بازیگران حقیقی
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو...
شنبه 96/01/19
زندگى امام جواد علیهالسلام هم الگوست. امام جواد علیهالسلام - امامى با آن همه مقامات، با آن همه عظمت - در بیستوپنج سالگى از دنیا رفت. این نیست که ما بگوییم؛ تاریخ مىگوید؛ تاریخى که غیر شیعه آن را نوشته است. آن بزرگوار، در دوران جوانى و خردسالى و نوجوانى، در چشم مأمون و در چشم همه، عظمتى پیدا کرد. اینها چیزهاى خیلى مهمى است؛ اینها مىتواند براى ما الگو باشد.
منبع:
گفت و شنود در دیدار جمعى از جوانان به مناسبت هفتهى جوان 07/02/1377
پنجشنبه 96/01/17
تاریخ بشریت همواره با ماجراهای تلخ و شیرین همراه بوده است که در این بین قصه مردانی را معرفی میکند که از صف شقاوتمندان به صف سعادتمندان و اهل بهشت پیوستند که فضیل بن عیاض از جمله این افراد بود.
«فضیل» که در کتب رجال، به عنوان یکى از راویان موثق، از امام صادق(علیهالسلام) و از زهاد معروف، معرفى شده است، در پایان عمر، در جوار «کعبه» مىزیست و همان جا در «روز عاشورا» از دنیا رفت. او ابتدا راهزن خطرناکى بود که همه مردم از او وحشت داشتند.
روزی از نزدیکى یک آبادى مىگذشت، دخترکى را دید و نسبت به او علاقهمند شد. همین موضوع باعث شد شبهنگام از دیوار خانه او بالا رود تا او را مورد آزار و اذیت قرار دهد. در این هنگام مردی در حال تلاوت قرآن بود که به آیه16 سوره حدید رسید. آیه این است: «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ؛ آیا براى کسانى که ایمان آوردهاند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتى که نازل شده نرم [و فروتن] شود و مانند کسانى نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت شد و بسیارى از آنها فاسق بودند.» در این هنگام فضیل تحت تأثیر این آیه قرار گرفت تا جایی که مدام میگفت: «بَلى وَ اللّهِ قَدْ آنَ، بَلى وَ اللّهِ قَدْ آن؛ بله، وقت آن رسیده است. الان موقعى است که قلبها خاشع و نرم شوند»
بنابراین از دیوار بام پایین آمد و به خرابهاى رسید که جمعى از کاروانیان آنجا بودند و براى حرکت به سوى مقصدى، با یکدیگر مشورت مىکردند. آنها با همدیگر مىگفتند: فضیل، و دارودسته او در راهند، اگر برویم راه را بر ما مىبندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد! فضیل، تکانى خورد و خود را سخت ملامت کرد. گفت: چه بد مردى هستم! این چه شقاوت است که به من رو آورده است؟
روى به سوى آسمان کرد و با حالت توبه گفت: «اللّهُمَّ اِنِّى تُبْتُ اِلَیْکَ وَ جَعَلْتُ تَوبَتِى اِلَیْکَ جِوارَ بَیْتِکَ الْحَرامِ…» (خداوندا من به سوى تو بازگشتم و توبه خود را این قرار مىدهم که پیوسته در جوار خانه تو باشم. خدایا از بدکارى خود در رنجم، و از ناکسى در فغانم، درد مرا درمان کن، اى درمانکننده همه دردها! و اى پاک و منزه از همه عیبها! اى بىنیاز از خدمت من! و اى بى نقصان از خیانت من! مرا به رحمتت ببخشاى، و مرا که اسیر بند هواى خویشم از این بند رهائى بخش»
این روایت در جلد دوم «سفینة البحار» صفحه 369 و جلد نهم کتاب «روحالبیان» صفحه 365 آمده است.
چهارشنبه 96/01/16
حال که مشخص شد جوانان اکثریت یاران حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تشکیل میدهند، به بازخوانی اجمالی ویژگیهای یاران امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قرآن میپردازیم:
- متواضع هستند: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا»
- اهل طاعت و سجده و قیام هستند: «وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً»
- اهل پرورش جاهلان و نادانهای جامعه هستند: «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»
- اهل اعتدالند: «إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا»
- موحدند و غیر خدا را نمیخوانند: «لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ»
- خود را آلوده به گناه که منجر به ورود به جهنم میشود نمیکنند: «وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ»
- به جان انسانها احترام میگذارند: «وَلَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ»
- دنبال پاکسازی روان خویش هستند: «مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً»
- پاکدامنند: «وَلَا یَزْنُونَ»
- جبران کننده عقب ماندگیها و پرکننده خلأها هستند: «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا»
- کلامشان صحیح است: «وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ»
- اهل لغو نیستند: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَغْوِ مَرُّوا کِرَامًا»
- حتی مرتکب مقدمات گناه هم نمیشوند و در مجالس گناه هم شرکت نمیکنند: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَغْوِ مَرُّوا کِرَامًا»
- امام دیگرانند: «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»
- پرورش دهنده نسل سالم و مفید هستند: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ»
- ایمان دارند: «قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ»
– بنده خدی متعال هستند و امور خود را واگذار به خدای متعال میکنند: «ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَادًا لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ»
- شیطان را به زانو در آوردهاند: «وَ لأغوِیَنَّهُم أجمَعِینَ إلاّ عِبَادَکَ مِنهُمُ المُخلَصِینَ»
- در کار خیر از همدیگر سبقت میگیرند: «وَیُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحینَ»
- ویژگیهای صالحین را دارند، یعنی صددرصد اعمالشان صالح است: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ»
منابع:
1- بحار الانوار جلد 52، صفحه 285
2- بحار الانوار جلد 52، صفحه 370
3- بحار الانوار جلد 52، صفحه 323
4- ارشاد،مفید، جلد 2، صفحه 368
چهارشنبه 96/01/16
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: خداوند تبارک و تعالی برای برادرم علی علیه السلام فضایلی قرار داده است که به خاطر کثرت آن، قابل شمارش نیست؛ پس هرکس یک فضیلت از فضایل او را ذکر کند در حالی که به آن اقرار و اعتقاد داشته باشد، خداوند گناهان گذشته و آیندة او را می بخشد؛ و هرکس یک فضیلت از فضایل او را بنویسد، ملائکه تا مادامی که، آن نوشته باقی باشد برای او استغفار می کنند؛ و هرکس یک فضیلت از فضایل او را بشنود، خداوند گناهانی که با گوشش شنیده را می بخشد؛ و هرکس نگاه کند به کتابی که فضایل علی علیه السلام در آن نوشته شده است، خداوند تمام گناهانی را که با چشم انجام داده است را می آمرزد.
سپس پیامبر فرمودند: النظر إلی أخی علی بن أبی طالب( علیه السلام ) عبادة و ذکره عبادة و لا یقبل الله إیمان عبد إلا بولایته و البراءة من أعدائه؛
نگاه به برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام عبادت، و ذکرش عبادت است. و خداوند متعال ایمان
بنده ای را قبول نمی کند، مگر اینکه (ولایت)حضرت علی علیه السلام را داشته باشد و از دشمنان او بیزار باشد.
منابع:امالی شیخ صدوق، ص138؛ ارشادالقلوب، ج2، ص209،
مأة منقبه، ص176؛ کنزالعمال، ج11، ص1؛ روضةالواعظین، ج1،
سه شنبه 96/01/15
عزیزان من! رابطه خودتان را با خدا، هرچه مىتوانید مستحکمتر کنید؛ بخصوص در این ماههاى مبارک - ماه رجب و ماه شعبان - که ماههاى دعا، استغاثه، رابطه گرفتن با خدا، و راز و نیاز کردن با معشوق حقیقى هر انسان است. در این ماهها، خود را براى ورود بر سرِ سفره ضیافت الهى - در ماه رمضان - آماده کنید.
منبع:
بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان ۱۳۷۶/۰۹/۰۵
سه شنبه 96/01/15
انواع و اقسام ضیافتهاى الهى؛ رحمت الهى، عزت الهى، توفیق الهى، قرب الهى، استغناى ناشى از تفضل الهى، رزق مادى، رزق معنوى، همه در ماه رمضان هست. اینها را سر سفرهى ماه رمضان گذاشتهاند. بعضىها مىآیند و به این سفره نگاه نمىکنند و از وسط این سفره و اشیاء آن عبور مىکنند و مىروند و هیچى هم گیرشان نمىآید. بعضىها یک چیز مختصرى برمىدارند؛ یک روزهاى مىگیریم ما، یک مختصرکى، یک چیزى. اما بعضىها نه؛ حسابى مىنشینند سر این سفره و از رحمت الهى کیسهى خودشان را پر مىکنند. عزت مىخواهند. دنیا مىخواهند. آخرت مىخواهند. رفع گرفتارى مىخواهند. گشایش در زندگى مىخواهند. استغناى طبع مىخواهند. صفات و خلق حسنه مىخواهند. هرچه مىخواهند، براى خودشان و براى دیگران برمىدارند.
براى این که انسان بتواند وقتى وارد این تالار شد، چشمش باز باشد، غافل نشود، دچار گیجى و گولى نشود که سرش را بیندازد پایین و از این در وارد شود و از آن در بیرون برود، نگاهى به دور و بر کند و استفادهاى ببرد و براى این که این آمادگى در من و شما پیدا شود، این ماه رجب و شعبان را قرار دادهاند. رجب یکجور، شعبان یکجور دیگر.رجب، بیشتر ماه نماز است. شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است. این مناجات شعبانیه را ببینید. من یک وقتى از امام رضوانالله علیه پرسیدم در این دعاهاى مأثورى که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان مىآید و دوست دارید؟ فرمودند دعاى کمیل و مناجات شعبانیه. اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است. دعاى کمیل که مىدانید اصلاً ورود اصلبش مال شب نیمهى شعبان است، مناجات شعبانیه هم که از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیک است؛ هر دو عاشقانه است. در مناجات شعبانیه «وَ إنْ أدْخَلْتَنى النّارَ أعْلَنْتُ أهْلَها أنّى أحِبُّکَ. جهنم هم که من را ببرى، فریاد مىکشم تو را دوست دارم.» و در دعاى کمیل «لإنْ تَرَکْتَنى ناطِقاً لأضِجّنَّ إلیکَ بَیْنَ أهْلِها ضَجیجَ الامِلینَ وَ لأصْرُخَنّ إلَیْکَ صُراخَ المُسْتَصرِخینَ وَ لأبْکِیَنّ بُکاءَ الفاقِدینَ»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهى و نطق را از من نگیرى، فریاد مىکشم فریاد امیدواران، فریاد دلدادگان و فریاد دلباختگان را…. در این سه ماه، آنچه مىتوانید، براى ذخیرهگیرى معنوى استفاده کنید؛ چون این متکى به روح جوانى است و براى شما ماندگار خواهد شد. همهى چیزهاى جامعه اینگونه است. هر چیزى که به جوانان متکى باشد، این در جامعه اولاً ماندگار است، ثانیاً همیشه باطراوت و تر و تازه است.شاید در ماه شعبان، بتوانیم با ذخیرهاى که از این ماه گرفتهایم، آن مناجات پرسوز و گداز و پرمضمون را با نفس حقیقى بخوانیم- نهفقط الفاظ آن را مرور کنیم- و حقیقتاً از دل، با زبان آن مناجات با خدا حرف بزنیم. و اگر إنشاءالله این همه فراهم شد، در ماه رمضان آمادهى ورود بر سر سفرهى ضیافت الهى شویم و در اوج قلهى آن ماه، شایستهى ورود به لیلةالقدر گردیم.
منبع:
دیدار با وزیر، مدیران و کارکنان وزارت اطلاعات 13/07/1383
سه شنبه 96/01/15
ایام، مصادف است با ماه مبارک رجب؛ ماه دعا، ماه توسل، ماه تضرع، ماه آماده شدن دلها انشاءاللَّه براى ورود به ساحت رمضان. اینکه در این ماه این دعاها توصیه شده است، این اعمال توصیه شده است، این استغفار توصیه شده است، بىجهت نیست. دعا همیشه خوب است، هر دعائى را همیشه میشود خواند؛ اما این دعا را براى روزهاى ماه رجب، یا براى ایام خاصى از ماه رجب به ما توصیه کردهاند؛ پیداست خصوصیتى در این ماه هست، خصوصیتى در این ایام هست؛ از این خصوصیات باید استفاده کرد. انشاءاللَّه به خداى متعال متوسل بود، متضرع بود، کمک خواست، تکیه کرد، اعتماد کرد؛ خداوند متعال هم انشاءاللَّه کمک خواهد کرد.
منبع:
بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوهى قضائیه۱۳۸۹/۰۴/۰۷
سه شنبه 96/01/15
ماه رجب، ماه مبارکى است؛ ماه توسل و تذکر و توجه و تضرع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهاى محتاج و نیازمند ما به ذیل لطف و فضل الهى است. این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خداست. در هر ساعتى از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، مىتواند چیزى را به دست بیاورد که در مقابل آن، همهى نعمتهاى دنیا پوچ است؛ یعنى مىتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهى را به دست آورد. بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! اى صاحبان دلهاى بیدار و مخصوصاً اى جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت براى وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است.
منبع:
خطبههاى نماز جمعهى تهران ۱۳۶۹/۱۱/۱۹
سه شنبه 96/01/15
رجب، بیشتر ماه نماز است. شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است…در این سه ماه، آنچه مىتوانید، براى ذخیرهگیرى معنوى استفاده کنید؛ چون این متکى به روح جوانى است و براى شما ماندگار خواهد شد. همهى چیزهاى جامعه اینگونه است. هر چیزى که به جوانان متکى باشد، این در جامعه اولاً ماندگار است، ثانیاً همیشه باطراوت و تر و تازه است.
منبع:
دیدار با وزیر، مدیران و کارکنان وزارت اطلاعات ۱۳۸۳/۰۷/۱۳
دوشنبه 96/01/14
به بعضی که می گوییی چرا ریشت را می زنی، می گوید:« کجای قرآن نوشته ریش تراشی حرام است؟»
چرا به دکتر نمی گویی، کجای کتاب طب نوشته که این آمپول را بزنم؟ چرا، به دکتر نمی گویی، اما پای دین
که وسط می آید، می گویی کجای قرآن نوشته؟! به شما چه! مرجع تقلید می گوید حرام است، بگو چشم
همان طور که دکتر هر نسخه ای داده، می روی و می خوری.
منبع:
طریق دوست مجموعه رهنمود های اخلاقی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی/علی اکبری مزد آبادی/ص68
دوشنبه 96/01/14
خدايا مي داني که در زندگي پرتلاطم خود، لحظه اي تو را فراموش نکردم. همه جا به طرفداري حق قيام کرده ام. حق را گفته ام. از مکتب مقدس تو در هر شرايطي دفاع کرده ام. کمال و جمال و جلال تو را به همه مخالفان و منکران وجودت عرضه کرده ام و از تهمت ها و بدگويي ها و ناسزاهاي آنها ابا نکردم. در آن روزگاري که طرفداري از اسلام به ارتجاع و به قهقراگري تعبير مي شد و کمتر کسي جرأت مي کرد که از مکتب مقدس تو دفاع کند، من در همه جا، حتي در سرزمين کفر، علم اسلام را بر مي افراشتم و با تبليغ منطقي و قوي خود، همه مخالفين را وادار به احترام مي کردم و تو اي خداي بزرگ! خوب مي داني که اين فقط بر اساس اعتقاد و ايمان قلبي من بود و هيچ محرک ديگري جز تو نمي توانست داشته باشد.
منبع:زندگی نامه شهید چمران/بخش مناجات
دوشنبه 96/01/14
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار
منبه:داستانک/ج1
دوشنبه 96/01/14
آیت الله بهجت (ره) از کسی نقل کردند که در وادی السلام نجف، در کنار مرقد حضرت هود و حضرت صالح، پیرمردی را دیدم که نشسته و دست هایش را به حالت خاصی گذاشته است. پرسیدم چرا چنین کرده؟ اطرافیان پاسخ دادند که وی برای تحصیل تمرکز، چنین ریاضت می کشد.
ایشان در ادامه افزودند: نیازی به این کارها نیست. همین که انسان توجه پیدا کند که {خداوند} محیط بر همه چیز است، کافی است«اولم یکف بربک انه علی کل شی شهید/ الا انهم فی مریه من لقاء ربهم الا انه بکل شیء محیط» فصلت. آیه 53 و 54
مطلب تا این حد سهل و آسان است: «و هو معکم این ما کنتم» حدید آیه4
منبع:رهنمود های ایت الله بهجت ره / ج1
یکشنبه 96/01/13
گنجشک با خدا قهر بود ….
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت…..
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هربار به فرشتگان اینگونه میگفت. میآید، من تنها گوشی هستم که غصههایش را میشنود و یگانه قلبیام که دردهایش را درخود نگه میدارد و سرانجام گنجشک روی شاخهای از درخت دنیا نشست.
