موضوع: "معنوی"

اثرات عجیب صلوات

 

صلوات سبب رفع عذاب قبر است .

چنانکه زنی دختری داشت، آن دختر وفات نمود و مادرش در خواب دید که به عذاب الیم و عقاب عظیم گرفتار است و با اندوه بسیار از خواب بیدار شد و زاری آغاز نموده چند روز بر حال فرزند خود اشک می بارید و می نالید تا آنکه بار دیگر آن دختر را در خواب دید خوشحال و شادمان و در روضه فردوس خرامان اشک می ریخت و به او گفت ای دختر آن چه بود که من می دیدم و این چه صورت است که مشاهده می کنم؟ 
جواب داد: ای مادر! به جهت گناهان خود در عذاب بودم چنانچه دیدی و در این روزها عزیزی به کنار مقبره ما گذشت و چند نوبت صلوات فرستاد و ثواب آن ها را به اهل گورستان بخشید و حق تعالی به برکت آن صلوات عذاب را از اهل گورستان برداشت .
در دعوات راوندی از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت است که :
بسیار بر من صلوات بفرستید. زیرا که صلوات فرستادن بر من نور است در قبور و نور است در صراط و نور است در بهشت.

                                                                    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 منبع:

بحارالانوار، ج 94، روایت 63. از کتاب عذابهای قبر. 

 

سکوت در گناه

 
از امام صادق علیه السلام نقل است: دو ملک به شهری فرستاده شدند که اهلش را سرنگون سازند، چون به آن جا رسیدند، مردی را دیدند که خدا را می خواند و زاری می کند.
یکی از آن دو گفت: این مرد را نمی بینی؟ گفت: چرا! اما فرمان خدا را به جا می آورم. دیگری گفت: من چنین نمی کنم تا وقتی که از پروردگار سؤال کنم.
خدای تعالی فرمود: آن چه گفتم به جا آورید. آن مرد، کسی است که هرگز در برابر گناه دیگران به غضب نیامدهاست

منبع: .معراج السعادة، ص 390 - 391

 

 

زیارت ارباب بی سر

سید بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بین راه راجع به این مسأله که گریه ی بر امام حسین علیه السلام گناهان را می آمرزد فکر می کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد ، بعد پرسید:«جناب سید درباره ی چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه اندیشه ای؟ اگر مساله علمی است بفرمائید شاید من هم اهل باشم؟»

سید بحرالعلوم عرض کرد:«در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان حضرت سیدالشهداء علیه السلام می دهد؛ مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت بر می دارند ثواب یک حج و یک عمره در نامه ی عمل شان می نویسند و برای یک قطره ی اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟»

آن سوار عرب فرمود:«تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود. سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت در شکارگاه از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید آنها در گوشه ی خیمه بز شیردهی داشتند و از راه مصرف این بز زندگی خود را می گذراندند.

وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را همانجا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هرطوری بود خودش را به درباریان رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سوال کرد ، اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی باید انجام بدهم؟

یکی از حضار گفت:به او صد گوسفند بدهید.

دیگری که از وزراء بود گفت:صد گوسفند و صد اشرفی بدهید.

یکی دیگر گفت:فلان مزرعه را به ایشان بدهید.

سلطان گفت:هرچه بدهم کم است؛ زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام ، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.»بعد سوار عرب به سیّد فرمود:«حالا جناب بحرالعلوم ،حضرت سیدالشهداء علیه السلام هرچه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن حضرت این همه اجر و ثواب بدهد نباید تعجب کرد، چون خدا که خدایی اش را نمی تواند به سیدالشهداء علیه السلام بدهد پس هرکاری که می تواند آن را انجام می دهد ؛ یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خود امام حسین علیه السلام ، به زوّار و گریه کنندگان آن حضرت هم درجاتی عنایت می کند، در عین حال اینها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند.»

وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود از نظر سید بحرالعلوم غیب شد.

منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا ص 126 و 12

 

كلمه شيعه درلغت واصطلاح به چه معناست؟


«شيعه» در لغت،به معني تابع و پيرو است و لذا قرآن ابراهيم (عليه السلام) را شيعه نوح (عليه السلام) معرفي مي كند و مي فرمايد:« وَإِنَّ مِنْ شِيعَتهِ لإِبْراهيم » ، و در محاورات عرفي، پيروان و ياران شخص را شيعه مي گويند. و از خصوصيات اين لفظ اين است كه بر مفرد و جمع يكسان اطلاق مي گردد ، يعني به يك نفر و ده نفر نيز شيعه گفته مي شود.« تشيّع » به معني ادعاء پيروي از شخص و مقامي است.ولي در اصطلاح متكلمان و فقيهان و مورخان « شيعه » كسي است كه علاوه بر مهر و مودت به علي و فرزندان او ، رهبري امت را در قلمرو سياسي و علمي از آن امام علي و فرزندان وي بداند،و مسأله خلافت از پيامبر را تنصيصي تلقي كند نه انتخابي و شورايي.

منابع:

1. صافات / 83 .

چه کسانی وارد بهشت نخواهند شد؟

اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

لا یدخُلُ الجَنَّةَ عَبدٌ لا یأمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ

بنده ‏اى که همسایه‏ اش از شرّ او در امان نباشد، وارد بهشت نمی ‏شود

منبع:(مستدرک الوسائل، ج. ۸، ص. ۴۲۵)

ترک گناه آسان تر از تقاضاى توبه است

امام علی (ع) در گفتاری حکیمانه و کوتاه فرمودند: ترک گناه آسان تر از تقاضاى توبه است.

امام علی (علیه السلام) فرمودند: َترْکُ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ التَّوبةِ. ترک گناه آسان تر از تقاضاى توبه است.

امام علی (علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به نکته مهمى در مورد ترک گناه و مقایسه آن با توبه اشاره کرده و مى فرماید: «ترک گناه آسان تر از تقاضاى توبه است»، (تَرْکُ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ التَّوبةِ ).

این امر دلایل زیادى دارد؛ از یک سو ممکن است انسان پس از ارتکاب گناه توفیق توبه نیابد و از دنیا برود. به خصوص اگر توبه را به تأخیر بیندازد، آن گونه که سیره بسیارى از غافلان است از سوى دیگر توبه شرایط زیادى دارد؛ پشیمانى قطعى از گناه و تصمیم بر ترک در آینده و پرداخت حق الناس و قضاى عبادات و پرداختن کفاره. به خصوص اگر عملى است که داراى قضا و کفاره بوده، مانند ترک روزه واجب، جبران کردن خطاهاى گذشته با اعمال صالح آینده ممکن می شود؛ زیرا در قرآن مجید کراراً بعد از جمله «تابُوا» واژه «اَصْلَحُوا» ذکر شده است.

از همه اینها گذشته گناه رسوباتى در روح انسان از خود بر جاى مى گذارد که برطرف ساختن آن بسیار مشکل است و درست به این مى‌ماند که به کسى بگویند مراقب باش بدنت مجروح نشود و دست و پایت نشکند و او بگوید مهم نیست اگر مجروح شد، مداوا مى‌کنم و اگر شکست به شکسته بند مراجعه مى نمایم. در حالى که بعد از مداواى جراحات و جبران استخوان هاى شکسته آثارى از آن در ظاهر یا در باطن باقى مى ماند که گاه تا آخر عمر همراه انسان است.

مرحوم کلینى در کافى و مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار داستان جالبى از عابدى از بنى اسرائیل نقل مى کند که ذکر آن در اینجا بسیار مناسب است. در این حدیث امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «مرد عابدى در بنى اسرائیل بود که هرگز مرتکب خلافى در امور دنیا نشده بود (و گناهى نکرده بود). به گونه اى که ابلیس از دست او ناراحت شد و فریاد کشید و لشکرش نزد او حاضر شدند.ابلیس گفت: چه کسى مى تواند براى من این عابد را گمراه سازد؟ یکى از آنها گفت: من آماده ام. ابلیس گفت: از کدام راه به سراغ او مى روى؟ گفت: از ناحیه زنان (و شهوت جنسى که بسیار نیرومند است). ابلیس گفت: کار تو نیست این عابد مسائل مربوط به زنان را تجربه نکرده است. یکی دیگر از شیاطین گفت: من آمادگى دارم. ابلیس گفت: از کجا به سراغ او مى روى؟ گفت: به وسیله شراب و لذات. ابلیس گفت: کار تو نیست او علاقه اى به این امور ندارد. سومى گفت: من آماده ام (که او را گمراه سازم). ابلیس گفت: از چه راه به سراغ او مى روى؟ گفت: از طریق کارهاى نیک (و عبادت!) ابلیس پسندید گفت: برو، این کار از تو ساخته است. او به صومعه عابد رفت و در برابر او ایستاد و مشغول نماز شد. عابد از عبادت خسته مى شد و مى خوابید و آن شیطان چشمش به خواب فرو نمى رفت، عابد استراحت مى کرد ولى شیطان استراحت نمى کرد. عابد در حالى که خود را در برابر او قاصر و عمل خود را کوچک مى دید گفت: اى بنده خدا از چه راه این همه قدرت و قوت بر نماز و عبادت پیدا کردى؟ شیطان جوابش را نداد. بار دوم و بار سوم تکرار کرد. شیطان در جواب او گفت: اى بنده خدا! گناهى از من سر زده و من از آن توبه کردم، هر زمان که گناه به خاطرم مى آید قوتى بر نماز پیدا مى کنم.عابد گفت: اگر چنین است گناهت را به من بگو تا من هم انجام دهم و توبه کنم و هرگاه چنین کردم (و گناه به خاطرم آمد) قوت بر نماز پیدا کنم. شیطان به او گفت: به شهر مى روى (در محله بدنام) و سراغ فلان زن آلوده را مى گیرى دو درهم به او بده و مرتکب گناه شو.

عابد جریان را به طور کامل براى آن زن تعریف کرد. آن زن گفت: «إنَّ تَرْکَ الذَّنْبِ أهْوَنُ مِنْ طَلَبِ التَّوْبَةِ وَلَیْسَ کُلُّ مَنْ طَلَبَ التَّوْبَةَ وَجَدَها، ترک گناه آسان تر از تقاضاى توبه است و تمام کسانى که تقاضاى توبه مى کنند ممکن است موفق به توبه نشوند». سپس افزود: تصور مى کنم فردى که این دستور را به تو داده شیطانى بوده که در برابر تو به صورت عابدى ظاهر شده است. برگرد که من هرگز تسلیم خواسته تو نخواهم شد. مرد عابد (از خواب غفلت بیدار شد و) بازگشت (و اثرى از آن شیطان ندید) اتفاقاً آن زن آن شب از دنیا رفت و مردم دیدند بر در خانه او نوشته شده است به تشییع جنازه این زن حاضر شوید که از اهل بهشت است.

مردم به شک افتادند سه روز دست نگه داشته و او را دفن نکردند، چون در کار او حیران بودند. خداوند به پیامبر آن زمان یعنى «موسى بن عمران» وحى فرستاد که به سراغ فلان زن برو نماز بر او بخوان و به مردم بگو که در نماز بر او شرکت کنند که من او را بخشیدم و بهشت را بر او واجب کردم، زیرا فلان بنده عابد مرا از گناه باز داشت.

 منبع:

شرح و تفسیر حکمت 170 نهج البلاغه

زنان با انجام چه کارهایی می‌توانند به مقام شهدا برسند؟

یک زن چه مجرد و چه متأهل، اگر وظایف شرعی خود را بخوبی انجام دهد، می‌تواند امیدوار باشد که پاداش شهیدان را دریافت کند.

یک زن چه مجرد و چه متأهل، اگر وظایف شرعی خود را بخوبی انجام دهد، می‌تواند امیدوار باشد که پاداش شهیدان را دریافت کند. روایت ام سلمه تنها اشاره به بخشی از چنین پایاپایی است:

«ام سلمه می‌گوید: رسول خدا(ص) فرمود: هر زنى در خانه شوهر براى اصلاح، چیزى را جابجا کند، خداى عز و جل به او نظر کند، و هر کس خدا به او نظر کند عذابش نکند. در این میان ام سلمه عرض کرد که بیشتر آنچه دارای اجر و پاداش است، متعلق به مردان بوده و زنان بی‌نوا از آن بی‌بهره‌اند! پیامبر(ص) او را به این واقعیت رهنمون ساخت که اگر زنى آبستن شود مقام روزه‌‏دار و شب زنده‏‌دار و مجاهد با خود و مالش را در راه خدا دارد، و چون زایمان کند اجرى دارد که هیچ‌کس عظمت آن‌را نداند؛ و چون طفل را شیر دهد به هر مکیدنی ثواب آزاد کردن یک بنده از اولاد اسماعیل دارد؛ و چون از شیر دادن فارغ شود فرشته‌‏اى پر بر پهلویش زند و گوید کار خود را از سر گیر که آمرزیده شدى».ا با شهادت برابر دانسته‌اند:

«کسى که در راه خدا جهاد کند و شهید شود، پاداشش بیشتر از کسى نیست که بتواند گناه کند، اما عفّت ورزد [و گناه نکند]! انسان پاک‌دامن نزدیک است که فرشته‌‌اى از فرشتگان خدا شود».

روایت دوم شامل بانوانی نیز می‌شود که شوهری انتخاب نکرده‌ و یا شوهرشان از دنیا رفته و یا از آنها جدا شده است.

بنابر این، آنچه مهم است رسیدن به درجه و مقام شهدا است که هر فردی توان رسیدن به آن مقام را دارد.

 

[1]. شیخ صدوق، امالی، ص 411، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.         

ورود به بهشت

  بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم 

 

در قسمتی از یک روایت مفصل آمده است: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مردم فرمود:
ای گروه مردم هر کس با اقرار به توحید و کلمه لا اله الا الله مخلصانه بدون آنکه چیزی به آن مخلوط کند خدا را ملاقات نماید اهل بهشت است امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) بپا خاست و عرضه داشت پدر و مادرم فدایت چگونه این کلمه را مخلصانه بگوید و چیزی به آن مخلوط نکند برای ما بیان کن تا حد آن را بشناسیم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری برای دنیا خواهی و حرص بر جمع آوری مال و خوشنود بودن به امور مادی و گناه و معصیت و بردگی و بندگی پول این کله را نگوید و متأسفانه مردمی چنین اند که گفتارشان، گفتار نیکان ولی کردارشان کردار ستمگران و تبهکاران است با زبان شهادت به توحید می دهند اما هر فسق و فجوری را مرتکب می شوند پس هر کس خدای عزوجل را دیدار کند و در او این خصلت ها نباشد و قولش لا اله الا الله است بهشت برای اوست و هر گاه دنیا را بگیرد و آخرت را ترک کند اهل دوزخ است

 منبع:دیار عاشقان، ج1

گریه‌ تاریک، گریه روشن

امامان معصوم علیهم السلام ما را به گریه بر اباعبدالله علیه السلام ترغیب نموده‌اند به طوری که جای هیچ شکی باقی نیست که گریه کردن بر مظلومیت خاندان وحی به ویژه گریه بر اباعبدالله علیه السلام نقش مهمی در بهبود رابطه الهی انسان ایفا می‌کند؛ اما از آنجا که مراقبت از خود و رعایت تقوا همه شوون زندگی ما را در بر می‌گیرد و معمولا در کنار هر گلی، یک خار هم رشد می‌کند، لازم است به گریه کردن‌های خود برای مظلومیت اباعبدالله علیه السلام هم با نگاه مراقبت بنگریم.

گریه‌ تاریک، گریه روشن
گریه‌ انواع مختلفی دارد. گاهی انسانها بی‌صبری خود در برابر مشکلات را با گریه می‌پوشانند و سراغ گریه را می‌گیرند تا از این راه خود را افسرده و محتاج عنایت دیگران نشان دهند و بدینوسیله توجه و محبت دیگران را به خود جلب کنند، اما در میان انواع مختلف گریه‌های منفی و تاریک، انواعی از گریه روشن هم وجود دارد.

بدون تردید وقتی در دین به برخی از انواع گریه‌ها مانند گریه از خوف خدا، گریه برای نتایج گناهان، گریه از سختی قبر و قیامت و حساب و گریه بر مظلومیت خاندان وحی و به طور ویژه امام حسین علیه السلام توصیه می‌شود،‌ منظور از آن جنبه‌های تاریک و منفی گریه نیست؛‌ بلکه در گریه‌هایی که ریشه در دین دارند، تعالی و بالندگی انسان و شادابی همه جانبه او لحاظ شده است یعنی این گریه‌ها انسان را از امور مصنوعی و ساختگی جدا می‌کند و او را به طبیعت حق‌طلب خود باز می‌گرداند.

گریه بر امام حسین علیه السلام هم باید نقشی مثبت و انسان ساز داشته باشد؛ در غیر اینصورت از حقیقت خود خارج می‌شود و دیگر کارکردهای خود را نخواهد داشت.

اگر هر سال به گریه و عزاداری سالار شهیدان علیه السلام می‌پردازیم اما در سبک زندگی ما تفاوتی ایجاد نمی‌شود و زندگیمان به سمت تعالی و رشد الهی پیش نمی‌رود، زنگ خطری است برای اینکه عزاداریهای ما مقبول درگاه الهی واقع نیست و نوبت آن است که بررسی کنیم و برای یافتن اشکال کار خود چاره‌جویی کنیم


انبیاء الهی،‌ پیشگامان گریه بر مظلوم
گریه رسول الله صلی الله علیه و آله و نیز گریه‌هایی که انبیاء الهی قرنها قبل از حادثه عاشورا برای مظلومیت امام حسین علیه السلام ریخته‌اند، همگی از نوع روشن و مثبت است. در حقیقت انبیاء بزرگ الهی از هر کار بی‌فایده و نیز هر کاری که جنبه افسردگی و کسالت در امور الهی باشد، خودداری می‌کرده‌اند. از اینجا می‌فهمیم که عاشورا چنان نقش بزرگی در هدایت بشر داشته است که انبیاء الهی سالها و قرنها قبل از آن متوجه آن شده‌ و به آن اهمیت داده‌اند.

منبع: دانشنامه امام حسین علیه السلام ، ج10)

خطبه‌ها و سخنرانی‌ها

امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ در مدت اقامت خویش در کوفه، دو بار سخن گفت؛ بار نخست هنگامی بود که جارچیان حکومت، مردم را برای تماشای اسیران‌ فراخوانده بودند. این در حالی بود که برای اسرا در کنار شهر کوفه، خیمه زده بودند. علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ از خیمه بیرون آمد و با اشاره از مردم خواست تا آرام شوند. امام ـ علیه السلام ـ سخنش را با ستایش پروردگار آغاز کرد و بر پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ درود فرستاد و سپس چنین فرمود: «ایها الناس، من عرفنی فقد عرفنی! و من لم یعرفنی فانا علی بن الحسین المذبوح بشط الفرات من غیر ذحل و لا ترات، انا ابن من انتهک حریمه و سلب نعیمه و انتهب ماله و سبی عیاله، انا ابن من قتل صبرا فکفی بذلک فخرا. ای‌ها الناس، ناشدتکم بالله هل تعلمون انکم کتبتم الی ابی و خدعتموه، و اعطیتموه من انفسکم العهد و المیثاق و البیعة؟ ثم قاتلتموه و خذلتموه فتبا لکم ما قدمتم لانفسکم و سوء لرایکم، بایة عین تنظرون الی رسول الله صلی الله علیه وآله؛

ای مردم! آنکه مرا می‌شناسد که می‌شناسد‌ و آنکه مرا نمی‌شناسد، من علی فرزند حسین (ع) هستم؛‌‌ همان که در کنار نهر فرات سر مقدسش را از بدن جدا کردند بی‌آنکه جرمی داشته باشد و حقی داشته باشند! من فرزند آن آقایی هستم که حریم او هتک و آرامش او ربوده شد و مالش به غارت ‌و خاندانش به اسارت رفت. من فرزند اویم که [دشمنان انبوه محاصره‌اش کردند و در تنهایی و بی‌یاوری بی‌آنکه کسی را داشته باشد تا به یاریش برخیزد و محاصره دشمن را برای او بشکافد] به شهادتش رساندند. البته این گونه شهادت (شهادت در اوج مظلومیت و حقانیت) افتخار ماست. هان،‌ ای مردم! شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید که نامه‌هایی را برای پدرم نوشتید و او را خدعه کردید؟ و [در نامه‌هایتان] با او عهد و پیمان بستید و با او بیعت کردید؟ سپس با او به جنگ برخاستید و دست از یاری او برداشتید. وای بر شما! از آنچه برای آخرت خویش تدارک دیده‌اید! چه زشت و ناروا اندیشیدید [و توطئه چیدید!] به چه رویی به رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ خواهید نگریست؟».

سخنان امام چهارم که به اینجا رسید، صدای کوفیان به گریه بلند ‌و وجدان‌های خفته برای چندمین بار بیدار شد. آن‌ها یکدیگر را سرزنش می‌کردند و به همدیگر می‌گفتند: تباه شدید و نمی‌دانید.

امام سجاد ـ علیه السلام ـ در ادامه سخنانش فرمود: «خدا بیامرزد کسی را که پند مرا بپذیرد و به خاطر خدا و رسول به آنچه می‌گویم عمل کند، زیرا روش رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ برای ما الگویی شایسته است‌» و به این آیه قرآن استناد کرد: «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة».

قبل از اینکه سخنان حضرت به پایان برسد، کوفیان ابراز هم دردی کردند و یک صدا فریاد برآوردند:‌ ای فرزند رسول خدا‌! ما گوش به فرمان شما و به تو وفاداریم؛ از این پس مطیع فرامین تو هستیم. با هر که فرمان دهی می‌جنگیم. با هر که دستور دهی صلح می‌کنیم و ما حق تو و حق خودمان را از ظالمان می‌گیریم.

امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ در پاسخ سخنان ندامت آمیز و شعارگونه کوفیان فرمود: «هرگز! (به شما اعتماد نخواهم کرد و گول شعار‌ها و حمایت‌های سراب گونه شما را نخواهم خورد) ‌ای خیانت‌کاران دغل باز، ‌ای اسیران شهوت و آز. می‌خواهید‌‌ همان پیمان شکنی و ظلمی را که نسبت به پدران من روا داشتید، درباره من نیز روا دارید؟

نه به خدا سوگند، هنوز زخمی را که زده‌اید، خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. طعم تلخ مصیبت‌ها هنوز در کامم هست و غم‌ها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما کوفیان می‌خواهم ‌نه با ما باشید و نه علیه ما‌».

امام سجاد ـ علیه السلام ـ با این سخنان، مهر بی‌اعتباری و بی‌وفایی را بر پیشانی آن‌ها زد و آتش حسرت را در جان کوفیان شعله‌ور ساخت و با این سخنان بر ندامت آن‌ها افزود: «اگر حسین ـ علیه السلام ـ کشته شد، چندان شگفت نیست، چرا که پدرش با همه آن ارزش‌ها و کرامت‌های بر‌تر نیز قبل از او به شهادت رسید. ‌ای کوفیان! با آنچه نسبت به حسین ـ علیه السلام ـ روا داشتند، شادمان نباشید. آنچه گذشت واقعه‌ای بزرگ بود! جانم فدای او باد که در کنار شط فرات، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزای کسانی است که او را به شهادت رساندند».

منبع: خطبه های امام زین العبادین

امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا چگونه به شهادت رسید!

امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا چگونه به شهادت رسید! دلیل دیدارهای مکرر یزید ابن معاویه با کاروان اسراء چه بود؟

چگونگی به شهادت رسیدن امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا، امام سجاد (ع) و دیگر ائمه (ع) حاضر در واقعه عاشورا، از جمله کسانی بودند که یزید و حکومت بنی امیه درصدد نابودی آنان بودند، به همین سبب پس از واقعه کربلا یزید بر این بود که با دیدار‌های مکرر در دربار خود با اسراء کربلا و امام سجاد (ع) بهانه‌ای را براي قتل حضرت (ع) پیدا کند. در بسیاری از کتاب‌ها آمده است: یک روز امام را به کاخ خود فرا خواند و از او سوالی پرسید. امام(ع) در حالی که تسبیح کوچکی را در دستش می‌گرداند، به او پاسخ داد. یزید گفت: «چگونه جرأت می‌کنی موقع حرف‌زدن با من تسبیح بگردانی؟» امام…

منبع: زندگی نامه امام سجاد

 

ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت...


روز عاشورایی، مرحوم شیخ مرتضی انصاری (رحمت الله علیه) جلوی در ورودی صحن مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) ایستاده بود و از دسته جات سینه زنی استقبال می کرد و در کنار او، أفندی که از طرف حکومت عثمانی حاکم عراق بود، ایستاده بود.

عاشورا، محرم


أفندی از شیخ انصاری پرسید ای شیخ، هم ما قبول داریم که حسین بن علی (علیه السلام) مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای آن بزرگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟
سینه زنی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و …، اینها چه هدفی را دنبال می کنند؟!

مرحوم شیخ انصاری فرمودند سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش می کنیم دوباره چنین نشود.

أفندی پرسید یعنی چه؟!

شیخ انصاری فرمود در جریان غدیر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر صد هزار نفر، علی (علیه السلام) را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی (علیه السلام) بوده است.

اشکال از ما بود که ما عید غدیر خم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد.
ترسیدیم که اگر عاشورا را هم بزرگ نشماریم و با شعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین (علیه السلام) شهید نشد یا حسین (علیه السلام) را راهزنان میان راه کشتند و یزید (لعنت الله علیه) انسان با تقوایی است‼️

منبع: صد نکته از هزاران، آیت الله حاج شیخ علی رضائی تهرانی

آيا اين صحيح است كه امام حسين (ع) مخير شد بين پيروزي و شهادت؟

منشأ ديدگاه اين سوال، روايتي است از امام باقر(ع) كه فرمود: «خداي تعالي نصرت خود (يعني ملائكه) را بر امام حسين(ع) فرو فرستاد تا آنجا كه بين آسمان و زمين قرار گرفت سپس او را مخيّر ساخت كه پيروزي يا ديدار خدا را انتخاب كند، حضرت، ملاقات خد‎ا را اختيار كرد»


قيام براي نيل به شهادت

يكي از ديدگاه‌هايي كه دربارة انگيزة قيام امام حسين(ع) ممكن است مطرح شود، قيام به انگيزة شهادت است‎. بر اساس اين نظريه هدف امام(ع) از اين حركت، تنها اطاعت امر خدا و جلب خشنودي حضرت حقّ و در نتيجه اداي تكليف خويش بوده است‎، چنان ‎كه با وجود آثار و نتايج فراواني كه بر رسالت پيامبرˆ مترتّب مي‎شود، امّا گفته مي‎شود هدف پيامبرˆ از رسالتش، فرمانبري از حكم الهي و اَداي تكليف بوده است‎. بنابراين، اين نوع نگرش به حادثة عاشورا در صدد بيان اين است كه پذيرش شهادت از طرف معصومان(عليهم السلام) به فرمان الهي، امري مطابق با موازين شرعي و عقلي بوده است و عقل و شرع آن را براي مصالح مهم تجويز كرده است‎‎. (بدون آنكه زير سؤال برد‎ن اهداف ديگر قيام و يا حتّي انكار آنها مطرح باشد‎). چنان‎ كه در هيچ يك از آيات و اخبار فراواني كه دربارة جهاد و شهادت وجود دارد، مسألة رجحان و ترتّب پاداش فراوان بر جهاد، مشروط و مقيّد به عدم شهادت و آگاهي به پيروزي، نشده‎ است، بلكه نبرد با دشمن و جانبازي در راه احيا و اعلا‎ي كلمة حق، امري راجح و داراي پاداش فراوان و از نشان‎هاي ايمان به شمار آمده است‎. چنان‎ كه در دعاها نيز، درخواست شهادت و اشتياق به آن از فضايل بزرگ شمرده شده است‎. بر اين اساس است كه رسول‌خدا (ص) خود، مردم را از اين امر باز نمي‎داشتند هم ‎چنين پيامبر(ص) به امام حسين(ع) فرمود: «اِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجات لَنْ‎تَنالَها اِلا بِالشَّهادَةِ» «براي تو در بهشت مقامات و درجاتي است كه تنها با شهادت به آن مي‎رسي»‎.

از اين‎رو مي‎توان گفت اين ديدگاه ضمن اذعان به اين مسأله‎ كه قيام امام حسين(ع) كاملاً آگاهانه و به انگيزة دفاع از اسلام و احياي سنّت جدّ‎ش بوده است، بر اين باور نيز هست كه اين حركت از جانب حضرت، براي دستيابي به آن مقا‎مي بوده كه خداوند در بهشت براي او در نظر گرفته است و تنها راه رسيدن به آن، به فرمايش پيامبر(ص)، «شهادت» بوده است‎، واين مطلب با توجّه به منزلت و جايگاه خاصّ شهادت در فرهنگ اسلامي و آموزه‎‎هاي ديني، كاملاً درست و مورد پذيرش هر مسلماني است‎.

منبع: سوره توبه، آيه 111‎.

آيا اين صحيح است كه امام حسين (ع) مخير شد بين پيروزي و شهادت؟

منشأ ديدگاه اين سوال، روايتي است از امام باقر(ع) كه فرمود: «خداي تعالي نصرت خود (يعني ملائكه) را بر امام حسين(ع) فرو فرستاد تا آنجا كه بين آسمان و زمين قرار گرفت سپس او را مخيّر ساخت كه پيروزي يا ديدار خدا را انتخاب كند، حضرت، ملاقات خد‎ا را اختيار كرد»


قيام براي نيل به شهادت

يكي از ديدگاه‌هايي كه دربارة انگيزة قيام امام حسين(ع) ممكن است مطرح شود، قيام به انگيزة شهادت است‎. بر اساس اين نظريه هدف امام(ع) از اين حركت، تنها اطاعت امر خدا و جلب خشنودي حضرت حقّ و در نتيجه اداي تكليف خويش بوده است‎، چنان ‎كه با وجود آثار و نتايج فراواني كه بر رسالت پيامبرˆ مترتّب مي‎شود، امّا گفته مي‎شود هدف پيامبرˆ از رسالتش، فرمانبري از حكم الهي و اَداي تكليف بوده است‎. بنابراين، اين نوع نگرش به حادثة عاشورا در صدد بيان اين است كه پذيرش شهادت از طرف معصومان(عليهم السلام) به فرمان الهي، امري مطابق با موازين شرعي و عقلي بوده است و عقل و شرع آن را براي مصالح مهم تجويز كرده است‎‎. (بدون آنكه زير سؤال برد‎ن اهداف ديگر قيام و يا حتّي انكار آنها مطرح باشد‎). چنان‎ كه در هيچ يك از آيات و اخبار فراواني كه دربارة جهاد و شهادت وجود دارد، مسألة رجحان و ترتّب پاداش فراوان بر جهاد، مشروط و مقيّد به عدم شهادت و آگاهي به پيروزي، نشده‎ است، بلكه نبرد با دشمن و جانبازي در راه احيا و اعلا‎ي كلمة حق، امري راجح و داراي پاداش فراوان و از نشان‎هاي ايمان به شمار آمده است‎. چنان‎ كه در دعاها نيز، درخواست شهادت و اشتياق به آن از فضايل بزرگ شمرده شده است‎. بر اين اساس است كه رسول‌خدا (ص) خود، مردم را از اين امر باز نمي‎داشتند هم ‎چنين پيامبر(ص) به امام حسين(ع) فرمود: «اِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجات لَنْ‎تَنالَها اِلا بِالشَّهادَةِ» «براي تو در بهشت مقامات و درجاتي است كه تنها با شهادت به آن مي‎رسي»‎.

