1382، ج10، ص631
یکشنبه 96/02/10
ای عزیز! بدان که یک سفر پر خطری در پیش است که عُدّه و عِدّه ی آن علم و عمل نافع است و وقت سفر نیز معلوم نیست و در این حال، این طول امل که از حب نفس و مکاید و شاهکارهای شیطان است، به طوری ما را از توجه به عالم آخرت باز داشته که فکر هیچ کاری نیفتیم و اگر موانع حرکت داشته باشیم، در صدد اصلاح آن به توبه و انابه و رجوع به حق بر نیاییم و هیچ در صدد جمع زاد و راحله نباشیم و ناگاه اجل موعود در رسد و ما را بی زاد و راحله ببرد. نه عمل صالحی داریم و نه علم نافعی، که مؤونه ی آن عالم روی این دو مطلب چرخ می زند و ما هیچ یک را تهیه نکرده ایم.
منبع:
[ امام خمینی(ره)، چهل حدیث، مرکز نشر فرهنگی رجاء، تهران، چ2، تابستان 68، صفحات 322 تا 336
یکشنبه 96/02/10
هر کس اگر خود را یک لحظه به جای آن عزیزان بگذارد آیا تحمل یکسال و یا حتی یک ماه حضور در این زندانها را خواهد داشت؟!
فرزند سید محسن موسوی دیپلمات ربوده شده ایران در لبنان در یادداشتی از مردم مومن ایران خواست تا برای 4 دیپلمات ربوده شده ایرانی توسط رژیم اسرائیل در شب قدر دعا کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ
ای پسرانم! برويد و از يوسف وبرادرش جستجو كنيد و از رحمت خدا مايوس نشويد كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأيوس مىشوند!
بیش از 26 سال است که از اسارت چهار فدایی اسلام و میهن اسلامی مان به دست دژخیمان رژیم صهیونیستی می گذرد.
براي آزادي این چهار نفر بايد ظرفي از دعا پر شود
هر کس اگر خود را یک لحظه به جای آن عزیزان بگذارد آیا تحمل یکسال و یا حتی یک ماه حضور در این زندانها را خواهد داشت؟!
منبع:
موعظه خوبان از ایت الله بهجت (یوسف- 87)
شنبه 96/02/09
تولدامام حسین - پس از گذشت مدتى از ولادت حضرت مجتبى عليهالسلام علائم و نشانه ها، نشانگر اين بود كه دومين فرزند گرانمايه ى «فاطمه» در راه است و آنگاه پس از شش ماه همانگونه كه پيامبر پيش از آن مژدهى آمدنش را داده بود، ديده به جهان گشود.
در مورد ولادت امام حسين عليهالسلام از امام صادق آوردهاند كه: روزى همسايگان بانوى باايمان «امايمن» نزد پيامبر آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا! شب گذشته «امايمن» تا سپيدهدم بيدار بود و می گريست و همهى ما را نيز ناراحت ساخته است.
پيامبر كسى را به خانه ى او گسيل داشت و او به محضر پيامبر شرفياب شد. آن حضرت به او فرمود: «امايمن»! خداى چشمانت را نگرياند! همسايگانت به من گزارش كردهاند كه تو سراسر شب گذشته را ناراحت و گريان بودهاى، چرا
پاسخ داد: اى پيامبر خدا! خوابى سخت و سهمگين ديدم و بخاطر آن تا سپيده دم گريه كردم. پيامبر فرمود: خوابت را برايم بازنمی گويى؟ بگو كه خدا و پيامبرش به پيام آن داناترند. «امايمن» گفت: اى پيامبر خدا! بيان آن برايم گران است.
پيامبر فرمود: آنگونه كه تو فكر می كنى نيست، روياى خويش را بازگو.آن بانوى باايمان گفت: «ديشب در عالم رويا ديدم كه برخى از اعضاء پيكر مقدس شما در خانه ى من افتاده است…»
پيامبر فرمود: خواب خوشى رفته اى و خواب نيكويى ديده اى. پيام خواب تو اين است كه دخت گرانمايه ام «فاطمه»، «حسين» را به دنيا خواهد آورد و تو هستى كه او را پرستارى و نگهدارى خواهى كرد و «حسين» همان پارهاى از وجود من است كه در خانه ى شما قرار می گيرد
آفرين خدا بر اين كودك نورسيده،اين جريان گذشت و پس از مدتى حسين عليهالسلام از افقسراى امامت و رسالت طلوع كرد. «امايمن» حسين (ع) را در آغوش گرفت و نزد نياى گرانقدرش پيامبر آورد. آن حضرت حسين عليهالسلام را از او گرفت و فرمود:
«آفرين خدا بر اين كودك نورسيده و بر او كه او را در آغوش فشرده و بسوى من آورده است.»
آنگاه فرمود: امايمن اين پيام آن رؤياى توست.
علاوه بر خواب «امايمن» همسر «عباس»، عموى پيامبر نيز خوابى نظير اين خواب ديده بود و پيامبر گرامى نيز پيشگويى فرموده بود.
لحظات ولادت حسين عليهالسلام گروهى از بانوان مسلمان، از جمله صفيه، دختر عبدالمطلب و عمه ى پيامبر و نيز «اسماء بنت عميس» و «امسلمه»… حضور داشتند. پس از طلوع خورشيد جهان افروز وجود حسين عليهالسلام پيامبر فرمود: عمه! فرزندم را بياور!
صفيه عرض كرد: اى پيامبر خدا! تازه به دنيا آمده است و هنوز آماده نشده است…
پيامبر فرمود: خداوند او را پاك و پاكيزه ساخته است، بياور…
آنگاه فرشته ى وحى فرود آمد و به آن حضرت پيام خداى را تقديم داشت و خواست كه نام پسر دوم «هارون» را- كه به زبان عبرى «شبير» و به زبان عرب «حسين» گفته میشد براى نوزاد مبارك برگزيند.
و از پى آن انبوهى از فرشتگان فرود آمدند و طلوع خورشيد وجود حسين عليهالسلام را به نياى گرانقدرش تبريك گفتند و در همان ساعت، شهادت پرافتخارش را نيز به پيامبر خدا تسليت عرض كردند.
پيامبر گرامى فرزند دلبند خويش را گرفت، زبان مبارك را در كام او نهاد و او زبان وحى و رسالت را مكيد، به گونه اى گوشت بدنش از آن رويش كرد و استخوانهايش استوارى و استحكام يافت. و آوردهاند كه حسين عليهالسلام نه از مادر شير نوشيد و نه از هيچكس ديگر. علامه «بحرالعلوم» در اين مورد اينگونه سروده است:
لله مرتضع لم يرتضع ابدا
من ثدى انثى و من «طه» مراضعة
يعطيه ابهامه آنا فاونة…
خداى را! خداى را! كودك شيرخوارى كه هرگز از شیر بانويى شير ننوشيد و شيردهندهى او به خواست خدا پيامبر خدا بود.
او گاهى انگشت شست و زمانى، زبان خويش را در كام حسين (ع) می نهاد و از اين راه بود كه سازمان وجود امام حسين (ع) به اوج كمال رسيد.
درست هفتمين روز طلوع دومين اختر تابناك از افق سراى «فاطمه» بود كه پيامبر دستور داد، سر كودك (امام حسين (ع)را تراشيدند و به وزن موهاى سرش نقره در راه خدا انفاق گرديد و براى سلامتى او و سپاس به بارگاه خدا، قربانى شد
منبع:
1ـ بحارالانوار، ج 43
شنبه 96/02/09
یکی از امور بسیار مهم که باید عنایت ویژهای به آن داشته باشیم، توسل است. توسل خیلی اثر دارد. گدایی کردن از در خانة خدا و ائمه اطهارعلیهم السلام تجارتی است که سرمایه نمیخواهد. یکی از توسلاتی که بزرگان به آن سفارش میکردند، نماز جعفر طیار است که گرههای بسیار مهم را با آن میتوان باز کرد. البته شرایطی دارد که رعایت آنها، اثر گذاریاش را بیشتر میکند. بهترین وجهش این است که روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را انسان روزه بگیرد و در عصر جمعه نماز جعفر طیار را بخواند و بعد هم مبلغی را هر چند اندک باشد، برای سلامتی حضرت بقیه الله عجل الله صدقه بدهد و حاجتش را از خدا تقاضا کند که فرمودهاند: ممکن نیست حاجت او رد شود.
منبع:
(شیفته یار، آیت الله ناصری، نشر لوح نگار، چاپ اول،1391،ص8)
شنبه 96/02/09
اولین مبحث اخلاقی که یاد گرفتم، باب غیبت بود. خدا شاهد است که از ابتداي هیجده سالگي استاد من مرا ملزم كرد به اين كه کم صحبت بکنم. «الصمت باب من ابواب الحكمه». خاموش بودن دری از درهای حکمت است. در مباحث اخلاق اولین مسئله ای که بنده یاد گرفتم، باب غیبت بود، زیرا دیدم اگر این باب را یاد نگیرم؛ نمی توانم صحبت بکنم. هر چه حرف بزنم، استاد خواهد گفت که غیبت است ! هر که زیاد حرف بزند ؛ زیاد اشتباه می کند. مگر کسی که مجتهد و با سواد باشد.آخر تو چه می دانی سود و زیانت در چیست ، داداش جون! تو که سود و زیان خود ندانی به وصلش کی رسی هیهات هیهات عمل بد ، عفت زبان را از بین می برد.
منبع:
[ از فرمایشات آیت الله حق شناس رحمه الله علیه، کتاب مرد حق ، لوح نگار،چاپ اول 1391 ،ص 16 ]
شنبه 96/02/09
با نگاهي اجمالي به 56سال زندگي سراسر خداخواهي و خداجويي حسين (ع )، درمي يابيم كه هماره وقت او به پاكدامني و بندگي و نشر رسالت احمدي و مفاهيم عميقي والاتر از درك و ديد ما گذشته است . اكنون مروري كوتاه به زواياي زندگاني آن عزيز، كه پيش روي ما است :
جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياري و حتي در آخرين شبداشت . گاهي در شبانه روز صدها ركعت نماز مي گزاشت .
زندگي دست از نياز و دعا برنداشت ، و خوانده ايم كه از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداي خويش به خلوت بنشيند. و فرمود: “خدا مي داند كه من نماز و تلاوت قرآن و دعاي زياد و استغفار را دوست دارمحضرتش بارها پياده به خانه كعبه شتافت و مراسم حج را برگزار كرد.
ابن اثير در كتاب “اسد الغابة “ مي نويسد: “كان الحسين رضي الله عنه فاضلا كثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخير جميعها. حسين (ع ) بسيار روزه مي گرفت و نماز مي گزارد و به حج مي رفت و صدقه مي داد و همه كارهاي پسنديده را انجام مي داد.
شخصيت حسين بن علي (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشكوه بود كه وقتي با برادرش امام مجتبي (ع ) پياده به كعبه مي رفتند، همه بزرگان و شخصيتهاي اسلامي به احترامشان از مركب پياده شده ، همراه آنان راه مي پيمودند.
احترامي كه جامعه براي حسين (ع ) قائل بود، بدان جهت بود كه او با مردم زندگي مي كرد از مردم و معاشرتشان كناره نمي جست با جان جامعه هماهنگ بود، چونان ديگران از مواهب و مصائب يك اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ايمان بي تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و ياور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه كاخهاي مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمي بستند، و حرم رسول الله (ص ) را براي او خلوت نمي كردند… اين روايت يك نمونه از اخلاق اجتماعي اوست ، بخوانيم :
روزي از محلي عبور مي فرمود، عده اي از فقرا بر عباهاي پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاي خشكي مي خوردند، امام حسين (ع ) مي گذشت كه تعارفش كردند و او هم پذيرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : “ان الله لا يحب المتكبرين “، خداوند متكبران را دوست نمي دارد.
پس فرمود: “من دعوت شما را اجابت كردم ، شما هم دعوت مرا اجابت كنيد.
آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدين ترتيب پذيرايي گرمي هر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند، از آنان به عمل آمد، و نيز درس تواضع و انسان دوستي را با عمل خويش به جامعه آموخت .
شعيب بن عبدالرحمن خزاعي مي گويد: “چون حسين بن علي (ع ) به شهادت رسيد، بر پشت مباركش آثار پينه مشاهده كردند، علتش را از امام زين العابدين (ع ) پرسيدند، فرمود اين پينه ها اثر كيسه هاي غذايي است كه پدرم شبها به دوش مي كشيد و به خانه زنهاي شوهرمرده و كودكان يتيم و فقرا مي رسانيد.
علائلي در كتاب “سمو المعني “ مي نويسد:
“ما در تاريخ انسان به مردان بزرگي برخورد مي كنيم كه هر كدام در جبهه و جهتي عظمت و بزرگي خويش را جهان گير ساخته اند، يكي در شجاعت ، ديگري در زهد، آن ديگري در سخاوت ، و… اما شكوه و بزرگي امام حسين (ع ) حجم عظيمي است كه ابعاد بي نهايتش هر يك مشخص كننده يك عظمت فراز تاريخ است ، گويا او جامع همه والاييها و فرازمنديها است .
آري ، مردي كه وارث بي كرانگي نبوت محمدي است ، مردي كه وارث عظمت عدل و مروت پدري چون حضرت علي (ع ) است و وارث جلال و درخشندگي فضيلت مادري چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والاي عظمت انسان و نشانه آشكار فضيلتهاي خدايي نباشد. درود ما بر او باد كه بايد او را سمبل اعمال و كردارمان قرار دهيم .
امام حسين (ع ) و حكايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد كردارش نه تنها نمونه يك بزرگ مرد تاريخ را براي ما مجسم مي سازد، بلكه او با همه خويشتن ، آيينه تمام نماي فضيلتها، بزرگ منشيها، فداكاريها، جان بازيها، خداخواهيها وخداجوييها مي باشد، او به تنهايي مي تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنويت و فضيلتهاي انسان را ارجمند نمود.
منبع:
كامل الزيارات ، ص .101 (22)
كامل الزيارات ، ص .121 (23)
كامل الزيارات ، ص .147 (24)
عقد الفريد، ج 3، ص .143 (25)
شنبه 96/02/09
چند حدیث از امام صادق(ع) را در این زمینه مرور می کنیم:
هر کس پیاده به نزد قبر حسین(ع) برود، خداوند، برای هر قدمش هزار حَسَنه می نویسد و هزار زشتکاری را از او می زُداید و او را هزار درجه، بالا می بَرد.
هر کس پیاده نزد قبر حسین(ع) برود، خداوند در برابر هر گامی که بر می دارد و می گذارد، برایش [پاداش] آزاد کردن یک بنده از فرزندان اسماعیل(ع) را می نویسد.
هر کس از خانه اش به قصد زیارت حسین بن علی بن ابی طالب(ع) بیرون آید، اگر پیاده باشد، خداوند، برای هر گامش حَسَنه ای را می نویسد و زشتکاری ای را از او می زُداید، و چون به حرم حسین(ع) رسید، خداوند، او را جزو رستگاران می نویسد، و چون زیارتش را به پایان بَرَد، خداوند، او را از رهایی یافتگان می نویسد
هر کس پیاده به زیارت امام حسین(ع) برود، خداوند، در برابر هر گامش، حَسَنه ای برایش ثبت می کند و گناهی را از او می زُداید و درجه ی او را بالا می بَرد، و چون به قبر می رسد، خداوند، دو فرشته بر او می گمارد که هر چه خیر از دهانش بیرون آید، می نویسند و هر چه شر و غیر آن [مانند لغو و بیهوده گویی] بیرون آید، نادیده می گیرند، و چون باز گردد، با او وداع می کنند و به او می گویند: ای دوست خدا! آمرزیده ای. تو، جزو حزب خدا، حزب پیامبر خدا و حزب خاندان پیامبرش هستی. به خدا سوگند، هرگز، آتش را با چشمانت نخواهی دید و آن نیز تو را نخواهد دید و به [سوزاندن] تو، طمع نخواهد داشت
منبع:
. کامل الزیارات، ص ۲۵۵، ح ۳۸۱.
. همان، ص ۲۵۷، ح ۳۸۶. .
تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۴۳، ح ۸۹.
. کامل الزیارات، ص ۲۵۵، ح ۳۸۳.
دانشنامه ی امام حسین(ع)، ج ۱۰، ص ۴۶۳ ـ ۴۶۵.
شنبه 96/02/09
به روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت علی و فاطمه،که درود خدا بر ایشان باد،در خانه ی وحی و ولایت،چشم به جهان گشود.
چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص) رسید،به خانه ی حضرت علی و فاطمه (ع) آمد و اسماء (2) را فرمود تا کودکش را بیاورد.اسماء او را در پارچه یی سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص) برد،آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت (3).
به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش،امین وحی الهی،جبرئیل،فرود آمد و گفت:سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا،این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون «شبیر» (4) که به عربی «حسین »خوانده می شود،نام بگذار. (5) چون علی (ع) برای تو بسان هارون برای موسی بن عمران است جز آنکه تو خاتم پیغمبران هستی.و به این ترتیب نام پر عظمت «حسین »از جانب پروردگار،برای دومین فرزند فاطمه انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش،فاطمه ی زهراء که سلام خداوند بر او باد،گوسفندی را برای فرزندش به عنوان عقیقه (6) کشت،و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او نقره صدقه داد. (7)
حسین و پیامبر (ص)
از ولادت حسین بن علی (ع) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر راستین اسلام (ص) در باره ی حسین (ع) ابراز می داشت،به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند.سلمان فارسی می گوید:دیدم که رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود:تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی،تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی،تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجت های خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان،قائم ایشان (امام زمان عج) می باشد. (8)
انس بن مالک روایت می کند:
وقتی از پیامبر پرسیدند کدامیک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می داری،فرمود:حسن و حسین را، (9) بارها رسول گرامی حسن و حسین را به سینه می فشرد و آنان را می بویید و می بوسید. (10)ابو هریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است در عین حال اعتراف می کند که:رسول اکرم (ص) را دیدم که حسن و حسین (ع) را بر شانه های خویش نشانده بود و به سوی ما می آمد،وقتی به ما رسید فرمود: هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است. (11)عالی ترین،صمیمی ترین و گویاترین رابطه ی معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین را می توان در این جمله ی رسول گرامی اسلام (ص) خواند که فرمود:
حسین از من و من از حسینم. (12)
منبع:
1.اعلام الوری طبرسی ص 213
2اعیان الشیعه جزء 11 ص 167
3- امالی شیخ طوسی ج 1 ص 377
4- تاج العروس ج 3 ص 389، لسان العرب ج 6 ص 60
5- معانی الاخبار ص 57
6-.وسائل الشیعه ج 15 ص 143 به بعد.
7- کافی ج 6 ص 33.
8- مقتل خوارزمی ج 1 ص 146- کمال الدین صدوق ص 152.
9- سنن ترمذی ج 5 ص 323.
10- ذخائر العقبی ص 122.
11- الاصابه ج 11 ص 330.
12- سنن ترمذی ج 5 ص 324-
جمعه 96/02/08
مهدی جان
اگر حجاب ظهورت
وجود پست من است
دعا نما که بمیرم
چرا نمی آیی…؟
حال من بی تو خراب است کجایی آقا
نقش من بی تو برآب است کجایی آقا
عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو
زندگی بی تو سراب است کجایی آقا
دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی
منتظر بهر جواب است کجایی آقا
تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من
دل من در تب و تاب است کجایی آقا
از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان
گریه بی حد و حساب است کجایی آقا
داستان غم هجران تو ای یوسف من
قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا
چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی
یک نظر بر تو صواب است کجایی آقا
منبع:اشعار امام زمان علیه السلام/ج1
جمعه 96/02/08
باید توجه داشته باشیم که ایجاد تحول در قلب انسان و تغییر گرایش ها و علاقه مندی های او بسیار دشوار است.قلبی که امام صادق (علیه السلام) دربار آن می فرماید:جابه جا کردن کو ه ها آسانتر از این است که قلبی بخواهد از جایش تکان بخورد”
قلب انسان به سادگی تحت امر او قرار نمی گیرد.یا به عنوان مثال اگر از قلب بخواهی که به بهشت علاقه داشته باشد به همین راحتی اطاعت نمی کند.
از جمله روش هایی که برای تغییر قلب وجود دارد،دیدن است.هر انچه چشم ببیند قلب یادداشت می کند که بابا طاهر سروده:
ز دست دیده و دل هردو فریاد
کهر انچه دیده بیند دل کند یاد
چشم انسان، دل انسان را با خود می برد، کما اینکه تفکر و اندیشیدن هم دل انسالان را با خود می برد.
با این حساب ما برای افزایش محبت خود نسبت به امامزمان (علیه السلام) دو راه داریم:
1.دیدن
2.تفکر و اندیشیدن
برای افزایش علاقه به حضرت، راه اول که فهعلا به روی ما بسته است و ما از دیدن جمال دلرباب حضرت محروم هستیم.اما راه دوم به روی ما باز است و ما می توانیم با عنصر تفکر و اندیشیدن برای رسیدن به مقصود استفاده کنیم.
منبع:مجله سرباز یا سربار/ص16/سخنان حجت الاسلام علیرضا پناهیان
یکشنبه 96/02/03
در كتاب «أمالي» شيخ طوسي،… از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كردهاند كه: یک نفر آمد خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله ” فقیل له ان سعدبن معاذ قد مات” ( گفت سعدبن معاذ مرد. ) … حضرت خودش مراقب غسل این شهید عزیز شد. در حالي كه رسول خدا بدون كفش، پاي برهنه و بدون ردا جنازه سعدبن معاذ را تشییع می کردند، و گاهي طرف راست تابوت را ميگرفت و گاهي جانب چپ را می گرفتند و این جوری اظهار ارادت و علاقه می کردند .حضرت خودشان رفتند داخل قبر ، لَحْد معيّن كرد و او را در لَحْد گذارد و خشتها را يكي پهلوي ديگري ميچيد و مي فرمود: به من سنگ بدهيد، خاك مرطوب بدهيد، که لحد را محکم کنم. حضرت فرمودند: … إنِّي لَاعْلَمُ أَنَّهُ سَيَبْلَي وَ يَصِلُ الْبِلَي إلَيْهِ، می دانم این بدنش چند روز دیگر می پوسد امّا در عین حال این لحد را محکم می کنم . مهم این جمله است وَلَكِنَّ اللَهَ يُحِبُّ عَبْدًا إذَا عَمِلَ عَمَلاً أَحْكَمَهُ. (چون) خدا دوست می دارد آن بنده ای که وقتی کاری را بعهده گرفت آن کار را محكم كاري كند. این محکم کاری برای این است که خدا از محکم کاری خوشش می آید. والا چه محکم بکنی و چه نکنی این جسد پوسیده خواهد شد. آنچه از این حدیث مورد نظر ماست این که هر کاری که می کنید محکم کاری کنید. آدم درس هم که می خواند محکم کاری کند. درس هم که می گوید محکم کاری کند. کار اقتصادی هم که می کند محکم کاری کند . اطراف کار را رها نباید کرد . مشکل عمده ما در زمینه های مختلف و در بخشهای مختلف کشور که می بینید گاهی مشکلاتی وجود دارد ناشی از سهل انگاری و ناشی از دنبال نکردن کار است. والا اگر انسان کار را محکم انجام دهد کار پیش می رود.
منبع:
[ شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج ، برداشت از سایت leader.ir ]
یکشنبه 96/02/03
عالم ربانی مرحوم آقا سید عبدالله فاطمی شیرازی از مبرزین شاگردان آیت الله انصاری(رحمة الله) و صاحب کرامات و خرق عادات عدیده بود و از افرادی است که در سیر و سلوک، بسیار زحمت کشیده بودند. یکی از دوستان ایشان حکایت می کرد که: شب عاشورا از منزل حضرت آیت الله نجابت (رحمه الله) به اتفاق مرحوم فاطمی عازم منزل بودیم، به خیابان که رسیدیم تاکسی را صدا کردیم و سوار شدیم، رادیوی تاکسی روشن بود و موسیقی پخش می کرد. جناب سید عبدالله فاطمی رو به راننده کردند و فرمودند: موسیقی را خاموش کن. ولی راننده با جسارت زیاد گفت: خاموش نمی کنم، نمی خواهید پیاده شوید. همین کار را هم کردیم. به محض پیاده شدن، یک ماشین سواری جلوی پای مان توقف کرد و گفت: حاج آقا بفرمایید، هرکجا می روید در خدمتتان هستم. سوار که شدیم رو به آقای سید عبدالله کرد و گفت: حاج آقا! من شما را تا در منزل می رسانم. جلوی منزل که توقف نمود، دست در جیب خود کرد و یک دسته اسکناس بیرون آورد و به مرحوم آقا سید عبدالله داد و گفت: من چند روزی است که می خواهم این پول را به خدمت یک روحانی سید بدهم، آیا شما قبول می فرمایید؟ آقا قبول نمودند و پس از آن رو به من کرده و فرمودند: هرکس که برای رضای خدا کار کند و قدم بردارد، خداوند این گونه جواب او را می دهد.
