بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
سه شنبه 96/12/15
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می فرمود:
بطری وقتی پر است و میخواهی خالی اش کنی، خمش میکنی.
هر چه خم شود خالی تر میشود. اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی میشود.
دل آدم هم همین طور است، گاهی وقتها پر میشود از غم، از غصه،از حرفها و طعنههای دیگران.
قرآن میگوید: “هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها، خم شو و به خاک بیفت.” این نسخهای است که خداوند
برای پیامبرش پیچیده است: “ما قطعا میدانیم و اطلاع داریم، دلت میگیرد، به خاطر حرفهایی که میزنند.”
“سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن”
منبع:
((سوره حجر آیه ۹۸))
سه شنبه 96/12/15
بی شک درخت و درختکاری و طبیعت سرسبز از نگاه قرآن و سخنان اهل بیت (علیهم السلام) از جایگاه ممتازی برخوردار است. در قرآن کریم، حیات مجدد طبیعت بعد از مرگ ظاهری از نعمت های الهی و نشانه های خداوند برای اهل ایمان شمرده شده و یا به عنوان مثالی برای برپایی قیامت و معاد از آن یاد شده است.
در احادیث آمده است که اگر کسی درختی را آب بدهد، انگار مؤمن تشنه ای را آب داده است. آب دادن به درخت، مثل آب دادن به مؤمن است. در حدیث دیگری وارد شده است که: «إِنْ قَامَتِ السَّاعَهُ وَ فِی یدِ أَحَدِکمُ الْفَسِیلَهُ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لَا تَقُومَ السَّاعَهُ حَتَّی یغْرِسَهَا فَلْیغْرِسْهَا؛ که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: اگر قیامت به پا شد، اگر در آن زمان یک درخت در دست داری، همان را بنشان»یعنی در خطرناک ترین ایام دست از کشاورزی برندار. خیلی مهم است، قیامت این گونه توصیف شده است که زمین چنان تکان می خورد که کوه کنده می شود و بیرون می آید، کوه ها چنان قطعه قطعه می شوند و به هم می خورند تا بالاخره مثل شن می شوند. زمین چنان تکان می خورد که مغز زمین که داغ است بر پهنای اقیانوس ها می خورد و آنها را به جوش می آید. این صحنه چنان صحنه ی خطرناکی است که هر کسی هرچه دارد رها می کند و فرار می کند، ماه گرفته می شود، ستاره ها به هم می ریزند. اصلًا نظام هستی به هم می ریزد؛ در این اوضاع باز اگر نهالی در دست داری آن را بنشان. این نوع بیان اشاره به اهمیت درخت و درختکاری و ایجاد فضای سبز دارد.
نظر به اهمیت درخت و نقش آن در سلامت طبیعت، در کشور ما یکی از روزهای سال به عنوان روز درختکاری نامگذاری شده است، که در آن مردم تشویق به کاشتن نهال می شوند. این روز در کشورهای مختلفی نیز گرامی داشته می شود.
منبع:مستدرک الوسائل/ ج ۱۳/ ص ۴۶0
سه شنبه 96/12/15
زندگی مانند مزرعه ایی است که هر آنچه که در این دنیا می کاریم در نهایت درو می کنیم چه خوب تر از آن که بیاییم در این دنیا کاری انجام دهیم که پس از سال ها هم چنان سود و منفعت داشته باشد.
تنه انشا: گاهی انسان های خیر مدرسه ایی می سازند یا مسجد یا بیمارستانی تا در این دنیا و آن دنیا دعای انسان هایی که خیرشان به آن رسیده بدرقه ی راهشان باشد اما همیشه ما آدم ها انقدر توانایی مالی و جانی نداریم که همچنین هزینه هایی را متهمل شویم و ثوابی کرده باشیم. در این میان روش های دیگری که چه از نظر مالی و چه از نظر جانی کمتر است نیز وجود دارد مانند دست فقیری را گرفتن یا کودکی را زیر پر و بال قرار دادن و یا نه از این ها نیز می توان کم خرج تر باشد اما با ثوابی تقریبا برابر. کاشتن یک نهال کوچک نیز می تواند پر از ثواب و خوبی باشد. زمانی که نهالی را در جایی می کارید موجب می شود که انسان های زیادی در آینده از میوه ی آن در زمانی که گرسنه هستند بهره ببرند. اینگونه، گرسنه ایی را سیر کرده اید. در باران و طوفان یا آفتاب سوزان در زیر درختی که شما کاشته اید پناه می گیرند، اینگونه به نیازمندی سرپناهی داده اید. همین کاغذ و مدادی را که در دست داریم ، همین نیمکت و صندلی که بر روی آن می نشینیم، همگی حاصل درخت هایی است که یک روز کاشته شده اند و الان بریده شده و تبدیل به کاغذ ، مداد ، کتاب، دفتر،نیمکت و… شده است و از همه مهم تر همین دم و بازدمی که می کشیم حاصل تولید اکسیژن همین درخت ها است که اگر نباشد روز به روز هوا آلوده تر می شود و آسمان تیره تر. درخت کاری یکی از بزرگ ترین فرصت ها است برای ایفای وظیفه ی انسانی که با دستان کوچکمان کارهای بزرگی انجام دهیم.
نتیجه گیری: بیاییم در روز درخت کاری ما نیز نقشی داشته باشیم و با کاشت درختان بیشتر دنیایی سرسبزتر و هوایی پاک تر و آسمان آبی تر برای خود و دیگران رغم بزنیم.
منبع: انشا روز درخت ،کاری تولیدی
سه شنبه 96/12/15
به نام خدا
در کشور ما ایران و چندین کشور دیگر ، پانزدهم اسفند ماه ، روز درخت کاری نامیده شده است. روز درختکاری یکی از روزهای سال است که در آن مردم تشویق به کاشتن نهال میشوند. در ایران، روز ۱۵ تا ۲۲ اسفند ماه به عنوان «هفته منابع طبیعی» نامگذاری شده است که نخستین روز این هفته یعنی ۱۵ اسفند «روز درختکاری» است.قرن هاست که درخت یکی از مهم ترین عناصر زندگی بشر بوده است. از سویی مقدمات پیشرفت بیشتر صنعت و فناوری را موجب می شوند و منابع تامین کننده محصولاتی نظیر وسایل چوبی، مبلمان، لوازم التحریر(کاغذ، انواع مدادهای مختلف) الوار و هزاران محصول دیگر محسوب می شوند و از سوی دیگر به منزله ریه های یک شهر تلقی شده و نقش مهمی را در تامین سلامت اعضای جامعه ایفا می کنند که این مورد اخیر از موارد قبل مهم تر است.با کاشت درختان سازگار با وضعیت جوی ایران و با در نظر گرفتن شرایط آب و هوایی خشک و کم باران اغلب مناطق کشور، می توان محیط زیست را لطیف و با طراوت کرد. طبیعت و فضای سبز وسیله ای برای بقای بشری و حفظ زیبایی شهر است و به عنوان میراثی ارزشمند به همه انسان ها تعلق دارد.بیایید همه ی ما در این روز زیبا نهالی کاشته و در آینده ی سبز کشور خود سهیم شویم.
منبع:سایت اخبار نیوز
دوشنبه 96/12/14
امام خامنهای: این حرفی که میگویم خواهش میکنم مردها نشنوند چون ممکن است بدشان بیاید!
این را شما خانم ها بدانید، وجود شما آن تحولی را در روحیات مرد به وجود میآورد که گاه هیچ عاملی نمیتواند آن تحول را ایجاد کند. شما میتوانید دل مرد را گرم کنید و به او امیدواری به زندگی و شوق ادامه کار بدهید. اصلاً این توان در شما هست که در وجود مرد نیرو بدمید. وجود شما این قدر مهم است. مرد هم نسبت به زن همین است. حالا مرد گاهی ممکن است مثلاً اخمآلود وارد خانه شود. اگر زن قدری عقل و پختگیاش بیشتر باشد و از اخم او جا نخورد و لبخند نشان دهد و در مقابل محبت بورزد، یواش یواش با افسون محبت، میتواند گره اوقات تلخی و بداخلاقی مرد را باز کند و ببیند که او چه احتیاج داشت. من این حرفی که میگویم خواهش میکنم مردها نشنوند؛ چون ممکن است بدشان بیاید! شما خانمها این را بدانید آقایان تا آخر هم مثل یک پسربچه هستند و باید ادارهشان کنید. البته اگر این حرف از زبان ما به گوش مردها برسد، لابد از ما گله خواهند کرد. واقعاً خانمها باید این بچّهپسری را که حالا ریشش هم بعد از پنجاه، شصت سال زندگی سفید شده اداره کنند.
منبع:
(بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 11/7/ 81 ؛ کتاب خانواده، نشر صهبا، ص70)
یکشنبه 96/12/13
نزدیک عید پدر و مادرم ما را به کفش ملی می بردند. خودشون از پشت ویترین انتخاب می کردند و به فروشنده می گفتند اندازه سایز پای ما بیاورد و اصلا سوال نمی کردند که این کفش را دوست دارید یا نه , فقط همیشه می گفتند این ﻛﻔﺸﻬﺎ ﻣﺮﮒ ﻧﺪاﺭﻧﺪ!
عاشق عید بودم . بوی عید را دوست داشتم . بوی شیرینی ها ,بوی عود و بوی سبزی پلو ماهی مادر و مادربزرگام و سفره ای که اولین روز عید پهن می شد و همه فامیل دور آن می نشستند ..
چرا فکر نمی کردیم شاید این روزها تمام شوند ؟
چرا آنقدر خاطرمان جمع بود ؟
چرا مواظب لحظه ها نبودیم ؟
چرا خوشبختی را عمیق نفس نکشیدیم ؟
که امروز مجبور نباشیم فقط چنگ بیندازیم به گذشته ها ,خیره شویم به آن و زندگی کنیم با آن …
از کودکی به نوجوانی و جوانی راهی نیست اما همراهانت همیشگی نیستند.
در فراز و فرود راه ,خیلی ها را از دست می دهی .
ما در همین از دست دادن ها بزرگ شدیم , پخته شدیم ,ساخته شدیم .
ﻣﺎﺩﺭ و ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻬﺎوپدر و مادرها و گاهی فرزندان زودتر از پدرو مادر ﺭﻓﺘﻨﺪ و من امروز بعد از گذشت این چند سال , می خواهم بنویسم فقط کفش ملی نیست که مرگ ندارد ,عشق هم مرگ ندارد ,بعضی خاطرات هم مرگ ندارد بعضی قلبها و بعضی آدمها …
منبع:دلنوشته
شنبه 96/12/12
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) در رفتار و منش خود راه پرورش و تربیت صحیح کودک را به مردم نشان می داد. آن حضرت نسبت به کودکان بسیار مهربان و دلسوز بود و با آنان رفتاری محبت آمیز داشت و به یاران خود همیشه سفارش می کردند که با کودکان با مهربانی برخورد کرده و از هر گونه تندی و خشونت و بی مهری نسبت به کودکان خودداری کنند.
نمونه هایی از سیره تربیتی آن حضرت نسبت به کودکان را بیان می کنیم تا خود نیز عامل بر آن باشیم:
داستان 1:
هرگاه کودکی متولد می شد و را برای نامگذاری یا دعا به حضور رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) می آوردند، حضرت برای احترام والدینش، او را با آغوش باز می گرفت و در دامن خویش می گذاشت ، حتی گاهی اتفاق می افتاد که کودک در دامان پیامبر، ادرار می کرد. در این حال اطرافیان وقتی آن را مشاهده می کردند ، به روی کودک فریاد می زدند و ناراحت می شدند تا او را از ادرار کردن باز دارند. پیامبر خدا (صلی الله و آله وسلم )، آنان را از این کار باز می داشت و می فرمود: با با ناراحتی و با عصبانیت از ادرار کودک جلو گیری نکنید. سپس کودک را آزاد می گذاشت تا ادرار کند. وقتی مراسم دعا یا نامگذاری تموم می شد ، والدین کودک با خوشحالی فرزند خویش را می گر فتند و کمترین آزردگی و ناراحتی در چهره ی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) دیده نمی شد. وقتی آنها می رفتند پیامبر لباس خویش را می شست و تطهیر می کرد.
یکی از راه های ابراز محبت والدین به فرزند، تهیه کردن وسایل بازی و سرگرمیِ مناسب سن آنهاست. از دیدگاه روان شناسان کودک هرگاه کودک از والدین بخواهد که با او بازی کنند، پدر و مادر باید به این درخواست او پاسخ مثبت دهند، ولی شیوه اداره بازی را بر عهده کودک بگذارند و خواسته های خود را بر او تحمیل نکنند، زیرا بازی، افزون بر اینکه نشاط و شادابی را به کودک هدیه می کند، به رشد استعدادهای نهفته او نیز می انجامد. پیامبر گرامی اسلام با تأکید بسیار بر این موضوع، خود در بازی فرزندانشان، شرکت و به نظارت بر بازی آنها، آنان را بر این امر تشویق می کردند. نمونه این سیره را در داستان زیر می توان مشاهده کرد.
داستان2:
هرگاه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از سفر بر می گشت و در راه با کودکان بر خورد می نمود، به احترام آنان می ایستاد. سپس دستور می داد کودکان را می آوردند و از زمین بر می داشتند و به آن حضرت می دادند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، بعضی را در آغوش می گرفت، بعضی را بر پشت و دوش خود سوار می کرد و به یاران خویش می فرمود: «کودکان را بغل بگیرید و بر دوش خود بنشانید» کودکان از این برخورد محبت آمیز بی نهایت خوشحال می شدند و این خاطرات شیرین را هرگز فراموش نمی کردند.
نتیجه:
کودکان در سنین مختلف، نیازمند توجه و احترام دیگران هستند. روح ظرافت و حساس کودک، با کوچک ترین حرکت نادرست، ناراحت و پژمرده می شود. پس باید از هرگونه تحقیر و تمسخر کودک و به زبان آوردن عیب ها و خطاهای او به ویژه در مهمانی ها و دیدارهای خانوادگی پرهیز کرد و با شیوه ای خردمندانه به تأیید ویژگی های مثبت وی و تشویق او پرداخت.
شنبه 96/12/12
مرَّ شَیخٌ مَکفوفٌ کَبیرٌ یَسأَلُ ، فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ما هذا ؟! فَقالوا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، نَصرانِیٌّ ! قالَ: فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : أستَعمَلتُموهُ حَتّى إذا کَبِرَ وعَجَزَ مَنَعتُموهُ ؟ ! أنفِقوا عَلَیهِ مِن بَیتِ المالِ .
پیرمردى نابینا که گدایى مى کرد از مسیری عبور کرد . امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «این کیست؟» گفتند: «اى امیرالمؤمنین! او یک مسیحى است» . [راوى ]گفت: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: او را (در جوانی) به کار گرفتید تا پیر و ناتوان شد ؛ آن گاه رهایش کردید!؟
از بیت المال به وى انفاق کنید.
منبع :
تهذیب الأحکام ج ۶ ص ۲۹۳
شنبه 96/12/12
از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمودند: سینه خردمند، صندوق راز اوست و خوشرویى وسیله دوست یابى، و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیب هاست .
رازداری
گاهی انسان راز را به دیگری می سپارد؛ اعتماد می کند به یک نفر و رازش را به او می گوید. امیرالمومنین(علیه السلام) می گویند: اگر کسی عاقل است، رازش را به کسی نمی گوید؛ چون قاعدتا وقتی که انسان رازش را می گوید، اطمینان می کند که طرف مقابل آن را فاش نکند، از او تقاضا می کند که این را به کسی نگو، ولی در نامه 31 نهج البلاغه داریم که امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: هر انسانی بهتر از دیگران، حافظ سِرّ خودش است.
اگر ما توقع داریم که یک کسی راز ما را نگه دارد، چرا خودمان آن را نگه نمی داریم؟ کسی که عرضه ندارد رازش را نگه دارد، چطور از دیگران توقع دارد که راز او را نگه دارند؟! بهترین جا سینه خود آن فرد است؛
حضرت در حکمت 381 می فرمایند: سخن تا چیزی نگفته ای اسیر توست، وقتی سخنی را گفتی، تو اسیر آن می شوی. مثل تیری که در خشاب است؛ تیری که در خشاب است تا نزدیم در اختیار ماست، وقتی زدیم ما گرفتار آن می شویم، چون آن تیر عوارضی ایجاد می کند و ما باید پاسخگو باشیم.
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: « آشکار کردن چیزى پیش از استوار شدن آن سبب تباهى آن مى گردد».
بعضى افراد هستند که مى گویند ما سرّ خود را فقط به دوستان صمیمى مى گوییم غافل از این که آن دوستان صمیمى نیز دوستان صمیمى دیگرى دارند و به گفته سعدى:
رازى که نهان خواهى با کس در میان منه; گرچه دوست مخلص باشد که مر آن دوست را نیز دوستان مخلص باشند همچنین مسلسل:
خامشى به که ضمیر دل خویش *** با کسى گفتن و گفتن که مگوى
اى سلیم! آب ز سر چشمه ببند *** که چو پر شد نتوان بستن جوى
خوش رویی
بدون شک افراد خوشرو و خوش برخورد که با چهره گشاده و لب هاى پرتبسم با دیگران برخورد مى کنند، دوستان زیادى خواهند داشت و به عکس، افرادى که با قیافه در هم کشیده و عبوس و خشم آلود با دیگران روبه رو مى شوند مردم از آنها متنفر مى گردند.
از آنجا که جلب محبت باعث اتحاد صفوف و وحدت کلمه مى شود، در روایات اسلامى ثواب هاى زیادى براى خوشرویى و بشاشت نقل شده است؛ از جمله در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در بحارالانوار مى خوانیم که فرمود: هنگامى که برادران دینى خود را ملاقات مى کنید با هم مصافحه کنید و بشاشت و مسرت را در برابر آنها اظهار کنید و در نتیجه هنگامى که از هم جدا مى شوید گناهان شما بخشوده خواهد شد».
تاثیر شکیبایی در زندگی
تحمّل ناملایمات، پوشنده عیبهاست؛ مقصود امام (ع) تحمّل سختى و اذیّت از طرف دوستان و سایر مردم است که خود فضیلت بزرگى از شاخه هاى شجاعت مى باشد. عبارت: «قبر العیوب» را به اعتبار این که عیبهاى شخصى را در نزد مردم مى پوشاند، استعاره آورده است، همان طورى که قبر لاشه مرده را که در داخل آن قرار گیرد، مى پوشاند.
این احتمال در تفسیر این جمله نیز هست که بسیارى از بى تابى هاى انسان بر اثر شکست هایى است که در زندگى براى او پیش آمده که اگر بى تابى نکند دیگران از این شکست ها که بر اثر ندانم کارى ها به وجود آمده با خبر نمى شوند و به این ترتیب عیوب او پوشانیده خواهد شد. در غیر این صورت همه از نقطه هاى ضعف او با خبر مى گردند.
منبع:
نهج البلاغه
یکشنبه 96/11/29
علی جان کوفیان غیرت ندارند
که فرمان تو را گردن گذارند
علی جان کوفیان خفت پذیرند
که دامان بلندت را نگیرند
علی جان کوفیان با کیاست
جدا کردند دین را از سیاست
بنام دین سر دین را شکستند
دو بال مرغ آمین را شکستند
به پیشانی اگر چه پینه دارند
ز فرزند تو در دل کینه دارند
چو بنچاق فدک را پاره کردند
عزادار تو را آواره کردند
شغالان شیرها را سر بریدند
کبوتربچگان را پر بریدند
اوج ناراحتی ما همین است که می گریم و زود فراموش میکنیم اما عجب دلی دارد هزاران سال تنها و غریبانه گریه میکند
میدانستین تنهاست
تنهاگریه کردن را تنها کسی میفهمد که کسی را نداشته باشد …
نه من وشمایی که در هنگام مصیبت همه را داریم جز …
منبع دلنوشته
شنبه 96/11/28
یا علی رفتیم بقیع اما چه سوگ/ هر چه گشتیم فاطمه آنجا نبود/ یا علی قبر پرستویت کجاست ؟/آن گل صد بوی خوشبویت کجاست ؟/هر چه باشد ما نمک پرورده ایم /دل به عشق فاطمه خوش کرده ایم/ حج من بی فاطمه بی عامل است/ فاطمه حلال صدها مشکل است من طواف سنگ کردم دل کجا؟/ راه پیموده ام پس منزل کجاست ؟/حج من بی فاطمه مشتی گل است/ قبر زهرا کعبه ی اهل دل است!…
ایام بی مادری را به ساحت مقدست که سراسر پر از اندوه و غم است تسلیت عرض می نماییم …
منبع :دلنوشته بنده حقیر یا علی
یکشنبه 96/11/22
حدیثی از امام صادق( علیه السلام) آمده که
می فرمایند:
إذا أرادَ الاِمام ان یعلم شَیْئاً أعْلَمَهُ اللهُ ذلِک.
هنگامی که امام اراده کند تا به چیزی آگاه بشود، خداوند متعال وی را نسبت به آن چیز آگاه می سازد.
منبع: اصول کافی، ج ۱، ص258
یکشنبه 96/11/22
اضافه «ايام» به «ایام الله»، اشاره به روزهاى سرنوشت ساز و مهم زندگى انسانها است كه به خاطر عظمتش به نام «الله» اضافه شده است و نيز به خاطر اينكه يك نعمت بزرگ الهى شامل حال قوم و ملتى شايسته و يا يك مجازات بزرگ و دردناك الهى دامنگير ملتى سركش و طغيانگر شده است كه در هر دو صورت شايسته تذكر و يادآورى است.
در رواياتى كه از ائمه معصومين به ما رسيده «ايام الله» به روزهاى گوناگونى تفسير شده است:
در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: ايام الله ، يوم يقوم القائم (عليه السلام ) و يوم الكرة و يوم القيامه: (ايام الله روز قيام مهدى موعود و روز رجعت و روز قيامت است).
و در تفسير على بن ابراهيم آمده كه ايام الله سه روز است، روز قيام مهدى (عليه السلام ) و روز مرگ و روز رستاخيز.
در حديث ديگرى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى خوانيم : ايام الله نعمائه و بلائه ببلائه سبحانه : (ايام الله (روزهاى ) نعمت هاى او و آزمايش هاى او بوسيله بلاهاى او است ).
همانگونه كه بارها گفته ايم هرگز اين گونه احاديث دليل بر انحصار نيست، بلكه بيان قسمتى از مصداق هاى روشن است. و به هر حال يادآورى روزهاى بزرگ (اعم از روزهاى پيروزى يا روزهاى سخت و طاقت فرسا) است كه نقش مؤثرى در بيدارى و هشيارى ملتها دارد و با الهام از همين پيام آسمانى است كه ما خاطره روزهاى بزرگى را كه در تاريخ اسلام بوده، همواره جاودان مي داريم و هر سال براى تجديد اين خاطره ها روزهاى معينى را اختصاص مي دهيم كه در آن به تاريخ گذشته باز مي گرديم و درس هاى مهمى از آن مى آموزيم، درسهائى كه براى امروز ما فوق العاده مؤ ثر است.
و نيز در تاريخ معاصر خود، مخصوصا در تاريخ پرشكوه انقلاب اسلامى ايران روزهاى فوق العاده اى وجود دارد كه مصداق زنده «ايام الله» است و بايد در هر سال خاطره آنها را زنده كرد كه آميخته با خاطره شهيدان، رزمندگان، مجاهدان و مبارزان بزرگ است و سپس از آنها الهام گرفت و ميراث بزرگشان را پاسدارى كرد.
منبع:
تفسير نمونه ج10 ص275و
یکشنبه 96/11/22
اگر پيروزى عوامل مختلفى داشته باشد ـ كه دارد ـ يكى از عمده ترين و مهم ترين اسباب آن صبر و استقامت است. ارتباط اين دو با هم آن چنان روشن است كه اُدباى معروف از قديم صبر و ظفر را در كنار هم قرار مى دادند.
در قرآن مجيد اين حقيقت به روشنى بيان شده است تا آنجا كه در مورد پيروزى سپاه اسلام، حتّى در آنجا كه تفاوت فاحشى از نظر عِدّه و عُدّه با سپاه دشمن داشته باشد، سبب آن را صبر و استقامت مى شمرد و مى فرمايد: «إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِاْئَتَيْنِ وَ اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِاْئَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً»(1); (هر گاه بيست نفر از شما، صاحب صبر و استقامت باشند، بر دويست نفر غلبه مى كنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر). به همين دليل در غزوات اسلامى ـ كه غالباً نابرابرى نفوس و تجهيزات جنگى وجود داشت و موازنه قوا از اين نظر به نفع دشمن بود ـ مسلمانان در سايه صبر و استقامت، بر دشمنان خود پيروز مى شدند، صبر و استقامتى كه برخاسته از ايمان به خدا و اعتقاد به معاد بود.
در خطبه 26 نهج البلاغه نيز امام (عليه السلام) روى اين مسأله تكيه فرموده و با صراحت مى گويد: «وَ اسْتَشْعِرُوا وَ الصَّبْرَ فَاِنَّهُ أَدْعَى إِلَى النَّصْرِ»; (صبر و استقامت را شعار خويش سازيد! بيش از هر چيز، پيروزى را به سوى شما فرا مى خواند).
منبع:
(1).سوره انفال، آيه 65.
پيام امام علي(ع)، آيت الله مكارم شيرازي.جلد2، ص 129.
یکشنبه 96/11/22
دین و اندیشه > دین قرآن و متون دینی
معصومه فرزانه گفت: حضور فرهنگی و قرآنی بانوان به برکت انقلاب اسلامی فراهم شده و برای حفظ این انقلاب و صدور آن نیازمند گسترش و ترویج فعالیتهای قرآنی هستیم.به گزارش خبرگزاری مهر، نشست کارگروه قرآنی بانوان با حضور معصومه فرزانه؛ مشاور امور بانوان سازمان اوقاف و امور خیریه و مسئول کارگروه قرآنی بانوان، لاله افتخاری؛ استاد حوزه ودانشگاه ورئیس سابق فراکسیون قرآن و عترت مجلس شورای اسلامی، مدیران موسسات فعال قرآنی، مدیران قرآنی حوزههای علمیه و داوران پیشکسوت در سازمان اوقاف و امور خیریه برگزار شد و حاضران به بررسی راههای توسعه و گسترش فعالیتهای قرآنی بانوان پرداختند.
مسئول کارگروه قرآنی بانوان ضمن تبریکدهه ایامالله دهه فجر و با اشاره به حضور بالنده و پر شور بانوان پس از پیروزی انقلاب اسلامی اظهار کرد: حضور فرهنگی و قرآنی بانوان به برکت انقلاب اسلامی بوده و برای حفظ این انقلاب و صدور آن نیازمند گسترش و ترویج فعالیتهای قرآنی هستیم که منجر به رشد و تعالی بانوان در عرصه فعالیتهای قرآنی شود.
ایشان با بیان اینکه قرآن کریم باید در زندگی ما تجسم عینی پیدا کند، تصریح کرد: آن موقعی میتوانیم بگوییم قرآن کریم در جامعه ما مهجور واقع نشده که این کتاب آسمانی در متن زندگی مردم جاری شود.
وی با اشاره به راههای عملیاتی شدن رهنمودها و مطالبات قرآنی مقام معظم رهبری در حوزه فعالیتهای بانوان تاکید کرد: سطح قرآنی بانوان کشور در رشتههای مختلف از جمله حفظ، قرائت و پژوهشهای قرآنی با دیگر کشورها متفاوت بوده و چندین سطح بالاتر است.
فرزانه درباره محورهایی که باید در فعالیت فعالان قرآنی مورد توجه قرار بگیرد، گفت: محورهایی همچون لزوم رفتن به سمت فهم قرآنی، لزوم تدبر و اُنس با قرآن کریم، چگونگی تربیت و تکریم الگوهای قرآنی در خانواده و بین فرزندان، لزوم ارتباط و اُنس با قرآن کریم در مقابل دشمن و بررسی راههای تفکر در قرآن کریم برای جلوگیری از انحرافات باید مورد توجه فعالان قرآنی در تمامی عرصهها قرار گیرد.
منبع:
شناسهٔ خبر: 4224084 - شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۰
شنبه 96/11/21
* دههى فجر، آن آيينهيى است كه خورشيد اسلام در آن درخشيد و به ما منعكس شد. اگر اين آيينه نبود، باز هم مثل همان دورههاى تاريك و قرون خاليه، بايستى ما مىنشستيم و اسمى از اسلام مىآورديم.
* برگزارى دههى فجر، بايد مثل برگزارى جشن نيمهى شعبان باشد.
* خاطرهى امام، بيش از هميشه، در دههى فجر و بيستودوى بهمن است. حتّى بيشتر از مراسم سالگرد رحلت امام، اين بزرگداشت نشاندهندهى شخصيت آن بزرگوار است.
* دهه فجر در حقيقت ولادت امامت در اين كشور است؛ به همان معنايى كه خود امام و اسلام براى ما ترسيم كردهاند.
* ۲۲ بهمن در حيات تاريخى و ملى كشور و هدايت سرنوشت ملت ايران به سوى حق و صلاح نقش بزرگى داشته است.
* در طلیعهی روزهای درخشان فجر از همه چیز شایستهتر تكریم شهیدان و خضوع در برابر روح فداكار آنهاست.
* دشمنان سعى مىكنند انقلاب را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، انقلاب را به ياد مردم مىآورد. سعى مىكنند امام را از ياد مردم ببرند؛ اما دهه فجر، تجسّم اراده و عظمت امام بزرگوار ماست.
* حادثه بيستودوم بهمن و پيروزى انقلاب، پايان تحقير ملت ايران بود.
* اگر انقلاب اسلامى و امام بزرگوار ما نبود و اگر اسلام پرچمدار انقلاب و تحوّل در اين كشور نبود، هيچ اميدى وجود نداشت كه سلطه جهنّمىِ تحقيرآميز امريكا و حكومت ديكتاتورىِ قسىّالقلب پهلوى از اين مملكت بركنده شود.
* راهپيمايى بيستودوم بهمن در جهان يك پديده بىنظير است؛ هيچ كشورى در هيچ مراسمى چنين اجتماعى را در شهرهاى بزرگ و كوچك به خود نمىبيند و به ياد ندارد؛ اين مخصوص شماست.
* راهپيمايى بيستودوم بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ نشاندهندهى عزم عمومى ملت ايران است؛ مظهر همان چيزى است كه هر دشمنى را در هر حد و اندازهيى از اقتدار نظامى و توانايىهاى تبليغاتى و سياسى، مرعوب مىكند.
* ملت ايران هر سال با حركت خود در بيستودوم بهمن، دشمن را در جاى خود متوقف و وادار به عقبنشينى كرده.
* روز ۲۲ بهمن و راهپيمائى ۲۲ بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ مظهر اقتدار ملت ايران است؛ مظهر حضور مردمى و اراده و عزم ملى ملت ايران است كه مرد و زن و پير و جوان، در همهى شرائط به خيابانها مىآيند و خودشان را در سرتاسر كشور در مقابل چشم بينندگان قرار ميدهند؛ اين خيلى باعظمت است.
منبع:
بیانات امام درباره22 بهمن
شنبه 96/11/21
«توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن، هنوز به پیروزی نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و رسایل بهره مند است و توطئه ها در کمین. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمان های رهبری و دولت موقت اسلامی است که توطئه ها را نقش بر آب می سازد. … با دولت موقت اسلامی همکاری نمایید تا با حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم.» این کلام، از آن امام انقلاب، پیر جماران است که در 22 بهمن 1357 خطاب به ملت انقلابی گفته شد. این کلام وصیت امام است برای تداوم انقلاب اسلامی. این کلام، پیام همیشگی تاریخ انقلاب خطاب به همه ملت های انقلابی است. امروز ایران اسلامی مان در حال رشد و بالندگی است و تأثیر آن را در سردرگمی و توطئه چینی های دشمنان ناآرام انقلاب می توان دید.
منبع:
مجله ،گلبرگ ،همن 1386، شماره 95
شنبه 96/11/21
در 22 بهمن ماه 1357، انقلابی بس شگرف و شکوه مند با رهبری دینی حضرت امام خمینی رحمه الله و حمایت توده مردم در ایران رخ داد. این انقلاب را می توان اعجازی خواند که جهانیان را به شگفت واداشت، آن هم درست در دورانی که تفکر اندیشه غیردینی و سکولار بر جامعه جهانی قرن بیستم حاکم بود. انقلاب اسلامی ایران با توجه به دینی بودنش، شباهتی به دیگر انقلاب ها نداشت، چنان که حضرت امام خمینی رحمه الله فرمود: «شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران، از همه انقلاب ها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام».
منبع:
معانی الخبار
شنبه 96/11/21
از هفدهم تا 22 بهمن 57، ایران یکی از دوره های استثنایی تاریخ سیاسی جهان را گذرانید. در این ایام، دو دولت در یک مرکز و بدون هیچ گونه مرزبندی مواجه بودند. دولتی که پشتوانه و عامل مشروعیت خود را از دست داده و از قدرت نظامی محروم گشته و با انقلابی عظیم روبرو بود. و دولتی دیگر متکی به رهبری انقلاب توده های میلیونی مردم که به جای قدرت نظامی، تنها به ارتش مردم وابستگی داشت.
با وسعت یافتن دامنه های انقلاب، قرار بر این شد که سران ارتش پهلوی، دست به کودتا زده و با به دست گرفتن قدرت، انقلاب مردمی را سرکوب سازند. از این رو از ساعت چهار بعداز ظهر روز 21 بهمن 57، حکومت نظامی اعلام شد
پس از اعلان حکومت نظامی، حضرت امام خمینی (ره) اعلام کرد که مردم به حکومت نظامی اعتنایی نکنند. مردم نیز همچنان به یورش خود به مراکز دولتی و نظامی و انتظامی ادامه دادند و تقریباً تمام این مراکز با اندک درگیری و مقاومت، تسخیر شد و به دست مردم افتاد
این درگیری ها در روز بعد نیز به شدت ادامه یافت و در این روز هزاران زن و مرد و پیر و جوان، هر یک به اندازه توان خود برای سرنگونی نهایی رژیم ظلم و جور، کوشش کردند. آنها با سنگربندی در خیابان ها، سینه سپر کردن در برابر تانک ها و با فداکاری و جانفشانی، انقلاب را به پیروزی رساندند. نه فقط در تهران، بلکه در تمامی شهرهای ایران، درگیری مردم با بقایای رژیم شاه جریان داشت هنگامی که خبر حرکت نیروهای نظامی از شهرهای مختلف ایران به سمت تهران برای سرکوب قیام مردم پخش شد، مردم شهرهای مسیر به درگیری با نیروهای نظامی پرداختند و با بستن راه، مانع حرمت آنها به سمت تهران شدند. برخی از فرماندهان رده بالای ارتش در این درگیری ها به دست مردم کشته شدند تا سرانجام، ارتش، بی طرفی خود را اعلام کرد.
روز سرنوشت فرا رسید و در 22 بهمن 1357، نظام پوسیده ستمشاهی فرو ریخت و ریشه های فاسد دودمان سیاه پهلوی از این کشور اسلامی کنده شد. مبارزه پانزده ساله ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی (ره) به ثمر رسید و با سرنگونی نظام 2500 ساله شاهنشاهی، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران پیروز گردید.