از اين‎رو مي‎توان گفت اين ديدگاه ضمن اذعان به اين مسأله‎ كه قيام امام حسين(ع) كاملاً آگاهانه و به انگيزة دفاع از اسلام و احياي سنّت جدّ‎ش بوده است، بر اين باور نيز هست كه اين حركت از جانب حضرت، براي دستيابي به آن مقا‎مي بوده كه خداوند در بهشت براي او در نظر گرفته است و تنها راه رسيدن به آن، به فرمايش پيامبر(ص)، «شهادت» بوده است‎، واين مطلب با توجّه به منزلت و جايگاه خاصّ شهادت در فرهنگ اسلامي و آموزه‎‎هاي ديني، كاملاً درست و مورد پذيرش هر مسلماني است‎.

منبع: سوره توبه، آيه 111‎.

امام حسین(ع)

احادیث پیامبر در مورد امام حسین (ع )
 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
 اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
 پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :
 براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود .

منبع : کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556

 

معرفت نجات بخش انسان است.

بسيارى از بزرگان در كتابهاى خود آورده اند:
شخصى به نام حسن بن عبداللّه ، فردى زاهد و عابد بود و مورد توجّه عامّ و خاصّ قرار داشت .
روزى وارد مسجد شد، امام موسى كاظم عليه السلام نيز در مسجد حضور داشت ، همين كه حضرت او را ديد فرمود: نزد من بيا.
چون حسن بن عبد اللّه خدمت امام عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: اى ابوعلىّ! حالتى كه در تو هست ، آن را بسيار دوست دارم و مرا شادمان كرده است و تنها نقص تو آن ست كه شناخت و معرفت ندارى ، لازم است آن را جستجو كنى و بيابى .
حسن اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! فدايت گردم ، معرفت چيست و چگونه به دست مى آيد؟
فرمود: برو نسبت به مسائل دين فقيه شو و اهل حديث باش .
حسن توضيح خواست كه از چه كسى معرفت بياموزم ؟
حضرت فرمود: از فقهاء و دانشمندان اهل مدينه بياموز، و چون مطلبى را فراگرفتى ، آن را نزد من آور تا راهنمائيت كنم .
حسن بن عبداللّه حركت نمود و مسائلى را از علماء فراگرفت و نزد حضرت باز گشت ، وقتى حضرت چنين حالتى را از او ديد، فرمود: برو معرفت را فراگير و آن را بشناس .
اين حركت چند بار تكرار شد، تا آن كه روزى امام موسى كاظم عليه السلام در مزرعه اش بود، حسن با حضرت ملاقات كرد و گفت : فرداى قيامت در پيشگاه خداوند بر عليه تو شكايت مى كنم ، مگر آن كه مرا بر شناسائى حقيقت معرفت ، هدايت و راهنمائى كنى ؟
بعد از آن ، امام عليه السلام فرمود: اوّلين امام و خليفه رسول اللّه اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام است ؛ و سپس امام حسن ، امام حسين ، امام علىّ ابن الحسين ، امام محمّد باقر، امام جعفر صادق (صلوات اللّه و سلامه عليهم ). حسن گفت : يا ابن رسوال اللّه ! امام امروز كيست ؟
حضرت فرمود: من امام و حجّت خدا هستم .
گفت : آيا دليل و نشانه اى دارى كه با آن استدلال كنم ؟
فرمود: نزد آن درخت برو، و بگو كه موسى بن جعفر مى گويد: حركت كن و به سوى من بيا.
حسن گويد: به خداوند قسم ، چون نزديك درخت آمدم ؛ و پيام حضرت را رساندم ، ديدم زمين شكافت و درخت به سوى حضرت حركت كرد تا آن كه جلوى آن بزرگوار آمد و ايستاد، سپس امام عليه السلام به درخت اشاره نمود: برگرد، پس آن درخت برگشت 

 

منبع:اصول كافى : ج 1، ص 286، ح 8، الثّاقب فى المناقب : ص 455، ح 383، خرائج : ج 2، ص 650، ح 2 إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 18

 

سکوت در برابر استدلال؛در باب امامت

برای انجام وظیفه اش وارد پاکستان شد

خبر ورودش به سرعت در تمامی مجامع علمی پیچید… . اصرار می کردند برای

ضیافت شام؛


همگی از علمای اهل سنت بودند.نمی پذیرفت. بازهم اصرار   بالاخره باشد…..

نشسته بودند و در تلاش بر اینکه شیعه را ضایع کنند!! در نهایت کسی گفت:

برای تبرک هر کدام حدیثی بخوانیم نوبت به او رسید

گفت: تنها به این شرط می خوانم که پس از آن همگی بر صحت حدیث از منابعتان

اعتراف کنید گفتند: باشد   گفت: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم):

«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیة»

هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است  از تک تک


پرسید قبول است؟ گفتند: آری این صحیح ترین فرمایش نقل شده از رسول خداست

گفت:

آیا صدیقه کبری امام زمانش را می شناخت و از دنیا رفت؟ امام زمانش که بود؟!

اگر می گفتند نمی شناخت - العیاذ بالله- سیده نساء العالمین به مرگ جاهلیت

مرده است!!  و اگر می شناخت که همگی می دانستند بر طبق منابع معتبر

خودشان در حالی از دنیا رفت که به شدت از ابوبکر غضبناک بود!

و باز طبق منابع خودشان تنها کسی را که حضرت زهرا(سل الله علیه وآله و سلم) به

عنوان امام خود انتخاب و اختیار کرده و در مقام حمایت و دفاع از او جانبازی کرده بود

علی ابن ابیطالب (علیه السلام) بود و بس.

سکوت کردند..

مدتی بعد یکی یکی مجلس را ترک کردند. خاطره ای از علامه امینی علم بزرگ تشیع، صاحب کتاب الغدیر و…

منبع:

کتاب سال تبلیغ1395/ شهریور30به مناسبت عید سعید غدیر

سر اغاز ایمان با ولایت و باور و تبلیغ واقعه غدیر

قال رسول الله (ص) : عنوان صحيفة المؤمن حبّ علىّ بن ابى طالب‏
رسول خدا (ص) فرمودند : سر آغاز طومار و برنامه هر فرد با ايمان، دوستى على بن ابى طالب (عليه السّلام) است.

حضرت صادق (ع) فرمودند : هرکه اقرار به ولایت امیرالمومنین (ع) نکند ، اعمال و عباداتش باطل شود ، مانند خاکستریکه در معرض باد تند قرار گیرد.

 مفضل بن عمر گوید : ابو عبدالله (ع) در پایان حدیثی طولانی فرمود : که پیامبر خدا (ص) به ام سلمه ( رضی الله عنها ) فرمودند : ای ام سلمه گفتار مرا بشنو و گواه من باش که این علی بن ابی طالب در دنیا و آخرت برادر من میباشد ، ای ام سلمه بشنو ! شاهد باش که این علی بن ابی طالب در دنیا و عقبی قائم مقام من است ، ای ام سلمه از من بشنو ، و گواهم باش که این علی بن ابی طالب پرچمدار من در دنیا ، و حامل پرچم حمد است ، فردا در عقبی ، ای ام سلمه از من بشنو و گواهی ده که این علی بن ابی طالب وصی و جانشینم بعد از من و در هم کوبنده دشمنان من ، و حامی و حافظ شرف حوض من است . ای ام سلمه گفتار مرا بشنو و گواهم باش که این علی بن ابی طالب سالار مسلمانان ، و امام تقوا پیشگان ، و رهبر دست و رو سپیدان ، و کشنده (( ناکثین )) ( پیمان شکن های جنگ جمل ) و (( مارقین )) ( خوارج نهروان که از مرز دین پافراتر نهادند ) و (( قاسطین )) ( بازگشتگان از حق در صفین ) است. ام سلمه گوید : عرض کردم ، ای پیامبر خدا (( ناکثان )) چه افرادی هستند ؟ فرمود : آنان که در مدینه با وی بیعت کردند ، و در بصره آن را شکستند ، عرض کردم : (( قاسطان )) چه کسانی هستند ؟ فرمود : معاویه و همدستان او از مردم دمشق ، بعد عرض کردم (( مارقان )) کیانند ؟ فرمود : اشخاصی که در نهروان صف آرائی کردند.

منابع:1.معانی الاخبار جلد 2 صفحه 22

2. الغدیر جلد 1 صفحه 12 } ‏

3.تفسیر جامع جلد 3 صفحه

نظر دانشمندان غیر مسلمان درباره امیرالمومنین

جورج جرداق مسيحي

درباره اين بزرگ مرد آقا اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) مي گويد:

در پيشگاه حقيقت و تاريخ برابر است چه اين بزرگ مرد را بشناسي و چه نشناسي زيرا حقيقت و

تاريخ گواهي مي دهند که او عنصر بي پايان فضيلت، شهيد و سالار شهيدان نداي عدالت انساني و

شخصيت جاودانه شرق است.
اي جهان چه مي شد اگر همه نيروهايت را درهم مي فشردي و در هر روزگاري شخصيتي مانند (آقا)

علي (علیه السلام) با آن عقل و قلب و زبان و شمشير نمودار مي کردي اسلام علي (علیه السلام)

مانند اسلام ساير مسلمانان در شرايط خاصي نبود، اسلام او از نهاد قلبش مانند جريان آب از

سرچشمه جوشش داشت، نيايش هر يک از مسلمانان آن روز در آغاز براي بت هاي قريش بود اما

نخستين نيايش علي (علیه السلام) در برابر خداي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) برگزار شد

آري اين است اسلام مردي که آنچنان خواسته شده تا در عشق به نيکي و ياري پيامبر رشد کند و

رهبر عدالت خواهان و ناخداي کشتي در اعماق طوفانهاي سهمگين و امواج فتنه گردد.
درميان فرزندان آدم و حوا در تاريخ بشريت هيچکس مانند علي (علیه السلام) و سقراط در راه حق

گام برنداشته است از يک اجتماع نوين و نيازمنديهاي تازه اي بودند که اصول فرسوده اي را در هم

ريختند و بنيادي نو درانداختند ولي مردم به دشمني آنان برخاستند.
اما آنها هم مانند کوه در راه حق پاي استقامت بدامن کشيدند هر کدام از اين دو مرد با سرشت

انساني پاک و نيروي خرد و دلگرمي روشني نهاد و ايماني که به خيرو نيکي داشت در برابر اشرافيت

و سرمايه پرستي و ظلم و قدرتهاي حکومت فاسد مقاومت و مبارزه کرد هر يک از اين دو مرد بزرگ بر

انسانيت ميراثي گرانبها بشمار مي رود.
(فراموش نشود که…

جورج جرداق يک مسيحي است و اين مقايسه علي و سقراط از لحاظ يک مسيحي چندان قابل

سرزنش نمي باشد ولي از لحاظ يک مسلمان اين مقايسه مع الفارق است هرچند که سقراط را در

هر مرتبه اي هم بشناسند).
چه بزرگ مردي که بشريت او را مقياس مردي و انسانيت مي بيند، آنچنان که اگر کسي به او عشق

بورزد و پيرو او باشد، عاشق و جوياي نيکي و عدالت و حق و جوانمردي است، و اگر از محبت او برکنار

باشد، از نيکي و فضائل بزرگي سرزده است.
آري نام علي (علیه السلام) در تاريخ اسلام انگيزه آرزوهاي هر ستمديده اي است و فريادي است که

از گلوي هر مظلومي برمي خيزد تا آنجا که نام علي (علیه السلام) مرادف نهضت و اصطلاحات شده

است.
از نقطه آساني کار هيچ چيز را نمي توان يافت که در اعلاميه حقوق بشر که سازمان ملل متحد آن را

انتشار داده وجود داشته و فرزند ابوطالب در قانونش آن را فرو گذار کرده باشد بلکه در قانون او

چيزهائي خواهيد يافت که به مراتب برتر و افزون تر است.
علي (علیه السلام) درياي مواجي است که سراسر هستي را فرا گرفته اما از قطره اشک يتيمي

طوفاني مي شود.
اين علي (علیه السلام) است که در جنگ معني ديگري مي دانست غير آنکه ديگران مي دانستند و

به قصد ديگر جنگ مي کرد غير آنکه ديگران مي کردند. با زهد جهاد را برگزيد و زاهدان گوشه انزوا را،

مهرباني نسبت به بيچارگان او را به فتح قلعه ها و اميداشت و در راه محبت به درماندگان کاخ

ستمگران را با خاک يکسان کرد چون در مکارم اخلاق به حداعلي رسيده بود.
قرن بيستم مي آيد و ناگاه مي نگريم که معاني و ارزشهائي که از شخصيت فرزند ابوطالب نمودار

مي شود.همواره در نفوس بزرگ مي گردد و اوج مي گيرد، و ادب اخلاق دامنه داري را نتيجه مي دهد

که بدان وسيله وفاي انسان مجسم مي شود به ارجمندترين کيفيت تجسم وفا، و همينگونه زمانها

به کمک هم برمي خيزند تا همه با هم در آستانه دوستي و بزرگداشت علي (علیه السلام) فرو آيند

و همانا اين دوستي عظيم و اين تجليل و بزرگداشت عظيم است که در راه آن بيش از گذشتن هزار

سال و با اختلاف زمين ها و شرايط جغرافيائي نابغه معرّه و هنرمندان لبنان بهم مي رسند.
نهج البلاغه علي (علیه السلام) از فکر و خيال و عاطفه آياتي بدست مي دهد که تا انساني وجود

دارد با ذوق بديع ادبي و هنري وي پيوند خواهد داشت.
عبارات بهم پيوسته و متناسب جوشان از حسي عميق و ادراکي ژرف بيان شده با شور و شوق

واقعيت زيبا و نغز، که زيبائي موضوع و بيان در آن بهم آميخته تا آنجا که تعبير با مدلول و شکل با

معني چنان يکي مي شود و متحد مي گردد که حرارت با آتش و نور خورشيد با هوا، و آدمي در برابر

آن چيزي نيست مگر همانند مردي در برابر سيل خروشان و درياي مواج و تند بادي که مي وزد و تکان

مي دهد.
يا مانند مردي در مقابل يک پديده طبيعي که بايد بالضروره و به حکم جبر، جريان به آن نحوي باشد که

اکنون هست.
با يگانگي و وحدتي که اگر در اجزاء آن تغييري داده شود وجود آن از بين مي رود و تغيير ماهيت مي

دهد. با بياني که اگر براي انتقاد سخن گويد. گوئي تندباد خروشاني است.
اگر فساد و مفسدين را تهديد کند همچون آتشفشانهاي سهمناک و پرغرش زبانه مي کشدو اگر به

استدلال منطقي بپردازد عقلها و احساسات و ادراکات بشري را مورد توجه قرار مي دهد، و راه هر

دليل و برهاني را مي بندد و عظمت منطق و برهان خود را ثابت مي کند و اگر براي تفکر و دقت دعوت

کند حس و عقل را در آدمي همراه مي سازد و بسوي آنچه که مي خواهد سوق مي دهد، و آدمي را

با جهان هستي پيوند مي دهد و نيرو و قواي انساني را آنچنان متحد و يگانه مي سازد که حقيقت را

کشف مي کند و اگر پند و اندرز دهد، مهر و عاطفه پدري و وفاي انساني و گرمي محبت بي انتها در

آن ديده مي شود آنگاه که براي آدمي از ارزش هستي و زيبائيهاي خلقت و کمالات جهان آفرينش

سخن مي گويد.
آنها را با قلمي از نور ستارگان در دل قلب مي نويسد و ترسيم مي کند بياني که بلاغتي از بلاغت

قرآن است، بياني که در اسباب و اصول بيان عربي به آنچه که بوده و خواهد بود پيوند دارد. تا آنجا که

درباره آن گفته اند گفتار او پائين تر از کلام خداوند و بالاتر از سخن مخلوقات است.
انشاء علي (علیه السلام) پس از قرآن عالي ترين نمونه بلاغت است، و بلاغت ادبيات علي (علیه

السلام) هميشه در خدمت تمدن و بشريت بوده و خواهد بود.
واقعا سزاوار است که در جهان امروز آتش افروزان جنگ و عوامل و مسببين بدبختي ملتها و افراد به

سخنان و کلمات قهرمان انديشه عربي، بزرگمرد وجدان انساني علي بن ابيطالب (علیه السلام)

گوش فرا دهند و آن را حفظ کنند و در مقابل گوينده بزرگ آن سخنان سر تعظيم فرو آورند….

صفحات: 1· 2

فضیلت مدح و ذکر مولای متقیان علی علیه السلام...

 ترک مدح و ستایش علی(علیه السلام) مرا ملامت مکن ، چرا که من در این مسأله از تو آگاهترم ، جایی که اهل آسمان و زمین از شمارش اوصاف قنبر غلام علی (علیه السلام) در عجز و ناتوانی یکسانند ( چگونه من از فضایل مولایم علی علیه السلام دم بزنم )

 { ابن ابی الحدید نیز در بیت 35 از قصیده ی ششم که در فضایل مولا سروده به عجز خویش اعتراف نموده و گوید :  انا فی مدیحک اَلکنٌ لا أهتدی ؛ وَ اَنا الخطیب اَلهبزرّی المصقع   ؛  زبان من در مدح و ثنای تو بازمانده و در این وادی راهی در پیش روی خود نمی بینم با اینکه سخن گویی توانا و شاعری شیرین زبان هستم }

خطیب خوارزم گوید : از دانشمندی درباره ی فضایل علی (علیه السلام) پرسیدند که آیا سخنی گفته ای و یا به صورت شعر مدیحه ای سروده ای ؟ گفت : چگویم درباره ی آن شخصیت والایی که دشمنانش در فضایلی که دارد رشک برده و آن را پنهان نمودند و دوستانش از بیمی که بر جان خویش داشتند ، توانایی نشر فضایل او را در خود ندیدند و با این دو مانع بزرگ ، آن چنان فیض فضایل باریده و آفتاب مناقبش درخشید که زمین و آسمان و شرق و غرب جهان را پُر ساخته است.

خوارزمی گوید : پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : خدای متعال ، فضایلی بی شمار ، برای برادرم علی ، قرار داده که هرکس فضیلتی از فضایل او را یاد کند و آن را در عمق وجودش جای دهد ؛ خداوند گناهان گذشته و آینده اش را خواهد بخشید. و آن کس که منقبتی از مناقب وی را ، به رشته ، تحریر بکشد ، تا آن زمان که از آن کتابت اثری باقی است ، فرشتگان برای وی آمرزش طلب می نمایند و آن کس که فضیلتی از فضایل وی را بشنود ، خداوند گناهانی را که از راه حس شنوایی ، انجام داده خواهد بخشید و اگر به کتابی که فضایل وی در آن مندرج است نگاه کند ، خداوند گناهانی را که به وسیله ی چشم انجام داده می آمرزد ، سپس فرمود: نگاه به صورت علی و یاد او عبادت است و هرگز خداوند ایمان بنده ای را ، جز با ولایت او و تبرّای از دشمنانش نخواهد پذیرفت.

 

 منابع:مناقب ، ص 2 ؛ کشف الغّمه جلد 1 صفحه 112

احقاق الحق ، جلد 4 صفحه 2

ترجمه ی کتاب کَشفُ الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) از تالیفات علامه حلی (رضوان الله تعالی علیه ) صفحه 20 الی 21

حضرت علی(ع) از دیدگاه اندیشمندان غیرمسلمان

 

حضرت علي (عليه السلام) شخصيتي بزرگ و بي بديل است که در طول تاريخ همواره مورد مدح و ستايش بزرگان قرار گرفته و حتي  کساني که به امامت علي (عليه السلام) باور ندارند نيز ، او را در نوع خود يگانه و بي نظير مي دانند.

مطلبي که پيش رو داريد نمونه‌اي است از گفتار انديشمندان غير مسلمان درباره علي (عليه السلام) … :


بي نظيري علي ( عليه السلام )
مادام ديالافوا ـ سياح فرانسوي ـ گويد : « احترام علي ( عليه السلام ) در نزد شيعه به منتهي درجه است ، و حقاً هم بايد اين طور باشد ؛ زيرا اين مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاري ها که براي پيشرفت اسلام کرد ، در دانش ، فضايل ، عدالت و صفات نيک بي نظير بود ، و نسلي پاک و مقدس هم از خود باقي گذارد . فرزندانش نيز از اوپيروي کردند ، و براي پيشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند . اميرالمومنين علي ( عليه السلام ) کسي است که همه ي بت هايي را که اعراب ، شريک خداي يگانه مي پنداشتند شکست ، و وحدت و يگانه پرستي را تبليغ کرد . علي کسي است که تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود . علي ( عليه السلام ) کسي است که تهديد و نويدش قطعي بود . « مادام ديالافواي مسيحي » در ادامه ي اين بحث ، خطاب به خود چنين مي گويد :

چشمان من ! گريه کنيد و اشک هاي خود را با آه و ناله ي من مخلوط نماييد ! و براي اولاد پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) که مظلومانه شهيد شدند ، عزاداري کنيد » . (1)

علي ( عليه السلام ) داراي بزرگواري و شرافت نفس
ژنرال سرپرسي سايکس ـ از مشاهير خاورشناسان انگليسي ـ مي گويد : « او [ علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) ] از ميان خلفا به شرافت و بزرگواري نفس مشهور ، و به غايت مراقب حال زيردستان خود بود . القائات فرستاده ها و نماينده ها در او تأثيري نداشت . به هديه هاي آنان ترتيب اثر نمي داد ، با حريف مکار و غدار خود معاويه ابداً طرف نسبت نبود که براي رسيدن به مقصودي که داشت سخت ترين جنايات را مرتکب شده و رذل ترين وسايل را براي پيشرفت خودش بر مي انگيخت . دقت و مراقبت هاي خيلي سخت او [ علي ( عليه السلام ) ] در امانت و ديانت باعث شده بود که اعراب حريص که تمام امپراطوري را غارت کرده بودند از وي ناراضي باشند . ليکن صداقت ، صحت عمل ، دوستي کامل ، رياضت ، عبادت از روي صدق ، خلوص يا تجرد، وارستگي ، آداب و خصايل محموده ي قابل توجهي که در او وجود داشت حقيقتاً صورت قابل ستايشي به وي داده بود . اين که اهالي ايران در او مقام ولايت قايل شده و او را به اصطلاح سرپرست حقيقي و مربي الهي مي دانند واقعاً اين قاعده قابل تحسين و شايان بسي تمجيد است . اگر چه مقام و مرتبه ي او خيلي بالاتر از اين ها است » . (2)

تنها راه چاره ، دوست داشتن علي ( عليه السلام )
جانين ـ شاعر آلماني ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) را جز آن که دوست بداريم و شيفته او باشيم چاره اي نداريم ؛ زيرا جوان شريف و بزرگواري بود ، وجدان پاکي داشت که از مهرباني و نيکي لبريز بود ، و قلبش مملو از ياري و فداکاري بود ، و از شير شرزه شجاع تر بود ، ولي شجاعتي ممزوج با رقت ، لطف ، دلسوزي ، مهر و عاطفه » . (3)

برترين افراد عرب
پروفسور استانسيلاس ـ گوريارد ـ فرانسوي ـ گويد : « معاويه از بسياري جهات برخلاف قواعد اسلام رفتار کرده است ، چنان که با علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) که پس از پيغمبر اسلام ( صلي الله عليه و آله ) بزرگ ترين ، شجاع ترين ، پرهيزگارترين ، فاضل ترين ، و خطيب ترين افراد عرب به شمار مي رفت ، در افتاد » . (4)

تخطي نکردن علي عليه السلام از راه راست
جرجي زيدان ـ نويسنده و دانشمند مسيحي عرب ـ گويد : « معاويه و دوستانش براي پيشرفت مقاصد فردي خود از هيچ جنايتي دريغ نداشتند ، اما علي ( عليه السلام ) و همراهان او ، هيچ گاه از راه راست ، و دفاع از حق و شرافت ، تخطي و تجاوز نمي کردند … » . (5)

بالاتر از مسيح ( عليه السلام )
جرجي زيدان : « اگر بگويم مسيح از علي ( عليه السلام ) بالاتر است عقلم اجازه نمي دهد ، و اگر بگويم علي ( عليه السلام ) از مسيح بالاتر است دينم اجازه نمي دهد » . (5)

پهلواني در عين دليري دلسوز و رقيق القلب
بارون کاردايفو ـ دانشمند فرانسوي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) مولود حوادث نبود ، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود ؛ اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخيله ي خود اوست ؛ پهلواني بود در عين دليري دلسوز و رقيق القلب ، و شهسواري بود که هنگام رزم آزمايي ، زاهد از دنيا گذشته بود . به مال و منصب دنيا اعتنايي نداشت ، و در حقيقت جان خود را فدا نمود . روحي بسيار عميق داشت که ريشه ي آن ناپيدا بود و در هر جا خوف الهي او را فرا گرفته بود » . (6)

پاي بند دين در حد شور و عشق
ايليا پاولويچ ـ پطروشفسکي مورخ و خاور شناس روسي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) ، پرورده ي محمد ( صلي الله عليه و آله ) عميقاً به وي در امر اسلام وفادار بود . علي ( عليه السلام ) تا سر حد شور و عشق پاي بند دين ، صادق و راستگو بود . در امور اخلاقي بسيار خرده گير بود . هم سلحشور بود و هم شاعر ، و همه ي صفات لازمه ي اولياء الله در وجودش جمع بود … » . (7)

شجاع بي همتا و قهرمان يکه تاز
بارون کارادوو ـ مورخ و محقق فرانسوي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) آن شجاع هبي همتا و قهرمان يکه تازي بودکه پهلو به پهلوي پيامبر مي جنگيد. و به اعمال برگزيده و معجزه آسايي قيام نمود ؛ در معرکه ي بدر ، بيست ساله بود که با يک ضرب دست ، يکه سوار قريش را دو نيم کرد؛ در احد شمشير پيامبر ( ذوالفقار ) را به دست گرفت و بر سرها ، خود ( کلاهخود ) مي شکافت و بر تن ها جوشن مي دريد ، و در يورش بر قلعه هاي يهود خيبر ، با يک دست دروازه سنگين آهنين را از جاي کند ، و آن را بالاي سر خود سپر ساخت . و اما پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) ، او را بسيار دوست مي داشت و به او بسي وثوق داشت . روزي به سوي علي ( عليه السلام ) اشاره کرد و گفت : « من کنت مولاه فعلي مولاه » . (8)

بسيار زيرک و سريع الادراک
جرج جرداق ـ نويسنده ي مسيحي عرب ـ مي گويد : « علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) ـ در منبر ، با آرامش خاطر و اعتماد کامل به خويشتن و سخن عادلانه ي خود ، مي ايستاد و سخن مي گفت : او بسيار زيرک و سريع الادراک بود . و راز دل مردم ، هو س ها و خواست هاي دروني آنان را به خوبي مي دانست . دلي داشت مالامال از مهر ، آزادي ، انسانيت و فضيلت ، … علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) با راستي و راست گويي در زندگي شناخته شد و امتياز يافت » . (9)
« واقعاً سزاوار است که در جهان امروز ، آتش افروزان جنگ ، عوامل و مسببان بدبختي هاي ملت ها و افراد ، به سخنان و کمک قهرمان انديشه ي عربي ، بزرگ مرد وجدان انساني علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) گوش فرا دهند و آن ها را حفظ کنند و در مقابل گوينده ي بزرگ آن سخنان ، سر تعظيم فرود آوردند .» (10)

علي ( عليه السلام ) شهيد عظمت خود
جرج جرداق در جاي دگر کتابش مي نويسد : « در نظر من ، فرزند ابوطالب ( عليه السلام ) نخستين مرد عرب بود که با روح کلي ، يار و همنشين بود ؛ علي ( عليه السلام ) شهيد عظمت خود شد ؛ او در حالي جان سپرد که نماز را در ميان دو لب داشت ، او با دلي سرشار از عشق خدا در گذشت . تازيان ( عرب ها ) قدر و مقام راستين وي را نشناختند تا آن که از همسايگان پارسي آنان مردماني برخاستند که گوهر و سنگريزه را به خوبي از يکديگر باز شناختند » . (11)

بيدار کننده بردگان
جرج جرداق مسيحي در بحث « بردگي » نظر علي ( عليه السلام ) و عمر بن خطاب را مقايسه نموده ، مي گويد :
« عمر گفت : مردم را چرا به بندگي گرفتيد ؟ و در حال که مادرانشان آنان را آزاده زاده اند . اين گفتار متوجه اربابان است و جز نصيحتي بيش نيست . ولي علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) بردگان را بيدار مي کرد و مي فرمود :
« بنده ي ديگري مباش که خداوند تو را آزاد آفريده است » بلندي انديشه را بنگر » . (12)

علي ( عليه السلام ) کشته عدالت
جرج جرداق کلام رسايي درباره عدالت امام علي ( عليه السلام ) دارد : « قتل في محرابه لعدالته » علي ( عليه السلام ) به خاطر عدالت خويش در محراب نمازش کشته شد » . (13)

متلاطم نشدن درياي وجود علي ( عليه السلام )
جرج جرداق : « آب هاي عالم ؛ آب حوض ، آب استخر ، آب درياچه و آب اقيانوس قابليت تلاطم را دارد ، ولي چيزي که متلاطم نشد ، درياي وجود علي ( عليه السلام ) بود که هيچ کس و هيچ چيزي نتوانست آن را متلاطم کند » . (14)

قطب عالم اسلام
جرج جرداق : « علي بن ابي طالب ، در خرد ، يگانه بود ، او قطب اسلام و سرچشمه ي معارف و علوم عرب بود ، هيچ دانشي در عرب وجود ندارد ، مگر آن که اساسش را علي عليه السلام پايه گذاري کرده ، يا در وضع آن ، سهيم و شريک بوده است » . (15)

سلطنت بردل ها
جرج جرادق : « اي دنيا چه مي شود اگر تمام نيروهاي خود را فشرده سازي ، و در هر زمان مردي چون علي را ، با خرد و قلب و زبان و ذوالفقارش بياوري . اگر چه علي ( عليه السلام ) چون امويان بر مردم حکومت نکرد و رسالتش براي چنان حکومتي نبود ، اما حکومت بر دل هاي مردم پاک سيرت را از دست نداد . ويژگي هايي که او به عنوان يک انسان نمونه و والا داشت ، اين شايستگي را به وي داد که بر دل ها سلطنت کند » . (16)

شهيد بزرگوار
جرج جرداق ـ اديب و نويسنده مشهور لبناني ـ گويد : « علاقه علي ( عليه السلام ) نسبت به مردم ، و محبت و دوستي مردم نسبت به علي ( عليه السلام ) ، گواه آن است که بزرگوار حقيقي ، کسي است که دوستدار نيکي باشد و در راه آن شهيد شود ، علي ( عليه السلام ) همان شهيد بزرگوار است » . (17)

کوه استوار
جرج جرداق : « آري علي ( عليه السلام ) در گذرگاه تاريخ به عنوان امام حق و نيکي ، همانند کوهي استوار قرار گرفته ، به گونه اي که حوادث کوبنده و بادهاي سخت ، آن را متزلزل نمي کند . آنان که با علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) دشمني مي کردند هم خود گمراه شدند و هم ديگران را گمراه ساختند و سرانجام سربه زير خاک فرو بردند و خاموش شدند و از آن ها نام و نشاني ، جز لعن و نفرين اسنان هاي آگاه باقي نماند .
وجدان پاک انسان ها ، آن ها را از بين رفته و ذليل مي شمارد ، اگر گناه و زشتي و تبه کاري ، در پيشگاه وجدان انسان ، ارزش داشته باشد آن ها هم ارزشي دارند » . (18)