منبع:
(محمد لک علی آبادی، شرح حال و کرامات اؤلیاء الهی، اتشارات هنارس ، چاپ سوم ، 1393 ، ص 165
یکشنبه 96/02/03
من وصیّة النّبی بامیرالمؤمنین علیهماالسّلام : يَا عَلِيُّ إِنَّ مِنَ الْيَقِينِ … لَا تَحْمَدَ أَحَداً بِمَا آتَاكَ اللَّهُ وَ لَا تَذُمَّ أَحَداً عَلَى مَا لَمْ يُؤْتِكَ اللَّهُ فَإِنَّ الرِّزْقَ لَا يَجُرُّهُ حِرْصُ حَرِيصٍ وَ لَا تَصْرِفُهُ كَرَاهَةُ كَارِهٍ إِنَّ اللَّهَ بِحُكْمِهِ وَ فَضْلِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَ الْفَرَحَ فِي الْيَقِينِ وَ الرِّضَا وَ جَعَلَ الْهَمَّ وَ الْحَزَنَ فِي الشَّكِّ وَ السَّخَطِ
ازسفارشات پیامبر صلی الله علیه و آله به آقا امیر المومنین علیه اسلام است که یا علی … از مراتب یقین یکی این است که آنچه را که خدا به تو عنایت کرده، دیگری را منعم آن نعمت ندانی و او را بهخاطر آن نعمت حمد نکنی. و چیزی هم که خدای متعال از تو باز داشته و به تو نداده، تقصیر آن را گردن دیگری نیندازی و بهخاطر آنچه که خدا به تو نداده، کسی را مذمّت نکنی. هیچ حرصی از سوی هیچ حریصی نمیتواند رزق را بهسوی او بکشاند. همچنان که کراهت هیچ کارهی هم نمیتواند رزق را از کسی باز بدارد. - حُکم شاید به معنای حکمت و تدشبیر الهی باشد - با حکم و فضل خود… خدای متعال آرامش زندگی و فرح و سُرور را در یقین و رضا قرار داده است. اگر انسان از حالت ریب و تردید و تزلزل روحی و اعتراض و نارضایی نسبت به همه حوادث زندگی خود خارج شد و به مقام رضا رسید، خدای متعال رَوْح و فرح - یعنی آرامش - را به او عنایت خواهد کرد. متقابلاً خدای متعال، همّ و حزن و اندوه و امثال اینها را، در شک - یعنی ضِدّ یقین، حالت دودلی و تردید - و سخط - یعنی خشمگین بودن از همه حوادث - قرار داده است. چنین انسانی، اگر خدا نیکیای به او دهد، خشمگین است که چرا بیشتر نداد؛ اگر بدیای به او قسمت کند، خشمگین است که چرا متوجّه او شد! برای رسیدن به رَوْح و فرح، بایستی انسان دنبال یقین و رضا بگردد.
منبع:
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج فقه 28/06/1378
یکشنبه 96/02/03
کلیدِ دَرِسعادت و درهای بهشت و کلیدِ دَرِشقاوت و درهای جهنم در این دنیا ، در جیب خود تو است می توانی درهای بهشت و سعادت را به روی خود مفتوح کنی و می توانی بخلاف آن باشی. زمام امر در دست تو است، خدای تبارک و تعالی حجت را تمام و راههای سعادت و شقاوت را روشن نموده و توفیقات ظاهری و باطنی را عطا فرموده، آنچه از جانب او و اولیای او است تمام، اکنون نوبت اقدام ما است، آنها راهنمایند و ما راهرو. آنها عمل خود را انجام دادند به وجه احسن و عذری باقی نگذاشتند و لحمه ای کوتاهی نکردند، تو نیز از خواب غفلت برخیز و راه سعادت خود را طی کن و از عمر و توانایی خود استفاده نما که اگر وقت بگذرد و این نقد عمر و جوانی و گنج قوّت و توانائی از دستت برود جبران ندارد.
منبع:
[ امام خمینی(ره) آداب الصلوه، ص 41 ]
یکشنبه 96/02/03
عارف بالله میرزا احمد نهاوندی تهرانی ( مشهور به مرشد چلویی) می گفت : خداوند، زمین و آسمان و هر چه در آن هست را برای انسان آفریده و فرموده است که از آن استفاده کند، صراط مستقیم بپیماید تا به من برسد. همه این کرات آسمانی و زمین دور انسان می گردند ولی خود انسان ولگرد صحراست. او راه را گم کرده است.
زمین و آسمان شمس و قمر این آیت عظمی / همه گرد تو می گردند و تو ولگرد صحرایی
مگر عمر تو چند سالست؟ هشدار ای دل غافل / سجلت را تماشا کن ببین هفتاد بالایی
منبع:
[ علی عابد نهاوندی، بهترین کاسب قرن ]
یکشنبه 96/02/03
در حلال و حرام وسواس بشوید ، نه در نجاست و طهارت . زیاد دست آب نکشید ، مواظب حلال و حرام باشید. آیه ی قرآن است که (فلینظر الانسان الی طعامه ) یعنی انسان به طعامش نگاه کند . وقتی غذایی جلوی انسان می گذارند ،باید ببیند که این غذا از کجا آمده ؟حلال است یا حرام؟مال صغیر است؟ از چه درست شده؟ مال موقوفه است؟ مال خمس نداده است؟ ربا است؟ رشوه است؟ وسواس بشوید ،تا حلال نخوردی حال عبادت نداری. تا حلال نخوری تاریک هستی. اگر می خواهید نورانی شوید حلال بخورید. اولیا ی خدا اگر حرامی جلویشان باشد می فهمند ماها نمی فهمیم . باید احتیاط کنیم. اگر به منزل انسان متدین و با تقوا و نماز شب خوان رفتی شام آوردند ، بخور. ولی افراد لا ابالی غذایشان را نخور. حدیث دارد که مردم چهار دسته اند یک دسته: مالشان را از راه حلال به دست می اورند و در راه حلال هم خرج می کنند او به بهشت می رود. اما سه دسته دیگر به جهنم می روند. دسته دوم مالشان از راه حلال است اما در راه حرام خرج می کنند . دسته سوم بر عکس هستند ، مالشان از راه حرام است رشوه می گیرند ، ربا می دهند، اما روضه خوانی هم می کنند ، این هم به جهنم می رود. قسم چهارم آن کسی است که مالش از حرام است و در راه حرام هم خرج می کند . رشوه و ربا می خورد و بعد هم مشروب و قمار و نا اهلی و… . همیشه این دعا را بخوانید : اَللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَيِّباً؛ خدایا روزی حلال نصیب من کن.اگر انسان یک لقمه حرام بخورد تا چهل روز اثر می گذارد. اوایلی که آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله علیه به قم آمده بودند یک شب ایشان را مهمان می کنند .او هم شب در خواب می بیند که امام زمان علیه السلام به او می فرمایند: «دستت را سر هر سفره ای دراز نکن» … به میهمانی نمی روند. انسان باید در شکمش و سواس شود .
منبع:
[ بدیع الحکمه(مواعظ حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی)، انتشارات بوستان قرآن، چاپ چهارم ، 1395، ص40 ]
یکشنبه 96/02/03
با خدا حرف بزن. گرچه امیدوارم با خدا و خوبان با لب حرف نزنی و با عملت حرف بزنی. دست محبّت بر سر یتیم بکش و با این کارت به خدا و خوبان بگو من هم یتیمم، شما هم دست محبّتی بر سر من بکشید. به فقیر چیزی بده و با این عملت به خدا و خوبان بگو من هم فقیرم، شما هم به من بدهید. عیب اشخاص را بپوشان و ستر کن و با این کارت به خدا و خوبان بگو من هم عیوبی دارم، شما هم عیوب مرا بپوشانید و ستر کنید.
منبع:
[ حاج اسماعیل دولابی، مصباح الهدی ، ص 238 ]
یکشنبه 96/02/03
عَنِ الصادِقِ جَعفَرِبنِ محمدٍ عَلَيهِما السَّلامُ قالَ: اِذا كانَ يَومُ الْقِيامَةِ وَقَفَ عَبْدانِ مُؤْمِنانِ لِلْحِسابِ كِلاهُما مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ فَقيرٌ فِى الدُّنيا وَ غَنِىٌّ فِى الدُّنْيا ؛ فَيَقُولُ الْفَقيرُ، يا رَبِّ عَلى ما اَوْقَفُ؟ فَوَ عَزَّتِكَ اِنَّكَ لَتَعْلَمُ اَنَّكَ لَمْ تُوَلِّنى وَلايَةً فَاَعْدِلَ فيها اَوْ أَجُور وَ لَمْ تَرْزُقَنى مالاً فَأَدّى مِنْهُ حَقّاً اَوْ أَمْنَعُ وَلا كانَ رِزْقى يأتينى مِنْها اِلاّ كِفافاً عَلى ما عَلِمْتَ وَ قَدَّرْتَ لى فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلالَهُ: صَدَقَ عَبْدى فَخَلُّوا عنْهُ يَدْخِلُ الْجَنَّةَ وَ يَبْقَى الآخِرَ حَتّى يَسيلَ مِنْهُ الْعَرَقَ ما لَوْ شَرَبَهُ اَرْبَعُونَ بَعيراً لَكَفاها، ثُمَّ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ فیقول لَه الفَقیر: ما حَبَسَک؟ فَيَقُولُ: طُولُ الْحِسابِ ما زالَ الشَّىْ ءُ يَجيئُنى بَعْدَ الشَّىْ ءِ يَغْفِرُلى ثُمَّ اُسْأَلُ عَنْ شَى ءٍ آخَرَ حَتّى تَغَمَّدَنِىَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْهُ بِرَحْمَةٍ وَالْحَقَنى بِالتَّائِبينَ...
حضرت صادق علیه السلام می فرمایند: وقتی روز قیامت فرا رسد، دو نفر مؤمن بهشتی می ایستند برای حساب در برابر پروردگار، یکی از این دو در دنیا با فقرگذرانده و دیگری غنی است که هر دو هم (مؤمن) و اهل بهشت هستند. فقیر می گوید: خوب، چرا پروردگار مرا در این جا نگه داشته ؟! می گوید پروردگارا در دنیا نه به من یک مقام و ریاستی (دادی) که بتوانم در آنجا عدل یا جور کنم. داشتم زندگی خودم را می کردم. مالی هم که به من ندادی تا این بحث پیش بیاید که من حقِ مالی را ادا کردم یا ادا نکردم. چیزی نداشتیم! زندگی روز مرّه ای را داشتیم که خوردیم و گذراندیم. خودت میدانی ، زندگی من زندگی کفاف بوده همان طور که خودت مقدّر کرده بودی؛ (پس فقیر آن کسی نیست که به قدر کفاف هم نداشته باشد.) پروردگار می فرماید راست می گوید بنده من. بگذارید برود بهشت. بعد نوبت غنی (و ثروتمند) می رسد. اینقدر می ایستد برای حساب، که عرق از سر تا پای او جاری می شود (که هرگاه چهل شتر از آن بنوشند آنها را بس است – این برای مبالغه و بیان کثرت هست .) بعد از مدت طولانی او را وارد بهشت می کنند. آن برادر فقیر می گوید چرا اینقدر تاخیر کردی؟! میگوید بخاطر طولانی شدن حساب رسی. همین طور یکی پس از دیگری سئوالات مطرح می شد. فلان مال را از کجا آوردی؟ باید جواب بدم. کجا خرج کردی؟باید جواب بدم این مقام و موقعیت را از کجا پیدا کردی؟ باید جواب بدم . چه جوری عمل کردی؟ باید جواب بدم. همین طور یکی یکی از من سئوال کردند . بعد خدای متعال بر من رحمت آورد و مرا آمرزید. و به توبه کاران ملحقم فرمود. دنبال مال دنیا می دویم، دنبال مقام می دویم، دنبال عضویت فلان مجموعه خودمان را می کُشیم، برای چی؟! برای این که حساب خودمان را در آنجا سنگین تر کنیم !!!.
منبع:
[ شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج ، برداشت از سایت leader.ir ]
یکشنبه 96/02/03
ای عزیز! اگر به هر یک از ما یک طفل ده ساله (ای) اطلاع د هد که خانه ات آتش گرفت یا پسرت در آب افتاد و الان غرق می شود، آیا اگر اشتغال به هر کار مهمی داشته باشیم، دست از آن برداشته، در تعقیب این اخبار هولناک سراسیمه می دویم یا آن که با اطمینانِ نفس نشسته اعتنا نمی کنیم؟ اکنون چه شده است، تمام آیات و اخبار و برهان و عیان به قدر خبر یک بچه ده ساله در ما تاثیر نکرده، اگر تاثیر کرده بود، راحتی را از ما سلب نموده بود. آیا این کوری باطن … را باید به چه نحو معالجه کرد؟ آیا این مرض قلبی محتاج به علاج و طبیب (نیست)؟
منبع:
(امام خمینی -ره ، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 286)
یکشنبه 96/02/03
سؤال: چرا به امام وحي نمي شود و اگر وحي نمي شود پس چگونه امام زمان (عجل الله تعالی فرج الشریف) مي خواهد ظهور كند؟
جواب:
1ـ اگر منظور از امامان، دوازده امام بعد از پيغمبر اكرم (صل الله علیه واله وسلم) مي باشد، درست است والا قبل از پيغمبر (صل الله علیه واله وسلم ) امام هم بوده كه به او وحي شود مانند حضرت ابراهيم (عجل الله تعالی فرج الشریف).
2ـ اگر سؤال این است كه چرا به امام وحي نمي شود برمي گردد به راز ختم نبوت، زيرا هنگامي كه مسائل دين آن قدر كامل شودكه ديگر نيازي به وحي نباشد به طوري كه تمام پيش بيني ها تا روز قيامت در اين دين شده ديگر چه نيازي به وحي خواهد بود، فقط نياز به كسي است كه اين دين كامل و جامع را از تحريف حفظ كند و با علم خدادادي و قوه عصمت آن را بدون كم و زياد براي مردم بيان نمايد و آنها را هدايت كرده و به خداي متعال برساند كه آن هم امام مي باشد.
حضرت آيت الله مصباح يزدي مي فرمايند (در شرايطي كه تبليغ رسالت الهي در همه جهان به وسيله يك پيامبر و به كمك ياران و جانشینان وي ميسر باشد و احكام و قوانين يك شريعت، پاسخگوي نيازهاي حال و آينده جامعه باشد و پيش بيني هاي لازم براي مسائل نوظهور در آن شريعت شده باشد و نيز تضميني براي بقاء و مصونيت آن از تحريفات، وجود داشته باشد. ديگر موجبي براي مبعوث شدن پيامبر ديگري نخواهد بود ـ اما دانشهاي عادي انسان توان تشخيص چنين شرائطي را ندارد و خداي متعال است كه با علم نامتناهي خود، زمان تحقق اين شرايط را مي داندو اوست كه مي تواند ختم نبوت را اعلام كند چنانكه اين كار را در آخرين كتاب آسماني اش انجام داده است ـ ولي ختم نبوت به معناي قطع رابطه هدايت بين خدا و بندگان نيست بلكه هر گاه خداي متعال صلاح بداند از علوم غيبي، به بندگان شايسته اش افاضه مي فرمايد هر چند به صورت (وحي نبوت) نباشد، چنانكه به عقيده شيعه چنين علومي را به امامان معصوم (عجل الله تعالی فرج الشریف) عطا كرده است.) (1)
3ـ جواب قسمت دوم را نيز به سه صورت مي توان عرض كرد كه: اولاً همانطور كه اشاره شد او توسط علوم غيبي الهي از ظهور خود آگاه خواهد شد . ثانياً يكي از خصايص امامان معصوم (عجل الله تعالی فرج الشریف) محدث بودن آنهاست يعني ملائكه با آنها سخن مي گويند. (2) و ثالثاً در احاديث به اموري اشاره شد كه بعضي از آنها عبارتند از: امام صادق (عجل الله تعالی فرج الشریف) مي فرمايند: (ندا مي شود به اسم او در شب بيست و سوم (يعني رمضان) و قيام مي كند در روز عاشورا) (3)
حضرت صادق (عجل الله تعالی فرج الشریف) در آيه: (إذا نقر في الناقور) فرمود: (از ماست امامي كه مستقر خواهد شد, پس هر گاه خداوند عزوجل اراده كند اظهار امر او را در قلب او بيندازد پس ظاهر شود) (4)
حضرت امير المؤمنين (عجل الله تعالی فرج الشریف) از پيغمبر اكرم (صصل الله علیه واله وسلم) نقل مي كنندكه آن حضرت فرمود: (هرگاه وقت خروج او برسد او را شمشيري هست در قلاف پس آن شمشير او را ندا كند كه برخيز اي ولي خدا و بكش دشمنان خدا را) (5)
منابع :
1ـ آموزش عقايد، ص 290، آيت الله مصباح يزدي
2ـ كتاب مهدي منتظر (عج) ص 19،189،190
3ـ كتاب مهدي منتظر (عج) ص 19،189،190
4ـ كتاب مهدي منتظر (عج) ص 19،189،190
5ـ كتاب مهدي منتظر (عج) ص 19،189،190
یکشنبه 96/02/03
سؤال: چرا خداوند دسترسي به امام زمان(عج) را سخت كرده است؟ آن هم در اين دوره وانفسا كه عدهاي خود را امام زمان بنامند و چنين كفر و گناه، جامعه را از هم بدرد!
جواب:
بخش نخست: ضرورت ايجاد زمينه و صلاحيّت ارتباط با امام زمان(عج).
بخش دوم: بررسي عوامل غيبت.
1- ضرورت ايجاد زمينه جهت ارتباط با امام زمان(عج).
در عرف همه ملل و اقوام روشن است كه ارتباط با بزرگان به ميزان شخصيت هر بزرگي، داراي شرايط ويژهاي است كه تا شرايط پديد نيايند، عرف مردمي اجازه ارتباط و دسترسي با آن شخصيّت را به هيچ فردي نمي دهد.
دسترسي به امام زمان(عج) از اين گردونه خارج نيست، بلكه ميتوان گفت: با توجّه به موقعيّت اختصاصي حضرت يعني موضوع غيبت و سوء استفاده هايي كه ممكن است برخي از افراد از مطرح كردن ارتباط با امام زمان(عج) داشته باشند، دسترسي به حضرت، داراي شرايط بيشتر و سختتري ميباشد و چنان نيست كه هر فردي به آساني بتواند با امام ارتباط برقرار كند.
قدم گذاشتن در اين مسير به كسب لياقت و شايستگي نيازمنداست و هر كس به اندازه تلاش خود بهره مي برد. خلاصه اين كه: ارتباط و دسترسي به امام زمان(عج) در دوران غيبت كبري به ايجاد زمينه شايستگي و لياقت نياز دارد؛ همان گونه كه برخي از بزرگان همانند سيد بحرالعلوم و محقق اردبيلي (ره) با حضرت ارتباط داشتند؛ از سوي ديگر ارتباط با امام زمان(عج) تنها ملاقات حضوري نيست، بلكه راههاي ديگري براي ارتباط موجود است (مثلاً از طريق دعا و مناجات و به صورت دروني).
در ضمن از برخي روايات استفاده مي شود كه حضرت بر اعمال و رفتار شيعيان نظارت دارد و پشت پرده به هدايت مردم پرداخته و همه جا حضور دارد، همانند رواياتي كه ميگويد: حضرت در مراسم حج حضور دارد و مردم را مي بيند، اما مردم او را نمي بينند.(4)
2- بررسي عوامل غيبت.
عواملي را كه قابل تصوّر است در غيبت امام زمان(عج) تأثير داشته باشد ميتوان در اين چند فرض بيان كرد:
1- خداوند اراده كرده است كه حضرت غايب باشد.
2- حضرت ولي عصر(عج) خواهان غيبت است.
3- مردم آمادگي ظهور و پذيرش حضرت را ندارند.
اهل فن و علماي كلام مورد اول و دوم را مردود شمردهاند، به دليل اين كه:
الف) لطف خدا به بندگان مقتضي ظهور امام زمان(عج) است تا بندگان تشنه حق و حقيقت بتوانند با ظهور و حضور او، از چشمه زلال هدايتش سيراب شوند. يعني اگر بشر و انسانها و هر موجودي، قابليت دريافت فيض الهي را داشته باشد، خداوند او را از فيض خود محروم نمي كند.
ب) مقام عصمت حضرت اقتضا ميكند كه مردم از فيض حضور آن عزيز و ارشادها و راهنماييهاي او بهره مند باشند؛(5) افزون بر اين دليل عقلي، از برخي روايات استفاده مي شود كه حضرت هم خواهان تحقّق وعده ظهور است. محمد بن عثمان عمري ميگويد: آخرين ديدار من با حضرت كنار خانه خدا بود، در حالي كه حضرت اين گونه دعا ميكرد: اللّهم أنجزلي ما وعدتني؛(6) خدايا! آن چه را كه به من وعده دادهاي برسان.
بنابراين از موارد فوق، فقط فرض سوم باقي ميماند كه تنها عامل غيبت محسوب ميشود، يعني آماده نبودن جامعه بشري، يعني انسانها هنوز به دريافت اين فيض بزرگ الهي نرسيدهاند و اين قابليت براي آنها هنوز به وجود نيامده است.
در اين باره حضرت علي(ع) فرمود: بدانيد كه زمين از وجود حجّت خدا خالي نميماند، ولي خداوند، به خاطر ظلم و جور و اسراف مردم آنان را از ديدار و ارتباط با او محروم خواهد كرد.(7)
خواجه نصير الدين طوسي دراين باره گفته است: غيبت امام مهدي(عج) نه از ناحيه خدا است و نه از ناحيه حضرت، بلكه از ناحيه مردم است، چرا كه همگان آماده اطاعت از امام نيستند و هرگاه عامل غيبت زدوده شود، هنگام ظهور فرامي رسد.(8)
بنابراين مي توان گفت: تنها عامل عدم دسترسي به امام زمان(عج) و غيبت حضرت، آماده نبودن جامعه بشري براي ظهور است، گرچه بخشي از مردم به اين نتيجه رسيدهاند كه اصلاح جامعه و برقراري عدالت اجتماعي فراگير ممكن نيست. مگر از ناحيه شخصي كه داراي ولايت مطلقه از طرف خدا باشد؛ و تا اين خواسته مردمي به حدّ لازم نرسد و همگان يا اكثر انسانها خواهان پذيرايي از مقدم او و اجراي دستورهايش نباشند، ظهور نخواهد كرد.(9)
هم چنين بايد توجه داشت، اگر چه هر فردي به صورت عادي نمي تواند با امام زمان(عج) ارتباط داشته باشد و او را ديدار كند، اما اين بدان معنا نيست كه از هدايت الهي محروم ميباشيم، زيرا كتاب الهي و سنت و روايات پيامبر اسلام(ص) و سيره امامان معصوم و روايات آنها را داريم.
همچنين وجود عالماني كه به دين و احكام الهي آگاهي دارند. همه اين موارد راه ما را در رسيدن به احكام الهي و ارزشهاي انساني (كه لازمه زندگي سعادتمند و رستگاري جاودانه است) هموار و روشن مي كند؛ بنابراين غيبت و فقدان امام، به معناي فقدان نور هدايت الهي و محروميت از هدايت خداوند نيست. بسياري از امور امروزه براي ما در سايه كتاب خداوند كه دچار تحريف نيست و سنّت پيامبر و امامان معصوم و عقل خدادادي روشن است. ميتوانيم بر اساس اصول كلي كه در اسلام بيان شده، راه روشن هدايت را درك كنيم.
در اين امور نياز به دست غيبي نداريم و وظيفه ما كاملاً مشخص است.
رسيدن به حضور امام زمان(عج) براي درك معارف عاليتر و نيازهاي برتر است. اگر توانستيم به آنچه كه مي دانيم و براي ما بيان شده، عمل كنيم، به وظيفه مان عمل نموده ايم.
منبع:
1. طه (20) آيه 50.
2. نمل (91) آيه 8.
3. انسان (76) آيه 3.
4. كتاب الغيبه، محمد بن ابراهيم النعماني، مكتبة الصدوق، تهران، ص 175، احاديث 13 و 14 و 15 و 16.
5. بداية المعارف الالهيّة، محسن خرازي، ج 2، مركز مديريت حوزه علميه قم، ص 163.
6. كتاب الغيبة، شيخ طوسي، مؤسسة المعارف الاسلامية، ص 364، ح 330.
7. مكيال المكارم، سيد محمد تقي موسوي اصفهاني، ترجمه سيد مهدي حائري قزويني، ج 1، ص 160؛ كتاب الغيبة، محمد بن ابراهيم النعماني، مكتبة الصدوق، تهران، ص 141، ح 2.
8. بداية المعارف الهية.
9. بداية المعارف الالهية، همان، ص 164.
یکشنبه 96/02/03
در قرآن كریم آمده است وقتی شیطان به علّت سجده نکردن بر انسان از پیشگاه الهی رانده شد به خداوند عرض کرد: پروردگارا! تا روزى که انسان ها برانگیخته مى شوند به مهلت بده. خداوند فرمود: «فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * إِلىَ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم؛ تو از مهلت یافتگانى، تا زمانى معین و معلوم » (سوره ص، آیات 79-81) امّا “در اینکه منظور از «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم»، چه روزى است، مفسران احتمالات متعددى داده اند:
بعضى گفته اند منظور پایان این جهان و بر چیده شدن دوران تکلیف است، چرا که بعد از آن، طبق ظاهر آیات قرآن، همه جهانیان از بین میروند و تنها ذات پاک خداوند باقى مى ماند، بنابر این تنها به مقدارى از درخواست ابلیس موافقت شد.