منبع:
مجله اندیشه انقلاب اسلامی، شماره 3 ,
شنبه 96/11/21
ضمن احترام به همه اصناف و اقشار جامعه، همه مردم با وجود برخی ایرادات و مشکلات که در کشور وجود دارد، در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کنند.
وی ادامه داد: مردم با حضور در راهپیمایی، عزت و شکوه اسلام و نظام اسلامی را بخواهند، دفاع ما از اصل انقلاب و نظام باشد، در صحنه به خوبی حضور داشته باشیم و به خصوص زنان با حضور خود عفاف و حجاب را بیش از پیش شکوفا کنند.
آیت الله جوادی آملی از همه اقشار به ویژه بانوان برای حضور پررنگ در این راهپیمایی دعوت کرد و گفت: زنان در مقابل رفتار برخی از دختران ناآگاه که روسری خود را برداشتند باید همپای مردان در راهپیمایی 22 بهمن حضور پیدا کنند و اعلام کنند که شعار ما این آیه قرآن است که می فرماید «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ»
وی در فراز دیگری از سخنان با اشاره به اهمیت حفظ آبروی مومن در اسلام اظهار داشت: بر همه نویسندگان و گویندگان لازم است تا اسرار مردم را فاش نکنند، آبروی کسی را نریزند، هر چه را شنیدند وارد دستگاه فکر خود کنند اولاً درستی یا نادرستی آن را بسنجند و تحقیق کنند، سپس ارزیابی کنند که بیان آن صحیح است یا نه و بعد بیاندیشند که کیفیت بیان این مطلب باید چگونه باشد.
وی ادامه داد: هیچ کس مهربانتر از اهل بیت علیهم السلام برای جامعه اسلامی نیست، این حضرات به ما فرمودند اینطور نباشد که هر چه دلتان خواست بر زبانتان جاری شود.
وی تاکید کرد: «آبرو» غیر از مال و خون است، آبروی مومن مال خود او نیست بلکه نزد او امانت است، آبرو حق الله است و ما فقط امین الله هستیم لذا هیچ کس حق ندارد عفت، آبرو، و عصمت خود را که حق الله است بریزد، همه زنان و مردان باید آبرومندانه از این حق صیانت کنند، نباید کاری کنیم که از عزت و جلال و شکوه ما کم شود.
منبع: اطمینان ** انتشار: مسلمی http://www.irna.ir/fa/News
انتهای پیام /*
شنبه 96/11/21
در مزا رآباد شـهر نیستی / اسـتخوان زندگی پوسـیده بود
مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود
دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت
خون سرخ شاهدان نوشیده بود / عنجه هاشان را به دندان می گرفت
آدمی افسـون شـیطان پلید، / گوسـفندان راضی از چوپانشـان
گر کسی بیدار می شد ناکهان / کشته می شـد بی صدا یا بی نشان
در چنین ظلمت شب ایران زمین / ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت
روح روح ا… ، جان در تن دمید / ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت
آمد آن آرام جان از هجرتش / گوئیا آن شب شـده صبح سـپید
مردمانـش گشـته با هم متحد / نـور ایمـان در دل آنها دمـید
مردم بیدار گشـته می شـدند / هـمصـدا با رهـبر بیـدارگر
با غریو مشــتهای لالــه ها / دیـو شـد از کاخهایش در بـدر
نورحـق تابـید در دلهـای ما / دست ها دست خدایی گشته بود
نارها گشــته اســیرنـورها / موسـم جشن رهایی گشته بود
سالگشت دیگری ازره رسـید / تهنیت ایدوسـتان، همسنگران
شادی خود را کمی قسمت کنید / سهم دارند از شـماها دیگران
منبع:5بهمن ۱۳۹۵ در♦ مقالات ، تحقیقات و پروژه رایگان دانشجویی
چهارشنبه 96/11/18
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت مسلمان و قهرمان و مبارز ايران! در اين لحظه حساس كه به لطف خداوند تعالي مبارزات قهرمانانه شما سدهاي استبداد و استعمار را يكي پس از ديگري مي شكند و انقلاب اسلامي شما شكوفه ها و ميوه هاي خود را آشكار مي سازد، لازم مي دانم ضمن اظهار تشكر و قدرداني از يك يك شما برادران و خواهران چند نكته را يادآوري نمايم:
شما در جريان مبارزات گذشته رشد اسلامي و انقلابي خود را آشكار كرده ايد و اكنون بيش از پيش لازم است كه اين رشد را به جهانيان نشان دهيد تا جهانيان بدانند مردم مسلمان ايران مي توانند بدون قيمومت اين و آن، راه سعادت خود را انتخاب نمايند.
لهذا از شما مي خواهم كه اولا مانع آشوب و هرج و مرج بشويد و نگذاريد آشوبگران مغرض به عملياتي از قبيل غارت، آتش سوزي، مجازات متهمان و از بين بردن آثار علمي و فني و صنعتي و هنري و اتلاف اموال عمومي و خصوصي دست بزند. دشمن براي خراب كردن چهره نهضت از طريق نفوذ دادن افراد مفسد و مغرض در ميان توده مسلمان دست به چنين كارها مي زنند تا نهضت ما را ارتجاعي و وحشيانه قلمداد نمايند. من اكيدا اعلام مي كنم كه هر كس دست به چنين عملياتي بزند از جامعه انقلابي ملت مطرود و در پيشگاه خداوند متعال مسئول است.
اولا توجه داشته باشيد كه انقلاب ما از نظر پيروزي بر دشمن هنوز به پايان نرسيده است. دشمن از انواع وسايل و دسائس بهره مند است و توطئه ها در كمين ماست. تنها هوشياري و انضباط انقلابي و اطاعت از فرمانهاي رهبري و دولت موقت اسلامي است كه همه توطئه ها را نقش بر آب مي سازد.
ثالثا افرادي از دشمن كه به عنوان اسير در اختيار شما قرار مي گيرند هرگز مورد خشونت و آزار قرار ندهيد. همچنان كه سنت اسلامي است به اسيران محبت و مهرباني كنيد و البته دولت اسلامي به موقع آنها را محاكمه و عدالت را در مورد آنها اجرا خواهد كرد.
از همه شما برادران و خواهران عزيزم مي خواهم كه با دولت موقت انقلابي اسلامي كه وارث يك سلسله خرابي هاي دولتهاي فاسد گذشته است همكاري نمائيد تا به حول و قوه الهي هر چه زودتر با همكاري يكديگر ايران اسلامي آباد و آزاد را مورد غبطه جهانيان بسازيم.
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته
منبع:
روح الله الموسوي الخميني
22/11/57
دوشنبه 96/11/16
انقلاب اجتماعی
اصطلاح انقلاب اجتماعی، درباره انقلابهایی به کار میرود که بر اثر آنها تحولات ساختاری اقتصادی ـ اجتماعی چشمگیری شکل میگیرد. برخی چون اِسکاچْپول که تحولات اجتماعیِ ناشی از انقلابها را به شکل وسیعتر تعریف میکنند، بر آناند که انقلاب ایران، انقلابی اجتماعی است؛ زیرا با دگرگونیهای ساختاری و ارزشیِ وسیعی همراه بوده است.
نقلاب اسلامی نامی همگانی
از آنجا که انقلاب ایران به روشنی بر جنبش سراسری و چند طبقهای متکی بود، بسیاری از تحلیلگرانِ انقلاب، آن را انقلابی مردمی یا مردمگرا میدانند. تردیدی نیست که انقلاب ایران از نظر نوع ائتلاف قشرهای مختلف اجتماعی در آن، پدیدهای کمنظیر به شمار میآید و به همین دلیل «انقلاب مردمی» قلمداد کردنِ آن جایز به نظر میرسد.
البته انقلاب ایران بیشتر از هر عنوانی با نام «انقلاب اسلامی» مطرح شده است. به نظر میرسد که با توجه به گفتمان حاکم بر انقلاب ایران، رهبری انقلاب و همچنین شکل دولت و روابط اجتماعی بعد از آن، جا دارد که انقلاب ایران به عنوان انقلاب اسلامی مطرح شود.
دوشنبه 96/11/16
1-رهبری حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی که با شیوهای استثنایی و فوقالعاده رهبری و فرماندهی را به عهده گرفتند و تا پیروزی نهایی هدایت جریانات را به نحو احسن انجام دادند. ویژگیهای شخصی و رهبری امام خود موضوع بحثی جدید در جامعه شناسی سیاسی میباشد.
۲- حضور یکپارچه و متحد مردم در تمامی صحنهها قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، آن چنان توان و قوتی ایجاد نمود که هیچگونه امکانی برای مقابله با آن در اختیار رژیم شاه و اربابانش نبود.
۳- اعتقاد به اسلام و ارزشهای آن نه تنها برای خارجیان بلکه برای سران و کارگزاران سیاسی ـ امنیتی رژیم شاه هم بخوبی شناخته شده نبود.
منبع:
کتاب انقلاب
جمعه 96/11/13
درآستانه دهه فجر انقلاب اسلامی؛
هشدارهای شهید مطهری
بیشک علامهی شهید مرتضی مطهری(ره) را باید «مغز متفکر» انقلاب اسلامی قلمداد کرد. کسانی که تاریخ انقلاب اسلامی را به خوبی مطالعه کردهاند، دریافتهاند که علامه مطهری در مرتبهی پس از امام خمینی(ره) چه نقش عظیمی را در عرصههای نظری و تصمیمسازی ایفا کردهاست.
در مدت 15 سالی که امام خمینی(ره) در تبعید به سر میبردند ایشان پل ارتباطی با ایران و هدایتگر جریان نهضت اسلامی به شمار میآمدند. گواه این ادعا آن است که امام خمینی(ره) آن هنگام که «شورای انقلاب اسلامی» را به عنوان اولین و مهمترین نهاد سیاسی مدیریت نهضت اسلامی معرفی کردند، علامه را به ریاست آن برگزیدند تا بار دیگر اعتماد وصفناپذیر خود را به ایشان، آشکار نمایند.
صد افسوس که علامه مطهری بسیار زود از قافلهی انقلاب جدا شد و به شهادت رسید. به یقین حضور ایشان میتوانست بسیاری از حوادث و رویدادهای انقلاب را در سالهای بعد، دگرگون سازد. اما در طول حیات 3 ماههی ایشان در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی (22 بهمن 1357 تا 11 اردیبهشت 1358)، علامه در قالب سخنرانی، یادداشت و مصاحبه، مطالب بسیار ارزشمند و کمنظیری را دربارهی تحلیل انقلاب اسلامی و مسایل اصلی مربوط به آن، بیان کردند که در کتاب «آیندهی انقلاب اسلامی ایران» گردآوری شدهاست. بخش مهمی از این بیانات به مسایلی باز میگردد که میتوان آنها را «واپسین دغدغههای انقلابی علامه مطهری» خواند.
در این یادداشت به صورت موجز و مختصر، برخی از این واپسین دغدغهها را بازگو و تحلیل میکنیم.
1-استقلال فرهنگی و ممانعت از التقاط
از آنجا که علامه مطهری در درجهی نخست یک متفکر و نظریهپرداز بود، بیش از هر چیز دیگر نسبت به «استقلال فرهنگی و مکتبی» جامعهی ایران حساسیت نشان میداد. مقصود ایشان از تعبیر «استقلال فرهنگی و مکتبی» تکیهی محض بر ایدئولوژی اسلامی و پرهیز از التقاط در قالب تجددگرایی بود. به نظر ایشان:
«ما با گرایش به مکتبهای بیگانه، استقلال مکتبی خودمان را از دست میدهیم؛ میخواهد آن مکتب بیگانه، مکتب کمونیسم باشد یا کاپیتالیسم. با یک مکتب التقاطی، یک کلمه از این گرفتن، دو کلمه از آن گرفتن و سه کلمه از اسلام گرفتن[…] ما به استقلال مکتبی نمیرسیم و اگر چنین کنیم محکوم به فنا هستیم. این اعلام خطر بزرگی است که من میکنم.»[1]
در تعابیر نقل شده دقت کنید؛ علامه معتقد است که «التقاط» ما را به «فنا» خواهد کشاند و «التقاط» یک «خطر بزرگ» برای انقلاب اسلامی و انقلابیون است!
علامه در زمانهای این سخنها را بر زبان جاری میسازد که جریانهای مارکسیستی به شدت قوّت یافته و دست به ترکیب «اسلام» با «مارکسیسم» زده بودند. به جرأت میتوان ادعا کرد که هیچیک از چهرههای برجستهی انقلاب به اندازهی ایشان در این باره حساس و نگران نبودند و از خود واکنش نشان نمیدادند.[2]
جالب است که حساسیتها و هشدارهای علامه نه فقط در آن هنگام (یعنی دهههای 40 و 50) بلکه در دهههای70 و 80 نیز رنگ صدق پذیرفت؛ چراکه در دهههای70 و 80، بخش قابلتوجهی از نیروهای انقلابی، آرام آرام، مبتلا به «استحالهی فکری» و «التقاط ایدئولوژیک» شدند و فضای ذهنی آنها به تسخیر آمیزهای از آموزههای «اسلام» و «لیبرالیسم» درآمد!
اگر جناب علامه در این دههها به سر میبرد، بیتردید، همانگونه که سرسختانه در برابر موج «اسلام مارکسیستی» ایستادند، در صف اول ستیز با «اسلام لیبرالیستی» نیز قرار میگرفتند و اجازه نمیدادند خلوص ایدئولوژیک انقلاب اسلامی مخدوش گردد؛ زیرا که این مسأله برای او از اهمیت حیاتی برخوردار بود:
«ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارایه نکنیم انقلاب ما به نتیجه و ثمر نمیرسد، جذب مکتبهای دیگر میشویم. ولو این که رژیم را عوض کنیم، استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی به دست آوریم، اما اگر به استقلال فرهنگی، به خصوص به استقلال مکتبی نرسیم، باختهایم. ما باید کاری کنیم، باید نشان دهیم جهانبینی اسلامی نه با جهانبینی غربی میخواند نه با جهانبینی شرقی»[3]
فراتر از این، علامه بر این باور بود که تهدیدزایی «التقاط» همرتبه با تهدیدزایی «الحاد» و یا حتی شاید افزونتر از آن است:
«این مکتبهای التقاطی به عقیدهی من، ضررشان برای اسلام از مکتبهایی که به صراحت ضدّ اسلامی هستند اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.»[4]
امروز که علامهی شهید در میان ما نیست باید در گفتار عمیق او تأمل کنیم و بدانیم که «مارکسیسم اسلامی»، «لیبرالیسم اسلامی»، «ناسیونالیسم اسلامی»[5]سازد و به غارت میبرد، هر چند در ظاهر و قشر، خود را به جوانب و ابعادی از اسلام آراسته باشد. و آیین و مرام دیگری که از آبشخور «التقاط» مینوشد؛ هویت اصیل اسلامی ما را مستحیل می
2- آزادی نظری
علامه مطهری معتقد است که برخورداری جامعهی اسلامی از آزادی نظری، لازمهی قطعی اعتلای معرفت و بینش اسلامی است؛ یعنی نباید گمان کرد که برای نشر و بسط حقایق اسلامی میبایست فضای جامعه به روی مکاتب دیگر بسته شود و تنها منطق اسلامی مجال بیان و طرح یابد. تجربهی تاریخی مسلمین نشان داده که همواره اسلام در متن مواجههی نظری با دیگر مکاتب و آیینها، شکوفا میشود و رونق مییابد:
«تصور نشود که با جلوگیری از ابراز افکار و عقاید میشود از اسلام پاسداری کرد. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن منطق، آزادی دادن، مواجههی صریح، رک و روشن با افکار مخالف است.»[6]
بسیاری از آثار جناب علامه، در چنین فضا و چارچوبی ظهور یافتهاند. کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» در بستر مواجهه با تفکر ماتریالیسم دیالکتیک تولید شده است. کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» پاسخی به شبهات تاریخی، دربارهی ایمان آوردن ایرانیان به اسلام است. کتاب «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی» در عین برخورداری از صورت ایجابی قوّی، نقدی بر نگرش مادّی و مارکسیستی نیز میباشد. «حماسهی حسینی» در مقابله با تفسیرهای غلط از ماهیت قیام امام حسین(علیهالسلام) و خرافه زدایی از آن تولد یافته است. کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» عبارت بود از سلسله مقالاتی که علامهی شهید در پاسخ به مقالات مطبوعاتی یک نویسنده که نسبت به موقعیت حقوقی زن در اسلام انتقاد داشت، نوشته شده است.
باور استاد شهید به آزادی نظری تا آنجا گسترش یافت که حتی ایشان تصریح میکردند که نه تنها لازم است در دانشکده الهیات، «مارکسیسم» نیز تدریس شود بلکه آن را باید یک «مارکسیست» تدریس کند. [7]انجامد، بلکه انقلاب اسلامی را به شکست میکشاند: بنابراین، ایجاد «خفقان فرهنگی» و «استبداد فکری»، نه تنها به بسط اسلام نمی
«اگر دولت اسلامی، جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی میخواهد زمینهی اختناق را به وجود بیاورد، به طور قطع شکست خواهد خورد.»[8]
اما از آن سو، علامه تأکید میکند که آزادی، مطلق نیست و در درون ضوابط اسلامی قابل پذیرش است. به عنوان مثال، ایشان تصریح میکند که در منطق اسلامی، اندیشهها و آرای آغشته به «اغفال» و «اضلال»، اجازهی نشر در سطح عمومی جامعه را ندارند:
«اغفال و اغوا یعنی کاری همراه با دروغ، تبلیغات دروغین کردن[…] دروغ گفتن، اغفال کردن هیچ وقت نمیتواند آزاد باشد. این که در اسلام، خرید و فروش کتب ضلال حرام است و اجازهی نشرش نیز داده نمیشود [به این دلیل است.] کتب ضلال یعنی کتب اغفال، کتابی که اساسش بر دروغگویی است، به عنوان نمونه نویسنده تاریخ را تحریف میکند.»[9]
3- تداوم نقشآفرینی طبقهی «روحانیت» و جایگزین نشدن آن با طبقهی روشنفکر
علامه مطهری را باید هم، «منتقد باریکاندیش» روحانیت دانست و هم «مدافع سرسخت» آن؛ از نظر ایشان، طبقهی روحانیت به این جهت که تنها حامل «فرهنگ اصیل اسلامی» است؛ بیبدیل و پیشرو است و به هیچ رو نمیتوان از آن صرفنظر کرد. در مقابل، برخی دیگر از ایدهی «اسلام منهای روحانیت» دفاع کرده و معتقد به ضرورت نداشتن ـ و حتی عدم مطلوبیت ـ وجود طبقهی روحانیت بوده و هستند.[10]
آیت الله شهید در عین اعتراف به وجود نقایص و کاستیهایی در طبقهی روحانیت[11]کند:، جایگزین کردن آن را با طبقهی روشنفکر، برابر با «مسخ اسلام» معرفی می
«آیندهی انقلاب هم ـ اگر بخواهد ان شاءالله پیروزتر بماند و به نتایج نهایی برسد ـ باز باید روی دوش روحانیت و روحانیون باشد و اگر این پرچمداری از روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح طبقهی روشنفکر بیفتد، به عقیدهی من یک نسل بگذرد، اسلام به کلی مسخ میشود! چرا؟ برای اینکه حامل فرهنگ اسلامی باز همین طبقه، هستند.»[12]
علامه مطهری، طبقهی روحانیت را به یک «درخت آفتزده» تشبیه میکند که باید آفتهایش را رفع کرد اما از اصل وجود آن صیانت، نمود:
«روحانیت ما مثل یک درخت زندهی آفتزده است، با آفتهایش باید مبارزه کرد. آن کسی که میگوید دست به ترکیبش نزنید، معنایش این است که با آفتهایش هم مبارزه نکنید[…] این اشتباه است. کسانی هم که میگویند به دلیل فلان عیب و فلان ضعف و این که فلان کسها هم خودشان را وابسته به روحانیت کردهاند، این درخت را باید از ریشه کند، آنها هم اشتباه میکنند. این درختی است که اگر کنده شود دیگر ما و شما قادر نیستیم به جای آن نهال جدیدی بنشانیم. با آفتها و عیبهایش باید مبارزه کرد و آن معایب را اصلاح کرد، ولی اصلش را باید حفظ کرد.»[13]
پینوشتها:
[1]مرتضی مطهری، آیندهی انقلاب اسلامی ایران، تهران: صدرا، صفحهی 166.
[2]مقام معظم رهبری در این باره میگویند: «شهید مطهری در حراست از مرزهای ایدئولوژیک نهضت اسلامی، بینظیر بود».
[3]آیندهی انقلاب اسلامی ایران، صفحهی 167.
[4]پیشین، صفحهی 97.
[5]«مارکسیسم اسلامی» در دهههای 40 تا 50 از سوی گروههایی از قبیل «سازمان مجاهدین خلق» و «گروهک فرقان» سر برآورد؛ «لیبرالیسم اسلامی» در دهههای 70 و 80، مقوّم گفتمان اصلاحطلبان بود و اکنون «ناسیونالیسم اسلامی» در قالب «مکتب ایرانی» موجودیت فعّال یافته و قصد تبدیل شدن به گفتمان مسلط (هژمونیک) را دارد!
[6]مرتضی مطهری، آیندهی انقلاب اسلامی ایران، تهران: صدرا، ص 49.
[7]پیشین، صص 43-44.
[8]پیشین، ص 94.
[9]پیشین، ص 96.
[10]در این زمینه باید گفت برخی متفکران نقدهای غیرمنصفانهی خود را دربارهی روحانیت تا آنجا پیش بردند که به ایدهی «اسلام منهای روحانیت» رسیدند. علامه مطهری در نامهی تاریخی خود به امام خمینی(ره)، از این ایده سخن به میان آورده و سخت با آن مخالفت کرده است. ابوالحسن بنیصدر در سال 1356 چنین نظری را - در قالب نفی «رهبری سنتی»- ابراز کرد که جناب علامه آن را در یکی از آثار خود به نقد کشید. (نگاه کنید به: مرتضی مطهری، نهضتهای اسلامی در صد سالهی اخیر، تهران: صدرا).
[11]برای آگاهی یافتن از برخی از نقدهای علامه به روحانیت، به مقالهی ایشان با عنوان «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» مراجعه کنید. (نگاه کنید به: مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران: صدرا).
[12]پیشین، ص 194.
[13]پیشین
مهدی جمشیدی
سه شنبه 96/11/10
الف: دانش و معرفت
آن علیا مخدّره یکی از راویان حدیث و حاملان آن بوده است، به طوری که «مُصحَف فاطمة» یکی آثار منسوب به آن حضرت هست که متأسفانه باقی نمانده است! ولی گفته می شود در اختیار حضرات ائمه ی اهل بیت(ع) بوده که به یکی پس از دیگری منتقل شده و هم اکنون در اختیار منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عجّل الله فرجه) می باشد.در خطبه هایی که حضرت فاطمه ی زهرا(س) بعد از رحلت جان سوز پدر بزرگوارش نبیّ مکرّم(ص) در جمع صحابه در مسجد النبیّ(ص) و در خانه ی خود ایراد فرمود، بهترین دلیل بر علم و دانش و معرفت ایشان می باشد.
ایمان، خداشناسی بندگی
رسول خدا(ص) فرمود: «انّ ابنَتی فاطمة[س] ملأ اللّه قلبها وجوارحها ایماناً الى مشاشها ففرغت لطاعة اللّه». یعنی؛ خداوند دل و جوارح دخترم فاطمه[س] را عمیقاً سرشار از ایمان ساخته است و او همواره در اطاعت و فرمان برداری خداوند به سر می برد.
حضرت زهرا(س) فرزندانی را تربیت نمود که هر کدام با ایفای نقش بی نظیر خود، درس عزّت و سربلندی، عشق و وفاداری، تقوا و عبودیت، صبر و شکیبائی، شجاعت و کرامت، جهاد و مبارزه، مهر و عاطفه، ایثار وگذشت، جان فشانی در راه خدا و اسلام، صلح و مدارا و… را از خود به یادگار گذاشتند و برای مسلمانان اسوه و الگو شدند.
حسن بصری می گوید: در میان امت اسلامی، فردی نیایش گرِ و اهل عبادت از فاطمه سراغ ندارم. وی به قدری به عبادت (ذکر و رکوع و سجود و دعا) می ایستاد که پاهای مبارکش متورّم می شد و از ترس خدا در نماز نفسَش به شماره می افتاد.
جهاد و مبارزه پی گیر برای خدا
آن حضرت پس از ظهور اسلام در کنار پدر بزرگوار، مادر مکرّمه اش و بنی هاشم در حالی که کودکی دو ساله بود، به مدت سه سال در محاصره شِعب ابی طالب شرکت داشت و انواع سختی ها و مشکلات و دشواری های زندگی را با اخلاص تحمل نمود.حدود یک سال بعد، مادر فداکار و مهربان خود را هم از دست داد.
آن بزرگوار پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، به همراه چند تن از بانوان مسلمان، سختی های زیادی را نیز متحمل شد و در محله ی «قبا» به پدر ملحق گردید.در جنگ های بَدر، اُحد، أحزاب، خیبر، تبوک، فتح مکه و… همانند سایر بانوان مسلمان حضور داشت و نقش و وظیفه ی انسانی و اسلامی به جنگ جویان مسلمان و درمان آن ها و سایر خدمات را ایفاء نمود.
منبع:
زندگانی فاطمه ی زهرا(س)، سید جعفر شهیدی(ره)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
سه شنبه 96/11/10
برای حضرت زهرا(س) بیش از صد اسم، لقب و کنیه گفته شده که مهم ترین آن ها عبارتند از: فاطمة، بتول، مبارکة، محدثّة، راضیّة، مرضیّة، طاهرة، صدّیقة، سیّدة، حوریّة، نوریّة، شهیدة، محبوبة، عفیفة، حبیبة، صفیّة، عالمة، معصومة، مظلومة، منصورة، جمیلة، مطهّرة، حکیمة، عقیلة، عابدة، باکیة، صابرة، امینة، امّ الائمة، امّ ابیها، امّ الخیرة، امّ الفضائل، امّ المومنین، امّ العلوم، و… .
رسول خدا(ص) : «انّ ابنَتی فاطمة[س] ملأ اللّه قلبها وجوارحها ایماناً الى مشاشها ففرغت لطاعة اللّه». یعنی؛ خداوند دل و جوارح دخترم فاطمه[س] را عمیقاً سرشار از ایمان ساخته است و او همواره در اطاعت و فرمان برداری خداوند به سر می برد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّما سِمّیت ابنتی فاطمة لأنّ اللّه فطَمَها وفَطم مُحبّیها من النّار». یعنی؛ همانا دخترم «فاطمه» نامیده شده، زیرا خداوند او و دوست دارانش را از آتش جهنّم می رهاند.
منبع:
أعلام الهدایة؛ فاطمة الزهرا(س)« سیّدة النساء»، [جلد ۳]
سه شنبه 96/11/10
رسول خدا(ص) فرمود: «فاطمة[س] سیّدة نساء العالَمین». یعنی؛ [دخترم] فاطمه، بهتر بانوان جهانیان است.هم چنین فرمود: «فاطمة أعزّ البریّة علیّ». یعنی؛ فاطمه[س] عزیزترین آفریدگان خداوند نزد من است. همین طور فرمود: «انّها بَضعة منّی او شَجعة منّی». یعنی؛ فاطمة[س] پاره تنِ من و بخشی از وجودم می باشد.
در شأن و فضایل و کمالات حضرت فاطمه زهرا(س) از پیامبر اکرم(ص) سخنان فراوانی نقل شده است که علاقه مندان به آثار و منابعی مانند فضایل الخمسة من الصحاح الستّة تــــالیف مرحوم آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی[ ج۳، المقصد الثالث] و منابع روائی دیگر مراجعه نمایند.حضرت صدّیقه ی کبری در نگاه ائمه معصومین(ع)، صحابه، محبّان و دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی نیز از شخصیت و جایگاه بلند مرتبه ای برخوردار است که به چند نمونه اشاره می شود:
امام جعفر بن محمّدٍ الصادق(ع) فرمود: «انّما سُمّیت فاطمة لأن الخلق فُطموا عن معرفتها». یعنی؛ همانا فاطمه نامیده شده است، زیرا مردم مخلوقات از درک و فهم مقام او ناتوانند.
امّ سلمة می گوید: «هرگاه فاطمه(س) خدمت رسول خدا(ص) می رسید، حضرت پیامبر(ص) به پا بر می خواست و دخترش را می بوسید و به او خوش آمد می گفت و دستش را می گرفت و در جای خود می نشاند… راز خود را با او در میان می گذاشت و در انجام کارها با او مشورت می کرد».
ابن صبّاغ مالکی می نویسد: «فاطمه دختر کسی است که سوره اِسراء[بنی اسرائیل]، در شأن او نازل شده است، وی همسنگ خورشید و ماه و دخت برترین انسان، میلادش پاکیزه و به اتفاق دانشمندان، بانوی بانوان است».
منبع:
مجلسی، بحار الأنوار… ص43 ج2
دوشنبه 96/11/09
حضرت در واپسین لحظات، علی و «فاطمه» و حسن و حسین را فراخواند و به همه ی کسانی که در خانه اش بودند دستور داد از آنجا بیرون روند و بر بانو ام سلمه فرمود بر درب خانه بایست تا کسی وارد نشود. ….آنگاه پیامبر سرش را بسوی آنان بلند کرد و در حالی که دست فاطمه(س) بر دست آن حضرت بود، دست علی(ع) را نیز گرفت و دست فاطمه(س) را بدست علی(ع) سپرد و فرمود:
ای اباالحسن! این امانت خدا و امانت پیامبرش، محمد(ص) است که به تو می سپارم. امانت خدا و پیامبر را خوب حفظ کن. و من می دانم که تو آن را رعایت خواهی نمود. و افزود: علی جان! به خدای سوگند این سالار بانوان بهشت است. به خدای سوگند این مریم پرشکوه من است… آگاه باشید به خدای سوگند من به این منزلت رفیع نرسیده ام مگر اینکه برای فاطمه و شما همه ی مواهب را خواسته ام و خدا همه ی خواسته هایم را ارزانی داشته است. علی جان! آنچه را فاطمه خواست، انجام ده چرا که من او را به کارهایی فرمان داده ام که فرشته ی وحی به من فرمان آورده است، و بدان که من از هر کس دخت فرزانه ام، خشنود باشد، خشنود خواهم شد، و پروردگار من و فرشتگان نیز خشنود خواهند بود. علی جان! وای بر کسی که به فاطمه ستم روا دارد. وای بر کسی که حق وی را غصب کند! وای بر کسی که حرمت و شکوه او را هتک نماید..
منبع:
، بحارالانوارج 22، ص 479
دوشنبه 96/11/09
حضرت زهرا (س) سرانجام بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانهاش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. فاطمه زهرا (س) گاه به زحمت از بستر برمیخاست و کارهای خانه را انجام میداد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میرساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر شهدای احد حاضر میگشت و غم و اندوه خود را بازگو مینمود.
در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری حضرت زهرا (س) آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. حضرت زهرا (س) در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عدهای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی (علیه السلام) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین حضرت زهرا (س) برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود.
در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت زهرا (س) آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (علیها السلام) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمیداد، اما سرانجام آنان بر بستر حضرت زهرا (س) حاضر گشتند. حضرت فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که فرموده بود: “هر کس فاطمه را به غضب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأیید نمودند. سرانجام حضرت زهرا سلام الله علیه، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: “شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود.”
منبع:
امالي صدوق، ص 474، ح 18.
دوشنبه 96/11/09
حضرت زهرا (س) الگوى يك بانوى اسلامى است. حضرت فاطمه زهرا (س) حتی خود را بر نامحرم نابینا می پوشاند. على (ع) می فرماید: نزد پيامبر بوديم و او در منبر بود ٬پرسيد: به من خبر دهيد و بگوئيد چه چيز براى زن از همه چيز بهتر است؟ هر كس سخنى گفت و به نتيجه اى منجر نشد. مردم درمانده و متفرق شدند. من به نزد فاطمه آمدم و سؤال پيامبر را تكرار كردم. فاطمه فرمود: بهترين چيز براى زن اين است كه او مردى را نبينند و مردى هم او را نبيند.
منبع:
فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج ۱
دوشنبه 96/11/09
کجاست فاطمه امشب؟ کجاست بانوی نور؟
فاطمه جان نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان. ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه حق و شفیعه ی حشر، پدر و مادرم فدای دست های مهربانت باد. تو محور آسمان ایثاری و اولین علت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت؛ به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه ی عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از آغاز، حمایت از ولایت، سرلوحه خصایل آسمانی ات بود.
غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا ،امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.یا زهرا (س) در ایام شهادتت دلهایمان را به سوی بقیع پر داده ایم…
منبع:
سایت تبیان
دوشنبه 96/11/09
ایام فاطمیه یا ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) شامل ۲۰ روز از ماههای جمادیالاول و جمادی الثانی است که شیعیان به عزاداری برای حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دختر پیامبر مسلمانان میپردازند.
شیعیان پیرامون تاریخ درگذشت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دو روایت متفاوت شامل هفتاد و پنج روز بعد از درگذشت حضرت محمد(ص) و دیگری نود و پنج روز را مورد وثوق میدانند.از آنجا که درگذشت حضرت محمد (ص) در در بیست و هشتم صفر بودهاست به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخ سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل را «فاطمیه اول» میدانند. بنا به روایت نود و پنج روز، تاریخ شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را در سوم تا پنجم جمادی الثانی دانسته و آنرا «فاطمیه دوم» مینامند.
در فرهنگ عامه، به دهه دوم جمادی الاول، از دهم تا بیستم آن ماه که بر اساس روایت ۷۵ روز شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در میان آن روزها واقع شدهاست، «دهه اول فاطمیه» و به دهه اول جمادی الثانی، از اول تا دهم جمادی الثانی که بنا به روایت ۹۵ روز، شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در میان این روزها اتفاق افتاده «دهه دوم فاطمیه» میگویند.
در فرهنگ عامه شیعیان عراق به جای دو دهه سه دهه برگزار میشود، که «دهه اول فاطمیه» ۴۰ روز بعد از درگذشت حضرت محمد(ص) میباشد، که مورخ هشتم ربیع الثانی است. البته این تقسیم بندی در شهرهایی مانند قم و تهران نیز وجود دارد.
یکشنبه 96/11/01
مقام معظم رهبری، درباره ارج نهادن به مقام پرستاران می فرماید: «به مناسبت روز پرستار، یک جمله کوتاه در باب ارزش خدمت پرستاران عرض می کنم و آن، این است که همه موظفیم از این انسانهای فداکار و پر عاطفه و دل سوزی که با عمل انسانیِ پرستاری خود، از بیماران در مراحل دشوار بیماری مواظبت و حمایت میکنند، به عنوان احترام به ارزش انسانی والا، قدردانی کنیم.
پرستاری، حرفهای انسانی و اسلامی است و جامعه و کشوری مثل ما، که سرشار از عواطف گوناگون است، و نقش عواطف در این جامعه، همواره نقش برجسته ای بوده است، باید به این حرکت عاطفی بزرگ ـ که دارای مبنای عقلانی و فکریِ راسخی هم هست ـ به چشم احترام بنگرد»
منبع:
نشریه گلبرگ، ش 75
یکشنبه 96/11/01
پرستاری، حرفهای مقدّس و ارزشمند است؛ به طوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله ، پرستار را در قیامت، هم نشین ابراهیم خلیل می داند و می فرماید: «هر کس یک شبانه روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل محشور میکند».