علي ( عليه السلام ) شعله هاي فروزان در دل ها
جرج جرداق : « علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) شعله هاي فروزان در دل ها ، و حرارتي نيرو بخش در جان ها ، و منطقي شفابخش در عقل ها است . او مستند شناخته و معتقد است که پيامبر ( صلي الله عليه و اله ) اسلام وصيت کرده ، و حتي از صحابه ، قلم و دوات خواسته که حضرت علي ( عليه السلام ) را به جانشيني خود کتباً منصوب کند . ولتر از اجرا نشدن اين وضعيت متأسف است و مي گويد : آخرين اراده ي پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و اله ) اجرا نشد»، زيرا او علي ( عليه السلام ) را به جانشيني خود منصوب کرده بود ، و حال آن که پس از مرگش ، عده اي ابوبکر را برگزيدند » . (19)

يگانه نسخه ي عالم
شبلي شميل ـ از پيشتازان مکتب ماديگري ـ مي گويد : « امام علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) بزرگ بزرگان ، يگانه نسخه اي است که نه شرق و نه غرب ، نه در گذشته و نه در امروز صورتي مطابق اين نسخه نديده است » . (20)

همانند پيامبران (عليه السلام)
جبران خليل جبران ـ يکي از بزرگترين نويسندگان و متفکران مسيحي عرب ـ مي گويد : « من معتقدم که فرزند ابوطالب نخستين عرب بود که با روح کلي ، رابطه برقرار کرد . او نخستين شخصيت از عرب بود که لبانش نغمه ي روح کلي را در گوش مردمي طنين انداز نمود که پيش از او نشنيده بودند … او از اين دنيا رخت بر بست در حالي که رسالت خود را به جهانيان نرسانيده بود . او چشم از اين دنيا پوشيد مانند پيامبراني که در جوامعي مبعوث مي شدند که گنجايش آن پيامبران را نداشتند ، و به مردمي وارد مي شدند که شايسته ي آن پيامبران نبودند ، و در زماني ظهور مي کردند که زمان آنان نبود . خدا را در اين کار حکمتي است که خود داناتر است » . (21)

شهيد عدالت
کارلايل ـ فيلسوف بزرگ انگليسي ـ مي گويد : « ما را نمي رسد جز آن که علي ( عليه السلام ) را دوست بداريم و به او عشق بورزيم ، چه او جوان مردي است بس عالي قدر و بزرگ نفس ، از سرچشمه ي وجدانش خير و نيکي مي جوشيد ، از دلش شعله هاي شور و حماسه زبانه مي زد ، شجاع تر از شير ژيان بود ولي شجاعتي ممزوج با لطف ورحمت و عواطف رقيق و رافت … در کوفه کشته شد ، شدت عدلش موجب اين جنايت گرديد ، چنانکه هر کس را ماند خود عادل مي ديد ، پيش از مرگش درباره ي قاتل خود گفت : و اگر زنده ماندم خودم نمي دانم [ با ضارب چه کار کنم ] و اگر در گذشتم کار به دست شما است ، اگر خواستيد قصاص نماييد در برابر يک ضربت تنها زنيد ، اگر در گذريد به تقوا نزديک تر است . (22)

علي ( عليه السلام ) مظهر حق
ميخائيل نعميه ـ نويسنده صاحب نظر و متفکر مسيحي عرب ـ مي گويد : « قدرت نمايي و قهرماني امام علي ( عليه السلام ) تنها در حدود ميدان هاي جنگ نبود ، قهرماني بود در صفاي بصيرت ، و طهارت وجدان ، و سحر بيان ، و حرارت ايمان ، و عمق روح انسانيت ، و بلندي همت ، و نرمي طبيعت ، و ياري محروم و رهايي مظلوم از چنگال متجاوز و ظالم ، و فروتني براي حق به هر صورت و مظهري که حق برايش تجلي نمايد ، اين نيروي قهرماني هميشه محرک و انگيزنده است گر چه روزگارها از آن بگذرد …

دانشمندان غربي پاي منبر علي ( عليه السلام )
نويسيان ـ دانشمند مسيحي ـ مي گويد : « اگر امام علي ( عليه السلام ) اين خطيب با عظمت و اين گوينده ي زبر دست ، امروز در همين عصر ، بر منبر کوفه مي نشست ، شما مي ديديد که مسجد کوفه با آن همه وسعت ، از مردم مغرب زمين و دانشمندان جهان براي استفاده از درياي خروشان علم علي ( عليه السلام ) موج مي زد » . (23)

شير خدا
واشنگتن ارونيک ـ محقق و نويسنده آمريکايي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) از برجسته ترين خانواده هاي نژاد عرب ، يعني قريش بود . او داراي سه خصلت بزرگ : شجاعت ، فصاحت ، و سخاوت بود . روح دلير و شجاع او بود که او را شايسته عنوان ( شيرخدا ) نمود ، لقبي که پيغمبر ( صلي الله عليه و آله ) به او عطا فرمود» . (24)

ستاره درخشان علم و ادب
دکتر بولس سلامه ـ اديب و حقوق دان بزرگ مسيحي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) به مقامي رسيده است که يک دانشمند ، او را ستاره درخشان آسمان علم و ادب مي بيند ، و يک نويسنده برجسته ، از شيوه نگارش او پيروي مي کند ، و يک فقيه ، هميشه بر تحقيقات و ابتکارات او تکيه دارد . علي ( عليه السلام ) در قضاوت هاي خود استثنايي قايل نمي شد ، و به طور مساوي آنچه را که شايسته بود حکم مي کرد ، و تفاوتي ميان ارباب و بنده نمي گذاشت . علي ( عليه السلام ) همواره از وضع رقت بار يتيمان و فقيران بسيار متأثر و غمگين مي شد » . (25)

دانشمند بي نظير اسلام
رودلف زيگر ـ محقق و نويسنده آلماني ـ مي گويد : « در صدر اسلام علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) ، يکي از دانشمندان بي نظير اسلام بود . علي ( عليه السلام ) در کشورهاي ديگر به خصوص در ايران به خوبي شناخته مي شد در حالي که مردي جوان به شمار مي آمد ، و کمتر اتفاق مي افتاد که يک دانشمند جوان بتواند در خارج از زادگاه خويش معروفيت و احترام پيدا کند » . (26)

نمونه کامل تقوي
ويل دورانت ـ خاورشناس مشهور انگليسي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) در جواني ، نمونه کامل تواضع ، تقوا ، نشاط و اخلاص ، در راه دين است . خوش منظر و نيکو خصال ، و پر انديشه و درست پيمان بود » . (27)

دروازه ي شهر علم
لامنس ـ خاورشناس معروف بلژيکي ـ مي گويد : « براي علي ( عليه السلام ) اين بس است که تمام اخبار و معارف اسلامي ، از او سرچشمه مي گيرد ، او حافظه و نيروي شگفت انگيزي داشته است . همه علما و دانشمندان ، اخبار و احاديث خود را براي وثوق و اعتبار به او مي رسانند . علماي اسلام از مخالف و موافق ، از دوست و دشمن ، مفتخرند که گفتار خود را به علي ( عليه السلام ) مستند کنند ؛ چه گفتار او حجيت قطعي داشت و او دروازه ي شهر علم بود ، و با روح کلي پيوستگي کامل داشت » . (28)

دريا فضايل
رينولدالين نيکلسون ـ محقق و خاورشناس معروف انگليسي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) برجستگي ها و فضايل بسيار داشت . او هوشيار ، دور انديش ، شجاع ، صاحب راي ، حليم ، وفادار و شريف بود » . (29)

علي ( عليه السلام ) مرد عقيده و احتجاج
ابوالفرج اهرون مشهور به ابن العبري ـ مورخ و دانشمند مسيحي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) بود که در عصر خلفا ، خلأ ناشي از فقدان حضرت رسول اکرم ( صلي الله عليه و آله ) را جبران نمود . او مبارزات عقيدتي را ، پس از پيغمبر ( صلي الله عليه و آله ) بر عهده داشت . احتجاجات و مناظرات آن حضرت ، در تاريخ گواه اين مدعي است .
وجود مقدس حضرتش ، در کنار خلفا ،خلأيي را که از فقدان مقام والاي نبوي حاصل شده بود ، پر مي کرد و کتاب هاي شيعه و سني ، سرشار است از اين گونه مسايل ، و نمونه بارزش سخن عمر : « لولا علي لهلک عمر» است ؛ که حداقل هفتاد بار آن ، در تاريخ ضبط گرديده است » . (30)

پي نوشت :
1. اسد عليزاده ، اکبر ، امام علي عليه السلام از نگاه انديشمندان غير شيعه ، ص 100 -101 .
2. همان ، ص 101 - 102 .
3. سراج ، محمد ابراهيم ، امام علي عليه السلام خورشيد بي غروب ، ص 324 .
4. همان .
5. همان ، ص 325 .
6. کريم خاني ، صمداني ، علي عليه السلام فرانسوي اديان ، ص 16 .
7. سراج ، محمد ابراهيم ، امام علي عليه السلام خورشيد بي غروب ، ص 325 .
8. همان ، ص 331 .
9. همان ، ص 333 .
10. جرج جرداق ، امام علي عليه السلام صداي عدالت انساني ، ترجمه ي هادي خسرو شاهي ، ج 4 ، ص 468 .
11. همان ، ص 467 .
12. جرج جرداق ، الأمام علي عليه السلام صوت العداله الأنسانيه ، ج 5 ، ص 1222.
13. جرج جرداق ، امام علي عليه السلام صداي عدالت انساني ، ترجمه ي هادي خسرو شاهي ، ج 1 ، ص 227 .
14. مظاهري ، حسين ، چهارده معصوم ، ص 49.
15.همان ، ص 52 .
16.جرج جرداق ، الأمام علي عليه السلام صوت العداله الأنسانيه ، ج 1 ، ص 103 .
17. رهبر ، محمد تقي ، علي عليه السلام ابر مرد مظلوم ، ص 292 .
18. جرج جرداق ، امام علي عليه السلام صداي عدالت انساني ، ترجمه هادي خسرو شاهي ، ج 6 ، ص 716 .
19. همان ، ص 716 - 717 .
20. جمعي از دبيران ، داستان غدير ، ص 293 .
21. جعفري ، محمد تقي ، ترجمه و تفسير نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 171 .
22. عبدالفتاح عبد المقصود ، الأمام علي بن ابي طالب عليه السلام ، ج 1 ، مقدمه ، ترجمه ي سيد محمد مهدي جعفري ، ص سيزده .
23. همان ، ص پانزده .
24. رضايي ، عبدالرحمن ، در آستانه آفتاب ، ص 39 .
25. کريم خاني ، صمداني ، علي عليه السلام فراسوي اديان ، ص 15 .
26. همان ، ص 20 .
27. همان ، ص 23 .
28. همان ، ص 24 .
29. همان ، ص 25 .
30.همان ، ص 27 .
31. همان ، ص 33 .

خلافت علی (علیه السلام) در زمان حیات رسول اکرم (صلی الله علیه واله)

در تاریخ 18 ذی الحجه سال دهم هجری قمری (مصادف با 28 اسفند سال دهم خورشیدی) در منطقه ای به نام غدیر ، که میان مکه و مدینه است ؛ آیه 67 سوره مبارکه 5(مائده) بر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) نازل شد که خداوند در این آیه به ایشان (صلی الله علیه و اله و سلم) امر می فرماید: «ای پیغمبر آن چه از خدا بر تو نازل شد به خلق برسان که اگر نرسانی ،تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکرده ای و خدا تو را از شر مردم محفوظ خواهد داشت».

علاوه بر کتب معتبره برادران تشیع ، قریب به سی تن از بزرگان و علماء برادران اهل تسنن در کتب معتبره تفسیرشان اینگونه نقل کرده اند که : این آیه در شان امیرالمومنین علی (علی علیه السلام) در روز غدیر خم نازل شده است.و در ادامه اینگونه اضافه می کنند که بعد از نزول این آیه مبارک در روز غدیر خم ، رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم ) دست امیرالومنین (علیه السلام) را بلند می کند و می فرمایند:«هر کس که من مولای اویم، زین پس علی مولای اوست».

علماء و کتب معتبره برادران اهل سنت درباره تفسیر آیه67 سوره مائده

از جمله بزرگان و کتب معتبره اهل تسنن ، که کتب آن ها در سال های 1350 خورشیدی به قبل ، به چاپ رسیده است می توان به افراد و کتب زیر اشاره کرد: «جلال الدین سیوطی در صفحه 298 جلد دوم در المنثور و حافظ بن ابی حاتم رازی در تفسیر غدیر و حافظ ابوجعفر طبری در کتاب الولایه و حافظ ابو عبدالله محاملی در امالی و حافظ ابوبکر شیرازی در ما نزل من القرآن فی امیر المومنین و حافظ ابوسعید سجستانی در کتاب الولایه و حافظ ابن مردویه در تفسیر آیه و حافظ ابوالقاسم حسکانی در شواهد التنزیل و ابولفتح نظری در خصائص العلوی و معین الدین میبدی در شرح دیوان و قاضی شوکانی در صفحه 57 جلد سوم فتح الغدیر و سید جمال الدین شیرازی در اربعین و بدرالدین حنفی در صفحه 584 جلد هشتم عمده القاری فی شرح صحیح بخاری و امام اصحاب حدیث احمد ثعلبی در تفسیر کشف البیان و امام فخر رازی در صفحه 636 جلد سوم تفسیر کبیر و حافظ ابونعیم اصفهانی در ما نزل من القرآن فی علم و ابراهیم بن محمد حموینی در فرائد المسطین و نظام الدین نیشابوری در صفحه 170 جلد ششم تفسیر خود و سید شهاب الدین آلوسی بغدادی در صفحه 348 جلد دوم روح المعانی و نور الدین بن صباغ مالکی در صفحه 27 فصول المهمه و علی بن احمد واحدی در صفحه 150 اسباب النزول و محمد بن طلحه شافعی در صفحه 16 مطالب السئول و میر سید علی همدانی شافعی در مودت پنجم از موده القربی و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب ینابیع الموده و نزدیک به سی تن از دیگر علماء و اکابر اهل تسنن این آیه را در شان امیر المومنین می دانند».

[آیا علی(علی علیه السلام) قبل از غدیر خم هم خلیفه بود؟]

علاوه بر کتب معتبره برادران شیعه ، فردی به نام قاضی فضل بن روزبهان از برادران اهل تسنن نوشته است: «پس به تحقیق ثابت آمده این قضیه در صحاح معتبره ما(اهل تسنن) که چون این آیه نازل شد ، رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) دست علی را گرفت و فرمود :من کنت مولاه ، فهذا علی مولاه».

یکی از احادیث وارد شده در کتب معتبره اهل سنت و شیعیان ، حدیث الدار است.در کتب معتبره هر دو مذهب با مختصر کم و زیادی در الفاظ و کلمات آمده است:

رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) چهل نفر از اشراف و رجال بزرگ و خویشاوندان خود از قریش را در منزل عموی گرامیش ابوطالب دعوت نمود و برای آن ها یک ران گوسفند و قدری نان صاعی از شیر ، غذا حاضر نمود .حضرات بخندیدند و گفتند : محمد ، غذای یک نفر را حاضر نکرده ( چون در میان آن ها کسانی بودند که بچه شتر را تنهایی می خوردند ) حضرت فرمودند : کلوا بسم الله ( بخورید به نام خداوند) پس از آنکه خوردند و سیر شدند به یکدیگر می گفتند ؛ محمد به این غذا شما را سحر نمود!

آن گاه حضرت برخاست در میان آن ها پس از مقدماتی فرمودند:

… ای فرزندان عبدالمطلب ، خدای تعالی مرا مبعوث فرمود بر عموم مردمان و بخصوص بر شما و من شما را دعوت می کنم و شما به گفتن این دو کلمه بر عرب و عجم مالک شوید و ایشان از شما اطاعت می کنند و جمیع امم در تحت فرمانبرداری شما در آیند و به این دو کلمه به بهشت می روید و از دوزخ نجات می یابید.

پیغمبر گرامی اسلام همچنان در ادامه گفتند : و آن دو کلمه گواهی دادن به وحدانیت خدا و رسالت من است (لا اله الا الله محمدا رسول الله) پس هرکس مرا اجابت کند در این کار (یعنی اولین کسی باشد که مرا اجابت کند) و معاونت من نماید ، او برادر من و وزیر و وارث و خلیفه من خواهد بود بعد از من.

و پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) این جمله ی آخر را سه بار تکرار و هر سه مرتبه احدی جواب نداد مگر علی(علی علیه السلام) که جواب داد و گفت : من شما را کمک و یاوری می نمایم ای پیغمبر خدا.

پس حضرت او را نوید خلافت داد و آب دهان مبارک در دهان او افکند و فرمود : علی(علی علیه السلام) وصی و خلیفه من است در میان شما .

بعضی دیگر از کتب معتبره اینگونه از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) نقل نموده اند که بعد از پایان جمله علی(علی علیه السلام)، حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم)

می فرمایند : تو یا علی وصی و خلیفه منی بعد از من.

یکی از زمان هایی که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) علی (علی علیه السلام) را جانشین خود در مدینه قرار داد ، در زمان جنگ تبوک بود. در جریان این جنگ ، وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) عازم حرکت شد ، منافقین محرمانه قرارداد کردند که در غیاب آن حضرت در مدینه انقلابی برپا کنند.

برای اداره امر مدینه مرد کاردانی لازم بود که به جای آن حضرت در مدینه بماند و با قوت قلب و حسن سیاست مدینه را اداره کند.

برای همین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) علی (علی علیه السلام) که در آن زمان بسیار جوان بود ، از میان شیوخ و بزرگان (از لحاظ سنی) به عنوان خلیفه برگزیدند و صریحا فرمودند : تو خلیفه من هستی در اهل بیت من و در مدینه که خانه و محل هجرت من است.

لازم به ذکر است پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) اولین مردی را که به اسلام دعوت فرمودند علی(علی علیه السلام) بود ، با اینکه گفته می شود علی(علی علیه السلام) در آن زمان بین 10 تا 13 سال سن داشته است.

مال بیت المال...

بهش گفتم: «توی راه که بر میگردی،یه خورده کاهو و سبزی بخر.» گفت: «من سرم خیلی شلوغه،می ترسم یادم بره.روی یه تیکه کاغذ هر چی می خواهی بنویس بهم بده.»؛ همون موقع داشت جیبش را خالی میکرد. یک دفتر چه یادداشت ویک خودکار در آورد گذاشت زمین؛ برداشتمشان تا چیزهایی مه می خواستم،برایش بنویسم،یک دفعه بهم گفت: «ننویسی ها!» جاخوردم،نگاهش که کردم،به نظرم عصبانی شده بود!گفتم: «مگه چی شده؟!» گفت: «اون خودکاری که دستته،مال بیت الماله.» گفتم: «من که نمی خواهم کتاب باهاش بنویسم!دو-سه تا کلمه که بیش تر نیست.» گفت: «نه!!.»

 

منبع:خاطره ای از سردار شهید مهندس مهدی باکری؛(فرمانده لشکر 31 عاشورا)!

داستانی از امام رضا (ع) بمناسبت دهه کرامت

در بعضى از روایات آمده است : روزى یکى از منافقین به حضرت ابوالحسن ، امام رضا علیه السلام عرضه داشت : بعضى از شیعیان و دوستان شما خمر (شراب مست کننده ) مى نوشند؟! امام علیه السلام فرمود: سپاس خداوند حکیم را، که آن ها در هر حالتى که باشند، هدایت شده ؛ و در اعتقادات صحیح خود ثابت و مستقیم مى باشند. سپس یکى دیگر از همان منافقین که در مجلس حضور داشت ، به امام علیه السلام گفت : بعضى از شیعیان و دوستان شما نبیذ مى نوشند؟! حضرت فرمود: بعضى از اصحاب رسول اللّه صلى الله علیه و آله نیز چنین بودند. منافق گفت : منظورم از نبیذ، آب عسل نیست ؛ بلکه منظورم شراب مست کننده است . ناگاه حضرت با شنیدن این سخن ، عرق بر چهره مبارک حضرت ظاهر شد و فرمود: خداوند کریم تر از آن است که در قلب بنده مؤ من علاقه به خمر و محبّت ما اهل بیت رسالت را کنار هم قرار دهد و هرگز چنین نخواهد بود. سپس حضرت لحظه اى سکوت نمود؛ و آن گاه اظهار داشت : اگر کسى چنین کند؛ و نسبت به آن علاقه نداشته باشد و از کرده خویش پشیمان گردد، در روز قیامت مواجه خواهد شد با پروردگارى مهربان و دلسوز، با پیغمبرى عطوف و دل رحم ، با امام و رهبرى که کنار حوض کوثر مى باشد؛ و دیگر بزرگانى که براى شفاعت و نجات او آمده اند. ولیکن تو و امثال تو در عذاب دردناک و سوزانِ برهوت گرفتار خواهید بود

 

منبع:بحارالا نوار: ج 27، ص 314، ح 12، به نقل از مشارق الا نوار: ص 246.

پاسخ قرآن به بهانه جویی برای بچه دار نشدن

امروزه اکثر افراد جامعه به بهانه هایی همچون وضعیت اقتصادی و تربیت صحیح فرزندان از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند و زندگی دو نفره را به مشغله هایش ترجیح میدهند. این یکی از فتنه های شیطانی برای جلوگیری از فرزندآوری است.

کنترل جمعیت و فرزند آوری و مباحث مربوط به آن از جمله مباحثی است که در اکثر جوامع بشری مورد توجه قرار دارد ، این بحث در کشورهای اسلامی و همچنین در کشور ما مورد توجه کارشناسان قرار دارد . متاسفانه در سال های اخیر برخی بر این باورند که باید به شدت جمعیت کشور را کنترل کرد و با شعارها و برنامه های فراوانی در پی کاهش جمعیت برآمدند . حتما شعار فرزند کمتر زندگی بهتر را بارها و بارها شنیده اید . این شعاری بود که نخستین بار در اوایل دهه 50 و در زمان حکومت پهلوی مطرح شد و در اوایل انقلاب اسلامی تا سال 68 کنار گذاشته شد و مجدد از سال 69 به بعد قوت گرفت و اکنون در شرایطی به سر می بریم که قریب به اتفاق افراد جامعه به تک فرزندی روی آورده اند این در حالی است که با این منوال روز به روز از شیعیان اسلام کاسته می شود و در سر تیتر خبرها میخوانید که اسرائیل بالاترین میزان رشد جمعیت در کشور را دارد و ایران رکورددار کنترل جمعیت است!…

در بین یهودیان هدف اصلی از ازدواج افزایش جمعیت است و از این رو در تورات عواملی که باعث کنترل جمعیت می‌گردد منع شده است. به طور مثال در این کتاب در بخش جرایمی که بر ضد تمامیت جسمانی اشخاص است، سقط جنین هم‌ردیف با

آنچه سبب ایجاد زاد و ولد می‌شود قدرت خداست. خالق و پدیدآورنده تمامی انسانها اوست، نه سایر انسانها؛خداوند متعال در آیه 59- 58 سوره مبارکه واقعه می فرمایند:  أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ ﴿۵۸﴾آیا از نطفه‏ ای که در رحم می‏ریزید آگاهید؟ (۵۸)َأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ ﴿۵۹﴾آیا شما آن را (در دوران جنینی) آفرینش پی درپی می‏دهید، یا ما آفریدگاریم ؟
 قتل دانسته شده و برای آن مجازات‌هایی را تعیین کرده‌اند. از نظر رژیم صهیونیستی مفیدترین زن ، زنی است که  8 فرزند داشته باشد. براساس همین تعالیم تورات است که امروزه شاهدیم چطور در مورد تعداد فرزندان مقرر شده که هر عائله حداقل باید چهار فرزند داشته باشد. از طرفی میزان حق اولاد پرداختی به کارمندان زیاد است و بچه زیاد موجب کاهش انواع و اقسام مالیات‌ها می‌شود به هر ترتیب یهودیان از هر قانون و روشی برای ازدیاد جمعیت و نسل خویش استفاده می کنند و در مقابل شیعیان اسلام روز به روز به بهانه های واهی از تعداد جمعیت کشور می کاهند. اما نظر اسلام و قرآن درباره فرزند آوری چیست؟

در قرآن ‌کریم اصل وجود فرزند به ‌عنوان نعمت الهی یاد شده چنان‌که در آیه ۷۲ سوره نحل در این رابطه فرموده است: «وَاللّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ؛ خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان براى شما پسران و نوادگانى نهاد و از چیزهاى پاکیزه به شما روزى بخشید آیا [باز هم] به باطل ایمان می‌‏آورند و به نعمت خدا کفر می‌‏ورزند.»

در آیه ۱۴ سوره آل ‌عمران از فرزندان به ‌عنوان متاع یاد شده و آمده است: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛ دوستى خواستنی‌ها[ى گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب‏‌هاى نشان‌دار و دام‌ها و کشتزار[ها] براى مردم آراسته شده [لیکن] این جمله مایه تمتع زندگى دنیاست و [حال آن‌که] فرجام نیکو نزد خداست.»

همچنین، در آیه ۴۶ سوره کهف از فرزندان به ‌عنوان زینت زندگی یاد شده و آمده است: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا؛ مال و پسران زیور زندگى دنیایند و نیکی‌هاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است.»

همچنین، در قرآن‌کریم از فرزند به‌عنوان امتحان و آزمایش یاد شده و در ایه ۲۸ سوره انفال در این رابطه  آمده است: «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ؛ و بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیله] آزمایش [شما] هستند و خداست که نزد او پاداشى بزرگ است.»

خداوند متعال در آیه ۷۴ سوره فرقان نیز فرموده است: «وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا؛ و کسانی‌‏اند که می‌‏گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان.

بنابراین آنچه سبب ایجاد زاد و ولد می‌شود قدرت خداست. خالق و پدیدآورنده تمامی انسانها اوست، نه سایر انسانها؛ خداوند متعال در آیه 59- 58 سوره مبارکه واقعه می فرمایند: أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ ﴿۵۸﴾آیا از نطفه‏ ای که در رحم می‏ریزید آگاهید؟ (۵۸)أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ ﴿۵۹﴾ آیا شما آن را (در دوران جنینی) آفرینش پی درپی می‏دهید، یا ما آفریدگاریم؟

شمایی که الان به وجود آمده اید ، ما حصل نسل قبل خودتان هستید و بشر آینده ای که الان نیست ، حاصل توالد نسل امروز است. تصور کنید که مردمان ده نسل پیش به این نتیجه می رسیدند که فرزندآوری سخت است و اصلا احتیاجی به فرزندآوری نیست مسلما شما و به طور کل نسل امروز وجود نداشت

عملی که تکمیل کننده روزه است

 

این روزها و ساعت‌ها آخرین لحظات ماه مبارک رمضان است که به سرعت در حال گذر است، ماهی که یک سال در انتظار آمدنش بودیم، پس از پایان یافتن ماه مبارک رمضان، یعنى در شب عید فطر, افرادى که داراى شرایط (بالغ و  عاقل باشد، بندۀ کسى و فقیر نباشد), باید زکاتى بپردازند. از این زکات با عنوان زکات فطره نامبرده می‌شود. 

زمان پرداخت زکات فطره: از شب عید تا ظهر روز عید فطر و بهتر آن است که در روز عید بدهد و اگر نماز عید مى‌خواند بنابر احتیاط واجب قبل از نماز عید بپردازد.

(تحریر الوسیله, ج1، ص 348، توضیح المسائل, م 2029).

در همین راستا و با توجه به اهمیت مسألۀ زکات عید فطر، به حدیثی از امام صادق (علیه السلام) دربارۀ عملی که تکمیل‌کنندۀ روزه اشاره می‌کنیم: 

 

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

« إِنَّ مِنْ تَمَامِ الصَّوْمِ إِعْطَاءُ الزَّکَاةِ یَعْنِی الْفِطْرَةَ کَمَا أَنَّ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه واله) مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ».

 تکمیل روزه به پرداخت زکاه فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر(صلی الله علیه واله) کمال نماز است.

منبع: (وسائل الشیعه، ج6، ص 221)

روز شروعِ دوباره زندگی معنوی و روحی

*عید فطر، عید توجه است

عید فطر که در روایت «علل»: «فیکون یوم عید و یوم اجتماع و یوم فطر و یوم زکاة و یوم رغبة و یوم تضرّع»، هم عید است، هم روز اجتماع مردم است، امروز در سراسر دنیاى اسلام مردم مسلمان عید می‌گیرند، این متوجه شدن دل‌ها به یک نقطه در یک زمان، فرصت بزرگى براى امت اسلامى است، «یوم زکاة و یوم رغبة»؛ روزى است که به خداى متعال رغبت نشان می‌دهید. «و یوم تضرّع»؛ روزى است که انسان به خدا تضرع می‌کند. این عید، عید توجه است؛ عید معناست.

*نماز روز عید فطر شکرانه نعمت الهى در ماه رمضان است

این نماز روز عید فطر به یک معنا شکرانه نعمت الهى در ماه رمضان است، شکرانه‏ این ولادت جدید است، در نماز عید فطر بارها به خداوند عرض می‌کنیم: «تُدْخِلَنى فى کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ»؛ ما را به آن بهشت مصفاى ایمان و اخلاق و عمل که این برگزیدگان را در آن جا دادى، وارد کن. «وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ کُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ»؛ از آن دوزخ عمل ناشایست، اخلاق ناشایست، عقیده ناشایست که این بزرگواران و عزیزان عالم خلقت را از آن محفوظ و مصون نگاه داشتى، ما را خارج کن، این هدف بزرگ را براى خودمان در روز عید فطر ترسیم می‌کنیم، آن را از خدا طلب می‌کنیم و خودِ ما هم البته وظیفه داریم، تکلیف داریم که سعى کنیم، تلاش کنیم که در این صراط مستقیم بمانیم، این همان تقواست.

*جوهره عید فطر در توجه به معنویت، طلب مغفرت و درخواست رحمت پروردگار نهفته است

در یک جمله‏ى دیگر امیرالمؤمنین فرمود: «انّما هو عید لمن قبل اللَّه صیامه و شکر قیامه»؛ عید فطر، عید است براى کسى که خدا روزه‏ او را مورد قبول قرار دهد و نماز و عبادت او را مورد شکر و سپاس خود قرار دهد، «و کلّ یوم لا یعصى اللَّه فیه فهو یوم عید»؛ آن روزى که من و شما این توفیق را پیدا کنیم که هیچ معصیتى از ما سر نزند، روز عید و شادمانى است.
البته گفته شده است در عید فطر به یکدیگر تحیت بگویید؛ لباس‌هاى تازه‏ خود را بپوشید؛ آن روز را روز عید و شادمانى بدانید؛ اما جوهر این عید عبارت است؛ از توجه به معنویت و طلب مغفرت و درخواست رحمت پروردگار.

* ضرورت بهره‌گیری از ذخیره تقوای عید فطر، برای رسیدن به رستگاری

امروز روز عید است: « الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً وَشَرَفاً وَمَزِیْداً ». این مزیدی که برای پیغمبر در روز عید فطر معین شده است، همین است که ما پیروان پیغمبر در هر نقطه‏یی از نقاط دنیا که هستیم، با این ذخیره‏ی تقوا خودمان را مجهز و مسلح کنیم برای پیمودن راه دشوار زندگی؛ برای آباد کردن دنیا و آخرت و برای رسیدن به فلاح.