فرشتگان چشم به لبهایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
با من بگو از آنچه سنگینی سینهی توست. گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیهایم بود و سرپناه بیکسیام. تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بیموقع چه بود؟ چه میخواستی از لانه محقرم، کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرض طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانهات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانهات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پرگشودی…،چه بسیار بلاها به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم بر خاستی… گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدایا تنها گوشی هستی که غصههایم را میشنوی و یگانه قلبی که دردهایم را درخود نگه میداری …….
فاقبل عذری
من لی غیرک
اللهم عجل الولیک الفرج…….
منبع:داستان های اموزنده/ج1
یکشنبه 96/01/13
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است.
منبع:در محضر بهجت/ ج1
یکشنبه 96/01/13
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است.
منبع:در محضر بهجت/ ج1
یکشنبه 96/01/13
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است.
منبع:در محضر بهجت/ ج1
یکشنبه 96/01/13
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است.
منبع:در محضر بهجت/ ج1
یکشنبه 96/01/13
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است.
منبع:در محضر بهجت/ ج1
شنبه 96/01/12
«اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مومنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب.»
علامه طباطبایی می فرمودند:«چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند. چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند:ای فرزند! دنیا می خواهینماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان!»
حاج سید هاشم حداد می فرمودند:«مرحوم آقا خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان شب وقتی برای نماز شب برمی خیزید، چیز مختصری تناول کنید، مثلاً چای یا دوغ یا یک خوشه انگور یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید.»
منبع:عرفان/ج1
شنبه 96/01/12
دستور العمل اول:خواندن سوره توحيد هزار بار كه هر كس در رجب اين سوره را هزار بار بخواند در قيامت پاداشي برابر عمل هزار پيامبر و هزار فرشته خواهد داشت و هيچ كس از او به خدا نزديكتر نخواهد بود جز آنكه بيش از اين سوره را خوانده باشد.میتوانی این ذکر را به طور مساوی در طول این ماه تقسیم نمایی.اگر ماه سی روزه باشد سهم هر روزت حدودا ۳۴ذکر میشود.میتوانی این ذکر را بعد از یکی از نمازها بر زبان جاری نمایی.
دستور العمل دوم : گفتن هزار بار لا اله الا الله و روايت شده هر كس در رجب هزار بار لا اله الا الله بگويد خداوند صد هزار حسنه براي او مينويسد و صد كاخ بهشتي به او ميدهد.یتوانی این ذکر را به طور تساوی در طول این ماه تقسیم نمایی.اگر ماه سی روزه باشد سهم هر روزت حدودا 34 ذکر میشود.میتوانی این ذکر را بعد از یکی از نمازها بر زبان جاری نمایی.
دستور العمل سوم : در طول این ماه در سجده های آخر نمازت این ذکر را قرائت نما:عظم الذنب من عبدك فليحسن العفو من عندك.این ذکری است که مولای ما امام سید الساجدین در طول این ماه در سجده هایشان قرائت میفرمودند.
دستور العمل چهارم :عمل دیگر تو در این ماه خواندن دعاي يا من ارجوه لكل خير بعد از هر نماز واجب است اين دعا در مفاتيح الجنان ذكر شده و براي فرد فضيلتهاي بي شماري را به همراه دارد.
دستور العمل پنجم :خواندن دعاي اللهم اني اسألك بمعاني جميع ما يدعوك به ولاة امرك كه از دست خط حضرت ولي عصر نقل شده است و دعايي است با مضامين بسيار بلند و نيكو كه درهايي از علم و معرفت را به روي آنكه اهل آن باشد ميگشايد.میتوانی این دعا را هر شب قرائت نمایی.
دستور العمل ششم :اگر برایت مقدور است در ایام البیض این ماه به اعتکاف برو.
دستور العمل هفتم :خواب خود را تنظیم نما. در ساعتی مشخص به رخت خواب برو و در ساعتی مشخص از خواب بر خیز.بزرگان ما حدود شش الی هفت ساعت خواب را در شبانه روز به سالکین الی الله توصیه میفرمایند.
دستور العمل هشتم : اگر بتوانی در طول این ماه مقداری قبل از اذان صبح برخیزی و مشغول نماز شب گردی نور علی نور خواهد بود.
منبع:سلوک/جشش1
شنبه 96/01/12
امام کاظم(ع) می فرماید: کسی که در هر شبانه روز اعمالش را محاسبه نکند از ما نیست، به این صورت که حساب کند طی روز، اگر کار نیکی انجام داده بود از خدا فزونی آن را به طلبد و اگر گناهی مرتکب شده بود، استغفار و از آن توبه کند.
مرحوم حسن بن فضل طبرسی در ضمن وصایای پیامبر اکرم(ص) به ابوذر نقل می کند، پیامبر(ص) فرمود: ای ابوذر، انسان جزو متقین نخواهد بود، مگر اینکه هر روز، خودش را با دقتی بیشتر، از محاسبه شریک مالی اش محاسبه کند و بداند این غذا از کجا آمده است؟ این مایع نوشیدنی از چه راهی تهیه شده است؟ و این لباس که پوشیده چگونه به دست آمده است؟ آیا از مال حلال است یا حرام؟
منبع:توصیه های علامه حسن زاده آملی(دام عزه)
جمعه 96/01/11
“من راهم این است که دستورالعمل، فقط در یک چیز جمع شده و در یک کلمه ی خیلی کوچک، و آن ترک گناه است”
فقط تو از همین الان تصمیم بگیر هنگامی که می خواهی به خواب بروی گناه نکرده باشی و کسی از تو رنجیده نشده باشد.
راستگویی، در دیدن رویای صادقه و صفای روح، خیلی موثر است.
هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست، هیچ ذکر عملی بالاتر از ترک معصیت در اعتقادات و عملیات نیست.
بدانیم که هیچیم؛
"خدا کند از خود راضی نباشیم، اگر از خود راضی باشیم هرگز نمی توانیم حق ربوبیت را در عبودیت و بندگی ادا کنیم! با اینکه هیچیم خود را همه چیز می دانیم!”
منبع:پرده نشین/ج1
جمعه 96/01/11
اخیرا كتابى نوشته شده درباره مثلث برمودا كه مولف در آن سعى كرده كه اثبات كند جزیره خضرائى كه در روایت دارد كه در آن جا با امام زمان(عج)ملاقات شده،همان مثلث برمودا است. به گزارش خبرنگار سرویس قاب نقره برنا، حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) در پاسخ به سوالی درباره وجود امام زمان(عج) در مثلث برمودا فرمودهاند:«امام ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ در هر كجا باشد، آن جا خضراء است.» متن سوال و پاسخ مربوطه را میتوانید در ادامه خبر بخوانید: سوال: اخیرا كتابى نوشته شده درباره مثلث برمودا كه مولف در آن سعى كرده كه اثبات كند جزیره خضرائى كه در روایت دارد كه در آن جا با امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ ملاقات حاصل شده،همان مثلث برمودا است.آیا این تطبیق درست است و آیا جزیره برمودا همان جزیره ى خضراء است؟ جواب معظم له: «امام ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ در هر كجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مومن جزیره خضراء است، هر جا باشد حضرت در آن جا پا مىگذارد. قلبها از ایمان و نور معرفت خشكیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا كنید، تا براى شما امضا كنیم كه امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ آن جا هست.
منبع:. ر.ك: بحارالانوار، ج 52، ص 159.
جمعه 96/01/11
گرچه همه زمان ها مخلوق خداست ليكن برخى از آنها از شرافت و ويژگى خاصى برخوردار است. درست است كه همه ماه هاى سال، پرتوى از قدرت جهان آفرين است; امّا سه ماه رجب، شعبان و رمضان، داراى امتياز و برجستگى ويژه اى هستند. در عصر جاهليت، مردم ماه رجب را گرامى مى داشتند.
پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: رجب، «شهرالله الأصمّ» است; و بدان سبب آن را «اصمّ» ناميدند كه هيچ ماهى به پايه عظمت آن نمى رسد; مردم زمان جاهليت به رجب حرمت مى نهادند و آنگاه كه اسلام درخشيدن گرفت، بر حرمت آن افزود. بدانيد كه رجب، ماه خدا شعبان، ماه من و رمضان، ماه امت من است پس هركس يك روز از رجب را روزه بدارد، مستحقّ رضوان الهى گردد و روزه اش غضب الهى را خاموش كند و خداوند درى از درهاى جهنّم را بر او ببندد. اگر كسى به اندازه تمام زمين طلا انفاق كند، برتر از روزه يك روز آن نخواهد بود… هرگاه شب شود، دعايش مستجاب خواهد بود: يا در دنيابه او عطا خواهد شد و يا براى آخرت او ذخيره مى شود… حضرت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) سپس ثواب دو، سه، چهار، پنج، تا سى روز، روزه ماه رجب را تك تك با توضيح كامل بيان فرمود.
در همين زمينه امام كاظم(عليه السلام) مى فرمايد: رجب، نام نهرى در بهشت است كه از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر است; بنابراين هركس يك روز از ماه رجب را روزه بدارد، خداوند از آن نهر به او خواهد نوشاند.
همچنين آن حضرت در روايت ديگرى مى فرمايد: رجب، ماه عظيمى است كه خداوند، اعمال نيك را در آن چند برابر مى فرمايد و گناهان را در آن محو مى كند. پس هركس يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد، به اندازه مسير يك سال از جهنّم دور و هركس سه روز از آن ماه را روزه بدارد، بهشت بر او واجب مى شود.
منبع:مفاتیح الجنان/ج1
جمعه 96/01/11
بیمه امام زمان بشید به راحتی
توصیه های آیت الله بهجت:
برای دوری شیطان
تکان میخوری بگو:یاصاحب الزمان
می نشینی بگو:یاصاحب الزمان
برمیخیزی بگو:یاصاحب الزمان
صبح که از خواب بیدار می شوی مودب بایست وصبحت
را باسلام به امام زمانت شروع کن وبگو “آقاجان”
دستم به دامانت خودت یاری ام کن،
شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار وبگو
“السلام علیک یا صاحب الزمان” بعد بخواب
شب وروزت را به یاد محبوب سرکن که اگر این طور شد
شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد،
دیگر نمیتوانی گناه کنی
دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی….
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
منبع:در محضر بهجت/ج1
پنجشنبه 96/01/10
از آیت الله کشمیری (ره) سؤال می کنند:
«یک استاد کامل را به ما معرفی کنید. ایشان می فرمایند: آقای بهجت.»
• آیت الله العظمی بهاء الدینی (ره):
«اکنون آقای بهجت، ثروتمندترین مرد جهان از نظر معنویات است.
(و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداة والعشی یریدون وجهه)
«ونفس خود را با کسانی که تو را در صبح وشام به پروردگارت دعوت می کنند و رضایت او را می طلبند همراه کن و پای دار.»
ذکر و یاد آوری حضرت حق جلّ جلاله وقتی در جان ها وقلب ها محکم می شود که انسان نسبت به محبوبیت شناخت و معرفت پیدا کند،هر چه ما این آگاهی از کمالات ،الطاف،عنایات وتوجهات خالق هستی را بهتر وبیشتر بدانیم،محبت و در پی آن یاد همیشگی او در وجودمان راسخ تر می شود.
منبع:پرده نشین/ج1
چهارشنبه 96/01/09
است که ابرهای کینه و سنگ دلی در کربلا، جلوی درخشش آنها را گرفته اند. امام شکافنده دانش ها که جامع علم و منبع دانش و مشهور به فضیلت و بینش است و درجه علم و دانشش بالاتر از فهم بشری، امام پایداری و تلخی چشیده ای از حماسه عاشورا که پیمانش با خدا غیر قابل تردید و فضیلت و کمالش غیر قابل انکار است امام علم که چشمههای جوشان دانش و فنون و حکمت از اندیشه های این نابغه دین میجوشید و میتراوید و اوراق زندگی اش سراسر سرشار از احادیث روایتها و کلمات قصار و نصیحت هاست. شب میلادش، فضای ساکت و آرام مدینه، مبهوت نور افشانی خانه گلین امام سجاد (ع) است و فروغی نورانی، آسمان مدینه را روشن کرده است؛ نوری که از چهره معصوم و منور نوزادی مبارک به آسمان ساطع است.
منبع:دهخدا/ج1
دوشنبه 96/01/07
مردی با اسب و سگش در جادهای راه میرفتند. هنگام عبور از كنار درخت عظیمی، صاعقهای فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهمید كه دیگر این دنیا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدتها طول میكشد تا مردهها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.
پیادهروی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق میریختند و به شدت تشنه بودند. در یك پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند كه به میدانی با سنگفرش طلا باز میشد و در وسط آن چشمهای بود كه آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازهبان كرد: «روز به خیر، اینجا كجاست كه اینقدر قشنگ است؟»
دروازهبان: «روز به خیر، اینجا بهشت است.»
- «چه خوب كه به بهشت رسیدیم، خیلی تشنهایم.»
دروازهبان به چشمه اشاره كرد و گفت: «میتوانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان میخواهد بنوشید.»
- اسب و سگم هم تشنهاند.
نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.
مرد خیلی ناامید شد؛ چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اینكه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعهای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازهای قدیمی بود كه به یك جاده خاكی با درختانی در دو طرفش باز میشد. مردی در زیر سایه درختها دراز كشیده بود و صورتش را با كلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: روز به خیر
مرد با سرش جواب داد.
- ما خیلی تشنهایم، من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره كرد و گفت: میان آن سنگها چشمهای است. هرقدر كه میخواهید بنوشید.
مرد، اسب و سگ، به كنار چشمه رفتند و تشنگیشان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتید، میتوانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط میخواهم بدانم نام اینجا چیست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند: باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نكنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی میشود!
- كاملأ برعكس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما میكنند. چون تمام آنهایی كه حاضرند بهترین دوستانشان را ترك كنند، همانجا میمانند..
نویسنده : مدیریت سایتمنتشر شده در :سه شنبه 18 اسفند ماه 1394
مستندات : اینترنت ، میهن بلاگ ، بلاگفا ، جامعه مجازی ایرانیان
منبع : مردان پارس - داستان کوتاه
استفاده از مقاله فوق تنها با ذکر منبع به نام مردان پارس و درج آدرس صفحه به صورت کامل بلا مانع است
جمعه 96/01/04
علی و آل علی ( علیهم السلام ) از روز قیامت وحشت دارند ؛ چرا ما که مدعی شیعه بودنش هستیم این همه در غفلت به سر می بریم؟ به قیامت اعتقاد داشته باشید ؛ … تا انسان نباشیم تا انسان نرویم ائمه ما را شفاعت نخواهند کرد. … باید انسان باشیم این همه بی پروا زندگی نکنیم دین داری دشوار است اما نتیجه خوبی در دنیا و آخرت دارد؛ کافر محدودیت ندارد آزاد است اما ما مسلمانیم، محدودیت داریم آزاد نیستیم حرفمان محدود ، چشممان محدود، نگاههمان محدود، رفتارمان محدود است حال که محدود شد در مقابل از عذاب خدا در امان هستیم چون اطاعت امر خدا را نمودیم مصون خواهیم ماند اما فرد کافر چنین نیست، بی پروا است، آزاد است اما دیگر در امان نیست.
منبع:
[ بانک تقوا، آیت الله ضیاء آبادی، نشر لوح نگار، چاپ اول، ص6 ]
جمعه 96/01/04
اولین مبحث اخلاقی که یاد گرفتم، باب غیبت بود. خدا شاهد است که از ابتداي هیجده سالگي استاد من مرا ملزم كرد به اين كه کم صحبت بکنم. «الصمت باب من ابواب الحكمه». خاموش بودن دری از درهای حکمت است. در مباحث اخلاق اولین مسئله ای که بنده یاد گرفتم، باب غیبت بود، زیرا دیدم اگر این باب را یاد نگیرم؛ نمی توانم صحبت بکنم. هر چه حرف بزنم، استاد خواهد گفت که غیبت است ! هر که زیاد حرف بزند ؛ زیاد اشتباه می کند. مگر کسی که مجتهد و با سواد باشد.آخر تو چه می دانی سود و زیانت در چیست ، داداش جون! تو که سود و زیان خود ندانی به وصلش کی رسی هیهات هیهات عمل بد ، عفت زبان را از بین می برد.
منبع:
[ از فرمایشات آیت الله حق شناس رحمه الله علیه، کتاب مرد حق ، لوح نگار،چاپ اول 1391 ،ص 16 ]
جمعه 96/01/04
عن حسین بن علی علیهم السلام قال: سمعت جدی رسول الله صلی الله علیه و آله یقول لی « … وَ ارْضَ بِقِسْمِ اللّه ِ، تَكُنْ مِنْ اَغْنَى النّاسِ… »
حضرت می فرماید : به آنچه خدای متعال رزق تو کرده است ، به آن راضی شو ، حرص نخور که در این صورت از همه مردم غنی تر و بی نیاز تر خواهی بود. علت این که ما احساس می کنیم که به زید و عمرو احتیاج داریم ، این است که از آنچه داریم از پول و مقام و وجاهت و از این قبیل بیشتر می خواهیم، لذا دنبال زید و عمرو و بکر می دویم که به آن برسیم . اگر به هر آنچه خدای متعال به تو داده رضایت داشته باشی دیگر به زید و عمر و بکر احتیاجی نداری و غنی هستی.