بعضى دیگر احتمال داده اند که منظور از وقت معلوم زمان معینى است که تنها خدا مى داند، و جز او هیچکس از آن آگاه نیست، چرا که اگر آنوقت را آشکار مى ساخت ابلیس تشویق به گناه و سرکشى بیشتر شده بود.
بعضى نیز احتمال داده اند منظور روز قیامت است چرا که او مى خواست تا آن روز زنده بماند تا از حیات جاویدان برخوردار گردد و با نظر او موافقت گردید، به خصوص اینکه تعبیر به یوم الوقت المعلوم در آیه 50 سوره واقعه درباره روز قیامت نیز آمده است. ولى این احتمال بسیار بعید است ، چرا که اگر چنین مى بود باید خداوند به طور کامل با درخواست او موافقت کرده باشد، در حالى که ظاهر آیات فوق این است که بطور کامل با درخواست او موافقت نشده و تنها تا یوم الوقت المعلوم موافقت شده است. و به هر حال تفسیر اول با روح و ظاهر آیه از همه موافقتر است، و در بعضى از روایات که از امام صادق علیه السلام نقل شده نیز به این معنى تصریح گردیده است.”
منبع:
(تفسیر نمونه، ج11، ص71)
یکشنبه 96/02/03
عده ای هم ادعا كرده اند که ” «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» پس از اتمام زندگی انسانها خواهد بود، چون انسان باید بین خوبی ها و بدی ها وسوسه ای داشته باشد تا انتخاب كند و دارای اجر و یا عذاب شود و اگر شیطان در عصر ظهور كشته شود با تكلیف انسانی در تعارض است.”
در پاسخ باید گفت در آن زمان، آزادی و اختیار از انسانها گرفته نمی شود؛ چنانکه مرحوم علامه طباطبایى مى فرماید: «ملازمه اى بین تکلیف انسان و وجود شیطان براى اغواگرى او وجود ندارد؛ پس چنین نیست که تا انسان مکلّف است در پى گمراه کردن او باشد؛ زیرا ممکن است خداوند، جامعه انسانى را صالح گرداند و فساد را ریشه کن کند، و مردم جز پروردگار کسى را نپرستند، در این صورت شیطان نمى تواند کسى را گمراه کند.» به عبارت دیگر هر چند وجود شیطان سبب افزایش وسوسه خواهد بود اما تمام وسوسه با شیطان نیست بلكه نفس اماره هم اگر شیطان نباشد، انسان را به امور ناپسند وسوسه می كند پس این قول هم بسیار ضعیف هست و نمی توان بدان توجه كرد.
منبع:
(المیزان، ج ۱٢، ص 128
یکشنبه 96/02/03
از امام حسین علیه السلام روایت شده است كه: «سر رشته امور باید به دست عالمانى ربانى باشد كه نسبت به احكام و حلال و حرام خدا وفادار و امین مى باشند»
سؤالی که مطرح می باشد این است که حکومت دینی ایران به چه میزان آرمان حکومت جهانی امام زمان را محقق کرده است؟
در پاسخ باید گفت: جمهوری اسلامی برای اجرای قوانین اسلام با مشکلات متعددی روبرو است که حداقل اجرای احکام را در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دچار وقفه کرده و یا حداقل به تأخیر می اندازد.
دشمنان اسلام با ایجاد انواع مشکلات برای دولت اسلامی از قبیل، جنگ، تحریم، بحران های سیاسی بین المللی تبلیغات سوء، اسلام هراسی در میان مردم و دولتهای دیگر و … مانع اجرایی شدن برخی احکام و در نتیجه کارآمد شدن حکومت دینی شدند.
همچنین عدم ایجاد برخی از ظرفیت های لازم در بعضی از حوزه های اقتصادی، بانکداری، اداری، فرهنگی و… - که اکثراً میراث حکومت های سکولار و مستبد پیشین است و اصلاح آن به زمان زیادی نیاز دارد- تأثیر به سزایی داشته است.
البته حکومت اسلامی ایران به سمت اجرای هر چه بهتر قوانین اسلامی در حرکت است و در مسیر اجرایی کردن آن مشکلات پیچیده و متعددی را به لطف خدا و عنایات امام زمان (عج) از سر گذرانیده است. اما به هر حال با ایجاد ظرفیت های لازم و نیز گذشت زمان هر چند که مانند حکومت معصومان علیهم السلام نخواهد شد و هیچ یک از مسئولان و رهبران انقلاب نیز چنین ادعائی ندارند، اما به هر حال به آن سو حرکت خواهد کرد و پر واضح است که خداوند متعال و ائمه هدی علیهم السلام، راضی به کنار گذاشتن همه احکام دین به بهانه عدم اجرای کامل آنها نخواهند بود.
منبع:
- مستدرك الوسائل، ج 17، ص 315
یکشنبه 96/02/03
امام صادق عليه السلام: اَقْرَبُ ما يَكُونُ الْعِبادُ اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَاَرْضى ما يَكُونُ عَنْهُمْ، اِذَا افْتَقَدُوا حُجَّةَ اللّهِ،فَلَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ، وَلَمْ يَعْلَمُوا بِمَكانِهِ، وَهُمْ فى ذلِكَ يَعْلَمُونَ اَنَّهَ لَمْ تَبْطُلْ حُجَّةُ اللّهِ،فَعِنْدَها فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ كُلَّ صَباحٍ وَ مَسآءٍ؛
امام صادق عليه السلام: نزديكترين حالت بندگان به خدا وبیشترین زمانی که خداوند ازایشان خشنود است هنگامى است كه حجّت خدا در ميان آنها نباشد و براى آنها ظاهر نشود و آنها محـل او را ندانند. ولى در عين حال معتقد باشند كه حجّت خدا باقی است،پس در اين زمان شب و روز متوقع فرج (ودرانتظارآن) باشید.
منبع:
بحارالأنوار : ج 52 ، ص147
شنبه 96/02/02
ما به تجربه دیده ایم کسانی که پدر و مادر از آنها راضی بوده اند ، دست به هرچه زده اند طلا شده و همچنین دیده ایم کسانی که پدر و مادر از آنها ناراضی بوده اند ، حالا به هر دری که میزنند کارشان درست نمیشود. بعد پیش ما می آیند و می پرسند:« چرا ما هرکاری میکنیم ، کارمان اصلاح نمی شود؟» خبر هم ندارند که به خاطر این است که پدر و مادر از آنها ناراضی بوده اند.
امکان دارد که پدر و مادر در زمان حیات از فرزندشان راضی باشند، ولی حالا که مردهاند ناراضیاند که چرا یادشان نمیکنند. قدیم چه قدر مردم در ماه رجب و شعبان برای پدر و مادرهایشان ختم قرآن میدادهاند. من یادم هست هفتاد سال پیش، کنار چهار راه مولوی کسی داد میزد؛ «خیر مردهها» مردم هم یک کیلو سیب میخریدند و خیرات میدادند. پس برای پدر و مادرهایتان ختم قرآن بکنید، سر قبرشان بروید، قرآن برایشان بخوانید و کار خیر برایشان بکنید. در روایت آمده است که «ارواح مؤمنین شبهای جمعه به پشت بام خانهها میآیند و میگویند: آن لقمهای که جلوی سگهایتان میاندازید، خیر ما کنید!»
منبع:
[ از فرمایشات آیت الله مجتهدی تهرانی-ره، در محضر استاد، ص 30-نشریه موعظه خوبان ]
شنبه 96/02/02
شهید رضا آجودانی وقتی به شهادت رسید، 15 سال بیشتر نداشت. اما پدرش دیده بود رضا در اتاق بالای منزلشان نوار نوحه میگذارد و زیاد گریه میکند. گریهها که ادامه مییابد…
شهید رضا آجودانی وقتی به شهادت رسید، 15 سال بیشتر نداشت. اما پدرش دیده بود رضا در اتاق بالای منزلشان نوار نوحه میگذارد و زیاد گریه میکند. گریهها که ادامه مییابد، از پسرش میپرسد: «گریههای نوجوانی مثل تو برای چه میتواند باشد؟» رضا هم در جواب میگوید: «از شوق شهادت». شهید رضا آجودانی متولد 1346 بود و سال 61 به شهادت رسید. او سالهای اندکی در این کره خاکی زندگی کرد، اما گوهری را در زندگی یافته بود که هرگز او را به دو روز دنیای فانی شیفته نکرد. گفتوگوی ما با اشرف آجودانی خواهر بزرگتر شهید را پیش رو دارید.
آقا رضا چطور بچهای بود که از سن کم به شهادت عشق میورزید؟
به نظر من ذات این بچهها خوب بود که از سن کم عاشق خدا میشدند و بهترین راه رسیدن به خدا را هم در شهادت میدیدند. رضا یک بچه جنوبشهری قویبنیهای بود که سر سفره پدر و مادرمان حلال خورد و حلال فکر کرد و عاقبت خونش را در مسیر انقلاب اسلامی حلال کرد. یعنی خودش خواست که خونش در این مسیر ریخته شود. رضا آجودانی یک نوجوان کمسن و سال و معمولی بود، اما انقلاب امام خمینی ذات پاک آنها را تقویت کرد، بارور کرد و خیلی زود میوه وجودشان رسید. رضای ما وقتی که 13، 14 سال داشت از شوق شهادت شبها تنها در اتاقش گریه میکرد.
با سن کمش چطور راهی جبهه شد؟
شناسنامهاش را دستکاری کرده بود. از طرفی هیکل نسبتاً درشتی هم داشت و نگاهش که میکردی فکر میکردی 20 ساله است. چون جرئت و جسارت زیادی داشت، قبول کرده بودند به جبهه برود و چند بار هم رفت و آمد تا اینکه به شهادت رسید.
در آن سن و سال قاعدتاً درسش را نیمهکاره رها کرده بود؟
بله، درسش را رها کرد تا نگذارد حتی یک وجب از خاک کشورمان دست دشمن بماند. اتفاقاً درس آقا رضا خیلی خوب بود. دوست داشت مهندس شود و با نمرات خوبی که داشت، مطمئن بودیم از نظر تحصیلی موفق میشود. اما خب مهندس کوچک ما رفت و به شهادت رسید.
پدر و مادرتان مخالف رفتن او به جبهه در سن نوجوانی نبودند؟
خب، آنها از اینکه بلایی سر رضا بیاید، میترسیدند ولی خودش اصرار داشت که به جبهه برود. یکبار پدرم صدای گریههای رضا را از اتاقش میشنود. میرود و میپرسد: پسرم تو با این سن کم چه دردی داری که اینطور گریه میکنی؟ رضا هم میگوید: دوست دارم شهید شوم و از شوق شهادت گریه میکنم. وقتی یک نفر اینطور عاشق یک راه میشود، نمیشود جلویش را گرفت. خصوصاً که راهش حق باشد.
از نحوه شهادتش بگویید.
سال 61 و در منطقه سومار یک خمپاره کنار برادرم اصابت میکند و تنش را سوراخ سوراخ میکند. او را به سردخانه میبرند و بعد از 24 ساعت متوجه میشوند زنده است. بعد به بیمارستانی در شیراز منتقل میشود. رضا را بعد از مدتی به خانه میآورند. وقتی من او را دیدم، در بدنش جای سالم نداشت. توی سرش هم چند ترکش جا مانده بود. رضا تا مرا دید بلند شد و روبوسی کرد. گفت: «چند قدم مانده به بهشت!» بعد چون هوس مرغ کرده بود، به مادرم گفت:« برایم مرغ درست کن از بس در جبهه کنسرو بادمجان خوردهام قیافهام شبیه بادمجان شده است، مادرم چلومرغ درست کرد و رضا خورد. همین حین داشت تلویزیون نگاه میکرد. یکهو گفت نمیخواهم تلویزیون ببینم. ما آن را از اتاق خارج کردیم. اما ناگهان رضا داد زد: «تا بهشت یک قدم مانده کمکم کنید. حضرت علی اصغر(ع)، حضرت علی اکبر(ع)، حضرت قاسم(ع) کمکم کنید.» بعد در بغل مادرم جان داد و به شهادت رسید. او در همان اتاقی به شهادت رسید که خیلی از شبها تنهایی در آنجا عزاداری و گریه میکرد.
منبع:
روزنامه جوان / فریده موسوی
شنبه 96/02/02
سخاوت و بخشندگی یکی از مهمترین ویژگیهای امام موسی کاظم(ع) است که در بسیاری از موارد زندگی میتوان آن را مشاهده کرد.
امام موسی کاظم(علیه السلام) به دنیا به چشم هدف نمینگریستند و اگر مالی فراهم میآوردند، دوست داشتند با آن خدمتی انجام دهند و روح پریشان افسردهای را آرامش بخشد و گرسنهای را سیر کنند و برهنهای را بپوشانند.
محمدبنعبدالله بکری میگوید: از جهت مالی سخت درمانده شده بودم و برای آنکه پولی قرض کنم وارد مدینه شدم، اما هر چه این در و آن در زدم نتیجه نگرفتم و بسیار خسته شدم. با خود گفتم خدمت حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر -درود خدا بر او- بروم و از روزگار خویش نزد آن بزرگ شکایت کنم.
پرسان پرسان ایشان را در مزرعهای در یکی از روستاهای اطراف مدینه سرگرم کار یافتم. امام برای پذیرایی از من نزدم آمدند و با من غذا میل فرمودند، پس از صرف غذا پرسیدند: با من کاری داشتی؟ ماجرا را برایشان عرض کردم، امام برخاستند و به اتاقی در کنار مزرعه رفتند و بازگشتند و با خود سیصد دینار طلا (سکه) آوردند و به من دادند و من بر مرکب خود و بر مرکب مراد سوار شدم و بازگشتم.
عیسی بن محمد که سنش به نود رسیده بود، می گوید: یکسال خربزه و خیار و کدو کاشته بودم، هنگام چیدن نزدیک میشد که ملخ تمام محصول را از بین برد و من یکصد و بیست دینار خسارت دیدم.
در همین ایام، حضرت امام کاظم علیه السلام، (که گویی مراقب احوال یکایک ما شیعیان میبودند) یکروز نزد من آمدند و سلام کردند و حالم را پرسیدند، عرض کردم: ملخ همه کشت مرا از بین برد.
پرسیدند:چقدر خسارت دیدهای؟گفتم: با پول شترها صد و بیست دینار.
امام علیه السلام یکصد و پنجاه دینار به من دادند.عرض کردم:شما که وجود با برکتی هستید به مزرعه من تشریف بیاورید و دعا کنید.
امام آمدند و دعا کردند و فرمودند:
از پیامبر روایت شده است که: به باقیماندههای ملک و مالی که به آن لطمه وارد آمده است، بچسبید.من همان زمین را آب دادم و خدا به آن برکت داد و چندان محصول آورد که به ده هزار فروختم.
منبع:
11:30 - 02 ارديبهشت 1396 - 2017 April 22
شنبه 96/02/02
خواهر شهید هادی در سالگرد تولد شهید ابراهیم هادی ماجرای آخرین خواسته شهید «ابراهیم هادی» از خانواده اش را بیان کرد.
، زهره هادی خواهر شهید ابراهیم هادی در مراسم سالگرد تولد برادرش که با حضور جمعی از خانواده شهدا, ایثارگران و عموم مردم در قطعه 26 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) برگزار شد, طی سخنانی با بیان اینکه زندگی با ابراهیم زندگی سرشار از شیرینی و لحظات عالی بود, گفت: ابراهیم بسیار مهمان نواز بود و هر برنامه ای که مد نظر داشت، علاقهمند بود تا آن مراسم را در بین دوستان و اقوام باشد و همیشه به این برنامه ها اهتمام داشت.
خواهر شهید ابراهیم هادی ادامه داد: ابراهیم قبل از رفتن به جبهه یک خودسازی عالی داشت و ما شاهد و ناظر این آمادگی بودیم و این خودسازی یک شبه ایجاد نشده بود بلکه او از سالها این آمادگی را به خود داده بود.ابراهیم همیشه میگفت:«اول باید خودمان را بسازیم و آنچه مد رضای خدا است برای خدا خرج کنیم.» یادم می آید یک روزهایی ابراهیم دیر وقت به منزل میآمد و خیلی خسته بود اما تا صبح نمی خوابید تا مبادا نماز صبحش قضا نشود و همچنین برای نماز جماعتش یک برنامه خاصی مد نظر قرار داده بود.
وی افزود: ابراهیم همیشه روی زمین می خوابید و من که چندین بار این موضوع را میدیدیم به ابراهیم میگفتم:« برای چه روی زمین میخوابی؟» اما ابراهیم میگفت:« این بدن باید به زمین و رمای آن عادت کند» و من بعد از شهادتش منظور او را فهمیدم.
خواهر شهید هادی در خصوص آخرین دیدارش با برادش گفت: ابراهیم در دیدار آخر که از ما خداحافظی کرد با همان تیپ جبهه ای به ما گفت: «فقط یک دعا کنید من برنگردم» من گفتم چرا؟ گفت:«من هنوز دین خود را به اسلام و رهبر و مردم ادا نکردم. دعا کنید برنگردم و یک وجب از خاک اینجا نداشته باشم و مثل مادرم حضرت زهرا(س) گمنام بمانم.» و همانطور هم شد. ابراهیم ارادت خاصی نسبت به حضرت زهرا(س) داشت و بیشتر خواسته هایش را از حضرت زهرا(س) می گرفت. ابراهیم 25 سال از زندگی اش را بسیار با برکت گذراند. امروز اگر می گویند ابراهیم مطرح شده است این دست ما نیست زیرا اگر کار برای رضای خدا باشد خدا انسان را برجسته می کند و عزت می بخشد.
وی در ادامه اظهار کرد: امروز تاریخ مرور شده است. اگر خوابی هستیم که بچه های دفاع مقدس را نشناختیم اکنون میتوانیم بچه های مدافع حرم را بشناسیم. اینها رفتند تا راه را به ما نشان بدهند. آن زمان گفتند ابراهیم ها رفتند تا ما آسوده زندگی کنیم و بهترین زندگی را داشته باشیم ولی خون بهای شهدا این نیست چرا که به خانواده های مدافع حرم میگویند شما هزینه می گیرند و فرزندانتان را به سوریه می فرستید؟ چرا خانواده های شهدا را دل خون می کنید. آنها برای رضای خدا همه چیز خود گدشتند و جان خود را دادند. تاریخ ورق میخورد و ما از قافله جا مانده ایم و باید بیدار شویم و ادامه دهنده راه شهدا باشیم و هدف شهدا را دنبال کنیم.
منبع:
اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۲
شنبه 96/02/02
آياتي در قرآن مجيد هست كه دلالت دارد در قيامت برخي اعضاي بدن سخن مي گويند و عليه خود انسان شهادت مي دهند. از جمله اين آيه كه مي فرمايد: «اليوم نختم علي افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون»(1)؛ امروز بر دهانهاي آنان مهر مي زنيم و دستهاي آنان با ما سخن مي گويند و پاهاي آنها به آنچه كرده اند، گواهي مي دهند.
البته نه تنها اعضا و جوارح بلكه زمين زير پاي ما نيز حمل شهادت مي كند و روز قيامت نيز اداي شهادت مي نمايد.(2)
آري، همان قدرتي كه الان به اين زبان توانايي حرف زدن داده است ، در روز قيامت به دست و پا و گوش ما نيز توانايي حرف زدن خواهد داد .(3)
نكته ي جالبي كه در آيه ي 65 سوره يس مشاهده مي شود اين است كه در روز قيامت بر زبان هايي كه در دنيا قدرت تكلم داشته اند ، مهر زده مي شود و نمي توانند حرف بزنند ، اما در عوض در آخرت به تمام اعضاي بدن كه در دنيا نمي توانستند حرف بزنند ، قدرت تكلّم داده مي شود.(4)
منبع:
1. سوره يس، آيه 65.
2. سوره زلزال،آيات 1-4
3. سوره فصّلت ،آيه20
4. سوره نور ، آيه 24
چهارشنبه 96/01/30
خدای من چه دلتنگم میان این همه آدم چه تنهایم
خدای من چرا باید اسیرگردم میان غم میان بغض چشمانم خدای من به کی گویم سخن ازدل
ازاین درد های بی وسعت از این حس فراموشی میان قلب این و آن
خدای من چه دلتنگم برای پر زدن هایم به سوی عشق و آزادی
میان اوج خوشبختی خدای من اگر امروز که من تنهام تو را دارم کنار خود
برای خود میان اشک و آه من مرا گیری در آغوشت کنارقلب تنهایم
توتنها باش برای من برای قلب تنهایم خدای من چه تنهایم…
منبع:
در شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۱ساعت 18:49
سه شنبه 96/01/29
حاج آقای صدیقی در مراسم آیت الله بهجت نقل کردند که چقدر آقا برای سلامتی آیت الله خامنه ای نذر میکردند و گوسفند نذر می کردند و کارهایی انجام می دادند. خوب این باز نشانه شدت علاقه بود به آقا. بعد چیزی که نقل کردند این که شش ماه قبل از فوت آیت الله بهجت ایشان فرموده بودند که: “آقا را بگویید بیایند اینجا با ایشان کار دارم".
آقا را خواسته بودند و آیت الله خامنه ای آمده بودن این جا قم . صحبت هایی با هم داشتند از جمله آیت الله بهجت فرموده بودند: “خطری به سمت شما دارد می آید و من این خطر را احساس می کنم و من آن چه باید برای شما انجام بدهم ، برای سلامتی شما انجام داده ام.
و فرموده بودند: “خودتان هم هر کاری می توانید انجام بدهید “.
البته کاملش را حاج آقای صدیقی روی منبر نگفتند.
ولی بعدها یکی از دفتری های آیت الله بهجت که اطلاع داشتند و کامل تر گفتند.
گفتند چند روزی گذشت و باز دوباره حضرت آیت الله بهجت گفتند که: “آیت الله خامنه ای را بگویید یک نفر بفرستند من با ایشان کار دارم". حاج آقا محمدی گلپایگانی را آیت الله خامنه ای فرستادند پیش آیت الله بهجت.
آیت الله بهجت دومرتبه تأکید کردند: “که من برای سلامتی شما هرکاری می توانستم انجام دادم. خودتان هم یک کاری انجام بدهید". برای بار دوم بعد از چند روز این تأکید را آیت الله بهجت داشتند که به واسطه آقای محمدی گلپایگانی به آقا خبرش رسید و خود آیت الله خامنه ای هم هرکاری باید انجام بدهند انجام داده بودند.
آقا زاده آیت الله بهجت نیز می گفت که یک موقعی آیت الله خامنهای تشریف آوردند قم، بعد آیت الله بهجت فرمودند: “همه از اطاق بروند بیرون. حالا هر کس می آمد ملاقات آیت الله بهجت، پسر آقا و بعضی های دیگر هم حضور داشتند.
بعد می گفت: یک موقعی آیت الله خامنهای که آمدند، آیت الله بهجت فرمودند: ” هیچ کسی نماند، همه بروند بیرون من با آقا حرف خصوصی دارم” و بعد تا مدتی با هم بودند و به طور خصوصی و ما همه رفته بودیم بیرون از اطاق، این قدر با هم صمیمی بودند.
سه شنبه 96/01/29
آیت الله صدیقی امام جمعه موقت شهر تهران سه شنبه ۲۸/۲/۸۹ در مراسم ایام شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها که در بیت رهبری با حضور آیت الله العظمی امام خامنه ای حفظه الله برگزار می شد پس بیان از فضایل صدیقه کبری و مناقب آن حضرت خطاب به مقام معظم رهبری فرمودند:
“آقا جان؛شما دستور فرمودید از شما چیزی نگم،اما اینها که آمده اند اینجا همه عاشقند مگر می شود چیزی نگفت.”
آیت الله صدیقی پس از بیان چند جمله با همین مضامین،به نقل چند جمله از آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه پرداختند:
“از آقای بهجت سوال کردم نظرتان راجع به مقام معظم رهبری چیست؟
آقای بهجت فرمودند:”بهتر از ایشان نداریم.”
“همچنین آقای بهجت به خود بنده عرضه داشتند که در دیداری که با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشتم از ایشان راجع به آقای خامنه ای سوال کردم و
حضرت پاسخ دادند: ” آقای خامنه ای از ماست.
سه شنبه 96/01/29
قائد اسوه : رهبرعظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران آیت الله معظم جناب خامنه ای کبیر- متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف قائد، ولی، وفیّ،ورائد، سائس، حفی، مصداق بارز، (نرفع درجات من نشاء می باشد.) عزت و شوکت روز افزون آن قائد اسوه ی زمان را همواره از حقیقة الحقائق مسئلت دارم و امیدوارم دادار عالم و آدم همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد.
علامه عظيمالشأن حضرت آيتالله حسنزاده آملي، جلوي حضرت آقا دو زانو نشسته و ايشان را مولا خطاب ميكنند. حضرت آقا ناراحت شده و به علامه ميفرمايند اين كار را نكنيد. علامه حسنزاده ميفرمايند: اگر يك مكروه از شما سراغ داشتم اين كار را نميكردم.