* عید فطر؛ روز شروعِ دوباره زندگی معنوی و روحی

هر عید فطری، برای انسانِ مسلمانِ آگاه هوشیار، می‏تواند یک روزِ عید حقیقی باشد، روز شروعِ دوباره زندگی معنوی و روحی؛ مثل بهار برای گیاهان و درختان. انسانی که ممکن است در طول سال دچارِ انواع آلودگی‌ها و گناهان شود و انسانی که بر اثر هوای نفس و خصلت‌ها و صفات زشت، خود را تدریجاً از ساحتِ رحمتِ الهی دور کرده است، هر سال از طرف پروردگار عالم از یک فرصت استثنایی برخوردار می‏شود و آن فرصت، ماهِ مبارک رمضان است، در طول ماه رمضان، دل‌ها نرم می‏شود، روحها تلألؤ و درخشندگی پیدا می‏کند، انسان‌ها آماده قدم نهادن در وادی رحمتِ خاصه الهی می‏شوند و هر کس به قدر استعداد، همّت و تلاش خود، از ضیافت عظیم الهی برخوردار می‏گردد، بعد از آن‏که این ماه مبارک به پایان رسید، روزِ شروعِ سال جدید، روز عید فطر است، یعنی روزی که انسان می‏تواند با استفاده از دستاوردهای ماه رمضان، راه مستقیم الهی را پیش گیرد، و از کج‏راهه‏ها پرهیز کند.

* عید فطر ارتباط ویژه‌ای با وجود مقدس پیامبر (صلی الله علیه و اله) دارد

آنچه که از مجموع آثار مربوط به عید فطر بر می‏آید، این است که چنین روزی، نسبت ویژه‏ای با وجود مقدّس نبی‏اکرم حضرت محمّد بن ‏عبدالله صلّی ‏الله‏ علیه‏ وآله‏ وسلّم دارد، در دعاهای شب عید فطر، در چند جا گفته می‏شود: «یا مصطفی محمّدٍ و ناصره»، «یا مصطفیاً محمّداً و ناصره»، «ای برگزیننده محمّد، صلّی ‏الله ‏علیه ‏وآله و ای یاری کننده او» در دعای قنوت امروز هم بارها تکرار کردیم: «الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً [وَشَرَفاً] وَمَزِیْداً» پس، ارتباط ویژه این روز با وجود مقدس نبی‏اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم امری معلوم و آشکار است.

مواظبت در استجابت دعا...!

 

اگر دعایتان به مستجاب شده مواظب سه حالت باشید

اول: آن که عجب نکنی و نگویی من معلوم می شود آدم خوبی هستم که دعایم مستجاب شد زیرا عجب و خودپسندی باعث فساد عمل و غلبه شیطان است.

دوم: شکر و حمد خدا نمایی که تفضل کرد بر تو به اجابت دعای تو، بلکه مستحب است دو رکعت نماز شکر بجا آوری.

سوم: همین که دعای تو مستجاب شد ترک دعا نکنی و باز در خانه خدا بروی تا بیگانه نشوی ودر وقت حاجت خواستن دوباره آشنا باشی                                                               

اگر دعایتان به استجابت نرسید مواظب این سه حالت باشید

اول: آن که مایوس نشوی از رحمت خدا، زیرا به اجابت نرسیدن دعا ممکن است به سبب گناهان تو باشد که مانع اجابت است پس در صدد رفع آن به توبه و تعذیب نفس برآی.

دوم: ترک دعا نکن.

سوم: راضی باش به تقدیر الهی تا همان رضای تو باعث اجابت دعایت بشود.

امام حسن علیه السلام می فرماید: من ضامنم از برای کسی که در قلب او چیزی خطور نکند بجز رضا و خشنودی به قضای خدا این که دعا کند پس مستجاب شود.

منبع:

گنج های معنوی /رضا جاهد/ص35-36

استقلال اقتصادی و نظامی از نگاه دکتر چمران

طبيعتاً ، استعداد افراد در يک حکومت ديکتاتوري مي‌ميرد ، و ديکتاتور « فعال مايشاء » است ، و کسي اراده و اختياري از خود ندارد . در رژيم گذشته نيز ، طاغوت براي همه تصميم مي‌گرفت و هيچ کاري بدون فرمان او انجام نمي‌گرفت . صدام هم براي همه در عراق تصميم مي‌گيرد ، و به هيچ کس اجازه نفس کشيدن نمي‌دهد و همه قدرت او بر اساس سلاح و ابتکارهايي است که ديگران قبلاً انجام داده‌اند ، و در داخل هيچ استعدادي شکوفايي ندارد . اما در ايران ، انقلاب در محاصره اقتصادي و کمبود قطعات ، و مراجعت متخصصين خارجي است ، و با فشار احتياجات و مبارزه همه جانبه با ابرقدرتها و عوامل دست نشانده آنها ، مردم مجبورند که همه استعدادهاي خفته خود را به کار اندازند ، تا کمبودهاي خود را جبران کنند . اراده مقاومت و خواسته پيروزي از قلوب مردم مي‌جوشد ، و اين مردمند که اراده مي‌کنند در همه شرايط سخت در مقابل دشمنان بايستند ، و با هر قيمت ، وجب به وجب خاک وطن را از دشمن متجاوز پاک کنند ، و به همين علت شاهديم که در سرتاسر کشور ، استعداد‌هاي ناشناخته يکباره بکار افتاده ، دنيايي از ابتکار و خلاقيت بوجود آورده ، و يک سازندگي بزرگ براه افتاده و در هر گوشه کشور استعدادهايي مشغول فعاليت و بازسازي فني و صنعتي و نظامي کشورند ، واين حرکت علمي و صنعتي در راه خود کفايي ، و استقلال اقتصادي و نظامي‌، بزرگترين و مهمترين ثمره مبارزة‌انقلابي مردم ، و نتيجة مستقيم محاصره اقتصادي دشمن ، و فشار خارجي و احتياجات فوري و ضروري است . تا روزي که ملت بر پاي خود نايستد ، و استقلال اقتصادي و نظامي خود را به دست نياورد همچنان برده و اسير ديگران خواهد بود .

 

منبع:بینش و نیایش/ج1

چرا شب 27 رمضان هم شب قدر معرفی شده است؟؟؟

   

در دعای شب 27 رمضان آن شب را شب قدر معرفی نموده و اکثریت به اتفاق مسلمین شب 27 را شب قدر می دانند ولی تشیع حتی امروز عمدتا بر این باورند که احیا برای امام علی است و شب ضربت، شهادت و سوم را شب قدر می دانند و علت بر اساس کدامین روایت و سند است؟

همان طورى که از واژه «قدر» به دست میآید شب قدر؛ یعنى، شب سرنوشت و مقدرات. در اصول کافى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت در جواب معناى آیه «انا انزلناه فى لیله مبارکه» فرموده: «بله شب قدر که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى‏شود، شبى است که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى درباره‏اش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ ما قرآن را در شب مبارک (قدر) نازل کردیم. در آن شب هر امرى با حکمت متعین و ممتاز مى‏گردد،(دخان، آیه 4).

آن گاه فرمود: آن شب هر حادثه‏اى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى‏شود؛ چه خیر و چه شر؛ چه طاعت و چه معصیت و چه فرزندى که قرار است متولد شود و یا اجلى که بنا است فرا رسد و یا رزقى که قرار است برسد و…»،}(ترجمه المیزان، ج 2، ص 771).

شب قدر در بین سایر شب‏هاى سال ممتاز و از فضیلت خاصى برخوردار است. مشهور و معروف در روایات این است که شب قدر، شب بیست و یکم یا بیست و سوم است. در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که: «شب قدر شب بیست و یکم یا بیست و سوم است». حتى هنگامى که راوى اصرار کرد کدام یک از این دو شب است. گفت: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم، کدام یک را انتخاب نمایم؟ امام(علیه السلام) تعیین نفرمود وافزود: }«ما ایسر لیلتین فیما تطلب{ ؛ چه آسان است دو شب براى آنچه مى‏خواهى». ولى در روایات متعددى که از طریق اهل بیت(علیه السلام) رسیده،بیشتر روى شب و بیست و سوم تکیه شده است. در برخى روایات هر سه شب (نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم) به عنوان شب قدر معرفى شده است. در روایتى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: }«التقدیر فى لیله القدر تسعه عشر و الابرام فى لیله احدى و عشرین والامضاء فى لیله ثلاث و عشرین{؛ تقدیر مقدرات در شب نوزدهم و تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است» که بدین ترتیب بین روایات جمع مى‏شود»، }(تفسیر نمونه، با کمى تصرف در عبارت و نیز ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ذیل سوره «قدر»، ج 27، ص 188)

 اعمال شب 27 ماه رمضان

1- غسل .

2- دعاي استعداد براي موت : از زيد بن علي بن الحسين عليهم السّلام مروي است که : شنيدم پدرم عليه السّلام (امام زين العابدين عليه السّلام) ،

در شب بيست و هفتم ماه رمضان از اوّل شب تا آخِر آن مي فرمود : (( اللَُهُمَِ ارزُقنِي التَّجَافي عَن دَارِ الغُرُورِ وَ الإِنَابَهِ إِلَي دَارِ الخُلُودِ وَ الإِستِعدَادِ لِلمَوتِ قَبلَ حُلُول الفَوتِ ؛ بارالها ، مرا روزي کن از دار فريب (دنيا) کناره گيري کنم و به دار جاويد رو نمايم و روزي من گردان که براي مرگ پيش از اين که اجل فرا رسد، مهيا و آماده باشم ( المراقبات . ص 308 ) ، ( مفاتيح الجنان . فصل سوم . در اعمال ماه رمضان ) .

بزرگی ذاتی انسان از دیدگاه امام علی (علیه السلام)

از منظر امام علی (علیه السلام)، انسان موجودی آزاده است که در بند و یوغ نمی گنجد و هیچ گونه ذلتی را نمی پذیرد. سزاوار نیست که انسانی، این گونه در نزد کسی کرنش کند و یا انسانی همانند خویش را ارباب خود بداند و بخواند.

«لا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حراً»؛ بردۀ هیچ کس مباش؛ زیرا خداوند ترا آزاد آفریده است.

افراد بشر؛ همه از اولاد حضرت آدم (علیه السلام) بوده و شایستگی زندگی کریمانه، همراه با عزت و آزادگی را دارا هستند. این آزادگی، در کنه وجود آدمیان پدید آمده و هیچ کس را یارای زدودن آن نیست. حتی خود انسان نیز حق تحقیر و کوچک کردن خود را ندارد. او می ­باید این امتیاز الهی را پاس دارد و در نزد هم نوع خود  سر خم نکند. سید رضی در نهج البلاغه آورده است: آن گاه که امام (علیه السلام)، در مسیر خویش به سوی شام، به شهر انبار رسید، بزرگان انبار (همراه با مردم) در جلوی مرکب امام (علیه السلام) دویده و این گونه امام علی (علیه السلام) را احترام می کردند. امام علی (علیه السلام) آنان را نهی نموده و نارضایتی خویش را از این عمل ابراز داشت.

امام (علیه السلام) به گونه ای عزت مؤمنین را پاس می داشت که حتی همراهی پیادگان را بر مرکب و اسب خویش نمی پسندید. آن گاه که از صفین باز می گشت، به قبیلۀ «شبام» رسید. حرب بن شُرَحبیل شبامی به همراه حضرت حرکت می کرد. امام (علیه السلام) سواره بود و او پیاده در رکاب حضرت می رفت. حضرت بدو فرمود: بازگرد که پیاده آمدن چون تویی با کسی چون من، موجب پدید آمدن فتنه برای والی خواهد شد و خواری و ذلت مؤمن را در پی خواهد داشت

این سخن در جایی دیگر به گونه ای کلی گزارش شده است: «إنّ مشی الماشی مع الراکب، مفسدة للراکب ومذلّة للماشی»؛ همراهی کردن پیاده به دنبال سواره موجب انحراف و فساد سواره گشته و ذلت و خواری مؤمن را سبب می شود.

این شیوه عمل به عنوان راهبرد به سیاست­های علوی است. مکتب امام علی (علیه السلام)، انسان مؤمن را بزرگ داشته و خواری او را نمی پسندد. حتی خود او نیز حق ندارد کرامت انسانی خداداد خویش را زیر پا نهد و در رکاب دیگری به تحقیر شخصیت خویش بپردازد.

منبع:

نهج البلاغه، نامۀ 31.

همان، حکمت 37؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 104.

همان، حکمت 322

رهبر معظم انقلاب ،درس بزرگ روز بیست و یکم ماه رمضان چیست؟...

رهبر معظم انقلاب در بیانی با اشاره به اینکه روز بیست و یکم ماه رمضان هم دارای فضیلتی مانند شب قدر و هم روز شهادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، به درس بزرگ این روز اشاره کردند

 امروز جمعه 25 خردادماه و 21 رمضان مصادف با سالروز شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. بزرگان دین از جمله رهبر معظم انقلاب اسلامی هر ساله به مناسبت‌های مختلف به بیان نکات، عبرت‌ها و درس‌های بزرگی نسبت به برخی ایام سال و حتی سیرۀ و منش ائمه اطهار (علیه السلام) می‌پردازند.

شنیدن فضایل و برخی ابعاد و ویژگی‌های شخصیتی ائمه (علیه السلام) در کلام بزرگان دین باعث ایجاد نگرش و معرفتی نوین در افکار شیعیان می‌شود. در واقع ایام ولادت‌ها و شهادت‌های آن بزرگواران باید فرصتی جهت تبیین معارف و فضایل این بزرگواران باشد تا جامعه اسلامی ضمن اینکه به غم و شادی می‎پردازد، به شعور و معرفت عترت(علیه السلام) نیز برسد.

در همین راستا به بخشی کوتاه از بیانات رهبر معظم انقلاب دربارۀ اهمیت روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان اشاره می‌کنیم.

امروز بیست و یکم ماه رمضان است. این روز قدر هم دارای فضیلتی مانند شب قدر است، هم روز شهادت امیرمؤمنان (علیه السلام) است.
درس بزرگ این روز برای ما تقواست، مراقب خود باشیم، در کار و رفتار خود، در سخن و معاشرت خود، حتّی در آنچه که در ذهن ما می‌گذرد دقّت کنیم، مواظب آنها باشیم و سعی کنیم که از راه خدا و راه حق منحرف نشویم. این، تقواست. (75/11/12)
* به راستی تقوا، سپری الهی در برابر ناجوری‌ها و شیطنت‌هاست، بیاییم همت بیشتری کنیم و در این چند صباحی که در این دنیا به سر می‌بریم، با تقوای الهی لحظه به لحظه خودمان را برای سربازی مولایمان مهدی (عجل الله ) آماده‌تر کنیم.

یكى از مؤثرترین راههای مبارزه با دشمنان سرسخت و لجوج???

ادْفَعْ بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ (96- مومنون)

به بهترین شیوه بدی را از خودت دور کن. یكى از مؤثرترین راههای مبارزه با دشمنان سرسخت و لجوج آن است كه بدیهای آنها به نیكى پاسخ داده شود؛ اینجاست كه شور و غوغایى از درون و وجدان آنها برخاسته و او را سخت تحت ضربات سرزنش و ملامت قرار میدهد. این کار در بسیار از موارد سبب بیداری وجدان تغییر عملکرد او می شود. در سیره پیشوایان و روش عملى پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام بسیار دیده شده كه افراد یا جمعیت هایى را كه دارای بدترین برخورد بوده‏ اند را به نیكى پاسخ گفته و مشمول محبتشان ساخته‏اند؛ که همین طرز برخورد، سبب انقلاب درونی و دگرگونى روحى و باز گشت آنها به راه حق شده است. قرآن کریم به دفعات این شیوه را به عنوان یك اصل در مبارزه با بدیها به مسلمانان گوشزد کرده است و حتى در آیه 34 سوره فصلت مى‏گوید: « نتیجه این كار آن خواهد شد كه دشمنان سرسخت، دوستان گرم و صمیمى شوند.

أَمَّن یجُِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ...!

أَمَّن یجُِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ (62- نمل)

[آیا آن شریكان انتخابى شما بهترند] یا آنكه وقتى درمانده‏ اى او را بخواند اجابت مى‏ كند و آسیب و گرفتاریش را دفع مى‏ نماید؟ قید «اضطرار» براى این است كه در حال اضطرار، دعاى دعاکننده از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست؛ زیرا تا آدمی درمانده و مضطر نشود، دعایش آن واقعیت و حقیقتی كه در حال اضطرار دارد را ندارد و این خیلى روشن است. قید دیگرى که براى دعا آورده این است كه فرموده: « إِذَا دَعَاهُ ؛ وقتى او (خدا) را بخواند»، و این براى آن است كه بفهماند خداوند متعال وقتى دعا را مستجاب مى‏ كند كه دعا کننده به راستى او را بخواند؛ نه اینكه در دعا رو به خدا كند و دل به اسباب ظاهرى داشته باشد و این وقتى صورت مى‏ گیرد كه امید دعا کننده از همه اسباب ظاهرى قطع شده باشد؛ یعنى بداند كه دیگر هیچ كس و هیچ چیز نمى ‏تواند گره از كارش بگشاید. آن وقت است كه حقیقتا متوجه خدا می‏شود و در کمال صداقت تنها او را میخواند

سه شرط «حالت اضطرار دعا کننده»؛ «توجه و خواندن اختصاصی خداوند متعال بدون توجه به غیر او» و نیز «سوء بودن وضعیت موجود»، سه شرطی هستند که بنابر همین آیه کریمه در صورت محقق شدن هر سه آنها با هم، دعا مستجاب خواهد شد.

اعمال مخصوص شب 19 ماه رمضان

شب قدر همان شبى است که در تمام سال شبى به خوبى و فضیلت آن نمى‌رسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال مشخص مى‌شود.  

اعمالى است که در هر سه شب قدر باید انجام داد .

اول: غسل 

علاّمه مجلسى فرموده بهتر است غسل این شبها در هنگام غروب آفتاب انجام گیرد که نماز شام را با غسل بخواند.

دوم: دو رکعت نماز که در هر رکعت پس از سوره «حمد»، هفت مرتبه «توحید» خوانده و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه بگوید، أَسْتَغْفِرُ اللّه وَ أَتوبُ الَیْهِ . در روایت نبوى است: که از جاى برنخیزد تا خدا او و پدر و مادرش را بیامرزد.

سوم: قرآن مجید را باز کند و در برابر خود گرفته و بگوید:اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتَابِکَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَ أَسْمَاؤُکَ الْحُسْنَى وَ مَا یُخَافُ وَ یُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقَائِکَ مِنَ النَّارِ.

خدایا از تو درخواست می‌کنم به حق کتاب نازل شده‌ات و آنچه در آن است و در آن است نام بزرگترت، و نام هاى نیکوترت و آنچه بیم انگیز است و امیدبخش، اینکه مرا از آزادشدگان از آتش دوزخ قرار دهى.

سپس هر حاجتی که دارد بخواهد.

اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ

خدایا به حق این قرآن، و به حق کسی که آن را بر او فرستادى و به حق هر مؤمنى که او را در قرآن ستودى و به حق خود بر آنان، پس احدى شناساتر از تو به حق تو نیست

چهارم: قرآن به سرگرفتن در شب قدر و خدا را به چهارده معصوم سوگند دادن .

 پنجم: خواندن زیارت امام حسین علیه السلام در شب قدر.

ششم: این شبها را احیا بدارد، روایت شده هرکه شب قدر را احیا بدارد، گناهانش آمرزیده مى شود. هرچند به شماره ستارگان آسمان و سنگینى کوه ها و پیمانه دریاها باشد.

هفتم: صد رکعت نماز بجا آورد که فضلیت بسیار دارد و بهتر آن است که در هر رکعت پس از سوره «حمد» ، ده مرتبه «توحید» بخواند.

هشتم: این دعا را بخواند : اللَّهُمَّ إِنِّی أَمْسَیْتُ لَکَ عَبْداً دَاخِراً لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لا ضَرّاً وَ لا أَصْرِفُ عَنْهَا سُوءاً أَشْهَدُ بِذَلِکَ عَلَى نَفْسِی وَ أَعْتَرِفُ لَکَ بِضَعْفِ قُوَّتِی وَ قِلَّةِ حِیلَتِی فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ أَتْمِمْ عَلَیَّ مَا آتَیْتَنِی فَإِنِّی عَبْدُکَ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ الضَّعِیفُ الْفَقِیرُ الْمَهِینُ اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْنِی نَاسِیاً لِذِکْرِکَ فِیمَا أَوْلَیْتَنِی وَ لا [غَافِلا] لِإِحْسَانِکَ فِیمَا أَعْطَیْتَنِی وَ لا آیِساً مِنْ إِجَابَتِکَ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّی فِی سَرَّاءَ [کُنْتُ ] أَوْ ضَرَّاءَ أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ أَوْ عَافِیَةٍ أَوْ بَلاءٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ

خدایا شام کردم درحالی که براى تو تنها بنده کوچک و خوارى هستم که براى خویش سود و زیانى را به دست ندارم و نمى توانم از خود پیش آمد بدى را بازگردانم، به این امر بر خویش گواهى مى دهم، و در پیشگاهت به ناتوانى و کمى چاره ام اعتراف مى کنم، خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و آنچه را به من و همه مردان و زنان مؤمن، از آمرزش در این شب وعده دادى وفا کن، و آنچه را به من عنایت فرموده اى کامل ساز، که من بنده بیچاره، درمانده، ناتوان، تهیدست خوار توام.

خدایا مرا فراموش کننده ذکرت قرار مده در آنچه سزاوار آنم فرمودى، و نه فراموش کننده احسانت در آنچه عطایم نمودى، و نه ناامید از اجابتت، گرچه مدّت زمانى طولانى گردد، چه در خوشى یا ناخوشى، یا سختى، یا آسانى، یا عافیت، یا بلا، یا تنگدستى، یا در نعمت همانا تو شنونده دعایى.

این دعا را کفعمى از امام زین العابدین علیه السّلام روایت کرده که در این شبها، در حال قیام و قعود و رکوع و سجود مى‌خواندند. علاّمه مجلسى فرموده: بهترین اعمال در این شبها، درخواست آمرزش و دعا است برای حوائج دنیا و آخرت خود، و پدر و مادر و خویشان، و برادران و خواهران مؤمن، چه آنان که زنده اند، و چه آنان که از دنیا رفته اند، و خواندن اذکار، و صلوات بر محمّد و آل محمّد علیهم السّلام به هر اندازه که بتواند و در بعضى از روایات وارد شده: دعای جوشن کبیر را در این سه شب بخواند.

اعمال مخصوص شب نوزدهم رمضان

شب نوزدهم رمضان: این شب با عظمت آغاز شب هاى قدر است و شب قدر آن شبى است که در طول سال، شبى به خوبی و فضلیت آن یافت نمى شود. عمل در این شب از عمل در طول هزار ماه بهتر است و تقدیر امور سال در این شب صورت می گیرد و فرشتگان و روح که اعظم فرشتگان الهى است، در این شب به اذن پروردگار به زمین فرود می آیند و به محضر امام زمان (عج) مى رسند و آنچه را که براى هر فرد مقدّر شده بر آن حضرت عرضه می دارند.

در اعمال این شب آمده است؛

اول: صد مرتبه أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ

دوم: صد مرتبه اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ

سوم: بخواند: اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ فِیمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَکِیمِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ فِی الْقَضَاءِ الَّذِی لا یُرَدُّ وَ لا یُبَدَّلُ أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ الْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ الْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ وَ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمْرِی وَ تُوَسِّعَ عَلَیَّ فِی رِزْقِی وَ تَفْعَلَ بِی کَذَا وَ کَذَا و بجاى این کلمه حاجت خود را ذکر کند

راه و روش حضرت زهرا (س) در شب قدر

نوع برخورد اهل‌بیت(ع) با لیالی قدر و توصیه‌های این بزرگواران نسبت به این شب مبارک، از نکاتی است که هر شیعه‌ای نیاز است نسبت به آن آگاهی داشته باشد؛

در این باره امیرالمؤمنین(ع) در روایتی زیبا درباره شیوه برخورد رسول گرامی اسلام(ص) و فاطمه زهرا(س) فرمود:

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یَطْوِی‏ فِرَاشَهُ‏ وَ یَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِی الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ کَانَ یُوقِظُ أَهْلَهُ لَیْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ وَ کَانَ یَرُشُّ وُجُوهَ النِّیَامِ بِالْمَاءِ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ؛ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ ع لَا تَدَعُ أَحَداً مِنْ أَهْلِهَا یَنَامُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ تُدَاوِیهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعَامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَهَا مِنَ النَّهَارِ وَ تَقُولُ مَحْرُوم‏ مَنْ حُرِمَ خَیْرَهَا.

«پیامبر خدا در دهه آخر رمضان، بستر خود را جمع می‌کرد و کمرش را می‌بست و شب بیست و سوم، خانواده خود را بیدار می‌کرد و در آن شب، به صورت خفتگان ، آب می‌پاشید و فاطمه سلام الله علیها نیز نمی‌گذاشت کسی از اهل خانه در این شب بخوابد و خواب آنان را با کم خوردن درمان می‌کرد و از روز برای شب، آماده می‌شد و می‌فرمود : محروم، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند» (دعائم‌الاسلام، ج1، ص282)

لازم به ذکر است از آنجایی که زمان اصلی شب‌ قدر در طول سال امکان تغییر دارد، لذا آنچه مدنظرمان است، شیوه برخورد اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) با شب‌های قدر است.

 

رمز بيمه شدن اعضاى خانواده چیست ؟؟

وَاءْمُرْ اءَهْلَكَ بِالصَّلَوةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لاَ نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَقِبَةُ لِلتَّقْوَى

وخانواده ات را به نماز فرمان ده و بر آن پايدار باش . ما از تو روزى نمى خواهيم ، (بلكه ) ما تو را روزى مى دهيم ، و سرانجامِ (نيكو) براى (اهل ) تقوا است .
فرمان به نماز از ميان ساير واجبات ، رمز بيمه شدن اعضاى خانواده است . (واءمر اهلك بالصلوة )
پایداری نماز مصداق عملی این ایه

نمادهای نماز چیست ؟؟؟....

يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ارْكَعُواْ وَاسْجُدُواْ وَاعْبُدُواْ رَبَّكُمْ وَافْعَلُواْ الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ركوع كنيد و سجده نماييد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد.
طبق سخنان عالمان اگر می خواهید راه سلوک را پیدا کنید سجده زیاد کنید چرا که شیطان چون سجده نکرد شیطان شد….
و رکوع که نماد و نهایت تواضع است و اظهار خواری و تعظیم در برابر خداوند غنی و بی نیاز از مصداق های عملی این ایه است
و دلیلی است برای بهانه جویانی که می گویند کجای قران نماز به این شکل که ما میخوانیم امده!!!
بله از منظر خداوند متعال همین سجده و رکوع که نماد هایی از نماز هستند موجب رستگاری می باشد

دشمنان سرسخت، دوستان گرم و صمیمى شوند...!

ادْفَعْ بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ (96- مومنون)

به بهترین شیوه بدی را از خودت دور کن. یكى از مؤثرترین راههای مبارزه با دشمنان سرسخت و لجوج آن است كه بدیهای آنها به نیكى پاسخ داده شود؛ اینجاست كه شور و غوغایى از درون و جدان آنها برخاسته و او را سخت تحت ضربات سرزنش و ملامت قرار میدهد. این کار در بسیار از موارد سبب بیداری وجدان تغییر عملکرد او می شود. در سیره پیشوایان و روش عملى پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام بسیار دیده شده كه افراد یا جمعیتهایى را كه دارای بدترین برخورد بوده‏اند را به نیكى پاسخ گفته و مشمول محبتشان ساخته‏اند؛ که همین طرز برخورد، سبب انقلاب درونی و دگرگونى روحى و باز گشت آنها به راه حق شده است. قرآن کریم به دفعات این شیوه را به عنوان یك اصل در مبارزه با بدیها به مسلمانان گوشزد کرده است و حتى در آیه 34 سوره فصلت مى‏گوید: « نتیجه این كار آن خواهد شد كه دشمنان سرسخت، دوستان گرم و صمیمى شوند.

نادانی ابن ملجم و یارانش را ببین!!!

شهادت امام علی(ع) در یکی از شب‌های قدر، علت احیای این شب نیست، هر چند که وقوع این حادثه در

شب قدر، بر اهمیت این شب افزوده است.

شهید مطهری درباره علت به شهادت رساندن امام علی(ع) در شب‌های قدر می‌گوید: «ابن ملجم یکى از

آن نه نفر زُهّاد و خشکه مقدس‌هاست که می‌روند در مکه و آن پیمان معروف را می‌بندند و می‌گویند همه

فتنه‌ها در دنیاى سلام معلول سه نفر است: على، معاویه و عمرو عاص. ابن ملجم نامزد می‌شود که بیاید

على(ع) را بکشد. قرارشان کِى است؟ شب نوزدهم ماه رمضان. چرا این شب را قرار گذاشته بودند؟ نادانى

را ببین! اینها شب نوزدهم ماه رمضان را قرار گذاشتند، گفتند چون این عمل ما یک عبادت بزرگ

است، آن‌را در شب قدر انجام بدهیم که ثوابش بیشتر باشد».

 

 

منبع:شهید مطهری/ج16/ص612
 

رابطه ماه رمضان با کمتر شدن گناه

گناهان، آفاتى هستند که حیات معنوى انسان را تهدید مى کنند و مانع شکوفایى آن مى شوند، پس حضور گناه در تکامل بشر سدّى در راه رشد معنوى انسان است.

روزه هم مانند دیگر عبادت ها به تنهایى نمى تواند موجب تحوّل معنوى در انسان شود، بنابراین روزه دار مبتلا به آفت گناه، از روزه اش بهره نمى برد هر چند گرسنگى و تشنگى و شب بیدارى بسیارى را تحمّل کرده باشد.

آدابى که رعایت آنها، شرط ضرورى براى بهره بردارى از ضیافت ماه رمضان در جهت تجدید حیات معنوى خویش و رسیدن به تکامل روحى و جامع همه آداب روزه است، پرهیز از محرّمات الهى مى باشد.

در خطبه معروفى که پیامبر صلى الله علیه و آله در آستانه ماه رمضان بیان فرموده، آمده است که امام على علیه السلام در حین آن خطبه پرسید:

یا رَسُولَ اللَّهِ!، ما أَفْضَلُ الْأَعْمالِ فِى هذَا الشَّهْرِ؟ فَقَالَ: یا أَبَا الْحَسَنِ! أَفْضَلُ الْأَعْمالِ فى هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. «1»

 

اى پیامبر خدا! بهترین کارها در این ماه چیست؟ فرمود: اى أباالحسن! بهترین کارها در این ماه، پرهیز از محرّمات الهى است.

به همین مناسبت درباره واژه رمضان از ریشه رَمَضَ و رَمَضى ، دو معنا بیان شده است:

1- بارانى که اول پاییز مى بارد و هوا را از خاک و غبارهاى تابستان پاک مى کند.

2- داغى سنگ و شن ریزه که از شدّت گرماى آفتاب بدن را مى سوزاند.

بسیارى از روایات این نامگذارى را به سبب نقش ماه رمضان در پاکسازى آئینه جان از آلودگى هاى گناه و شویندگى روان از زنگار خطاها دانسته اند.

پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله فرمود:

وَ إِنَّمَا سُمِّىِ رَمَضَانُ رَمَضَانُ لِأَنَّهُ تُرْمَضُ فِیهِ الذُّنُوبُ أَىْ تُحْرَقُ. «2»

 

و همانا رمضان را رمضان نامیده اند؛ زیرا گناهان در آن زدوده مى شود، یعنى مى سوزد.

فوائد روزه در روایات

 معصومان علیهم السلام در باب فوائد روزه احادیث و گفتارهاى ارزشمند بسیارى دارند.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در پاسخ به فرد یهودى که از پاداش روزه دار پرسیده بود، فرمود:

هیچ مؤمنى نیست که به خاطر خدا ماه رمضان را روزه بدارد، مگر آن که خداوند متعال، هفت ویژگى را براى او حتمى مى سازد:

1- حرام در بدنش ذوب مى شود.