منبع:
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج فقه ، 26 / 11 / 93 ]
جمعه 96/01/04
در سال 1332 در پی مسافرت نواب صفوی به اجلاس مؤتمر اسلامی در اردن و بدنبال آن مسافرت به مصر و سخنرانی های آتشین او که مانند بمب در تمام دنیا صدا کرد ، دغدغه شاه صد چندان شد . پس از بازگشت نواب ، دکتر سید حسن امامی امام جمعه تهران به نمایندگی در حالی که مبلغ یکصد هزار تومان نیز از جانب شاه برای نواب آورده بود به دیدن او رفت و گفت : «اعلیحضرت دستور دادند که شما این پول ها رو خرج فدائیان اسلام و خودتان کنید . ایشان برای تجلیل از مقام فضل و کمال شما , نیابت تولیت آستان قدس رضوی را به شما تفویض میکنند و اختیار تام میدهند که درآمد آنجا را با نظر خود تان به مصارف شرعیه برسانید و از حمایت کامل اعلیحضرت برخوردار هستید , مشروط بر این که در کار سیاست مملکت هیچ مداخلهای نداشته باشید.» نواب که در آن مقطع زمانی از نظر مالی بسیار در مضیقه بود پس از شنیدن این جملات ، چهره اش بر افروخته شد و پول ها را بهسوی امامی پرت کرد و با ناراحتی و عصبانیت به امام جمعه گفت: «پسرعمو , این که به شما میگویم , مکلف هستید که عیناً به … پهلوی برسانید , به او بگویید که تو میخواهی مرا با دادن پست و مقام و پول فریب بدهی و خودت آزادانه , هر کاری که میخواهی با دین خدا و مملکت اسلام , انجام دهی , این محال است . من یا تو را میکشم و به جهنم میفرستمت و خود به بهشت میروم و یا تو مرا میکشی و با این جنایتت باز هم به جهنم رفته و من در بهشت در آغوش اجدادم جای میگیرم. ولی در هر حال تا من زنده هستم امکان ندارد ساکت باشم و بگذارم تو هر کار که میخواهی انجام دهی.»
منبع:
[ به یاری خداوند توانا ، به کوشش علی اکبری ، چاپ سوم ،پاییز 93 ، ص 78 و 79 ]
جمعه 96/01/04
شخصی رفته بود در قبرستان زندگی می کرد علتش را پرسیدند گفت :
مرده دلانند به روی زمین بهر چه با مرده شوم همنشین
حضرت علی علیه السلام فرمودند: مَنْ آنِسَ بِاللّهِ اسْتَوحَشَ مِنَ النّاسِ. هرکس با خداوند انس بگیرد از مردم وحشت میکند البته معنایش این نیست که همه چیز را رها کن و برو یک گوشه و دیگر به احدی کار نداشته باشی! بلکه در میان مردم باش ولی با آن ها نباش ، در هر حالی که هستی چه سخن گفتن، خوابیدن ، فکر کردن و غیره، متوجه باشی که در محضر خدا هستی، دل خودت را از میان مردم بردار و به صاحبش بده و غیر را از دلت خارج کن.
منبع:
از سخنان آیت الله مجتهدی ، برگرفته از کتاب آداب الطلاب ، ج اول ، انتشارات لاهوت ، 1393 ، ص 147 و 148 ]
پنجشنبه 96/01/03
عنِ الصّادقِ جعفرِ بنِ محمدٍ علیهِماالسّلام قالْ لَیسَ یَتْبَعُ الرَّجُلَ بعدَ موتِنَهِ مِ الاَجر اِلّا ثَلاثَ خِصال صَدَقَةٌ أجْراها فی حَیاتِه فَهِیَ تَجری بَعدِ موتِه و سُنَّةُ هُدًی سَنَّها فَهِیَ یُعمَلُ بِها بَعد موتِه وَ وَلَدٌ صالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَه .
وقتی که دست ما از این دنیا که دار عمل است کوتاه شد، هیچ اجری نمیتوانیم برای خودمان دستوپا کنیم و تدارک ببینیم مگر از سه ناحیه؛ که این هم مربوط می شود به همین نشأة دنیایی، لکن اجری است که جریان دارد. [اول] صدقهی جاریه؛ یک وقت شما پولی را به کسی میدهید ، این صدقه است. گاهی پولی را صرف ایجاد یک بنیادی، یک نهادی میکنید که پی در پی و پشت سر هم سود میدهد، سود آن متوقف نیست و منقطع نمیشود. این صدقهی جاریه است.[دوم] سنت هدایتی که آن را پایهگذاری کند و بنا بگذارد. یک کار خوبی را در جامعه باب کنیم . این گفتمان سازی ها که گفته می شود ( و تاثیر مثبتی بر افکار عمومی می گذارد ) از این جمله است که هر کسی بعد از شما به آن سنت عمل کند اجر و ثوابش به شما به صورت نو به نو میرسد. و [سوم] فرزند صالحی تربیت بکنید که برای شما طلب مغفرت بکند از خدای متعال بعد از رفتن شما. بعضی از بچهها هستند که پدرها، مادرها جانشان را هستیشان را آبرویشان را مالشان را صرف این بچهها میکنند، بعد از اینکه پدر از دنیا رفت یک فاتحه هم برای پدر نمیخوانند؛ یک طلب مغفرت هم برای پدر نمیکنند؛ اصلاً یادشان نمیآید؛ یادشان هم بیاید قضایا نقل میکنند نه این که از خدای متعال برای او طلب مغفرت کنند. آن بیچاره آن چیزی که احتیاج دارد این است که شما از خدا برای او طلب مغفرت بکنید، طلب رحمت بکنید. به این احتیاج دارد. پدر و مادرهایتان را فراموش نکنید. در دعای شریف صحیفهی سجادیه یکی از چیزهایی که حضرت از خدای متعال طلب میکنند این است که « توفیق بده من بعد از هر نمازی آنها را دعا کنم.» یعنی این یکی از توفیقات الهی است.
منبع:
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظلّه العالی در مقدمه درس خارج ، در تاریخ 5/03/93 ]
پنجشنبه 95/12/26
امام حسن عسگری (علیه السلام) می فرماید:
«سوگند به خدا حضرت مهدی –عجل الله تعالی فرجه الشریف –آن قدر غایب می شود که در زمان غیبت (طولانی اش )از هلاکت نجات نمی یابد مگر کسی که خدای بزرگ ،اورا بر عقیده به امامت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)ثابت گرداند و به او توفیق دهد که برای تعجیل فرجش دعا کنیم
امام صادق (علیه السلام) :
«سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب می شود ،و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است.»
مولایم
دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و حنجره ام تو را فریاد می زند, تو که تجلی عشقی
▪ آن سوی فاصله ها
مولایم!
دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و حنجره ام تو را فریاد می زند، تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی می کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی. کوچه های غریب بی کسی را آب و جارو می کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
هر روز چراغ دلم را با «جامعه الکبیره» روشن می کنم و سفره افطارم را با «آل یاسین»و «عهد» تزیین می کنم، برای ظهور تو هر روز پای درد «کمیل» می نشینم.
نمی دانم آخرین ایستگاه «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوی فاصله ها می برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز «ندبه» است.
مولایم…! بی تو دفتر دلمان پر است از مشق های انتظار و من با دلم می خواهم آن روز که می آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.
«جمعه ها بی تو فقط این دل من می گرید
از فراق تو همه کوی و مکان می گرید»
منبع:
بحار النوار ج51/ کمال الدین ،ج2 ،/دلنوشته سارا کلهر
پنجشنبه 95/12/26
گناهانت بخشیده می شود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هنگامی که نمازگزار وضو می گیرد آثار و برکاتی به دنبال دارد از جمله وقتی که صورتش را می شوید آثار گناهان از چهره اش زدوده می شود، و زمانی که دو دستش را تا آرنج (مرفق) می شوید گناهانی که به وسیله دست هایش انجام داده از بین می رود، و آن وقت که سرش را مسح می کشد معصیت هایی که به وسیله سرش انجام داده زدوده می شود، و آن وقت که پاهایش را مسح می کشد گناهانی که به کمک پاهایش انجام داده است از بین خواهد رفت، اگر کسی در اوّل وضو گرفتن«بسم الله الرّحمن الرّحیم» را (با دقّت و فهمیدن معنایش) بگوید تمام اعضایش از گناهان پاک می شود.
دعاهایت مستجاب می گردد امام صادق علیه السلام فرمود: من تعجب می کنم از کسی که دنبال حاجت و کاری است در حالی که با وضو است، حاجتش برآورده نشود! اگر در مصرف آب زیاده روی نکند اسراف نیست و مستحب است وضو با تمام آدابش به مقدار کمی آب، یعنی حداکثر یک مُد که مساوی سه چهارم لیتر است انجام شود.
وضو نور است و تداوم آن، باعث ارتقا به عالم قدس خواهد شد. در حدیث آمده است: تجدید وضو، همانند نورى است بر روى نور دیگر.این دستور با برکت، نزد بزرگان علم و عمل تجربه شده است، پس ای سالک کوی یار، همیشه با وضو باش و در تداوم آن همت عالی داشته باش.
منبع:وسائل الشیعه/ج1/ص262
پنجشنبه 95/12/26
روزی یکی از شاگردان آخوند کاشی ایشان را برای افطار دعوت می کنند و با اصرار زیاد از او خواهش می کنند که سحر هم تشریف داشته باشند. آخوند فرموده بودند : به شرطی می مانم که با من کاری نداشته باشید و دنبال کار خود بروید. طلبه می گوید: من دائم برای پذیرایی نزد آقا می رفتم تا ببینم ایشان چه کار می کنند. متوجه شدم که ایشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در قنوت نماز وترشان تمام دعای ابوحمزه ثمالی را با صوت حزین و گریه می خواندند.
مرحوم آخوند گزی اصفهانی از علمای برجسته اصفهان و معاصر با آخوند کاشی بودند نقل می کنند که: من یک شب در مدرسه صدر اصفهان میهمان یکی از طلبه ها شدم. در آن شب احساس کردم در و دیوار و درخت ها مشغول ذکر گفتند.
آمدم درب حجره آخوندکاشی دیدم ایشان با یک حالت مخصوصی مشغول نماز خواندن هستند و من احساس کردم در و دیوار و درخت ها همراه آخوند ذکر می گویند.
همچنین آقا رحیم ارباب نقل می کنند: یک شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم که نماز شب را بخوانم وقتی از اتاق بیرون آمدم دیدم صدای همهمه ای می آید هر چه نگاه کردم دیدم همه جا خاموش است ولی از همه جا و درختان و در و دیوار نجوایی که مانند ذکر بود به گوش می رسید.
منبع:جواهر/علما وبزرگان /ج1
پنجشنبه 95/12/26
به مناسبت سالروز ولادت این سالک زاهد به دیدار امام خمینی(ره) با ایشان به نقل از آیتالله موسی شبیری زنجانی اشاره میشود:
در سفری که حضرت امام(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند، امام خمینی(ره) در صحن حرم امام رضا(ع) با حاج حسنعلی نخودکی مواجه میشوند، امام امت(ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت، وقت را غنیمت میشمارد و به ایشان میگوید: با شما سخنی دارم.
حاج حسنعلی نخودکی میگوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی(ره) بمانید من خودم پیش شما میآیم، بعد از مدتی حاج حسنعلی میآید و میگوید چه کار دارید؟
امام(ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا(علیه السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا(علیه السلام) اگر علم کیمیا داری به ما هم بده؟ حاج حسنعلی نخودکی که رضوان خدا بر او باد انکار به داشتن علم کیمیا نکرد، بلکه به امام(ره) فرمود: اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید، آیا قول میدهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟
امام خمینی(ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان میبارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمیتوانم چنین قولی به شما بدهم.
حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام(ره) شنید رو به ایشان کرد و فرمود: حالا که نمیتوانید «کیمیا» را حفظ کنید، من بهتر از کیمیا را به شما یاد میدهم و آن اینکه بعد از نمازهای واجب یک بار آیهالکرسی را تا «هو العلی العظیم» میخوانی و بعد تسبیحات فاطمه زهرا(س) را میگویی و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را میخوانی و بعد سه بار صلوات میگویی و بعد سه بار آیه مبارکه «وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یجْعَل لَّهُ مخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یحْتَسِب وَ مَن یَتَوَکلْ عَلى اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللهَ باَلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکلِّ شىْءٍ قَدْراً»؛(طلاق/۲و ۳) را میخوانی این از کیمیا برایت بهتر است.
منابع:
۱-مجموعه آثار استاد مطهری، ج۴، ص ۴۱۹
۲-مجله بشارت، ش ۵۸، صادق زینی لشکاجانی
پنجشنبه 95/12/26
جناب شیخ رجبعلی خیاط تحول معنوی خود را چنین بازگو نموده است: در ایام جوانی حدود ۲۳ سالگی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: رجبعلی! خدا میتواند چندین دفعه تو را امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده، به خاطر خدا صرف نظر کن، سپس به خداوند عرضه داشتم:
خدایا! من این گناه را برای تو ترک میکنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.
آنگاه دلیرانه، همچون یوسف (علیه السلام) در برابر گناه مقاومت میکند و از آلوده شدن به گناه اجتناب میورزد و به سرعت از دام خطر میگریزد، این کف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او میگردد، بگونه ای که به گفته برخی دیده برزخی او باز میشود و آن چه را که دیگران نمیدیدند و نمی شنیدند، میبیند و میشنود، به طوری که برخی اسرار برای او کشف میشود.
جناب شیخ رجبعلی خیاط تحول معنوی خود را چنین بازگو نموده است: در ایام جوانی حدود ۲۳ سالگی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: رجبعلی! خدا میتواند چندین دفعه تو را امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده، به خاطر خدا صرف نظر کن، سپس به خداوند عرضه داشتم:
خدایا! من این گناه را برای تو ترک میکنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.
آنگاه دلیرانه، همچون یوسف (علیه السلام) در برابر گناه مقاومت میکند و از آلوده شدن به گناه اجتناب میورزد و به سرعت از دام خطر میگریزد، این کف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او میگردد، بگونه ای که به گفته برخی دیده برزخی او باز میشود و آن چه را که دیگران نمیدیدند و نمی شنیدند، میبیند و میشنود، به طوری که برخی اسرار برای او کشف میشود.
منبع:
کیمیای محبت/ج1
چهارشنبه 95/12/25
مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح میکنند
سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟ بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچهای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور میکنند.
بچه جلب ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میکند و در بازار گم میشود و وقتی متوجه میشود که دیگر پدر را نمیبیند، گمان میکند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را میگیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند.
غالب خلائق جلب متاعهای دنیا شدهاند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شدهاند. امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشتهایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.
منبع:"برگرفته از کتاب « امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی/مهدی لک علی آبادی/ ص30
چهارشنبه 95/12/25
شیخ حسنعلی نخودکی مینشست در جانماز و یک ساعت گریه میکرد و میگفت:
خدایا….مرا ببخش که مسیحیان را مسیحی و یهودیان را یهودی کردم!!!!!
به او گفتند آقا این چه حرفی است که می گویید؟؟؟ایشان در پاسخ گفتند:
چون در رفتارم…
در ظاهرم….
در گفتارم….
در زندگی….
و در تمام مسائل اجتماعی خودم
طوری رفتار کردم که مسیحی و یهودی گفتند:
اگر اسلام این است ما نخواستیم…
منبع:کتاب اثرات گناه/ اثر سید محمد انجوی نژاد/بخش 1
چهارشنبه 95/12/25
…
دیروزی که رفت دیگر بر نخواهد گشت ، کاری که دیروز کردید ، در نامة عمل شما باقی ماند و آنچه انجام گرفت ، ثبت شد ، این ، تغییر پذیر نیست مگر بوسیله توبه و
انابه و استغاثه و تضرّع پیش پروردگار والّا آنچه گذشت، دیگر گذشت و برگشتنی نیست. ولاالمرء من غدٍ على ثقه ، هیچ کس نسبت به فردا اطمینانی ندارد ، ممکن
است فردائی وجود نداشته باشد. دیروز که رفت ، فردا هم معلوم نیست باشد
یا نباشد ، آنچه در اختیار ماست الآن است . الأولُ للأوسطِ رائد ، آن که جلوتر است برای کسی که وسط است، پیشرو است ؛ او جلو می رود ، این وسطی هم پشت
سرِ اوست. والأوسط للآخرِ قائد ، آن جوان ، آن نوجوان یا آن کودکی که آخر صف است او هم دنبال اینها حرکت می کند. همه به یک محل خاصی حرکت می کنند. آن
روز هولناک به سرعت دارد می آید! ( در آن روز نه مال بدرد انسان می خورد نه فرزندان بلکه قلب سلیم) دلِ سالم، دل پاک ، دل دور از گناه و آلودگی را باید در آنجا
برد، آن به درد می خورد.