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه نیز در مورد ارزش پرستاری فرموده است: «پرستاری از بیمار، امر بسیار مشکلی است، لکن خیلی ارزشمند است. … شما متوجه باشید که شغل شما، شغل بسیار شریفی است و از آن طرف، مسئولیتش هم زیاد است». مقام معظم رهبری هم به پرستاران توصیه میفرماید: «پرستاران هم ـ چه زن و چه مرد ـ قدر خودشان را بدانند واین حرفه را مقدّس بشمارند».
منبع:
پایگاه خبر نگاری پرستاران
یکشنبه 96/11/01
حضرت امام خمینی رحمه الله در کلامی ارزشمند، وظیفه پرستاران را، سرشار از روح عطوفت می داند و میفرماید: «چیزی که بسیار اهمیت دارد،… برای پرستاران و آنهایی که تماس با مریضها و بیمارها و مجروحها دارند، این است که روح عطوفت در آنها باشد. یکی از اموری که کمک میکند به خوب شدن مریضها… این است که پرستار آنها، به آنها تقویت روانی بدهد». همچنین ایشان در جایی دیگر، درباره اهمیت پرستاری می فرماید: «این شغل پرستاری، از شغلهای بسیار شریفی است که اگر چنانچه انسان با وظایف انسانی و شرعی خودش عمل بکند، این یک عبادتی است که در تراز عبادت های درجه اول است».
منبع:
گروه دین و اندیشه،نشریه گلبرگ، ش32
شنبه 96/10/30
زينب كبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول خدا (ص) رسيد. رسول خدا (ص) براى ديدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود:
((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم )).
فاطمه (س) نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشك ريختن كرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه اين صحنه شد و در حالى كه شديدا ناراحت بود از پدر پرسيد: پدرم ، چرا گريه مى كنى ؟!
رسول خدا (ص) فرمود: ((گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلاتى دردناكى رو به رو مى شود و چه مصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند)).
در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كسى كه بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند)).
منبع:
اثر دانشمند محترم محمد مقيمى از انتشارات سعدى ، به نقل از طراز المذهب ، ص 32
دوشنبه 96/10/25
انتظار يعنى ترقب، يعنى مترصد يك حقيقتى كه قطعى است، بودن؛ اين معناى انتظار است. انتظار يعنى اين آينده حتمى و قطعى است؛ بخصوص انتظارِ يك موجود حىّ و حاضر؛ اين خيلى مسئلهى مهمى است.
اينجور نيست كه بگويند كسى متولد خواهد شد، كسى به وجود خواهد آمد؛ نه، كسى است كه هست، وجود دارد، حضور دارد، در بين مردم است. در روايت دارد كه مردم او را مىبينند، همچنانى كه او مردم را مىبيند، منتها نميشناسند. در بعضى از روايات تشبيه شده است به حضرت يوسف كه برادران او را ميديدند، بين آنها بود، در كنار آنها بود، روى فرش آنها راه ميرفت، ولى نميشناختند. يك چنين حقيقت بارز، واضح و برانگيزانندهاى؛ اين كمك ميكند به معناى انتظار. اين انتظار را بشريت نياز دارد، امت اسلامى به طريق اولى نياز دارد. اين انتظار، تكليف بر دوش انسان ميگذارد. وقتى انسان يقين دارد كه يك چنين آيندهاى هست؛ همچنانى كه در آيات قرآن هست: «و لقد كتبنا فى الزّبور من بعد الذّكر انّ الارض يرثها عبادى الصّالحون. انّ فى هذا لبلاغا لقوم عابدين»مردمانى كه اهل عبوديت خدا هستند، ميفهمند - بايد خود را آماده كنند، بايد منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمهاش آمادهسازى خود هست. بدانيم كه يك حادثهى بزرگ واقع خواهد شد و هميشه منتظر باشيد. هيچ وقت نميشود گفت كه حالا سالها يا مدتها مانده است كه اين اتفاق بيفتد، هيچ وقت هم نميشود گفت كه اين حادثه نزديك است و در همين نزديكى اتفاق خواهد افتاد. هميشه بايد مترصد بود، هميشه بايد منتظر بود. انتظار ايجاب ميكند كه انسان خود را به آن شكلى، به آن صورتى، به آن هيئت و خُلقى نزديك كند كه در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شكل و آن هيئت متوقع است. اين لازمهى انتظار است .وقتى بناست در آن دوران منتظَر عدل باشد، حق باشد، توحيد باشد، اخلاص باشد، عبوديت خدا باشد - يك چنين دورانى قرار است باشد - ما كه منتظر هستيم، بايد خودمان را به اين امور نزديك كنيم، خودمان را با عدل آشنا كنيم، آمادهى عدل كنيم، آمادهى پذيرش حق كنيم. انتظار يك چنين حالتى را به وجود مىآورد.
1. انبيا: 105 و106
دوشنبه 96/10/25
«انتظارمحوري» بدين معناست که ما بايد به دست خود و با تلاش و تکاپوي خويش شرايط ظهور مهدي موعود را فراهم آوريم. و با برداشتن موانع و حجابهاي پيش روي، خود، خانواده و جامعه خويش را به آن حضور و ظهور هميشگي نزديک و نزديکتر گردانيم.
خداوند متعال می فرماید: اي کساني که ايمان آورده ايد، (در انجام واجبات، ترک محرمات و تحمل مشکلات) استقامت کنيد و (در برابر دشمنان) پايدار باشيد و يکديگر را به صبر و شکيبايي توصيه کنيد و خود را (براي ارتباط با امام زمان منتظَر و ياري او) آماده و مجهز سازيد!…)
حضرت امام باقر (علیه السلام) فرموده اند: بر انجام واجبات بردبار باشيد! در برابر دشمن شکيبايي از خود نشان دهيد! و خود را براي ارتباط با امام منتظَر خود و ياري او آماده و مجهز سازيد!
از امام جعفر صادق (علیه السلام) نیز نقل کرده اند که حضرت فرمودند: کسي که دوست ميدارد از اصحاب قائم (ارواحنافداه) باشد، منتظرانه زندگي کند و بر اساس ورع و محاسن اخلاق عمل نمايد، در حالي که در مسير انتظار ظهور گام بر مي دارد… پس با تمام جديت بکوشيد و منتظر بمانيد، اي گروهي که مورد رحمت ويژة خداوند قرار گرفتهايد!
شرط قرار گرفتن در شمار اصحاب و ياران ويژه امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، از ديدگاه امام صادق(علیه السلام)، سه چيز است: انتظار محوري
منبع:
(يا أيُّهَا الَّذينَ ءآمَنُوا اصبِرُوا وَ صابِرُوا و رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ)آلعمران (3)، 200.
چهارشنبه 96/10/20
آیت الله بهجت : کسی که عرضه اداره خانواده را ندارد حالا علیه این سید بزرگوار که جهان اسلام را اداره میکنند حرف میزند
پایگاه صالحات آیت الله احدی :
مقام معظم رهبری - عزیز ما - معمولاً می آمدند خدمت جناب آقای بهجت ، دو تایی با هم خیلی نشست داشتند .
یک مرتبه در حال بازگشت از فرودگاه بودم ، یک پیرمرد بزرگوار محاسن سفید معمم روحانی را دیدم کنار جاده ایستاده ، ایشان را سوار اتومبیل کردیم . بعد دیدم انسان بسیار با فضلی است ، این پیرمرد بزرگوار نقل می کرد :
خدمت آیت الله بهجت بودم ، آقایی از علمای تبریز آمد و علیه آقای خامنه ای صحبت هایی کرد و یک سری گزارشاتی داد .
- فکر کرد چون آقای بهجت عارف است و ساکت و سیاسی حرف نمی زند ، پس نسبت به آقای خامنه ای بدبین است -
یک مرتبه آقای بهجت که مشغول ذکر بود از جا بلند شد و گفت :
خودش عُرضه اداره کردن خانواده را ندارد ، حالا علیه این سید بزرگوار که جهان اسلام را دارند اداره می کنند حرف میزند .
بعد از جا بلند شدند و در را بست و رفت به اطاق دیگر .
بنده غافلگیر شدم .
خوب ببینید عارف اینچنین حرف میزنه ، عالم اینجوری حرف میزنه ، بلده .
و لذا تنها جایی که آقای خامنه ای به خودش تسلیت گفت در مرگ آقای بهجت بود .
گفتنی است که آیت الله بهجت درباره امام هم کلام معروفی دارند که:
“اسراری از آقای خمـــینی میدانم که تاکنون نگفته ام و نخواهم گفت.”
منبع:
سخنان ایت الله بهجت درباره رهبر کبیر انقلاب
چهارشنبه 96/10/20
آیت الله العظمی بهجت: همان یکبار که گفتند حضرت علی علیه السلام جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای هفت پشتمان کافیست
وقتی ایشان (مقام معظم رهبری) برای رهبری انتخاب شدند عده ای به آیت الله بهجت گفتند: آقای خامنه ای جوان است برای برای رهبر شدن!
آیت الله بهجت در جواب آن عده فرمودند: همان یکبار که گفتند حضرت علی علیه السلام جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند برای هفت پشتمان کافیست…
دید سیاسی آیت الله بهجت بر خیلی از شاگردان ایشان پوشیده نیست و ایشان همواره بر حضور شاگردان ممتاز خود همچون آیت الله مصباح و دیگران بر حضور در عرصه سیاست تاکید داشتند.
آیت الله مصباح یزدی در این زمینه می فرمایند: «بنده بايد عرض كنم كه بزرگترين مشوّق خود بنده در پرداختن به مسائل سياسي و اجتماعي، خود ايشان بودهاند و به صورتهاي مختلف به دوستان و كساني كه در درس شركت ميكردند، سفارش ميكردند كه به اينگونه مسائل اهميت بدهند و اشاره ميكردند كه اگر كساني كه تقيّد به مسائل علمي و معنوي دارند، به اين كارها نپردازند، روزگاري بيايد كه جوّ سياست اجتماع به دست نااهلان بيفتد و جامعه اسلامي را از مسير خودش منحرف كند. حتي گاهي پيغامهاي خاصي براي حضرت امام (قدس) در ارتباط با همين مسائل سياسي ميدادند كه در يك موردش بنده با يكي از دوستان، واسطه در رساندن اين پيام خاص به حضرت امام بوديم».
آیت الله العظمی بهجت:اگر مردم میدانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمینشست
منبع:
سخنان ایت الله بهجت
یکشنبه 96/09/26
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد انسان، متفکر بودن اوست. بر خلاف حیوانات که تمام همّ و غم آنها خور و خواب و خشم و شهوت است، انسان موجودی است که میتواند دایرهی تفکرات خود را از عالم ماده فراتر برده و به اموری بیندیشد که بر اساس مبانی مادی به هیچ عنوان قابل درک نیست. انسان میتواند با تفکر و تعقل و به واسطهی در آمیختن معلومات خود با یکدیگر، بسیاری از مجهولات حتی مجهولات غیر مادی را نیز برای خود تبدیل به معلومات نماید. شاید بتوان ادعا نمود که بر اساس گسترهی وسیع تفکرات انسانی، مهمترین سوالاتی که به صورت آگاهانه و یا حتی ناخود آگاه در ذهن هر انسانی به وجود میآید این است که از کجا آمده؟ برای چه آمده؟ و به کجا خواهد رفت؟ آیا زندگی او نیز شبیه حیوانات بوده و کمال او در خوب خوردن و خوب خوابیدن و خوب شهوترانی کردن است یا هدف او مطلبی فراتر از آن است؟
اگر فردی زندگی خود را محدود به همین حیات مادی دنیائی بداند روشی را برای زندگی برمیگزید و اگر قائل شود که بعد از این جهان نیز حساب و کتابی در میان است و هر کس نتیجه اعمال خود را به عدالت مشاهده خواهد کرد روش دیگری را برای زندگی برمیگزیند.
بر اساس مبانی اعتقادی الهی، انسان موجودی دو بُعدی است که دارای روحی الهی بوده و باید با انجام اعمالی صالح، خود را برای پذیرش رحمت الهی در جهانی دیگر آماده کند.
جان و روح تمام انسانها (چو مومن و چه کافر) منسوب به خداوند و از نزد اوست و به سوی او نیز بازگشت خواهد داشت، «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» «ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمیگردیم»
اما چه کنیم که در قیامت به رحمت خداوندی نائل شویم نه به غضب و سخط او؟
خداوند در دنیا امکانات و قوا و استعدادهائی در اختیار انسان قرار داده است که با به کارگیری صحیح آن میتواند مراتب کمال را طی کند و بر اساس همان قوا و استعدادها، در قیامت نیز از او مطالبه خواهد شد که با نعم الهی چگونه رفتار نمودی؛ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم.» «سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهایی که داشتهاید بازپرسی خواهید شد!»
دنیا سرای عمل است. هر کس میتواند قوای خود را به کار گرفته و تا اوج قلهی بندگی حضرت حق بالا رود و یا میتواند از همان قوای الهی سوء استفاده کرده و در اسفل سافلین و در درهی عمیق بندگی شیطان سقوط نماید.
آنچه مسلم است این است که باید در قیامت در محضر دادگاه خداوندی حاضر شده و حساب اعمال خود را یک به یک رسیدگی نماید.
ما در این مقال درصددیم از بین مواقف مختلف و متعدد قیامت تنها یکی از آن مراحل یعنی مرحلهی «حساب اعمال» را به صورت مختصر بررسی نمائیم و ویژگیهای «یوم الحساب» را بر اساس آیات و روایات بیان نمائیم و از این نکته نیز غافل نیستیم که تمام گناهانی که بندگان مرتکب میشوند بر اساس فراموشی همین مرحلهی قیامت است که خداوند فرمود: «إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ به ما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب.» «کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند!»
منبع:
بحار الانوار؛ ج 70، ص 373.
شنبه 96/09/18
* مسیح برای تشکیل حکومت آمده بود
کلمه مسیح به قدرت سیاسی؛ اجتماعی مسیح اشاره دارد و در فرهنگ یهودیان، «مسیح» یعنی کسی که برای بدست گرفتن قدرت اجتماعی آماده شده و این لفظ برای طالوت، داود و حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز بکار رفته است و در معنای لغوی یعنی کسی که با روغن مقدس، تعمید یافته است؛ و داستان آن از این قرار است که: وقتی خواستند «طالوت» را به عنوان حاکم برای یهودیان انتخاب کنند؛ سموئیل نبی ایشان را با روغن مقدس تعمید داد و بعد از ایشان داود را و ….. غسل تعمید دادند، پس تعمید دادن با روغن مقدس برای بدست گرفتن قدرت است؛ حضرت عیسی هم اگر مسیح نامیده میشود چون ایشان برای ایجاد حکومت اقدام کرده است.
متاسفانه مسیحیان برای رسیدن به اهداف شوم خود از ایشان چهرهای معرفی میشود که گویا ایشان با حکومت و کارهای اجتماعی کاری نداشت و فردی گوشه گیر و منزوی بود ! در حالیکه حضرت مسیح هم مثل سایر انبیاء الهی میخواستند احکام الهی را اجرا کنند و لفظ «مسیح» اشاره به این دارد که آن حضرت هم میخواسته حکومتی بر قرار کند و اتفاقا این مبارزه را هم شروع کردند و اولین درگیری ایشان با کاهنان معبد حضرت سلیمان بود، حکومت داخلی یهودیها را بزرگان بنی اسرائیل به عهده داشتند و آن حضرت با کاهنان درگیر میشوند که چرا احکام شریعت را خوب اجرا نمیکنند.
* مسیح پیش از بعثت
در قرآن درباره دوره قبل از بعثت ایشان مطلب خاصی نداریم؛ و مهمترین مطلبی که درباره این دوره گفته شده است، مسئله سخن گفتن در گهواره است که ایشان در گهواره سخن میگوید و خودش را بنده خدا معرفی میکند بیش از این درباره دوره کودکی ایشان به طور صریح مطلبی نداریم و از اناجیل هم گزارش دقیق و واضحی درباره کودکی ایشان به ما نرسیده است.
* دوران بعثت
اما وقتی ایشان به بعثت میرسند قرآن چهر های از اعمال و تکالیف ایشان معرفی میکند که ایشان چه کارهایی را انجام میدادند و چه تعالیمی داشتهاند؛ اولین کارهایی که قرآن از ایشان خبر میدهد، معجزاتی است که از ایشان سر زده است مانند شفای بیماران،؛ شفای کور مادر زاد؛ شفای کسی که مبتلا به پیسی شده است؛ زنده کردن مردگان؛ ساختن پرنده از گل و دمیدن روح در او به اذن الهی و تاکید هم میشود که همه اینها به اذن الهی است در سوره مائده آیه 110 میفرماید:
«إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْني وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني إِسْرائيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ [1]
که اکثر معجزات مسیح در این آیه آمده است و در اناجیل هم به این معجزات اشاره شده است بجز سخن گفتن در گهواره و ساختن پرنده که این دو را در اناجیل نداریم؛ اما تعجب اینجاست که در انجیل یوحنا اولین معجزه ایشان را ساختن شراب میداند. [2]
* نماز و عبادت
در اوصاف ایشان نماز و عبادت ذکر شده است که «وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا» [3] تصریحا به نماز و زکات اشاره میکند که ایشان از عابدان و زاهدان بودهاند و هیچ گاه شریعت را کنار نگذاشتهاند.
تناقض گویی که مسیحیت دچار آن میباشد این است که چرا مسیحیان به شریعت عمل نمیکنند و باید به این سئوال جواب دهند که چطور بود که حضرت عیسی (علیه السلام) اعمال عبادی اش را انجام میداد، ولی مسیحیان از عیسی تبعیت نمیکنند؛ از منظر قرآن، ایشان شریعت داشته و خودش هم به شریعت عمل میکرده است و دیگران را هم دعوت به آن شریعت کرده است و از نظر اخلاقی هم ایشان بسیار انسان نیکوکاری بودهاند «وَ بَرًّا بِوالِدَتي وَ لَمْ يَجْعَلْني جَبَّاراً شَقِيًّا» [4] خدا به من وصیت کرده است که به مادرم نیکی کنم و جبار و شقی نباشم، برخلاف انجیل یوحنا که چهرهای پرخاشگر نسبت به مادر از ایشان نشان میدهد در همان انجیل یوحنا در «داستان شراب» وقتی مادرش به او میگوید، شراب ندارم، عیسی میگوید: «ای زن مرا با تو چکار است»[5] و یک حالت پرخاشگری دارد بر خلاف قرآن که او را نسبت به مادر بسیار نیکو کار میشمارد و همچنین چهره عیسی در قرآن به عنوان شخصی مبارک مطرح میشود که «وَ جَعَلَني مُبارَكا» [6] و انسانی صالح معرفی میگردد «وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ» [7] و اینها همه نشان میدهد که اسلام چه چهره عالی از مسیح معرفی میکند و اناجیل سعی میکنند که عیسی را از آن مقام بلند بکاهند .
* مناظره حضرت رضا(علیه السلام) با دانشمند مسیحی
مسیحیت، حضرت عیسی را به عنوان پسر یکی از اقانیم سه گانه [8] معرفی میکنند و در مناظرهای که امام رضا(علیه السلام) با یکی از مسیحیان داشتند، حضرت خطاب به ایشان میگویند که حضرت عیسی اشکال بزرگی داشت و آن هم این بود که اصلا عبادت نمیکرد. آن عالم مسیحی ناراحت میشود و میگوید: «خیر ایشان شب و روز نماز میخواند» و بر صحبت خود نیز خیلی تاکید میکند در این وقت حضرت میفرمایند این مطلب که ایشان اهل عبادت بودهاند دلیل بر این مطلب است که ایشان خدا نیست و بنده خدا بودهاند.[9] و این همه تاکید در اناجیل بر عبادت کردن ایشان دلیل بر همین مطلب است و قرآن هم او را به عنوان یک پیامبر معرفی میکند [10]
* تعالیم مسیح
قرآن بر دو نکته تاکید میکند یکی اینکه حضرت عیسی تایید کننده تورات بوده است «مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ»؛ و این مطلب در اناجیل هم آمده است که «من نیامده ام که تورات را نسخ کنم بلکه آمده ا م آن را کامل کنم». حضرت عیسی(علیه السلام) خود شریعت داشته و تکمیل کننده شریعت موسی بوده است و در ادامه همین آیه جنبه بشیر بودن ایشان را مطرح میکند که بشارت دهنده به رسالت حضرت محمد(صلی الله علیه و اله) است «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ» [11] در اناجیل، نکته دوم را نگفتهاند مگر انجیل «برنابا» که بشارت دادن را آورده است و مسیحیان آن انجیل را قبول دارند.
* سرنوشت مسیح:
در مورد سرنوشت مسیح همه اناجیل، گزارش تقریبا واحدی دارند که بر اساس آن؛ بزرگان معبد سلیمان جمع شدند و توطئهای چیدند و حضرت را دستگیر کردند و تحویل حاکم رومی دادند و حاکم رومی هم ابتدا نمیخواست ایشان را اعدام کند و در آخر تحت فشار یهودیان ایشان را به مکان اعدام مجرمین بردند و در کنار دو نفر دیگر ایشان را به صلیب کشیدند، حضرت هم در آنجا جان داد و ایشان را در قبری گذاشتند و بعد از مدتی دیدند در قبر نیست و از میان مردگان بر خواسته است و به آسمان رفته است؛ ولی قرآن این مطلب را قبول ندارد[12]و تصریح میکند که حضرت مسیح زنده است و او را به صلیب نکشیدهاند، بلکه فردی را اشتباهی که مجرم هم بود به صلیب کشیدند. در برخی متون دیگر اسلامی آمده است که آن حضرت هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) به زمین بازخواهند گشت.
* حواریون:
حوارییون، استمرار دهندگان نهضت مسیح هستند و در اناجیل اربعة در بخش «اعمال رسولان» به حوارییون پرداخته است.
قرآن حواریون را انسانهایی پاکیزه، مومن و خوش قلب معرفی میکند[13] و چهره وجیهی از ایشان بیان میکند و وصی حضرت عیسی هم از بین آنها بودهاند، اما در اناجیل اینگونه نیست بلکه چهرههای نامناسب و زشتی از آنان معرفی میکند که ایشان افرادی کم فهم و سست دل و بی ایمان بودهاند و خیلی در اجتماع تاثیر گذار نبودهاند [14]؛ بر خلاف اسلام که ایشان را مومن و وارسته میداند.
اناجیل اربعة چهرهای از مسیح معرفی میکند که هرچند گزارش کاملی هم نمیدهد ولی با وجود همه اینها آن چهرهای که اناجیل از ایشان ترسیم میکنند غیر از آن چهرهای است که مسیحیان به آن توجه دارند.
حضرت عیسی آمده بود تا قوانین شریعت و الهی را اجرا بکند و نیامده بود تنها خودش و چند نفر را نجات بدهد، آن حضرت اهل کوشش و جهاد بودند؛ در «لوقا» باب 12 آیه 49 تا 53 آمده است «من آمده ام تا آتشی در زمین بپا افروزم پس آن چه میخواهم الان در گرفته است» پس معلوم میشود که حضرت عیسی(علیه السلام) برای مبارزه آمده است و حتی یارانش را دعوت میکند تا شمشیر و ادوات جنگی تهیه کند تا بتواند مبارزه کنند و کسی که شمشیر ندارد جامه خود را فروخته و آن را بخرد» – لوقا باب 32 آیه 7 –
این که نسبت به مسیح میگویند: به سیاست کاری نداشته است اینگونه نبوده است بلکه مستقیما به پادشاه حمله میکند، مسیحیان میگویند که آن حضرت سکولار بود اصلاً اینگونه نیست، ایشان فردی سیاسی و مبارز و قوی بوده است و سیاست او عین دیانت او و دیانت او عین سیاست او بوده است.
[1] - المائدة: 110
[ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور، آنگاه كه تو را به روحالقدس تأييد كردم كه در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى] با مردم سخن گفتى؛ و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم؛ و آنگاه كه به اذن من، از گِل، [چيزى] به شكل پرنده مىساختى، پس در آن مىدميدى، و به اذن من پرندهاى مىشد، و كور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا مىدادى؛ و آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بيرون مىآوردى؛ و آنگاه كه [آسيب] بنىاسرائيل را -هنگامى كه براى آنان حجّتهاى آشكار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس كسانى از آنان كه كافر شده بودند گفتند: اين[ها چيزى] جز افسونى آشكار نيست.
[2] - انجیل یوحنا باب دوم
و در روز سيّم در قاناي جليل عروسي بود و مادر عيسي در آنجا بود و عيسي و شاگردانش را نيز به عروسي دعوت كردند و چون شراب تمام شد مادر عيسي بدو گفت شراب ندارندعيسي به وي گفت اي زن مرا با تو چه كار است ساعت من هنوز نرسيده است مادرش به نوكران گفت هر چه به شما گويد بكنيد و در آنجا شش قدح سنگي بر حسب تطهير يهود نهاده بودند كه هر يك گنجايش دو يا سه كيل داشت عيسي بديشان گفت قدحها را از آب پر كنيد و آنها را لبريز كردندپس بديشان گفت الآن برداريد و به نزد رئيس مجلس ببريد پس بردندو چون رئيس مجلس آن آب را كه شراب گرديده بود بچشيد و ندانست كه از كجا است ليكن نوكراني كه آب را كشيده بودند ميدانستند رئيس مجلس داماد را مخاطب ساخته بدو گفت هر كسي شراب خوب را اوّل ميآورد و چون مست شدند بدتر از آن ليكن تو شراب خوب را تا حال نگاه داشتيو اين ابتداي معجزاتيست كه از عيسي در قاناي جليل صادر گشت و جلال خود را ظاهر كرد و شاگردانش به او ايمان آوردند
[3] - مريم: 31
و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته، و تا زندهام به نماز و زكات سفارش كرده است،
[4] - مريم: 32
[5] - انجیل یوحنا باب دوم
[6] - مريم: 31
[7] - (6) الأنعام: 85
وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ (85)
[8] - آشنایی با ادیان بزرگ حسین توفیقی؛ ص 150
از آنجا كه مسيحيان معتقدند روح القدس پيوسته كليسا را ارشاد ميكند،آنان از رويايمان خود ميگويند كه فهميدن راز تثليث پيوسته به كمك پاپها،شوراها،انديشمندانو عارفان،به رشد و پيشرفت خود ادامه خواهد داد.نخستين شوراهاي كليسايي اعلامكردند كه خدا يكتا،ولي داراي سه اقنوم است.كلمه اقنوم از ريشه يوناني و به معناي راهوجود است.بر اين اساس،اقانيم سه گانه سه راه يا سه حالت براي وجود خدا و عمل اوست.نويسندگان مسيحي عرب زبان براي رساندن مفهوم تثليث،از واژه يوناني الاصل«اقنوم»و از كلمه«صفت»(به معناي مظهر)استفاده كردهاند. معادل لاتيني كلمه «اقنوم»(به معناي نقاب)است.
[9] - مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ج5 119
در مجلس مباحثهاى كه مأمون براى علماى مذاهب و اديان تشكيل داده بود و حضرت رضا (ع) نماينده مسلمانان بود، بين حضرت رضا و عالم مسيحى درباره الوهيّت يا عبوديّت عيسى (ع) بحث درگرفت. عالم مسيحى براى عيسى مقام الوهيت و فوق بشرى قائل بود. حضرت رضا (ع) فرمود: «عيسى مسيح همه چيزش خوب بود جز يك چيز و آن اين كه بر خلاف ساير پيامبران به عبادت علاقهاى نداشت!» عالم مسيحى گفت: «از تو اينچنين سخن عجيب است، او از همه مردم عابدتر بود».همينكه حضرت رضا اعتراف عبادت عيسى را از عالم مسيحى گرفت، فرمود: «عيسى چه كسى را عبادت مىكرد؟» آيا عبادت دليل عبوديّت نيست؟ آيا عبوديّت دليل عدم الوهيّت نيست؟
[10] - مائدة: 75
مَا الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُل
[11] - صف: 6
وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ (6)
(61) الصف: 6
و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: «اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم و به فرستادهاى كه پس از من مىآيد و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد، گفتند: «اين سحرى آشكار است.»
[12] - نساء: 157
وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً (157)
و گفته ايشان كه: «ما مسيح، عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم»، و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، ليكن امر بر آنان مشتبه شد؛ و كسانى كه در باره او اختلاف كردند، قطعاً در مورد آن دچار شكّ شدهاند و هيچ علمى بدان ندارند، جز آنكه از گمان پيروى مىكنند، و يقيناً او را نكشتند.
[13] - آلعمران: 52-53
فَلَمَّا أَحَسَّ عيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاري إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (52) رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ (53)
چون عيسى از آنان احساس كفر كرد، گفت: «ياران من در راه خدا چه كسانند؟» حواريون گفتند: «ما ياران [دين] خداييم، به خدا ايمان آوردهايم؛ و گواه باش كه ما تسليم [او] هستيم. پروردگارا، به آنچه نازل كردى گرويديم و فرستاده[ات] را پيروى كرديم؛ پس ما را در زمره گواهان بنويس.
[14] - انجیل متی باب 20 آیه 17؛ لوقا باب 25 آیه
شنبه 96/09/18
روزی عیسی علیه السلام از خانه خارج شد و به کنار دریا رفت، که چیزی نگذشت که مردم زیادی دور او جمع شدند او هم سوار قایق شد و شروع کرد به تعلیم دادن مردمی که در ساحل جمع شده بودند، در حین صحبت حکایت های زیادی برای آنها تعریف کرد که یکی از آنها چنین بود:
یک کشاورز در مزرعه اش تخم می کاشت،همینطور که تخم ها را به اطراف می پاشید؛
بعضی در گذرگاه کشتزار می افتادند و پرنده ها می آمدند و آنها را می خوردند،
بعضی نیز روی خاکی افتاد که زیرش سنگ بود، که تخم ها روی آن خاک کم، خیلی زود سبز می شدند،ولی وقتی خورشید سوزان روی آنها می تابید همه می سوختند و از بین می رفتند،زیرا ریشه عمیقی نداشتند.
بعضی از تخم ها لابه لای خارها افتاده و خارها و تخم ها با هم رشد می کردند و ساقه های جوان گیاه زیر فشار خارها خفه می شدند،
ولی مقداری از این تخم ها روی خاک خوب افتاده و از هر تخم ،سی، شصت و حتی صد تخم دیگر بدست می آمد.
در این موقع شاگردانش پیش عیسی علیه السلام آمدند و پرسیدند،چرا همیشه حکایت هایی تعریف می کنید که فهمیدنش سخت است؟
بعد به آنها گفت:
گذرگاه کشتزار که تخم ها روی آن افتاده،دل سخت ِ کسی را نشان می دهد، که گرچه مژده ی سلطنت خداوند را می شنود ولی آن را نمی فهمد، بعد شیطان سر می رسد و تخم ها را از قلب او می دزدد.
خاکی که زیرش سنگ بود، دل کسی را نشان می دهد که تا پیغام خدا را می شنود فوری با خوشحالی آن را قبول می کند،ولی چون آن را سرسری می گیرد،این پیغام در دل او ریشه ای نمی دواند و تا آزار و اذیتی بخاطر ایمانش می بیند شور و حرارتش را از دست می دهد و از ایمان بر می گردد.
زمینی که از خارها پوشیده شده بود حالت کسی را نشان می دهد که پیغام خدا را می شنود ولی نگرانی های زندگی و عشق به پول، کلام خدا را در او خفه می کنند و او خدمت موثری برای خدا نمی کند.
و اما زمین خوب دل ِ کسی را نشان می دهد که به پیغام خدا گوش می دهد و آن را می فهمد و این پیغام را به دیگران نیز می رساند،و سی، شصت و حتی صد نفر به آن ایمان می آورند.
منبع: انجیل عیسی مسیح، ترجمه ی تفسیری عهد جدید، انجیل متا، ص 18-17
نتیجه گیری: ملاحظه می فرمائید که از راه مثل و حکایت، چگونه مردم را از «آنچه درست نیست» بر حذر می دارد، و روشن می کند که این ایمان قوی و ریشه دار است که کار ساز است و انسانی که چنین ایمانی دارد می تواند با دعوت و تبلیغ خود، با امر به معروف و نهی از منکر خود، دیگران را نیز به سَمت ایمان واقعه ای هدایت و راهنمایی کند.
«ایمان واقعه ای داشته باشیم»
شنبه 96/09/18
* تولد عیسی از منظر انجیل و قرآن
مکان تولد
تصویری که اناجیل به ما میدهند با تصویری که قرآن به ما میدهد متفاوت است، داستان انجیل اینگونه است که «حضرت مریم به همراه شوهر یا نامزدش یوسف نجار برای شرکت در سرشماری به جنوب فلسطین یعنی بیت اللحم میروند؛ در بیت اللحم[1] بخاطر شلوغی جایی را پیدا نمیکنند و مجبور میشوند در یک آغولی شب را به صبح برسانند که در همان شب، عیسی به دنیا میآید، یعنی محل تولد ایشان آغول گوسفندان و جایی بوده است که حیوانات را نگه میداشتند و دو نفر هم حضور داشتهاند؛ یکی یوسف نجار و دیگری مریم؛ در حالی که قرآن محل تولد را مکان شرقی معرفی میکند «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا» [2]. کسی هم همراه مریم نبوده است و نگاه قرآن به مکان تولد و وقایع میلاد آن حضرت با کمال احترام و حفظ حرمت پیامبر الهی است در حالی که در انجیل تحریف شده، این وقایع به صورتی نقل شده که از ساحت مقدس انبیای الهی به دور است.
* جشن کریسمس سابقه تاریخی ندارد
در مورد زمان تولد هم تاریخهای مختلفی گفته شده است؛ خود مسیحیان با محاسبهای که ما میکنیم معتقدند حضرت مسیح، چهار سال قبل از تاریخ میلادی که اکنون برای او معین کردهاند به دنیا آمده است و این تاریخ میلادی دقیق نیست، زیرا تاریخ میلادی را ششصد سال بعد از میلاد مسیح به عنوان تاریخ میلادی قرار دادند لذا در محاسبه اشتباه کردهاند و اگر بخواهیم تاریخ دقیق میلادی را محاسبه کنیم الان در سال 2014 باید باشیم و چهار سال با تاریخ کنونی اختلاف است؛ در مورد فصل هم اطلاع دقیقی در دست نیست و اینکه مسیحیان زمستان و کریسمس را به عنوان زمان تولد مسیح جشن میگیرند دقیق نیست و به احتمال زیاد این را از «میترا پرستان» گرفتهاند؛ گفتنی این امر ضروری است که جشنهای کریسمس از قرن چهاردهم به بعد متداول شده است و جشنهایی به نام جشن کریسمس [3] تا قبل از این قرن نداشته ایم.
چگونگی تولد:
در مورد چگونگی تولد، اختلافی بین قرآن و اناجیل وجود دارد، اناجیل میگویند: وقتی عیسی مسیح در آن آغول گوسفندان که عیسی به دنیا آمد، فرشتگان، چوپانهایی که در اطراف آن منطقه بودند را خبر کردند که بیائید در اینجا نوزاد مبارکی به دنیا آمد است و مجوسیهایی که از شرق به آن منطقه آمده بودند به دنبال یک ستاره که در محل تولد، طلوع کرده بود به آن منطقه رفته بودند؛ و وقتی هم که مردم به آنجا آمدند، همگان فکر میکردند که عیسی فرزند مریم و یوسف است و طبق گزارش اناجیل، هیچ کس اطلاع نداشت که حضرت عیسی پدر ندارد.