2- به رحمت الهى نزدیک مى گردد

3- کفّاره خطاى پدرش آدم علیه السلام را ادا مى کند.

4- خداوند دشوارى هاى هنگام جان دادن را بر او آسان مى کند.

5- از گرسنگى و تشنگى روز قیامت، ایمن مى گردد.

6- خداوند به او از آتش امان مى دهد.

7- خداوند به او از نعمت هاى پاکیزه بهشت مى خوراند. «3» امام على علیه السلام مى فرماید:

صَوْمُ النَّفْسِ إمْساکُ الْحَواسِّ الْخَمْسِ عَنْ سائِرِ الْمَآثِمِ وَ خُلُوِّ الْقَلْبِ عَنْ جَمِیعِ أَسْبابِ الشَّرِّ. «4»

 

روزه نفس، نگهدارى حواسّ پنجگانه از دیگر گناهان و تهى کردن دل از تمام اسباب بدى است.

 

حجاب ها در ماه رمضان

لغزش ها و معصیت هاى گوناگون، حجاب هایى هستند که آدمى را از مشاهده جمال حضرت محبوب محروم مى کند، راستى انسان با این مصیبت بزرگ چه کند؟

انسانى که در طول سال در اثر خطاها و لغزش هاى نفس از درگاه حضرت دوست فاصله گرفته است باید در صدد کم کردن این فاصله ها برآید. و بهترین موقعیّتى که او را به این هدف نزدیک مى سازد روزه دارى حقیقى در رمضان است.

روزه دارى در تغییر رفتار و اصلاح شخصیّت انسان مؤثّر است.

بر اساس مطالعات علمى و تحقیقات روانشناسان و گزارش هاى قضایى که در ایران و کشورهاى مختلف مسلمانان به عمل آمده است، نشانگر این است که رفتارهاى ناهنجار و جرایم اجتماعى و خشونت خانوادگى و … در ماه رمضان به مقدار زیادى کاهش مى یابد.

و این به خاطر تسلّط بر نفس است که انسان ها در این ماه بر افکار و اعمال خود دارند و ترسى که در اثر خوف از غضب الهى و رحمت بیکران پروردگار، در دل افکنده مى شود.

ریشه این دگرگونى در حال انسان به طبیعت روزه برمى گردد که زمینه اى را که شیطان بر اساس آن انسان را به گمراهى مى کشاند، از بین مى برد، زنجیرى که در ماه رمضان شیطان را به بند مى کشد، همان جهاد با نفس و گرسنگى و تشنگى و فروکشى غضب است.

حکمت این نکته را پیامبر خدا صلى الله علیه و آله چنین بیان مى فرماید:

إِنَّ الشَّیْطانَ لَیَجْرى مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ فَضَیِّقُوا مَجارِیَهُ بِالْجُوعِ. «5»

 

شیطان از جایگاه خون آدمى در انسان وارد مى شود، پس با گرسنگى، محلّ هاى ورود او را تنگ کنید.

یعنى شیطان از راه شهوت خوراک و لذّت جنسى و غضب نفس و خیالات آدمى، در اطراف رگ هاى قلب و مغز او جاى مى گیرد و سپس براى طرح هاى شیطانى خود برنامه ریزى مى کند.

بنابراین شیطان به تنهایى زمینه ساز گناهان نیست و در بند بودن شیطان ها نسبى است. هر چه روزه کامل تر باشد، زنجیرى که شیطان را اسیر مى کند و جلوى نفس أمّاره را مى گیرد؛ محکم تر خواهد بود و از میزان غفلت و انحرافات ناشى از آن خواهد کاست.

بر این پایه مى توان گفت: روزه آنانى که در ماه رمضان، گناهانى را از روى غفلت یا عمد مرتکب مى شوند، کامل و مقبول نیست.

امام على علیه السلام، خطاب به بندگان در خطبه روز فطر مى فرماید:

وَ اعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ أَنَّ أَدْنَى ما لِلصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ أَنْ یُنادِیَهُمْ مَلَکٌ فى آخِرِ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، أَبْشِرُوا عِبادَ اللَّهِ! فَقَدْ غُفِرَ لَکُمْ ما سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِکُمْ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَکُونُونَ فِیما تَسْتَأنِفُونَ. «6»

 

اى بندگان خدا! بدانید کمترین چیزى که براى مردان و زنان روزه دار مى باشد این است که: در روز آخر ماه رمضان فرشته اى به آنان ندا مى دهد:

بشارت باد بر شما اى بندگان خدا! که خداوند گناهان گذشته شمارا بخشود، پس مواظب باشید که از این پس چه مى کنید!

 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ إِنْ مِلْنَا فِیهِ فَعَدِّلْنَا وَ إِنْ زُغْنَا فِیهِ فَقَوِّمْنَا وَ إِنِ اشْتَمَلَ عَلَیْنَا عَدُوُّکَ الشَّیْطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْهُ

 

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست؛ چنانچه ما در این ماه از حق و عدالت و بندگى و طاعت منحرف شویم، به دایره عدل و درستى برگردان، و اگر از راه هدایت به گمراهى افتیم، استوارمان ساز، و اگر دشمنت شیطان بر ما چیره شود، از کید و مکرش ما را رهایى بخش.

 

 اللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِیَّاکَ وَ زَیِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَکَ وَ أَعِنَّا فِى نَهَارِهِ عَلَى صِیَامِهِ وَ فِى لَیْلِهِ عَلَى الصَّلَاةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَیْکَ وَ الْخُشُوعِ لَکَ وَ الذِّلَّةِ بَیْنَ یَدَیْکَ حَتَّى لَا یَشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَیْنَا بِغَفْلَةٍ وَ لَا لَیْلُهُ بِتَفْرِیطٍ

 

خدایا! این ماه را با بندگیمان براى حضرتت پُر کن، و اوقاتش را به طاعتمان براى وجود مبارکت زینت ده، و در روزش ما را به روزه داشتن، و در شبش ما را به نماز و زارى به درگاهت، و فروتنى به پیشگاهت، و خوارى در برابرت یارى فرما تا روزش به غفلت ما از روزه، و شبش به کوتاهى ما از عبادت گواهى ندهد.

 منبع:

______________________________

(1)- بحار الأنوار: 42/ 190، باب 126، حدیث 1؛ عیون أخبار الرضا: 1/ 297، حدیث 53.

(2)- مستدرک الوسائل: 7/ 546، باب 26، حدیث 8851؛ المصباح، کفعمى: 513، باب 42.

(3)- بحار الأنوار: 93/ 369، باب 46، حدیث 49؛ الخصال: 2/ 346، حدیث 14.

(4)- غرر الحکم: 176، حدیث 3362.

(5)- بحار الأنوار: 60/ 332، باب 3؛ عوالى اللآلى: 1/ 273، حدیث 97.

(6)- بحار الأنوار: 87/ 362، باب 1، حدیث 13؛ مجموعة ورام: 2/ 158.

میهمانخانه الهی

این ضیافت، همه اش ترک است؛ ترک شهوات از قبیل خوردنیها، نوشیدنیها و جهات دیگری که شهوات انسان اقتضا می کند. خداوند دعوت کرده است ما را به اینکه شما باید وارد بشوید در این میهانخانه و این ضیافت هم جز ترک، چیزی نیست؛ ترک هواها، ترک خودیها، ترک منیها، منیتها. اینها همه در این میهمانخانه است و ما باید حساب کنیم ببینیم که ایا وارد شدیم در این میهمانخانه یا اصلاً وارد نشدیم، راهمان دادند به این ضیافتخانه یا نه، استفاده کردیم و از این ضیافت الهی یا نه.

البته حساب امثال من با کرام الکاتبین است.

اما من به شما آقایان و به هر کس که این کلمات می رسد و خصوصاً، طبقه جوان عرض می کنم که ایا در این مهمانخانه رفتید؟ استفاده کردید؟ از شهوات خصوصاً شهوات معنوی چشم پوشیدید؟ یا اینکه مثل من هستید؟

منبع:

صحیفه امام، ج 13، ص 36، تیر59

مائده های آسمانی

در این ماه فرق داشته باشیم با سایر ماههای و دنبال این باشیم که ان شاءالله «لیلة القدر» را دریابیم، برکات «لیلة القدر» را که قرآن در آن نازل شده است، همه سعادت عالم در آن شب نازل شده است و از این جهت، از همه شبهای عالم بالاتر است، این را بتوانیم ادراک بکنیم، درک بکنیم، خداوند ان شاءالله، شماها را توفیق بدهد که با سلامت و سعادت وارد در «ضیافة الله» بشوید و از آن مائده های آسمانی که قرآن و ادعیه است ان شاءالله همه مان مستفیض بشویم و با یک روح سالمی وارد بشویم و «لیلة القدر» [را] هم دریابیم، سَلامُ هِی حَتی مَطْلَعِ الفَجْرِ.

منبع:

صحیفه امام، ج 13، ص 36، تیر 59

اصلاح باطن

این ماه مبارک با آن همه برکاتی که دارد، ما نمی توانیم از عهده شکر یکی اش براییم ولی باید کوشش کنیم که در این ماه مبارک رمضان که بر ما گذشت، اگر حالی پیدا شد، این حال را تا ماه رمضان دیگر نگه داریم و اگر حالی پیدا نشد متأسف باشیم و کوشش کنیم که پیدا کنیم. این هیاهوها همه رفتنی است، تمام شدنی است، آنچه که هست آنی است که پیش خود ماست، آن باقی است و با ماست و ما باید کوشش کنیم که باطن خودمان را اصلاح کنیم.

منبع:

صحیفه امام، ج 20، ص53، خرداد ماه 65

امام خمینی(س):

این ادعیه در ماه مبارک رجب و خصوصاً در ماه مبارک شعبان اینها مقدمه و آرایشى است که انسان به حسب قلب خودش مى کند براى اینکه مهیا بشود برود مهمانى خدا، مهمانى اى که در آنجا سفره اى که پهن کرده است قرآن مجید است و محلى که در آنجا ضیافت مى کند مهمش «لیلة القدر» است و ضیافتى که مى کند ضیافت تنزیهى و ضیافت اثباتى و تعلیمى است.

ماه مبارک رمضان نزدیک شد و در این ماه مبارک خودتان را تقویت کنید به قوّتهاى روحانى. در یک حدیثى است که پیغمبر اکرم فرمودند که ماه رمضان آمد، اقبال کرد، آمد. در ضمنش مى فرمایند که دُعیتُم الى ضیافَةِ اللَّه. ضیافتهاى خدا با ضیافتهاى مردم این است فرقش که وقتى شما را یک اشخاصى دعوت بکنند به یک مهمانى، وقتى بروید در آن مهمانى به حسب فراخور حال، یک چیزهایى براى خوردنى و یک چیزهایى براى تفریح و این چیزهاست. ضیافت خدا در ماه رمضان یک شعبه اش روزه است، آن ضیافت خداست؛ یک شعبه اش روزه است و یک امر مهمش که مائده غیبى و آسمانى است قرآن است. شما دعوت شده اید به مهمانى خدا و شما در ماه رمضان مهمان خدا هستید. مهماندار شما، شما را وادار کرده است به اینکه روزه بگیرید. این راههایى که به دنیا باز است و شهوات است، اینها را سدش کنید تا مهیا بشوید براى لیلة القدر. ماه شعبان مقدمه است براى ماه مبارک رمضان که مردم مهیا بشوند براى ورود در ماه مبارک رمضان و ورود در «ضیافة اللَّه». شما وقتى که مى خواهید به مهمانى بروید خوب، یک وضع دیگرى- غالباً البته-، یک وضع دیگرى خودتان را درست مى کنید. لباسى تغییر مى دهید و یک طور دیگرى وارد مى شوید. آن طورى که در خانه هستید یک تغییرى مى دهید. ماه شعبان براى این است که همان مهیا بودنى که مى خواهید مهمانى بروید، خودتان را مهیا مى کنید و سر و ظاهرتان را، سر و صورتتان را یک قدرى فرق مى گذارید با آن وقتى که در خانه هستید. در ضیافت خدا، ماه شعبان براى مهیا کردن این افراد است، مهیا کردن مسلمین است براى ضیافت خدا، ادبش آن مناجات شعبانیه است. من ندیده ام در ادعیه، دعایى را که گفته شده باشد همه امامها این دعا را مى خواندند، در دعاى شعبانیه این هست؛ اما من یادم نیست که در یک دعاى دیگرى دیده باشم که همه ائمه این را مى خواندند. این مناجات شعبانیه براى این است که شما را، همه را مهیا کند براى «ضیافة اللَّه».

منبع:

 (صحیفه امام، ج 13، ص: 30-33)

تقویت روح و رسیدن به اوج کمالات در ادعیه ائمه (ع)

 

یک کج فهمی هایى در انسان هست که این کج فهم یها گاهى خیلى زیاد مى شود. اینها دعا را نمى فهمند چى هست، لهذا، خیال مى کنند که حالا ما خوب، قرآن را مى گیریم دعا را رها مى کنیم. اینها نمى فهمند که دعا اصلًا چى هست. مضامین ادعیه را نرفته اند ببینند که چى هست، به مردم چى مى گوید، چه مى خواهد بکند. اگر نبود در ادعیه الّا دعاى مناجات شعبانیه، کافى بود براى اینکه امامان ما، امامان بحقند؛ آنهایى که این دعا را انشا کردند و تعقیب کردند. تمام این مسائلى که عرفا در طول کتابهاى طولانى خودشان یا خودشان مى گویند در چند کلمه مناجات شعبانیه هست، بلکه عرفاى اسلام از همین ادعیه و از همین دعاهایى که در اسلام وارد شده است از اینها استفاده کرده اند. و عرفان اسلام فرق دارد با عرفان هند و جاهاى دیگر. این دعاهاست که به تعبیر بعض از مشایخ ما «1» مى فرمودند که «قرآن، قرآن نازل است، آمده است به طرف پایین و دعا از پایین به بالا مى رود، این قرآن صاعد است.» معنویات در این ادعیه- آنى که انسان را مى خواهد آدم کند، آنى که این افرادى که اگر سر خود باشند از همه حیوانات درنده تر هستند- این ادعیه با یک زبان خاصى که در دعاها هست اینها این انسان را دستش را مى گیرد و مى بردش به بالا، آن بالایى که من و شما نمى توانیم بفهمیم، اهلش هستند…

این دعاهایى که در ماهها هست، در روزها هست، خصوصاً، در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را همچو تقویت روحى مى کند- اگر کسى اهلش باشد، ماها که نیستیم- همچو تقویت روحى مى کند و همچو راه را براى انسان باز مى کند و نور افکن است براى اینکه، این بشر را از این ظلمتها بیرون بیاورد و وارد نور بکند که معجزه آساست. به این دعاها عنایت بکنید. گول بعض از نویسنده ها و امثال کسروى را نخورید که ادعیه را تضعیف مى کردند؛ این تضعیف، تضعیف اسلام است، نمى فهمند اینها، بیچاره اند. نمى دانند در این کتاب چه چیزها هست، همان مسائل قرآن است با لسان دیگرى که لسان ائمه باشد. 

لسان قرآن یکجور زبان است، زبان دعا یکجور زبان است، زبان علما و عرفا و اینها هم یک زبان دیگر است. آنکه سبکبار مى کند انسان را و از این ظلمتکده مى کِشد او را بیرون و نفْس را از آن گرفتاریها و سرگشتگیهایى که دارد خارج مى کند این ادعیه اى است که از ائمه ما وارد شده اند. ائمه ما- علیهم صلوات اللَّه- که تقریباً همه شان گرفتار به یک ابرقدرتهایى بودند که نمى توانستند یک کارى را انجام بدهند شاخص، علاوه بر آن هدایتهاى زیرزمینى که مى کردند این ادعیه شان براى تجهیز مردم بود، بر خلاف آن دولتهاى قاهرى که بودند. همین ادعیه بودند که اشخاص وقتى که ادعیه را مى خواندند قوّت روحى پیدا مى کردند و سبکبار مى شدند و شهادت براى آنها هَیِّن و آسان مى شد. 

این ادعیه در ماه مبارک رجب و خصوصاً در ماه مبارک شعبان اینها مقدمه و آرایشى است که انسان به حسب قلب خودش مى کند براى اینکه مهیا بشود برود مهمانى؛ مهمانى خدا، مهمانى اى که در آنجا سفره اى که پهن کرده است قرآن مجید است و محلى که در آنجا ضیافت مى کند مهمش «لیلة القدر» است و ضیافتى که مى کند ضیافت تنزیهى و ضیافت اثباتى و تعلیمى [است ]. نفوس را از روز اول ماه مبارک رمضان به روزه، به مجاهده، به ادعیه مهیا مى کند تا برسند به آن سفره اى که از آن باید استفاده کنند و آن «لیلة القدر» است که قرآن در آن نازل شده است.

 منبع:

 (صحیفه امام، ج 13، ص: 30-33)

در مورد امام زمان(عج) با کودکان چگونه صحبت کنیم؟


یکی از مهمترین دغدغه‌های والدین، انتقال ارزش‌های پذیرفته شده خود به نسل‌های بعدی و ترویج اندیشه‌های درست و مثبت به کودکان است. استفاده از شیوه‌های آموزشی صحیح می‌تواند در عمق بخشیدن به باورها و ارزش‌ها در تفکر کودک تأثیر بسزایی داشته باشد.

 با توجه به اهمیت انتقال باورها و عقاید درست خصوصا در زمینه مهدویت به کودکان؛ به بررسی عواملی که به هرچه صحیح‌تر منتقل شدن این افکار کمک می‌کنند، می‌پردازیم.

برقراری ارتباط گفتاری موثر

سخن گفتن، یکی از مواهب بزرگ الهی است که به آدمی ارزانی شده است. آنچنان که در قرآن کریم می‌فرماید: «عَلَّمَهُ الْبَیانَ» (الرحمن/۴). خداوندسبحان نه تنها استعداد سخن گفتن را با گویش‌های متنوع، در نهاد بشر آفرید؛ بلکه چگونگی و آداب آن را هم چه با الهام فطری و هدایت درونی و چه از راه وحی و تشریع بیرونی به وی آموخت. بنابراین بسیار مهم است که انسان در سخن گفتن با کودکان و ایجاد یک مفهوم معنوی در آن‌ها با مهارت‌های آن آشنا باشد.

اگر به شیوه گفتاری در قرآن کریم توجه کنیم، بدست می‌آید که خداوند برای تبیین مسائل و گفتن سخنی که مایه رشد و صلاح باشد می‌فرماید: «وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفا» (نساء/۵). خداوند به ما می‌آموزد که تلاش انسان برای تبیین ارزش‌ها و باورهای اسلامی با استفاده از سخنانی باشد که باعث برقراری ارتباط گفتاری مؤثر می‌شود. اینگونه سخن گفتن می‌تواند باعث تعمیق بخشیدن در باورهای کودکان هم باشد. 

حفظ شأن امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) توسط پدر و مادر

اصولا یکی از راه‌های مؤثر در ایجاد ارتباط فرزندان با امام زمان (علیه السلام)، رعایت ادب و حفظ احترامی است که درهنگام نام بردن از امام زمان (عجل الله)، توسط والدین مراعات می‌شود و نشان دهنده جایگاه امام معصوم و غایب از نظر در بین خانواده‌ است. این مسئله باعث رعایت برقراری ارتباط مؤثر، مطلوب و با ثبات می‌شود. حرمت شکنی حتی در نام بردن از آن حضرت، حالتی روانی را در عمق تفکر کودکان به وجود می‌آورد و موجب شخصیت سازی در ذهن کودک نسبت به امام زمان (عجل الله) می‌شود.

مرحوم شیخ عباس قمی می‏نویسد: روایت شده که دعبل خزاعی وقتی که قصیده تائیّه خود را برای حضرت امام رضا(علیه السلام) سرود، چون به این شعر رسید: «خروج امام لا محاله خارج ، یقوم علی اسم اللَّه بالبرکات…»، امام رضا(علیه السلام) چون نام قائم را شنید، برخاست و سر خود را به سوی زمین خم کرد و پس از آن کف دست راست خود را بر سر گذاشت و فرمود: «اللهم عجل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزیزاً». (منتهی الامال/ ج ۲/ ص ۴۸۸ – ۴۸۹).

مثبت نگری در برشمردن آثار قیام حضرت

یکی دیگر از راه‌های مؤثر در ایجاد ارتباط فرزندان با امام زمان (علیه السلام)، مثبت نگری در برشمردن آثار قیام امام زمان (عجل الله) است. در این صورت نشاط به کودکان منتقل می‌شود و مفهوم انتظار به جای ترس و دلهره، شوق و شور به دل کودک می‌آورد. چنانچه رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) می‌فرمایند: «وقتی  قائم ما اهل بیت (علیه السلام) قیام کند، ساکنان آسمان، مردم زمین، پرندگان هوا، درندگان صحرا و ماهیان، همه و همه از او خشنود خواهند شد». (الحاوی للفتاوی/ ج ۲/ ص ۸۲).

ایجاد حس خوب اعتماد آفرینی

از عواملی که می‌تواند به برقراری ارتباط خوب و سازنده بین کودک و امام زمان (عجل الله) کمک کند، ایجاد حس اعتماد آفرینی  است. به عبارت دیگر می‌توان گفت ما وقتی با کسی هم‌صحبت خوبی خواهیم شد که نه تنها به او اعتماد کرده بلکه زمینه اعتماد وی را به خود ایجاد کرده باشیم. به عبارتی هنر اعتماد آفرینی متقابل را داشته باشیم.

در قرآن کریم آمده است: «فَلَمَّا رَأَی أَیْدِیَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَی قَوْمِ لُوطٍ» (هود/۷۰). وقتی فرشتگانی به شکل ناشناس برای نابودی قوم لوط نزد ابراهیم (علیه السلام) آمدند و از خوردن غذا خودداری کردند، ابراهیم احساس بیگانگی و دلهره داشت و از گفتگوی با آن‌ها خودداری کرد. ولی پس از شناسایی و دریافت بشارت از آن‌ها باب گفتگو را با ایشان باز کرد. لذا والدین می‌توانند در آثار قیام امام زمان (عجل الله)، از روایاتی سخن به میان آورند که حس اعتماد آفرینی را نسبت به موعود آخرالزمان (عجل الله)، بیشتر نمایند.

 آنچنان که در روایات ما آمده: «وقتی قائم ما ظهور نماید؛ زمین چیزی از بذرهای خود را نگه نمی‌دارد جز اینکه آن را بیرون می‌فرستد و آسمان چیزی از باران رحمتش را نگه نمی‌دارد جز اینکه سیل آسا بر بندگان خود فرو می‌ریزد». (المستدرک ج ۴/ ص ۵۱۴)

از امام باقر(علیه السلام) نقل است که می‌فرمایند:«اذا قام القائم … و وسّع الطریق الاعظم و کسر کلّ جناح خارج فی الطّریق، و ابطل الکنف و المیازیبٍ الی الطّرقات، و لا یترک بدعةً الّا ازالها و لا سنّةً الّا اقامها…» (راه‌های اصلی را توسعه می‌دهد، بالکن‌هایی را که به داخل راه‌ها آمده از بین می‌برد، ناودان‌هایی را که به کوچه می‌ریزد برمی‌دارد…. و هیچ بدعتی نمی‌ماند مگر این‌که آن را از بین می‌برد و هیچ سنّت نیکی نمی‌ماند جز این‌که آن را برپا می‌دارد. (وسائل الشیعه/ ابواب احیاء الموات/ باب ۲۰/ حدیث ۱)

 

محبّت و دوست داری همسر با نماز شب

زنی به خدمت حضرت صادق علیه السلام آمد و عرض کرد: ای پسر پیغمبر! شوهرم مرا دوست نمی دارد. چه کنم؟

حضرت فرمود؛ «عَلَیک بصلوة اللّیل» بر تو باد نماز شب (یعنی برو نماز شب بخوان).

پس از چندی، زن به خدمت حضرت رسید و تشکر کرد و گفت: شوهرم از آن وقت هیچ کس را به اندازه من دوست نمی دارد.

پس آن حضرت فرمود: خدا رحمت کند زنی را که سحر برخیزد و شوهرش را بیدار کند. و همچنین مردی که برخیزد و زنش را بیدار کند و نماز شب بخوانند.

منبع:

قیامت و قرآن، ص 157.

میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟

روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین علیه السلام را نیش زد ، و سریعا نزد امیرالمومنین علیه السلام آمد…
حضرت به او فرمود: بر اثر این نیش نمی میری برو
او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد : یاامیرالمومنین بر اثر آن نیش عقرب دوماه زجر کشیدم
حضرت به او فرمود:
میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟
عرض کرد خیر
حضرت فرمودند : چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی این نیش عقرب بخاطر آن است.
نیش و کنایه زدن به محبین و موالیان حضرات معصومین(علیه السلام) اینقدر مهم و حساس است.
دفاع نکردن از سلمان این عقوبت را داشت دفاع نکردن از امیرالمومنین (علیه السلام) چه عقوبتی برای ما در پی خواهدداشت؟!!!!!

مستدرک الوسایل جلد12صفحه 336..

آثار نماز شب در دنیا...


نماز شب که یکی از عبادات خالص اولیای خدا و از برنامه های سازنده اسلامی به شمار می رود انسان را به وادی معنویات نزدیکتر می کند. نماز شب درس خودسازی و خلوت کردن با خالق خود را که از نیازهای طبیعی انسان است به انسان می آموزد ،نماز شب تاثیر بسزایی در سه عالم دارد هم در دنیا و هم در برزخ و هم در قیامت.

 

تاثیر نماز شب در دنیا، ابعاد گسترده ای دارد هم تاثیر در زندگی شخصی و اجتماعی و سیاسی، و هم تاثیر در باطن و ظاهر انسان دارد.نماز شب رفع  مشکلات و گرفتاری و رفع بیماری های روحی و جسمی را نیز در برمی گیرد.

 

در اینجا چند نمونه از احادیثی که از معصومین علیهم السلام در مورد آثار نماز شب رسیده است را بیان می کنیم:

 

1- بازداشتن از گناه

یکی از آثار نماز شب بازداشتن انسان از گناه است.بهترین وسیله ای که مانع گناه انسان می شود و قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیهم السلام آن را امضا کرده است نماز است.

 

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:  « فإنّ صلاة الیل مِنهاةٌ عنِ الاثم؛ نماز شب  انسان را از گناه باز می دارد.»

 

بعضی ها به نماز یومیه اکتفا می کنند و می گویند همین نماز ما را بیمه می کند لازم نیبست کمه نماز شب بخوانیم و یا اهمیت نمی دهند. می بینیم که اولیای خدا که پاک هستند  و گرفتار گناه نشدند به وسیله همین نماز یومیه  و نماز شب است. هر کدام از این ها خواص خود را دارد. بزرگان و مردان شب، انتظار شب را می کشند. اگر گناه و خطایی در طول روز انجام  دهند نماز شب آن را پاک می کند. مکمل نماز یویمیه ، نماز شب است.

منبع:فضایل وآثار نماز شب/ص56/ج3 

 

عزیز خدا شدن بها دارد …

 

برای یوسف شدن باید قید زلیخاها را زد !
عزیز خدا شدن بها دارد …
.
.
هوا چقدر خوب و دونفره ست !
من هستم و خدا …
.
.
چشم بگردان و ببین زین هستی
چه میماند برایت جز خدا ،یاد خدا، ذکر خدا …
.
.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ؛ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺯﺷﺖ ﺍﺳﺖ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺭﻓﺘﻦ !
ﺩﺳﺖ ﭘﺮ آمده ام …
ﺩﺳﺘﯽ پر ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ، ﭼﺸﻤﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺪ !
.
.
از بار گنه شد تن مسکینم پست
یا رب چه شود اگر مرا گیری دست ؟
گر در عملم آنچه تو را شاید نیست
اندر کرمت آنچه مرا باید هست
.
.
گفتم خدایا همنشینم باش …
گفت من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند !
گفتم چه آسان به دست می آیی ؟؟!!
گفت پس آسان از دستم نده !
.
.
این روزها منم و منم و من و خدا و شادم به وسعت دنیا …
.
.
دنیا جای دل بستن نیست ، اگر دل بستی گویی که بالهایت را بسته ای تا پرواز نکنی و اگر پرواز نکنی اوج نخواهی گرفت و تو برای اوج گرفتن آمده ای و زندگی میکنی …
یادت می آید آن عهدی که با معبودت بستی که نیست جز تو خدایی و نهایت عشق تویی ؟؟؟
حال چه شده که در دلم ناخدایی فرمان میدهد که لنگر را بینداز اینجا کنار ساحل دنیا ؟
پشت دنیا شهریست ، عزم رفتن باید کرد …

منبع:دل نوشته

دعا برای ظهور صاحب الأمر را جدی تر بگیریم....

بقیه الله خیر است برای شما اگر مؤمن باشید

امام حسن عسگری علیه السلام می فرمایند:

در غیبت فرزندم مهدی (علیه السلام) فقط کسانی از هلاکت نجات پیدا می کنند
 که برامامت اوثابت قدم مانده وخداوند توفیق دعا برفرج به آنان عطا نماید

………………………………………………………………………………………………..

امام صادق علی السلام می فرماید:
وقتی عذاب و سختی بر بنی اسراییل طولانی شد چهل روز به در گاه خدا گریه و ناله کردند،خداوند متعال به موسی (علیه السلام) و هارون(علیه السلام)وحی فرمود که آنان را از دست فرعون نجات دهند و این در حالی بود که از چهارصدسال غیبت موسی(علیه السلام)صدو هفتاد سال باقی مانده بود و خداوند به  واسطه دعای بنی اسراییل از آن صدو هفتاد سال صرف نظر کرد.آنگاه امام صادق(علیه السلام)می فرمایند اگر شما شیعیان چنین تضرع و زاری کنیدو فرج ما را بخواهید،خداوند فرج ما را می رساند ولی اگر دست روی دست بگذارید(بی تفاوت بمانید) وقتی کار به نهایت رسید فرج فرا می رسد

منبع:

(بحار الانوار 52/52)

ای سفارش شده از امام حسین علیه السلام


امام زین العابدین علیه السّلام می فرمایند: پدرم روز شهادت خویش مرا به سینه چسبانید و فرمود:

پسرم! دعایى را که مادرم فاطمه به من آموخته است از من به یادگار حفظ کن. این دعا را پیامبر به او آموخت و جبرئیل از جانب خدا به پیامبر آورد تا هنگامه فشار غم و اندوه و فرود بلا و گرفتارى و خطر سهمگین و شکننده بخواند. آن دعا این است:

«بحق یس و القرآن الحکیم و بحق طه و القرآن العظیم یا من یقدر على حوائج السائلین یا من یعلم ما فى الضمیر یا منفساً عن المکروبین یا مفرجاً عن المغمومین یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا من لا یحتاج الى التفسیر صل على محمد و آل محمد، و افعل بى کذا و کذا»

بجای کذا و کذا دعای خود را طلب نمایید.

منبع:

(نفس المهموم،شیخ عباس قمی ،ص 347)

استغفار درمان بسیاری از مشکلات است

گشایش در زندگی با کمک گرفتن از آیات قرآنی و احادیث و ذکرهای توصیه شده از جانب ائمه و پیشوایان مطمئنا راهی موثر است. بهره گیری از این آیات و احادیث همچون هر امر دیگری نکته هایی برای تسریع در اجابت و رفع مشکل دارد که بخشی از انها را برایتان جمع آوری کرده ایم که به شرح زیر است.

اکثر گرفتاری هایی که انسان به آن مبتلا می شود، به واسطه گناه است، زیرا به کار نگرفتن نعمت هاى خداوند در مسیرى که او مى پسندد و صرف کردن آن ها در معصیت خداوند نشانه کفران نعمت ها است.