منبع: شرح حدیث از امام خامنه ای مدظلّه العالی ، در مقدمه درس خارج ، 8/10/93
چهارشنبه 95/12/25
اگر رابطه ی با خداوند، در خانه حکم فرما باشد و افراد آن خانه به گناه آلوده نباشند، این خانه محکم است و فرزندى هم که در چنین خانه اى رشد می کند، صالح
خواهد بود. و امّا خانه اى که بنیانش بر اساس تقوا نباشد، مثل همان خانه اى است که بر کناره درّه سیلزده بنا شده باشد. زندگى منهاى خدا، با یک باد به جهنّم میرود.
رحمت و فضل خداوند در خانه بدون تقوا وجود ندارد، برکت در آن خانه نیست و ملائکه در آن خانه رفت و آمد ندارند. در عوض، شیطان، به برکتى، ظلمت، غم، غصّه،
دلهره، اضطراب خاطر و نگرانى در آن خانه حکم فرماست.
منبع:
مشق اخلاق/ج1/بخش سخنان آیت الله مظاهری
چهارشنبه 95/12/25
پروردگار عالم جهنّم ندارد، بلکه اعمال آدمى جهنّم را مى سازد؛ لذا وقتى جهنّمى ها به جهنّم مى روند، خداوند یا ملائکه به آنان می گوی1
این [عقوبت] به خاطر کار و کردار پیشین شماست،
یعنى عذابهایى نظیر گزندگى مار، عقرب، غُل و زنجیرهاى آتشین که در جهنّم است، خود انسان تهیه کرده و از پیش فرستاده است؛ لذا گناه، حتّى اگر کوچک به نظر آید، از
این نظر که زندگى انسان را تباه و او را جهنّمى مى کند، خیلى بزرگ است و باید از آن اجتناب شود.
جهنّم، از الطاف خفیه خداوند متعال است و کدورتهاى وجود انسان را رفع مى کند. یعنى در جهنّم هویّت حیوانى و شیطانى که آدمى در اثر اعمال خود پیدا کرده است، به
هویّت انسانى تبدیل مىشود. وقتى هویّت شیطانى رفع شد و فطرت انسانى هویدا گردید و بروز و ظهور پیدا کرد، خواه ناخواه آتش جهنّم پایان خواهد یافت؛ زیرا آتش
جهنّم و عذابهاى گوناگون آن، نتیجه اعمال خود اهل جهنّم است.
منبع:مشق اخلاق /ج1
1 : آل عمران آیه182
چهارشنبه 95/12/25
ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺯﺍﻫﺪﻯ ﺩﺭ ﺑﺼﺮﻩ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﮒ ﺭﺳﻴﺪ، ﺧﻮﻳﺸﺎﻧﺶ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﮔﺮﺩ ﻭﻯ ﺩﺭ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﻭ
ﻣﻰ ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ.
ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺎﻧﻴﺪ. ﻭﻯ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺎﻧﻴﺪﻧﺪ. ﺭﻭﻯ ﺳﻮﻯ ﭘﺪﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﭘﺪﺭ! ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟
ﮔﻔﺖ: (ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻧﮕﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻯ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺑﺸﻜﻨﺪ.
ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ) ﺍﻣﻴﺪ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﻯ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻦ ﻛﻨﻰ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ
ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﻟﻴﻦ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻰ.
ﺭﻭﻯ ﺳﻮﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﻳﺘﻴﻢ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺫﻟﻴﻞ
ﮔﺸﺘﻴﻢ.
ﺭﻭ ﺳﻮﻯ ﻋﻴﺎﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻳﻦ ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﺭﺍ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻩ! ﺁﻩ!
ﺷﻤﺎ ﻫﻤﻪ، ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ، ﻫﻴﭽﻜﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﻧﻤﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼﺸﻢ ﺗﻠﺨﻰ ﻣﺮﮒ
ﺭﺍ ﻭ ﭼﻪ ﮔﻮﻳﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻭ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ؟ ﺍﻳﻦ ﺑﮕﻔﺖ ﻭ ﺑﺨﺮﻭﺷﻴﺪ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻛﺮﺩ.
منبع:حکایات خواندنی/ج1
چهارشنبه 95/12/25
ا
اگر کسی بخواهد آدم بشود باید به این شعر عمل کند.
این شعر یک کتاب اخلاق است . یعنی اگر کسی بخواهد آدم بشود باید به این شعر عمل کند.
صُمت و جوع و سَهر و عُزلت ، ذِکر به دوام ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
صُمت ؛ یعنی سکوت ، یعنی اگر در جمعی هستی ، افراد حاضر هرچه می گویند ، بگویند، تو
ساکت باش. ولی اگر کار به غیبت رسید ، شما جلوی آنها را بگیر یا بلند شو برو. « جوع» ؛ یعنی
گرسنگی. خوب است که انسان همیشه اشتها به غذا داشته و گرسنه باشد. ما الان پر خوری می کنیم،
ولی اشتها نداریم. « سَهر» یعنی شب زنده داری . یعنی انسان پیش از اذان صبح از خواب بیدار
شود؛ قبل از اذان صبح از خواب برخیزید. قرآن بخوانید. خواندن قرآن ، زنگار را از دل انسان پاک
می کند.« عزلت» یعنی دوری جستن از مردم دنیا ؛ از کسانی که اهل غیبت و دروغ و تهمت و …
هستند، دوری کنید .
با بدان کم نشین که صحبت بد گرچه پاکی ، تو را پلید کند
آفــتاب بــه این بـزرگــی را لکـــة ابــر نا پـدیـد کــند
«ذکر به دوام» : یعنی انسان دائم الذکر باشد. به یاد خدا باشد. هر روز مقید باشید ذکر لا اله الا
الله را صد بار بگویید.
منبع: از فرمایشات آیت ا… مجتهدی تهرانی – ره/موعظه خوبان ج1
چهارشنبه 95/12/25
رشتی را خواب دیدند، پرسیدند: چی به درد عالم آخرت می خوره؟
فرمودند: دو چیز . یکی امام حسین(ع) ، یکی تقوا.
یکی اهل بیت ، آدم حسینی بشه اهل بیتی بشه ، یکی هم تقوا
پرسیدند : چطوره حالت؟
یک شعر خواند تو خواب، گفت:
شکر خدا را که در پناه حسینم / گیتی از این خوب تر فراخ ندارم
منبع: در محضر آیت الله مجتهدی تهرانی/ج1
چهارشنبه 95/12/25
شخصی به آیت ا… بهجت - ره فرمود : حاج آقا اگر برایتان امکان دارد درس اخلاق بگذارید تا ما از وجود
حضرت عالی بهره مند شویم. آقا در پاسخ فرمودند : کو عمل کننده؟ کو عمل کننده آقا ؟! یک چیزی به
شما می گویم که هرجا بروید این است و جز این نیست، بروید گناه نکنید! … آقایی درس اخلاق می داد و
جمعیّت زیادی در درس او شرکت می کردند، بعد از مدّتی ترک کرد . پرسیدم : چرا؟ گفت : اثر نداشت ، کار
به جایی رسیده بود که باید به هر کدام جداگانه بگویم که شما این کار را کردی و این گناه را
مرتکب شدی تا اثر بگذارد و از آن دست بکشد. ! … حال ما چنین است که واضحات از ما فوت
شده است !
منبع: پرسش ها ی شما پاسخ های آیت ا… بهجت، ص 83
چهارشنبه 95/12/25
… برای هر کسى ، … در توبه باز است ،
رحمت خدا واسع است . توبه شرایطى دارد که تا آن شرایط تحقق پیدا نکند ، خداى تبارک و تعالى قبول نمی کند .
بهار توبه ایام جوانى است
که بار گناهان کمتر ، و کدورت قلبى ناقص تر ، وشرایط توبه سهل تر و آسان تر است .
پشیمانى و عزم بر ترک گناه ، براى کسانى که پنجاه سال یا هفتاد سال غیبت ودروغ مرتکب شده ، ریش خود را در گناه و معصیت سفید کردهاند حاصل نمىشود .
توبه کنید ! زیرا توبه با لفظ اتوب الى الله تحقق نمىیابد ،
بلکه ندامت و عزم بر ترک لازم است .
منبع:امام خمینی(ره) شرح چهل حدیث ،
چهارشنبه 95/12/25
**توصیه های اخلاقی آیت الله مجتهدی تهرانی**
*سه چیز را خدابدش می آید: 1- پرخوری 2- پر خوابی 3- پر حرفی
*هر چه می خواهی در این دنیا زندگی بکن! اما آخرش مرگ است.
*از خدا بخواه لذت عبادت و نماز شب را به توبچشاند آن وقت دیگر ساعت لازم نداری که کوک کنی.
*خدا نکند که ما جوری باشیم که به مردم بگوییم دنیا بد است و حرف های زاهدانه بزنیم اما خودمان در دنیا غوطه ور باشیم.
منبع:موعظه خوبان/ج 1
سه شنبه 95/12/24
هر چه می خواهی در این دنیا زندگی بکن! اما آخرش مرگ است. آقا از این کوچه نرو بن بست است. این خیره سر می رود. تاریک هم هست، پیشانی اش می خوره به دیوار! این دنیا هم کوچه ی بن بست است. آخرش پیشانی مان می خورد به سنگ لحد، آن وقت تازه پشیمان می شویم. می گوییم خدایا ما را به دنیا باز گردان، ما اشتباه می کردیم. دیگر عمل صالح انجام می دهیم. خطاب می رسد، «کلّا»”ساکت شو! ” تو برگردی به دنیا همان آدم اولی هستی ! تو خوب بشو نیستی. می گویی من را برگردان به دنیا، آدم خوبی می شوم؟! (می گویند) این همه جنازه بُردی، دوستانت را بُردی دفن کردی، می خواستی خیال کنی که خودت مرده ای. بسم الله. جنازه کـه بردی دفن کنی فـکر کن خـودت هستی و دوباره زنـده شـدی، آمده ای به دنیا. آیا اعمالمان را خوب می کنیم.؟!
منبع:
(فرازی از فرمایشات آیت ا..مجتهدی – ره)
سه شنبه 95/12/24
اعمال همه ما را در هفته دوبار به محضر حضرت بقیة اللَّه علیهالسلام عرضه میدارند و حضرت با دقت، آنها را نگاه میکند و اگر خلاف اخلاقى پیدا شد، ناراحت میشود. مرحوم شهید مدنى (ره) در این باره میگفت: وقتى آقا اعمال ما را میبیند که در آن گناه است، اشک میریزد. امیدواریم ما از جمله کسانى باشیم که هر وقت امام عصر علیهالسلام پرونده اعمال ما را میبیند، خوشحال شود و بخندد.
منبع:
(آیت ا…مشکینی-ره ، افق حوزه، 19/4/87، ش195)
سه شنبه 95/12/24
روزي كه در محضر مبارك يكي از بزرگان بوديم در مورد لزوم روضه امام حسين (علیه السلام) تمثيل زيبايي داشتند، ايشان فرمودند: «موبدان زرتشتي به آتش اعتقاد دارند و هرگز اجازه نمي دهند آتش عبادتگاه شان خاموش شود، چه خوب است ما نيز نسبت به آتش درون مان نسبت به امام حسين(علیه السلام) و ائمه(عليهم السلام) همچون آنان اصرار بورزيم.» چه خوب است هميشه به امام حسين(علیه السلام) توسل داشته باشيم و گرمای عشق و محبت ايشان را هميشه در قلب هاي مان زنده و برافروخته نگاه داريم (خیلی از بزرگان و مؤمنین سا بقاً، روضه های هفتگی و ماهانه خانگی داشتند،چه خوب است این فرهنگ در بین مؤمنین رواج یابد.)فرازی از فرمایشات آیت الله بهجت (ره)
[توصیه اخلاقی حضرت آیت الله سعادت پرور (ره)، کتاب ناگفته های عارفان]
سه شنبه 95/12/24
«إنّ الدِّينارَ و الدِّرهَمَ أهلَكا مَن كانَ قَبلَكُم، و هُما مُهلِكاكُم»
دينار و درهم، كسانى را كه پيش از شما بودند نابود كرد و اين دو نابود كننده شماست
این یک هشداری است از سوی پیامبر مکرّم برای همه امّت اسلامی؛ می فرماید : درهم و دینار امتّهای قبل از شما را به هلاکت انداخت . مراد از هلاکت لزوماً هلاکت مادی نیست ، هلاکت معنوی نیز می تواند باشد؛ یعنی خسران، عقب گرد، دچار شدن به انحراف از راه حق و راه خدا .حالا هلاکت افتادن انسان به خاطر پول در چند مرحله خودش را نشان می دهد ؛ یکی در طلب پول ، چقدر انسانها برای اینکه به پول برسند کارهای خلاف می کنند،از سجایای نفسانی صرف نظر می کنند ، سخاوت را،کرم را از دست می دهند، دچار حرص و بخل می شوند. مرحله دیگر، بعد از پول دار شدن است . بعضی از انسانها تا وقتی زندگی متوسط معمولی دارند، اهل خیرند ، اهل ذکر و توسلند ، و … به مجرد اینکه ثروتی به آنها رو می کند ، همه این خیرات و مبرّات را از یاد می برند.و اهل فسق و فجور می شوند و این فسق و فجور روی عقاید و افکار آنها، در گرایش های قلبی آنها اثر می گذارد. در زمان خود ما ، بعضی ها انقلابی ، صادق ، سالم، خوب و با اخلاص بودند به مجرد اینکه دنبال دنیا افتادند ، به تدریج افکار و عقایدشان ، راهشان عوض شد. این درس است برای ما.
منبع:
(جلسه 312 درس خارج معظم له - آذرماه 1388)
سه شنبه 95/12/24
اگر قوت قلبت را به پرور دگارت قرار دادی،اگر اهل توکل شدی ،
شیطان به دلت راه پیدانمی کند ،همان مثالی که ذکر شد؛خیمه سلطنتی که بر افراشته باشد، سگ پاسبان،بیگانه ها را از این بارگاه دور می کند، اما اگر کنیز، یا سلطان،
اشنایی داشته باشد، تا از بیرون صدا زد:ای صاحب خیمه!این سگ مرا ازار می رساند، نهیب قهرش اورا دور می کند.
بلی اگر کسی با صاحب این عالم وجود، ربطی پیدا کرد، دل به او خوش داشت؛ یعنی بر او توکل کرد، راستی استعاذه اش حقیقت دارد و شیطان را به او راهی نیست.
منبع:
تردید و توکل/ایت الله دستغیب/ص102
دوشنبه 95/12/23
اول : قرآن
دوم : دائم الوضو بودن
سوم : پرهيز از پرخورى
چهارم : اجتناب از پرحرفى
پنجم : محاسبه
ششم : مراقبه
هفتم : ادب مع الله
هشتم : عزلت
نهم : نماز شب
دهم : تفكر
يازدهم : ياد خدا
دوازدهم : رياضت و تهذيب
سيزدهم : همت
چهاردهم : توبه
منبع: صراط سلوك/ج1
دوشنبه 95/12/23
همچنین فرمودند: آقا! ذکر میخواهید، یکی از اسما قرآن ذکر است، ذکر همان قرآن است، البته دقت
داشته باشید چطور برای درس وقت معین دارید، برای قرآن هم همین طور باشد، یک درس را قرآن قرار دهید،
در پیشگاهش به درس بنشینید، استاد هم خدا باشد.
منبع: نکات عرشی/بخش علامه حسن زاده املی
دوشنبه 95/12/23
آری ای برادر!
بدان که وضو نور است و تداوم آن، باعث ارتقا به عالم قدس خواهد شد، بدان که این دستور با
برکت، نزد بزرگان علم و عمل تجربه شده است، پس ای سالک کوی یار، بر تو لازم است که اولاً؛ همیشه
آن را انجام دهی و ثانیاً همت عالی داشته باشی و پس از نماز، از خدای - تبارک و تعالی - آنچه را
که باقی و جاودانه است بخواهی و از او به جز او را نخواهی و با زبان حال، این گونه مترنّم
باشی:
ما از تو نداریم به غیر تو تمنّا/حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است!
زیرا آن کس که طعم محبت خدای را چشیده است غیر او را هیچ میانگارد، علاوه بر اینکه آنچه از غیر او
بخواهد، هر یک مظهر اسمی از اسمای الهی است؛ پس اگر او زمانی اصل را یعنی (ذات حق را) یافت، همه
فروع را به دست آورده است:
چرا زاهد اندر هوای بهشت است/چرا بی خبر از بهشت آفرین است؟
منبع:صراط سلو ک/ج1
دوشنبه 95/12/23
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله
او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او
را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات،
فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست
وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا
دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به
وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و
رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
منبع:سخنرانی ایت الله بهجت(ره)/ربیع الثانی 1420
دوشنبه 95/12/23
حضرت آیه الله مجتهدی فرمودند: تهران برای من هم قفس است. گاهی هم که گریه ام نمی آید خودم را
ملامت می کنم که گناه کرده ای که اشک نداری، الان کارشناسان و مهندسین مربوطه؛
یکسره در فکر این هستند که خانه ها و ساختمانهای ضد زلزله بسازند، عوض این کار؛ باید بیایند علت
زلزله را بفهمند و جلوی آن را بگیرند علت زلزله و بلایای دیگر هم، چیزی نیست مگر گناه.