اما از منظر اسلام اینگونه نیست و اسلام، نامی از یوسف نجار نمیبرد و بیان میکند که در محل تولد حضرت عیسی فقط حضرت مریم (سلام الله علیها) هست و وقتی که به واسطه روح القدس به این فرزند آبستن میشوند در ابتدا خیلی ناراحت میشوند، ولی خدا در این خصوص و برای تسلی دل حضرت مریم میفرماید که این امر الهی است.
همگان از تولد عیسی تعجب میکنند و به او تهمت میزنند و حضرت عیسی بخاطر رفع این تهمت در گهواره سخن میگوید و مسئله تولد عیسی به سرعت در بین بنی اسرائیل میپیچد:
«فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا (27)يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا (28)فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا (29)قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا (30)وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا (31)وَ بَرًّا بِوالِدَتي وَ لَمْ يَجْعَلْني جَبَّاراً شَقِيًّا (32)» [4]
حتی در انجیل «متی» اولین مطلبی که در این خصوص آورده است، نسب نامه عیسی (علیه السلام) است و در حقیقت نام اجداد یوسف نجار را میشمارد و در واقع ایشان را فرزند یوسف نجار معرفی میکند.
* جایگاه مادر حضرت عیسی(علیه السلام)
در این مورد بین قرآن و اناجیل اختلاف است؛ بطوری که حضرت مریم در قرآن، شخص پاک و پاکیزه و معصوم و دارای علو درجه یاد میشود؛ مثلا در قرآن آمده:
«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمينَ» [5] یا در آیهای او را «صدیقه» معرفی میکند «وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ» [6]
اما در اناجیل، مریم را یک زن عادی معرفی میکند و تنها امتیاز او این است که فرزندی به دنیا میآورد که بعدها «فرزند خدا» نامیده شد و مسیحیت بعد از قرنها متوجه این مطلب شدند که باید جایگاه مریم را بالا ببرند تا اینکه در قرن گذشته کلیسا اعلام کرد که بر ما الهام شده مریم هم مانند عیسی به آسمانها رفته است. این تفکرات دقیقاً بر عکس نظر قرآن کریم است، زیرا قرآن کریم چهرهای عالی از حضرت مریم (سلام الله علیها) معرفی کرده است و او را بانویی عابده و دارای کرامات معنوی بسیار دانسته است.
* اسامی و القاب
برای حضرت عیسی؛ القاب متفاوتی؛ در مسیحیت گفته شده است؛ که خیلی از این اسمها ساختگی است و واقعیت ندارد؛ ولی اسامی معروف ایشان در بین مسیحیت عبارتند از: «عیسی» که در اصل «یشوع» بوده به معنی «نجات دهنده» و یهودیان آن را «یسوس» میخواندند و در عربی هم «عیسی» میگویند و اسامی دیگری هم برای ایشان گفتهاند مانند؛ بنده خدا؛ منجی؛ را ه؛ حقیقت، شبان؛ نیکو؛ کلمه خدا؛ زندگی و… اما در قرآن تنها دو نام برای ایشان آمده است یکی «عیسی» که 23 بار در قرآن آمده است و دیگری «مسیح» که 9 بار در قرآن ذکر شده است.
در قرآن آمده است:
«إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ» [7]
که هم نام «مسیح» و هم نام «عیسی بن مریم» در آن آمده است و جالب است که همواره «عیسی بن مریم» گفته است.
پی نوشت:
[1] - بیت اللحم یکی از شهرهای ایالت ناصره در فلسطین امروزی میباشد .
[2] - مريم: 16
و در اين كتاب از مريم ياد كن، آنگاه كه از كسان خود، در مكانى شرقى به كنارى شتافت.
[3] - کریسمَس (به انگلیسی: Christmas) (به فرانسوی: Noël) روزی است که برپایه گاهشماری مسیحیان زادروز عیسی دانسته میشود و بزرگترین جشن مسیحیان جهان میباشد. مسیحیان این روز را با آیینهای ویژه برگزار میکنند. برای نمونه درخت کریسمس را میآرایند و شخصیتی به نام بابانوئل در این روز پیشکشهایی به مردم میدهد. بیشتر مسیحیان این جشن را در ۲۵ دسامبر برگزار میکنند.
سرچشمه این جشن را در مهرپرستی -که کیش رومیان پیش از گرویدن به مسیحیت بود- میدانند؛ منبع: محمد بهشتی؛فرهنگ صبا / ویکیپدیای انگلیسی،نسخه ۲۲ دسامبر ۲۰۰۶
[4] - مریم آیات 27-32
(مريم) در حالي كه او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد; گفتند:) «اي مريم! كار بسيار عجيب و بدي انجام دادي! (27)اي خواهر هارون! نه پدرت مرد بدي بود، و نه مادرت زن بد كارها (28)(مريم) به او اشاره كرد; گفتند:) «ؿگونه با كودكي كه در گاهواره است سخن،) بگوييم؟!» (29)(ناگهان عيسي زبان به سخن،) گشود و) گفت: «من بنده خدايم; او كتاب (آسماني) به من داده; و مرا پيامبر!) قرار داده است! (30)و مرا - هر جا كه باشم- وجودي پربركت قرار داده; و تا زماني كه زندهام، مرا به نماز و زكات توصيه كرده است! (31)و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده; و جبار و شقي قرار نداده است! (32)
[5] - (3) آلعمران: 42
و [ياد كن] هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم، خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است.»
[6] - المائدة: 75
مَا الْمَسيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كانا يَأْكُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآياتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ
مسيح، پسر مريم جز پيامبرى نبود كه پيش از او [نيز] پيامبرانى آمده بودند؛ و مادرش زنى بسيار راستگو بود. هر دو غذا مىخوردند. بنگر چگونه آيات [خود] را براى آنان توضيح مىدهيم؛ سپس ببين چگونه [از حقيقت] دور مىافتند
[7] - آلعمران: 45
چهارشنبه 96/09/15
اگر امروز حضرت عیسی(علیه السلام) بود…
اگر حضرت عیسی (علیهالسلام) امروز در میان ما میبود، لحظهای را برای مبارزه با سردمداران ظلم و استکبار جهانی از دست نمیداد و گرسنگی و سرگردانی میلیاردها انسانی را که به وسیلهی قدرتهای بزرگ، استثمار و به جنگ و فساد و ستیزهخویی سوق داده میشوند، تحمل نمیکرد. (پیام به مسیحیان و مسلمانان جهان، به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام)
۷۰/۱۰/۷)
درسی که مسیحیان و مسلمانان باید فر بگیرند عیسی مسیح (علیهالسلام) مجهز به معجزه و دعوت الهی برای نجات بشر از ظلمات شرک و کفر و جهل و ظلم و رسانیدن وی به نور معرفت و عدل و عبودیّت پروردگار مبعوث شد و در همهی مدت اقامت خود در میان انسانها لحظهای در مبارزه با بدی و دعوت به نیکی درنگ نفرمود. این درسی است که مسیحیان و مسلمانان که معتقدان به نبوت آن بزرگوارند باید فراگیرند. (پیام به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) ۷۲/۱۰/۱۲)
مسیح (علیه السلام)؛ پیامبر برگزیدهی خدا آن پیامبر برگزیدهی خدا، مردم را به راه خدا که راه خوشبختی انسان است دعوت میکرد و از پیروی هوا و هوس و آلودن صفای روح انسان به زشتی و ستم و بدکرداری، بر حذر میداشت. قدرتهای طاغوتی و فاسد و زورگو و بندگان زر و زور، آن رسول الهی را مورد آزار و تهمت قرار دادند و قصد جان او را کردند و پس از آنکه خدای متعال او را در آغوش حفظ و امان خود جای داد، حواریّون و پیروانش را سالهای سال به شکنجههای هولناک دچار ساختند تا تعالیم او را که بر ضدّ فساد و ظلم و شرک و هوسرانی و جنگافروزی و مردمفریبی بود، از بین ببرند. آنان که خود، فاسد و ظالم و هوسران و جنگافروز و مردم فریب بودند، نمیتوانستند دین خدا و پیامبر خدا و رهروان راه خدا را تحمل کنند.
(پیام به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام)
۷۳/۱۰/۱۲)
دوشنبه 96/09/13
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…
وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود…
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی…
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…
یکشنبه 96/09/12
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
و همگی به رشته (دین) خدا چنگ زده و به راههای متفرّق نروید، و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید، خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف و نعمت خدا همه برادر دینی یکدیگر شدید، و در پرتگاه آتش بودید، خدا شما را نجات داد. بدین گونه خدا آیاتش را برای (راهنمایی) شما بیان میکند، باشد که هدایت شوید.
نعمت ( بزرگ ) خدا را بر خود ، به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهای شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او ، برادر شدید .
در این که مقصود از ریسمان الهى چیست، مفسرّان اختلاف دارند. قرآن، کتاب و سنّت، دین الهى، اطاعت خداوند، توحید خالص، ولایت اهلبیت(ع) و جماعت، وجوهى است که در تفسیر آن گفته شده است. برخى نیز مفهوم حبل اللَّه را شامل همه این معانى دانستهاند.
منبع:
سوره آل عمران، آيه 103.
مجمع البیان، ج 2، ص 536 و 537 و 805
یکشنبه 96/09/12
آیه ۱۰۳ سوره آل عمران «آیه وحدت» میگویند:
(و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون)؛ «و همگی به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام و هر گونه وسیله ارتباط دیگر) چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود بیاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دلهای شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید، و شما بر لب حفرهای از آتش بودید، خدا شما را از آنجا برگرفت (و نجات داد) این چنین خداوند آیات خود را برای شما آشکار میسازد شاید هدایت شوید».
منبع:
آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.
یکشنبه 96/09/12
یک: بارها حضرت توسط دشمنان خشونت طلب سنگباران و مورد اهانت قرار گرفته بود، گاه مجبور می شد مکه را ترک نموده به کوههای اطراف پناهنده شود، خدیجه همسر مهربانش به دنبالش راه می افتاد تا او را پیدا می کرد، و در آن لحظه که زخمهای پای او را پانسمان می کرد این جمله را از او می شنید: «الّلهمّ اغفر لقومی فانّهم لایعلمون؛ خدایا قومم را (بخاطر اهانت و سنگباران من) ببخش زیرا آنها (از مقام ربوبیّت و رسالت) آگاهی ندارند.»
راستی این مرد را هیچ وجدان بیدار و خرد با انصاف خشونت طلب معرفی می کند؟ او که از رفتار ملایم خویش نسیم سحر را خجل می سازد، و هر دشمن سنگدل خویش را در مقابل مهربانی و رأفت خود نرم می سازد.
دو: مردی یهودی در مدینه مرکز قدرت و حکومت پیامبر اکرم(ص) روزی سر راه پیامبر اسلام را گرفت و مدعی شد که از پیامبر طلبکار است و اصرار کرد، باید در همین کوچه و محل، طلب او را بپردازد. پیغمبر اکرم فرمود: اولا شما از من طلبکار نیستی، و ثانیاً: اجازه بدهید که بروم منزل، چون پول همراه ندارم. یهودی گفت: یک قدم نمی گذارم بردارید، هر چه پیامبر بیشتر با او نرمش نشان دادند، او بیشتر خشونت نشان داد، تا آنجا که عبا و ردای پیامبر اکرم را گرفت و بدور گردن حضرت پیچید و کشید، به گونه ای که اثر قرمزی آن بر گردن مبارک حضرت مشهود بود، از آن طرف مسلمانان منتظر بودند که نماز جماعت اول وقت را با آن حضرت برگزار نمایند، هر چه منتظر ماندند دیدند حضرت نیامد، عده ای بیرون مسجد آمدند با تعجب دیدند مرد یهودی او را نگهداشته مسلمانان خواستند با اجبار و یا با ضرب و شتم حضرت را از دست او رها نمایند، پیامبر اکرم(ص) فرمود: نه شما به این مرد کاری نداشته باشید من بهتر می دانم با او چه گونه رفتار کنم حضرت آن قدر ملایمت و نرمی نشان داد که یهودی در همان جا گفت: «اشهد ان لا اله الّا اللّه و اشهد انّک رسول اللّه» شما با این همه قدرتی که (در مدینه) دارید، این همه تحمل و نرمی نشان می دهید، این تحمّل، تحمّل یک انسان عادی و معمولی نیست بلکه نشان از آن دارد که شما مبعوث شده از طرف خداوند هستید.»
منبع:
مرتضی مطهری، سیره نبوی، دفتر انتشارات اسلامی، ص 138.
یکشنبه 96/09/12
یکی از افسران اسلام هنگام ورود به مکّه این شعار را سر داد.
الیوم یوم الملحمة الیوم مستحلّ الحرمه؛ امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده می شود؟ پیامبر اکرم(ص) از این شعار فوق العاده ناراحت شد و برای تنبیه وی، دستور داد که پرچم از دست وی گرفته شود، و از مقام فرماندهی عزل گردد و پرچم را به فرزند او داد، و دستور داد این شعار را سر دهند الیوم یوم المرحمة؛ امروز روز رحمت (رأفت، گذشت، مهربانی) است. و آنگاه عفو عمومی را به شرح زیر آغاز کرد و گفت: شما مردم هموطنان بسیار مناسبی بودید، رسالت مرا تکذیب کردید و مرا از خانه ام بیرون ساختید، و در دورترین نقطه که من به آنجا پناهنده شده بودم با من به نبرد برخاستید ولی من با این جرائم همه شماها را بخشیده، و بند بندگی و بردگی را از پای شما باز می کنم و اعلام می نمایم که: «اذهبوا فانتم الطلقاء؛ بروید دنبال زندگی خود، همه شما آزادید.»
راستی این عفو عمومی و گذشت و مهربانی در اوج قدرت که می توانست تمام دشمنان خویش را از دم شمشیر بگذراند و یا به بردگی کشد، جز از یک انسان رئوف، مهربان، و دلسوز و «رحمة للعالمین» صادر می شود؟ راستی اگر آن حضرت ذرّه ای اهل خشونت بود لااقل برای تشفّی قلبش و انتقام از دشمنان خویش عدّه ای از دانه درشت های مشرکین را به قتل می رساند.
بسیارند کسانی که تا قدرت ندارند اهل لطف و مهربانی هستند وقتی به قدرت دستیافتند بدترین خشونت ها و جنایت ها را به کار می برند.
امّا رسول رحمت و رأفت در اوج قدرت مرتبه اعلای از رحمت و گذشت و عطوفت و مهربانی را به نمایش گذاشت این رأفت و رحمت می تواند درس بزرگی برای بشریت و مخصوصاً مسلمانان باشد که می توانند با گذشت و رحمت بهترین زندگی را در کنار هم داشته باشند، و مسلمانان با محور قرار دادن آن وجود نازنین قوی ترین اتحاد و انسجام را به وجود آورند.
منبع:
سوره نمل، آیه 77.
سه شنبه 96/09/07
امام زمان«ارواحنافداه» با اقتدار و قدرت و تکیه بر توانایىاى که ایمان والاى خود او و ایمان پیروان و دوستانش، او را مجهز به آن قدرت کرده است، گریبان ستمگران عالم را مىگیرد و کاخهاى ستم را ویران مىکند.
درس دیگر اعتقاد به مهدویت و جشنهاى نیمهى شعبان براى من و شما این است که هر چند اعتقاد به حضرت مهدى ارواحنافداه یک آرمان والاست و در آن هیچ شکى نیست؛… اما این آرمانى است که باید به دنبال آن عمل بیاید. انتظارى که از آن سخن گفتهاند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست.
منبع:
سخنان رهبر درباره امام زمان
سه شنبه 96/09/07
بزرگترین وظیفهی منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند. کسانی که در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند. کسی که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آمادهی دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشتهی اسلام است، میتواند ادعا کند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت. اما کسانی که در مقابل خطر، انحراف و چرب و شیرین دنیا خود را میبازند و زانوانشان سست میشود؛ کسانی که برای مطامع شخصی خود حاضر نیستند حرکتی که مطامع آنها را به خطر میاندازد، انجام دهند؛ اینها چطور میتوانند منتظر امام زمان به حساب آیند؟ کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد.
منبع:
سخنان رهبر درباره امام زمان
سه شنبه 96/09/07
شما مردم عزیز – بخصوص شما جوانها – هر چه که در صلاح خود، در معرفت و اخلاق و رفتار و کسب صلاحیتها در وجود خودتان بیشتر تلاش کنید این آینده را نزدیکتر خواهید کرد، اینها دست خود ماست اگر ما خودمان را به صلاح نزدیک کنیم، آن روز نزدیک خواهد شد همچنان که شهدای ما با فدا کردن جان خودشان آن روز را نزدیک کردند، آن نسلی که برای انقلاب آن فداکاریها را کردند، با فداکاریهای خودشان آن آینده را نزدیکتر کردند هر چه ما کار خیر و اصلاح درونی خود و تلاش برای اصلاح جامعه انجام بدهیم آن عاقبت را دایما نزدیکتر می کنیم.
بیاناترهبردرباره سالروز میلاد خجسته امام زمان(عج) ۱۳۷۹/۰۸/۲۲
شنبه 96/09/04
اگرچه امام به علت شرایطی که در آن زمان بود نتوانست دانش بی انتهای خود را در جامعه گسترش دهد، ولی با همان شرایط به تربیت شاگردان و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات پرداخت.
امام با انتخاب وکیلان خاص، شبکه ارتباطی منسجمی با شیعیان جهان اسلام برقرار کرد. با اینکه به سبب محدودیت ها مجبور بود این شبکه ارتباطی را به صورت سرّی و مخفیانه رهبری کند، با این حال، حتی به حمایت های مالی آنان همت می گماشت تا از فشار دستگاه حکومت که بیشتر فشار اقتصادی بود، نجات یابند و آنها را برای عصر غیبت آماده می نمود.
از دیگر فعالیت های او، تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه و استفاده گسترده از آگاهی غیبی برای از بین بردن شک ها و تردیدها بود.
مدت عمر شریف حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ با خلافت 8 نفر از خلفای عباسی مصادف بوده است که 5 تن از آنان در زمان پیش از امامت آن حضرت و سه نفر در زمان امامت آن بزرگورار بوده اند.
شهادت امام حسن عسکری در هفتم ربیع الاول سال 260 و در دوران خلافت معتمد واقع شد. هرچند خلیفه خواست این فقدان بزرگ را وفات بر اثر کسالت جلوه دهد، اما شواهدی در دست است که حضرت توسط معتمد شهید شد و مظلوم از دنیا رفت.
منبع:
انتشارات فیض کاشانی، 1377، ص 89.
سه شنبه 96/08/30
شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، ۵۱ رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، ۴۴ رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است.]
مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.»
مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند: روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند. مرحوم آقای قاضی فرموده بودند: «به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند.» بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.
اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ می ماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.
منبع:
نکات اخلاقی ایت الله بحجت
سه شنبه 96/08/30
دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید!
منبع:
ایت الله بحجت
دوشنبه 96/08/29
مردي در جهنم بود كه فرشته اي براي كمك به او آمد و گفت: من تو را نجات مي دهم براي اينكه تو روزي كاري نيك انجام داده اي.
فكر كن ببين آن را به خاطر مي آوري يا نه؟
او فكر كرد و به يادش آمد كه روزي در راهي كه ميرفت عنكبوتي را ديد اما براي آنكه او را له نكند راهش را كج كرد و از سمت ديگري عبور كرد.
فرشته لبخند زد و بعد ناگهان تار عنكبوتي پايين آمد و فرشته گفت تار عنكبوت را بگير و بالا برو تا به بهشت بروي.
مرد تار عنكبوت را گرفت در همين هنگام جهنميان ديگر هم كه فرصتي براي نجات خود يافتند به سمت تار عنكبوت دست دراز كردند تا بالا بروند، اما مرد دست آنها را پس زد تا مبادا تار عنكبوت پاره شود و خود بيفتد كه ناگهان تار عنكبوت پاره شد و مرد دوباره به سمت جهنم پرت شد.
فرشته با ناراحتي گفت: تو تنها راه نجاتي را كه داشتي با فكر كردن به خود و فراموش كردن ديگران از دست دادي.ديگر راه نجاتي براي تو نيست و بعد فرشته ناپديد شد…!
منبع:
شرح نهج البلاغه، خوئی، ج 13، ص 94.
یکشنبه 96/08/14
اصول هویت طلبگی،هشت اصل میباشد .
تخلق به اخلاق الهی ،آراستگی به زیور علم نافع،رعایت زیو عرفیات طلبگی،تبلیغبر پایه نیاز های زمان ،تفکر،آذاد اندیشی ، غیرت وبصیرت،دارات بودن اهداف جهانی.
منبع:
هویت طلبگی.محسن آذری/ص43
یکشنبه 96/08/14
خانواده آفتابی همگی رزمنده بودند. از پدر گرفته تا شش پسرش که از میان آنها چهار جانباز و یک شهید در طول دفاع مقدس تقدیم شد. پدر این خانواده مرحوم عوض آفتابی خودش هم به جبهه رفت و جراحتهایی به یادگار داشت. این امر در حالی بود که فرزند چهارم خانواده در سال 1362 در بوکان به شهادت رسیده بود. در نبود پدر و مادر شهید که چند سالی میشود به فرزند شهیدشان پیوستهاند، با اصغر آفتابی برادر بزرگتر شهید عادل آفتابی همکلام شدیم تا تنها شهید این خانواده تماماً رزمنده را بهتر بشناسیم.
نفرات ذکور خانواده شما همگی رزمنده بودند، کمی از این خانواده بگویید.
ما اصالتی سرابی داریم ولی مدتهاست که ساکن تهران هستیم. پدرمان مرحوم عوض آفتابی مردی زحمتکش و مذهبی بود. تربیتهای او و مادرمان باعث شد که از میان شش فرزند پسر این خانواده چهار نفرمان در دفاع مقدس جانباز شوند و یک نفر هم به شهادت برسد. بار اصلی جنگ روی دوش خانوادههای عموماً جنوب شهری و اقشار محروم جامعه بود. ما هم یک خانواده پر جمعیت با شش پسر و یک دختر بودیم که هر کدام از برادرها سنش به جنگ قد میداد رهسپار جبهه میشد.
عادل از شما کوچکتر بود و لابد کودکیهایش را به یاد دارید؛ چطور بچهای بود؟
یادم است شهید وقتی خیلی کوچک بود همراه بچههای محلهمان هیئت کودکان راهاندازی میکرد. از همان بچگی اهل نماز و مسجد و هیئت بود. عادل متولد سال 45 بود و وقتی انقلاب پیروز شد 12 سال داشت. اما در فعالیتهای انقلابی شرکت میکرد. وقتی بسیج تشکیل شد عضو پایگاه بسیج القارعه شد و کلاسهای قرآن دایر میکرد. در محله ما که جنوب شهر است خلافکار و گردنکلفت و این چیزها گاهی دیده میشود. عادل بچه نترسی بود و هر کسی میخواست بهاصطلاح لاتبازی دربیاورد مقابلش میایستاد. خودش سنی نداشت ولی مقابل زورگوها جانانه میایستاد. همین نترسیاش هم باعث شد که به جبهه برود.
چه سالی به جبهه رفت؟
از همان زمانی که جنگ شروع شد عادل قصد جبهه کرد، اما سنش قد نمیداد. به همین خاطر شناسنامه من را برداشت که با آن اقدام کند. من متوجه این کارش شدم. اول میخواستم جلویش را نگیرم. منتها دوستانم گفتند اگر برای او اتفاقی بیفتد شناسنامه تو باطل میشود! خود عادل هم به خاطر من از خیر اعزام گذشت. آن زمان به جبهه نرفت، ولی کمی که بزرگتر شد دوباره اقدام کرد و اینبار به جبهه کردستان اعزام شد.
آنجا مسئولیتش چه بود؟
برادرم در کردستان محافظ امام جمعه بوکان شده بود. به نظرم یک سال و نیم در مناطق عملیاتی حضور داشت. مجروح هم شد ولی به رغم اینکه مادرم میگفت نرو، باز هم رفت. میگفت ما اگر نرویم ضد انقلاب خانهها را سر مردم خراب میکنند. احساس مسئولیت میکرد و تا لحظه شهادتش چند بار به جبهه اعزام شد.
آخرین دیدارتان یادتان هست؟
بله خوب یادم است. آن روز من در پایگاه بسیج بودم که عادل پیشم آمد و گفت: داداش من را تا راهآهن برسان. سرتاپایش را ورانداز کردم و دیدم کفشهای قهوهایرنگ من را پوشیده است. گفتم عادل تو که داری میروی چرا کفش من را پوشیدهای؟ خندید و گفت: داداش خدای تو بزرگ است. خندیدم و او را تا راهآهن رساندم. رفت و دیگر روی پاهای خودش بازنگشت.
نحوه شهادتش چطور بود؟
ما نحوه شهادت عادل را از زبان امام جمعه بوکان شنیدیم. ایشان میگفت همراه برادرم که محافظ و راننده ایشان بود در حوالی بوکان میرفتند که ضد انقلاب به سمتشان شلیک میکنند و عادل مجروح میشود. ماشینشان به دره سقوط میکند. همه سرنشینان به بیرون خودرو پرت میشوند. امام جمعه که حال مساعدتری داشت مخفی میشود و میبیند که چطور ضد انقلاب به تک تک بچهها و از جمله برادر من تیر خلاص میزنند و شهیدشان میکنند.
شما برادر بزرگتر عادل بودید و حتماً خاطرات زیادی از او دارید. ما را مهمان یکی از همین خاطرات کنید.
یادش بخیر وقتی که عادل در میان ما بود، خانواده آنقدر پر جمعیت بود که مادرمان هرچیزی سر سفره میگذاشت همه را میخوردیم. حتی وقتی میخواست خردهنانها را دور بریزد، همه ما و خصوصاً عادل اعتراض میکرد که اسراف است و همان نانخردهها را بده تا آنها را بخوریم. بعد از شهادت عادل چون مادرمان از قبل دو فرزند دیگرش را از دست داده بود خیلی افسرده شد. میتوانم بگویم دیگر همان آدم سابق نبود. کمتر حرف میزد و بیشتر سکوت. مادر و پدرم هر دو چند سال بعد از شهادت عادل فوت کردند و به فرزند شهیدشان پیوستند.
منبع: روزنامه جوان
چهارشنبه 96/08/10
رهبر معظم انقلاب درباره اهمیت پاسداشت و بزرگداشت روز اربعین حسینی چنین بیان کرده اند: شروع جاذبه مغناطیسی حسینی در روز اربعین است، جابربن عبدالله را از مدینه بلند میکند و به کربلا میکشند، این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرنهای متمادی در دل من و شما هست.
منبع:
سخنان رهبر معظم انقلاب درباره پیاده روی اربعین
دوشنبه 96/08/08
داشتم خونه رو مرتب می کردم
حسین گوشه ی اشپزخونه نشسته و به نقطه ای خیره شده بود
اونقدر غرق افکار خودش بود که هر چه صداش کردم جواب نداد
رفتم جلوش و گفتم: حسین؟! … حسین؟! … کجایی مادر؟!
یهو برگشت و بهم نگاه کرد
گفتم: حسین جان! کجایی مادر؟!
خندید و گفت: سر قبرم بودم مامان
ار تعجب خنده ام گرفت.
بهش گفتم: قبرت؟! … قبرت کجاست مادر جون؟!
گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴
چیزی نگفتم و گذشت …
… وقتی شهید شد و دفنش کردیم به حرفش رسیدم
با کمال تعجب دیدم دقیقا همون جایی دفن شده که اون روز بهم گفته بود
پشتم لرزید ، فهمیدم اون روز واقعا سر قبرش بوده…
منبع: خاطره ای از زندگی شهید حسین فهمیده/منبع:کبوترانه پریدید..
سه شنبه 96/08/02
خدا یا تو خود خوب می دانی که همه اعضا و جوارح من با مهر تو آمیخته است.
از هنگامی که چشم بر این سرای تو باز کردم برق بودنت تو را در چشم دلم احساس کردم.
و زمانی که به نغمه های دلنواز اذان را در گوشم جاری شد به گمانم تمام ذرات وجودم به یک باره تسلیم عشق تو شد.
و اما نمی دانم چه شد که الان این دل به بند مادیات دنیایی اسیر گشته؟
خدا یا اگر عاشقم می کنی تنها مرا اسیر عشق خودت کن که تشنه وصل تو باشم و عشق نا متجانس دنیوی را از نهادم بردار و بر دلم عشق محبانت را هک کن تا به نشان گمراهی دل نمیرم.
خدایا تو مرا خلق کردی و به من همه چیز عطا کردی، در همه حال وجود بی مقدارم را در حمایت خود قرار دادی.
و روزهایی که در این دنیا در خلوت تنهایی به سر می بردم تنها فانوس کوچه تنهای و خانه دلتنگی هایم بودی.
خدایا تو خود به من آموختی که چگونه نفس بکشم و چگونه با عشق به دیدارت روزهارا با امید زندگی را سپری کنم.
خدا یا تو درهای معرفت شناخت خودت را برویم باز کن و زنجیر های هوی و هوس را از پاهایم بگسل ؛ چرا که مشتاق حرکت به سوی تو شدم.
منبع:
سه شنبه 96/08/02
تو را چه بنامم
تو را چه بنامم، که ناب تر از شبنم های صبح گاه بر گلبرگ تاریخ نشسته ای. تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت، موج وار، همه دل ها را به تلاطم در آورده است. تو را چه بنامم که بیش از سر بهار در آغوش بابا، طعم زندگی را نچشیدی و مانند او، غریبانه از غربت این غریبستان خاکی بار سفر بستی. پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی.
منابع:
aviny.com
hawzah.net
یکشنبه 96/07/30
اگر انسان اين صفات خدا را درک کند، در پوست خودش نميگنجد؛ عجب خدايي! عجب نعمتي! اين را با چه نعمتي ميشود مقايسه کرد؟ همه مادرهاي عالم را يک جا جمع کنند و محبتهايشان را روي هم بگذارند، يک قطره از درياي محبت خدا نميشود. ما چنين نعمتي برايمان ميسر است، اما اصلا نميدانيم که هست. وقتي به آن توجه نداريم، لذتي نيز از آن نميبريم، اما اگر کسي هيچگاه خدا و حق او را فراموش نکند، به طور طبيعي هميشه به دنبال کاري است که خدا از او راضي باشد. چون لازمه محبت اين است که وقتي او خدا را دوست دارد، ميخواهد خدا نيز او را دوست بدارد و ميداند که اگر خدا او را دوست بدارد، اين نعمتها ادامه پيدا ميکند وگرنه اگر خدا غضب کند، نعمتهايش را نيز از او سلب ميکند.
منبع:
سایت اخلاقی حوزه علمیه
پنجشنبه 96/07/27
واااااااااای خدا اصلا باورم نمیشه
میشه یکی بگه من خوابم؟!
حتما اذیتم میکنن!!!!!!!
اخه چرا؟!
از وقتی وارد کوثربلاگ شدم کنارم بودن، همراه، مشوق، ناصح، معنی وبلاگو با ایشون فهمیدم…..معنی نوشتن…، و البته معنی اخلاص!
عین یه خواهر تذکر میدن….
نمیدونم کسی میتونه کاری کنه؟!
یعنی سامانه بدون ایشون مگه میشه!؟
پس من کیو اذیت کنم!!!!!!!!!!!!!
خدایا
یکی جلوشونو بگیره!
حس میکنم بعد ایشون اینجا خیلی بی صفاس…!
ازشنبه….
بچها تاشنبه نشده کاری بکنین….
(پشتیبان کوثربلاگ تا شنبه از سامانه میرن)
پنجشنبه 96/07/27
شاید موقع رفتن……………
- بابا دیدی آخرش تنها شدی؟!
+بابا اونجا خیلی برات زوده! بهت سخت میگذره…اونجا مظلومیته باباتو میبینی…تنهایشو…بی کسیشو
-من تا آخرین قطره خونم باهاتم
+اگه بریم تو هم مثل داداشت……..
- بابایی رو پسر کوچولوتم حساب کن
+ولی مادرت، خواهرت….،عمه جونت….
-پس تو چی بابایی؟
+اونا تیر سه شعبه دارن…
-منم تو رو دارم بابایی
+رو دستای من دست و پا میزنی…
- بابایی میام…
+دشمنا بهمون میخندن…
- من میام…
+عمت طاقت نداره…….
-من….
+اخه تو شام داداشت تنهاست، دستاش بستس، جلو چشماش خواهراتو عمتو کتک میزنن…(سرتو رو نیزها میزنن…)
-…….(بابا رو سرباز کوچولوت حساب کن)
+باش بابا…آروم بیا…..(رباب صداتو نشنوه)
#تولیدی_بازیگران_حقیقی
دوشنبه 96/07/17
از امام صادق علیه السلام نقل است: دو ملک به شهری فرستاده شدند که اهلش را سرنگون سازند، چون به آن جا رسیدند، مردی را دیدند که خدا را می خواند و زاری می کند.
یکی از آن دو گفت: این مرد را نمی بینی؟ گفت: چرا! اما فرمان خدا را به جا می آورم. دیگری گفت: من چنین نمی کنم تا وقتی که از پروردگار سؤال کنم.
خدای تعالی فرمود: آن چه گفتم به جا آورید. آن مرد، کسی است که هرگز در برابر گناه دیگران به غضب نیامدهاست
منبع: .معراج السعادة، ص 390 - 391
چهارشنبه 96/07/12
امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ در مدت اقامت خویش در کوفه، دو بار سخن گفت؛ بار نخست هنگامی بود که جارچیان حکومت، مردم را برای تماشای اسیران فراخوانده بودند. این در حالی بود که برای اسرا در کنار شهر کوفه، خیمه زده بودند. علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ از خیمه بیرون آمد و با اشاره از مردم خواست تا آرام شوند. امام ـ علیه السلام ـ سخنش را با ستایش پروردگار آغاز کرد و بر پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ درود فرستاد و سپس چنین فرمود: «ایها الناس، من عرفنی فقد عرفنی! و من لم یعرفنی فانا علی بن الحسین المذبوح بشط الفرات من غیر ذحل و لا ترات، انا ابن من انتهک حریمه و سلب نعیمه و انتهب ماله و سبی عیاله، انا ابن من قتل صبرا فکفی بذلک فخرا. ایها الناس، ناشدتکم بالله هل تعلمون انکم کتبتم الی ابی و خدعتموه، و اعطیتموه من انفسکم العهد و المیثاق و البیعة؟ ثم قاتلتموه و خذلتموه فتبا لکم ما قدمتم لانفسکم و سوء لرایکم، بایة عین تنظرون الی رسول الله صلی الله علیه وآله؛
ای مردم! آنکه مرا میشناسد که میشناسد و آنکه مرا نمیشناسد، من علی فرزند حسین (ع) هستم؛ همان که در کنار نهر فرات سر مقدسش را از بدن جدا کردند بیآنکه جرمی داشته باشد و حقی داشته باشند! من فرزند آن آقایی هستم که حریم او هتک و آرامش او ربوده شد و مالش به غارت و خاندانش به اسارت رفت. من فرزند اویم که [دشمنان انبوه محاصرهاش کردند و در تنهایی و بییاوری بیآنکه کسی را داشته باشد تا به یاریش برخیزد و محاصره دشمن را برای او بشکافد] به شهادتش رساندند. البته این گونه شهادت (شهادت در اوج مظلومیت و حقانیت) افتخار ماست. هان، ای مردم! شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید که نامههایی را برای پدرم نوشتید و او را خدعه کردید؟ و [در نامههایتان] با او عهد و پیمان بستید و با او بیعت کردید؟ سپس با او به جنگ برخاستید و دست از یاری او برداشتید. وای بر شما! از آنچه برای آخرت خویش تدارک دیدهاید! چه زشت و ناروا اندیشیدید [و توطئه چیدید!] به چه رویی به رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ خواهید نگریست؟».