ايشان در جاي ديگر فرمودهاند: گوشتان به دهان رهبر باشد. چون ايشان گوششان به دهان حجتبنالحسن(عج) است. ا
رهبر عظیمالشأنتان را دوست بدارید، عالمی، رهبری، موحدی، سیاسی، دینداری، انسانی، ربانی، پاک منزه، کسی که دنیا شکارش نکرده، قدر این نعمت عظما را که خدا به شما عطا فرموده، قدر این رهبر ولی وفی الهی را بدانید، مبادا این جمعیت ما را، مبادا این کشور ما را، مبادا این کشور علوی را، این نعمت ولایت را از دست شما بگیرند. خدایا به حق پیامبر و آل پیامبر سایه این بزرگمرد، این رهبر اصیل اسلامی حضرت آیتا… معظم خامنهای عزیز را مستدام بدار. سینه ی خود را شکافتم، به هر جای آسمان رفتم این سید (خامنه ای) را دیدم. باید قنبر حضرت خامنه ای کبیر بود.
منبع:
نشریه پرتو سخن 16/06/90
سه شنبه 96/01/29
سیدعبدالله حسینی زاده نوشهر و بزرگشده نظرآباد کرج بود. پدر و مادری کشاورز داشت و زندگیشان کم و زیاد با خوشی و سادگی میگذشت تا اینکه غیرتش او را رهسپار راهی بیبازگشت کرد.
سیدعبدالله حسینی زاده نوشهر و بزرگشده نظرآباد کرج بود. پدر و مادری کشاورز داشت و زندگیشان کم و زیاد با خوشی و سادگی میگذشت تا اینکه غیرتش او را رهسپار راهی بیبازگشت کرد. شهید حسینی در کودکی بارها و بارها تا آستانه مرگ پیش رفته بود اما خدا میخواست او را به هنگام روز واقعه و میدانداری در جبهههای جنگ نگه دارد. سید ماند تا با شهادت از دنیا برود. شهید عبدالله حسینی متولد سال 46 بود و سال 66 نیز به شهادت رسید. در نبود پدر و مادرش که حالا چند سالی میشود هر دو به فرزند شهیدشان پیوستهاند، از عروس خانواده حسینیها خواستیم تا مختصری از زندگی شهید حسینی را برایمان بازگو کند. در روایت زیر داستان زندگی شهید حسینی را از زبان همسر برادرش پیش رو دارید.
تلاطم زندگی و مرگ
وقتی من وارد خانواده حسینیها شدم، سیدعبدالله تنها چهار سال داشت. متولد اول بهمنماه سال 1346 بود. خدا را شکر خانواده شهید بسیار مؤمن و مذهبی بودند و من از حضور در جمع این خانواده احساس خوبی داشتم. خوب یادم هست شهید شش سال بیشتر نداشت. وقتی میشنید کسی قسم میخورد میگفت قسم نخورید خدا خیلی بزرگ است. عبدالله مهربان و دوستداشتنی بود. از همان کودکی به همت مادر مرحومش قرآن یاد گرفت و مادرشان حتی برای او مربی خصوصی قرآن هم گرفت. همین قرابت با کلام الهی باعث شد نوجوانی مؤدب و متین بار بیاید. ادب و متانتش باعث میشد همه دوستش داشته باشند. یک جوان مذهبی و مؤمن و با اخلاق که در کنار فعالیتهای قرآنی، کار هم میکرد و چون به امور فنی بسیار علاقه داشت، از سن کم رفت مکانیکی یاد گرفت و آنقدر تبحر پیدا کرد که موتور خودرو را باز میکرد و میبست. نمیدانم خدا برای عبدالله چه رقم زده بود. او بارها و بارها در تلاطم زندگی و مرگ قرار گرفت. یک بار به شدت تصادف کرد. بار دیگر در دریا تا آستانگی غرق شدن پیش رفت. یک بار هم نزدیک بود که تریلی ایشان را زیر بگیرد اما همه آن اتفاقات به خیر گذشت. گویی ماند تا در راه خدا قربانی شود. کمی که بزرگتر شده بود به مادرش گفته بود مادر جان من باید بمانم تا شهید شوم. زمان جنگ ایران و عراق به خدمت سربازی رفت تا آنچه در توان دارد برای نظام هزینه کند. قد بلند و رشیدی داشت و تکاور ارتش شد.
تکاور میدان
من گاهی که نامههای شهید از جبهه را مرور میکنم، میبینم سراسر عشق است و دلدادگی به خدا. همه نامههایش با این عنوان آغاز میشد: به نام الله یگانه پاسدار حرمت خون شهیدان، . . . . . هر بار هم که خودش به مرخصی میآمد از حال و احوال و شرایط منطقه و جبهه میگفت. همه آن خاطرات را با شور و شادی تعریف میکرد. سعی میکرد فقط از خاطرات خوب و شیرین روزهای جبهه و جهاد برایمان صحبت کند تا از جنگ چیزهای خوب در یادمان بماند. شعری به این مضمون میخواند: در روز جنگ فاتح میدان تکاور است… نور دو چشم ملت ایران تکاور است…
مادر بگذر از من
مادرشوهرم مثل هر مادر دیگری از رفتن فرزندش به جنگ نگران بود. اما سیدعبدالله به شوخی میگفت: ننهجان چقدر به من شیر دادی بروم سر کوچه بخرم و بیاورم. میگفت ننه ببین شکلات را چطور میپیچند. یک روز هم من را اینطور برایت خواهند آورد. مادرش میگفت نگو دلم میلرزد، ناراحت میشوم. سید میگفت: مامان ما باید برویم و باید بگذری از من. این همه پسر را بزرگ کردی برای چه؟ روز آخر را خوب به خاطر دارم بسیار زیبا و رعنا شده بود. آن روز گفت شما را به خدا میسپارم و میروم. در آخرین مأموریت به دوستش نامهای داده بود که عازم مأموریت هستم و نمیدانم باز میگردم یا نه؟
خبر آمد خبری در راه است
سیدعبدالله در تاریخ ششم مرداد ماه 1366 در عملیات نصر 4 منطقه میمک به شهادت رسید. پیکرش را بعد از دو هفته به خانه آوردند. ابتدا پیکرش در منطقه مورد محاصره عراقیها قرار داشت که همرزمانش شبانه با بستن طناب به کمرش آرام آرام او را از منطقه مورد نظر به سمت نیروهای خودی میکشند و اینگونه پیکرش به آغوش خانواده بازگشت. شهادتش تقریباً مصادف شده بود با واقعه کشتار حجاج ایرانی در خانه خدا. یکی از همرزمانش به در خانه ما آمد و خبر شهادتش را به شوهرم داد. ساعت 8 شب بود. همسرم چیزی به مادرش نگفت. فردا صبح بعد از اطمینان از شهادت ایشان، مادرش را در جریان قرار داد. بعد از شهادت سید وصیتنامهاش را پیدا نکردیم. اما همیشه میگفت: به عشق خدا، پیامبر و دفاع از اسلام میخواهم بروم. از مادرم میخواهم من را حلال کند. (13سال بیشتر نداشت که پدرش به رحمت خدا رفت)همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید تا این انقلاب به دست صاحب اصلیاش برسد.
منبع:
* روزنامه جوان / صغری خیل فرهنگ
سه شنبه 96/01/29
امام حسن علیه السلام فرمودند: مؤمنى که از قسمت خود ناخشنود باشد و وضعیت خود را ناچیز شمارد در حالى که حاکم او خداوند است، چگونه مى تواند خود را مؤمن بداند! من برای کسی که در قلب خود چیزی به جز رضایت خدا راه ندهد، ضمانت می کنم که دعایش اجابت شود.
الإمامُ الحسنُ علیه السلام: کَیْفَ یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً وَ هُوَ یَسْخَطُ قِسْمَهُ وَ یُحَقِّرُ مَنْزِلَتَهُ وَ الْحَاکِمُ عَلَیْهِ اللَّهُ وَ أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجُسْ فِی قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ فَیُسْتَجَابَ لَهُ.
امام حسن علیه السلام فرمودند: مؤمنى که از قسمت خود ناخشنود باشد و وضعیت خود را ناچیز شمارد در حالى که حاکم او خداوند است، چگونه مى تواند خود را مؤمن بداند! من برای کسی که در قلب خود چیزی به جز رضایت خدا راه ندهد، ضمانت می کنم که دعایش اجابت شود.
منبع:
بحار الأنوار : 43/351
سه شنبه 96/01/29
همه ما در زندگیمان بارها شکست خورده ایم. برخی دوباره کمر راست کرده ایم و به راهمان ادامه داده ایم و بسیاری دیگر برای همیشه مأیوس و نا امید شده ایم.
حجت الاسلام والمسلمین انصاریان، گاهی انسان در پی راه حلی می گردد که هنگام شکست و زمین گیر شدن بتواند دوباره برخیزد و به راه خود ادامه دهد و شکست خود را جبران نماید. اما شاید از آن مهمتر این سوال است که چه کنم که اصلاً در زندگی شکست نخورم؟
پاسخ را با یک مثال ساده بیان خواهم کرد. تصور کن در اتوبوس ایستاده ای. با هر ترمزی که راننده محترم می گیرد همه کسانی که مثل تو ایستاده اند به جلو پرتاب می شوند. در این شرایط اگر کسی دستش را به دستگیره ای نگرفته باشد حتما به زمین خواهند خورد. حتی گاهی با وجود اینکه دستگیره را گرفته اند ممکن است به خاطر شدت حرکت اتوبوس دستگیره از دستشان رها شود و زمین بخورند.زندگی هم مثل همین اتوبوس در حال حرکت است. پستی و بلندی مسیر ممکن است انسان را زمین بزند در این شرایط انسان باید به دستگیره محکمی چنگ بزند تا خودش را حفظ کند.
آن دستگیره چیست؟
تنها دستگیره ای که میتوان به آن اعتماد کرد خداست. انسان باید به خدا ایمان و اعتماد داشته باشد و تنها راهی را برود که او فرمان داده است. این راه, راه امن است.
لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ
در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنا بر اين، كسى كه به طاغوت [بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.
بله. پروردگار انسان که خیر و صلاح او را می خواهد هر گز کسانی را که به او تمسک کنند گمراه نمیکند.
وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ
كسى كه روى خود را تسليم خدا كند در حالى كه نيكوكار باشد، به دستگيره محكمى چنگ زده (و به تكيه گاه مطمئنى تكيه كرده است)؛ و عاقبت همه كارها به سوى خداست.
منبع:
(22لقمان)
(بقره 256)
سه شنبه 96/01/29
امام سجاد(علیه السلام) می فرماید: «خداوندا این بچه ها را یاور من قراربده و کاری کن که اینها دورمن بگردند و زینتم باشند و تنهایم نگذارند»
فرزند، زینت و نورچشم والدین نگاه به فرزند تنها نگاه دنیوی نیست، فرزند صالح هم به درد دنیا می خورد هم آخرت. فرزند در دنیا و آخرت نورچشم است. در دنیا یار و یاور پدرومادر است. نگاه مهربانانه فرزند به چهره پدر و مادر به اندازه عبادت ارزش دارد. او یاد گرفته است به آنها نباید اف بگوید و می داند والدین چه شأن ومنزلت بالا و خطیری دارند و اگر سعادت و خوشبختی می خواهد نباید نسبت به والدینش حتی ابراز ناراحتی درونی کند. داشتن چنین فرزندی برای پدر و مادر سعادت دنیوی است.
درصحیفه سجادیه دعاهای زیادی درباره فرزند وجود دارد و یاد می دهد نگاهمان به فرزند چگونه باشد. امام سجاد(علیه السلام) می فرماید: «خداوندا این بچه ها را یاور من قراربده و کاری کن که اینها دورمن بگردند و زینتم باشند و تنهایم نگذارند» اما شاید در گذشته وقتی صحبت از یاوری فرزندان در حق والدین میشد، همه به یاد فرزند پسر می افتادند در حالی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «دختران، فرزندان خوب و نیکویی هستند. زیرا آنها مایه خوشی و انس هستند و از شما پرستاری می کنند» و همان حضرت در فرمایشی دیگر، به اصطلاح کار را تمام میکنند و میفرمایند: «بهترین فرزندان شما دختران هستند»
منبع:
(مکارم الأخلاق ج 1 ص 473)
(المستدرکج 15 ص 115)
سه شنبه 96/01/29
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ رَوْحِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ رَفَعَهُ عَنْ فَاطِمَةَ ع قَالَتْ: أَصَابَ النَّاسَ زَلْزَلَةٌ عَلَى عَهْدِ أَبِی بَکْرٍ فَفَزِعَ النَّاسُ إِلَى أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ فَوَجَدُوهُمَا قَدْ خَرَجَا فَزِعَیْنِ إِلَى عَلِیٍّ ع فَتَبِعَهُمَا النَّاسُ إِلَى أَنِ انْتَهَوْا إِلَى بَابِ عَلِیٍّ ع فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ عَلِیٌّ ع غَیْرَ مُکْتَرِثٍ لِمَا هُمْ فِیهِ فَمَضَى وَ اتَّبَعَهُ النَّاسُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى تَلْعَةٍ فَقَعَدَ عَلَیْهَا وَ قَعَدُوا حَوْلَهُ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ إِلَى حِیطَانِ الْمَدِینَةِ تَرْتَجُّ جَائِیَةً وَ ذَاهِبَةً فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ ع کَأَنَّکُمْ قَدْ هَالَکُمْ مَا تَرَوْنَ قَالُوا وَ کَیْفَ لَا یَهُولُنَا وَ لَمْ نَرَ مِثْلَهَا قَطُّ قَالَتْ فَحَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ ضَرَبَ الْأَرْضَ بِیَدِهِ ثُمَّ قَالَ مَا لَکِ اسْکُنِی فَسَکَنَتْ فَعَجِبُوا مِنْ ذَلِکَ أَکْثَرَ مِنْ تَعَجُّبِهِمْ أَوَّلًا حَیْثُ خَرَجَ إِلَیْهِمْ قَالَ لَهُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ عَجِبْتُمْ مِنْ صَنْعَتِی قَالُوا نَعَمْ قَالَ أَنَا الرَّجُلُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها فَأَنَا الْإِنْسَانُ الَّذِی یَقُولُ لَهَا مَا لَکِ یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها إِیَّایَ تُحَدِّثُ
زلزلهای در عهد ابوبکر آمد و مردم فزعکنان نزد ابوبکر و عمر آمدند، دیدند آن دو نیز با فزع و جزع محضر حضرت على(علیه السلام) آمدند، مردم نیز خود را به درِ منزل حضرت على(علیه السلام) رساندند.
، امام صادق(ع) در تعریف مقولۀ معجزه میفرمایند: «و المعجزه علامهٌ لله لا یعطیها إلا انبیاءهُ و رُسُلَهُ و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب؛ «معجزه» نشانهای از خداوند است که آن را جز به پیامبران، رسولان و حجتهای خود نمیدهد تا به وسیلۀ آن، راستگویی (مدّعیان ارتباط با خدا) از دروغگویی (مدّعیان دروغین) شناخته شود.
حال بیاییم کمی در این افعال امامان معصوم(علیه السلام) تأمل کنیم، چرا معجزه؟ چرا اهلبیت(علیه السلام) اینقدر سعی در هدایت ما انسانها داشته و دارند؟ چرا عدهای در قبال معجزات اهلبیت(علیه السلام) مقاومت میکردند و ایمان نمیآوردند و در مقابل، عدهای به اشارهای ایمان میآورند و تسلیم امر خدا میشوند؟ آیا معجزۀ آن بزرگواران منحصر به زمان حیات ظاهری آنان بوده است؟ آیا اکنون در زندگیهایمان اثر معجزات اهلبیت(علیه السلام) را حس نکردیم؟
چقدر زیباست که این امر از ابتدای ورود این انوار به دنیا، در لحظه به لحظۀ زندگیهایمان دیده شده و این محبت الهی، خود یک معجزه است، حال بیاییم در قبال این محبت خداوند، رفتاری شایسته از خودمان نشان دهیم که شاید پایین درجۀ آن، «توجه و دقیق شدن» در معجزات آن بزرگواران است، به راستی که به صرف توجه به فعل اهلبیت(علیه السلام)، بسیاری از معضلات از آدمی رفع و بسیار به معرفت آدمی افزوده میشود، چراکه با این کار خودمان و ذهنمان را در فضای نور قرار میدهیم و این نور اثر خود را به شیوههای مختلف در ابعاد درونی و برونی افراد میگذارد.
در ادامه به معجزهای از امیرالمومنین(علیه السلام) اشاره میکنیم:
در عهد ابوبکر زلزلهاى آمد و مردم فزعکنان و با شیون نزد ابوبکر و عمر آمدند، دیدند آن دو نیز با فزع و جزع به محضر على(علیه السلام) آمدهاند، مردم نیز خود را به درِ منزل حضرت على(علیه السلام) رساندند، على(علیه السلام) از منزل خارج شد و به طرف مردم آمد، در حالیکه از آنچه مردم به خاطرش وحشت زده و محزون بودند، اندوهى نداشت و غمگین نبود. امام(علیه السلام) حرکت کرد و مردم هم به دنبال حضرت به راه افتادند، حضرت رفت تا به تپّهاى رسید و بر بالاى آن نشست و مردم، اطراف تپّه قرار و آرام گرفته و چشم به دیوارهاى شهر دوخته و وحشتزده مىدیدند که دیوارها مىجنبند و در حال رفتن و آمدن هستند.
حضرت به آنها فرمود: گویا از آنچه مىبینید به هول و وحشت افتادید؟ عرضه کردند: چگونه هول و وحشت نداشته باشیم و حال آنکه هرگز مثل این صحنه را ندیدهایم. حضرت فاطمه(سلام الله) میفرماید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) دو لب مبارک را حرکت داده و سپس دست بر زمین زده و فرمود: تو را چه مىشود آرام باش. زمین آرام گرفت، مردم بیش از آن وقتى که حضرت از منزل خارج شد و به طرفشان آمد در شگفت شدند، امام(علیه السلام) به آنها فرمود: از این عمل و حرکت من تعجّب کردید؟ عرض کردند: بله.
حضرت فرمودند: من کسى هستم که خداوند متعال در قرآن راجع به او فرموده است: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها»، هنگامى که زمین به سختترین زلزله خود به لرزه در آید و بارهاى سنگین اسرار درون خویش همه را از دل خاک بیرون ریزد، در آن روز انسان گوید: زمین را چه مىشود؟ من همان کسی هستم که به زمین مىگوید: تو را چه مىشود. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»، در آن روز زمین، مردم را به حوادث بزرگ خویش آگاه میکند. منظور از «اخبارها» من هستم که زمین از من خبر میدهد.
منبع:
. (عللالشرائع: ج2/ ص556/ ح8)
(بحارالانوار، ج11، ص71)
دوشنبه 96/01/28
زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیهالسلام اذن دخول می خواهید و میگویید: «أأدخل یا حجة الله : ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟» به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحوّلی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیهالسلام به شما اجازه داده است. زیارت امام رضا علیهالسلام از زیارت امام حسین علیهالسلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیهالسلام میروند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند.
منبع:
( منبع: كتاب برگي از دفتر آفتاب فرازی از فرمایشات آیت ا… بهجت -ره )
دوشنبه 96/01/28
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره ) همواره در پيامها و سخنراني ها در برابر نظام سلطنتي بر حكومتي تاكيد داشت كه بر احكام اسلام و راي مردم بنيان گذارده شده باشد.
اصطلاح « جمهوري اسلامي » را امام ابتدا در پاريس در توصيف نظام مطلوب و مورد نظر خود به كار برد. « جمهوريت » مورد نظر به همان معناي رايج يعني مردمي بودن حكومت است . ايشان در پاسخ به سوال خبرنگاري مبني بر چيستي حكومت در جمهوري اسلامي در تاريخ ۲۰ مهر ۵۷ مي فرمايد : « رژيم اسلامي و جمهوري اسلامي يك رژيمي است متكي بر آراي عمومي و رفراندوم عمومي » . (۱ )
بنابراين « جمهوريت » نظام به پذيرش حق مردم در انتخاب نوع نظام سياسي و حاكمان اشاره داشته و شكل و قالب حكومت مورد نظر امام را تشكيل مي دهد و در اين نظام مردم به عنوان يكي از اركان مشروعيت نظام سياسي جمهوري اسلامي تلقي مي شوند به گونه اي كه نظر و راي مردم فقط در مراحل اوليه تاسيس نظام شرط نبود بلكه جمهوري اسلامي به حضور دائمي و نظارت هميشگي آنها بر مسئولين مقيد مي باشد.
البته در كنار آن « اسلاميت » هم ركن مهم ديگر نظام مورد نظر امام است كه بارها بر آن تاكيد نمودند. و در واقع اين ركن است كه جمهوري اسلامي را از دموكراسي هاي غربي جدا مي سازد. اسلام محتوا و ماهيت اصلي اين نظام را تشكيل داده و ضوابط و احكام و مقررات اسلامي مبناي اصلي سياستها و قوانين آن محسوب مي شوند.
يكي از مهمترين ابزارهاي مشاركت سياسي مردم و تحقق نظام « جمهوري اسلامي » عرصه انتخابات مختلف مي باشد كه اگر با دورانديشي و اتخاذ تدابير و مقدمات آن از سوي مسئولان و ساير دست اندركاران عملي شود مي تواند « جمهوري اسلامي » را در برابر تمامي توطئه ها بيمه نموده و از آسيبها و خطرات داخلي و خارجي مصون دارد.
در اينجا به برخي بايدها و نبايدها در عرصه انتخابات كه در ديدگاه و انديشه هاي معمار كبير جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره ) به آنها پرداخته شده است مي پردازيم .
● اهميت انتخابات و نقش مردم
انتخابات تجلي حضور و مشاركت سياسي مردم و عرصه تحقق اراده ملت براي تعيين سرنوشت خويش است از اينرو انتخابات داراي اهميت و جايگاه بلندي است و مردم نقش بزرگي در ايفاي اين رسالت و تكليف بزرگي بر دوش خواهند داشت .
امام خميني (ره ) درباره اهميت حضور و شركت مردم در انتخابات مي فرمايند : « اين وظيفه اي است الهي وظيفه اي است ملي وظيفه اي است انساني وظيفه اي است كه ما بايد به آن عمل بكنيم همه مان بايد در انتخابات شركت بكنيم . » (۲ )
با توجه به اين اهميت و نقش حضور مردم در صحنه انتخابات است كه بايد همت و تلاش تمامي مسئولان دست اندركاران كانديداها و رسانه ها به اين امر معطوف شود كه با اقدامات سنجيده و تدابير لازم و فضاسازي مناسب زمينه هاي حضور حداكثري مردم در انتخابات را فراهم ساخته تا موجب اميد بيشتر دوستداران و نااميدي و شكست دشمنان اسلام را فراهم نمايند.
● پرهيز از تخريب
انتخابات در نظام اسلامي داراي شرايط و آداب خاص خود مي باشد به گونه اي كه كانديداها و طرفداران آنان نبايد از هر شيوه اي براي موفقيت و دستيابي به اهداف خود استفاده كنند چرا كه پذيرش مسئوليتها در نظام اسلامي قبول رسالتي الهي و ملي براي تحقق آرمانهاي اسلامي و خدمت به مردم است . بنابراين چارچوبها و ضوابط ديني اخلاقي اجتماعي و فرهنگي بايد مورد توجه قرار گيرد و به هيچ عنوان نبايد شخصيت حيثيت و آبروي افراد دستخوش تمايلات و خواسته ها و اغراض دنيايي ديگران قرار گيرد.
متاسفانه انتخابات در نظام اسلامي به سمت ناخوشايند و نامطلوبي پيش مي رود و برخي افراد از هر شيوه اي ناپسند و غيراخلاقي براي تخريب رقيب و بيرون راندن او از صحنه انتخابات استفاده مي نمايند.
امام خميني (ره ) خطاب به كانديداها و طرفداران آنان بيان مي دارند : « از آقايان كانديداها و دوستان آنان انتظار دارم كه اخلاق اسلامي ـ انساني را در تبليغ براي كانديداي خود مراعات و از هرگونه انتقاد از طرف مقابل كه موجب اختلاف و هتك حرمت باشد خودداري نمايند . » (۳ )
معلوم نيست چرا عده اي براي رسيدن به پست و مقام و باصطلاح خدمت به مردم ! اينگونه بي مبالاتي نموده و حاضر مي شوند هرگونه اتهام تهمت و ناسزا را به ديگران ببندند. « حيثيت و آبروي مومن در اسلام از بالاترين و والاترين مقام برخوردار است و هتك مومن چه رسد به مومن عالم از بزرگترين گناهان است و موجب سلب عدالت است » (۴ )
زيبنده نظام اسلامي نيست كه كانديداها و طرفداران آنان در شيوه هاي تبليغاتي خود از هر روش و شيوه اي همچون كشورهاي غربي براي تخريب چهره ها استفاده نموده تا از اين طريق براي خود چهره اي بسازند. چه بسا اين روش در آينده گريبان اين افراد را نيز بگيرد.