منبع:حکایات و لطایف/بخش درس های اخلاق آیت الله مجتهدی
دوشنبه 95/12/23
در روایت های حضرت داود (علیه السلام) آمده است که خداوند به داود وحی کرده است: «ای داود! تا کی بهشت را یاد می کنی، ولی اشتیاق به سوی مرا نمی طلبی؟» داود (علیه السلام) عرض کرد: «پروردگارا! چه کسانی مشتاق تو هستند؟» فرمود: «کسانی که آنان را از کدورت ها پاک گردانده ام،اهل دوراندیشی ساخته ام و از دل های آنان به سوی خویش روزنه ای گشوده ام تا به من بنگرند؛ و من دل های آنان را با دو دست خویش حمل می کنم و بر آسمانم قرار می دهم »… سپس حضرت داود (علیه السلام) گفت: «پروردگارا! مشتاقانت را به من نشان ده.» فرمود: «ای داود! به کوه لبنان بیا، در آن کوه چهارده نفر هستند؛ پیر، جوان و میانسال. وقتی نزد آنان آمدی، سلام مرا به آنان برسان و بگو پروردگارتان می فرماید: چرا حاجتی از من نمی طلبید؟ شما دوستان، برگزیدگان و اولیاء من هستید؛ من از شادی شما شاد می شوم و به سوی محبت شما می شتابم.» داود (علیه السلام) نزد آنان رفت …آنان با دیدن داود (علیه السلام) خواستند متفرق شوند اما حضرت داود به آنان گفت: «من فرستاده خدا هستم، آمده ام تا پیام پروردگار را به شما برسانم. او به شما سلام می رساند و می فرماید: چرا حاجتی از من نمی طلبید؟ من چونان مادری مهربان در هر ساعت به شما می نگرم.» آنان با شنیدن پیام داود (علیه السلام) اشک بر گونه های شان جاری شد. آنان که چهارده نفر بودند پس از شنیدن پیام، هر یک(پاسخی عاشقانه وعارفانه) دادند: بزرگ آنان گفت: «خدایا! تو پاک و منزهی؛ ما بندگان تو و پسران بندگان توایم، پس اگر در گذشته، گاه دل های ما از تو بریده بوه ما را بیامرز.» دیگری گفت: «خدایا! تو پاک و منزهی؛ آن چه را بین ما و توست، نیکو ظاهر کن.» و… پس از این که سخنان افراد جمع به پایان رسید، خداوند به داود (علیه السلام) وحی فرستاد: «به آنان بگو سخنان شان را شنیدم و اجابت کردم، پس هر کدام خلوت گزینند، زیرا هم اکنون می خواهم حجاب را از بین خود و آنان بردارم تا به نور و جلال من نظر کنند.» داود (علیه السلام) پرسید: «خدایا! چه کاری سبب شد تا به این مقام برسند؟» پروردگار فرمود: « به سبب حسن ظن به خدا، خودداری از آمیزش با دنیا و داشتن خلوت های عارفانه با من… »
منبع:
[ مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در کتاب «محّجة البیضاء»جلد هشتم،باب محبت و شوق ]
دوشنبه 95/12/23
پیامبر (ص) به خدا عرض کرد: اللهم اجعلنی من المسا کین: خدایا مرا از مسکینان قرار ده. چون بر خلاف فقیر که هیچ ندارد، مسکین یک شب دارد و یک شب ندارد. یعنی یک شب عطا کن تا با اغنیا شاکر باشم و یک شب مده تا با فقیران صابر باشم. وقتی به خانه فقیر تر از خودت می روی و مهمان می شوی از خدا شاکر می شوی. وقتی به خانه غنی تر از خودت می روی و میهمان می شوی، از خدا دلگیر میشوی و یا زنت به تو می گوید تو اصلا به فکر زندگی ما نیستی، اصلا تو عُرضه نداری، در نتیجه رابطه بین شما به هم می خورد، پس مصلحت در این است که در امور دنیوی با پایین تر از خودت بنشینی.
منبع:
[ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی ، ص 44 ]
دوشنبه 95/12/23
درباره مشکلات مادی، تنها باید از خدا کمک خواست و درخواست کمک از هرکسی غیرخدا، کاری نادرست است. آیت الله آشتیانی (ره) در خاطرات خود در این باره می فرمود: من از دوره جوانی تا به امروز، برای حل مشکلات مادی ام از کسی غیراز خدا کمک نخواسته ام و خدا خود در این مورد یاری ام کرده است؛ برای مثال، سال ها پیش مشکل مادی شدیدی برایم پیش آمده بود، که خانواده ام در تنگنای سختی گرفتار شده بودند به حدی که راه چاره ای جز درخواست کمک از دیگران برایم نمانده بود. مدتی صبر کردم، ولی سرانجام ناچار شدم که برای درخواست کمک نزد کسی بروم؛ از خانه بیرون آمدم و چون به محل مورد نظر رسیدم، نتوانستم وارد شوم و با خود گفتم: «بهتر است بیشتر صبر کنم و برگردم.» وقتی این تصمیم را گرفتم، گویا خداوند درهای عنایتش را به رویم گشود و مشکلم به لطف پروردگار حل شد. از آن پس نیز، هرگز عرض کمک نزد کسی نکردم و از کسی جز پروردگار یاری نطلبیده ام. و این خود ظهور و تجلی جمله معروفی است که هر روز حداقل دو مرتبه در نمازهای واجب مان در سوره حمد می خوانیم که: خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می طلبم: «ایاک نعبد و ایاک نستعین».
منبع:
[ محمد لک علی آبادی،چاپ سوم، 1393، ص117 ]
دوشنبه 95/12/23
مرحوم میرزا احمد نهاوندی معروف به مرشد چلویی که چلوکبابی داشت در کنار بازار جامع تهران ، از خوبان تهران در این سالهای اخیر بود . دیوان شعری به نام سوخته دارد . مرشد چلویی همان است که این بیت معروف را گفته است: من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
روزی مرحوم مرشد چلویی معروف خدمت جناب شیخ رجبعلی خیاط رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم؟ دیر زمانی وضع ما خیلی خوب بود روزی سه چهار دیگ چلو می فروختیم و مشتریها فراوان بودند، اما یکباره اوضاع زیر و رو شده مشتریها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمیشود …؟ شیخ تأملی کرد و فرمود: «تقصیر خودت است که مشتریها را رد میکنی»! مرشد گفت: من کسی را رد نکردم، حتی از بچهها هم پذیرایی می کنم و نصف کباب به آنها میدهم. شیخ فرمود: «آن سیّد چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هُل دادی و از در مغازه بیرون کردی؟!» مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سیّد راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست( و دلجویی کرد) ، و پس از آن تابلویی بر در مغازهاش نصب کرد و روی آن نوشت: «نسیه داده میشود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت میشود »!!
منبع:
[ مسعود عالی ، قیامت و حشر ، صص 127 و 128 ]
یکشنبه 95/12/22
اسلام به ما آموخته است که « لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْیَاهُ »؛ دنیا را برای آخرت نباید ترک کرد، همچنان که آخرت را نباید فدای دنیا کرد. در یک روایتی (امام کاظم علیه السلام) می فرماید: « اِعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً »؛ یعنی برنامهریزی دنیا را فقط برای چند روزهی زندگیِ خودت نکن؛ برای پنجاه سال برنامهریزی کن. این را مسئولان کشور، مسئولان برنامههای عمومیِ مردمی باید مورد توجهشان قرار بدهند. نگوئیم ما که معلوم نیست پنجاه سال دیگر زنده باشیم، چرا برنامهریزی کنیم؟ نخیر، جوری برنامهریزی کن که گوئی بناست تا آخر دنیا زنده باشی؛ همچنان که اگر برای خودت و به نفع خود بخواهی برنامهریزی کنی، با چه جدیّت و دقتی میکنی، برای نسلهای آینده هم که تو در آن وقت نیستی، همان جور برنامهریزی کن؛ « «اِعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً ». نقطهی مقابل هم: « وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً »؛ برای آخرتت هم جوری عمل کن، مثل این که فردا بناست از این دنیا بروی. یعنی هم برای دنیا سنگ تمام بگذار، هم برای آخرت سنگ تمام بگذار.
منبع:
[ امام خامنه ای مدظله العالی ، 19/7/91 / بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 138 ]
یکشنبه 95/12/22
شما…اگر بخواهید انسان باشید، ارزش انسانی داشته باشید، … (کارهایتان ) برای شَرف باشد (و) برای انسانیّت باشد، برای خدا باشد، اگر بخواهید که کارهایتان که برای خدا باشد به نتیجه برسد، باید دست از ز بردارید. شیطان از انسان دست بردار نیست قسم خورده است برای خدا، من در ذهنم این است که به خدا تشر رفته است، که قسم خورده است که نمی گذارم اینها چیزی بشوند إِلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ. شما با یک همچو دشمن قسم خورده ای مواجه هستید، به جنگ او بروید.
منبع:
( صحیفه نور، ج 19، ص 273 )
یکشنبه 95/12/22
امام صادق علیه السّلام از پدرش روایت نموده که پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله بر جنازه سعد بن معاذ نماز
گزارد و فرمود: «به راستی، نود هزار فرشته بر او نماز گزاردند که جبرئیل نیز در میان آنان بود. از
جبرئیل علیه السّلام پرسیدم که او از چه رو استحقاق نماز شما را یافت؟ جبرئیل علیه السّلام
گفت: از آن رو که در حال ایستاده و نشسته و سواره و پیاده و در حال رفت و آمد، سوره توحید را
تلاوت میکرد.»
امام کاظم علیه السّلام از پدرش امام صادق علیه السّلام روایت نموده که امام علی علیه السّلام فرمود:
«هر که نماز صبح را به جا آورد و پس آنگاه سوره توحید را یازده بار تلاوت کند، در آن روز گناهی
مرتکب نشود هر چند شیطان بخواهد.»
منبع:مجلسی، بحارالأنوار، ج 83 ص 135
یکشنبه 95/12/22
سالک در هیچ لحظه اى از لحظات حرکت خود نباید احساس وصول یا امتیاز برترى کند، اگر چنین
آفتى گریبان سالک را بگیرد، نه تنها از حرکت به مراحل بعدى باز خواهد ماند، بلکه نفس کمال جوى او به
قهقرا خواهد رفت
اشتقالات و علایق دنیوى مانند ثروت اندوزى ، مقام جویى ، شهرت طلبى و محبوبیت خواهى
میان مردم ، از امور تباه کننده (( سیر و سلوک اند. )) البته اگر ثروت در مقام وسیله اى جهت تنظیم
حیات خود و دیگران باشد، نه تنها مانع راه کمال نخواهد بود، بلکه به خاطر مشقت هایى که سالک در
این مسیر تحمل مى کند عبادت تلقى خواهد شد.
منبع:حکایت و حکمت/ج1
یکشنبه 95/12/22
مواظب باشید عاق والدین نشوید و پدر و مادر نفرینتان نکنند و بگویند:“خدایا من از این فرزندم نمی
گذرم” یک وقت خیره خیره به پدر و مادرتان نگاه نکنید. حالا پدرتان سر شما داد زده است، نباید کاری کنی.
پدر حاج شیخ عباس قمی مفاتیح الجنان، پای منبر حاج شیخ غلامرضا نشسته بود. حاج شیخ
غلامرضا داشت از روی کتابی که حاج شیخ عباس قمی نوشته بود، مسأله می گفت. پدر حاج
شیخ عباس نمی دانست که این کتاب را پسرش نوشته و حاج شیخ عباس هم چیزی به او نگفته
بود.
حاج شیخ عباس آمد در گوش پدرش چیزی بگوید، ناگهان پدرش جلوی مردم سر او داد زد که “بیا و بنشین
ببین حاج شیخ غلامرضا چه می گوید؟ بیا و بنشین و بفهم!” حاج شیخ عباس قمی به پدرش
گفت:”پدر جان! دعا کن بفهمم” نگفت این کتاب را من خودم نوشتم، نرفت به مادرش بگوید پدرم جلوی
جمع آبروی مرا ریخت، خیره خیره به پدرش نگاه نکرد، فقط آهسته گفت: “پدر جان! دعا کن بفهمم”
منبع:موعظه خوبان/ج1
یکشنبه 95/12/22
يكى از دوستان شيخ مىگويد: در عالم رؤيا، در شب اول قبر مرحوم شيخ، خدمت ايشان رسيدم.
ديدم جايگاه عظيمى از طرف مولا اميرالمؤمنين عليهالسلام به او عنايت شده است. به جايگاه
ايشان نزديك شدم. تا مرا ديد، نگاهى بسيار ظريف و حساس به من كرد، مانند پدرى كه هميشه
به فرزندش تذكر مىدهد و او توجه ندارد.
از نگاه او به ياد آوردم كه هميشه مىفرمود: «غير خدا را نخواهيد.»
به او نزديكتر شدم. دو جمله فرمود:
«خطِّ زندگى، انس با خدا و اولياى خداست.»
«آن كس زندگى كرد كه عيالش پيراهنش را شب زفاف در راه خدا ايثار نمود.»
آرى، هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق.
منبع:کیمیای محبت/بخش اخر
یکشنبه 95/12/22
شیخ رجبعلی خیاط می گفت: “من همیشه که نماز می خواندم، نماز امام زمان(عجل الله تعالی
فرجه الشریف)، نماز جعفر طیار و …حاجتی را از خدا می خواستم. یک بار گفتم هیچ حاجتی
نخواهم و برای خود خدا نمازی بخوانم.” تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود
روش بنده پروری داند
شیخ رجبعلی همان شب خواب دید. در خواب به او گفتند:"چرا دیر آمدی؟” یعنی تو باید سی سال پیش
به فکر این کار می افتادی، حالا بعد از یک عمر نماز خواندن به این فکر افتادی که نماز بخوانی بدون اینکه
مزد و حاجت از ما بخواهی!
منبع:کیمیای محبت/ج1
یکشنبه 95/12/22
وصیت نکن که بعد از من چه ها بکنید، خودت انجام بده زیرا مردم گرفتار کار خودشان هستند و به
وصیت نامه ات عمل نمی کنند.
قلب خودت را از غیر خدا خالی کن تا نور خدا و ملائکه خدا بر قلب تو نازل شود. شخصی به حضرت
امیر المومنان علی (علیه السلام) عرض کرد: شما چگونه به این مقام رسیدید؟ حضرت فرمودند: جلوی در
خانه نشستم و غیر خدا را راه ندادم.
منبع:موعظه خوبان/بخش وصیت/ج1
یکشنبه 95/12/22
از گذشته و آینده ی خود خوف داشته باشیم .
«اِنَّ المؤمن لایُصبح الّا خائِفاً» “مؤمن صبح نمی کند مگر در حال ترس”
نماز شب می خوانی، آدم خوبی هستی، نماز جماعت می خوانی، خمس می دهی، مکه هم
رفتی، همه کارهایت را انجام دادی، معذلک باز هم باید بترسی.
مؤمن روز را هم به شب نمی رساند، مگر در حال ترس. هر چند هم آدم خوبی باشد. برای اینکه ما بین دو
راهی گیر کرده ایم. بین عمر گذشته مان، که نمی دانیم خدا با ما چه می کند؟ خطاهایی که کرده ایم، دروغ
ها، غیبت ها، نگاه به نامحرم ها و…اینها را نمی دانیم نسبت به اعمال گذشته مان خدا با ما چه می کند؟ و
بین مرگی که نزدیک است نمی دانیم چه کارهای می کنیم که سبب هلاکت مان می شود؟ نمی دانیم
نسبت به گذشته، خدا با اعمال بدمان چه می کند و نسبت به آینده هم نمی دانیم که عاقبت به خیر می
شویم یا نه؟
خیلی ها بودند که آدم خوبی بودند، ولی آخر عمر بد شدند.
منبع:موعظه خوبان/ج 1
یکشنبه 95/12/22
سجده گناهان را می ریزد. روایت است که انسان به سجده برود و مدتی در سجده باشد، “شکراً
الله و الهی العفو” بگوید، مخصوصا در نماز شب، ده دقیقه، یک ربعی در سجده باشد، حس می
کند وقتی که به سجده می رود، سبک می شود .
آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است. همانطور که باد در فصل پاییز برگ درختان را می ریزد،
سجده هم گناهان را می ریزد.