خداوند راه توبه و استغفار را برای همه باز گذاشته است و می فرماید: «وَ تُوبُوا اِلَى اللهِ جَمیعاً اَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، اى مؤمنان! همگى با هم به سوى خدا توبه کنید و باز گردید شاید رستگار شوید.( نور/۳۱)

با این وجود در آیاتی دیگر به اثرات استغفار در دنیا اشاره شده است مانند: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً/یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً/وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»؛ از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است (اگر چنین کنید) او (باران) آسمان را پى درپى بر شما فرو مى فرستد و شما را با اموال و فرزندان بسیار کمک مى کند و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار مى دهد.( نوح/۱۰ تا ۱۴)

بنابراین دستور به استغفار از خود قرآن گرفته شده و در روایات نیز تأکید شده است.

چنانچه رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرموده اند: مَنْ أَکْثَرَ الإِسْتِغْفارَ جَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضیق مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبُ»؛ کسى که زیاد استغفار گوید و از خدا عذرخواهى کند، خداوند از هر غصه اى برایش گشایشى قرار دهد و از هر تنگنایى راه فرارى پیش پایش گذارد و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى دهد.

منبع:

( وسائل الشیعه،ج ۷، ص ۱۷۶)

شصت سال نماز جماعت در حرم مطهر حضرت معصومه( علیه السلام)...!!

دربرخی از یادداشتهای حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی آمده است:

هنگامی که در قم سکونت کردم( 1343قمری)،صبها در حرم حضرت معصومه ( علیه  سلام) اقامه نماز جماعت نمی شد ومن تنها کسی بودم که این سنت را در آنجا رواج دادم واز شصت سال پیش به این طرف صبح زود وپیش از باز شدن درهای حرم مطهر وزودتر از دیگران می رفتم ومنتظر می ایستادم.

این انتظار گاهی یک ساعت قبل از طلوع فجر بود تا خدام در هارا باز کنند .در زمستانها هنگامی که برف همه جارا می پوشاند بیلچه ای کوچک به دست می گرفتم و راه خودرا به طرف صحن باز می کردم تا خود را به حرم برسانم.

در آغاز خود به تنهایی نماز می خواندم. تاپس از مدتی یک نفر به من اقتدا کرد و پس از آن کم کم افراد دیگر اقتدا کردند وبه این ترتیب نماز جماعت را در حرم مطهر آغاز کردم و تا امروز که شصت سال از آن تاریخ می گذرد ادامه دارد.

آهسته آهسته ظهرها و شبها نیز اضافه شد واز آن پس روزی سه بار در مسجد بالا سر حضرت معصومه( علیه سلام) و

صحن شریف نماز می خواندم.

منبع:کتاب نماز در کلام اولیای ربانی/نویسنده:مهدی لک علی آبادی/ص78

 

عاقبت گناه و گناهکاران در کلام آیت الله بهجت

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرماید: از حضرت امام رضا (علیه السلام) روایت شده است: گناه یأس از رحمت خدا، بیشتر از گناهی است که شخص مرتکب شده است.

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرماید: از حضرت امام رضا (علیه السلام) روایت شده است: گناه یأس از رحمت خدا، بیشتر از گناهی است که شخص مرتکب شده است. اگر جلوی خود را در ارتکاب معاصی نگیریم، حالمان به انکار و تکذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می‌رسد که از رحمت خدا ناامید می‌شویم؛ اگر چه برای هر گناهکاری روشن است که از رحمت خدا خارج شده است. رحمت واسعه الهی که:
اذا کان یوم القیامة، نشرالله (تبارک و تعالی)، رحمته، حتی یطمع ابلیس فی رحمته.
در روز قیامت خداوند (تبارک تعالی)، به حدی رحمتش را می‌گستراند که ابلیس در رحمت خدا طمع می‌کند.
به عمر سعد در برابر قتل سیدالشهداء (علیه السلام) و این که چنان شخصیت بزرگ و بزرگواری را که خویشاوند او هم بود، از بین ببرد، چه وعده‌هایی داده بودند! ولی او نه به شاهی رسید و نه رییس جمهور شد و نه به ملک ری رسید(438). به خدا پناه می‌بریم! انسان چه قدر و از چندین جهت باید حافظ خود باشد که عاقبتش به خیر باشد.

منبع:

در محضر حضرت آیت ا…. العظمی بهجت / محمد حسین رخشاد/ص194

 

توصیه امام رضا (ع) برای روزهای پایانی ماه شعبان

امام رضا (ع) در حدیثی می‌فرماید: بر تو باد به انجام آنچه به حال تو مفید است، دعا، استغفار و تلاوت قرآن را افزون کن و به سوى خدا از گناهان خود توبه کن تا وقتی ماه مبارک فرا رسید، خود را براى خدا خالص کرده باشى.

عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (ع) فِی آخِرِ جُمُعَةٍ مِنْ شَعْبَانَ فَقَالَ لِی: یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ شَعْبَانَ قَدْ مَضَى أَكْثَرُهُ وَ هَذَا آخِرُ جُمُعَةٍ مِنْهُ فَتَدَارَكْ فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ تَقْصِیرَكَ فِیمَا مَضَى مِنْهُ وَ عَلَیْكَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى مَا یَعْنِیكَ وَ تَرْكِ مَا لَا یَعْنِیكَ وَ أَكْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ تُبْ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكَ لِیُقْبِلَ شَهْرُ اللَّهِ إِلَیْكَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا تَدَعَنَّ أَمَانَةً فِی عُنُقِكَ إِلَّا أَدَّیْتَهَا وَ لَا فِی قَلْبِكَ حِقْداً عَلَى مُؤْمِنٍ إِلَّا نَزَعْتَهُ وَ لَا ذَنْباً أَنْتَ مُرْتَكِبُهُ إِلَّا قَلَعْتَ عَنْهُ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تَوَكَّلْ عَلَیْهِ فِی سِرِّ أَمْرِكَ وَ عَلَانِیَتِكَ وَ مَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً وَ أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ هَذَا الشَّهْرِ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى یُعْتِقُ فِی هَذَا الشَّهْرِ رِقَاباً مِنَ النَّارِ لِحُرْمَةِ شَهْرِ رَمَضَان‏.

ماهی که وقتی فرا می‌رسید، امام سجاد (ع) اصحاب خود را فرا می‌خواند و به بیان نکاتی درباره فضائل این ماه می‌پرداخت و می‌فرمود: «هر کسی برای محبت پیامبر و تقرب به خداوند، ماه شعبان را روزه بدارد، خداوند او را در روز قیامت مشمول کرامت خود می‌کند و بهشت را بر او لازم می‌کند. ماهی که پیامبر اکرم (ص) درباره آن فرمود این ماه، ماه من است، پس در آن بسیار استغفار کنید و بر محمد و آل او صلوات بفرستید.

حال به تدریج به روزهای پایانی ماه شعبان نزدیک می‌‌شویم، ماهی که بسیار می‌توانستیم از آن  بهره ببریم و به مهمانی خداوند برویم. به همین مناسبت به توصیه‌ای از امام رضا (ع) برای روزهای پایانی ماه شعبان اشاره می‌کنیم:

ایشان در حدیثی می‌فرماید: 

ابَوُالصّلت هَروى روایت کرده است که در جمعه آخر ماه شعبان به خدمت حضرت امام رضا (ع) رفتم. حضرت فرمود: که اى ابوالصَّلْت! بیشتر ماه شعبان رفت و این جمعه آخر آن است، پس جبران کن کوتاهی‌هایی را که در ایّام گذشته این ماه کردى، در آن چه از این ماه مانده است.

بر تو باد به انجام آنچه به حال تو مفید است، دعا، استغفار و تلاوت قرآن را افزون کن و به سوى خدا از گناهان خود توبه کن تا وقتی ماه مبارک فرا رسید، خود را براى خدا خالص کرده باشى.

و امانتى بر گردن خود باقى مگذار مگر آنکه آن را ادا کنی و نیز در دلت کینه هیچ مؤمنى نباشد مگر اینکه آن را از دل بیرون کنى ….

تقوای الهی را پیشه کن و در پنهان و آشکار امور خود بر خدا توکل کن زیرا هرکه بر خدا توکّل کند خدا او را بس است.

و بسیار بخوان در بقیّه این ماه این دعا را:

«اللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ»

(خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته ما را نیامرزیده‌اى در آن قسمت که از این ماه مانده بیامرزمان)

به درستى که حقّ تعالى در این ماه، بنده هاى بسیاری را از آتش جهنّم به حرمت ماه مبارک رمضان آزاد مى گرداند.

منبع:

عیون اخبار الرضا، ج2، ص 51

رمضان آمد و غرق گناهیم هنوز...

 

رمضان آمد و ما غرق گناهیم هنوز
همه ویرانه دل آلوده نگاهیم هنوز

رمضان تا رمضان هیچ نشد حاصل ما
جمله سر گشته و درمانده ی راهیم هنوز

عمر بیهوده شد و بر سر غفلت، اما
همچنان منتظر رؤیت ماهیم هنوز…

منبع:دلنوشته

بهترین راه ایجاد حضور قلب در نماز...


بهترین راه ایجاد حضور قلب در نماز در چه صورت انجام می گیرد؟

بهترین راه ایجاد حضور قلب در و توجه خاطر مبارزه جدی با هجوم افکار پراکنده  وآشفته  است  برای دفاع هجوم این افکار  واوهام راهی جز دفع انگیزه های آنها نیست زیرا افکار پراکنده  به انسان  فشار می آورد و مانع توجه قلب می گردد لذا باید علل و اسباب آن را یافت  واز بین برد

منبع:نماز در کلام اولیای ربانی/مهدی لک علی آبادی /ص 13

حواستان به دو شخصیت گرانبها باشد

زن و شوهری نشسته بودند و یک لحظه شوهر به همسرش گفت : میخوام بعد از چندین سال پدر و مادرم و برادرانم و بچه هایشان فردا شب به صرف شام دور هم جمع کنم و زحمت غذا درست کردن را بهت میدم .

 

زن با کراهیت گفت : انشاا.. خیر میشه . مرد گفت : پس من میرم به خانواده ام اطلاع بدم .

 

روز بعد مرد سرکار رفت و بعد از برگشتن به منزل به همسرش گفت : خانواده ام الان میرسن شام آماده کردی یا هنوزه ؟

 

زن گفت : نه خسته بودم حوصله نداشتم شام درست کنم آخه خانواده تو که غریبه نیستند یه چیز حاضری درست میکنیم .

 

مرد گفت : خدا تو رو ببخشه چرا از دیروز به من نگفتی نمیتونم غذا درست کنم آخه الان میرسن من چکار کنم ….

 

زن گفت : به آنها زنگ بزن و از آنها عذر خواهی کن اونها که غریبه نیستند .

 

مرد با ناراحتی از منزل خارج شد . و بعد از چند دقیقه درب خانه به صدا در اومد و زن رفت در را باز کرد و پدر و مادر و خواهر و برادرانش را دید که وارد خانه شدند.

 

پدرش از او پرسید پس شوهرت کجا رفته ؟

 

زن گفت : تازه از خانه خارج شد .

 

پدر گفت : دیروز شوهرت اومد خونمون و ما رو برای شام امشب دعوت کرد مگه میشه خونه نباشه ؟

 

و زن متحیر و پریشان شد و فهمید که غذایی که باید پخت می کرد برای خانواده خودش بود نه خانواده شوهر ؟

 

و سریع به شوهر خود زنگ زد و بهش گفت که چرا زودتر بهم نگفتی که خانواده منو برای شام دعوت کرده بودی ؟

 

مرد گفت : خانواده من با خانواده تو فرقی با هم ندارند .

 

زن گفت : خواهش میکنم غذا هیچی تو خونه نداریم زود بیا خرید کن .

 

مرد گفت : جایی کار دارم دیر میام خونه اینها هم خانواده تو هستند فرقی نمیکنه یه چیزی حاضری درست کن بهشون بده همانطور که خواستی حاضری به خانواده ام بدی ..

 

و این درسی برای تو باشه که به خانواده ام احترام بگذاری .

 

 

✨پس با مردم همانطوری معامله کن که برای خودت دوست داری ..✨

پیمانی که خداوند از پیامبران اولوالعزم گرفت

عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى أُولِي الْعَزْمِ أَنِّي رَبُّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِي وَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِي وَ خُزَّانُ عِلْمِي وَ أَنَّ الْمَهْدِيَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِی

حمران از حضرت باقر عليه السّلام نقل كرد كه فرمودند: خداوند از اولياى اولو العزم پيمان گرفت: من پروردگار شما هستم و محمّد رسول من و على امير المؤمنين و اوصياى بعد از او فرمانروايان فرمان من و گنجينه علم من هستند و بوسيله مهدى دين خود را يارى مي كنم.  

 منبع:

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج26 ص 108

سخن از آینده

و این روزگاری است که جز مومن بی نام و نا از ان رهایی نیابد . اگر «در میان مردم اشید او را نمی شناسند و اگر درمیان مردم نباشد کسی سراغ او را نمی گیرد آنها چراغ های هدایت »و نشانه های رستگاری اند فنه فتنه انگیزند و اهل فساد، و نه سخنان دیگرا ن و زشتی این و آن را به مردم رسانند . خدا درهای رحمت را به روی انان باز کرده وسختی عذاب خویش را از انان گرفته است ای مردم !!بزودی زمانی برای شما خواهد رسید که اسلام چونان ظرف و اژگون شده ،انچه در ان است ریخته می شود ای مردم ؟ خداوند به شما ظلم نخواه کرد و از این جهت تامین داده است اما هرگز شما را ایمن نخواهد نساخت که ازمایش نفرماید ،که این سخن از ان ذات بر بر تر است که فرمودن« در جریان نوح .نشانه هایی است که ما مردم را می آزماییم می گویم :« کلام امام (ع)که فرمود «کل مومن نومة»یعنی کسی که گمنام و شر او اندک است و«المساییح»جمع«مسیاح»کسی است که میان مردم فساد کرده سخن چین است و«مذاییع»جمع«مذیاع»کسی که چون بدی کسی راشنید در میان مدم رواج دهد و «بذر»جمع«بذور»کسی که بسیار نادان است و سخن بیهوده می گوید

منیع:

نهج البلاغه /محمد دشتی /ص103

معنی «الله اکبر» چیست و خدا بزرگتر از چیست؟

معنی الله اکبر چیست؟ و خداوند از چه چیزی بزرگ تر است؟ مگر چیزی هست که بزرگ باشد و خداوند از آن بزرگتر باشد؟

در معنی اکبر (بزرگتر) باید وجه بزرگی هم مشخص باشد و همیشه اینطور نیست که بزرگی باشد و بزرگتری هم باشد…

برای مثال: فرضا، دو برادر که یکی ۱سال دارد و دیگری ۲۰ سال، می گوییم: برادر دومی بزرگتر است از برادر اولی، در حالی که برادر اول ۱ سال بیشتر ندارد و بزرگ محسوب نمی شود ولی برادر دوم، بزرگتر خطاب می شود.

اما این متن سوالی است که از حضرت امام صادق علیه السلام نیز پرسیده شده است:

«قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُ أَکْبَرُ» (شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و گفت: الله اکبر)

«فَقَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَیِّ شَیْ‏ءٍ» (حضرت فرمودند: خداوند از چه چیزی بزرگ تر است؟)

«فَقَالَ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ» (شخص پاسخ داد: از همه چیز)

«فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام حَدَّدْتَهُ» (حضرت فرمودند: در این صورت تو خداوند را محدود کردی.)

«فَقَالَ الرَّجُلُ کَیْفَ أَقُولُ» (مرد پرسید: پس چطور بگویم؟)

«قَالَ قُلْ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَف‏» (بگو خدا بزرگتر از آن است که بتوان آن را وصف کرد)

الکافی ، ج‏۱ ،ص۱۱۷

در حدیث دیگری آمده است:

«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَیُّ شَیْ‏ءٍ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقُلْتُ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فَقَالَ وَ کَانَ ثَمَّ شَیْ‏ءٌ فَیَکُونُ أَکْبَرَ مِنْهُ فَقُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَف‏»

یکی از اصحاب گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمودند: خدا از کدام چیز بزرگتر است؟ گفتم: خدا بزرگتر از هر چیزی است. امام فرمودند: آیا چیزی بود که خدا بزرگتر از آن باشد؟ گفتم: پس حقیقت چیست؟ امام فرمودند: خدا بزرگتر از آن است که قابل وصف باشد.»

منبع:

الکافی ،ج‏۱ ،ص ۱۱۷

چه کنیم فشار قبر نداشته باشیم؟

نماز شب

در روایتی امام رضا(ع) می فرمایند:خواندن نماز شب و هفتاد بار استغفار کردن در قنوت نماز وتر، موجب ایمنی از عذاب قبر می شود.

خواص سوره تکاثر
خواندن سوره «التکاثر» هنگام خوابیدن
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):مَنْ قَرَأَ أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ عِنْدَ النَّوْمِ وُقِیَ فِتْنَةَ الْقَبْرِ.
کسی که در هنگان خواب سوره تکاثر را قرائت کند از فتنه قبر حفظ می شود.

 خواص خواندن سوره نساء
قرائت سوره «النساء» در هر جمعه
 
عَنْ عَلِیٍّ (ع) قَالَ:مَنْ قَرَأَ سُورَةَ النِّسَاءِ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ أَمِنَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْرِ.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:کسی که سوره نساء را در هر جمعه قرائت کند از فشار قبر در امان می ماند.
 
تلاوت سوره «ن و القلم» در نماز واجب و مستحب
 
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَنْ قَرَأَ سُورَةَ ن فِی فَرِیضَةٍ أَوْ نَافِلَةٍ أَعَاذَهُ اللَّهُ مِنْ ضَمَّةِ الْقَبْرِ.
امام صادق علیه السلام فرمود:کسی که سوره «ن» را در نماز واجب یا مستحبی بخواند خداوند او را از فشار قبر پناه می دهد.
 
منبع:فرهنگ و معارف قرآن /ج1

امیدى در دل بنى‌آدم

امام زمان علیه سلام‌الله، رمز عدالت و مظهر قسط الهى در روى زمین است. به همین جهت است که همه‌ى بشریت، به شکلى انتظار ظهور آن حضرت را مى‌کشند. …موضوع امام زمان عج الله تعالى فرجه الشریف، با این دید، نه مخصوص شیعه و نه حتى مخصوص مسلمین است. بلکه انتظارى در دل همه‌ى قشرهاى بشر و ملتهاى عالم است. امیدى است در دل بنى‌آدم؛ که تاریخ بشریت به سمت صلاح حرکت مى‌کند. این امید، به بازوان قوت مى‌بخشد، به دلها نور مى‌دهد و معلوم مى‌کند که هر حرکت عدالتخواهانه‌اى، در جهت قانون و گردش طبیعى این عالم و تاریخ بشر است.

منبع:

دیدار مهمانان خارجى دهه‌ى فجر در روز نیمه شعبان 18/11/1371

 

تاثیر اعتقاد به ظهور حضرت

ملتى که به خدا معتقد و مؤمن و متکى است و به آینده امیدوار است و با پرده نشینان غیب در ارتباط است؛ ملتى که در دلش خورشید امید به آینده و زندگى و لطف و مدد الهى مى‌درخشد، هرگز تسلیم و مرعوب نمى‌شود و با این حرفها، از میدان خارج نمى‌گردد. این، خصوصیت اعتقاد به آن معنویت مهدى علیه آلاف التحیة والثناء است. عقیده به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حرکت اجتماع و هم در حال و آینده، چنین تأثیر عظیمى دارد. این را باید قدر دانست.

منبع:

دیدار در روز میلاد پربرکت حضرت ولى عصر(عج) 17/10/1374

بزرگترین وظیفه‌ى منتظران

بزرگترین وظیفه‌ى منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پیوندهاى دینى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنین و همچنین براى پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانى که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت مى‌کردند، منتظران حقیقى بودند. کسى که وقتى کشور اسلامى مورد تهدید دشمن است، آماده‌ى دفاع از ارزشها و میهن اسلامى و پرچم برافراشته‌ى اسلام است، مى‌تواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانى که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را مى‌بازند و زانوانشان سست مى‌شود؛ کسانى که براى مطامع شخصى خود حاضر نیستند حرکتى که مطامع آنها را به خطر مى‌اندازد، انجام دهند؛ اینها چطور مى‌توانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسى که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینه‌هاى صلاح را آماده سازد و کارى کند که بتواند براى تحقق صلاح بایستد.

منبع:

دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه‌ى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381

انتظار محبوب حقیقی...

انتظار یعنی قانع شدن،

قبول  نکردن وضع موجود زندگی انسان وتلاش برای رسیدن به وضع مطلوب،

که مسلم است این وضع مطلوب با دست قدرتمند ولی خدا،

حضرت حجت بن الحسن،مهدی صاحب زمان (صلوات الله علیه وعجل الله فرجه وارواحنا فدا)تحقق پیدا خواهد کرد.

منبع :

هفت آسمان جوانی،حاج شیخ محمدص 4

 

آیا کمک از غیر خدا با ایاک نعبد وایاک نستعین مخالف نیست؟

چرا خدا در مقوله عبادت در آیه 186 بقره واذا سالک عبادی….چرا خدا نگفت قل و خودش مستقیم گفت :فانی قریب آیا کمک از غیر خدا با ایاک نعبد وایاک نستعین مخالف نیست؟

چرا خدا در مقوله عبادت در آیه 186 بقره واذا سالک عبادی….چرا خدا نگفت قل و خودش مستقیم گفت :فانی قریب آیا کمک از غیر خدا با ایاک نعبد وایاک نستعین مخالف نیست؟

« وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»؛ و چون بندگان من از تو سراغ مرا می گیرند بدانند که من نزدیکم و دعوت دعاکنندگان را اجابت می کنم. البته در صورتی که مرا بخوانند. پس باید که آنان نیز دعوت مرا اجابت نموده و باید به من ایمان آورند تا شاید رشد یابند.

بیشتر مفسران درباره این آیه شریفه نظرشان این است که خداوند در این آیه در افاده مضمونش بهترین اسلوب و لطیف ترین و زیباترین معنا را بیان کرده است و در آن نشانه های مهربانی خداوند نسبت به بندگانش وجود دارد که مفسران آنها را بیان کرده اند. از جمله این نکات لطیف همین حذف لفظ «قل» و واسطه است که خداوند خواسته خودش این حقیقت را به بندگان بگوید که من به شما نزدیکم. مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی این مطلب را در ضمن نکات ظریفی که برای این آیه بیان کرده اند، آورده اند. علامه طباطبایی می نویسد: «ثم حذف الواسطة فی الجواب حیث قال: فَإِنِّی قَرِیبٌ و لم یقل فقل إنه قریب…» سپس واسطه را در جواب انداخته آنجا که فرموده (پس همانا من نزدیکم) و نفرموده: پس بگو او نزدیک است.

آیت الله جوادی هم می نویسند: سومین نکته: حذف واسطه در جواب که فرمود « پس تحقیقا من نزدیکم» و نفرمود «بگو او نزدیک است.»

اما درباره کمک خواستن از غیر خدا: اگر کمک خواستن ما از دیگران با توجه به این نکته باشد که آنان فقط واسطه و سبب هستند و همه کاره خداست، با « ایاک نستعین» تنافی ندارد زیرا خداوند خودش خواسته است کارها از طریق واسطه ها و اسباب انجام بگیرد. در روایتی امام صادق (ع) فرمودند: « أَبَی اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْ ءٍ سَبَباً وَ جَعَلَ لِکُلِّ سَبَبٍ شَرْحا…»؛ خدا از آن ابا دارد که چیزها را جز به اسباب آنها روان  گرداند، این است که برای هر چیز سببی قرار داد، و برای هر سبب شرحی…

خداوند در قرآن هم می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ …»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، از خداوند پروا کنید و به سوی او وسیله بجویید.

بنابراین سبب ها و وسیله ها را هم خداوند قرار داده تا به کمک آنها به او برسیم و بتوانیم زندگی فردی و اجتماعی مان را اداره کنیم. اگر غیر خدا و انسان های دیگر را که از آنها کمک می گیریم، مستقل و همه کاره بدانیم، این با « ایاک نستعین» تنافی دارد.

اگر هر کمک خواستنی از غیر خدا شرک باشد یک موحد روز زمین یافت نمی شود چرا که همه انسانها از همدیگر کمک می گیرند. آیا معصومین (ع) در هنگام مریضی از پزشک کمک نمی گرفتند.

منبع:

1. بقره(2)آیه186.

2. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، انتشارات جامعه مدرسین، ج2، ص30.

3. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، انتشارات اسراء، ج9، ص396.

4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی،انتشارات اسلامیه، ج1، ص183.

5. مائده(5)آیه35.
 

پایتخت حضرت مهدی(عج) پس از ظهور کجاست؟

یکى از انگاره‌هاى مطرح در روایات، درباره حکومت جهانى حضرت مهدى(عج) انتخاب شهر کوفه به ‏عنوان پایتخت و مسجد کوفه، براى استقرار دستگاه‌هاى مدیریت مرکزی حکومت اسلامی است.

یکى از انگاره‌هاى مطرح در روایات، درباره حکومت جهانى حضرت مهدى(عج) انتخاب شهر کوفه به ‏عنوان پایتخت و مسجد کوفه، براى استقرار دستگاه‌هاى مدیریت مرکزی حکومت اسلامی است. این امر نشانگر اهمیّت بحث «حکومت» و «اداره جهان» از یک مکان واحد (کوفه) به دست امام زمان(عج) است. البته آن‌حضرت هدایت، نظارت و مدیریت جهان را در دست دارد و بیشتر امور، در دست حاکمان و زمامداران منصوب از سوى آن‌حضرت است و آنان حدودى در کارهاى خود استقلال عمل دارند.در این زمان کوفه، از مرتبت و جایگاه ویژه‌اى برخوردار شده و اهمیت و ارزش جهانى و بین‌المللى پیدا می‌کند. شیخ مفید در این‌باره می‌گوید: «در احادیث آمده که امام مهدی(عج) از مکه به سوی کوفه حرکت می‌کند و در نجف فرود می‌آید آن‌گاه لشکرهاى خود را از آن‌جا به شهرها و ممالک پراکنده می‌سازد»

درباره پایتخت بودن کوفه بعد از ظهور امام مهدی(عج)، روایات مختلفى بیان شده که تنها به ذکر بعضى از آنها بسنده می‌شود:

1. امام باقر(ع) فرمود: «گویا حضرت قائم(عج) را می‌نگرم که از مکه به همراهى پنج هزار فرشته در حالی که جبرئیل در سمت راست و میکائیل سمت چپ و مؤمنان پیش رویش هستند به نجف کوفه آمده و لشکر به شهرها می‌فرستد».

2. امام باقر(ع) پس از نام بردن «مهدى»، فرمود: «[آن‌حضرت] وارد کوفه می‌شود و در آن‌جا سه پرچم برافراشته می‌شود، و [با آمدن آن‌حضرت] پرچم‌ها از میان می‌رود، و حضرت در کوفه داخل می‌شود و بر بالای منبر خطبه می‌خواند».

3. مفضّل از امام باقر(ع) پرسید که اى مولاى من! خانه حضرت مهدى و محلّ اجتماع مؤمنان کجا خواهد بود؟امام(ع) فرمود: «پایتخت آن‌حضرت شهر کوفه، مجلس دیوان و حکمش مسجد کوفه، محّل جمع بیت المال و قسمت غنیمت‌ها مسجد سهله و جایگاه خلوتش نجف اشرف خواهد بود».

درباره محلّ شهادت و دفن حضرت قائم(عج) روایت صریح و یا معتبری مشاهده نشد؛ تنها در برخی از کتاب‌های متأخر به امام علی(ع) نسبت داده شده است که آن‌حضرت در بخشی از خطبه «البیان» فرمود: «مهدی(عج) مرگش فرا رسد و عیسی بن مریم او را در کنار جدّش رسول خدا(ص) دفن می‌کند» اما همان‌گونه که در جای خود بدان اشاره شد، «خطبه بیان» در منابع معتبر حدیثی نیامده و ارزش استنادی چندانی ندارد.

به هر حال  حتی با فرض پذیرش روایت فوق - مشخص نیست که؛ آیا محلّ شهادت امام زمان(عج) در مرکز حکومتشان «کوفه» واقع می‌شود و یا این‌که سفرى به مدینه خواهند داشت و در آنجا دعوت حق را لبیک گفته و در کنار جدّ بزرگوارشان دفن خواهند شد؟!

 منبع:

  مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 379، قم، مؤسسه آل البیت، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.

  همان، ص 379 – 380.

  همان، ص 380.

 بحرانى، سید هاشم بن سلیمان‏، حلیة الأبرار فی أحوال محمد و آله الأطهار(ع)، ج ‏6، ص 384، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول‏، 1411ق.

   «خطبه البیان»، سؤال 19468.

. یزدى حایرى، ، ج ‏2، ص 172، بیروت، مؤسسة الأعلمى‏، چاپ اول‏، 1422.

گریه بر اهل بی(علیه السلام) چیز عجیبی است !!!

جایی که روضه هست برویدبنشینید و گریه کنید .خور روضه رفتن ،عبادت مهمی است . وقتی خواب حبیب ابن مظاهر را دیدن ،از اوپرسیدند :«تو با ان مقامی که داری ،چه ارزو داری ؟»گفت:«ارزو دارم ،زنده شوم بروم در مجلسی که مصیبت ابا عبد الله الحسین خوانده می شود و در مصیبت اهل بیت ،گریه کنم .»گریه چیز عجیبی است کسی که برای اهل بیت (علیهم السلام )گریه کند وبگریاند بهشت بر او واجب می شود ….

منبع:

طریق دوست /علی اکبری مز دابادی

برای دلتان در بسازید...

نجاری خدمت آیت الله اراکی (رضوان الله تعالی علیه)رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد .ایشان فرمود:

(اگر تا به حال برای دلت در نساخته ای ، یک در برای دلت بساز که غیر خدا در آن راه پیدا نکند )

گناه،دل ما پیرمرد هارا خراب و ویران کرده ودیگر نمی توانیم برای دلمان در بسازیم،اما خوش به حال شما جوان ها ،الان شما می توانید در بسازید برای دل تان ، دری آهنی که کسی نتواند آن را باز کند .

قدر خودتان را بدانید تا جوان هستید .نگذارید دلتان خراب شود.

منبع:

طریق دوست/علی اکبر مزد آبادی /ص38

شوق دیدار...

روایت شده است که داود(علیه السلام) تنها به صحرا رفت خداوند به او وحی فرمود«ای داود!چه شده  است که تو راتنها می بینم؟»گفت: خدایا! شوق دیدار تو در جانم شدت گرفته و خلق تو میان من وتو حائل گشته اند .خداوند به و وحی فرمو:«به میان انان برگرد :یرا اگر تو یک بنده گریز پا را نزد من بیاوری تو را در لوح،با صفت ستوده ثبت می کنم

منبع:

حکمت نامه بسیج ،بحارالانوار ،ص233و234

مهم‌ترین نعمتی که خداوند به انسان داد

قرآن مجید، سرچشمه همه مواهب و وسیله وصول به هر نعمت معنوى و مادى است که خداوند در آن به نخستین و مهم‌ترین نعمتی که حتى قبل از مسأله «خلقت» انسان عطا کرده، اشاره می‌کند.

آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات ابتدایی سوره مبارکه «الرحمن» به بیان نعمت‌های خداوند و اهمیت تعلیم حتی پیش از خلقت انسان اشاره کرده است که در ادامه متن آن را می‌خوانیم؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ الرَّحْمَٰنُ

«الرَّحْمَٰنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ؛ خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود»

از آنجا که این سوره ـ همان گونه که گفتیم ـ بیانگر انواع نعمت‌ها و مواهب بزرگ الهى است، با نام مقدس «رحمان» که رمزى از رحمت واسعه او است آغاز مى‌شود چرا که اگر صفت «رحمانیت» او نبود، این چنین خوان نعمت را براى دوست و دشمن نمى‌گستراند.