امام خميني (ره ) در بيانات خود درباره تبليغات انتخاباتي به نكته مهم و اساسي اشاره كرده و از هرگونه روشي كه با شئون اسلام منافات داشته برحذر داشتند; « نصيحتي است از پدري پير به تمامي نامزدهاي مجلس شوراي اسلامي كه سعي كنند تبليغات انتخاباتي شما در چارچوب تعاليم و اخلاق عاليه اسلام انجام شود و از كارهايي كه با شئون اسلام منافات دارد جلوگيري گردد. بايد توجه داشت كه هدف از انتخابات در نهايت حفظ اسلام است . اگر در انتخابات حريم مسائل اسلام رعايت نشود چگونه منتخب حافظ اسلام مي شود. بايد سعي شود تا خداي ناكرده به كسي توهين نگردد . » (۵ )
اگر واقعا هدف از پذيرش مسئوليت در نظام اسلامي حفظ اسلام و خدمت به مردم است تهمت و افترا و هتك حرمت و…. چرا ! مگر اينكه خداي ناكرده اغراض ديگري در كار باشد.
● معيارهاي انتخاب
با توجه به نقش و رسالت بزرگي كه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در رابطه با تدوين قوانين و مقررات اسلامي و ملي برعهده دارند بايد از شرايط و ويژگيهاي خاصي برخوردار بوده تا اين مهم محقق گردد.
« مركز همه قانونها و قدرتها مجلس است مجلس هدايت مي كند همه را و بايد بكند » (۶ )
با توجه به اين نقش و رسالتي كه مجلس دارد ملت بايد نمايندگاني را برگزينند كه از هر جهت شايستگيهاي نمايندگي ملت مسلمان ايران را داشته باشند معتقد به دو ركن مهم نظام يعني « جمهوريت » و « اسلاميت » باشند تا هنگام بررسي لوايح و طرحها اين دو ركن مهم را مورد توجه قرار دهد.
بنيانگذار جمهوري اسلامي در يكي از بيانات خود درباره ويژگي هاي لازم براي نمايندگي مجلس مي فرمايد : « من متواضعانه از شما مي خواهم كه حتي الامكان در انتخاب اشخاص با هم موافقت نماييد و اشخاصي اسلامي متعهد غيرمنحرف از صراط مستقيم الهي در نظر بگيريد و سرنوشت اسلام و كشور خود را به دست كساني دهيد كه به اسلام و جمهوري اسلام و قانون اساسي معتقد و نسبت به احكام نوراني الهي متعهد باشند و منفعت خود را بر مصلحت كشور مقدم ندارند . » (۷ )
● انتخابات تجلي وحدت
انتخابات يكي از عرصه هاي تجلي وحدت و نمايش وحدت مردم است و بايد تمامي تلاشها و اقدامات در اين راستا صورت گيرد. متاسفانه گاهي در انتخابات وحدت ملي جامعه دچار آسيب شده و ضربات و خسارتهاي بزرگي را بر مردم و جامعه تحميل مي نمايد در اين زمينه اگر مسئولان كانديداها طرفداران آنها رسانه ها و بويژه جناحها و گروههاي سياسي روش معقول منطقي و در چارچوب اصول را در پيش گيرند. اين اصل مهم نه تنها آسيب نمي بيند بلكه موجب وفاق ملي و وحدت و انسجام بيشتر جامعه مي شود.
اين نكته مهم نبايد مورد غفلت و يا احيانا شيطنت برخي قرار گيرد.
امام خميني با توجه به وجود دو ديدگاه و دو تفكر در جامعه ضرورت وحدت و پرهيز از اختلاف را مورد تاكيد قرار داده و فرمودند « البته دو تفكر هست بايد هم باشد دو راي هست بايد هم باشد سليقه هاي مختلف بايد باشد لكن سليقه هاي مختلف اسباب اين نمي شود كه انسان با هم خوب نباشد…. اگر در يك ملتي اختلاف سليقه نباشد اين ناقص است .اگر در يك مجلس اختلاف نباشد اين مجلس ناقص است . اختلاف بايد باشد اختلاف سليقه اختلاف راي مباحثه جار و جنجال اينها بايد باشد لكن نتيجه اين نباشد كه ما دو دسته بشويم دشمن هم بايد دو دسته باشيم در عين حالي كه اختلاف داريم دوست هم باشيم . » (۸ )
بنابراين نبايد رقابتهاي انتخاباتي زمينه اي را براي پراكندگي و اختلاف در جامعه و ملت را فراهم سازد. بويژه احزاب و جناحهاي سياسي بايد مواظب عوامل و دستهاي ناپاك باشند كه در آنها رسوخ نكنند.
« من احتمال مي دهم كه عوامل و دستهاي ناپاكي بخواهند از رقابتهاي انتخاباتي در رسيدن به آرزوهاي خود استفاده كنند و با طرح مسائل پوچ و بي معنا دلها را از يكديگر جدا سازند . » (۹ )
از اين رو بر همگان است كه با هوشياري و درايت كامل مواظب القائات وسوسه انگيزان و نفاق تفرقه افكنان و وحدت شكنان بوده و در راه اتحاد و همدلي تمامي نيروهاي متعهد و دلسوز نظام حركت نمايند و انتخابات را به عرصه اتحاد و انسجام ملت و جامعه تبديل نمايند.
● حسن اجراي انتخابات
صندوقهاي راي امانتهاي ملت در دست مسئولان امر است و بايد با حساسيت تمام از اين امانتهاي مردم نگهداري شود بايد دقت شود كه حتي يك راي از كسي ضايع نشود. هيچ مصلحتي نبايد موجب خدشه دار شدن آراي مردم شود و انگيزه هاي شخصي و تمايلات فردي و گروهي و جناحي نبايد بر مصالح عمومي و حقوقي افراد مقدم شود.
امام خميني (ره ) اين مهم را مورد توجه قرار داده و به مسئولين گوشزد فرمودند : « اينجا ما كار نداريم ما خودمان بين خودمان و خداي تبارك و تعالي بايد فكر بكنيم كه شما مسئول اين مساله هستيد هم مسئول كار خودتان و هم مسئول مسئولين ديگري كه تحت نظر شما هستند هستيد كه جريان انتخابات يك جريان صحيح باشد. هيچ كس در انتخابات بر ديگري مقدم نيست . » (۱۰)
منابع :
۱ ـ صحيفه امام ج ۳ ص ۵۱۴
۲ ـ همان ج ۱۸ ص ۳۱۸
۳ ـ همان ج ۱۲ ص ۱۲
۴ ـ انتخابات در انديشه امام خميني (ره ) تبيان دفتر اول ص ۳۳۴
۵ ـ همان ص ۱۳۴
۶ ـ همان ص ۳۳۷
۷ ـ صحيفه امام ج ۱۲ ص ۴۹
۸ ـ همان ج ۲۱ ص ۴۷
۹ ـ همان ص ۴۷
۱۰ ـ همان ج ۱۸ ص ۳۸۰
یکشنبه 96/01/27
عالم ربانی مرحوم آقا سید عبدالله فاطمی شیرازی از مبرزین شاگردان آیت الله انصاری(رحمة الله) و صاحب کرامات و خرق عادات عدیده بود و از افرادی است که در سیر و سلوک، بسیار زحمت کشیده بودند. یکی از دوستان ایشان حکایت می کرد که: شب عاشورا از منزل حضرت آیت الله نجابت (رحمه الله) به اتفاق مرحوم فاطمی عازم منزل بودیم، به خیابان که رسیدیم تاکسی را صدا کردیم و سوار شدیم، رادیوی تاکسی روشن بود و موسیقی پخش می کرد. جناب سید عبدالله فاطمی رو به راننده کردند و فرمودند: موسیقی را خاموش کن. ولی راننده با جسارت زیاد گفت: خاموش نمی کنم، نمی خواهید پیاده شوید. همین کار را هم کردیم. به محض پیاده شدن، یک ماشین سواری جلوی پای مان توقف کرد و گفت: حاج آقا بفرمایید، هرکجا می روید در خدمتتان هستم. سوار که شدیم رو به آقای سید عبدالله کرد و گفت: حاج آقا! من شما را تا در منزل می رسانم. جلوی منزل که توقف نمود، دست در جیب خود کرد و یک دسته اسکناس بیرون آورد و به مرحوم آقا سید عبدالله داد و گفت: من چند روزی است که می خواهم این پول را به خدمت یک روحانی سید بدهم، آیا شما قبول می فرمایید؟ آقا قبول نمودند و پس از آن رو به من کرده و فرمودند: هرکس که برای رضای خدا کار کند و قدم بردارد، خداوند این گونه جواب او را می دهد.
منبع:
(محمد لک علی آبادی، شرح حال و کرامات اؤلیاء الهی، اتشارات هنارس ، چاپ سوم ، 1393 ، ص 165
یکشنبه 96/01/27
اطرافیان ما انتظاری جزء اینکه به آنها احترام بگذاریم و نسبت به آنان توجه داشته باشیم از ما ندارند و بهراحتی با قدردانی از آنها میتوان انس و الفت را فزونی بخشید؛ در ضمن احترام گذاشتن و تکریم هم نوع نشانه عظمت و بزرگواری خود شخص است.
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
لَقَدْ کَرَّمْنا بَني آدَم
بهیقین ما فرزندان آدم را کرامت و شرافت بخشیدیم
حکایت؛ یکی از شاگردان علامه سید محمدحسین طباطبائی میگوید:
قریب به چهل سال آخر عمر علامه، دیده نشد که ایشان در مجلس به متکا و بالش تکیه زنند، بلکه در مقابل واردین مؤدب و قدری جلوتر از دیوار مینشستند.یکی از شاگردانشان برای دیدنشان به مشهد مقدس رفته بود، هنگامیکه بر علامه وارد شد، ایشان به دستور طبیب که گفته بودند، روی زمین سخت ننشیند، روی تشکی نشسته بود.
وقتی این شاگرد وارد شد، علامه از روی تشک برخاستند و او را به نشستن روی تشک دعوت کردند، ولی او خودداری نمود و هر چه علامه اصرار کرد قبول نکرد، مدتی هر دو سر پا ایستادند تا اینکه علامه فرمود: روی تشک بنشینید تا من جملهای را به شما بگویم، آن شخص امتثال نموده و روی تشک نشست، درحالیکه علامه خود روی زمین نشستند و بعد فرمودند: جملهای را که میخواستم عرض کنم، این است که آنجا نرمتر است.1
منبع:
با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
یکشنبه 96/01/27
اگر نفس از تو تمنا کرد که صدر مجلس را اشغال کن و تقدم بر هم قطار خود پیدا کن، تو بر خلاف میل آن رفتار کن. …، با فقرا مجالست کن، هم غذا شو، همسفر شو، مزاح (کن)، ممکن است نفس از راه بحث با تو پیش آید و بگوید تو دارای مقامی، باید مقام خود را برای ترویج شریعت حفظ کنی. با فقرا نشستن، وَقَعِ تو را از قلوب می برد. مزاح با زیر دستان تو را کم وزن می کند. پایین نشستن در مجالس از مقام تو کاسته می کند، آن وقت خوب نمی توانی به وظیفه شرعی خود اقدام کنی. بدان تمام این ها دام های شیطان و مکائد نفس است. رسول اکرم صلی الله و علیه و آله موقعیتش در دنیا از حیث ریاست از تو بیش تر بود و سیره اش آن بود که دیدی. …باید وارد مجاهده با قصد خالص شد. آن وقت نفس اصلاح می شود.
منبع:
(امام خمینی ، چهل حدیث، ص 86)
یکشنبه 96/01/27
پیامبر (ص) به خدا عرض کرد: اللهم اجعلنی من المسا کین: خدایا مرا از مسکینان قرار ده. چون بر خلاف فقیر که هیچ ندارد، مسکین یک شب دارد و یک شب ندارد. یعنی یک شب عطا کن تا با اغنیا شاکر باشم و یک شب مده تا با فقیران صابر باشم. وقتی به خانه فقیر تر از خودت می روی و مهمان می شوی از خدا شاکر می شوی. وقتی به خانه غنی تر از خودت می روی و میهمان می شوی، از خدا دلگیر میشوی و یا زنت به تو می گوید تو اصلا به فکر زندگی ما نیستی، اصلا تو عُرضه نداری، در نتیجه رابطه بین شما به هم می خورد، پس مصلحت در این است که در امور دنیوی با پایین تر از خودت بنشینی.
منبع:
[ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی ، ص 44 ]
شنبه 96/01/26
اگر ما از ترس جهنم نماز بخوانیم خیلی چنگی به دل نمیزند
اما اگر گفتند: نماز صبح هم نخوانی به جهنم نمیروی و در این
صورت نماز صبح خواندی ، این خوب است.
اگر عبادت برای بزرگی خدا باشد، انشاالله این خیلی قیمتی است
و این فرد در روز قیامت هم به بهشت خدا می رود
فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی…
خداوند می فرماید برای من عبادت کن، من تو را در بهشت خودم
میبرم لذا بعضی ها را ما در بهشت نمی بینیم، به خدا عرض
می کنیم که چرا رفیقمان در بهشت نیست؟
خطاب می رسد : فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر…
آنها به حضور رسیده اند.
آن هایی که عبادت برای خدا می کنند و نه از ترس جهنم ، آن ها
به بهشت خدا می روند. آنجا خیلی عالی است، دعا کنیم که
به آنجا برویم.اگر عبادتمان برای خدا باشد انشاالله به آنجا می رویم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
منبع:
سه شنبه 24 تیر 1393 | 11:26 ق.ظ | نویسنده : راحــــــوما | نظرات 77
شنبه 96/01/26
مردم ما چادر را انتخاب کرده اند، البته ما هیچ وقت نگفتیم که «حتما چادر باشد ، و غیر چادر نباشد.» گفتیم که «چادر بهتر از حجاب های دیگر است» ولی زنان ما میخواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملی ماست. چادر بیش از آنکه حجاب اسلامی باشد، یک حجاب ایرانی است.
مقام معظم رهبری
منبع:
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۱ توسط عاشق خدا
جمعه 96/01/25
روزی کسی از من پرسید:« نظر شما راجب به فلان کس چیست؟» گفتم:« مگر جهنم رفتن واجب عینی است؟ واجب کفایی است.
یک دسته که بروند جهنم، از گردن من ساقط است؟. به من چه که فلانی خوب است یا بد، می خواهی مرا جهنمی کنی؟!»
مراقب زبان باش
در بین مردم که هستی زبانت را حفظ کن. امان از این زبان! در قدیم می گفتند که کسی به غلامش گفت بو بهترین چیز را برای من بیاور، غلام رفت یک زبان گوسفند آورد. بعد به او گفت برو بدترین چیز را بیاور دوباره رفت یک زبان اورد. زبان هم خوب است، هم بد.
اگر با این زبان حرف خوب بزنی، خوب است و اگر غیبت« یا سخن چینی» کنی بد است…
منبع:
طریق دوست/احمد مجتهدی تهرانی/ص22و23
دوشنبه 96/01/21
«کیفر گناه و آثار و عواقب خطرناک آن» کتابی است بسیار خواندنی و تأثیرگذار دربارة آثار و عواقب گناه و که چاپ های متعدد آن، این ادعا را بخوبی ثابت می کند. کتاب، حاصل سخنرانی های مؤلف در حدود 40 سال پیش است که پس از تنظیم، در همان سالها چاپ شده و به علت استقبال خوانندگان، بارها توسط ناشران مختلف، چاپ شده و حتی به زبان های عربی و ترکی نیز ترجمه و منتشر گردیده است. نسخة حاضر، ویراست دوم این اثر می باشد. مؤلف کتاب، سعی کرده برای تأثیرگذاری بیشتر موعظه ها، از شواهد متنوع تاریخی و داستانهای قرآنی و اشعار نیز بهره بگیرد.
کتاب، در 8 بخش تنظیم شده که دو بخش اول، به «معنای گناه» و اینکه در واقع، «گناه، بیماری است»، اختصاص دارد. 6 بخش بعدی، هرکدام، یکی از آثار سوء گناه را مورد بررسی قرار می دهند. عواقبی که مؤلف محترم برای گناه عنوان کرده، عبارتند از: مانع دعا و استجابت آن، عامل دگرگونی نعمتها و نابودی ملّتها، کوتاهی عمر، پرده دری، سلب آرامش خاطر، کفر.
ویژگی دیگر کتاب، این است که با توجه به اینکه در روایات، برخی آثار و عواقب، برای گناهان خاصی عنوان شده، مؤلف، این گناهان را بصورت خاص ذکر کرده و از تعمیم آن آثار به عموم گناهان، پرهیز کرده است. معناي گناه، گناه نوعي بيماري، گناه مانع دعا و استجابت آن، گناه عامل دگرگوني نعمتها و نابودي ملتها، گناه سبب كوتاهي عمر، گناه عامل پردهدري، گناه سلب كننده آرامش خاطر و گناه عامل كفر انسان، عناوين هشتگانه بخشهاي اين اثرند.
كيفر سرپيچي از قوانين طبيعي و اجتماعي به همين عالم و همين جامعه محدود است؛ ولي در اسلام، مخالفت با قوانين الهي هم در دنيا و هم در آخرت كيفر دارد. مثلا جاذبه زمين، هرجسم سنگيني را كه پرتاب شود به دليل نداشتن مقاومت در برابر قوه جاذبه، به سختي به طرف خود ميكشاند و كسي كه از اين قانون سرپيچي كند و خود را از بالاي بام در هوا رها سازد به كيفر اين تخلف به زمين ميافتد و استخوان دست، پا و جمجمهاش ميشكند. يا مثلا آتش ميسوزاند و هرجسم قابل اشتعالي را هم كه در مجاورتش قرار گيرد با خود ميسوزاند و كيفر تخلف از اين قانون سوختن است. در قوانين كشوري و اجتماعي هم براي عمل خلافي، مثلا چند ماه زندان تعيين شده است و اگر كسي دست به چنين عملي زد به زندان ميافتد و موضوع به همين جا خاتمه مييابد. اما تخلف از قوانين الهي و ارتكاب گناه، هم موجب بدبختي و سيهروزي در دنيا ميشود و هم عذاب و شكنجه آخرت را به دنبال دارد. اسلام از يك طرف تمام مصائب و گرفتاريهاي دنياي را معلول گناه ميداند و از طرف ديگر، شخص گناهكار را به عذابهاي طولاني و سخت آخرت بيم ميدهد. قرآن مجيد در اين خصوص ميفرمايد: «ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس؛ تباهي و فساد در خشكي و دريا نمودار شد به واسطه كارهايي كه مردم انجام دادند
منبع:
سیدهاشم رسولی محلاتی/ بوستان کتاب
دوشنبه 96/01/21
این درسهاى سودمند اخلاقى، دراین كتاب به صورت هشت فصل زیر تنظیم گردیده است: 1- گناه و اقسام آن. 2- زمینههاى پیدایش گناه. 3- توجیه گناه. 4- شناخت مرزهاى گناه. 5- كنترل گناه. 6- برخورد با گنهكار. 7- آثار و پىآمدهاى گناه. 8- توبه و پاكسازى.
دو باغ را كنار هم در نظر بگيريد كه از نظر آب و هوا و نوع گياهان و درختان يكسانند. باغبان يكى از آنها به آفات و آسيبهايى كه باغ را تهديد مىكند توجه دارد، قهراً آن باغ از طراوت و شادابى و ميوه و گل و شكوفه برخوردار است، ولى باغبان ديگر به آفات و آسيبها يا توّجه ندارد و يا بىخبر است، در نتيجه باغى پژمرده و ميوههايى كرم خورده خواهد داشت.
انسان نيز چنين است، كه اگر توجه به آفات روحى و جسمى خود نكند، عنصرى وازده و خطرناك خواهد شد، ولى اگر با توجه و دقت مراقب خود باشد، فردى وارسته و شايسته خواهد گرديد.
آفات و آسيبها در مورد انسان، همان عيوب و گناهان است كه تمام انبيا و كتابهاى آسمانى، بشر را از آلودگى به آن، بر حذر داشتهاند، و با هشدارها و تاكيدات خود انسانها را به پاكى و اجتناب از گناه، دعوت نمودهاند.
منبع:
کتاب گناه شناسی از اقای قرائتی
شنبه 96/01/19
جوان در هر جامعه و کشوری، محور حرکت است. اگر حرکت انقلابی و قیام سیاسی باشد، جوانان جلوتر از دیگران در صحنهاند. اگر حرکت سازندگی یا حرکت فرهنگی باشد، باز جوانان جلوتر از دیگرانند و دست آنها کارآمدتر از دست دیگران است. حتی در حرکت انبیای الهی هم - از جمله حرکت صدر اسلام - محور حرکت و مرکز تلاش و تحرک، جوانان بودند.
جوان و جوانی، یکی از درخشندگیهای آفرینش الهی
آن کشورهایی که جوان کم دارند - کمااینکه بعضی از کشورها امروز به خاطر بعضی از سیاستهای تنظیم نسل و خانواده و از این حرفها، دچار کمبود نسل جوان هستند - ولو در علم و تکنولوژی و ترقیات جلو باشند، کارشان لنگ است؛ مجبورند از کشورهای دیگر جوان قرض بگیرند! جوان و جوانی، یکی از درخشندگیهای آفرینش الهی است. دشمنان جوامع - از جمله جوامع اسلامی - این نکته را خوب تشخیص دادهاند و بخصوص روی آن انگشت گذاشتهاند. این مربوط به امروز نیست؛ از یک قرن پیش تاکنون اینگونه بوده است.
سخنرانی در دیدار با گروه کثیری از دانشجویان و دانشآموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه 15/08/1370
سه شنبه 96/01/15
ایام، مصادف است با ماه مبارک رجب؛ ماه دعا، ماه توسل، ماه تضرع، ماه آماده شدن دلها انشاءاللَّه براى ورود به ساحت رمضان. اینکه در این ماه این دعاها توصیه شده است، این اعمال توصیه شده است، این استغفار توصیه شده است، بىجهت نیست. دعا همیشه خوب است، هر دعائى را همیشه میشود خواند؛ اما این دعا را براى روزهاى ماه رجب، یا براى ایام خاصى از ماه رجب به ما توصیه کردهاند؛ پیداست خصوصیتى در این ماه هست، خصوصیتى در این ایام هست؛ از این خصوصیات باید استفاده کرد. انشاءاللَّه به خداى متعال متوسل بود، متضرع بود، کمک خواست، تکیه کرد، اعتماد کرد؛ خداوند متعال هم انشاءاللَّه کمک خواهد کرد.
منبع:
بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوهى قضائیه۱۳۸۹/۰۴/۰۷
شنبه 96/01/12
دستور العمل اول:خواندن سوره توحيد هزار بار كه هر كس در رجب اين سوره را هزار بار بخواند در قيامت پاداشي برابر عمل هزار پيامبر و هزار فرشته خواهد داشت و هيچ كس از او به خدا نزديكتر نخواهد بود جز آنكه بيش از اين سوره را خوانده باشد.میتوانی این ذکر را به طور مساوی در طول این ماه تقسیم نمایی.اگر ماه سی روزه باشد سهم هر روزت حدودا ۳۴ذکر میشود.میتوانی این ذکر را بعد از یکی از نمازها بر زبان جاری نمایی.
دستور العمل دوم : گفتن هزار بار لا اله الا الله و روايت شده هر كس در رجب هزار بار لا اله الا الله بگويد خداوند صد هزار حسنه براي او مينويسد و صد كاخ بهشتي به او ميدهد.یتوانی این ذکر را به طور تساوی در طول این ماه تقسیم نمایی.اگر ماه سی روزه باشد سهم هر روزت حدودا 34 ذکر میشود.میتوانی این ذکر را بعد از یکی از نمازها بر زبان جاری نمایی.
دستور العمل سوم : در طول این ماه در سجده های آخر نمازت این ذکر را قرائت نما:عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو من عندك.این ذکری است که مولای ما امام سید الساجدین در طول این ماه در سجده هایشان قرائت میفرمودند.
دستور العمل چهارم :عمل دیگر تو در این ماه خواندن دعاي يا من ارجوه لكل خير بعد از هر نماز واجب است اين دعا در مفاتيح الجنان ذكر شده و براي فرد فضيلتهاي بي شماري را به همراه دارد.
دستور العمل پنجم :خواندن دعاي اللهم اني اسألك بمعاني جميع ما يدعوك به ولاة امرك كه از دست خط حضرت ولي عصر نقل شده است و دعايي است با مضامين بسيار بلند و نيكو كه درهايي از علم و معرفت را به روي آنكه اهل آن باشد ميگشايد.میتوانی این دعا را هر شب قرائت نمایی.
دستور العمل ششم :اگر برایت مقدور است در ایام البیض این ماه به اعتکاف برو.
دستور العمل هفتم :خواب خود را تنظیم نما. در ساعتی مشخص به رخت خواب برو و در ساعتی مشخص از خواب بر خیز.بزرگان ما حدود شش الی هفت ساعت خواب را در شبانه روز به سالکین الی الله توصیه میفرمایند.
دستور العمل هشتم : اگر بتوانی در طول این ماه مقداری قبل از اذان صبح برخیزی و مشغول نماز شب گردی نور علی نور خواهد بود.
منبع:سلوک/جشش1
جمعه 96/01/04
علی و آل علی ( علیهم السلام ) از روز قیامت وحشت دارند ؛ چرا ما که مدعی شیعه بودنش هستیم این همه در غفلت به سر می بریم؟ به قیامت اعتقاد داشته باشید ؛ … تا انسان نباشیم تا انسان نرویم ائمه ما را شفاعت نخواهند کرد. … باید انسان باشیم این همه بی پروا زندگی نکنیم دین داری دشوار است اما نتیجه خوبی در دنیا و آخرت دارد؛ کافر محدودیت ندارد آزاد است اما ما مسلمانیم، محدودیت داریم آزاد نیستیم حرفمان محدود ، چشممان محدود، نگاههمان محدود، رفتارمان محدود است حال که محدود شد در مقابل از عذاب خدا در امان هستیم چون اطاعت امر خدا را نمودیم مصون خواهیم ماند اما فرد کافر چنین نیست، بی پروا است، آزاد است اما دیگر در امان نیست.