منبع:رهنمود های اخلاق/ج1
یکشنبه 95/12/22
همیشه خود را گنهکار بدانید
هر چه قدر هم آدم خوبی شدید، باز به خدا بگویید که خدایا، آیا بنده ای بدتر از من داری؟
امام زین العابدین(علیه السلام) با این که معصوم بود، در دعای ابو حمزه عرض میکند: «اسوَءُ حالاً مِنّی»
یعنی پروردگارا! کسی که حالش بدتر از من باشد، میان بنده های تو هست؟
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) صبح ها هفتاد مرتبه استغفار می فرمودند؛ نه این که
بخواهند به ما درس بدهند، اصلاً؛ واقعا خودشان را در مقابل عظمت خدا مقصر می دانستند که هر چه هم
عبادت و بندگی کنند، در مقابل عظمت الهی باز هم ناچیز است.
منبع:موعظه خوبان/ج1
شنبه 95/12/21
زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیهالسلام اذن دخول می خواهید و میگویید: «أأدخل یا حجة الله : ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟» به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحوّلی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیهالسلام به شما اجازه داده است. زیارت امام رضا علیهالسلام از زیارت امام حسین علیهالسلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیهالسلام میروند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند.
منبع:
( فرازی از فرمایشات آیت ا… بهجت -ره ) ( منبع: كتاب برگي از دفتر آفتاب)
شنبه 95/12/21
یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بیسوادیِ ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می شدم ، نیم خیز هم که شده از جاش بلند می شد . اگر بیست بار هم می رفتم و می آمدم بلند میشد. می گفتم : علی جان ، من که غریبه نیستم ، مادَرِتَم ؟ چرا اینقدر به خودت زحمت می دی؟ میگفت: احترام به والدین ، دستور خداست. یک روز که خانه نبودم ، از جبهه آمده بود . دیده بود یک مشت لباس نَشُسته گوشه ی حیاطه ، همه را شسته بود و انداخته بود روی بند . وقتی رسیدم بهش گفتم : الهی بمیرم برات مادر ، تو با یه دست ، چطوری این همه لباس رو شستی؟! گفت : اگه دو دست هم نداشتم ، باز هم وجدانم قبول نمی کرد من اینجا باشم و تو زحمت شستن لباس ها را بکشی!
منبع:
روایتی از مادر شهید علی ماهانی - کتاب نماز،ولایت و والدین
شنبه 95/12/21
به فكر خود باشيد !
اگر مي توانيد در شبانه روز چند ساعتي يا لااقل پنج دقيقه را هم به فكر خود باشيد، تا بر شما
روشن شود چه كاره هستيد، براي چه هستيد، كجا مي رويد، تا عمر به غفلت نگذرد… محاسبه و مراقبه را
در تمام اعمال و گفتار و كردارتان بايد داشته باشيد، نه سالي يك مرتبه، نه ماهي يك مرتبه؛ بلكه شبانه
روزي يك مرتبه، اگر نگوييم ساعتي يك مرتبه محاسبه و هرآني مراقبه لازم است.
منبع:موعظه خوبان/ از سفارشات آيت الله پهلواني (سعادت پرور) - ره ، به شاگردان
شنبه 95/12/21
هر چه هست از قامت نا ساز بی اندام ماست
انٌ الله لا یُغَیَرُ ما بِقَومٍ حَتٌی یُغَیروا ما بِاَنفسِهم” سوره رعد آیه 11
خداوند هرگز اوضاع قومی را تغییر نمی دهد ، تا اینکه خود آنان آنچه را که دارند تغییر دهند. هر
چه هست از قامت نا ساز بی اندام ماست . تا ما نا جور نشویم ، آنچه از بالا بر سر ما نازل می
شود ، نا جور نمی شود؛ بلکه کاری می کنیم که باران رحمت بر ما نقمت و عذاب می شود.
منبع:موعظه خوبان/ از فرمایشات آیت ا… بهجت-ره
شنبه 95/12/21
صبح یک روز شهید رجائی (ره) که معمولاً از طریق اتاق من که دفتر ایشان بود وارد اتاق کار خود می شد
پس از اینکه سلام کردم و ایشان جواب داد وارد اتاق خود شد.چند لحظه بعد آیفون زد و مرا خواست.
خدمت شان رسیده گفتم: فرمایشی دارید؟ گفت: نه می خواستم از تو معذرت خواهی کنم. من که کمی از
این حرف او جا خورده بودم ،پرسیدم مگر چی شده؟! گفت: به نظرم رسید امروز هنگام ورود به اتاق،
خوب با شما صحبت و حال و احوال نکردم.
چون از منزل که بیرون آمدم حواس من جای دیگری بود و به فکر بودجه کشور بودم . یادم هست شما با من
سلام و احوال پرسی کردید ولی نمی دانم پاسخ من چقدر مثبت و مناسب حال شما بود. احساس می کنم
مثل همیشه برخورد نکرده ام. لذا از شما می خواهم اگر کمبودی در رفتار و گفتار من بوده عذر مرا بپذیرید
چون حواسم سر جای خودش نبود.
منبع:مجله ، مبلغان-آذر و دی 1382، شماره48 ص134
شنبه 95/12/21
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند : خداوند چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است :
اول ، برکت علم را در تعظیم استاد قرار داده است.
شاگرد باید استادش را تعظیم کند و به او احترام بگذارد. …من هرشب برای آشیخ
مرتضی زاهد (ره) یک سوره قرآن می خوانم. اینها در برکت علم تاثیر دارد.
دوم : بقای ایمان در تعظیم خداست.
اگر خدا را بزرگ بشماری ایمانت باقی می ماند. خواندن نماز در اول وقت تعظیم الله است.
سوم: اگر کسی می خواهد در دنیا شاد باشد و دست به هر چه می زند طلا بشود می بایست به پدر و مادرش نیکی کند
چهارم : اگر می خواهی که از آتش دوزخ رهایی یابی ، مردم را از خود نرنجان و آنها را اذیت نکن.
منبع:موعظه خوبان/( از فرمایشات آیت ا… مجتهدی تهرانی – ره )
شنبه 95/12/21
در قرآن مجید قریب به چهل سوگند وارد شده که خدا در آن موارد به یک رشته مخلوقات خود قسم خورده است. در سوره شمس به یازده چیز سوگند خورده که هشت تاى آن غیر خداست که شامل؛ «آفتاب»، «نور آفتاب، «ماه»، «روز»، «شب»، «آسمان»، «زمین» و «نفس انسان» می باشد
سوگند به غیر خدا معمولاً در محاورات عرفى انسان به پیامبر (ص)، قرآن، کعبه و آنچه مقدس انجام می گیرد. وهابیان این نوع قسم ها را نیز تحریم کرده اند؛ اکنون این مسأله را بر قرآن عرضه مى کنیم.
سوگند به غیر خدا در قرآن
در قرآن مجید قریب به چهل سوگند وارد شده که خدا در آن موارد به یک رشته مخلوقات خود قسم خورده است. در سوره شمس به یازده چیز سوگند خورده که هشت تاى آن غیر خداست که شامل؛ «آفتاب»، «نور آفتاب، «ماه»، «روز»، «شب»، «آسمان»، «زمین» و «نفس انسان» می باشد
خداوند در سوره النازعات به سه چیز و در سوره والمرسلات به دو چیز قسم می خورد. همچنین سوگند به غیر خدا در سوره هاى الطارق، قلم، عصر، البلد، وارد شده است.
* نمونه هایى از سوگندها که در قرآن کریم
«وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ * وَ طُورِ سِینِینَ * وَ هَذَا الْبَلَدِ الأَمِینِ».
قسم به انجیر و زیتون (یا، قسم به سرزمین شام و بیت المقدس) * و سوگند به، طور سینین * و قسم به این شهر امن (مکه).
«وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی * وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى».
قسم به شب در آن هنگام که (جهان را) بپوشاند * و قسم به روز هنگامى که تجلّى کند.
«وَ الْفَجْرِ * وَ لَیَال عَشْر * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ * وَ اللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ».
به سپیدم سوگند * و به شب هاى دهگانه * و به زوج و فرد * و به شب، هنگامى که (به سوى روشنایى روز) حرکت مى کند سوگند (که پروردگارت در کمین ظالمان است)!.
«وَ الطُّورِ * وَ کِتَاب مَسْطُور * فِی رَقّ مَنْشُور * وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ * وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ * وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ».
سوگند به کوه طور * و کتابى که نوشته شده * در صفحه اى گسترده * و سوگند به «بیت المعمور» * و سقف برافراشته * و دریاى مملو و برافروخته * که عذاب پروردگارت واقع مى شود.
سوگند به غیر خدا حرام است.
ممکن است بگویند سوگند به غیر خدا مخصوص خود خداست اما بر غیر او حرام است.
آنان مى گویند: سوگند به غیر خدا شرک است. مى گوییم؛ اگر سوگند به غیر خدا واقعاً شرک باشد در این مسأله نباید بین خدا و مخلوق فرقى باشد. مثلاً اگر ظلم و تعدى زشت و قبیح باشد بین خالق و مخلوق فرق نخواهد بود.
افزون بر این قرآن، کتاب هدایت و راهنماست اگر سوگند به غیر خدا شرک و حرام بود هرگز این همه سوگند به غیر او در قرآن وارد نمى شد. زیرا معنای آن این است که خدا مى تواند براى خود شریکى قرار دهد، اما دیگران را از اتخاذ شریک باز مى دارد.
البته سوگند خدا بر یک رشته امور که جز ذات و اسماء و صفات اوست به یکى از دو جهت دارد؛
1 . گاهى مورد قسم داراى اسرار و رموز عظیمى است و هدف جلب توجه ما به شناخت اسرار این موجودات است تا از طریق شناخت آنها به عظمت حق پى ببریم و یا در زندگى از اسرار آنها بهره بگیریم. تمام سوگندهای وارده در سوره «الشمس» از این مقوله است.
2 . اشاره به قداست و برترى موجودى است که به آن سوگند مى خورد تا ما را با مقام برتر او آشنا سازد. لذا در برخى از آیات به جان پیامبر (ص) سوگند مى خورد چنانکه گذشت؛ «لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ» (5) به جان تو سوگند، اینها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده اند).
سوگند به غیر خدا در روایات
پیامبر گرامى در مواردى به غیر خدا سوگند خورده است. مسلم در صحیح خود این روایت را نقل مى کند؛
«جاء رجل الى النبىّ فقال: یا رسول الله أیّ الصدقة أعظم اجراً؟ فقال: امّا ـ وأبیک ـ لَتُنَبِّئَنَّه أن تُصَدّق و أنت صحیح شحیح تخشى الفقر و تامل البقاء»
مردى به حضور پیامبر رسید و گفت: اى پیامبر خدا! کدام صدقه پاداش بزرگى دارد؟ پیامبر (ص) فرمود: سوگند به پدرت من تو را از این موضوع آگاه مى سازم، چیزى را که صحیح و سالم و مورد علاقه هست در راه خدا ببخشى در حالى که تو از فقر مى ترسى و امید به زندگى دارى.پیامبر خدا (ص) در اینجا به پدر سائل، سوگند مى خورد.در حدیثى دیگر در صحیح مسلم آمده است مردى از نجد حضور رسول خدا (ص) رسید و از وظیفه یک مسلمان سؤال کرد. حضرت فرمود: خواندن پنج نماز در شبانه روز.
سائل بار دیگر گفت: چیز دیگرى هست؟ حضرت فرمود: روزه ماه رمضان.وی افزود: چیز دیگرى وجود دارد؟ پیامبر گرامى (ص) فرمود: زکات.
بار دیگر سائل گفت: چیز دیگرى هست؟ حضرت فرمود: نه، مگر اینکه بخواهد افزون بر واجبات امور مستحبى را بیاورد. آن مرد از محضر رسول خدا (ص) مرخص شد و گفت: همین ها را به جا مى آورم، نه بیشتر و نه کمتر. در این موقع رسول گرامى (ص) فرمود: أَفْلَح و أَبیه إِن صدَق. سوگند به پدرش رستگار شد، اگر راست بگوید.
و باز فرمود: دخل الجنة و ابیه ان صدق.
سوگند به پدرش، بهشت براى او قطعى شد اگر راست بگوید.
در مسند احمد وارد شده است که پیامبر (ص) در پایان حدیث فرمود: فلعمرى لئن تکلّمَ بمعروف و تنهى عن منکر خیر من ان تسکت. سوگند به جانم! اگر زبان به بیان معروفى بگشایى و از کار بدى جلوگیرى کنى بهتر از آن است که سکوت برگزینى.امیرمؤمنان (ع) در بسیارى از خطبه هاى خود به غیر خدا سوگند یاد مى کند.بنابراین تشکیک در جواز چنین سوگندى جز مغالطه چیز دیگرى نیست.دلایل وهابیان بر تحریم چنین سوگندها
«ان رسولَ الله سمع عمر و هو یقول، و ابى، فقال ان الله ینهاکم ان تحلفوا بآبائکم و من کان حالفا فلیحلف بالله او یسکت».
رسول خدا شنید که عمر بن خطاب به پدرش سوگند یاد مى کند، فرمود: خدا شما را از این که به پدرانتان سوگند یاد کنید بازداشته است کسى که مى خواهد قسم یاد کند به خدا قسم بخورد یا سکوت کند.پاسخ: علت اینکه پیامبر (ص) او را از سوگند به پدرش بازداشت این بود که پدر او بسان اکثریت پدران قریش بت پرست بودند و فرد بت پرست احترامى ندارد تا به او سوگند بخورند. لذا مى فرماید: به پدرانتان سوگند نخورید و نمى فرماید به غیر خدا سوگند یاد نکنید.شاهد این تفسیر دو حدیث یاد شده در زیر است.
الف) «لا تحلفو بآبائکم و لا بالطواغیت» به پدرانتان و بت ها سوگند نخورید.
ب) «لا تحلفوا بآبائکم و لا باُمهاتکم و لا بالانداد» به پدرانتان و مادرانتان و بت ها سوگند نخورید.
از این که در حدیث نخست کلمه «طواغیت» و در حدیث دوم کلمه «انداد» همراه «آباء» وارد شده است گواه بر آن است که پدران نیز با این دو، همگون بودند زیرا بت پرست و بت ها در یک مجرا قرار مى گیرند بنابراین نهى از سوگند به بت و بت پرست دلیل بر تحریم سوگند به کعبه و قرآن و اولیاء الله نمى شود.
«جاء ابنَ عُمر رجلٌ فقال: أحلف بالکعبة؟ قال له: ولکن إحلف برب الکعبه فان عمر کان یحلف بابیک»
پاسخ: این حدیث از دو چیز ترکیب شده است.
الف) گفتار پیامبر (ص) به عمر که به پدرش سوگند یاد نکند.
ب) استنباط فرزند عمر از حدیث یاد شده؛ این که به کعبه نیز نباید سوگند یاد کرد.
آنچه که براى ما حجت است همان گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است که نباید به پدران بت پرست سوگند یاد کرد، امّا عطف کعبه بر پدر، اجتهاد فرزند عمر است که فقط براى او حجت است؛ زیرا اجتهاد وى پایه صحیحى ندارد زیرا نهى از سوگند خوردن به انسان هاى بت پرست دلیل نمى شود که انسان به کعبۀ توحید هم سوگند یاد نکند. استنتاج حکم دومى از حکم نخست کاملاً بى جاست.
رسول گرامى (ص) فرموده است: «من حلف بغیر الله فقد اشرک». هر کس به غیر خدا سوگند یاد کند، شرک ورزیده است.
پاسخ: این حدیث ناظر به سوگندهاى رایج در عصر بت پرستى بود که آنها به بت هاى خود سوگند یاد مى کردند حضرت این نوع سوگندها را نشانۀ شرک خواند.
شاهد براین مطلب روایت نسائى است که از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کند: «من حلف فقال فى حلفه: باللات و العزى فلیقُل: لا اله الا الله
هر کس به لات و عزى سوگند بخورد فوراً پشت سرش بگوید لا اله الا الله.
این روایات حاکى از آن است که هنوز رسوم جاهلیت در قلوب صحابه رسوخ کرده بود که حتى پس از تشرّف به اسلام و پذیرش آئین توحید هنوز ناخودآگاه به رسم جاهلیت از سوگند یاد مى کردند.در پایان یادآور مى شویم در مورد قضاوت و داورى که منکر، در صورت نبودن بیّنۀ مدعى باید سوگند یاد کند، حتماً باید به خدا قسم بخورد نه صفات او و نه سایر مقدسات؛ و مورد سخن، غیر مقام قضاوت و داورى است.
منبع:
صحیح مسلم، 3/94، کتاب الزکات باب افضل الصدقه.
شنبه 95/12/21
چون خدا به این چشمها هم جمال داده هم کمال. چون این چشمها در راه خدا بیداری زیاد کشیدهاند و اشکهای زیادی ریختهاند.
آن شب برای اولین بار دیدم که گوشه چشمهایش چروک افتاده، روی پیشانیاش هم. همانجا زدم زیر گریه. گفتم: «چی به سرت آمده؟ چرا این شکلی شدهای؟»
حاجی خندید، گفت: «فعلاً این حرفها را بگذار کنار که من امشب یواشکی آمدهام خانه. اگر فلانی بفهمد کلهام را میکند!» و دستش را مثل چاقو روی گلویش کشید. بعد گفت: «بیا بنشین اینجا، باهات حرف دارم.»