لذا مى فرماید: «خداوند رحمان» (اَلرَّحْمنُ)، «قرآن را تعلیم فرمود» (عَلَّمَ الْقُرْآنَ).

و به این ترتیب، نخستین و مهم‌ترین نعمت را، همان «تعلیم قرآن» بیان مى‌کند، چه تعبیر جالب و پرمحتوایى؟ چرا که اگر درست بیندیشیم این قرآن مجید، سرچشمه همه مواهب و وسیله وصول به هر نعمت و بهره‌گیرى از تمام نعمت‌هاى معنوى و مادى است، و جالب این که، بیان نعمت «تعلیم قرآن» را حتى قبل از مسأله «خلقت» انسان و «تعلیم بیان» ذکر کرده، در حالى که از نظر ترتیب طبیعى باید نخست اشاره به مسأله آفرینش انسان، و بعد نعمت تعلیم بیان، و سپس نعمت تعلیم قرآن شود، اما عظمت قرآن ایجاب کرده که بر خلاف این ترتیب طبیعى، نخست از آن سخن گوید.این آیه، در ضمن پاسخى است به مشرکان عرب که، وقتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) نام «رحمان» را بیان کرد، و آنها را دعوت به سجده براى خداوند رحمان نمود، آنها به عنوان بهانه جویى گفتند: وَ مَا الرَّحْمنُ: «رحمن چیست»؟قرآن مى گوید: خداوند رحمن کسى است که قرآن را تعلیم فرموده، انسان را آفریده، و تعلیم بیان به او کرده است.به هر حال، نام «رحمان» بعد از نام «اللّه»، گسترده‌ترین مفهوم را در میان نام‌هاى پروردگار دارد، زیرا مى‌دانیم خداوند داراى دو رحمت است: «رحمت عام» و «رحمت خاص»، نام «رحمان» اشاره به «رحمت عام» او است که همگان را شامل مى‌شود و نام «رحیم» اشاره به «رحمت خاص» او که مخصوص اهل ایمان و طاعت است، و شاید به همین دلیل، نام «رحمان» بر غیر خدا هرگز اطلاق نمى‌شود (مگر این که با کلمه «عبد» همراه باشد) ولى وصف «رحیم» به دیگران نیز گفته مى‌شود چرا که هیچ کس داراى رحمت عام جز او نیست، اما رحمت خاص، هر چند به صورت ضعیف، در میان انسان‌ها و موجودات دیگر نیز وجود دارد.در حدیثى از امام صادق(ع) مى‌خوانیم: الرَّحْمنُ إِسْمٌ خاصٌّ بِصِفَة عامَّةوَ الرَّحِیْمُ إِسْمٌ عامٌ بِصِفَة خاصَّة: «رحمن اسم خاص است اما صفت عام دارد» (یعنى نامى است مخصوص خدا که رحمتش همگان را شامل مى‌شود) ولى «رحیم اسمى است عام به صفت خاص» (یعنى توصیفى است که براى خدا و خلق هر دو به کار مى‌رود همان گونه که قرآن مجید پیغمبر اسلام را به عنوان رئوف رحیم معرفى کرده است. اما مفهوم آن، رحمت ویژه و معینى است).در این که: خداوند قرآن را به چه کسى تعلیم کرده؟ مفسران تفسیرهاى گوناگونى ذکر کرده‌اند: گاه گفته‌اند: به جبرئیل و فرشتگان، و گاه به شخص پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و گاه، به همه انسان‌ها و حتى جنّ.و از آنجا که این سوره، بیانگر رحمت‌هاى الهى به «جنّ و انس» است و لذا 31 بار بعد از ذکر بحث‌هایى از این نعمت‌ها از آنها سؤال مى‌کند «کدام یک از نعمت‌هاى پروردگارتان را انکار مى‌کنید»؟ مناسب همان تفسیر آخر است که خدا این قرآن را به وسیله پیامبر بزرگش محمّد(ص)، به جن و انس تعلیم فرمود.

منبع:

(الرحمن/ 1 و 2)

 

کسی که دیگری را از گمراهی به راه راست در آورد...

امام صادق (علیه السلام) درپاسخ به سوال از این فرموده ی  خداوند «هر کس، کسی را جز به قصاص قتل  یا به کیفر فسادی در زمین بکشد،چنان است که گویی همه ی مردم را کشته است، وهر کس کسی را زنده بدارد چنان است که گویی تمام مردم  را زنده نگه داشه است»یعنی کسی که دیگری را از گمراهی به راه راست در آورد، مانند این است که او را زنده کرده است،و کسی که دیگری را از راه راست به گمراهی کشاند،او را کشته است

منبع:

حکمت نامه ی بسیج،محمد ری شهری،ص233

آیا برای ترک اعتیاد دعای ویژه‌ای وجود دارد؟

دعای ویژه‌ای که مختص به ترک مواد مخدر باشد، در روایات نداریم، اما دعاهایی داریم که طی آن می‌توان هر حاجت مشروعی را از خدا خواست و نیز می‌توان از دعاهایی بهره جست که برای رفع بیماری وارد شده است که از هر یک از این دو مورد اشاره‌شده، نمونه‌ای را به استحضار می‌رسانیم:1. «وَ أَسْأَلُکَ بِما لا أَعْلَمُ وَ لَوْ عَلِمْتُهُ سَأَلْتُکَ بِهِ، وَ بِکُلِّ اسْمٍ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ، عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ أَمِینِکَ عَلى‏ وَحْیِکَ، وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی جَمِیعَ ذُنُوبِی، وَ تَقْضِیَ لِی جَمِیعَ حَوائِجِی، وَ تُبَلِّغِنِی آمالِی، وَ تُسَهِّلَ لِی مَحابِّی، وَ تُیَسِّرَ لِی مُرادِی، وَ تُوصِلَنِی إِلى‏ بُغْیَتِی سَرِیعاً عاجِلًا، وَ تَرْزُقَنِی رِزْقاً واسِعاً، وَ تُفَرِّجَ عَنِّی هَمِّی وَ غَمِّی وَ کَرْبِی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین»‏ خدایا! از تو چیزی می‌خواهم که از آن آگاهی ندارم و اگر آن‌را می‌دانستم از تو می‌خواستم، و [از تو می‌خواهم] به حق هر نامی که آن‌را در علم غیب به خود اختصاص دادى‏ که رحمت فرستی بر محمد؛ بنده، رسول و امین تو بر وحی و این‌که؛ همه گناهان مرا بیامرزی، همه خواسته‌های مرا برآورده کنی، مرا به آرزوهایم برسانی، آسان کن بر من آنچه را که دوست دارم و مراد من است، مرا با سرعت و شتابان به خواسته‌ام برسانی، رزق گسترده را روزیم گردان و  غم و گرفتارى و اندوهم را برطرف کن، ای مهربان‌ترین مهربانان.

2. امام صادق(ع) می‌فرماید: هنگام بیمارى، در حالى که زیر آسمان قرار می‌گیرى، دست‌ها را بلند کن و بگو: «اللَّهُمَّ انَّکَ عَیَّرْتَ اقْواماً فى‏ کِتابِکَ، فَقُلْتَ: “قُلِ ادْعُوا الَّذینَ زَعَمْتُمْ مِنْ‏ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْویلًا. فَیا مَنْ لا یَمْلِکُ کَشْفَ‏ ضُرّى‏ وَ لا تَحْویلَهُ عَنّى‏ احَدٌ غَیْرُهُ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْشِفْ‏ ضُرّى‏، وَ حَوِّلْهُ الى‏ مَنْ یَدْعُو مَعَکَ الهاً آخَرَ، فَانّى‏ اشْهَدُ انْ لا الهَ غَیْرُکَ» خدایا! براستى تو اقوامى را در قرآنت سرزنش نموده،  و [به پیامبرت] گفتى: بگو کسانى را که غیر از خدا [معبود خود] می‌پندارید بخوانید آنها نه می‌توانند مشکلى را از شما بر طرف سازند و نه تغییرى در آن ایجاد کنند. پس اى که جز او کسى نمی‌تواند مشکلى را از من برطرف کرده و نه تغییرى در آن ایجاد کند، بر محمّد و خاندان پاکش درود فرست، و مشکلم‏ را برطرف کن و آن‌را بر کسى قرار ده که همراه تو معبود دیگرى را می‌خواند، چرا که من گواهى می‌دهم که معبودى جز تو نیست.

منبع:

بن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال، ج ‏2، ص 558، تهران، دار الکتب الإسلامیه‏، چاپ دوم‏، 1409ق.
 اسراء، 56.
کفعمى، ابراهیم بن على،‏ المصباح(جنة الأمان الواقیة)، ص 150، قم، دار الرضی(زاهدی)، چاپ دوم‏، 1405ق.
‏، بخش هشتم: دعا براى حل مشکلات معنوى و مادى،‏ ص 1099

آنچه امام صادق (ع) از جوانان می خواهد


امام صادق علیه السلام میفرمایند: دوست ندارم جوانی از شما را جز در دو حالت ببینم: دانشمند یا در جستجوی دانش

امام صادق علیه السلام میفرمایند:
لَستُ اُحِبُّ أن أرَى الشّابَّ مِنکُم إلاّ غادِیا فی حالَینِ : إمّا عالِما أومُتَعَلِّما
دوست ندارم جوانی از شما را جز در دو حالت ببینم: دانشمند یا در جستجوی دانش

منبع:

امالی طوسی ص303

آیینه پیامبر


به خاطر پیوستگی عاطفی، معنوی و روحی رسول خدا صلی الله علیه و آله با امام حسین علیه السلام خصوصیات ظاهری و برخی خصلت های اخلاقی وی به فرزندش علی اکبر انتقال داده شد، او به عنوان آیینه تمام نمای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مشهور گردید. به نحوی که حتّی دشمنان و معاندان به این ویژگی و شباهت تام و تمام اعتراف می کردند. علی اکبر در خَلق، خُلق، منطق و بیان در عصر خویش شبیه ترین افراد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ زیرا پدر بزرگوارش درباره ا ش هنگامی که عازم جنگ با اشقیا بود فرمود: «اللهمّ اشهد علی هولاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه النّاس خلقا و خلقا و منطقا برسولک محمد صلی الله علیه و آله»
اگر کسی با صوت پرجذبه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آشنا بود و علی اکبر از پشت دیواری زبان به سخن گفتن می گشود، آن فرد تصور می کرد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حال تکلم است. هنگامی که اهل بیت (از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یاد می نمودند. به علی اکبر نظر می افکندند و چون دل پدر برای صوت قرآن جدش تنگ می گردید، به جوانش می فرمود: «علی جان برایم قرآن بخوان تا محظوظ گردم.»
عده ای از مردم مدینه که نسبت به پیامبرش شوق و علاقه داشتند و با ارتحال آن خورشید پرفروغ و ابدی در اندوهی ژرف به سر می بردند، گاهی دسته دسته به منزل علی اکبر می رفتند و به شوق سید پیامبران او را زیارت می کردند. علی اکبر هم با کرامت خاصّی از آنان پذیرایی می نمود و وسایل مهمان نوازی را به وجه احسن تدارک می دید
آن حضرت به حدی در قلوب مردم جا گرفته بود که مخالفین هم با دیده احترام و عزّت به او می نگریستند.
علامه فقید آیه الله حاج شیخ محمد حسین غروی معروف به کمپانی در شعری علی اکبر را چنین معرفی می کند:

روح روان عالمی جان نبی خاتمی         طاووس آل هاشمی ناموس حق عزّوجلّ

منبع:

پژوهشکده باقر العلوم، ص 460.
، (گزیده بیانات حاج شیخ جعفر شوشتری)، به کوشش غلامعلی رجایی، ص 108
  علی بن الحسین الاکبر، محمد علی عابدین، ص 42؛

نهضة الحسین، علامه سید هبة الدین بغدادی، ص 90.
  دیوان کمپانی، ص 123

شکوفایی شکوهمند



حضرت امام حسین علیه السلام جهت تربیت حضرت علی اکبر علیه السلام خود را با عوالم فرزندش هماهنگ ساخت و رفتاری را که در خور درک نوباوه اش بود پیش گرفت، زیرا در روایتی از اهل بیت (آمده است: «من کان له صبی فلیتصابّ»هر کس بچه دارد، باید خود را به بچگی بزند و این برنامه را در مکتب جدّش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آموخته بود.
آن امام همام علیه السلام در سایه معیارهای تربیتی قرآن و سنت شخصیت فرزندش را به عنوان انسانی شجاع، طالب فضیلت و مُصرّ در احقاق حق بارور نمود؛ او عالی ترین عواطف را نثار فرزندش کرد و با بوسیدن و نگاه های آمیخته با محبت و لبخندهای شادمانه این رفتارهای عاطفی را نسبت به علی اکبر علیه السلام بروز داد. عقاد می گوید: «امام حسین علیه السلام از آن کسانی بود که به فرزندان خود محکم ترین علایق و محبت ها را دارند و عواطف نیرومندی دارند.»
امام به فرزند خویش کمک می کرد تا شخصیت او رشد کند. حتّی در معاشرت ها و مجالست ها برایش حیثیت والایی قایل می گردید و جایی را برایش فراخ می ساخت تا بنشیند. به هنگام نام بردن از او الفاظی توأم با احترام به کار می برد تا از همان دوران کودکی احساس سرافرازی کند و بتواند در سایه چنین هویتی از دین خدا دفاع کند یا حقوق محرومان را باز ستاند و در برابر اجحاف و ستم بی تفاوت نماند و عصیان مطلوب در مقابل رفتارهای زشت و نامشروع داشته باشد.
از سن هفت سالگی کودک را به تنظیم رفتارهای پسندیده تمرین می داد؛ با مراقبت های صحیح و سنجیده و اصولی تحرک هایش را سامان می بخشید و تحت ضوابطی معقول قرار می داد؛ از همین دوران تمرین های دینی و آموزش حکمت ها را برای فرزندش به کاری بست و به وی توصیه می کرد نماز بخواند زیرا جدّ ماجدش فرموده است:
«مروا اولادکم بالصّلوة لسبع؛ کودکان خود را از سن هفت سالگی به نماز وادارید. »
در همین دوران امام زمینه هایی را فراهم ساخت تا فرزندش قرآن را بیاموزد و با این اقیانوس بی کران الهی آشنا شود.
عبدالرحمان سلمی به حضرت علی اکبر علیه السلام سوره حمد را می آموخت، وقتی طفل تمام سوره را آموخت و آن را در حضور پدر قرائت کرد، امام به معلمش پول و هدایای فراوان داد و دهانش را از مروارید پر نمود. برخی از این رفتار حضرت شگفت زده شده و چنین عطایی را برای آن تلاش معلم بزرگ دانستند. دلیل آن را از امام سوم جویا شدند. حضرت فرمودند: این هدایا کجا می تواند با عطای سلمی؛ یعنی، تعلیم قرآن (آموزش سوره حمد) برابری کند که هرچه به ازای آن داده شود، ناچیز است.»

منبع:

محجّة البیضا، فیض کاشانی، ج 2، ص 233
  پرتوی از عظمت حسین علیه السلام، لطف الله صافی گلپایگانی، ص 172
  مسائل الخلاف، ج اول، ص 93
  مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 66؛ لؤلؤ و مرجان محدث نوری، ص 44 - 45

هر گاه مردم فقیرانشان را دشمن دارند.....؟!

رسول خدا (صل اللع علیه واله وسلم )می فرماید : هر گاه مردم فقیرانشان را دشمن دارند (وبه انان چیزی نپردازند)ولی ساختمان بازارهایشان را اباد کنند و برای مال اندوزی به همدیگر تبریک گویند خدا با چهار چیز آنان را هدف می گیرد :

قحط سالی ،ستمشاهی ،خیانت کار گزاران و یورش دشمنان

منبع:

کتاب تنبه الخواطر و نزهةالنواظر،ج1ص10

سه‌شنبه‌ها با مـــوری از مــيچ آلــبوم

چه قدر خوب است که برای تاسف خوردن به حال خودمان نیز زمان مشخص و محدودی در نظر بگیریم. چند دقیقه اشک بریزیم و بعد به استقبال روزی برویم که در پیش رو داریم

موری به طور تمام وقت روی صندلی چرخدار می نشست. و با این حال پر از فکر بکر و نکته بود. مطالبش را روی هر چه به دستش می رسید یادداشت می کرد.
باورهایش را به رشته تحریر در می آورد. درباره زندگی در سایه مرگ می نوشت :

«آن چه را می توانید انجام دهید و آن چه را نمی توانید بپذیرید»
«بپذیرید که گذشته هر چه بوده گذشته، گذشته را انکار نکنید» «بیاموزید تا خود و دیگران را ببخشایید»
«هرگز خیال نکنید فرصتی از دست رفته است»

منبع:

سه‌شنبه‌ها با مـــوری از مــيچ آلــبوم

شرکت شیطان در نطفه انسان‎ها

در کسب حلال و نیز دقت در کیفیت فرزندآوری بر اساس آموزه‎های دینی از مهم‎ترین تأکیدات دینی است که تمام پیامبران الهی نسبت به آن اهتمام داشتند تا جایی که خداوند در قالب داستان‎های مختلف به این موضوعات اشاره می‌کند.

به عنوان نمونه در آیات مختلفی شاهدیم که پیامبران(ع) از خداوند فرزند صالح درخواست می‎کردند و در امر نکاح نهایت توجه را می‎کردند تا جایی که رسول گرامی اسلام(ص) برای امر ولادت حضرت زهرا(س) به مدت زیادی به راز و نیاز پرداخت و در نهایت خداوند خلقت جسمانی حضرت را توسط آن سیب بهشتی مقرر کرد. در این باره روایت است:از طرف خداوند سیبی بهشتی به وسیله جبرئیل به رسول اکرم صلی الله علیه و آله اهدا شد. حضرت آن را گرفت و بوسید و روی چشم گذارد و به سینه چسبانید و به دستور خدا خواست آن را تناول کند. سیب را که شکافت نوری از آن درخشید و حضرت از دیدن آن نور دهش کرد. جبرئیل عرض کرد: «یا رسول‏ الله، بخور که آن نور «منصوره فاطمه» است.» پرسید: «ای جبرئیل «منصوره» کیست؟» عرض کرد: «دختری است که از صلب تو خارج می شود و نامش در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است.»
اما گاهی انسان‎ها به سبب غفلت‎هایی که بر آنها عارض می‎شود، اهمیت این امر حساس و حیاتی را فراموش می‌کنند و بدون انجام مقدمات لازم و دینی به فرزندآوری اقدام می‎کنند و چه بسا شیطان هم از این غفلت سوءاستفاده کند و بر نطفه اثر بگذارد. خداوند در سوره اسراء خطاب به ابلیس می‌فرماید « [ای ابلیس] و از ایشان هر که را توانستى با آواى خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده و شیطان جز فریب به آنها وعده نمى‎‏دهد؛ وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ‏ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً».

بر اساس این آیه می‎بینیم ابلیس می‌تواند در اموال و اولاد شرکت کند و اثر منفی و مخربی بگذارد؛ عبد الرحمان بن کثیر می‌گوید از امام صادق(ع) سؤال کرد: «آیا شیطان را در هنگام مجامعت نصیبى و شراکتى است؟ فرمود: بله، مگر کلام خداى تعالى را به ابلیس نشنیدى؟!» بعد آیه را تلاوت کردند. بعد می‌گوید «پرسیدم: چگونه فهمیده مى‎‏‏شود شیطان در آن شرکت داشته است؟ فرمود: به حب و بغض ما اهل‎بیت وضع آن مشخص مى‎‏‏شود.» بنابراین نیاز است حتماً نام خدا را از قبل آورد و از شیطان به خدا پناه برد که در احادیث ادعیه مختلفی از اهل‎بیت(ع) برای این جهت صادر شده است؛ امید که خداوند فرزندانی صالح را نصیب تمام مؤمنین و شیعیان کند.

منبع:

(معانی الاخبار، ص 376، ح53)

(شواهد التنزیل، ج1، ص451)

شیعه، تربت کربلاست

شما وقتی تشنه می‌شوید اگر پنج دقیقه طاقت بیاورید، آخر سر هوار می‌زنید، یا دعوا می‌کنید که آب بیاور – یا خودتان طرف آب می‌دوید. عطش که زیاد شود، اختیار آدمی را می‌برد. این تازه عطش ظاهری است.
 مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: شما وقتی تشنه می‌شوید اگر پنج دقیقه طاقت بیاورید، آخر سر هوار می‌زنید، یا دعوا می‌کنید که آب بیاور – یا خودتان طرف آب می‌دوید. عطش که زیاد شود، اختیار آدمی را می‌برد. این تازه عطش ظاهری است.

امیدوارم قلب‌های ما در این گرداب‌ها به امام حسین(ع) نزدیک شود. کربلا تربت می‌سازد و همه ابدان شیعیان را تربت می‌کند. از عطش، آب بدن خشک می‌شود و تشنه دنیا و آخرت می‌شود. هم تشنه آب ظاهر می‌شود و هم تشنه معنوی. تشنگی، آب بدن را می‌کشد و کم می‌کند و آن را خشک و خاک و تربت می‌کند. کسی که تشنه کربلا شد، بدنش سرانجام تربت می‌شود؛ همین بدن ظاهری، ولو نمره باشد.تربت را اگر به دریا بزنی، خجالت می‌کشد که طغیان کند و ساکت می‌شود. اگر آن را به تب شدید چهل درجه عرضه کنی، تب فوراً ساکت می‌شود و از آن بدن می‌رود – خجالت می‌کشد. تربت به او می‌گوید تو حرف نزن، من مال کربلایم. به تب می‌گوید من از صبح تا ظهر عاشورا طروفان‌ها دیده‌ام. تو فقطیک طوفان دیده‌ای. تب خجالت می‌کشد و تا تربت امام حسین(ع) به آن می‌رسد سرش را پایین می‌اندازد و می‌رود. اگر به دریایی که طغیان کرده است تربت نشان دهی، خجالت می‌کشد، سرش را پایین می‌اندازد و آرام می‌گیرد. همه شما، هم با عقل‌تان، هم با محبتتان و هم با ولایتتان می‌بینید که این درست است.امیدوارم این ابتلائات، ساکت شود سپس با خودِ کربلایی‌ها گریه کنیم – با خود امام حسین و حضرت زینب(ع). چقدر شیرین است؛ هرگاه آنها گریه کردند، تو هم گریه کنی و هر وقت سرور داشتند، مسرور باشی. از مصیبت‌های خود، راحت شویم و بنشینیم. چگونه راحت شویم؟ یاد مصیبت آنها ما را راحت می کند، زیرا مصائب آنها زیاد و تمام است. ابتلاهای ما کجا و ابتلائات آنها کجا؟ جای ما کجا و جای آنها کجا؟ امیدوارم ان‌شاءالله به حساب خوبان بگذاری. همه مصائب دنیا را به حساب کربلا بگذار؛ بگو باغصه کربلا، دیگر دنیا به مصیبتش نمی‌ارزد که برای شغصه بخوریم و محزون شویم.

هر وقت خواستی گریه کنی، برای مولایمان حسین‌بن علی(ع) گریه کن کههمه آسمان و زمین و ملکوت، وقتی که او بگرید و محزون باشد، برای او گریه می‌کنند. در روز عاشورا حضرت یکی دو بار گریه افتاد وَبَکی بُکاءً شدیداً. امیرالمومنین(ع) در عمرش دو سه بار در میان جمعیت و در مساجد گریه کرده است. منتهی یک مرتبه گریه آنها، خیلی زیاد است و اگر بخاطر همان یک بار، مخلوقات و بشر و ذرّات عالم تا قیامت گریه کنند، کم است.

منبع:

کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 49

ایمان به غیب، عامل معنویت


در آیات قرآن کریم، مساله ایمان به غیب مورد تاکید قرار گرفته و از صفات متقیان دانسته شده است. «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ؛ آنها كه (متقین) به غیب ایمان دارند (به امور پنهان از حواس مانند خدا، وحى، فرشتگان و معاد) و نماز را برپا مى كنند (خضوع در برابر حق دارند) و از آنچه به آنها روزى داده ایم انفاق مى نمایند» قرآن کریم در مرحله ی اول غیب را مختص خدا می داند. «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً؛  داناى غیب اوست و هیچ كس را بر اسرار غیبش آگاه نمى سازد»، اما در آیه بعد از آن استثنایی آورده و می فرماید: «إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُول؛  جز كسى از رسولان الهی  كه (خدا از او) خشنود باشد».
از آنجا که امامان معصوم (علیهم السلام) جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند؛ بواسطه پیامبر اسلام از علم غیب باخبرند
در این آیه شریفه، باور به غیب و انجام اعمال دینی (نماز که ارتباط با خداست و انفاق مال که ارتباط با خلق است) مورد توجه قرار گرفته است، همان نکته ای که در مقدمه به عنوان نگرش از آن نام برده شد، نگرشی که در زوایای زندگی انسان هویداست و انسان را به سمت و سوی سعادت رهنمون میشود. بنابراین کسی که این نگرش را در خود تقویت نموده باشد در روزی که روز بازخواست است؛ می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد. «ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ سپس به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مى شوید، پس شما را از عملکردتان در دنیا آگاه خواهد نمود»

منبع:

ترجمه مشکینی، ص2

 

مرگ در زندگی...


ما را می میراند تا دیگر نمیریم. هی می میراند و زنده می کند تا جایی که دیگر نمی میریم. البته مردن کار ما است. کار او زنده کردن است. ولی من هر دو را به خدا نسبت دادم. اول هم ما مرده بودیم، او ما را زنده کرد. ما نبودیم. الان ما نبودیم. الان ما هرچه ادب کنیم و بمیریم او ما را زنده تر می کند. مردن پیش از مردن را ادب می گویم، و الا اگر ادب هم نکنیم می‏میریم. خدا ما را می میراند و نزدیک خود می برد. فی موتی حیوتی. در مرگ من حیات من است. در فقر من غنای من است. در ذلت من عزت من است.خدای مهربان، غنا را در فقر پنهان ساخته است و صحت را در مرض. انسان فانی می شود که به بقا برسد، می فرماید: خلق  کرده ام برای حیات نه برای موت و نابودی. منتهی اینجا جایگاه خوبی نیست. غذا دارد، فضولات هم دارد. ما ناچاریم از اینجا عبور کنیم. حتی اگر نطفه ای سقط شود، در آن جهان زنده می شود. حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسحاق(ع) با اینکه به ظاهر مرده اند، ولی زنده اند و فرزندانی از شیعیان که سقط شده اند زنده می شوند و آنان به این فرزندان درس می دهند تا بالغ شوند. این مطلب در روایات آمده است عقل هم تایید می کند که اینها ضایع نشوند.خداوند بر ریزه کاری های خلقتش مسلط است. خدا مثل ما نیست که بگوید شلوغ شده رها کن، به درد نمی خورد. خداوند حتی بندگان معصیت کارش را هم در نظر دارد. می گوید او از چشم همه افتاده است پس ما باید او را بخواهیم. خدا می گوید: ای بنده ی من اگر همه ی اهل زمین انیس و مونس داشته باشند و تو هیچ کسی را نداشته باشی ما تو را سرپرستی می کنیم. منتهی بنده، خودش سرپرستی نمی خواهد. لج می کند، خداوند هم سربه سر او نمی گذارد تا بیشتر عصبانی نشود. از دور مواظب اوست. طوری که او نفهمد…

 منبع:

طوبای محبت 2/ مجالس حاج اسماعیل دولابی/ صفحه ی 104

 

 

هشت طلبکار

ازامام سجاد (علیه السلام) پرسیدند: چگونه صبح کردی  ای فرزند رسو ل خدا ؟فرمود: صبح کردم  در حالی که هشت بدهکار ی دارم: بدهکار خدایم در واجبات، و بدهکار پیامبرم در عمل به سنت  وخانواده ام  در امور زندگی و نفسم  مرا به شهوت می خواند و شیطان مرا به گناه ودو فرشته ی حافظ من به راستگویی در کردار واعمال وملک الموت  جانم رامی خواهد و قبر بدنم را، پس من بین این هشت طلبکارگرفتارم

منبع:حکایت وحکمت،حسین دیلمی،ص83

روزه عقل و قلب!!!


باید اهتمام ویژگان و برگزیدگان درگاه خداوند به روزه عقل و قلب، از هر چیز که انسان را از پروردگار به خود مشغول می کند، باشد و اگربه واسطه کثرت امور سرگرم کننده و غفلت، این گونه مراقبه در تمام اوقات امکان نداشت، دست کم باید انسان از خداوند بخواهدکه او را بر این حال یاری نموده و به صفات اهل کمال برساند و نیز از اینکه از درجات پیشی گیرندگان جا مانده، با علم به اینکه می توانست به آنها بپیوندد، بیمناک باشد: زیرا می داند که افرادی مانند او، از غیر معصومین به واسطه تدبیر و سیاست بزرگ نبوی (صلی الله علیه واله وسلم) به منتهای مقامات عالیه نایل گردیده اند که حتی برخی از آنها برده و غلام بوده اند

منبع:

اقبال الاعمال/ جلد 1/ ص 244

اگر همه اتفاقات قضا و قدر الهی است پس تلاش ما چه فایده‌ای دارد!؟

یکی از اصول مسلم مطرح شده در قرآن مجید مسئله توحید افعالی است، به این معنا که هر آنچه در هستى انجام مى‏‌گیرد، فعل خداست و آفریدگان همان گونه که در ذات خویش مستقل نیستند، در تأثیر و فعل نیز استقلال ندارند.
 
این نکته سبب شده است که برخی گمان کنند که هر گونه تدبیری از سوی بندگان در مسائل زندگی لغو و بیهوده است. چون هر آنچه که خداوند بخواهد محقق شود، حتماً محقق خواهد شد و تقدیر الهی است و تلاش انسانی در این میان فایده‌ای ندارد. در پاسخ به این ادعا لازم است، به این موضوع اشاره کنیم، که تقدیر الهی دوگونه است: برخی حتمی است، از این‌رو انسان اختیاری در آن ندارد، ولی برخی از تقدیرات الهی غیر حتمی است، که در این موارد انسان اختیار دارد که هر فعلی را که می‌خواهد انجام دهد. در این موارد تعارضی بین اختیار انسان و تقدیر الهی نیست، زیرا آنچه خداوند تقدیر می‌کند، فعل انسان همراه با همه خصوصیات و قیود آن است، نه بدون آنها. که یکی از این قیود نیز اختیار انسانی است.


یکی از اعتقادات اصلی جهان اسلام که برخواسته از براهین عقلی و نقلی است موضوع توحید افعالی است، به این معنا که «هر آنچه در هستى انجام مى‏‌گیرد، فعل خداست و آفریدگان همان‌سان‌که در ذات خویش مستقل نیستند، در تأثیر و فعل نیز استقلال ندارند.»[۱] این نکته آن‌چنان اهمیت دارد که خداوند متعال در جای جای قرآن مجید به آن اشاره کرده و می‌فرماید: «وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُون‏[صافات/۹۶] خدا شما و عمل شما را آفریده‏.» و یا خداوند متعال در آیه دیگر تأکید می‌کند که همه چیز را خلق کرده است، و در این زمینه می‌فرماید: «ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فَاعْبُدُوه‏[انعام/۱۰۲] این خدا پروردگار شماست، هیچ معبودى جز او نیست، او آفریننده همه چیز است، پس او را بپرستید.» و این خلقت همه چیز شامل حتی رفتارهای و اعمال انسانی نیز می‌شود.