منبع:
[ بانک تقوا، آیت الله ضیاء آبادی، نشر لوح نگار، چاپ اول، ص6 ]
جمعه 96/01/04
شیطان … گاه با ما پیران نیز مانند شما جوانان عمل میکند، به شما میگوید شما جوانید و در این فصل جوانی وقت تمتّع و لذّات است، اکنون مطابق شهوات خود رفتار کن، ان شاء الله در اواخر عمر راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الرّاحمین است، و… به ما پیران نیز از این وسوسه ها می شود که معلوم نیست به این زودی بمیری، فرصت باقی است، چند روز آخر عمر توبه کن، علاوه ( بر این) باب شفاعت پیامبر- صلی اللَّه علیه و آله- (نیز) باز است و مولا امیر المؤمنین- علیه السلام- نخواهد گذاشت دوستانش را عذاب کنند و در وقت مردن او را خواهی دید و از تو دستگیری خواهد کرد و… پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن. … دل بستن به شفاعت اولیاء ـ علیهمالسلام ـ و تجرّی در معاصی از خدعههای بزرگ شیطانی است.
منبع:
[صحیفه امام خمینی ، جلد 16، صفحه 222 ، کتابخانه سایت روح الله ]
پنجشنبه 96/01/03
عنِ الصّادقِ جعفرِ بنِ محمدٍ علیهِماالسّلام قالْ لَیسَ یَتْبَعُ الرَّجُلَ بعدَ موتِنَهِ مِ الاَجر اِلّا ثَلاثَ خِصال صَدَقَةٌ أجْراها فی حَیاتِه فَهِیَ تَجری بَعدِ موتِه و سُنَّةُ هُدًی سَنَّها فَهِیَ یُعمَلُ بِها بَعد موتِه وَ وَلَدٌ صالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَه .
وقتی که دست ما از این دنیا که دار عمل است کوتاه شد، هیچ اجری نمیتوانیم برای خودمان دستوپا کنیم و تدارک ببینیم مگر از سه ناحیه؛ که این هم مربوط می شود به همین نشأة دنیایی، لکن اجری است که جریان دارد. [اول] صدقهی جاریه؛ یک وقت شما پولی را به کسی میدهید ، این صدقه است. گاهی پولی را صرف ایجاد یک بنیادی، یک نهادی میکنید که پی در پی و پشت سر هم سود میدهد، سود آن متوقف نیست و منقطع نمیشود. این صدقهی جاریه است.[دوم] سنت هدایتی که آن را پایهگذاری کند و بنا بگذارد. یک کار خوبی را در جامعه باب کنیم . این گفتمان سازی ها که گفته می شود ( و تاثیر مثبتی بر افکار عمومی می گذارد ) از این جمله است که هر کسی بعد از شما به آن سنت عمل کند اجر و ثوابش به شما به صورت نو به نو میرسد. و [سوم] فرزند صالحی تربیت بکنید که برای شما طلب مغفرت بکند از خدای متعال بعد از رفتن شما. بعضی از بچهها هستند که پدرها، مادرها جانشان را هستیشان را آبرویشان را مالشان را صرف این بچهها میکنند، بعد از اینکه پدر از دنیا رفت یک فاتحه هم برای پدر نمیخوانند؛ یک طلب مغفرت هم برای پدر نمیکنند؛ اصلاً یادشان نمیآید؛ یادشان هم بیاید قضایا نقل میکنند نه این که از خدای متعال برای او طلب مغفرت کنند. آن بیچاره آن چیزی که احتیاج دارد این است که شما از خدا برای او طلب مغفرت بکنید، طلب رحمت بکنید. به این احتیاج دارد. پدر و مادرهایتان را فراموش نکنید. در دعای شریف صحیفهی سجادیه یکی از چیزهایی که حضرت از خدای متعال طلب میکنند این است که « توفیق بده من بعد از هر نمازی آنها را دعا کنم.» یعنی این یکی از توفیقات الهی است.
منبع:
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظلّه العالی در مقدمه درس خارج ، در تاریخ 5/03/93 ]
پنجشنبه 96/01/03
بدان که از براى عجب (و خود پسندی)…(که یکی از مهلکات است درجاتی است و درجه ای ) که از همه بالاتر و هلاکش بیشتر است، حالى است که انسان در قلب خود بر ولىّ نعمت خود منّت گذارد. گمان کند که به واسطۀ ایمان او در مملکت حق وسعتى یا در دین خدا رونقى پیدا شد؛ یا به واسطۀ ترویج او از شریعت یا ارشاد و هدایت او یا امر به معروف و نهى از منکر او یا اجراى حدود یا محراب و منبرش به دین خدا رونقى بسزا داده؛ یا به واسطۀ آمدن در جماعت مسلمین یا به پا کردن تعزیۀ حضرت ابى عبدالله الحسین، علیه السلام، رونقى در دیانت حاصل شد که به سبب آن بر خدا و بر سیّد مظلومان و بر رسول اکرم، صلى الله علیه و آله، منّت دارد. هر چند اظهار این معنى نکند، در دلش منت مى گذارد. و از همین باب است منت گذارى بر بندگان خدا در امور دینیّه. مثل آنکه در دادن صدقات واجبه و مستحبه و در دستگیرى از ضعفا و فقرا بر آنها منت گذارى کند. گاهى این منت گذارى مخفى است حتى بر خود انسان.
منبع:
امام خمینی –ره- ،چهل حدیث ، حدیث سوم در باب عجب ]
چهارشنبه 95/12/18
با توجه به آیات قرآن کریم، می توان سبب اعراض از مساله قیامت را حداقل در سه چیز دانست:
اول؛ وابستگی به طبیعت، مانند شهوت و غضب و توابع آن از حب مال و جاه و غیر آن است، همچنان که قرآن می فرماید: « تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ آن جهان آخرت است که ما آن را براى آنها که در زمین برترى نجستند و تباهى نکردند قرار دادیم و سرانجام براى پرواپیشگان است» (1)
دوم؛ پیروی از وسوسه های نفس مانند انجام دستورات نفس اماره و مغلوب شدن در برابر جذابیت اعمال غیر صالحه که بسبب خیال فاسد می باشد. همچنان که قرآن می فرماید: « قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا، الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً ـــ بگو آیا شما را به زیانبارترین کارها آگاه کنم؟ (آن کار) کسانى است که تلاششان در زندگى دنیا گم شد. و خود مىپندارند که کارى نیکو کردهاند» (2)
سوم؛ پیروی از شیاطین (جن و انس) و تقلید از جاهلان عالم نما می باشد. همچنان که قرآن می فرماید: « رَبَّنا أَرِنَا الَّذَیْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِیَکُونا مِنَ الْأَسْفَلِینَ ـــ پروردگار ما، آنان که ما را گمراه کردند از جن و انس به ما بشناسان، تا در زیر پاهامان قرارشان دهیم، تا از فروتران باشند» (3)
پی نوشت ها:
(1) قصص/ 83
(2) کهف/ 103 و 104
(3) فصلت/ 29
منبع: آغاز و انجام، خواجه نصیرالدین طوسی، ص 6
دوشنبه 95/12/16
دکتر صاوی می گوید:
روزی جوانی را دیدم که گردن بندی از طلا با نقش مولا امیر المومنین علیه السلام بر گردن
داشت. به خاطر عشق زیاد به مولا ،با خود گفتم:ای کاش آن گردن بند از آن من بود
،ولی افسوس که گردن بند طلا برای مرد حرام است.
فردای آن روز که در خدمت مرحوم حضرت علامه _رضوان الله علیه_ بودم،یکی از عالمان ایرانی
وارد شدند و کیسه ای به مرحوم حضرت علامه_رضوان الله علیه_دادند.ایشان آن کیسه را گرفتند و
به من دادند و فرمودند:
آن چه می خواستی در این کیسه است…..
وقتی بیرون آمدم و کیسه را باز کردم،دیدم گردن بندی از مرمر است که نقش مولا علی علیه السلام بر آن حک
شده است ! با شگفتی از خود پرسیدم که چگونه علامه از خواست و اراده درونی من آگاه شدند؟! سپس
فهمیدم که ایشان دارای کشف و کرامت هستند….
منبع: ناگفتنی هایی از مرحوم حضرت علامه امینی_رضوان الله علیه/بروشور1
یکشنبه 95/12/15
همانا زمامداران را خواص و نزديكانى است كه خود خواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان، و به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن.
ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الْأَحْوَالِ وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً وَ لَا يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَكٍ يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ وَ كُنْ فِي ذَلِكَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ قَرَابَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْكَ مِنْهُ فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذَلِكَ مَحْمُودَةٌ وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ
امیرالمومنین امام علی علیه السلام در فرازی از نامه به مالک اشتر فرمودند:
همانا زمامداران را خواص و نزديكانى است كه خود خواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان، و به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن.و به گونه اى با آنان رفتار كن كه قرار دادى به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند.
مانند آبيارى مزارع، يا زراعت مشترك، كه هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل كنند، در آن صورت سودش براى آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براى تو خواهد ماند.حق را به صاحب حق، هر كس كه باشد، نزديك يا دور، بپرداز، و در اين كار شكيبا باش، و اين شكيبايى را به حساب خدا بگذار.گر چه اجراى حق مشكلاتى براى نزديكانت فراهم آورد، تحمّل سنگينى آن را به ياد قيامت بر خود هموار ساز.
و هر گاه رعيّت بر تو بد گمان گردد، عذر خويش را آشكارا با آنان در ميان بگذار، و با اين كار از بدگمانى نجاتشان ده، كه اين كار رياضتى براى خود سازى تو، و مهربانى كردن نسبت به رعيّت است، و اين پوزش خواهى تو آنان را به حق وامىدارد.
منبع:
«نهج البلاغه، نامه53»
یکشنبه 95/12/15
زنی به نام ام عقیل در صحرا زندگی می کرد، چند نفر مهمان برای او وارد شدند، در این حال یکی از چوپان ها آمد و گفت: پسرت
نزد شتر ها بود که شتر ها بر سر چاه ازدحام کرده و او را به چاه انداختند و مرد. آن بانو به چوپان گفت: بیا وظیفه مهمان نوازی را به
جا بیاور، سپس گوسفندی آورد، چوپان آن را ذبح کرد و او غذا را مهیم نمود و پیش مهمان ها گذاشت؛ مهمان ها غذا تناول کردند و از صبر وقوت قلب آن بانو در تعجب بودند.
وقتی از غذا فارق شدند ام عقیل نزد مهمان ها آمد و گفت: میان شما کسی هست که قرآن بلد باشد؟یکی پاسخ داد:
آری! گفت: آیاتی برایم بخوان تا با آن تسلی یابم، پس لین آیه را خواند:
[و بشرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالو انا لله و انا الیه را جعون]
زن رو به طرف مهمان ها نمود و گفت: خدا حافظ، سپس رو به قبله ایستاد و چند رکعت نماز خواند و گفت:
خدایا من به آنچه فرموده بودی عمل کردم و تو به آنچه وعده داده ای عمل کن.
منبع:
درسنامه نهج البلاغه/انتشارات دارالعلم/ص127
شنبه 95/12/14
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: نسبت دنیا چندان اهمیت ندارد. اصلاً همه ما وقتی پاک و تمیز هستیم اولاد علی(ع) هستیم. آیا وقتی برای محمّد بن ابابکر این جور شد، برای ما نمیشود؟ محمّد حسین، حسن علی، حسین علی هم که میدانید زیاد داریم. امامان(ع) ما
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مبادا تصوّر شود که من به شما یا کسی اهانت میکنم. از خوب، بد میآید و از بد، خوب میآید. آیا محمّدبن ابابکر را ندیدی؟ او را محمّد بن علی هم میتوان گفت. محمد پسر ابوبکر است. با این حال حضرت فرمود بگویید محمدبن علی از فرط پاکی میخواهد نسب را عوض کند.
نسبت دنیا چندان اهمیت ندارد. اصلاً همه ما وقتی پاک و تمیز هستیم اولاد علی(ع) هستیم. آیا وقتی برای محمّد بن ابابکر این جور شد، برای ما نمیشود؟ محمّد حسین، حسن علی، حسین علی هم که میدانید زیاد داریم. امامان(ع) ما هم اغلب علی هستند. حتی اسمهای سه تایی هم میگذاریم زیرا ناچاریم –نمیتوانیم از خانه اینها بیرون برویم. آیا میتوانیم؟ من خودم محمّد اسماعیلم. محمّد هستم، اسماعیل هم هستم. نمیدانم محمد اسماعیلم یا اسماعیل محمد. این میانه افتادهام. تازه لقبم هم احمدی است. دولابی هم که هستم. دولاب را گفتیم خوب نیست – شجرش را درست کردند. گفتند با «دلو» آب میکشیدند و سر امام حسین(ع) را میشستند. دیدم لقب خوبی است، گفتم بگذار باشد. از وقتی که این را شنیدم دیگر دولابی را بهتر دوست دارم. گفتم دولاب اسم شریفی است. در حالی که یک پاسبانی در زمان پهلوی، کلاه مرا پاره کرد و گفت این دولابی فلان فلان شده را جلو بیاور. پیش از آن کلاه نمدی سرم بود، الحمدالله دیگر عرقچین شد. کلاه نمدی را گرفت و با چاقو پاره کرد. در عمررم در کار طبیعت، ننگی از این بدتر ندیدم. جوان، گریه افتاد. جوان تا شمشیر به کمرش نخورد، گریه نمیکند. اما این کار، او را گریه انداخت. بیست سال تمام از تهران بدم میآمد. در بیابان بودم و هر وقت میگفتند «تهران» بدنم تکان میخورد.بعد از بیست سال، ترسم ریخت و آمدم. دوباره دیدم این یکی چون نشان دارد، آن یکی چون پول یا زور دارد، با تکبّر راه میرود و همه مردم را اذیت میکند. باز برای بیست سال دیگر از بازار و کسبه و مردمان مُعنون، زده شد. دید مسجد هم که میسازند اسم خود را رویش میگذارند. این مسجد مشهدی حسین است، این یکی را حاجی نقی دارد میسازد. سردرش هم مینوشتند. بیابانی بود و چشمش باز بود. میرفت که میرفت. میگفت برویم! خداحافظ.تا اینکه به یک سرهنگی برخورد. او را یکی از بزرگان، تربیت کرده بود تا اینکه در زمان شاه، سرهنگ شده بود. علم نافع، چنین افرادی تربیت میکند. هر ماه عریضههایی را که مردم برای دربار میفرستادند جمع میکردند و به این سرهنگ میدادند تا اگر صاحب منصبی به کسی ظلم کرده بود، او چون درجه داشت بتواند حق را از آنها بگیرد و به صاحبانش بدهد.جایی میهمان شده بودیم، او در کنارم نشسته بود. دیدم گریه میکند. گفتم چرا گریه میکنی؟ خودت را این جور فشار نده؛ شما سرهنگی، همین که ما در کنار شما به زحمت هستیم کافی است، دیگر شما چرا به زحمت باشید. گفت شما با ما نمینشینید. گفتم من خیلی زحمت کشیدهام تا بتوانم پیش شما راحت بنشینم. گفت شما چه زحمتی کشیدهاید؟ من در تنهایی در داخل دولت و دستگاه زحمت کشیدهام تا آمدهام و پیش شما نشستهام. گفتم نه، من بیشتر زحمت کشیدهام.کمی که حالمان با هم جا آمد، با اخلاق خوش به او گفتم یک بار کلاه مرا پاره کردند، من بیست سال در بیابانها نماز خواندم و خاک خوردم. بیست سال بدم آمده بود. گریه میکردم و به خدا پناه برده بودم. بعد از بیست سال ترسم ریخت، دوباره به شهر آمدم، باز دیدم مردم برای یک نشان که به دستشان زدهاند و تفنگی که یکی به دستشان داده یا چون پولی یا چیزی دارند به من فخر میفروشند. باز بیست سال بدم آمد. دوبار برگشتم. من چهل سال نماز خواندم تا کنار تو راحت نشستم. آدمی وقتی بیانصاف میشود، قُرص حرف میزند تو چه کار کردی که اینجا پیش من آمدی؟ حالا هم من پیش تو آمدم و الا تو نمیآمدی. البته او رفیق بود.
منبع:
کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص12
جمعه 95/12/13
امام صادق علیه السلام فرمود:
ایاکم اذا اراد احدکم ان یسال شیئا من حوائج الدنیا والآخرة حتی یبدا بالثناء علی الله عزوجل والمدح له والصلواة علی النبی
هرگاه یکی از شما خواست از پروردگار خود حاجتی در مورد دنیا و آخرت درخواست کند مبادا بدان مبادرت کند مگر اینکه ابتدا ستایش و مدح خدا نموده و درود بر
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرستد .
از آن حضرت سؤال شد: چگونه خداوند را مدح کنیم؟ فرمود: بگو:
یا من هو اقرب الا من یحول بین المرء وقلبه، یا من هوبالمنظر الاعلی، یامن لیس کمثله شی
ای کسی که از رگ گردن به من نزدیک تری، ای کسی که بین انسان و قلب او حائل می شوی، ای کسی که در جایگاه بلندی، ای کسی که چیزی مانند او
وجود ندارد
جان مرا جان تویی ، لعل مرا کان تویی
در دل ویران تویی، گنج نهانی مرا
یک نفس از پیش تو، گر بروم گم شوم
چون به تو آرم پناه، امن و امانی مرا
ای دوای درد بی درمان ما
وی شفای علت و نقصان ما
ای به ما آثار صنع تو پدید
وی تو پنهان در درون جان ما
ای تو هم آغاز و هم انجام خلق
وی تو هم پیدا و هم پنهان ما
عاجزیم از شکر نعمت های تو
عجز ما بین، بگذر از کفران ما
ای بدی از ما و نیکویی ز تو
آن خود کن، پرده پوش آن ما
منبع: ادعیه و اذکار/ص3
جمعه 95/12/13
خیلی ها سعی می کردند در مسیر مسجد تا خانه
درست پشت سرش حرکت کنند.
گاهی جمیعت آن قدر زیاد می شد که پایشان
می خورد پشت پایش.یک لحظه می ایستاد،
چشمانش را می بست، دوباره راهش را ادامه می داد.
گاهی به خانه می رسید و کفش هایش را در می آورد
پاشنه جورابش خونی بود.
آیا حضرت صاحب الزمان(علیه السلام) از دست دشمن ها در پشت پرده غیبت است، از دوستانش هم غافل است که هر چه بر سرشان آمد، آمد؟
این خیال ها از ضعف ایمان است.
آیا می شود که حضرت جهت معنویت و حقانیت را تایید نکند؟!
خدا می داند آن حضرت تا به حال چه کرده است و چه می کند؟!
منبع:در محضر بهجت/ج3/ص276
جمعه 95/12/13
1) قبل ازدعا یا ختم ، بسم الله الرحمن الرحیم گفته شود
2) صلوات فرستاده شود قبل و بعد ازدعا و ختم که بهتر است به این شکل باشد: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم
3) قبل از شروع استغفار کنید مثلا استغفاری که در تعقیب نماز عصر خوانده میشود
4)حمد و سپاس و شکر خدا را به جا بیاورید مثلا چند بار بگویید: الحمد لله کما هو اهله که ثوابی دارد که ملائکه از نوشتن آن عاجزند البته اعظم شرایط رزق حلال است ما در حین این که دعا میکنیم راه ،
پیش پای خدا میگذاریم و میگوئیم خدایا از این راه میشود بدهی؛به دل فلانی بینداز این کار را بکند؛فلان چیز را بخرند تا کار ما راه بیفتد و…نظر به اسباب داریم .این دعا مستجاب نمیشود .اگر یکسره از خود
خدا بخواهی و چشمت به اسباب نباشد فوری مستجاب میشود.
در دعا اصرار کنید. دائم دعا کنید وحاجت را بخواهید تا اجابت شود استقامت داشته باشید.کاری کنید که مورد توجه و لطف و عنایت 14 معصوم صلوات الله علیهم قرار بگیرید مثلا برای تعجیل در فرج امام زمان
زیاد دعا کنید یا بعد از گریه برحضرت اباعبدالله برای فرج امام دعا کنید که امام زمان خود فرموده اند اگر کسی این کار را کند حضرت برای حاجت او دعا میکنند.
منبع: مجموعه اذکار و ادعیه/ص 1
جمعه 95/12/13
کسی که از آقای خود چیزی می خواهد و محتاج اوست، سعی می کند کاری را که مورد رضایت مولایش نیست انجام ندهد .
مخالفت با مولی زمینه ساز غضب و خشم اوست و عطا و بخشش در حال خشم امکان ندارد، اگر از خدا چیزی می خواهیم و انتظار اجابت داریم، باید به عهد خود نسبت به خداوند وفادار باشیم و اوامر و
نواهی او را رعایت کنیم .
خداوند متعال می فرماید: اوفوا بعهدی اوف بعهدکم شما به پیمانی که با من بسته اید وفادار باشید تا من هم به پیمان خود عمل کنم .
لازم به ذکر است که در پیشگاه خداوند متعال ترک گناه از انجام نیکی ها بیشتر اهمیت دارد .
امام علی علیه السلام می فرماید: اجتناب السیئات اولی من اکتساب الحسنات ترک گناهان بر انجام نیکی ها ترجیح دارد .
از جمله گناهانی که مانع اجابت دعا می شود، خوردن مال حرام است .
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: ان الله لایرفع الیه دعاء عبد وفی بطنه حرام خداوند دعای کسی را که حرام خورده باشد به سوی خود بالا نمی برد
نکردیم کاری در این بندگی ها ندیدیم خیری از این زندگی ها
از این زندگی ها نشد کام حاصل در این بندگی هاست شرمندگی ها
بیا تا تلافی کنیم آنچه بگذشت که داریم از عمر شرمندگی ها
منبع: توصیه های آیت الله بهجت/موفقیت 1
جمعه 95/12/13
یکی از لبنان آمده بود.
آیت الله بهجت(رحمت الله علیه) راببیند.
آقا داشت تسبیح می چرخاند،طرف کمی
دقت کرد، به لب های آقا خیره شد، دید
تکان نمی خورد.
باخودش گفت:” این چه عالمی است،
که تسبیح می گرداند و ذکر نمی گوید؟”
هنوز ننشسته بود که آقا گفت:"بله!
ذکری هست که از امام سجاد(علیه السلام) که روایت کرده اند
منبع: سالنامه العبد/1مهر
سه شنبه 95/12/10
زهرا(سلام الله علیها) دوران طفولیت را در حالی آغاز کرد که بارسنگین رسالت و مشکلات و مسائل خاص آن را بر دوش پدر حس می کرد. او در حالی پدر را درک کرد که از محبت مادر محروم مانده بود. همان مادری که هرچه داشت در راه شوهر اعطا کرد. خدیجه علیها السلام قلبش را اندیشه اش را مال و استطاعتش را داد تا راههای وصول به نتایج مثبت رسالت، باز شود. کانون زندگی پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) در آن زمان عبارت بود از خود پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) و خدیجه علیها السلام و علی(علیه السلام) و به همین جهت می شود گفت علی از نظر روحی و تربیتی، پسر پیامبر است. پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) علی را در آغوش می کشید، او را می بوئید و هر روز خلقی از اخلاقش را به او می آموخت و علی نیز همواره به دنبال پیامبر بوده و لحظه ای از او غافل نمی شد. زهرا(سلام الله علیها) در چنین خانه ای تربیت شد. هرچند مورخان در مدت عمر زهرا(سلام الله علیها) در این دوران حساس اختلاف دارند، برخی او را ده ساله و بعضی او را پنج ساله می دانند. با این همه یک چیز مشخص است که زهرا(سلام الله علیها) در این زمان حساس، در سنین کودکی قرار داشت ولی کارهایی را که انجام می داد در طاعت و توان یک کودک نبود. زهرا(سلام الله علیها) با توجه به مسئله رسالت پدرش، نقش خود را بخوبی می دانست; او درک می کرد که پیامبر در این مرحله و برای تسکین درد و رنجهایش، شریک و همراه می خواهد. ما بیش از این، از زندگی زهرا(سلام الله علیها) در این مرحله نمی دانیم و نیز چگونگی علاقه فردی پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) به زهرا(سلام الله علیها) را درک نمی کنیم ولی می دانیم که روزی زهرا(سلام الله علیها) در حالی پیامبر را دید که مشرکان شکمبه گوسفندی را بر روی پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) انداخته بودند و زهرا(سلام الله علیها) بادستهای کوچکش و در حالی که اشک بر چشمان معصومش جاری بود، آن کثافات را پاک می کرد. زهرا(سلام الله علیها) با این دستها و با این اشکها به یاری پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) شتافت و در این رنج با او شریک شد. ما چیز زیادی از زندگی زهرا(سلام الله علیها) نمی دانیم ولی سخن پیامبر علیها السلام که فرمود: «فاطمه، مادر پدرش می باشد.» تمام این مسائل را حل و روشن می کند. زیرا تمام معانی کلمه «مادر» در این بیان عرشی نهفته است. مگر مادر برای کودکش چه کاری انجام می دهد؟
آری مادر تمام وجودش را به کودک تقدیم می کند، تمام روحش را، تمام مشاعرش را، همه احساسش را و تمام آغوشش را در اختیار کودک می گذارد و زندگیش را به او اهدا می کند تابدین وسیله هم و غم و حزن کودکش را از بین ببرد، پیامبر نیز انسان است و دوران طفولیتش با از دست دادن مادر، دورانی پراز غم و اندوه می باشد ولی پیامبر هیچ گاه شکوه نکرده ولی در این زمان به غمخواری نیاز داشت که آن عقده ها را جبران کند و حق مادری را بجا آورد و زهرا به جای مادر مونس و غمخوار پیامبر شد. رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) انسان است و هر انسانی دارای احساس و درک انسانی می باشد و او در این مرحله سخت که توسط دشمنان مورد اهانت و اتهام و سب و شتم قرار می گرفت به تکیه گاه نیاز داشت. هنگامی که پیامبر را با سنگ مورد هجوم قرار دادند و مشرکان تمام روشهای آزار و اذیت را نسبت به او اعمال می نمودند، زمانی که تمام شیاطین زمین و کسانی که ارزش انسانیت را درک نمی کنند با تمام توان رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) را مورد تهاجم خویش قرار می دهند. در این هنگام است که او نیاز به همراه و غمخوار دارد و این یار و مددکار کسی غیر از زهرا(سلام الله علیها) نیست. همان زهرائی که «مادر پدر» است و همان زهرائی که دختر جسمی، روحی و عقلی پیامبر است.