سخنان امام چهارم که به اینجا رسید، صدای کوفیان به گریه بلند و وجدانهای خفته برای چندمین بار بیدار شد. آنها یکدیگر را سرزنش میکردند و به همدیگر میگفتند: تباه شدید و نمیدانید.
امام سجاد ـ علیه السلام ـ در ادامه سخنانش فرمود: «خدا بیامرزد کسی را که پند مرا بپذیرد و به خاطر خدا و رسول به آنچه میگویم عمل کند، زیرا روش رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ برای ما الگویی شایسته است» و به این آیه قرآن استناد کرد: «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة».
قبل از اینکه سخنان حضرت به پایان برسد، کوفیان ابراز هم دردی کردند و یک صدا فریاد برآوردند: ای فرزند رسول خدا! ما گوش به فرمان شما و به تو وفاداریم؛ از این پس مطیع فرامین تو هستیم. با هر که فرمان دهی میجنگیم. با هر که دستور دهی صلح میکنیم و ما حق تو و حق خودمان را از ظالمان میگیریم.
امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ در پاسخ سخنان ندامت آمیز و شعارگونه کوفیان فرمود: «هرگز! (به شما اعتماد نخواهم کرد و گول شعارها و حمایتهای سراب گونه شما را نخواهم خورد) ای خیانتکاران دغل باز، ای اسیران شهوت و آز. میخواهید همان پیمان شکنی و ظلمی را که نسبت به پدران من روا داشتید، درباره من نیز روا دارید؟
نه به خدا سوگند، هنوز زخمی را که زدهاید، خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. طعم تلخ مصیبتها هنوز در کامم هست و غمها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما کوفیان میخواهم نه با ما باشید و نه علیه ما».
امام سجاد ـ علیه السلام ـ با این سخنان، مهر بیاعتباری و بیوفایی را بر پیشانی آنها زد و آتش حسرت را در جان کوفیان شعلهور ساخت و با این سخنان بر ندامت آنها افزود: «اگر حسین ـ علیه السلام ـ کشته شد، چندان شگفت نیست، چرا که پدرش با همه آن ارزشها و کرامتهای برتر نیز قبل از او به شهادت رسید. ای کوفیان! با آنچه نسبت به حسین ـ علیه السلام ـ روا داشتند، شادمان نباشید. آنچه گذشت واقعهای بزرگ بود! جانم فدای او باد که در کنار شط فرات، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزای کسانی است که او را به شهادت رساندند».
منبع: خطبه های امام زین العبادین
چهارشنبه 96/07/12
امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا چگونه به شهادت رسید! دلیل دیدارهای مکرر یزید ابن معاویه با کاروان اسراء چه بود؟
چگونگی به شهادت رسیدن امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا، امام سجاد (ع) و دیگر ائمه (ع) حاضر در واقعه عاشورا، از جمله کسانی بودند که یزید و حکومت بنی امیه درصدد نابودی آنان بودند، به همین سبب پس از واقعه کربلا یزید بر این بود که با دیدارهای مکرر در دربار خود با اسراء کربلا و امام سجاد (ع) بهانهای را براي قتل حضرت (ع) پیدا کند. در بسیاری از کتابها آمده است: یک روز امام را به کاخ خود فرا خواند و از او سوالی پرسید. امام(ع) در حالی که تسبیح کوچکی را در دستش میگرداند، به او پاسخ داد. یزید گفت: «چگونه جرأت میکنی موقع حرفزدن با من تسبیح بگردانی؟» امام…
منبع: زندگی نامه امام سجاد
چهارشنبه 96/07/05
این روزا از دست خودم خیلی ناراحتم!!!خیلی داره زود دیر میشه….
شب هفتم محرم شده و من هنوز….
خدایا حتی یه اشک با معرفت برای پدرم نریختم…!
بچها برام دعا کنید دعام کنید که هنوز اندر خم یک کوچه ام!!!
یعنی داره عاشورا میشه و من بچه طلبه هنوز نفهمیدم چه خبره!!!هنوز حال امام زمانمو درک نکردم حتی نمیتونم دل داریش بدم!!!هنوز خودمو درست نکردم
ای خدا الان امام زمانم کجاست؟
با کی درد دل میکنه؟!
شایدم تو مدینه و کنار قبر مخفی…
خدایا هر کجا هست به سلامت دارش…
راسته که هر عاشورا برای امام زمانم هر سال تکرار میشه؟!
اگه آقام هرسال عاشورا رو میبینه پس من چی از عاشورا میفهمم؟
من برای تصلی دلش چیکار کردم؟!
این روزا امام زمانم حال و هوای خوبی نداره
یابن الحسن
موکول می کنم گله حجر را به بعد این روزها حالتان اصلا رو به راه نیست…!
شرمنده ام
درک که هیچ
حداقل …برا سلامتیت دعا هم نکردم!
خدایا هر کجا هست(مدینه،کوفه یا کربلا)
به سلامت دارش
(ایام بی پدری
تسلیت…)
دوشنبه 96/07/03
روز عاشورایی، مرحوم شیخ مرتضی انصاری (رحمت الله علیه) جلوی در ورودی صحن مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) ایستاده بود و از دسته جات سینه زنی استقبال می کرد و در کنار او، أفندی که از طرف حکومت عثمانی حاکم عراق بود، ایستاده بود.
عاشورا، محرم
أفندی از شیخ انصاری پرسید ای شیخ، هم ما قبول داریم که حسین بن علی (علیه السلام) مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای آن بزرگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟
سینه زنی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و …، اینها چه هدفی را دنبال می کنند؟!
مرحوم شیخ انصاری فرمودند سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش می کنیم دوباره چنین نشود.
أفندی پرسید یعنی چه؟!
شیخ انصاری فرمود در جریان غدیر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر صد هزار نفر، علی (علیه السلام) را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی (علیه السلام) بوده است.
اشکال از ما بود که ما عید غدیر خم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد.
ترسیدیم که اگر عاشورا را هم بزرگ نشماریم و با شعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین (علیه السلام) شهید نشد یا حسین (علیه السلام) را راهزنان میان راه کشتند و یزید (لعنت الله علیه) انسان با تقوایی است‼️
منبع: صد نکته از هزاران، آیت الله حاج شیخ علی رضائی تهرانی
دوشنبه 96/07/03
منشأ ديدگاه اين سوال، روايتي است از امام باقر(ع) كه فرمود: «خداي تعالي نصرت خود (يعني ملائكه) را بر امام حسين(ع) فرو فرستاد تا آنجا كه بين آسمان و زمين قرار گرفت سپس او را مخيّر ساخت كه پيروزي يا ديدار خدا را انتخاب كند، حضرت، ملاقات خدا را اختيار كرد»
قيام براي نيل به شهادت
يكي از ديدگاههايي كه دربارة انگيزة قيام امام حسين(ع) ممكن است مطرح شود، قيام به انگيزة شهادت است. بر اساس اين نظريه هدف امام(ع) از اين حركت، تنها اطاعت امر خدا و جلب خشنودي حضرت حقّ و در نتيجه اداي تكليف خويش بوده است، چنان كه با وجود آثار و نتايج فراواني كه بر رسالت پيامبر مترتّب ميشود، امّا گفته ميشود هدف پيامبر از رسالتش، فرمانبري از حكم الهي و اَداي تكليف بوده است. بنابراين، اين نوع نگرش به حادثة عاشورا در صدد بيان اين است كه پذيرش شهادت از طرف معصومان(عليهم السلام) به فرمان الهي، امري مطابق با موازين شرعي و عقلي بوده است و عقل و شرع آن را براي مصالح مهم تجويز كرده است. (بدون آنكه زير سؤال بردن اهداف ديگر قيام و يا حتّي انكار آنها مطرح باشد). چنان كه در هيچ يك از آيات و اخبار فراواني كه دربارة جهاد و شهادت وجود دارد، مسألة رجحان و ترتّب پاداش فراوان بر جهاد، مشروط و مقيّد به عدم شهادت و آگاهي به پيروزي، نشده است، بلكه نبرد با دشمن و جانبازي در راه احيا و اعلاي كلمة حق، امري راجح و داراي پاداش فراوان و از نشانهاي ايمان به شمار آمده است. چنان كه در دعاها نيز، درخواست شهادت و اشتياق به آن از فضايل بزرگ شمرده شده است. بر اين اساس است كه رسولخدا (ص) خود، مردم را از اين امر باز نميداشتند هم چنين پيامبر(ص) به امام حسين(ع) فرمود: «اِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجات لَنْتَنالَها اِلا بِالشَّهادَةِ» «براي تو در بهشت مقامات و درجاتي است كه تنها با شهادت به آن ميرسي».
از اينرو ميتوان گفت اين ديدگاه ضمن اذعان به اين مسأله كه قيام امام حسين(ع) كاملاً آگاهانه و به انگيزة دفاع از اسلام و احياي سنّت جدّش بوده است، بر اين باور نيز هست كه اين حركت از جانب حضرت، براي دستيابي به آن مقامي بوده كه خداوند در بهشت براي او در نظر گرفته است و تنها راه رسيدن به آن، به فرمايش پيامبر(ص)، «شهادت» بوده است، واين مطلب با توجّه به منزلت و جايگاه خاصّ شهادت در فرهنگ اسلامي و آموزههاي ديني، كاملاً درست و مورد پذيرش هر مسلماني است.
منبع: سوره توبه، آيه 111.
دوشنبه 96/07/03
منشأ ديدگاه اين سوال، روايتي است از امام باقر(ع) كه فرمود: «خداي تعالي نصرت خود (يعني ملائكه) را بر امام حسين(ع) فرو فرستاد تا آنجا كه بين آسمان و زمين قرار گرفت سپس او را مخيّر ساخت كه پيروزي يا ديدار خدا را انتخاب كند، حضرت، ملاقات خدا را اختيار كرد»
قيام براي نيل به شهادت
يكي از ديدگاههايي كه دربارة انگيزة قيام امام حسين(ع) ممكن است مطرح شود، قيام به انگيزة شهادت است. بر اساس اين نظريه هدف امام(ع) از اين حركت، تنها اطاعت امر خدا و جلب خشنودي حضرت حقّ و در نتيجه اداي تكليف خويش بوده است، چنان كه با وجود آثار و نتايج فراواني كه بر رسالت پيامبر مترتّب ميشود، امّا گفته ميشود هدف پيامبر از رسالتش، فرمانبري از حكم الهي و اَداي تكليف بوده است. بنابراين، اين نوع نگرش به حادثة عاشورا در صدد بيان اين است كه پذيرش شهادت از طرف معصومان(عليهم السلام) به فرمان الهي، امري مطابق با موازين شرعي و عقلي بوده است و عقل و شرع آن را براي مصالح مهم تجويز كرده است. (بدون آنكه زير سؤال بردن اهداف ديگر قيام و يا حتّي انكار آنها مطرح باشد). چنان كه در هيچ يك از آيات و اخبار فراواني كه دربارة جهاد و شهادت وجود دارد، مسألة رجحان و ترتّب پاداش فراوان بر جهاد، مشروط و مقيّد به عدم شهادت و آگاهي به پيروزي، نشده است، بلكه نبرد با دشمن و جانبازي در راه احيا و اعلاي كلمة حق، امري راجح و داراي پاداش فراوان و از نشانهاي ايمان به شمار آمده است. چنان كه در دعاها نيز، درخواست شهادت و اشتياق به آن از فضايل بزرگ شمرده شده است. بر اين اساس است كه رسولخدا (ص) خود، مردم را از اين امر باز نميداشتند هم چنين پيامبر(ص) به امام حسين(ع) فرمود: «اِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجات لَنْتَنالَها اِلا بِالشَّهادَةِ» «براي تو در بهشت مقامات و درجاتي است كه تنها با شهادت به آن ميرسي».
از اينرو ميتوان گفت اين ديدگاه ضمن اذعان به اين مسأله كه قيام امام حسين(ع) كاملاً آگاهانه و به انگيزة دفاع از اسلام و احياي سنّت جدّش بوده است، بر اين باور نيز هست كه اين حركت از جانب حضرت، براي دستيابي به آن مقامي بوده كه خداوند در بهشت براي او در نظر گرفته است و تنها راه رسيدن به آن، به فرمايش پيامبر(ص)، «شهادت» بوده است، واين مطلب با توجّه به منزلت و جايگاه خاصّ شهادت در فرهنگ اسلامي و آموزههاي ديني، كاملاً درست و مورد پذيرش هر مسلماني است.
منبع: سوره توبه، آيه 111.
دوشنبه 96/06/20
بسيارى از بزرگان در كتابهاى خود آورده اند:
شخصى به نام حسن بن عبداللّه ، فردى زاهد و عابد بود و مورد توجّه عامّ و خاصّ قرار داشت .
روزى وارد مسجد شد، امام موسى كاظم عليه السلام نيز در مسجد حضور داشت ، همين كه حضرت او را ديد فرمود: نزد من بيا.
چون حسن بن عبد اللّه خدمت امام عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: اى ابوعلىّ! حالتى كه در تو هست ، آن را بسيار دوست دارم و مرا شادمان كرده است و تنها نقص تو آن ست كه شناخت و معرفت ندارى ، لازم است آن را جستجو كنى و بيابى .
حسن اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! فدايت گردم ، معرفت چيست و چگونه به دست مى آيد؟
فرمود: برو نسبت به مسائل دين فقيه شو و اهل حديث باش .
حسن توضيح خواست كه از چه كسى معرفت بياموزم ؟
حضرت فرمود: از فقهاء و دانشمندان اهل مدينه بياموز، و چون مطلبى را فراگرفتى ، آن را نزد من آور تا راهنمائيت كنم .
حسن بن عبداللّه حركت نمود و مسائلى را از علماء فراگرفت و نزد حضرت باز گشت ، وقتى حضرت چنين حالتى را از او ديد، فرمود: برو معرفت را فراگير و آن را بشناس .
اين حركت چند بار تكرار شد، تا آن كه روزى امام موسى كاظم عليه السلام در مزرعه اش بود، حسن با حضرت ملاقات كرد و گفت : فرداى قيامت در پيشگاه خداوند بر عليه تو شكايت مى كنم ، مگر آن كه مرا بر شناسائى حقيقت معرفت ، هدايت و راهنمائى كنى ؟
بعد از آن ، امام عليه السلام فرمود: اوّلين امام و خليفه رسول اللّه اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام است ؛ و سپس امام حسن ، امام حسين ، امام علىّ ابن الحسين ، امام محمّد باقر، امام جعفر صادق (صلوات اللّه و سلامه عليهم ). حسن گفت : يا ابن رسوال اللّه ! امام امروز كيست ؟
حضرت فرمود: من امام و حجّت خدا هستم .
گفت : آيا دليل و نشانه اى دارى كه با آن استدلال كنم ؟
فرمود: نزد آن درخت برو، و بگو كه موسى بن جعفر مى گويد: حركت كن و به سوى من بيا.
حسن گويد: به خداوند قسم ، چون نزديك درخت آمدم ؛ و پيام حضرت را رساندم ، ديدم زمين شكافت و درخت به سوى حضرت حركت كرد تا آن كه جلوى آن بزرگوار آمد و ايستاد، سپس امام عليه السلام به درخت اشاره نمود: برگرد، پس آن درخت برگشت
منبع:اصول كافى : ج 1، ص 286، ح 8، الثّاقب فى المناقب : ص 455، ح 383، خرائج : ج 2، ص 650، ح 2 إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 18
دوشنبه 96/06/20
تولد و تحصیل شهید آیت الله سید اسدالله مدنی در سال 1293 هـ. ش.(1323هـ.ق.) در دهخوار قان (آذرشهر) دیده به جهان گشود. پدر ایشان ،مرحوم آقا میر علی در بازارچه آذر شهر، شغل بزازی داشت . شهید مدنی در چهار سالگی ، مادر و در 16 سالگی، پدر خود را از دست داد و دوران کودکی را با رنج و سختی به پایان رساند.نام وياد شهيد آيتالله سيد اسدالله مدني در همدان آشنا ، متبرك و حياتمند در همدان است. وي دهه چهارم آمد و دومين سال دهه ۶۰به تبريز رفت تا به وصل خونين رسد اما ياد ونام وي در دامنه الوند نه دلالت بر خاطرهها كه موثر در حيات امروزين همدانيهااست. شهریور 1360 در بیستم شهریور 1360، شهید مدنی، نماینده ی امام خمینی (قدس سره) و امام جمعه تبریز، مجسمه ی تقوی و فضیلت و پارسایی كه زهد و تقوای او زبانزد خاص و عام بود، بعد از اقامه ی نماز در محراب نماز جمعه، همچون جدش امیرالمؤمنین علی (ع) به دست یكی از شقی ترین منافقین روزگار به شهادت رسید. شهید مدنی وقتی از قیامت سخن می گفت، چنان می گریست که گویا قیامت را می بیند، ایشان در خلوت شب با خدای خویش چنین راز و نیاز میکرد:«خدایا! من آمده ام. خدایا! اگر تو به من “نه” بگویی، اگر تو مرا ترک کنی، کیست که مرا دریابد. غیر از تو مگر کسی را خواهیم داشت.».
منبع:انقلاب اسلامی/ج1
دوشنبه 96/06/20
ﺍﻣﺎﻡ ﻛﺎﻇﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻳﻰ ﻭ ﺳﻴﺎﻩ ﭼﻬﺮﻩ ﮔﺬﺭﻛﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﺪﺗﻰ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ ﻧﻤﻮﺩ.
ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻭﻯ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﺮ ﺣﺎﺟﺘﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ، ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ. ﺍﺻﺤﺎﺏ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻳﺎﺑﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ! ﺁﻳﺎ ﻧﺰﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﻰ ﻣﻰ ﻧﺸﻴﻨﻰ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻯ ﺍﻭ ﺳﺆﺍﻝ ﻣﻰ ﻛﻨﻰ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ؟
ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺣﻜﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﺎﺳﺖ، ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻳﻚ ﭘﺪﺭ ﻳﻌﻨﻰ ﺁﺩﻡ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻭ ﻳﻚ ﺩﻳﻦ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺍﻭ ﺳﺎﺯﺩ ﻭﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺑﺒﺎﻟﻴﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﺘﻮﺍﺿﻊ ﺑﻴﻨﺪ (۱)
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍَﻗْﺮَﺑُﻜُﻢْ ﻣِﻨّﻰ ﻏَﺪﺍً ﻓﻰِ ﺍﻟْﻤَﻮﻗِﻒِ… ﺍَﺣْﺴَﻨُﻜُﻢْ ﺧُﻠْﻘﺎً ﻭَﺍَﻗْﺮَﺑُﻜُﻢْ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻨﺎﺱِ. ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻓﺮﺩﺍﻯ ﻗﻴﺎﻣﺖ… ﺧﻮﺵ ﺍﺧﻠﺎﻕ ﺗﺮﻳﻦ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﻤﺎﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ. (۲)
منابع:
۱) ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ﺑﺨﺶ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻛﺎﻇﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ
۲) ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 77، ﺹ 150.
شنبه 96/06/18
چه كنيم تا روح ما بزرگ و ظرفيت ما نيز زياد شود؟
حضرت علي عليه السلام به همام مي فرمايد:« عَظٌمَ الخالِقٌ في أنفسِهم و صَغٌر ما
دون ذلك »"1″. يعني چون خداوند در روح آنها عظمت دارد ،غير خدا هر چه باشد
كوچك جلوه مي كند.تا وقتي روي زمين هستيم ، يك هكتار زمين براي ما بزرگ
است،اما اگر سوار هواپيما شديم هر چه هواپيما بالاتر برود ،اين قطعه زمين براي ما
كوچك تر مي شود.اگر توجهي به پولهاي موجود در بانك بكنيم،سرمايه خود را ناچيز
خواهيم ديد.اگر به تسبيح گفتن همه موجودات توجه داشته باشيم، گفتن چند «
سبحان الله » را چيزي نمي دانيم.اگر به كتابخانه هاي بزرگ و مهم دنيا نگاه
كنيم،مطالعه چند كتاب ما را مغرور نخواهد كرد.وقتي به امام سجاد عليه السلام
گفتند:چرا اينقدر عبادت مي كني؟فرمود:
عبادت من كجا و عبادت علي بن ابيطالب كجا!
خداوند در قرآن به پيامبرش مي گويد:( يادي از سختي هاي انبياي گذشته كن تا
سختي ها براي تو آسان و سبك شود).
آرياگر پشت سر نگاه كنيم و راه رفته را ببينيم مغرور مي شويم،
بايد به راه نرفته نظر دوخت تا به فكر رفتن بيفتيم.
منابع:
1- نهج البلاغه ، خطبه 193
(كتاب پرسش هاي مهم پاسخ هاي كو تاه حجه الاسلام قرائتي سوال29
شنبه 96/06/18
آیا به یاد نمیآورید که پیامبر خدا پدرم علی بن ابیطالب سلام الله علیه را در غدیر
خم به ولایت و جانشینی خود منصوب کرد؟ حاضرین این بار نیز یک صدا گفتند:
بارخدایا ما به این جریان آگاه و مطلع هستیم و به آن شهادت میدهیم…1
سلیم بن قیس هلالی رضوان الله علیه گوید: دو سال قبل از مرگ معاویه حضرت امام
حسین (علیه السلام) به همراه عبد الله بن عباس و عبد الله بن جعفر و عده زیادی از
انصار و بنی هاشم عازم حج شد. جمعیتی بالغ بر هفتصد نفر از مردان در محضر آن
جناب جمع شدند که همگی از تابعین بودند و نیز جمعیتی بالغ بر دویست تن از
اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که همگان در منا و در اقامتگاه آن حضرت
حضور یافتند.
امام حسین (علیه السلام) پس از حمد و ثنای خدا فرمود: همانا این ستمکار سرکش
(معاویه) ظلمهای بسیاری را بر ما وارد ساخته و همگان نیز از آن مطلعاند. اکنون من
از شما دربارهی چیزی سوال میکنم. چنانچه سخن من مقرون به صداقت و راستی
است، مرا تصدیق کنید و اگر بر خلاف حقیقت چیزی از من شنیدید، مرا تکذیب نمائید.
سخن مرا بشنوید و گفته مرا بنویسید و ثبت کنید. سپس به شهر و دیار خود
مراجعت کنید و این سخنان را به دیگران انتقال دهید تا متروک نشود و من ترس دارم
وقتش بگذرد و حقوق ما مغلوب ستمگر گردد. در حالی که خدای متعال نور خود را
تمام و کمال مینماید اگر چه کفار و ناسپاسان از آن اکراه داشته باشند.
در این هنگام حضرت، آن چه را که خداوند در قرآن درباره اهل بیت نازل فرموده بود،
تلاوت کرد و تفسیر نمود. سپس آنچه را که از رسول خدا درباره پدر و مادرش و اهل
بیتشان آمده بود، بیان فرمود. در مورد هر جمله از فرمایشات حضرت، حاضرین
میگفتند: بار خدایا تمام اینها درست و راست است و این سخنان را از رسول خدا
شنیدهایم و به آنها گواه هستیم.
حضرت فرمودند: آیا به یاد نمیآورید که پیامبر خدا پدرم علی بن ابی طالب سلام الله
علیه را در غدیر خم به ولایت و جانشینی خود منصوب کرد؟ حاضرین این بار نیز یکصدا
گفتند: بارخدایا ما به این جریان آگاه و مطلع هستیم و به آن شهادت میدهیم… 2
منبع:
1-بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
2-الغدیر، علامه امینی رضوان الله علیه، جلد ١، باب ۹، مناشدة الإمام السبط الحسین علیه السلام بحدیث الغدیر، صفحه ۲۴۲
پنجشنبه 96/06/16
برای انجام وظیفه اش وارد پاکستان شد
خبر ورودش به سرعت در تمامی مجامع علمی پیچید… . اصرار می کردند برای
ضیافت شام؛
همگی از علمای اهل سنت بودند.نمی پذیرفت. بازهم اصرار بالاخره باشد…..
نشسته بودند و در تلاش بر اینکه شیعه را ضایع کنند!! در نهایت کسی گفت:
برای تبرک هر کدام حدیثی بخوانیم نوبت به او رسید
گفت: تنها به این شرط می خوانم که پس از آن همگی بر صحت حدیث از منابعتان
اعتراف کنید گفتند: باشد گفت: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم):
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیة»
هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است از تک تک
پرسید قبول است؟ گفتند: آری این صحیح ترین فرمایش نقل شده از رسول خداست
گفت:
آیا صدیقه کبری امام زمانش را می شناخت و از دنیا رفت؟ امام زمانش که بود؟!
اگر می گفتند نمی شناخت - العیاذ بالله- سیده نساء العالمین به مرگ جاهلیت
مرده است!! و اگر می شناخت که همگی می دانستند بر طبق منابع معتبر
خودشان در حالی از دنیا رفت که به شدت از ابوبکر غضبناک بود!
و باز طبق منابع خودشان تنها کسی را که حضرت زهرا(سل الله علیه وآله و سلم) به
عنوان امام خود انتخاب و اختیار کرده و در مقام حمایت و دفاع از او جانبازی کرده بود
علی ابن ابیطالب (علیه السلام) بود و بس.
سکوت کردند..
مدتی بعد یکی یکی مجلس را ترک کردند. خاطره ای از علامه امینی علم بزرگ تشیع، صاحب کتاب الغدیر و…
منبع:
کتاب سال تبلیغ1395/ شهریور30به مناسبت عید سعید غدیر
پنجشنبه 96/06/16
علي(علیه السلام )نه تنها اوصاف خوبان عالم را داراست و «آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد» بلكه اوصاف تمامي پيامبران اولواالعزم را كه عصاره هستي هستند بجز پيامبر خاتم در او جمع آمده است.
بيهقي يكي از دانشمندان نامي اهل سنّت چنين روايت نموده كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: «من احبّ ان ينظر الي آدم في علمه و الي نوحٍ(علیه السلام) في تقواه و ابراهيم في حلمه و الي موسي في عبادته فلينظر الي علي بن طالب عليه الصّلوة و السّلام؛ هر كسي دوست دارد به علم و دانش آدم بنگرد و مقام تقوا و خودنگهداري نوح را(مشاهده نمايد) و بردباري ابراهيم(نظاره كند) و به عبادت موسي(علیه السلام) (پي ببرد) بايد به علي بن ابي طالب(علیه السلام) نظر بيندازد.»
مناقب، روايت فوق را در دو مورد به اين صورت نقل نموده است. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و اله وسلم) فرمود: «من اراد ان ينظر الي آدم في علمه و الي نوح في مهمه و الي يحيي بن زكريّا في زهده، و الي موسي بن عمران في بطشه، فلينظر الي علي بن ابي طالب عليه السلام؛هر كس مي خواهد دانش آدم را، فهم (ژرف) نوح را، و زهد يحيي را و قاطعيّت موسي بن عمران را بنگرد، به علي بن ابي طالب نظر كند.»
منابع:به نقل از شيخ طوسي، امالي، 1416، ص 416،/ ارشادالقلوب، انتشارات شريف رضي، 1412 ه.ق، ج 2، ص /363؛ علامه حلّي، شرح تجريد الاعتقاد، جامعه مدرسين قم، ص 221.
8- المناقب همان، ص 83، حديث 70، و ص 311، حديث 30
پنجشنبه 96/06/16
قال رسول الله (ص) : عنوان صحيفة المؤمن حبّ علىّ بن ابى طالب
رسول خدا (ص) فرمودند : سر آغاز طومار و برنامه هر فرد با ايمان، دوستى على بن ابى طالب (عليه السّلام) است.
حضرت صادق (ع) فرمودند : هرکه اقرار به ولایت امیرالمومنین (ع) نکند ، اعمال و عباداتش باطل شود ، مانند خاکستریکه در معرض باد تند قرار گیرد.
مفضل بن عمر گوید : ابو عبدالله (ع) در پایان حدیثی طولانی فرمود : که پیامبر خدا (ص) به ام سلمه ( رضی الله عنها ) فرمودند : ای ام سلمه گفتار مرا بشنو و گواه من باش که این علی بن ابی طالب در دنیا و آخرت برادر من میباشد ، ای ام سلمه بشنو ! شاهد باش که این علی بن ابی طالب در دنیا و عقبی قائم مقام من است ، ای ام سلمه از من بشنو ، و گواهم باش که این علی بن ابی طالب پرچمدار من در دنیا ، و حامل پرچم حمد است ، فردا در عقبی ، ای ام سلمه از من بشنو و گواهی ده که این علی بن ابی طالب وصی و جانشینم بعد از من و در هم کوبنده دشمنان من ، و حامی و حافظ شرف حوض من است . ای ام سلمه گفتار مرا بشنو و گواهم باش که این علی بن ابی طالب سالار مسلمانان ، و امام تقوا پیشگان ، و رهبر دست و رو سپیدان ، و کشنده (( ناکثین )) ( پیمان شکن های جنگ جمل ) و (( مارقین )) ( خوارج نهروان که از مرز دین پافراتر نهادند ) و (( قاسطین )) ( بازگشتگان از حق در صفین ) است. ام سلمه گوید : عرض کردم ، ای پیامبر خدا (( ناکثان )) چه افرادی هستند ؟ فرمود : آنان که در مدینه با وی بیعت کردند ، و در بصره آن را شکستند ، عرض کردم : (( قاسطان )) چه کسانی هستند ؟ فرمود : معاویه و همدستان او از مردم دمشق ، بعد عرض کردم (( مارقان )) کیانند ؟ فرمود : اشخاصی که در نهروان صف آرائی کردند.
منابع:1.معانی الاخبار جلد 2 صفحه 22
2. الغدیر جلد 1 صفحه 12 }
3.تفسیر جامع جلد 3 صفحه
پنجشنبه 96/06/16
جورج جرداق مسيحي
درباره اين بزرگ مرد آقا اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) مي گويد:
در پيشگاه حقيقت و تاريخ برابر است چه اين بزرگ مرد را بشناسي و چه نشناسي زيرا حقيقت و
تاريخ گواهي مي دهند که او عنصر بي پايان فضيلت، شهيد و سالار شهيدان نداي عدالت انساني و
شخصيت جاودانه شرق است.
اي جهان چه مي شد اگر همه نيروهايت را درهم مي فشردي و در هر روزگاري شخصيتي مانند (آقا)
علي (علیه السلام) با آن عقل و قلب و زبان و شمشير نمودار مي کردي اسلام علي (علیه السلام)
مانند اسلام ساير مسلمانان در شرايط خاصي نبود، اسلام او از نهاد قلبش مانند جريان آب از
سرچشمه جوشش داشت، نيايش هر يک از مسلمانان آن روز در آغاز براي بت هاي قريش بود اما
نخستين نيايش علي (علیه السلام) در برابر خداي محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) برگزار شد
آري اين است اسلام مردي که آنچنان خواسته شده تا در عشق به نيکي و ياري پيامبر رشد کند و
رهبر عدالت خواهان و ناخداي کشتي در اعماق طوفانهاي سهمگين و امواج فتنه گردد.
درميان فرزندان آدم و حوا در تاريخ بشريت هيچکس مانند علي (علیه السلام) و سقراط در راه حق
گام برنداشته است از يک اجتماع نوين و نيازمنديهاي تازه اي بودند که اصول فرسوده اي را در هم
ريختند و بنيادي نو درانداختند ولي مردم به دشمني آنان برخاستند.
اما آنها هم مانند کوه در راه حق پاي استقامت بدامن کشيدند هر کدام از اين دو مرد با سرشت
انساني پاک و نيروي خرد و دلگرمي روشني نهاد و ايماني که به خيرو نيکي داشت در برابر اشرافيت
و سرمايه پرستي و ظلم و قدرتهاي حکومت فاسد مقاومت و مبارزه کرد هر يک از اين دو مرد بزرگ بر
انسانيت ميراثي گرانبها بشمار مي رود.
(فراموش نشود که…
جورج جرداق يک مسيحي است و اين مقايسه علي و سقراط از لحاظ يک مسيحي چندان قابل
سرزنش نمي باشد ولي از لحاظ يک مسلمان اين مقايسه مع الفارق است هرچند که سقراط را در
هر مرتبه اي هم بشناسند).
چه بزرگ مردي که بشريت او را مقياس مردي و انسانيت مي بيند، آنچنان که اگر کسي به او عشق
بورزد و پيرو او باشد، عاشق و جوياي نيکي و عدالت و حق و جوانمردي است، و اگر از محبت او برکنار
باشد، از نيکي و فضائل بزرگي سرزده است.
آري نام علي (علیه السلام) در تاريخ اسلام انگيزه آرزوهاي هر ستمديده اي است و فريادي است که
از گلوي هر مظلومي برمي خيزد تا آنجا که نام علي (علیه السلام) مرادف نهضت و اصطلاحات شده
است.
از نقطه آساني کار هيچ چيز را نمي توان يافت که در اعلاميه حقوق بشر که سازمان ملل متحد آن را
انتشار داده وجود داشته و فرزند ابوطالب در قانونش آن را فرو گذار کرده باشد بلکه در قانون او
چيزهائي خواهيد يافت که به مراتب برتر و افزون تر است.
علي (علیه السلام) درياي مواجي است که سراسر هستي را فرا گرفته اما از قطره اشک يتيمي
طوفاني مي شود.
اين علي (علیه السلام) است که در جنگ معني ديگري مي دانست غير آنکه ديگران مي دانستند و
به قصد ديگر جنگ مي کرد غير آنکه ديگران مي کردند. با زهد جهاد را برگزيد و زاهدان گوشه انزوا را،
مهرباني نسبت به بيچارگان او را به فتح قلعه ها و اميداشت و در راه محبت به درماندگان کاخ
ستمگران را با خاک يکسان کرد چون در مکارم اخلاق به حداعلي رسيده بود.
قرن بيستم مي آيد و ناگاه مي نگريم که معاني و ارزشهائي که از شخصيت فرزند ابوطالب نمودار
مي شود.همواره در نفوس بزرگ مي گردد و اوج مي گيرد، و ادب اخلاق دامنه داري را نتيجه مي دهد
که بدان وسيله وفاي انسان مجسم مي شود به ارجمندترين کيفيت تجسم وفا، و همينگونه زمانها
به کمک هم برمي خيزند تا همه با هم در آستانه دوستي و بزرگداشت علي (علیه السلام) فرو آيند
و همانا اين دوستي عظيم و اين تجليل و بزرگداشت عظيم است که در راه آن بيش از گذشتن هزار
سال و با اختلاف زمين ها و شرايط جغرافيائي نابغه معرّه و هنرمندان لبنان بهم مي رسند.