نشستم؛ گفت: «تو میدانی من الان چی دیدم؟»
گفتم: «نه!»
گفت: «من جداییمان را دیدم!»
به شوخی گفتم: «تو داری مثل بچههای لوس حرف میزنی!»
گفت: «نه، تو تاریخ را نگاه کن! خدا هیچ وقت نخواسته عشاق، آنهایی که خیلی دلبسته هم هستند، باهم بمانند.»
دل ندادم به حرفهاش. ماجرا را به شوخی برگزار کردم. گفتم: «یعنی حالا ما لیلی و مجنونیم؟» حاجی عصبانی شد، گفت: «من هر وقت آمدم یک حرف جدی بزنم، تو شوخی کردی! من امشب میخواهم با تو حرف بزنم. در این مدت زندگی مشترکمان یا خانه مادرت بودهای، یا خانه پدری من. نمیخواهم بعد از من هم این طور سرگردانی بکشی. به برادرم میگویم خانه «شهرضا» را آماده کند، موکت کند که تو و بچهها بعد از من پا روی زمین یخ نگذارید.»
من ناراحت شدم، گفتم: «تو به من گفتی دانشگاه را ول کن تا با هم برویم لبنان، حالا…»
حاجی انگار تازه فهمید دارد چقدر حرف رفتن میزند، گفت: «نه، اینطورها هم که نیست، من دارم محکم کاری میکنم، همین!»
گفتم: «به خاطر این چشمها هم که شده، تو بالاخره یک روز شهید میشوی!»
چشمهایش درخشید، پرسید: «چرا؟»
یکدفعه از حرفی که زده بودم، پشیمان شدم. خواستم بگویم «ولش کن! حرف دیگری بزنیم!»، اما نگاهش یک جوری بود که نتوانستم این را بگویم. بعد خواستم بگویم «در همه نمازهایم دعا میکنم که تو بمانی و شهید نشوی!» اما باز نشد. چیزی قلنبه شده بود و راه گلویم را گرفته بود. آهی کشیدم و گفتم: «چون خدا به این چشمها هم جمال داده هم کمال. چون این چشمها در راه خدا بیداری زیاد کشیدهاند و اشکهای زیادی ریختهاند.»
منبع:
خاطرات همسر شهید حاج محمدابراهیم همت،
شنبه 95/12/21
در بسیاری از آموزه های دینی دعاهایی برای رفع استرس و اضطراب مورد سفارش قرار گرفته که افراد می توانند با خواندن این دعاها تا اندازه زیادی آرام شوند و به آرامش دست پیدا کنند
به طور یقین تمامی ما انسان ها در بسیاری از مواقع زندگی خود دچار اضطراب می شویم از این رو لازم است بدانیم در این لحظه ها چه کاری باید انجام دهیم.
در بسیاری از آموزه های دینی دعاهایی برای رفع استرس و اضطراب مورد سفارش قرار گرفته که افراد می توانند با خواندن این دعاها تا اندازه زیادی آرام شوند و به آرامش دست پیدا کنند.
ذکر و دعای مجرب رفع دلشوره و استرس و اضطراب
در زمانی که به هر دلیل دجار اضطراب یا نگرانی و دلشوره می شوید ، ذکر و دعای مجرب رفع دلشوره و استرس و اضطراب ذیل را چهارده مرتبه قرائت کنید. دلشوره و اضطراب برطرف میشود. در اثنای ذکر توجه قلبی داشته باشد. مجرب است.
(ما شاءَ الله لا حَولَ وَ لا قوَّهَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم).
ذکر و دعایی بسیار مجرب برای دفع دلشوره و استرس :
برای رفع استرس و دلشوره ، دست راست را روی سینه اش بگذارد و هفت مرتبه آیه ۲۸۸ شریفه سوره رعد را بخواند . به اذن خداوند تبارک و تعالی احساس آرامشی فوری در شخص ایجاد می شود.
(الذّینَ امَنوا وتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بذِکرِ اللهِ اَلا بذِکرِ الله تَطمَئِنُ القلوب)
با اتجاه به قبله بخواند و در اثنای قرائت توجه قلبی داشته باشد.
دعایی مجرب برای دفع اضطراب و آرامش اعصاب
برای آرامش اعصاب و از بین رفتن اضطراب ، ذکر « ما شاءَ الله لا حَولَ وَ لا قوَّهَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم » را چهارده مرتبه به ظرفی از آب پاک بخواند و آب را بنوشد. اضطرابش از بین میرود و اعصابش بطور عجیبی آرام می شود.
برای آرامش روحی و سعه صدر
برای افزایش صبر و حوصله و ایجاد آرامش روحی هرچه بیشتر ، قبل از خواب سوره مبارکه عنکبوت را قرائت کند. مجرب است.
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
۱- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» پناه نمی برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جسند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
۲- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین*» پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است:
«پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.»
۳- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» … پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)
۴- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لاحول و لاقوة الا بالله») پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
(بحارالانوار، ج ۹۰، ۱۸۴ – ۱۸۵)
برای دفع ترس و وحشت :
حلبی می گوید : کسی به امام صادق علیه السلام عرض کرد وقتی تنها می شوم وحشت و اندوه مرا فرا می گیرد و آنگاه که میان مردم هستم چنین احساسی ندارم . حضرت به وی فرمودند : دستت را روی قلبت بگذار و بگو : بسم الله
سپس دستت را بر قلبت کشیده و هفت بار بگو :
أَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِجَلَالِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِجَمْعِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَ أَعُوذُ بِأَسْمَاءِ اللَّهِ مِنْ شَرِّ مَا أَحْذَرُ وَ مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ عَلَى نَفْسِی
وی گفت من چنین کردم و خداوند ترس و وحشت را ا ز من زدود و به جای آن انس و آرامش به من داد.
منبع:
بحارالانوار ج 95 ص138
شنبه 95/12/21
گاهى مورد قسم داراى اسرار و رموز عظيمى است و هدف جلب توجه ما به شناخت اسرار اين موجودات است تا از طريق شناخت آنها به عظمت حق پى ببريم و يا در زندگى از اسرار آنها بهره بگيريم. تمام سوگندهای وارده در سوره «الشمس» از اين مقوله است.
«وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ * وَ طُورِ سِينِينَ * وَ هَذَا الْبَلَدِ الأَمِينِ».
قسم به انجير و زيتون (يا، قسم به سرزمين شام و بيت المقدس) * و سوگند به، طور سينين * و قسم به اين شهر امن (مكه).
«وَ اللَّيْلِ إِذَا يَغْشَي * وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى».
قسم به شب در آن هنگام كه (جهان را) بپوشاند * و قسم به روز هنگامى كه تجلّى كند.
«وَ الْفَجْرِ * وَ لَيَال عَشْر * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ * وَ اللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ».
به سپيدم سوگند * و به شب هاى دهگانه * و به زوج و فرد * و به شب، هنگامى كه (به سوى روشنايى روز) حركت مى كند سوگند (كه پروردگارت در كمين ظالمان است)!.
«وَ الطُّورِ * وَ كِتَاب مَسْطُور * فِي رَقّ مَنْشُور * وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ * وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ * وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ».
سوگند به كوه طور * و كتابى كه نوشته شده * در صفحه اى گسترده * و سوگند به «بيت المعمور» * و سقف برافراشته * و درياى مملو و برافروخته * كه عذاب پروردگارت واقع مى شود.
با وجود اين آيات چگونه مى توان گفت؛ سوگند به غير خدا حرام است.
پرسش: ممكن است بگويند سوگند به غير خدا مخصوص خود خداست اما بر غير او حرام است.
پاسخ: آنان مى گويند: سوگند به غير خدا شرك است. مى گوييم؛ اگر سوگند به غير خدا واقعاً شرك باشد در اين مسأله نبايد بين خدا و مخلوق فرقى باشد. مثلاً اگر ظلم و تعدى زشت و قبيح باشد بين خالق و مخلوق فرق نخواهد بود.
افزون بر اين قرآن، كتاب هدايت و راهنماست اگر سوگند به غير خدا شرك و حرام بود هرگز اين همه سوگند به غير او در قرآن وارد نمى شد. زيرا معنای آن اين است كه خدا مى تواند براى خود شريكى قرار دهد، اما ديگران را از اتخاذ شريك باز مى دارد.
البته سوگند خدا بر يك رشته امور كه جز ذات و اسماء و صفات اوست به يكى از دو جهت دارد؛
1 . گاهى مورد قسم داراى اسرار و رموز عظيمى است و هدف جلب توجه ما به شناخت اسرار اين موجودات است تا از طريق شناخت آنها به عظمت حق پى ببريم و يا در زندگى از اسرار آنها بهره بگيريم. تمام سوگندهای وارده در سوره «الشمس» از اين مقوله است.
2 . اشاره به قداست و برترى موجودى است كه به آن سوگند مى خورد تا ما را با مقام برتر او آشنا سازد. لذا در برخى از آيات به جان پيامبر (صل الله علیه واله و سلم ) سوگند مى خورد چنانكه گذشت؛ «لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ» به جان تو سوگند، اينها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده اند).
منبع:
(1)- تين، آيات 1-3.
(2)- ليل، آيه 1-2.
(3)- فجر، آيات 1-4.
(4)- طور، آيات 1-6.
(5)- حجر، آيه 72.
جمعه 95/12/20
بکوش در منزل گاهی نمانی که قطعا می دانی که از آن کوچ خواهی کرد و در برابر عدم تلاش برای آن مورد ندامت و سرزنش قرار نخواهی گرفت، زیرا هر چه را که تو بگذاری و بروی، از دست
تو به تاراج خواهد رفت، ولی از تو درباره آن پرس و جو خواهد شد…
به زودی در پی مر کب های اعمالت سیر خواهی کرد ، و به هر جا که اسباب خویش را پیش فرستاده ای فرود خواهد آمد ، بنابراین من خویشتن و تو را بیم و پرهیز می دهم.
که مبادا ره توشه ای که با خود می بری، مایه ندامت سرزنش و تلخی باشد و موجب بیماری تو گردد.
منبع: اقبالاعمال/ج2/ص 717
جمعه 95/12/20
* امام (ره) فرمودند: حصر آبادان باید شکسته بشود. به دنبال این فرمان، برای شکستن حصر آبادان تلاش شد. حصر آبادان، در خلال یک فداکاری بزرگ شکسته شد و حرف امام تحقق پیدا کرد. کسانی در دنیا بودند که از دور فکر میکردند که قضیهی جنگ با از دست رفتن آبادان حل خواهد شد و قضیهی جمهوری اسلامی هم حل خواهد گردید! ۱۳۶۹/۰۷/۰۴
* دو نقطه برای دشمن خیلی مهم بود: یکی همین انتهای محلّ اتصال ایران به عراق در جنوب که عبارت بود از آبادان و خرمشهر و کلاًّ جزیرهی آبادان. یک نقطه هم دزفول بود. ۱۳۷۲/۰۶/۱۱
* مردم شهر دزفول یکی از بهترین امتحانهای دوران انقلاب و جنگ تحمیلی را در تاریخ به یادگار گذاشتند و قهرمانی ماندگاری را به ثبت رساندند و این اثر شگفتآور نتیجه رسوخ و نفوذ ایمان انقلابی تا اعماق روح و جان این مردم است. ۱۳۷۵/۱۲/۲۳
* ملت ایران در دورهی معاصر، هر چه عظمت و عزّت در دنیا دارد، به برکت خون رزمندگانی است که در این سرزمینهای خونین حضور یافتند و جان و سلامت و جوانی خود را برای اسلام، برای ملت و برای میهنشان در طبق اخلاص گذاشتند و تقدیم کردند. ۱۳۷۸/۰۱/۰۸
* اگر این شهدایی که شلمچه، یادگار آنها و این بیابانهای خونین، حامل نشانههای آنهاست، نبودند، امروز در این کشور، از استقلال ملی، از شرف ملت، از اسلام و از هیچ چیز ایرانی، نشان برجستهای نبود. ۱۳۷۸/۰۱/۰۸
* من سرزمین شلمچه را یک سرزمین مقدّس میدانم. اینجا نقطهای است که ملائکهی الهی که شاهد فداکاری مخلصانهی این شهدای عزیز بودند، به آن تبرّک میجویند. ۱۳۷۸/۰۱/۰۸
* آمدن شما و احترام به این نقطه، بسیار بجا و بسیار کار صحیحی است. بنده هم خواستم به ارواح طیّبهی شهیدان و به نَفَسهای معطّر جوانان مؤمن، تبرّک بجویم و به این عزیزان احترام کنم؛ لذا آمدم در جمع شما شرکت کردم. ۱۳۷۸/۰۱/۰۸
* شرکت من در مجموعهی زائران خاک خونین شلمچه، برای بزرگداشت یاد و نام شهیدان عزیز و مردان بزرگی است که با خون خود، با جهاد و همت خود، با عزم و ارادهی خود، نام شلمچه و خرمشهر و خوزستان و ایران را در تاریخ، بلند کردند. ۱۳۷۸/۰۱/۰۸
* وقتی ملت ایران با قدرت خرمشهر را از دشمن پس گرفت و هزاران نیروی رزمندهی دشمن را اسیر کرد، در واقع سرنوشت نهایی جنگ نوشته شد. ۱۳۸۴/۰۶/۰۲
* باید حماسهی شگفتآور هشت سال دفاع مقدس که ملت ایران توانست با دست خالی و با توکل بر خدا در برابر یک تهاجم گستردهی بینالمللی بایستد و موفق و پیروز بیرون بیاید، برای نسل جوان کنونی و نسلهای آینده شناسانده شود تا آنان با شناخت عظمت و تواناییهای این ملت، راه گذشتگان را با احساس امید و عزت ادامه دهند. ۱۳۸۴/۰۶/۳۱
* یاد شهیدان خوزستان و جوانان مخلص عرب -از اهواز و سوسنگرد و شادگان و حمیدیه و هویزه و دیگر مناطق این استان و شهیدان آبادان و خرمشهر- گرامی باد! اینها این کشور را بیمه کردند. ۱۳۸۵/۰۱/۰۵
* خوزستان، نقطهای است که در آن توطئهی دشمنان ناکام ماند؛ خوزستان منطقهای است که در آن محاسبات دشمنان اسلام غلط از آب درآمد. ۱۳۸۵/۰۱/۰۵
* برای من مایهی افتخار و سربلندی است که در این نقطه، در جمع شما راهیان نور و مجموعهی عشاق دلباختهی یاد شهیدان حضور داشته باشم. ۱۳۸۵/۰۱/۰۵
* هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یک امتداد زمانی و فقط یک برههی زمانی نیست؛ گنجینهی عظیمی است که تا مدتهای طولانی ملت ما میتواند از آن استفاده کند، آن را استخراج کند و مصرف کند و سرمایهگذاری کند. ۱۳۸۸/۰۶/۲۴
* مردم خوزستان در دوران دفاع مقدس در صف اول رزمندگان بودند و پیوستگی آنان با ایران اسلامی آنچنان بود که وسوسههای قومی و زبانی دشمن بعثی هم نتوانست این پیوند مستحکم را سست کند. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱
* مردم کشور، این سنت بسیار ستودنی را از چند سال پیش در پیش گرفتند که بیایند این مناطق را سالیانه -بخصوص در ایام اول سال- زیارت کنند. اینجا زیارتگاه است. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱
* آنچه مهم است این است که ملت ایران این مقطع تاریخىِ حساس دفاع مقدس را هرگز فراموش نکند و سالهای پرمحنت، ولی پرافتخار دوران جنگ تحمیلی را هرگز از یاد نبرید. این آمدنها، این اظهار ارادتها، این یادبود گرفتنها، کمک میکند به اینکه این یادها در ذهنها زنده بماند. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱
* من از این حرکت راهیان نور -که چند سال است بحمدالله روزبهروز هم در کشور توسعه پیدا کرده- بسیار خرسندم و این حرکت را حرکت بسیار بابرکتی میدانم. ۱۳۸۹/۰۱/۱۱
* بدون تبیین و تبیین بلیغ، قطعاً هیچ فکری و هیچ اندیشهی متقنی، توفیق رواج و اعتقاد عمومی را پیدا نخواهد کرد. و شهدا عملاً کار بزرگی را انجام دادند. این کار بزرگ را باید تبیین کرد. ۱۳۸۹/۰۴/۱۴
* نکتهی اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور، ایجاد زمینه برای «زیارت با معرفت» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
چهارشنبه 95/12/18
امام علی (علیه السلام)در قسمتی از نامه 31 کتاب شریف نهج البلاغه به فرزند ارشد خود امام حسن (علیه السلام)می فرماید:
اى فرزند ، هنگامى که دیدم به سن پیرى رسیده ام و سستى و ناتوانیم روى در فزونى دارد ، به نوشتن این اندرز مبادرت ورزیدم و در آن خصلتهایى را آوردم ، پیش از آنکه مرگ بر من شتاب آورد و نتوانم آنچه در دل دارم با تو بگویم یا همانگونه که در جسم،نقصان پدید مى آید ، در اندیشه ام نیز فتور و نقصان پدید آید یا پیش از آنکه تو را اندرز دهم ، هواى نفس بر تو غالب آید و این جهان تو را مفتون خویش گرداند یا تو چون اشترى رمنده شوى که سر به فرمان نمى آورد و اندرز من در تو کارگر نیفتد .