منبع:
مجله فرهنگ كوثر شهریور 1378، شماره 30
سه شنبه 95/12/10
بهشت حسی و جسمانی و ظاهری و بهشت غیبی و باطنی و عقلانی در طول هم اند. یعنی دو بهشت حسی«جنات و نهر» و غیر حسی«مقعد صدق» در طول هم اند و یکی بر دیگری تکیه می کند. بهشت حسی پرهیزگاران درون بهشت غیر حسی و عقلی است که محیط بر آن است.
ابتدا باید به این نکته توجه کنیم که خداوند در قرآن کریم دو گونه بهشت را تصویر کرده است:
1.بهشت حسی و جسمانی و ظاهری: در آن از نعمت های مادی مانند درخت و باغ و خوراکی و امثال اینها سخن می گوید.
2. بهشت غیبی و باطنی و عقلانی: در این بهشت غیر حسی ، از کامیابی های معنوی ، علمی و عقلی سخن به میان می آید:
« إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ* فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ»« فَادْخُلِی فِی عِبَادِی* وَادْخُلِی جَنَّتِی»« وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
این دو گونه بهشت در طول هم اند. یعنی دو بهشت حسی«جنات و نهر» و غیر حسی«مقعد صدق» در طول هم اند و یکی بر دیگری تکیه می کند. بهشت حسی پرهیزگاران درون بهشت غیر حسی و عقلی است که محیط بر آن است. بنابراین جنات موعود مومنان از گونه نخست یعنی حسی و جسمانی است، بهشت برتر و رضوان نیز ویژه مومنان خاص است. البته این مومنان خاص و یگانه های اهل ایمان در بهره مندی از بهشت حسی و لذت های ظاهری با مومنان عادی مشترک اند، اما بهره ای که خاصان از بهشت رضوان می برند، نیکان و مومنان عادی ندارند و به این مقامات نمی رسند. بنابراین خاصان از دو نعمت بهره می برد و مومنان عادی تنها از یک نعمت.
اما از آنجا که اصل نظام آخرت با نظام دنیایی تفاوت اساسی دارد و واژه دنیایی توان تفسیر کنه آنرا ندارد؛ چنانچه جنین در رحم مادر توان درک واقعیت های خارج از رحم را ندارد، از اینرو قرآن در موارد بسیار به مثال و نمونه اکتفا کرده و در بیان ویژگی های بهشت و جهنم بیشتر به بیان آن دسته از مطالبی که برای همگان قابل درک است پرداخته، با بیان نمونه هایی که در این جهان وجود دارد مطلب را نزدیک به ذهن ساخته است و چون انسان در جهان مادی لوازم و اشیا و نعمت های مادی را درک می کند، قرآن نیز از باب ذکر مثال بیشتر به این نوع نعمت ها پرداخته، می فرماید: « مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ أُکُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا». و گرنه چنانچه اشاره شد نعمت هایی نیز در بهشت فراهم شده که از دسترس فهم و ادراک بشر خارج و خرد را توان تعقل آنها نیست، بلکه هیچ کس بر آنها آگاه نیست: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» هیچکس نمیداند چه پاداشهای مهمی که مایه روشنی چشمها میگردد برای آنها نهفته شده، این جزای اعمالی است که انجام میدادند. بنابراین برای پرهیزگاران کامل مقام هایی است که اوج آنها نامعلوم است ، چنانچه برای تبهکاران نیز درکاتی است که عمق حفره آن معلوم نیست و کیفیت تعذب نفس پلید آنها در آن حفره معلوم نیست، چنانچه جمله « وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ» آنچه تصورش را نمی کردند از جانب خدا برایشان اشکار شد ، از چنین مکان سحیقی خبر می دهد. اما بیان این معانی و مفاهیم برای انسان محصور در ماده امکانپذیر نیست.
منبع:
تفسیر موضوعی قرآن کریم، معاد در قرآن، عبدالله جوادی آملی، اسراء، 1381، ص231-232
سه شنبه 95/12/10
رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) که مهتر خلق و بهترین مردم بود برگزیده ی حق مکرر فرمود:
هیچ بامدادی برنخواستم که شبانگاه آن را چشم داشتم
هیچ شب نخفتم که بامداد منتظر آن باشم!
و هیچ لقمه ای در دهان نگذاشتم که گمان بردم، پیش از مرگ از خوردن آن فارغ شوم.
ود دعای بسیار می فرمودند: خدایا ما را زندگی ده در حلاوت طاعت و مردگی ده در پاکی از وحشت و ذلت و مارا به حضرت خویش بر.
نه تشویش رده ی کردار، نه شرمنده ی روز گار.
منبع: لطایف/ ج2/ص 166
سه شنبه 95/12/10
در خبر است که شهیدان از خدا تقاضا کنند که بار دیگر به دنیا برگردند چرا؟
چون می خواهند یک بار دیگر در راه خدا جان بدهند.
زیرا که طعم و مزه شهادت را چشیده اند، باز می طلبند،
گویند: وقتی که عزرائیل خواست حضرت موسی کلیم الله را قبض روح کند حضرت موسی گفت: ای عزرائیل،
اول این پیام مرا به خدا برسان بعد از آن مرا قبض روح کن و بگو خدایا آیا هیچ دوستی را دیدی که از دوست خود جان بستاند.
عزرائیل پیام را رسانید.
پاسخ آمد: ای موسی هیچ دوستی دیدی که دیدار دوستش را نخواهد؟
منبع:حکایت/ج 2/ ص 255
سه شنبه 95/12/10
صبح های جمعه، روضه که می خواندند،
همان جلوی در می نشست.
هر کس وارد می شد جلوی پایش بلند می شد،
استقبال می کرد،فرقی نداشت کی باشد.
اگر بچه بود برایش دعا می خواند و نوازشش می کرد.
گاهی هم می گفت روضه علی اصغر(علیه السلام) بخوانند.
یک روز جمعه صبح، در باز شد، آقا بلند شد،
دست هایش را گذاشت روی سینه اش و رو به کسی که نمی دیدمش
احترام گذاشت. نگاه کردم، کسی را ندیدم تعحب کردم.
آقا که نشست، متوجه شدم تازه وارد کودکی بود که به نظر بیش از ده سالش نبود.
منبع: العبد/ص8مهر
دوشنبه 95/12/09
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با وصیت اخفاء قبر مقدسشان ،نشان دادند که از دست حاکمان زمان ،ظلم ها
وستم های فراوان کشیدند وآن هنگام که با جسمی رنج دیده، قلبی تفت دیده و روحی غضب ناک وخشمگین بر
ستمگران و غاصبان زمان ،در بستر شهادت آرمیدند :
راضی به شرکت سر دمداران غاصب در مراسم تجهیز و تدفینشان نمی باشند.
آری!
موضوع اختفای قبر حضرت فاطمه زهر(سلام الله علیها) ، نشانه جاودانگی غضب صدیقه طاهره (سلام الله علیها)
بر ابوبکر بوده است و یک سند زنده بر بطلان مکتب خلفا و نیز ویرانگر مکتب های فکری برخاسته از این
حکومت نامشروع می باشد.
به چه علت باید پاره تن پیامبر،
مخفیانه دفن گردد و آثار قبرش محو شود؟
یا چرا باید قدر و منزلت دختر بهترین مردمان
مجهول باشد و قبرش نامعلوم بماند؟
منبع:شعله های همیشه/ص36
یکشنبه 95/12/08
دنیا و آن چه در آن است در کلمات معصومین (علیه السلام) بسیار نکوهش شده است.
علت این همه نکوهش چیست؟
برای پاسخ این سوال به داستان حضرت مسیح(علیه السلام) دقت کنید:
روزی دنیا به صورت زنی کبود چشم برای حضرت مسیح تجسم یافت.
از او پرسید: چند همسر گزیده ای؟
زن گفت:فراوان!
عیسی(علیه السلام) فرمود:همه شان طاقت داده اند؟
گفت: نه، همه را کشتم!
مسیح(علیه السلام) فرمود:”وای بر شوهران زنده ات که چگونه از گذشته ها عبرت نمی گیرند.”
منبع: برادری با علی/ص164
یکشنبه 95/12/08
مردی حضور امام سجاد(علیه السلام) آمد و با شوق و شور خاصی از امام چند سوال کرد. و آن
حضرت سوال های اورا پاسخ داد.
او اندکی توقف کرد سپس رفت و پس از اندکی بازگشت و سوال دیگری مطرح نمود و تصمیم داشت
همچنان به سوالات خود ادامه دهد.
امام سجاد(علیه السلام) برای آنکه به او بفهماند، علم برای عمل است نه انباشتن آن، بدون عمل، به او رو کرد و فرمود:
در کتاب مقدس انجیل نوشته شده است: اگر دانسته اید ولی به آن عمل نکرده اید نپرسید، زیرا اگر به
اندوخته های علم عمل نگردد، موجب افزایش ناسپاسی و دوری داننده علم از خدا می شود.
منبع:درسنامه نهج البلاغه/ص 60
یکشنبه 95/12/08
شخصی می گوید: خدمت امام علی(علیه السلام) رسیدم وگفتم: آقا جان من از نماز شب محروم هستم.
حضرت فرمودند: تو کسی هستی که گناهان تورا به بند کشیده است.
اگر گناه نکنی توفیق نماز شب پیدا میکنی.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
کسی که گناه می کند از نماز شب محروم می شود زیرا کار بد در صاحبش زود اثر می کند.
خداوند در قرآن خطاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید: هر آینه ما برای تو قول سنگینی را القاء می
کنیم، البته نماز شب بهترین شاهد اخلاص و صفای قلب و دعوی صدق ایمان توست.
منبع:پرده نشین/ص 148
جمعه 95/12/06
هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید!
سوال: ما آلوده به پستی های درونی و بیرونی هستیم، ما را طبابت کنیم و در پیمودن این طریق، ما را راهنمایی بفرمایید!
جواب: نماز شب، مفتاح توفیقات است و کلید موفقیت هاست.
برای درمان عصبانیت چه کنیم؟
جواب: با عقیده کامل زیاد صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد
سوال:چه کنیم تمرکز فکر پیدا کنیم؟
جواب:اذکاری که برای جمع کردن فکر موثر است، مثل: لااله الا الله
منبع:پرده نشین/ص 207
جمعه 95/12/06
روایت دارد که در آخر الزمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا کند، گویا همین دعا برای فرج، یک امید واری است و یک ارتباط روحی است با صاحب دعا.
و همین، مرتبه ای از فرج است.
خدا می داند در دفتر امام زمان (علیه السلام) جزو چه کسانی هستیم!
کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز( دوشنبه و پنج شنبه) به او عرضه می شود.
همین قدر می دانیم آن طوری که باید باشیم نیستیم.!
منبع: پرده نشین/194
جمعه 95/12/06
نکته دیگری که باید در ترک گناه به آن دقت شود این است که نباید فکر کنیم که گناهان در دزدی کردن و غیبت کردن و…خلاصه می شوند.
وقتی صحبت می کنیم مر تب می گوییم که ما الحمدلله دزدی که نمی کنیم، از دیوار خانه کسی که بالا نمی رویم، شراب نمی خوریم و…متوجه باشیم که با بی دقتی تمام گناه
را بر خود حاکم کرده اییم.
اگر گناه انجام نشود قطعا ثواب وارد صحنه خواهد شد، وقتی ما وجودمان را آلوده نکنیم خود به خود در کارها و افعال شایسته وارد می شویم.سعی کنیم دائما ذکر بگوییم.
فرموده اند:آه کشیدن مریض عبادت است، زیرا در روایات آمده است که “آه” مریض عبادت است، زیرا در روایات آمده است که ” آه” از نام های مقدس خداوند است.
پس می بینیم که چگونه در وقت سکوت ثواب می کنیم.
منبع: پرده نشین/ ص 50
پنجشنبه 95/12/05
پس از آنکه حضرت نوح (علیه السلام) قوم گنهکار خود را نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد،
ابلیس نزد او آمد و گفت؛ تو بر گردن من حقی داری که میخواهم آن را ادا کنم!
نوح گفت؛ چه حقی؟! خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم!
ابلیس گفت؛ همان که تو بر قومت نفرین کردی و همه آنها به هلاکت رسیدند و دیگر کسی نمانده که من او را گمراه سازم! بنابراین تا مدتی راحت هستم تا نسل دیگری بیاید!
نوح فرمود؛ حالا میخواهی چه جبرانی کنی؟!
ابلیس گفت؛
*در سه جا مراقب حیله من باش!
1_هنگامی که خشمگین شدی!
2_هنگامی که بین دو نفر قضاوت میکنی!
3_هنگامی که با زن نامحرم خلوت میکنی و هیچکس نزد شما دو نفر نیست!
در چنین مواقعی به یاد من باش که کار خود را خواهم کرد
منبع:
بحارالانوار جدید ج11 ص318
چهارشنبه 95/12/04
ای امت مسلمان!!!
هرگز امام را تنها نگذارید و پیرو و پشتیبان ولایت فقیه باشید و امام را دعا کنید.
هرگز فریب روشنفکران، غربزده و شرقزده را نخورید و رو حانیت مبارز را حامی باشید و بر این فرموده امام که می فرماید:کشور بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است…توجه داشته باشید.
علامه عظیم الشان حضرت آیت الله حسن زاده آملی جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب می کنند.
حضرت آقا ناراحت شده و به علامه می فرماید: این کار را نکنید.
علامه حسن زاده آملی می فرمایند:اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم،این کار را نمی کردم.
منبع:بیانات مقام معظم رهبری(دام عزه)
سه شنبه 95/12/03
اگر ضعف هایی است، چند برابر می کنند و نقاط قوت را نشان نمی دهد، برای اینکه مردم را نا امید کنند، به
خصوص نسل جوان را ناامید کنند.
افق آینده در مقابل نسل جوان و مردم، تیره و تار نشان می دهند،برای اینکه مردم را از صحنه خارج کنند.
ولیکن نکته اساسی این است که ملت ایران و دشمنان نظام اسلامی در طول این سی و دو سال ، همه تلاشی را که در
این دو مورد انجام داده اند، سرمایه گذاری های خسارت باری بوده، نتیجه ای نگرفتند و شکست قطعی خوردند.
منبع:مقام معظم رهبری/27/7/1389
سه شنبه 95/12/03
سخت است ولی مولا، خوب است نمی آیی…
دلتنگ توام اما، خوب است نمی آیی…
یک کوفه فریب و غم، یک شام پر از محنت…
آیی تو شوی تنها، خوب است نمی آیی…
یک نیمه ی شعبان در فکر تو می مانند…
از فکر روی فردا خوب است نمی آیی…
یک جمعه، فقط ندبه، یک هفته فراموشی…
بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی…
لاف غم عشق تو، ذکر همه ی مردم…
بنگر به دل آن ها خوب است نمی آیی…
پیش نظر بعضی، حاجت بدهی خوبی…
اما نه برای ما، خوب است نمی آیی…
یک شام سه شنبه را در کوی تو می مانند…
اما دلشان این جا خوب است، نمی آیی…
سرداب تو مخروبه قبر پدرت، ویران…
با این همه درد و غم می سوزی و می سازی …
ای منتقم زهرا(سلام الله علیها)…خوب است نمی آیی…
منبع:دلنوشته امام زمان
سه شنبه 95/12/03
او زجر و سختی را به جان می خرید تا انگشت کوچک کسی خراش بر ندارد. یک دنیا صبر و تحمل و فداکاری بود، و خود را وقف غم و درد بود و سپر بلا کرده بود.
چه ذوق و شوق ها و چه ذوق ها داشت.
شوق او آن بود که فداکاری اش را کسی نفهمد.
درد درونش را کسی نداند و خوبی هایش مخفی بماند.
و چه ذوقی، ذوق آن داشت، که به دختری عشق بورزد که همه طردش کرده اند.
به سایه درختی پناه ببرد، که کسی به آن تو جهی نمی کند.
می گفت زرق و برق دنیا را فراموش کنیم.
و علی وار زندگی کنیم .
راستی می دانی چه کسی را می گویم….یکی از شهدای اهل قلم ….شهید سید مرتضی آوینی.
منبع:سخنان شهید آوینی
شنبه 95/11/30
گرچه در هر یک از نعمت های خدا، دنیایی از اعجاب و شگفتی نهفته است؛ امّا شکل اختصاص بعضی رزق ها، شگفتی مضاعف دارد و کاملاً غافلگیر کننده و خارج از محاسبات عادّی، نصیب انسان می شود. آری! روزی های غافلگیرکننده!
انسان به عنوان شریفترین مخلوقات الهی، همانند دیگر موجودات، بر سر سفره نعمت های خالق بی همتا نشسته؛ و حتّی قدرت شمارش نعمتهایش را ندارد! چنانچه خداوند در قرآن می فرماید: وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحیمٌ؛ و اگر نعمت[هاى] خدا را شماره کنید، آن را نمى توانید بشمارید. قطعاً خدا آمرزنده مهربان است.
وسعت و پیچیدگی خلقت انسان به خصوص با داشتن ابزارهای منحصر به فردی چون جسم و روح و عقل[به طور همزمان] و قدرت اعجاب برانگیز اختیار و نیز، خلق شدن تمام نعمت های این دنیا برای او [هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً؛ اوست آن کسى که آنچه در زمین است، همه را براى شما آفرید.، همه و همه؛ نشانگر وسعت نیاز انسان است. نیاز به بی نهایت! لذا فرمود: یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید؛ اى مردم، شما به خدا نیازمندید، و خداست که بىنیازِ ستوده استخلاصه اینکه متکفّل روزی همه، خداست: إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتین؛ خداست که خود، روزىبخشِ نیرومندِ استوار است
منبع:
(نحل؛ 18)،. (ذاریات؛ 58)
شنبه 95/11/30
دانه ها هر چه دارند از خاک است و باید بر همان خاک تکیه زده تا سبز شده و به ثمر بنشینند وگرنه هر چیز را جز خاک تکیه گاه خود قرار دهند ممکن است سبز شوند اما بی ثمر و بی حاصل می مانند.
خداوند به یکى از پیامبرانش این چنین وحى فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، هر کس به غیر من امید داشته باشد ناامیدش خواهم کرد و در میان مردم جامه ذلّت و خوارى بر او خواهم پوشاند و او را از فضل و گشایش خود دور خواهم داشت. آیا در حالى که گرفتاری ها به دست من گشوده مى شود، بنده من به دیگرى امید بسته است و وقتى من، بى نیاز و بخشاینده ام و کلید درهاى بسته تنها در دست من است و آن را در برابر درخواست کننده مىگشایم، چگونه بنده ام دست نیاز به سوى غیر من دراز مىکند و به او امیدوار است؟درست مثل انسان ها … اگر انسان ها به خودشان تنها متکی باشند ممکن است توانایی هایی کسب کنند اما این ها با دوام نبوده و تنها می توانند چند صباحی ما را سبز و خرم نگه دارد اما دیری نمی پاید که خشک و بی مایه می شویم، این است که قرآن تکیه و تأکید دارد که: وَ عَلَى اللّهِ فَتَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ» بر خدا توکّل کنید اگر ایمان دارید.اگر می خواهیم که بلند شویم، عزیز و با عزت و رفیع باقی بمانیم، باید به تکیه گاهی رفیع و قدرتمند تکیه دهیم؛ تکیه گاهی که با بلند شدن ما نه تنها خم نشود بلکه ما را برای بلند شدن کمک کند درست شبیه گیاهان پیچک که بر بلندی ها سوار می شوند و راه را طی می کنند.و یادمان نرود که رفیع، نام خداست و تنها اوست که آدمی را رفعت و بلندی می بخشد، از همین روست که مردم مومن تنها بر او توکل می کنند:وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» افراد با ایمان تنها باید بر خدا توکّل کنند.در جایی دیگر نیز می فرماید: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ ایاتُهُ زادَتْهُمْ ایمانَاً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» مؤمنان کسانى هستند که هر وقت نام خدا برده شود دلهایشان ترسان مىگردد و آنگاه که آیات او بر ایشان خوانده مىشود، ایمانشان افزون مىگردد و تنها بر پروردگارشان توکّل دارند.
ناامیدی و بی حاصلی با تکیه بر غیر خدا
تکیه بر غیر خدا داشتن و توکل بر غیر او نمودن حاصلی جز نومیدی و ندامت و حسرت و حیرانی هیچ در پی ندارد.
خداوند مىفرماید: «اَلَیْسَ اللّهُ بِکاف عَبْدَهُ …» آیا خداوند براى بندهاش کافى نیست؟!در جاى دیگر مىفرماید: «قُلْ اَغَیْرَ اللّهِ اَتَّخِذُ وَلِیّاً فاطِرِ السَّمواتِ وَ الأرْضِ …» بگو آیا غیر از خدا را ولىّ خود انتخاب کنم در حالى که او آفریننده آسمانها و زمین است؟و یادمان نرود که رفیع، نام خداست و تنها اوست که آدمی را رفعت و بلندی می بخشد، از همین روست که مردم مومن تنها بر او توکل می کنند:وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» افراد با ایمان تنها باید بر خدا توکّل کنندبه واقع هم این گونه است و خود با چشم دیده ایم که در هر ماجرایی بر خداوند با ترتیب همه ی مقدمات و شرایط توکل کرده ایم جز نتیجه ی خیر برایمان نداشته و بالعکس آن جایی که ذره ای دل هایمان از توکل بر او دور شده جز خسارت و زیان چیزی برایمان حاصل نشده است.در «عدة الدّاعى» از حضرت صادق (علیه السلام) (از طریق پدرانش و ایشان نیز از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)) روایت شده است که فرمود: «أوحَى اللّهُ اِلى بَعْضِ اَنْبِیائِهِ فى بَعْضِ وَحْیِهِ: وَ عِزَّتى وَ جَلالى لأَقْطَعَنَّ أمَلَ کُلِّ آمِل، أَمَلَ غَیْرى بِالْیَأْسِ وَ لأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذِلَّةِ فى النّاسِ وَ لأَبْعِدَنَّهُ مِنْ فَرَجى وَ فَضْلى، أَیُأَمِّلُ عَبْدى فى الشَّدائِدَ غَیْرى، وَالشَّدائِدُ بِیَدى وَ یَرْجُو سِوایَ وَ أَنَا الْغَنىُّ الْجَوادُ بِیَدِى مَفاتیحُ الأبْوابِ وَ هِىَ مُغْلَقَةٌ وَ بابِى مَفْتوُحٌ لِمَنْ دَعانِى؟»
خداوند به یکى از پیامبرانش این چنین وحى فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، هر کس به غیر من امید داشته باشد ناامیدش خواهم کرد و در میان مردم جامه ذلّت و خوارى بر او خواهم پوشاند و او را از فضل و گشایش خود دور خواهم داشت. آیا در حالى که گرفتاری ها به دست من گشوده مى شود، بنده من به دیگرى امید بسته است و وقتى من، بى نیاز و بخشاینده ام و کلید درهاى بسته تنها در دست من است و آن را در برابر درخواست کننده مىگشایم، چگونه بنده ام دست نیاز به سوى غیر من دراز مىکند و به او امیدوار است؟
منبع:
محمدرضا رنجبر-کتاب باران ،حکمت؛ 1385،
شنبه 95/11/30
ازحسد بپرهيز، كه در شأن تو نيست، و از بد اخلاقى دورى كن، كه از سرشت تو نيست؛ چرا كه تو با آن دو، جز به خودت زيان نمی رسانى، و هر گاه خودت زيانرسانِ خود بودى، زحمت دشمنت را درباره كارت كم كرده اى.