نهج البلاغه علي (علیه السلام) از فکر و خيال و عاطفه آياتي بدست مي دهد که تا انساني وجود
دارد با ذوق بديع ادبي و هنري وي پيوند خواهد داشت.
عبارات بهم پيوسته و متناسب جوشان از حسي عميق و ادراکي ژرف بيان شده با شور و شوق
واقعيت زيبا و نغز، که زيبائي موضوع و بيان در آن بهم آميخته تا آنجا که تعبير با مدلول و شکل با
معني چنان يکي مي شود و متحد مي گردد که حرارت با آتش و نور خورشيد با هوا، و آدمي در برابر
آن چيزي نيست مگر همانند مردي در برابر سيل خروشان و درياي مواج و تند بادي که مي وزد و تکان
مي دهد.
يا مانند مردي در مقابل يک پديده طبيعي که بايد بالضروره و به حکم جبر، جريان به آن نحوي باشد که
اکنون هست.
با يگانگي و وحدتي که اگر در اجزاء آن تغييري داده شود وجود آن از بين مي رود و تغيير ماهيت مي
دهد. با بياني که اگر براي انتقاد سخن گويد. گوئي تندباد خروشاني است.
اگر فساد و مفسدين را تهديد کند همچون آتشفشانهاي سهمناک و پرغرش زبانه مي کشدو اگر به
استدلال منطقي بپردازد عقلها و احساسات و ادراکات بشري را مورد توجه قرار مي دهد، و راه هر
دليل و برهاني را مي بندد و عظمت منطق و برهان خود را ثابت مي کند و اگر براي تفکر و دقت دعوت
کند حس و عقل را در آدمي همراه مي سازد و بسوي آنچه که مي خواهد سوق مي دهد، و آدمي را
با جهان هستي پيوند مي دهد و نيرو و قواي انساني را آنچنان متحد و يگانه مي سازد که حقيقت را
کشف مي کند و اگر پند و اندرز دهد، مهر و عاطفه پدري و وفاي انساني و گرمي محبت بي انتها در
آن ديده مي شود آنگاه که براي آدمي از ارزش هستي و زيبائيهاي خلقت و کمالات جهان آفرينش
سخن مي گويد.
آنها را با قلمي از نور ستارگان در دل قلب مي نويسد و ترسيم مي کند بياني که بلاغتي از بلاغت
قرآن است، بياني که در اسباب و اصول بيان عربي به آنچه که بوده و خواهد بود پيوند دارد. تا آنجا که
درباره آن گفته اند گفتار او پائين تر از کلام خداوند و بالاتر از سخن مخلوقات است.
انشاء علي (علیه السلام) پس از قرآن عالي ترين نمونه بلاغت است، و بلاغت ادبيات علي (علیه
السلام) هميشه در خدمت تمدن و بشريت بوده و خواهد بود.
واقعا سزاوار است که در جهان امروز آتش افروزان جنگ و عوامل و مسببين بدبختي ملتها و افراد به
سخنان و کلمات قهرمان انديشه عربي، بزرگمرد وجدان انساني علي بن ابيطالب (علیه السلام)
گوش فرا دهند و آن را حفظ کنند و در مقابل گوينده بزرگ آن سخنان سر تعظيم فرو آورند….
صفحات: 1· 2
پنجشنبه 96/06/16
ترک مدح و ستایش علی(علیه السلام) مرا ملامت مکن ، چرا که من در این مسأله از تو آگاهترم ، جایی که اهل آسمان و زمین از شمارش اوصاف قنبر غلام علی (علیه السلام) در عجز و ناتوانی یکسانند ( چگونه من از فضایل مولایم علی علیه السلام دم بزنم )
{ ابن ابی الحدید نیز در بیت 35 از قصیده ی ششم که در فضایل مولا سروده به عجز خویش اعتراف نموده و گوید : انا فی مدیحک اَلکنٌ لا أهتدی ؛ وَ اَنا الخطیب اَلهبزرّی المصقع ؛ زبان من در مدح و ثنای تو بازمانده و در این وادی راهی در پیش روی خود نمی بینم با اینکه سخن گویی توانا و شاعری شیرین زبان هستم }
خطیب خوارزم گوید : از دانشمندی درباره ی فضایل علی (علیه السلام) پرسیدند که آیا سخنی گفته ای و یا به صورت شعر مدیحه ای سروده ای ؟ گفت : چگویم درباره ی آن شخصیت والایی که دشمنانش در فضایلی که دارد رشک برده و آن را پنهان نمودند و دوستانش از بیمی که بر جان خویش داشتند ، توانایی نشر فضایل او را در خود ندیدند و با این دو مانع بزرگ ، آن چنان فیض فضایل باریده و آفتاب مناقبش درخشید که زمین و آسمان و شرق و غرب جهان را پُر ساخته است.
خوارزمی گوید : پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : خدای متعال ، فضایلی بی شمار ، برای برادرم علی ، قرار داده که هرکس فضیلتی از فضایل او را یاد کند و آن را در عمق وجودش جای دهد ؛ خداوند گناهان گذشته و آینده اش را خواهد بخشید. و آن کس که منقبتی از مناقب وی را ، به رشته ، تحریر بکشد ، تا آن زمان که از آن کتابت اثری باقی است ، فرشتگان برای وی آمرزش طلب می نمایند و آن کس که فضیلتی از فضایل وی را بشنود ، خداوند گناهانی را که از راه حس شنوایی ، انجام داده خواهد بخشید و اگر به کتابی که فضایل وی در آن مندرج است نگاه کند ، خداوند گناهانی را که به وسیله ی چشم انجام داده می آمرزد ، سپس فرمود: نگاه به صورت علی و یاد او عبادت است و هرگز خداوند ایمان بنده ای را ، جز با ولایت او و تبرّای از دشمنانش نخواهد پذیرفت.
منابع:مناقب ، ص 2 ؛ کشف الغّمه جلد 1 صفحه 112
احقاق الحق ، جلد 4 صفحه 2
ترجمه ی کتاب کَشفُ الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) از تالیفات علامه حلی (رضوان الله تعالی علیه ) صفحه 20 الی 21
پنجشنبه 96/06/16
بهترین راه اثبات امامت امام علی(علیه السلام) برای اهل سنت، تمسک به قرآن و روایاتی که در توضیح آنها در کتب خودشان نقل شده است، می باشد و البته بدیهی است که انسان باید حقیقت جو باشد تا به توجیهات ناصواب و غیر عقلانی متوسل نشود و چشم را به روی حقیقت نبندد.
تمسک به قرآن و روایاتی که در توضیح آنها در کتب اهل سنت نقل شده است، بهترین راه برای اثبات امامت امام علی(علیه السلام) برای اهل سنت می باشد. در این راستا باید ببینید دلالت و مفاد آیه چیست و برای فهم مفاد و مدلول آیات، توجه به قرائن لفظیه و حالیه و روایاتی که شان نزول، تفسیر، مصداق آیات را بیان می کنند، از اهمیت ویژه ای برخوردارند.
در قرآن مجید آیات فراوانی داریم که به بیان و اثبات امامت حضرت علی (علیه السلام) و دیگر ائمه طاهرین دلالت دارد. و البته دلالت این آیات[1] با توجه به احادیث بسیار زیاد (متواتر) است که از رسول گرامی اسلام در شأن نزول این آیات وارد شده است. احادیثی که مورد قبول شیعه و سنی است، ما در اینجا به چند آیه اشاره می کنیم[2]:
1. آیه تبلیغ: ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده است به طور کامل (به مردم) برسان، و اگر انجام ندهی، رسالت او را انجام نداده ای، و خداوند تو را از (خطرهای احتمالی) مردم نگاه می دارد، و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند»[3].
خداوند متعال پیامبرش را با شدت هر چه تمامتر امر فرمود که رسالت خود را ابلاغ نماید و طبق روایات، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) به دنبال نزول این آیه، در جایی به نام غدیر خم، حضرت علی(علیه السلام) را به جانشینی خود برگزید.[4]
جریان غدیر در سال آخر عمر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) در حجة الوداع اتفاق افتاد و آن حضرت، با بیان «… من کنت مولاه فهذا علی مولاه…» یعنی …هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست و…، به امامت علی بن ابیطالب تصریح فرمود و رسالت خود را ابلاغ فرمود.
این واقعه توسط عده ی زیادی(110 نفر) از صحابه[5] پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) و همچنین از 84 نفر از تابعین و 36 نفر از دانشمندان و مؤلفین، نقل شده است. علامه امینی با مدارک و دلایل محکم از منابع معروف اسلامی(اهل سنت و شیعه)، در کتاب شریف الغدیر تمامی این نقل ها را آورده است.
2. آیه ولایت: «ولی و سرپرست شما تنها خداست و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده اند و نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند[6]».
بسیاری از مفسران و محدثان گفته اند که این آیه در شأن علی (علیه السلام) نازل شده است.
«سیوطی» از دانشمندان اهل سنت در تفسیر «الدر المنثور» در ذیل این آیه از «ابن عباس» نقل می کند که: «علی (علیه السلام) در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد، پیامبر (صلی الله علیه و اله وسلم) از سائل پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد؟ سائل به حضرت علی (علیه السلام) اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است»، در این هنگام این آیه نازل شد.[7]
همچنین از دانشمندان اهل سنت «واحدی[8]» و «زمخشری[9]» این روایت را نقل کرده و تصریح کرده اند که آیه «انما و لیکم الله …» درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است.
فخر رازی در تفسیر خود از عبدالله بن سلام نقل می کند، هنگامی که این آیه نازل شد، من به رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم ) عرض کردم که با چشم خود دیدم که علی(علیه السلام) انگشترش را در حال رکوع به نیازمندی صدقه داد به همین دلیل ما ولایت او را می پذیریم! وی همچنین روایت دیگری نظیر همین روایت را از ابوذر در شأن نزول این آیه نقل می کند.[10]
طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل می کند که اکثر آنها می گویند: درباره حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است.[11]
مرحوم علامه امینی (ره) در کتاب الغدیر، نزول این آیه درباره حضرت علی را با روایاتی از حدود بیست کتاب معتبر از کتاب های اهل سنت، با ذکر دقیق مدارک و منابع آن، نقل کرده است.[12]
در این آیه، ولایت حضرت علی(علیه السلام) در ردیف ولایت خدا و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) قرار داده شد.
3. آیه اولی الامر: «ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا (صلی الله علیه و اله وسلم) و اولی الامر از خودتان را[13]».
از سویی دانشمندان[14] گفته اند که آیه اولی الامر درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است.
مثلا «حاکم حسکانی» حنفی نیشابوری (مفسر معروف اهل سنت) در ذیل این آیه پنج حدیث نقل کرده که در همه آنها عنوان «اولی الامر» بر علی (علیه السلام) تطبیق شده است.[15]
در تفسیر «البحر المحیط» نوشته «ابوحیان اندلسی مغربی» در میان اقوالی که درباره اولی الامر نقل کرده از مقاتل و میمون و کلبی (سه نفر از مفسران) نقل می کند که منظور از آن، ائمه اهل بیت (علیه السلام) هستند.[16]
«ابوبکر بن مؤمن شیرازی» (از علمای اهل سنت) در رساله «اعتقاد» از ابن عباس نقل می کند که آیه فوق درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است.[17]
از سویی دیگر در این آیه شریفه با سبک و سیاق واحد و عدم تکرار لفظ (اطیعوا)، اطاعت خدا و رسول و اولی الامر واجب شده است و از این جهت اولی الامر معصوم است (و الا دستور به اطاعت از آنها به نحو اطلاق معنی نداشت) همانطوریکه خدا و پیامبرش معصومند. و طبق آنچه در روایات آمده، معصومین منحصر در امامان شیعه اند.
آنچه بیان شد تنها بخشی از احادیثی بود که از کتب اهل سنت و راویان مورد قبول آنان و همچنین از کتب شیعه تنها درباره سه آیه، از آیاتی که درباره ولایت و امامت حضرت علی (ع) نازل شده است بیان گردیده و پیرامون این آیات و آیات دیگر نکات قابل توجه دیگری در میان کتب اهل سنت وجود دارد که برای اطلاع بیشتر باید به کتاب های معتبر مراجعه کرد.
غیر از این سه آیه که به صورت مختصر ذکر شد، آیات دیگری نظیر: آیه صادقین: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین[18]»و آیه قربی: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی[19]» نیز مستقیماً به ولایت و امامت حضرت علی (علیه السلام) و دیگر ائمه پرداخته است که در روایات پیامبر اکرم که در کتاب های اهل سنت و شیعه نقل شده، آمده است.
علاوه بر این آیات، آیات دیگری، بازگو کننده ی فضیلتی از فضیلت های حضرت علی (علیه السلام) و برتری آن حضرت بر سایر صحابه و یاران و نزدیکان پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) است. حال با استناد به حکم عقل که تقدیم «مرجوح» بر «ارجح» را قبیح می شمارد، می توان نتیجه گرفت که امامت و جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) حق حضرت علی (علیه السلام) است.
منابع:
[1] . مائده، 67. برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: اهل سنت و آیه تبلیغ.
[2] . مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 9، امامت در قرآن، ص 182 به بعد.
[3]ابوسعید خدری، زیدین ارقم، جابر بن عبدالله انصاری، ابن عباس، براء بن عازب، حذیفه، ابوهریرة، ابن مسعود و عامر بن لیلی، از آن جمله اند.
[4] . مائده، 55.
[5] . الدرالمنثور، ج 2، ص 293.
[6] . اسباب النزول، ص 148.
[7] . تفسیر کشاف، ج 1، ص 649.
[8] . تفسیر فخر رازی، ج 12، ص 26.
[9] . تفسیر طبری، ج 6، ص 186.
[10] . الغدیر، ج 2، ص 52 و 53.
[11] . نساء، 59.
[12] در تفسیر برهان نیز ده ها روایت از منابع اهل بیت (علیه السلام) در ذیل این آیه آمده است که می گوید: آیه مزبور درباره علی (علیه السلام) یا آن حضرت و سایر ائمه اهل بیت (علیه السلام) نازل شده و حتی در بعضی از روایات نام دوازده امام (علیه السلام) یک یک آمده است. تفسیر برهان، ج 1، ص 381 – 387.
[13] . شواهد التنزیل، ج 1، ص 148 تا 151.
[14] . بحر المحیط، ج 3، ص 278.
[15] . احقاق الحق، ج 3، ص 425.
[16] . توبه، 119. در روایات بیان شده است که: منظور از صادقین حضرت علی(علیه السلام) و اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم) می باشند.( ینابیع المودة ص115 و شواهد التنزیل ج1 ص262)
[17] . شوری، 33. برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به نمایه: اهل بیت علیهم السلام و آیهى مودت
پنجشنبه 96/06/16
حضرت علي (عليه السلام) شخصيتي بزرگ و بي بديل است که در طول تاريخ همواره مورد مدح و ستايش بزرگان قرار گرفته و حتي کساني که به امامت علي (عليه السلام) باور ندارند نيز ، او را در نوع خود يگانه و بي نظير مي دانند.
مطلبي که پيش رو داريد نمونهاي است از گفتار انديشمندان غير مسلمان درباره علي (عليه السلام) … :
بي نظيري علي ( عليه السلام )
مادام ديالافوا ـ سياح فرانسوي ـ گويد : « احترام علي ( عليه السلام ) در نزد شيعه به منتهي درجه است ، و حقاً هم بايد اين طور باشد ؛ زيرا اين مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکاري ها که براي پيشرفت اسلام کرد ، در دانش ، فضايل ، عدالت و صفات نيک بي نظير بود ، و نسلي پاک و مقدس هم از خود باقي گذارد . فرزندانش نيز از اوپيروي کردند ، و براي پيشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند . اميرالمومنين علي ( عليه السلام ) کسي است که همه ي بت هايي را که اعراب ، شريک خداي يگانه مي پنداشتند شکست ، و وحدت و يگانه پرستي را تبليغ کرد . علي کسي است که تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود . علي ( عليه السلام ) کسي است که تهديد و نويدش قطعي بود . « مادام ديالافواي مسيحي » در ادامه ي اين بحث ، خطاب به خود چنين مي گويد :
چشمان من ! گريه کنيد و اشک هاي خود را با آه و ناله ي من مخلوط نماييد ! و براي اولاد پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) که مظلومانه شهيد شدند ، عزاداري کنيد » . (1)
علي ( عليه السلام ) داراي بزرگواري و شرافت نفس
ژنرال سرپرسي سايکس ـ از مشاهير خاورشناسان انگليسي ـ مي گويد : « او [ علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) ] از ميان خلفا به شرافت و بزرگواري نفس مشهور ، و به غايت مراقب حال زيردستان خود بود . القائات فرستاده ها و نماينده ها در او تأثيري نداشت . به هديه هاي آنان ترتيب اثر نمي داد ، با حريف مکار و غدار خود معاويه ابداً طرف نسبت نبود که براي رسيدن به مقصودي که داشت سخت ترين جنايات را مرتکب شده و رذل ترين وسايل را براي پيشرفت خودش بر مي انگيخت . دقت و مراقبت هاي خيلي سخت او [ علي ( عليه السلام ) ] در امانت و ديانت باعث شده بود که اعراب حريص که تمام امپراطوري را غارت کرده بودند از وي ناراضي باشند . ليکن صداقت ، صحت عمل ، دوستي کامل ، رياضت ، عبادت از روي صدق ، خلوص يا تجرد، وارستگي ، آداب و خصايل محموده ي قابل توجهي که در او وجود داشت حقيقتاً صورت قابل ستايشي به وي داده بود . اين که اهالي ايران در او مقام ولايت قايل شده و او را به اصطلاح سرپرست حقيقي و مربي الهي مي دانند واقعاً اين قاعده قابل تحسين و شايان بسي تمجيد است . اگر چه مقام و مرتبه ي او خيلي بالاتر از اين ها است » . (2)
تنها راه چاره ، دوست داشتن علي ( عليه السلام )
جانين ـ شاعر آلماني ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) را جز آن که دوست بداريم و شيفته او باشيم چاره اي نداريم ؛ زيرا جوان شريف و بزرگواري بود ، وجدان پاکي داشت که از مهرباني و نيکي لبريز بود ، و قلبش مملو از ياري و فداکاري بود ، و از شير شرزه شجاع تر بود ، ولي شجاعتي ممزوج با رقت ، لطف ، دلسوزي ، مهر و عاطفه » . (3)
برترين افراد عرب
پروفسور استانسيلاس ـ گوريارد ـ فرانسوي ـ گويد : « معاويه از بسياري جهات برخلاف قواعد اسلام رفتار کرده است ، چنان که با علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) که پس از پيغمبر اسلام ( صلي الله عليه و آله ) بزرگ ترين ، شجاع ترين ، پرهيزگارترين ، فاضل ترين ، و خطيب ترين افراد عرب به شمار مي رفت ، در افتاد » . (4)
تخطي نکردن علي عليه السلام از راه راست
جرجي زيدان ـ نويسنده و دانشمند مسيحي عرب ـ گويد : « معاويه و دوستانش براي پيشرفت مقاصد فردي خود از هيچ جنايتي دريغ نداشتند ، اما علي ( عليه السلام ) و همراهان او ، هيچ گاه از راه راست ، و دفاع از حق و شرافت ، تخطي و تجاوز نمي کردند … » . (5)
بالاتر از مسيح ( عليه السلام )
جرجي زيدان : « اگر بگويم مسيح از علي ( عليه السلام ) بالاتر است عقلم اجازه نمي دهد ، و اگر بگويم علي ( عليه السلام ) از مسيح بالاتر است دينم اجازه نمي دهد » . (5)
پهلواني در عين دليري دلسوز و رقيق القلب
بارون کاردايفو ـ دانشمند فرانسوي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) مولود حوادث نبود ، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود ؛ اعمال او مخلوق فکر و عاطفه و مخيله ي خود اوست ؛ پهلواني بود در عين دليري دلسوز و رقيق القلب ، و شهسواري بود که هنگام رزم آزمايي ، زاهد از دنيا گذشته بود . به مال و منصب دنيا اعتنايي نداشت ، و در حقيقت جان خود را فدا نمود . روحي بسيار عميق داشت که ريشه ي آن ناپيدا بود و در هر جا خوف الهي او را فرا گرفته بود » . (6)
پاي بند دين در حد شور و عشق
ايليا پاولويچ ـ پطروشفسکي مورخ و خاور شناس روسي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) ، پرورده ي محمد ( صلي الله عليه و آله ) عميقاً به وي در امر اسلام وفادار بود . علي ( عليه السلام ) تا سر حد شور و عشق پاي بند دين ، صادق و راستگو بود . در امور اخلاقي بسيار خرده گير بود . هم سلحشور بود و هم شاعر ، و همه ي صفات لازمه ي اولياء الله در وجودش جمع بود … » . (7)
شجاع بي همتا و قهرمان يکه تاز
بارون کارادوو ـ مورخ و محقق فرانسوي ـ گويد : « علي ( عليه السلام ) آن شجاع هبي همتا و قهرمان يکه تازي بودکه پهلو به پهلوي پيامبر مي جنگيد. و به اعمال برگزيده و معجزه آسايي قيام نمود ؛ در معرکه ي بدر ، بيست ساله بود که با يک ضرب دست ، يکه سوار قريش را دو نيم کرد؛ در احد شمشير پيامبر ( ذوالفقار ) را به دست گرفت و بر سرها ، خود ( کلاهخود ) مي شکافت و بر تن ها جوشن مي دريد ، و در يورش بر قلعه هاي يهود خيبر ، با يک دست دروازه سنگين آهنين را از جاي کند ، و آن را بالاي سر خود سپر ساخت . و اما پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) ، او را بسيار دوست مي داشت و به او بسي وثوق داشت . روزي به سوي علي ( عليه السلام ) اشاره کرد و گفت : « من کنت مولاه فعلي مولاه » . (8)
بسيار زيرک و سريع الادراک
جرج جرداق ـ نويسنده ي مسيحي عرب ـ مي گويد : « علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) ـ در منبر ، با آرامش خاطر و اعتماد کامل به خويشتن و سخن عادلانه ي خود ، مي ايستاد و سخن مي گفت : او بسيار زيرک و سريع الادراک بود . و راز دل مردم ، هو س ها و خواست هاي دروني آنان را به خوبي مي دانست . دلي داشت مالامال از مهر ، آزادي ، انسانيت و فضيلت ، … علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) با راستي و راست گويي در زندگي شناخته شد و امتياز يافت » . (9)
« واقعاً سزاوار است که در جهان امروز ، آتش افروزان جنگ ، عوامل و مسببان بدبختي هاي ملت ها و افراد ، به سخنان و کمک قهرمان انديشه ي عربي ، بزرگ مرد وجدان انساني علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) گوش فرا دهند و آن ها را حفظ کنند و در مقابل گوينده ي بزرگ آن سخنان ، سر تعظيم فرود آوردند .» (10)
علي ( عليه السلام ) شهيد عظمت خود
جرج جرداق در جاي دگر کتابش مي نويسد : « در نظر من ، فرزند ابوطالب ( عليه السلام ) نخستين مرد عرب بود که با روح کلي ، يار و همنشين بود ؛ علي ( عليه السلام ) شهيد عظمت خود شد ؛ او در حالي جان سپرد که نماز را در ميان دو لب داشت ، او با دلي سرشار از عشق خدا در گذشت . تازيان ( عرب ها ) قدر و مقام راستين وي را نشناختند تا آن که از همسايگان پارسي آنان مردماني برخاستند که گوهر و سنگريزه را به خوبي از يکديگر باز شناختند » . (11)
بيدار کننده بردگان
جرج جرداق مسيحي در بحث « بردگي » نظر علي ( عليه السلام ) و عمر بن خطاب را مقايسه نموده ، مي گويد :
« عمر گفت : مردم را چرا به بندگي گرفتيد ؟ و در حال که مادرانشان آنان را آزاده زاده اند . اين گفتار متوجه اربابان است و جز نصيحتي بيش نيست . ولي علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) بردگان را بيدار مي کرد و مي فرمود :
« بنده ي ديگري مباش که خداوند تو را آزاد آفريده است » بلندي انديشه را بنگر » . (12)
علي ( عليه السلام ) کشته عدالت
جرج جرداق کلام رسايي درباره عدالت امام علي ( عليه السلام ) دارد : « قتل في محرابه لعدالته » علي ( عليه السلام ) به خاطر عدالت خويش در محراب نمازش کشته شد » . (13)
متلاطم نشدن درياي وجود علي ( عليه السلام )
جرج جرداق : « آب هاي عالم ؛ آب حوض ، آب استخر ، آب درياچه و آب اقيانوس قابليت تلاطم را دارد ، ولي چيزي که متلاطم نشد ، درياي وجود علي ( عليه السلام ) بود که هيچ کس و هيچ چيزي نتوانست آن را متلاطم کند » . (14)
قطب عالم اسلام
جرج جرداق : « علي بن ابي طالب ، در خرد ، يگانه بود ، او قطب اسلام و سرچشمه ي معارف و علوم عرب بود ، هيچ دانشي در عرب وجود ندارد ، مگر آن که اساسش را علي عليه السلام پايه گذاري کرده ، يا در وضع آن ، سهيم و شريک بوده است » . (15)
سلطنت بردل ها
جرج جرادق : « اي دنيا چه مي شود اگر تمام نيروهاي خود را فشرده سازي ، و در هر زمان مردي چون علي را ، با خرد و قلب و زبان و ذوالفقارش بياوري . اگر چه علي ( عليه السلام ) چون امويان بر مردم حکومت نکرد و رسالتش براي چنان حکومتي نبود ، اما حکومت بر دل هاي مردم پاک سيرت را از دست نداد . ويژگي هايي که او به عنوان يک انسان نمونه و والا داشت ، اين شايستگي را به وي داد که بر دل ها سلطنت کند » . (16)
شهيد بزرگوار
جرج جرداق ـ اديب و نويسنده مشهور لبناني ـ گويد : « علاقه علي ( عليه السلام ) نسبت به مردم ، و محبت و دوستي مردم نسبت به علي ( عليه السلام ) ، گواه آن است که بزرگوار حقيقي ، کسي است که دوستدار نيکي باشد و در راه آن شهيد شود ، علي ( عليه السلام ) همان شهيد بزرگوار است » . (17)
کوه استوار
جرج جرداق : « آري علي ( عليه السلام ) در گذرگاه تاريخ به عنوان امام حق و نيکي ، همانند کوهي استوار قرار گرفته ، به گونه اي که حوادث کوبنده و بادهاي سخت ، آن را متزلزل نمي کند . آنان که با علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) دشمني مي کردند هم خود گمراه شدند و هم ديگران را گمراه ساختند و سرانجام سربه زير خاک فرو بردند و خاموش شدند و از آن ها نام و نشاني ، جز لعن و نفرين اسنان هاي آگاه باقي نماند .
وجدان پاک انسان ها ، آن ها را از بين رفته و ذليل مي شمارد ، اگر گناه و زشتي و تبه کاري ، در پيشگاه وجدان انسان ، ارزش داشته باشد آن ها هم ارزشي دارند » . (18)
علي ( عليه السلام ) شعله هاي فروزان در دل ها
جرج جرداق : « علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) شعله هاي فروزان در دل ها ، و حرارتي نيرو بخش در جان ها ، و منطقي شفابخش در عقل ها است . او مستند شناخته و معتقد است که پيامبر ( صلي الله عليه و اله ) اسلام وصيت کرده ، و حتي از صحابه ، قلم و دوات خواسته که حضرت علي ( عليه السلام ) را به جانشيني خود کتباً منصوب کند . ولتر از اجرا نشدن اين وضعيت متأسف است و مي گويد : آخرين اراده ي پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و اله ) اجرا نشد»، زيرا او علي ( عليه السلام ) را به جانشيني خود منصوب کرده بود ، و حال آن که پس از مرگش ، عده اي ابوبکر را برگزيدند » . (19)
يگانه نسخه ي عالم
شبلي شميل ـ از پيشتازان مکتب ماديگري ـ مي گويد : « امام علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) بزرگ بزرگان ، يگانه نسخه اي است که نه شرق و نه غرب ، نه در گذشته و نه در امروز صورتي مطابق اين نسخه نديده است » . (20)
همانند پيامبران (عليه السلام)
جبران خليل جبران ـ يکي از بزرگترين نويسندگان و متفکران مسيحي عرب ـ مي گويد : « من معتقدم که فرزند ابوطالب نخستين عرب بود که با روح کلي ، رابطه برقرار کرد . او نخستين شخصيت از عرب بود که لبانش نغمه ي روح کلي را در گوش مردمي طنين انداز نمود که پيش از او نشنيده بودند … او از اين دنيا رخت بر بست در حالي که رسالت خود را به جهانيان نرسانيده بود . او چشم از اين دنيا پوشيد مانند پيامبراني که در جوامعي مبعوث مي شدند که گنجايش آن پيامبران را نداشتند ، و به مردمي وارد مي شدند که شايسته ي آن پيامبران نبودند ، و در زماني ظهور مي کردند که زمان آنان نبود . خدا را در اين کار حکمتي است که خود داناتر است » . (21)
شهيد عدالت
کارلايل ـ فيلسوف بزرگ انگليسي ـ مي گويد : « ما را نمي رسد جز آن که علي ( عليه السلام ) را دوست بداريم و به او عشق بورزيم ، چه او جوان مردي است بس عالي قدر و بزرگ نفس ، از سرچشمه ي وجدانش خير و نيکي مي جوشيد ، از دلش شعله هاي شور و حماسه زبانه مي زد ، شجاع تر از شير ژيان بود ولي شجاعتي ممزوج با لطف ورحمت و عواطف رقيق و رافت … در کوفه کشته شد ، شدت عدلش موجب اين جنايت گرديد ، چنانکه هر کس را ماند خود عادل مي ديد ، پيش از مرگش درباره ي قاتل خود گفت : و اگر زنده ماندم خودم نمي دانم [ با ضارب چه کار کنم ] و اگر در گذشتم کار به دست شما است ، اگر خواستيد قصاص نماييد در برابر يک ضربت تنها زنيد ، اگر در گذريد به تقوا نزديک تر است . (22)
علي ( عليه السلام ) مظهر حق
ميخائيل نعميه ـ نويسنده صاحب نظر و متفکر مسيحي عرب ـ مي گويد : « قدرت نمايي و قهرماني امام علي ( عليه السلام ) تنها در حدود ميدان هاي جنگ نبود ، قهرماني بود در صفاي بصيرت ، و طهارت وجدان ، و سحر بيان ، و حرارت ايمان ، و عمق روح انسانيت ، و بلندي همت ، و نرمي طبيعت ، و ياري محروم و رهايي مظلوم از چنگال متجاوز و ظالم ، و فروتني براي حق به هر صورت و مظهري که حق برايش تجلي نمايد ، اين نيروي قهرماني هميشه محرک و انگيزنده است گر چه روزگارها از آن بگذرد …
دانشمندان غربي پاي منبر علي ( عليه السلام )
نويسيان ـ دانشمند مسيحي ـ مي گويد : « اگر امام علي ( عليه السلام ) اين خطيب با عظمت و اين گوينده ي زبر دست ، امروز در همين عصر ، بر منبر کوفه مي نشست ، شما مي ديديد که مسجد کوفه با آن همه وسعت ، از مردم مغرب زمين و دانشمندان جهان براي استفاده از درياي خروشان علم علي ( عليه السلام ) موج مي زد » . (23)
شير خدا
واشنگتن ارونيک ـ محقق و نويسنده آمريکايي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) از برجسته ترين خانواده هاي نژاد عرب ، يعني قريش بود . او داراي سه خصلت بزرگ : شجاعت ، فصاحت ، و سخاوت بود . روح دلير و شجاع او بود که او را شايسته عنوان ( شيرخدا ) نمود ، لقبي که پيغمبر ( صلي الله عليه و آله ) به او عطا فرمود» . (24)
ستاره درخشان علم و ادب
دکتر بولس سلامه ـ اديب و حقوق دان بزرگ مسيحي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) به مقامي رسيده است که يک دانشمند ، او را ستاره درخشان آسمان علم و ادب مي بيند ، و يک نويسنده برجسته ، از شيوه نگارش او پيروي مي کند ، و يک فقيه ، هميشه بر تحقيقات و ابتکارات او تکيه دارد . علي ( عليه السلام ) در قضاوت هاي خود استثنايي قايل نمي شد ، و به طور مساوي آنچه را که شايسته بود حکم مي کرد ، و تفاوتي ميان ارباب و بنده نمي گذاشت . علي ( عليه السلام ) همواره از وضع رقت بار يتيمان و فقيران بسيار متأثر و غمگين مي شد » . (25)
دانشمند بي نظير اسلام
رودلف زيگر ـ محقق و نويسنده آلماني ـ مي گويد : « در صدر اسلام علي ابن ابي طالب ( عليه السلام ) ، يکي از دانشمندان بي نظير اسلام بود . علي ( عليه السلام ) در کشورهاي ديگر به خصوص در ايران به خوبي شناخته مي شد در حالي که مردي جوان به شمار مي آمد ، و کمتر اتفاق مي افتاد که يک دانشمند جوان بتواند در خارج از زادگاه خويش معروفيت و احترام پيدا کند » . (26)
نمونه کامل تقوي
ويل دورانت ـ خاورشناس مشهور انگليسي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) در جواني ، نمونه کامل تواضع ، تقوا ، نشاط و اخلاص ، در راه دين است . خوش منظر و نيکو خصال ، و پر انديشه و درست پيمان بود » . (27)
دروازه ي شهر علم
لامنس ـ خاورشناس معروف بلژيکي ـ مي گويد : « براي علي ( عليه السلام ) اين بس است که تمام اخبار و معارف اسلامي ، از او سرچشمه مي گيرد ، او حافظه و نيروي شگفت انگيزي داشته است . همه علما و دانشمندان ، اخبار و احاديث خود را براي وثوق و اعتبار به او مي رسانند . علماي اسلام از مخالف و موافق ، از دوست و دشمن ، مفتخرند که گفتار خود را به علي ( عليه السلام ) مستند کنند ؛ چه گفتار او حجيت قطعي داشت و او دروازه ي شهر علم بود ، و با روح کلي پيوستگي کامل داشت » . (28)
دريا فضايل
رينولدالين نيکلسون ـ محقق و خاورشناس معروف انگليسي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) برجستگي ها و فضايل بسيار داشت . او هوشيار ، دور انديش ، شجاع ، صاحب راي ، حليم ، وفادار و شريف بود » . (29)
علي ( عليه السلام ) مرد عقيده و احتجاج
ابوالفرج اهرون مشهور به ابن العبري ـ مورخ و دانشمند مسيحي ـ مي گويد : « علي ( عليه السلام ) بود که در عصر خلفا ، خلأ ناشي از فقدان حضرت رسول اکرم ( صلي الله عليه و آله ) را جبران نمود . او مبارزات عقيدتي را ، پس از پيغمبر ( صلي الله عليه و آله ) بر عهده داشت . احتجاجات و مناظرات آن حضرت ، در تاريخ گواه اين مدعي است .
وجود مقدس حضرتش ، در کنار خلفا ،خلأيي را که از فقدان مقام والاي نبوي حاصل شده بود ، پر مي کرد و کتاب هاي شيعه و سني ، سرشار است از اين گونه مسايل ، و نمونه بارزش سخن عمر : « لولا علي لهلک عمر» است ؛ که حداقل هفتاد بار آن ، در تاريخ ضبط گرديده است » . (30)
پي نوشت :
1. اسد عليزاده ، اکبر ، امام علي عليه السلام از نگاه انديشمندان غير شيعه ، ص 100 -101 .