امام در ادامه می افزاید: دل جوانان نوخاسته ، چونان زمین ناکشته است که هر تخم در آن افکنند ، بپذیردش و بپروردش . من نیز پیش از آنکه دلت سخت و اندرزناپذیر شود و خردت به دیگر چیزها گراید ، چیزى از ادب به تو مى آموزم تا با تمام تلاش ، به کارپردازى و بهره خویش از آنچه اهل تجربه خواستار آن بوده اند و به محک خویش آزموده اند ، حاصل کنى و دیگر نیازمند آن نشوى که خود ، آزمون از سرگیرى .
امام ادامه می دهد:در این رهگذر ، از ادب به تو آن رسد که ما با تحمل رنج به دست آورده ایم و آن حقایق که براى ما تاریک بوده براى تو روشن گردد .
همچنین امام اول شیعیان در مورد تجربه گرفتن خود از گذشتگان می فرماید: فرزندم ، اگر چه من به اندازه پیشینیان عمر نکرده ام ، ولى در کارهاشان نگریسته ام و در سرگذشتشان اندیشیده ام و در آثارشان سیر کرده ام ، تا آنجا که گویى خود یکى از آنان شده ام و به پایمردى آنچه از آنان به من رسیده ، چنان است که پندارى از آغاز تا انجام با آنان زیسته ام و دریافته ام که در کارها آنچه صافى و عارى از شایبه است کدام است و آنچه کدر و شایبه آمیز است ، کدام . چه کارى سودمند است و چه کارى زیان آور . پس براى تو از هر عمل ، پاکیزه تر آن را برگزیدم و جمیل و پسندیده اش را اختیار کردم و آنچه را که مجهول و سبب سرگردانى تو شود ، به یک سو نهادم و چونان پدرى شفیق که در کار فرزند خود مى نگرد ، در کار تو نگریستم و براى تو از ادب چیزها اندوختم که بیاموزى و به کار بندى .
امام در ادامه این بخش به فرزندش می فرماید: تو هنوز در روزهاى آغازین جوانى هستى و در عنفوان آن . هنوز نیتى پاک دارى و نفسى دور از آلودگى . مصمم شدم که نخست کتاب خدا را به تو بیاموزم و از تأویل آن آگاهت سازم و بیش از پیش به آیین اسلامت آشنا گردانم تا احکام حلال و حرام آن را فراگیرى و از این امور به دیگر چیزها نپرداختم . سپس ، ترسیدم که مباد آنچه سبب اختلاف عقاید و آراء مردم شده و کار را بر آنان مشتبه ساخته ، تو را نیز به اشتباه اندازد . در آغاز نمى خواستم تو را به این راه کشانم ، ولى با خود اندیشیدم که اگر در استحکام عقاید تو بکوشم بهتر از این است که تو را تسلیم جریانى سازم که در آن از هلاکت ایمنى نیست .
امام علی (علیه السلام)در ادامه می فرماید:بدان امید بستم که خداوند تو را به رستگارى توفیق دهد و تو را راه راست نماید . پس به کار بستن این وصیتم را به تو سفارش مى کنم و بدان ، اى فرزند ، که بهترین و محبوبترین چیزى که از این اندرز فرا مى گیرى ، ترس از خداست و اکتفا به آنچه بر تو واجب ساخته و گرفتن شیوه اى که پیشینیانت ، یعنى نیاکانت و نیکان خاندانت ، بدان کار کرده اند . زیرا آنان همواره در کار خود نظر مى کردند ، همانگونه که تو باید نظر کنى و به حال خود مى اندیشیدند، همان گونه که تو باید بیندیشى تا سرانجام ، به جایى رسیدند که آنچه نیکى بود ، بدان عمل کردند و از انجام آنچه بدان مکلف نبودند ، باز ایستادند. پس اگر نفس تو از به کار بردن شیوه آنان سرباز مى زند و مى خواهد خود حقایق را دریابد ، چنانکه آنان دریافته بودند ، پس بکوش تا هر چه طلب مى کنى از روى فهم و علم باشد ، نه به ورطه شبهات افتادن و به بحث و جدل بیهوده پرداختن . پیش از آنکه در این طریق نظر کنى و قدم در آن نهى از خداى خود یارى بخواه و براى توفیق یافتنت به او روى آور و از هر چه تو را به شبهه مى کشاند یا به گمراهیت منجر مى شود ، احتراز کن و چون یقین کردى که دلت صفا یافت و خاشع شد و اندیشه ات از پراکندگى برست و همه سعى تو منحصر در آن گردید ، آنگاه به آنچه در این وصیت براى تو ، بوضوح ، بیان داشته ام ، بنگر و اگر نتوانستى به آنچه دوست دارى ، دست یابى و براى تو آسودگى نظر و اندیشه حاصل نیامد ، بدان که مانند شترى هستى که پیش پاى خود را نمى بیند و در تاریکى گام برمى دارد . کسى که به خطا مى رود و حق و باطل را به هم مى آمیزد ، طالب دین نیست و بهتر آن است که از رفتن باز ایستد .
اى فرزند ، وصیت مرا نیکو دریاب و بدان که مرگ در دست همان کسى است که زندگى در دست اوست و آنکه مى آفریند ، همان است که مى میراند و آنکه فناکننده است ، همان است که باز مى گرداند و آنکه مبتلا کننده است همان است که شفا مى بخشد و دنیا استقرار نیافته مگر بر آن حال که خداوند براى آن مقرر داشته ، از نعمتها و آزمایشها و پاداش روز جزا یا امور دیگرى که خواسته و ما را از آنها آگاهى نیست . اگر درک بعضى از این امور بر تو دشوار آمد ، آن را به حساب نادانى خود گذار ، زیرا تو در آغاز نادان آفریده شده اى ، سپس دانا گردیده اى و چه بسیارند چیزهایى که تو نمى دانى و اندیشه ات در آن حیران است و بصیرتت بدان راه نمى جوید ، ولى بعدها مى بینى و مى شناسى .
سه شنبه 95/12/17
شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و میگفت: «خدایا! همه کارهایت درست است فقط نمیفهمم چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار دادهای
ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بتههای کوچک! » همینطور که داشت با خدا درد دل میکرد ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و از بینیاش خون آمد.
او به خودش آمد و گفت: «خدایا! کارت درست است. اگر یک هندوانه بالای درخت
بود، معلوم نبود چه بلایی سرم میآمد!»
منبع:آداب طلاب/ج1
سه شنبه 95/12/17
امام هادی (علیه السلام) می فرمایند:مؤمن ، نيازمند توفيق از جانب خداوند و اندرز دادن به خويش و پذيرش اندرز از كسى است كه پندش مى دهد .
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در سخنانی اظهار داشته است: امام زینالعابدین (ع) فرمودند: هر كس عالم و حكیمی نداشته باشد كه او را ارشاد كند هلاك
میشود. انسان باید در دو چیز استاد داشته باشد یكی اخلاقیات و دیگر عُرفیات.
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود.
همانطور كه به دكتر میروی و دستور رژیم غذایی میگیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید استاد باشد كه نزد او بروی كه باد كبر و غرور تو را
خالی كند،فكر نكنی حالا كه این كتابها را میخوانی به جایی رسیدهای و حتماً مورد تأیید امام زمان (عج) قرار گرفتهای.
منبع:تحف العقول/ص 257.با اندکی از سخنان آیت الله مجتهدی(ره)
دوشنبه 95/12/16
دکتر صاوی می گوید:
روزی جوانی را دیدم که گردن بندی از طلا با نقش مولا امیر المومنین علیه السلام بر گردن
داشت. به خاطر عشق زیاد به مولا ،با خود گفتم:ای کاش آن گردن بند از آن من بود
،ولی افسوس که گردن بند طلا برای مرد حرام است.
فردای آن روز که در خدمت مرحوم حضرت علامه _رضوان الله علیه_ بودم،یکی از عالمان ایرانی
وارد شدند و کیسه ای به مرحوم حضرت علامه_رضوان الله علیه_دادند.ایشان آن کیسه را گرفتند و
به من دادند و فرمودند:
آن چه می خواستی در این کیسه است…..
وقتی بیرون آمدم و کیسه را باز کردم،دیدم گردن بندی از مرمر است که نقش مولا علی علیه السلام بر آن حک
شده است ! با شگفتی از خود پرسیدم که چگونه علامه از خواست و اراده درونی من آگاه شدند؟! سپس
فهمیدم که ایشان دارای کشف و کرامت هستند….
منبع: ناگفتنی هایی از مرحوم حضرت علامه امینی_رضوان الله علیه/بروشور1
دوشنبه 95/12/16
وی با اشاره به ارادت بسیار آیت الله گلپایگانی (ره) به اهل بیت (ع) گفت: ایشان شبی در کنار
بارگاه مبارک امیرالمومنین (ع) بیتوته کردند که در میانه شب دیدند ضریح شکافته شد و حضرت
یک لیوان عسل به ایشان دادند.
آیت الله گلپایگانی فرمودند: لطفا یک ظرف برای استادمان (آیت الله عبدالکریم حائری) بدهید که حضرت علی (ع)
فرمودند: قبلا به ایشان داده ایم.
شاید همین حادثه موجب شد آیت الله گلپایگانی بعد از رحلت امام (ره) مرجعیت وسیعی یافتند.
منبع:کرامات معنوی/ص 22
دوشنبه 95/12/16
مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ محمدتقی انصاری همدانی_رضوان الله علیه_ میفرمودند:
یک وقتی خدمت مرحوم حضرت آیت الله تالهی _رضوان الله علیه_رسیدم برای اینکه به آقا عرض
کنم آیا صلاح است مسئولیت قبول کنم یا نه؟به محض این که نشستم و قبل از اینکه شروع به
صحبت کنم،آقا فرمودند:
مسئولیت سخت است مگر خدا کسی را ذخیره کرده باشد.
باز ایشان می فرمودند:
روزی یک نفر پاسدار را به محضر مرحوم حضرت آیت الله تالهی_رضوان الله علیه_ فرستادم و به او گفتم به آقا بگو
انسان برای اینکه مستحاب الدعوه شود چه باید انجام دهد؟شخص پاسدار هم می گوید تا به خدمت آقا رسیدم
،بلافاصله فرمودند:انسان برای اینکه مستجاب الدعوه شود باید زیاد(یا قریب) (یا مجیب) بگوید.
منبع:کرامات معنوی/ ص112
دوشنبه 95/12/16
یکی از شاگردان شیخ می گوید:
یک روز با جناب شیخ و چند نفر دیگر در کوچه امام زاده یحیی_علیه السلام_ در حال عبور
بودیم.
دیدیم که دوچرخه سواری با یک عابر پیاده برخورد کرد.آن عابر به دوچرخه سوار اهانت کرد و
گفت:خر!
جناب شیخ رحمه الله فرمودند:
باطن خودش تبدیل به خر شد…
یکی دیگر از شاگردان شیخ رحمه الله از ایشان نقل می کند که فرمودند:
روزی از جلوی بازار عبور می کردم.دیدم یک گاری اسبی در حال حرکت است.ناگهان عابری از جلوی
گاری گذشت.گاریچی که افسار یابو در دستش بود،با عصبانیت داد زد:یابو!
دیدم گاریچی نیز تبدیل به یابو شد و افسار دو تا شد…
منبع:کیمیای محبت/ص 129
دوشنبه 95/12/16
مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی_رضوان الله علیه_ فرمودند:
نقل می کنند که مرحوم حضرت آیت الله العظمی نایینی_رضوان الله علیه_ مدتی بود به درد پا مبتلا بودند،به مرحوم حاج شیخ عباس قمی_اعلی الله مقامه الشریف_ صاحب مفاتیح الجنان فرمودند:
مدتی است پای من درد می کند،دعائی بکنید که پایم خوب شود.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی_رضوان الله علیه_ فرمودند:
من یقین ندارم که با زبانم گناه نکرده باشم(لذا نمی توان با زبان برای شما دعائی بخوانم) ولی با
دستم به اهل بیت_علیهم السلام_ کمک کرده ام.
لذا دست به پای مرحوم حضرت آیت الله العظمی نایینی_نور الله قبرهما الشریفان_ کشیدند و
خوب شدند….
منبع:آداب طلاب/ص491
دوشنبه 95/12/16
آن روز سخن در رعایت ادب مع الله بود،حضرت استاد(علامه حسن زاده آملی حفظه الله) فرمودند:
یکی از شاگردان آن مرحوم نقل کرد:
من شب در خانه به متکا تکیه داده بودم و قرآن می خواندم،فردا که به درس حضرت استادم آیت
الله قاضی_قدس سره الشریف حاضر شدم،بدون سوال از من فرمودند:
این چه نوع قرآن خواندن است؟!
مدتی از این ماجرا گذشت،شبی دیگر که می خواستم در خانه پایم را دراز کنم،کتابها را بالای طاقچه
گذاشتم تا رعایت ادب شود،صبح که به درس آمدم،حضرت استاد فرمودند:
حالا کتاب ها را بالا گذاشتی،بی ادبی نیست؟!
منبع:صراط سلوک/ص78 و79
دوشنبه 95/12/16
یکی از کسبه بازار شهرستان ساری استان مازندران می گوید:
ایشان شبی که به خاطر ناراحتی کلیه می خواستند تشریف ببرند،ایستادند جلوی مغازه و فرمودند:
حسین جان من دارم می روم.
من بغلشان کردم .به ایشان خیلی علاقه داشتم.
وقتی داشتند می رفتند فرمودند:
نگران نباش شاید من دیگر برنگشتم…
منبع:یادنامه صالحین/بخش 1
دوشنبه 95/12/16
امام زمان (عج) فرمودند: پیرتر از شما هم آن را درک میکند!
آیت الله ناصری از علمای بزرگ اصفهان از مرحوم آیت الله العظمی بهجت قدس سره نقل میکند:
شخصی که تشرفاتی خدمت حضرت حجت داشت نزد آیت الله بهجت رسید، ایشان پرسید در
آخرین تشرف خود از زمان فرج حضرت(عج) سوال نکردی؟
آن شخص می گوید: چرا و حضرت فرمود ظهور نزدیک است.
به حضرت عرض کردم آیا من هم هنگام ظهور را درک می کنم؟ که حضرت فرمود پیرتر از شما هم آن را درک
می کند.
(گفتنی است که آیت الله ناصری می فرمایند که آن شخص شصت و دو سال سن داشته!)
منبع:بشارت ظهور/ص 25
دوشنبه 95/12/16
در روایتى از حضرت سیّدالشّهداء (ع) نقل شده است که در آخرت، خداوند متعال به برخى از انسانها دو بال عنایت
می فرماید.
آنان با این دو بال به بهشت پرواز مى کنند و در جایگاهى که براى خود از پیش آماده کرده اند، به
صورتى که شایسته آنان است، متنعّم مى شوند. در این حال ملائکه از آنان از مواقف گوناگون میزان و صراط و…
سؤال می کنند و آنان پاسخ مى دهند که ما از هیچکدام از این مواقف عبور نکردیم، بلکه با آن دو بال حرکت
کردیم وبه بهشت رسیدیم.
بعد ملائکه مى پرسند: در دنیا چه کردید که به چنین مقامى دست یافتید؟ مى گویند: ما دو چیز براى
خداوندآوردیم و وقتى پروردگار متعال از ما پرسید که چه چیز آوردید، توانستیم پاسخ او را
بدهیم.
اوّل: «گناه» در زندگى
مانبود؛ چه در خلوت و چه در جلوت، نه گناه علنى داشتیم و نه گناه مخفیانه؛ به عبارت دیگر همه
جا را محضر خداوند مى دانستیم و ادب حضور را در مقابل ذات بارى تعالى مراعات مى کردیم.
دوّم: «مقام تسلیم و رضا» پیدا
کرده بودیم.
اگر از نعمتهاى دنیا برخوردار بودیم، آنرا از الطاف جلیّه و آشکار خداوند مى دانستیم و بر آن شاکر بودیم. و اگر
بدون قصور و تقصیر، گرفتار مصایب و مشکلات دنیوى مى شدیم، آن را از الطاف خفیّه خداوند مى شمردیم و
علاوه بر آنکه تسلیم خواست خداوند بودیم، از گرفتارى خود رضایت داشتیم. ملائکه به آنان مى گویند که حقّ شما
هم همین است که مواقف گوناگون را طى نکرده وارد بهشت شوید.
منبع:بحارالانوار/ج100/ص25