امام جعفر صادق علیه السلام
يا بُنَيَّ، اِحذَرِ الحَسَدَ فَلا يَكونَنَّ مِن شَأنِكَ، وَاجتَنِب سوءَ الخُلُقِ فَلا يَكونَنَّ مِن طَبعِكَ، فَإِنَّكَ لا تَضُرُّ بِهِما إلاّ نَفسَكَ، وإذا كُنتَ أنتَ الضّارَّ لِنَفسِكَ كَفَيتَ عَدُوَّكَ أمرَكَ، لِأَنَّ عَداوَتَكَ لِنَفسِكَ أضَرُّ عَلَيكَ مِن عَداوَةِ غَيرِكَ.
يا بُنَيَّ، اِجعَل مَعروفَكَ في أهلِهِ ، وكُن فيهِ طالِباً لِثَوابِ اللّهِ، وكُن مُقتَصِداً، ولا تُمسِكهُ تَقتيراً، و لا تُعطِهِ تَبذيراً.
يا بُنَيَّ، سَيِّدُ أخلاقِ الحِكمَةِ دينُ اللّهِ تَعالى، و مَثَلُ الدّينِ كَمَثَلِ الشَّجَرَةِ الثّابِتَةِ، فَالإِيمانُ بِاللّهِ ماؤُها، وَالصَّلاةُ عُروقُها، وَالزَّكاةُ جِذعُها، وَالتَّآخي فِي اللّهِ شُعَبُها، وَ الأَخلاقُ الحَسَنَةُ وَرَقُها، وَ الخُروجُ عَن مَعاصِي اللّهِ ثَمَرُها، و لا تَكمُلُ الشَّجَرَةُ إلاّ بِثَمَرَةٍ طَيِّبَةٍ، كَذلِكَ الدّينُ لا يَكمُلُ إلاّ بِالخُروجِ عَنِ المَحارِمِ.
يا بُنَيَّ، لِكُلِّ شَيءٍ عَلامَةٌ يُعرَفُ بِها، و إنَّ لِلدّينِ ثَلاثَ عَلاماتٍ: العِفَّةَ، وَ العِلمَ، وَ الحِلمَ.
ای پسرم ! از حسد بپرهيز، كه در شأن تو نيست، و از بد اخلاقى دورى كن، كه از سرشت تو نيست؛ چرا كه تو با آن دو، جز به خودت زيان نمی رسانى، و هر گاه خودت زيانرسانِ خود بودى، زحمت دشمنت را درباره كارت كم كردهاى؛ زيرا دشمنىِ تو با خودت، زيانبارتر از دشمنىِ ديگرى است.اى پسرم! كار خوبت را براى اهلش انجام بده و در آن، از خدا پاداش بخواه. [در خرج كردن ] ميانه رو باش و از ترس فقر و فلاكت، [از خرج كردنْ ]خوددارى نكن؛ ولى ريخت و پاش هم نكن.
اى پسرم! سرور اخلاق حكيمانه، دين خداى متعال است. مَثَل دين، مانند درخت استوار است؛ ايمان به خدا آب آن است و نماز ريشه هاى آن، و زكات تنه آن، و برادرى در راه خدا شاخه هاى آن، و اخلاق نيكْ برگهاى آن، و بيرون آمدن از گناهان، ميوه آن. و همان گونه كه درخت، جز با ميوه پاكيزه به كمال نمىرسد، دين نيز جز با بيرون آمدن از محرّمات، كامل نمىگردد.
اى پسرم ! هر چيزى نشانه اى دارد كه بدان شناخته میشود. دين نيز سه نشانه دارد :
پاكدامنى،
دانش،
بردبارى.
منبع:
«قصص الأنبياء، ص 196 - بحار الأنوار، ج13 ص 420»
شنبه 95/11/30
آدم های دنیا این گونه اند؛ اگر بخواهیم آن ها را از خودمان راضی نگه داریم یا خیلی سخت است و یا اصلا نشدنی است و جز درگیری ذهنی و آشفتگی روحی چیزی برایمان ندارد.
این حسی که گاهی آدمی را قلقلک می دهد که باید برای دل کسی کاری بکنیم را چگونه ارضا کنیم؟
در زندگی حتما برای شما هم اتفاق افتاده است که از لذتی و یا کاری که مورد علاقه شما بوده اما چون معشوق شما، همسر شما یا فردی که برای شما عزیز است، آن را دوست نداشته، شما آن را ترک کرده اید … این چشم پوشی شما از آنچه دوست دارید گاهی به نظر آن طرف رسیده و برایتان جبران کرده، یا حتی زبانی از شما تشکر کرده که در این صورت خیلی خوب و خوشایند است و انسان از کار و چشم پوشی اش خوشحال می شود اما گاهی این چشم پوشی از لذت و چیزی که به خاطر دیگری آن را ترک کرده ایم هیچ بازخوردی برایمان پیدا نمی کند؛ یعنی طرف یا اصلا متوجه این گذشت ما به خاطر او نشده و یا متوجه شده اما اصلا به روی خودش نمی آورد و یا حتی انقدر گستاخ است که این کار را هیچ می داند و از ما باز طلبکار است …کسی که برای رضای خدا کار می کند هر گز مغبون و متضرر نمی شود چرا که برای کسی کار می کند که سریع الحساب است؛ انَّ اللّهَ سَریعُ الحِساب: خداوند سریع الحساب است. و ذره ای از عمل خیر هم از چشمش نمی افتد: وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ و یا مثل انسان ها دچار فراموشی نمی شود.
بله آدم ها دنیا این گونه اند؛ اگر بخواهیم آن ها را از خودمان راضی نگه داریم یا خیلی سخت است و یا اصلا نشدنی است و جز درگیری ذهنی و آشفتگی روحی چیزی برایمان ندارد. پس چه کار کنیم؟ این حسی که گاهی آدمی را قلقلک می دهد که باید برای دل کسی کاری بکنیم را چگونه ارضا کنیم؟
داستان شیخ رجبعلی خیاط
جناب شیخ رجبعلی خیاط تحول معنوی خود را چنین بازگو نموده است: در ایام جوانی حدود ۲۳ سالگی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: رجبعلی! خدا می تواند چندین دفعه تو را امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده، به خاطر خدا صرف نظر کن و در برابر گناه آماده صبر کن، سپس به خداوند عرضه داشتم: خدایا! من این گناه را برای تو ترک کرده و بر آن صبر کردم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.و این گونه است که در روایتی رسول خدا صلی الله و علیه وآله پاداش صبر بر معصیت را این گونه بیان می کنند: ...صَبْرٌ عَلَى الْمَعْصِیَةِ، … وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَعْصیةِ کَتَبَ اللّهُ لَهُ تِسْعَ مِأَةِ دَرَجَة مَا بَینَ الدَّرَجَةِ اِلىَ الدَّرَجَةِ کَمَا بَینَ تُخُومِ الاَرْضِ اِلَى مُنْتَهَى الْعَرْشِ; ... صبر بر معصیت … و هر کس صبر بر معصیت کند، خداوند نهصد درجه برایش مى نویسد که فاصله هر یک با دیگرى، همانند فاصله منتهاى زمین تا منتهاى عرش خداست». و آنگاه رجبعلی دلیرانه، همچون یوسف (علیه السلام) در برابر گناه مقاومت می کند و از آلوده شدن به گناه اجتناب می ورزد و به سرعت از دام خطر می گریزد، این کفّ نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او میگردد، بگونه ای که به گفته برخی دیده برزخی او باز می شود و آن چه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود، به طوری که برخی اسرار برای او کشف می شود.بله تا می توانیم برای خدا کار کنیم، برای خدا در برابر حرام های آماده صبر کنیم … اگر در ظاهر داریم برای کسی قدم بر می داریم نیت را خدایی کنیم و بگوییم خدایا من با تو معامله می کنم و می دانم کسی که با تو معامله کند شکست نمی خورد … کسی که برای خدا کار کند در سختی ها صبر می کند، در رفاه صبر دارد، در انجام گناه و لذت های گناه صبر می کند و این گونه می شود که خداوند در قرآن از آنان این گونه سخن می گوید و پاداش می دهد:سَلامٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ(فرشتگان در قیامت به آنان مى گویند:) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان، چه نیکوست عاقبت آن سراى جاویداناُولَئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَ یُلَقَّونَ فِیهَا تَحِیَّةً وَ سَلاماً آنها (عباد الرَّحمن) هستند که درجات عالى بهشت، در برابر شکبیایى و صبرشان به آنان پاداش داده مى شود و در آن با تحیّت و سلام رو به رو مى شوند.«وَ بَشِّرِ الصَّابِرین… أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُون»
در روایتی رسول خدا صلی الله و علیه وآله پاداش صبر بر معصیت را این گونه بیان می کنند: …صَبْرٌ عَلَى الْمَعْصِیَةِ، … وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَعْصیةِ کَتَبَ اللّهُ لَهُ تِسْعَ مِأَةِ دَرَجَة مَا بَینَ الدَّرَجَةِ اِلىَ الدَّرَجَةِ کَمَا بَینَ تُخُومِ الاَرْضِ اِلَى مُنْتَهَى الْعَرْشِ; ... صبر بر معصیت … و هر کس صبر بر معصیت کند، خداوند نهصد درجه برایش مى نویسد که فاصله هر یک با دیگرى، همانند فاصله منتهاى زمین تا منتهاى عرش خداست»
منبع:
رضوان الهی
شیخ رجبعلی خیاط چگونه خدا را امتحان کرد؛ افکار نیوز،1394/06/25
شنبه 95/11/30
فاطمه(سلام الله علیها) فرمودند :
با شگفتی از فدک بنگرید! چه بسیار پادشاهان که مالک سرزمین «فدک»شدند(هم اکنون از آن ها اثری نیست ) آری فدک هدیه پروردگار بزرگ است که بر پیامبرش بخشید و او نیز برای تامین زندگی فرزندانم از دودمان او ونسل من ، با حکم و شهادت خدای بزرگ و گواهی جبرائیل امین(علیه السبلام)به من واکذار کرد، بنابراین اگر آنهارا به ستم غضب کردند ووسیله زندگی فرزندانم را قطع کردند با یاد روز رستاخیز بر این مصیبت صبر خواهم کرد و زود است که خورندگان اموال (فدک)عذاب الهی را از دورزخ نظاره کنند
منبع:
امالی ،طوسی،ج1،ص207
جمعه 95/11/29
یکی از پادشاهان ایران به شکار بیرون رفت. در راه مردی یک چشم دید و به دیدنش او را ناخوش آمد.فرمتان داد تا بزنندش، و به زندان برند.از قضا شاه در آن روز، شکار بسیار کرد.
و چون بازگشت فرمان داد تا مرد را آزاد کنند.
مرد گفت:ای پادشاه!اجازه دهی تا سخنی گویم؟
گفت! بگو…گفت:مرا دیدی زدی و به زندان کردی، و من تو را دیدم و شکار کردی، و به سلامت بازگشتی.
حال کدام یک بر دیگری شوم بوده است؟؟؟
شاه خندید و دستور داد جایزه اش دهند.
منبع: کشکول شیخ بهائی/ص 451
جمعه 95/11/29
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) می فرمایند: هرگاه بنده در دل شب تار با سرور خود خلوت کندو با او به راز و نیاز بپردازد، خداوند دلش را نورانی گرداند، سپس به
فرشتگانش گوید: ای فزشتگان من! به بنده ام بنگرید که در دل شب تار هرزه در ایان به لهو سرگرمند و غافلان خفته اند با من خلوت کرده است آگاه باشید او را آمرزیدم.
امام علی (علیه السلام) می فرماید: از وقتی این سخن پیامبر را شنیدم“نماز شب نور است” نماز شب را ترک نکرده ام.
در حدیث قدسی خطاب به موسی بن عمران است که خداوند فرمود:
ای پسر عمران! دروغ می گوید کسی که می پندارد مرا دوست دارد و آن گاه که تاریکی شب همه جا را گرفت می خوابد و مرا از یاد می برد.
آیا هر دوست و دل داده ای در پی خلوت با محبوب خود نیست؟؟؟!!
آیت الله قاضی:
تعجب از کسی که می خواهد به کمال دست یابد در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات برسد مگر بوسیله نماز شب…
منبع:آیین عروج/ص33
جمعه 95/11/29
مرجعیت فکری، فرهنگی
در اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام در بین جامعه آن روز مورد مراجعه مردم بود و در امور مختلف اجتماعی نقش داشت، شکی نیست. چنانکه علامه سید جعفر مرتضی عاملی می نویسد:
«تاکیدهای مکرر و مداوم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در گفتار و رفتار، به علاوه مقام و موقعیت حضرت زهرا علیهاالسلام سبب شد تا ایشان مورد مراجعه مردم باشند و از درجه و موقعیت خاصی برخوردار گردند. چنانکه منزل ایشان پایگاه و پناهگاهی برای کسان زیادی بود که به آنجا رفت و آمد می کردند. علاوه بر زنان همسایه، دیگر بانوان مدینه نیز به آن حضرت مراجعه کرده و به منزلش رفت و آمد داشتند.»(1)
می شدند.»(2)
الف. بیان احکام شرعی بانوان:
زنان مدینه خدمت آن حضرت می رسیدند و پرسشهای شرعی خود را از محضرش می پرسیدند و ایشان نیز با صبر و حوصله به پاسخ آنها می پرداخت؛ چنانکه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید:
زنی به حضور فاطمه علیهاالسلام رسید و عرض کرد، من مادری ناتوان دارم که نسبت به مسائل و احکام نمازش دچار شبهه و اشتباهی شده است، مرا نزد شما فرستاده تا آنرا بپرسم. حضرت به پرسش او پاسخ گفت. وی مسئله ای دیگر پرسید و حضرت پاسخ گفت. پرسش سومی مطرح کرد و همین طور تا ده پرسش را مطرح کرد و حضرت نیز پاسخ گفتند. آن زن از اینکه پرسشهایش زیاد شد خجالت کشید و عرض کرد ای دختر پیامبر! شما را زحمت ندهم. حضرت فرمودند: هر وقت خواستی بیا و هر چه می خواهی بپرس… .(3)
ب. حل اختلاف در مسائل دینی
امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید:
دو زن که در یکی از مباحث دینی با هم اختلاف داشتند، خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام آمدند. بحث آن دو به نزاع و دعوا کشید، یکی از آن دو با ایمان بود و دیگری معاند و مخالف با اسلام. حضرت به زن مسلمان در گفتن دلایل و ادله خود کمک کرد تا بتواند مطالب حق خود را ثابت کند. او که توانست حرف خود را اثبات کند، از این جهت خیلی خوشحال شد. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: «اِنَّ فَرَحَ الْمَلائِکَةِ بِاسْتِظْهارِکِ عَلَیْها اَشَدُّ مِنْ فَرَحِکِ وَ اِنَّ حُزْنَ الشَّیْطانِ وَ مَرَدَتِهِ بِحُزْنِها اَشَدُّ مِنْ حُزْنِها؛(4) خشنودی فرشتگان از پیروزی تو بر او بیش از خشنودی تو می باشد، چنانکه غمگین شدن شیطان و پیروانش بیش از ناراحتی و حزن آن زن می باشد.»
ج. بیان معارف الهی
از رسالتهایی که آن حضرت در اجتماع آن روز خود را عهده دار آن می دانست، بیان معارف الهی بود؛ هر چند حوادث بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و کوتاهی عمر آن حضرت، جامعه را از کسب فیض بیشتر محروم ساخت.
ابن مسعود از بزرگان اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می گوید:
مردی به نزد حضرت فاطمه علیهاالسلام آمد و عرض کرد: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزی نزد شما گذاشته است که من نیز از آن بهره مند شوم؟ آن حضرت به خدمتکار منزل فرمود که برود آن دستمال ابریشمی را بیاورد. او هر چه به دنبال آن گشت آن را پیدا نکرد، حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: حتما آن را پیدا کن؛ زیرا به اندازه حسن و حسین علیهماالسلام برایم ارزش دارد. خدمتکار پس از جستجو آن را پیدا کرد، در آن صحیفه و نوشته ای بود که بر آن چنین نوشته شده بود:
«قال محمد النبی صلی الله علیه و آله : لَیْسَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ مَنْ لَمْ یَأْمَنْ جارُهُ بَوائِقَهُ. مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّه ِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ فَلایُؤْذی جارَهُ. وَ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّه ِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْرا اَوْ یَسْکُتْ. اِنَّ اللّه َ یُحِبُّ الخَیِّرَ الْحَلیمَ الْمُتَعَفِّفَ وَ یُبْغِضُ الْفاحِشَ الضَّنینَ السَّئّال المُلْحِف. اِنَّ الْحَیاءَ مِنَ الایمانِ وَ الایمانُ فِی الْجَنَّةِ وَ اِنَّ الْفُحْشَ مِنَ الْبَذاءِ وَ الْبَذاءُ فِی النّارِ؛(5)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
کسی که همسایه اش از شر او در امان نباشد از مؤمنان نیست. هر کس به خداوند و روز قیامت ایمان دارد همسایه اش را آزار ندهد. کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد یا سخن نیکو بگوید یا سکوت کند. همانا خداوند انسان نیکوکار بردبار و پاکدامن را دوست دارد و انسان زشت کار بخیل و بسیار سؤال کننده و پررو را مبغوض دارد. همانا حیاء از ایمان است و ایمان نیز در بهشت جای دارد و فحش [و ناسزاگویی] از بی حیایی است و [آدم] بی حیا در آتش است.»
در مواردی بعضی از مؤمنان همسران خود را خدمت آن بانوی بزرگ می فرستادند تا پرسشهای خود را از محضر آن بزرگوار بپرسند، چنانکه مردی همسرش را فرستاد تا به نزد حضرت برود و از ایشان بپرسد که آیا او از شیعیان و پیروان شما می باشد یا خیر؟ او به حضور حضرت آمد و چنین پاسخ شنید که به شوهرت بگو: «اِنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما اَمَرْناکَ وَ تَنْتَهی عَمّا زَجَرْناکَ عَنْهُ فَاَنْتَ مِنْ شیعَتِنا وَاِلاّ فَلا؛ اگر به آنچه که به شما امر کرده ایم عمل می کنی و از آنچه که نهی کرده ایم دوری می کنی، از شیعیان ما هستی وگرنه خیر.»
مرد بعد از شنیدن پاسخ آن حضرت مضطرب شد و به خود گفت: وای بر من، چه کسی پیدا می شود که از گناه و خطا به دور باشد؟ پس من همواره در جهنم خواهم بود؛ زیرا هر کس از شیعیان آنان نباشد در آتش جهنم جاودان است.
همسرش به حضور حضرت برگشت و سخنان شوهر را بازگو کرد. حضرت فرمودند:
«قُولی لَهُ لَیْسَ هکَذا، شیعَتُنا مِنْ خیارِ اَهْلِ الْجَنَّةِ وَ کُلُّ مُحبّینا وَ مُوالی اَوْلیاءِنا وَ مُعادی اَعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا. لَیْسُوا مِنْ شیعَتِنا اِذا خالَفُوا اَوامِرَنا وَ نَواهینا فی سائِرِ الْمُوبِقاتِ وَ هُ مْ مَعَ ذلِکَ فِی الْجَنَّةِ وَ لکِنْ بَعْدَما یُطَهَّرُونَ مِنْ ذُنُوبِهمْ بِالْبَلایا وَ الرَّزایا اَوْ فی عَرَصاتِ القیامَةِ بِاَنْواعِ شَدائِدِها اَوْ فِی الطَّبَقِ الاَْعْلی مِنْ جَهَنَّم بِعَذابِها اِلی اَن نَسْتَنْقِذَهُمْ بِحُبِّنا وَ نَنْقُلَهُمْ اِلی حَضْرَتِنا؛(6)
کنیم.»
ایثار و انفاق
با هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه، مسلمانان و پیروان حضرت نیز به این شهر مهاجرت کردند، تنگناهای اقتصادی و سیاسی مسلمانان را در شرایط بسیار سختی قرار داد، انصار هر چه داشتند به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله در نهایت اخلاص و فداکاری با مهاجران تقسیم کردند، غنیمتهای جنگی نیز که گاهی به دست می آمد آنقدر نبود که نیاز جامعه نو پای اسلام را بر طرف سازد، پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله مسلمانان و فقرای مسلمان را بر خود و خانواده و بستگانش ترجیح می داد، و علی و فاطمه علیهماالسلام نیز در اجرای این رسالت اخلاقی، اجتماعی بیش از توان معمول بر خود سخت می گرفتند. آنها علاوه بر تحمل مشکلات طاقت فرسا، در ایثار و انفاق نیز بر همه پیشی گرفته بودند.
خانه فاطمه علیهاالسلام محل مراجعه نیازمندان و فقیران بود، هر کس به آنجا مراجعت می کرد ناامید برنمی گشت، و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در موارد زیادی نیازمندان را به ایشان ارجاع می داد.(7)
است، لباسم بپوشان، تهیدستم، بی نیازم فرما.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ما اَجِدُلَکَ شَیْئاً، اِنْطَلِقْ اِلی مَنْزِلِ مَنْ یُحِبُّ اللّه َ وَ رَسُولَهُ وَ یُحبُّهُ اللّه ُ وَ رَسُولُهُ، یُؤْثِرُ اللّه َ عَلی نَفْسِهِ، اِنْطَلِقْ اِلی حُجْرَةِ فاطِمَةَ؛
«چیزی برای تو نمی یابم، به در خانه کسی برو که هم او خدا و رسولش را دوست دارد و هم خدا و رسولش او را دوست دارند، او خدا را بر خودش مقدم می دارد، برو به خانه فاطمه علیهاالسلام .»
آنگاه پیامبر به بلال فرمود که او را به منزل فاطمه علیهاالسلام برسان. بلال با او آمد و قضیه را به عرض زهرای مرضیه علیهاالسلام رساند. حضرت زهرا علیهاالسلام گردن بندی را که دختر عمویش فاطمه دختر حمزه سیدالشهداء به او هدیه داده بود، از گردن درآورد و به آن مرد فقیر داد و فرمود: «خُذْهُ وَبِعْهُ فَعَسَی اللّه ُ اَنْ یُعَوِّضَکَ بِهِ ما هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ؛(8) این را بگیر و بفروش. امید است خداوند در مقابل آن چیزی به تو دهد که از آن بهتر است.» همچنین ابن عباس نقل می کند:
سلمان فارسی برای آنکه چیزی خانه فاطمه علیهاالسلام محل مراجعه نیازمندان و فقیران بود، هر کس به آنجا مراجعت می کرد ناامید برنمی گشت، و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در موارد زیادی نیازمندان را به ایشان ارجاع می داد.
برای عرب تازه مسلمان شده ای تهیه کند به خانه زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رفت اما چیزی نیافت، چشمش به خانه حضرت زهرا علیهاالسلام افتاد و با خود گفت: اگر خیری باشد از خانه فاطمه علیهاالسلام ، دختر پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود. رفت و در خانه آن حضرت را کوبید و قضیه را به عرض ایشان رساند. آن حضرت فرمودند: «وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله بِالْحَقِّ نَبِیّا اِنَّ لَنا ثَلاثا ما طَعِمْنا وَ اِنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ قَدِ اضْطَرَبا عَلَیَّ مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ …. وَلکِنْ لا اَرُدُّ الْخَیْرَ اِذا نَزَلَ الْخَیْرُ بِبابی؛ سوگند به آن کسی که محمد صلی الله علیه و آله را به حق به پیامبری بر انگیخت، سه روز است که چیزی نخورده ایم و حسن و حسین علیهاالسلام از شدت گرسنگی می لرزیدند [تا اینکه خوابشان برد… .] اما خیری را که به در خانه ام آمده است برنمی گردانم.»
حضرت علیهاالسلام پیراهن خود را به سلمان داد تا ببرد و از شمعون یهودی مقداری خرما و جو بگیرد. سلمان آنها را گرفت و آورد. آن حضرت بلافاصله آنها را آسیاب کرد و نان پخت و به سلمان داد تا برای آن مرد فقیر ببرد. سلمان عرض کرد: یک قرص از این نانها را برای حسن و حسین بردارید. حضرت فرمودند: «یا سَلْمانُ هذا شَیْءٌ اَمْضَیناهُ للّه ِِ عَزَّوَجَلَّ لَسْنا نَأْخُذُ مِنْهُ شَیْئا؛(9) اینها را در راه خدای عزیز و بزرگ داده ایم، چیزی از آن را بر نمی داریم.»
منبع:
1. جعفر مرتضی العاملی، ماساة الزهراء، ص 53؛ ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 9، ص193 و 197.
2. همان، ص 54.
3. بحارالانوار، ج2، ص3.
4. همان، ص 8؛ الاحتجاج، طبرسی، ج1، ص18، ح 15.
5. دلائل الامامه، ابن جریر طبری، ج 1؛ مستدرک الوسایل، ج 12، ص81؛ سفینة البحار، «انتشارات اُسوه»، ج 2، ص112.
6. بحارالانوار، چاپ ایران، ج68، ص155؛ نهج الحیاة، ص 217، ح 121.
7. مأساة الزهراء، ج 1، ص54.
8. بحارالانوار، ج 43، ص56 ـ 58، ح 50.
9. تفصیل این قضیه را ملاحظه کنید: بحارالانوار، ج 43، ص 69 ـ 75.