2. همان ، ص 101 - 102 .
3. سراج ، محمد ابراهيم ، امام علي عليه السلام خورشيد بي غروب ، ص 324 .
4. همان .
5. همان ، ص 325 .
6. کريم خاني ، صمداني ، علي عليه السلام فرانسوي اديان ، ص 16 .
7. سراج ، محمد ابراهيم ، امام علي عليه السلام خورشيد بي غروب ، ص 325 .
8. همان ، ص 331 .
9. همان ، ص 333 .
10. جرج جرداق ، امام علي عليه السلام صداي عدالت انساني ، ترجمه ي هادي خسرو شاهي ، ج 4 ، ص 468 .
11. همان ، ص 467 .
12. جرج جرداق ، الأمام علي عليه السلام صوت العداله الأنسانيه ، ج 5 ، ص 1222.
13. جرج جرداق ، امام علي عليه السلام صداي عدالت انساني ، ترجمه ي هادي خسرو شاهي ، ج 1 ، ص 227 .
14. مظاهري ، حسين ، چهارده معصوم ، ص 49.
15.همان ، ص 52 .
16.جرج جرداق ، الأمام علي عليه السلام صوت العداله الأنسانيه ، ج 1 ، ص 103 .
17. رهبر ، محمد تقي ، علي عليه السلام ابر مرد مظلوم ، ص 292 .
18. جرج جرداق ، امام علي عليه السلام صداي عدالت انساني ، ترجمه هادي خسرو شاهي ، ج 6 ، ص 716 .
19. همان ، ص 716 - 717 .
20. جمعي از دبيران ، داستان غدير ، ص 293 .
21. جعفري ، محمد تقي ، ترجمه و تفسير نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 171 .
22. عبدالفتاح عبد المقصود ، الأمام علي بن ابي طالب عليه السلام ، ج 1 ، مقدمه ، ترجمه ي سيد محمد مهدي جعفري ، ص سيزده .
23. همان ، ص پانزده .
24. رضايي ، عبدالرحمن ، در آستانه آفتاب ، ص 39 .
25. کريم خاني ، صمداني ، علي عليه السلام فراسوي اديان ، ص 15 .
26. همان ، ص 20 .
27. همان ، ص 23 .
28. همان ، ص 24 .
29. همان ، ص 25 .
30.همان ، ص 27 .
31. همان ، ص 33 .
پنجشنبه 96/06/16
در تاریخ 18 ذی الحجه سال دهم هجری قمری (مصادف با 28 اسفند سال دهم خورشیدی) در منطقه ای به نام غدیر ، که میان مکه و مدینه است ؛ آیه 67 سوره مبارکه 5(مائده) بر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) نازل شد که خداوند در این آیه به ایشان (صلی الله علیه و اله و سلم) امر می فرماید: «ای پیغمبر آن چه از خدا بر تو نازل شد به خلق برسان که اگر نرسانی ،تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکرده ای و خدا تو را از شر مردم محفوظ خواهد داشت».
علاوه بر کتب معتبره برادران تشیع ، قریب به سی تن از بزرگان و علماء برادران اهل تسنن در کتب معتبره تفسیرشان اینگونه نقل کرده اند که : این آیه در شان امیرالمومنین علی (علی علیه السلام) در روز غدیر خم نازل شده است.و در ادامه اینگونه اضافه می کنند که بعد از نزول این آیه مبارک در روز غدیر خم ، رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم ) دست امیرالومنین (علیه السلام) را بلند می کند و می فرمایند:«هر کس که من مولای اویم، زین پس علی مولای اوست».
علماء و کتب معتبره برادران اهل سنت درباره تفسیر آیه67 سوره مائده
از جمله بزرگان و کتب معتبره اهل تسنن ، که کتب آن ها در سال های 1350 خورشیدی به قبل ، به چاپ رسیده است می توان به افراد و کتب زیر اشاره کرد: «جلال الدین سیوطی در صفحه 298 جلد دوم در المنثور و حافظ بن ابی حاتم رازی در تفسیر غدیر و حافظ ابوجعفر طبری در کتاب الولایه و حافظ ابو عبدالله محاملی در امالی و حافظ ابوبکر شیرازی در ما نزل من القرآن فی امیر المومنین و حافظ ابوسعید سجستانی در کتاب الولایه و حافظ ابن مردویه در تفسیر آیه و حافظ ابوالقاسم حسکانی در شواهد التنزیل و ابولفتح نظری در خصائص العلوی و معین الدین میبدی در شرح دیوان و قاضی شوکانی در صفحه 57 جلد سوم فتح الغدیر و سید جمال الدین شیرازی در اربعین و بدرالدین حنفی در صفحه 584 جلد هشتم عمده القاری فی شرح صحیح بخاری و امام اصحاب حدیث احمد ثعلبی در تفسیر کشف البیان و امام فخر رازی در صفحه 636 جلد سوم تفسیر کبیر و حافظ ابونعیم اصفهانی در ما نزل من القرآن فی علم و ابراهیم بن محمد حموینی در فرائد المسطین و نظام الدین نیشابوری در صفحه 170 جلد ششم تفسیر خود و سید شهاب الدین آلوسی بغدادی در صفحه 348 جلد دوم روح المعانی و نور الدین بن صباغ مالکی در صفحه 27 فصول المهمه و علی بن احمد واحدی در صفحه 150 اسباب النزول و محمد بن طلحه شافعی در صفحه 16 مطالب السئول و میر سید علی همدانی شافعی در مودت پنجم از موده القربی و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب ینابیع الموده و نزدیک به سی تن از دیگر علماء و اکابر اهل تسنن این آیه را در شان امیر المومنین می دانند».
[آیا علی(علی علیه السلام) قبل از غدیر خم هم خلیفه بود؟]
علاوه بر کتب معتبره برادران شیعه ، فردی به نام قاضی فضل بن روزبهان از برادران اهل تسنن نوشته است: «پس به تحقیق ثابت آمده این قضیه در صحاح معتبره ما(اهل تسنن) که چون این آیه نازل شد ، رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) دست علی را گرفت و فرمود :من کنت مولاه ، فهذا علی مولاه».
یکی از احادیث وارد شده در کتب معتبره اهل سنت و شیعیان ، حدیث الدار است.در کتب معتبره هر دو مذهب با مختصر کم و زیادی در الفاظ و کلمات آمده است:
رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) چهل نفر از اشراف و رجال بزرگ و خویشاوندان خود از قریش را در منزل عموی گرامیش ابوطالب دعوت نمود و برای آن ها یک ران گوسفند و قدری نان صاعی از شیر ، غذا حاضر نمود .حضرات بخندیدند و گفتند : محمد ، غذای یک نفر را حاضر نکرده ( چون در میان آن ها کسانی بودند که بچه شتر را تنهایی می خوردند ) حضرت فرمودند : کلوا بسم الله ( بخورید به نام خداوند) پس از آنکه خوردند و سیر شدند به یکدیگر می گفتند ؛ محمد به این غذا شما را سحر نمود!
آن گاه حضرت برخاست در میان آن ها پس از مقدماتی فرمودند:
… ای فرزندان عبدالمطلب ، خدای تعالی مرا مبعوث فرمود بر عموم مردمان و بخصوص بر شما و من شما را دعوت می کنم و شما به گفتن این دو کلمه بر عرب و عجم مالک شوید و ایشان از شما اطاعت می کنند و جمیع امم در تحت فرمانبرداری شما در آیند و به این دو کلمه به بهشت می روید و از دوزخ نجات می یابید.
پیغمبر گرامی اسلام همچنان در ادامه گفتند : و آن دو کلمه گواهی دادن به وحدانیت خدا و رسالت من است (لا اله الا الله محمدا رسول الله) پس هرکس مرا اجابت کند در این کار (یعنی اولین کسی باشد که مرا اجابت کند) و معاونت من نماید ، او برادر من و وزیر و وارث و خلیفه من خواهد بود بعد از من.
و پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) این جمله ی آخر را سه بار تکرار و هر سه مرتبه احدی جواب نداد مگر علی(علی علیه السلام) که جواب داد و گفت : من شما را کمک و یاوری می نمایم ای پیغمبر خدا.
پس حضرت او را نوید خلافت داد و آب دهان مبارک در دهان او افکند و فرمود : علی(علی علیه السلام) وصی و خلیفه من است در میان شما .
بعضی دیگر از کتب معتبره اینگونه از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) نقل نموده اند که بعد از پایان جمله علی(علی علیه السلام)، حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم)
می فرمایند : تو یا علی وصی و خلیفه منی بعد از من.
یکی از زمان هایی که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) علی (علی علیه السلام) را جانشین خود در مدینه قرار داد ، در زمان جنگ تبوک بود. در جریان این جنگ ، وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) عازم حرکت شد ، منافقین محرمانه قرارداد کردند که در غیاب آن حضرت در مدینه انقلابی برپا کنند.
برای اداره امر مدینه مرد کاردانی لازم بود که به جای آن حضرت در مدینه بماند و با قوت قلب و حسن سیاست مدینه را اداره کند.
برای همین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) علی (علی علیه السلام) که در آن زمان بسیار جوان بود ، از میان شیوخ و بزرگان (از لحاظ سنی) به عنوان خلیفه برگزیدند و صریحا فرمودند : تو خلیفه من هستی در اهل بیت من و در مدینه که خانه و محل هجرت من است.
لازم به ذکر است پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) اولین مردی را که به اسلام دعوت فرمودند علی(علی علیه السلام) بود ، با اینکه گفته می شود علی(علی علیه السلام) در آن زمان بین 10 تا 13 سال سن داشته است.
شنبه 96/04/17
گروه امنیت سایری گرداب: در شرايطي كه فضاي مجازي به بخش مهمي از زندگي روزمره همه مردم تبدیل شده، بديهي است كه حتي پای تروريسم و خشونت هم به اين فضا باز مي شود و ماهيتي سايبري مي يابد. هم اكنون چند سالي مي شود كه با فراگير شدن اينترنت و افزايش استفاده از فضاي مجازي در تمامي زيرساختها كشورها، تروريسم سايبري به يكي از چالشهاي دنيا تبديل شده و به تناسب گسترش روشهاي امنيتي در فضاي مجازي تروريستهاي سايبري نيز خود را مجهز و به روز مي كنند تا همواره نگراني از حمله هاي تروريستي در فضاي مجازي وجود داشته باشد.
تروريست سايبري به چه معنايي است؟
«ترور» به معنای ترس و ترساندن است. در فرهنگهاي اصطلاحي تروریسم را اقدام سیاسی خشونت آمیز افراد یا اقلیتهای سازمان یافته علیه اشخاص، داراییها و نهادهایی میدانند. اقدامات تروریستی با اهدافی نظیر کسب استقلال از یک دولت، سرنگونی رژیم حاکم و مبارزه علیه برخی جنبه های سیاسی یک دولت صورت می گیرد. بدین منظور انواع مختلفی از تروریسم طی سالهای اخیر پدید آمده است كه هر يك بر پايه مبنا و معياري خاص شكل گرفته است. تروريسم هسته اي، بيو تروريسم، تروريسم ملي گرا، تروريسم سياسي، ناركو تروريسم، تروريسم مذهبي، تروريسم دولتي، سايبر تروريسم ،تروريسم كشاورزي، تروريسم شيميايي، تروريسم جنايي انواع مختلفي از تروريسم است كه بسته به تعاریف ارائه شده از تروریسم مورد توجه قرار می گیرد. تروریسم سایبری یکی از جدی ترین گونه های تروریسم است که در سالهای اخیر تبعات جبران ناپذیری بر زیرساختهای کشورها داشته است. سایبر تروریسم را میتوان اینگونه تعریف کرد: «اقدامات برنامهریزي شده و هدفمند با اغراض سیاسی و غیرشخصی که علیه رایانهها، امکانات و برنامه هاي ذخیره شده در درون آنها از طریق شبکه جهانی صورت میگیرد و هدف از چنین اقدامی نابودي یا وارد آوردن آسیب هاي جدي به آنهاست»
تروريسم از سنتي تا سايبري
هرچند در تعریف ترور اختلافاتی وجود دارد اما تروریسم تاریخچه ای به قدمت نوع بشر دارد. تاریخ گواه آن است که همواره افراد یا گروه هایی برای دستیابی به اهداف خود دست به خشونت، کشتار و اقدامات مسلحانه می زدند. دنیای امروز اما دنیای علم و تکنولوژی است. بنابراین شیوه های تروریستی هم به تناسب مدرنیته و پیشرفت تکنولوژی فرق کرده است. تروریسم سایبری هم یکی از شیوه ها و انواع نوین و متاخر تروریستی بشمار می رود.؛ در این شیوه نيازي به اسلحه گرم و مواد منفجره نيست. تروريست هاي سايبري گاهي براي هك كردن حياتي ترين زير ساختهاي يك كشور تنها به يك رايانه شخصي متصل به اينترنت و افراد يا گروه هايي با هوش سياه نياز دارند.
هزینه های تروریست سایبری به مراتب از تروریسم سنتی کمتر است و از سوی دیگر خطرات کمتری فرد یا گروه های تروریست را در معرض تهدید قرار می دهد. در شرایطی که برای انجام برخی از حملات تروریستی در حرکتهای انتحاری فرد تروریست جان خود را هم از دست می دهد، در تروریسم سایبری یک حمله تروریستی می تواند از هزاران کیلومتر فاصله با هدف مورد نظر هدایت شود.
به عنوان نمونه در جریان جنگ سرد بین آمریکا و شوروی، نرم افزار کنترل گاز در یکی از قسمت های روسیه دست کاری شد، مهاجم سایبری توانست برای مدتی جلوی انتشار گاز در لوله های مادر را بگیرد اما پس از مدتی فیلترها را آزاد کرده و گاز پرفشار در لوله ها حرکت کرد، نقاط اتصال لوله ها به یکدیگر که توان مقاومت نداشتند، شکستند و موجب انفجار لوله های گاز در بسیاری از نقاط روسیه شدند.
از سوی دیگر ردیابی تروریستهای سایبری نیز کار ساده ای نیست آنها می توانند با هویتی غیرواقعی در فضای مجازی وارد شوند و یا با هک کردن رایانه افراد دیگر از مسیر رایانه فرد هک شده اهداف تروریستی خود را دنبال کنند. گستره فعالیت آنها به وسعت تمامی مراکزی است که به نوعی به سیستم های رایانه ای مجهزند و به اینترنت متصل می شوند. به طور کلی تروریسم سایبری در مقایسه با تروریسم سنتی سرمایه گذاری روانی کمتر و آموزش فیزیکی اندک و خطر مرگ کمتری دارد. این مسائل موجب شده است تا برخی گروه های تروریستی مانند داعش برای پیشبرد اهداف تروریستی خود در راستای انجام حرکات تروریستی سنتی از ظرفیتهای فضای سایبری هم بهره می برند بدین صورت که هم برای خود تبلیغ می کنند و هم آموزش ساخت بمب و عملیاتهای انتحاری را از طریق فضای مجازی مدیریت می کنند.
اهداف و ابزار كار سايبر تروريسم
الكترونيكي شدن «زیرساختهای حیاتی» همانگونه كه طراحي، نگهداري و استفاده از آنها را آسانتر كرده است اما خطراتی که موجب آنها می شود را نیز افزایش داده است. اگر كسي بتواند از سدهاي امنيتي اين زيرساخت ها عبور كند و كدهاي امنيتي آنها را هك كند مي تواند در عرض چند ثانيه بخشي از يك كشور يا حتي بخش هايي از جهان را فلج كند. تروريستهاي سايبري هم اغلب بر روي همين زيرساخت هاي حياتي متمركزند.
ماهیت «چندرسانهای» فضای سایبر، به تروریست ها امکان بهرهبرداری های سوء دیگری را هم داده است. فشار یک دکمه کافی است تا انتشار بد افزارهای مخرب رایانه ای در عرض چند ثانیه هزاران سیستم رایانه ای و مخابراتی در جهان را آلوده کند. رایجترین روش های این نوع تروریسم عبارتند از هک کردن، شیوع ویروس های رایانه ای، جاسوسی الکترونیک، دزدی هویت و تخریب یا دستکاری اطلاعات. نرم افزارهای مخرب رایانهای که تروریستهای ساببری برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند، متنوع هستند که از جمله آنها میتوان به ویروس ها، کرم ها، تروجان ها، اسپم ها اشاره کرد.
هک و نفوذ رایانهای و خرابکاری اینترنتی و شبکه ای نیز بخشی دیگر از ابزارهای تروریست های سایبری به شمار می روند. ازآنجاییکه شبکه های اینترنتی در دسترس همگان قرار دارد و بسیاری از سایتها و زیرساختهای حیاتی کشورها در بستر اینترنت ارائه می شود، تروریستهای سایبری می توانند سنگین ترین قفلهای امینیتی را هم با روشهای خاص خود بشکنند و در عرض چند ثانیه به اهداف خود دست یابند.
“دوروتی دنینگ” استاد علوم رایانهای دانشگاه جرج تاون درباره ماهیت تروریسم سایبری می گوید: سایبر تروریسم، بیشتر به معنای حمله یا تهدید علیه رایانه ها، شبکه های رایانه ای و اطلاعات ذخیره شده در آنهاست، هنگامی که به منظور ترساندن یا مجبور کردن دولت یا اتباع آن برای پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی خاص اعمال می شود. یک حمله، برای اینکه به عنوان تروریسم سایبری شناخته شود باید به خشونت علیه اشخاص یا دارایی ها منجر شود یا دست کم آسیب کافی برای ایجاد ترس را باعث شود. حملاتی که منجر به مرگ یا صدمات بدنی، انفجار، سقوط هواپیما، آلودگی آب یا خسارات متعدد اقتصادی می شود را می توان به عنوان مصادیق تروریسم نام برد.
تروريسم سايبري در ايران و جهان
امروزه بسیاری از فعالیت های تروریستی به شکل حملات هکری و در قالب دزدی اطلاعات صورت می گیرد. نخستین بار در سال 1982 هکرهای طرفدار دولت پاکستان با نام “باشگاه هکرهای پاکستانی” به کامپیوترهای هند حمله کردند. در سال 1999 به هنگام حمله ناتو به کوزوو سایت این سازمان مورد حمله قرار گرفت. در همان زمان، وب سایت ارتش امریکا و سایتهای تجاری این کشور به وسیله هکرهای چینی، روسی و صرب مورد حمله قرار گرفت.
كشور ما نيز بارها مورد حمله هاي تروريسم سايبري قرار گرفته است. سال 89 كرم جاسوسي استاكس نت صنایع مربوط به بخش نفت و نیرو كشورمان را مورد حمله قرار داد.
یکی از جدی ترین حملات سایبری حملهای بود که نسبت به تجهیزات نفتی کشورهای خاورمیانه صورت گرفت. این بدافزار که با نام فلیم (شعله آتش) به کشورهای مختلفی ارسال شده بود، پیچیدگیهای متعددی داشت و علاوه بر جاسوسی، یک ویروس مخرب به شمار میرفت. در طول سالهاي فراگير شدن اينترنت در ايران بارها ويروسهاي مختلف جاسوس و بدافزارهاي مخرب زير ساخت هاي كشورمان را مورد حمله قرار داده اند. استارس و دوکو نیز دو نمونه دیگر از ویروس هایی هستند که اخبار حمله آنها به ایران رسانه ای شده است. تروريستهاي سايبري بي ترديد همين حالا كه شما مشغول مطالعه اين گزارش هستيد در حال طراحي بدافزار و يا اجراي برنامه هاي تروريستي خود هستند.
راهكارهاي مقابله
شايد اصلي ترين راهكار براي داشتن اينترنتي ايمن، اجرای یک طرح جامع امنیت ملی در حوزه سایبری باشد. طرحی که شبکه ملی اطلاعات هم می تواند از اجزای آن باشد. در این طرح می بایست به حوزه های آموزش عمومی، تقویت سیستم های دفاعی و توان مقابله و اجرای عملیات در هر سطح علیه مهاجم مورد توجه قرار گیرد. همچنین نیاز است ملاحظات مربوط به پدافند غرعامل در همه طرح های مربوط به شبکه های ارتباطی و الزام دستگاه های اجرایی به استفاده از توان داخلی (تا حد امکان) مد نظر باشد.
از سوی دیگر به نظر می رسد در این زمینه از یک ضعف دیپلماتیک رنج می بریم. یافتن راه های پیگیری حقوقی بین المللی حملات سایبری به ایران و همچنین تلاش برای سهیم شدن در مدیریت اینترنت جهانی از طریق حضور در مجامع موثر و مرتبط، اقداماتی است که نیازمند یک وزارت امور خارجه توانمند و متعهد است.
شنبه 96/04/17
آیا می دانید بیشترین مخاطبان فضای مجازی چه کسانی هستند؟
مدیرکل امور بانوان وزارت ارتباطات و فن آوری اطلاعات گفت: در کل دنیا بانوان از فضای مجازی بیشتر برای فعالیتهای اجتماعی و سرگرمی استفاده میکنند و مردان بیشتر از شبکههای اقتصادی. همچنین بانوان خانهدار در ایران بیشترین مخاطبان فضای مجازی را تشکیل میدهند.
سودابه رادفر در سلسله نشستهای خانه جوانان همدان با موضوع زنان و فضای مجازی، با بیان اینکه اگر خواهان رسیدن به اهداف توسعه هستیم راهی جز حمایت از تفکر پیشرو نداریم، اظهار کرد: در کل دنیا بانوان از فضای مجازی بیشتر برای فعالیتهای اجتماعی و سرگرمی استفاده میکنند.
وی با بیان اینکه بانوان بیشتر در فیسبوک، تلگرام و اینستاگرام فعالیت میکنند، افزود: در کل جهان مردان بیشتر از شبکههای اقتصادی استفاده میکنند.
مدیرکل امور بانوان وزارت ارتباطات و فن آوری اطلاعات تصریح کرد: بانوان خانهدار در ایران بیشترین مخاطبان فضاهای مجازی را تشکیل میدهند.
وی با بیان اینکه تصمیمگیری فیلترینگ توسط کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه صورت میگیرد، ادامه داد: وزارت ارتباطات در باره فیلترینگ تلگرام اعلام کرد که قانون را انجام میدهد اما در دولت گذشته تنها کار وزارت ارتباطات مسدود کردن سایتهای اینترنتی بود.
رادفر با اشاره به اینکه امروز در فیلترینگ اعلام میشود که اگر سایت مورد نظر بدون علت فیلتر شده میتوان اعتراض کرد، یادآور شد: کانالهای دارای محتویات مستهجن، فعالیتهای ضددین، کودکآزاری و همسرآزاری و اشاعه فحشا در تلگرام مسدود خواهد شد و در غیر این صورت در تلگرام کانالی مسدود نمی شود.
وی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه مردم ما نیز به افزایش یارانهها مانند کشورهای اروپایی نه گفتند، عنوان کرد: مردم ما در خاورمیانه در میانه جنگ و کشورهای جهان سوم به یارانه ۴۰۰ هزار تومان و ۲۵۰ هزار تومان نه گفتند، معتقدم امروز آگاهیبخشی توسط فضای مجازی، جلوی بسیاری از تاریکاندیشیها را میگیرد.
مدیرکل امور بانوان وزارت ارتباطات و فن آوری اطلاعات با بیان اینکه خشونتهای سفید بیشتر به بانوان با آزار و اذیتهای جنسی وارد میشود، افزود: وقتی یک پیام در زمان نامناسب به یک خانم داده میشود مصداق خشونت است، ضمن اینکه زنان ما هنوز نمیتوانند حقوق خود را پیگیری کنند.
وی با اشاره به اینکه خانواده از زن در خصوص مسائل جامعه پشتیبانی نمیکند، تصریح کرد: با گسترش فضاهای مجازی در اتاق شیشهای هستیم و چندان مجامع خصوصی مورد احترام قرار نمیگیرد.
رادفر در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه با حمایت جامعه خشونت علیه زنان پایان مییابد، ادامه داد: حفاظتهای فیزیکی باید از اطلاعات شخصی انجام شود و در صورت تهدید شدن باید به خانواده اعلام شود و با افراد اخاذ مذاکره نشود.
وی با اشاره به اینکه دائم نباید از دیگران بپرسیم با تلفن همراه چه کار خواهیم کرد، افزود: اگر خانواده دچار خیانت شده باید علت را بیابد، موبایل و فضای مجازی علت اصلی نیست چرا که قبل از فضای مجازی نیز خیانت بوده است.
مدیرکل امور بانوان وزارت ارتباطات و فن آوری اطلاعات با بیان اینکه حریم خصوصی نداریم و خودمان در حال دامن زدن به آن هستیم، گفت: آنقدر که مسائل روزانه برای دیگران سهلالوصول است در کشورهای غربی این چنین نیست.
وی با اشاره به اینکه نباید هر تصویر را در اینستاگرام منتشر کنیم، اظهار کرد: در ایران ۷۰ میلیون کاربر اینترنت داریم و بسیاری از افراد در حوزه سرگرمی فعالیت میکنند و به مسائل علمی و کاری چندان توجه ندارند.
رادفر با بیان اینکه تلفن همراه و فضای مجازی ارتباطات فضای حقیقی را تسهیل میکند، افزود: کل جامعه ما در حال گذار از سنت به مدرنیته است، در جامعه بانوان و مردان وجود دارد.
وی با اشاره به اینکه جامعه ما به دنبال توانمندسازی جامعه به لحاظ فکری است، تصریح کرد: در شهرها و روستاها باید کارگاههای آموزشی برگزار شود و توانمندیهای لازم به مردم عرضه شود.
مدیرکل امور بانوان وزارت ارتباطات و فن آوری اطلاعات با بیان اینکه تولید محتوا از مهمترین مسائل فضای مجازی است، ادامه داد: در تولید محتوا ۱۳ دستگاه داریم که مسائل فرهنگی بر عهده آنهاست.
وی خاطرنشان کرد: دولت تدبیر و امید سیاستگذار و تسهیلگر است و تصدیگر نیست، مشی دولت این است که کار را به بخش خصوصی واگذار کند بنابراین اگر بخش خصوصی تولید محتوا کند، دولت از آن حمایت خواهد کرد.
وی با بیان اینکه امروز میتوان از فضای مجازی در حوزههای اقتصادی به خوبی استفاده کرد، اظهار کرد: نمونههای بسیاری در این حوزه رخ داده است.
یکشنبه 96/04/04
این روزها و ساعتها آخرین لحظات ماه مبارک رمضان است که به سرعت در حال گذر است، ماهی که یک سال در انتظار آمدنش بودیم، پس از پایان یافتن ماه مبارک رمضان، یعنى در شب عید فطر, افرادى که داراى شرایط (بالغ و عاقل باشد، بندۀ کسى و فقیر نباشد), باید زکاتى بپردازند. از این زکات با عنوان زکات فطره نامبرده میشود.
زمان پرداخت زکات فطره: از شب عید تا ظهر روز عید فطر و بهتر آن است که در روز عید بدهد و اگر نماز عید مىخواند بنابر احتیاط واجب قبل از نماز عید بپردازد.
(تحریر الوسیله, ج1، ص 348، توضیح المسائل, م 2029).
در همین راستا و با توجه به اهمیت مسألۀ زکات عید فطر، به حدیثی از امام صادق (علیه السلام) دربارۀ عملی که تکمیلکنندۀ روزه اشاره میکنیم:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
« إِنَّ مِنْ تَمَامِ الصَّوْمِ إِعْطَاءُ الزَّکَاةِ یَعْنِی الْفِطْرَةَ کَمَا أَنَّ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه واله) مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ».
تکمیل روزه به پرداخت زکاه فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر(صلی الله علیه واله) کمال نماز است.
منبع: (وسائل الشیعه، ج6، ص 221)
یکشنبه 96/04/04
عید فطر روز اول ماه شوّال و از مهمترین اعیاد مسلمانان و شیعیان است. این روز در بسیاری از کشورهای اسلامی، تعطیل رسمی است و مسلمانان نماز عید برگزار میکنند. در این روز، روزه گرفتن حرام و پرداخت زکات فطره بر مسلمانان واجب است.
همانطور که گفته شد، روز فطر کنار عید قربان، غدیر و جمعه یکی دیگر از چهار عید بزرگ شیعیان به شمار میرود، در این راستا، سؤالی که ممکن است برای برخی ایجاد شود، این است که چرا روز فطر، بهعنوان عید نامیده شده است. برای پاسخ به این سؤال، به حدیثی از امام رضا(علیه السلام) اشاره میکنیم:
ایشان در حدیثی به علت نامیده شدن روز فطر به عید اشاره میکنند و میفرمایند:
«روز فطر، از آن جهت عید قرار داده شده است که مسلمانان، اجتماعی داشته باشند که در آن روز گرد هم آیند و برای خدا بیرون آیند و او را بر نعمتهایی که به آنان داده شده است، بستایند و روز عید، روز تجمع، روز خوردن روزه، روز زکات، روز شوق و روز نیایش است؛ و برای آنکه اولین روز از سال است که خوردن و آشامیدن در آن حلال است؛ چرا که ماه رمضان، اولین ماه سال نزد اهل حق است.
پس خداوند دوست داشت که در چنین روزی همایشی داشته باشند تا خدا را حمد و ستایش کنند و در این روز، تکبیر در نماز، از آن روی بیش از روزهای دیگر قرار داده شده که تکبیر، بزرگداشت خداوند و ستایش و ثنای او بر نعمت هدایت است، آن گونه که خداوند فرموده است: «تا خداوند را بر این که هدایتتان کرد، بزرگ بدارید و باشد که شکر گزارید». و در آن روز، دوازده تکبیر قرار داده شده است؛ چون در هر دو رکعت، دوازده تکبیر است هفت تکبیر در رکعت اول و پنج تکبیر در رکعت دوم قرار داده شده و آن دو، یکسان نشدهاند؛ چرا که مستحب است نماز واجب، با هفت تکبیر آغاز شود، از این رو در اینجا با هفت تکبیر آغاز شده است. و در رکعت دوم، پنج تکبیر است؛ چرا که تکبیرة الاحرام نمازها در شبانهروز، پنج تکبیر است، و برای اینکه تکبیرها در هر دو رکعت، فرد فرد باشند.
منبع: (من لایحضره الفقیه، ج1، ص 522)
متن حدیث:
«عَنِ الْفَضْلِبْنِ شَاذَانَ النَّیْسَابُورِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ یُذْكَرُ أَنَّهُ سَمِعَهَا مِنَ الرِّضَا(ع) أَنَّهُ إِنَّمَا جُعِلَ یَوْمُ الْفِطْرِ الْعِیدَ لِیَكُونَ لِلْمُسْلِمِینَ مُجْتَمَعاً یَجْتَمِعُونَ فِیهِ وَ یَبْرُزُونَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیُمَجِّدُونَهُ عَلَى مَا مَنَّ عَلَیْهِمْ فَیَكُونُ یَوْمَ عِیدٍ وَ یَوْمَ اجْتِمَاعٍ وَ یَوْمَ فِطْرٍ وَ یَوْمَ زَكَاةٍ وَ یَوْمَ رَغْبَةٍ وَ یَوْمَ تَضَرُّعٍ وَ لِأَنَّهُ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنَ السَّنَةِ یَحِلُّ فِیهِ الْأَكْلُ وَ الشُّرْبُ لِأَنَّ أَوَّلَ شُهُورِ السَّنَةِ عِنْدَ أَهْلِ الْحَقِّ شَهْرُ رَمَضَانَ فَأَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَكُونَ لَهُمْ فِی ذَلِكَ مَجْمَعٌ یَحْمَدُونَهُ فِیهِ وَ یُقَدِّسُونَهُ وَ إِنَّمَا جُعِلَ التَّكْبِیرُ فِیهَا أَكْثَرَ مِنْهُ فِی غَیْرِهَا مِنَ الصَّلَاةِ لِأَنَّ التَّكْبِیرَ إِنَّمَا هُوَ تَعْظِیمٌ لِلَّهِ وَ تَمْجِیدٌ عَلَى مَا هَدَى وَ عَافَى كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ــ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَ إِنَّمَا جُعِلَ فِیهَا اثْنَتَا عَشْرَةَ تَكْبِیرَةً لِأَنَّهُ یَكُونُ فِی كُلِّ رَكْعَتَیْنِ اثْنَتَا عَشْرَةَ تَكْبِیرَةً وَ جُعِلَ سَبْعٌ فِی الْأُولَى وَ خَمْسٌ فِی الثَّانِیَةِ وَ لَمْیُسَوَّ بَیْنَهُمَا لِأَنَّ السُّنَّةَ فِی الصَّلَاةِ الْفَرِیضَةِ أَنْ تُسْتَفْتَحَ بِسَبْعِ تَكْبِیرَاتٍ فَلِذَلِكَ بُدِئَ هَاهُنَا بِسَبْعِ تَكْبِیرَاتٍ وَ جُعِلَ فِی الثَّانِیَةِ خَمْسُ تَكْبِیرَاتٍ لِأَنَّ التَّحْرِیمَ مِنَ التَّكْبِیرِ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ خَمْسُ تَكْبِیرَاتٍ وَ لِیَكُونَ التَّكْبِیرُ فِی الرَّكْعَتَیْنِ جَمِیعاً وَتْراً وَتْر».
یکشنبه 96/04/04
*عید فطر، عید توجه است
عید فطر که در روایت «علل»: «فیکون یوم عید و یوم اجتماع و یوم فطر و یوم زکاة و یوم رغبة و یوم تضرّع»، هم عید است، هم روز اجتماع مردم است، امروز در سراسر دنیاى اسلام مردم مسلمان عید میگیرند، این متوجه شدن دلها به یک نقطه در یک زمان، فرصت بزرگى براى امت اسلامى است، «یوم زکاة و یوم رغبة»؛ روزى است که به خداى متعال رغبت نشان میدهید. «و یوم تضرّع»؛ روزى است که انسان به خدا تضرع میکند. این عید، عید توجه است؛ عید معناست.
*نماز روز عید فطر شکرانه نعمت الهى در ماه رمضان است
این نماز روز عید فطر به یک معنا شکرانه نعمت الهى در ماه رمضان است، شکرانه این ولادت جدید است، در نماز عید فطر بارها به خداوند عرض میکنیم: «تُدْخِلَنى فى کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ»؛ ما را به آن بهشت مصفاى ایمان و اخلاق و عمل که این برگزیدگان را در آن جا دادى، وارد کن. «وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ کُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ»؛ از آن دوزخ عمل ناشایست، اخلاق ناشایست، عقیده ناشایست که این بزرگواران و عزیزان عالم خلقت را از آن محفوظ و مصون نگاه داشتى، ما را خارج کن، این هدف بزرگ را براى خودمان در روز عید فطر ترسیم میکنیم، آن را از خدا طلب میکنیم و خودِ ما هم البته وظیفه داریم، تکلیف داریم که سعى کنیم، تلاش کنیم که در این صراط مستقیم بمانیم، این همان تقواست.