اکنون با توجه به توحید افعالی شاید این سوال مطرح شود که اگر همه چیز توسط خداوند متعال خلق شده است، پس چرا باید تلاش کرد تا به مقاصد و اهدافی رسید، به عنوان مثال اگر مرگ و زندگی در دست خداوند متعال است، چرا باید در جنگ زره پوشید و یا زمانی که بیمار می‌شویم، چرا باید به پزشک مراجعه کنیم!؟ و یا اگر قبولی در امتحان به دست خداوند متعال است، چرا باید تلاش کنیم و درس بخوانیم!؟ حال آن‌که اگر خداوند متعال بخواهد قبول می‌شویم و اگر نخواهد رد می‌شویم!؟ و … و به عبارتی دیگر آن‌چه که از سوی خداوند متعال تقدیر شده است، و قضا و قدر وی را در بر دارد، حتماً در عالم خارج تحقق پیدا می‌کند، در این صورت تلاش ما چه فایده‌ای دارد!؟ در حقیقت بین توحید افعالی و اختیار انسان تعارض وجود دارد.

 
انواع قضا و قدر
برای پاسخ به این‌گونه سوالات لازم است، به تبیین این نکته بپردازیم که قضا و قدر الهی، دو گونه است:


الف) قضا و قدر حتمی: که خارج از اختیارات انسان است، به عنوان مثال، سیل و زلزله اتفاق می‌افتد.


ب) قضا و قدر غیر حتمی: که در آن انسان اختیار دارد، در این حوزه، تقدیر الاهی هیچ گونه منافاتی با اراده و تصمیم گیری آزاد انسان ندارد و از این رو، مسئولیت افعال آدمی در این حوزه بر عهده خود اوست؛ چون معنای قضا و قدر الاهی این است که تحقق هر پدیده‌ای با همه خصوصیات و قیود آن، مستند به علم و اراده الاهی است و همه تحت تدبیر حکیمانه الاهی است. آنچه خداوند تقدیر می‌کند، فعل انسان همراه با همه خصوصیات و قیود آن است، نه بدون آنها. که یکی از این قیود نیز اختیار انسانی است.


به عبارت دیگر، خداوند متعال این‌گونه قرار داده است که اگر شخصی عملی با اختیار خویش انجام داد، این اثر را در پی دارد، ولی اگر این شخص، این کار را با اختیار خویش انجام نداد، در این صورت نتیجه دیگری به بار خواهد آورد، به عنوان مثال، اگر شخص بیمار به پزشک مراجعه کرد، از بیماری نجات پیدا می‌کند ولی اگر این کار را انجام نداد در این صورت، این بیماری سبب فوت وی می‌شود.[۲]


بیان دیگر:
این مطلب را می‌توان به شیوه دیگر نیز تبیین کرد و آن این‌که: آن دسته از مقدراتی که در چنگ علل و شرایط هستند و در وقت خود وجود پیدا می‌کنند، طبعا مقدر، حتمی و قطعی خواهند بود، یعنی وجود آن تقدیر با توجه به آن علل و شرائط موجود، حتمیت و قطعیت پیدا می‌کند، ولی آن دسته از مقدرات که فاقد شرائط لازم باشند و یا در مسیر زمان با یک سلسله موانع روبرو گردند، طبعا غیرقطعی و غیرحتمی خواهند بود.


تقدیر حتمی قابل تغییر نیست و در عالم خارج تحقق پیدا می‌کند، ولی تقدیر غیر لازم، قابل تغییر و تبدیل است، به این معنا که امکان دارد شخصی با دعا، صدقه، توبه و … آن را دگرگون کند، آن‌چنان که امام صادق(علیه‌السلام) در این زمینه می‌فرمایند: «دعا تقدیر را دگرگون می کند زیرا تقدیر خدا درباره دعا این است که آن، واژگون کننده قضا است.»[۳] به عنوان مثال تقدیر الهی به این بود که قوم یونس را عذاب کند، ولی این عذاب کردن مشروط به این بود که ایشان توبه نکند، ولی زمانی که این افراد از کار خویش نادم شدند و برگشتند تقدیر الهی نیز تغییر کرد.


گرچه خداوند متعال با توجه به علم ذاتی خویش‌ می‌داند که انسان کدام‌یک از این اعمال را با اختیار خویش انتخاب می‌کند، که با توجه به این نکته‌ می‌توان تمام حوادث عالم خارج را از نوع قضا و قدر حتمی الهی دانست.
در نتیجه: با توجه به توضیحاتی که بیان شد بین توحید افعالی، و اختیار انسان تعارضی وجود ندارد، بلکه اختیار انسان نیز یکی از علل هستی، که از سوی خداوند متعال قرار داده شده است.


پی‌نوشت:
[۱]. فرهنگ شیعه، پژوهشکده تحقیقات اسلامى‏، زمزم هدایت‏، ۱۳۸۶ ش‏، ص ۲۰۲٫
[۲]. ر.ک. به مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، صدرا، ج‏۱، ص ۳۸۶٫
[۳]. بحارالانوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۴،ص۱۲۱٫

اسوه راستین ایثارگری...

ابوالفضل علیه السلام بر اثر فداکاری و خلق شایسته در پیشگاه خداوند متعال مقامی والا و ارجمند دارد و توسل به چنین شخصیت شایسته ای موجب روا گردیدن حاجت ها و برطرف شدن گرفتاری هاست، از این رو عباس علیه السلام را باب الحوائج نیز نامیده اند.[1]

آن حضرت نه تنها به تمام امتیازات شهیدان نائل گردید، بلکه از برجستگان و سرافرازان شهداست. در روایاتی که از ائمه علیه السلام رسیده و نیز در متون زیارتی به این ویژگی آن حضرت اشاره شده است، به همین دلیل از او به عنوان شهید ممتاز و شهید سرافراز یاد می شود.[2]

آن وجود مبارک در تمام تلاش های خود از جمله عبادت و اخلاق و رفتار و موضع گیری ها مطیع امر خداوند بود و در جهت رضای حق گام برمی داشت. هم عبد خدا بود و هم صالح و خالص، بدین جهت امام صادق علیه السلام در زیارتی از او به عنوان عبد صالح یاد می کنند.[3]

منصب سقایی و آب رسانی به تشنگان از ارجمندترین و پسندیده ترین رفتارهای اسلامی است. در وقایع کربلا، دشمن با نهایت شقاوت و بی رحمی، امام و همراهان و خانواده اش را در محاصرة شدید آب قرار داد. از آن پس از کارهای مهم حضرت عباس علیه السلام آب رسانی به تشنه کامان کربلا بود. بدین جهت او را با عنوان ابوالقربه و سقای تشنگان می شناسند.

در منابع روایی و تاریخی بعد از گزارش آب رساندن او به خیمه گاه این روایت آمده است: و لذلک سمی العباس علیه السلام السقاء: از این روی عباس به عنوان سقا نامیده شد.[4]

به عباس قائدُ الجیش نیز می گویند، زیرا فرمانروا و سپهسالار لشکر امام حسین علیه السلام در سرزمین طف بود. اختصاص یافتن چنین منصبی به ابوالفضل از شجاعت، تدبیر، فراست، ایمان، ارادة راسخ، ایثارگری و قوت قلب او حکایت دارد.[5]

در برخی تعابیر از جمله در زیارت ناحیة مقدسه از ابوالفضل علیه السلام به عنوان حامی و محامی نام برده اند، زیرا او با تمام وجود به حمایت از امام عصر خود پرداخت و نیز در سفر کربلا از زنان و کودکان حمایت کرد.[6]

منابع:

[1] خصائص العباسیه، ص ۱۰۵، تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۱۵.

[2] تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸، مقتل الحسین، مقدم، ص ۳۹۸.

[3] مستدرک الوسایل، محدث نوری، قم، آل البیت، ۱۴۰۷ هـ ق، ج ۲، ص ۶۳۵.

[4] خصائص العباسیه، ص ۱۰۱ـ۹۹، معالی السبهلین، ج ۱، ص ۴۴۱ و ۴۵۲.

[5] پرچمدار نینوا، محمد محمدی اشتهاردی، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم، ص ۷۶، ۱۳۷۸.

[6] زندگی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، باقر شریف قرشی، ص ۲۶، مأخذ قبل، ص ۷۷ـ۷۶.

سفر پر خطری در پیش است!

 ای عزیز! بدان که یک سفر پر خطری در پیش است که عُدّه و عِدّه ی آن علم و عمل نافع است و وقت سفر نیز معلوم نیست و در این حال، این طول امل که از حب نفس و مکاید و شاهکارهای شیطان است، به طوری ما را از توجه به عالم آخرت باز داشته که فکر هیچ کاری نیفتیم و اگر موانع حرکت داشته باشیم، در صدد اصلاح آن به توبه و انابه و رجوع به حق بر نیاییم و هیچ در صدد جمع زاد و راحله نباشیم و ناگاه اجل موعود در رسد و ما را بی زاد و راحله ببرد. نه عمل صالحی داریم و نه علم نافعی، که مؤونه ی آن عالم روی این دو مطلب چرخ می زند و ما هیچ یک را تهیه نکرده ایم.

منبع:

[ امام خمینی(ره)، چهل حدیث، مرکز نشر فرهنگی رجاء، تهران، چ2، تابستان 68، صفحات 322 تا 336

براي آزادي این چهار نفر بايد ظرفي از دعا پر شود


هر کس اگر خود را یک لحظه به جای آن عزیزان بگذارد آیا تحمل یکسال و یا حتی یک ماه حضور در این زندانها را خواهد داشت؟!

فرزند سید محسن موسوی دیپلمات ربوده شده ایران در لبنان در یادداشتی از مردم مومن ایران خواست تا برای 4 دیپلمات ربوده شده ایرانی توسط رژیم اسرائیل در شب قدر دعا کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم

يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ
ای پسرانم! برويد و از يوسف وبرادرش جستجو كنيد و از رحمت خدا مايوس نشويد كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأيوس مى‏شوند!

بیش از 26 سال است که از اسارت چهار فدایی اسلام و میهن اسلامی مان به دست دژخیمان رژیم صهیونیستی می گذرد.
براي آزادي این چهار نفر بايد ظرفي از دعا پر شود
هر کس اگر خود را یک لحظه به جای آن عزیزان بگذارد آیا تحمل یکسال و یا حتی یک ماه حضور در این زندانها را خواهد داشت؟!

منبع:

موعظه خوبان از ایت الله بهجت (یوسف- 87)

امام حسين

 

تولدامام حسین - پس از گذشت مدتى از ولادت حضرت مجتبى عليه‏السلام علائم و نشانه‏ ها، نشانگر اين بود كه دومين فرزند گرانمايه‏ ى «فاطمه» در راه است و آنگاه پس از شش ماه همانگونه كه پيامبر پيش از آن مژده‏ى آمدنش را داده بود، ديده به جهان گشود.

در مورد ولادت امام حسين عليه‏السلام از امام صادق آورده‏اند كه: روزى همسايگان بانوى باايمان «ام‏ايمن» نزد پيامبر آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا! شب گذشته «ام‏ايمن» تا سپيده‏دم بيدار بود و می ‏گريست و همه‏ى ما را نيز ناراحت ساخته است.

پيامبر كسى را به خانه‏ ى او گسيل داشت و او به محضر پيامبر شرفياب شد. آن حضرت به او فرمود: «ام‏ايمن»! خداى چشمانت را نگرياند! همسايگانت به من گزارش كرده‏اند كه تو سراسر شب گذشته را ناراحت و گريان بوده‏اى، چرا

پاسخ داد: اى پيامبر خدا! خوابى سخت و سهمگين ديدم و بخاطر آن تا سپيده‏ دم گريه كردم. پيامبر فرمود: خوابت را برايم بازنمی ‏گويى؟ بگو كه خدا و پيامبرش به پيام آن داناترند. «ام‏ايمن» گفت: اى پيامبر خدا! بيان آن برايم گران است.

پيامبر فرمود: آنگونه كه تو فكر می كنى نيست، روياى خويش را بازگو.آن بانوى باايمان گفت: «ديشب در عالم رويا ديدم كه برخى از اعضاء پيكر مقدس شما در خانه‏ ى من افتاده است…»

پيامبر فرمود: خواب خوشى رفته ‏اى و خواب نيكويى ديده ‏اى. پيام خواب تو اين است كه دخت گرانمايه ‏ام «فاطمه»، «حسين» را به دنيا خواهد آورد و تو هستى كه او را پرستارى و نگهدارى خواهى كرد و «حسين» همان پاره‏اى از وجود من است كه در خانه‏ ى شما قرار می ‏گيرد

آفرين خدا بر اين كودك نورسيده،اين جريان گذشت و پس از مدتى حسين عليه‏السلام از افق‏سراى امامت و رسالت طلوع كرد. «ام‏ايمن» حسين (ع) را در آغوش گرفت و نزد نياى گرانقدرش پيامبر آورد. آن حضرت حسين عليه‏السلام را از او گرفت و فرمود:

«آفرين خدا بر اين كودك نورسيده و بر او كه او را در آغوش فشرده و بسوى من آورده است.»

آنگاه فرمود: ام‏ايمن اين پيام آن رؤياى توست.
علاوه بر خواب «ام‏ايمن» همسر «عباس»، عموى پيامبر نيز خوابى نظير اين خواب ديده بود و پيامبر گرامى نيز پيشگويى فرموده بود.

لحظات ولادت حسين عليه‏السلام گروهى از بانوان مسلمان، از جمله صفيه، دختر عبدالمطلب و عمه‏ ى پيامبر و نيز «اسماء بنت عميس» و «ام‏سلمه»… حضور داشتند. پس از طلوع خورشيد جهان افروز وجود حسين عليه‏السلام پيامبر فرمود: عمه! فرزندم را بياور!

صفيه عرض كرد: اى پيامبر خدا! تازه به دنيا آمده است و هنوز آماده نشده است…

پيامبر فرمود: خداوند او را پاك و پاكيزه ساخته است، بياور…

آنگاه فرشته ‏ى وحى فرود آمد و به آن حضرت پيام خداى را تقديم داشت و خواست كه نام پسر دوم «هارون» را- كه به زبان عبرى «شبير» و به زبان عرب «حسين» گفته می‏شد براى نوزاد مبارك برگزيند.

و از پى آن انبوهى از فرشتگان فرود آمدند و طلوع خورشيد وجود حسين عليه‏السلام را به نياى گرانقدرش تبريك گفتند و در همان ساعت، شهادت پرافتخارش را نيز به پيامبر خدا تسليت عرض كردند.

پيامبر گرامى فرزند دلبند خويش را گرفت، زبان مبارك را در كام او نهاد و او زبان وحى و رسالت را مكيد، به گونه‏ اى گوشت بدنش از آن رويش كرد و استخوانهايش استوارى و استحكام يافت. و آورده‏اند كه حسين عليه‏السلام نه از مادر شير نوشيد و نه از هيچكس ديگر. علامه «بحرالعلوم» در اين مورد اينگونه سروده است:

لله مرتضع لم يرتضع ابدا

من ثدى انثى و من «طه» مراضعة

يعطيه ابهامه آنا فاونة…

خداى را! خداى را! كودك شيرخوارى كه هرگز از شیر بانويى شير ننوشيد و شيردهنده‏ى او به خواست خدا پيامبر خدا بود.

او گاهى انگشت شست و زمانى، زبان خويش را در كام حسين (ع) می نهاد و از اين راه بود كه سازمان وجود امام حسين (ع) به اوج كمال رسيد.

درست هفتمين روز طلوع دومين اختر تابناك از افق سراى «فاطمه» بود كه پيامبر دستور داد، سر كودك (امام حسين (ع)را تراشيدند و به وزن موهاى سرش نقره در راه خدا انفاق گرديد و براى سلامتى او و سپاس به بارگاه خدا، قربانى شد

منبع:

1ـ بحارالانوار، ج 43

تجارتی که سرمایه نمی‌خواهد!


 یکی از امور بسیار مهم که باید عنایت ویژه‌ای به آن داشته باشیم، توسل است. توسل خیلی اثر دارد. گدایی کردن از در خانة‌ خدا و ائمه اطهارعلیهم السلام تجارتی است که سرمایه نمی‌خواهد. یکی از توسلاتی که بزرگان به آن سفارش می‌کردند، نماز جعفر طیار است که گره‌های بسیار مهم را با آن می‌توان باز کرد. البته شرایطی دارد که رعایت آن‌ها، اثر گذاری‌اش را بیشتر می‌کند. بهترین وجهش این است که روز چهارشنبه و پنج‌شنبه و جمعه را انسان روزه بگیرد و در عصر جمعه نماز جعفر طیار را بخواند و بعد هم مبلغی را هر چند اندک باشد، برای سلامتی حضرت بقیه الله عجل الله صدقه بدهد و حاجتش را از خدا تقاضا کند که فرموده‌اند: ممکن نیست حاجت او رد شود.

منبع:

(شیفته یار، آیت الله ناصری، نشر لوح نگار، چاپ اول،1391،ص8)

به وصلش کی رسی هیهات هیهات!

 اولین مبحث اخلاقی که یاد گرفتم، باب غیبت بود. خدا شاهد است که از ابتداي هیجده سالگي استاد من مرا ملزم كرد به اين كه کم صحبت بکنم. «الصمت باب من ابواب الحكمه». خاموش بودن دری از درهای حکمت است. در مباحث اخلاق اولین مسئله ای که بنده یاد گرفتم، باب غیبت بود، زیرا دیدم اگر این باب را یاد نگیرم؛ نمی توانم صحبت بکنم. هر چه حرف بزنم، استاد خواهد گفت که غیبت است ! هر که زیاد حرف بزند ؛ زیاد اشتباه می کند. مگر کسی که مجتهد و با سواد باشد.آخر تو چه می دانی سود و زیانت در چیست ، داداش جون! تو که سود و زیان خود ندانی به وصلش کی رسی هیهات هیهات عمل بد ، عفت زبان را از بین می برد.

منبع:

[ از فرمایشات آیت الله حق شناس رحمه الله علیه، کتاب مرد حق ، لوح نگار،چاپ اول 1391 ،ص 16 ]

اخلاق و رفتار امام حسين (ع )



با نگاهي اجمالي به 56سال زندگي سراسر خداخواهي و خداجويي حسين (ع )، درمي يابيم كه هماره وقت او به پاكدامني و بندگي و نشر رسالت احمدي و مفاهيم عميقي والاتر از درك و ديد ما گذشته است . اكنون مروري كوتاه به زواياي زندگاني آن عزيز، كه پيش روي ما است :
جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياري و حتي در آخرين شبداشت . گاهي در شبانه روز صدها ركعت نماز مي گزاشت .
زندگي دست از نياز و دعا برنداشت ، و خوانده ايم كه از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداي خويش به خلوت بنشيند. و فرمود: “خدا مي داند كه من نماز و تلاوت قرآن و دعاي زياد و استغفار را دوست دارمحضرتش بارها پياده به خانه كعبه شتافت و مراسم حج را برگزار كرد.
ابن اثير در كتاب “اسد الغابة “ مي نويسد: “كان الحسين رضي الله عنه فاضلا كثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال  الخير جميعها. حسين (ع ) بسيار روزه مي گرفت و نماز مي گزارد و به حج مي رفت و صدقه مي داد و همه كارهاي پسنديده را انجام مي داد.
شخصيت حسين بن علي (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشكوه بود كه وقتي با برادرش امام مجتبي (ع ) پياده به كعبه مي رفتند، همه بزرگان و شخصيتهاي اسلامي به احترامشان از مركب پياده شده ، همراه آنان راه مي پيمودند.
احترامي كه جامعه براي حسين (ع ) قائل بود، بدان جهت بود كه او با مردم زندگي مي كرد  از مردم و معاشرتشان كناره نمي جست  با جان جامعه هماهنگ بود، چونان ديگران از مواهب و مصائب يك اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ايمان بي تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و ياور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه كاخهاي مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمي بستند، و حرم رسول الله (ص ) را براي او خلوت نمي كردند… اين روايت يك نمونه از اخلاق اجتماعي اوست ، بخوانيم :
روزي از محلي عبور مي فرمود، عده اي از فقرا بر عباهاي پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاي خشكي مي خوردند، امام حسين (ع ) مي گذشت كه تعارفش كردند و او هم پذيرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : “ان الله لا يحب المتكبرين “، خداوند متكبران را دوست نمي دارد.
پس فرمود: “من دعوت شما را اجابت كردم ، شما هم دعوت مرا اجابت كنيد.
آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدين ترتيب پذيرايي گرمي  هر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند، از آنان به عمل آمد، و نيز درس تواضع و انسان دوستي را با عمل خويش به جامعه آموخت .
شعيب بن عبدالرحمن خزاعي مي گويد: “چون حسين بن علي (ع ) به شهادت رسيد، بر پشت مباركش آثار پينه مشاهده كردند، علتش را از امام زين العابدين (ع ) پرسيدند، فرمود اين پينه ها اثر كيسه هاي غذايي است كه پدرم شبها به دوش مي كشيد و به خانه زنهاي شوهرمرده و كودكان يتيم و فقرا مي رسانيد.
علائلي در كتاب “سمو المعني “ مي نويسد:
“ما در تاريخ انسان به مردان بزرگي برخورد مي كنيم كه هر كدام در جبهه و جهتي عظمت و بزرگي خويش را جهان گير ساخته اند، يكي در شجاعت ، ديگري در زهد، آن ديگري در سخاوت ، و… اما شكوه و بزرگي امام حسين (ع ) حجم عظيمي است كه ابعاد بي نهايتش هر يك مشخص كننده يك عظمت فراز تاريخ است ، گويا او جامع همه  والاييها و فرازمنديها است .
آري ، مردي كه وارث بي كرانگي نبوت محمدي است ، مردي كه وارث عظمت عدل و مروت پدري چون حضرت علي (ع ) است و وارث جلال و درخشندگي فضيلت مادري چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والاي عظمت انسان و نشانه آشكار فضيلتهاي خدايي نباشد. درود ما بر او باد كه بايد او را سمبل اعمال و كردارمان قرار دهيم .
امام حسين (ع ) و حكايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد كردارش نه تنها نمونه يك بزرگ مرد تاريخ را براي ما مجسم مي سازد، بلكه او با همه خويشتن ، آيينه تمام نماي فضيلتها، بزرگ منشيها، فداكاريها، جان بازيها، خداخواهيها وخداجوييها مي باشد، او به تنهايي مي تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنويت و فضيلتهاي انسان را ارجمند نمود.

منبع:

كامل الزيارات ، ص .101 (22)
كامل الزيارات ، ص .121 (23)
كامل الزيارات ، ص .147 (24)
عقد الفريد، ج 3، ص .143 (25)

 

اهمیت زیارت امام حسین(ع) با پای پیاده

چند حدیث از امام صادق(ع) را در این زمینه مرور می کنیم:

هر کس پیاده به نزد قبر حسین(ع) برود، خداوند، برای هر قدمش هزار حَسَنه می نویسد و هزار زشتکاری را از او می زُداید و او را هزار درجه، بالا می بَرد.

هر کس پیاده نزد قبر حسین(ع) برود، خداوند در برابر هر گامی که بر می دارد و می گذارد، برایش [پاداش] آزاد کردن یک بنده از فرزندان اسماعیل(ع) را می نویسد.

هر کس از خانه اش به قصد زیارت حسین بن علی بن ابی طالب(ع) بیرون آید، اگر پیاده باشد، خداوند، برای هر گامش حَسَنه ای را می نویسد و زشتکاری ای را از او می زُداید، و چون به حرم حسین(ع) رسید، خداوند، او را جزو رستگاران می نویسد، و چون زیارتش را به پایان بَرَد، خداوند، او را از رهایی یافتگان می نویسد

هر کس پیاده به زیارت امام حسین(ع) برود، خداوند، در برابر هر گامش، حَسَنه ای برایش ثبت می کند و گناهی را از او می زُداید و درجه ی او را بالا می بَرد، و چون به قبر می رسد، خداوند، دو فرشته بر او می گمارد که هر چه خیر از دهانش بیرون آید، می نویسند و هر چه شر و غیر آن [مانند لغو و بیهوده گویی] بیرون آید، نادیده می گیرند، و چون باز گردد، با او وداع می کنند و به او می گویند: ای دوست خدا! آمرزیده ای. تو، جزو حزب خدا، حزب پیامبر خدا و حزب خاندان پیامبرش هستی. به خدا سوگند، هرگز، آتش را با چشمانت نخواهی دید و آن نیز تو را نخواهد دید و به [سوزاندن] تو، طمع نخواهد داشت

منبع:

. کامل الزیارات، ص ۲۵۵، ح ۳۸۱.
 . همان، ص ۲۵۷، ح ۳۸۶. .

تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۴۳، ح ۸۹.
. کامل الزیارات، ص ۲۵۵، ح ۳۸۳.

دانش‏نامه ی امام حسین(ع)، ج ۱۰، ص ۴۶۳ ـ ۴۶۵. 

الف. اهمیت زیارت امام حسین(ع)


زیارت امام حسین(ع)، بیش از دیگر اهل بیت(ع) مورد تأکید روایات قرار گرفته است. این روایات، نه تنها زیارت سید الشهدا(ع) را با فضیلت ترین کار و همانند زیارت خدا و پیامبر او توصیف می نمایند، بلکه تصریح می کنند که زیارت ایشان، بر هر مؤمنِ معترف به امامت اهل بیت(ع) لازم است و کسی که بتواند او را در کربلا زیارت کند و خودداری نماید، حقّی از حقوق خدا و پیامبر(ص) را ترک کرده و با این جفاکاری، مورد عاقّ اهل بیت(ع) واقع می گردد و بدین سان، از خیر و برکات فراوان محروم می شود و از ایمان و عمرش، کاسته می گردد.

زیارت سید الشهدا(ع)، اگر با آداب و شروط آن انجام شود، کیمیایی است که جان آدمی و زندگی او را دگرگون می سازد. بر پایه ی روایات، زیارت آن بزرگوار، آثار و برکات بسیاری دارد، از جمله این که فرشتگان الهی، برای زائر امام حسین(ع)، احترام ویژه ای قائل اند و وی، مشمول دعای اهل بیت(ع) و فرشتگان است؛ خداوند متعال، گناهان زائر امام حسین(ع) را می بخشد؛ عمرش را طولانی می کند؛ روزی اش را فراوان می گردانَد؛ غمش را زائل می سازد؛ قلبش را شاد می نماید؛ گناهانش را به عمل صالح تبدیل می کند؛ اگر بدبخت باشد، او را خوش بخت می نماید؛ پیامبر خدا(ص)، برای او شفاعت می کند و به او نیز اجازه ی شفاعت کردنِ دیگران داده می شود؛ با حسین بن علی(ع) محشور می گردد؛ در بهشت، همنشین اهل بیت(ع) خواهد بود و سرانجام، باید گفت: فضایل و برکات زیارت امام حسین(ع)، غیر قابل شمارش است

منبع:

کامل الزیارات ج ۱۰، ص ۴۳۰ ـ ۴۳۱.

تولد امام حسین (ع)

به روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت علی و فاطمه،که درود خدا بر ایشان باد،در خانه ی وحی و ولایت،چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص) رسید،به خانه ی حضرت علی و فاطمه (ع) آمد و اسماء (2) را فرمود تا کودکش را بیاورد.اسماء او را در پارچه یی سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص) برد،آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت (3).

به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش،امین وحی الهی،جبرئیل،فرود آمد و گفت:سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا،این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون «شبیر» (4) که به عربی «حسین »خوانده می شود،نام بگذار. (5) چون علی (ع) برای تو بسان هارون برای موسی بن عمران است جز آنکه تو خاتم پیغمبران هستی.و به این ترتیب نام پر عظمت «حسین »از جانب پروردگار،برای دومین فرزند فاطمه انتخاب شد.

به روز هفتم ولادتش،فاطمه ی زهراء که سلام خداوند بر او باد،گوسفندی را برای فرزندش به عنوان عقیقه (6) کشت،و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او نقره صدقه داد. (7)

حسین و پیامبر (ص)
از ولادت حسین بن علی (ع) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر راستین اسلام (ص) در باره ی حسین (ع) ابراز می داشت،به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند.سلمان فارسی می گوید:دیدم که رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود:تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی،تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی،تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجت های خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان،قائم ایشان (امام زمان عج) می باشد. (8)

انس بن مالک روایت می کند:

وقتی از پیامبر پرسیدند کدامیک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می داری،فرمود:حسن و حسین را، (9) بارها رسول گرامی حسن و حسین را به سینه می فشرد و آنان را می بویید و می بوسید. (10)ابو هریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است در عین حال اعتراف می کند که:رسول اکرم (ص) را دیدم که حسن و حسین (ع) را بر شانه های خویش نشانده بود و به سوی ما می آمد،وقتی به ما رسید فرمود: هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است. (11)عالی ترین،صمیمی ترین و گویاترین رابطه ی معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین را می توان در این جمله ی رسول گرامی اسلام (ص) خواند که فرمود:

حسین از من و من از حسینم. (12)

منبع:

1.اعلام الوری طبرسی ص 213

2اعیان الشیعه جزء 11 ص 167

3- امالی شیخ طوسی ج 1 ص 377

4- تاج العروس ج 3 ص 389، لسان العرب ج 6 ص 60

5- معانی الاخبار ص 57

6-.وسائل الشیعه ج 15 ص 143 به بعد.

7- کافی ج 6 ص 33.

8- مقتل خوارزمی ج 1 ص 146- کمال الدین صدوق ص 152.

9- سنن ترمذی ج 5 ص 323.

10- ذخائر العقبی ص 122.

11- الاصابه ج 11 ص 330.

12- سنن ترمذی ج 5 ص 324-

اگر حجاب ظهورت وجود پست من است...دعا نما که بمیرم!!!

مهدی جان
اگر حجاب ظهورت
وجود پست من است
دعا نما که بمیرم
چرا نمی آیی…؟

حال من بی تو خراب است کجایی آقا
نقش من بی تو برآب است کجایی آقا
عمر بیهوده من بی تو چه ارزد تو بگو
زندگی بی تو سراب است کجایی آقا

دل غمگین مرا کی تو عنایت بکنی
منتظر بهر جواب است کجایی آقا
تا که از در برسی رخ بنمایی تو به من
دل من در تب و تاب است کجایی آقا
از غم دوری تو هر نفس ای راحت جان
گریه بی حد و حساب است کجایی آقا

داستان غم هجران تو ای یوسف من
قدر یک کهنه کتاب است کجایی آقا
چه شود گر نظری بر من بیچاره کنی
یک نظر بر تو صواب است کجایی آقا

 

منبع:اشعار امام زمان علیه السلام/ج1

قدرشناسی از استاد

علامه حسن زاده آملی میفرمودند:

روزی در جلسه درس، کف پای استادم آیت الله الهی قمشه ای رحمه الله علیه را بوسیدم و خودش در ابتدا توجه نداشت.
بنده در کنارش دو زانو نشسته بودم و ایشان چهار زانو، لذا توفیق بوسیدن کف پایش را یافتم. بعد از بوسیدنم ناراحت شد و با من مواجه شد و فرمود: «آقا چرا اینطور می کنی؟»
عرض کردم: آقا حق شما بر من بسیار عظیم است، نمی دانم چه کنم مگر به این تقبل دلم تشفی یابد و آرام گیرد و خودم را لایق نمی بینم که دست مبارک شما را ببوسم.
و چون بدن مبارکش را به خاک می سپردیم، پاهایش را این بنده در بغل گرفته بود و به یاد آن شب افتادم که کف پایش را بوسیدم، خواستم در کنار تربتش تجدید عهد کنم ولی حضور مردم مانعم شد.

منبع:کتاب جمع پراکنده/علامه حسن زاده املی (دام عزه)
 

 

1 3 5 ...6 7