*جوهره عید فطر در توجه به معنویت، طلب مغفرت و درخواست رحمت پروردگار نهفته است
در یک جملهى دیگر امیرالمؤمنین فرمود: «انّما هو عید لمن قبل اللَّه صیامه و شکر قیامه»؛ عید فطر، عید است براى کسى که خدا روزه او را مورد قبول قرار دهد و نماز و عبادت او را مورد شکر و سپاس خود قرار دهد، «و کلّ یوم لا یعصى اللَّه فیه فهو یوم عید»؛ آن روزى که من و شما این توفیق را پیدا کنیم که هیچ معصیتى از ما سر نزند، روز عید و شادمانى است.
البته گفته شده است در عید فطر به یکدیگر تحیت بگویید؛ لباسهاى تازه خود را بپوشید؛ آن روز را روز عید و شادمانى بدانید؛ اما جوهر این عید عبارت است؛ از توجه به معنویت و طلب مغفرت و درخواست رحمت پروردگار.
* ضرورت بهرهگیری از ذخیره تقوای عید فطر، برای رسیدن به رستگاری
امروز روز عید است: « الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً وَشَرَفاً وَمَزِیْداً ». این مزیدی که برای پیغمبر در روز عید فطر معین شده است، همین است که ما پیروان پیغمبر در هر نقطهیی از نقاط دنیا که هستیم، با این ذخیرهی تقوا خودمان را مجهز و مسلح کنیم برای پیمودن راه دشوار زندگی؛ برای آباد کردن دنیا و آخرت و برای رسیدن به فلاح.
* عید فطر؛ روز شروعِ دوباره زندگی معنوی و روحی
هر عید فطری، برای انسانِ مسلمانِ آگاه هوشیار، میتواند یک روزِ عید حقیقی باشد، روز شروعِ دوباره زندگی معنوی و روحی؛ مثل بهار برای گیاهان و درختان. انسانی که ممکن است در طول سال دچارِ انواع آلودگیها و گناهان شود و انسانی که بر اثر هوای نفس و خصلتها و صفات زشت، خود را تدریجاً از ساحتِ رحمتِ الهی دور کرده است، هر سال از طرف پروردگار عالم از یک فرصت استثنایی برخوردار میشود و آن فرصت، ماهِ مبارک رمضان است، در طول ماه رمضان، دلها نرم میشود، روحها تلألؤ و درخشندگی پیدا میکند، انسانها آماده قدم نهادن در وادی رحمتِ خاصه الهی میشوند و هر کس به قدر استعداد، همّت و تلاش خود، از ضیافت عظیم الهی برخوردار میگردد، بعد از آنکه این ماه مبارک به پایان رسید، روزِ شروعِ سال جدید، روز عید فطر است، یعنی روزی که انسان میتواند با استفاده از دستاوردهای ماه رمضان، راه مستقیم الهی را پیش گیرد، و از کجراههها پرهیز کند.
* عید فطر ارتباط ویژهای با وجود مقدس پیامبر (صلی الله علیه و اله) دارد
آنچه که از مجموع آثار مربوط به عید فطر بر میآید، این است که چنین روزی، نسبت ویژهای با وجود مقدّس نبیاکرم حضرت محمّد بن عبدالله صلّی الله علیه وآله وسلّم دارد، در دعاهای شب عید فطر، در چند جا گفته میشود: «یا مصطفی محمّدٍ و ناصره»، «یا مصطفیاً محمّداً و ناصره»، «ای برگزیننده محمّد، صلّی الله علیه وآله و ای یاری کننده او» در دعای قنوت امروز هم بارها تکرار کردیم: «الَّذى جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً [وَشَرَفاً] وَمَزِیْداً» پس، ارتباط ویژه این روز با وجود مقدس نبیاکرم صلّی الله علیه وآله وسلم امری معلوم و آشکار است.
چهارشنبه 96/03/31
طبيعتاً ، استعداد افراد در يک حکومت ديکتاتوري ميميرد ، و ديکتاتور « فعال مايشاء » است ، و کسي اراده و اختياري از خود ندارد . در رژيم گذشته نيز ، طاغوت براي همه تصميم ميگرفت و هيچ کاري بدون فرمان او انجام نميگرفت . صدام هم براي همه در عراق تصميم ميگيرد ، و به هيچ کس اجازه نفس کشيدن نميدهد و همه قدرت او بر اساس سلاح و ابتکارهايي است که ديگران قبلاً انجام دادهاند ، و در داخل هيچ استعدادي شکوفايي ندارد . اما در ايران ، انقلاب در محاصره اقتصادي و کمبود قطعات ، و مراجعت متخصصين خارجي است ، و با فشار احتياجات و مبارزه همه جانبه با ابرقدرتها و عوامل دست نشانده آنها ، مردم مجبورند که همه استعدادهاي خفته خود را به کار اندازند ، تا کمبودهاي خود را جبران کنند . اراده مقاومت و خواسته پيروزي از قلوب مردم ميجوشد ، و اين مردمند که اراده ميکنند در همه شرايط سخت در مقابل دشمنان بايستند ، و با هر قيمت ، وجب به وجب خاک وطن را از دشمن متجاوز پاک کنند ، و به همين علت شاهديم که در سرتاسر کشور ، استعدادهاي ناشناخته يکباره بکار افتاده ، دنيايي از ابتکار و خلاقيت بوجود آورده ، و يک سازندگي بزرگ براه افتاده و در هر گوشه کشور استعدادهايي مشغول فعاليت و بازسازي فني و صنعتي و نظامي کشورند ، واين حرکت علمي و صنعتي در راه خود کفايي ، و استقلال اقتصادي و نظامي، بزرگترين و مهمترين ثمره مبارزةانقلابي مردم ، و نتيجة مستقيم محاصره اقتصادي دشمن ، و فشار خارجي و احتياجات فوري و ضروري است . تا روزي که ملت بر پاي خود نايستد ، و استقلال اقتصادي و نظامي خود را به دست نياورد همچنان برده و اسير ديگران خواهد بود .
منبع:بینش و نیایش/ج1
چهارشنبه 96/03/31
امام خمینی که همواره ارتباط معنوی خاصی با دکتر چمران داشت ، در پیامی به مناسبت شهادت او ، منحصربفردترین عباران و اوصاف را درباره چمران به کار برد ، در حالی که تنها دو سال از آشنایی اش با وی می گذشت:
«…شهادت انسان ساز سردار پرافتخار اسلام، و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به «ملاء اعلی»، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولیعصر ارواحنا فداه تسلیت و تبریک عرض میکنم….ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد، که در جبهه های نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران، حماسه می آفرید و سرلوحه مرام او اسلام عزیز و پبروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزگار و معلمی متعهد بود، که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت.چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیروابسته به دستجات و گروههای سیاسی، و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست، و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید.
هنر آن است که بی هیاهوهای سیاسی، و «خودنمایی»های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر…»
اما جان کلام این جا است که حضرت امام که در باره چمران با قطعیت و قاطعیت سخن می راند، با نوعی آرزومندی برای خویش چنین عاقبتی را مطرح می سازد که:
«او در پیشگاه خداى بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر. و اما، ما مى توانیم چنین هنرى داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند.»
اما درس آموز تر از همه، انذار حضرت امام به تعدادی از مبارزین قدیمی است که بعضا هم در مقطعی با آن شهید بزرگوار همراه بوده اند و از اعتبار بالای چمران و موضوعات تاریخی چنین یادآوری می فرمایند که البته برای همه عبرت گیرندگان آموزنده و وسیله عبرت است:
«من در حالات همه تان مطالعه کردم و مى کنم و نمى خواهم که منتهى بشود آن رأیى که من دارم به اینکه شما- خداى نخواسته- دیگر در فکر اسلام نیستید، و همه فکر خود هستید. مگر من و شما چند سال دیگر هستیم؟ مگر شماها چه قدر مى خواهید عمر بکنید؟ مگر شما هر مقامى هم پیدا بکنید از مقام رضا خان و محمد رضا خان بیشتر مى شود؟ عبرت بگیرید! عبرت بگیرید از این حوادث تاریخ. تاریخ معلم انسان است.
تعلیم بگیرید از این حوادثى که در دنیا واقع مى شود. شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید.»
آیت الله خامنه ای که همزمان با شهادت شهید چمران، نمایندگی امام در شورای عالی دفاع را برعهده داشتند در جلسه علنی مجلس در اول تیر۱۳۶۰بیانات کوتاهی را در باره شهادت دکتر مصطفی چمران بیان کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای بیان داشتند:
«درباره برادر شهید عزیزمان دکتر چمران هیچ زبان وبیانی من نمیتوانم ستایش خودم را نسبت به این برادر شهید و عزیز و تاسف خودم رااز فقدان او به عرض شما برسانم و نکته ای را که من در مورد ایشان لازم میدانم بگویم این است که ایشان در طول مدت این دو سال، که ما با ایشان همکاری مستمری داشتیم یعنی از دوران دولت موقت، همکاریهای نزدیکی ما با مرحوم دکتر چمران داشتم، در زمینه های مختلف یک لحظه من دکتر چمران را متخطی از خط ولایت فقیه نیافتم. ایشان فرمان امام را، امر امام را، عشق به امام را از همه صبغهها و رنگهایی که در عالم سیاست و خطوط سیاسی وجود دارد مرجح می دانست و این خصوصیت دکتر چمران بود».
و نیز فرمودند:“ما اگر از چمران تجلیل می کنیم در واقع از اسلام و شیوه های اسلامی تجلیل می کنیم” و “شهید چمران جزو عناصر بسیار برجستهى ما بود که داراى ابعاد مختلف علمى، جهادى و عرفانى بود".
شهید چمران واقعا برای ما حکایت عشق و عرفان بود، کسی بود که امام و رهبری قبولش داشتند و براش ارزش زیاد قایل بودند، مرد آهنینی که با دست خالی جلوی عراق ایستاده بود و هیچ چیز جلودارش نبود.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
منبع:
بیانات امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) درباره شهید چمران/سایت http://dana.ir/792013
سه شنبه 96/03/30
در دعای شب 27 رمضان آن شب را شب قدر معرفی نموده و اکثریت به اتفاق مسلمین شب 27 را شب قدر می دانند ولی تشیع حتی امروز عمدتا بر این باورند که احیا برای امام علی است و شب ضربت، شهادت و سوم را شب قدر می دانند و علت بر اساس کدامین روایت و سند است؟
همان طورى که از واژه «قدر» به دست میآید شب قدر؛ یعنى، شب سرنوشت و مقدرات. در اصول کافى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت در جواب معناى آیه «انا انزلناه فى لیله مبارکه» فرموده: «بله شب قدر که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مىشود، شبى است که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى دربارهاش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ ما قرآن را در شب مبارک (قدر) نازل کردیم. در آن شب هر امرى با حکمت متعین و ممتاز مىگردد،(دخان، آیه 4).
آن گاه فرمود: آن شب هر حادثهاى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مىشود؛ چه خیر و چه شر؛ چه طاعت و چه معصیت و چه فرزندى که قرار است متولد شود و یا اجلى که بنا است فرا رسد و یا رزقى که قرار است برسد و…»،}(ترجمه المیزان، ج 2، ص 771).
شب قدر در بین سایر شبهاى سال ممتاز و از فضیلت خاصى برخوردار است. مشهور و معروف در روایات این است که شب قدر، شب بیست و یکم یا بیست و سوم است. در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که: «شب قدر شب بیست و یکم یا بیست و سوم است». حتى هنگامى که راوى اصرار کرد کدام یک از این دو شب است. گفت: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم، کدام یک را انتخاب نمایم؟ امام(علیه السلام) تعیین نفرمود وافزود: }«ما ایسر لیلتین فیما تطلب{ ؛ چه آسان است دو شب براى آنچه مىخواهى». ولى در روایات متعددى که از طریق اهل بیت(علیه السلام) رسیده،بیشتر روى شب و بیست و سوم تکیه شده است. در برخى روایات هر سه شب (نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم) به عنوان شب قدر معرفى شده است. در روایتى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: }«التقدیر فى لیله القدر تسعه عشر و الابرام فى لیله احدى و عشرین والامضاء فى لیله ثلاث و عشرین{؛ تقدیر مقدرات در شب نوزدهم و تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است» که بدین ترتیب بین روایات جمع مىشود»، }(تفسیر نمونه، با کمى تصرف در عبارت و نیز ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ذیل سوره «قدر»، ج 27، ص 188)
اعمال شب 27 ماه رمضان
1- غسل .
2- دعاي استعداد براي موت : از زيد بن علي بن الحسين عليهم السّلام مروي است که : شنيدم پدرم عليه السّلام (امام زين العابدين عليه السّلام) ،
در شب بيست و هفتم ماه رمضان از اوّل شب تا آخِر آن مي فرمود : (( اللَُهُمَِ ارزُقنِي التَّجَافي عَن دَارِ الغُرُورِ وَ الإِنَابَهِ إِلَي دَارِ الخُلُودِ وَ الإِستِعدَادِ لِلمَوتِ قَبلَ حُلُول الفَوتِ ؛ بارالها ، مرا روزي کن از دار فريب (دنيا) کناره گيري کنم و به دار جاويد رو نمايم و روزي من گردان که براي مرگ پيش از اين که اجل فرا رسد، مهيا و آماده باشم ( المراقبات . ص 308 ) ، ( مفاتيح الجنان . فصل سوم . در اعمال ماه رمضان ) .
چهارشنبه 96/03/24
*در ماه رمضان - در همۀ روزها و شبها - دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدس لیلةالقدر آماده شوید. ۱۳۷۶/۰۹/۰۵
*شب قدر، شب عجیبی است؛ بهتر از هزار ماه، نه برابر آن؛ «خیر من الف شهر». هزار ماه زندگی انسان، چقدر میتواند برکات به وجود آورد و جلب رحمت و خیر کند! این یک شب، بهتر از هزار ماه است. این، خیلی اهمیت دارد. ۱۳۷۵/۱۱/۱۲
*شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متصل میکنند، دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منور میکنند. ۱۳۷۶/۰۹/۰۵
*تنزل ملائکهی الهی و تنزل روح در شب قدر اتفاق افتاده است یا میافتد. خوشابهحال کسانیکه با فرود فرشتگان الهی توانستند روح خود را فرشتهگون کنند. حضور ملائکهی الهی در روی زمین و در میان ما باید بتواند ما را به نزدیک شدن به خلق و خوی فرشتهگون کمک کند. ۱۳۸۳/۰۸/۱۵
*شب قدر، شبی است که خدای متعال آن را به عنوان سلام دانسته است. سلام، هم به معنی درود و تحیت الهی بر انسانهاست، هم به معنای سلامتی، صلح و آرامش، صفا میان مردم، برای دلها و جانها و جسمها و اجتماعات است. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶
*در حقیقت از شب قدر، انسان مومن روزهدار، سال نویی را آغاز میکند. در شب قدر تقدیر او در دوران سال برای او از سوی کاتبان الهی نوشته میشود. انسان وارد یک سال نو، مرحلهی نو و در واقع یک حیات نو و ولادت نو میشود. ۱۳۸۸/۰۶/۲۹
*روزه این ماه، عبادات این ماه، اعمال شبهای قدر در این ماه و تلاوت قرآن، یکی از مهمترین آثارشان، این است که دل ما، دلهای پرهیزگار و با تقوا بشود. ۱۳۸۵/۰۷/۲۱
*شب قدر را قدر بدانید و آن را به دعا و توجه و تفکر و تامل در آیات خلقت و تامل در سرنوشت انسان و آنچه که خدای متعال از انسان خواسته است و بیاعتباری این زندگی مادی و اینکه همهی این چیزهایی که میبینید، مقدمهی آن عالمی است که لحظهی جان دادن، دروازهی آن عالم است، بگذرانید. ۱۳۷۵/۱۱/۱۲
*شبهای قدر را قدر بدانید و برای مسائل کشور، مسائل خودتان، مسائل مسلمین و مسائل کشورهای اسلامی دعا کنید.۱۳۷۶/۱۰/۲۶
*شب قدر، فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. حال که خدای متعال به من و شما میدان داده است که به سوی او برگردیم، طلب مغفرت کنیم و از او معذرت بخواهیم. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶
*قدر لیلهالقدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد و کاری کرد که انشاالله قلم تقدیر الهی در شبهای قدر برای کشور عزیز و آحاد ملت ما تقدیری آنچنان که شایستهی مردم مومن و عزیز ماست، رقم بزند. ۱۳۸۲/۰۸/۲۳
*ما باید امیدوار باشیم، دعا کنیم و بکوشیم از این شبها برای عروج معنوی خود استفاده کنیم؛ چون نماز معراج و وسیلهی عروج مومن است. دعا هم معراج مومن است، شبقدر هم معراج مومن است. ۱۳۸۳/۰۸/۱۵
*کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه میتوانیم، خود را دور کنیم. دلبستگیها، بدخلقیها، روحیات تجاوزگرانه، افزونخواهانه و فساد و فحشا و ظلم، مزبلههای روح انسانی است. این شبها باید بتواند ما را هرچه بیشتر از اینها دور و جدا کند. ۱۳۸۳/۰۸/۱۵
*احیا برای دعا و توسل و ذکر است. نماز هم - که در شبهای قدر یکی از مستحبات است - در واقع مظهر دعا و ذکر است. ۱۳۸۴/۰۷/۲۹
*در ساعتهای کیمیایی لیلهالقدر، بندهی مومن باید حداکثر استفاده را بکند. بهترین اعمال در این شب، دعاست.۱۳۸۴/۰۷/۲۹
*اگر معانی دعاها را انسان بداند، بهترین کلمات و بهترین خواستهها در همین دعاها و شبهای ماه رمضان و شبهای احیاء و دعای ابیحمزه و دعاهای شبهای قدر است. اگر کسی معانی این دعاها را نمیداند، با زبان خودتان دعا کنید؛ خودتان با خدا حرف بزنید. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹
*مناسبت شب قدر، یکی مناسبت دعا و تضرع و توجه به پروردگار است که ماه رمضان بخصوص شبهای قدر، بهار توجه دلها و ذکر و خشوع و تضرع است. ثانیاً بهانه و مناسبتی است برای اینکه دلهایمان را با مقام والای امیر مؤمنان و سرور متقیان عالم قدری آشنا کنیم و درس بگیریم. ۱۳۸۷/۰۶/۲۹
*در شب قدر مشکلات عمومی مسلمین، مشکلات کشور، مشکلات شخصیتان و مشکلات دوستان و برادرانتان را با خدای خودتان مطرح کنید. از خدای متعال توجّه بخواهید؛ از خدای متعال مغفرت بخواهید؛ از خدای متعال انابه و حال و توجّه بخواهید.۱۳۷۱/۰۱/۰۷
*شب قدر را قدر بدانید. شب بسیار مهمی است؛ شب بسیار عزیزی است. به ولیّعصر، ارواحنافداه، توجّه کنید؛ به در خانه خدا - مسجد - بروید و به برکت امام زمان از خدای متعال خواستههایتان را بگیرید. ۱۳۷۱/۰۱/۰۷
*کشورهای اسلامی چقدر مشکلات دارند! حلّ آن مشکلات را از خدا بخواهید. برای همه انسانها دعا کنید. برای هدایت انسانها، برای خودتان، برای زندگیتان، برای مسؤولینتان، برای کشورتان، برای گذشتگانتان و برای آن چیزی که میخواهید خدای متعال به شما بدهد، دعا کنید. این ساعات و دقایق را قدر بدانید. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶
دوشنبه 96/03/22
شب بود و اشک بود و علی(ع) بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا(س) به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی (ع) را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
عدلش به چشم بینگهان اشتباه بود
همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا(س) غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
وقتی که از محاسن او میچکید خون
عباس را به صورت بابا نگاه بود
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
منبع:دلنوشته استاد سازگار
دوشنبه 96/03/22
آیت الله جوادی آملی: در شب قدر، سخن از «لَیلَة القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است» که انسان یک شبه ره هشتاد ساله میرود، این راه دشوار نیست. اگر دشوار بود ما را امر نمیکردند، دعوت نمیکردند. دشواری مال کسی است که کوله بار خود را بر دوش دارد. اگر بار خودبینی را به زمین بگذارد، سبک میشود. وقتی سبک شد، پروازش آسان است! این پرکشیدن با سنگین بال و سنگین بار بودن ممکن نیست.
اگر قرآن به سر میگذاریم، هدف تنها این نباشد که خدا گناهان ما را بیامرزد، ما را به جهنم نبرد، ما را به بهشت ببرد. اینها ریخت و پاش سفره شب قدر است. وقتی یک دوستی سفرهای پهن میکند، مائده الهی و مَأدبة الهی میچیند، مهمانهای خود را به بهترین وجه پذیرایی میکند. وقتی مهمانها برخاستند، سفره برچیده میشود، آن ریزههای سفره را میریزند؛ مرغها آن ریزههای سفره را میچینند.
ریزه سفره شب قدر این است که کسی نسوزد، به جهنم نرود. اینها شب قدر نیست. شب قدر آن است که انسان طیّار گونه دست هزارها نفر را بگیرد و به بهشت ببرد. در دنیا رفتار او، گفتار او، سیرت او، سریرت او، سنّت او آموزنده باشد. هزارها نفر را زنده کند و در آخرت هم هزارها نفر را به همراه خود به بهشت ببرد. اگر ما بتوانیم در کنار سفره الهی و دولت قرآن بنشینیم، چرا در ته صفوف و صَفُّ النِعال قرار بگیریم به دنبال آن ریزههای سفره تکانها باشیم که از سفره تکانده شده چیزی به ما برسد؟!
به ما گفتند: هر کسی به اندازه قدر خود شب قدر را درک میکند و قدر هر کسی هم به اندازه قدر همت اوست. اگر ما به اندازه همت مان دولت قرآن را و دولت قدر را میتوانیم ادراک کنیم، چرا همت نطلبیم ما قبل از اینکه از خدا مظروف بخواهیم، ظرف و ظرفیت هم طلب بکنیم. هرگز نمیتوان گفت: چون ما ظرفیتمان اینقدر بود، خدا به ما اینقدر داد. این سخن نیمی از ثواب است، نه هر ثوابی و همه ثواب.
بنابراین دولت قرآن دولتی است که لِیلة القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است. ریزههای این سفره، ریخت و پاش این مائده همان است که کسی نسوزد، حوائجاش برطرف بشود، بیماران شِفا پیدا کنند، دُیون تَادیه بشود، مشکلات معیشت و تورّم و مسکن و ازدواج حلّ بشود شب قدر یعنی شبی که خِیر مِنْ ألفِ شَهر. اگر وَ مَا أدراکَ مَا لِیلَهُ القَدر، اگر فهمیدن او مشکل است، پیدا کردناش هم مشکلتر. منتها اگر کسی با مفهوم اُنس گرفت، درک این معانی برای او مشکل است. اگر کوله بار خودبینی و خودخواهی و دنیا طلبی بر دوش او بسته است، طی این راه برای او مشکل است. اینها را که بگذارد کنار، هم فهمیدنش آسان است، هم پرکشیدنش.»
منبع:نصایح علامه جوادی املی حفظه الله
دوشنبه 96/03/22
شهادت امام علی(ع) در یکی از شبهای قدر، علت احیای این شب نیست، هر چند که وقوع این حادثه در
شب قدر، بر اهمیت این شب افزوده است.
شهید مطهری درباره علت به شهادت رساندن امام علی(ع) در شبهای قدر میگوید: «ابن ملجم یکى از
آن نه نفر زُهّاد و خشکه مقدسهاست که میروند در مکه و آن پیمان معروف را میبندند و میگویند همه
فتنهها در دنیاى سلام معلول سه نفر است: على، معاویه و عمرو عاص. ابن ملجم نامزد میشود که بیاید
على(ع) را بکشد. قرارشان کِى است؟ شب نوزدهم ماه رمضان. چرا این شب را قرار گذاشته بودند؟ نادانى
را ببین! اینها شب نوزدهم ماه رمضان را قرار گذاشتند، گفتند چون این عمل ما یک عبادت بزرگ
است، آنرا در شب قدر انجام بدهیم که ثوابش بیشتر باشد».
منبع:شهید مطهری/ج16/ص612
جمعه 96/03/19
واژه تروريسم (Terrorism) در فرهنگ لغات فرانسه نظام يا «رژيم وحشت» تعريف شده است. پس از انقلاب فرانسه اين واژه با نوشتاري از ادموند برك در سال 1795 وارد انگلستان گرديد و از آن بهعنوان دشمن مردم و سنت ياد شد. گرچه اين واژه در دوران انقلاب فرانسه به معناي «حكومت وحشت» یا حداقل معادل آن بود، ولي به مرور زمان معناي گستردهتري يافت و در فرهنگ لغات در رديف نظام وحشت و ترور تعريف شد.
استراتژیای كه تروريسم را در دل خود رشد ميدهد، در طي تاريخ در اختيار جنبشهايي بوده كه ارعاب سيستماتيك، ابزار اصلي براي نيل به مقاصدشان بوده است. يكي از نمونههاي مشخص و قديمي جنبشهاي تروريستي، جنبش سيكاري است. سيكاري فرقه مذهبي سازمانيافتهاي بود كه مردان طبقات پايين اجتماع يهوديان فلسطين باستان را دربر ميگرفت. سيكاريها با سلطه روميان در ديار خود مخالف بودند و عليه آنها مبارزه ميكردند. سيكاريها گروه افراطي ملتگرايي بودند كه با روميان سرستيز داشتند. آنها از روشها و تاكتيكهاي نامتعارفي بهره ميبردند؛ تاكتيكهايي چون حمله به دشمنان خود در روز و ترجيحاً در روزهاي تعطيل كه انبوه مردم در اورشليم گردهم ميآمدند. سلاح دلخواه آنان خنجري كوتاه بهنام سيكا بود كه زير جامه خود پنهان ميكردند. آنان انبارهاي غله را به آتش ميكشيدند و در شبكه آبرساني اورشليم خرابكاري ميكردند. قربانيان آنان نيز، چه در فلسطين و چه در ميان يهوديان مصر، افراد ميانهرويي بودند كه اعضاي حزب صلح يهود بهشمار ميرفتند. براساس اصول اعتقادي سيكاريها، تنها سرور انسان خداي يگانه است و با هيچ قدرت زميني نبايد بيعت سياسي كرد.
در مقايسه با سيكاريها و ساير جنبشهاي قديمي، از جمله حشاشين و تاگهاي هندي، ظاهراً گروههاي تروريستي معاصر مقوله كاملاً متفاوتي هستند. تنها پس از انقلاب فرانسه و تشكيل كنگره وين در قرن نوزدهم و سركوب آمال رهايي و وحدتطلبي ملتها، موج ترور سراسر اروپا را فراگرفت. در اين دوران، جنبش كاربونری در ايتاليا، جنبش بورشنشافت يا انجمن دانشجويان وحدتطلب آلماني در دانشگاه ايهنا، و جنبش دانشجويي يوگ ــ اسلاو براي كسب استقلال صربستان بزرگ بهوجود آمدند.
تروريسم سيستماتيك در نيمه دوم قرن نوزدهم پا گرفت و در همان آغاز، انواع كاملاً متفاوتي داشت، ولي در يك نگاه كلي همه آنها با خيزش دموكراسي و ملتگرايي در ارتباط بودند. همه شكايتها و تظلمات از قبل وجود داشت؛ اقليتها سركوب شده بودند، ملتها از استقلال محروم بودند و حكومت خودكامه يك قاعده بود.
در ميان همه اين جنبشها، جنبش روسي نارودناياوُليا (اراده مردم) اهميت به مراتب بيشتري داشت، هرچند دامنه فعاليت آنان از ژانويه 1878 تا مارس 1881 ادامه پيدا كرد. درواقع، عده بسياري اين جنبشها را نمونه تمامعيار يك سازمان تروريستي هوادار خشونت انقلاب در دوران نو ميدانند، چراكه اعضاي آن برخلاف ديگر انواع انقلابيون، پردازنده و هوادار نوعي فلسفه «ترور شخصي» بودند. مردمگرايان روس خيلي زود به مرحله نظري رسيدند. افراطيترين نظريهپرداز آنها سرژنچايف، نويسنده كتاب كاتشيسم انقلابي، بود كه از ديد بسياري نمونه بارز فلسفه ترور شخصي است.
دومين موج بزرگ تروريسم را در روسيه حزب انقلابيون اجتماعي با قتل سيپياگين، وزير امور داخله روسيه، به دست بالماشف در سال 1902 به راه انداختند. انقلابيون اجتماعي در سال 1903 فقط سه سوءقصد بزرگ و در سال 1904 دو سوءقصد ديگر انجام دادند، ولي شمار عمليات آنها در سال 1905 (سال جنگ با ژاپن) به پنجاهوچهار مورد، در سال 1906 به هشتادودو مورد و در سال 1907 به هفتادويك مورد بالغ شد. آخرين ترور چشمگير اين گروه، يعني قتل استوليپين در تالار اُپراي كيف، در سال 1911 يك اقدام فردي به دست يك عامل دو جانبه بود.
سومين موج ترور سياسي در روسيه كه به مراتب كوچكتر از دو موج پيشين بود، پس از كودتاي بلشويك ها در نوامبر 1917 برخاست؛ اين ترورها تاحدودي رهبران كمونيست را هدف گرفته بود، ولي مقامات كمونيست بدون دشواري چنداني اين چالش ايجاد شده در برابر حكومت خود را سركوب كردند.
تروريسم ايرلندي (اگر بتوان جنبش آن را تروريستي ناميد) هرچند دستاوردهايي ناچيزتر از اين داشته، با همه افت و خيزهايش، براي مدت بسيار طولاني ادامه يافته است. ارتش جمهوريخواه ايرلند احتمالاً قديميترين سازمان تروريستي است كه هنوز هم به حيات خود ادامه ميدهد. نقطه آغاز اين حركت، بنيانگذاري سپاه داوطلبان ايرلندي در سده هيجدهم بوده است. در سال 1919 اين جنبش نام ارتش جمهوريخواه ايرلند را اختيار كرد و سرانجام در دوره پس از جنگ جهاني دوم هم موج تازهاي از خشونت به راه انداخت.
تروريسم ارمنيها برضد سركوبگري تركها از دهه 1890 آغاز شد، ولي عمر كوتاهي داشت، و با يك فاجعه در سال 1915 (قتلعام ارامنه) پايان يافت. درست در همان زمان، يك سازمان جداييطلب ديگر كه با تركها سرستيز داشت، يعني سازمان انقلابي مقدونيه داخلي، تحت رهبري داميان گروئف پا به عرصه وجود گذاشت.
از ديگر گروههاي تروريست ملتگرايي كه پيش از جنگ جهاني اول سر برآوردند، سوسياليستهاي لهستاني و برخي گروههاي هندي خصوصاً در بنگال بودند. در هر دوي اين موارد سنت تروريستي تا مدتها پس از دستيابي به استقلال ادامه يافت.
در اروپاي غربي موج بلند تروريسم با تبليغ عملي آنارشيستها در دهه 1890 برخاست. هواداران آنارشيسم بر اين باور بودند كه بهترين راه محققساختن تغييرات سياسي ــ اجتماعي و انقلابي، به قتل رساندن اشخاصي است كه مناصب قدرت را در دست دارند.
عصر سوءقصدها از نظر روانشناسي در خور توجه بود، اما اهميت سياسي چنداني نداشت. در يك كلام، در مركز و غرب اروپا هيچگونه مبارزه تروريستي سيستماتيك مشاهده نميشد. چنين رويدادهايي در حاشيه اروپا در روسيه و بالكان و به شكلي متفاوت از آن در اسپانيا به چشم ميخورد. از جمله اين رويدادها ترور وليعهد اتريش به دست يك جوان صرب متعصب عضو جنبش دانشجويان يوگ ــ اسلاو در بيستوهشتم ژوئن 1914 بود كه خود زمينهساز جنگ جهاني اول بود.
تا جنگ جهاني اول، تروريسم را پديدهاي متعلق به گروههاي چپ ميدانستند، هرچند كه سرشت فوقالعاده فردگرايانه تروريسم با الگوي اين ايدئولوژي كاملاً متفاوت مينمود. ولي در سالهاي پس از جنگ جهاني اول فعاليتهاي تروريستي عمدتاً كار گروههاي دست راستي و نيز جداييطلب بود.
در سده بيستم، تروريسم را رژيمهاي توتاليتري چون رژيم آلمان نازي تحت رهبري هيتلر و رژيم اتحاد شوروي در دوران استالين عملاً بهعنوان يك خط مشي دولتي ــ هرچند نه يك خط مشي اعلامشده ــ در پيش گرفتند. از اين گذشته، در دوران ما برخي از دولتها به ارعاب و ترور شهروندان ديگر كشورها نيز دست زدهاند. اين دو پديده سبب زادهشدن و رواج دو اصطلاح تروريسم دولتي و تروريسم بينالمللي شده است. در اين بين بيمناسبت نيست از برخورد دوگانه و رياكارانه ايالات متحده امريكا در قبال پديده تروريسم ذكري به ميان آورد؛ چنانكه دولت امريكا با دستمايه قراردادن شعار مبارزه با تروريسم عملاً نقش مهمي در ترويج آن در گوشه و كنار جهان دارد.
از دهه 1980 با قدرتيافتن برداشتهاي جديد از ملتگرايي، دين و سياست بينالملل موج تازهاي از ترور، بيشتر كشورهاي جهان را درنورديده است. صرفنظر از حوادث تروريستي متعدد اخير، مهمترين رويداد چشمگير تروريستي كه به اعتراف همگان بزرگترين نمونه در تاريخ بود، عمليات كوبيدن سه فروند هواپيماي مسافربري امريكايي با سرنشينانش به برجهاي دوقلوي مركز تجارت جهاني و مقر پنتاگون در يازدهم سپتامبر 2001 بود كه به كشتهشدن صدها نفر، تخريب كامل برجهاي دوقلو و بخشي از ساختمان پنتاگون منجر شد و هنوز جهان در التهاب بازتابهاي عيني و ذهني آن گرفتار است. ازاينرو حادثه موردنظر سرفصل جديدي از تغيير و تحولات در عرصه حقوق و سياست بينالمللي بهشمار ميرود.
از يك ديدگاه، تروريسم مدرن با گونههاي گذشته آن اين تفاوت را دارد كه قربانيان آن اغلب شهروندان بيگناهي هستند كه يا بهطور تصادفي انتخاب شده يا آنكه صرفاً بهطور اتفاقي در موقعيتهاي تروريستي حضور داشتهاند. به ديگر سخن، در زمانه ما كفه قربانيان ترور كور سنگينتر از ترور چهرههاي سرشناس شده است.
از ديگر ويژگيهاي ترور در سده بيستم، تاثير شگرفي است كه پيشرفتهاي تكنولوژيك بر سرشت و نمود تروريسم گذاشته است. امروزه با توجه به عمق و شدت وابستگي جوامع در همه امور خود به ذخيرهسازي، بازيابي، تحليل و انتقال اطلاعات، اصطلاح «تروريسم اطلاعاتي» به قاموس گفتمان تروريسم وارد شده است. اخيراً بسياري نويسندگان حتي از واژه «تئاتر ترور» استفاده كردهاند؛ چراكه رسانهها اقدامات تروريستي را با آب و تاب تمام مطرح ميكنند و بينندگان، شنوندگان و خوانندگان پيش از اينكه به قربانيان و وخامت اوضاع ترور بينديشند، چگونگي حادثه و نحوه ترور را تماشا و ارزيابي ميكنند.
منبع:
برگرفته از : ماهنامه زمانه، شماره 51
http://rasekhoon.net/article/show/141783/%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D9%85/